سقوط و اسارت
سقوط و اسارت
بر اقامه نماز، نتايج نيكوى فراوان ، مترتب است كه برخى از آنها را بيان كرديم ، به نظر آقاى كارل يكى از شرور ناشى از فقدان نيايش در ميان يك ملت ، سقوط آن ملت است ، بر اساس بينش آقاى كارل فيزيولوژيست معروف فرانسوى كه يك نظر تحقيقى و خردمندانه است ، مى توانيم بگوييم : بى نمازى ، پذيرش و بند اسارت بيگانه و مقدمه سقوط قطعى يك ملت اسلامى . و نماز، برج و بارويى است كه جامعه هاى مسلمان را از حملات و آسيب هاى شيطان حفظ مى كند و اين سخن پيشواى هوشيار مؤ منان ، على (عليه السلام) است :
الصلوة حصن من سطوات الشيطان (٦١٢)
و همان بزرگوار فرمودند:
الصلوة تسود را سيه روى مى كند.
آلكسيس كارل مى گويد: گويا هنگام نيايش ، خدا به انسان گوش مى دهد و به او جواب مى گويد، آثار نيايش ، واهى و خيالى نيست . نبايد احساس عرفانى را تا سطح اضطراب يك انسان در برابر خطرات و مجهولات جهان ، پايين آورد. و نيز نبايد از نيايش به آسانى ، يك شربت مسكن ، يك داروى ضد ترس ، ترس از درد و بيمارى و مرگ ، تهيه كرد. تقريبا در تمام ادوار، مردم غرب و نه تنها مردم غرب بلكه همه مردم دنيا نيايش كرده اند و مى كنند.
جامعه قدمى اروپا اصولا يك سازمان مذهبى بود، رومى ها همه جا معابد را بر پا مى داشتند. اجداد قرون وسطاى ما سرزمين مسيحيت را با كليساى بزرگ و محرابهاى گوتيك مى پوشاندند. در زمان ما هنوز بر فراز هر دهكده اى ناقوسى برپاست . مهاجرانى كه از اروپا آمده اند، نه تنها با دانشگاهها و با كارخانه ها بلكه به وسيله كليساها نيز در قاره جديد آمريكا تمدن غربى را بر پا كرده اند.
در طول تاريخ ما، نيايش در شمار احتياجات اوليه قرار داشته است . چنين به نظر مى رسد كه احساس عرفانى جنبشى است كه از اعماق فطرت ما سرچشمه گرفته است . تغييرات و تحولات اين احساس ، همواره با تحولات و فعاليتهاى باطنى ديگر همچون احساس زيبايى بستگى دارد. اين احساس ، جزء بسيار مهمى از هستى ماست كه اجازه داديم به ضعف گرايد و غالبا به كلى نابود شود. وقتى اجازه مى دهيم چند فعاليت اصيل كه جزئى از سازمان فيزيولوژيكى ، فكرى و عاطفى انسان بشمار مى رود در ما بميرد، دست به يك ريسك خطرناك زده ايم . عدم رشد عضلات ، اسكلت و فعاليتهاى حياتى در مردمى كه صاحب نيروى عقلى هستند به همان قدر شوم و بدفرجام است كه ضعف قواى عقلى و احساس اخلاقى در ميان ورزشكاران و پهلوانان ، احساس اخلاقيى كه با احساس مذهبى و نيايش پيوند مستقيم دارد.
نمونه هاى بسيارى از خانواده هاى پر زاد و ولد و نيرومند هستند كه به خاطر عدم ارتباط با خدا و فقدان احساس اخلاقى ، جز ثمره معيوب به بار نمى آورند و يا رو به انقراض مى روند. پس از اضمحلال عقايد اجدادى و محو احترام و تعصب به عادات و رسوم خانوادگى با يك تجربه سخت دردناك و تلخ آموختيم كه : نبودن احساس اخلاقى در ميان اكثريت عناصر فعال يك ملت ، زمينه زوال قطعى آن ملت و انقياد آن در بند بيگانه را فراهم مى كند. سقوط يونان قديم معلول چنين عاملى بوده است . اضمحلال فعاليت هاى فكرى و روحى كه سرشت ما خواهان آن است با مساءله توفيق در زندگى مغايرت دارد. (٦١٣)
امام على (عليه السلام) فرمودند: از هر كارى كه مهره پشت پيشينيان را شكست و توانشان را سست كرده و گسست ، دورى كنيد و به هر آنچه ارجمندى را به حالشان پيوست پايبند شويد. (٦١٤)
نوميدى از رحمت حق
اگر كشاورزى همه قوانين كشاورزى را مراعات كند و انتظار برداشت داشته باشد، اين رجاى سالم است . اگر گاهى كوتاهى كرده است و باز هم اميد محصول دارد، اين امل است . اگر به كلى مقررات را زير پا گذاشته و اميد محصول دارد اين امنيه و خيال است و اگر جو بكارد و آرزوى برداشت گندم كند، اين حماقت است .
كسى كه اصول دين را قبول دارد و به فروعش عمل مى كند، بايد به لطف خدا اميدوار باشد، در بعضى از ادعيه مى خوانيم :
ان لنا املا طويلا كثيرا.
خداوندا! آرزوى دراز و اميد فراوان به عفوت داريم .
و آن كه اصول را قبول دارد و در عمل به فروع ، كوتاهى مى كند هم مى تواند اميد بزرگى به خدا داشته باشد:
ان لنا فيك رجاء عظيما
اما كسى كه مقررات دين و بويژه نماز را زير پا گذاشته است ، نبايد به لطف خدا اميد بندد، چنين اميدى (امنيه)؛ يعنى آرزوى لغو و بيهوده اى است . خداى تعالى فرمود:
تلك امانيهم (٦١٥)
آن آرزوهاى بيجاى اهل كتاب است .
و اگر اعمالش ضد احكام قرآن و اسلام است و اميد رحمت دارد، اين حماقت است ، چون توقع دارد كه خدا به خاطر او نظام هستى را در هم بريزد. كسى كه جو كاشته است ، بايد بداند كه گندم درو نخواهد كرد.
والعاقبة للمتقين (٦١٦)
سرانجام خوب ، از آن نمازگزاران پرهيزكار است .
خداشناسان بى نماز از لطف و رحمت حق ، محروم اند. (٦١٧) همچنان كه شيطان مستكبر، ترك نماز كرد، از امر خدا تخلف نمود و از درگاه او رانده شد و چون براى هميشه از رحمت حق ماءيوس شد او را ابليس ناميدند.
شاعرى در مقايسه شيطان و بى نماز گفته است :
شيطان كه رانده شد بجز يك خطا نكرد
خود را براى سجده آدم رضا نكرد
شيطان هزار مرتبه بهتر ز بى نماز
او سجده بر آدم اين بر خدا نكرد
نماز، درسهاى زيادى را به صراحت يا به كنايت به نمازگزاران مى آموزد، و آگاهيها و بينشهاى زيادى را در اختيارشان مى گذارد و هر نمازگزارى كم و بيش ، و به تناسب سطح نماز خويش ، از تعاليم ، و آثار و بركات آن برخوردار مى گردد، همچنان كه جامعه هاى نمازگزار از آنها بهره مند مى شوند. اما بى نمازان و جوامع بى نماز، نه تنها از تعاليم ، فوايد، و آثار نيكوى نماز كه در فصول گذشته به برخى از آنها اشاره شد، محروم مى مانند بلكه از مضار و آثار منفى بى نمازى آسيب مى بينند. و تقريبا در مقابل هر فايده اى كه براى نماز مطرح شود، مى توان زيان متقابلى را براى بى نمازى عنوان كرد.
از دست دادن شرط آدميت
بى نماز، بى ادب است و از آدميت و معرفت ، دور است . بى سبب نيست كه در آغاز اين دفتر اشعارى از نظامى گنجوى در باب معرفت گنجاندم و پايان بخش آن را داستانى از سعدى ، عليه الرحمه ، در شرط آدميت آوردم :
حكايت : ياد دارم كه شبى در كاروانى همه شب رفته بودم و سحر در كنار بيشه اى خفته ، شوريده اى كه در آن سفر همراه ما بود. نعره اى برآورد و راه بيابان گرفت و يك نفس ، آرام نيافت . چون روز شد، گفتمش : آن چه حالت بود؟ گفت بلبلان را ديدم كه به نالش در آمده بودند از درخت و كبكان از كوه و غوكان در آب و بهايم از بيشه ، انديشه كردم كه مروت نباشد همه در تسبيح و من به غفلت خفته . (٦١٨)
دوش مرغى به صبح مى نالد
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
يكى از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسيد به گوش
گفت باور نداشتم كه تو را
بانگ مرغى چنين كند مدهوش
گفتم اين شرط آدميت نيست
مرغ ، تسبيح گوى و من خاموش
سعدى (٦١٩)
مرگ دل
در قرآن و روايات اسلامى از مرگ دل ، تعبير به مهر خوردن آن يا طبع و ختم الهى شده است . مهر خوردن دل به معنى بسته شدن درهاى قلب و محروميت آن از ورود معنويات است . مهر خوردن قلب ، بى مقدمه نيست ، قلب ممهور شده ، ابتدا زنگار گرفته است و سپس دچار قساوت شده است و تشديد قساوت به ممهور شدنش منتهى شده است .
ترك مطلق عبادات ، موجب تيرگى و قساوت است . كاهل نمازى ، موجب قساوت قلب و بى نمازى ، باعث مرگ آن مى گردد.
سعدى ، عليه الرحمه ، در مجلس چهارم مى نويسد:
مهران ميمون ، گويد: وقتى به سلام عمر عبدالعزيز شدم ... گفت ... اى ميمون ! سه وصيت از من بشنو، و به قلم نياز بر تخته جان نقش كن و پيوسته در پيش دل دار كه نجات و عزت و شرف در آن است : در نماز، تقصير مكن كه بى نمازى را در دو جهان قيمت نيست و با هيچ ظالم در هيچ كار موافقت مكن كه يارى ظالمان جز عقوبت نيست و خدا را به وعده آن استوار بدار كه همت به رزق ، ايمان ببرد. (٦٢٠)
ترك عمدى نماز و اعراض از خدا، كفر است و كفر، مرگ دل است ؛ همچنان كه نماز و ارتباط با خدا، ايمان است ، حيات قلب و روح انسان است .
وراثت دوزخ
قرآن در سوره مدثر، چهار عامل جرم را براى دوزخى شدن افراد ذكر مى كند.
وقتى كه بهشتيان از مجرمان مى پرسند، چه چيز شما را به دوزخ در آورد، مى گويند: از نمازگزاران نبوديم ، مستمندان را طعام نمى كرديم ؛ يعنى زكات واجب مال خود را نمى داديم ، با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم ، روز حساب را دروغ مى شمرديم و به اين رفتار خود ادامه داديم و توبه نكرديم تا مرگمان فرا رسيد.
بنابراين ، در آمدن به دوزخ ، اثر و نتيجه علل و عواملى است كه بى نمازى در راءس آنها قرار دارد. زيرا همچنان كه نماز، راءس ايمان است ، بى نمازى ، راءس كفر و بى دينى است .
از اين آيات ، مى فهميم كه اولا؛ همچنان كه كفار، مكلف به اصول دين هستند، به فروع دين نيز موظفند. ثانيا امور چهارگانه نماز، زكات ، ترك مجالس اهل باطل و ايمان به قيامت ، اهميت و نقش در خورى در هدايت و تربيت دارد. ثالثا؛ دوزخ ، جاى نمازگزاران واقعى ، زكات دهندگان ، تاركان باطل و مؤ منان به قيامت نيست . (٦٢١)
آثار ترك نماز جمعه
١- پريشانى و پراكندگى
٢- رفع بركت
٣- حبط اعمال
٤- محروميت از درك ساعت استجابت دعا
٥- طبع و ختم الهى
٦- خوار و خرد شدن و به دوزخ در آمدن
جابربن عبدالله انصارى گفته است :
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) براى ما سخنرانى كرد و فرمود:
يا اءيها الناس ! توبوا الى الله قبل اءن تموتوا وبادروا بالاعمال الصالحة قبل اءن تشغلوا. و صلوا الذى بينكم و بين ربكم بكثرة ذكركم و كثرة الصدقة فى السر و العلانية . تزرقوا و تنصروا و تجبروا. واعلموا ان الله قد افترض عليكم الجمعة فى مقامى هذا، فى يومى هذا فى شهرى هذا، من عامى هذا الى يوم القيامة .
فمن تركها فى حياتى اءو بعدى و له امام عادل اءو جائر استخفافا بها اءو جحودا لها فلا جمع الله له شمله و لا بارك له فى اءمره . اءلا! و لا زكوة له و لا حج له و لا صوم له و لابر له حتى يتوب . فمن تاب تاب الله عليه (٦٢٢)
اى مردم ! پيش از آن كه بميريد، بسوى خدا برگرديد و پيش از آن كه مشغول شويد، به كارهاى شايسته بشتابيد و با بسيارى ياد خدا و صدقه دادن بسيار در نهان و آشكار، ميان خود و او رابطه برقرار كنيد تا روزى داده شويد، يارى شويد، و شكستگى كارهايتان جبران شود. و بدانيد كه به تحقيق خداى ، تعالى ، نماز جمعه را در همين جا كه ايستاده ام ، و در همين روز و در همين ماه و از همين سال تا روز قيامت بر شما فرض كرده است . پس هر كه آن را در حيات يا در ممات من از روى استخفاف يا انكار آن ترك كند، خدا پريشانى و پراكندگى اش را فراهم نياورد و در كارش بركت ننهد.
هان ! براى چنين كسى نه نمازى است ، نه زكاتى ، نه حجى ، نه روزه اى ، و نه كار نيكوى ديگرى تا آن كه از كار خود به خدا باز آيد پس آن كه به سوى خدا برگردد، خدا هم به سوى او باز آيد و توبه اش را قبول كند.
امير مؤ منان على (عليه السلام) نيز در يكى از خطبه هاى نماز جمعه فرمود:
اءلا ان هذا اليوم يوم جعله الله لكم عيدا و هو سيد اءيامكم و اءفضل اءعيادكم و قد اءمركم الله فى كتابه بالسعى فيه الى ذكره فلتعظم رغبتكم فيه و لتخلص نيتكم فيه و اءكثروا فيه التضرع و الدعاء و مساءلة الرحمة و الغفران فاءن الله ، عزوجل ، يستجيب لكل من دعاه و يورد النار من عصاه و كل مستكبر عن عبادته قال الله ، عزوجل : ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين و فيه ساعة مباركة لا يساءل الله ، عزوجل عبد مؤ من فيها شيئا الا اءعطاه . (٦٢٣)
آگاه باشيد! جمعه روزى است كه خدا آن را براى شما عيد قرار داده است . جمعه سرور روزها و برترين عيدهاى شماست . هر آينه خدا شما را در كتابش ماءمور كرده است به اين كه در آن به سوى ذكرش (نماز و خطبه جمعه) بشتابيد.
پس بايد رغبت شما به عبادت و نماز جمعه بزرگ باشد و بايد كه نيت شما در آن خالص باشد. در اين روز فراوان زارى و نيايش كند. نيازهاى خود را از او بخواهيد و رحمت و آمرزشش را طلب كنيد زيرا خداى عزوجل ، دعاى هر كس را كه او را به حقيقت بخواند، اجابت مى كند و هر كس را كه استكبار ورزد و از بندگى و فرمانبرداريش امتناع كند، وارد دوزخ مى كند.
خداى ، تعالى ، فرمود: محققا آنان كه از اطاعت من سركشى كنند به خوارى به دوزخ در آيند و در آن لحظه فرخنده اى است كه هيچ بنده مؤ منى در آن چيزى را از خداى ، عزوجل ، نمى خواهد مگر آن كه آن را به او عطا مى كند.
آن حضرت در دنباله همين سخنان فرموده اند:
و الجمعة واجبة على كل مؤ من الا على الصبى و المريض و المجنون و الشيخ الكبير و الاءعمى و المسافر و المراة و العبد المملوك و من كل على راءس فرسخين .
و نماز جمعه بر هر مؤ منى ، جز كودك ، بيمار، ديوانه ، پير فرتوت و ناتوان ، نابينا، مسافر، زن بنده مملوك ، و كسى كه در سر دو فرسخى باشد، واجب است .
قبلا گفته شده كه ترك نماز، موجب مهر خوردن قلب و مرگ آن مى گردد. و ترك نماز جمعه نيز چنين پيامدى دارد. نماز جمعه اى كه برخى آن را به خاطر مستحب بودنش مهم نمى شمرند.
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده است كه :
من ترك ثلاث جمع تهاونا طبع الله على قلبه . (٦٢٤)
كسى كه سه بار نماز جمعه را از روى اهميت ندادن به آن رها سازد، خدا بر دلش مهر مى زند.
در روايت ديگرى تارك جمعه را منافقى دانسته اند كه نفاقش باعث مهر خوردن قلبش شده است :
من ترك ثلاث جمع متعمدا من غير علة طبع الله على قلبه بخاتم النفاق . (٦٢٥)
كسى كه سه بار متوالى ، نماز جمعه را از روى عمد و بدون علت ، رها كند، خدا با انگشترى نفاق ، بر دلش مهر مى زند.
و از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده اند كه فرمود:
من ترك الجمعة ثلاثا متواليات بغير علة طبع الله على قلبه . (٦٢٦)
آن كه سه آدينه پى در پى و بدون علت ، ترك نماز جمعه كند، خدا بر دلش مهر مى نهد.
شركت نكردن در نماز جمعه ؛ به معنى بى اعتنايى به امر پروردگار اسلام ، كشور و امت اسلام است و براستى كه يك قلب مرده مى تواند نسبت به خالق خود و سرنوشت خويش و كيش و همكيش و كشور خود اينگونه بى تفاوت و بى اعتنا باشد؛ چيزى كه مطلوب دشمن و تاءمين كننده منافع اوست . و از اين روست كه دشمنان براى تعطيل اين اجتماع بزرگ سياسى - عبادى به تهديدها و حيله ها متوسل شده اند و مى شوند و از همينجاست كه خداى ، تعالى ، دوستدار مؤ منان ، آنان را به شتافتن بسوى نماز جمعه كه ياد اوست تشويق و ترغيب مى كند. و رسول خدا فرمودند:
من ترك صلاته حتى تفوته من غير عذر فقد حبط عمله . (٦٢٧)
كسى كه نمازش را بدون عذر رها كند تا وقت آن بگذرد، عملش را فرو ريخته و از درجه اعتبار ساقط كرده است .
باز داشتن از نماز جمعه
باز داشتن ديگران از شركت در نماز جمعه ممنوع و مذموم است و باز دارنده از آن گنهكار است .
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
... و من استاءجر اءجيرا ثم حبسه عن الجمعة يبوء باءثمه و ان هو لم يحبسه اشتركا فى الاءجر (٦٢٨)
آن كه مزدورى را در روز جمعه بكار گيرد و او را از شركت در نماز جمعه باز دارد، به گنهكارى خود اعتراف كرده است و عقوبتش را گردن نهاده است . و چنانچه او را از نماز جمعه باز ندارد، در پاداش شريك اوست .
نيايش (١) برگزيده اى از دعاى كميل
يا الهى و سيدى و ربى اتراك معذبى بنارك بعد توحيدك و بعد ما انطوى عليه قلبى من معرفتك و لهج به لسانى من ذكرك و اعتقده ضميرى من حبك و بعد صدق اعترافى و دعائى خاضعا لربوبيتك ، هيهات ، انت اكرم من ان تضيع من ربيته او تبعد من ادنيته او تشرد من اويته او تسلم الى البلاء من كفيته و رحمته و ليت شعرى يا سيدى و الهى و مولاى اتسلط النار على وجوه خرت لعظمتك ساجدة و على السن نطقت بتوحيدك صادقة و بشكرك مادحة و على قلوب اعترفت باءلهيتك محققة و على ضمائر حوت من العلم بك حتى صارت خاشعة و على جوارح سعت الى اوطان تعبدك طائعة و اشارت باستغفارك مذعنه . ما هكذا الظن بك و لا اءخبرنا بفضلك عنك يا كريم يا رب . (٦٢٩)
معبودا! سيدا! پروردگارا! پس از آن كه تو را يگانه دانسته ام ، و به معرفتت دل نهاده ام ، و زبانم به ياد تو گوياست و دوستيت به نهادم گره خورده است ، و پس از اعتراف صادقانه و نيايش خاضعانه ام براى پروردگاريت ، آيا تو را بينم كه با آتشت شكنجه ام بدهى ؟! هرگز، بسيار دور است . تو كريم تر از آنى كه پرورده ات را از نظر دور دارى يا كسى را كه بسوى خود كشانده اى ، دور سازى يا آن را كه پناه داده اى آواره كنى يا كسى را كه سرپرستى كرده اى و به او مهر ورزيده اى ، به ورطه بلا بسپارى . اى آقا و معبود و مولايم ! كاش مى دانستم : آيا به چهره هايى كه براى بزرگيت به حال سجده به خاك افتادند و زبانهايى كه براستى به توحيد تو گويا و از روى سپاس ، ستايشگرت بودند، و دلهايى كه حق جويانه به معبوديت معترف شدند و نهادهايى كه از شناخت تو پر شدند و خاشع گشتند، و بر دست و پايى كه براى طاعتت به پرستشگاههايت شتافتند، و با اعتراف به تقصير، خواستار آمرزشت شدند، آتش مى رسانى ؟! اما اى كريم ! اى پروردگار من ! چنين گمانى به تو نيست و در آنچه از فضل تو گفته اند از تو چنين خبرى به ما نرسانده اند. (٦٣٠)
نيايش (٢) نيايش حضرت سجاد (عليه السلام) هنگام بازگشت از نماز در عيد فطر وآدينه
اى رحيمى كه دلسوزى ، و مهربانى مى كنى به آن كه بندگانت به او نرمى دلى نمى ورزند! اى پناهگاهى كه مى پذيرى كسى را كه كشورها پذيراى وى نمى باشند! اى معبود كه التماس كنندگان درگاه خود را نااميد نمى سازى ! اى مهرورزى كه دست رد به سينه اعتماد دارندگان به دوستى و الطاف خداوندى خويش ، و چشم دارندگان در تقاضا نمى نهى ! اى كسى كه پيشكش ناچيز را بر مى گزينى و در برابر اندك كارى كه برايت كنند، جزا مى بخشى ! اى بخشاينده اى كه عمل كوچك را مى پذيرى و پاداش بزرگ مى دهى ، و اى نزديك ترين كسى كه هر كس به تو نزديك شود، به او نزديك مى گردى ! و اى دعوت كننده اى كه هر كس تو روى برتابد، او را بسوى خويش مى خوانى ! اى آن كه نعمت خود را به نقمت بدل نمى سازى و در كينه كشى شتاب نمى ورزى ! اى كسى كه نهال كار نيكو را به بار مى نشانى تا آن را بيفزايى و از كار بد در مى گذرى تا ناپديدش سازى !
كاروان آرزوها پيش از رسيدن به پايانه كرمت ، با نيازهاى برآورده باز آمدند، جامهاى طلب به فيض بخشندگيت لبالب گشتند، و توصيف ها، نارسيده به كنه وصف تو از هم گسيختند زيرا بلندترين بارگاه والايى ، كه بر فراز هر والاست و والاترين دستگاه عز و رفعت ، كه بالاى هر شوكت است ، ويژه توست .
هر بزرگى در برابر بزرگيت كوچك و هر شريفى در كنار شرافتت خوار است . آنان كه بسوى غير تو كوچيدند، نااميد شدند. كسانى كه جز تو را طلبيدند، زيان بردند، آنان كه به درگاه كسى جز تو فرود آمدند، تباه شدند و نعمت خواهان از غير فضل ، تو مبتلا به قحطى گشتند. در خانه احسانت به روى خواهندگان ، باز، و عطايت براى درخواست كنندگان ، رايگان و فرياد رسى ات به داد خواهندگان نزديك است . اميدواران ، از تو نااميد نمى گردند، طلب كنندگان از عطاى تو محروم نمى مانند، و آمرزش خواهندگان ، به عقوبتت نگونبخت نمى گردند. خوان روزيت براى گنهكاران ، و بردباريت براى آنان كه با تو دشمنى كنند، آماده است . عادتت ، نيكويى درباره بد كنندگان است و طريقه ات ، ترحم بر متجاوزان ؛ چندان كه مداراى تو آنان را از بازگشتن به تو غافل كرده است و فرصت دادنت ، آنان را از باز ايستادن باز داشته است . در صورتى كه از آن روى با آنان مدارا كرده اى كه به فرمان تو برگردند و از آن جهت به آنان زينهار داده اى كه بر دوام پادشاهى خويش مطمئن بوده اى . پس هر كس را كه شايسته خوشبختى بوده است ، به نيكبختى فرجام داده اى و هر كه را سزاوار بدبختى بوده ، خوار و نگونبخت كرده اى . همگى در چنبر فرمان تو هستند و پايان كارش بسته به امر توست . طول مدت عصيانشان ، از چيرگيت كم نكرده است و از واپس افتادن بازخواستشان ، برهان تو باطل نگشته است . حجتت قائم و پادشاهيت بى زوال و پابرجاست . پس شكنجه پاينده براى كسى كه از تو رخ برتافته است و نوميدى خوار كننده براى آن كه از تو نوميد گشته است ، و بدترين بدبختى ها براى كسى است كه به حلم تو مغرور گشته است . چه بسيار شكنجه هاى گونه گون كه خواهد چشيد و چه اندازه سرگشتگى اش در پيگرد تو طول خواهد كشيد! و چه نوميديى كه از زود رها شدن خواهد ديد! اينهمه از روى داد در قضاى توست كه در آن بيداد نمى ورزى و از سر انصاف در داوريت ، كه در آن ستم روا نمى دارى ، چون تو پياپى اتمام حجت خويش كرده اى و از دير باز بيان رهنمودهاى خود را پيوسته داشته اى و تهديد خود را پيش از پديد گشتن حادثه ، آگاهانيده اى و در وادار سازى و شوق انگيزى ، آيين نرم رفتارى را بكار برده اى و براى تفهيم حقايق ، داستانها گفته اى و مثلها زده اى و با آن كه بر شتاب ، توانا بوده اى ، مدت زينهار را دراز كرده اى و زمان مؤ اخذه را به واپس افكنده اى . در حالى كه بر شتاب توانا بوده اى ، درنگ كرده اى ، و مدارايت ، نه از روى ناتوانى ، و زينهار دادنت ، نه از روى ضعف و خودداريت ، نه از روى بى خبرى است . و بر درنگ داشتن مؤ اخذه ات ، نه از روى مدارا، بل براى آن است كه حجتت رساتر، بخششت كامل تر، احسانت وافى تر و نعمتت تمام تر باشد. تمامى اين امور، از تواتر حجت ها، بيان دليلها، و مانند اينها، سنتى ازلى است كه جارى بوده است . در حالى كه تو از ازل بوده اى و نظامى ابدى است كه جارى خواهد ماند. در حالى كه تو تا هميشه خواهى بود. و حجتت ، اجل از آن است كه همه صفاتت به وصف در آيد و عزت و شرفت برتر از آن كه حقيقتش در حد و مرزى بگنجد. و نعمتت فزون تر از آن كه تمامى اش بشمار در آيد. و نيكوييت بيش از حد آن كه حتى بر كمترين آن شرط سپاس به پيشگاهت گزارده شود. و اكنون ، خاموشى ، مرا از ادامه و تكرار سپاس تو ناتوان ساخته است و خوددارى از تمجيدت ، زبانم را از جنبش انداخته است . اى معبود من ! آخرين حد تواناييم ، آن است كه از سر عجز - نه از بى رغبتى - به درماندگى اقرار كنم . پس اينك منم كه براى نياز خود آهنگ درگاه تو مى كنم . و پذيرش و كمك از تو مى خواهم . پس بر محمد و خاندانش درود فرست . راز مرا بشنو، دعايم را مستجاب كن ، روزم را با نوميدى به پايان مبر، در طلبم دست رد به سينه ام مگذار و رفتنم را از نزدت و باز گشتنم را بسوى خودت با احترام تواءم ساز زيرا تو در هر چه اراده كنى دچار سختى نمى گردى و از برآوردن خواهشها فرو نيست جز به نيروى عطا گشته از سوى خداى بزرگ و عاليقدر. (٦٣١)
بيا اى قطره ! يك دم اهل دل شو
بلوغ خوشنويسى ؛ حق نويسى است
مقيد خوانى و مطلق نويسى است
خوشا آنان كه از او مى نويسند
ز خط و خال و ابرو مى نويسند
الفبا ريزه خار مكتب اوست
تمام نقطه ها خال لب اوست
قلم تا وحى را بال و پر آمد
نماز كاتبان سنگين تر آمد
خوش آن كاتب كه در هفتاد منزل
مركب ساخت از خاكستر دل
مركب گر چه در صورت ، سياهى است
قلم كوبنده جهل و تباهى است
مساجد خانه نور و سرورند
تجلى گاه آيات حضورند
ز جا برخيز هنگام حضور است
اگر موسى شوى ، هر گوشه طور است
مسلمان ! بى نمازى ناسپاسى است
نماز، اول قدم در خودشناسى است
نگر گهگاه قرآن مبين را
مرورى كن صفت مؤ منين را
نماز، آرام جان مؤ منين است
ستون آسمان پيماى دين است
چنين فانونس آيا نور دارد؟
كه انسان در فروغش ره سپارد؟
ز كل من عليها فان چه ذاتى ؟
به خشكى از غم طوفان چه ذاتى
به اشكى چشم خواب آلوده تر كن
ويبقى وجه ربك را نظر كن
بياى اى قطره ! يكدم اهل دل شو
ز خود بگذر به دريا متصل شو
به دريايى كه بى سر و پا آمد
ز فهم و وهم ما درياتر آمد
مجوى امواج از دريا رون را
ببين انا اليه راجعون را
به دريا مى روى خواهى نخواهى
بزن دل را به درياى الهى
آغاسى (٦٣٢)
آزمون را يك زمانى خاك باش
اين همه گفتيم ، ليك اندر بسيج
بى عنايات خدا هيچيم ، هيچ
بى عنايات حق و خالصان حق
گر ملك باشد، سياهستش ورق
اى خدا! اى فضل تو حاجت روا!
با تو ياد هيچ كس نبود روا
اين قدر ارشاد تو بخشنده اى
تا بدين بس عيب ما پوشيده اى
قطره اى دانش كه بخشيدى ز پيش
متصل گردان به درياهاى خويش
قطره اى كه در هوا شد يا كه ريخت
از خزينه قدرت تو كى گريخت ؟
از عدمها سوى هستى هر زمان
هست يا رب كاروان در كاروان
خاصه هر شب جمله افكار و عقول
نيست گردد، غرق در بحر نغول
باز وقت صبح ، آن اللهيان
بر زنند از بحر سر، چون ماهيان
در خزان آن صد هزاران شاخ و برگ
از هزيمت رفته در درياى مرگ
باز فرمان آيد از سالار ده
مر عدم را، كانچه خوردى باز ده
آنچه خورى بازده ، اى مرگ سياه
از نبات و دارو و برگ و گياه
اى برادر! عقل ، يك دم با خود آر
دم به دم در تو خزان است و بهار
باغ دل را سبز وتر و تازه بين
پر زغنچه ورد و سرو و سنبل است
اين سخن هايى كه از عقل كل است
بوى آن گلزار و سرو و سنبل است
بوى گل ديدى كه آن جا گل نبود
جوش مل ديدى كه آن جا مل نبود؟
بو، قلا و وزست و رهبر مر تو را
مى برد تا خلد و كوثر مر تو را
معنى مردن ز طوطى بد نياز
در نياز و فقر خود را مرده ساز
تا دم عيسى تو را زنده كند
همچو خويشست خوب و فرخنده كند
از بهاران كى شود سرسنگ سخت ؟
خاك شو، تا گل نمايى رنگ رنگ
سالها تو سنگ بودى دلخراش
آزمون را يك زمانى خاك باش
مولوى (٦٣٣)
پى نوشت ها 1
1- پنج گنج نظامى ، مثنوى هفت پيكر، ص 19 - 23، نشر آتليه هنر.
2- پنج گنج نظامى ، مثنوى هفت پيكر، ص 23 - 26، نشر آتليه هنر.
3- ديوان خواجوى كرمانى به اهتمام سعيد قانعى ، ص 427.
4- الماعون / 4 - 7.
5- الماعون / 4 - 7.
6- ديوان صائب تبريزى به خط خود شاعر، ص 321، انتشارات دانشگاه 228، چ تبريز، مهرماه 1356.
7- الرحمن / 33.
8- اشاره است به حديث قدسى كنت كنزا مخفيا فاءحببت اءن اءعرف فخلقت الخلق لكى اءعرف . (مصابيح الانوار، سيد عبدالله شبر، 2/405).
9- ديوان امام خمينى .
10- نساء /103.
11- الاسراء /10.
12- نور /55.
13- الحج /78.
14- التوبه /72.
15- بحار الانوار، ج 82، ص 233، س 21، و ج 84، ص 258، س 20.
16- النحل /123.
17- بحار الانوار، ج 77، ص 345 و 346.
18- بحار الانوار، ج 80، ص 335، س 18 و 345، س 13 و ج 81 ص 47، س 1 و 2.
19- بحار الانوار، ج 69، ص 301، س 13.
20- المحجة البيضاء، ج 1، ص 297 و بحار الانوار، ج 16، باب السواك .
21- المحجة البيضاء، ج 1، ص 297 و بحار الانوار، ج 16، باب السواك .
22- المحجة البيضاء، ج 1، ص 296، فضيلة السواك و آدابه .
23- ماءخذ اخير، ص 297، س 9 و علل الشرايع ، ج 1، باب 227 و من لايحضره الفقيه ، ص 13، حديث 9.
24- ر.ك . به همان ماءخذ س 10 و من لايحضره الفقيه ، ص 13، حديث 16.
25- الكافى ، ج 3، ص 22 و سنن ابن ماجه حديث 287 و المحجة البيضاء، ج 1 ص 297 و مسند احمد حنبل حديث 9527.
26- جامع الصغير سيوطى ، ج 1، ص 294 حديث 1633.
27- ر.ك . به ماءخذ شماره 5 و 6، س 11 و كافى ، ج 3 ص 22 حديث 1 و من لا يحضره الفقيه ، ص 13، حديث 9.
28- با استفاده از مقاله مندرج در ويژه نامه دانشگاه علوم پزشكى آذربايجان غربى به مناسبت برگزارى هفتمين اجلاسيه نماز در اروميه ، مهرماه 1376.
29- من لايحضره الفقيه ، ج 1، حديث 126، كتاب الطهاره و بحار الانوار، ج 77، ص 346.
30- النساء /44.
31- ميزان الحكمة ذيل كلمه البطن .
32- الاسراء /28.
33- الاعراف /32.
34- مستدرك سفينة البحار الانوار، ج 6، ص 331.
35- جامع الصغير سيوطى ، ج 1، ص 605، حديث 3922.
36- ميزان الحكمة ذيل كلمه (الاكل).
37- مستدرك الوسائل ، ج 3، ص 80.
38- ميزان الحكمة ، ذيل كلمه (الاكل).
39- بحار الانوار، ج 70، ص 71 و مكارم الاخلاق ، ص 150.
40- كليات سعدى ، تصحيح فروغى ، ص 101.
41- مكارم الاخلاق ، ص 150.
42- پندنامه شيخ عطار، صفحات 41 و 46.
43- مستدرك الوسائل ، ج 3، ص 80.
44- مشكوة الانوار، ص 256.
45- مستدرك الوسائل ، ج 3، ص 81.
46- كليات سعدى ، تصحيح فروغى ، ص 101.
47- كتاب نيايش ، نوشته الكسيس كارل ، ترجمه دكتر على شريعتى ، شماره 8 از مجموعه آثار دكتر شريعتى .
48- راه و رسم زندگى ، ص 170 و خلوتگه راز، ص 196 و 197.
49- خلوتگه راز، ص 204 به نقل از كتاب نماز، ترجمه كاظمى .
50- با استفاده از ويژه نامه دانشگاه علوم پزشكى آذربايجان غربى به مناسبت برگزارى هفتمين اجلاسيه نماز در اروميه ، مهرماه 1376.
51- بحار الانوار، ج 87، ص 123.
52- مجله ندا، شماره نوزدهم و بيستم ، ص 35.
53- مجله ندا، شماره نوزدهم و بيستم ، ص 35.
54- پنتكول (Pentecol) عيدى است كه پنجاه روز پس از عيد پاك ، به ياد نزول روح مقدس بر حواريون عيسى (عليه السلام) برگزار مى شود. طبق روايات اعمال رسولان روح المقدس ، در آن روز، در حواريون عيسى حلول نموده و به زبان هاى مختلف تكلم كرده و به بشارت انجيل پرداخته است .
55- مجله ندا، شماره نوزدهم و بيستم ، ص 37.
56- الاسراء /87.
57- البقره /9.
58- زمر /43.
59- البقره /48.
60- يوسف /53.
61- الشمس /7.
62- الاعراف /205.
63- مريم /12.
64- الشعرا /194.
65- القدر /4.
66- الحجر /29.
67- الاسراء /87.
68- مجله ندا، شماره نوزدهم و بيستم ، ص 38.
69- ميزان الحكمة ، ذيل كلمه (الهوى).
70- غررالحكم : 4902.
71- ميزان الحكمة ، ذيل كلمه الهوى .
72- ميزان الحكمة ، باب (الشيطان عدو الانسان).
73- رساله جمهوريت ، اثر افلاطون : ترجمه فؤ اد روحانى ، نشر بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، چاپ 1335، ص 580 - 584.
74- آنچه در اينجا تحت عنوان چند تحقيق به قلم نگارنده آمده است ، خلاصه و عصاره تحقيقاتى است كه در هفتمين اجلاسيه سراسرى نماز در اروميه توسط آقاى دكتر برجعلى مطرح شد.
75- النمل /63.
76- ق / 15.
77- حديد /4.
78- البقره /109.
79- در اين مبحث از مقاله آقاى عليقلى بيانى سود برده ام .
80- ديوان فيض .
81- الرعد /28.
82- منتخب الغرر، ص 22.
83- نهج البلاغه ، خ 215.
84- البقره /151.
85- الرعد /28.
86- با استفاده از نوشتارى از استاد شهيد مرتضى مطهرى .
87- با الهام از مقاله آقاى برجعلى (مندرج در كتاب نماز و نوسازى معنوى ، ص 213.
88- غررالحكم و دررالكلم .
89- مفاتيح الجنان .
90- در اين پاراگراف از برخى سخنان شفاهى آقاى دكتر افروز در سومين اجلاس نماز در بابلسر استفاده شد.
91- آيين زندگى ، اثر ديل كارنگى ، ص و خلوتگاه راز، ص 95.
92- دين و روان ، ترجمه مهدى قائينى ، ص 154.
93- منتخب الغرر، ص 22.
94- اصول كافى ، ج 1، كتاب العقل و الجهل ... و بحار الانوار، ج 1، ص 116، س 8.
95- مثنوى معنوى ، دفتر اول ، تصحيح قوام الدين خرمشاهى ، بيت 2633.
96- معجم سى جلدى بحار الانوار، ج 68، ص 236.
97- مثنوى معنوى ، دفتر اول ، تصحيح قوام الدين خرمشاهى ، بيت 2638.
98- الحديد /24.
99- يوسف /88.
100- الرعد /29.
101- نهج البلاغه /224.
102- نهج البلاغه ، خطبه 218.
103- آل عمران /153.
104- هود /116.
105- من لايحضره الفقيه ، ج 1، حديث 916.
106- طه /130.
107- الحجر /94، 95، 97، 98 و 99.
108- همه مردم برابرند، ص 107.
109- آيين زندگى .
110- كليات سعدى ، تصحيح فروغى ، ص 906.
111- المعارج /24.
112- راه و رسم زندگى ، ص 170.
113- دعا عامل پيشرفت يا ركود؟. ص 21.
114- البقره /160.
115- كتاب نيايش ، شماره 8 از مجموعه آثار شريعتى ، ص 90.
116- هود /116.
117- النساء /51 ان الله لايغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء
118- النساء /51 و من يعمل سوء او يظلم نفسه ثم يستغفر الله يجد الله غفورا رحيما
119- الزمر /51 قل يا عبادى الذين السرفوا على انفسهم لا تقنظوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا
120- آل عمران /129 والذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله
121- هود /116.
122- با استفاده از تفسير نمونه ، ج 9، ص 270.
123- همه مردم برادرند، ترجمه محمود تفضلى ، ص 106.
124- خلوتگه راز، ص 203 و 204 به نقل از آيين زندگى ديل كارنگى .
125- ترجمه نگارنده از دعاى 50 صحيفه سجاديه .
126- مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 170.
127- ميزان الحكمة ، باب (الذكر قوت الارواح).
128- همه مردم برادرند، اثر گاندى ، ترجمه محمود تفضلى ، ص 107.
129- دين و روان ، ترجمه مهدى قائينى ، ص 169.
130- همان ماءخذ.
131- الحشر /22.
132- الحديد /17.
133- الغاشيه /2.
134- النازعات /9.
135- طه /108.
136- الاسراء /107 - 109.
137- الانبياء /91.
138- البقرة /44 و 45.
139- المؤ منون /2.
140- مجموعه آثار شريعتى ، ج 8، نيايش ، ص 154 - 160 (با حذف و اضافه و تغيير).
141- اشاره به آيه 19 از سوره غافر يعلم خائنة الاعين و ما تخفى الصدور.
142- اشاره به آيه 60 از سوره غافر ادعونى استجب لكم .
143- البقرة /187 و اذا ساءلك عبادى عنى فاءنى قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان .
144- ديوان شمس تبريزى .
145- آل عمران /192.
146- تفسير و نقد و تحليل مثنوى ، استاد محمد تقى جعفرى ، ج 1، ص 83، 84 و 85 (با حذف و اضافه ها و تغييرات بسيار در عنوان و متن)
147- دعائم الاسلام ، ج 1، ص 134 و بحار الانوار، ج 79، ص 227.
148- اصول كافى ، ج 2، ص 329، كتاب الحجة ، ابواب التاريخ ، باب مولد النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) و وفاته ، حديث 13.
149- مثنوى معنوى ، دفتر اول ، تصحيح قوام الدين خرمشاهى ، ص 91.
150- مثنوى معنوى ، دفتر اول ، تصحيح قوام الدين خرمشاهى ، ص 1130.
151- مثنوى معنوى ، دفتر اول ، تصحيح قوام الدين خرمشاهى ، دفتر اول ، بيت 3095 تا 3099، ص 138.
152- تفسير و نقد و تحليل ، استاد محمد تقى جعفرى ، ج 6، ص 206 تا 215 (با دخل و تصرف).
153- طه /14.
154- البقره /153.
155- با استفاده از مجموعه آثار شهيد مطهرى ، ج 2.
156- همان ماءخذ.
157- با استفاده از مجموعه آثار شهيد مطهرى ، ج 2.
158- بحار الانوار، ج 77، ص 167، س 19.
159- نهج البلاغه ، نامه 53، بند 65.
160- نهج البلاغه ، حكمت 20.
161- النساء /104.
162- بحار الانوار، ج 80، ص 13.
163- بحار الانوار، ج 80، ص 25 به نقل از دعائم الاسلام ، ج 1، ص 137.
164- بحار الانوار، ج 80، ص 9 به نقل از امالى شيخ مفيد، ص 88.
165- اسلام از ديدگاه دانشمندان ، تاءليف على آل اسحاق خوئينى ، ج 1.
166- ثواب الاعمال ، ص 520.
167- كنزالعمال ، ج 7، ص 633.
168- جامع الاحاديث الشيعه ، ج 6، ص 474.
169- اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، شهيد دكتر غلامرضا پاك نژاد (با تعبير در عبارات)، جلد 2، ص 91 و 92.
170- آنچه در اين مبحث از دانشمندان غربى آمده است ، اقتباس شده از كتاب اسلام از ديدگاه دانشمندان است .
171- با استفاده از رموز نماز فريد نهاوندى .
172- مستدرك الوسائل ، ج 4، روايت 4251.
173- بحار الانوار، ج 93، ص 158.
174- بحار الانوار، ج 76، ص 318، س 16 (ازمة الامور كلها بيدك).
175- العنكبوت /46.
176- با الهام از سخنان شفاهى آيت الله حائرى شيرازى در سومين اجلاسيه نماز در بابلسر.
177- ماءخذ اخير.
178- الكسيس كارل ، نيايش ، ترجمه على شريعتى ، مجموعه آثار شريعتى ، ج 8.
179- راه تكامل ، ج 7، ص 215.
180- قرآن و روانشناسى ، ص 362.
181- اين سخن ، مفاد آيه كريمه 29 از سوره فتح است كه مى فرمايد: سيماهم فى وجوههم من اثر السجود.
182- الكسيس كارل ، نيايش ، ترجمه على شريعتى ، مجموعه آثار شريعتى ، ج 8.
183- همان ماءخذ.
184- الاعراف /27.
185- بحار الانوار، ج 43، ص 92، س 1 و 2 ساءل رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) اصحابه عن المراة ما هى ، قالوا عورة : و بحار الانوار، ج 21، ص 236، س 20 (قالوا ان بيوتنا عورة) و در قرآن : (يقولون ان بيوتنا عورة).
186- بحار الانوار، ج 77، ص 88، س 11.
187- عبس /17 تا 20.
188- بحار الانوار، ج 72، ص 199، س 8 و نيز ر.ك . به نهج البلاغه امام على (عليه السلام) حكمت ، 121، بند 2.
189- بحار الانوار، ج 61، ص 99.
190- نهج ، حكمت 244.
191- نهج ، خ 2.
192- نهج ، حكمت 398.
193- مصباح الشريعه ، الباب السابع فى اللباس .
194- ابواب الجنان ، چاپ سنگى ، ص 95.
195- ماءخذ اخير.
196- نهج ، خطبه 234 (القاصعه) بندهاى 34 و 35 (ترجمه از نگارنده).
197- العنكبوت /45.
198- ديوان اقبال لاهورى .
199- ميزان الحكمة ، ذيل كلمه (الظلم).
200- بحار الانوار، ج 79، ص 198.
201- الحجر /100.
202- مريم /32.
203- حديد /16.
204- البقره /45.
205- المعارج /20 تا 24.
206- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 313.
207- طه /132.
208- نهج البلاغه ، خ 190، بند 4 (ترجمه نگارنده).
209- طه /132.
210- الاحزاب /32.
211- سفينة البحار، ج 3، ص 42 و بحار الانوار، ج 25، ص 212.
212- الاحزاب /32.
213- بحار الانوار، ج 35، ص 209.
214- من لايحضره الفقيه ، ج 1، ص 136، حديث 19 از باب 30 و وسائل الشيعه ج 3، ص 9، حديث 4390 و جامع الاحاديث سيوطى ، نشر اوقاف مصر، ج 9، ص 263، رقم 32555/3530 (با اندك اختلاف).
215- الماعون /4 و 5.
216- نماز، نشانه حق گزارى ، مجموعه سخنرانيهاى ايراد شده در چهارمين اجلاسيه نماز.
217- با الهام از مجموعه آثار شهيد مطهرى ، ج 1، ص 255 و 256.
218- مثنوى معنوى ، دفتر پنجم ، مثنوى قوام الدين خرمشاهى ، ص 651 و 652.
219- مثنوى ، تصحيح قوام الدين خرمشاهى ، ص 34.
220- آل عمران /173.
221- البقره /84.
222- پندهايى از رفتار علماى اسلام ، ص 8.
223- مصباح الشريعة ، الباب العاشر، فى الطهارة .
224- مصباح الشريعة ، الباب العاشر، فى الطهارة .
225- قرآن و روانشناسى ، ص 363.
226- البقرة /39.
227- دين و روان ، ترجمه مهدى قائينى .
228- ق /17.
229- آل عمران /192، با استفاده از تفسير و نقد و تحليل مثنوى استاد محمد تقى جعفرى ، ج 1، ص 85.
230- مصيبت نامه شيخ عطار، ص 57.
231- ماءخذ اخير، ص 59.
232- همان ماءخذ، ص 54.
233- مثنوى رمضانى چاپ كلاله خاور، ص 374، س 22 و 23.
234- اصول كافى ، ج 2، ص 55 كتاب ايمان و كفر، باب تفكر، حديث 3.
235- بحار الانوار، ج 71، ص 325، س 6 و ج 78، ص 335.
236- البقرة /177.
237- با استفاده از رموز نماز فريد نهاوندى
238- فصلت /31.
239- اين حديث از روايات مشهود پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) است و در كتب روايى به صور مختلف ذكر شده است .
240- مثنوى معنوى ، دفتر سوم ، نسخه قونيه بيت هاى 4781 - 4784.
241- با استفاده از كتاب رموز نماز فريد نهاوندى .
242- ديوان حافظ.
243- بحار الانوار، مجلد 31، جزء 88، ص 2155 - نهج البلاغه ، نامه 14.
244- نهج البلاغه ، نامه 14.
245- بحار الانوار 28/146/9.
246- آثار الصادقين ، تاءليف احسان بخش ، باب الصلاة .
247- بحار الانوار، 100/49/24.
248- بحار الانوار 70/71/18.
249- هود /114.
250- كشف الاسرار و عدة الابرار 2/678.
251- نهج البلاغه ، خطبه 75.
252- بپرهيز! باز هم بپرهيز! و خدا در اين جهان و آنجهانت تو را ياور باد.
253- امام خمينى (ره)، چهل حديث ، ص 496.
254- علامه مجلسى ، اعتقادات /29.
255- تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار 2/676.
256- تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار 2/676.
257- ص /41 و 42.
258- صافات /107.
259- آل عمران /39.
260- ص /24.
261- صافات /103.
262- صافات /140.
263- شورى /5.
264- تفسير كشف الاسرار 2/677 (با تغيير اندك).
265- بحار الانوار، ج 82، ص 161، (باب فضل السجود و اطالته).
266- جامع الاحاديث سيوطى ، نشر اوقاف مصر، ج 9، ص 300، حديث شماره 32757/3732.
267- بحار الانوار، ج 82، ص 219، س 3.
268- با استفاده از رموز نماز، يا اسرار الصلوة فريد نهاوندى .
269- ماءخذ اخير.
270- محجة البيضاء، ج 3، ص 58 تا 72.
271- البقرة /183.
272- محجة البيضاء، ج 3، ص 55.
273- همان ماءخذ.
274- همان ماءخذ.
275- مستدرك سفينة البحار، ج 6، ص 311.
276- الفرقان /74.
277- المدثر /42.
278- نماز راهى بسوى كاميابى ، ص 110.
279- بحار الانوار، ج 103، ص 222.
280- الروم /20.
281- المعارج /21 - 29.
282- المعارج /31.
283- العنكبوت /45.
284- المعارج /32 و 33.
285- المعارج /19 - 21.
286- المعارج /22 و 23.
287- المعارج /22، 24 و 25.
288- با استفاده از مجموعه آثار شهيد مطهرى ، ج 2.
289- الفتح /28 و 29.
290- العنكبوت /45.
291- الفتح /28 و 29.
292- فاطر /10.
293- بحار الانوار، ج 24، ص 182، س 13 و ص 357 س 18.
294- وسائل الشيعه ، ج 1، ص 90.
295- البقرة /116.
296- قريش /2 - 5.
297- قريش /4.
298- الانفال /64.
299- آل عمران /104.
300- آل عمران /64.
پى نوشت ها 2
301- الانبياء /93 و 94.
302- مثنوى معنوى ، تصحيح بهاء الدين خرمشاهى ، بر اساس نسخه قونيه ، ص 514.
303- حجرات /13.
304- امام على (عليه السلام) نهج ، خ 184، بند 5.
305- مسند احمد بن حنبل ، ج 1، ص 461.
306- لهوف ، ص 41.
307- ديوان حافظ تصحيح دكتر خطيب رهبر، ص 209 و 210 چاپ پنجم ، 1368 انتشارات صفى عليشاه .
308- الاعراف /157.
309- امام على (عليه السلام) نهج البلاغه ، خ 234، فراز 34 (ترجمه نگارنده).
310- لقمان /17.
311- هود /114 و 115.
312- البقره /45.
313- المعارج /20.
314- الانفال /65.
315- الانسان /12.
316- العنكبوت /45.
317- لقمان /17.
318- بحار الانوار، ج 91، ص 243 و طبع جديد مجلد 31، ص 592.
319- ديوان حافظ.
320- عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 28 و بحار الانوار، ج 80، ص 14، ج 80، ص 14.
321- الحج /42.
322- جاده سجاده ، به اهتمام محمد رضا سنگرى ، ص 49 و 50.
323- تحرير الوسيله ، شرايط نماز جمعه ، شرط چهارم .
324- وسايل الشيعه ، ج 5، كتاب الصلوة ، حديث 10685.
325- وسائل الشيعه ، ج 5، كتاب الصلوة ، حديث 10685.
326- المائده /3.
327- وسايل الشيعه ، حديث 10685.
328- وسايل الشيعه ، ج 3، ص 377.
329- بحار الانوار، ج 81، ص 2 و 3 و محاسن برقى ، ص 48 و خصال صدوق ، ج 2، ص 40 و محجة البيضاء فيض ، ج 1، ص 356 با اختلاف در ذكر مروى عنه .
330- كارنامه اسلام ، ص 145.
331- شرايط منبر را در كتاب كبريت الاحمر فى شرايط المنبر اثر مرحوم حاج شيخ محمد باقر گازارى ، فقيه و محدث بر جسته بيرجندى ملاحظه فرماييد.
332- كليات سعدى ، تصحيح فروغى ، نشر امير كبير، ص 298.
333- نهج البلاغه فيض ، ص 1258، حكمت 361.
334- پيوند خلقو و خالق .
335- ملك /3.
336- نهج البلاغه ، حكمت 428 و بحار الانوار، ج 91، ص 136، س 2.
337- بحار الانوار، ج 36، ص 11 تاريخ امير المؤ منين ، باب 26، حديث 12.
338- المعجم المفهرس لالفاظ الحديث النبوى ، ج 1، ص 371.
339- المعجم المفهرس لالفاظ الحديث النبوى ، ج 1، ص 371.
340- نهج البلاغه /127.
341- نهج البلاغه / نامه 47.
342- حجرات /10.
343- مثنوى معنوى ، تصحيح قوام الدين خرمشاهى ، ص 514.
344- بقره /136.
345- مثنوى معنوى ، تصحيح بهاء الدين خرمشاهى ، بر اساس نسخه قونيه ، ص 514 - 516.
346- مسند احمد بن حنبل ، حديث 15661 و حديث 15673.
347- من عمل صالحا من ذكر او اءنثى و هو مؤ من فلنحيينه حيوة طيبة و لنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون . (النمل /99)
348- جامع الاحاديث سيوطى ، نشر اوقاف مصر، ج 9، ص 431، حديث 32977/3952.
349- جامع الصغير سيوطى ، ج 1، ص 144 و 489.
350- سفينة البحار، ج 1، ص 176.
351- جامع الاحاديث سيوطى ، نشر اوقاف مصر، ج 9، ص 341، حديث 32938/3953.
352- انفال /47.
353- انعام /152 و 153.
354- آل عمران /103.
355- تفسير روض الجنان ، نشر بنياد پژوهشهاى اسلامى ، ج 4، ص 459 و 460.
356- تفسير روض الجنان ، نشر بنياد پژوهشهاى اسلامى ، ج 4، ص 459 و 460.
357- تفسير روض الجنان ، نشر بنياد پژوهشهاى اسلامى ، ج 4، ص 459 و 460.
358- تفسير روض الجنان ، نشر بنياد پژوهشهاى اسلامى ، ج 4، ص 462 و 464.
359- تفسير روض الجنان ، نشر بنياد پژوهشهاى اسلامى ، ج 4، ص 462 و 464.
360- تفسير روض الجنان ، نشر بنياد پژوهشهاى اسلامى ، ج 4، ص 462 و 464.
361- نقشه هاى استعمار، محمد محمود صواف ، ص 38.
362- نگاهى به تاريخ جهان ، ج 1، ص 317.
363- تاريخ تمدن اسلام و عرب .
364- عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن ، ترجمه سيد غلامرضا سعيدى ، ص 77.
365- امام صادق (عليه السلام) وسائل الشيعه ، جزء پنجم ، ص 535، روايت 16067.
366- روم /30.
367- جاده سجاديه ، به اهتمام محمد رضا سنگرى ، ص 49 و 50.
368- ديوان اديب الممالك فراهانى .
369- با استفاده از مقاله آقاى دكتر جاسبى و همكاران ، قرائت شده در پنجمين اجلاسيه سراسرى نماز و مندرج در مجموعه مقالات همان اجلاسيه تحت عنوان نماز حقيقت درخشنده . ص 139 و 140.
370- با استفاده از مقاله تحقيقى آقاى دكتر جاسبى و همكاران مندرج در ص 141 از كتاب نماز حقيقت درخشنده (مجموعه مقالات پنجمين اجلاسيه سراسرى نماز).
371- المعجم المفهرس لالفاظ الحديث النبوى ، الجزء الاول ، ص 371.
372- جامع الاحاديث سيوطى ، نشر اوقاف مصر، ج 4، ص 297، حديث 13442.
373- نهج البلاغه ، خ 120.
374- بحار الانوار، ج 89، ص 197 و طبع جديد، مجلد 31، ص 111.
375- كارنامه اسلام ، ص 145.
376- در اين بحث نيز از مضامين مقاله آقاى دكتر جاسبى در پنجمين اجلاسيه سراسرى نماز در تبريز استفاده شده است .
377- وسايل الشيعه ، ج 7، روايت 9384.
378- بحار الانوار، طبع جديد، مجلد 31، ص 111، جزء 86، ص 197.
379- وسائل الشيعه ، ج 54، ص 4، حديث 9393.
380- وسائل الشيعه ، ج 5، ص 3، حديث 9391.
381- الجمعه /9.
382- پژواك عشق ، ص 25 و 26.
383- ديوان پروين اعتصامى ، ص 203.
384- البقرة /190.
385- بحار الانوار، ج 78، ص 111، س 4.
386- النحل /100.
387- بحار الانوار، ج 89، ص 17.
388- منظور سرزمين قوم سباست .
389- مثنوى معنوى ، دفتر سوم ، بر اساس نسخه قونيه ، تصحيح قوام الدين خرمشاهى ، ص 417.
390- جامع الاحاديث سيوطى ، نشر اوقاف مصر، ج 6، حديث 23078.
391- النساء /147 و 148.
392- النساء /79.
393- طه /50.
394- العلق /2 - 5.
395- العنكبوت /45.
396- الزلزلة /7 و 8.
397- لقمان /15.
398- اياك نعبد و اياك نستعين .
399- بحول الله وقوته اقوم و اقعد.
400- ص /82 و 83.
401- ياسين /60.
402- نهج البلاغه تن خطبه 16.
403- تفسير نور الثقلين ، ج 1، ص 20.
404- تفسير نور الثقلين ، ج 1، ص 21.
405- تفسير نور الثقلين ، ج 1، ص 21.
406- همان مآخذ.
407- الانعام /161.
408- آل عمران /96.
409- الانعام /153 و 154.
410- التوبة /40.
411- الزخرف /27. تفسير روض الجنان ، ج 17، ص 166، نشر بنياد پژوهشهاى اسلامى .
412- لقمان /27.
413- آل عمران /139.
414- بحار الانوار ج 39، ص 47، س 12 (حديث مشهورى است كه مورد اعتماد و استناد شيعه و سنى است).
415- الاسراء /70.
416- بحار الانوار، ج 78، ص 365، س 23 و ج 75، ص 300، س 17.
417- بحار الانوار، ج 74، ص 287، س 3.
418- بحار الانوار، ج 43، ص 291، س 21 و ج 44، ص 2، س 4.
419- مدينة البلاغة ، ج 2، ص 530.
420- الانبياء /22.
421- المدثر /38.
422- شورى /38.
423- بحار الانوار، ج 100، ص 75، س 11.
424- حج /41.
425- شورى /38.
426- مثنوى معنوى ، تصحيح قوام الدين خرمشاهى ، ص 230 و 231.
427- بحار الانوار، ج 74، ص 316.
428- بحار الانوار، ج 74، ص 316.
429- بحار الانوار، ج 74، ص 307.
430- حج /40.
431- مثنوى معنوى ، دفتر سوم ، تصحيح قوام الدين خرمشاهى ، ابيات 184 - 193.
432- اسراء /46.
433- جامع الاحاديث سيوطى ، ج 6، ص 245، نشر اوقاف مصر، حديث 21183.
434- جامع السعادات مولى مهدى نراقى ، فصل 100 و مصباح الشريعه ، باب هيجدهم (با اختلاف اندك در لفظ).
435- تحف العقول ، ص 46.
436- نهج البلاغه ، خطبه 1.
437- خورشيد بى غروب .
438- نهج البلاغه ، خطبه 154.
439- ترجمه نگارنده .
440- بقره /232.
441- طلاق /6.
442- آل عمران /158.
443- نهج البلاغه ، حكمت 164.
444- نهج البلاغه ، حكمت 202.
445- نهج البلاغه ، حكمت 152.
446- تفسير ابوالفتوح رازى ، نشر بنياد پژوهشهاى اسلامى ، ج 5، ص 126.
447- تفسير مجمع البيان ، ج 5، ص 126.
448- تحف العقول ، ص 333، طبع تهران .
449- تفسير ابوالفتوح رازى ، ج 5، ص 126.
450- نهج البلاغه ، حكمت 109.
451- نهج البلاغه ، حكمت 109.
452- نهج البلاغه ، حكمت 51.
453- آل عمران /158.
454- مثنوى معنوى ، تصحيح قوام الدين خرمشاهى ، ص 909، دفتر ششم ، بيت 2611 تا 2619.
455- مثنوى معنوى ، بر اساس نسخه قونيه ، تصحيح قوام الدين خرمشاهى ، دفتر دوم ، بيت 2266 تا 2284.
456- ر.ك . به تفسير نمونه ، ج 2، صفحات 458 تا 467.
457- تفسير نمونه ، ج 2، صفحات 458 تا 2467
458- تفسير مجمع البيان ، ذيل آيه مورد بحث .
459- شورى 38.
460- رعد /11.
461- تفسير المنار، ج 4، ص 200.
462- تاريخ اسلام ، دكتر فياض .
463- آل عمران /158.
464- اين معنى در سخنان امام على (عليه السلام) نيز آمده است به نهج البلاغه رجوع كنيد.
465- بحار الانوار، ج 19، ص 218، س 2.
466- بحار الانوار، ج 22، ص 417، س 16.
467- الم نشرح لك صدرك (انشراح /2).
468- نهج البلاغه ، حكمت 167.
469- نهج البلاغه ، حكمت 169.
470- نهج البلاغه ، نامه 50.
471- نهج البلاغه ، نامه 53.
472- نهج البلاغه ، نامه 53، بند7.
473- نهج البلاغه ، نامه 31.
474- بحار الانوار، ج 72، ص 198، س 6.
475- بحار الانوار، ج 43، ص 338، س 2 و ج 75، ص 101، س 8.
476- مثنوى معنوى ، صحيح قوام الدين خرمشاهى ، ص 59، دفتر اول ، بيت هاى 1043 و 1044.
477- اليوم اءكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى ... (مائده /3).
478- تفسير نمونه ، ج 20، ص 463 (با حذف و اضافه و تغيير در عبادتها).
479- نهج البلاغه ، خ 27، بند 11 تا 14.
480- ترجمه از نگارنده است .
481- نهج البلاغه ، خ 87، بند 1 و2.
482- نهج البلاغه ، خ 87، بند 3 و 4.
483- نهج البلاغه ، خطبه 87، بند 5.
484- ترجمه ها از نگارنده است .
485- نهج البلاغه ، خ 104، بند 7.
486- نهج البلاغه ، خ 104، بند 8.
487- نهج البلاغه ، خ 104، بند 9.
488- الحج /39 تا 42.
489- السناء /78.
490- الحج /42.
491- آشنايى با معارف قرآن ، كتاب درسى مراكز تربيت معلم ، ص 48، تحت عنوان تكاليف عبادى و اجتماعى مقدمه خدا شناسى و معرفت .
492- اين جمله از اعلام الورى است .
493- حيات القلوب ، ج 4، تاريخ پيامبر اسلام ، مدينه ، انتشارات سرور، ص 1743 و 1744.
494- اشاره به ضربت خوردن امام على (عليه السلام) در محراب عبادت است .
495- مقدمه ابن خلدون ، ترجمه پروين گنابادى ، ج 1، ص 419 - 422.
496- مقدمه ابن خلدون ، ترجمه پروين گنابادى ، ج 1، ص 514 - 518.
497- نهج البلاغه ، نامه 52.
498- قبله عشق ، ص 13.
499- شعر در زندگى ، ص 19.
500- بحار الانوار، ج 18، ص 360، س 15.
501- اسراء /78.
502- بقره /188.
503- بقره /184.
504- با استفاده از بحار الانوار، ج 65، ص 390 و 391.
505- كلمه الخوارزمى در اروپا به صورت الگارتمى استعمال شد. بعدها كلمهى لگاريتم عنوان دانشى است كه الگارتمى پايه گذار آن بود.
506- اقتباس از كتاب كارنامه اسلام ، گفتار دوازدهم (با افزايش و تغيير در بعضى عبارتها).
507- با استفاده از كارنامه اسلام ، زرين كوب ، فصل سيزدهم .
508- كارنامه اسلام ، ص 150، گفتار بيست و يكم (با تغيير در برخى از جملات و جابجايى عبارتها)
509- تاريخ تمدن اسلام ، ترجمه على جواهر كلام ، ص 621.
510- ترجمه تاريخ تمدن اسلام ، جرجى زيدان ، ص 624.
511- به اهتمام سيد محمد باقر شهيدى ، دفتر انتشارات اسلامى حوزه انتشارات اسلامى حوزه علميه قم ، ص 6.
512- ديوان شمس تبريزى .
513- راسل ، عرفان و منطق ، مبحث زمان .
514- الرحمن /29.
515- دين و روان ، ترجمه مهدى قائينى ، ص 154.
516- دعا عامل پيشرفت يا ركود؟ طبق نقل خلوتگه راز، ص 197.
517- با استفاده از احكام قرآن خزائلى ، ص 390.
518- نماز، نشانه حكومت صالحان ، ص 107 و 110 (با تغيير و تصرف).
519- ترجمه نگارنده از دعاى 19 صحيفه سجاديه .
520- ترجمه نگارنده از دعاى 26 صحيفه سجاديه .
521- مجموعه آثار شريعتى ، نيايش ، ص 156 و 157.
522- دعا عامل پيشرفت يا ركود؟ ص 21.
523- ترجمهى نگارنده از دعاى 43 صحيفه سجاديه .
524- مؤ منون /2.
525- فلسفه نماز در اسلام .
526- جامع الاحاديث سيوطى ، حديث 17642.
527- تفسير كبير فخر رازى و مجمع البيان طبرسى ذيل آيه مورد بحث .
528- مؤ منون /3.
529- النساء /58.
530- النحل /91.
531- جامع الاحاديث سيوطى ، ج 1، حديث 161، ص 47، نشر اوقاف مصر.
532- بحار الانوار، ج 8، ص 91.
533- با الهام از تفسير نمونه ، ص 92 تا 203.
534- رياض الصالحين ، ص 48.
535- من لايحضره الفقيه ، ج 1، باب فضل الصلوة ، حديث 3.
536- الجن /15.
537- منظور امام خمينى (ره) است .
538- جاده سجاده به اهتمام محمد رضا سنگرى .
539- ديوان شهريار.
540- شعر در زندگى ، ص 18.
541- الشورى /38.
542- مريم /59.
543- النساء /142.
544- ماءخذ اخير.
545- الجمعه /10.
546- الجمعه /8.
547- نهج البلاغه ، نامه 53، بند 65 (ترجمه نگارنده).
548- الماعون /4 و 5.
549- الجمعه /9.
550- طه /124.
551- القيامة /24 تا 32.
552- المائده /58.
553- البقره /67.
554- العلق /40.
555- نهج البلاغه ابن ابى الحديد، كلمات قصار.
556- فلاح السائل ، ص 127.
557- فقه الرضا (7)، ص 16.
558- بحار الانوار، ج 80، ص 21، حديث 38.
559- بحار الانوار، ج 80، ص 25 و مستدرك سفينة البحار، ج 6، ص 323 و 324.
560- مصيبت نامه شيخ فريدالدين عطار نيشابورى ، ص 322.
561- المنتخب الحسنى ، ص 75 و مستدرك سفينة البحار، ج 5، ص 27 و ج 6، ص 335.
562- امام صادق (عليه السلام) بحار الانوار، ج 83، ص 10 و ج 84، ص 205.
563- وسايل الشيعه ، حديث 4799 و المجالس ، ص 19.
564- قرآن 19، مريم ، 59 و 60.
565- المنتخب الحسنى ، ص 75، به نقل از جامع الاخبار.
566- امالى صدوق ، ص 240، و بحار، ج 80، ص 11.
567- ثواب الاعمال ، ص 206 و بحار، ج 80، ص 19.
568- مستدرك الوسائل ، ج 3 روايت 5058.
569- وسائل الشيعه ، مجلد سوم ، ص 63، حديث 9624.
570- قبله عشق ، ص 58.
571- همان ماءخذ.
572- المرسلات /48.
573- جامع الاحاديث سيوطى .
574- اصول كافى ، كتاب ايمان و كفر، باب كفر و اركان آن .
575- كليات سعدى ، تصحيح محمد على فروغى ، انتشارات امير كبير، ص 298.
576- الغافر (مؤ من) /60.
577- النساء /172.
578- السجدة /15.
579- نهج البلاغه ، خ 234 / القاصعه ، بند 1 (ترجمه نگارنده).
580- نهج البلاغه ، خ 234 / قاصعه ، بند 1 (ترجمه نگارنده).
581- برخى گفته اند: همچنان كه از ظاهر آيه بدست مى آيد، موضوع سجده ، آدم اين بوده است ليكن سجده بر آدم به معناى تعظيم در برابر او، و قبول مقام خليفه اللهى و ولايت وى بوده است كه ابليس از آن سر باز زد.
582- الحجر /29.
583- نهج البلاغه ، خ 234 / القاصعه ، بند 2 و 3 (ترجمه نگارنده).
584- همان ماءخذ، بند 3.
585- خمسه نظامى ، اقبالنامه .
586- نگارنده به ياد دارد كه چند امريكايى در زمان شاه در جاده هاى ايران تصادف كردند و در بيمارستان بسترى شدند. چند جوانمرد ايرانى حاضر شدند مقدارى از خون خود را براى تجات آنان هديه كنند اما آنان در كمال گستاخى و حق ناشناسى گفتند: ما حاضريم بميريم اما خون ايرانى را در رگهايمان تزريق نكنند.
587- نهج البلاغه ، خطبه 234، ترجمه نگارنده .
588- معصومين (ع)، بحار الانوار، ج 7، ص 267، و ج 10، ص 394.
589- رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، بحار الانوار، ج 82، ص 227.
590- دعائم الاسلام ، ج 1، ص 133.
591- المستطرف فى كل فن مستظرف شهاب الدين محمد بن احمد الابشيهى ، جزء اول باب اول .
592- نساء /103.
593- وسائل الشيعه ، ج 3، ص 3، باب وجوب الصلاة ، احاديث 1 و 2 و 3.
594- وسائل الشيعه ، ج 3، ص 29، حديث 4.
595- الحجر /99.
596- المدثر /46 و 47.
597- قول مشهورى از امام على (عليه السلام).
598- ترجمه رساله قشيريه ، ص 456 (باب معرفت).
599- وسايل الشيعه ، ح 3، ص 3 باب وجوب الصلاة ، احاديث 1، 2 و 3.
600- وسايل الشيعه ، ج 3، ص 29، حديث 7.
601- همان ماءخذ، حديث 5.
602- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 295.
603- بحار الانوار، ج 88، ص 26.
604- اصول كافى ، كتاب ايمان و كفر، باب گناهان كبيره ، حديث 8 (ترجمه از نگارنده است).
605- قرآن ، /20، طه 123 تا 128.
606- هفت پيكر نظامى ، نشر آتليه هنر محمد سلحشور، صفحات 20 و 21.
607- الكسيس كارل ، نيايش ، ترجمه دكتر على شريعتى ، ج 8، از مجموعه آثار شريعتى ، ص 15 و 16.
608- اصول كافى ، كتاب الايمان و الكفر، باب العصبية .
609- ماءخذ اخير.
610- بحار الانوار، ج 82، ص 227، س 14.
611- الحج /19.
612- غررالحكم و دررالكلم ، رقم 2236 و ميزان الحكمة ، ج 5، ص 367.
613- مجموعه آثار دكتر على شريعتى ، ج 8، ص 28.
614- نهج ، خ 234، القاصعه ، بند 40 و 41 (ترجمه نگارنده).
615- قرآن 20 / البقره ، 105.
616- قرآن ، 7 / الاعراف ، 125.
617- با استفاده از كتاب يكصد و چهارده ، تاءليف آقاى محسن قرائتى ، ص 32، به نقل از اسرار الصلوة ملكى .
618- كليات سعدى ، تصحيح محمد على فروغى ،، چ 1356، انتشارات امير كبير، ص 84.
619- كليات سعدى .
620- كليات سعدى ، تصحيح فروغى ، ص 909.
621- با استفاده از تفسير نمونه ، ج 25، ص 255.
622- سنن ابن ماجه ، باب 78 (باب فرض الجمعة من السنن)، حديث 1081.
623- لايحضره الفقيه ، طبع غفارى ، ج 2، ص 104 و 105، حديث 1263.
624- كنزالعمال ، حديث 21123 و وسائل الشيعه ، ج 3، ص 6، حديث 25.
625- وسائل الشيعه ، ج 3، حديث 26.
626- ماءخذ اخير، ص 4، حديث 11.
627- بحارالانوار، ج 2، ص 203 و ميزان الحكمة ، ج 5، ص 403.
628- وسائل الشيعه ، مجلد 13، ص 245، روايت 24247، باب كراهة استعمال الاجير قبل تعيين اجرته و عدم جواز منعه من الجمعة .
629- با استفاده از تفسير نمونه ، ج 25، ص 255.
630- الماعون ، /4 و 5.
631- ترجمه بخشى از چهل و ششمين دعاى صحيفه سجاديه (به قلم نگارنده).
632- نماز حقيقت درخشنده ، ص 111 و 112.
633- مثنوى معنوى ، دفتر اول ، تفسير كريمه ماشاءالله كان بر اساس نسخه قونيه .