کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران0%

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علی اکبر صمدی یزدی
گروه: مشاهدات: 14150
دانلود: 1745

توضیحات:

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 193 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14150 / دانلود: 1745
اندازه اندازه اندازه
کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

داستانی جالب از جوان توبه کار

ابو حمزه ثمالی از حضرت امام زین العابدین‌عليه‌السلام نقل می‌کند که حضرت فرمود: «مردی با خانواده‌اش بر کشتی سوار شدند، در وسط دریا کشتی دچار توفان گشت و در هم شکسته شد، تمام سرنشینان کشتی در آب غرق شدند، تنها همسر این مرد به تخته شکسته‌ای از کشتی پناه برد و موج آب، کم کم او را به جزیره‌ای از جزیره‌های دریا رساند، در این جزیره، مرد دزد و راهزنی بود که از هیچ گناهی فرو گذار نمی‌کرد، هنگامی که چشم این مرد بزهکار به زن افتاد، سؤال کرد تو از گروه جنّی، یا انسی؟ گفت: انسانم.

در این هنگام، مرد خائن که انسان غافلی بود، قصد هتک حرمت و تجاوز به زن را نمود؛ امّا یک مرتبه متوجّه شد بدن زن می‌لرزد! گفت: تو چرا مضطرب و نگرانی؟

زن گفت: از او می‌ترسم و اشاره به آسمان کرد.

مرد راهزن گفت: آیا تا کنون از این کارهای خلاف مرتکب نشده‌ای؟

زن گفت: به عزّتش قسم هرگز!

آن مرد گفت: تو که تا کنون کار خلافی نکرده‌ای، این چنین از خدا می‌ترسی، من که تو را به کار خلاف مجبور می‌کنم سزاوارترم از این که از خدا بترسم!

این را گفت و دیگر حرفی نزد و راهی خانه خود شد و تمام سعی و کوشش او این بود که توبه کند و به سوی خدا باز گردد.

در بین راه با راهبی که همین مسیر را طیّ می‌کرد، برخورد نمود، تابش خورشید داغ، آنان را آزار می‌داد. راهب به این مرد گفت: ای جوان! آفتاب داغ است، دعا کن خداوند ابری پدید آورد و بر سر ما سایه افکند.

جوان گفت: من کار خیری در درگاه خدا برای خود سراغ ندارم تا به خود اجازه بدهم از او درخواستی نمایم.

راهب گفت: پس من دعا می‌کنم و تو آمین بگو.

جوان راهزن گفت: مانعی ندارد.

راهب دعا کرد و جوان آمین گفت، بلافاصله ابری پدید آمد و آنان را زیر چتر سایه خود گرفت. آنان راحت در زیر سایه ابر به حرکت خود ادامه دادند تا به دو راهی رسیدند که راه راهب و جوان راهزن از یکدیگر جدا می‌شد، مقداری راه را طیّ کردند، راهب متوجّه شد که ابر بالای سر جوان در حرکت است!!

راهب گفت: ای جوان! معلوم می‌شود تو بهتر از من هستی، دعای من مستجاب نشد ولی آمین تو مستجاب شده است، بگو بدانم جریان تو چیست؟

جوان راهزن حکایت خویش با آن زن را بیان کرد.

راهب گفت: آنچه در گذشته داشته‌ای، به خاطر این خوفی که در تو به وجود آمده، مورد آمرزش و مغفرت قرار گرفته است، مواظب آینده خویش باش.(245)

آری، این نتیجه کار کسی است که خود را از خشم خدا ایمن نبیند و از گناه و معصیت چشم بپوشد و مرتکب نافرمانی خداوند نگردد.

انسان باید هنگام گناه بترسد که اگر این گناه را انجام دهد، شاید از آن گناهانی باشد که بعد از آن هیچگاه مورد بخشش و رحمت خداوند قرار نگیرد، همان گونه که از امام صادق‌عليه‌السلام روایت شده که فرمود: «مَنْ هَمَّ بِسَیِّئَةٍ فَلا یَعْمَلْها فَإِنَّهُ رُبَّما عَمِلَ الْعَبْدُ السَّیِّئَةَ فَیَراهُ الرِّبُّ فَیَقُولُ وَعِزَّتِی وَجَلالِی لا أَغْفِرُکَ بَعْدَ ذلِکَ أَبَداً»؛ «کسی که قصد گناه کرد نباید آن را به جای آورد؛ زیرا گاهی بنده گناهی می‌کند، خداوند او را می‌بیند و می‌فرماید: به عزّت و جلالم سوگند! تو را بعد از این هرگز نخواهم بخشید».

فصل سیزدهم:گناه و کوچک شمردن خداوند

از آثار دیگر گناه این است که شخص گنهکار، توجّه ندارد که با گناه خویش، چه کسی را نافرمانی می‌کند و در برابر چه قدرتی سرکشی می‌نماید، آگاهی ندارد، یا غافل است از این که هنگام گناه، زیر نظر پروردگار است و خداوند ناظر بر اعمال و رفتار اوست و لذا وقتی جایی را پیدا می‌کند که به گمان باطل خودش خلوت است و هیچ انسانی از آنجا آگاهی ندارد، مرتکب معصیت خدا می‌شود و به همین اندازه دلخوش است که مکان خلوتی است و کسی از او خبری ندارد؛ امّا او نمی‌داند که برای خداوند تبارک و تعالی ظاهر و آشکار، پیدا و پنهان، و خلوت و جلوت یکی است، او بر همه مکان‌ها، زمان‌ها و ساعات احاطه دارد:«یَعْلَمُ خَآئِنَةَ الْأَعْیُنِ وَما تُخْفِی الصُّدُورُ». (246)

«خداوند چشم‌هایی که به خیانت می‌گردند و آنچه را سینه‌ها پنهان می‌دارند، می‌داند».

به عبارت دیگر: گناه انسان، دلیل بر عدم معرفت و شناخت او نسبت به پروردگار عالم است. انسان جاهل است که مرتکب گناه و معصیت خدا می‌شود. انسانی که از طرفی، خدا را بشناسد و عظمت او را درک کند و از سوی دیگر زشتی و پلیدی گناه را نیز درک کند، هرگز مرتکب گناه نمی‌شود.

چرا ائمّه معصومینعليهم‌السلام گناه نمی‌کنند؟

دلیل این که حضرات معصومینعليهم‌السلام مرتکب گناه و خلاف نمی‌شوند، این است که هم عظمت خداوند را به خوبی درک کرده و خدا را باور نموده‌اند و هم زشتی گناه را به خوبی شناخته‌اند. همان گونه که ما انسان‌های عادی نیز گاهی در حضور شخصیّت بزرگی؛ حتّی انسان عادی، بعضی از کارها را انجام نمی‌دهیم، یا بعضی از کارهایی که زشتی آن را درک کرده‌ایم؛ حتّی در جای خلوت هم مرتکب نمی‌شویم.

حضرات معصومینعليهم‌السلام که از یک طرف، خود را همیشه در محضر خداوند می‌دانند و خداوند را به عظمت شناخته‌اند و از سوی دیگر، زشتی همه گناهان را به خوبی درک کرده و شناخته‌اند، از کارهای بسیار کوچک که ما آن‌ها را گناه و حتّی کمتر از گناه هم به شمار نمی‌آوریم، پرهیز دارند، و اگر مرتکب آن شدند، آن را گناه تلقّی نموده و برای آن استغفار و گریه می‌کنند.

کسی که مثل امیرالمؤمنین‌عليه‌السلام خداوند را به عظمت شناخته، شعارش این است: «وَاللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَ قالِیمَ السَّبْعَةِ بِما تَحْتَ أَفْلاکِها عَلَی أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُها جَلْبَ شَعِیرَةٍ ما فَعَلْتُهُ»؛(247) «به خدا سوگند! اگر تمام هفت اقلیم و آنچه در زیر افلاک است به من بدهند که در مقابل آن خدای را به این مقدار مخالفت کنم که پوست جوی را از مورچه‌ای بگیرم، چنین نخواهم کرد».

چقدر تفاوت است بین این سخن که در عمل نیز به اثبات رسیده و بین کسانی که برای رسیدن به دنیایی ناچیز، یا ریاست‌های ناپایدار، دست به انواع و اقسام خلاف‌ها، دروغ‌ها، تهمت‌ها و گناهان شرم آور می‌زنند!

آری، کسی که خدا را به عظمت درک کرد و حقّ او را شناخت، نافرمانی او را نمی‌کند و در برابر عظمت و بزرگی او خاشع است. این است که قرآن کریم می‌فرماید:«إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»؛ (248) «در میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او می‌ترسند».

طبعاً هر چه آگاهی انسان بیشتر باشد، جرم و گناه کمتری مرتکب می‌شود.

آگاه بودن خداوند از اعمال بندگان

یکی از اموری که باید همیشه در مورد خداوند مدّ نظر باشد، این است که خداوند، همه جا شاهد بوده، حضور دارد و ناظر بر اعمال پیدا و پنهان بندگان خویش است.

قرآن کریم نیز در آیات متعدّدی این امر مهم را یاد آور می‌شود.

«أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی ؛(249) «آیا (انسان) ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می‌بیند؟!»

«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَنَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» ؛(250) «ما انسان را آفریدیم و وسوسه‌های نفس او را می‌دانیم و ما به او از رگ قلبش نزدیک‌تریم».

اگر انسان چنین معرفتی نسبت به خداوند تبارک و تعالی پیدا کرد، دیگر جایی را برای گناه و معصیت خویش خالی نمی‌بیند.

حضرت امام صادق‌عليه‌السلام فرمود: «خَفِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَراهُ فَإِنْ کُنْتَ لا تَراهُ فَإِنَّهُ یَراکَ فَإِنْ کُنْتَ تَرَی أَنَّهْ لا یَراکَ فَقَدْ کَفَرْتَ، وَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یَراکَ ثُمَّ اسْتَتَرْتَ عَنِ الْمَخْلُوقِینَ بِالْمَعاصِی وَبَرَزْتَ لَهُ بِها فَقَدْ جَعَلْتَهُ فِی حَدِّ أَهْوَنِ النَّاظِرِینَ»؛(251) «از خدا طوری بترس مثل این که او را می‌بینی و اگر تو او را نمی‌بینی او تو را می‌بیند، اگر گمان کنی که او تو را نمی‌بیند، پس کافر شده‌ای و اگر می‌دانی که تو را می‌بیند و در حضور او معصیت می‌کنی، پس او را در حدّ کمترین شاهدان و نظاره‌گران قرار داده‌ای».

این حدیث بسیار جالبی است، اوّلاً: از ما می‌خواهد خدا را به گونه‌ای باور کنیم، مثل این که او را می‌بینم؛ یعنی باور باید در این حد باشد، حال اگر کسی باورش به این درجه نرسید، در مرحله دوّم باشد؛ یعنی باور داشته باشد که خدا او را می‌بیند و زیر نظر خداست؛ زیرا اگر کسی گمان کند که خدا او را نمی‌بیند، خداوند را دارای نقص و ضعف دانسته و این نوعی کفر است؛ امّا اگر انسان می‌داند که خداوند او را می‌بیند، در عین حال مرتکب گناه می‌شود، خداوند را کوچک شمرده است و پروردگار را حتّی از یک کودک هم کمتر به حساب آورده است؛ زیرا در برابر دیدگان یک کودک، حاضر نیست بعضی از کارها را انجام دهد؛ امّا در حضور خداوند مرتکب گناه می‌شود، این کوچک شمردن عظمت و فرامین خداوند است:

آن زمانی که کنی قصد گناه

گر کند کودکی از دور نگاه

شرم داری ز گنه در گذری

پرده عفت خود را ندری

شرم بادت ز خداوند جهان

که بود واقف اسرار نهان

شخصی که خدا را به عظمت شناخت و زشتی گناه را نیز درک کرد، حتّی گناه صغیره و کوچک را نیز انجام نمی‌دهد؛ زیرا چنین شخصی، به کوچکی گناه نمی‌نگرد بلکه به بزرگی و عظمت خداوند توجّه می‌کند و گناه را هر چند که کوچک باشد، نافرمانی خدای بزرگ می‌داند.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خداوند در وحی خود به عُزیر پیامبرعليه‌السلام فرمود:«لا تَنْظُرُوا إِلی صِغَرِ الذَّنْبِ وَلکِنِ انْظُرُوا إِلی مَنِ اجْتَرأْتُمْ» ؛(252) «به کوچکی گناه ننگرید و لکن بنگرید که بر چه کسی جرأت می‌کنید و مخالفت می‌نمایید».

آثار کوچک شمردن گناه

بسیاری از روایات، نسبت به گناهان کوچک و غفلت کردن از آثار و تبعات آن‌ها هشدار داده است و این به جهت آثار و تبعات گناهان کوچک است، در اینجا به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1) انبوه شدن گناهان کوچک

یکی از آثار و تبعات سوء گناهان کوچک این است که وقتی انسان به گناهان کوچک، اهمیّت ندهد، مرتّب و مکرر، مرتکب آن می‌شود، در نتیجه پرونده‌ای مملوّ از گناه برای خود مهیّا می‌کند و طبعاً از تبعات سوء این همه گناه، در امان نخواهد ماند.

این مطلبی است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در یک برنامه آموزشی خاصّی به یاران خویش آموخت. امام صادق‌عليه‌السلام فرمود: «رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در سفری با اصحاب خود به یک بیابان صاف - که درخت و گیاهی در آن دیده نمی‌شد - به اصحاب خویش فرمود: بروید مقداری هیزم بیاورید.

اصحاب گفتند: ای رسول خدا! این بیابان صاف است و چیزی در آن دیده نمی‌شود. فرمود: بروید و هر مقدار که به دست آوردید، آن را بیاورید. اصحاب متفرّق شدند، پس از گردش مختصر، هر کسی مقداری هیزم آورد و روی هم ریختند (تلّی از هیزم روی هم انباشته شد). رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: گناهان کوچک این گونه جمع می‌شود. آن‌گاه فرمود: از گناهان کوچک پرهیز نمایید».

حضرت امام موسی بن‌جعفرعليها‌السلام فرمود: «لا تَسْتَقِلُّوا قَلِیلَ الذُّنُوبِ فَإِنَّ قَلِیلَ الذُّنُوبِ تَجْتَمِعُ حَتَّی تَکُونَ کَثِیراً»؛(253) «گناهان کوچک را کم و کوچک نشمارید؛ زیرا گناهان ناچیز جمع می‌شود و (کم کم) زیاد می‌گردد».

امیرالمؤمنین‌عليه‌السلام فرمود: «لا تَسْتَصْغِرُوا قَلِیلَ الْآثامِ، فَإِنَّ الصَّغِیرَ یُحْصِی وَیَرْجِعُ إِلَی الْکَبِیرِ»؛(254) «گناهان کم را کوچک به حساب نیاورید؛ زیرا گناه کوچک شمارش می‌شود و برگشت به گناهان بزرگ می‌کند».

گرچه برخی از گناهان در نظر ما کوچک و کم اهمیّت جلوه می‌کند؛ امّا چه بسا این نافرمانی، نزد خداوند، بزرگ به حساب آید و سبب خشم خدا گردد و لذا پیشوایان دین ما به این مطلب هشدار داده‌اند.

امیر المؤمنین‌عليه‌السلام می‌فرماید: «أَعْظَمُ الذَّنْبِ عِنْدَ اللَّهِ ذَنْبٌ صَغُرَ عِنْدَ صاحِبِهِ»؛(255) «بزرگ‌ترین گناه نزد پروردگار، گناهی است که نزد صاحبش کوچک شمرده شود».

و فرمود: «أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهِ صاحِبُهُ»؛(256) «شدیدترین گناه، گناهی است که صاحبش آن را دست کم گیرد».

و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ أَخْفی سَخَطَهُ فِی مَعْصِیَتِهِ فَلا تَسْتَصْغِرَنَّ شَیْاً مِنْ مَعْصِیَتِهِ فَرُبَّما وافَقَ سَخَطَهُ وَأَنْتَ لا تَعْلَمُ»؛(257) «خداوند خشم و غضب خویش را در نافرمانی و معصیت، پنهان ساخته است، پس چیزی از نافرمانی او را کوچک نشمارید، بسا (آن نافرمانی) با خشم خداوند موافق گردد، در حالی که شما آگاهی ندارید».

2) گناهان کوچک و دام شیطان

از بسیاری از روایات ما استفاده می‌شود که گناهان کوچک، از طرح‌ها و دام‌های شیطان است؛ زیرا اکثر مردم، از گناهان بزرگ پرهیز می‌کنند و اساساً وقتی گناهی بزرگ شمرده شود، کمتر کسی به سراغ آن می‌رود، شراب را کمتر کسی می‌خورد؛ قتل را افراد کمی مرتکب می‌شوند و... امّا دروغ و غیبت که کوچک شمرده می‌شود، زیاد انجام می‌شود و لذا شیطان از طریق تشویق به گناهان کوچک و کم اهمیّت جلوه دادن آن‌ها، انسان را گرفتار کیفر آن می‌کند.

از حضرت امام موسی بن جعفرعليها‌السلام روایت شده است که حضرت مسیح‌عليه‌السلام به حواریّون خویش فرمود: «إِنَّ صِغارَ الذُّنُوبِ وَمُحَقَّراتِها مِنْ مَکائِدِ إِبْلِیسَ یُحَقِّرُها لَکُمْ وَیُصَغِّرُها فِی أَعْیُنِکُمْ فَتَجْتَمِعُ وَتَکْثُرُ فَتُحِیطُ بِکُمْ»؛(258) «گناهان کوچک از توطئه و نقشه‌های شیطان است، آن‌ها را برای شما کوچک نموده و در چشم شما ناچیز جلوه می‌دهد، پس آن گناهان جمع شده، زیاد می‌گردد و (در نتیجه) تمام وجود شما را احاطه می‌کند».

روی همین جهت است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «إِنَّ إِبْلِیسَ رَضِیَ مِنْکُمْ بِالْمُحَقَّراتِ»؛(259) «به راستی که شیطان به گناهان کوچک شما راضی و خشنود است».

3) گناهان کوچک زمینه گناهان بزرگ

گناهان کوچک اثر دیگری نیز دارد که نباید مورد غفلت قرار گیرد و آن این که وقتی انسان گناهان کوچک را مرتکب شود و به آن اهمیّت ندهد، قبح و زشتی گناه در نظرش از بین می‌رود، وقتی قبح گناه برایش شکسته شد، کم کم به گناهان بزرگ‌تر نیز آلوده می‌شود، در نتیجه به حریم گناهان کبیره و بسیار بزرگ نیز وارد شده و از انجام آن گناهان هم دریغ نمی‌کند؛ بنابراین، برای مصونیّت از گناهان کبیره و بزرگ، باید از گناهان کوچک نیز اجتناب نماید تا در قرقگاه محفوظ بماند.

حضرت علیّ بن موسی الرضاعليها‌السلام فرمود: «أَلصَّغائِرُ مِنَ الذُّنُوبِ طُرُقٌ إِلَی الْکَبائِرِ، وَمَنْ لَمْ یَخِفِ اللَّهَ فِی الْقَلِیلِ لَمْ یَخِفْهُ فِی الْکَثِیرِ»؛ «گناهان کوچک، طریق و راه برای انجام گناهان بزرگ است؛ زیرا کسی که برای انجام گناهان کوچک ترسی از خداوند نداشته باشد، برای انجام گناهان بزرگ و زیاد نیز ترسی نخواهد داشت».

تجربه هم نشان داده است که انسان‌های آلوده و بزهکار، ابتدا به گناهان کوچک آلوده شده‌اند، نخست اهمیّت نداده، قدم‌های بعدی را برداشته و کم کم و به تدریج دست به جنایات بزرگ زده و به عنوان یک خلافکار و مجرم بزرگ در آمده‌اند.

امام صادق‌عليه‌السلام فرمود: «إِتَّقُوا الْمُحَقَّراتِ مِنَ الذُّنُوبِ فِإِنَّها لا تُغْفَرُ. قُلْتُ: وَمَا الْمُحَقَّراتُ؟ قالَ: أَلرَّجُلُ یَذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَقُولُ طُوبی لِی لَوْلَمْ یَکُنْ لِی غَیْرُ ذلِکَ»؛(260) «از گناهان کوچک پرهیز کنید؛ زیرا این گناهان مورد آمرزش قرار نمی‌گیرد. راوی پرسید: گناهان کوچک چیست؟ فرمود: این‌که انسانی گناهی مرتکب شود، سپس بگوید: خوش به حال من! اگر برای من گناهی غیر از این نباشد».

امام باقرعليه‌السلام فرمود: «مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی لا تُغْفَرُ، قَولُ الرَّجُلِ: یا لَیْتَنِی لَمْ أُؤ آخَذُ إِلّا بِهذا»؛(261) «از جمله گناهانی که مورد آمرزش قرار نمی‌گیرد، آن گناهی است که انسان آن را انجام می‌دهد و سپس می‌گوید: ای کاش! من غیر از این عقوبتی نداشته باشم».

یعنی آن گناه را کوچک و ناچیز به حساب می‌آورد، به گونه‌ای کیفر و عقوبت آن را دست کم می‌گیرد که گمان می‌کند اگر غیر از این گناه، گناه دیگری برای او نباشد، مهمّ نیست و اهل نجات است. فرمود: همین گناه است که مورد آمرزش واقع نمی‌شود و برای انسان کیفر ایجاد می‌کند، نیز فرمود:«لا مُصِیبَةَ کَإِسْتِها نَتِکَ بِالذَّنْبِ وَرِضاکَ بِالْحالَةِ الَّتِی أَنْتَ عَلَیْها» ؛(262) «مصیبتی بالاتر از این نیست که تو گناه را کم و ناچیز حساب کنی و به حالتی که در آن قرار داری خشنود باشی».

بخش دوم: راهکارهای جبران گناه و معصیت‌

اشاره

اکنون که از بخش اوّل کتاب فارغ شدیم، و زشتی گناه و پیامدهای آن برای ما روشن گردید،لازم است جهت رعایت اصل خوف و رجا به ذکر اموری که سبب آمرزش گناهان می‌شود نیز بپردازیم تا چنانچه کسی با خواندن بخش اوّل کتاب (آثار و تبعات گناه) دچار بیم و ترس شده، بخش دوّم، او را امیدوار کند و بداند که خداوند کریم و رحیم که درحقّ بندگانش لطف و عنایت دارد، برای جبران گناهان بندگان نیز راه‌هایی قرار داده است. بر همین اساس، در این بخش، به راهکارهای جبران گناه و معصیت می‌پردازیم، یعنی اموری که قرآن کریم و روایات معصومینعليهم‌السلام به ما معرّفی کرده‌اند که می‌توان با استفاده از آن‌ها، تمام گناهان یا بخشی از آن‌ها را جبران نمود و تدارک کرد، تا علاوه بر جلوگیری از پیامدهای دنیوی گناه، از عذاب اخروی و جهنّم سوزان مصون ماند.

قبل از این‌که به ذکر این موارد بپردازیم،این نکته را یاد آور می‌شویم که انسان از آنجایی که دارای غرایز، شهوات و هواهای نفسانی است و هدف وسوسه‌های شیطان نیز می‌باشد، دچار لغزش و خطا گشته، و گه‌گاهی دامنش به معصیت و نافرمانی خداوند آلوده می‌شود، زیرا تنها حضرات معصومینعليهم‌السلام هستند که دامنشان از هرگونه خطا و گناه محفوظ است، غیر از آنان، کمتر کسی است که گرفتار گناه و لغزشی نشود.

این لغزش‌ها و گناهان گرچه کوچک بوده و در نظر ما اندک جلوه کنند، امّا به تدریج و در طول عمر، روی هم انباشته شده و برای ما بار سنگین و کمر شکنی را به وجود می‌آورند؛ مثلاً شخصی که شصت سال دوران تکلیف او بوده است، اگر به طور متوسط روزی سه گناه کرده باشد (که یقیناً بیش از این‌هاست؛ زیرا بعضی از ما انسان‌ها در هر ساعتی چندین گناه مرتکب می‌شویم) تعداد گناهان به 64800 می‌رسد و این تعداد، عدد کمی نیست! حال اگر برای هر گناهی، کیفر و عذابی قرار داده شود؛ مثلاً حدّاقل یک ضربت تازیانه، چه کسی طاقت دارد 64800 تازیانه را تحمّل نماید؟! افزون بر این که کیفر برخی از گناهان، آتش جهنّم است که متأثّر از خشم وغضب خداوند می‌باشد.

بنابراین، اگر انسان به گناهان خویش و پیامدهای آن توجّه کند، و کیفر الهی را در نظر بگیرد، کافی است که دائماً دچار وحشت و اضطراب باشد و در صدد چاره جویی برای گناهان خویش بر آید.

به این فکر بیفتد که چه کند تا گناهان، کمتر او را گرفتار کنند؟ چه کند که گناهش مورد آمرزش قرار گیرد و از عذاب و کیفر الهی مصون بماند؟ چه راهی وجود دارد که قبل از مرگ و قبل از این که در جهان آخرت به آتش جهنّم گرفتار گردد، گناهان خویش را جبران نماید تا از شرّ آن‌ها در امان بماند.

آنچه در این بخش از کتاب مطرح می‌شود، ارائه راهکارهای جبران گناه و معصیت است؛ یعنی اموری که اگر انسان آن‌ها را انجام دهد، سبب می‌گردد خداوند او را مورد عفو و اغماض قرار داده و گناهانش را مورد بخشش قرار دهد.

آشنایی با این راهکارها بر همگان لازم است، مخصوصاً کسانی که نسبت به گناه خویش نگرانند و درصدد چاره جویی برای آن‌ها می‌باشند.

فصل اوّل:نقش نماز در آمرزش گناه‌

نماز بارزترین نوع بندگی خدا

نماز، مهمترین پیوند انسان با پروردگار عالم است.

نماز، سر لوحه سفارشات همه انبیا و اولیای خداست.(263)

نماز، زیباترین نجوای عاشقانه با محبوب است.

نماز، اظهار کوچکی در برابر عظمت خالق هستی است.

نماز، نشانه آشکار پرهیزکاران است.(264)

نماز، تابلو مؤمنان راستین است.(265)

نماز، عامل موفّقیّت در برابر تهاجم فرهنگی و طغیان شهوات است.(266)

نماز، ستون خیمه دین(267) و معیار قبولی اعمال است.(268)

نماز، رضایت پروردگار، محبوب ملائکه، سنّت انبیا، اصل ایمان، برکت در روزی، اجابت دعا، خشم شیطان، چراغ قبر، مونس در شداید و همدم انسان از قبر تا قیامت است.(269)

برای نماز، آثار و برکات بسیار زیادی ذکر شده است که جهت رعایت اختصار از ذکر آن‌ها خودداری نموده و تنها به نقش آن در آمرزش گناهان اشاره می‌کنیم.

از آیات شریفه قرآن و روایات معصومینعليهم‌السلام استفاده می‌شود که نماز، نقش بسیار مؤثّری در شست و شوی گناهان انسان داشته و سبب آمرزش گناهان می‌شود:

«وَأَقِمِ الصَّلوةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَزُلَفاً مِنَ الَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّاتِ ذلِکَ ذِکْرَی لِلذّاکِرِینَ»؛( 270) «نماز را دو طرف روز و در اوایل شب برپا دار، به درستی که حسنات، سیّئات را از بین می‌برد و این نماز تذکّر و یاد آوری است برای آنان که توجّه دارند».

در این آیه شریفه، ابتدا به نماز سفارش شده است، سپس می‌فرماید: «حسنات، سیّئات را از بین می‌برد». گرچه از این تعبیر استفاده می‌شود که تمام حسنات می‌توانند عامل از بین برنده گناه و سیّئات باشند؛ امّا روشن است که نماز، بارزترین مصداق حسنه و عمل نیک است که می‌تواند کفّاره و جبران کننده گناهان باشد.

در روایات معصومینعليهم‌السلام نیز برای نماز، آثار فراوانی بیان شده است که یکی از آن‌ها ریزش گناهان است.

داستانی آموزنده از سلمان فارسی

شخصی به نام «ابو عثمان» می‌گوید: روزی با سلمان فارسی، زیر درختی نشسته بودیم، سلمان شاخه خشکی از درخت را گرفت و تکان داد به گونه‌ای که تمام برگ‌هایش فرو ریخت، آن‌گاه رو به من کرد و گفت: می‌دانی چرا چنین کردم؟

گفتم: خیر!

گفت: این همان کاری بود که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله انجام داد، هنگامی که من علّت را از حضرتش پرسیدم، فرمود: «إِنَّ الْمُسْلِمَ إِذا تَوَضَّأَ فَأَحْسَنَ الْوُضُوءَ ثُمَّ صَلّی صَلَوتَ الْخَمْسِ تَحاتَتْ خَطایاهُ کَما تَحاتَ هذَا الْوَرَقُ ثُمَّ قَرَءَ هذِهِ الآیَةَ: «وَأَقِمِ الصَّلَوةَ طَرَفَیِ النَّهارِ...»»؛(271) «هنگامی که مسلمانی وضو بگیرد و وضو را نیکو انجام دهد، سپس نمازهای پنجگانه را به جا آورد، گناهانش می‌ریزد همان گونه که برگ‌های این شاخه فرو ریخت، آن‌گاه حضرت این آیه را قرائت فرمود: نماز را دو طرف روز و در اوایل شب برپا دار».

علی‌عليه‌السلام می‌فرماید: «با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در مسجد در انتظار نماز نشسته بودیم که مردی برخاست و عرض کرد: من گناهی مرتکب شده‌ام. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله روی خود را از وی برگردانید. هنگامی که نماز تمام شد، همان مرد برخاست و سخن خویش را تکرار کرد. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: آیا با ما این نماز را انجام ندادی؟ و برای آن‌به خوبی وضو نگرفتی؟ عرض کرد: آری. فرمود: این کفّاره گناه تو است».(272)

تشبیهی زیبا از نماز

علی‌عليه‌السلام از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل می‌کند که حضرت فرمود:« نمازهای پنج‌گانه برای امّت من همچون یک نهر آب جاری است که بر در خانه یکی از شما باشد، آیا گمان می‌کنید اگر آلودگی بر بدن او باشد و سپس پنج بار در روز در آن نهر شست و شو کند، باز چیزی از آن آلودگی بر پیکر وی خواهد ماند؟ (مسلّماً خیر همچنین است به خدا سوگند! نمازهای پنجگانه برای امّت من».(273)

روی همین جهت پیشوایان دین و رهبران معصومعليهم‌السلام مردم را برای جبران گناهانشان، به نماز تشویق می‌کردند.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به امّت خود می‌فرمود: «قُومُوا إِلی نِیرانِکُمْ الَّتِی أَوْقَدْتُمُوها عَلی ظُهُورِکُمْ فَاطْفَئُوها بِصَلاتِکُمْ»؛(274) «بر خیزید و آتش‌هایی که (بر اثر گناه) بر پشت خود نهاده‌اید، با نماز خود، خاموش سازید».

شکّی نیست که هر گاه نماز با آداب و شرایط خود انجام شود، انسان را در عالمی از معنویّت و روحانیّت قرار می‌دهد که پیوند ایمانی او را با خدا مستحکم می‌سازد و آلودگی‌ها و آثار گناه را از دل و جان او شست و شو می‌دهد.

نماز هم انسان را در برابر گناه بیمه می‌کند، چون:«انَّ الصَّلاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنْکَرِ» (275) و هم زنگار گناه را از آیینه دل می‌زداید و صفحه دل را صیقل می‌دهد.

امیدوارترین آیه قرآن کریم

در روایتی است که امام علی‌عليه‌السلام روزی رو به سوی مردم کرد و فرمود: به نظر شما امیدوارترین آیه قرآن کدام است؟

بعضی گفتند آیه:«إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ ما دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَآءُ...» ؛(276) «خداوند، شرک به خود را نمی‌آمرزد (ولی) کمتر از آن را برای هر کس که بخواهد (شایستگی داشته باشد) می‌آمرزد».

امام‌عليه‌السلام فرمود: پاسخ شما خوب است؛ ولی آنچه من می‌خواهم نیست.

عده‌ای گفتند آیه:«وَمَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً» ؛(277) «کسی که کار بدی انجام دهد، یا به خود ستم کند، سپس از خداوند طلب آمرزش نماید، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد یافت».

امام فرمود: خوب است، ولی آنچه من می‌خواهم نیست.

برخی گفتند آیه:«قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» ؛(278) «بگو: ای بندگان من! که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خداوند همه گناهان را می‌آمرزد و او آمرزنده و مهربان است».

امام‌عليه‌السلام فرمود:پاسخ شما خوب است؛ ولی آنچه من می‌خواهم نیست.

برخی گفتند آیه:«وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ...»؛ (279) «و آنان که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا می‌افتند، و برای گناهان خود طلب آمرزش می‌کنند و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟»

امام‌عليه‌السلام باز فرمود:پاسخ شما خوب است؛ ولی آنچه من می‌خواهم نیست.

در این هنگام مردم از هر طرف به سوی امام متوجّه شده و همهمه می‌کردند.

حضرت فرمود: چه خبر است؟

عرض کردند: ما دیگر آیه‌ای جز این‌ها سراغ نداریم.

امام‌عليه‌السلام فرمود: از حبیب خود رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله شنیدم که فرمود: امیدوارترین آیه قرآن این آیه است:«وَأَقِمِ الصَّلَوةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَزُلَفاً مِنَ الَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّاتِ ذلِکَ ذِکْرَی لِلذّاکِرِینَ»؛ «نماز را دو طرف روز و در اوایل شب به پا دار، به درستی که حسنات، سیئّات را از بین می‌برد و این تذکّر و یاد آوری است برای آنان که توجّه دارند».(280)

چه امیدی از این بالاتر که انسان بداند هر گاه لغزشی از او سرزد و پایش به گناهی کشیده شد، چون وقت نماز فرا رسید، وضو گرفت و در پیشگاه معبود به راز و نیاز برخاست، احساس شرمندگی نمود و به خدا توجّه کرد، نسبت به اعمال گذشته‌اش پشیمان و شرمسار شد، گناه او بخشیده می‌شود و ظلمت و تاریکی گناه از صفحه قلب او بر طرف و دلش دوباره به نور بندگی روشن می‌گردد.

بر همین اساس است که روایات ما می‌گویند:« گاهی دو رکعت نماز، موجب آمرزش گناهان می‌شود».

امام صادق‌عليه‌السلام فرمود: «مَنْ صَلّی رَکْعَتَیْنِ یَعْلَمُ ما یَقُولُ فِیها إِنْصَرَفَ وَلَیْسَ بَیْنَهُ وَبَیْنَ اللَّهِ ذَنْبٌ»؛(281) «کسی که دو رکعت نماز بخواند و در این دو رکعت بداند چه می‌گوید، از نماز فارغ می‌شود در حالی که گناهی بین او و بین خداوند نخواهد بود».

این‌که حضرت فرمود: «بداند چه می‌گوید»، شرط بسیار مهمّی است؛ یعنی حضور قلب داشته و توجّه به محتوا و معنای نماز داشته باشد. بداند در برابر چه کسی ایستاده ؟ و با چه کسی سخن می‌گوید؟ همان کسی که نه تنها خالق اوست بلکه خالق همه هستی است؛ خدایی که قدرتش مافوق قدرت‌هاست؛ کسی که حیات و روزی ما و...در دست قدرت اوست؛ کسی که اگر یک لحظه عنایتش از ما قطع شود، از همه هستی ساقط خواهیم شد و .