ذوالنون مصری ، یک زن غیر مسلمان را دید که در فصل زمستان مقداری گندم به دست گرفته و برای پرندگان بیابان برد و جلو آنها ریخت
به آن زن گفت : تو که کافر هستی ، این دانه دادن به پرندگان برای تو چه فایده دارد ؟ زن گفت فایده داشته باشد یا نه ، من این کار را می کنم
چند ماه از این جریان گذشت ، ذوالنون در مراسم حج شرکت کرد ، همان زن را در مکه دید که همراه مسلمانان مراسم حج را به جا می آورد آن زن وقتی ذوالنون را دید ، به او گفت : به خاطر همان یک مقدار گندم که به پرندگان دادم ، خداوند نعمت اسلام را به من احسان نمود و توفیق قبول اسلام را یافتم. (168)