کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران0%

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علی اکبر صمدی یزدی
گروه: مشاهدات: 14162
دانلود: 1746

توضیحات:

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 193 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14162 / دانلود: 1746
اندازه اندازه اندازه
کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

هشدار به گنهکاران‌

اشاره

قرآن کریم در آیاتی چند به گنهکاران هشدار داده است که مواظب رفتار خود باشند؛ کمتر مرتکب گناه و نافرمانی خداوند شوند و گرنه مشمول بلا و عذاب الهی خواهند شد، نه تنها در آخرت بلکه در همین دنیا. این هشدارها در آیات متعدّدی ازقرآن‌کریم دیده می‌شود که یکی دومورد را ازباب نمونه ذکر می‌کنیم:

الف)«أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُری أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتاً وَهُمْ نَآئِمُونَ»؛ (69) «آیا مردم آبادی‌ها خودشان را در امان می‌بینند که بلای ما شب هنگام بر آنان برسد، در حالی که آنان در خوابند؟»

ب)«أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَی أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ضُحیً وَهُمْ یَلْعَبُونَ»؛ (70) «آیا مردم آبادی‌ها خود را در امان می‌بینند که بلای ما روز هنگام بر آنان نازل شود در حالی که سرگرم لهو و لعب و خوشگذرانی هستند؟»

خداوند متعال، در آیاتی که ذکر شد، تنها به گنهکاران هشدار نزول بلا داده بود، امّا مواردی را نیز ذکر می‌کند که این هشدارها به مرحله اجرا در آمده و اقوامی بر اثر نافرمانی خداوند و ارتکاب گناه به عذاب سخت و بلای دشوار گرفتار آمده‌اند، در اینجا به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

1) داستان قوم سبا در دام بلا

قرآن کریم تنهاکتاب قصّه و تاریخ نیست بلکه کتابی مملوّ از عبرت‌ها و پندهای تاریخی برای انسان‌هاست. بخشی از این پندها و عبرت‌ها داستان «قوم سبا» است؛ چنان که خداوند متعال آن را چنین بیان می‌فرماید: «لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ یَمِینٍ وَشِمالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَاشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ * فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْناهُم بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَیْ‌ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ * ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا وَهَلْ نُجازِی إِلّا الْکَفُورَ» ؛(71) «برای قوم سبا در محلّ سکونتشان نشانه‌ای (از قدرت الهی) بود: دو باغ (بزرگ و گسترده) از راست و چپ (رودخانه عظیم با میوه‌های فراوان. و به آنان گفتیم:) از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را به جا آورید، شهری است پاک و پاکیزه و پروردگاری آمرزنده (و مهربان)؛ امّا آنان (از خدا) روی گردان شدند و ما سیل ویرانگر را بر آنان فرستادیم و دو باغ (پر برکت) شان را به دو باغ (بی‌ارزش) با میوه‌های تلخ و درختان شوره گز و اندکی درخت سدر مبدّل ساختیم، این کیفر را به خاطر کفرانشان به آنان دادیم و آیا جز کفران کنندگان را کیفر می‌دهیم؟!»

قوم سبا در سرزمین یمن زندگی می‌کردند، خاک یمن پهناور و حاصل‌خیز بود؛ ولی مانند سایر نقاط عربستان آب در آنجا کمیاب بود و گاه گاهی باران‌های فصلی می‌آمد و بر اثر آن سیل جاری می‌شد و در دشت‌های پهناور به هدر می‌رفت. قوم سبا به فکر ساختن سدّ افتادند تا آب‌های باران را پشت سد جمع کرده از آن استفاده نمایند. سدهای بسیاری ساختند که مهمترین آن «سدّ مأرب» بود که بین دو کوه بلق ساخته شد، برای این سدّ دریچه‌هایی قرار دادند که به موقع و به اندازه نیاز از آب سدّ بهره برداری کنند.

به برکت این سد، دو طرف آن به مزارع و باغ‌های سرسبز و پر میوه تبدیل شد و آن بیابان سوزان، به بهشتی جذّاب مبدّل گشت، آن قدر میوه باغ‌ها فراوان بود که اگر کسی سبدی بر روی سر می‌گذاشت و در زیر درختان حرکت می‌کرد، در فاصله کوتاهی، سبدش پر از میوه می‌شد.

از سوی دیگر، وجود آن آب فراوان و درختان سرسبز، سبب شده بود تا آب و هوای منطقه صاف و دلپذیر باشد. سزاوار بود قوم سبا، در برابر این نعمت‌های پروردگار، راه و رسم شکر گزاری را پیشه خویش ساخته و قدردان نعمت خداوند شوند و در برابر ولی نعمت خود، خضوع و خشوع نمایند؛ امّا آنان به جای شکر نعمت‌های خداوند، راه غفلت را پیش گرفته، به سرکشی و طغیان پرداختند، گرفتار عیّاشی و شهوترانی شدند و چون انبیای الهی را مانع لذّت‌های غیر مشروع خود می‌دیدند، به آزار و اذیّت آنان پرداختند، در نتیجه استحقاق نعمت را از دست داده و مستحقّ عذاب الهی گردیدند.

خداوند تبارک وتعالی موش‌های صحرایی را مأمور کرد آن سدّ را سوراخ کردند! سپس به وسیله سیل عظیم (عرم) آن سدّ را ویران ساخت، آب، تمام باغ‌های آنان را ویران کرد و پس از مدّتی کوتاه، آن باغ‌های پر میوه و خرّم، به صحرایی خشک و سوزان تبدیل شد و به این ترتیب، به جای آن همه درختان خرّم و سرسبز، مشتی درخت بیابانی و کم ارزش مانند اراک و شوره گز و اندکی درخت سدر، به جای ماند.(72)

خداوند متعال می‌فرماید:«أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا مِن قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ ما لَمْ نُمَکِّنْ لَّکُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمآءَ عَلَیْهِمْ مِدْرَاراً وَجَعَلْنَا الْأَنْهارَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْناهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ»؛ (73) «آیا ندیدید چقدر از اقوام پیشین را هلاک کردیم؟! اقوامی که از شما نیرومندتر بودند و قدرت‌هایی به آنان داده بودیم که به شما ندادیم، باران‌های پی در پی برای آنان فرستادیم و از آبادی‌های آنان نهرهایی را جاری ساختیم (امّا هنگامی که سرکشی و طغیان کردند) آنان را به خاطر گناهانشان نابود کردیم و جمعیّت دیگری بعد از آنان پدید آوردیم».

این آیه شریفه مصداق عملی آیه شریفه:«لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ» ؛(74) «اگر شکر کردید، نعمت را زیاد می‌کنیم و اگر کفران کردید عذاب ما دردناک است». را بیان کرده است.و با بیان وضع اقوام گذشته و سرانجام دردناک آنان هشدار می‌دهد همان گونه که آنان به هنگامی که راه طغیان و سرکشی را پیش گرفتند، نه تنها آن نعمت‌های گسترده الهی را از دست دادند بلکه گرفتار عذاب شدند و ما آنان را نابود کردیم، هر قوم و گروه دیگری نیز که راه آنان را دنبال کند، سرنوشتی جز سرنوشت آنان نخواهد داشت.

بنگرید که چگونه وقتی اراده خداوند بر نابودی آن‌ها تعلّق گرفت، ثروت و امکاناتشان نتوانست آن‌ها را از نابودی حفظ کند، شما نیز چنین هستید پس از گناه و سرکشی پرهیز کنید.

قرآن کریم در موارد مختلف؛ از جمله سوره‌های: هود، شعراء و اعراف، داستان حضرت شعیب و قوم او را بسیار زیبا ذکر می‌کند که چگونه بر اثر گناه و نافرمانی از رهنمودها و نصایح حضرت شعیب، گرفتار بلا و نابودی شدند. از آنجا که این داستان، بسیار پندآموز و عبرت‌انگیز است، آن را به طور فشرده و مختصر بیان می‌کنیم.

2) داستان قوم شعیب‌عليه‌السلام و بلاهای آسمانی‌

خداوند، حضرت شعیب را به «مدین» فرستاد. شعیب مردم را خیرخواهانه نصیحت نمود؛ آنان را به خدا پرستی دعوت کرد؛ از کم فروشی و فساد در روی زمین برحذر داشت؛ نعمت‌های الهی را به آنان یاد آور شد، ولی با همه تلاش‌ها و زحمت‌ها، جمعیّت کمی نسبت به او ایمان آوردند و دستور العمل‌هایش را به اجرا گذاردند؛ اکثر مردم مدین به خصوص اشراف زورمند و متکبّر که می‌ترسیدند کار شعیب بالا بگیرد و پیروان وی افزایش پیدا کنند، نه تنها از شعیب پیروی نکردند بلکه در مقابل او و برنامه‌هایش ایستادند و تهدید نمودند که اگر تو و پیروانت دست از روش خود بر ندارید و به آیین و روش ما باز نگردید، همه شما را از شهر و آبادی بیرون می‌کنیم!

وقتی این سرکشی را آشکار ساختند و تصمیم خویش بر نافرمانی خدا و پیامبرش را علنی نمودند، هدف بلا و عذاب الهی قرار گرفتند. بلای الهی به صورت تدریجی و مرحله به مرحله نازل شد (شاید برای این که متنبّه شوند و از راه باطل خویش باز گردند)؛ ابتدا به گرمای شدید و تشنگی سختی مبتلا شدند به گونه‌ای که نمی‌توانستند تشنگی خود را با آب بر طرف سازند، سایه‌ها، گرمای شدید آنان را رفع نمی‌کرد، سرداب‌ها و خانه‌ها اثر بخش نبود، از خانه‌ها بیرون آمدند، ابری را دیدند، فکر کردند می‌تواند آنان را از گرما نجات دهد، به همین جهت زیر این ابر قرار گرفتند تا از سایه آن بهره‌مند شوند؛ امّا وقتی جمعیّتشان کامل شد، آتش و شهاب سنگ بر سر آنان بارید، فریاد صیحه‌ای از آسمان به گوششان رسید، از طرف دیگر دیدند زمین نیز در زیر پایشان می‌لرزد، از هول آنچه دیده بودند، چنان وحشت کردند که از شدّت ترس و وحشت همگی به هلاکت رسیدند.(75)

خداوند متعال، پس از آن که داستان این قوم سرکش و گنهکار را بیان می‌کند، درباره هلاکت آنان چنین می‌فرماید:

«فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جاثِمِینَ * الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کَأَنْ لَّمْ یَغْنَوْا فِیها الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کانُوا هُمُ الْخاسِرِینَ» ؛(76) «پس زلزله آنان را گرفت، شب را به صبح آوردند در حالی که در خانه‌های خود به هلاکت افتاده بودند، آنان که شعیب را تکذیب کردند، آن چنان هلاک شدند که اثری از آنان باقی نماند و به جای آن که پیروان شعیب را زیانکار می‌خواندند، خود زیانکاران واقعی بودند».

این‌ها نمونه‌ای از مواردی است که قومی بر اثر گناه و نافرمانی خداوند، گرفتار بلا و هلاکت شدند.

پس از آن که داستان لوط و عذاب قوم او را بیان می‌کند، به قوم شعیب، عاد، ثمود، قارون و فرعون اشاره می‌کند، آن‌گاه چنین می‌فرماید:«فَکُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُم مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِ حاصِباً وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُم مَّنْ أَغْرَقْنا وَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلکِن کانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»؛ (77) «ما هر یک از آنان را به گناهانشان گرفتیم، بر بعضی از آنان طوفانی شدید و کوبنده همراه با سنگریزه فرستادیم...».

«حصبه» به معنای سنگریزه و «حاصب» به معنای طوفانی است که در آن سنگریزه ها به حرکت در می‌آیند. این بلا مربوط به «قوم عاد» می‌شود که ذیلاً به آن اشاره خواهد شد.

بعضی دیگر را صیحه آسمانی فرا گرفت. صیحه آسمانی، نتیجه صاعقه‌هاست که با زمین لرزه در مرکز وقوعش همراه است.این هم عذابی بود که بر «قوم ثمود» نازل شد. که قبلاً آن را ذکر کردیم.

برخی دیگر در زمین فرو رفتند، این هم مجازاتی بود که در مورد قارون، ثروتمند مغرور و مستکبر بنی اسرائیل صورت گرفت.

و عدّه‌ای دیگر غرق شدند. این عذاب و بلا هم مربوط به فرعون، هامان و پیروان آنان می‌شود که در سوره‌های مختلف قرآن ذکر شده است.

در آیه فوق، از چهار نوع بلای آسمانی و زمینی نام برده شده است که بر اقوام مختلف وارد شده است:

1. طوفان، همراه با سنگریزه.

2. صیحه و صاعقه آسمانی.

3. فرو رفتن در زمین.

4. غرق شدن در دریا.

همه این بلاها و گرفتاری‌ها، نتیجه و عکس العمل کار خود افراد و جمعیّت‌هاست که سبب می‌شود دامن آنان را بگیرد و لذا در ابتدای این آیه می‌فرماید: «ما هر یک از آنان را به گناهانشان گرفتیم». و در پایان نیز می‌فرماید:«وَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلکِنْ کانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»؛ «خداوند هرگز به آنان ظلم و ستم نکرد بلکه آنان بودند که (با گناه خود) بر خویشتن ستم کردند».

یعنی این عذاب‌ها و بلاها بازتاب اعمال سوء خود آنان بود.

3) داستان عبرت انگیز قوم عاد

اشاره

داستان قوم عاد - که در سوره‌های مختلف قرآن کریم ضمن آیات فراوانی آمده است - بسیار جالب و آموزنده است که آن را به طور فشرده و مختصر ذکر می‌کنیم.

پیشینه قوم عاد

بعضی از مورّخان معتقدند که عاد به دو قبیله گفته می‌شود:

الف) قبیله‌ای از انسان‌های قبل از تاریخ که در جزیره عربستان زندگی می‌کردند، سپس از میان رفتند و آثارشان نیز از میان رفت و تاریخ بشر از زندگی آنان جز افسانه هایی که قابل اعتماد و اطمینان نیست، حفظ نکرده است و تعبیر قرآن کریم «عاداً الْأُولَی را نیز اشاره به همین گروه گرفته‌اند.

ب) قبیله‌ای که در دوران تاریخ بشر و احتمالاً در حدود هفتصد سال قبل از میلاد مسیح یا قدیم‌تر از آن در سرزمین احقاف یا یمن زندگی می‌کردند. این قوم دارای اندام‌هایی بلند و اجسامی قویّ و نیرومند بودند.(78)

بلند قامتانشان یکصد ذراع و کوتاه قامتانشان شصت ذراع بودند.(79)

امام باقرعليه‌السلام می‌فرماید: «آنان به اندازه یک نخل خرمای بزرگ بودند».(80)

در قرآن کریم نیز پیکرهای آنان تشبیه به نخل شده است: «کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَةٍ» .(81)

افراد این قوم، دارای عمرهای طولانی بودند.

امام صادق‌عليه‌السلام فرمود: «افراد قوم عاد، چهار صد سال عمر می‌کردند».(82)

قوم عاد، علاوه بر قدرت جسمانی و عمر طولانی، از نعمت آب فراوان و کشاورزی خوب و پر محصول نیز برخوردار بودند و در سایه این امکانات، توانستند ثروت سرشاری به دست آورند؛ برای خود، قصرهای زیبا و قلعه‌های محکم ساختند؛ ولی این قدرت و امکانات، موجب شد کم کم راه انحراف، طغیان و سرکشی را در پیش گرفته و مرتکب گناه و معصیت بشوند.

خداوند تبارک و تعالی برای هدایت آنان پیامبری به نام «هود» که از خود آنان بود و با آنان نوعی خویشی داشت، به سوی آنان فرستاد و او را مأمور کرد تا قوم عاد را به سوی حقّ باز گرداند. حضرت هود پیامبر، خیرخواهانه به آنان پند و اندرز داد و به سوی توحید دعوت کرد؛ ولی این قوم مغرور و خود خواه، به جای این که دعوت صادقانه و خیر خواهانه او را بپذیرند، وی را آن چنان مورد ضرب و شتم قرار دادند که در معرض مرگ قرار گرفت، او را مانند مرده‌ای بی‌جان رها کردند، چنان که یک شبانه روز بی‌هوش برزمین افتاده بود.(83)

حضرت هود با همه این مشکلات و سختی‌ها و با این که کتک خورد و نزدیک بود جان خود را از دست بدهد، باز هم از کار و برنامه خود باز نایستاد و همچنان به نصیحت این قوم گمراه پرداخت، آنان نسبت سفاهت و سبک مغزی به او دادند، او را دروغگو خواندند؛ ولی باز هم با وقار و اطمینان کامل به هدف، راه خود را ادامه داد و گفت: «ای مردم من هیچ گونه سفاهتی ندارم، من فرستاده پروردگار شمایم؛ من وظیفه دارم رسالت‌های پروردگارم را به شما ابلاغ کنم و دستوراتی که ضامن سعادت و خوشبختی شماست و شما را از گرداب شرک و فساد نجات می‌دهد، در اختیار شما قرار دهم، آن هم در نهایت دلسوزی و خیر خواهی و درستکاری».(84)

این قوم در مقابل این استدلال‌های منطقی و اندرزهای خیر خواهانه، به لجاجت و مخالفت پرداخته و به حضرت هود گفتند: «آیا تو آمده‌ای ما را به پرستش خدای یگانه دعوت کنی و از آنچه پدرانمان پرستش می‌کردند باز داری؟!»

سرانجام برای این که حرف آخر را زده باشند و حضرت هود را از خود مأیوس کنند، گفتند: اگر راست می‌گویی و عذاب و مجازاتی را که وعده می‌دهی حقیقت دارد، هر چه زودتر آن را به سراغ ما بفرست و ما را محو و نابود کن:«فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ». (85)

وقتی که سخن به اینجا رسید و حضرت هود از هدایت آنان به طور کلّی مأیوس شد، به آنان گفت: «حال که چنین است پس بدانید که عذاب، کیفر و خشم الهی بر شما مسلّماً واقع خواهد شد و اکنون من و شما با هم به انتظار می‌نشینیم». (من در انتظار عذاب دردناک الهی برای شما و شما هم در انتظار این که بت‌هایتان شما را یاری کنند):«فَانتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُم مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ». (86)

اینجا بود که زمینه عذاب الهی برای آنان فراهم شد.

عذاب قوم عاد به وسیله باد

از آیات متعدّد قرآن کریم استفاده می‌شود که عامل عذاب قوم عاد، «باد» بوده است. قرآن کریم ضمن آیاتی چند، چگونگی عذاب آنان را به وسیله باد ذکر کرده است. در اینجا آن حکایت را به طور فشرده بیان می‌کنیم.

مفسّران گفته‌اند: مدّتی باران بر قوم عاد نازل نشد، هوا بسیار گرم، خشک و خفه کننده شده بود، مردم منتظر باران بودند تا هم هوا را تازه کند و هم از برکات دیگر آن استفاده نمایند، ناگهان مشاهده کردند ابری در افق پدید آمده و به سرعت رو به گسترش است، آنان با دیدن این ابر، بسیار شادمان گشتند و به استقبال آن رفتند و گفتند این ابر، باران زاست؛ ولی به آنان گفته شد (شاید هود گوینده این سخن بود) که این ابر باران‌زا نیست، این همان عذاب وحشتناکی است که برای آمدنش شتاب می‌کردید:«بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ» ؛(87) «... بادی است که در آن عذاب دردناک وجود دارد».

ویژگی‌های باد عذاب

در مورد بادی که وسیله عذاب قوم عاد قرار گرفت، قرآن کریم ویژگی‌هایی بیان کرده است:

الف) «عذاب دردناک»:«رِیحٌ فِیها عَذَابٌ أَلِیمٌ»؛ «بادی که در آن عذاب دردناک وجود دارد».

ب) «تندباد ویرانگر»:«تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْ‌ءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا لَا یُری إِلَّا مَساکِنُهُمْ...»؛ (88) «تند بادی ویرانگر که همه چیز را به فرمان پروردگارش در هم می‌کوبد و نابود می‌کند، تنها منازلشان سالم بود؛ امّا اموال، حیوانات و احشام آنان به بیابان‌ها و دریاها افکنده شدند».

بعضی گفته‌اند: نخستین باری که قوم عاد متوجّه شدند که این ابر سیاه و پر گرد و غباری است، زمانی بود که این باد نزدیک سرزمین آنان رسید و چهارپایان و چوپان‌های آنان را که در بیابان‌های اطراف بودند از زمین برداشت و به هوا برد، خیمه‌ها را از زمین می‌کند و چنان بالا می‌برد که به صورت ملخی دیده می‌شدند!!

قوم عاد، وقتی این صحنه را دیدند، گریخته و به خانه‌های خویش پناه برده، دَرِ خانه‌ها را به روی خود بستند؛ امّا باد، درها را از جا کنده و آن‌ها را بر زمین کوبیده و یا با خود می‌برد.(89)

ج) «باد عقیم»: تعبیر دیگری که از این باد شده، تعبیر «ریح عقیم» است. عقیم بودن باد، زمانی است که باد ابرهای باران زا را با خود حمل نکند، گیاهان را تلقیح ننماید، فایده و برکتی نداشته باشد بلکه همراه خود، سوزندگی و مسمومیّت داشته و همه چیز را نابود کند و از بین ببرد.(90)

در قرآن کریم در مورد این باد می‌خوانیم:«وَفِی عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ * ما تَذَرُ مِنْ شَیْ‌ءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ»؛ (91) «در سرگذشت عاد، آیت و عبرتی است، در آن هنگام که تند بادی بی‌باران بر آنان فرستادیم که از هرچیز می‌گذشت، آن‌را رها نمی‌کرد تاهمچون استخوان‌های پوسیده کند».

این تعبیر نشان می‌دهد که باد، یک باد معمولی نبوده؛ هم تخریب می‌کرد؛ هم در هم می‌کوبید؛ هم سوزندگی داشت و هم مسمومیّتی که اشیا را می‌پوسانید و فاسد می‌کرد.

د) «باد صرصر»: تعبیر دیگری که از این باد شده «باد صرصر» است؛ امّا صرصر یعنی چه؟ در قرآن کریم در مورد این باد چنین می‌خوانیم:«وَأَمّا عادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَةٍ* سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَثَمانِیَةَ أَیّامٍ حُسُوماً فَتَرَی الْقَوْمَ فِیها صَرْعی کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَةٍ * فَهَلْ تَرَی لَهُمْ مِنْ باقِیَةٍ»؛ (92) «و امّا قوم عاد، به وسیله تند بادی سرکش، پر سر و صدا، سرد و مسموم به هلاکت رسیدند، خداوند این باد را مدّت هفت شب و هشت روز، پی در پی و بنیان کن بر سر آنان مسلّط ساخت، در نتیجه همه آن قوم چون تنه‌های پوسیده و تو خالی درختان نخل بر زمین افتادند و هیچ کس از آنان باقی نماند».

این آیه به دو ویژگی دیگر این باد اشاره کرده است:

1) «سرکش و پر سر و صدا».

2) «مدّت طولانی»؛ یعنی هفت شب و هشت روز پی‌درپی.

ز) «تند بادی در روز نحس و شوم»: در قرآن کریم پیرامون این باد، آمده است:

«إِنّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ * تَنْزِعُ النّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنقَعِرٍ»؛ (93) «ما باد وحشتناک و سردی را در یک روز شوم که استمرار و ادامه داشت، بر آنان فرستادیم. این تندباد، مردم را همچون تنه‌های درخت نخل ریشه کن شده، از جا بر می‌کند و به هر سو پرتاپ می‌کرد!»

برخی از مفسّران «نحس» را به معنای پر گرد و غبار تفسیر کرده‌اند، چرا که این تند باد، به قدری پر گرد و غبار بود که یکدیگر را نمی‌دیدند.(94)

بعضی از مفسران نیز گفته‌اند: قوم عاد، اندامی قوّی، و هیکل‌هایی درشت داشتند و برای حفظ خود در برابر این تند باد بنیان کن، گودال‌ها و پناهگاهی در زیر زمین ساخته بودند؛ امّا قدرت باد در آن روز به حدّی بود که آنان را از پناهگاهایشان ریشه‌کن می‌کرد و به این طرف و آن طرف پرتاب می‌نمود؛ حتّی گفته‌اند: آنان را چنان با سر به زمین می‌کوبید که سرهایشان از تنها جدا می‌شد.(95)

ح) «تند باد خوار کننده»: خداوند متعال می‌فرماید: «لِنُذِیقَهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَلَعَذابُ الْأخِرَةِ أَخْزَی وَهُمْ لَا یُنْصَرُونَ» ؛(96) «این تند باد هولناک و شدید را فرستادیم تا عذاب خوار کننده را در دنیا بر آنان بچشانیم؛ ولی عذاب آخرت از آن هم خوار کننده‌تر است. و سخت‌تر از آن این که هیچ کس به یاری آنان نمی‌شتابد».

داستان قوم عاد، داستان مفصّل، تکان دهنده و عبرت‌انگیز است. آنچه ذکر شد، فشرده‌ای از این داستان بود، علاقه‌مندان می‌توانند به کتاب‌های مفصّل؛ از جمله تفسیر آیاتی که مربوط به این قوم است، مراجعه کنند؛ زیرا داستان این قوم، در سورهای: اعراف، شعرا، سجده، احقاف، ذاریات، قمر و حاقه آمده است.

بنابراین چنین نتیجه می‌گیریم که نزول بلاهای آسمانی و زمینی، یکی از آثار و تبعات گناه است. این داستان تنها یک نمونه از صدها جریان است که قومی بر اثر گناه و معصیت خداوند، دستخوش بلا و عذاب شدند.

آیات فراوانی از قرآن کریم مجازات‌های مجرمان و طغیانگران را شرح می‌دهد؛ گاهی اشاره به فرود آمدن سیلاب از آسمان و طغیان چشمه‌ها از زمین (مانند بلای زمان حضرت نوح)؛ گاهی اشاره به صاعقه و صیحه آسمانی و گاهی هم زلزله‌های وحشتناک و...می‌کند، اگر این آیات و داستان‌های مربوط به آن جمع آوری شود، کتاب مفصّل و مستقلّی را تشکیل می‌دهد؛ چنان که قرآن کریم می‌فرماید: «وَکَمْ أَهْلَکْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَکَفَی بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً» ؛(97) «چه بسیار مردمی که در قرون بعد از نوح زندگی می‌کردند و آنان را (به خاطر گناه و معصیت) هلاک کردیم و کافی است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه و نسبت به آنان بیناست».

گرچه این آیات، ناظر به وضع اقوام و امّت‌های پیشین است؛ ولی مفهوم آیه عامّ است و جنبه دائمی دارد و منحصر به هیچ قوم و گروهی نخواهد بود و در حقیقت این یک سنّت الهی است که افراد آلوده، بی‌ایمان و فاسد را در همین دنیا گرفتار انواع عذاب‌ها خواهد نمود؛ بلاهایی نظیر زلزله، صاعقه، جنگ‌های طولانی، قحطی و خشکسالی، ناامنی و... همه و همه در اثر گناه، برای افراد بشر رخ می‌دهد، این حقیقت را قرآن کریم چنین بیان می‌فرماید:

«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»؛ (98) «فساد در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام دادند آشکار شد، خداوند می‌خواهد نتیجه بعضی از اعمال آنان را به آنان بچشاند تا شاید (به سوی حقّ) باز گردند».

بدون شکّ، هر کار خلافی، هم در جامعه و هم در افراد انسان‌ها اثر می‌گذارد و موجب نوعی فساد در سازمان اجتماع می‌شود.

گناه، مانند غذای مسموم است که خواسته یا ناخواسته بر بدن انسان اثر نامطلوب گذاشته، واکنش آن در جسم انسان آشکار می‌شود. هر کار نادرستی نیز این چنین است؛ «دروغ» موجب بی‌اعتمادی و سلب اطمینان می‌گردد؛ «ظلم» سبب از هم پاشیدگی نظام جامعه می‌شود؛ «تجاوز به حقوق دیگران» مایه عداوت و کینه می‌شود و بالأخره فساد، همه جامعه را در بر می‌گیرد و همین است معنای آیه شریفه:«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ...».

رابطه گناه با نزول بلا از دیدگاه روایات

از روایات نیز استفاده می‌شود که گناه، نقش مهم و مؤثّری در نزول بلا دارد که به چند مورد از باب نمونه اشاره می‌کنیم:

در حدیثی از امام صادق‌عليه‌السلام چنین آمده است: «حَیاتُ دَوابِ‌ّ الْبَحْرِ بِالْمَطَرِ فَإِذا کَفَّ الْمَطَرُ ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَحْرِ وَالْبَرِّ وَذلِکَ إِذا کَثُرَ الذُّنُوبُ وَالْمَعاصِی»؛(99) «زندگی موجودات دریا بر اثر باران است، هنگامی که باران نبارد، هم خشکی‌ها و هم دریاها به فساد و نابودی کشیده می‌شوند، و این نیز هنگامی است که گناهان فراوان گردد!!»

نزول عذاب الهی به خاطر گناه و معصیت، امری است که انسان‌ها نباید از آن غفلت کنند بلکه باید هر لحظه احتمال نزول عذاب را بدهند؛ حتّی در روایات نقل شده است که اگر وجود کودکان بی‌گناه و انسان‌های مؤمن - که با اخلاص خداوند را عبادت می‌کنند - نبود، همیشه مردم به خاطر گناهانشان گرفتار عذاب و بلا می‌شدند.

امام موسی بن جعفرعليها‌السلام می‌فرماید: «إِنَّ للَّهِ‌ِ عَزَّوَجَلَّ فِی کُلِ‌ّ یَوْمٍ وَلَیْلَةٍ مُنادِیاً یُنادِی مَهْلاً مَهْلاً عِبادَ اللَّهِ فِی مَعاصِی اللَّهِ، فَلْولا بَهائِمٌ رُتَّعٌ وَصِبْیَةٌ رُضَّعٌ وَشُیُوخٌ رُکَّعٌ لَصَبَّ عَلَیْکُمُ الْعَذابُ صَبّاً تَرْضُنُونَ بِهِ رَضّاً»؛(100) «خداوند تبارک و تعالی فرشته‌ای دارد که هر روز و هر شب ندا می‌دهد: ای بندگان خدا! در معصیت خدا تند روی نکنید، به راستی اگر نبود به خاطر حیوانات که در بیابان‌ها چرا می‌کنند و کودکان شیر خوار و سالخوردگانی که خالصانه در برابر خدا خضوع می‌کنند، عذاب و بلا بر شما فرو می‌ریخت و همه شما را نابود می‌ساخت».

ارتباط بلاها و مصیبت‌ها با گناه و معصیت، به گونه‌ای است که قرآن کریم هر پیشامدی برای انسان رخ دهد را بر اثر گناه دانسته، می‌فرماید:«وَما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ» ؛(101) «هرچه از بلا و مصیبت که به شما برسد، به خاطر اعمالی است که انجام داده‌اید و بسیاری از آن‌ها را نیز خداوند عفو می‌کند».

امام صادق‌عليه‌السلام می‌فرماید: «أَما إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عِرِقٍ یُضْرَبْ وَلا نَکْبَةٍ وَلا صُداعٍ وَلا مَرَضٍ إِلّا بِذَنْبٍ وَذلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِی کِتابِهِ:«وَما أَصابَکُم مِنْ مّصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ»»؛(102) «رگی زده نمی‌شود، پایی به سنگی برخورد نمی‌کند، سردردی حاصل نمی‌شود، بیماری‌ای پیش نمی‌آید، مگر بر اثر گناه و این همان کلام خداست که در کتابش فرمود: هر مصیبتی به شما برسد، به خاطر اعمالی است که انجام داده‌اید و بسیاری را نیز عفو می‌کند. سپس حضرت این جمله را اضافه کرد و فرمود: آنچه را خدا عفو می‌کند، بیشتر از آن چیزی است که مؤاخذه می‌کند».

امیرالمؤمنین‌عليه‌السلام نیز در مورد آیه شریفه فوق می‌فرماید:«تَوَقُّوا الذُّنُوبَ فَما مِنْ بَلِیَّةٍ وَلا نَقْصِ رِزْقٍ إِلّا بِذَنْبٍ حَتَّی الْخَدْشَ وَالْکَبْوَةَ وَالْمُصِیبَةَ، قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: «وَما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ...»» ؛(103) «از گناه پرهیز کنید؛ زیرا هیچ بلایی و کمبود رزقی نیست، مگر به خاطر گناه؛ حتّی خراشی که بر بدن وارد می‌شود و پایی که به مانعی برخورد می‌کند و مصیبتی که پیش می‌آید».

در دعای پر فیض کمیل نیز امیرالمؤمنین‌عليه‌السلام در پیشگاه خداوند درخواست آمرزش از این نوع گناهان را نموده و عرضه می‌دارد: «أَللَّهُمَّ اغْفِرْلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلآءَ»؛ «خداوندا! بر من ببخش آن گناهانی را که موجب نزول بلا می‌شود».

فصل پنجم:گناه و تأثیر آن بر رزق و روزی‌

خداوند تبارک و تعالی که موجودات عالم را آفریده است، متکفّل روزی آنان نیز شده است و به همه آنان به موقع و در جای خود، روزی می‌دهد:«وَما مِنْ دآبَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُها وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَمُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ» ؛(104) «هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر این که روزی او بر خداست؛ او قرارگاه و محلّ نقل و انتقالشان را می‌داند، همه این‌ها در کتاب آشکاری (لوح محفوظ) ثبت است».

این آیه شریفه، صریحاً اعلام می‌کند که هیچ کس نباید نگران روزی خود باشد، خداوند به تمام موجودات، هر کجا که باشند و در هر موضع و شرایطی که قرار گیرند، سهم آنان از روزی، را می‌رساند.

خداوندی که روزی طفل را در رحم مادر می‌رساند و از طریق خون مادر، روزی او را تأمین می‌کند و قبل از تولدش نیز روزی او را به صورت شیر در سینه مادرش آماده می‌سازد، سپس طفل به دنیا می‌آید، آن‌گاه توسّط پدر و مادر مهربان، غذای او را می‌رساند، چنین پروردگاری، هیچ موجودی را بدون روزی نمی‌گذارد.

البتّه روی حکمت و مصلحتی که خداوند خود می‌داند، روزی انسان‌ها را کم و زیاد قرار داده است؛ بعضی در وسعت و گشایش، برخی در فقر و تنگدستی و عدّه‌ای نیز در زندگی متوسّطی قرار دارند.

«لَهُ مَقالِیدُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَآءُ وَیَقْدِرُ إِنَّهُ بِکُلِ‌ّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ »؛(105) «کلید آسمان‌ها و زمین از آن اوست، روزی را برای هر کس که بخواهد گسترش می‌دهد و برای هر کس بخواهد محدود می‌سازد، او از همه چیز آگاه است».

اسباب افزایش روزی

از آیات و روایات چنین استفاده می‌شود که رعایت اموری چند، اسباب افزایش، یا کم شدن روزی انسان می‌گردد، در اینجا به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

1) شکر

نخستین چیزی که در افزایش روزی بلکه هر نعمتی، نقش مؤثّر و چشمگیری دارد، «شکر گزاری»در پیشگاه خداوند است، «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ» ؛(106) «اگر شکر کردید، (نعمت را) بر شما زیاد می‌کنیم».

شکر نعمت؛ یعنی استفاده صحیح و بهینه از نعمت و قدردانی و سپاس از صاحب نعمت و این نشان دهنده شایستگی و لیاقتی است که موجب می‌شود خداوند آن را افزایش دهد.

2) ایمان و تقوا

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّمآءِ وَالأَْرْضِ»؛ (107) «هر گاه مردم روی زمین ایمان می‌آورند و تقوا پیشه می‌کردند، برکات آسمان‌ها و زمین را بر روی آنان می‌گشودیم».

«وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»؛ (108) «کسی که تقوای الهی پیشه کند، خداوند برای او گشایش ایجاد می‌کند و از راهی که تصوّرش را نمی‌کرد، روزی می‌رساند».