شمه اي از فضائل حضرت زهرا
ولادت فاطمه زهرا عليها السلام فاطمه زهرا عليها السلام بانوى دو سرا به هنگام ظهور اسلام و پس از بعثت پدرش پيامبر اكرم و در آن هنگام كه قيام حياتبخش اسلام بتازگى ظهور نموده و بر پايگاههاى پيروزى گام مىگذاشت،چشم به اين جهان گشود.
فاطمه عليها السلام يادگارى از همسر عزيز محمد صلى الله عليه و آله و سلم خديجه كبرى است، نخستين زنى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با وى ازدواج كرد و نيز اولين زنى بود كه در آغاز بعثت آن حضرت به وى ايمان آورد،و آيين خداييش را به جان خريد.خديجه با مال سرشار خويش پايههاى اسلام را استوار ساخت و با فداكاريش در راه تحقق نداى توحيد و اسلام،از هيچ فداكارى دريغ نورزيد.رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بر اين فداكارى ارج نهاد و هيچ گاه او را از ياد نبرد.
به نقل مورخان شيعه فاطمه عليها السلام از چنين مادر بزرگوارى سه و يا پنجسال بعد از بعثت پيامبر اكرم به دنيا آمد،اما اغلب مورخان اهل سنت ولادت آن بانوى دو سرا را پنجسال قبل از بعثت دانستهاند.به برخى از اقوال در اين زمينه-از شيعه و اهل سنت-اشاره مىكنيم:
1-مرحوم كلينى مىنويسد:"فاطمه زهرا عليها السلام پنجسال پس از بعثت رسول خدا به دنيا آمد و 75 روز پس از رحلت آن حضرت در سن هيجده سالگى از دنيا رفت." (1)
2-ابن شهر آشوب چنين مىنويسد:"فاطمه زهرا عليها السلام پنجسال بعد از بعثت در بيستم جمادى الثانى متولد گرديد كه مصادف با سه سال پس از وقوع معراج بود.حضرت هشتسال همراه پدر گراميش در مكه زيست و سپس به مدينه مهاجرت كرد.عمر شريفش در زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از دنيا رفت،هجده سال و هفت ماه بود،و بعد از رحلت پدرش 72 يا 75 روز بيشتر زندگى نكرد." (2) طبرى در كتاب"دلائل الامامه" (3) ،مرحوم مجلسى در بحار الانوار (4) ،علامه اربلى در كشف الغمه (5) قول فوق را در ولادت آن حضرت تاييد كردهاند.رواياتى نيز در تاييد اين قول موجود است.به دليل اختصار از نقل آنها خوددارى مىكنيم.
قول ديگر كه از علماى اهل سنت نقل شده چنين است:"ولادت فاطمه زهرا پنجسال قبل از بعثت پيامبر اسلام بوده است،زمانى كه خانه كعبه را سيل خراب كرد و قريش كعبه را بنا مىنهاد. " (6)
علت اين كه ميلاد فاطمه عليها السلام را قبل از بعثت نقل كردهاند و تاريخ ولادت را تغيير دادهاند،به نظر مىرسد به دو منظور بوده است:1-فضايلى كه در ولادت فاطمه زهرا عليها السلام در روايات آمده است،خدشهدار كنند،2-با نقل اين تاريخ دروغين،مىخواهند چنين جلوه دهند كه فاطمه عليها السلام در سن هجده سالگى با على ازدواج كرده است،و چنين نتيجه بگيرند كه او دخترى معمولى بوده و در خانه مانده بوده است و كسى براى ازدواج با او پيشقدم نمىشده است.
با تحريف تاريخ ولادت حضرت فاطمه عليها السلام،اين هدف را دنبال مىكنند كه هم سيده زنان را خفيف كنند و هم على عليه السلام را كه در اين ازدواج از شان و منزلتى برخوردار شده است، سبك شمارند و اين فضيلت را ناديده انگارند.
اما با استناد به روايات صحيح و تاريخ،اين قول كه ولادت آن بانوى بزرگوار قبل از بعثتبوده، باطل و بدون دليل است،بلكه ولادت فاطمه زهرا عليها السلام پس از بعثتبوده است و با تشريفات و مقدمات خاصى نطفه اين در گرانمايه منعقد شده و با حضور زنانبهشتى به دنيا آمده كه بدان اشاره مىكنيم.
انعقاد نطفه فاطمه عليها السلام از ميوه بهشتى ابوبكر بغدادى به سند خود از عايشه نقل مىكند كه گفت:"به رسول خدا عرض كردم:اى رسول خدا چرا وقتى فاطمه عليها السلام به حضور شما مىرسد،او را مىبوسى و زبانت را در دهان او مىگذارى...فرمود:
"نعم يا عائشه!اني لما اسري بي الى السماء ادخلني جبرئيل الجنة فناولني منها تفاحة فاكلتها فصارت نطفة في صلبي،فلما نزلت واقعتخديجة ففاطمة من تلك النطفة،و هي حوراء انسيه،كلما اشتقت الى الجنة قبلتها،آرى اى عايشه!هنگامى كه به معراج رفتم جبرئيل مرا به بهشتبرد و از سيب بهشتى به من داد و من خوردم و همان سيب تبديل به نطفهاى در صلب من شد و چون به زمين آمدم با خديجه بودم كه او فاطمه را حامله شد.فاطمه،حوراى انسيه است.هر گاه مشتاق بهشت مىشوم،دخترم فاطمه را مىبوسم." (7)
علامه اخطب خوارزمى خبر فوق را با تفصيل بيشتر نقل مىكند،و با اين تفاوت كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:"ميوهاى از ميوههاى بهشتخوردم...و هر وقتبه بوى بهشت مشتاق مىشوم،فاطمه را استشمام مىكنم...." (8)
حاكم در مستدرك از سعد بن مالك نقل مىكند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
"اتاني جبرئيل بسفرجلة من الجنة فاكلتها ليلة اسرى بي فعلقتخديجة بفاطمة فكنت اذا اشتقت الى رائحة الجنة شممت رقبة فاطمة،در آن شبى كه به معراج برده شدم،جبرئيل يك گلابى از بهشتبرايم آورد.آن را خوردم و خديجه به فاطمه حامله شد،پس هر وقت مشتاق بوى بهشتمىشوم،گردن فاطمه را مىبويم." (9)
سخن گفتن فاطمه عليها السلام در رحم مادر شيخ صدوق در امالى به سند خود از مفضل بن عمر روايت مىكند كه امام صادق عليه السلام فرمود:
"هنگامى كه خديجه با رسول خدا ازدواج كرد،زنان مكه از وى كنارهگيرى كرده و رفت و آمد خود را با او قطع نمودند.خديجه از اين جهت غمگين گرديد،تا اينكه به فاطمه عليها السلام حامله شد.اين نوزاد در رحم با خديجه سخن مىگفت و خديجه را دلدارى مىداد و خديجه اين مطلب را از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پنهان مىداشت،تا اينكه روزى حضرت وارد خانه شد و شنيد كه خديجه با كسى سخن مىگويد.پرسيد:خديجه با كه سخن مىگفتى؟خديجه پاسخ داد: جنينى كه در شكم دارم با من سخن مىگويد و همدم من است.پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:اى خديجه!جبرئيل به من خبر مىدهد كه جنين در شكم تو دختر است و خداى تعالى نسل مرا از وى قرار مىدهد و ائمه دين و پيشوايانى كه خداوند پس از انقضاى وحى،جانشينان خود در زمين قرار خواهد داد از نسل او هستند." (10)
چگونگى ولادت فاطمه عليها السلام هنگامى كه وضع حمل فاطمه عليها السلام نزديك شد،خديجه كسى را به نزد زنان قريش فرستاد و از آنها خواست تا به خانه او آيند و هنگام ولادت فاطمه عليها السلام،او را يارى دهند. زنان براى خديجه پيغام دادند كه تو به سخن ما گوش نكردى و با يتيم ابوطالب-كه مالى نداشت-ازدواج كردى ما نيز به كمك تو نخواهيم آمد.
خديجه از اين پيغام غمگين شد و در حال غم و اندوه بسر مىبرد كه ناگاه چهار زن گندمگون بلند قامت-همچون زنان بنىهاشم-را مشاهده كرد كه وارد خانه شدند.خديجه از ديدن ايشان نگران شد.يكى از آن چهار زن به سخن آمد و گفت:"اى خديجه!نترس و محزون مباش كه پروردگار تو ما را فرستاده و ما خواهران تو هستيم.من ساره هستم،اين يك آسيه دختر مزاحم (همسر فرعون) است كه همدم تو در بهشتخواهد بود،و آن ديگر مريم دختر عمران و چهارمى كلثوم خواهر موسى بن عمران است.خداى تعالى ما را فرستاد تا در وضع حمل تو را كمك دهيم. "آن گاه كمك كردند تا فاطمه عليها السلام به دنيا آمد. (11)
نامگذارى فاطمه عليها السلام يكى از مسائلى كه در اسلام به آن اهميت داده شده و حتى از حقوقى است كه فرزند نسبتبه پدر و مادر دارد،مساله انتخاب نام خوب براى فرزند است.برخى از خانوادهها در نامگذارى فرزندان خود دقت لازم را نمىكنند و به دليل انتخاب نام نامناسب،فرزندان خود را در جامعه دچار مشكل مىسازند،چه بسا انتخاب نام غير مناسب گاهى موجب مىشود فرزند مورد استهزاء و توهين هم رديفان خود قرار گيرد،به علاوه نام مناسب حكايت از روشنگرى خانواده و اعتقاد به آنچه در آن جامعه مىگذرد،دارد.اگر با دقت در اسامى پيامبران الهى بنگريم مىبينيم همه آن رهبران الهى از نامهاى پر محتوا و با معنى و در ضمن مناسب با شخصيتخودشان برخوردار بودهاند،و بر همين اساس است كه اسامى امامان ما برخوردار از معنى و محتواى مناسب است و از معانى زشت و مشمئز كننده به دور است.لذا ما معتقديم نامهايى كه رسول خدا براى دخترش حضرت فاطمه عليها السلام گذاشت،بىدليل نبوده و از معانى بلند برخوردار است.به اختصار به توضيح برخى از اسامى آن بانوى بزرگ اسلام مىپردازيم:
فاطمه طبق برخى از روايات،اين نام از طرف خداوند انتخاب شده است:امام باقر عليه السلام مىفرمايد:"هنگامى كه فاطمه عليها السلام متولد شد خداى تعالى به يكى از فرشتگان وحى فرمود به زمين برود و اين نام را به زبان محمد بگذارد،و رسول خدا بدين ترتيب نام فاطمه را براى نوزاد تازه تولد يافته خود انتخاب كرد.سپس پروردگار عالميان فرمود:
"اني فطمتك بالعلم و فطمتك من الطمث،اى فاطمه!من به وسيله علم شير را از تو قطع كرده، (12) و از آلودگيهاى زنانگى تو را پاكيزه كردم."آن گاه امام باقر عليه السلام در ادامه فرمودند:"و الله لقد فطمها الله بالعلم و عن الطمث فى الميثاق،و الله،خداى تبارك و تعالى اين بانو را با علم بسيار از شير گرفت و در ميثاق او را از ناپاكيهاى زنانگى باز داشت." (13)
برخى از روايات كه از طريق شيعه و اهل سنتبه دست ما رسيده است علت اين نامگذارى را چنين بيان داشته است:ابوبكر احمد بن على شافعى به سند خود از ابن عباس روايت كرده است كه رسول خدا فرمود:"ابنتي فاطمة حوراء آدمية لم تحض و لم تطمث و انما سماها فاطمة لان الله فطمها و محبيها عن النار،دخترم فاطمه حوراى انسيه است،حيض نشد و ناپاك نگرديد و او فاطمه نامگذارى شد،زيرا خداوند او و دوستدارانش را از آتش جهنم منع كرده است." (14)
امام صادق عليه السلام از پدرانش از رسول خدا نقل مىكند كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود:"اى على!آيا مىدانى چرا فاطمه به اين اسم ناميده شد؟على عليه السلام عرض كرد:چرا اى پيامبر خدا؟حضرت فرمود:لانها فطمت هى و شيعتها عن النار،چون او و شيعيانش از آتش باز داشته شدهاند." (15)
در تعبير ديگرى آمده است:"چون فاطمه عليها السلام از شر و بدى به دور است،اين نام براى او انتخاب شده است."امام صادق عليه السلام مىفرمايد:"آيا مىدانيد معناى فاطمه چيست؟"راوى پاسخ مىدهد:خير مولايم،مرا از تفسير آن آگاه فرماييد.حضرت فرمود:"فطمت من الشر،يعنى شر و بدى در او راه ندارد". (16)
صديقه از جمله اسامى حضرت فاطمه عليها السلام،صديقه است.صديقه مؤنث صديق،صيغه مبالغه است، يعنى بسيار راستگو يا كسى كه در راستگويى كامل است،يا كسى كه قول و اعتقاد خود را تصديق مىكند،ولى آنچه از آيات و روايات استفاده مىشود،اين است كهمرتبه صديقين در رديف مراتب انبيا و شهدا بوده و براى آنان درجه خاص و مقام مخصوص خواهد بود: (و اذكر فى الكتاب ابراهيم انه كان صديقا نبيا، (17) ياد كن در كتاب خدا احوال ابراهيم را كه وى شخص بسيار راستگو و پيامبر بود) ، (و اذكر فى الكتاب ادريس انه كان صديقا نبيا، (18) يادآور در كتاب خدا احوال ادريس را كه او شخصى بسيار راستگو و پيامبر خدا است) ، (ما المسيح بن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صديقة، (19) مسيح پسر مريم پيامبر بيش نبود كه پيش از او پيامبرانى آمدهاند و مادرش هم زنى بسيار راستگو و صديقه بود.)
بنابراين نتيجه مىگيريم كه سيده زنان عالميان فاطمه زهرا عليها السلام به مرتبه صديقين رسيده است.و لذا رسول اكرم ايشان را صديقه ناميدهاند.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمودند:"سه چيز به تو داده شده كه به هيچ كس حتى به من داده نشد:
1-تو داماد كسى مانند رسول خدا هستى،و من داماد كسى نيستم كه پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.
2-همسرى صديقه،مانند دختر من به تو داده شد كه من چنين همسرى ندارم.
3-به تو فرزندانى مانند حسن و حسين عنايتشده،در حالى كه من فرزندانى (پسر) مانند آنان ندارم ولى در عين حال تو از من هستى و من از تو." (20)
شاهد اين مدعا اين است كه بنابر اعتقاد شيعه بدن صديق و صديقه را بايد صديق غسل دهد،لذا على عليه السلام بدن فاطمه عليها السلام را غسل داده است.مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام چنين نقل مىكند:"بدن فاطمه عليها السلام را امير المؤمنين عليه السلام غسل داد...،تا جايى كهفرمود:"فانها صديقة و لم يكن يغسلها الا صديق،اما علمت ان مريم لم يغسلها الا عيسى، زيرا فاطمه عليها السلام،صديقه بود و صديقه را غسل نمىدهد مگر صديق،آيا ندانستى كه مريم را غير از عيسى،غسل نداده است؟" (21)
مباركه مباركه از ماده بركت است.راغب مىنويسد:"جايى كه خير الهى به صورتى كه قابل نگهدارى و شمارش و اندازهگيرى و محدود كردن نباشد و هر كس به آن بنگرد فزونى محسوسى در آن خير مىبيند،گويند در آن بركت است و مبارك است."
خداوند انواع بركات را به اين بانوى بزرگ عطا فرموده و نسل رسول گرامش را در ايشان قرار داد و با اين كه بعد از شهادتش،دو پسر و دو دختر بيشتر از او نماند و در واقعه كربلا تمام فرزندان امام حسن عليه السلام و به نقلى تا هفت تن شهيد شدند و از زينب كبرى نيز دو فرزند شهيد شدند و از امام حسين عليه السلام تنها امام سجاد عليه السلام باقى ماند،و ام كلثوم بدون فرزند از دنيا رفت،و پس از واقعه كربلا نيز حوادث بسيارى نسبتبه كشتار فرزندان پاك رسول خدا و فاطمه زهرا عليها السلام و على مرتضى عليه السلام واقع شد،با اين همه خداوند در نسل فاطمه عليها السلام بركت قرار داد و به مصداق آيه: (انا اعطيناك الكوثر) منشا و منبع فرزندان بسيار شد كه امروزه براحتى مىتوان صدق اين مطلب را دريافت كه فرزندان فاطمه عليها السلام كه همان فرزندان رسول خدا هستند،در تمام نقاط جهان پراكندهاند،مطابق آمارى كه در دست است در ايران حدود سه ميليون سيد و در عراق يك ميليون و در مصر پنج ميليون و در مغرب نزديك به پنج ميليون و...از اولاد و نسل فاطمه عليها السلام به چشم مىخورند.جمعيتسادات به سى و پنج ميليون نفر مىرسد. (22)
طاهره از نامهاى ديگر فاطمه زهرا عليها السلام"طاهره"است.علماى شيعه و بسيارى از علماى اهل سنتبر اين عقيدهاند كه فاطمه عليها السلام مصداق آيه: (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا) (23) است.در اين باره روايتبسيارى موجود است در اين جا فقط به ذكر يك حديث اكتفا مىكنيم (24) .
از طرق اهل سنت از ام سلمه و عايشه،و ابى سعيد خدرى،و زيد بن ارقم و ابن عباس و ضحاك بن مزاحم و ابى الحمراء و عمر بن ابى سلمه و غير آنان چنين روايتشد است:"وقتى آيه تطهير نازل گرديد رسول خدا،على عليه السلام و فاطمه عليها السلام و حسن عليه السلام و حسين عليه السلام را طلب كرد و به وسيله عبا آنان را پوشانيد و فرمود:به خداوند سوگند اينان اهل بيت مناند،خدايا پليدى را از آنان دور كن و پاكشان گردان." (25)
زهرا ريشه اين نام از"زهر"به معناى روشنى و صفا گرفته شده است.از امام صادق عليه السلام سؤال كردند چرا فاطمه عليها السلام را زهرا ناميدند؟فرمود:"زيرا او در بهشت قبهاى از ياقوت سرخ خواهد بود كه اهل بهشت آن قبه را به واسطه ارتفاع و عظمتى كه دارد همانند ستارهاى درخشان كه در آسمان استخواهند ديد و به يكديگر مىگويند:"هذه الزهراء لفاطمة،اين قبه نورانى از آن فاطمه است." (26)
نامهاى ديگرى كه براى فاطمه عليها السلام ذكر شده عبارتند از:بتول،عذرا،زكيه،راضيه،مرضيه، محدثه،حورا،انسيه.كنيههاى آن حضرت عبارت است از:ام الحسن،ام الحسين،ام المحسن،ام الائمه،ام ابيها،ام المؤمنين. (27) به جهت رعايت اختصار از توضيح درباره اين نامها و كنيهها صرف نظر مىكنيم و به فضايل آن حضرت مىپردازيم.
گوشهاى از فضائل فاطمه عليها السلام فضائل بانوى بزرگ اسلام در اين مختصر نمىگنجد،اما به طور اجمال و گذرا به آن مىپردازيم:
علاقه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به فاطمه عليها السلام بدون ترديد محبت و علاقه رسول خدا به فاطمه صلى الله عليه و آله و سلم بدون جهت و صرفا به دليل علاقه پدر و فرزندى نبوده است،زيرا حضرت فرزندان دختر ديگر هم داشته است و از طرفى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم به مقتضاى (و ما ينطق عن الهوى) بدون دليل از كسى تعريف و مدح نمىكند.بنابراين معلوم مىشود كه اين دردانه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در اين مدت كوتاه عمر خود،از فضايل و كمالاتى برخوردار بوده كه مورد توجه رسول خدا قرار گرفته است،تا رسول خدا آن تعابير را دربارهاش بيان نمايد كه درباره كس ديگر نفرموده است،مانند:"ان الله يرضى لرضاك و يغضب لغضبك،خداوند راضى مىشود به رضاى تو و غضبناك مىشود به غضب تو." (28) "فاطمة بضعة مني فمن آذاها فقد آذاني،و من آذاني فقد آذى الله،فاطمه پاره تن من است پس هر كس او را اذيت كند مرا اذيت كرده و هر كس مرا اذيت كند، خدا را اذيت كرده است". (29) به نقل ديگرى چنين فرموده است:"و هي قلبي الذي بين جنبي، فاطمه،جان و دل من است كه در سينهام قرار دارد". (30)
و باز فرموده است:
"و هي نور عيني و ثمرة فؤادي،او نور چشم و ميوه دل من است." (31)
فاطمه عليها السلام به اندازهاى مورد علاقه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود كه"ابن عمر"نقل مىكند:"هر گاه رسول خدا قصد سفر مىكرد با آخرين كسى كه خداحافظى مىكرد فاطمه عليها السلام بود و به وقتبازگشت نخستين كسى را كه به ديدارش مىآمد فاطمه عليها السلام بود. (32) تا آنجا كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به فاطمه عليها السلام مىفرمود:"فداك ابي و امي،پدر و مادرم به فداى تو." (33)
عايشه نقل مىكند:
ما رايت احدا كان اشبه كلاما و حديثا من فاطمة برسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و كانت اذا دخلت عليه رحب بها و قام اليها فاخذ بيدها فقبلها و اجلسها في مجلسه،نديدم كسى را از نظر كلام و سخن به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شبيهتر از فاطمه عليها السلام باشد و هر وقت فاطمه بر آن حضرت وارد مىشد،به او مرحبا مىگفت و در برابرش مىايستاد (و به طرفش مىرفت) و دست او را مىگرفت و مىبوسيد و او را در جاى خودش مىنشانيد." (34)
عبادت فاطمه عليها السلام فاطمه عليها السلام از عابدترين و پارساترين زنان عالميان است.او با همه گرفتارى و مشاغلىكه در خانه داشت،با اين حال از نظر به جا آوردن واجبات و مستحبات و عبادات فردى و اجتماعى در تاريخ نمونه است.
شيخ صدوق و ديگران از امام حسن عليه السلام روايت مىكنند:"مادرم فاطمه را ديدم كه در شب جمعه در محراب عبادت ايستاد و تا هنگامى كه سپيده طلوع مىكرد،پيوسته در حال ركوع و سجود بود و شنيدم پيوسته براى مردان و زنان با ايمان دعا مىكرد و آنها را در دعا نام مىبرد، ولى براى خود دعا نمىكرد،من گفتم:
يا اماه لم لا تدعين لنفسك كما تدعين لغيرك؟فقالت:يا بني الجار ثم الدار،مادر جان چرا همچنان كه بر ديگران دعا مىكنى،براى خود دعا نمىكنى؟فرمود:پسرم اول همسايه بعد خانه." (35)
حسن بصرى از بزرگان اهل سنت درباره عبادت فاطمه عليها السلام چنين گفته است:"ما كان في هذه الامة اعبد من فاطمة،كانت تقوم حتى تورم قدماها،در ميان اين امت،عبادت كسى از فاطمه عليها السلام بيشتر نبود،زيرا آن قدر روى پاهاى خود در مقام عبادت مىايستاد كه پاهايش ورم مىكرد." (36)
فاطمه،سيده زنان عالميان تعبير اين كه فاطمه عليها السلام سيده زنان عالميان است از علماى شيعه و اهل سنت از رسول خدا نقل شده است.عايشه در روايتى،آن را چنين نقل مىكند:"در حضور رسول خدا بودم-به هنگام بيمارى منجر به رحلتحضرت-كه فاطمه عليها السلام وارد شد و قدم مىزد نگاه كردم ديدم مثل رسول خدا راه مىرود.پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمود:مرحبا به دخترم فاطمه.بعد او را نشانيد طرف دست راستخودش يا طرف دست چپ،و چيزى محرمانه به گوش او گفت كه فاطمه عليها السلام گريست!بعد چيز ديگرى به او گفت.اين بارفاطمه عليها السلام خندان شد.عايشه مىگويد:"از فاطمه عليها السلام پرسيدم كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چه گفت كه گريان شدى و سپس چه فرمود كه خندان گشتى؟
فاطمه عليها السلام گفت:"من سر پيامبر را تا زمانى كه زنده است فاش نمىكنم."عايشه مىگويد: "پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به فاطمه عليها السلام گفتم:پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به هنگام مرگ چه فرمود كه گريستى و بعد چه گفت كه خنديدى؟فاطمه گفت:پدرم فرمود:هر سال جبرئيل قرآن را يك بار بر من عرضه مىكرد،ولى امسال دوبار بر من عرضه كرد. گمان مىكنم كه مرگم فرا رسيده است،من براى مرگ پدرم گريستم،بعد فرمود:اما ترضين ان تكون سيدة نساء هذه الامة او نساء العالمين؟قالت:فضحكت،آيا راضى نمىشوى كه بهترين زنان اين امتيا زنان عالميان باشى؟فاطمه گفت:پس خنديدم." (37) و نمونه اين حديث را بسيارى از علماى اهل سنتبا اندكى تفاوت نقل كردهاند. (38)
عظمت فاطمه در قيامت در روايات بسيارى از ابن عباس،ابو ايوب و ابو هريره آمده است كه رسول خدا فرمود:
"اذا كان يوم القيامة وقف الخلائق بين يدى الله تعالى نادى مناد من وراء الحجاب:ايها الناس (يا معشر الخلائق) غضوا ابصاركم و نكسوا من رؤسكم فان فاطمة بنت محمد تجوز على الصراط،روز قيامت كه برپا مىشود مردم در برابر قدرت خداى تعالى مىايستند.منادى حق،از پس پرده فرياد مىزند:اى گروه مردم،ديدگان خود را ببنديد،سرها را به زير افكنيد،زيرا فاطمه دختر محمد از صراط عبور مىكند." (39) در برخى از احاديث ديگر آمده است:"فان هذه فاطمه بنت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم تريد ان تمر على الصراط،فاطمه دختر رسول خدا مىخواهد از محشر بگذرد." (40)
پىنوشتها: 1.كافى،ج 1،ص 458.
2.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 357.
3.همان مدرك،ص 9.
4.همان مدرك،ص 9.
5.همان مدرك،ص 4.
6.ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 11 به نقل از المختار فى مناقب الاخيار،ص 56،ذخائر العقبى،ص 26;الثغور الباسمه،ص 15.
7.تاريخ بغداد،ج 5،ص 87،ر.ك:ينابيع الموده،ج 2،ص 24،بحار الانوار،ج 43،ص 4.
8.ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 5.
9.مستدرك حاكم،ج 3،ص 169.براى آگاهى بيشتر در اين باره ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 12 به نقل از محاضرة الاوائل،ص 88،ميزان الاعتدال،ج 1،ص 38،مجمع الزوائد،ج 6،ص 202،لسان الميزان،ج 5،ص 97،ينابيع الموده،ص 197،ارجح المطالب،ص 239،وسيلة المآل،ص 78.
10.بحار الانوار،ج 43،ص 2.روايتسخن گفتن فاطمه عليها السلام با مادرش را برخى از علماى اهل سنت نيز نقل كردهاند.براى آگاهى بيشتر ر.ك:عبد الرحمان صفورى شافعى در"نزهة المجالس"،ج 2،ص 227"،قندوزى حنفى در"ينابيع الموده"،ص 198،حسن بن مولوى در"تجهيز الجيش"ص 99 (مخطوط) ،شعيب ابو مدين بن سعد مصرى در"روض الفائق) ،ص 214.براى توضيح بيشتر در زمينه رواياتى كه علماى عامه نقل كردهاند،ر.ك:به احقاق الحق،ج 10،ص 12.
11.بحار الانوار،ج 43،ص 3،ر.ك:ذخائر العقبى،ص 44،ينابيع الموده،ص 199،وسيلة المآل،ص 77 نزهة المجالس،ج 2،ص 227،احقاق الحق،ج 10،ص 13. مظهر ولايت ص 232 سيد اصغر ناظم زاده قمى
12.هر گاه بخواهند طفلى را از شير بگيرند،به جاى شير به او غذا مىدهند تا كم كم از شير گرفته شود.خداوند غذاى جانشين شير را براى فاطمه عليها السلام علم بيان مىكند.
13كافى،ج 1،ص 460،كشف الغمه،ج 2،ص 19،بحار الانوار،ج 43،ص 13.
14.احقاق الحق،ج 10،ص 16،به نقل از تاريخ بغداد،ج 13،ص 331.
15.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 329،محب الدين طبرى با مختصرى تفاوت در ذخائر العقبى، ص 26،علامه حلى و متقى هندى در كنز العمال،ج 3،ص 94،علامه حضرمى در رشفة الصادى،ص 47،مناوى شافعى در شرح جامع الصغير،ص 328،و بسيارى ديگر از علماى اهل سنت.براى مطالعه بيشتر ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 24-17.
16.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 330.
17.مريم (19) آيه 41.
18.همان،آيه 56.
19.مائده (5) آيه 75.
20.ر.ك:فاطمه زهرا من المهد الى اللحد (مترجم) ،ص 73.
21.كافى،ج 1،ص 459،ر.ك:بحار الانوار،ج 43،ص 211 و 215.
22.ر.ك:فاطمة الزهرا من المهد الى اللحد (مترجم) ص 78.
23.احزاب (33) آيه 33.
24.روايات درباره آيه تطهير در كتاب"على عليه السلام در قرآن و سنت"اثر ديگر نگارنده خواهد آمد.
25.الدر المنثور،ج 5،ص 198،الاتقان فى علوم القرآن،ج 2،ص 1268،مستدرك حاكم،ج 3،ص 159-160.
26.بحار الانوار،ج 43،ص 16.
27.بيت الاحزان،ص 23.
28.ينابيع الموده،ج 1،ص 171،بحار الانوار،ج 43،ص 20.
29.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 332 با اندكى تفاوت در عبارت،بحار الانوار،ج 43،ص 80، صحيح مسلم،ج 16،ص 2،مستدرك حاكم،ج 3،ص 173،حلية الاولياء،ج 2،ص 40.
30.31.9.بحار الانوار،ج 43،ص 80.
31.همان مدرك،ص 24.
32.مستدرك حاكم،ج 3،ص 169.
33.همان مدرك،ص 170.
34.همان مدرك،ص 167.
35.علل الشرايع،ج 1،ص 173،كشف الغمه،ج 2،ص 25.
36.مناقب شهر بن آشوب،ج 3،ص 341.
37.طبقات ابن سعد،ج 8،ص 26.
38.ر.ك:حلية الاولياء،ج 2،ص 39،براى اطلاع بيشتر ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 27-115.
39.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 326،بحار الانوار،ج 43،ص 52،راجع مستدرك حاكم،ج 3،ص 166،ينابيع الموده،ج 2،ص،الفصول المهمه،ص 147،براى اطلاع بيشتر ر.ك:احقاق الحق،ج 10، ص 148.
40.الفصول المهمه،ص 147.
فاطمه عليها السلام يادگارى از همسر عزيز محمد صلى الله عليه و آله و سلم خديجه كبرى است، نخستين زنى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با وى ازدواج كرد و نيز اولين زنى بود كه در آغاز بعثت آن حضرت به وى ايمان آورد،و آيين خداييش را به جان خريد.خديجه با مال سرشار خويش پايههاى اسلام را استوار ساخت و با فداكاريش در راه تحقق نداى توحيد و اسلام،از هيچ فداكارى دريغ نورزيد.رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بر اين فداكارى ارج نهاد و هيچ گاه او را از ياد نبرد.
به نقل مورخان شيعه فاطمه عليها السلام از چنين مادر بزرگوارى سه و يا پنجسال بعد از بعثت پيامبر اكرم به دنيا آمد،اما اغلب مورخان اهل سنت ولادت آن بانوى دو سرا را پنجسال قبل از بعثت دانستهاند.به برخى از اقوال در اين زمينه-از شيعه و اهل سنت-اشاره مىكنيم:
1-مرحوم كلينى مىنويسد:"فاطمه زهرا عليها السلام پنجسال پس از بعثت رسول خدا به دنيا آمد و 75 روز پس از رحلت آن حضرت در سن هيجده سالگى از دنيا رفت." (1)
2-ابن شهر آشوب چنين مىنويسد:"فاطمه زهرا عليها السلام پنجسال بعد از بعثت در بيستم جمادى الثانى متولد گرديد كه مصادف با سه سال پس از وقوع معراج بود.حضرت هشتسال همراه پدر گراميش در مكه زيست و سپس به مدينه مهاجرت كرد.عمر شريفش در زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از دنيا رفت،هجده سال و هفت ماه بود،و بعد از رحلت پدرش 72 يا 75 روز بيشتر زندگى نكرد." (2) طبرى در كتاب"دلائل الامامه" (3) ،مرحوم مجلسى در بحار الانوار (4) ،علامه اربلى در كشف الغمه (5) قول فوق را در ولادت آن حضرت تاييد كردهاند.رواياتى نيز در تاييد اين قول موجود است.به دليل اختصار از نقل آنها خوددارى مىكنيم.
قول ديگر كه از علماى اهل سنت نقل شده چنين است:"ولادت فاطمه زهرا پنجسال قبل از بعثت پيامبر اسلام بوده است،زمانى كه خانه كعبه را سيل خراب كرد و قريش كعبه را بنا مىنهاد. " (6)
علت اين كه ميلاد فاطمه عليها السلام را قبل از بعثت نقل كردهاند و تاريخ ولادت را تغيير دادهاند،به نظر مىرسد به دو منظور بوده است:1-فضايلى كه در ولادت فاطمه زهرا عليها السلام در روايات آمده است،خدشهدار كنند،2-با نقل اين تاريخ دروغين،مىخواهند چنين جلوه دهند كه فاطمه عليها السلام در سن هجده سالگى با على ازدواج كرده است،و چنين نتيجه بگيرند كه او دخترى معمولى بوده و در خانه مانده بوده است و كسى براى ازدواج با او پيشقدم نمىشده است.
با تحريف تاريخ ولادت حضرت فاطمه عليها السلام،اين هدف را دنبال مىكنند كه هم سيده زنان را خفيف كنند و هم على عليه السلام را كه در اين ازدواج از شان و منزلتى برخوردار شده است، سبك شمارند و اين فضيلت را ناديده انگارند.
اما با استناد به روايات صحيح و تاريخ،اين قول كه ولادت آن بانوى بزرگوار قبل از بعثتبوده، باطل و بدون دليل است،بلكه ولادت فاطمه زهرا عليها السلام پس از بعثتبوده است و با تشريفات و مقدمات خاصى نطفه اين در گرانمايه منعقد شده و با حضور زنانبهشتى به دنيا آمده كه بدان اشاره مىكنيم.
انعقاد نطفه فاطمه عليها السلام از ميوه بهشتى ابوبكر بغدادى به سند خود از عايشه نقل مىكند كه گفت:"به رسول خدا عرض كردم:اى رسول خدا چرا وقتى فاطمه عليها السلام به حضور شما مىرسد،او را مىبوسى و زبانت را در دهان او مىگذارى...فرمود:
"نعم يا عائشه!اني لما اسري بي الى السماء ادخلني جبرئيل الجنة فناولني منها تفاحة فاكلتها فصارت نطفة في صلبي،فلما نزلت واقعتخديجة ففاطمة من تلك النطفة،و هي حوراء انسيه،كلما اشتقت الى الجنة قبلتها،آرى اى عايشه!هنگامى كه به معراج رفتم جبرئيل مرا به بهشتبرد و از سيب بهشتى به من داد و من خوردم و همان سيب تبديل به نطفهاى در صلب من شد و چون به زمين آمدم با خديجه بودم كه او فاطمه را حامله شد.فاطمه،حوراى انسيه است.هر گاه مشتاق بهشت مىشوم،دخترم فاطمه را مىبوسم." (7)
علامه اخطب خوارزمى خبر فوق را با تفصيل بيشتر نقل مىكند،و با اين تفاوت كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:"ميوهاى از ميوههاى بهشتخوردم...و هر وقتبه بوى بهشت مشتاق مىشوم،فاطمه را استشمام مىكنم...." (8)
حاكم در مستدرك از سعد بن مالك نقل مىكند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
"اتاني جبرئيل بسفرجلة من الجنة فاكلتها ليلة اسرى بي فعلقتخديجة بفاطمة فكنت اذا اشتقت الى رائحة الجنة شممت رقبة فاطمة،در آن شبى كه به معراج برده شدم،جبرئيل يك گلابى از بهشتبرايم آورد.آن را خوردم و خديجه به فاطمه حامله شد،پس هر وقت مشتاق بوى بهشتمىشوم،گردن فاطمه را مىبويم." (9)
سخن گفتن فاطمه عليها السلام در رحم مادر شيخ صدوق در امالى به سند خود از مفضل بن عمر روايت مىكند كه امام صادق عليه السلام فرمود:
"هنگامى كه خديجه با رسول خدا ازدواج كرد،زنان مكه از وى كنارهگيرى كرده و رفت و آمد خود را با او قطع نمودند.خديجه از اين جهت غمگين گرديد،تا اينكه به فاطمه عليها السلام حامله شد.اين نوزاد در رحم با خديجه سخن مىگفت و خديجه را دلدارى مىداد و خديجه اين مطلب را از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پنهان مىداشت،تا اينكه روزى حضرت وارد خانه شد و شنيد كه خديجه با كسى سخن مىگويد.پرسيد:خديجه با كه سخن مىگفتى؟خديجه پاسخ داد: جنينى كه در شكم دارم با من سخن مىگويد و همدم من است.پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:اى خديجه!جبرئيل به من خبر مىدهد كه جنين در شكم تو دختر است و خداى تعالى نسل مرا از وى قرار مىدهد و ائمه دين و پيشوايانى كه خداوند پس از انقضاى وحى،جانشينان خود در زمين قرار خواهد داد از نسل او هستند." (10)
چگونگى ولادت فاطمه عليها السلام هنگامى كه وضع حمل فاطمه عليها السلام نزديك شد،خديجه كسى را به نزد زنان قريش فرستاد و از آنها خواست تا به خانه او آيند و هنگام ولادت فاطمه عليها السلام،او را يارى دهند. زنان براى خديجه پيغام دادند كه تو به سخن ما گوش نكردى و با يتيم ابوطالب-كه مالى نداشت-ازدواج كردى ما نيز به كمك تو نخواهيم آمد.
خديجه از اين پيغام غمگين شد و در حال غم و اندوه بسر مىبرد كه ناگاه چهار زن گندمگون بلند قامت-همچون زنان بنىهاشم-را مشاهده كرد كه وارد خانه شدند.خديجه از ديدن ايشان نگران شد.يكى از آن چهار زن به سخن آمد و گفت:"اى خديجه!نترس و محزون مباش كه پروردگار تو ما را فرستاده و ما خواهران تو هستيم.من ساره هستم،اين يك آسيه دختر مزاحم (همسر فرعون) است كه همدم تو در بهشتخواهد بود،و آن ديگر مريم دختر عمران و چهارمى كلثوم خواهر موسى بن عمران است.خداى تعالى ما را فرستاد تا در وضع حمل تو را كمك دهيم. "آن گاه كمك كردند تا فاطمه عليها السلام به دنيا آمد. (11)
نامگذارى فاطمه عليها السلام يكى از مسائلى كه در اسلام به آن اهميت داده شده و حتى از حقوقى است كه فرزند نسبتبه پدر و مادر دارد،مساله انتخاب نام خوب براى فرزند است.برخى از خانوادهها در نامگذارى فرزندان خود دقت لازم را نمىكنند و به دليل انتخاب نام نامناسب،فرزندان خود را در جامعه دچار مشكل مىسازند،چه بسا انتخاب نام غير مناسب گاهى موجب مىشود فرزند مورد استهزاء و توهين هم رديفان خود قرار گيرد،به علاوه نام مناسب حكايت از روشنگرى خانواده و اعتقاد به آنچه در آن جامعه مىگذرد،دارد.اگر با دقت در اسامى پيامبران الهى بنگريم مىبينيم همه آن رهبران الهى از نامهاى پر محتوا و با معنى و در ضمن مناسب با شخصيتخودشان برخوردار بودهاند،و بر همين اساس است كه اسامى امامان ما برخوردار از معنى و محتواى مناسب است و از معانى زشت و مشمئز كننده به دور است.لذا ما معتقديم نامهايى كه رسول خدا براى دخترش حضرت فاطمه عليها السلام گذاشت،بىدليل نبوده و از معانى بلند برخوردار است.به اختصار به توضيح برخى از اسامى آن بانوى بزرگ اسلام مىپردازيم:
فاطمه طبق برخى از روايات،اين نام از طرف خداوند انتخاب شده است:امام باقر عليه السلام مىفرمايد:"هنگامى كه فاطمه عليها السلام متولد شد خداى تعالى به يكى از فرشتگان وحى فرمود به زمين برود و اين نام را به زبان محمد بگذارد،و رسول خدا بدين ترتيب نام فاطمه را براى نوزاد تازه تولد يافته خود انتخاب كرد.سپس پروردگار عالميان فرمود:
"اني فطمتك بالعلم و فطمتك من الطمث،اى فاطمه!من به وسيله علم شير را از تو قطع كرده، (12) و از آلودگيهاى زنانگى تو را پاكيزه كردم."آن گاه امام باقر عليه السلام در ادامه فرمودند:"و الله لقد فطمها الله بالعلم و عن الطمث فى الميثاق،و الله،خداى تبارك و تعالى اين بانو را با علم بسيار از شير گرفت و در ميثاق او را از ناپاكيهاى زنانگى باز داشت." (13)
برخى از روايات كه از طريق شيعه و اهل سنتبه دست ما رسيده است علت اين نامگذارى را چنين بيان داشته است:ابوبكر احمد بن على شافعى به سند خود از ابن عباس روايت كرده است كه رسول خدا فرمود:"ابنتي فاطمة حوراء آدمية لم تحض و لم تطمث و انما سماها فاطمة لان الله فطمها و محبيها عن النار،دخترم فاطمه حوراى انسيه است،حيض نشد و ناپاك نگرديد و او فاطمه نامگذارى شد،زيرا خداوند او و دوستدارانش را از آتش جهنم منع كرده است." (14)
امام صادق عليه السلام از پدرانش از رسول خدا نقل مىكند كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود:"اى على!آيا مىدانى چرا فاطمه به اين اسم ناميده شد؟على عليه السلام عرض كرد:چرا اى پيامبر خدا؟حضرت فرمود:لانها فطمت هى و شيعتها عن النار،چون او و شيعيانش از آتش باز داشته شدهاند." (15)
در تعبير ديگرى آمده است:"چون فاطمه عليها السلام از شر و بدى به دور است،اين نام براى او انتخاب شده است."امام صادق عليه السلام مىفرمايد:"آيا مىدانيد معناى فاطمه چيست؟"راوى پاسخ مىدهد:خير مولايم،مرا از تفسير آن آگاه فرماييد.حضرت فرمود:"فطمت من الشر،يعنى شر و بدى در او راه ندارد". (16)
صديقه از جمله اسامى حضرت فاطمه عليها السلام،صديقه است.صديقه مؤنث صديق،صيغه مبالغه است، يعنى بسيار راستگو يا كسى كه در راستگويى كامل است،يا كسى كه قول و اعتقاد خود را تصديق مىكند،ولى آنچه از آيات و روايات استفاده مىشود،اين است كهمرتبه صديقين در رديف مراتب انبيا و شهدا بوده و براى آنان درجه خاص و مقام مخصوص خواهد بود: (و اذكر فى الكتاب ابراهيم انه كان صديقا نبيا، (17) ياد كن در كتاب خدا احوال ابراهيم را كه وى شخص بسيار راستگو و پيامبر بود) ، (و اذكر فى الكتاب ادريس انه كان صديقا نبيا، (18) يادآور در كتاب خدا احوال ادريس را كه او شخصى بسيار راستگو و پيامبر خدا است) ، (ما المسيح بن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صديقة، (19) مسيح پسر مريم پيامبر بيش نبود كه پيش از او پيامبرانى آمدهاند و مادرش هم زنى بسيار راستگو و صديقه بود.)
بنابراين نتيجه مىگيريم كه سيده زنان عالميان فاطمه زهرا عليها السلام به مرتبه صديقين رسيده است.و لذا رسول اكرم ايشان را صديقه ناميدهاند.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمودند:"سه چيز به تو داده شده كه به هيچ كس حتى به من داده نشد:
1-تو داماد كسى مانند رسول خدا هستى،و من داماد كسى نيستم كه پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.
2-همسرى صديقه،مانند دختر من به تو داده شد كه من چنين همسرى ندارم.
3-به تو فرزندانى مانند حسن و حسين عنايتشده،در حالى كه من فرزندانى (پسر) مانند آنان ندارم ولى در عين حال تو از من هستى و من از تو." (20)
شاهد اين مدعا اين است كه بنابر اعتقاد شيعه بدن صديق و صديقه را بايد صديق غسل دهد،لذا على عليه السلام بدن فاطمه عليها السلام را غسل داده است.مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام چنين نقل مىكند:"بدن فاطمه عليها السلام را امير المؤمنين عليه السلام غسل داد...،تا جايى كهفرمود:"فانها صديقة و لم يكن يغسلها الا صديق،اما علمت ان مريم لم يغسلها الا عيسى، زيرا فاطمه عليها السلام،صديقه بود و صديقه را غسل نمىدهد مگر صديق،آيا ندانستى كه مريم را غير از عيسى،غسل نداده است؟" (21)
مباركه مباركه از ماده بركت است.راغب مىنويسد:"جايى كه خير الهى به صورتى كه قابل نگهدارى و شمارش و اندازهگيرى و محدود كردن نباشد و هر كس به آن بنگرد فزونى محسوسى در آن خير مىبيند،گويند در آن بركت است و مبارك است."
خداوند انواع بركات را به اين بانوى بزرگ عطا فرموده و نسل رسول گرامش را در ايشان قرار داد و با اين كه بعد از شهادتش،دو پسر و دو دختر بيشتر از او نماند و در واقعه كربلا تمام فرزندان امام حسن عليه السلام و به نقلى تا هفت تن شهيد شدند و از زينب كبرى نيز دو فرزند شهيد شدند و از امام حسين عليه السلام تنها امام سجاد عليه السلام باقى ماند،و ام كلثوم بدون فرزند از دنيا رفت،و پس از واقعه كربلا نيز حوادث بسيارى نسبتبه كشتار فرزندان پاك رسول خدا و فاطمه زهرا عليها السلام و على مرتضى عليه السلام واقع شد،با اين همه خداوند در نسل فاطمه عليها السلام بركت قرار داد و به مصداق آيه: (انا اعطيناك الكوثر) منشا و منبع فرزندان بسيار شد كه امروزه براحتى مىتوان صدق اين مطلب را دريافت كه فرزندان فاطمه عليها السلام كه همان فرزندان رسول خدا هستند،در تمام نقاط جهان پراكندهاند،مطابق آمارى كه در دست است در ايران حدود سه ميليون سيد و در عراق يك ميليون و در مصر پنج ميليون و در مغرب نزديك به پنج ميليون و...از اولاد و نسل فاطمه عليها السلام به چشم مىخورند.جمعيتسادات به سى و پنج ميليون نفر مىرسد. (22)
طاهره از نامهاى ديگر فاطمه زهرا عليها السلام"طاهره"است.علماى شيعه و بسيارى از علماى اهل سنتبر اين عقيدهاند كه فاطمه عليها السلام مصداق آيه: (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا) (23) است.در اين باره روايتبسيارى موجود است در اين جا فقط به ذكر يك حديث اكتفا مىكنيم (24) .
از طرق اهل سنت از ام سلمه و عايشه،و ابى سعيد خدرى،و زيد بن ارقم و ابن عباس و ضحاك بن مزاحم و ابى الحمراء و عمر بن ابى سلمه و غير آنان چنين روايتشد است:"وقتى آيه تطهير نازل گرديد رسول خدا،على عليه السلام و فاطمه عليها السلام و حسن عليه السلام و حسين عليه السلام را طلب كرد و به وسيله عبا آنان را پوشانيد و فرمود:به خداوند سوگند اينان اهل بيت مناند،خدايا پليدى را از آنان دور كن و پاكشان گردان." (25)
زهرا ريشه اين نام از"زهر"به معناى روشنى و صفا گرفته شده است.از امام صادق عليه السلام سؤال كردند چرا فاطمه عليها السلام را زهرا ناميدند؟فرمود:"زيرا او در بهشت قبهاى از ياقوت سرخ خواهد بود كه اهل بهشت آن قبه را به واسطه ارتفاع و عظمتى كه دارد همانند ستارهاى درخشان كه در آسمان استخواهند ديد و به يكديگر مىگويند:"هذه الزهراء لفاطمة،اين قبه نورانى از آن فاطمه است." (26)
نامهاى ديگرى كه براى فاطمه عليها السلام ذكر شده عبارتند از:بتول،عذرا،زكيه،راضيه،مرضيه، محدثه،حورا،انسيه.كنيههاى آن حضرت عبارت است از:ام الحسن،ام الحسين،ام المحسن،ام الائمه،ام ابيها،ام المؤمنين. (27) به جهت رعايت اختصار از توضيح درباره اين نامها و كنيهها صرف نظر مىكنيم و به فضايل آن حضرت مىپردازيم.
گوشهاى از فضائل فاطمه عليها السلام فضائل بانوى بزرگ اسلام در اين مختصر نمىگنجد،اما به طور اجمال و گذرا به آن مىپردازيم:
علاقه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به فاطمه عليها السلام بدون ترديد محبت و علاقه رسول خدا به فاطمه صلى الله عليه و آله و سلم بدون جهت و صرفا به دليل علاقه پدر و فرزندى نبوده است،زيرا حضرت فرزندان دختر ديگر هم داشته است و از طرفى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم به مقتضاى (و ما ينطق عن الهوى) بدون دليل از كسى تعريف و مدح نمىكند.بنابراين معلوم مىشود كه اين دردانه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در اين مدت كوتاه عمر خود،از فضايل و كمالاتى برخوردار بوده كه مورد توجه رسول خدا قرار گرفته است،تا رسول خدا آن تعابير را دربارهاش بيان نمايد كه درباره كس ديگر نفرموده است،مانند:"ان الله يرضى لرضاك و يغضب لغضبك،خداوند راضى مىشود به رضاى تو و غضبناك مىشود به غضب تو." (28) "فاطمة بضعة مني فمن آذاها فقد آذاني،و من آذاني فقد آذى الله،فاطمه پاره تن من است پس هر كس او را اذيت كند مرا اذيت كرده و هر كس مرا اذيت كند، خدا را اذيت كرده است". (29) به نقل ديگرى چنين فرموده است:"و هي قلبي الذي بين جنبي، فاطمه،جان و دل من است كه در سينهام قرار دارد". (30)
و باز فرموده است:
"و هي نور عيني و ثمرة فؤادي،او نور چشم و ميوه دل من است." (31)
فاطمه عليها السلام به اندازهاى مورد علاقه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود كه"ابن عمر"نقل مىكند:"هر گاه رسول خدا قصد سفر مىكرد با آخرين كسى كه خداحافظى مىكرد فاطمه عليها السلام بود و به وقتبازگشت نخستين كسى را كه به ديدارش مىآمد فاطمه عليها السلام بود. (32) تا آنجا كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به فاطمه عليها السلام مىفرمود:"فداك ابي و امي،پدر و مادرم به فداى تو." (33)
عايشه نقل مىكند:
ما رايت احدا كان اشبه كلاما و حديثا من فاطمة برسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و كانت اذا دخلت عليه رحب بها و قام اليها فاخذ بيدها فقبلها و اجلسها في مجلسه،نديدم كسى را از نظر كلام و سخن به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شبيهتر از فاطمه عليها السلام باشد و هر وقت فاطمه بر آن حضرت وارد مىشد،به او مرحبا مىگفت و در برابرش مىايستاد (و به طرفش مىرفت) و دست او را مىگرفت و مىبوسيد و او را در جاى خودش مىنشانيد." (34)
عبادت فاطمه عليها السلام فاطمه عليها السلام از عابدترين و پارساترين زنان عالميان است.او با همه گرفتارى و مشاغلىكه در خانه داشت،با اين حال از نظر به جا آوردن واجبات و مستحبات و عبادات فردى و اجتماعى در تاريخ نمونه است.
شيخ صدوق و ديگران از امام حسن عليه السلام روايت مىكنند:"مادرم فاطمه را ديدم كه در شب جمعه در محراب عبادت ايستاد و تا هنگامى كه سپيده طلوع مىكرد،پيوسته در حال ركوع و سجود بود و شنيدم پيوسته براى مردان و زنان با ايمان دعا مىكرد و آنها را در دعا نام مىبرد، ولى براى خود دعا نمىكرد،من گفتم:
يا اماه لم لا تدعين لنفسك كما تدعين لغيرك؟فقالت:يا بني الجار ثم الدار،مادر جان چرا همچنان كه بر ديگران دعا مىكنى،براى خود دعا نمىكنى؟فرمود:پسرم اول همسايه بعد خانه." (35)
حسن بصرى از بزرگان اهل سنت درباره عبادت فاطمه عليها السلام چنين گفته است:"ما كان في هذه الامة اعبد من فاطمة،كانت تقوم حتى تورم قدماها،در ميان اين امت،عبادت كسى از فاطمه عليها السلام بيشتر نبود،زيرا آن قدر روى پاهاى خود در مقام عبادت مىايستاد كه پاهايش ورم مىكرد." (36)
فاطمه،سيده زنان عالميان تعبير اين كه فاطمه عليها السلام سيده زنان عالميان است از علماى شيعه و اهل سنت از رسول خدا نقل شده است.عايشه در روايتى،آن را چنين نقل مىكند:"در حضور رسول خدا بودم-به هنگام بيمارى منجر به رحلتحضرت-كه فاطمه عليها السلام وارد شد و قدم مىزد نگاه كردم ديدم مثل رسول خدا راه مىرود.پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمود:مرحبا به دخترم فاطمه.بعد او را نشانيد طرف دست راستخودش يا طرف دست چپ،و چيزى محرمانه به گوش او گفت كه فاطمه عليها السلام گريست!بعد چيز ديگرى به او گفت.اين بارفاطمه عليها السلام خندان شد.عايشه مىگويد:"از فاطمه عليها السلام پرسيدم كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چه گفت كه گريان شدى و سپس چه فرمود كه خندان گشتى؟
فاطمه عليها السلام گفت:"من سر پيامبر را تا زمانى كه زنده است فاش نمىكنم."عايشه مىگويد: "پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به فاطمه عليها السلام گفتم:پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به هنگام مرگ چه فرمود كه گريستى و بعد چه گفت كه خنديدى؟فاطمه گفت:پدرم فرمود:هر سال جبرئيل قرآن را يك بار بر من عرضه مىكرد،ولى امسال دوبار بر من عرضه كرد. گمان مىكنم كه مرگم فرا رسيده است،من براى مرگ پدرم گريستم،بعد فرمود:اما ترضين ان تكون سيدة نساء هذه الامة او نساء العالمين؟قالت:فضحكت،آيا راضى نمىشوى كه بهترين زنان اين امتيا زنان عالميان باشى؟فاطمه گفت:پس خنديدم." (37) و نمونه اين حديث را بسيارى از علماى اهل سنتبا اندكى تفاوت نقل كردهاند. (38)
عظمت فاطمه در قيامت در روايات بسيارى از ابن عباس،ابو ايوب و ابو هريره آمده است كه رسول خدا فرمود:
"اذا كان يوم القيامة وقف الخلائق بين يدى الله تعالى نادى مناد من وراء الحجاب:ايها الناس (يا معشر الخلائق) غضوا ابصاركم و نكسوا من رؤسكم فان فاطمة بنت محمد تجوز على الصراط،روز قيامت كه برپا مىشود مردم در برابر قدرت خداى تعالى مىايستند.منادى حق،از پس پرده فرياد مىزند:اى گروه مردم،ديدگان خود را ببنديد،سرها را به زير افكنيد،زيرا فاطمه دختر محمد از صراط عبور مىكند." (39) در برخى از احاديث ديگر آمده است:"فان هذه فاطمه بنت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم تريد ان تمر على الصراط،فاطمه دختر رسول خدا مىخواهد از محشر بگذرد." (40)
پىنوشتها: 1.كافى،ج 1،ص 458.
2.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 357.
3.همان مدرك،ص 9.
4.همان مدرك،ص 9.
5.همان مدرك،ص 4.
6.ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 11 به نقل از المختار فى مناقب الاخيار،ص 56،ذخائر العقبى،ص 26;الثغور الباسمه،ص 15.
7.تاريخ بغداد،ج 5،ص 87،ر.ك:ينابيع الموده،ج 2،ص 24،بحار الانوار،ج 43،ص 4.
8.ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 5.
9.مستدرك حاكم،ج 3،ص 169.براى آگاهى بيشتر در اين باره ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 12 به نقل از محاضرة الاوائل،ص 88،ميزان الاعتدال،ج 1،ص 38،مجمع الزوائد،ج 6،ص 202،لسان الميزان،ج 5،ص 97،ينابيع الموده،ص 197،ارجح المطالب،ص 239،وسيلة المآل،ص 78.
10.بحار الانوار،ج 43،ص 2.روايتسخن گفتن فاطمه عليها السلام با مادرش را برخى از علماى اهل سنت نيز نقل كردهاند.براى آگاهى بيشتر ر.ك:عبد الرحمان صفورى شافعى در"نزهة المجالس"،ج 2،ص 227"،قندوزى حنفى در"ينابيع الموده"،ص 198،حسن بن مولوى در"تجهيز الجيش"ص 99 (مخطوط) ،شعيب ابو مدين بن سعد مصرى در"روض الفائق) ،ص 214.براى توضيح بيشتر در زمينه رواياتى كه علماى عامه نقل كردهاند،ر.ك:به احقاق الحق،ج 10،ص 12.
11.بحار الانوار،ج 43،ص 3،ر.ك:ذخائر العقبى،ص 44،ينابيع الموده،ص 199،وسيلة المآل،ص 77 نزهة المجالس،ج 2،ص 227،احقاق الحق،ج 10،ص 13. مظهر ولايت ص 232 سيد اصغر ناظم زاده قمى
12.هر گاه بخواهند طفلى را از شير بگيرند،به جاى شير به او غذا مىدهند تا كم كم از شير گرفته شود.خداوند غذاى جانشين شير را براى فاطمه عليها السلام علم بيان مىكند.
13كافى،ج 1،ص 460،كشف الغمه،ج 2،ص 19،بحار الانوار،ج 43،ص 13.
14.احقاق الحق،ج 10،ص 16،به نقل از تاريخ بغداد،ج 13،ص 331.
15.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 329،محب الدين طبرى با مختصرى تفاوت در ذخائر العقبى، ص 26،علامه حلى و متقى هندى در كنز العمال،ج 3،ص 94،علامه حضرمى در رشفة الصادى،ص 47،مناوى شافعى در شرح جامع الصغير،ص 328،و بسيارى ديگر از علماى اهل سنت.براى مطالعه بيشتر ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 24-17.
16.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 330.
17.مريم (19) آيه 41.
18.همان،آيه 56.
19.مائده (5) آيه 75.
20.ر.ك:فاطمه زهرا من المهد الى اللحد (مترجم) ،ص 73.
21.كافى،ج 1،ص 459،ر.ك:بحار الانوار،ج 43،ص 211 و 215.
22.ر.ك:فاطمة الزهرا من المهد الى اللحد (مترجم) ص 78.
23.احزاب (33) آيه 33.
24.روايات درباره آيه تطهير در كتاب"على عليه السلام در قرآن و سنت"اثر ديگر نگارنده خواهد آمد.
25.الدر المنثور،ج 5،ص 198،الاتقان فى علوم القرآن،ج 2،ص 1268،مستدرك حاكم،ج 3،ص 159-160.
26.بحار الانوار،ج 43،ص 16.
27.بيت الاحزان،ص 23.
28.ينابيع الموده،ج 1،ص 171،بحار الانوار،ج 43،ص 20.
29.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 332 با اندكى تفاوت در عبارت،بحار الانوار،ج 43،ص 80، صحيح مسلم،ج 16،ص 2،مستدرك حاكم،ج 3،ص 173،حلية الاولياء،ج 2،ص 40.
30.31.9.بحار الانوار،ج 43،ص 80.
31.همان مدرك،ص 24.
32.مستدرك حاكم،ج 3،ص 169.
33.همان مدرك،ص 170.
34.همان مدرك،ص 167.
35.علل الشرايع،ج 1،ص 173،كشف الغمه،ج 2،ص 25.
36.مناقب شهر بن آشوب،ج 3،ص 341.
37.طبقات ابن سعد،ج 8،ص 26.
38.ر.ك:حلية الاولياء،ج 2،ص 39،براى اطلاع بيشتر ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 27-115.
39.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 326،بحار الانوار،ج 43،ص 52،راجع مستدرك حاكم،ج 3،ص 166،ينابيع الموده،ج 2،ص،الفصول المهمه،ص 147،براى اطلاع بيشتر ر.ك:احقاق الحق،ج 10، ص 148.
40.الفصول المهمه،ص 147.