شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

امام حسين (ع) فراتر از بيان و تعريف

0 نظرات 00.0 / 5


سخن امام جعفر صادق (ع) خطاب به «يونس بن ظبيان» را به شکل اجمالى براى شما عرض مى کنم و اميدوارم که فرهيختگان در فهم اين حديث سعى و کوشش نمايند. چرا که مراتب علما بر حسب ميزان فهم شان از احاديث است، نه به روايت کردن آن. يونس به امام صادق (ع) عرض مى کند: فدايت شوم، من فراوان به ياد امام حسين (ع) مى افتم، پس چه بگويم: حضرت فرمود:
سه مرتبه بگو:«صلى الله عليک يا اباعبدالله»؛ زيرا سلام شما از دور و نزديک به او مى رسد.
عرض کردم، فدايت شوم مى خواهم آن حضرت را زيارت کنم، به من بياموزيد چه کلماتى را براى زيارت بر زبان جارى سازم و چگونه آن را انجام دهم؟
اين رستگارى بزرگى است که توفيق الهى و الطاف حضرت ولى عصر (ع) شامل شما شود و نام شما در ايام عاشورا در دفتر حضرت سيدالشهدا (ع) ثبت و ضبط شود. مسئوليت ما بسيار سنگين و مهم است؛ و آن عبارت از اين است که به مردم بياموزيم، امام حسين (ع) کيست و عاشورا چيست؟ آن چه براى ما اهميت دارد اين است که با برهان و استدلال اين موضوع را درک نماييم که سيدالشهدا فراتر از تعريف و توصيف است و کار او چيزى فراتر از توفيقات عادى بوده است.
اين مسئله بزرگ تر از آن است که ما بتوانيم به واسطة جملات خود آن را تقرير کنيم لذا بايد فهم آن را، با تأمل و بر طرف کردن حجاب هاى ذهنى مان از کلمات اهل بيت (ع) درخواست نماييم تا به عمق اين حادثه پى ببريم.
سخن امام جعفر صادق (ع) خطاب به «يونس بن ظبيان» را به شکل اجمالى براى شما عرض مى کنم و اميدوارم که فرهيختگان در فهم اين حديث سعى و کوشش نمايند. چرا که مراتب علما بر حسب ميزان فهم شان از احاديث است، نه به روايت کردن آن. يونس به امام صادق (ع) عرض مى کند: فدايت شوم، من فراوان به ياد امام حسين (ع) مى افتم، پس چه بگويم: حضرت فرمود:
سه مرتبه بگو:«صلى الله عليک يا اباعبدالله»؛ زيرا سلام شما از دور و نزديک به او مى رسد.
عرض کردم، فدايت شوم مى خواهم آن حضرت را زيارت کنم، به من بياموزيد چه کلماتى را براى زيارت بر زبان جارى سازم و چگونه آن را انجام دهم؟ فرمود:
هر گاه به زيارت اباعبدالله (ع) رفتى، ابتدا در ساحل فرات غسل نما و لباس تميز و پاکيزه ات را بپوش، آنگاه پا برهنه راه برو چرا که تو در حرمى از حرم هاى الهى و رسولش مى باشي. و «الله اکبر»، «لا اله الا الله»، «سبحان الله»، «الحمد لله»، «صلوات بر محمد و آل او» و هر ذکرى که متضمن تعظيم خداوند باشد را زياد بگو تا به درب ورودى ضريح مطهر (يا حائر) برسي. آنگاه چنين بگو: «السلام عليک يا حجّةالله و ابن حجّته؛ سلام بر تو اى حجت خداوند و پسر حجت خداوند» « السلام عليک يا ملائکة الله و زوّار قبل ابن نبى الله: سلام بر شما اى ملائکة الهى و زائران قبر پسر رسول خدا» بعد از آن ده قدم به جلو برو و بايست. سى بار تکبير بگو و سپس حرکت کن و از روبرو به جانب قبر مطهر برو، آنگاه به گونه اى بايست که صورت تو مقابل صورت حضرت باشد و قبله مابين دو کتف تو (يعنى پشت به قبله باش) و سپس چنين بگو:
السلام عليک يا حجّةالله و ابن حجّته، «السلام عليک يا قتيل الله و ابن قتيله؛ سلام بر تو اى کشته شدة در راه خدا و پسر کسى که در راه خدا کشته شده است. » «السلام عليک يا ثارالله و ابن ثاره؛ سلام بر تو اى کسى که خون تو و پدرت در راه خدا ريخته شده» و «السّلام عليک يا وترالله الموتور فى السموات و الأرض؛ سلام بر تو اى کسى که خدا انتقام گيرندة خون توست در آسمان ها و زمين». 1
در اين عبارات به خوبى بيانديشيد؛ سلام اول سلامى عام است و بعد از آن سه سلام خاص. در اين مطالب معارف و حکمت نهفته است. همانا غورانديشان در سخنان معصومين (ع) و عقول بشرى براى رسيدن به پرتوى از انوار اين سخنان نورانى، نيازمند عنايت الهى هستند.
«السلام عليک يا حجّة الله و ابن حجّته»، اين توصيف مقامى است که همة ائمه (ع) که هر يک ذريّة ديگرى است، داراى اين مقام هستند. اما اوصاف مقامات بعدى مختصّ امام حسين (ع) است و کس ديگرى با وى در آن ها مشترک نيست، حتى پدر بزرگوارشان حضرت على (ع).
«السّلام عليک يا قتيل الله و ابن قتيله» تعبير رسا و گويايى است براى بيان نوع منحصر به فردى از شهادت در راه خدا در ميان مخلوقات، که پدر ايشان امير المؤمنين (ع) نيز در اين نوع از شهادت با وى شريک است اما امام حسين (ع) اين وجه اختصاصى را داراست که هم شهيد در راه خداست و هم پسر کشته شدة در راه خدا. و اين مقام والا و منحصر به فردى است که از عالم غيب براى او نوشته شده است. و کسى نمى تواند اين منصب الهى را براى کسى غير از او در طول تاريخ بشرى، حتى در مقامات انبيا، اوصيا و شهدا بيابد.
البته براى ما فهم اين دو عبارت«قتيل الله و ابن قتيله» و «ثارالله و ابن ثاره» قابل درک است، اما عبارتى که عقل در فهم آن در حيرت مى ماند اين است: «السلام عليک يا وترالله الموتور فى السموات و الارض». و بعد از اين مقامات سه گانه است که حضرت امام صادق (ع) مى فرمايند :
گواهى مى دهم که خون تو آرميدة در بهشت است و سايه هاى عرش براى آن لرزيده است و همة خلايق براى آن گريسته اند. 2
بنابراين صاحب مقامى که مى خواهيم او را به مسلمانان معرفى کنيم، گوهرى است منحصر به فرد که همة معجزات او نيز منحصر به فرد است، در هر فقره از فقرات اين کلمات گوهربار بحث هايى است که بيان آن ها ساعت ها به طول مى انجامد و ما هم ادعاى کمال شرح آن ها را نداريم بلکه اميدواريم که استعداد آن را در شنونده بيابيم.
براى ما مهم اين است که بفهيم چه عاملى سبب شده که خون حسين (ع) از ساکنان سراى خلوّ و جاودانگى بشود، چرا که عالم جاودانگى مکان مجردات است و رفتن روح به آن جا و از ساکنان آن جا شدن روح، امرى مطابق با اصل است. اما رفتن خون به آن جا و ساکن شدن در آن عالم، به اين معناست که در روح تحولى پديد مى آيد که آن را به بالاتر از عالم خُلد مى رساند وخون هم به نوعى از ارواح تبديل شده، و ساکن عالم بقا و جاودانگى گرديده است. مفهوم اين حرف اين است که امام حسين (ع) به درجه اى رسيده که خونش ساکن عالم بقا مى شود ولى روحش در مرتبه اى بالاتر از آن عالم جاى مى گيرد که براى ما قابل درک نيست.
سخن امام صادق (ع) کلامى است از عالم بالا، که بر زبان امامى که منافذ آن عالم برايش گشوده شده، جارى گرديده است. بنابراين معناى ساکن شدن خون در عالم بقا و جاودانگى و لرزش سايه هاى عرش براى آن چيست؟ و چه رابطه اى بين سکونت خون امام حسين (ع) در سراى جاويدان و لرزش سايه هاى عرش وجود دارد. اين ها تعابيرى است که علم و تحقيق در آن موج مى زند و بعد از اين شهادت عجيب اين عبارت را مى آورد: «و همة مخلوقات برايش گريستند. »3
اهل تأمل و دقت کجايند؟ امام (ع) در اين جا کلمة جمعى را با «الف و لام» آورده است تا عموميت و شمول همة موجودات را برساند و ابتدائاً به اجمال فرمود همة موجودات، و سپس به تفصيل اين موجودات را ذکر نموده است و مى فرمايد:
گريستند براى او آسمان ها و زمين هاى هفت گانه و همة آن چه در آن ها و مابين آن هاست. و هر چه در بهشت و دوزخ است، و همة آنچه ديده مى شود و نمى شود، همگى براى امام حسين گريه و نوحه سرايى نمودند. 4
همه اين ها به خاطر امام حسين (ع) گريه کرده اند اما امام حسين (ع) خودش کجاست؟ اين تجليل ها و عظمت ها همگى براى خون سيد الشهدا است که در رگ هاى او جارى است؛ خونى که خداوند در کربلا آن را بالا برد و اما روحى که متعلق به اين خون است، خود حديث ديگرى دارد. به اين تحول و انقلابى که در مراتب وجود در نقطة صعود و نزول رخ مى دهد بنگريد، که از کجا تا کجا امتداد مى يابد؟ و از باب علمى که امام صادق (ع) براى اهل فقه اکبر گشوده اند به کجا مى رسيم، جايى که امام حسين (ع) را با خونش نه با خودش و روحش براى ما معرفى مى نمايد و از همين جاست که مى فهميم خون شريف ايشان فوق شناخت است. پس خود صاحب خون و منزلت او چگونه است؟کتاب کافى را با دقت و با نگاهى کاوش گرايانه از اول تا آخرش بخوانيد و در مراتب وجودى قوس صعود و نزول کاوش نماييد، تا آنچه امام صادق (ع) از علامات وجوديه به صورت تفصيل بعد از اجمال بيان کرده است را درک نماييد. اين عبارت ها دلالت مى کند بر اينکه اهل بهشت و اهل جهنم براى اين خون گريستند. و اين نيست مگر به دليل دگرگونى که در «قوس صعود و نزول» رخ داده، و از بالاترين نقطه در مراتب وجود، تا پايان ترين مراتب آن، همگى در مقابل خون امام حسين (ع) به جنب و جوش افتاده اند و اين چه عظمتى است؟ امام صادق (ع) از اين حد هم فراتر رفته است و بعد از آن کلماتى را بيان مى کند که فقط کسانى مى توانند تمام جوانب آن را بفهمند که از طرف پروردگارشان بهرة خاص معنوى برده باشند.
امام (ع) مى فرمايد:
همة مخلوقات ـ از مرئى و نامرئى ـ بر خون حسين (ع) مى گريند. 5
و اين بلند مرتبگى الهى براى حسين چيست، و ماجراى او چه مى تواند باشد؟
همة اين سخنان بدين معناست که هر گاه خواستى نام حسين (ع) را بر منبر ببرى و بخواهى آن آدابى را که شايستة ذکر آن نام است، ادا کنى دهانت را با گلاب ناب هزار بار شستشو دهي؛ بنابراين اگر اين کار را انجام ندهى تو در آداب ذکر نام حسين (ع) کوتاهى کردى و چگونه اين گونه نباشد در حالى که نمى توانى خون حسين را، به معناى ساکن بودن آن در سراى جاويد، درک نمايى، پس چگونه مى خواهى روح را بشناسي؟
اين «قتيل الله» کيست؟ به دعاى «علقمة بن محمد حضرمي» مراجعه نماييد و اين جمله را که بيانگر مقام پيامبر و ساير «اصحاب کسا» هست، بخوانيد:
«اى که هر چيزى را کفايت کنى، و چيزى در آسمان ها و زمين از او کفايت نمى کند؛ به حقّ محمد خاتم النبين و على اميرالمؤمنين و به حقّ فاطمه دختر پيامبرت و به حقّ حسين و حسين؛ پس من به واسطة آنها به تو توجه نموده ام در اين جايگاهى که هستم، و به آن ها توسل نمودم. به واسطة آن ها از تو شفاعت مى خواهم و به حقّ آن ها از تو در خواست دارم و قسم مى خورم و تو را قسم مى دهم و به شأن و منزلتى که آن ها نزد تو دارند و به واسطة آن، آن ها از تو شفاعت مى خواهم و به حقّ آن ها از تو در خواست دارم و قسم مى خورم و تو را قسم مى دهم و به شأن و منزلتى که آن ها نزد تو دارند و به واسطة آن، آن ها را بر جهانيان برترى دادى و به آن نامى که آن را در نزد آن ها گذارده اى و به واسطة آن نام، آن ها را نسبت به ساير مردم جهان اختصاص داده اى و به واسطة آن ايشان را ظاهر نموده اى و فضيلتشان را بر جهانيان آشکار کردى تا اين که برترى و فضيلت آن ها بر جهانيان قائق آمد. »6
همه اين عبارت دلالت دارد بر اين که اين «خمسة طيبه» نسبت به کل جهانيان حساب خاصى دارند، زيرا آن ها اسم اعظم خداوند را با خود حمل مى نمايند. بنابراين کسى با آن ها قابل مقايسه نيست و اين خونى که در کربلا بالا برده شده است، خصوصياتش را از اين جا گرفته است و آن خون، خون جسمى است که اسم اعظم الهى را حمل مى نمايد؛ اما تا چه حد و اندازه اى اسم اعظم 73 حرف دارد يک حرف از آن مخصوص خداوند است که به مخلوقى نرسيده است و مخلوقى هم به آن نمى رسد و از 72 حرف ديگر خداوند به عيسى بن مريم فقط چهار حرف داد، و او به وسيلة آن چهار حرف، مرده را زنده مى کرد، بيماران را شفا مى داد، و از گِل شکل پرنده اى مى ساخت و در آن مى دميد و تبديل به پرنده اى مى شد که به اذن خدا به پرواز در مى آمد، و همة اين ها آثار همان چهار حرف بود. حضرت ابراهيم (ع) به درجه اى رسيد که خداوند هشت حرف از اسم اعظم را به او داد. اما پيامبر ما و اهل بيت گرامى اش همة هفتاد و دو حرف اسم اعظم به آن ها اعطا شده بود که چهار حرفى که نزد عيسى بود، و هشت حرفى که نزد ابراهيم بود، و تا 72 حرف همگى در قلب حسين (ع) بود. اکنون مى توانى تصور کنى جسمى که اين گوهر يکتا را حمل مى کند و خونى که از چنين قلبى مى جوشد، چگونه بايد به حساب آورده شود؟بايد بفهميم که اين، خون چه کسى است و از چه معرفتى تغذيه مى نمايد، از کدامين سرچشمة جوشان صفات و ملکاتش آبيارى مى شود، به خاطر چه کسى و چگونه بالا برده شده است. آيا انسان مى تواند خونى را که اسم اعظم الهى در آن سارى و جارى است، بشناسد. البته ما در صدد بيان جراحاتى که بر آن بدن شريف وارد شده و ذکر تعداد آن ها نيستيم، و هدف ما اين بود که اندکى از مفهوم گواهى امام صادق (ع) را در اين که «شهادت مى دهم خون تو ساکن در عالم بقا و جاودانگى است»، بفهميم. 7
امام حسين (ع) با اين همه جراحات وارده در بدنش در گوشه اى از ميدان جنگ ايستاد؛ در حالى که به شدت احساس خستگى مى کرد و مى خواست اندکى استراحت نمايد. به هر حال او نيز بشرى مثل ساير مردم است و امتحان الهى نيز در عالم بشرى انجام مى شود. امام ايستاد، در حالى که جراحات سنگينى را تحمل مى کرد و اين ماجرا بعد از حملات گسترده اى بود که به لشکر دشمن وارد ساخته بود. لحظاتى قبل نيز در کنار نعش برادرش عباس (ع) و فرزندش على اکبر (ع) ايستاده بود و شاهد اجساد به خاک و خون افتادة اصحابش بود که بر خاک گرم کربلا افتاده بودند، و اکنون نيز جراحات فراوان تمام بدنش را در بر گرفته بود. در همين حال بود که خبيثى از لشکريان «عمر سعد» سنگى بر پيشانى مبارک حضرت زد و حضرت گوشة پيراهن خود را بالا آورد تا خون جارى شده بر صورتش را پاک نمايد. در همين لحظه تير مسموم و سه شعبه اى به سمت حضرت پرتاب شد و در سينة او جاى گرفت و خون همانند آب جارى از ناودان از سينه اش جارى شد. امام حسين (ع) خون ها را در دست خود گرفت و آن ها را به سمت آسمان پرتاب کرد و يک قطره از آن خون ها به زمين بازنگشت. دقت کنيد چرا حضرت خون قلبش را در دست گرفت و به آسمان پرتاب کرد و چند مرتبه اين کار را انجام داد؟ يک بار نيز با اين خون ها صورت و بدن خود را آغشته نمود. کدام خون به آسمان صعود کرد و کدام خون را به صورت و بدنش آغشته نمود؟ آيا چيزى از اين خون ها به زمين ريخت. چرا امام حسين آن ها را رها نکرد تا بر زمين بريزد و اگر بر زمين مى ريخت آيا زمين و اهل آن باقى مى ماندند؟!
اين است معناى « السلام عليک يا رحمةالله الواسعة و يا باب نجاة الاُمّة».
شايسته است که مولايمان جعفربن محمد (ع) بگويد که اين خون چه خونى است؟
حسين (ع) خون شريفش را در دست گرفت، به آن نگريست و فرمود: «بسم الله و بالله». سپس گفت: «و فى سبيل الله» و سپس آن را به سمت آسمان پرتاب کرد. يعني:
کلمات پاکيزه به سوى خداوند صعود مى کنند و عمل صالح آن ها را بالا مى برد. 8
و امام صادق (ع) مى فرمايد: «يک قطره از آن خون هم به زمين باز نگشت» و اين همان خونى است که ساکن در عالم بقا و جاودانگى شد!
شما اى علماى اهل سنت، «احمدبن حنبل» صاحب کتاب مسند، و «ابن عبدالبرّ» صاحب استيعاب و «ابن حجر» صاحب کتاب اصابه و «ترمذي» صاحب کتاب سنن و «سيوطي» و «بيهقي» و «خطيب بغدادي»، آيا آن چه را که دربارة روايت «ابن عباس» نوشته ايد فهميده ايد که مى گويد:
«پيامبر (ص) را ديدم در حالى که محزون بود، لباس تيره پوشيده بود و در دست او ظرفى بلورين بود که خون امام حسين (ع) در آن جاى گرفته بود و مى خواست آن را به سمت عرش بالا ببرد. و همانا پيامبر (ص) خبر شهادت امام حسين (ع) را به ابن عباس داده بود و همان گونه که گفته بود اتفاق افتاد، و به درستى رؤياى ابن عباس آشکار شد و بزرگداشت پيامبر نسبت به خون امام حسين (ع) ظاهر گشت. »
«ابن اثير» در کتاب تاريخش4 به نقل از ابن عباس چنين مى گويد: «پيامبر را در شبى که حسين (ع) همان شب به قتل رسيد، ديدم در حالى که ظرفى بلورين که خون در آن بود در دست داشت. پس گفتم، اى رسول خدا اين چيست؟ حضرت فرمود: اين خون حسين و اصحاب اوست که آن را به سمت خداوند بالا مى برم. »5
اى راويان حديث آيا آن چه که منظور پيامبر (ص) از اين سخنان بوده است را دريافته ايد. معناى اين سخن رسول خدا (ص) را که: من باغبان بستان انسانيت ام، و مبعوث شدم در زمين، بستانى را به وجود آوردم، و هر گاه که از اين باغستان گل هايى سربرآورد، ناچارم که آن گل ها را بچينم و به خداوند تبارک و تعالى تحويل دهم، چرا که محل آن گل ها در جايگاه راستى نزد پرودگار تواناست.

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
متن عربى سخنرانى برگرفته از: الحق المبين فى معرفة المعصومين (ع)، نوشتة على کوراني.
1. کلينى، کافى، ج 4، صفحة 575. / 2. أشهد انّ دمک سکن فى الخلو و اقشعرّت له اظلّه العرش و بکى له جميع الخلائق/3. و بکت الجميع الخلائق. /4. و بکت له السّموات السّبع و الأرضون السّبع ما فيهنّ و ما بينهنّ و من يتصلّب فى الجنّة و النّار من خلق ربّنا و مايرى و ما لايري. /5. مايرى و ما لايري.
6. مصباح المتهجد، ص 777. /7. مجلسى، بحارالانوار، ج 45، ص 52. /8. تاريخ ابن اثير، ج 1، ص 82.
9. إليه يصعدوا الکلم الطّيب و العمل الصّالح يرفعه.
10. و در روايتى چنين آمده است که آن را به سمت آسمان بالا مى برم و در جايى ديگر به سمت عرش و در همة آن ها خون حسين و اصحابش ذکر شده است.

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)