3%

٣ - علت اين گناه

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

درباره اين گناه يعنى كشتن دختر در عربستان نوشته اند: پادشاهى بود كه قبيله اى با او از در شورش و مخالفت در آمدند، پادشاه لشگرى را فرستاد تا آنها را سركوب كند.

لشگر بر آنان تاختند و اموالشان را غارت كردند و زنانشان را به اسيرى گرفتند و مردانشان هم فرار كردند.

وقى زنها را از نزد پادشاه آوردند دستور داد هر كس يكى را بردارد. بعد از مدتى مردان قبیله كه فرار كرده بودند پشيمان شدند و به شعراء خود گفتند: نزد پادشاه برويد و شعرى در عذر خواهى و پشيمانى بگوئيد.

آنان نزد پادشاه آمدند و زبان حال مردان را به سمع او رساندند و تقاضا كردند كه زنان را به قبيله برگردانند، پادشاه گفت : زنهاى شما را تقسيم كرده ايم ، اختيار آمدن را به خودشان وا مى گذاريم ، مى خواهند برگردند و مى خواهند بمانند.

قيس بن عاصم خواهرى داشت كه نصيب جوان خوشگل و قوى هيكلى شد، و گفت : من به قبيله خود نمى آيم هر چه قيس به خواهرش تكليف كرد فايده اى نداشت

قيس كه مرد بزرگى در قبيله خود بود گفت : دختران وفا ندارند، از اين تاريخ به بعد هر كس دختری زايد، زنده بگورش كنيد. پس اين موضوع سنت شد.(٦٩٢)

٤ - كفاره گناه

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

پيامبرى از پيامبران بنى اسرائيل به شخصى گذشت كه زير ديوارى جان داده بود، و نيمى از بدنش را بيرون از ديوار درنده و حيوانات پاره كرده بود.

از آن شهر گذشت و به شهر ديگرى آمد و ديد: يكى از بزرگان آن شهر كه مرده بود كفن ديباج بر او نموده و بر تابوت زر قيمت نهاده و عود و عنبر بر جنازه اش مى ريختند و جمعيت زيادى در تشييع جنازه اش شركت كرده اند!!

عرض كرد: خدايا تو حكيم عادل هستى و ستم روا نمى دارى از چه رو آن بنده ات كه هرگز شرك نياورد، آن طور بميرد، و اين شخص كه هرگز پرستش ‍ ننموده اين طور بميرد.

خطاب شد: همانطور كه گفتى من حكيم هستم و ستم روا نمى دارم ، اما آن بنده گناهانى داشت ، خواستم به اين نوع مردن كفاره گناهانش باشد، كه پاكيزه نزدم آيد. و اين شخص نيكوكاريهائى داشت ، خواستم پاداش آن را در دنيا به او بدهم و چون نزدم آيد كردار نيكى برايش ‍ نباشد.(٦٩٣)