غیبت امام زمان (ارواحناه فداه) در اندیشه های امام صادق (علیه السلام)
فرصت طلایى
عصر امام صادق (علیه السلام) از نظر اجتماعى، فرهنگى و سیاسى، فرصتى استثنایى براى ترویج فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) بود که آن حضرت نیز به خوبى از این موقعیت استفاده کرد و علوم مختلف و گوناگون را به شاگردانش تعلیم داد. از جمله مسائلى را که به به خوبى بیان و تثبیت نمود، مسئله غیبت امام مهدى (علیه السلام) و مسائل مربوط به مهدویت بود.
آنچه پیش رو دارید، نگاهى است به غیبت امام زمان (علیه السلام) در اندیشه بلند امام به حق ناطق، حضرت صادق (علیه السلام) .
الف. تثبیت اصل مهدویت
اصل مهدویت و ظهور امامى که جهان را پر از عدل و داد کند، از مسلّمات دین اسلام و اتفاق بین همه مسلمین است. براى به وجود آمدن چنین اتفاقى، تلاش هاى فراوانى توسط شخص پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) و جانشینان بعد از او از جمله حضرت صادق (علیه السلام) انجام گرفت که به دو نمونه اشاره مى شود:
1. ابان بن عثمان از امام صادق (علیه السلام) نقل نموده که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) در حدیثى به على (علیه السلام) فرمود: «کانَ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) عِنْدِى آنِفا وَاَخْبَرَنِى اَنَّ الْقائِمَ الَّذِى یَخْرُجُ فِى آخِرِ الزَّمانِ فَیَمْلاَءُ الاَْرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْما وَجَوْرا مِنْ ذُرِّیَتِکَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ؛ جبرئیل (علیه السلام) همین الآن نزد من بود و به من خبر داد قائمى که در آخر الزمان قیام مى کند و زمین را پر از عدل مى کند همچنان که از ظلم و ستم پر شده، از نسل تو از فرزندان حسین (علیه السلام) است.»
2. معاویة بن عمّار از امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «اِنَّ جَبْرَئِیلَ (علیه السلام) أَتانِى فَأَقْرَأَنِى مِنْ رَبِّیَ السَّلامَ وَقالَ یا مُحَمَّدُ... وَمِنْکُمُ الْقائِمُ یُصَلِّى عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ خَلْفَهُ اِذا اَهْبَطَهُ اللّهُ اِلَى الاَْرْضِ مِنْ ذُرِّیَّةِ عَلِیٍّ وَفاطِمَةَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام)؛ همانا جبرئیل (علیه السلام) نزد من آمد و سلام پروردگارم را به من رساند و فرمود: اى محمد!... قائم از شماست که عیسى بن مریم (علیه السلام) پشت سر او نماز مى گذارد؛ آن زمانى که خداوند او را (از آسمان) به سوى زمین فرود آورد. (او) از نسل على و فاطمه و از فرزندان حسین (علیهم السلام) مى باشد.»
ب. حکم منکران مهدى (علیه السلام)
با همه اتفاقى که بین مسلمین درباره حضرت مهدى (علیه السلام) وجود دارد، بوده اند و هستند کسانى که گاه مسئله مهدویت و اقرار به امامت آن حضرت را انکار مى کنند. حضرت صادق (علیه السلام) قبل از ولادت حضرت مهدى (علیه السلام) حکم منکران او را بیان کرده است: صفوان بن مهران از امام صادق (علیه السلام) نقل نموده است که آن حضرت فرمود: «مَنْ اَقَرَّ بِجَمِیعِ الاَْئِمَّةِ وَجَحَدَ الْمَهْدِیَّ کانَ کَمَنْ اَقَرَّ بِجَمِیعِ الاَْنْبِیاءِ وَجَحَدَ مُحَمَّدا نُبُوَّتَهُ؛ کسى که به همه امامان اقرار کند و مهدى را انکار کند، مانند کسى است که به همه پیامبران اقرار کند و نبوت محمد (صلى الله علیه و آله) را انکار کند.»
درروایت دیگرى غیاث از امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نقل کرده که آن حضرت فرمود: «مَنْ اَنْکَرَ الْقائِمَ مِنْ وُلْدِى فِى زَمانِ غَیْبَتِهِ ماتَ مِیتَةً جاهِلِیَّةً؛ کسى که قائم از فرزندان مرا در زمان غیبتش انکار کند، به مرگ جاهلى مى میرد.» یعنى نامسلمان از دنیا مى رود؛ چنان که نشناختن امام هر زمان، طبق روایت معروف بین فریقین: «مَنْ ماتَ وَلَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِیتَةً جاهِلِیَّةً» باعث مرگ جاهلى است.
نکته اضافه در روایت فوق، انکار آن حضرت در دوران غیبت است که دامن جمع زیادى را مى گیرد؛ همانهایى که اصل ظهور و آمدن آن حضرت را قبول دارند، امّا تولد و حیات و غیبت او را انکار مى کنند.
ج. تأکید بر وقوع غیبت
از مسائلى که سخت تلاش شده قبل از ولادت حضرت، شیعه را براى آن آماده کنند، مسئله دوران غیبت امام زمان (علیه السلام) است. از شخص پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) گرفته تا امامان بعدى بر روى این مسئله تأکید نموده اند؛ اما حضرت صادق (علیه السلام) با توجّه به فرصتى که براى او پیش آمد، بیش از امامان دیگر مسئله غیبت و طولانى بودن و سخت بودن آن را گوشزد فرموده است:
1. غیبت حتمى است
زراره از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: «اِنَّ لِلْقائِمِ غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ قُلْتُ وَلِمَ قالَ اِنَّهُ یَخافُ وَاَوْمَأَ بِیَدِهِ اِلى بَطْنِهِ یَعْنِى الْقَتْلَ؛ به راستى براى قائم غیبتى است قبل از اینکه قیام کند. عرض کردم: چرا (غائب مى شود؟) فرمود: به خاطر ترسى که دارد. و با دستش به شکم خویش اشاره کرد؛ یعنى (به خاطر) کشته شدن.» البته منظور این نیست که حضرت از مرگ ترس دارد که بر اولیاى الهى چنین ترسى راه ندارد؛ بلکه ترس از این دارد که با کشته شدن او، داستان عدل جهانى و آرزوى همیشگى بشریت تحقق نیابد.
2. غیبت، امتحان سنگین
مفضّل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمود: «اَما وَاللّهِ لَیَغِیبَنَّ اِمامُکُمْ سِنِینا مِنْ دَهْرِکُمْ وَلَتُمَحَّصُنَّ حَتّى یُقالَ ماتَ قُتِلَ هَلَکَ بِأَیِّ وادٍ سَلَکَ وَلَتَدْمَعَنَّ عَلَیْهِ عُیُونُ الْمُؤْمِنِینَ وَلَتُکْفَؤُنَّ کَما تُکْفَأُ السُّفُنُ فِى اَمْواجِ الْبَحْرِ؛ به خدا سوگند! امام شما سالیانى از روزگارتان غیبت کند و حتما مورد آزمایش واقع شوید تا آنجا که گفته شود: او مرده (یا) کشته (و یا) هلاک شده (و) به کدام وادى رفته است؟ و چشمان مؤمنان بر او بگرید و واژگون شوید، چنانکه کشتی ها در امواج دریا واژگون شوند.»
«فَلا یَنْجُوا اِلاَّ مَنْ اَخَذَ اللّهُ مِیثاقَهُ وَکَتَبَ فِى قَلْبِهِ الاِْیمانَ وَاَیَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ لَتُرْفَعَنَّ اِثْنَتا عَشْرَةَ رایَةً مُشْتَبِهَةً لا یُدْرى اَیٌّ مِنْ اَیٍّ قالَ فَبَکَیْتُ؛ و نجات نیابد (از این امتحان)، مگر کسى که خدا از او پیمان گرفته و در قلبش ایمان را نقش کرده و او را با روحى از جانب خود مؤیّد کرده باشد. و دوازده پرچم مشتبه بر افراشته شود که هیچ یک از دیگرى باز شناخته نشود. (راوی) گوید: من گریستم.»
آن گاه حضرت فرمود: چرا گریه مى کنی؟ گفتم: چگونه نگریم در حالى که شما مى گویید: دوازده پرچم مشتبه که هیچ یک از دیگرى باز شناخته نشود، وجود دارد. پس ما چه کنیم؟ راوى گوید: امام به پرده آفتاب که به داخل صفه تابیده بود، نگاه کرد و فرمود: اى ابا عبداللّه! آیا این آفتاب را مى بینی؟ گفتم: آری. فرمود: به خدا سوگند! امر ما از این آفتاب روشن تر است.»
هانى تمّار مى گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اِنَّ لِصاحِبِ هذا الاَْمْرِ غَیْبَةً الْمُتَمَسِّکُ فِیها بِدِینِهِ کَالْخارِطِ لِلْقَتادِ... ثُمَّ قالَ اِنَّ لِصاحِبِ هذا الاَْمْرِ غَیْبَةً فَلْیَتَّقِ اللّهَ عَبْدٌ وَلْیَتَمَسَّکْ بِدِینِهِ؛ به راستى براى صاحب این امر، غیبتى است که پایبند به آن مانند کسى است که دستش را بر روى شاخه درخت خار کشد... آن گاه فرمود: براى صاحب این امر غیبتى است و بنده باید تقواى الهى پیشه سازد و متمسک به دینش باشد.»
3. غیبت خواب را از متدینان مى گیرد
دوران غیبت به قدرى سخت و دشوار است که خواب و آرامش را از متدیّنان مى گیرد و شب و روز باید ناله بکنند. حضرت صادق (علیه السلام) در حالى که هنوز امام مهدى (علیه السلام) متولد نشده، براى دوران غیبت او این چنین ناله مى زند: «سَیِّدِى غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقادِى وَضَیَّقَتْ عَلَیَّ مِهادِى وَابْتَزَّتْ مِنِّى راحَةَ فُؤادِى سَیِّدِى غَیْبَتُکَ أَوْصَلَتْ مُصابِى بِفَجائِعِ الاَْبَدِ؛ آقاى من! غیبت تو خواب را از دیدگانم ربُوده وبسترم را بر من تنگ ساخته و آسایش قلبم را از من سلب نموده است. اى آقاى من! غیبت تو اندوه مرا به فجایع ابد پیوند داده است.»
سدیر مى گوید: در چنین حالى که امام صادق (علیه السلام) را آن گونه دیدیم، عقل از سرمان پرید و از شدّت جزع قلوبمان چاک چاک گردید... و گفتیم: اى فرزند بهترین خلایق! چشمانت گریان مباد! از چه حادثه اى اشکتان روان و سرشک از دیدگان ریزان است؟ حضرت صادق نفس عمیقى کشید که بر اثر آن (غم) درونش برآمد و هراسش افزون شد، آن گاه فرمود: «نَظَرْتُ فِى کِتابِ الْجَفْرِ صَبِیحَةَ هذا الْیَوْمِ... وَتَأَمَّلْتُ فِیهِ مَوْلِدَ قائِمِنا وَ غَیْبَتَهُ وَابْطاءَهُ وَطُولَ عُمْرِهِ وَبَلْوَى الْمُؤْمِنِینَ فِى ذلِکَ الزَّمانِ وَتَوَلُّدَ الشُّکُوکِ فِى قُلُوبِهِمْ مِنْ طُولِ غَیْبَتِهِ؛ صبح امروز به کتاب جفر نگریستم... و تأمّل کردم در آن درباره میلاد قائم ما و غیبت او و تأخیر آن و طول عمرش و گرفتارى مؤمنان در آن زمان و پیدایش شکوک در قلوب آنها بر اثر طول غیبتش.»
گفتنى است که جفر علمى است که ابن خلدون، جرجانى و صاحب کشف الظنون به صحّت آن و وجود کتاب جفر اعتراف کرده اند و تصریح کرده اند که امام صادق (علیه السلام) و حضرت رضا (علیه السلام) حوادث آینده را طبق این کتاب خبر داده اند و آن چنان که خبر داده اند، واقع شده است.
د. نهى از انکار غیبت
حضرت صادق (علیه السلام) بر اصل غیبت تأکید نموده و سختى و دشوارى آن را بیان کرده و از انکار آن نیز به شدّت نهى نموده است.
محمد بن مسلم از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: «اِنْ بَلَغَکُمْ عَنْ صاحِبِ هذا الاَْمْرِ غَیْبَةٌ فَلا تُنْکِرُوها؛ اگر خبر غیبت صاحب این امر (مهدی) به شما رسید، آن را انکار نکنید!»
ه . پایدارى بر امامت و ولایت در دوران غیبت
طولانى بودن غیبت از یک طرف، سخت و دشوار بودن دیندارى در آن دوران از طرف دیگر و وجود دشمنان، منکران، شبهات و زمینه گناه از طرف سوم، پایدارى بر امامت امامان (علیهم السلام) را دشوار مى سازد. به این جهات است که حضرت صادق (علیه السلام) بر ثبات قدم در مسیر امامت و ولایت تأکید نموده است:
1. عبد اللّه بن سنان مى گوید: من و پدرم بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدیم. حضرت فرمود: «فَکَیْفَ اَنْتُمْ اِذا صِرْتُمْ فِى حالٍ لا تَرَوْنَ فِیها اِمامَ هُدیً وَلا عَلَما یُرى وَلا یَنْجُوا مِنْها اِلاَّ مَنْ دَعا دُعاءَ الْغَرِیقِ فَقالَ لَهُ اَبِى اِذا وَقَعَ هذا لَیْلاً فَکَیْفَ نَصْنَعُ فَقالَ اَمّا اَنْتَ فَلا تُدْرِکُهُ فِاِذا کانَ ذَلِکَ فَتَمَسَّکُوا بِما فِى اَیْدِیکُمْ حَتّى یَتَّضِحَ لَکُمُ الاَْمْرُ؛ حال شما چگونه باشد آن گاه که به حالى در آیید که امام هدایتگر را نبینید و نشانه (هدایت) را مشاهده نکنید و هیچ کس نجات نیابد مگر آنکه دعاى غریق را بخواند! پدرم به امام گفت: در آن شب ظلمانى که چنین امرى واقع شود، چه کنیم؟ فرمود: امّا تو آن (دوران) را درک نمى کنى و چون آن امر واقع گردد، به آنچه که (از امامت) دارید، متمسک شوید تا امر برایتان روشن گردد.»
2. ابى بصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل کرد که آن حضرت فرمود: «طُوبى لِمَنْ تَمَسَّکَ بِاَمْرِنا فِى غَیْبَةِ قائِمِنا فَلَمْ یَزِغْ قَلْبُهُ بَعْدَ الْهِدایَةِ؛ خوشا به حال کسى که در غیبت قائم ما به امر ما (و امامت)، تمسک جوید، بنابراین قلبش بعد از هدایت (در مسیر امامت) منحرف نشود!»
و. تصریح به طولانى بودن غیبت
1. سدیر صیرفى مى گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اِنَّ لِلْقائِمِ مِنّا غَیْبَةً یَطُولُ اَمَدُها...؛ براى قائم ما غیبتى است که مدّت آن به طول مى انجامد.» گفتم: راز آن چیست؟ فرمود: زیرا خداى متعال مى خواهد امر سنت هاى پیامبران را در غیبت هایشان جارى کند و اى سدیر! گریزى از آن نیست که به اندازه مدّت غیبت هاى آنها سپرى گردد. خداوند مى فرماید: «لَتَرْکَبُنَّ طَبَقا عَنْ طَبَقٍ»؛ یعنى «سنت هاى پیشینیان در شما جارى است.»
2. سلیمان بن خالد از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت از قول رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در جواب کسى که پرسید: مهدى چه زمانى قیام مى کند؟ فرمود: «اِذا غابَ عَنْهُمُ الْمَهْدِیُّ وَآیَسُوا مِنْهُ؛ زمانى که مهدى از مردم غایب شود و (به قدرى طول کشد که) مردم از او مأیوس شوند.»
ز. تصریح به غیبت کبرى و صغرى
در این عصر، بیان غیبت صغرى و کبرى شاید خیلى مطلب مهمّى نباشد؛ ولى در دوران امام صادق (علیه السلام) (83 ـ 148 ق) که آخرین روزهاى عمر آن حضرت با تولد حضرت مهدى در 255 ق، لا اقلّ 107 سال فاصله داشته است و با دوران آغاز غیبت صغرى 112 سال، مى تواند از کرامات و معجزات به حساب آید.
1. ابى بصیر مى گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: امام باقر (علیه السلام) مى فرمود: قائم آل محمد (صلى الله علیه و آله) دو غیبت دارد: یکى طولانى است و دیگرى کوتاه. حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: «نَعَمْ یا اَبا بَصِیرٍ اِحْداهُما اَطْوَلُ مِنَ الاُْخْری؛ بلى (همین طور است) اى ابا بصیر! یکى از آنها طولانى تر از دیگرى است.»
2. در روایت صحیحه از زراره نقل شده که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اِنَّ لِلْقائِمِ غَیْبَتَیْنِ یَرْجِعُ فِى اِحْداهُما وَفِى؛ طولانى بودن غیبت از یک طرف، سخت و دشوار بودن دیندارى در آن دوران از طرف دیگر و وجود دشمنان، منکران، شبهات و زمینه گناه از طرف سوم، پایدارى بر امامت امامان (علیهم السلام) را دشوار مى سازد.
الاُْخْرى لا یُدْرى اَیْنَ هُوَ یَشْهَدُ الْمَواسِمَ یَریَ النّاسَ وَلا یَرَوْنَهُ؛ به راستى براى قائم دو غیبت است که در یکى (زود) برمى گردد؛ ولى در دیگرى معلوم نیست او کجاست؟ در حج حضور مى یابد، مردم را مى بیند و مردم او را نمى بینند.»
ح. فلسفه و حکمت غیبت
بیان علّت و یا فلسفه و حکمت غیبت بحث و مقاله مستقلى مى طلبد. در این بخش به آنچه در کلمات حضرت صادق (علیه السلام) آمده، به صورت اختصار اشاره مى کنیم:
1. سربسته مى دانیم خالى از حکمت نیست
حضرت صادق (علیه السلام) از بیان علّت غیبت خوددارى نموده، امّا حکمت آن را گاه سربسته بیان کرده است. از جمله عبداللّه بن فضل هاشمى مى گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که مى فرمود: «صاحب این امر ناچارا غیبتى دارد که هر باطل جویى در آن به شک مى افتد.»
گفتم: فدایت شوم راز غیبت چیست؟ فرمود: «لاَِمْرٍ لَمْ یُؤْذَنْ لَنا فِى کَشْفِهِ لَکُمْ قُلْتُ فَما وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِى غَیْبَتِهِ قالَ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِى غَیْبَتِهِ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِى غَیَباتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللّهِ تَعالى ذِکْرُهُ...؛ به خاطر امرى که ما اجازه نداریم آن را براى شما هویدا کنیم. گفتم: در غیبت او چه حکمتى وجود دارد؟ فرمود: حکمت غیبت او همان حکمتى است که در غیبت هاى حجّتهاى الهى پیش از او بوده است.»
و فرمود: وجه حکمت غیبت او پس از ظهورش آشکار گردد؛ همچنان که وجه حکمت کارهاى خضر (علیه السلام) از شکستن کشتى و کشتن پسر و به پا داشتن دیوار بر موسى (علیه السلام) روشن نبود تا آنکه از هم جدا شدند.»
«یا ابْنَ الْفَضْلِ اِنَّ هذا الاَْمْرِ اَمْرٌ مِنْ اَمْرِ اللّهِ تَعالى وَسِرٌّ مِنْ سِرِّ اللّهِ وَغَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللّهِ وَمَتى اَنَّهُ عَزَّ وَجَلَّ حَکِیمٌ صَدَّقْنا بِأَنَّ اَفْعالَهُ کُلَّها حِکْمَةٌ وَاِنْ کانَ وَجْهُها غَیْرَ مُنْکَشَفٍ؛ اى پسر فضل! این امر، امرى از امور الهى است و سرّى از اسرار خداى متعال و غیبى از غیوب پروردگار است و چون (دانستیم که) خداى عزّ و جلّ حکیم است، تصدیق مى کنیم که همه افعال او حکیمانه است؛ اگر چه وجه آن آشکار نباشد.»
و گاه به صورت مشخص تر برخى حکمت هاى غیبت را آشکار نموده است:
2. آزادى از بیعت طاغوتیان
ابى بصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «صاحِبُ هذا الاَْمْرِ تَغِیبُ وِلادَتُهُ عَنْ هذا الْخَلْقِ کَیْلا یَکُونَ لاَِحَدٍ فِى عُنُقِهِ بَیْعَةٌ اِذا خَرَجَ وَیُصْلِحُ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ اَمْرَهُ فِى لَیْلَةٍ واحِدَةٍ؛ صاحب این امر ولادتش بر این مردم پنهان است تا هنگام خروج و قیام، بیعت هیچ کس بر گردنش نباشد و خداى تعالى امر وى را در یک شب اصلاح فرماید.»
همان طور که امام حسن (علیه السلام) فرمود: «هر کدام از ما (امامان) در زمان خود بیعت حاکمان و طاغوت هاى زمان را از روى تقیّه به عهده گرفته ایم، مگر مهدى (علیه السلام) که عیسى بن مریم به امامت آن حضرت نماز مى گذارد. خداوند ولادت او را مخفى نگه داشت و براى او غیبتى در نظر گرفت تا زمانى که قیام مى کند، بر گردنش بیعت حاکمى نباشد.»
3. سنّت انبیا
حنّان بن سدیر از پدرش و او از امام صادق (علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «اِنَّ لِلْقائِمِ مِنّا غَیْبَةً یَطُولُ اَمَدُها فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ وَلِمَ ذلِکَ قالَ لاَِنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ اَبى اِلاَّ اَنْ تُجْرِیَ فِیهِ سُنَنَ الاَْنْبِیاءِ فِى غَیْباتِهِمْ وَاِنَّهُ لا بُدَّ لَهُ یا سَدِیرُ مِنِ اسْتِیفاءِ مَدَدِ غَیْباتِهِمْ؛ براى قائم ما غیبتى است که مدّت آن به طول مى انجامد. پس به امام گفتم: اى فرزند رسول خدا! این مطلب براى چیست؟ فرمود: زیرا خداى تعالى مى خواهد در او سنّت هاى پیامبران (علیهم السلام) را در غیبت هایشان جارى کند و اى سدیر! براى او گریزى از آن نیست که مدّت غیبت هاى آنها به سر آید.»
در روایت اوّلى که در بخش حکمت نقل شد نیز این مطلب آمده است.
ابى بصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت فرمود: در صاحب این امر سنّت هایى از انبیا وجود دارد؛ سنتى از موسى بن عمران و سنتى از عیسى و سنتى از یوسف و سنتى از محمد (صلوات اللّه علیهم).
امّا سنّت او از موسى بن عمران (علیه السلام) آن است که او نیز خائف و منتظر است؛ امّا سنّت او از عیسى (علیه السلام) آن است که در حق او نیز همان مى گویند که درباره عیسى (علیه السلام) گفتند؛ امّا «مِنْ یُوسُفَ فَالسِّتْرُ یَجْعَلُ اللّهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْخَلْقِ حِجابا یَرَوْنَهُ وَلا یَعْرِفُونَهُ... سنت او از یوسف، مستور بودن است. خداوند بین او و خلق حجابى قرار مى دهد. مردم او را مى بینند، امّا نمى شناسند» و امّا سنّت او از محمد (صلى الله علیه و آله) آن است که به هدایت او هدایت مى شود و به سیره او حرکت مى کند.»
ط. انتظار در زمان غیبت
بحث انتظار نیز بحث مفصل و دلکشى است که در جاى خود باید مطرح شود؛ ما فقط به برخى روایات از حضرت صادق (علیه السلام) درباره انتظار در دوران غیبت و فضیلت آن اکتفا مى کنیم:
1. حضرت صادق (علیه السلام) به ابا بصیر فرمود: «طُوبى لِشِیعَةِ قائِمِنا الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ فِى غَیْبَتِهِ وَالْمُطِیعِینَ لَهُ فِى ظُهُورِهِ اُولئِکَ اوْلِیاءُ اللّهِ الَّذِینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ خوشا به حال شیعیان قائم ما؛ کسانى که در غیبتش منتظر ظهور او هستند و در حال ظهورش نیز فرمانبردار اویند. آنان اولیاى خدا هستند که نه خوفى بر آنهاست و نه اندوهگین مى شوند.»
2. علاء بن سیابه از امام صادق (علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «مَنْ ماتَ مِنْکُمْ عَلى هذا الاَْمْرِ مُنْتَظِرا کانَ کَمَنْ هُوَ فِى الْفُسْطاطِ الَّذِى لِلْقائِمِ؛ کسى که از شما بر این امر در حال انتظار بمیرد، مانند کسى است که در خیمه متعلق به قائم باشد.»
ی. مردم در زمان غیبت
یقینا مردم در زمان غیبت یکسان نخواهند بود؛ عده اى منتظرند و در پى اصلاح خویش و عده اى نیز به دنبال انکار و ضلالت و گمراهى خویش و... . حضرت صادق (علیه السلام) در روایاتى حالات مردم را در دوران غیبت بیان کرده که به نمونه هایى اشاره مى شود:
1. تحیّر مردم
ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) و او از پدرانش از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نقل نموده اند که آن حضرت فرمود: «الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی... تَکُونُ لَهُ غَیْبَةٌ وَحَیْرَةٌ حَتّى تَضِلَّ الْخَلْقُ عَنْ اَدْیانِهِمْ فَعِنْدَ ذلِکَ یُقْبِلُ کَالشَّهابِ الثّاقِبِ فَیَمْلاَُها قِسْطا وَعَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْما وَجَوْرا؛ مهدى از فرزندان من است... براى او غیبت و حیرتى است تا آنجا که مردم از ادیانشان گمراه شوند. آن گاه مانند شهاب ثاقب رو مى آورد و زمین را پر از عدل و داد مى کند؛ همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد.»
2. شک وتردید منحرفان
عبد اللّه بن فضل هاشمى مى گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که مى فرمود: «اِنَّ لِصاحِبِ هذا الاَْمْرِ غَیْبَةً لا بُدَّ مِنْها یَرْتابُ فِیها کُلُّ مُبْطِلٍ؛ براى صاحب این امر (مهدی) غیبت ناگزیرى است که هر باطل جویى در آن به شک مى افتد.»
3. زراره از امام صادق (علیه السلام) نقل مى کند که آن حضرت فرمود: «لابُدَّ لِلْغُلامِ مِنْ غَیْبَةٍ قُلْتُ وَلِمَ قالَ یَخافُ... وَهُوَ الْمُنْتَظَرُ وَهُوَ الَّذِى یَشُکُّ النّاسُ فِى وِلادَتِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ حَمْلٌ وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ماتَ اَبُوهُ وَلَمْ یُخَلِّفْ وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ وُلِدَ قَبْلَ مَوْتِ اَبِیهِ بِسَنَتَیْنِ؛ براى جوان (مهدی) غیبت ناگزیرى است. گفتم: چرا؟ فرمود: (بر جانش) مى ترسد ... و اوست که چشم به راهش باشند و اوست که مردم درباره ولادتش شک کنند. برخى گویند: در شکم مادر بود (که پدرش از دنیا رفت)، برخى گویند: پدرش مرد و فرزندى برجاى نگذاشت و جمعى گویند: دو سال پیش از وفات پدرش متولد شد.»
زراره عرض کرد: چه دستورى مى فرمایید، اگر من آن زمان را درک کردم؟ فرمود: این دعا را بخوان: «اللّهُمَّ عَرِّفْنِى نَفْسَکَ فِاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفکَ اللّهُمَّ عَرِّفْنِى نَبِیَّکَ فِاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى نَبِیَّکَ لَمْ اَعْرِفْهُ قَطُّ اللّهُمَّ عَرِّفْنِى حُجَّتَکَ فِاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی؛ خدایا! خودت را به من بشناسان! اگر خودت را به من نشناسانى، من تو را نخواهم شناخت. خدایا! پیغمبرت را به من معرفى کن! اگر او را به من نشناسانى، هرگز او را نخواهم شناخت. خدایا! حجتت را به من بشناسان! به راستى اگر حجتت را به من نشناسانى، از راه دینم گمراه مى شوم.»
در نتیجه باید گفت: حضرت صادق (علیه السلام) اصل مهدویت، غیبت و اقسام آن، فلسفه و حکمت آن، سختى و دشوارى و طولانى بودن آن، و انتظار در زمان آن را که در فرصت پیش بیان شد، به خوبى تبیین نموده است.