حضرت زهرا علیه السلام و روایت حدیث در منابع اهل سنت
چکیده
فاطمه علیهاالسلام یکى از چهارده مطهّر مورد نظر در آیه شریفه 33 سوره احزاب است که بر اساس اصطلاح محدثان، قول و فعل و تقریر آن حضرت علیهاالسلام ، حدیث محسوب مى شود.
گرچه پس از رحلت رسول اللّه صلى الله علیه و آله اهل بیت آن حضرت مورد کم توجهى و بى لطفى مردم مدینه قرار گرفتند و در طول تاریخ خلفا به حذف نام على بن ابى طالب علیه السلام و خانواده اش همت گماشتند و علیه ایشان تبلیغات کردند و حق آن ها را غصب و ایشان را شهید کردند، لکن هنوز نشانه ها و نمونه هایى از فرمایشات و عملکردهاى آن بزرگواران در منابع اهل سنّت یافت مى شود. این مقاله با تمرکز بر منابع حدیثى اهل سنّت به احادیثى که حضرت زهرا علیهاالسلام از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل کرده و یا دیگران از فاطمه علیهاالسلام درباره قول و فعل و تقریر آن حضرت علیهاالسلام نقل کرده اند، پرداخته است که گویاى تنوع موضوعات مى باشد.
کلید واژه ها: فاطمه علیهاالسلام ، زهرا علیهاالسلام ، حدیث.
مقدّمه
«حدیث» در اصطلاح محدّثان، به معناى قول و فعل و تقریر معصوم است. حضرت زهرا علیهاالسلام به شهادت آیه «تطهیر»«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا» (احزاب: 33) و فرمایش هاى رسول اکرم صلى الله علیه و آله که نقل شده است پس از نزول آیه مزبور، هر روز صبح که براى نماز به مسجد تشریف مى بردند، هنگامى که از کنار خانه فاطمه زهرا علیهاالسلام مى گذشتند، اهل آن خانه را با تلاوت این آیه براى انجام فریضه نماز مورد خطاب قرار مى دادند، (1) مشمول این آیه مبارکه است.
یکى از چهارده معصوم نزد حق تعالى و مسلمانان، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام است. بنابراین، گفته هاى آن بزرگوار، شرح افعال و کردار آن حضرت، حدیث تلقّى مى شوند. این مقاله کوشیده است تا احادیثى از فرمایش هاى آن بانوى بزرگوار را، که در منابع اهل سنّت نقل شده اند، گرد آورد.
برخى از احادیث نقل شده از حضرت زهرا علیهاالسلام در مجامع حدیثى اهل سنّت و کتاب معجم کبیر طبرانى آمده است. تعدادى از آن ها توسط راوى آن حضرت به گونه مستقیم و برخى به صورت مرسل نقل شده است که در این مقاله، در دو بخش احادیث «مسند» و احادیث «مرسل» ارائه شده اند.
نکته مورد توجه اینکه طبرانى در بخش احادیث حضرت فاطمه علیهاالسلام ، ابتدا راویان مرد را ذکر کرده، سپس از راویان زن حدیث جمع آورى کرده است. ترتیب نام راویان مرد از حضرت زهرا علیهاالسلام چنین است: على بن ابى طالب، عبدالله بن مسعود، حسین بن على، عبدالله بن عبّاس و انس بن مالک. اما اینکه چرا ترتیب خاصى در نظر نگرفته، قابل توجه است.
احادیث مسند
احادیثى را که به صورت مستقیم از فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده اند یا راوى خود شاهد فعل یا فرموده آن حضرت بوده احادیث «مسند» مى خوانیم. موضوعات این احادیث عبارتند از:
1. بیان وظیفه مردان
حسین بن على علیه السلام فرمود: شنیدم فاطمه بنت محمّد صلى الله علیه و آله فرمود که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «الرجلُ أحقُّ بِصدرِ دابّته و صدرِ فراشِه والصلاةِ فى منزلِه الاّ اماما یجمعُ الناسَ علیهِ»؛ مرد سزاوارتر است که بر مرکب خود سوار شود و بر بستر خود قرار گیرد و نماز را در منزل خویش بجا آورد، مگر اینکه پیشوایى مردم را به خود بخواند (که در این صورت، وظیفه دارد برود.) نعمان (3) گفت: «صدقت بنتُ محمّدٍ رسولِ اللّهِ سمعتُ أبى بشیرا یقول کما قالت فاطمةُ و قال رسولُ اللهِ: اِلاّ مَن أُذِنَ»؛ (4) دختر محمّد رسول خدا صلى الله علیه و آله درست گفت. شنیدم پدرم بشیر همین گونه مى گفت که فاطمه علیهاالسلام فرمود، و گفت: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: مگر کسى که اجازه داده شده است.
2. فاطمه علیهاالسلام و فرزندان
اسماء بنت عمیس از فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل مى کند که روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله نزد او آمد و فرمود: پسرانم (یعنی: حسن و حسین) کجایند؟ حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «أصبحنا و لَیس فى بیتِنا شى ءٌ یَذوُقه ذائقٌ. فقالَ علیٌّ: اَذهبُ بِهما فاِنّى اَتخوَّفُ أن یَبکیا علیکَ و لیس عندکَ شى ءٌ، فَذهَب اِلى فلانِ الیهودی»؛ صبح که بیدار شدیم، چیزى براى (حتی) چشیدن نداشتیم. على علیه السلام فرمود: آن ها را مى برم، مى ترسم نزد تو (بمانند) گریه کنند، در حالى که چیزى براى خوردن نیست. نزد فلان یهودى رفت.
رسول خدا صلى الله علیه و آله به سوى آن ها رفت و آن دو را دید که در آبى بازى مى کنند و نزد آن ها مقدار زیادى خرما بود. فرمود: «یا علیُّ، ألاّ تقلب ابنَى قبلَ أن یَشتدَّ علیهما الحرّ»؛ اى على، نمى خواهى پیش از آنکه گرما بر آن ها مستولى شود، آن ها را برگردانی؟ على علیه السلام فرمود: «أصبحنا و لیسَ فى بیتِنا شى ءٌ، فلو جلستَ یا نبیَّ اللهِ حتى أجمعَ لفاطمةَ تمراتٍ، فجلسَ النبیُّ صلى الله علیه و آله حتى اجتمعَ لفاطمةَ شى ءٌ مِن تمرٍ، فجعلهُ فى صرَّتِه، ثُمَّ أقبَل، فَحملَ النبیُّ صلى الله علیه و آله أحدَهُما و علیٌّ الآخَر حتَى أقلبَها»؛ (5) صبح در منزل چیزى براى خوردن نداشتیم. اگر شما، اى پیامبر خدا! بنشینید (تأمّل کنید) براى فاطمه مقدارى خرما جمع مى کنم. پس پیامبر صلى الله علیه و آله نشست تا مقدارى خرما براى فاطمه جمع کرد و آن را در سبدش گذاشت. سپس رو به سوى منزل آمدند، پیامبر صلى الله علیه و آله یکى از بچه ها را بغل کرد و على دیگرى را، تا نزد فاطمه علیهاالسلام رسیدند.
زینب، دختر ابورافع، نقل مى کند که حضرت فاطمه علیهاالسلام در حال بیمارى اش که در آن از دنیا رفت با حسن و حسین علیهماالسلام نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله رفت و گفت: «یا رسولَ اللّهِ، هذانِ ابناکَ فوّرِثهما شیئا، فقال: اَمّا الحسنُ فَلهُ هَیبتى و سؤدى، و أما حسینُ فله جُرأتى وجُودی»؛ (6) اى پیامبر خدا، این دو پسران شما هستند، پس چیزى به آن ها به یادگار بده. حضرت صلى الله علیه و آله فرمود: به حسن هیبت و بزرگى ام را عطا کردم و به حسین، شهامت و بخششم را.
ابوسعید خدرى نقل کرده است که روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله بر حضرت فاطمه علیهاالسلام وارد شد، در حالى که حضرت على علیه السلام در خواب بود و حضرت فاطمه بر زمین دراز کشیده بود و دو پسرش هم در کنارش بودند. حسن علیه السلام آب خواست، پیامبر صلى الله علیه و آله برخاست و برایش تهیه کرد و به او داد. حسین علیه السلام نیز طلب آب کرد و خواست که قبل از حسن علیه السلام آب بنوشد و گریه کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «أنَّ اخاکَ استسقى قبلَکَ»؛ برادرت قبل از تو آب خواست. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «کأن الحسنَ آثَرٌ عندَکَ»؛ گویا حسن برایت مهم تر است. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «ما هو بآثرٍ عندى مِنه و اِنّهما عندى بمنزلةٍ و اِنّى و ایّاک و هما و هذا النائمُ لَفى مکانٍ واحدٍ یوم القیامةِ»؛ او براى من مهم تر نیست. هر دوى آن ها برایم یکسانند. من و این دو و تو و این خفته (یعنی: على علیه السلام) روز قیامت در یک جا خواهیم بود. (7)
احمد بن حنبل به سند خود از ابن ابى ملیکه نقل مى کند که گفت: فاطمه علیهاالسلام فرزندش حسن بن على علیه السلام را مى چرخاند و مى فرمود: «بابى شبهَ النّبیِ، لیس شبیها بعلیٍّ»؛ (8) پدرم فداى آنکه شبیه پیامبر است و شباهتى به على علیه السلام ندارد.
هیثمى با اسناد خود نقل مى کند که فاطمه کبرى علیهاالسلام فرمود: «قالَ رسول اللّه صلى الله علیه و آله : کلُّ بنى أمٍّ ینتمونَ الى عصبةٍ الاّ ولدُ فاطمةَ فَانَا ولیُّهم و اَنَا عِصَبتُهم»؛ (9) پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: هر فرزندى مادرى دارد که فرزند به او روى مى آورد و برمى گردد (ریشه و پى اوست)، غیر از فرزندان فاطمه که من سرپرست آن ها و عصبه آن ها هستم؛ یعنى ریشه و اصلشان به من بازمى گردد.
3. حجاب و عفت حضرت فاطمه علیهاالسلام
حضرت على علیه السلام فرمود: مرد کورى اجازه ورود بر فاطمه دختر رسول اللّه علیهاالسلام خواست. حضرت فاطمه حجاب خود را برگرفت. پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: چرا در حجاب شدى، او که تو را نمى بیند؟ فاطمه علیهاالسلام گفت: «یا رسولَ اللّهِ، اِن لم یَکُن یَرانى فأَنا أَراهُ و هو یَشُّم الریحَ»؛ اى پیامبرخدا، اگر او مرا نمى بیند، من که او را مى بینم و بوى او را استشمام مى کند. رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «اَشهدُ اَنَّکَ بِضعةٌ مِنّی»؛ (10) حقا که تو پاره تن من هستی.
4. فاطمه زهرا علیهاالسلام در سوگ پیامبر صلى الله علیه و آله
عایشه نقل مى کند که پیامبر صلى الله علیه و آله در خانه من مورد شکایت قرار گرفت. فاطمه به سوى او آمد قسم به آنکه جان عایشه در دست اوست راه رفتنش مانند راه رفتن پیامبر صلى الله علیه و آله بود. رسول خدا صلى الله علیه و آله با او رازى را در میان گذاشت که فاطمه گریه کرد، سپس چیزى به او گفت که فاطمه علیهاالسلام خندید. گفتم: مانند امروز ندیده بودم که خنده و گریه این قدر به هم نزدیک باشند. گفتم: فاطمه! به من بگو که (پیامبر) چه چیزى به تو گفت؟ فرمود: «ما کنتُ أَفعلُ»؛ (11) این کار را نمى کنم.
هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله رحلت نمود، از او (فاطمه) همان سؤال را کردم، گفت: حالا پاسخ مى دهم: «اِنَّ رسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله قال: اِنّ جبریلَ کانَ یُعارضنى القرآنَ فى کلِ سنةٍ مرّةً، و اِنّه عارضَنى العامَ مرّتینِ، و لا أرى ذلکَ اِلاّ عندَ اقترابِ أجلى فاتّقى اللّهَ واصبرى فنِعم السلفُ أَنا لکِ. فبکیتُ، ثُمّ سارنى فقالَ: أما ترضَینَ أن تکونى سیدةَ نساءِ المؤمنینَ أو قال: نساءُ هذهِ الامّةِ؟ فضحکتُ»؛ (12) پیامبر فرمود: جبرئیل هر سال قرآن را یک بار بر من عرضه مى کرد، امسال دو بار عرضه کرد، و این نیست جز آنکه نشانه نزدیک بودن اجلم مى باشد. پس تقواى الهى پیشه کن و صبر نما. من سابقه خوبى براى تو هستم. (فاطمه علیهاالسلام مى فرماید:) پس گریه کردم. سپس رو به من کرد و فرمود: آیا راضى نیستى که سرور زنان با ایمان باشی؟ یا فرمود: سرور زنان این امّت باشی؟ پس خندیدم.
امّ سلمه نقل مى کند که پیامبر پس از فتح (فتح مکّه) فاطمه علیهاالسلام را صدا کرد و با او نجوا نمود. او گریه کرد، سپس به او چیزى گفت و او خندید. اُمّ سلمه مى گوید: از او چیزى نپرسیدم تا پیامبر رحلت نمود. پس از آن از فاطمه درباره گریه و خنده اش سؤال کردم، «أخبرنى أنّه یموت، ثم أخبرنى أنّى سیدةُ نساء أهلِ الجنةِ بعدَ مریمَ بنتَ عمرانِ، فلذلکَ ضحکتُ»؛ (13) به من خبر داد که مى میرد، سپس خبر داد که من پس از مریم دختر عمران، سرور زنان بهشت ام. به این خاطر خندیدم.
انس از حضرت فاطمه علیهاالسلام نقل مى کند که فرمود: «یا أنسُ کیفَ طابت أنفسُکم أن تَحثُّوا على رسولِ اللّه صلى الله علیه و آله الترابَ، وا أبتاه مِن ربّه ما أدناه، وا أبتاه جنّة الفردوسِ مأواه، وا أبتاه الى جبریلَ تنعاهُ، وا أبتاهُ أجابَ ربّا دعاه»؛ (14) اى انس، چگونه توانستى بر پیامبر صلى الله علیه و آله خاک بریزی؟ اى پدر، چقدر به پروردگار نزدیک هستی! اى پدر، بهشت جایگاه توست! اى پدر، خبر رحلتت را به جبرئیل دادند! اى پدر، پروردگار دعایت را اجابت کرد!
ابن عبد ربّه در کتابش آورده است که فاطمه علیهاالسلام بر مزار پدر ایستاد و گفت:
«اِنّا فَقَدناکَ فقدَ الارضِ وابلَها و غابَ مُذ غبتَ عَنّا الوحیُ والکتُبُ
فلیتَ قبلکَ کانَ الموتُ صافَنا لِما نعیتَ و حالت دونکَ الکتُب.» (15) (16)
على بن على هلالى از پدرش نقل مى کند که گفت: بر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شدم، در حالى که آن حضرت در شرایطى بود که رحلت فرمود. فاطمه علیهاالسلام بالاى سر آن حضرت بود و گریه مى کرد، به گونه اى که صدایش بلند شد. پیامبر رو به او فرمود: «حبیبتى فاطمةُ مَا الذى یُبکیکِ؟»؛ عزیزم فاطمه! چه چیزى تو را به گریه انداخت؟ گفت: «اَخشیَ الضیعةَ بعدَکَ»، از سختى و تنگى (زندگی) پس از شما مى ترسم. پیامبر فرمود: «یا حبیبتى أمَا علمتَ أنّ اللّهَ عزّوجلّ اِطّلعَ اِلیَ الارضِ...»؛ عزیزم! آیا نمى دانى که خداى عزّوجل به اهل زمین خبر داد که ... . در این فرمایش، رسول اللّه صلى الله علیه و آله با بشارت هایى حضرت فاطمه علیهاالسلام را دل دارى داد. (17)
انس بن مالک نقل مى کند که حضرت فاطمه علیهاالسلام نزد رسول اللّه صلى الله علیه و آله نشسته بود، در حالى که سختى و شدت مرگ بر آن حضرت بیشتر مى شد، آن حضرت سرش را بلند کرد و فرمود: «واکَرباه، فبکت فاطمةُ و قالت: واکرباهُ لکربِکَ یا أبتاه»؛ واى از سختی! و فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: واى از سختى به خاطر سختى تو، اى پدر! رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «لاکرب على أبیکَ بعدَ الیومِ»؛ (18) پس از امروز، دیگر بر پدرت سختى نیست.
5. طلب میراث پدر
بخارى در کتاب صحیح، به سند خود از عایشه دختر ابابکر، همسر رسول الله صلى الله علیه و آله ، نقل مى کند که گفت: فاطمه دختر رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از رحلت آن حضرت از ابوبکر خواست تا میراث او را از مایملک رسول الله صلى الله علیه و آله ، که بر جاى مانده است، بدهد. ابوبکر پاسخ داد: پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده است: «لا نُورّثُ، ما ترکناهُ صدقةً»؛ ما پیامبران ارثى باقى نمى گذاریم؛ آنچه مى ماند صدقه است. پس فاطمه غضب کرد و از ابوبکر دورى جست. عایشه گفت: فاطمه از ابوبکر سهمش را از میراث رسول خدا از خیبر، فدک و صدقه آن حضرت براى مدینه طلب کرد. (19)
ابوداود نیز به سند خود از ابوطفیل نقل کرده است که گفت: «جاءت فاطمةُ رضى اللّهُ عنها الى ابى بکرٍ بِطلبِ میراثِها مِن النبى صلى الله علیه و آله . فقال ابوبکر. سمعتُ رسولَ اللهِ صلى الله علیه و آله یقولُ: انّ اللّه عزّوجل اِذا اَطعَم نبیّا طعمةً فهى لِلّذى یقومُ مِن بعدِه»؛ (20) فاطمه براى درخواست میراث پدرش پیامبر نزد ابوبکر آمد. ابوبکر به او گفت: از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیدم که مى گفت: هرگاه خداى عزّوجل چیزى را به پیامبرى داد، آن براى کسى است که پس از او جانشین وى مى گردد.
بیهقى به سند خود از معمر از زهرى از عروة از عایشه نقل مى کند که گفت: «انّ فاطمة و العباسَ رضى اللّه عنهما اَتیَا ابابکرٍ یَلتمسانِ میراثَهُما مِن رسولِ اللهِ و هُما حینئذٍ یَطلبانِ اَرضَهُ مِن فدکٍ و سهمَه مِن خیبر...»؛ فاطمه و عبّاس نزد ابوبکر آمدند و میراث خود از رسول خدا را طلب کردند؛ در آن موقع، زمین فدک و سهم او را از خیبر مى خواستند ... . سپس مى گوید: «فغَضِبَ فاطمةُ رضى الله عنه و هجرَتْهُ فلم تُکلِّمهُ حتّى ماتَت فدفَنهَا علیٌّ رضى الله عنه لیلاً و لم یُؤذَن بِها ابابکرٍ»؛ (21) پس فاطمه بر او غضب کرد و از او دورى گزید و تا وقتى که از دنیا رفت با او سخن نگفت. پس على علیه السلام او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را خبر نکرد. طبرى و یعقوبى نیز در کتاب تاریخ خود، مانند این روایت را نقل کرده اند. (22)
6. حمایت از ولایت و خلافت
حضرت فاطمه علیهاالسلام تا وقتى زنده بود براى دفاع از حق ولایت و امامت همسرش على علیه السلام بسیار کوشا بود.
ابن ابى الحدید از احمد بن عبدالعزیز جوهرى به سند او تا ابى جعفر محمّد بن على رحمهم الله نقل مى کند که حضرت على علیه السلام شبانه حضرت فاطمه علیهاالسلام را سوار بر الاغ به در خانه انصار مى برد و از آن ها یارى مى طلبید و حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز طلب یارى مى کرد ... (23)
7. درباره خوراکى ها و آشامیدنى ها
ابن ماجه به سند خود از فاطمه بنت حسین از حسین بن على علیه السلام از مادرش فاطمه دخت رسول اللّه صلى الله علیه و آله نقل مى کند که فرمود: «قال رسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله : اَلا لاَ یلومَنّ امرءٌ الاّ نفسَهُ یبیتُ و فى یَدِه ریحُ غَمرٍ»؛ (24) آگاه باشید که شخص جز خودش را ملامت نکند آن گاه که بخوابد و در دستش بوى چربى باشد. کنایه از این است که اگر هنگام خواب، نظافت را رعایت نکند، قابل ملامت است.
طبرى با حدیثى بلند از جعفر بن محمّد رضى الله عنه از پدرانش از حضرت على علیه السلام از حضرت فاطمه علیهاالسلام نقل مى کند که فرمود: «قال لى رسول اللّه: یا حبیبةَ ابیها، کلُّ مسکرٍ حرامٌ و کلٌ مسکرٍ خمرٌ»؛ (25) عزیز پدر! هر مست کننده اى حرام و پوشاننده (عقل) است.
احادیث مرسل از حضرت فاطمه علیهاالسلام
حدیث «مرسل» حدیثى است که از سلسله سند راویان آن نام یک نفر یا بیشتر حذف باشد. به عبارت دیگر، حدیثى را که تابعى مستقیما از معصوم نقل کند «مرسل» مى گویند؛ مانند حدیثى که یکى از نوادگان حضرت زهرا علیهاالسلام مانند فاطمه بنت الحسین علیه السلام یا یکى از بستگان، که آن حضرت را ملاقات نکرده است، مستقیما از آن حضرت نقل کند.
فاطمه صغرى (بنت الحسین علیه السلام) از فاطمه کبرى علیهاالسلام نقل مى کند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «لِکُلِّ بنى أنثى عصبةٌ ینتمونَ الیه الاّ ولدُ فاطمةَ فَأنَا ولیُّهم و أنا عُصبتهم.» (26) شبیه این حدیث را خطیب بغدادى از فاطمه بنت الحسین نقل کرده است. (27)
همو نقل مى کند که آن حضرت علیهاالسلام فرمود: «کان رسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله اِذ دخل المسجدَ قال: الّلهمَّ اغفرلى ذنوبى وافتحْ لى أبوابَ رحمتِک، و اذا خرج قال، مثلُها الاّ أنَه یقول: ابوابَ فضلِکَ»؛ (28) رسول خدا صلى الله علیه و آله هرگاه وارد مسجد مى شد، مى فرمود: بارالها! گناهان مرا بیامرز و درهاى رحمتت را بر من بگشاى، و هنگامى که خارج مى شد، همان را مى گفت و به جاى «أبواب رحمتک» مى فرمود: أبواب فضلک.
نیز خطیب بغدادى به سند خود از عبدالله بن حسن از مادرش از فاطمه بنت رسول الله رحمهم الله نقل مى کند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «خیارُکم الینکم مناکب فى الصلاة»، (29) بهترین شما کسانى هستند که بهتر به جایگاه هاى نماز روى آورند.
پى نوشت ها :
1. محمّد بن عبدالله حاکم نیشابورى، مستدرک على الصحیحین، بیروت، دارالمعرفه، 1411، ج 3، ص 158.
2. نعمان بن بشیر، از اصحاب امام حسین علیه السلام .
3. سلیمان بن احمد طبرانى، المعجم الکبیر، تحقیق حمدى عبدالمجید السلفى، قاهرة، مکتبة ابن تیمیه، ج 22، ص 414.
4. همان، ص 423.
5. همان.
6. على بن ابى بکر هیثمى، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، مصر، ج 9، ص 171.
7. احمد بن حنبل شیبانى، مسند، مصر، ج 6، ص 283.
8. على بن ابى بکر هیثمى، پیشین، ج 9، ص 172.
9. ابن مغازلى، مناقب، ص 380.
10. در حدیث دیگرى از عایشه با سند دیگر، نظیر همین حدیث آمده است که فاطمه علیهاالسلام فرمود: «راز رسول خدا را فاش نمى کنم.»
11. همان، ص 417421. نظیر این حدیث را نک. در: محمّد بن اسماعیل بخارى، صحیح بخارى، ج 6، ص 26.
12. همان، ص 422 / محمّد بن عیسى بن سوره ترمذى، سنن ترمذى، مصر، 1358، ج 5، ص 701.
13. همان، ص 417 / و نیز نک: محمّد بن اسماعیل بخارى، پیشین، ج 6، ص 18 / على بن احمد نسائى، سنن نسائى، قاهره، 1348، ج 4، ص 12.
14. ابن عبد ربّه (احمد بن محمّد)، عقد الفرید، مصر، 1377، ج 3، ص 328.
15. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 43.
16. ر. ک: على بن ابى بکر هیثمى، پیشین، ج 9، ص 165.
17. ابن عبد ربّه، پیشین، ج 3، ص 230.
18. محمّد بن اسماعیل بخارى، پیشین، ج 4، ص 96.
19. سلیمان بن اشعث سجستانى، سنن ابى داود، قاهره، ج 3، ص 144.
20. ابوبکر احمد بن حسین بیهقى، سنن الکبرى، حیدرآباد (هند)، ج 6، ص 300.
21. محمّد بن جریر طبرى، تاریخ طبرى، مصر، 1971، ج 3، ص 208 / احمد بن اسحاق یعقوبى، تاریخ یعقوبى، نجف، 1389، ج 2، ص 117.
22. ابن ابى الحدید، پیشین، ج 6، ص 13.
23. محمّد بن یزید قزوینى، سنن ابن ماجه، قاهره، ج 2، ص 1096.
24. محمّد بن جریر طبرى، دلائل الامامة، نجف، 1383، ص 3.
25. سلیمان بن احمد طبرانى، پیشین، ج 22، ص 423.
26. خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، او مدینة اسلام، قاهره، ج 11، ص 285.
27. همان / محمّد بن یزید قزوینى، پیشین، ج 1، ص 253 / شبیه این روایت را نک: در احمد بن جنبل، پیشین، ج 6، ص 282.
28. خطیب بغدادى، پیشین، ج 12، ص 4950.