کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران0%

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علی اکبر صمدی یزدی
گروه: مشاهدات: 14055
دانلود: 1734

توضیحات:

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 193 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14055 / دانلود: 1734
اندازه اندازه اندازه
کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

آثار گناه در زندگی و راه جبران

نویسنده: علی‌اکبر صمدی

پیشگفتار

بدون شک، گناه و تخلّف از قوانین الهی، عامل بدبختی و سیه روزی و منشأ آفات و مصیبت‌های بی‌شمار در دنیا و موجب خشم و غضب الهی و عامل خواری و ذلّت در آخرت خواهد شد؛ چنان که خداوند متعال در این زمینه می‌فرماید:«فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» ؛(1) «پس آنان که فرمان او را مخالفت می‌کنند، باید بترسند از این که فتنه‌ای دامنشان را بگیرد؛ یا عذابی دردناک به آنان برسد».

«لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَلَهُمْ فِی الْأخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ»؛ (2) «برای گنهکاران، است رسوایی در دنیا و در آخرت و نیز مجازاتی بزرگ خواهد بود».

اگر بخواهیم آثار منفی و سوء گناه و معصیت را برشماریم، طبعاً موارد فراوانی را باید فهرست نماییم؛ امّا در یک نگاه اجمالی و گذرا، می‌توان آثار منفی گناه را این گونه برشمرد:

- گناه، قلب و دل انسان را فاسد و گوهر شریف انسانیّت را از آدمی می‌رباید.

- گناه، انسان را در گرداب بلا می‌کشاند.

- گناه، موجب نزول بلا می‌شود.

- گناه، روزی انسان را کم می‌کند.

- گناه، انسان را به سرعت در چنگال مرگ و سراشیبی هلاکت قرار می‌دهد.

- گناه، توفیق عبادت و بندگی را از انسان سلب می‌کند.

- گناه، دیوار بس بلندی است که مانع ورود گناهکاران، به صف دوستان خدا می‌شود.

- گناه، سبب ناامیدی انسان از رحمت پروردگار عالم می‌شود.

- گناه، انسان را از دایره ایمان، خارج می‌سازد.

- گناه، موجب خشم و غضب خداوند گشته و سرانجام، انسان را مستحقّ عذاب الهی می‌سازد و

در مقابل گناه و معصیت که آثار و تبعات ویرانگر مادّی و معنوی دارد، «تقوا و پرهیزکاری» که آثار معنوی سازنده‌ای دارد است. تقوا و پروا داشتن از خدا نیز علاوه بر پاداش و اجر اُخروی، تأثیری شگرف و بسیار عمیق در زندگی مادّی انسان دارد؛ چنان که خداوند متعال پیرامون تأثیرات مثبت و چشمگیر تقوا می‌فرماید:«وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ»؛ (3) «کسی که خدا ترس باشد و تقوا را پیشه خود نماید، خداوند برای او گشایش ایجاد می‌کند و از راهی که تصوّرش نکند برای او روزی می‌رساند».

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّمآءِ وَالأَْرْضِ»؛ (4) «و اگر مردم آبادی‌ها ایمان می‌آورند و تقوا را پیشه خود می‌ساختند، هر آینه (درهای) برکات آسمان و زمین را بر آنان می‌گشودیم».

بنابراین، اگر کسی به سرای آخرت، عقیده و ایمان هم نداشته باشد و تنها به امور مادّی و دنیوی خویش بنگرد، لازم است از گناه و نافرمانی خداوند پرهیز نماید. و اگر گناهی از او صادر شد، قبل از این‌که آثار مخرّب آن، ظاهر شود، باید در اندیشه جبران آن باشد.

کتاب حاضر، در دو بخش مستقل تهیّه و تنظیم شده است؛ بخش نخست - که شامل سیزده فصل است - با استفاده از آیات کریمه قرآن کریم و روایات ائمه معصومینعليهم‌السلام ، برخی از آثار و تبعات منفی گناه و معصیت را بیان می‌کند و در بخش دوّم - که شامل دوازده فصل است - راهکارهای جبران گناه و معصیت، با بیانی روان و شیوا تبیین گردیده تا اگر احیاناً کسانی به گناه و ناپاکی‌ها آلوده شده و خود را در برابر پروردگار متعال، شرمنده می‌بینند، با استفاده از این راهکارها، موجبات نجات و سرافرازی خویش را فراهم سازند.

امیدوارم این مجموعه، مقبول درگاه الهی قرار گرفته و برای خوانندگان محترم، قابل استفاده باشد. ضمناً از هرگونه انتقاد و پیشنهاد سازنده مطالعه کنندگان این مجموعه، به گرمی استقبال می‌شود.

قم - علی اکبر صمدی

15/2/1384

بخش اول: آثار و تبعات منفی گناه و معصیت

فصل اوّل:گناه و محرومیّت از محبّت پروردگار

اشاره

«محبّت پروردگار»، گوهر گران‌بها و بسیار ارجمندی است که نصیب هر کس نخواهد شد بلکه برای دریافت آن، شرایط و شایستگی‌هایی لازم است تا این نعمت ارزشمند را دریافت نماید.

معنای محبّت پروردگار

راغب اصفهانی پیرامون معنای محبّت پروردگار می‌نویسد: «فَمَحَبَّةُ اللَّهِ تَعالی إِنْعامُهُ عَلَیْهِ....وَقَوْلُهُ تَعالی«إِنَّ اللَّهَ‌یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ» أَیْ یُثِیبُهُمْ وَیُنْعِمُ عَلَیْهِمْ» ؛(5) «محبّت پروردگار نسبت به بنده خود بدین معناست که او را مورد نعمت و لطف خود قرار می‌دهد. و سخن خداوند که می‌فرماید: خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد؛ یعنی آنان را پاداش می‌دهد و مورد انعام و لطف خویش قرار می‌دهد».

هرکس بخواهد از نعمت محبّت خداوند، بهره‌مند شود و مشمول انعام و لطف خاصّ او گردد، باید موجبات آن را فراهم نموده و از موانع آن پرهیز کند. بدون ایجاد اسباب محبّت و دوستی، انسان هرگز مشمول محبّت و عنایت خداوند نمی‌شود.

خداوند چه کسانی را دوست دارد؟

قرآن کریم، محبّت پروردگار را مخصوص گروه‌های خاصّی از انسان‌ها دانسته که بر اثر لیاقت و شایستگی، زمینه دریافت این نعمت را در خویش فراهم ساخته‌اند که ذیلاً برخی از آنان را بیان می‌نماییم.

1) پرهیزکاران

«تقوا و پرهیزکاری» نخستین گام برای جلب محبّت پروردگار است. برخی از آیات قرآن کریم به این حقیقت اشاره دارند:

الف) «فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»؛ (6) «پس به راستی که خداوند پرهیزکاران را دوست دارد».

ب)«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»؛ (7) «به راستی که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد».

تقوا؛ یعنی انسان در ضمیر و باطن خود، از خداوند متعال پروا داشته باشد و همین عامل است که انسان را وادار به انجام دستورات الهی نموده و مانع از انجام گناه و نافرمانی او می‌گردد. روشن است آنان که به فرامین الهی گردن نهاده و از گناه و معصیت، پرهیز می‌نمایند، مشمول محبّت و عنایت خاصّ پروردگار متعال قرار خواهند گرفت.

همان گونه که یک پدر نسبت به همه فرزندانش علاقه داشته و به آنان اظهار محبّت می‌نماید؛ امّا نسبت به فرزندی که از پدر پیروی بیشتری نموده و به نصایح خیرخواهانه او توجّه می‌نماید، علاقه بیشتر و خاصّی دارد، خداوند متعال نیز با این که نسبت به همه بندگانش لطف و مرحمت دارد؛ امّا نسبت به بندگانی که اطاعت و فرمانبری بیشتری دارند؛ لطف و مرحمت خاصّی مبذول می‌دارد. بی‌تردید، بندگان با تقوا و پاک، از الطاف و برکات خاصّ خالق متعال، برخوردار خواهند شد.

2) نیکوکاران

«نیکوکاری» نیز عامل دیگری برای جلب محبّت پروردگار عالم است.

از آنجا که خداوند تبارک و تعالی، خود اهل احسان و نیکوکاری است، نیکوکاران را نیز دوست دارد و این حقیقت را در آیاتی از قرآن کریم اعلام نموده است:

الف)«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»؛ (8) «به راستی که خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

ب)«وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»؛ (9) «و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

3) توبه کنندگان

توبه از گناه، مسأله‌ای است که در آیات قرآن کریم و سنّت نبوی، بسیار مورد سفارش و تأکید قرار گرفته است که در جای خود، ذکر خواهد شد.

طبعاً شخصی که به سوی خدا باز می‌گردد و از کار زشت خود نادم گشته و از گناه خویش توبه می‌کند، علاوه بر این که گناهش مورد آمرزش قرار می‌گیرد، مشمول لطف و محبّت پروردگار عالم نیز قرار می‌گیرد؛ چنان که خداوند متعال می‌فرماید:«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ»؛ (10) «به درستی که خداوند، توبه کنندگان را دوست می‌دارد».

4) مجاهدان

«مجاهدان و جهادگران» در راه خدا نیز از جمله کسانی هستند که دارای فضایل و ارزش‌های فراوانند، خداوند متعال می‌فرماید: «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَی الْقاعِدِینَ دَرَجَةً....»؛ (11) «خداوند، جهادگران با مال و جان را بر کسانی که از حرکت در جهاد باز نشسته‌اند، فضیلت داده است».

این گروه نیز محبّت پروردگار را از آن خود ساخته و خود را محبوب پروردگار عالم می‌نمایند.

«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ...» ؛(12) «خداوند کسانی را که در راه او پیکار می‌کنند، دوست می‌دارد».

کسی که زندگی، زن، فرزند و همه تعلّقات خویش را رها کرده، از جان خویش می‌گذرد و خطرات را متحمل می‌شود تا دین خدا را یاری کند، چگونه مشمول محبّت و عنایت خاصّ الهی نباشد؟ پذیرش مشکلات، خطرها، گذشتن از مال و جان در راه خدا، یکی از مؤثرترین عوامل جلب محبّت پروردگار عالم است.

5) عدالت پیشگان

«عدالت» امر بسیار مقدس و زیبایی است؛ علاوه بر این که از صفات خداوند تبارک و تعالی است، یکی از فلسفه‌های بعثت انبیا نیز به شمار می‌رود.(13)

بر این اساس است که پروردگار عالم، کسانی را که عدالت پیشه هستند و برای اقامه عدل و قسط، تلاش می‌کنند را دوست دارد و این محبّت را در آیاتی از کتاب آسمانی خود بیان نموده است:«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» ؛(14) «به راستی که خداوند، عدالت پیشگان را دوست دارد».

6) توکّل کنندگان

گروه دیگری که از نعمت دوستی و محبّت خاصّ پروردگار عالم برخوردارند، کسانی هستند که در کارهای مختلف خویش بر خدای خود توکّل می‌کنند؛ امور خویش را به پروردگار واگذار می‌نمایند و در برابر خداوند، به غیر خدا هیچ توجّهی ندارند، نظیر آنچه در داستان حضرت ابراهیم‌عليه‌السلام آمده است که وقتی نمرودیان خواستند او را در آتش اندازند، او تنها بر خدا توکل نمود و حتّی حاضر نشد از فرشتگان الهی نیز کمک بگیرد و همین توکّل واقعی او به خداوند، موجب شد تا پروردگار متعال، آتش را بر او گلستان نماید.

چنین توکّل عمیق و حقیقی علاوه بر این که سبب می‌شود خداوند کفایت امر انسان را نماید،(15) زمینه ساز محبّت پروردگار نیز خواهد شد:«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»؛ (16) «به راستی که خداوند، توکّل کنندگان را دوست دارد».

7) عبادت کنندگان

شاید هیچ امری مانند عبادت خالصانه، انسان را در دایره محبّت پروردگار قرار ندهد. عبادت، انسان را به خدا نزدیک می‌کند؛ سبب کمال و سعادت انسان گشته، و موجب جلب محبّت پروردگار عالم می‌شود.

در حدیث قدسی است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «خداوند تبارک وتعالی چنین فرموده است: «ما تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدٌ بِشَیْ‌ءٍ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرضْتُ عَلَیْهِ وَإِنَّهُ لَیَتَقَّربُ إِلَیَّ بِالنّافِلَةِ حَتّی أُحِبَّهُ فَإِذا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الَّذِی یَبْصُرُ بِهِ وَلِسانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَیَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِها، إِنْ دَعانِی أَجَبْتُهُ وَإِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ» ؛(17) «بنده من به هیچ چیز به من تقرّب پیدا نمی‌کند که نزد من محبوب‌تر از انجام واجبات باشد (با انجام واجبات، به من نزدیک می‌شود) آن‌گاه با نافله‌ها و امور مستحبّی، به من نزدیک‌تر می‌شود تا جایی که مورد محبّت من قرار گیرد، وقتی او را دوست داشتم، خودم گوش، چشم، زبان و دست او می‌شوم تا با آن بشنود، ببیند، سخن گوید و کارهایش را انجام دهد. در این صورت، اگر دعا کند، اجابت کنم و اگر از من حاجتی طلب نماید، آن را به او عطا خواهم کرد».

اینان کسانی بودند که محبّت خاصّ خداوند را به دست می‌آورند؛ امّا در مقابل، کسانی هم هستند که خود را به معصیت و گناه آلوده ساخته، از دایره محبّت خداوند خارج شده و از نعمت دوستی پروردگار، بی‌نصیب می‌مانند.

انسان گنهکار، نمی‌داند که با گناه و معصیت خود، نام خویش را از دیوان دوستان پروردگار خارج می‌سازد و به جای این که محبوب خدا باشد، در ردیف دشمنان او قرار خواهد گرفت و این حقیقتی روشن است که در آیات متعدد و روایات بی‌شمار، به آن اشاره شده است.

محرومان از محبّت خداوند

قرآن کریم، گروه‌هایی از انسان‌ها را نام می‌برد که به سبب گناه، از گردونه محبّت پروردگار خارج شده‌اند که به بعضی از آنان اشاره می‌کنیم:

1) ستمکاران

یکی از گناهان بزرگ «ظلم و ستم» است که مصادیق فراوانی دارد؛ مانند: ظلم حاکم به رعیّت؛ ظلم کارفرما به کارگر؛ ظلم مافوق به زیر دست؛ ظلم به همسر؛ ظلم به فرزند؛ ظلم به همسایه و...

این ظلم، آثار و پیامدهای سوئی در دنیا و آخرت برای انسان دارد که در جای خودش باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد. یکی از آثار ظلم و ستم، از دست دادن محبّت پروردگار است که در آیاتی از قرآن کریم به آن‌ها اشاره شده است:

الف)«وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الظّالِمِینَ»؛ (18) «خداوند، ستمگران را دوست نمی‌دارد».

ب)«إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظّالِمِینَ»؛ (19) «به درستی که او ستمگران را دوست نمی‌دارد».

بنابراین، ستمکار، به خاطر ظلم و ستمی که انجام می‌دهد، محبّت خدا را از دست می‌دهد. البتّه با اندکی دقّت، روشن می‌شود که ظلم تنها ستم و آزار به دیگران نیست بلکه ظلم به خویشتن را نیز شامل می‌شود؛ فردی که به خود ستم می‌کند نیز مصداق ظالم است و از آنجا که گناه، مصداق بارز ستم به خود می‌باشد، از آن به «ظلم» تعبیر شده است و گنهکار عنوان «ظالم» نیز پیدا می‌کند و لذا قرآن کریم در آیاتی چند، از گناه به «ظلم به خویشتن» تعبیر نموده است؛ از جمله خطاب به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می‌فرماید:«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَآءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً» ؛(20) «اگر کسانی که بر اثر نافرمانی خدا، به خود ستم کردند و نزد تو آمدند و از خدا طلب استغفار کردند و پیامبر نیز برای آنان استغفار کرد، به راستی که خداوند را توبه‌پذیر و رحیم خواهند یافت».

آری، گنهکار، با گناه خویش، هم در بین مردم و جامعه بی‌آبرو و بی‌اعتبار می‌شود و هم در آخرت گرفتار عذاب الهی می‌گردد، و چه ستمی بر خود بالاتر از این وجود دارد که انسان دنیا و آخرت خویش را تباه سازد.

بر این اساس، کسی که آلوده به گناه می‌شود، علاوه بر این که به دلیل نافرمانی خداوند، محبّت پروردگار را از دست می‌دهد، ظالم و ستمکار شده و مصداق آیه شریفه:«وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ» می‌گردد.

2) فاسدان

گروه دیگری که از دایره محبّت خدا خارج هستند، انسان‌های «فاسد» هستند. «فساد» در مقابل «اصلاح» است و خود انواع گوناگونی دارد: فساد مالی؛ اخلاقی؛ جنسی؛ سیاسی و...هر کدام از این‌ها باشد، مصداق گناه است و سبب از دست دادن محبّت پروردگار می‌شود، چنان که خداوند متعال می‌فرماید:

«وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ»؛ (21) «خداوند فساد کنندگان را دوست نمی‌دارد».

3) مسرفان

«مسرفان» و اسراف کنندگان نیز به سبب گناه اسراف، از محبّت و دوستی پروردگار محروم می‌شوند. اسراف، از گناهانی است که در قرآن کریم و روایات، بسیار مورد مذمّت و نکوهش قرار گرفته است؛ خداوند متعال می‌فرماید:«وَأَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النّارِ»؛ (22) «و البتّه اسراف کنندگان، اهل دوزخ هستند».

اسراف، عمل زشتی است که خداوند آن را از اعمال فرعون دانسته، می‌فرماید: «وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ» .(23)

از جمله آثار سوء اسراف، از دست دادن محبّت پروردگار است؛ چرا که خداوند می‌فرماید:«وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ». (24)

4) خائنان

دسته دیگر از مردم که از نعمت دوستی خداوند محروم هستند، «خیانت پیشگان» هستند. خیانت نیز گناه بزرگ و زشتی است که مانند گناهان دیگر، می‌تواند مصادیق فراوانی داشته باشد.

در بزرگی و زشتی این گناه، همین بس که خداوند متعال می‌فرماید:«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْخَآئِنِینَ» ؛(25) «خداوند خیانتکاران را دوست ندارد».

و در آیه دیگر با لحن شدیدتری به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می فرماید: «وَلَا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثِیماً»؛(26) «هرگز از خائنان و آنان که به خود خیانت کردند حمایت نکن؛ چرا که خداوند خیانت کنندگان گنهکار را دوست نمی‌دارد».

5) متکبّران

گروه دیگر که از نعمت دوستی پروردگار متعال محروم می‌باشند «متکبّران و فخرفروشان» هستند. آنان نیز به خاطر تکبّر و غروری که دارند، از این نعمت بزرگ پروردگار محروم می‌شوند؛ زیرا تکبّر علاوه بر این که خود یک صفت زشت و ناپسند است، سبب برخی از گناهان دیگر، نظیر نافرمانی خدا، سرپیچی از وظایف؛ ایستادگی در برابر حقّ؛ پایمال کردن حقوق دیگران و می‌شود، لذا خداوند چنین شخصی را دوست نخواهد داشت:«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً» .(27)

روایتی پیرامون تکبّر

یکی از یاران رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله می‌گوید: «در محضر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله آیه«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً» را خواندم، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله زشتی تکبّر و نتایج سوء آن را برشمرد به حدّی که من گریستم. حضرت فرمود: چرا گریه می‌کنی؟ گفتم: من دوست دارم لباسم جالب و زیبا باشد و با همین عمل می‌ترسم در ردیف متکبّران باشم! حضرت فرمود: خیر، تو اهل بهشتی و این‌ها علامت تکبّر نیست؛ تکبّر آن است که انسان در مقابل حقّ خاضع نباشد و خود را بالاتر از دیگران دانسته و آنان را تحقیر نموده و از ادای حقوق آنان سرباز زند».(28)

6) کفران کنندگان نعمت

گروه دیگری که در ردیف محرومین از نعمت محبّت پروردگار عالم هستند، کسانی‌اند که «کفران نعمت» می‌کنند.

خداوند متعال در قرآن کریم، پس از آن که ربا خواری را به شدّت مذمّت و نکوهش، و ربا خواران را سرزنش نموده و آنان را شبیه کسی دانسته که بر اثر تماس با شیطان، دیوانه شده و تعادل خویش را از دست داده‌اند، می‌فرماید:«یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَوا وَیُرْبِی الصَّدَقاتِ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفّارٍ أَثِیمٍ»؛ (29) «خداوند، ربا را نابود می‌کند و صدقات را افزایش می‌دهد و خداوند هیچ انسان ناسپاس گنهکار را دوست نمی‌دارد».

«ربا خوران» نه تنها با ترک انفاق و قرض الحسنه و صرف نکردن مال در راه نیازمندی‌های عمومی، شکر نعمتی که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته، به جای نمی‌آورند بلکه آن را وسیله‌ای برای هر گونه ظلم و ستم و گناه قرار می‌دهند، البتّه طبیعی است که خداوند چنین کسانی را دوست نمی‌دارد.

نتیجه

از مجموع آیات و روایات ذکر شده، استفاده شد که گناه و معصیت، سبب از دست دادن محبّت پروردگار است؛ البتّه آنچه ذکر شد از باب نمونه و ذکر مصداق بود والّا خداوند متعال به صورت کلّی می‌فرماید: «وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»؛ (30) «از حدود الهی تجاوز نکنید، به درستی که خداوند تجاوزکاران را دوست نخواهد داشت».

گرچه برای آیه فوق شأن نزول خاصّی ذکر شده است؛ امّا یک پیام کلّی دارد و آن این‌که: خداوند، تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد.

بارزترین مصداق تجاوز، تجاوز از حدود و دستورات الهی است که هر گونه نافرمانی در برابر دستورات خداوند را شامل می‌شود، چه در ترک واجبات و چه در انجام محرّمات و گناهان. هر کاری انسان انجام دهد که خلاف دستور و امر خدا باشد، مصداق «تجاوز» است و عامل از دست دادن محبّت پروردگار می‌باشد.

کسی نمی‌تواند ادّعای دوستی و محبّت پروردگار بنماید در عین حال، در منجلاب گناه و معصیت نیز غوطه‌ور باشد، شخصی که خدا را دوست می‌دارد و می‌خواهد خداوند نیز او را دوست بدارد، باید از گناه پرهیز نماید؛ زیرا گناه خشم خدا را فراهم می‌سازد.

امام صادق‌عليه‌السلام در بیانی که در همین زمینه دارد به شعر «ابن مبارک» تمثّل نموده، می‌فرماید:

تَعْصِی الإِلهَ وَأَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ

هذا لَعَمرِی فِی الْفِعالِ بَدیعُ

لَوْ کانَ حُبُّکَ صادِقاً لأَطَعْتهُ

إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ یُحِّبُ مُطیعُ(31)

«خدا را معصیت می‌کنی در حالی‌که اظهار دوستی هم می‌نمایی! این دوستی با معصیت، محال است و سازگار نیست».

«اگر تو در محبّت خویش صادق و راستگو باشی، باید او را اطاعت کنی؛ زیرا مُحبّ، مطیع محبوب خود می‌باشد».

فصل دوّم:گناه و دور شدن از رحمت پروردگار

توضیح

دوّمین اثری که گناه برای شخص گنهکار به جای می‌گذارد، این است که گنهکار علاوه بر از دست دادن محبّت و دوستی خداوند - که در فصل گذشته بدان اشاره شد مورد لعن خدا، فرشتگان و انبیا قرار می‌گیرد و از رحمت پروردگار دور می‌شود.

معنای لعن‌

راغب اصفهانی در مفردات، در معنای «لعن» می‌نویسد: «اَللَّعْنُ هُوَ الإِبْعادُ عَلی سَبِیلِ السَّخَطِ وَذلِکَ مِنَ اللَّهِ تَعالی فِی الْآخِرَةِ عُقُوبَةٌ وَفِی الدُّنْیا إنْقِطاعٌ مِنْ قَبُولِ رَحْمَتِهِ وَتَوْفِیقِهِ...»؛(32) «لعن به معنای طرد کردن و دور نمودن شخص است از خود، از روی خشم و غضب و این، وقتی از طرف خداوند باشد، به معنای عقوبت در آخرت و بریده شدن از رحمت و توفیق الهی در دنیا می‌باشد».

بر این اساس، شخصی که مشمول لعن خداوند می‌گردد، در دنیا از رحمت و توفیق الهی بی‌نصیب می‌شود و در آخرت، گرفتار عقوبت پروردگار می‌گردد.

گناهانی که موجب لعن هستند

اشاره

اکنون که به معنای لعن پی بردیم، مناسب است بدانیم چه گناهانی هستند که اگر انسان آن‌ها را انجام دهد، مشمول لعن الهی شده و رحمت خداوندی از او قطع می‌گردد.

در قرآن کریم و روایات معصومینعليهم‌السلام برای بسیاری از گناهان، اثر دوری از رحمت خداوند ذکر شده است و مرتکبین آن‌ها را مشمول لعن خداوند دانسته‌اند که برخی از آن‌ها را بیان می‌کنیم.

1) کشتن مؤمن‌

در مکتب اسلام، انسان از ارزش و جایگاه خاصّی برخوردار است. حقوقی دارد که باید رعایت شود و کسی حقّ ندارد بی‌دلیل به او تعرّضی داشته باشد و یا آسیبی به او برساند. کشتن انسان بدون حقّ و مجوّز شرعی، برابر با کشتن همه انسان‌ها است؛ چنان که خداوند متعال در قرآن کریم با صراحت کامل به این معنا اشاره فرموده:

«مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً...»؛ (33) «هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در زمین، بکشد مثل این است که همه انسان‌ها را کشته است».

آری، امروزه در دنیا و به ویژه در سازمان‌های بین المللی، شعار پر سر و صدای «حقوق بشر» داده می‌شود؛ امّا همگان می‌دانند که در عمل، حقوق بشری در کار نیست و لگدمال می‌شود.

امروز، بشریّت در زیر چکمه‌های ظلم و ستم و سلاح‌های خانمان سوز همین کسانی که فریاد حقوق بشرشان گوش فلک را کر کرده است، دست و پا زده و نابود می‌شود. چه کسی است که نداند این شعارها حربه‌ای است برای رسیدن به منافع خود و فشار بر حکومت‌هایی که روی پای خود می‌ایستند و منافع آن‌ها را تأمین نمی‌کنند.

این مکتب اسلام است که با احکام و دستورات خود، حقوق و ارزش انسان‌ها را فراموش نکرده بلکه مورد تأکید قرار داده است. هر انسانی از نظر اسلام، حقوقی دارد که باید رعایت شود؛ امّا مؤمن از احترام و حقوق بیشتری برخوردار است؛ خون، جان، مال و عرض مؤمن، محترم است و حتماً باید رعایت شود و حتّی در برخی روایات آمده است که: «مؤمن احترامش از کعبه بیشتر است».

بر این اساس است که قرآن کریم، کشتن مؤمن و ریختن خون وی را گناهی نابخشودنی دانسته و برای آن کیفر سختی در نظر گرفته و قاتل را مشمول لعن خداوندی دانسته، می‌فرماید:«وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً»؛ (34) «هر کس انسان با ایمانی را از روی عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است که جاودانه در آن می‌ماند و خداوند بر او غضب می‌کند و او را از رحمتش دور می‌سازد و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است».

در این آیه شریفه، چهار مجازات و کیفر اخروی برای کسانی که انسان با ایمانی را عمداً به قتل برسانند، ذکر شده است:

الف) جاودانگی در آتش دوزخ.

ب) خشم و غضب الهی.

ج) لعنت (دوری از رحمت الهی).

د) مهیا ساختن عذاب عظیم برای او.

2) تهمت به زنان پاکدامن‌

همان گونه که قبلاً اشاره شد، عرض و آبروی مؤمن مانند خون و جان او محترم است و نباید بی‌جهت خدشه دار شده و مورد تعرّض قرار گیرد. بر این اساس، اگر کسی با نسبت ناروا و اتهّام بی‌دلیل، وجهه و آبروی فرد مسلمانی را لکّه دار نماید، خداوند متعال، کیفر و مجازات سختی را برای او در نظر گرفته است.

از برخی احکام اسلام استفاده می‌شود که آبروی افراد از جان آنان باارزش‌تر است؛ زیرا گاهی از دست رفتن آبرو، خسارتی است غیر قابل جبران، چون فرد یا خانواده و گاهی طایفه‌ای را از هستی و اعتبار ساقط می‌کند. بر این اساس، در احکام قضایی، اگر دو نفر شاهد عادل بر قاتل بودن شخصی (در قتل صورت گرفته) شهادت بدهند، قاتل بودن آن فرد، ثابت می‌شود؛ یعنی دو شاهد عادل در تنفیذ حکم، کفایت می‌کند؛ امّا در مورد زنا که پای آبرو، حیثیت و عرض انسان مطرح است - باید چهار عادل، آن هم با شرایطی خاصّ، شهادت بدهند و گرنه خود شهادت دهندگان، مجازات می‌شوند.

بر این اساس است که قرآن کریم، تهمت زدن به زنان عفیف و پاکدامن را گناهی بزرگ دانسته و صاحب این گناه را در ردیف کسانی قرار داده است که مشمول لعن و دوری از رحمت خداوندی می‌باشند. در قرآن کریم چنین آمده است:«إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَالْأخِرَةِ وَلَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ»؛ (53) «کسانی که زنان پاکدامن و بی‌خبر (از هر گونه آلودگی) و مؤمن را متّهم می‌سازند، در دنیا و آخرت از رحمت الهی بدورند و عذاب بزرگی در انتظارشان است».

طبق این آیه شریفه، تهمت زدن به زنان پاکدامن نیز از گناهانی است که لعنت الهی را در دنیا و آخرت به دنبال دارد.