تفسیر نمونه جلد ۱

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 34660
دانلود: 3031


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 96 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 34660 / دانلود: 3031
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 1

نویسنده:
فارسی

آيه(5) و ترجمه

( اهدنا الصرط المستقيم ) (5)

ترجمه:

ما را به راه راست هدايت فرما.

تفسير:

پيمودن صراط مستقيم

پس از اظهار تسليم در برابر پروردگار و وصول به مرحله عبوديت و استعانت و استمداد از ذات پاك او نخستين تقاضاى بنده اين است كه او را به راه راست، راه پاكى و نيكى، راه عدل و داد، و راه ايمان و عمل صالح هدايت فرمايد، تا خدائى كه همه نعمتها را به او ارزانى داشته نعمت هدايت را نيز بر آن بيفزايد.

گر چه اين انسان در چنين شرائط مؤ من است، و با خداى خود آشنا ولى امكان دارد كه هر آن اين نعمت به خاطر عواملى از او سلب گردد، و از صراط مستقيم منحرف و گمراه شود.

پس بايد هر شبانه روز لااقل ده بار از خداى خود بخواهد كه لغزش و انحرافى براى او پيش نيايد.

بعلاوه اين صراط مستقيم كه همان آئين حق است مراتب و درجاتى دارد كه همه افراد در پيمودن اين درجات يكسان نيستند، هر مقدار از اين درجات را انسان طى نمايد، باز درجات بالاتر و والاترى وجود دارد كه انسان با ايمان بايد از خدا بخواهد تا او را به آن درجات هدايت كند.

در اينجا اين سؤ ال معروف كه چرا ما همواره در خواست هدايت به صراط مستقيم از خدا مى كنيم مگر ما گمراهيم؟ مطرح مى شود.

وانگهى به فرضى كه اين سخن از ما زيبنده باشد از پيامبر و امامان كه نمونه انسان كامل بودند چه معنى دارد؟!

در پاسخ اين ايراد مى گوئيم:

اولا: همانطور كه اشاره شد انسان در مسير هدايت هر لحظه بيم لغزش و انحراف درباره او مى رود، به همين دليل بايد خود را در اختيار پروردگار بگذارد و تقاضا كند كه او را بر راه راست ثابت نگهدارد.

ما نبايد فراموش كنيم كه وجود و هستى و تمام مواهب الهى، لحظه به لحظه از آن مبدء بزرگ به ما مى رسد.

سابقا گفتيم مثل ما و همه موجودات (از يك نظر) مثل لامپهاى برق است، اگر مى بينيم نور لامپ، متصل و يكنواخت پخش مى شود به خاطر آنست كه لحظه به لحظه نيرو از منبع برق به او مى رسد منبع برق هر لحظه نور جديدى توليد مى كند و بوسيله سيمهاى ارتباطى به لامپ تحويل مى گردد.

هستى ما نيز همانند نور اين لامپها است گر چه به صورت يك وجود ممتد جلوه گر است، ولى در حقيقت لحظه به لحظه وجود تازه اى از منبع هستى آفريدگار فياض، به ما مى رسد.

بنابر اين همانگونه كه هر لحظه وجود تازهاى به ما مى رسد، به هدايت جديدى نيز نيازمنديم بديهى است اگر موانعى در سيمهاى معنوى ارتباطى ما با خدا ايجاد شود، كژيها، ظلمها، ناپاكيها و... پيوند ما را از آن منبع هدايت قطع مى كند، و همان لحظه از صراط مستقيم منحرف خواهيم شد.

ما از خدا طلب مى كنيم كه اين موانع پيش نيايد و ما بر صراط مستقيم ثابت بمانيم.

ثانيا: هدايت همان پيمودن طريق تكامل است كه انسان تدريجا مراحل نقصان را پشت سر بگذارد و به مراحل بالاتر برسد.

اين را نيز مى دانيم كه طريق تكامل نامحدود است و به سوى بى نهايت همچنان پيش مى رود.

بنابر اين جاى تعجب نيست كه حتى پيامبران و امامان از خدا تقاضاى هدايت صراط مستقيم كنند، چه اينكه كمال مطلق تنها خدا است، و همه بدون استثناء در مسير تكاملند چه مانع دارد كه آنها نيز تقاضاى درجات بالاترى را از خدا بنمايند.

مگر ما بر پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) صلوات و درود نمى فرستيم؟ مگر مفهوم صلوات، تقاضاى رحمت تازه پروردگار براى محمد و آل محمد نيست؟

مگر خود پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نمى فرمود: رب زدنى علما خدايا علم (و هدايت ) مرا بيشتر كن!

مگر قرآن نمى گويد:( و يزيد الله الذين اهتدوا هدى ) : خداوند هدايت هدايت يافتگان را افزون مى كند (مريم 76).

و نيز مى گويد:( و الذين اهتدوا زادهم هدى و آتاهم تقواهم ) : آنها كه هدايت يافته اند خداوند بر هدايتشان مى افزايد، و تقوا به آنها مى دهد محمد 17).

و از اينجا پاسخ سؤ الى كه مربوط به درود بر پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و امامان است نيز روشن كه اين درود و صلوات در حقيقت تقاضاى مقام بالاتر و والاتر براى آن بزرگواران است.

براى روشن شدن آنچه گفتيم به دو حديث زير توجه فرمائيد:

1- امير مؤ منان على (عليه‌السلام ) در تفسير جمله اهدنا الصراط المستقيم مى فرمايد، يعنى( ادم لنا توفيقك الذى اطعناك به فى ماضى ايامنا، حتى نطيعك كذلك فى مستقبل اعمارنا ) :خداوندا توفيقاتى را كه در گذشته بر ما ارزانى داشتى و به بركت آن تو را اطاعت كرديم، همچنان ادامه ده تا در آينده عمرمان نيز تو را اطاعت كنيم.

2- امام صادق (عليه‌السلام ) مى فرمايد: يعنى( ارشدنا للزوم الطريق المؤدى الى محبتك، و المبلغ الى جنتك،والمانع من ان نتبع اهوائنا فنغطب، او ان ناخذ بارائنا فنهلك ) : يعنى خداوندا ما را بر راهى كه به محبت تو مى رسد و به بهشت واصل مى گردد، و مانع از پيروى هوسهاى كشنده و آراء انحرافى و هلاك كننده است، ثابت بدار.

صراط مستقيم چيست؟

آنگونه كه از بررسى آيات قرآن مجيد بر مى آيد صراط مستقيم همان آئين خدا پرستى و دين حق و پايبند بودن به دستورات خدا است چنانكه در سوره

انعام آيه 161 مى خوانيم:( قل اننى هدانى ربى الى صراط مستقيم دينا قيما ملة ابراهيم حنيفا و ما كان من المشركين ) : بگوخداوند مرا به صراطمستقيم هدايت كرده: به دين استوار،آئين ابراهيم كه هرگز به خداشرك نورزيد.

در اينجا دين ثابت و پا بر جا و آئين توحيدى ابراهيم و نفى هر گونه شرك به عنوان صراط مستقيم معرفى شده كه اين جنبه عقيدتى را مشخص مى كند.

اما در سوره يس آيه 61 و 62 چنين مى خوانيم:( الم اعهد اليكم يا بنى آدم الا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين و ان اعبدونى هذا صراط مستقيم ) : (اى فرزندان آدم مگر با شما پيمان نبستم كه شيطان را پرستش نكنيد (به دستورات او عمل ننمائيد) و مرا پرستش كنيد اين همان صراط مستقيم است ).

در اينجا به جنبه هاى عملى آئين حق اشاره شده كه نفى هر گونه كار شيطانى و عمل انحرافى است.

و به گفته قرآن در سوره آل عمران آيه 101 راه رسيدن به صراط مستقيم پيوند و ارتباط با خدا است( و من يعتصم بالله فقد هدى الى صراط مستقيم ) .

ذكر اين نكته نيز لازم به نظر مى رسد كه راه مستقيم همى شه يك راه بيشتر نيست زيرا ميان دو نقطه تنها يك خط مستقيم وجود دارد كه نزديكترين راه را تشكيل مى دهد.

بنابر اين اگر قرآن مى گويد صراط مستقيم، همان دين و آئين الهى در جنبه هاى عقيدتى و عملى است به اين دليل است كه نزديكترين راه ارتباط با خدا همانست.

و نيز به همين دليل است كه دين واقعى يك دين بيشتر نيست( ان الدين عند الله الاسلام ) :(دين در نزد خدا اسلام است ) (آل عمران آيه 19).

به خواست خدا بعدا خواهيم ديد كه اسلام معنى وسيعى دارد كه هر آئين توحيدى را در آن عصر و زمان كه رسميت داشته و با آئين جديد نسخ نشده است شامل مى شود.

و از اينجا روشن مى شود تفسيرهاى مختلفى كه مفسران در اين زمينه نقل كرده اند همه در واقع به يك چيز باز مى گردد:

بعضى آن را به معنى اسلام.

بعضى به معنى قرآن.

بعضى به پيامبر و امامان راستين.

و بعضى آنرا به آئين الله كه جز آن را قبول نمى كند، تفسير نموده اند تمام اين معانى بازگشت به همان دين و آئين الهى در جنبه هاى اعتقادى و عملى مى كند.

همچنين رواياتى كه در منابع اسلامى در اين زمينه وارد شده و هر كدام به زاويه اى از اين مساءله اشاره كرده همه به يك اصل باز مى گردد، از جمله: از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) چنين نقل شده:( الصراط المستقيم صراطالانبياء و هم الذين انعم الله عليهم ) : (صراط مستقيم راه پيامبران است و همانها هستند كه مشمول نعمتهاى الهى شده اند).

از امام صادق (عليه‌السلام ) مى خوانيم كه در تفسير آيه( اهدنا الصراط المستقيم) فرمود: الطريق و معرفة الامام: (منظور راه و شناخت امام است.)

و نيز در حديث ديگرى از همان امام نقل شده:( و الله نحن الصراط المستقيم ) : (به خدا سوگند مائيم صراط مستقيم ).

در حديث ديگرى باز از همان امام مى خوانيم كه فرمود: صراط مستقيم، امير مؤ منان على (عليه‌السلام ) است.

مسلم است كه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و على (عليه‌السلام ) و ائمه اهل بيت (عليهما‌السلام ) همه به همان

آئين توحيدى خدا دعوت مى كردند، دعوتى كه جنبه هاى اعتقادى و عملى را در بر مى گرفت.

جالب اينكه (راغب ) در كتاب (مفردات ) در معنى صراط مى گويد:(صراط) راه مستقيم است، بنابر اين مستقيم بودن در مفهوم صراط افتاده، و ذكر آن به صورت توصيف، براى تاءكيد هر چه بيشتر روى اين مسأله است.

آيه(6) و ترجمه

( صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالين ) (6)

ترجمه:

راه آنها كه بر آنان نعمت دادى نه آنها كه بر ايشان غضب كردى و نه گمراهان!

تفسير:

دو خط انحرافى!

اين آيه در حقيقت تفسير روشنى است براى (صراط مستقيم ) كه در آيه قبل خوانديم، مى گويد: مرا به راه كسانى هدايت فرما كه آنان را مشمول انواع نعمتهاى خود قرار دادى (نعمت هدايت، نعمت توفيق، نعمت رهبرى مردان حق و نعمت علم و عمل و جهاد و شهادت ) نه آنها كه بر اثر اعمال زشت، و انحراف عقيده غضب تو دامنگيرشان شد و نه آنها كه جاده حق را رها كرده و در بيراهه ها گمراه و سرگردان شده( صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالين ) .

در حقيقت چون ما آشنائى كامل به راه و رسم هدايت نداريم، خدا به ما دستور مى دهد كه در اين آيه طريق و خط پيامبران و نيكوكاران و آنها كه مشمول نعمت و الطاف او شده اند را بخواهيم.

و نيز به ما هشدار مى دهد كه در برابر شما همى شه دو خط انحرافى قرار دارد، خط (مغضوب عليهم ) و خط(ضالين ) كه به زودى به تفسير اين دو آشنا خواهيم شد.

نكته ها

1- الذين انعمت عليهم كيانند؟

سوره نساء آيه 69 اين گروه را تفسير كرده است:( و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا ) : (كسانى كه دستورات خدا و پيامبر را اطاعت كنند، خدا آنها را با كسانى قرار مى دهد كه مشمول نعمت خود ساخته، از پيامبران و رهبران صادق و راستين و جانبازان و شهيدان راه خدا و افراد صالح، و اينان رفيقان خوبى هستند).

همانگونه كه ملاحظه مى كنيم اين آيه افراد مورد نعمت خدا را چهار گروه معرفى مى كند:(پيامبران، صديقين، شهداء، و صالحين.

اين مراحل چهارگانه شايد اشاره به اين معنى باشد كه براى ساختن يك جامعه انسانى سالم و مترقى و مؤ من، نخست بايد رهبران حق و انبياء وارد ميدان شوند.

و به دنبال آنها مبلغان صديق و راستگو كه گفتار و كردارشان با يكديگر هماهنگ است، تا اهداف پيامبران را از اين طريق در همه جا گسترش دهند.

به دنبال اين دوران سازندگى فكرى، طبيعتا عناصر آلوده و آنها كه مانع راه حقند سر بر دارند، جمعى بايد در مقابل آنها قيام كنند و عده اى شهيد شوند و با خون پاكشان درخت توحيد آبيارى گردد.

در مرحله چهارم محصول اين كوششها و تلاشها به وجود آمدن صالحان است اجتماعى پاك و شايسته و آكنده از معنويت.

بنابراين ما در سوره حمد در شبانه روز پى در پى از خدا مى خواهيم كه در خط اين چهار گروه قرار گيريم، خط انبياء خط صديقين، خط شهدا و صالحين و روشن

است كه در هر مقطع زمانى بايد در يكى از اين خطوط، انجام وظيفه كنيم و رسالت خويش را ادا نمائيم.

2- (مغضوب عليهم ) و (ضالين ) كيانند؟

جدا كردن اين دو از هم در آيات فوق نشان مى دهد كه هر كدام اشاره به گروه مشخصى است.

در اينكه فرق ميان اين دو چيست سه تفسير وجود دارد:

1- از موارد استعمال اين دو كلمه در قرآن مجيد چنين استفاده مى شود كه (مغضوب عليهم ) مرحله اى سختتر و بدتر از ضالين است، و به تعبير ديگر ضالين گمراهان عادى هستند، و مغضوب عليهم، گمراهان لجوج و يا منافق، و به همين دليل در بسيارى از موارد، غضب و لعن خداوند در مورد آنها ذكر شده.

در آيه 106 سوره نحل مى خوانيم( و لكن من شرح بالكفر صدرا فعليهم غضب من الله ) : (آنهائى كه سينه خود را براى كفر گسترده ساختند غضب پروردگار بر آنها است ).

و در آيه 6 سوره فتح آمده است،( و يعذب المنافقين و المنافقات و المشركين و المشركات الظانين بالله ظن السوء عليهم دائرة السوء و غضب الله عليهم و لعنهم و اعدلهم جهنم ) : (خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك و آنها را كه درباره خدا گمان بد مى برند مورد غضب خويش قرار مى دهد، و آنها را لعن مى كند، و از رحمت خويش دور مى سازد، و جهنم را براى آنان آماده ساخته است.

به هر حال مغضوب عليهم آنها هستند كه علاوه بر كفر، راه لجاجت و عناد و دشمنى با حق را مى پيمايند و حتى از اذيت و آزار رهبران الهى و پيامبران در صورت امكان فروگذار نمى كنند آيه 112 سوره آل عمران مى گويد:( و بائوا بغضب من الله... ذلك بانهم كانوايكفرون بايات الله و يقتلون الانبياء بغير حق ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون ) : (غضب خداوند شامل حال آنها (يهود) شد چرا كه به خدا كفر مى ورزيدند و پيامبران الهى را به ناحق مى كشتند).

2- جمعى از مفسران عقيده دارند كه مراد از (ضالين ) منحرفين نصارى و منظور از( مغضوب عليهم ) منحرفان يهودند.

اين برداشت به خاطر موضعگيريهاى خاص اين دو گروه در برابر دعوت اسلام مى باشد، زيرا همانگونه كه قرآن هم صريحا در آيات مختلف بازگو مى كند، منحرفان يهود، كينه و عداوت خاصى نسبت به دعوت اسلام نشان مى دادند، هر چند در آغاز، دانشمندان آنها از مبشران اسلام بودند، اما چيزى نگذشت كه به جهاتى كه اينجا جاى شرح آن نيست از جمله به خطر افتادن منافع ماديشان سرسختترين دشمن شدند، و از هر گونه كار شكنى در پيشرفت اسلام و مسلمين فروگذار نكردند (همانگونه كه امروز نيز موضع گروه صهيونيست در برابر اسلام و مسلمانان همين است ).

و با اين حال تعبير از آنها به (مغضوب عليهم ) بسيار صحيح به نظر مى رسد ولى بايد توجه داشت كه اين تعبير در حقيقت از قبيل تطبيق كلى بر فرد است، نه انحصار مفهوم مغضوب عليهم در اين دسته از يهود.

اما منحرفان از نصارى كه موضعشان در برابر اسلام تا اين حد سرسختانه نبود، تنها در شناخت آئين حق گرفتار گمراهى شده بودند، از آنها تعبير به ضالين شده كه آن هم از قبيل تطبيق كلى بر فرد است.

در احاديث اسلامى نيز كرارا مغضوب عليهم به يهود و ضالين به منحرفان نصارى تفسير شده است و نكته اش ‍ همانست كه در بالا اشاره شد.

3- اين احتمال نيز وجود دارد كه ضالين به گمراهانى اشاره مى كند كه اصرارى بر گمراه ساختن ديگران ندارند در حالى كه (مغضوب عليهم ) كسانى

هستند كه هم گمراهند و هم گمراه گر، و با تمام قوا مى كوشند ديگران را همرنگ خود سازند!.

شاهد اين معنى آياتى است كه سخن از كسانى مى گويد كه مانع هدايت ديگران به راه راست بودند و به عنوان( يصدون عن سبيل الله ) از آنها ياد شده در آيه 16 سوره شورى مى خوانيم:( و الذين يحاجون فى الله من بعد ما استجيب له حجتهم داحضة عند ربهم و عليهم غضب و لهم عذاب شديد ) : (آنها كه بعد از پذيرش دعوت اسلام از ناحيه مؤ منان، در برابر پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به مخاصمه و بحثهاى انحرافى بر مى خيزند، حجت و دليلشان در پيشگاه خدا باطل و بى اساس است و غضب خدا بر آنها است و عذاب شديد در انتظارشان خواهد بود.

اما با اين همه چنين به نظر مى رسد كه جامعترين اين تفاسير همان تفسير اول است تفسيرى كه بقيه تفسيرها در آن جمع است و در حقيقت مصداقى از مصاديق آن محسوب مى شود بنابر اين دليلى ندارد كه ما مفهوم وسيع آيه را محدود كنيم.

و الحمد لله رب العالمين

(پايان سوره حمد)

سوره بقرة

اين سوره در ((مدينه )) نازل شده، و 286 آيه است

محتواى سوره بقره

اين سوره كه طولانى ترين سوره هاى قرآن مجيد است مسلما يكجا نازل نشده، بلكه در فواصل مختلف، و به مناسبتهاى نيازهاى گوناگون جامعه اسلامى، در مدينه نازل گرديده است.

ولى با اين حال جامعيت آن از نظر اصول اعتقادى اسلام و بسيارى از مسائل عملى (عبادى اجتماعى، سياسى و اقتصادى ) قابل انكار نيست.

چه اينكه در اين سوره:

1- بحثهائى پيرامون توحيد و شناسائى خدا مخصوصا از طريق مطالعه اسرار آفرينش آمده است.

2- بحثهائى در زمينه معاد و زندگى پس از مرگ، مخصوصا مثالهاى حسى آن مانند داستان ابراهيم و زنده شدن مرغها و داستان عزيز.

3- بحثهائى در زمينه اعجاز قرآن و اهميت اين كتاب آسمانى.

4- بحثهائى بسيار مفصل و طولانى درباره يهود و منافقان و موضعگيريهاى خاص آنها در برابر اسلام و قرآن، و انواع كارشكنيهاى آنان در اين رابطه.

5- بحثهائى در زمينه تاريخ پيامبران بزرگ مخصوصا ابراهيم (عليه‌السلام ) و موسى (عليه‌السلام ).

6- بحثهائى در زمينه احكام مختلف اسلامى از جمله نماز، روزه، جهاد در راه خدا، حج و تغيير قبله، ازدواج و طلاق، احكام تجارت و دين، و قسمت مهمى از احكام ربا و مخصوصا بحثهاى فراوانى در زمينه انفاق در راه خدا، و همچنين مسأله قصاص و تحريم قسمتى از گوشتهاى حرام و قمار و شراب و بخشى از احكام وصيت و مانند آن.

و اما نامگذارى اين سوره به البقره به خاطر داستانى است در مورد گاو بنى اسرائيل كه شرح آن در آيات 67 تا 73 به خواست خدا خواهد آمد.

فضيلت سوره بقره

در فضيلت اين سوره روايات پر اهميتى در منابع اسلامى نقل شده است:

از جمله مرحوم طبرسى در مجمع البيان از پيامبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) چنين نقل مى كند كه پرسيدند: اى سوره القرآن افضل؟ قال: البقرة، قيل اى آية البقرة افضل؟ قال آية الكرسى:(كداميك از سوره هاى قرآن از همه برتر است؟ فرمود: سوره بقره، عرض كردند كدام آيه از آيات سوره بقره افضل است؟ فرمود: آية الكرسى ).

افضليت اين سوره ظاهرا به خاطر جامعيت آنست، و افضل بودن آية الكرسى به خاطر محتواى توحيدى خاص آن مى باشد كه به خواست خدا در تفسير آن خواهد آمد.

و اين منافات ندارد كه بعضى از سوره هاى ديگر قرآن از جهات ديگرى برترى داشته باشند، چرا كه از ديدگاه هاى مختلف به آنها نظر شده است.

و نيز از امام على بن الحسين (عليهما‌السلام ) از پيامبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) چنين نقل شده است كه فرمود كسى كه چهار آيه از آغاز سوره بقره و آية الكرسى و دو آيه بعد از آن و سه آيه از آخر آن را بخواند هرگز در جان و مال خود ناخوش آيندى نخواهد ديد، و شيطان به او نزديك نمى شود، و قرآن را فراموش نخواهد كرد.

در اينجا لازم مى دانيم كه اين حقيقت مهم را تكرار كنيم، كه ثوابها و فضيلتها و پاداشهاى مهمى كه براى تلاوت قرآن يا سوره ها و آيات خاصى نقل شده هرگز مفهومش اين نيست كه انسان آنها را به صورت اوراد بخواند و تنها به گردش زبان قناعت كند.

بلكه خواندن قرآن براى فهميدن، و فهميدن براى انديشيدن، و انديشيدن براى عمل است.

اتفاقا هر فضيلتى درباره سورهاى يا آيه اى ذكر شده تناسب بسيار زيادى با محتواى آن سوره يا آيه دارد.

مثلا در فضيلت سوره نور چنين مى خوانيم كه هر كس بر آن مداومت كند خداوند او و فرزندانش را از آلودگى به زنا حفظ مى كند.

اين به خاطر آنست كه محتواى سوره نور دستورات مهمى در زمينه مبارزه با انحرافات جنسى دارد: دستور به تسريع ازدواج افراد مجرد دستور به حجاب، دستور به ترك چشم چرانى و نگاه هاى هوس آلود، دستور به ترك شايعه پراكنى و نسبتهاى ناروا، و بالاخره دستور به اجراى حد شرعى درباره زنان و مردان زناكار.

بديهى است اگر محتواى اين سوره در جامعه يا خانوادهاى پياده شود آلودگى به زنا نخواهد بود.

همچنين آياتى از سوره بقره كه در بالا اشاره شد و اتفاقا همه در زمينه توحيد و ايمان به غيب، و خداشناسى و پرهيز از وسوسه هاى شيطانى است، اگر كسى بخواند و محتواى آنرا در عمق جانش پياده كند، مسلما آن فضائل را خواهد داشت.

درست است كه خواندن قرآن به هر حال ثواب دارد، ولى ثواب اصلى و اساس و آثار سازنده هنگامى خواهد بود كه مقدمهاى براى انديشه و عمل باشد.