بدعت چيست و بدعت گذار كيست؟
بدعت چيست و بدعت گذار كيست؟
استاد جعفر سبحانى معناي لغوي بدعت "بدعت" در لغتبه معنى كار نو و بى سابقهاى است كه بيانگر نوعى حسن وكمال در فاعل مىباشد، چنانكه يكى از صفات خداوند "بديع" است:‹بديع السمواتو الارض›› (بقره/117). مفهوم اصطلاحى بدعت نيز آن است كه انسان چيزى را كه جزو شريعت نيست، به آن نسبت دهد، و كوتاهترين عبارت براى تعريف اصطلاح بدعت آن است كه بگوييم: ادخال ما ليس من الدين في الدين.
بدعت گذارى در دين از گناهان كبيره بوده و در حرمت آن هيچ ترديدى نيست. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:كل محدثة بدعة و كل بدعة ضلالة، و كل ضلالة في النار" (1) نكته مهم در مسئله بدعت، تنها اين است كه مفهوم بدعتبه صورتى جامع و مانع تعريف و تبيين شود تا بدعت از غير آن تميز داده شود در اين زمينه، براى درك حقيقتبدعت، بايستى به دو مطلب توجه نمود:
1. بدعت، نوعى تصرف در دين، از طريق افزودن يا كاستن شريعت است. بنابر اين، آنجا كه نوآورى ربطى به دين و شريعت نداشته ، بلكه به عنوان يك مسئله عرفى و عادى انجام گيرد، بدعت نخواهد بود(هرچند مشروع بودن آن مشروط به اين است كه ابداع و ابتكار مزبور در شرع محرم و ممنوع نباشد). فىالمثل، بشر از نظر مسكن و پوشاك و ديگر وسايل زندگى همواره دستبه نوآوريهايى مىزند و بويژه در عصر ما بسيارى از روشها و ابزارهاى معمول زندگى دگرگون شده و براى نمونه انواع ورزشها و تفريحات جديد پديد آمده است . بديهى است همه اينها يك نوع بدعت (به معنى نوآورى) بوده، ولى ارتباط به بدعت در شرع ندارد. تنها، چنانكه گفتيم، حلال بودن آنها و استفاده از آنها مشروط به اين است كه مخالف با احكام و موازين شرع نباشند. مثلا، اختلاط زن و مرد بدون حجاب در مجالس و محافل، كه از ارمغانهاى فاسد غرب مىباشد، حرام است ولى بدعت نيست، زيرا كسانى كه در اين محافل شركت مىكنند، اين كار را به عنوان يك عمل مشروع كه اسلام بر آن صحه نهاده انجام نمىدهند، بلكه احيانا با اعتقاد به اينكه امرى مخالف شرع است، روى عدم مبالات تن به اين كار مىدهند. لذا گاه تنبه يافته و تصميم جدى مىگيرند كه ديگر در آنها شركت نورزند.
براى توضيحات فوق، چنانچه ملتى روز يا روزهايى را براى خود موسم شادى و گردهمايى معين كنند، اما نه به اين قصد كه شرع چنين دستورى داده است، چنين كارى بدعت نيست، هرچند بايستى حليت وحرمت آن از جهات ديگر مورد بحث و بررسى قرار گيرد.
از اينجا روشن مىشود كه بسيارى از نوآوريهاى بشرى در زمينه هنر، ورزش، صنعت وغيره از قلمرو بدعت اصطلاحى بيرون بوده، و آنچه درباره آنها مطرح است مسئله حلال و حرام بودن آنها از جهات ديگر است كه خود ملاك و مقياس خاص خويش را دارد.
2.اساس بدعت اساس بدعت در شرع به اين نكته باز مىگردد كه چيزى را به عنوان يك امر شرعى كه دين به آن فرمان داده به كار برند ، در حاليكه براى مشروعيتت آن، اصل يا ضابطهاى در شرع وجود نداشته باشد; ولى هرگاه كارى را كه انسان به عنوان يك عمل دينى انجام مىدهد، دليل شرعىيى(به صورت خاص، يا كلى و عام) بر مشروعيت آن وجود داشته باشد، آن عمل بدعت نخواهد بود. ازينروست كه علامه مجلسى، عالم بزرگ شيعى، مىگويد:" البدعة في الشرع ما حدث بعد الرسول[بما انه من الدين] و لم يكن فيه نص على الخصوص ولا يكون داخلا في بعض العمومات". (2) : بدعت در شرع، چيزى است كه پس از رسول گرامى حادث شده و دليل شرعى خاص يا عامى نيز بر جواز آن در كار نباشد.
ابن حجر عسقلانى، دانشمند مشهور اهل سنت، نيز مىگويد:" البدعة ما احدث و ليس له اصل في الشرع، و ما كان له اصل يدل عليه الشرع فليس ببدعة" (3) : بدعت چيزى است كه (پس از پيامبر) پديد آمده باشد، دليلى حاكى از جواز آن در شريعتيافت نشود; و آن چيزى كه اصل و ريشهاى در دين دارد، بدعت نخواهد بود.
آرى، هرگاه عملى را كه به شرع نسبت مىدهيم مستند به دليلى خاص يا ضابطهاى كلى در شرع باشد، مسلما بدعت نخواهد بود. صورت نخست (وجود دليل خاص) نياز به بيان ندارد. مهم توضيح قسمت دوم است، زيرا چه بسا ممكن استيك عمل ظاهرا حالت نوآورى داشته و در تاريخ اسلام بىسابقه باشد ولى معنا تحت ضابطهاى قرار گيرد كه شرع اسلام آن را به صورت كلى پذيرفته است. به عنوان نمونه، مىتوان از سرباز گيرى عمومى ياد كرد كه امروزه در نوع كشورها اجرا مىشود. دعوت جوانان به خدمت زير پرچم به عنوان وظيفه دينى، هرچند حالت نوآورى دارد، ولى چون يك اصل و قاعده دينى پشتيبان آن استبدعت نخواهد بود. زيرا قرآن مىفرمايد:‹‹و اعدوا لهم مااستطعتم من قوة›› (انفال/60). بديهى استبر اثر تحولات جهانى، آموزش عمومى رزمى براى جوانان موجب آمادگى بيشتر در مقابل دشمن مترصد و گوش بزنگ است و عمل به روح آيه شريفه، در عصر ما، مقتضى همين امر است.
از بيان فوق، بسيارى از شبهات واهى كه بر دست و پاى برخى از افراد پيچيده استحل مىشود. براى نمونه، انبوه مسلمانان جهان روز ميلاد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را جشن مىگيرند و گروهى اين امر را بدعت مىنامند! در حاليكه ، طبق آنچه گفتيم، هرگز ملاك دعتبر آن صادق نيست. زيرا به فرض هم كه اين نوع تكريم و اظهار محبت، در شرع وارد نشده باشد،ولى اظهار محبتبه پيامبر گرامى اسلام وخاندان او - سلام الله عليهم اجمعين - يكى از اصول مسلم اسلام است كه اينگونه جشنها و احتفالات مذهبى جلوه و مظهرى از آن اصل كلى است. پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:"لا يؤمن احدكم حتى اكون احب اليه من ماله و اهله و الناس اجمعين" (4) : هيچكدام از شما مؤمن نخواهد بود، مگر آنكه من نزد او از فرزندان وى و تمامى مردم، محبوبتر باشم.
ناگفته پيداست كسانى كه در مواليد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بيت او عليهم السلام اظهار شادمانى كرده و بدين منظور مجالسى تشكيل مىدهند، هدفشان اين نيست كه برگزارى جشن در اين ايام، منصوص بوده و دستور برگزارى جشن عينا به صورت خاص امروزى، در شرع وارد شده است; بلكه اعتقاد آنان اين است كه اظهار محبتبه رسول گرامى و اهل بيت او يك اصل كلى است كه در كتاب و سنتبا تعابير گوناگون بر آن تكيه شده است.
قرآن كريم مىفرمايد: ‹‹قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة في القربى›› (شورى/23): بگو من براى ابلاغ رسالت پاداش نمىطلبم مگر دوستى خويشاوندان و نزديكان; واين اصل مىتواند در شئون مختلف زندگى فردى و اجتماعى مسلمين، براى خود جلوهها و مظاهرى پيدا كند. گرفتن جشن در مواليد، جنبه يادآورى نزول رحمت و بركتخدا در آن ايام، و شكرگزارى به درگاه الهى را دارد و اين امر(جشن در روز نزول رحمت)، در شرايع پيشين نيز سابقه داشته است، چنانكه به صريح قرآن، حضرت عيسى عليه السلام از خداى متعال درخواست كرد مائدهاى آسمانى بر وى و جمع يارانش فرو فرستد تا روز نزول مائده را او و پيروانش - در توالى نسلها - عيد گيرند:
‹‹قال عيسى بن مريم اللهم ربنا انزل علينا مائدة من السماء تكون لنا عيدا لاولنا وآخرنا و آية منك ...›› (مائده/114).
همانگونه كه يادآور شديم، بدعت عبارت از آن نوع تصرفات در دين است كه براى آنها مدرك صحيحى در شرع (به صورت خاص يا عام) وجود نداشته باشد، و بايد توجه نمود كه روايات ائمه اهل بيتعليهم السلام ، به حكم حديث متواتر "ثقلين"، از مصادر شريعت و دلايل احكام دينى به شمار مىرود. بنابر اين، هرگاه حضرات معصومين سلام الله عليهم اجمعين بر جواز يا منع چيزى تصريح كنند، پيروى از گفتار آنان پيروى از دين بوده و مشمول عنوان بدعتگذارى در دين نخواهد بود.
در پايان يادآور مىشويم بدعتبه معنى تصرف بدون اذن، پيوسته قبيح و حرام بوده و قرآن از آن بان جمله:‹‹آ الله اذن لكم ام على الله تفترون›› (يونس/59) ياد مىكند. در اين صورت تقسيم بدعت (به اين معنى) به قبيح وحسن و حرام وجائز، معنى صحيحى نخواهد داشت.
آرى "بدعت" در معناى عام لغوى آن، به معنى نوآورى در امور زندگى بدون آنكه آن را به شرع منسوب دارند، مىتواند صور گوناگون داشته و مشمول يكى از احكام خمسه تكليفيه (واجب، حرام، مكروه، مستحب و مباح) قرار گيرد.
پىنوشتها:
1. بحار الانوار: 2/263; مسند احمد:4/126-127.
2. بحار الانوار:74/202.
3. فتح البارى:5/156،17/9.
4. جامع الاصول 1/238. در اصل يكصد وسى ويكم درباره مهر ورزيدن به رسول گرامى وعترتش به طور گسترده سخن خواهيم گفت.
منشور عقايد اماميه صفحه 219