سپهر دانش: به انگیزه زادروز امام محمد باقر (علیه السلام)
ولادت
امام باقر (علیه السلام)، در سال 57 هجرى در شهر مدینه، دیده به جهان گشود. (1) درباره روز ولادت ایشان بین تاریخ نویسان اختلاف نظر وجود دارد؛ برخى آن را اول ماه رجب دانسته اند، (2) ولى مشهور تاریخ نویسان، تاریخ ولادت ایشان را سوم ماه صفر مى دانند. (3)
نام گذارى امام توسط پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله)
امام سجاد (علیه السلام)، این فرزند خجسته فال را به پاسداشت نام و نیاى بزرگوار خویش، حضرت ختمى مرتبت، «محمّد» نامید. این نام را سال ها پیش، پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) بر او نهاده بود. در این باره محمد بن مسلم مى گوید:
«در کنار جابر بن عبداللّه انصارى (از اصحاب رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نشسته بودیم که امام سجاد (علیه السلام) همراه فرزند خردسال خود وارد مجلس شد. امام سجاد (علیه السلام) به فرزندش فرمود: عمویت را ببوس. کودک به سوى جابر آمد و پیشانى او را بوسید. جابر که در آن روزگار بینایى خود را از دست داده و پیر و فرتوت شده بود، پرسید: این کودک کیست؟ امام فرمود: او فرزندم محمد است. جابر او را در آغوش کشید و گفت: اى محمد، رسول خدا به تو سلام رسانید. حاضران (با تعجب) گفتند: از کجا این سخن را مى گویی؟ جابر گفت: در خانه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بودم که او مشغول سرگرم کردن حسین (علیه السلام) بود. در این هنگام، به من رو کرد و فرمود: اى جابر، فرزندم حسین (علیه السلام) داراى فرزندى خواهد شد که نامش على (علیه السلام) است... و على (علیه السلام) نیز صاحب فرزندى مى شود که نامش محمد (علیه السلام) است. اگر او را ملاقات کردى، سلام مرا به او برسان و بدان که پس از دیدار او به پایان زندگى نزدیک شده ای». محمد بن مسلم مى گوید: «سخن جابر تحقق یافت و پس از مدتى کوتاه از دنیا رفت. (4) او تا پیش از این دیدار همواره مى گفت: اى باقر، کجایی! تا روزى که آن حضرت را ملاقات نمود...». (5)
سند و مضمون این روایت، به اندازه اى ممتاز و قوى است که بین شیعه و سنّى مشترک است و نویسندگان بزرگى از اهل سنت مانند ابن جوزى، ابن صباغ مالکى و ابن قُتَیبه دینورى آن را در کتاب هاى خود آورده اند. (6)
نگاهى به کنیه و القاب امام
تنها کنیه اى که براى امام باقر (علیه السلام) یاد کرده اند، «ابوجعفر» است و لقب هاى مشهور ایشان عبارت اند از:
1. باقر العلم
2. شاکر
3. هادی (7)
لقب هاى دیگرى از جمله امین، شبیه، (8) صابر و شاهد (9) نیز براى ایشان برشمرده اند.
در بین این لقب ها، «باقر» از همگى مشهورتر است و علّت تعیین آن را ویژگى هاى حضرت برشمرده اند که برجسته ترین آن ها به شرح زیر است:
1. او شکافنده همه مشکلات علمى و گشاینده پیچیدگى هاى آن بود. (10)
2. حضرت، معارف و دانش گسترده اى در اختیار داشت. (11)
3. در اثر سجده هاى بسیار در پیشانى اش حالت شکافتگى و فراخى به وجود آمده بود. (12)
مادر امام
ویژگى ممتاز و برجسته امام باقر (علیه السلام) در بین دیگر امامان آن است که او، هم از سوى پدر و هم از سوى مادر، به شجره پاک رسالت و امامت منتسب است. پدر او، فرزند برومند امام حسین (علیه السلام) و مادرش ام عبداللّه ، فاطمه (علیهاالسلام)، دختر بزرگوار امام حسن (علیه السلام) است. (13) که در پاک سیرتى و نیک سرشتى سرآمد زنان به شمار مى رفت. امام صادق (علیه السلام) در مورد ایشان فرمود: «او بانویى درستکار بود که در فرزندان امام حسن (علیه السلام) زنى به درجه کمالش نمى رسید». (14)
امام باقر (علیه السلام) نیز در توصیف مادر بزرگوار خویش مى فرماید:
«روزى مادرم کنار دیوارى نشسته بود. ناگهان دیوار فرو ریخت، ولى او دست بر سینه آن نهاد و گفت به حق مصطفى سوگند، اجازه فرو ریختن نداری. دیوار بر جاى خود فروماند، مادرم به کنارى رفت و سپس دیوار فرو ریخت». (15)
خاستگاه تربیتى
ناگفته پیداست که تربیت و رشد در چنین فضایى، که از هر دو طرف به سلاله پاک امامت مى رسد، در چه سطحى از کمال و برترى خواهد بود. امام در اوان کودکى خویش، افزون بر تربیت در دامان گهربار پدر، از رشد و تعالى در محضر جد بزرگوارش، حضرت ابا عبداللّه الحسین (علیه السلام) نیز بهره مند شد و تا سه یا پنج سالگى در محضر پرورش و تفقد ایشان بود. (16)
او از برترین نوع تربیت اسلامى در حضور پدر، مادر، جد، عموها و دیگر افراد خاندان امامت برخوردار شد و در فضایى آکنده از همه گونه زیبایى هاى معنوى این خاندان رشد کرد.
کودکى آزاده
سبزترین عروج انسان در سرخ ترین روز آفرینش، پیش روست و کاروان حسینى (علیه السلام) به سوى منزلگاه «طفّ» در حال حرکت است. عقربه هاى زمان، دهم محرم سال 61 هجرى را نشان مى دهند و قلم تقدیر، سرخ ترین رنگ را در پرده «کربلا» نقش مى کند و نگارینه اى جاوید از بزرگ ترین حماسه انسان بر جاى مى گذارد. شاید سهمگین ترین رویداد زندگانى امام باقر (علیه السلام) پیش از امامت، روزى بود که سه سال بیشتر نداشت و پژواک غمگین، ولى استوار «اللهم تقبّل منّا قلیل القربان» پرده گوش تاریخ را لرزاند. فرساینده ترین و دشوارترین ساعت ها بر امام سجاد (علیه السلام)، حضرت زینب (علیهاالسلام) و زنان و کودکان همراه مى گذرد. اشک مجالشان نمى دهد، ولى صبر و استوارى شان خبر از پیروزى اى بزرگ دارد. در این میان، امام باقر (علیه السلام) نیز میان کودکان دیگر، چشم برستم روزگار مى گشاید و غم ایام را برخود هموار مى سازد. او شاهد بزرگ ترین روز تاریخ است. او نیز از شب عاشورا چشم بر هم ننهاد و به لبیک عاشقان گوش فرا داد و پرواز تک تک آنان را دید و در نخستین سال هاى زندگى خود، والاترین درس هستى را درک کرد.
امام باقر (علیه السلام) به همراه زنان و کودکان دربند، کربلا و خاطره اش را وا مى گذارد و راه شهر بى وفایى ها، «کوفه»، را در پیش مى گیرد.
آن گاه که کلام آتشین پدر بزرگوارش و زینب (علیهاالسلام)، نفس را در سینه ها زندانى کرد و چشم ها را به بهت گرایاند، امام باقر (علیه السلام) به سخنان ایشان گوش فرا داد (17) و درسى دیگر در استقامت و پاى مردى در دفاع از حقانیت آموخت تا آن روز که کاروان به شهر شام رسید و به کاخ یزید خوانده شد.
یزید، رو به امام سجاد (علیه السلام) کرد و گفت: «اى علی! اوضاع را چگونه مى بینی؟» امام سجاد (علیه السلام) فرمود: «آنچه را که پروردگار بزرگ و توانا پیش از آن که آسمان ها و زمین را بیافریند، مقدّر کرده بود».
یزید از این پاسخ برآشفت و واژه زشتى بر زبان راند. سپس با اطرافیان خود مشورت کرد که با امام چه کند و سپس به کشتن امام سجاد (علیه السلام) رأى داد.
فرزند خردسال او امام باقر (علیه السلام) که تیز بینانه رخدادها را دنبال مى کرد، از جایش برخاست و پس از سپاس و ستایش خداوندى، لب به سخن گشود و با جمله اى کوتاه، توفانى از اعتراض به پا کرد. او فرمود: «مشاوران تو بر خلاف مشاوران فرعون رأى دادند؛ زیرا آنها در پاسخ فرعون در مورد موسى (علیه السلام) و برادرش هارون گفتند: اَرجِه و اَخاهُ و اَرسِل فى المَدائِنِ حاشرینَ؛ به او و برادرش مهلت بده و فرستادگانى را به شهرها رهسپارنما؛ ولى مشاوران تو دستور به قتل ما دادند که آن هم بدون دلیل نیست. » (اعراف/ 111)
یزید که از سخنان این کودک بسیار شگفت زده شده بود، دلیل آن را جویا شد. امام باقر (علیه السلام) فرمود: «آنها از زنان نجیب و فهمیده زاده شده بودند، ولى مشاوران تو زادگان زنان ناپاک هستند و پیامبران و فرزندانشان را جز ناپاکان نمى کشند».
یزید از پاسخ اندیشمندانه کودکى از خاندان وحى سر افکنده شد (18) و سخن افشاگرانه این فرزند خردسال موجب شد تیغ ستم از سر پدر بزرگوار او برداشته شود.
همسر و فرزندان امام
در کتاب هاى تاریخى، دو همسر و دو کنیز براى حضرت ذکر کرده اند:
1. ام فروة: او دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر بود. پدرش از دوستداران امامان معصوم (علیهم السلام) و دودمان پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) بود. امام رضا (علیه السلام) در مورد او فرموده است: «او به ولایت و امامت معتقد بود». (19)
2. امّ حکیم، دختر اُسید بن مغیرة ثقفى.
تاریخ نگاران شمار فرزندان امام را هفت تن بر شمرده اند؛ (پنج پسر و دو دختر) که عبارت اند از:
1. جعفر بن محمد صادق (علیه السلام)؛
2. عبداللّه بن محمد: او برادر تنى امام صادق (علیه السلام) و مادرشان «ام فروه» بود (20) که انسانى بسیار ارجمند و پارسا بود و به فضل و صلاح شهرت داشت. (21) روایت است که در دست عده اى از بنى امیه گرفتار شد و او را مسموم کردند و به شهادت رساندند؛
3. ابراهیم بن محمد؛
4. عبیداللّه بن محمد؛ مادر این دو نیز «ام حکیم» است.
5. على بن محمد؛
6. زینب بنت محمد؛
7. امّ سلمة.
این سه فرزند نیز مادرشان «ام ولد» (کنیز) بوده است. (22)
امامت حضرت
با شهادت امام زین العابدین (علیه السلام)، حضرت باقر (علیه السلام) به امامت رسید که تاریخ آن را سال 95 هجرى یادآور شده اند. (23) امام باقر (علیه السلام) رهبرى شیعه را در حالى به عهده گرفت که 37 سال از عمر شریفشان گذشته (24) و جامعه اسلامى، همچنان تحت سیطره امویان بود.
دسته بندى نصوص امامت
نصوصى که بر امامت حضرت باقر العلوم (علیه السلام) در دست است به سه دسته تقسیم مى شود:
1. دسته اول: روایات بسیارى در مورد امامت اهل بیت اطهار (علیهم السلام) است که بیشتر این روایات از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) وارد شده است و در آن از تمامى امامان شیعه نام برده شده و امامت آنان را به اثبات رسانیده است. براى نمونه ابن عباس روایت مى کند:
«روزى مردى یهودى درباره امامان پس از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) از ایشان پرسید: جانشینان شما کیستند؟ پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) پاسخ داد: جانشین من على (علیه السلام) فرزند ابوطالب و پس از او حسن (علیه السلام) و بعد حسین (علیه السلام) و در پى آن نه امام از فرزندان حسین (علیه السلام) خواهند بود. آن گاه پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نام یکایک آنان را بر زبان جارى کرد». (25)
همچنین در حدیث معروفى به نام «حدیث لوح» که آن را جبرئیل بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نازل کرد، نام تمامى امامان پس از ایشان آمده است. پیامبر آن را نزد فاطمه (علیهاالسلام) و على (علیه السلام) به امانت گذاشت که هر امام آن را به دیگرى بسپارد و بسیارى از بزرگان آن را روایت کرده اند. (26)
2. دسته دوم: احادیث بسیارى درباره امام باقر (علیه السلام) است و برترین آنها حدیث جابر بن عبداللّه انصارى از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) است و همان گونه که گفته شد، اهل سنت نیز این حدیث را روایت کرده اند. (27) در روایت دیگرى «زهری» مى گوید:
«نزد على بن الحسین (علیه السلام) رفتم. او در بستر بیمارى بود و با همان بیمارى از دنیا رفت. . . . از او پرسیدم: امام پس از شما کیست؟ فرمود: این فرزندم ـ و اشاره به فرزندش محمد (علیه السلام) کرد ـ او جانشین و میراث دار من است. . . سپس او را براى کارى به بیرون فرستاد. پرسیدم: اى فرزند رسول خدا، آیا فرزند بزرگ خود را جانشین خویش نمى سازید؟ فرمود: امامت به بزرگى و کوچکى نیست. پیامبر (صلى الله علیه وآله) ما را این گونه سفارش کرده و ما آن را در «لوح» و «صحیفه» یافته ایم. گفتم: رسول خدا چند نفر را پس از خویش به جانشینى خود در امت برگزیده است؟ فرمود: دوازده نفر که نام همگى آنها و نام پدران و مادران شان در صحیفه و لوح آمده است که هفت نفر آنها از فرزندان (پسرم) محمد (علیه السلام) هستند و آخرین شان مهدى (عج) است». (28)
3. دسته سوم: روایت هایى است که خود امام باقر (علیه السلام) در مورد امامت خویش بیان کرده است. از آن جمله؛ امام باقر (علیه السلام) فرمود:
«هنگامى که لحظه مرگ (پدرم) على بن الحسین (علیه السلام) فرا رسید، صندوقى به من داد و فرمود: اى محمد، این صندوق را ببر. چهار نفر آن صندوقچه را بردند. وقتى از دنیا رفت برادرانش مدعى شدند که از آنچه در آن صندوق بوده بهره ما را بده. امام باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا در آن بهره اى براى شما نبود؛ زیرا اگر بود آن را به من نمى داد. در آن سلاح و نوشته هاى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بود». (29) امام باقر (علیه السلام) در روایت دیگرى فرمود: «پدرم به من فرمود: وقتى من از دنیا رفتم کسى غیر از تو غسل مرا بر عهده نگیرد؛ زیرا امام را غیر از امام نمى تواند غسل دهد و بدان که برادرت عبداللّه مردم را به سوى خود (به انگیزه رهبری) فرا مى خواند، ولى تو او را به حال خود واگذار که عمر او کوتاه است. وقتى پدرم از دنیا رفت، همان گونه که فرموده بود بدنش را غسل دادم و عبداللّه نیز ادعاى امامت کرد، ولى دیرى نپایید که از دنیا رفت...». (30)
پى نوشت ها :
1ـ ابوعلى فضل بن الحسن الطبرسى، اعلام الورى باعلام الهدى، بیروت، دارالمعرفه، 1399 ه. ق، ص 259؛ محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق، چاپ دوم، ج 46، ص212؛ ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم طبرى، دلائل الامامة، نجف، منشورات المطبعة الحیدریه، 1369 ه. ق، ص 94.
2ـ بحارالانوار، ج 46، ص 212؛ دلائل الامامة، ص 94.
3ـ ابى الحسن بن عیسى بن ابى الفتح الاربلى، کشف الغمة فى معرفة الائمة، على بن حسین زوارئى، تهران، کتاب فروشى اسلامیة، ج 2، ص 318؛ على بن محمد بن احمد المالکى، الفصول المهمة فى معرفة الائمه، قم، مؤسسه دارالحدیث الثقافیة، 1422 ق، چاپ اول، ج 2، ص 879.
4ـ بحارالانوار، ج 46، ص227؛ کشف الغمة فى معرفة الائمة، ج 2، ص 321.
5 ـ احمد بن ابى یعقوب، تاریخ الیعقوبى، محمد ابراهیم آیتى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1977 م، چاپ سوم، ج 2، ص 290.
6 ـ سبط ابن الجوزى، تذکرة الخواص، تهران، مکتبة نینوى الحدیثه، بى تا، ص 337.
7ـ بحارالانوار، ج 46، ص 216؛ الفصول المهمة، ج 2، ص 880؛ کشف الغمة، ج 2، ص 318.
8 ـ به دلیل شباهت زیادى که به رسول خدا (صلى الله علیه وآله) داشتند. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، چاپ اول، انتشارات ذوى القربى 1421 ه. ق، ج 4، ص 227.
9ـ الفصول المهمة، ج 2، ص 881، پا نوشت.
10ـ همان، ص 881؛ بحارالانوار، ج 46، ص 220.
11ـ کشف الغمة، ج 2، ص 318؛ بحارالانوار، ج 46، ص 221.
12ـ تذکرة الخواص، ص 336.
13ـ اعلام الورى، ص 259، بحارالانوار، ج 46، ص 212، ولى برخى وى را دختر حسن بن حسن (علیه السلام) (حسن مثنی) خوانده اند. تذکرة الخواص، ص 336.
14ـ شیخ عباس قمى، منتهى الآمال، قم، انتشارات هجرت، 1373 ش، چاپ هشتم، ج 2، ص 173؛ ابوالحسن على مسعودى، اثبات الوصیّة، محمد جواد نجفى، تهران، کتاب فروشى اسلامیه، 1343 ش، ص331.
15ـ بحارالانوار، ج 46، ص 217؛ اثبات الوصیة، ص 331.
16ـ المجمع العالمى لأهل البیت، اعلام الهدایة، قم، مرکز الطباعة و النشر للمجمع العالمى لأهل البیت، 1422ق، چاپ اول، ج 7، ص 45.
17ـ الاحتجاج، ج 2، ص 117؛ بحارالانوار، ج 45، ص 112.
18ـ شیخ عباس قمى، نفس المهموم، تهران، کتاب فروشى اسلامیه، 1368 ه. ق، ص 276.
19ـ بحارالانوار، ج 46، ص 366.
20ـ الفصول المهمة، ج 2، ص 905.
21ـ محمد جوهرى، المفید من معجم رجال الحدیث، قم، مکتبه المحلاتى، 1417 ق، چاپ اول، ص 347.
22ـ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 228؛ الارشاد، ج 2، ص 250؛ اعلام الورى، ص 265.
23ـ الارشاد، ج 2، ص 201.
24ـ اعلام الورى، ص 259.
25ـ سلیمان بن ابراهیم القندوزى الحنفى، ینابیع المودة، نجف، منشورات المکتبه الحیدریة، 1384ه. ق، چاپ هفتم، ص 444.
26ـ نک: الارشاد، ج 2، صص 203 ـ 229؛ اعلام الورى، ص 261.
27ـ نک: تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 289، الفصول المهمه، ج 2، ص 882.
28ـ بحارالانوار، ج 46، ص 232.
29ـ محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، محمد باقر کمره اى، قم، انتشارات اسوه، 1372 ه. ش، چاپ دوم، ج 2، ص 453. آن گونه که از روایات اسلامى بر مى آید. سلاح پیامبر (صلى الله علیه وآله) نشانه امامت بوده است در روایتى از خود امام باقر (علیه السلام) آمده است: همانا مَثَل سلاح در میان ما چون تابوت در بنى اسرائیل است. هر جا تابوت باشد سلطنت حقه است و در میان ما هم هر جا سلاح باشد علم امامت هم هست. اصول کافى، ج2، ص 232.
30ـ کشف الغمة، ص 2، ج 347.
امام سجاد (علیه السلام)، این فرزند خجسته فال را به پاسداشت نام و نیاى بزرگوار خویش، حضرت ختمى مرتبت، «محمّد» نامید. این نام را سال ها پیش، پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) بر او نهاده بود.
شاید سهمگین ترین رویداد زندگانى امام باقر (علیه السلام) پیش از امامت، روزى بود که سه سال بیشتر نداشت و پژواک غمگین، ولى استوار «اللهم تقبّل منّا قلیل القربان» پرده گوش تاریخ را لرزاند.