تفسیر قرآن در کلام امام رضا (علیه السلام)
مقدمه
قرآن کریم معجزه جاوید و جهانى پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) است که در ابعاد مختلف اعتقادى، تربیتى – علمى، خبرهاى غیبى و .. تجلّى یافته است و این همه را در ساختار اعجاز بیانى فصاحت و بلاغت ، نظامى دل آرا داده است. امام رضا (علیه السلام) راز و رمز این نظام را این چنین بیان فرموده است:
ابن سکیت میگوید: به حضرت رضا (علیه السلام) گفتم : چرا خداوند موسى را با معجزه عصا و ید بیضا و ابزار «باطل کننده» سحر فرستاد؟ و چرا عیسی (علیه السلام) را با طبّ و محمّد (صلی الله علیه وآله) را با کلام و سخن و «اعجاز بیانی» مبعوث نمود؟ امام پاسخ داد : چون خداوند موسی (علیه السلام) را مبعوث نمود، در میان مردم سحر و جادوگرى رواج داشت، او از جانب خدا معجزهاى آورد که مردم آن زمان توانایى بر همانندى آن نداشته باشند. و بدین وسیله جادوى آنان را باطل نمود. و خداوند عیسی (علیه السلام) را در زمانى به پیامبرى فرستاد که انواع بیماریها در آن وجود داشت. و مردم نیازمند درمان هاى پزشکى بودند، بدین جهت خداوند به او معجزه اى داد. که دیگران از آن بى بهره بودند او مردگان را زنده مینمود و کوران مادرزاد را شفا میداد و بیمارى پیسى را بهبودى میبخشید. و بعثت محمّد(صلی الله علیه وآله) در زمانى بود که سخن سرایى و خطابه ـ و گمان میکنم که امام کلمه شعر را نیز فرمود ـ مردم را تحت تأثیر گسترده و جوّ غالب خود قرار داده بود، بدین سبب از جانب خدا مواعظ و حکمتهایى به پیامبر(صلی الله علیه وآله) داده شد که بطلان گفتار و سخنان کافران را آشکار و حجّت را بر آنان تمام نماید. (1)
تفسیر قرآن در کلام معصومین (علیهم السلام) جلوه اى دیگر دارد که برخى از آن را در کلام امام رضا (علیه السلام) به نظاره مینشینیم.
1- تفسیر سوره حمد
امام رضا (علیه السلام) در حدیثى از پدران بزرگوار خود از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل مى کند که فرمود از پیامبر (صلی الله علیه وآله) شنیدم که خداوند فرموده است من سوره حمد را میان خود و بنده ام تقسیم کرده ام نیمى از این سوره براى من و نیمى از آن براى بندة من است. و هر چه بخواهد اجابت میشود هنگامى که بنده میگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم» خداوند بزرگ میفرماید: بنده ام به نام من آغاز کرد و بر من است که کارهاى او را کامل نمایم. و براى او در همه حالاتش برکت قرار دهم؛ و هنگامى که میگوید «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» خداوند بزرگ میفرماید: بنده ام مرا حمد و ستایش نمود و دانست نعمت هایش را که دارد از ناحیه من است و بلاهایى را که از او دور کردم با احسان من بوده است، گواه باشید که من نعمت هاى سراى آخرت را بر نعمت هاى دنیایى او میافزایم و بلایى آن جهان را نیز از او دفع میکنم.
همانگونه که بلاهاى دنیا را از او دور کردم و هنگامى که میگوید «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» خدا میفرماید: گواه باشید همانگونه که او حاکمیت و مالکیت روز جزا را از من دانست من در روز حساب، حسابش را آسان میکنم. اعمال نیکش را میپذیرم و از بدی هایش صرف نظر مینمایم؛ و هنگامى که میگوید: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» خداوند بزرگ مى گوید: بنده ام راست میگوید تنها مرا پرستش میکند، من شما را گواه میگیرم که بر عبادتش ثوابى به او بدهم که همه مخالفان عبادت او به حالش حسرت بخورند؛ و هنگامى که میگوید: «وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» خدا میگوید: بنده ام از من یارى خواسته و تنها به من پناه آورده، گواه باشید من او را در کارهایش کمک میکنم و در سختی ها یاریش مینمایم و در روز پریشانى دستش را مى گیرم؛ و هنگامى که میگوید «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ» خداوند میگوید: این خواسته بنده ام برآورده است و او هر چه مى خواهد از من بخواهد که من اجابت خواهم کرد و آنچه را امید دارد به او مى بخشم و از آنچه بیم دارد ایمنى اش مى دهم. (2) علامه طباطبائی (رحمه الله علیه) پس از نقل این روایت مینویسد : این روایت همانطور که ملاحظه مینمائید سوره فاتحة الکتاب را تفسیر میکند و مؤید گفته قبلى ماست که گفتیم این سوره کلام خداى سبحان است، امّا به نیابت از طرف بنده اش که در مقام عبادت و اظهار عبودیت بیان میدارد و پروردگار خویش را ستایش میکند و این سوره در اصل براى عبادت قرار داده شده و در قرآن هیچ سورهاى نظیر آن دیده نمى شود. (3)
2- تفسیر بسم الله
شیخ صدوق، در کتاب عیون اخبار الرّضا و معانى الاخبار از حضرت رضا (علیه السلام) روایتى نقل کرده که در معناى جمله بسم الله فرمود:
معنایش این است که من خود را به علامتى از علامت هاى خدا نشاندار میکنم. «تا همه بدانند که من بنده خدا هستم»
شخص پرسید؟ سمه در کلمه بسم الله به چه معناست فرمود : به معناى علامت (4)
نویسنده المیزان، پس از نقل این حدیث مینویسد : این معنا بر این اساس است که باء براى ابتداى است چون استعانت در سوره حمد ذکر شده و چون بنده خدا، عبادت خود را به علامتى از علامتهاى خدا علامت مى زند باید نفس خود را هم که عبادتش منشعب به آن است به آن علامت بزند. (5)
در نتیجه گوینده بسم اللّه علاوه بر اینکه در ظاهر کارهاى خود را با نام خدا علامت گذارى میکند، روح و حقیقت و جان خویش را نیز مظهر فناء فى الله قرار میدهد. چنانکه قرآن کریم میفرماید: «قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ». (6)
3- اعجاز عملى قرآن
حسین بن خالد میگوید از امام ابى الحسن الرضا (علیه السلام) پرسیدم اینکه خداوند فرموده «وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ» «سوگند به آسمان که داراى راه هاست» یعنى چه؟ فرمود: این آسمان راه هایى به سوى زمین دارد. حسین بن خالد میگوید: عرض کردم چگونه میتواند آسمان راه ارتباطى به زمین داشته باشد در حالى که خداوند میفرماید: آسمانه بى ستون است. امام فرمود: «سُبحانَ اللّهِ! الَیسَ اللّهُ یَقولُ: «بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا». «قلت بلى فقال: «بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ» آیا خداوند میفرماید: بدون ستون است که قابل مشاهده باشد؟ من عرض کردم: آرى. فرمود: پس ستون هایى هست ولکن شما آنرا نمى بینید. (7)
یکى از مفسرین پس از نقل این حدیث مینویسد: این آیه با توجّه به حدیثى که در تفسیر آن وارد شده است پرده از روى یک حقیقت علمى برداشته که در زمان نزول آیات، بر کسى آشکار نبود چرا که در آن زمان هیئت بطلمیوس با قدرت هر چه تمامتر، بر محافل علمى جهان و بر افکار مردم حکومت میکرد و طبق آن آسمانها به صورت کراتى تو در تو همانند طبقات پیاز روى هم قرار داشتند و طبعاً هیچکدام معلق و بى ستون نبود؛ بلکه هر کدام بر دیگرى تکیه داشت ولى حدود هزار سال بعد از نزول این ایات، علم و دانش بشر به اینجا رسید که افلاک پوست پیازى، به کلّى موهوم است و آنچه واقعیت دارد، این است که کرات آسمان هر کدام در مدار و جایگاه خود، معلّق و ثابت اند، بى آنکه تکیه گاهى داشته باشند و تنها چیزى که آنها را در جاى خود ثابت میدارد، تعادل قوّه جاذبه و دافعه است که یکى ارتباط با جرم این کرات دارد و دیگرى مربوط به حرکت آنهاست این تعادل جاذبه و دافعه به صورت یک ستون نامرئى، کرات آسمان را در جاى خود نگه داشته است حدیثى که از امیرالمؤمنان (علیه السلام) در این زمینه نقل شده بسیار جالب است طبق این حدیث امام فرمود: «این ستارگانى که در آسمانند، شهرهایى هستند همچون شهرهاى روى زمین که هر شهرى با شهر دیگر (هر ستارهاى با ستاره دیگر) با ستونى از نور مربوط است.»
آیا تعبیرى روشن تر و رساتر از ستون نامرئى یا (ستونى از نور) در افق ادبیات آن روز براى ذکر امواج جاذبه و تعادل آن با نیروى دافعه پیدا میشد. (8)
در قرآن کریم از خداوند متعال با صفت «لطیف» یاد شده است. (9)
امام على ابن موسى الرّضا میفرماید: «اینکه میگوئیم خداوند لطیف است به خاطر آن است که مخلوقات و آفریدهاى لطیف آفرید و بدین جهت است که از اشیاء ظریف و ناپیدا آگاه است؛ آیا آثار صنع او را در گیاهان لطیف و غیر لطیف نمی بینى و آیا نمی بینى که مخلوقات و حیوانات کوچک و حشرات ریز و چیزهایى که از آن هم کوچکتر از آثار صنع اوست موجوداتى که به چشم نمی آیند و به قدرى کوچک اند که نر و ماده و تازه و کهنه آنها نیز شناخته نمى شود.» (10)
امام (علیه السلام) در این حدیث با تفسیر معناى لطیف یکى از معجزات علمى قرآن را بیان میدارد، زیرا این حدیث اشاره به میکروب ها و حیوانات ذرّه بینى نموده که قرن ها قبل از پاستور بیان شده است. (11)
پى نوشت ها :
1. اصول کافى ، ج 1 ، کتاب عقل و جهل حدیث ص 20 – و البیان فى تفسیر القرآن ص 50
2. المیزان ج 1 ، ص 3(علیه السلام) – تفسیر نمونه ، ج 1 ص (علیه السلام)
3. المیزان ، ج 1 ، ص 38
4. عیون اخبار الرضا و معانى الاخبار به نقل از المیزان، ج1، ص 20.
5. همان.
6. سوره انعام / 162؛ یوسف /100؛ حج /63؛ لقمان /16.
7. تفسیر برهان، ج 2، ص 2 (علیه السلام) 8 به نقل از تفسیر نمونه، ج10، ص 110.
8. تفسیر نمونه ، ج10، ص 110 و 111.
9. انعا.م / 103.
10. اصول کافى، ج 1، ص 11 (صلی الله علیه وآله) باب آخر و هو من الباب الاول.
11. تفسیر نمونه ، ج 5، ص 387.