تفسیر نمونه جلد ۱

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 34624
دانلود: 3022


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 96 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 34624 / دانلود: 3022
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 1

نویسنده:
فارسی

آيه(58) و ترجمه

( و اذ قلنا ادخلوا هذه القرية فكلوا منها حيث شئتم رغدا و ادخلوا الباب سجدا و قولوا حطة نغفر لكم خطيكم و سنزيد المحسنين ) ( 58 )

(فبدل الذين ظلموا قولا غير الذى قيل لهم فانزلنا على الذين ظلموا رجزا من السماء بما كانوا يفسقون) (59)

ترجمه:

58- و (به خاطر بياوريد) زمانى را كه گفتيم در اين قريه (بيت المقدس ) وارد شويد و از نعمتهاى فراوان آن هر چه مى خواهيد بخوريد، و از در (معبد بيت المقدس ) با خضوع و خشوع وارد گرديد و بگوئيد خداوندا گناهان ما را بريز تا ما شما را بيامرزيم، و به نيكوكاران پاداش بيشترى نيز خواهيم داد.

59- اما افراد ستمگر اين سخن را تغيير دادند ( و به جاى آن جمله استهزاء آميزى مى گفتند) و لذا ما بر ستمگران در برابر اين نافرمانى عذابى از آسمان فرستاديم.

تفسير:

لجاجت شديد بنى اسرائيل

در اينجا به فراز ديگرى از زندگى بنى اسرائيل برخورد مى كنيم كه مربوط به ورودشان در سرزمين مقدس است.

آيه نخست مى گويد: به خاطر بياوريد زمانى را كه به آنها گفتيم داخل اين قريه (يعنى سرزمين قدس ) شويد( و اذ قلنا ادخلوا هذه قريه ) گر چه در زبان روزمره ما به معنى روستا است، ولى در قرآن و لغت عرب به معنى هر محلى است كه مردم در آن جمع مى شوند، خواه شهرهاى بزرگ باشد يا روستاها، و منظور در اينجا بيت المقدس و اراضى قدس است.

سپس اضافه مى كند: از نعمتهاى آن بطور فراوان هر چه مى خواهيد بخوريد (فكلوا منها حيث شئتم رغدا).

و از در (بيت المقدس ) با خضوع و تواضع وارد شويد( و ادخلوا الباب سجدا ) .

و بگوئيد: خداوندا گناهان ما را بريز (و قولوا حطة ).

تا خطاهاى شما را ببخشيم و به نيكوكاران پاداش بيشترى خواهيم داد( نغفر لكم خطاياكم و سنزيد المحسنين ) .

بايد توجه داشت كه حطه از نظر لغت به معنى ريزش و پائين آوردن است، و در اينجا معنى آن اين است كه: خدايا از تو تقاضاى ريزش گناهان خود را داريم.

خداوند به آنها دستور داد كه براى توبه از گناهانشان اين جمله را از صميم قلب بر زبان جارى سازند، و به آنها وعده داد كه در صورت عمل به اين دستور از خطاهاى آنها صرفنظر خواهد شد، و شايد به همين مناسبت يكى از درهاى بيت المقدس را باب الحطه نامگذارى كرده اند، چنانكه ابو حيان اندلسى مى گويد كه منظور از باب در آيه فوق يكى از بابهاى بيت المقدس است كه معروف به باب حطه است.

در پايان اضافه مى كند براى افراد پاك و نيكوكار علاوه بر مغفرت و بخشش گناهان، اجر ديگرى نيز اضافه خواهيم داد (و سنزيد المحسنين ).

به هر حال، خداوند به آنها دستور داد كه براى توبه از گناهانشان ضمن خضوع در پيشگاه خداوند، اين جمله را كه دليل بر توبه و تقاضاى عفو بود از صميم دل بر زبان جارى سازند و به آنها وعده داد كه در صورت عمل به اين دستور گناهانشان را خواهد بخشيد، و حتى به افراد پاك و نيكوكارشان علاوه بر بخشش گناهان اجر ديگرى خواهد داد.

ولى چنانكه مى دانيم، و از لجاجت و سرسختى بنى اسرائيل اطلاع داريم عده اى از آنها حتى از گفتن اين جمله نيز امتناع كردند و به جاى آن كلمه نامناسبى بطور استهزاء گفتند لذا قرآن مى گويد: اما آنها كه ستم كرده بودند اين سخن را به غير آنچه به آنها گفته شده بود تغيير دادند( فبدل الذين ظلموا قولا غير الذى قيل لهم ) .

ما نيز بر اين ستمگران به خاطر فسق و گناهشان، عذابى از آسمان فرو فرستاديم( فانزلنا على الذين ظلموا رجزا من السماء بما كانوا يفسقون ) .

واژه رجز چنانكه راغب در مفردات مى گويد: در اصل به معنى اضطراب و انحراف و بى نظمى است، اين تعبير در مورد شتر به هنگامى كه گامهاى خود را نزديك به هم و نامنظم به خاطر ضعف و ناتوانى بر مى دارد گفته مى شود

مفسر بزرگ طبرسى در مجمع البيان مى گويد: رجز در لغت اهل حجاز به معنى عذاب است، و حديثى از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نقل مى كند كه در مورد طاعون فرمود:( انه رجز عذب به بعض الامم قبلكم ) : آن يكنوع عذاب است كه بعضى از امتهاى پيشين به وسيله آن معذب شدند.

و از اينجا روشن مى شود چرا در بعضى از روايات، رجز در آيه مورد بحث به يكنوع طاعون تفسير شده كه به سرعت در ميان بنى اسرائيل شيوع يافت و عده اى را از ميان برد.

ممكن است گفته شود بيمارى طاعون چيزى نيست كه از آسمان فرود آيد ولى اين تعبير ممكن است به خاطر آن باشد كه عامل انتقال مى كرب طاعون در ميان بنى اسرائيل گرد و غبارهاى آلودهاى بوده است كه به فرمان خدا با وزش باد در ميان آنها پخش گرديد.

عجيب اينكه يكى از عوارض دردناك طاعون آن است كه مبتلايان به آن گرفتار اضطراب و بى نظمى در سخن و در راه رفتن مى شوند كه با معنى ريشه اى كلمه رجز نيز كاملا متناسب است.

اين نكته نيز شايان توجه است كه قرآن در آيه فوق بجاى( فانزلنا عليهم فانزلنا على الذين ظلموا ) تا روشن گردد كه اين عذاب و مجازات الهى تنها دامان ستمگران بنى اسرائيل را گرفت و هرگز خشك و تر با هم نسوختند.

علاوه بر اين در پايان آيه جمله بما كانوا يفسقون را ذكر مى كند تا آن هم تأكيد بيشترى بر اين موضوع باشد، كه ظلم و فسقشان علت مجازاتشان گرديد.

با توجه به اينكه تعبيرات جمله مزبور، نشان مى دهد كه آنها بر اين اعمال سوء اصرار داشتند و آن را ادامه مى دادند، معلوم مى شود هنگامى كه گناه به صورت يك عادت و حالت در جامعه متمركز گرديد، احتمال نزول عذاب الهى در آن هنگام بسيار است.

آيه(60) و ترجمه

( و اذ استسقى موسى لقومه فقلنا اضرب بعصاك الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرة عينا قد علم كل اناس مشربهم كلوا و اشربوا من رزق الله و لا تعثوا فى الأرض مفسدين ) ( 60 )

ترجمه:

60- و (بخاطر بياور) زمانى را كه موسى براى قوم خويش طلب آب كرد به او دستور داديم عصاى خود را بر سنگ مخصوص بزن ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشيد، بطورى كه هر يك (از طوائف دوازدهگانه بنى اسرائيل ) چشمه مخصوص خود را مى شناخت (و گفتيم ) از روزيهاى الهى بخوريد و بياشاميد و در زمين فساد نكنيد و فساد را گسترش ندهيد.

تفسير:

جوشيدن چشمه آب در بيابان

باز در اين آيه خداوند به يكى ديگر از نعمتهاى مهمى كه به بنى اسرائيل ارزانى داشت اشاره كرده مى گويد: به خاطر بياوريد هنگامى كه موسى در آن بيابان خشك و سوزان كه بنى اسرائيل از جهت آب سخت در مضيقه قرار داشتند) از خداوند خود براى قومش تقاضاى آب كرد و اذ استسقى موسى لقومه ).

و خدا اين تقاضا را قبول فرمود، چنانكه قرآن مى گويد: ما به او دستور داديم كه عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن( فقلنا اضرب بعصاك الحجر ) .

ناگهان آب از آن جوشيدن گرفت و دوازده چشمه آب (درست به تعداد قبائل بنى اسرائيل ) از آن با سرعت و شدت جارى شد( فانفجرت منه اثنتا عشرة عينا ) .

هر يك از اين چشمه ها به سوى طايفه اى سرازير گرديد، به گونه اى كه اسباط و قبائل بنى اسرائيل هر كدام بخوبى چشمه خود را مى شناختند( قد علم كل اناس مشربهم ) .

در اينكه اين سنگ چگونه سنگى بوده، و موسى چگونه با عصا بر آن مى زده، و جريان آب از آن به چه صورت تحقق مى يافته، سخن بسيار گفته اند، آنچه قرآن دراين باره مى گويد بيش از اين نيست كه موسى عصاى خود را بر سنگ زد، و دوازده چشمه آب از آن جارى گرديد.

بعضى از مفسران گفته اند اين سنگ صخره اى بوده است در يك قسمت كوهستانى مشرف بر آن بيابان، و تعبير به انبجست كه در آيه 160 سوره اعراف آمده نشان مى دهد كه آب در آغاز به صورت كم از آن سنگ بيرون آمده، سپس فزونى گرفت به حدى كه هر يك از قبائل بنى اسرائيل و حيواناتى كه همراهشان بود از آن سيراب گشتند، و جاى تعجب نيست كه از قطعه سنگى در كوهستان چنين آبى جارى شود، ولى مسلما همه اينها با يك نحوه اعجاز آميخته بود.

اما اينكه جمعى گفته اند اين سنگ قطعه سنگ مخصوصى بود كه بنى اسرائيل آن را با خود حمل مى كردند، و هر جا نياز به آب داشتند بر زمين مى گذاشتند و موسى با عصاى خود بر آن مى زد و آب از آن جارى مى شد، در آيات قرآن دليلى بر آن نيست، هر چند در پاره از روايات اشارهاى به آن شده است.

در فصل هفدهم از سفر خروج تورات نيز چنين مى خوانيم: و خداوند به موسى گفت در پيشاپيش قوم بگذر، و بعضى از مشايخ اسرائيل را به همراهت بگير، و عصائى كه به آن نهر را زده بودى بدستت گرفته، روانه شو اينك من در آنجا در برابر تو، به كوه حوريب مى ايستيم و صخره را بزن كه آب از آن

جارى خواهد شد، تا قوم بنوشند و موسى در حضور مشايخ اسرائيل چنين كرد.

به هر حال خداوند از يكسو بر آنها من و سلوى نازل كرد، و از سوى ديگر آب بقدر كافى در اختيارشان گذاشت، و به آنها فرمود: از روزى خداوند بخوريد و بنوشيد اما فساد و خرابى در زمين نكنيد( كلوا و اشربوا من رزق الله و لا تعثوا فى الارض مفسدين ) .

در حقيقت به آنها گوشزد مى كند كه حد اقل به عنوان سپاسگزارى در برابر اين نعمتهاى بزرگ هم كه باشد لجاجت و خيره سرى و آزار پيامبران را كنار بگذاريد.

نكته ها

1- فرق تعثوا و مفسدين

لا تعثوا از ماده عثى (بر وزن مسى ) به معنى فساد شديد است، منتهى اين كلمه بيشتر در مفاسد اخلاقى و معنوى به كار مى رود در حالى كه ماده عيث كه از نظر معنى شبيه آن است بيشتر به مفاسد حسى اطلاق مى گردد، بنا بر اين جمله لا تعثوا همان معنى مفسدين را مى رساند، ولى با تأكيد و شدت بيشتر.

اين احتمال نيز وجود دارد كه مجموع جمله اشاره به اين حقيقت باشد كه فساد در آغاز از نقطه كوچكى شروع مى شود و سپس گسترش مى يابد و تشديد مى گردد و اين درست همان چيزى است كه از كلمه تعثوا استفاده مى شود، به تعبير ديگر مفسدين اشاره به آغاز برنامه هاى فسادانگيز است و تعثوا اشاره به ادامه و گسترش آن.

2- خارق عادات در زندگى بنى اسرائيل

بعضى از كسانى كه با منطق اعجاز آشنا نيستند، جوشيدن اينهمه آب و اين چشمه ها را از آن صخره، بعيد شمرده اند، در حالى كه اين گونه مسائل كه قسمت مهمى از معجزه انبياء را تشكيل مى دهد، چنانكه در جاى خود گفته ايم، امر محال يا استثناء در قانون عليت نيست، بلكه تنها يك خارق عادت است يعنى مخالف با علت و معلولى است كه ما با آن خو گرفته ايم.

بديهى است تغيير مسير علل و معلول عادى براى خداوندى كه خالق زمين و آسمان و تمام جهان هستى است بهيچوجه مشكل نخواهد بود، چه اينكه اگر از روز اول اين علل و معلول را طور ديگرى آفريده بود و ما با آن خو گرفته بوديم وضع كنونى را خارق عادت و محال مى پنداشتيم.

كوتاه سخن اينكه: آفريننده عالم هستى و نظام علت و معلول، حاكم بر آن است نه محكوم آن، حتى در زندگى روزمره ما، موارد استثنائى در نظام موجود علت و معلول كم نيست، و به هر حال مساءله اعجاز چه در گذشته چه در حال مشكل عقلى و علمى ايجاد نمى كند.

3- فرق ميان (انفجرت ) و (انبجست )

در آيه مورد بحث در مورد جوشيدن آب تعبير به (انفجرت ) شده، در حالى در آيه 160 سوره اعراف بجاى آن (انبجست ) آمده است كه اولى به معنى جريان شديد آب است و دومى جريان خفيف و ملايم.

آيه دوم ممكن است اشاره به مرحله ابتدائى جريان اين آب باشد تا مايه وحشت آنها نگردد و بنى اسرائيل بخوبى بتوانند آن را مهار كرده و در كنترل

خود در آورند، در حالى كه انفجرت به مرحله نهائى آن كه شدت جريان آب است ناظر است.

در كتاب مفردات راغب آمده است كه انبجاس در جائى گفته مى شود كه آب از روزنه كوچكى بيرون آيد و انفجار به هنگامى گفته مى شود كه از محل وسيعى بيرون مى ريزد، اين تعبير با آنچه قبلا گفتيم كاملا سازگار است.

آيه(61) و ترجمه

( و اذ قلتم يموسى لن نصبر على طعام وحد فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و قثائها و فومها و عدسها و بصلها قال اتستبدلون الذى هو ادنى بالذى هو خير اهبطوا مصرا فان لكم ما سالتم و ضربت عليهم الذلة و المسكنة و باء و بغضب من الله ذلك بانهم كانوا يكفرون بايت الله و يقتلون النبين بغير الحق ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون ) ( 61 )

ترجمه:

61- و (نيز به خاطر بياوريد) زمانى را كه گفتيد: اى موسى هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفا كنيم، از خداى خود بخواه كه از آنچه از زمين مى رويد، از سبزيجات خيار، سير، عدس، و پياز براى ما بروياند، موسى گفت: آيا غذاى پستتر انتخاب مى نمائيد (اكنون كه چنين است بكوشيد از اين بيابان ) وارد شهرى شويد، زيرا هر چه خواستيد در آنجا هست. خداوند (مهر) ذلت و نياز بر پيشانى آنها زد و مجددا گرفتار غضب پروردگار شدند، چرا كه آنها نسبت به آيات الهى كفر مى ورزيدند و پيامبران را به ناحق مى كشتند، اينها به خاطر آن بود كه گناهكار و سركش و متجاوز بودند.

تفسير:

تمناى غذاهاى رنگارنگ

به دنبال شرح مواهب فراوانى كه خداوند به بنى اسرائيل ارزانى داشت

در آيه مورد بحث، چگونگى كفران و ناسپاسى آنها را در برابر اين نعمتهاى بزرگ منعكس مى كند و نشان مى دهد كه آنها چگونه مردم لجوجى بوده اند كه شايد در تمام تاريخ ديده نشده است، افرادى اين همه مورد لطف خدا قرار گيرند ولى در مقابل تا اين حد ناسپاسى و عصيان كنند.

نخست مى گويد: و به خاطر بياوريد زمانى را كه گفتيد اى موسى ما هرگز نمى توانيم به يك نوع غذا قناعت كنيم (من و سلوى هر چند خوب و لذيذ است، اما ما غذاى متنوع مى خواهيم ) (و اذ قلتم يا موسى لن نصبر على طعام واحد ) .

بنابراين از خدايت بخواه تا از آنچه از زمين مى رويد براى ما قرار دهد از سبزيجات، خيار، سير، عدس و پياز( فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الارض من بقلها و قثائها و فومها و عدسها و بصلها ) .

ولى موسى به آنها گفت: آيا شما غذاى پست تر را در مقابل آنچه بهتر است انتخاب مى كنيد؟( قال اتستبدلون الذى هو ادنى بالذى هو خير ) .

(اكنون كه چنين است از اين بيابان بيرون رويد و كوشش كنيد وارد شهرى شويد، زيرا آنچه مى خواهيد در آنجا است )( اهبطوا مصرا فان لكم ما سالتم ) .

سپس قرآن اضافه مى كند (خداوند مهر ذلت و فقر را بر پيشانى آنها زد)( و ضربت عليهم الذلة و المسكنة ) .

و بار ديگر به غضب الهى گرفتار شدند( و بائوا بغضب من الله ) .

(اين به خاطر آن بود كه آنها آيات الهى را انكار مى كردند و پيامبران را بنا حق مى كشتند)( ذلك بانهم كانوا يكفرون بايات الله و يقتلون النبيين بغير الحق ) .

و (اين به خاطر آن بود كه آنها گناه مى كردند و تعدى و تجاوز داشتند)

( ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون ) .

نكته ها

1- منظور از مصر در اينجا كجاست؟

بعضى از مفسران معتقدند كه مصر در اين آيه اشاره به همان مفهوم كلى شهر است، يعنى شما اكنون در اين بيابان در يك برنامه خودسازى و آزمايشى قرار داريد، اينجا جاى غذاهاى متنوع نيست، برويد به شهرها گام بگذاريد كه در آنجا همه اينها هست، ولى اين برنامه خود سازى در آنجا نيست.

دليل آن را اين مى دانند كه بنى اسرائيل نه تقاضاى بازگشت به مصر را داشتند و نه هرگز به آن بازگشتند.

بعضى ديگر همين تفسير را انتخاب كرده و بر آن افزوده اند كه منظور اين است ماندن شما در بيابان و استفاده از اين غذاى غير متنوع به خاطر ضعف و زبونى شما است نيرومند شويد و با دشمنان پيكار كنيد و شهرهاى شام و سرزمين مقدس را از آنها بگيريد تا همه چيز براى شما فراهم گردد.

سومين تفسيرى كه براى اين آيه ذكر شده، اين است كه منظور همان كشور مصر است يعنى شما اگر از غذاهاى غير متنوعى در اين بيابان بهره مى گيريد در عوض ايمان داريد و آزاد و مستقل هستيد اگر نمى خواهيد بر گرديد و باز هم برده و اسير فرعونيان يا امثال آنها شويد، تا از باقيمانده سفره آنها از غذاهاى متنوعشان بهره گيريد، شما به دنبال شكم و خورد و خوراكيد، هيچ نمى انديشيد كه آن روز برده و اسير بوديد، و امروز آزاديد و سر بلند در واقع اگر شما محروميت

مختصرى داريد اين بهاى آزادى است كه مى پردازيد.

ولى تفسير اول از همه مناسبتر به نظر مى رسد.

2- آيا تنوع طلبى جزء طبيعت انسان نيست؟

بدون شك، تنوع از لوازم زندگى و جزء خواسته هاى بشر است، كاملا طبيعى است كه انسان پس از مدتى از غذاى يكنواخت خسته شود، اين كار خلافى نيست پس چگونه بنى اسرائيل با درخواست تنوع مورد سرزنش ‍ قرار گرفتند؟

پاسخ اين سؤ ال با ذكر يك نكته روشن مى شود و آن اينكه در زندگى بشر حقايقى وجود دارد كه اساس زندگى او را تشكيل مى دهد و نبايد فداى خور و خواب و لذائذ متنوع گردد.

زمانهائى پيش مى آيد كه توجه به اين امور انسان را از هدف اصلى، از ايمان و پاكى و تقوى از آزادگى و حريت باز مى دارد، در اينجا است كه بايد به همه آنها پشت پا بزند.

تنوع طلبى در حقيقت دام بزرگى است از سوى استعمارگران ديروز و امروز كه با استفاده از آن، افراد آزاده را چنان اسير انواع غذاها و لباسها و مركبها و مسكنها مى كنند كه خويشتن خويش را به كلى به دست فراموشى بسپارند و حلقه اسارت آنها را بر گردن نهند.

3- آيا (من ) و (سلوى ) از هر غذائى برتر بود؟

بدون شك غذاهاى گياهى مختلفى كه بنى اسرائيل از موسى درخواست كردند، غذاهاى پرارزشى است، ولى مساءله اين است كه تنها نبايد به زندگى از

يك بعد نگاه كرد، آيا سزاوار است انسان براى دستيابى به مواد مختلف غذائى تن به اسارت در دهد؟!

وانگهى بنابر اينكه (من ) يكنوع عسل كوهستانى و يا ماده قندى نيرو بخشى مشابه آن باشد يكى از مفيدترين و پرانرژى ترين غذاها است، مواد پروتئينى موجود در گوشت تازه (مانند سلوى پرنده مخصوص ) از جهاتى بر مواد پروتئينى موجود در حبوبات برترى دارد، چرا كه هضم و جذب اولى بسيار آسان است در حالى كه براى جذب دومى دستگاه گوارش با فعاليت خسته كننده اى دست به گريبان خواهد بود.

ضمنا (فوم ) را كه از غذاهاى مورد تقاضاى بنى اسرائيل است بعضى به معنى گندم، و بعضى به معنى سير تفسير كرده اند، البته هر يك از اين دو ماده امتياز ويژه اى دارد، ولى بعضى معتقدند كه معنى گندم صحيحتر است چرا كه بعيد است آنها مواد غذائى خالى از گندم را خواسته باشند.

4- چرا مهر ذلت بر بنى اسرائيل نهاده شد؟

از آيه فوق استفاده مى شود كه آنها به دو جهت گرفتار خوارى و ذلت شدند: يكى براى كفر و سرپيچى از دستورات خدا، و انحراف از توحيد به سوى شرك.

ديگر اينكه مردان حق و فرستادگان خدا را مى كشتند، اين سنگدلى و قساوت و بى اعتنائى به قوانين الهى، بلكه تمام قوانين انسانى كه حتى امروز نيز به روشنى در ميان گروهى از يهود ادامه دارد، مايه آن ذلت و بدبختى شد.

درباره سرنوشت يهود و زندگى دردناك آنها در ذيل آيه 112 سوره آل عمران به اندازه كافى بحث كرده ايم (جلد سوم صفحه 51).