شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

فاطمه عليهاالسلام تجلى تمام زنان مقدس قرآنى

0 نظرات 00.0 / 5

مقدّمه

بى ترديد يکى از آياتى که در شأن اهل بيت عليهم السلام نازل شده، آيه مباهله است. آيه شريفه در جريان يکى از وقايع مهم تاريخ اسلام که به مباهله معروف است نازل شده است. گروهى از نصارى از نجران براى مناظره درباره اسلام و ادعاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نزد ايشان آمدند. سرانجام کار براى اثبات حقانيت يکى از دو طرف به آنجا انجاميد که هر دو گروه در برابر خداوند دعا کنند تا لعنت و عذاب خدا بر دروغگويان و منحرفان از حق نازل شود. وقت خاصى معين شد. در روز موعود مردم جمع شدند، در حالى که هنوز بر مسيحيان نجران معلوم نبود که پيامبر صلى الله عليه و آله چه کسانى را براى مراسم دعا و مباهله حاضر مى کند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله پيش آمد در حالى که على، حسن، حسين و فاطمه زهرا عليهم السلام را با خود مى آورد. بدين سان پيامبر صحنه پر شکوهى آفريده بود. مسيحيان نجران چون حالت پيامبر و اهل بيتش عليهم السلام را ديدند لرزه بر اندامشان افتاد و به رايزنى با پيشواى خود، اسقف ابا حارثه پرداختند. بزرگ آنان گفت:
«من چهره هايى را مشاهده مى کنم که اگر لب به دعا و نفرين بگشايند و بخواهند کوهى را از زمين برکنند آن کوه را متلاشى کرده، برمى دارند. سوگند به مسيح که اگر آنان لب به نفرين ما بگشايند براى ما خانواده و مال و منالى باقى نخواهد ماند».
پس آنان را از مباهله باز داشت. لذا نزد پيامبر صلى الله عليه و آله شتافتند و گفتند:
«اى ابوالقاسم! از ما بگذر، خداوند از تو بگذرد». سپس شرايط پيامبر را پذيرفتند و به نجران باز گشتند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله اعلام داشت: اگر آنان براى مباهله پيش مى آمدند مسيحيان نابود مى شدند (1).
«فَمَنْ حَآجَّکَ فيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنَآءَنَا وَاَبْنَآءَکُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُمْ وَاَنْفُسَنَا وَاَنْفُسَکُمْ... (2)»
پس هر کس که با تو درباره عيسى بعد از آنکه با تعاليم وحى بر احوال او آگاهى يافتى، به مجادله برخيزد [و سخنان و ادعاى تو را نپذيرد[ بگو پيش آييد تا ما با فرزندانمان و شما با فرزندانتان، زنانمان و زنانتان و نفسهايمان با نفسهايتان در پيشگاه خداوند دعا و نفرين نموده تا لعنت و عذاب خدا را بر دروغگويان و حق گريزان قرار دهيم.
دانشمندان اهل سنت در مصادر متعدد روايى و تفسيرى اذعان کرده اند که مراد از «ابنائنا» (فرزندان ما [پيامبر]) حسن و حسين عليهماالسلام ، «انفسنا» (نفس هاى ما [پيامبر]) على عليه السلام و «نسائنا» (زنان ما) فاطمه زهرا عليهاالسلام است (3). اين آيه بعد از آنکه برهانهاى منطقى و قياسهاى عقلى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله براى گروه مسيحيان نجران سودى نبخشيد و همچنان به مکابره و انکار خود ادامه دادند نازل شد، و به پيامبر فرمان داد به برهان مشاهده که بالاترين براهين است رو آورد. برهان مشاهده در حقيقت استمداد از قدرت مطلق و لايزال الهى براى ذليل ومنکوب کردن طرف باطل با نزول عذاب بر آنان و اعزاز و سرافرازى طرف حق به طور عينى و قابل مشاهده است. ارزش اين برهان هرگز قابل مقايسه با برهانهاى نظرى نيست؛ چرا که برهان مباهله حس، عقل و دل هر سه را با هم به کار مى گيرد و توسط هر سه منبع، ادراک جان آدمى تصديق مى شود. برهان مباهله قبل از اثبات ادعاى حق و ابطال پندار باطل، جلالت، عظمت، رفعت، روحانيت و کمال تقرب طرف حق را که پيروز ميدان مباهله اند ثابت مى کند. برهان مشاهده مباهله در حقيقت خدا را در طرف حق و شيطان را در طرف باطل متجلى مى سازد و اثبات مى کند اين تجلى خاص زمان مباهله نيست، بلکه امرى دائم و ابدى است.
بنابراين پيام آيه مباهله چيزى بالاتر و وسيع تر از اقناع اهل نجران و اثبات حقانيت دعوى پيامبرى رسول اکرم صلى الله عليه و آله بود. آيه علاوه بر اين پيام، مسير استمرار پيامبرى رسول خدا صلى الله عليه و آله را اعلام و ترسيم مى نمايد. در واقع اگر هيچ آيه ديگرى براى نشان دادن عظمت و رفعت مکان اهل بيت [على، فاطمه و حسنين عليهم السلام ] و مسير و طريق استمرار دين خدا و رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله جز همين آيه نبود براى اهل بصيرت کفايت مى کرد.
تعبير «نسائنا» از حضرت فاطمه و «انفسنا» از على عليه السلام در حالى که يک زن و يک مرد بيشتر نبودند و تعبير «ابنائنا» از حسن و حسين عليهماالسلام در حالى که دو فرزند بيشتر نبودند فقط ناشى از رعايت اصول و مبانى زيبايى لفظى نيست. چنان که از جنبه هاى عاطفى و خانوادگى سرچشمه نمى گيرد، چرا که پيامبر صلى الله عليه و آله در امر رسالت هرگز گرفتار عواطف خانوادگى نبود، لذا بعد از بعثت نزد پيامبر صلى الله عليه و آله غريبه هايى چون سلمان خويشاوند و نزديکانى چون ابولهب غريبه شدند. هم انتخاب آنان به عنوان طرفِ پيامبر در مباهله به امر پروردگار بود و هم تعابير ياد شده درباره آنان از سوى خداوند متعال بود؛ زيرا اين تعابير در وحى الهى قرآن قرار دارد و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز اعلام داشت:
«اگر خداوند در روى زمين بندگانى گرامى تر از على، فاطمه، حسن و حسين سراغ داشت که من با آنان مباهله کنم، هر آينه با آنان به صحنه مباهله مى آمدم، اما خداوند مرا امر کرده که همراه اينان مباهله نمايم» (4).

تعبير نسائنا از فاطمه عليهاالسلام

در آيه مورد بحث، خداوند از فاطمه زهرا عليهاالسلام به عنوان «نسائنا» (زنان ما) ياد کرده است. درباره علت اينکه از فاطمه عليهاالسلام که يک زن بيشتر نبود با صيغه جمع نساء (زنان) ياد شده، روايات متعددى وجود دارد و مفسران سخنان فراوانى گفته اند. اين تعبير شگفت خداوند از فاطمه که با زبان پيامبر صلى الله عليه و آله «زنان ما» صورت گرفته حاوى يک پيام بزرگ درباره شأن آن بانو براى بشر و تمام خداباوران است. آن پيام اين است که فاطمه زهرا عليهاالسلام سمبل و مظهر ويژگيهاى تمام زنان مقدس از گذشته و هم عصر او و آينده است. فاطمه عليهاالسلام اگر چه يک زن است، اما در واقع، دارنده ويژگيهاى تمام زنان نيک عالم است. دليل اين مطلب اين است که:

سرّ کاربرد واژه جمع درباره فرد در قرآن

1 خداوند گاهى از يک شخص با واژه جمع ياد مى کند و عمل يا شخصيت آن فرد را به تعداد زيادى نسبت مى دهد، چنان که گاه عملى را که گروهى در گذشته انجام داده اند و قرنها از آن گذشته است به گروهى در زمان حاضر نسبت مى دهد؛ مثلاً در آيه 181 سوره آل عمران يک نفر يهودى به نام فِنْحاص از روى توهين گفت: خدا فقير است، اما آيه اين گفتار يا اعتقاد را به جمع نسبت مى دهد و مى فرمايد: «الَّذينَ قَالُوآ اِنَّ اللّهَ فَقيرٌ وَنَحْنُ اَغْنِيَآءُ».
اين سبک بيان اين پيام را مى دهد که آن فرد در واقع زبان تمام کسانى است که در گذشته، حال و آينده اين سخن را بر زبان جارى کرده و بر اين باورند، يا با اين سخن راضى و موافق بوده، آن را تأييد مى کنند. آن فرد اگر چه يک نفر است، اما مظهر و ترجمان تمام کوتاه انديشان خدانشناس مى باشد.
در ادامه همين آيه آمده است:
«وَقَتْلَهُمُ الاَْنْبِيَآءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ» (5).
فرد گوينده در زمان پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله زندگى مى کرده، اما قتل پيامبران گذشته را با صيغه جمع به آنان نسبت مى دهد، در حالى که در زمان انبياى پيشين هرگز حضور نداشتند، و اين نيست مگر اينکه قرآن مى خواهد بگويد چنين کسانى داراى شخصيت همان قاتلان مستقيم انبياء و مظهر ويژگيهاى همان انسانهاى گذشته در اين زمان هستند و به فعل آنان راضى اند.
قرآن در جاى ديگر مى فرمايد:
«الَّذينَ قَالُوآ اِنَّ اللّهَ عَهِدَ اِلَيْنَآ اَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّى يَاْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَاْکُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَآءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلى بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذى قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ اِنْ کُنْتُمْ صَادِقينَ» (6).
آيه مى فرمايد: اين معجزه اى که شما براى ايمان آوردن درخواست مى کنيد، پيامبران گذشته آورده اند. پس اگر شما راست مى گوييد چرا آن پيامبران را کشتيد؟ اين سخن در حالى است که هرگز دست اين انسانها آلوده به خون آن پيامبران نبوده است، اما قرآن مى فرمايد: «فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ»؛ يعنى عمل کشتن گذشته را به آنان که در چندين قرن بعد زندگى مى کنند نسبت مى دهد. اين نسبت در صورتى صحيح است که بپذيريم شخصيت و روح انسانهاى قبلى در اينها متجلى شده و گويا دقيقا همان انسانهاى پيشين هستند که مرتکب قتل شده اند و به فعل آنان راضى هستند.
در آيه 91 سوره بقره نيز همين سبک به کار رفته است:
«قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ اَنْبِيَآءَ اللّهِ مِنْ قَبْلُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنينَ».
اساسا رضايت باطنى به فعل ديگرى حاکى از مشابهت و مسانخت روحى با ديگرى است، و گويا يک روح در دو قالب با زمان و مکان متفاوت است.
اين سبک بيانى در قرآن درباره انسانهاى صالح و نيکوکار هم آمده است؛ مثلاً از ابراهيم عليه السلام تعبير به ملت شده است:
«اِنَّ اِبْراهيمَ کَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنيفًا» (7).
بنا به تحليل سابق، پيام آيه ظاهرا اين خواهد بود که ابراهيم عليه السلام مظهر و تجلّيگاه ويژگيهاى تمام انسانهايى است که قبل و بعد از آن حضرت، بر اطاعت و عبادت خداوند پايدار و ثابت قدم بوده يا هستند، گويا روح تمام انسانهاى توحيدى يکى است و بالاترين مرتبه آن در ابراهيم عليه السلام متجلى شده است.

سرّ کاربرد واژه جمع درباره فاطمه عليهاالسلام

آنچه گذشت، روشن مى سازد اگر قرآن تعبير «زنان ما» را درباره فاطمه زهرا عليهاالسلام به کار مى برد، مى خواهد اين پيام را بدهد که آن حضرت مظهر و اسوه تمام زنان حنيف، پاک و منسوب به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى باشد و گويا تمام زنان مقدس قبل و بعد از حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام يک روح بوده و کمال و تمام تجلى و ظهور آن در فاطمه زهرا است.
اما آن زنان چه کسانى هستند؟ بى ترديد زنانى که قرآن به خاطر تقدس و ويژگى الهى از آنان ياد مى کند، همه از تبار پاکيها، حنيف، و از منسوبان حقيقى گوهر انسانيت رسول خدا صلى الله عليه و آله هستند.

زنان مقدس قرآنى

قرآن بجز فاطمه زهرا عليهاالسلام به صراحت يا به کنايه، از دوازده زن پاک نام مى برد:
1 حوا (8)، 2 آسيه همسر فرعون (9)، 3 سارا همسر ابراهيم (10)، 4 هاجر همسر ابراهيم (11)، 5 يوکابد مادر موسى (12)، 6 صفورا همسر موسى و دختر شعيب (13)، 7 اليزابت يا يصابات همسر زکريا (14)، 8 حنّه همسر عمران (15)، 9 همسر ايوب (16)، 10 بلقيس (17)، 11 مريم عليهاالسلام (18)12 خديجه عليهاالسلام (19).
قرآن براى هر يک از اين زنان صفت يا صفات بارزى را به عنوان شاخصه ذکر مى نمايد که به ترتيب ياد شده به آن صفات اشاره مى شود:

1. حوا همسر حضرت آدم از تائبات بود

«قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَآ اَنْفُسَنَا وَاِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا...»
... پروردگارا! ما به خود ستم کرديم و اگر تو ما را نبخشايى و بر ما ترحم ننمايى هر آينه از زيانکاران خواهيم بود (20).

2. آسيه همسر فرعون از مؤمنات و مشتاقان خدا بود

«وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ امَنُواامْرَاَتَ فِرْعَوْنَ اِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لى عِنْدَکَ بَيْتًا...» (21)
خداوند براى کسانى که ايمان آورده اند (آسيه) زن فرعون را مثال مى زند... آن گاه که [در مقابل تهديدات فرعون] گفت: پروردگارا خانه اى در نزد خودت (بهشت)، براى من بنا نما... .

3. سارا همسر ابراهيم از قائمات و خدمتگزاران پيامبر بود

«وَ امْرَاَتُهُ قَائِمَة...»؛ و همسر او به خدمتگزارى به پا بود... (22).

4. هاجر همسر ابراهيم از سائحات بود.

سائحات که در قرآن به عنوان يکى از صفات کمالى براى زنان ذکر شده (23) به معناى زنان مهاجر است. علامه طباطبايى مى گويد سائحات کسانى هستند که با گامهاى خود از مسجدى به مسجد ديگر و از معبدى به معبد ديگر هجرت نموده، با بدنهاى خود در پى اطاعت و انجام دستورات پروردگار مى روند (24). هاجر نمونه سائحات بود؛ زيرا به امر خداوند همراه ابراهيم از اورشليم به مکه هجرت کرد و رنج دورى از وطن، خانه و شوهر خود را تحمل نمود و در جست وجوى آب بارها ميان دو کوه صفا و مروه را پيمود.

5. يوکابد مادر موسى از مسلمات و توکل کنندگان بر خدا بود

«اِذْ اَوْحَيْنَآ اِلَيآ اُمِّکَ مَا يُوحَيآ * اَنِ اقْذِفيهِ فِى التَّابُوتِ فَاقْذِفيهِ فِى الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ...» (25).
مادر حضرت موسى نمونه زنان مسلمان بود. او به امر پروردگار و با توکل بر او عزيزترين نعمت پروردگار، فرزندش را به دريا انداخت.

6. صفورا دختر شعيب، همسر موسى نمونه حيا و حسن انتخاب بود

«فَجَآءَتْهُ اِحْديهُمَا تَمْشى عَلَى اسْتِحْيَآءٍ... يَآ اَبَتِ اسْتَءْجِرْهُ اِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَءْجَرْتَ الْقَوِيُّ الاَْمينُ» (26).
دختر شعيب در هنگام دعوت از موسى به سوى پدرش نهايت حيا، و آزرم را رعايت نمود و به رغم تهيدستى موسى ملاک گزينش را امين و توانا بودن مى داند.

7. اليزابت همسر زکريا از صالحات و خاشعات بود

«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ يَحْيى وَ اَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ اِنَّهُمْ کَانُوا يُسَارِعُونَ فِى الْخَيْرَاتِ وَ يَدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ کَانُوا لَنَا خَاشِعينَ» (27)
... و ما همسر زکريا را برايش صالح گردانيديم، آنها در کارهاى خير سبقت مى گرفتند و ما را با حالت بيم و اميد دعا مى کردند و همواره در برابر ما خاضع و خاشع بودند.

8. حنه همسر عمران از متصدقات و صادقات و مخلصات بود

«اِذْ قَالَتِ امْرَاَتُ عِمْرَانَ رَبِّ اِنّى نَذَرْتُ لَکَ مَا فى بَطْنى مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّيآ...» (28)
حنه همسر عمران، مادر مريم عليهاالسلام با اخلاص نذر نمود فرزندى را که در شکم دارد خدمتگزار بيت المقدس قرار دهد و به آنجا هديه کند؛ پس چون فرزندش متولد شد صدق خود را با وفاى به نذرش به اوج رساند.

9. همسر ايوب نمونه صبر و ايثارگرى و خدمتگزارى پيامبر بود

«وَ اتَيْنَاهُ اَهْلَهُ...» (29) «... وَ وَهَبْنَا أَهْلَهُ...» (30).
همسر ايوب نمونه بزرگى از ايثار و فداکارى بود، از همين رو لياقت يافت که خداوند در قرآن از او به کنايه به نيکى ياد کند؛ زيرا در هنگام گرفتارى حضرت ايوب و بيمارى و تعفن بدن او همه حتى فرزندان از او دورى گزيدند و ترکش کردند و در حالى که ايوب به فقر و فاقه دچار بود و به دليل بيمارى جسمانى حتى کسى براى صدقه دادن نزد او نمى آمد، فقط همسرش ايثار نموده، در کنار او ماند و حتى با گدايى براى حضرت ايوب به مدت طولاتى نان و غذا تهيه مى نمود و دست از آن حضرت برنمى داشت. افزون بر اينها حاضر شد براى نشکستن سوگند حضرت ايوب بعد از بهبود و تمکن او، ضربه ضغث را تحمل کند:
«وَخُذْ بِيَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَ لاَ تَحْنَثْ اِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا» (31) و هرگز زبان به اعتراض نگشود که اى ايوب! بعد از آن همه صبورى و خدمتى که به پاى تو ريختم آيا بايد نسبت به من گمان بد ببرى و عجولانه سوگند ياد کنى و هم اکنون نيز براى شکستن قسم تو، من بايد ضغث را تحمل کنم؟! (32)

10. بلقيس نمونه عقل، درايت و آينده نگرى و حق گرايى بود

«اِنّى وَجَدْتُ امْرَاَةً تَمْلِکُهُمْ وَ اُوتِيَتْ مِنْ کُلِّ شَيْ ءٍ ... قَالَتْ رَبِّ اِنّى ظَلَمْتُ نَفْسى وَاَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمينَ» (33).
سياق و دلالت اين آيات به طور ضمنى روشن مى کند که بلقيس زنى هوشمند، با درايت، عاقبت انديش، اهل مشورت، و داراى روح حق گرايى بوده است؛ زيرا پس از مشاهده دلايل درستى نبوت حضرت سليمان بلافاصله به خداوند ايمان آورده، مسلمان مى شود و از کفر خود نادم شده، آن را ظلم به خويش (ظلمتُ نفسي) معرفى مى کند. هوش و درايت او از آنجا آشکار مى شود که وقتى نامه سليمان به دستش مى رسد با تعمق در آن، از نامه به وصف کريم ياد کرده، بلافاصله اظهار نظر نمى کند، بلکه نخبگان کشورى و لشکرى را گرد آورده، با آنان به مشورت مى نشيند. نخبگان لشکرى راه مقابله با قدرت را پيشنهاد مى کنند، اما با اين حال تصميم گيرى نهايى را برعهده خود بلقيس مى گذارند که خود نشان از مقبوليت حزم و عقل او در ميان نخبگان دارد. بلقيس بر اساس شناخت و درايت خود تصميم به تحقيق، تأمل و مذاکره مى گيرد و چون حق برايش آشکار مى گردد بلافاصله تسليم حق مى شود (34). افزون بر اين، علامه طباطبايى معتقد است عبارت «اُوتِيَتْ مِنْ کُلِّ شَيْ ءٍ» بر اساس قرائن در آيه شريفه بيان مى دارد که از جمله چيزهايى که به بلقيس داده شده بود دورانديشى، عقل، درايت، حزم، عزم و سطوت بود (35).

11. خديجه نمونه ايثار و احسان بود

«... وَ وَجَدَکَ عَائِلاً...» (36).
مفسران آيه را اشاره به حضرت خديجه (س) دانسته اند؛ زيرا کلمه عائل را به معناى فقير گرفته و گفته اند پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله بعد از آنکه مالى نداشت خداوند او را به وسيله حضرت خديجه عليهاالسلام که اموالش را پس از ازدواج به پيامبر بخشيد، ثروتمند نمود (37). افزون بر اين، رواياتى نقل شده که اين نظر را تأييد مى کند (38).

تجلى کمال يازده زن الهى قرآنى در فاطمه عليهاالسلام

قرآن از فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز در موارد متعددى به کنايه ياد کرده، وى را نمونه وفا کنندگان به عهد، صائمات، متصدّقات، صابرات و ذاکرات (39) معرفى مى کند. با عنايت به آيات قرآنى که در شأن آن بانو نازل شده و روايات بسيارى که درباره آن حضرت رسيده است، فاطمه عليهاالسلام نمونه برجسته صفاتى چون تائبه، مؤمنه، صالحه، خاشعه، قائمه، سائحه، مسلمه، متصدقه، صادقه، مخلصه، صابره، عقل، درايت، حزم، حياء، ايثار، احسان، رحمت، حسن انتخاب، مشتاق خدا و خادم پيامبر مى باشد (40). اين صفات، همان ويژگيهايى است که قرآن براى زنان پاک و مقدس اثبات نمود و اين همانندى در صفات به معناى تجلى خوبى آن زنان در فاطمه زهرا عليهاالسلام به نحو اتم و اکمل است.

تجلى کامل تر تقدس مريم عليهاالسلام در فاطمه عليهاالسلام

مريم، مادر حضرت عيسى زن پاکى است که قرآن بيشتر ازساير زنان به نيکى از او ياد نموده است. خداوند 34 بار به صراحت نام وى را در قرآن آورده و ويژگيهاى متعالى آن بانو را مستقيم يا غير مستقيم يادآور شده است؛ مانند، رويش نيکو (و انبتها نباتا حسنا)، صاحب محراب (کلما دخل عليها الزکريا المحراب)، قلب پر از ايمان و داراى کمال علم (صدقت بکلمات ربها و کتبه)، عصمت، تطهير و برگزيده خدا (و اذ قالت الملائکة يا مريم إن اللّه اصطفاک و طهرک)، پاکدامنى و عفت، مادر فرزندى پاک (مريم ابنة عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا)، واسطه الحاق نسل به انبياء، برگزيدگى و برترى بر زنان (إن اللّه اصطفاک و طهرک و اصطفاک على نساء العالمين)، محدَّثه بودن و نزول ملائکه بر او (اذ قالت الملائکة يا مريم إن اللّه يبشرک بغلام...) و کرامت و دريافت غذاى بهشتى، مشتاق بهشت و اشتياق بهشت به او. قرآن به صراحت او را صديقه (و امه صديقة) و از قائنات معرفى مى کند:
«وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ وَ کَانَتْ مِنَ الْقَانِتينَ» (41).
... و مريم کلمات پروردگار خويش و کتب آسمانى او را با کمال ايمان تصديق کرد و او از قانتين بود.
قانت از ماده قنوت به معناى مداومت بر طاعت همراه با خضوع است (42) و از نظر مرحوم طبرسى به معناى نماز، طاعت، طول رکوع، قيام، دعا و سکوت است.
در کلمات پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام نيز صفات ديگرى درباره حضرت مريم ذکر شده است؛ مانند نيل به آخرين درجه کمال، پاکى از خون زنانه و... (43) در مقاله «جايگاه فاطمه عليهاالسلام و مريم در آيات و روايات» به تفصيل چهل ويژگى براى آن بانو ذکر شده است (44)؛ لذا در اينجا از تفصيل بيشتر خوددارى مى شود.
نگارنده در آنجا ضمن مقايسه ميان آن حضرت عليهاالسلام و مريم عليهاالسلام نشان داد که چهل ويژگى حضرت مريم در وجود مقدس حضرت زهرا عليهاالسلام به طريق اولى ظهور داشت و آن بانو نماياننده و تجلى گر حضرت مريم عليهاالسلام در زمان خود بود (45).
با اين حال، در اينجا اشاره به برخى آيات که به کنايه از آن حضرت عليهاالسلام ياد مى کند و صفات بارزى از ايشان را بيان مى نمايد خالى از لطف نمى باشد:

1. فاطمه عليهاالسلام ؛ نمونه کامل صائمات و صادقات

«... يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخَافُونَ يَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطيرًا» (46).
ائمه اطهار عليهم السلام (47) و تمام مفسران شيعه (48) و بيشتر مفسران اهل سنت (49) اين آيات سوره دهر را در مورد نذرى مى دانند که على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام براى شفاى حسن و حسين عليهماالسلام کردند، و پس از بهبود آنان به نذر خود وفا کرده، سه روز را روزه گرفتند و افطارى خود را به مسکين، يتيم و اسير دادند و خود با آب افطار کردند.

2. فاطمه؛ نمونه کامل متصدقات، مخلصات و مشتاقان به خدا

«وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکينًا وَ يَتيمًا وَ اَسيرًا * اِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لاَ نُريدُ مِنْکُمْ جَزَآءً وَ لاَ شُکُورًا» (50).

3. فاطمه؛ نمونه کامل صابرات

«وَ جَزيهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريرًا» (51).

4. فاطمه، نمونه کامل ذاکرات، قانتات و خاشعات

«اِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَريرًا» (52).

گزيده سخن

آنچه گذشت، به خوبى علت و راز اينکه قرآن در آيه مباهله از فاطمه زهرا عليهاالسلام به «نسائنا» تعبير نموده و در حالى که يک زن بيشتر بود ايشان را زنان منسوب به پيامبر مى نامد نشان مى دهد. علت و راز اين تعبير، آن است که حضرت فاطمه مظهر تجلى خوبيها و شخصيت الهى زنانِ قرآنى چون حوا، آسيه، يوکابد، سارا، هاجر، رحمت، حنه، اليزابت، مريم، بلقيس، صفورا، و خديجه بود و تقدس همه آنها در ايشان جمع بود. اين زنان گويا داراى روحى واحدند که در فاطمه پيامبر صلى الله عليه و آله متجلى شده است، لذا تمام آنها منسوب به پيامبرند؛ زيرا فاطمه عليهاالسلام منسوب به اوست. از همين رو قرآن از زبان پيامبر از فاطمه عليهاالسلام به «زنان ما» تعبير نمود.

منابع و مآخذ

1 آلوسى بغدادى، محمود. روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار احياء التراث العربي.
2 ابن حنبل، احمد بن محمّد. المسند، مصر، دارالمعارف، 1368ق.
3 ابن کثير، ابوالفداء اسماعيل. قصص الانبياء، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1402ق.
4 امينى، ابراهيم. فاطمه زهرا بانوى نمونه اسلام، قم، شفق.
5 بحرانى، هاشم. البرهان فى تفسير القرآن، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
6 برازش، على رضا. المعجم المفهرس لالفاظ الاصول من الکافى، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، 1408ق.
7 بيهقى، ابى بکر احمد بن حسين. السنن، بيروت، دارالفکر.
8 ترمذى، ابو عيسى محمّد. سنن ترمذى، استانبول، 1981م.
9 توفيق، ابو علم. فاطمه زهرا عليهاالسلام ، ترجمه على اکبر صادقى، تهران، اميرکبير، 1364ش.
10 جزايرى، نعمت اللّه . قصص الانبياء، ترجمه يوسف عزيزى، تهران، انتشارات هاد، 1377ش.
11 حافظ ابوالمؤيد الموفق بن احمد. المناقب للخوارزمى، نجف، حيدريه، 1385ق.
12 حسکانى، عبيداللّه بن عبداللّه . تفسير شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، تهران، مؤسسه چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1411ق.
13 حسينى مرعشى شوشترى، نوراللّه . احقاق الحق و ازهاق الباطل، قم، کتابخانه عمومى آية اللّه مرعشى، 1406ق.
14 حسنى (سبيتي) عبداللّه . المباهله، تهران، مکتبه النجاح، 1402ق.
15 ديلمى، محمّد حسن بن محمّد. ارشاد القلوب، بيروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، 1395ق.
16 ذهبى، شمس الدين محمّد بن احمد. سير أعلام النبلاء، بيروت، مؤسسة الرساله، 1410ق.
17 رازى، فخر الدين. التفسير الکبير، بيروت، دار احياء التراث العربي.
18 راغب اصفهانى، ابى القاسم الحسين. المفردات فى ترتيب القرآن، تهران، کتابفروشى مرتضوى، 1362ش.
19 رسولى محلاتى، هاشم. فاطمه زهرا، قم، علميه اسلاميه، 1357ش.
20 زمخشرى، جاراللّه . تفسير الکشاف، بيروت، دارالفکر، 1397ق.
21 سلمانپور، محمّد جواد. «جايگاه فاطمه عليهاالسلام و مريم عليهاالسلام در آيات و روايات»، مشکوة، شماره 81 ، زمستان 82 .
22 سيوطى، جلال الدين. الدرّ المنثور فى تفسير بالمأثور، بيروت، دارالفکر.
23 شرقاوى، عبدالرحمن. على امام المتقين، مصر، مکتبة قريب.
24 شبلنجى، نور الابصار فى مناقب آل بيت النبى المختار، مصر، 1384ق.
25 شهيدى، جعفر. زندگانى فاطمه زهرا عليهاالسلام ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1365ش.
26 طباطبايى، محمّد حسين. الميزان فى تفسير القرآن، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1392ق.
27 طبرسى، ابى علي. مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران، مکتبة العلمية الاسلاميه، پنج جلدي.
28 فعال عراقى، حسين. داستانهاى قرآن و تاريخ انبياء در الميزان، تهران، سبحان، 1378ش.
29 فيض کاشانى، محسن. تفسير الصافى، مشهد، دارالمرتضى للنشر، پنج جلدي.
30 قرطبى، محمّد بن احمد. تفسير الجامع لاحکام القرآن، قاهره، دارالکتاب العربى، 1387ق.
31 قزوينى، محمّد کاظم. فاطمه از ولادت تا شهادت (فاطمة الزهرا من المهد الى اللحد)، ترجمه حسين فريدونى، آفاق، 1404ق.
32 قندوزى حنفى، سليمان بن ابراهيم. ينابيع الموده، تحقيق على جمال اشرف الحسينى، تهران، دارالاسوة للطباعة و النشر، 1416ق.
33 مجلسى، محمّد باقر. بحارالأنوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
34 محمّد فؤاد، عبدالباقي. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکريم، قاهره، مطبعة دارالکتب المصريه، 1364ق.
35 محلاتى، ذبيح اللّه . رياحين الشريعه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، بى تا.
36 مسلم، ابى الحسين بن مسلم قشيري. صحيح، بيروت، دارالفکر.
37 مکارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1374ش.
38 ميلانى، (الحسيني)، فاضل. فاطمة الزهراء ام ابيها، بيروت، دارالتعارف، 1398ق.
39 نراقى، ملا مهدي. شهاب ثاقب، بى جا، بى نا، 1380.
40 نقى پور، ولى اللّه . بررسى شخصيت اهل بيت در قرآن به روش قرآن به قرآن، تهران، مرکز آموزش مديريت دولتى، 1380ش.

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1 بنگريد به: نورالابصار، ص 223؛ البرهان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 16؛ تفسير صافى، ج1، ص 318؛ على امام المتقين، ج 1، ص 23.
2 آل عمران / 61.
3 بنگريد به: فخر رازى، تفسير الکبير معروف به مفاتيح الغيب، ج 8، ص 85. جالب اينکه فخر رازى بعد از ذکر حديثى از عايشه مى گويد: اين روايت [که آيه درباره اهل البيت، على و فاطمه و حسنين عليهم السلام است [مورد اتفاق اهل تفسير و حديث است. همچنين بيضاوى در تفسير انوار التنزيل و اسرار التأويل، ج 2، ص 47؛ زمخشرى در تفسير کشاف، ج 1، ص 368؛ حقى در روح البيان، ج 2، ص 44؛ سيوطى در تفسير جلالين؛ نهاوندى در تفسير نفحات الرحمن؛ واحدى در اسباب النزول؛ ابن حجر در الصواعق المحرقه؛ دلائل النبوه، ج 2، ص 124؛ ترمذى در صحيح، ج 5، ص 225؛ بيهقى در سنن، ج 7، ص 63؛ مسلم در صحيح، ج 4، ص 1871؛ احمد حنبل در مسند، ج 1، ص 185؛ بغوى در مصابيح السنه، ج 4، ص 183 و ذهبى در سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 286، همگى روايت را نقل کرده و اعتراف نموده اند که آيه در شأن على، فاطمه و حسنين عليهم السلام است.
4 المباهله، ص 66.
5 آل عمران / 181.
6 آل عمران / 183.
7 نحل / 120.
8 بقره / 35 و 36، اعراف / 19-25 و طه / 117 و 121-123.
9 تحريم / 11 و قصص / 9.
10 هود / 71 و ذاريات / 29.
11 ابراهيم / 35-40.
12 طه / 38 و 40 و قصص / 7 و 10-13.
13 قصص / 23-27.
14 انبياء / 90، آل عمران / 40 و مريم / 5 و 8.
15 آل عمران / 35 و مريم / 28.
16 انبياء / 84.
17 نمل / 24-44.
18 آل عمران / 33-37 و 42-47، نساء / 156، مريم / 16-34، انبياء / 91 و تحريم / 12.
19 ضحى / 8 .
20 اعراف / 23، حوا اولين زنى بود که فريب شيطان را خورد، اما به زودى متوجه شد و به سرعت با همسرش نادم شدند و صادقانه و خاشعانه توبه کردند. محلى که حوا به توبه پرداخت مروه نام گرفت. بنگريد به: البرهان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 86 .
21 تحريم / 11.
22 هود / 71. براى کلمه قائمه در اين آيه چند احتمال داده شده است؛ از جمله خدمتگزاري. بر اين اساس معنى آيه چنين مى شود؛ «هنگامى که فرستادگان ما براى بشارت نزد ابراهيم آمدند... چون ديد دست آنان به گوسفند بريان دراز نمى شود... در حالى که همسر او در حال خدمتگزارى بود خنديد...».
سياق سه آيه که قسمتى از آنها ترجمه شد همين احتمال را تقويت مى کند، چون سخن از مهمان نوازى از ضيوف با گوشت بريان شده و سخن از حاضر بودن همسر ابراهيم است (تفسير الميزان، ج 10، ص 323).
افزون بر اينکه در برخى روايات و تفاسير تصريح شده که «وامرأته ساره قائمة تخدمهم» (الدرّ المنثور). گذشته از اين قرائن، نقلهاى تاريخى گواهى مى دهد ساره همواره در خدمتگزارى حضرت ابراهيم با اشتياق حاضر بود. بنگريد به: قصص انبياء در الميزان.
23 تحريم / 5.
24 تفسير الميزان، ج 9، ص 396.
25 طه / 38-39.
26 قصص / 25-26.
27 انبياء / 90.
28 آل عمران / 35.
29 انبياء / 84 .
30 صآ / 43. بنگريد به: قصص انبياء در الميزان، ص 167.
31 صآ / 44.
32 ابى الفداء در تاريخ قصص الانبياء و قمى در تفسير خود آورده اند که وقتى خداوند حضرت ايوب را شفا داد و اموال، باغ و مزرعه را به صورت ناگهانى به او بازگرداند، همسرش از راه رسيد و چون صحنه را چنان ديد گريست و به سجده افتاد و خدا را شکر نمود. چشمان ايوب در حين سجده وى به گيسوان بريده همسرش افتاد. ايوب قبل از اينکه علت بريده شدن گيسوان رحمت را از وى جويا شود گمان بد برد و سوگند ياد کرد که صد تازيانه به او بزند، اما چون علت را پرسيد، فهميد که ماجرا چنين بوده که همسرش نزد مردم براى گدايى مى رفت تا صدقه اى بگيرد و براى ايوب طعامى تهيه کند. روزى چيزى به وى صدقه ندادند و چون گيسوان زيبايى داشت به او گفتند، ما به تو طعام مى دهيم به شرطى که تو گيسوانت را به ما بفروشي. رحمت از روى اضطرار و ناچارى و به منظور اينکه همسرش ايوب گرسنه نماند گيسوان خود را فروخت. ايوب چون به اشتباه خود پى برد غمگين شد، از يک طرف سوگند ياد کرده بود و از طرف ديگر به گمان نادرست دچار شده بود. پس خداوند به وى وحى کرد، براى اينکه حنث قسم نکرده باشى و از سوگند خود رهايى يابى 100 شلاق را روى هم بگذار (ضغث) و يکبار بر همسرت (رحمت) بزن. بنگريد به: تفسير قمى، ج 2، ص 241-239؛ قصص الانبياء، ج 1، ص 374.
33 نمل / 43-23.
34 بنگريد به: ابى الفداء، قصص الانبياء، ج 2، ص 273؛ سيد نعمت اللّه جزائرى، قصص الانبياء، ص 534.
35 الميزان، ج 15، ص 355.
36 ضحى / 8 .
37 الميزان، ج 30، ص 311.
38 بحارالانوار، ج 43، ص 49؛ البرهان فى تفسير القرآن، ج 4، ص 473.
39 سوره دهر و نساء / 41 و بنگريد به: البرهان فى تفسير القرآن، ج 3، ص 327.
40 بنگريد به: سيد شرف الدين، کلمه الغراء؛ توفيق ابو علم، فاطمه زهرا؛ شوشترى، احقاق الحق؛ شهيدى، زندگانى فاطمه زهرا؛ علامه قزوينى، فاطمه از ولادت تا شهادت؛ ابراهيم امينى، فاطمه زهرا؛ رسولى محلاتى، فاطمه زهرا؛ فاضل ميلانى، فاطمة الزهراء اُم ابيها؛ بحارالأنوار، ج 43؛ خوارزمى، مناقب؛ ديلمى، ارشاد القلوب؛ شبلنجى، نورالابصار؛ محب طبرى، ذخاير العقبي؛ رياحين الشريعه؛ ينابيع الموده؛ مجله مشکوة، «جايگاه حضرت فاطمه عليهاالسلام و مريم عليهاالسلام در آيات و روايات»، شماره 81، زمستان 82.
41 تحريم / 12.
42 مفردات راغب، ص 428.
43 توفيق ابو علم، فاطمه زهرا؛ خوارزمى، مناقب؛ شوشترى، احقاق الحق؛ ديلمى، ارشاد القلوب؛ شبلنجى، نورالابصار؛ شهيدى، زندگانى فاطمه زهرا عليهاالسلام ؛ محب طبرى، ذخاير العقبي؛ علامه قزوينى، فاطمة من المهد الى اللحد؛ مجلسى، بحارالأنوار، جلد 43؛ رياحين، الشريعه و ينابيع الموده.
44 بنگريد به: سلمانپور، «جايگاه حضرت فاطمه عليهاالسلام و مريم عليهاالسلام در آيات و روايات»، مشکوة، شماره 81، زمستان 82 .
45 همان.
46 انسان / 7.
47 بنگريد به: البرهان فى تفسير القرآن، ج 4، ص 412.
48 بنگريد به: الميزان، ج 20، ص 132؛ تفسير نمونه، ج25، ص 348؛ دکتر نقى پور، اهل بيت در قرآن.
49 بنگريد به: تفسير قرطبى، ج 10، ص 690؛ سيوطى، الدرّ المنثور، ج 8 ، ص 365؛ حسکانى، شواهد التنزيل، ص 393؛ آلوسى، روح المعانى، ج 29، ص 158؛ تفسير فخر رازى، ج 30، ص 240؛ واحدى، اسباب النزول، ص 296؛ سليمان حنفى، ينابيع الموده، ج 1، ص 279؛ طبرى، الرياض النضره، ج 2، ص 180 و 208؛ مقريزى، امتاع الاسماع، ص 502.
50 انسان / 8-9.
51 انسان / 12.
52 انسان / 10.

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)