تفسير سوره توحيد
قرآن کريم داراي محتوايي است وسيع ونامحدود; چرا که کلام خدا نامتناهي است وهمانطور که خداوند فرموده است : اگر همه درختان قلم وار به نگارش بپردازند و درياهامرکب شوند و بخواهند با آنها کلمات الهي رابنويسند، قلمها و درياها به پايان مي رسند امانگارش کلمات و نعمتهاي الهي به پايان نخواهد رسيد.
(سوره کهف - آيه 109)
پس بر آن شديم در اين نوشتار براي يافتن مختصر حقيقتي از اين کتاب آسماني به شرحي کوتاه ازسوره مبارکه توحيدبپردازيم.
فضيلت سوره
در مورد فضايل سوره مبارکه اخلاص روايات و احاديث متعددي وجود دارد که به سه مورد از اين روايات اشاره مي کنيم :
1- عبدالله بن حجر گويد : شنيدم اميرالمؤمنين «عليه السلام » فرمود : کسي که يازده مرتبه بعد از نماز صبح «قل هو الله احد»بخواند در اين روز گناهي مرتکب نشود وبيني شيطان به خاک بسايد. (1)
2- از اميرالمؤمنين «عليه السلام » روايت شده که : هر کس «قل هو الله احد» را يک باربخواند گويا ثلث قرآن را خوانده و هرکس دوبار آن را بخواند گويا دو سوم قرآن را خوانده و هر کس سه مرتبه تلاوت نمايد، گو اينکه کل قرآن را تلاوت نموده است. (2)
3- از انس نقل شده نبي اکرم «صلي الله عليه وآله » درشام بود که جبرئيل بر او نازل شد و گفت : اي محمد، معاوية بن معاويه مرده است آيادوست مي داري بر او نماز گزاري؟ فرمود : بلي! پس جبرئيل بر او به نماز ايستاد وصفوفي از ملائکه، در هر صفي 600 هزارملک. پيامبر«صلي الله عليه وآله » پرسيدند : علت اين فضل چيست؟ جبرئيل گفت : «قل هو الله احد» رادر هر حالي قائم، قاعد، جالس، رونده و درحالت خوابيده مي خواند. (3)
شان نزول
شان نزول اين سوره مبارکه در سه وجه به طور خلاصه ذکر مي گردد (4) :
وجه اول : اين سوره مبارک به سبب سؤال مشرکان نازل شده است.ضحاک نقل کرده است که مشرکان عامربن طفيل را نزد رسول گرامي «صلي الله عليه وآله » فرستادند و گفتند : ما بادين تو مخالفت مي کنيم اگر فقيرهستي تو را غني مي کنيم و اگرمجنوني تو را مداوا مي کنيم و اگرهواي زني را کرده اي آن را به ازدواج تو در مي آوريم پس رسول خدا«صلي الله عليه وآله » فرمودند : من فقير ومجنون و شيفته هيچ زني نيستم. من رسول خدا هستم، شما را از عبادت بتها به عبادت معبودم فرا مي خوانم.
وجه دوم : اين سوره به سبب سؤال يهود نازل شده است. عکرمه از ابن عباس نقل کرده است که همانا يهودنزد رسول خدا آمد در حالي که کعب بن اشرف با آنها بود. پس گفتند : اي محمد، اگر خداي تو خلق را بيافريدپس چه کسي خود او را خلق کرد؟پيامبر به غضب آمد و جبرئيل آمد و اورا آرام نمود و اين سوره نازل شد.
وجه سوم : گفته شده اين سوره به سبب سؤال نصاري نازل شد. عطاء ازابن عباس نقل کرده است که از نجران نزد رسول الله آمدند و گفتند : پروردگارت را براي ما وصف کن آيا اواز زبرجد، ياقوت، طلا يا نقره است؟ فرمود : او از چيزي نيست زيرا او خودخالق اشياست. پس اين سوره نازل شد. نصاري گفتند : هو واحد و تو نيزواحدي! فرمود : ليس کمثله شي ء.گفتند : صمد چيست؟ فرمود : او کسي است که خلق در حوائجشان به اونيازمندند. گفتند : باز هم بگو! فرمود : لم يلد و لم يولد و لم يکن له کفوا احد،همانند او نظيري نيست.
وجه تسميه
اين سوره از سور مکي است وبعضي گفته اند که مدني است. آن رابدين سبب توحيد ناميده اند که چيزي جز توحيد در آن نيست و کلمه توحيدرا اخلاص هم گفته اند. بعضي گفته اند : توحيدش ناميده اند براي آنکه هر کس از روي اعتقاد و اقرار به آنچه در آن است، متمسک شود، مؤمن و مخلص خواهد بود. بعضي نيز گفته اند براي آنکه هر کس آن را با تعظيم قرائت کندخدا او را از آتش خلاص نمايد. و نيزصمد ناميده اند، هم سوره قل هو الله احد و هم سوره نسب اقرب. (5)
اما در تفاسير بيست نام براي اين سوره آمده است : (6)
1- تفريد 2- تجريد 3- توحيد4- اخلاص 5- نجات 6- ولايت 7- نسبة 8- معرفة 9- جمال 10- مقشقشة 11- معوذة 12- صمد13- اساس 14- مانعة 15- محضر16- منفرة 17- برائة 18- مذکرة 19- نور 20- امان
معاني آيات
قل هو الله احد : در باره اين آيه ابن عباس مي گويد : يعني در صفت ذاتش يکتاست و احدي در وجوب صفاتش شريک نيست زيرا که او واجب است که موجود و عالم و قادر وحي شده واين صفات واجب براي غير او نيست. (7)
قل : در بيان آوردن «قل »، علمااختلاف دارند. همانطور که مي دانيم در قرائت مشهور کلمه قل آورده وخوانده مي شود. در اين سوره نظردقيقي بيان نشده است; مانند آنچه که در سوره کافرون است که ناچار ازآوردن قل است و يا اينکه در سوره تبت جايز نيست لفظ قل آورده شود،اما گفته شده که پيامبر«صلي الله عليه وآله » آن رابدون قل و بدين صورت ادامي فرموده : «الله احد، الله الصمد».
اما دليل قايلان به آوردن لفظ «قل »اين است : «السبب فيه بيان ان النظم ليس في مقدوره بل يحکي کل ما يقال له » اما در مورد حذف آن مي توان گفت : حذف قل از سوره براي اين است که رفع توهم شود از افراد که تمام فرموده هاي خداوند برنبي «صلي الله عليه وآله »، معلوم بوده است. (8)
هو : هو اسمي است که اشاره به غايب دارد; «هاء» تنبيه است و معناي ثبوت دارد و «واو» اشاره به غايب است از آنچه که محسوس است; زيراکفار از الهه ها و خدايان خود بدينگونه حرف مي زدند که او محسوس است وبا ديدگان درک مي شود پس به محمد«صلي الله عليه وآله » گفتند : اي محمد خداي خود را به ما طوري معرفي کن تا او راببينيم و با ديدگانمان درکش کنيم، پس اين سوره نازل شد. «واو» در آن اشاره است به کسي که غايب از درک ابصار وغايب از لمس حواس است بلکه اودرک کننده، مدرک الابصار، و مبدع الحواس است. (9)
و نيز در جايي ديگر آمده است : هو کنايه از اسم رب است; زيرا عرب به پيامبر اکرم «صلي الله عليه وآله » گفتند : پروردگارو خداي توکيست؟ گفت : «هوالله احد» (10)
الله : به معناي کسي است که همه چيز براي اوست و براي او خلق شده است. امام باقر«عليه السلام » فرموده اند : «الله، معناه المعبود، الذي اله الخلق، وهمه چيز و همه کس از وجود او و ازخلقت زيباي او در تحير است و علمارا بر آن احاطه نيست و علم هيچ عالمي به آن نمي رسد. (11) » در تفسير وفضيلت الله آمده که عکرمه چنين نقل کرده است : هنگامي که يهود گفتند : ماعزيز پسر خدا را عبادت مي کنيم ومشرکان گفتند : ما مسيح را مي پرستيم و او پسر خداست. و مجوس گفتند : ماماه و خورشيد را مي پرستيم و مشرکان گفتند : ما بتها را عبادت مي کنيم، خداوند بر رسول چنين نازل فرمود : «قل هو الله احد» يعني او واحدي است که هيچ نظير، وزير، ياور، شبيه ومعادلي براي او نيست. و اين لفظ غيراز براي خداوند عزوجل بر احدي اطلاق نمي گردد زيرا که او کامل درجميع صفات است. (12)
هو الله : عبارت «هو الله » اشاره دارد به دو مطلب مهم که ذيلا بدانهااشاره مي گردد :
1- او خالق و فاطر جميع اشياست از جماد و نبات و حيوان و ملک وملکوت و اين متضمن اتصاف است به قادريت و عالميت به جهت آنکه خلق موجودات در غايت احکام و التساق وانتظام است و فعل محکم متقن، جز ازقادر و عالم به وجود نيايد.
2- خالقيت متضمن وصف اوست به حيات و سمع و بصر، يعني سميع وبصير (13).
الله احد : قول «الله احد» دليلي است براي رد مذهب مجسمه : زيراجسم احد نيست زيرا که اجزاء بسياردارد و خداوند با اين قولش دلالت بروحدانيت خود کرده است پس اين درست است که او جسم نيست. (14)
احد : امام باقر«عليه السلام » فرمودند : الاحد المفرد المتفرد و احد واحديعني خداي واحد و بي نظير و اوخدايي است که از چيزي گرفته نشده است. (15)
احد وصف خداوند است به وحدانيت و نفي شرکا از او (16).
اصل «احد» وحد بوده و «واو»قلب به «همزه » شده است. (17)
فرق ميان واحد و احد : 1- واحد،در حساب و عدد استعمال شود به خلاف احد 2- احد، متجزا و منقسم نمي شود در ذات و صفات 3- واحدرا ثاني باشد، لکن احد را ثاني نخواهدبود. 4- احد را ممتنع است شريک بودن در ذات و صفات لکن واحد رامحال نيست. 5- واحد اطلاق بر ذوي العقول و غير آن نمايد لکن احد،خاص ذوي العقول است. (18)
الله الصمد : صمد وجوهي دارد که اشاره اي مختصر به آن مي کنيم :
1- از حضرت علي بن موسي الرضا«عليهما السلام » نقل است : صمد آن است که عقلها از درک کيفيت اوعاجزند. 2- لم يزل و لا يزال باشد.3- صمد آنکه نخورد و نياشامد وخواب نکند يعني زنده اي که احتياج به اين صفات سه گانه نداشته باشد.4- مولاي مطاعي که فوق او هيچ آمرو ناهي نباشد. 5- ذاتي که او را شريک نباشد و نگاهداشتن چيزي اورا در رنج نيفکندو چيزي از او پنهان نباشد. (19) صمد آن است که هر گاه اراده کند بر چيزي بگويد باش، پس مي باشد و اين به نقل از امام زين العابدين «عليه السلام » است. (20)
ابن عباس گفته است : الصمد يعني هو السيد الذي قد کمل في سيادته والشريف الذي قد کمل في شرفه، والعظيم الذي قد کمل في عظمته والحليم الذي قد کمل في حلمه و العليم الذي قد کمل في علمه و الحکيم الذي قد کمل في حکمته. (21)
تفسير حروف در الصمد
حضرت امام صادق «عليه السلام » فرمود : جماعتي از فلسطين نزد پدرم امام محمد باقر«عليه السلام » آمدند و مساله اي چند پرسيدند و جواب شنيدند. بعد ازآن «الصمد» را پرسيدند : پدرم فرمود : پنج حرف است :
الف، دليل برانيت او سبحانه لام، دليل است بر الهيت اوصاد، دليل است بر آنکه او سبحانه صادق است و قول و کلام او صدق وداعي بندگان به اتباع صدق و واعدايشان است به صدق در دار صدق .
ميم، دليل است بر ملک او و اومالک مطلق است; لم يزل و لا يزال.
د - دليل است بر دوام ملک او واينکه او دائم الوجود است و از کون وزوال مبرا و منزه مي باشد (22).
چرا احد نکره و صمد معرفه آمده است؟
جواب - رازي مي گويد :
غالبا در اذهان و اوهام اکثر مردم هر موجودي محسوس و هرمحسوسي منقسم است و قابليت تقسيم پذيري دارد. و هر چه منقسم نباشد در خاطر و ذهن خلق جاي نمي گيرد. پس صمد کسي است که همه در حوائجشان به او نيازمندند واين نزد اکثر خلق معلوم است ولکن احد نزد بيشتر خلق ناشناخته و غيرمعلوم است. وليکن صمد نزد بيشترين شناخته شده است. (23)
لم يلد و لم يولد
خداوند زاييده نشده و نمي زايد واز چيزي خارج نمي شود، مانند تولدانسان از انسان و حيوان از حيوان و ياگياه از زمين و آب از چشمه ها وميوه ها از درختان نيست.
او پروردگاري است که «لا من شي ء و لا في شي ء و لا علي شي ء»است (24).
لم يلد صفتي است که نفي شرک ومجالست را از او نمايد (25).
لم يلد را به عبارتي مي توان گفت که او بيرون نيامد از وجودش چيزکثيف که ولد باشد و ساير اشياي کثيف که از مخلوق بيرون مي آيد و نه چيز لطيف مثل نفس و روح و منبعث نمي شود از او عوارضات مثل خواب،غم، حزن، بهجت، خنده، گريه،خوف، رجا، رغبت، گرسنگي، سيري و غير آن يعني متعالي است از آنکه متولد و بيرون آيد از او اشياي کثيف ومحل حوادث نيست (26).
و لم يولد وصف ذات سبحاني است به قدم و اوليت ذات يگانه او. (27)
و لم يولد : يعني توليد از چيزي نشده و از چيزي بيرون نيامده است. اوايجاد کننده است، به قدرتش، و آنچه را به مشيتش ايجاد کرده براي فنا ونابودي متلاشي نمي کند. باقي مي گذارد آنچه خلق کرده براي بقا وابديت به علمش، پس اين است الله الصمد يکه نزاده و نمي زايد و حضورمنزه است. (28)
وجه تقدم «لم يلد» بر «لم يولد» :
به چه علت لم يلد ابتدا آمده بااينکه در ظاهر مي بينيم که اول مولودي است و سپس والد است؟
جواب - هنگامي که خلقت واقع شد و خلايق بوجود آمدند قايل به وجود فرزندي براي خدا شدند; زيرامشرکان عرب مي گفتند : «الملائکة بنات الله » و يهود مي گفتند : عزيز پسرخداست و نصاري بر اين بودند که مسيح پسر خداست، به همين خاطرلم يلد مقدم بر لم يولد ذکر گرديده است. (29)
و لم يکن له کفوا احد
کيفيت قرائت : کفوا، به ضم کاف وفاء خوانده مي شود و همچنين به ختم کاف و کسرش به سکون فاء. و ابوعبيده در مورد کفوا گفته است : کفو وکف و کفاء» .
به معني واحد است و آن به معني مثل است وليکن اکثر مفسران در اين مورد قولهاي مختلفي دارند. (30)
ترمذي گفته است که : لم يکن له کفوا احد و براي او همانندي نيست ومعادلي نيست. هيچ چيز در عالم وجود مثل او نيست. (31) خداوند آنچه براو جايز نيست از صفات نقص را بيان کرد با : «و لم يکن له کفوا احد.» (32)
تفسير کفو
در تفسير کفو اقوال و تفاسيرمختلف است. مفسران سه قول را بيان نموده اند (33) :
1- کعب و عطاء گفته اند : لم يکن له مثل و لا عديل
2- مجاهد گفته است : لم يکن له صاحبة. چنانچه خداوند خود فرموده : لم يکن احد کفوا له.
3- قول سوم بر اين است که خداوند خود فرموده که او مصمود اليه است و همه خلق در قضاي حوايج خود به او نيازمندند.
دلالت اعضاي سوره بر چيست؟
بعضي از اهل تحقيق فرموده اند : نزد طايفه معطله عالم را صانعي نيست. فلاسفه را عقيده بر آن است که صانع نام و وصف ندارد. مذهب ثنويان آنکه شريک دارد اعتقاد مشبهه آنکه شبيه به خلق است. يهود ونصاري گويند : او را زن و فرزند است واعتقاد مجوس آنکه کفو و همسر دارد.حال چون بنده گفت (هو) از تعطيل بيزار شد، چون گفت (الله) از گفتارفلاسفه تبري نمود، به گفتن (احد) ازطريقه بت پرستان و ثنويه تبرا نمود، به گفتن (الله الصمد) از مذهب مشبهه دور شد، به گفتن (لم يلد و لم يولد) ازيهود و نصاري و به گفتن (و لم يکن له کفوا احد) از مجوس مبرا گرديد. (34)
فايده در تکرار لفظ الله : چرا لفظ «الله » در «الله الصمد» بعد از «الله احد» دوباره تکرار شده است؟جواب : اگر دوبار اين لفظ دو بار به کارنمي رفت احد و صمد وجوبا با هم معرفه يا نکره مي آمد. و اين جايزنيست. ناگزير اين لفظ بايد تکرار شودتا احد بتواند نکره و الصمد معرفه بيايند (35).
اقسام شرک و نفي آن صفات باآيات سوره توحيد
بعضي از صاحبان زبان و علم کلام گفته اند : شرک هشت قسم است :
1- نقص 2- تقلب 3- کثرت 4- عدد 5- علت بودن 6- معلول بودن 7- اشکال 8- اضداد
خداوند متعال نفي کرد از صفت خود کثرت و عدد را بقولش «قل هوالله احد» و تقلب و نقص را بقولش «الله الصمد» و علت و معلولي را به قولش «لم يلد و لم يولد» و نفي کرداشکال و اضداد را به قولش «و لم يکن له کفوا احد» پس وحدانيت بحث ومحض بسيط خدا (36) حاصل شد.
فوايد سوره توحيد
فوايدي چند از اين سوره بافضيلت ذکر مي گردد :
1- اول سوره دلالت مي کند برآنکه او واحد و صمدي است که ضديتي در پيشي گرفتن به احسان به لطف او نيازمندند. «لم يلد و لم يولد»به اين مطلب اشاره دارد که او غني علي الاطلاق است و از تغييرات مادي منزه است و جود و کرمش به خاطرنفع و يا دفع ضرري از او نيست بلکه احسان محض است «و لم يکن له کفوااحد» اشاره به نفي صفات نکوهيده وسلبيه در اوست .
2- خداوند با قول (احد) کثرت رااز ذاتش نفي کرد و با لفظ (الصمد)نفي نقص و مغلوب بودن از خودنمود. و با لم يلد و لم يولد نفي علي ومعلولي و با (و لم يکن له کفوا احد)نفي اضداد و انداد.
3- همانا اين سوره در حق خدامانند سوره کوثر است در حق رسول «صلي الله عليه وآله »، و همانطور که به پيامبرنسبت ابتر بودن دادند و سوره کوثرنازل شد سوره توحيد هم نازل شدبراي اثبات اينکه خدا فرزندي ندارد (37).
--------------------------------------------
پي نوشت ها :
1) طبرسي - شيخ ابوعلي : تفسير مجمع البيان، چاپ سوم، ج 27، ص 357
2) فيض کاشاني - ملا محسن : الصافي في تفسير القرآن،چاپ ششم، ج 2، ص 866
3) سيوطي - جلال الدين عبدالرحمن : الدرالمنثور في التفسير بالماثور، قم، منشورات مکتبة آية الله العظمي المرعشي النجفي، ج 5 و 6، ص 411
4) فخر رازي : تفسير کبير، ج 32، ص 175
5) ر.ک : طبرسي : مجمع البيان، چاپ دوم،ج 27، ص 355
6) فخر رازي : همان منبع ، ج 32، ص 176
7) طبرسي : همان منبع، ص 366
8) ر.ک : فخر رازي : همان منبع، ص 178
9) فيض کاشاني - ملا محسن : همان منبع،ص 366
10) طوسي - محمد بن حسن : التبيان في تفسيرالقرآن، ج 1، ص 430
11) فيض کاشاني - ملا محسن : همان منبع،ص 863
12) ابن کثير : تفسير القرآن العظيم، بيروت، چاپ دوم، ج 4، ص 498
13) شاه عبدالعظيمي : تفسير اثني عشري،تابستان 64، ج 14، ص 383
14) طوسي - محمد بن حسن : همان منبع،ص 430
15) فيض کاشاني - ملا محسن : همان منبع،ص 863
16) شاه عبدالعظيمي : همان منبع، ص 386
17) طوسي : همان منبع، ص 430
18) شاه عبدالعظيمي : همان منبع ، ص 383
19) همان منبع، ص 383
20) طبرسي : مجمع البيان، چاپ دوم، ج 27،ص 370
21) ابن کثير : همان منبع، ص 498
22) شاه عبدالعظيمي : همان منبع، ص 384-385
23) فخر رازي : همان منبع
24) فيض کاشاني - ملا محسن : همان منبع،ص 865
25) شاه عبدالعظيمي : همان منبع، ص 387
26) همان منبع، ص 384
27) همان منبع، ص 387
28) طبرسي : همان منبع، ص 371
29) فخر رازي : همان منبع ، ص 183
30) همان منبع، ص 184
31) ابن کثير : همان منبع ، ص 494
32) طبرسي : همان منبع، ص 375
33) فخر رازي : همان منبع ، ص 185
34) طبرسي : همان منبع، ص 387
35) فخر رازي : همان منبع ، ص 183
36) طبرسي : همان منبع، ص 375
37) فخر رازي : همان منبع، ص 185
***** برگرفته شده از دو ماهنامه مشکوة النور، شماره 3