جایگاه امامت در کلام امام کاظم (علیه السلام)
مقدمه
از بزرگ ترین و شكننده ترین انحرافاتی كه در جامعه اسلامی رخ داد و برای همیشه بشریت را محروم ساخت، انحراف از مسیر امامت بود. اگر جامعه بعد از پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله جایگاه امامت را شناخته بودند، امامت و خلافت را در حدّ نمایندگی قبیله ای و قومی و حداكثر رهبری سیاسی تنزّل نمی دادند. اجازه نمی دادند كه كسانی بر آن جایگاه تكیه بزنند كه هیچ گونه شایستگی و لیاقت در وجود آنها نبود. با اینكه پیامبرصلی الله علیه وآله نهایت تلاش خود را برای معرّفی امامت و امامان انجام داد، با این حال، اكثریت جامعه اسلامی مقام امامت و امامان را آنچنان كه بایسته است، نشناختند و این عدم شناخت، چه در زمان خود رسول اكرم صلی الله علیه وآله و چه بعد از آن حضرت، پیامدهای ناگواری در پی داشت و زیانهای سنگین علمی و فرهنگی بر جامعه اسلامی تحمیل نمود. (1)
دفاع امامان از امامت
امامان معصوم آنجا كه شرایط را مناسب ندیدند، از اداره جامعه به صورت مستقیم، كنار رفتند؛ امّا در تبیین مقام امامت و عظمت امامان هرگز كوتاهی نكردند. علی علیه السلام كه برای حفظ وحدت جامعه اسلامی به ظاهر از خلافت كنار رفت و سالها سكوت را اختیار كرد، در تبیین مقام امامت هرگز كوتاه نیامد و بارها به حدیث غدیر و منزلت استدلال كرد و سخنان بسیار بلندی را درباره عظمت امامت و امامان بیان فرمود. همین طور امامان دیگر نیز جانانه ترین دفاعها و ژرف ترین سخنان را درباره جایگاه امامت بیان نموده اند، از جمله حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام با اینكه سالها در زندان بود و تا مرز شهادت پیش رفت، در تبیین حقیقت امامت هرگز كوتاهی نكرد و لحظه ای غافل نگشت. آنچه پیش رو دارید، نگاهی است به جایگاه امامت و دفاع از آن، از دیدگاه امام هفتم علیه السلام .
زمین، خالی از حجّت نیست
در بینش ژرف تشیع، امام و حجّت الهی، ركن جهان آفرینش است و جهان به وجود او بستگی دارد. امام واسطه فیض الهی و مجرای رحمت اوست و آن لحظه كه زمین خالی از حجّت باشد، بساط آن به هم خواهد ریخت.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: «لَوْ بَقِیتِ الْاَرْضُ بَغَیرِ اِمامٍ لَساخَتْ؛ (2) اگر زمین (لحظه ای ) بدون وجود امام باشد، (ساكنان خود را در كام خود) فرو می برد.» بر اساس همین مبنا است كه حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام با قاطعیت فرمود: «ما تَرَكَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ الْاَرْضَ بِغَیرِ اِمامٍ قَطُّ مُنْذُ قَبَضَ آدَم علیه السلام یهْتَدِی بِهِ اِلَی اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَهُوَ الْحُجَّة عَلَی الْعِبادِ، مَنْ تَرَكَهُ ضَلَّ وَمَنْ لَزِمَهُ نَجی حَقّاً عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ؛(3) خداوند از زمانی كه حضرت آدم 7 را قبض روح كرد، هرگز زمین را خالی از امام رها نكرده است تا به وسیله او به سوی خدای عزیز و جلیل هدایت انجام گیرد و او حجّت (خدا) بر بندگان است. كسی كه امام را رها كند، گمراه شده و كسی كه همراه (و پیرو) او باشد، نجات یافته است. و این، حقی است برخداوند.»
در جای دیگر علی بن راشد از موسی بن جعفرعلیه السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود: «إِنَّ الْأَرْضَ لا تَخْلُوا مِنْ حُجَّةٍ وَأَنَا وَاللَّهِ ذلِكَ الْحُجَّةُ؛(4) به راستی زمین خالی از حجّت نیست. و به خدا سوگند! من همان حجّتم (امام تعیین شده از جانب خدا هستم)».
زنده بودن امام
امام هفتم علیه السلام فرمود: «اِنَّ الْحُجَّةَ لا تَقُومُ لِلَّهِ عَلی خَلْقِهِ اِلاّ بِإِمامٍ حَی یعْرَفُ؛ (5) به راستی حجّت برای خدا (در زمین ) بر مردم قیام نمی یابد، مگر با (وجود) امام زنده ای كه شناخته شده باشد.»
لزوم شناخت امام
حدیث معروف «مَنْ ماتَ وَلَمْ یعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مَیتَةً جاهِلِیةً؛ (6) هر كس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.» از زبان پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله در منابع سنّی و شیعه نقل شده و مرحوم علاّمه امینی از دهها منبع سنّی آن را نقل نموده است. (7) این روایت در منابع شیعه از پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله و نیز بیشتر امامان نقل شده است كه نشان از اهمیت امام شناسی دارد. در این میان، حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام در دفاع از امامت حق بر مسئله امام شناسی و لزوم آن تأكید نموده است. عمر بن یزید نقل نموده كه از ابی الحسن اوّل (امام هفتم) شنیدم، آن حضرت فرمود: «مَنْ ماتَ بِغَیرِ اِمامٍ ماتَ مِیتَةً جاهِلِیةً اِمام حَی یعْرِفُهُ؛ (8) هر كس بمیرد و امام زنده ای را نشناسد، با مرگ جاهلی مرده است.» راوی عرض كرد: قید «امام زنده» را از پدرت (حضرت صادق علیه السلام) نشنیدم. حضرت فرمود: «به خدا قسم فرموده واین رسول خدا است كه فرمود: «مَنْ ماتَ وَلَیسَ لَهُ اِمامٌ یسْمَعُ لَهُ وَیطِیعُ، ماتَ مَیتَةً جاهِلِیةً؛ (9) كسی كه بمیرد و برای او امامی - كه از او حرف شنوی كند و پیرویش نماید - نباشد، با مرگ جاهلی مرده است.»
همچنین، سخنان حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام می تواند ردّی بر عقاید زیدیه، اسماعیلیه، فتحیه و واقفیه باشد؛ چه اینكه در زمان آن حضرت، برخی گروههای فوق همچون واقفیه امامت آن حضرت را قبول نداشتند.
عبد اللّه بن قدامه ترمذی از امام هفتم علیه السلام نقل نموده كه آن حضرت فرمود: «مَنْ شَكَّ فِی أَرْبَعَةٍ فَقَدْ كَفَرَ بِجَمِیعِ ما نَزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَتَعالی ؛ أَحَدُها: مَعْرِفَةُ الْاِمامِ فِی كُلِّ زَمانٍ وَأَوانٍ بِشَخْصِهِ وَنَعْتِهِ؛ (10) كسی كه در چهار چیز شك كند، به تمام آن چیزی كه خدای تبارك و تعالی نازل نموده، كفر ورزیده است؛ یكی از آنها شناخت امام هر زمان و هر دوره با مشخصات و اوصافش می باشد.»
در این حدیث، در مورد معرفت امام به دو نكته اشاره شده است:
1. شناخت شخص امام با چهره ظاهری او؛
2. شناخت اوصاف، مقامات و عظمت امام كه در باب معرفت امام، بیشتر این نكته مورد نظر است.
نمونه هایی از اوصاف امامان
حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام نمونه هایی از اوصاف امامان، را بیان نموده است كه به برخی از آنها اشاره می كنیم:
1. وجه اللّه بودن
هارون بن خارجه از امام ابو الحسن (موسی بن جعفرعلیهما السلام) نقل نموده كه آن حضرت فرمود: «نَحْنُ اَلْمَثانِی الَّتِی أَریها رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله، وَنَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ نَتَقَلَّبُ بَینَ اَظْهُرِكُمْ، فَمَنْ عَرَفَنا عَرَفَنا وَمَنْ لَمْ یعْرِفْنا فَاَمامَهُ الْیقِینُ؛ (11) ما مثانی (و تمام قرآن و امّ الكتابی ) هستیم كه رسول خداصلی الله علیه وآله آن را (به مردم ) نشان داد. ما وجه اللّهی هستیم كه در بین شما حركت می كنیم. هر كس ما را می شناسد، ما را شناخته و هر كس نمی شناسد، پیش روی او یقین (قیامت) است.»
2. مورد فضل الهی
حضرت كاظم علیه السلام درباره قول خداوند كه می فرماید: «أَمْ یحْسُدُونَ النَّاسُ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» فرمود: «نَحْنُ الْمَحْسُودونَ؛ (12) ما هستیم كه (بر اثر فضل الهی ) مورد حسد مردم واقع می شویم.»
3. وسعت علم
علم امامان، علم مكتبی و مدرسه ای یا كسبی نیست؛ بلكه علمی است «لدنّی» و الهی كه توسط امامان قبلی، و الهامات قلبی و عنایات الهی به آنها می رسد. در اینجا به مصادیقی از این علم وسیع و گسترده كه در كلمات حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام آمده، اشاره می شود:
انواع علوم امام
از علی سائی از ابی الحسن الاوّل (موسی بن جعفر) نقل شده كه فرمود: «مَبْلَغُ عِلْمِنا عَلی ثَلاثَةِ وُجُوهٍ: ماضٍ وَغابِرٍ وَحادِثٍ. فَاَمَّا الْماضِی، فَمُفَسَّرٌ وَأَمَّا الْغابِرُ فَمَزْبُورٌ وَاَمَّا الْحادِثُ فَقَذْفٌ فِی الْقُلُوبِ وَنَقْرٌ فِی الْاَسْماعِ وَهُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنا وَلا نَبِی بَعْدَ نَبِینا؛ (13) گُستره علم ما بر سه وجه (و جهت )است: گذشته، آینده و پدیدشونده (حال). امّا گذشته، پس (برای ما توسط پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله و امامان قبلی ) تفسیر شده است و امّا آینده، (در كتاب جامعه ومصحفی كه نزد ماست )، نوشته شده است و امّا حادث و پدیدشونده، از راه الهام بر دل و تأثیر در گوش جلوه می نماید (كه هر روز و هر ساعت، مخصوصاً شبهای قدر و جمعه، حاصل می شود) و آن بهترین دانش ماست و (با همه این علوم، پیغمبر نیستیم؛ زیرا )پیغمبری بعد از پیامبر ما نیست.»
علم انبیا در نزد امامان
احمد بن حماد گفت: به ابی الحسن الاوّل (امام كاظم علیه السلام) عرض كردم: «فدایت گردم! آیا پیغمبر ما وارث همه انبیاست؟» فرمود: «بله.» عرض كردم: «از زمان (حضرت ) آدم تا زمان خودش؟» فرمود: «خداوند پیامبری مبعوث نكرده، مگر آنكه محمد اعلم از او بوده است.» عرض كردم: «عیسی بن مریم مردگان را به اذن خدا زنده می كرد.» فرمود: «راست گفتی و سلیمان هم نطق پرندگان را می فهمید و پیغمبرصلی الله علیه وآله هم بر این مراتب توانایی داشت.» (14)
امام كاظم علیه السلام می فرماید: «وَقَدْ وَرِثْنا نَحْنُ هذا الْقُرْآنَ الَّذِی فِیهِ ما تُسَیرُ بِهِ الْجِبالُ وَتُقَطَّعُ بِهِ الْبُلْدانُ وَتُحْیی بِهِ الْمَوْتی وَنَحْنُ نَعْرِفُ الْماءَ تَحْتَ الْهَواءِ؛ ما وارث آن قرآنیم كه آنچه كوهها به وسیله آن حركت كند و به شهرها مسافرت شود و مردگان به وسیله آن زنده شوند، در آن وجود دارد. و ما آب را در زیر هوا تشخیص می دهیم.» آنگاه ادامه داد: «و همانا در كتاب خدا آیاتی است كه به وسیله آنها چیزی خواسته نشود، جز اینكه خدا به آن اجازه دهد (و هر دعایی از بركت آن آیات مستجاب شود). علاوه بر آنچه خدا برای پیغمبران گذشته اجازه داده (و علومی كه با آنها عطا كرده است )، همه اینها را خدا در قرآن برای ما مقرّر داشته است.» همانا خداوند می فرماید: هیچ نهفته ای در آسمانها و زمین نیست، مگر آنكه در كتاب مبین (آشكار) موجود است.» (15) و یا فرمود: «آنگاه این كتاب را به كسانی كه از میان بندگان خود انتخاب كرده ایم، به ارث داده ایم.» (16) و ماییم كسانی كه خدای عزّ وجلّ انتخابمان كرده و این كتاب را كه بیان همه چیز در آن است، به ارث به ما داده است.(17)
در روایت دیگر آمده كه هشام بن حكم می گوید: همراه «بُرَیهَ» خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و آنجا ابا الحسن، را ملاقات كردم. هشام داستان بُرَیه (18) را نقل كرد و آنگاه حضرت ابو الحسن فرمود:
«ای بُرَیه! علمت به كتاب دینت (انجیل) در چه حدّ است؟» گفت: «آن را می دانم.» فرمود: «در چه حد اطمینان داری كه معنای آن را می دانی؟» گفت: «آن را به خوبی می دانم و بسیار به این علم اطمینان دارم.» سپس ابو الحسن علیه السلام شروع به خواندن انجیل نمود. بُرَیهَ گفت: «پنجاه سال است كه من تو و امثال تو را می جستم.» پس بُرَیهَ ایمان آورد و نیكو ایمان آورد و زنی كه همراه او بود نیز ایمان آورد. آنگاه هشام همراه بُرَیه خدمت امام صادق علیه السلام آمدند. هشام گفتگوی بین بُرَیه و ابو الحسن موسی (بن جعفرعلیه السلام) را برای حضرت نقل كرد و امام صادق علیه السلام فرمود: «نسل (ابراهیم و عمران ) بعضی از بعض دیگر گرفته شده و خدا شنوا و داناست.» (19) پس بُرَیه گفت: «تورات و انجیل و كتب پیغمبران از كجا به شما رسیده است؟» فرمود: «اینها از خود پیامبران به ما به ارث رسیده؛ همچنانكه آنها می خواندند، ما هم می خوانیم و چنانكه آنها بیان می كردند، ما هم بیان می كنیم. خدا حجّتی در زمینش نمی گذارد كه چیزی از او بپرسند و او بگوید نمی دانم.» (20)
آگاهی به تفسیر قرآن
امامان معصوم علیهم السلام به عنوان ثقل اصغر و عِدل قرآن، بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله كامل ترین و مطمئن ترین مرجع برای تفسیر و فهم قرآن كریم به شمار می روند.
یعقوب بن جعفر می گوید: در مكّه نزد ابو الحسن (موسی بن جعفرعلیه السلام) بودم. مردی به او عرض كرد: تو قرآن را به گونه ای تفسیر می كنی كه ما تا حالا نشنیده ایم!
حضرت ابو الحسن علیه السلام فرمود: «عَلَینا نَزَلَ قَبْلَ النَّاسِ وَلَنا فُسِّرَ قَبْلَ اَنْ یفَسَّرَ فِی النَّاسِ، فَنَحْنُ نَعْرِفُ حَلالَهُ وَحَرامَهُ وَناسِخَهُ وَمَنْسُوخَهُ وَسَفَریهِ وحَضَریهِ وَفِی أَی لَیلَةٍ نَزَلَتْ كَمْ مِنْ آیةٍ وَفِیمَنْ نَزَلَتْ وَفِیما نَزَلَتْ، فَنَحْنُ حُكَماءُ اللَّهِ وَشُهَداؤُهُ عَلی خَلْقِهِ وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبارَكَ وَتَعالی سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَیسْأَلُونَ؛ (21) قرآن قبل از مردم بر ما نازل شده و قبل از آنكه در بین مردم تفسیر شود، بر ما تفسیر شده است؛ پس ما حلال و حرام قرآن را، ناسخ و منسوخ آن را و آنهایی را كه در سفر نازل شده و یا در حضر (مكّه و مدینه)، و در چه شبی چند آیه نازل شده و درباره چه كسی نازل گردیده و در چه موردی نازل شده است را (دقیقاً )می شناسیم. پس حكمای (واقعی ) الهی و گواهان او بر خلقش هستیم و این سخن خداوند است كه می فرماید: به زودی گواهی آنها نوشته می شود و پرسش می شوند.»
آن حضرت همچنین فرمود: «فَالشَّهادَةُ لَنا وَالْمَسْأَلَةُ لِلْمَشْهُودِ عَلَیهِ فَهذا عِلْمٌ ما قَدْ اَنْهَیتُهُ اِلَیكَ وَاَوَّیتُهُ اِلَیكَ ما لَزِمَنی فَاِنْ قَبِلْتَ فَاشْكُرْ وَاِنْ تَرَكْتَ فَاِنَّ اللَّهَ عَلی كُلِّ شَی ءٍ شَهِیدٍ؛ (22) پس گواهی از آنِ ماست و سؤال و پرسش نسبت به مشهود علیه. پس این علمی بود كه برای تو برشمردم و آنچه بر من لازم بود، بیان كردم. اگر پذیرفتی، خدا را (بر این آگاهی و پذیرش ) شكر كن و اگر رها كردی، خداوند بر همه چیز شاهد و گواه است.»
آگاهی بر تمامی احكام
امام به عنوان مرزبان شریعت، به تمام احكام و مسائل حرام و حلال آگاهی دارد و به همین جهت، ممكن نیست از او پرسشی بشود و جواب آن را نداند، هر چند ممكن است بر اثر مصالحی در برخی موارد از بیان پاسخ صرف نظر نماید.
از محمد بن حكیم نقل شده است كه از ابا الحسن (موسی بن جعفرعلیهما السلام) پرسیدم: «آیا چیزی از حلال و حرام و یا آنچه مردم به آن نیازمندند وجود دارد كه در نزد امام پاسخی برای آن نباشد؟»
فرمود: «لا وَلكِنْ یكُونُ عِنْدَهُ وَلا یجِیبُ ذاكَ اِلَیهِ اِنْ شاءَ اَجابَ وَاِنْ شاءَ لَمْ یجِبْ؛ (23) نه ولی (ممكن است ) در نزد او (پاسخ )باشد و جواب ندهد، (زیرا) این امر به دست اوست (و او بهتر می داند) و اگر خواست، جواب می دهد و اگر نخواست، جواب نمی دهد.»
شبیه همین روایت را صفوان بن یحیی از امام هفتم علیه السلام نقل كرده است. (24)
محمد بن حكیم از ابو الحسن (موسی بن جعفرعلیه السلام) نقل نموده كه حضرت فرمود: «همانا كسانی كه قبل از شما بودند با (عمل به ) قیاس هلاك شدند. به راستی خدای تبارك و تعالی نبی خود (پیامبر خاتم را )قبض روح نكرد، مگر آنكه (قبل از آن ) دینش را در حلال و حرام كامل نمود و آنچه شما در زندگی به آن نیازمندید و یا بعد از مرگ به او و اهل بیتش استغاثه كنید، برای شما آورده است و تمامی آنها «مُصْحَفٌ عِنْدَ أَهْلِ بَیتِهِ حَتّی أَنَّ فِیهِ لَأَرْشُ خَدْشِ الْكَفِّ؛ مصحفی (و كتابی ) در نزد اهل بیت اوست كه حتی در آن، ارش خشی كه بر كف دست می افتد، وجود دارد.» آنگاه فرمود: «ابو حنیفه، لعنت خدا بر او باد! از كسانی بود كه می گفت: علی چنین گفته، و من چنین می گویم (و خود را در مقابل علی علیه السلام جامع علوم مطرح نمود).» (25)
علم غیبی
از اموری كه امامان با عنایت خداوندی به آن آگاهی دارند، علم غیبی و آگاهی سرگذشت افراد در گذشته و آینده و حال است. در این زمینه نیز روایات فراوانی داریم كه در ذیل به بیان یك نمونه بسنده می كنیم:
سیف بن عمیرة می گوید: از عبد صالح ابو الحسن (موسی علیه السلام) شنیدم كه خبر مرگ مردی را می داد. با خود گفتم: آیا او می داند كه آن مرد چه زمانی می میرد؟ پس حضرت با حال غضبناكی فرمود: «قَدْ كانَ رُشَیدُ الْهِجْرِی یعْلَمُ عِلْمَ الْمَنایا وَالْبَلایا فَالْاِمامُ اَوْلی بِذلِكَ؛ رشید هجری علم مرگها و مصیبتها را می دانست و امام (معصوم ) به طریق اولی باید علم به مرگها و بلاها را بداند.» (26)
افزایش علم
چنانكه قرآن به پیامبرصلی الله علیه وآله دستور داده كه دعا كند: «رَبِّ زِدْنِی عِلْماً»؛ (27) «خدایا! بر دانشم بیفزای!» این كلام، نشان از آن دارد كه بر علم پیامبر افزوده می شود و امامان نیز چنین اند. مخصوصاً در شبهایی چون شب قدر و جمعه، علم آنها افزایش می یابد كه در این زمینه، روایات فراوانی وارد شده است. (28) از جمله در كافی حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام از پدر بزرگوارش حضرت صادق علیه السلام نقل نموده كه آن حضرت فرمود: «لَوْلا اَنَّا نَزْدادُ عِلْماً لَأَنْفَدْنا؛ (29) اگر علم ما افزایش نیابد، به پایان می رسیم.»
پی نوشت ها :
1) برخی نمونه ها، در مقاله امام شناسی از دیدگاه امام هشتم علیه السلام، مجلّه شماره 40 مبلّغان، ص 42 - 44 آمده است.
2) كمال الدین، صدوق، قم، جامعه مدرسین، 1405 ق، ج 1، ص 204، باب 21، ح 1؛ علل الشرایع، صدوق، بیروت، دار البلاغه، بی تا، ص 196.
3) علل الشرایع، همان، ج 1، ص 197، ح 11؛ اعلام الهدایه، المجمع العالمی، اهل البیت علیهم السلام، اوّل، 1422 ق، ج 9، ص 215.
4) اعلام الهدایة،همان؛ الاختصاص، شیخ مفید، مكتبة بصیرتی، ص 269.
5) الاختصاص، همان، ص 269؛ اعلام الهدایة، همان، ص 213.
6) بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، ج 1، ص 362، ح 39.
7) الغدیر، علاّمه امینی، دار الكتب الاسلامیة، ج 10، ص 358 - 360.
8) بحار الانوار، ج 23، ص 92.
9) الاختصاص، شیخ مفید، ص 268؛ روزگار رهایی، كامل سلیمان، ج 1، ص 85؛ اعلام الهدایة، ص 216.
10) اعلام الهدایة، ص 215؛ الاختصاص، ص 269.
11) البصائر، ص 66؛ اعلام الهدایة، ج 9، ص 213.
12) اصول كافی، یعقوب كلینی، ج 1، ص 206؛ اعلام الهدایة، ج 9، ص 213.
13) اصول كافی، عربی، ج 1، ص 264؛ اصول كافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، دار الكتب الاسلامیة، ج 1، ص 393، ح 1.
14) رعد / 29.
15) نمل / 75.
16) سبأ / 29.
17) اصول كافی، همان، ج 1، ص 327 - 329.
18) بُرَیهَ، مصغّر ابراهیم است در برخی نسخ كافی، "بُرَیهَةَ" آمده است. وی از دانشمندان بزرگ هفتاد ساله مسیحی بود.
19) آل عمران / 34.
20) اصول كافی، ج 1، ص 329 - 330.
21) اعلام الهدایة، ج 9، ص 214.
22) بصائر الدرجات، ص 198؛ اعلام الهدایة، همان، ص 215.
23) البصائر، ص 44؛ اعلام الهدایة، ص 216.
24) همان.
25) البصائر، ص 147؛ اعلام الهدایة، ج 9، ص 217.
26) بصائر الدرجات، ص 264؛ اعلام الهدایة، ج 9، ص 214.
27) طه / 114.
28) ر.ك: همان، ص 372 - 374.
29) همان، ص 374.
منبع : مبلغان 1386 شماره 93