تفسیر نمونه جلد ۱

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 34630
دانلود: 3024


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 96 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 34630 / دانلود: 3024
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 1

نویسنده:
فارسی

آيه(153) و (154) و ترجمه

( يايها الذين أمنوا استعينوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصبرين ) ( 153 ) ( و لا تقولوا لمن يقتل فى سبيل الله اموت بل احياء و لكن لا تشعرون ) ( 154 )

ترجمه:

153- اى افراد با ايمان از صبر (و استقامت ) و نماز (در برابر حوادث سخت زندگى ) كمك بگيريد (زيرا) خداوند با صابران است

154- و به آنها كه در راه خدا كشته مى شوند مرده مگوئيد، بلكه آنها زندگانند ولى شما نمى فهميد.

شان نزول

بعضى از مفسران از ابن عباس در شان نزول دومين آيه مورد بحث چنين نقل كرده اند كه اين آيه درباره كشته شدگان ميدان جنگ بدر نازل گرديد، آنها چهارده تن بودند، شش نفر از مهاجران، و هشت نفر از انصار، بعد از پايان جنگ عده اى تعبير مى كردند فلانكس مرد، آيه فوق نازل شد و با صراحت آنها را از اطلاق كلمه (ميت ) بر شهيدان نهى كرد.

تفسير:

شهيدان زنده اند...

از آنجا كه در آيات گذشته سخن از تعليم وتربيت و ذكر و شكر بود وبا توجه به معنى بسيار وسيعى كه اين مفاهيم دارند، غالب دستورات دينى را در بر مى گيرند.

در نخستين آيه مورد بحث سخن از صبر و پايدارى به ميان مى آورد، كه بدون آن، مفاهيم گذشته هرگز تحقق نخواهد يافت.

نخست مى گويد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد از صبر و نماز كمك بگيريد)( يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلوة ) .

و با اين دو نيرو (استقامت و توجه به خدا) به جنگ مشكلات و حوادث سخت برويد كه پيروزى از آن شما است (زيرا خداوند با صابران است )( ان الله مع الصابرين ) .

به عكس آنچه بعضى تصور مى كنند، (صبر) هرگز به معنى تحمل بدبختيها و تن دادن ذلت و تسليم در برابر عوامل شكست نيست، بلكه صبر و شكيبائى به معنى پايدارى و استقامت در برابر هر مشكل و هر حادثه است.

لذا بسيارى از علماى اخلاق براى (صبر) سه شاخه ذكر كرده اند:

صبر بر اطاعت (مقاومت در برابر مشكلاتى كه در راه طاعت وجود دارد).

صبر بر معصيت (ايستادگى در برابر انگيزه هاى گناه و شهوات سركش و طغيانگر).

و صبر بر مصيبت (پايدارى در برابر حوادث ناگوار و عدم خود باختگى و شكست روحى و ترك جزع و فزع ).

كمتر موضوعى را در قرآن مى توان يافت كه مانند (صبر) تكرار و مورد تأكيد قرار گرفته باشد در قرآن مجيد در حدود هفتاد مورد از صبر، سخن به ميان آمده كه بيش از ده مورد از آن به شخص پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) اختصاص دارد.

تاريخ مردان بزرگ گواهى مى دهد كه يكى از عوامل مهم يا مهمترين عامل پيروزى آنان استقامت و شكيبائى بوده است افرادى كه از اين صفت بى بهره اند در گرفتاريها بسيار زود از پا در مى آيند و مى توان گفت نقشى را كه اين عامل در پيشرفت افراد و جامعه ها ايفا مى كند، نه فراهم بودن امكانات دارد و نه استعداد و هوش و مانند آن.

به همين دليل در قرآن مجيد روى اين موضوع با مؤكدترين بيان تكيه شده است، آنجا كه مى گويد:( انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب ) : (صابران پاداش خود را بى حساب مى گيرند) (زمر 10).

و در مورد ديگر بعد از ذكر (صبر در برابر حوادث ) مى خوانيم:( ان ذلك من عزم الامور ) : (اين كار از محكمترين كارها است ) لقمان 17).

اصولا ويژگى استقامت و پايمردى، اين است كه فضائل ديگر بدون آن ارج و بهائى نخواهد داشت كه پشتوانه همه آنها صبر است و لذا در (نهج البلاغه ) در (كلمات قصار) مى خوانيم:( و عليكم بالصبر، فان الصبر من الايمان كالراس من الجسد، و لا خير فى جسد لا راس معه، و لا فى ايمان لا صبر معه ) : (بر شما باد به صبر و استقامت كه صبر در برابر ايمان همچون سر است در مقابل تن، تن بى سر فايدهاى ندارد، همچنين ايمان بدون صبر ناپايدار و بى نتيجه است ).

در روايات اسلامى عاليترين صبر را آن دانسته اند كه به هنگام فراهم آمدن وسائل عصيان و گناه انسان مقاومت كند و از لذت گناه چشم بپوشد.

در آيه مورد بحث مخصوصا به مسلمانان انقلابى نخستين كه دشمنان نيرومند و خونخوار و بى رحم از هر سو آنها را احاطه كرده بودند، دستور داده شده است كه در برابر حوادث مختلف از قدرت صبر و پايمردى كمك بگيرند، كه نتيجه آن استقلال شخصيت و اتكاء به خويشتن و خود يارى در پناه ايمان به خدا است و تاريخ اسلام اين حقيقت را به خوبى نشان مى دهد كه همين اصل اساسى پايه اصلى همه پيروزيها بود.

موضوع ديگرى كه در آيه بالا به عنوان يك تكيه گاه مهم در كنار صبر، معرفى شده (صلوة ) (نماز) است، لذا در احاديث اسلامى مى خوانيم: كان على (عليه‌السلام ) اذا اهاله امر فزع قام الى الصلوة ثم تلى هذه الاية و استعينوا بالصبر و الصلوة...: (هنگامى كه على (عليه‌السلام ) با مشكلى روبرو مى شد به نماز برمى خاست و پس از نماز به دنبال حل مشكل مى رفت و اين آيه را تلاوت مى فرمود:( و استعينوا بالصبر و الصلوة... ) از اين موضوع هرگز نبايد تعجب كرد، زيرا هنگامى كه انسان در برابر حوادث سخت و مشكلات طاقت فرسا قرار مى گيرد، و نيروى خود را براى مقابله با آنها ناچيز مى بيند، نياز به تكيه گاهى دارد كه از هر جهت نامحدود و بى انتها باشد، نماز او را با چنين مبدئى مربوط مى سازد، و با اتكاء بر او مى تواند با روحى مطمئن و آرام امواج سهمگين مشكلات را در هم بشكند.

بنابراين آيه فوق در حقيقت به دو اصل توصيه مى كند يكى اتكاى به خداوند كه نماز مظهر آن است و ديگرى مسأله خود يارى و اتكاى به نفس كه به عنوان صبر از آن ياد شده است.

و به دنبال مساءله صبر و استقامت در آيه بعد، سخن از حيات جاويدان شهيدان مى گويد كه پيوند نزديكى با استقامت و صبرشان دارد.

نخست مى گويد: (هرگز به آنها كه در راه خدا كشته مى شوند و شربت شهادت مى نوشند مرده مگوئيد)( و لا تقولوا لمن يقتل فى سبيل الله اموات ) .

سپس براى تاءكيد بيشتر اضافه مى كند: (بلكه آنها زندگانند، اما شما درك نمى كنيد!)( بل احياء و لكن تشعرون ) .

اصولا در هر نهضتى گروهى راحت طلب و ترسو خود را كنار مى كشند و علاوه بر اينكه خودشان كارى انجام نمى دهند سعى در دلسرد كردن ديگران دارند

همين كه حادثه ناگوارى رخ مى دهد، اظهار تاسف مى كنند و آن را دليل بر بى نتيجه بودن آن قيام مى پندارند، غافل از اينكه هيچ هدف مقدس و گرانبهائى بدون دادن قربانى يا قربانيها بدست نيامده و اين يكى از سنن اين جهان است.

قرآن كريم كرارا از اين دسته سخن به ميان آورده و آنها را سخت سرزنش مى كند.

گروهى از اين قماش مردم در آغاز اسلام بودند كه هر گاه كسى از مسلمانان در ميدان جهاد به افتخار شهادت نائل مى آمد مى گفتند فلانى مرد! و با اظهار تاسف از مردنش، ديگران را مضطرب مى ساختند.

خداوند در پاسخ اين گفته هاى مسموم پرده از روى يك حقيقت بزرگ بر مى دارد و با صراحت مى گويد: شما حق نداريد كسانى را كه در راه خدا جان مى دهند مرده بخوانيد آنها زنده اند زنده جاويدان، و از روزيهاى معنوى در پيشگاه خدا بهره مى گيرند، با يكديگر سخن مى گويند، و از سرنوشت پربارشان كاملا خشنودند، اما شما كه در چهار ديوارى محدود عالم ماده محبوس و زندانى هستيد اين حقايق را نمى توانيد درك كنيد.

نكته ها

نكته 1- چگونگى حيات جاودانى شهيدان

در اينكه حيات و زندگى شهيدان چگونه است؟ در ميان مفسران گفتگو است، بدون شك ظاهر آيه اين است كه آنها داراى يكنوع حيات برزخى و روحانى هستند چرا كه جسمشان از هم متلاشى شده و به گفته امام صادق (عليه‌السلام ) آن حيات با بدنى است مثالى (بدن مجرد از ماده معمولى و همگون اين بدن ) كه تفسير آن در سوره مؤ منون آيه 100( و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون ) خواهد آمد.

بعضى از مفسران اين زندگى را به عنوان يك حيات غيبى و مخصوص به شهداء دانسته اند و گفته اند ما توضيح بيشترى درباره چگونگى اين زندگى و طرز استفاده از آن را در اختيار نداريم.

بعضى ديگر حيات را در اينجا به معنى هدايت، و مرگ را به معنى گمراهى دانسته اند، و گفته اند معنى آيه اين است كه هر كس كشته شد نگوئيد گمراه است، بلكه او هدايت شده است بعضى ديگر حيات جاويد شهيدان را زنده ماندن نام آنها و مكتب آنها مى دانند.

ولى با توجه به آنچه در تفسير اول گفتيم روشن مى شود كه هيچيك از اين احتمالات قابل قبول نيست، نه لزومى دارد كه آيه را به معانى مجازى تفسير كنيم و نه مساءله حيات برزخى را مخصوص شهيدان بدانيم، بلكه شهيدان داراى حيات روحانى و برزخى هستند با اين امتياز كه در قرب رحمت پروردگارند و متنعم به انواع نعمتهاى او مى باشند.

نكته 2- مكتبى كه به شهادت افتخار مى كند

اسلام با ترسيمى كه از مساءله شهادت در آيه فوق و آيات ديگر قرآن كرده است عامل بسيار مهم تازهاى را در مبارزه حق در برابر باطل وارد ميدان ساخته است، عاملى كه كاربرد آن از هر سلاحى بيشتر، و تاثير آن از همه برتر است، عاملى كه مى تواند خطرناكترين و وحشتناكترين سلاحهاى عصر و زمان ما را در هم بشكند، چنانكه در تاريخ انقلاب اسلامى كشور ما ايران با كمال وضوح اين حقيقت را با چشم ديديم كه عشق به شهادت على رغم تمام كمبودهاى ظاهرى عامل پيروزى سربازان اسلام در برابر قدرتهاى بزرگ شد.

و اگر در تاريخ اسلام و حماسه هاى جاويدان جهادهاى اسلامى و شرح ايثارگريهاى كسانى را كه با تمام وجودشان در راه پيشبرد اين آئين پاك جانفشانى

كردند دقت كنيم مى بينيم يك دليل مهم همه آن پيروزيها همين بود كه اسلام در تعليمات خود اين درس بزرگ را به آنها آموخته بود كه شهادت در راه خدا و در طريق حق و عدالت به معنى فناء و نابودى و مرگ نيست، بلكه سعادت است و زندگى جاويدان و افتخار ابدى.

سربازانى كه چنين درسى را در اين مكتب بزرگ آموخته اند هرگز قابل مقايسه با سربازان عادى نيستند، سرباز عادى به حفظ جان خود مى انديشد، اما آنها براى حفظ مكتب پيكار مى كنند و پروانه وار مى سوزند و قربانى مى شوند و افتخار مى كنند.

نكته 3 زندگى برزخى و بقاى روح

ضمنا از اين آيه موضوع بقاى روح و زندگى برزخى انسانها (زندگى پس از مرگ و قبل از رستاخيز) به روشنى اثبات مى شود و پاسخ صريحى است به كسانى كه مى گويند قرآن به مساءله بقاى روح و زندگى برزخى اشارهاى نكرده است.

شرح بيشتر درباره اين موضوع و همچنين مسأله حيات جاويدان شهيدان و پاداش مهم و مقام والاى كشتگان راه خدا را در جلد سوم تفسير نمونه صفحه 168 (ذيل آيه 169 سوره آل عمران مطالعه فرمائيد.

آيه(155) تا (157) و ترجمه

( و لنبلونكم بشى ء من الخوف و الجوع و نقص من الاءمول و الاءنفس و الثمرت و بشر الصبرين ) ( 155 ) ( الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون ) ( 156 ) ( اولئك عليهم صلوت من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون ) ( 157 )

ترجمه:

155- قطعا همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، زيان مالى و جانى، و كمبود ميوه ها آزمايش مى كنيم و بشارت ده به استقامت كنندگان!

156- آنها كه هر گاه مصيبتى به آنها رسد مى گويند: ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم!

157- اينها همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدايت يافتگان.

تفسير:

جهان صحنه آزمايش الهى است

بعد از ذكر مساءله شهادت در راه خدا، و زندگى جاويد شهيدان، و همچنين مساءله صبر و شكر كه هر كدام يكى از چهره هاى آزمايشهاى الهى است، در اين آيه به مساءله آزمايش به طور كلى و چهره هاى گوناگون آن اشاره مى كند

و به عنوان يك امر قطعى و تخلف ناپذير مى فرمايد: به طور مسلم ما همه شما را با امورى همچون ترس و گرسنگى و زيان مالى و جانى و كمبود ميوه ها آزمايش مى كنيم( و لنبلونكم بشى ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات ) .

و از آنجا كه پيروزى در اين امتحانات جز در سايه مقاومت و پايدارى ممكن نيست در پايان آيه مى فرمايد: و بشارت ده صابران و پايداران را( و بشر الصابرين ) .

آنها هستند كه از عهده اين آزمايشهاى سخت به خوبى بر مى آيند و بشارت پيروزى متعلق به آنها است، اما سست عهدان بى استقامت از بوته اين آزمايشها سيه روى در مى آيند.

آيه بعد صابران را معرفى كرده مى گويد: آنها كسانى هستند كه هر گاه مصيبتى به آنها رسد مى گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم( الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون ) .

توجه به اين واقعيت كه همه از او هستيم اين درس را به ما مى دهد كه از زوال نعمتها هرگز ناراحت نشويم، چرا كه همه اين مواهب بلكه خود ما تعلق به او داريم، يكروز مى بخشد و روز ديگر مصلحت مى بيند و از ما باز مى گيرد و هر دو صلاح ما است.

و توجه به اين واقعيت كه ما همه به سوى او باز مى گرديم به ما اعلام مى كند كه اينجا سراى جاويدان نيست زوال نعمتها و كمبود مواهب و يا كثرت وفور آنها همه زودگذر است، و همه اينها وسيله اى است براى پيمودن مراحل تكامل توجه به اين دو اصل اساسى اثر عميقى در ايجاد روح استقامت و صبر دارد.

بديهى است منظور از گفتن جمله انا لله و انا اليه راجعون تنها ذكر زبانى آن نيست، بلكه توجه به حقيقت و روح آن است كه يكدنيا توحيد و ايمان در عمق آن نهفته است.

و در آخرين آيه مورد بحث الطاف بزرگ الهى را براى صابران و سخت كوشان كه از عهده اين امتحانات بزرگ بر آمده اند بازگو مى كند و مى گويد: اينها كسانى هستند كه لطف و رحمت خدا و درود الهى بر آنها است( اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة ) اين الطاف و رحمتها آنها را نيرو مى بخشد كه در اين راه پر خوف و خطر گرفتار اشتباه و انحراف نشوند، لذا در پايان آيه مى فرمايد: و آنها هستند هدايت يافتگان( و اولئك هم المهتدون ) .

و به اين ترتيب فشرده اى از مساءله بزرگ امتحان و هدف نهائى و چهره هاى مختلف، و عوامل پيروزى و همچنين نتائج آن را در اين چند جمله كوتاه روشن مى سازد.

نكته ها

نكته 1- چرا خدا مردم را آزمايش مى كند؟

در زمينه مساءله آزمايش الهى بحث فراوان است، نخستين سؤ الى كه به ذهن مى رسد اين است كه مگر آزمايش ‍ براى اين نيست كه اشخاص يا چيزهاى مبهم و ناشناخته را بشناسيم و از ميزان جهل و نادانى خود بكاهيم؟ اگر چنين است

خداوندى كه علمش به همه چيز احاطه دارد و از اسرار درون و برون همه كس و همه چيز آگاه است، غيب آسمان و زمين را با علم بى پايانش مى داند، چرا امتحان مى كند؟ مگر چيزى بر او مخفى است كه با امتحان آشكار شود؟!

پاسخ اين سؤ ال مهم را در اينجا بايد جستجو كرد كه مفهوم آزمايش و امتحان در مورد خداوند با آزمايشهاى ما بسيار متفاوت است.

آزمايشهاى ما همانست كه در بالا گفته شد يعنى براى شناخت بيشتر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمايش الهى در واقع همان پرورش و تربيت است.

توضيح اينكه در قرآن متجاوز از بيست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است، اين يك قانون كلى و سنت دائمى پروردگار است كه براى شكوفا كردن استعدادهاى نهفته (و از قوه به فعل رساندن آنها) و در نتيجه پرورش دادن بندگان آنان را مى آزمايد، يعنى همانگونه كه فولاد را براى استحكام بيشتر در كوره مى گدازند تا به اصطلاح آبديده شود، آدمى را نيز در كوره حوادث سخت پرورش مى دهد تا مقاوم گردد.

در واقع امتحان خدا به كار باغبانى پر تجربه شبيه است كه دانه هاى مستعد را در سرزمينهاى آماده مى پاشد، اين دانه ها با استفاده از مواهب طبيعى شروع به نمو و رشد مى كنند، تدريجا با مشكلات مى جنگند و با حوادث پيكار مى نمايند در برابر طوفانهاى سخت و سرماى كشنده و گرماى سوزان ايستادگى به خرج مى دهند تا شاخه گلى زيبا يا درختى تنومند و پر ثمر بار آيد كه بتواند به زندگى و حيات خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد.

سربازان را براى اينكه از نظر جنگى نيرومند و قوى شوند به مانورها و جنگهاى مصنوعى مى برند و در برابر انواع مشكلات تشنگى، گرسنگى، گرما و سرما، حوادث دشوار، موانع سخت، قرار مى دهند تا ورزيده و آبديده شوند.

و اين است رمز آزمايشهاى الهى.

قرآن مجيد به اين حقيقت در جاى ديگر تصريح كرده مى گويد( و ليبتلى الله ما فى صدوركم و ليمحص ما فى قلوبكم و الله عليم بذات الصدور ) : او آنچه را شما در سينه داريد مى آزمايد تا دلهاى شما كاملا خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است (آل عمران 154).

امير مؤ منان على (عليه‌السلام ) تعريف بسيار پر معنى در زمينه فلسفه امتحانات الهى دارد مى فرمايد: و ان كان سبحانه اعلم بهم من انفسهم و لكن لتظهر الافعال التى بها يستحق الثواب و العقاب: گرچه خداوند به روحيات بندگانش از خودشان آگاهتر است ولى آنها را امتحان مى كند تا كارهاى خوب و بد كه معيار پاداش و كيفر است از آنها ظاهر گردد.

يعنى صفات درونى انسان به تنهائى نمى تواند معيارى براى ثواب و عقاب گردد مگر آن زمانى كه در لابلاى اعمال انسان خودنمائى كند، خداوند بندگان را مى آزمايد تا آنچه در درون دارند در عمل آشكار كنند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و كيفر او گردند.

اگر آزمايش الهى نبود اين استعدادها شكوفا نمى شد و درخت وجود انسان ميوه هاى اعمال بر شاخسارش نمايان نمى گشت و اين است فلسفه آزمايش الهى در منطق اسلام.

نكته 2- آزمايش خدا همگانى است

از آنجا كه نظام حيات در جهان هستى نظام تكامل و پرورش است و تمامى موجودات زنده مسير تكامل را مى پيمايند، حتى درختان استعدادهاى نهفته خود را با ميوه بروز مى دهند همه مردم از انبياء گرفته تا ديگران طبق اين قانون عمومى مى بايست آزمايش شوند و استعدادات خود را شكوفا سازند.

گرچه امتحانات الهى متفاوت است، بعضى مشكل، بعضى آسان و قهرا نتائج آنها نيز با هم فرق دارد، اما به هر حال آزمايش براى همه هست، قرآن مجيد به امتحان عمومى انسانها اشاره كرده مى فرمايد:( ا حسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون ) : آيا مردم گمان مى كنند بدون امتحان رها مى شوند، نه هرگز بلكه همگى بايد امتحان دهند (عنكبوت آيه 1) قرآن نمونه هائى از امتحانات پيامبران را نيز بازگو كرده است آنجا كه مى فرمايد:( و اذ ابتلى ابراهيم ربه ) : خداوند ابراهيم را امتحان كرد (بقره 124).

در جاى ديگر آمده است:( فلما رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربى ليبلونى ا اشكر ام اكفر ) : هنگامى كه يكى از پيروان سليمان تخت بلقيس را در كمتر از يك چشم به هم زدن از راه دور براى او حاضر كرد، سليمان گفت اين لطف خدا است براى اينكه مرا امتحان كند آيا شكرگزارى مى كنم يا كفران؟ (نمل 40 ).

نكته 3- طرق آزمايش

در آيه فوق نمونه هائى از امورى كه انسان با آنها امتحان مى شود بيان شده، از قبيل: ترس، گرسنگى، زيانهاى مالى، و مرگ... ولى وسائل آزمايش خداوند منحصر به اينها نيست بلكه امور ديگرى نيز در قرآن به عنوان وسيله امتحان آمده است، مانند فرزندان، پيامبران، و دستورات خداوند، حتى بعضى از خوابها ممكن است از وسائل آزمايش ‍ باشد شرور و خيرها نيز از آزمايشهاى الهى محسوب مى شوند( و نبلوكم بالشر و الخير ) (انبياء 35).

بنا بر اين مواردى كه در آيه شمرده شده جنبه انحصارى ندارد، هر چند از نمونه هاى روشن و زنده آزمايشهاى الهى است.

و مى دانيم كه مردم در برابر آزمايشهاى خداوند به دو گروه تقسيم مى شوند: گروهى از عهده امتحانات بر آمده و گروهى مردود مى شوند.

مثلا مساءله ترس كه پيش مى آيد گروهى خود را مى بازند و به خاطر اينكه كوچكترين ضررى به آنها نرسد شانه از زير بار مسئوليت خالى مى كنند در جنگها فرار مى كنند، يا راه سازشكارى پيش مى گيرند، و با عذرتراشيهائى همچون( نخشى ان تصيبنا دائرة ) : ما مى ترسيم ضررى به ما متوجه شود از تكليف الهى سرباز مى زنند (سوره مائده آيه 5)

اما گروهى ديگر در برابر عوامل ترس با ايمان و توكل بيشترى خود را براى هر گونه فداكارى مهيا مى كنند چنانكه در قرآن آمده است:( الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل ) وقتى كه به مردم با ايمان مى گفتند اوضاع خطرناك است، و دشمنان شما مجهزند، شما عقب نشينى كنيد بر ايمان و توكل آنها افزوده مى شد! (آل عمران 173).

در برابر سائر مشكلات و عوامل امتحان كه در آيه آمده است همچون گرسنگى و زيانهاى مالى و جانى نيز همه مردم يكسان نيستند نمونه هائى از اين امتحانات در متن قرآن آمده است و در آيات مناسب به آن اشاره خواهيم كرد.

نكته 4- رمز پيروزى در امتحان

در اينجا سؤ ال ديگرى پيش مى آيد و آن اينكه: حال كه همه انسانها در يك امتحان گسترده الهى شركت دارند، راه موفقيت در اين آزمايشها چيست؟ پاسخ اين سؤ ال را قسمت آخر آيه مورد بحث و آيات ديگر قرآن مى دهد:

1- نخستين و مهمترين گام براى پيروزى همان است كه در جمله كوتاه

و پر معنى و بشر الصابرين در آيه فوق آمده است، اين جمله با صراحت مى گويد: رمز پيروزى در اين راه، صبر و پايدارى است و به همين دليل بشارت پيروزى را تنها به صابران و افراد با استقامت مى دهد.

2- توجه به گذرا بودن حوادث اين جهان و سختيها و مشكلاتش و اينكه اين جهان گذرگاهى بيش نيست عامل ديگرى براى پيروزى محسوب كه در جمله انا لله و انا اليه راجعون (ما از آن خدا هستيم و به سوى خدا باز مى گرديم ) آمده است.

اصولا اين جمله كه از آن به عنوان كلمه استرجاع ياد مى شود، عصارهاى است از عاليترين درسهاى توحيد و انقطاع الى الله و تكيه بر ذات پاك او در همه چيز و در هر زمان، و اگر مى بينيم بزرگان اسلام به هنگام بروز مصائب سخت اين جمله را با الهام گرفتن از قرآن مجيد تكرار مى كردند براى اين بوده است كه شدت مصيبت آنها را تكان ندهد و در پرتو ايمان به مالكيت خداوند و بازگشت همه موجودات به سوى او، اين حوادث را در خود هضم كنند.

امير مؤ منان على (عليه‌السلام ) در تفسير اين جمله مى فرمايد:( ان قولنا انا لله اقرار على انفسنا بالملك و قولنا و انا اليه راجعون اقرار على انفسنا بالهلك ) : اينكه ما مى گوئيم انا لله اعتراف به اين حقيقت است كه ما مملوك اوئيم و اينكه مى گوئيم و انا اليه راجعون اقرار به اين است كه ما از اين جهان خواهيم رفت و جايگاه ما جاى دگر است.

3- استمداد از نيروى ايمان و الطاف الهى عامل مهم ديگرى است، كسانى هستند كه هر وقت دستخوش حوادث مى گردند، اعتدال خود را از دست داده گرفتار اضطراب مى شوند، اما دوستان خدا چون برنامه و هدف روشنى دارند بدون حيرت و سرگردانى، مطمئن و آرام به راه خود ادامه مى دهند، خدا نيز

روشن بينى بيشترى به آنها مى دهد كه در انتخاب راه صحيح دچار اشتباه نشوند، چنانكه قرآن مى گويد:( و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا ) كسانى كه در راه ما به جهاد برخيزند ما آنها را به راه هاى خود هدايت مى كنيم (عنكبوت 69).

4- توجه به تاريخ پيشينيان و بررسى موضع آنان در برابر آزمايشهاى الهى براى آماده ساختن روح انسان نسبت به امتحانات پروردگار بسيار مؤ ثر است.

اصولا اگر انسان در مسائلى كه براى او پيش مى آيد احساس تنهائى كند از نيروى مقاومتش كاسته خواهد شد، اما توجه به اين حقيقت كه اين مشكلات طاقتفرسا و آزمايشهاى سخت الهى براى همه اقوام و ملتها در طول تاريخ وجود داشته سبب افزايش نيروى پايدارى انسان مى گردد به همين دليل قرآن مجيد كرارا براى دلدارى پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و تقويت روحيه او و مؤ منان اشاره به تاريخ گذشتگان و حوادث دردناك زندگى آنها مى كند مثلا مى گويد: و لقد استهزء برسل من قبلك: اگر تو را استهزاء كنند نگران مباش، پيامبران پيشين نيز گرفتار استهزاى جاهلان بودنداما با نيروى استقامت بر آنها پيروز شدند (انعام 10).

در جاى ديگر مى فرمايد:( و لقد كذبت رسل من قبلك فصبروا على ما كذبوا و اوذوا حتى اتاهم نصرنا ) : اگر تو را تكذيب كنند تعجب نيست، پيامبران پيشين را نيز تكذيب كردند آنها در برابر تكذيب مخالفان پايدارى و شكيبائى به خرج دادند، و آزار شدند تا سرانجام نصرت و يارى ما به سراغشان آمد (انعام 34).

5- توجه به اين حقيقت كه همه اين حوادث در پيشگاه خداوند رخ مى دهد و او از همه چيز آگاه است عامل ديگرى براى پايدارى است.

كسانى كه در يك مسابقه مشكل و طاقت فرسا شركت دارند همين كه احساس مى كنند جمعى از دوستانشان در اطراف ميدان مسابقه آنها را مى بينند

تحمل مشكلات براى آنها آسان مى شود و با شوق و عشق بيشترى به نبرد با حوادث بر مى خيزند.

جائى كه وجود چند نفر تماشاچى چنين اثرى در روح انسان بگذارد توجه به اين حقيقت كه خداوند مجاهدتهاى ما را در صحنه هاى آزمايش مى بيند، چه عشق و شورى به ادامه اين جهاد در ما ايجاد خواهد كرد.

قرآن مى گويد: به هنگامى كه نوح (عليه‌السلام ) تحت شديدترين فشارها از سوى قومش مأمور به ساختن كشتى شد خداوند به او دستور داد( و اصنع الفلك باعيننا ) : در برابر ما اقدام به ساختن كشتى كن (هود 37).

جمله باعيننا (در برابر ديدگان علم ماچنان قوت قلبى به نوح (عليه‌السلام ) بخشيد كه فشار و استهزاى دشمنان، كمترين خللى در اراده نيرومند او ايجاد نكرد.

از سالار شهيدان و مجاهدان راه خدا امام حسين (عليه‌السلام ) همين معنى نقل شده كه در صحنه كربلا به هنگامى كه بعضى از عزيزانش با فجيعترين وجهى شربت شهادت نوشيدند فرمود: هون على ما نزل بى انه بعين الله: همين كه ميدانم اين امور در برابر ديدگان علم پروردگار انجام مى گيرد تحمل آن بر من آسان است.

نكته 5- آزمايش به وسيله نعمت و بلا

امتحانات الهى هميشه به وسيله حوادث سخت و ناگوار نيست، بلكه گاه خدا بندگانش را با وفور نعمت و كاميابيها آزمايش مى كند، چنانكه قرآن مى گويد و نبلوكم بالشر و الخير فتنة: ما شما را به وسيله بديها و خوبيها امتحان مى كنيم (انبياء 35).

و در جاى ديگر از قول سليمان (عليه‌السلام ) مى خوانيم:( هذا من فضل ربى ليبلونى ا أشكرام اكفر ) : اين از فضل پروردگار من است او مى خواهد مرا آزمايش كند كه من در برابر اين نعمت شكرگزارى يا كفران مى كنم؟ (سوره نمل آيه 40)

توجه به چند نكته ديگر نيز در اينجا ضرورى است يكى اينكه لازم نيست همه مردم با همه وسائل آزمايش شوند، بلكه ممكن است امتحان هر گروهى به چيزى باشد، چرا كه تناسب با روحيه ها و وضع فردى و اجتماعى مردم در اينجا شرط است.

ديگر اينكه ممكن است يك انسان از عهده پاره اى از امتحانات به خوبى بر آيد در حالى كه در برابر امتحانات ديگر سخت رفوزه شود.

و نيز ممكن است امتحان فردى، وسيله امتحان ديگرى باشد، مثلا خداوند كسى را با مصيبت فرزند دلبندش مورد آزمايش قرار مى دهد، اين آزمايش پاى ديگران را هم به ميدان امتحان مى كشد كه آيا آنها در مقام همدردى بر مى آيند و در تخفيف آلام شخص مصيبت زده مى كوشند يا نه؟

آخرين نكته اينكه: همانگونه كه اشاره كرديم امتحانات الهى، جنبه عمومى و همگانى دارد و حتى پيامبران نيز از آن مستثنى نيستند، بلكه آزمايش آنها با توجه به سنگينى مسئوليتشان به درجات سختتر از آزمايش ديگران است.

آيات سوره هاى مختلف قرآن گوياى اين حقيقت است كه هر يك از پيامبران به سهم خود در كوران آزمايشهاى شديدى قرار گرفتند، حتى جمعى از آنان قبل از رسيدن به مقام رسالت، يك دوران طولانى از آزمايشهاى مختلف داشتند تا كاملا ورزيده شوند، و براى رهبرى و هدايت خلق آمادگى كامل پيدا كنند.

در ميان پيروان مكتب انبياء نيز نمونه هاى درخشانى از صبر و پايدارى در صحنه امتحان ديده مى شود كه هر كدام الگو و اسوهاى مى تواند باشد.

زن مسلمان باديه نشينى بود بنام ام عقيل كه دو ميهمان بر او وارد شد، فرزندش همراه شتران در باديه بود، در همان لحظه به او خبر دادند كه شتر خشمگين فرزندش را در چاه انداخته و بدرود حيات گفته، زن با ايمان به كسى كه خبر مرگ فرزند را براى او آورده بود گفت از مركب پياده شو، و به پذيرائى از مهمانها كمك كن، گوسفندى حاضر داشت به او داد تا آن را ذبح كند و سرانجام غذا آماده شد و به نزد ميهمانان گذاشت آنها مى خوردند و از صبر و استقامت اين زن در شگفت بودند، يكى از حاضران مى گويد: هنگامى كه از غذا خوردن فارغ شديم، زن با ايمان نزد ما آمد و گفت: آيا در ميان شما كسى هست كه از قرآن به خوبى آگاه باشد، يكى از حاضران گفت: بلى من آگاهم، گفت آياتى از قرآن بخوان تا در برابر مرگ فرزند مايه تسلى خاطر من گردد، او مى گويد: من اين آيات را براى او خواندم( و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون ) .

زن خداحافظى كرد سپس رو به قبله ايستاد و چند ركعت نماز گذارد، سپس عرض كرد (اللهم انى فعلت ما امرتنى، فانجز لى ما وعدتنى): خداوندا! من آنچه را تو دستور داده بودى انجام دادم، و رشته شكيبائى را رها نساختم، تو هم آنچه را از رحمت و صلوات به من وعده داده اى بر من ارزانى دار.

سپس اضافه كرد: اگر بنا بود در اين جهان كسى براى كسى بماند... يكى از حاضران مى گويد من فكر كردم مى خواهد بگويد فرزندم براى من باقى مى ماند، اما ديدم چنين ادامه داد پيامبر اسلام محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) براى امتش باقى مى ماند!.