تفسیر نمونه جلد ۴

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 21106
دانلود: 1786


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 108 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21106 / دانلود: 1786
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 4

نویسنده:
فارسی

آيه (102)و ترجمه:

( و إ ذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة فلتقم طائفة منهم معك و ليأ خذوا أسلحتهم فإذا سجدوا فليكونوا من ورائكم و لتأ ت طائفة أخرى لم يصلوا فليصلوا معك و ليأ خذوا حذرهم و أسلحتهم ودالذين كفروا لو تغفلون عن أ سلحتكم و أ متعتكم فيميلون عليكم ميلة واحدة و لا جناح عليكم إن كان بكم أذى من مطرأ و كنتم مرضى أن تضعوا أسلحتكم و خذوا حذركم إن الله أعد للكفرين عذابا مهينا ) (102)

ترجمه:

102 - و هنگامى كه در ميان آنها باشى و (در ميدان جنگ براى آنها نماز برپا كنى بايد دسته اى از آنها با تو (به نماز) برخيزند و بايد سلاحهاى خود را با خود برگيرند و هنگامى كه سجده كردند (و نماز را به پايان رسانيدند) بايد به پشت سر شما (به ميدان نبرد) بروند و آن دسته ديگر كه نماز نخوانده اند (و مشغول پيكار بوده اند) بيايند و با تو نماز بخوانند و بايد آنها وسايل دفاعى و سلاحهاى خود را با خود (در حال نماز) حمل كنند (زيرا) كافران دوست دارند كه شما از سلاحها و متاعهاى خود غافل شويد و يك مرتبه به شما هجوم كنند - و اگر از باران ناراحت هستيد و يا بيمار (و مجروح ) باشيد مانعى ندارد كه سلاحهاى خود را بر زمين بگذاريد ولى وسايل دفاعى (مانند زره و خود) را با خود برداريد، خداوند براى كافران عذاب خوار كننده اى فراهم ساخته است.

شان نزول:

هنگامى كه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) با عده اى از مسلمانان به عزم مكه وارد سرزمين حديبيه شدند و جريان به گوش قريش ‍ رسيد، خالد بن وليد به سرپرستى يك گروه دويست نفرى براى جلوگيرى از پيشروى مسلمانان به سوى مكه در كوههاى نزديك مكه مستقر شد، هنگام ظهر بلال اذان گفت و پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) با مسلمانان نماز ظهر را به جماعت ادا كردند، خالد از مشاهده اين صحنه در فكر فرو رفت و به نفرات خود گفت در موقع نماز عصر كه در نظر آنها بسيار پرارزش است و حتى از نور چشمان خود آن را گرامى تر مى دارند بايد از فرصت استفاده كرد و با يك حمله برق آسا و غافلگيرانه در حال نماز كار مسلمانان را يكسره ساخت در اين هنگام آيه فوق نازل شد و دستور نماز خوف را كه از هر حمله غافلگيرانهاى جلوگيرى مى كند به مسلمانان داد، و اين خود يكى از نكات اعجاز قرآن است كه قبل از اقدام دشمن، نقشه هاى آنها را نقش بر آب كرد، و لذا گفته مى شود خالد بن وليد با مشاهده اين صحنه ايمان آورد و مسلمان شد.

تفسير:

در تعقيب آيات مربوط به جهاد، اين آيه كيفيت نماز خوف را كه به هنگام جنگ بايد خوانده شود به مسلمانان تعليم مى دهد، آيه خطاب به پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) كرده، مى فرمايد: هنگامى كه در ميان آنها هستى و براى آنها نماز جماعت بر پا مى دارى بايد مسلمانان به دو گروه تقسيم شوند، نخست عده اى با حمل اسلحه با تو به نماز بايستند.

( و اذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة فلتقم طائفة منهم معك و لياخذوااسلحتهم ) .

سپس هنگامى كه اين گروه سجده كردند (و ركعت اول نماز آنها تمام شد، تو در جاى خود توقف مى كنى ) و آنها با سرعت ركعت دوم را تمام نموده و به ميدان نبرد باز مى گردند و در برابر دشمن مى ايستند) و گروه دوم كه نماز نخوانده اند، جاى گروه اول را مى گيرند و با تو نماز مى گزارند.

( فاذا سجدوا فليكونوا من ورائكم و لتات طائفة اخرى لم يصلوا فليصلوا معك ) .

گروه دوم نيز بايد وسائل دفاعى و اسلحه را با خود داشته باشند و بر زمين نگذارند.

( و لياخذوا حذرهم و اسلحتهم ) .

اين طرز نماز گزاردن براى اين است كه دشمن شما را غافلگير نكند، زيرا دشمن همواره در كمين است كه از فرصت استفاده كند و دوست مى دارد كه شما از سلاح و متاع خود غافل شويد و يكباره به شما حمله ور شود.

( ود الذين كفروا لو تغفلون عن اسلحتكم و امتعتكم فيميلون عليكم ميلة واحدة ) .

ولى از آنجا كه ممكن است ضرورتهائى پيش بيايد كه حمل سلاح و وسائل دفاعى هر دو با هم به هنگام نماز مشكل باشد، و يا به خاطر ضعف و بيمارى و جراحاتى كه در ميدان جنگ بر افراد وارد مى شود، حمل سلاح و وسائل دفاعى توليد زحمت كند، در پايان آيه چنين دستور مى دهد:

(و گناهى بر شما نيست اگر از باران ناراحت باشيد و يا بيمار شويد كه در اين حال سلاح خود را بر زمين بگذاريد.)

( و لا جناح عليكم ان كان بكم اذى من مطر او كنتم مرضى ان تضعوا اسلحتكم ) .

ولى در هر صورت از همراه داشتن وسائل محافظتى و ايمنى (مانند زره و خود و امثال آن ) غفلت نكنيد و حتى در حال عذر حتما آنها را با خود داشته باشيد كه اگر احيانا دشمن حمله كند بتوانيد تا رسيدن كمك خود را حفظ كنيد( و خذوا حذركم ) .

شما اين دستورات را به كار بنديد و مطمئن باشيد پيروزى با شما است (زيرا خداوند براى كافران مجازات خوار كننده اى آماده كرده است.)

( ان الله اعد للكافرين عذابا مهينا ) .

در اينجا به چند نكته بايد توجه داشت:

1 - روشن است كه منظور از بودن پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در ميان مسلمانان براى بپا داشتن نماز خوف اين نيست كه انجام اين نماز مشروط به وجود شخص پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) است، بلكه منظور وجود امام و پيشوائى براى انجام جماعت در ميان سربازان و مجاهدان است، و لذا على (عليه‌السلام ) و امام حسين (عليه‌السلام ) نيز نماز خوف بجاى آوردند و حتى جمعى از فرماندهان لشگرهاى اسلامى همانند حذيفه اين برنامه اسلامى را به هنگام لزوم انجام دادند.

2 - در آيه به گروه اول دستور مى دهد كه اسلحه را به هنگام نماز خوف داشته باشند ولى به گروه دوم مى گويد وسائل دفاعى (مانند زره ) و اسلحه را هيچ كدام بزمين نگذارند.

ممكن است تفاوت اين دو گروه بخاطر آن باشد كه بهنگام انجام نماز توسط دسته اول دشمن هنوز كاملا آگاه از برنامه نيست و لذا احتمال حمله ضعيف تر است ولى در مورد دسته دوم كه دشمن متوجه انجام مراسم نماز مى شود، احتمال هجوم بيشتر است.

3 - منظور از حفظ امتعه اين است كه علاوه بر حفظ خويش بايد مراقب حفظ وسائل ديگر جنگى و وسائل سفر و مواد غذائى و حيواناتى كه براى تغذيه همراه داريد نيز باشيد.

4 - مى دانيم كه نماز جماعت در اسلام واجب نيست ولى از مستحبات فوق العاده مؤ كد است و آيه فوق يكى از نشانه هاى زنده تاكيد اين برنامه اسلامى است كه حتى در ميدان جنگ براى انجام آن از روش نماز خوف استفاده مى شود، اين موضوع هم اهميت اصل نماز و هم اهميت جماعت را مى رساند و مطمئنا تاثير روانى خاصى هم در مجاهدان از نظر هماهنگى در هدف، و هم در دشمنان از نظر مشاهده اهتمام مسلمانان به وظائف خود حتى در ميدان جنگ، دارد.

كيفيت نماز خوف

در آيه فوق درباره كيفيت نماز خوف، توضيح زيادى به چشم نمى خورد، و اين روش قرآن است كه كليات را بيان كرده و شرح آن را به سنت واگذار مى كند.

طريقه نماز خوف آنچنان كه از سنت استفاده مى شود اين است كه نمازهاى چهار ركعتى تبديل به دور ركعت مى شود، گروه اول، يك ركعت را با امام مى خوانند و امام پس از اتمام يك ركعت توقف مى كند، و آن گروه يك ركعت ديگر را به تنهائى انجام مى دهند، و به جبهه جنگ باز مى گردند، سپس گروه دوم جاى آنها را مى گيرند و يك ركعت نماز خود را با امام و ركعت دوم را به طور فرادى انجام مى دهند (درباره كيفيت نماز خوف نظرهاى ديگرى نيز هست اما آنچه در بالا گفتيم مشهورترين نظر است ).

آيه (103)و ترجمه:

( فإذا قضيتم الصلوة فاذكرواالله قياما و قعودا و على جنوبكم فإذا اطمأ ننتم فأقيموا الصلوة إن الصلوة كانت على المؤ منين كتبا موقوتا ) (103)

ترجمه:

103 - و هنگامى كه نماز را به پايان رسانيديد خدا را ياد كنيد در حال ايستادن و نشستن و به هنگامى كه به پهلو خوابيده ايد، و هر گاه آرامش يافتيد (و حالت خوف زايل گشت ) نماز را (به صورت معمول ) انجام دهيد، زيرا نماز وظيفه ثابت و معينى براى مؤ منان است.

تفسير:

اهميت فريضه نماز

بدنبال دستور نماز خوف در آيه گذشته و لزوم بپاداشتن نماز حتى در حال جنگ در اين آيه مى فرمايد: پس از اتمام نماز ياد خدا را فراموش نكنيد، و در حال ايستادن و نشستن و زمانيكه بر پهلو خوابيده ايد به ياد خدا باشيد و از او كمك بجوئيد.

( فاذا قضيتم الصلوة فاذكروا الله قياما و قعودا ( 1 ) و على جنوبكم ) .

منظور از ياد خدا در حال قيام و قعود و بر پهلو خوابيدن، ممكن است همان حالات استراحت در فاصله هائى كه در ميدان جنگ واقع مى شود باشد و نيز ممكن است به معنى حالات مختلف جنگى كه سربازان گاهى در حال ايستادن و زمانى نشستن و زمانى به پهلو خوابيدن، سلاحهاى مختلف جنگى از جمله وسيله تيراندازى را بكار مى برند، بوده باشد.

آيه فوق در حقيقت اشاره به يك دستور مهم اسلامى است، كه معنى نماز خواندن در اوقات معين اين نيست كه در ساير حالات انسان از خدا غافل بماند بلكه، نماز يك دستور انضباطى است كه روح توجه به پروردگار را در انسان زنده مى كند و مى تواند در فواصل نمازها خدا را به خاطر داشته باشد خواه در ميدان جنگ باشد و خواه در غير ميدان جنگ.

آيه فوق در روايات متعددى به كيفيت نماز گزاردن بيماران تفسير شده كه اگر بتوانند ايستاده و اگر نتوانند نشسته و اگر باز نتوانند به پهلو بخوابند و

نماز را بجا آورند، اين تفسير در حقيقت يكنوع تعميم و توسعه در معنى آيه است اگر چه آيه مخصوص به اين مورد نيست.

سپس قرآن مى گويد: دستور نماز خوف يك دستور استثنائى است و به مجرد اينكه حالت خوف زائل گشت، بايد نماز را به همان طرز عادى انجام دهيد.

( فاذا اطماننتم فاقيموا الصلوة ) .

و در پايان سر اين همه سفارش و دقت را درباره نماز چنين بيان مى دارد: زيرا نماز وظيفه ثابت و لايتغيرى براى مؤ منان است.

( ان الصلوة كانت على المؤ منين كتابا موقوتا ) .

كلمه موقوت از ماده وقت است بنابراين معنى آيه چنين است كه اگر ملاحظه مى كنيد حتى در ميدان جنگ مسلمانان بايد اين وظيفه اسلامى را انجام دهند به خاطر آن است كه نماز اوقات معينى دارد كه نمى توان از آنها تخلف كرد.

ولى در روايات متعدى كه در ذيل آيه وارد شده است موقوتا به معنى ثابتا و واجبا تفسير شده است كه البته آن هم با مفهوم آيه سازگار است، و نتيجه آن با معنى اول تقريبا يكى است.

سؤ ال:

بعضى مى گويند ما منكر فلسفه و اهميت نماز و اثرات تربيتى آن نيستيم اما چه لزومى دارد كه در اوقات معينى انجام شود آيا بهتر نيست كه مردم آزاد گذارده شوند و هر كس به هنگام فرصت و آمادگى روحى اين وظيفه را انجام دهد.

پاسخ:

تجربه نشان داده كه اگر مسائل تربيتى تحت انضباط و شرائط معين قرار نگيرد عده اى آن را به دست فراموشى مى سپارند، و اساس ‍ آن به كلى متزلزل مى گردد، اين گونه مسائل حتما بايد در اوقات معين و تحت انضباط دقيق قرار گيرد تا هيچكس عذر و بهانه اى براى ترك كردن آن نداشته باشد به خصوص اينكه انجام اين عبادات در وقت معين مخصوصا به صورت دسته جمعى داراى شكوه و تاثير و عظمت خاصى است كه قابل انكار نمى باشد و در حقيقت يك كلاس بزرگ انسان سازى تشكيل مى دهد.

آيه(104) و ترجمه:

( و لا تهنوا فى ابتغأ القوم إن تكونوا تأ لمون فإ نهم يألمون كما تأ لمون و ترجون من الله ما لا يرجون و كان الله عليما حكيما ) (104)

ترجمه:

104 - و از تعقيب دشمن سست نشويد (چه اينكه ) اگر شما درد و رنج مى بينيد آنها نيز همانند شما درد و رنج مى بينند، ولى شما اميدى از خدا داريد كه آنها ندارند و خداوند دانا و حكيم است.

شان نزول:

در برابر هر سلاحى سلاح مشابهى

از ابن عباس و بعضى ديگر از مفسران چنين نقل شده كه پس از حوادث دردناك جنگ احد پيامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بر فراز كوه احد رفت و ابو سفيان نيز بر

كوه احد قرار گرفت و با لحنى فاتحانه فرياد زد: اى محمد! يك روز پيروز شديم و روز ديگر شما يعنى اين پيروزى ما در برابر شكستى كه در بدر داشتيم ) پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به مسلمانان فرمود: فورا به او پاسخ گوئيد (گويا مى خواهد به ابوسفيان اثبات كند كه پرورش يافتگان مكتب من همه آگاهى دارند) مسلمانان گفتند:

(هرگز وضع ما با شما يكسان نيست شهيدان ما در بهشتند و كشتگان شما در دوزخ ) ابو سفيان فرياد زد و اين جمله را به صورت يك شعار افتخار آميز گفت:

لنا العزى و لا عزى لكم.

(ما داراى بت بزرگ عزى هستيم و شما نداريد) پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) فرمود شما هم در برابر شعار آنها بگوئيد:

الله مولينا و لا مولى لكم

(سرپرست و تكيه گاه ما خدا است و شما سرپرست و تكيه گاهى نداريد) ابو سفيان كه خود را در مقابل اين شعار زنده اسلامى ناتوان مى ديد، دست از بت (عزى ) برداشت و به دامن بت (هبل ) در آويخت و فرياد زد اعل هبل! (سربلند باد هبل.)

پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) دستور داد كه اين شعار جاهلى را نيز با شعارى نيرومندتر و محكمتر بكوبند و بگويند الله اعلى و اجل!:

(خداوند برتر و بالاتر است ) ابو سفيان كه از اين شعارهاى گوناگون خود بهره اى نگرفت فرياد زد: ميعادگاه ما سرزمين بدر صغرى است.

مسلمانان از ميدان جنگ با زخمها و جراحات فراوان بازگشتند در حالى كه از حوادث دردناك احد سخت ناراحت بودند در اين هنگام آيه بالا نازل شد و به آنها هشدار داد كه در تعقيب مشركان كوتاهى نكنند و از اين حوادث دردناك ناراحت نشوند، مسلمانان با همان حال به تعقيب دشمن برخاستند و

هنگامى كه خبر به مشركان رسيد با سرعت از مدينه دور شدند و به مكه بازگشتند.

اين شان نزول به ما مى آموزد كه مسلمانان بايد هيچيك از تاكتيكهاى دشمن را از نظر دور ندارند و در برابر هر وسيله مبارزه اعم از مبارزه جسمى و روانى وسيله اى محكمتر و كوبنده تر فراهم سازند، در برابر منطق دشمنان، منطقهاى نيرومندتر، و در برابر سلاحهاى آنها سلاحهاى برتر و، حتى در برابر شعارهاى آنها شعارهاى كوبنده تر فراهم سازند و گرنه حوادث به نفع دشمن تغيير شكل خواهد داد.

و بنابراين در عصرى همچون عصر ما بايد به جاى تاسف خوردن در برابر حوادث دردناك و مفاسد وحشتناكى كه مسلمانان را از هر سو احاطه كرده به طور فعالانه دست به كار شوند، در برابر كتابها و مطبوعات ناسالم، كتب و مطبوعات سالم فراهم كنند، و در مقابل وسائل تبليغاتى مجهز دشمنان از مجهزترين وسائل تبليغاتى روز استفاده كنند، در مقابل مراكز ناسالم، وسائل تفريح سالم براى جوانان خود فراهم سازند و در مقابل طرحها و تزها و دكترين هائى كه مكتبهاى مختلف سياسى و اقتصادى و اجتماعى ارائه مى دهند طرحهاى جامع اسلامى را به شكل روز در اختيار همگان قرار دهند، تنها با استفاده از اين روش است كه مى توانند موجوديت خود را حفظ كرده و به صورت يك گروه پيشرو در جهان در آيند.

تفسير:

به دنبال آيات مربوط به جهاد و هجرت، آيه فوق براى زنده كردن روح فداكارى در مسلمانان چنين مى گويد:(هرگز از تعقيب دشمن سست نشويد.)

( و لا تهنوا فى ابتغأ القوم ) .

اشاره به اينكه هرگز در برابر دشمنان سرسخت حالت دفاعى به خود نگيريد، بلكه هميشه در مقابل چنين افرادى روح تهاجم را در خود حفظ كنيد، زيرا از نظر روانى اثر فوق العادهاى در كوبيدن روحيه دشمن دارد، همانطور كه در حادثه احد بعد از آن شكست سخت، استفاده كردن از اين روش سبب شد كه دشمنان اسلام كه با پيروزى ميدان نبود را ترك گفته بودند فكر بازگشت به ميدان را كه در وسط راه براى آنها پيدا شده بود از سر بدر كنند و با سرعت از مدينه دور شوند.

سپس استدلال زنده و روشنى براى اين حكم بيان مى كند و مى گويد: چرا شما سستى به خرج دهيد در حالى كه اگر شما در جهاد گرفتار درد و رنج مى شويد دشمنان شما نيز از اين ناراحتيها سهمى دارند، با اين تفاوت كه شما اميد به كمك و رحمت وسيع پروردگار عالم داريد و آنها فاقد چنين اميدى هستند.

( ان تكونوا تالمون فانهم يالمون كما تالمون و ترجون من الله ما لايرجون ) .

و در پايان براى تاكيد بيشتر مى فرمايد فراموش نكنيد كه تمام اين ناراحتيها و رنجها و تلاشها و كوششها و احيانا سستيها و مسامحه كاريهاى شما از ديدگاه علم خدا مخفى نيست (و كان الله عليما حكيما) و بنابراين نتيجه همه آنها را خواهيد ديد.

آيه (105) و (106)و ترجمه:

( إنا أنزلنا إليك الكتب بالحق لتحكم بين الناس بما أرئك الله و لاتكن للخائنين خصيما ) (105)( و استغفر الله إ ن الله كان غفورا رحيما ) (106)

ترجمه:

105 - ما اين كتاب را به حق بر تو فرستاديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت كنى و از كسانى مباش كه از خائنان حمايت نمائى.

106 - و از خداوند طلب آمرزش نما، كه خداوند آمرزنده و مهربان است.

شان نزول:

در شان نزول آيات فوق جريان مفصلى نقل شده كه خلاصه اش اين است: طايفه بنى ابيرق طايفه اى نسبتا معروف بودند، سه برادر از اين طايفه بنام بشر و بشير و مبشر نام داشتند، بشير به خانه مسلمانى به نام رفاعه دستبرد زد و شمشير و زره و مقدارى از مواد غذائى را به سرقت برد، فرزند برادر او به نام (قتاده ) كه از مجاهدان بدر بود جريان را به خدمت پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) عرض كرد، ولى آن سه برادر يكى از مسلمانان با ايمان را به نام لبيد كه در آن خانه با آنها زندگى مى كرد در اين جريان متهم ساختند.

(لبيد) از اين تهمت ناروا سخت برآشفت، شمشير كشيد و به سوى آنها آمد و فرياد زد كه مرا متهم به سرقت مى كنيد! در حالى كه شما به اين كار سزاوارتريد شما همان منافقانى هستيد كه پيامبر خدا را هجو مى كرديد و اشعار هجو خود را به قريش نسبت مى داديد، يا بايد اين تهمت را كه بمن زده ايد ثابت كنيد يا شمشير خود را بر شما فرود مى آورم.

برادران سارق كه چنين ديدند با او مدار كردند، اما چون با خبر شدند كه جريان به وسيله قتاده به گوش پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) رسيده يكى از سخنوران قبيله را ديدند كه با جمعى به خدمت پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بروند و با قيافه حق بجانب سارقان را تبرئه كنند، و قتاده را به تهمت ناروا زدن متهم سازند.

پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) طبق وظيفه عمل به ظاهر شهادت اين جمعيت را پذيرفت و قتاده را مورد سرزنش قرار داد، قتاده كه بيگناه بود از اين جريان بسيار ناراحت شد و به سوى عموى خود بازگشت و جريان را با اظهار تاسف فراوان بيان كرد، عمويش او را دلدارى داد و گفت: نگران مباش خداوند پشتيبان ما است.

آيات فوق نازل شد و اين مرد بيگناه را تبرئه كرد و خائنان واقعى را مورد سرزنش شديد قرار داد.

شان نزول ديگرى براى آيه نقل شده كه زرهى از يكى از انصار در يكى از جنگها به سرقت رفت، آنها به يك نفر از طايفه بنى ابيرق ظنين شدند، سارق هنگامى كه متوجه خطر شد، زره را به خانه يكنفر يهودى انداخت و از قبيله خود خواست كه نزد پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) گواهى به پاكى او بدهند و وجود زره را در خانه يهودى دليل بر برائت او بگيرند پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) كه چنين ديد طبق ظاهر او را تبرئه فرمود مرد يهودى محكوم شد، آيات فوق نازل گشت و حقيقت را روشن ساخت.

تفسير:

از خائنان حمايت نكنيد

در اين آيات خداوند نخست به پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) توصيه مى كند كه هدف از فرستادن اين كتاب آسمانى اين است كه اصول حق و عدالت در ميان مردم اجرا شود، ما اين كتاب را به حق بر تو فرستاديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته است در ميان مردم قضاوت كنى.)

( انا انزلنا اليك الكتاب بالحق لتحكم بين الناس بما اراك الله ) .

سپس به پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) هشدار مى دهد كه هرگز از خائنان حمايت نكند

( و لا تكن للخائنين خصيما ) .

گرچه روى سخن در اين آيه به پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) است ولى شك نيست كه اين حكم يك حكم عمومى نسبت به تمام قضات و داوران مى باشد، و به همين دليل چنين خطابى مفهومش اين نيست كه ممكن است چنين كارى از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) سر بزند، چه اينكه حكم مزبور ناظر به همه افراد است.

در آيه بعد به پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) دستور مى دهد كه از پيشگاه خدا طلب آمرزش كند( و استغفر الله ) زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است.

( ان الله كان غفورا رحيما ) .

در اينكه استغفار در اينجا براى چيست، احتمالاتى وجود دارد:

نخست اينكه (استغفار) براى آن ترك اولى است كه به خاطر عجله در قضاوت در مورد شان نزول آيات صورت گرفت، يعنى گرچه آن مقدار از اعتراف و گواهى طرفين براى قضاوت تو كافى بود، ولى بهتر اين بود كه باز هم تحقيق بيشترى در اين مورد بشود.

ديگر اينكه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در مورد اين شان نزول طبق قوانين قضائى اسلام داورى كرد، و از آنجا كه مدارك خائنان از نظر ظاهر محكمتر بود، حق به جانب آنها داده شد، پس از آشكار شدن واقع و رسيدن حق به حقدار دستور مى دهد كه از خداوند طلب آمرزش كند، نه بخاطر اينكه گناهى صورت گرفته است بلكه بخاطر اينكه بر اثر صحنه سازيهاى بعضى، حق مسلمانى در معرض نابودى قرار گرفته است (يعنى به اصطلاح استغفار بخاطر حكم واقعى است نه حكم ظاهرى ).

اين احتمال را نيز داده اند كه استغفار در اينجا براى طرفين دعوا بوده است كه در طرح و تعقيب دعوا خلافگوئى هائى انجام دادند.

در حديثى از پيامبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نقل شده كه فرمود:

انما انا بشر و انكم تختصمون الى و لعل بعضكم يكون الحن بحجته من بعض فاقضى بنحو ما اسمع فمن قضيت له من حق اخيه شيئا فلا ياخذه فانما اقطع له قطعة من النار!

(من بشرى همانند شما هستم (و مامور به ظاهرم ) شايد بعضى از شما به هنگام بيان دليل خود قويتر از بعضى ديگر باشيد، و من هم بر طبق همان دليل قضاوت مى كنم، در عين حال بدانيد داورى من كه بر طبق ظاهر دليل طرفين صورت مى گيرد، حق واقعى را تغيير نمى دهد، بنابراين اگر من به سود كسى (طبق ظاهر) قضاوت كنم و حق ديگرى را به او بدهم پاره اى از آتش جهنم در اختيار او قرار داده ام و بايد از آن بپرهيزد.)

از اين حديث به خوبى روشن مى شود كه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) وظيفه دارد مطابق ظاهر و بر طبق دليل طرفين دعوا قضاوت كند، البته در چنين داورى معمولا حق به حقدار مى رسد، ولى گاهى هم ممكن است ظاهر دليل و گواهى گواهان با واقع تطبيق نكند، اينجا است كه بايد توجه داشت كه حكم داور بهيچوجه واقع را تغيير نمى دهد، و حق، باطل، و باطل حق نمى شود.

آيه (107) تا (109)و ترجمه:

( و لا تجدل عن الذين يختانون أنفسهم إن الله لا يحب من كان خوانا أثيما ) (107)

( يستخفون من الناس و لا يستخفون من الله و هو معهم إذ يبيتون ما لا يرضى من القول و كان الله بما يعملون محيطا ) (108)( هأ نتم هؤ لأ جدلتم عنهم فى الحيوة الدنيا فمن يجدل الله عنهم يوم القيمة أ م من يكون عليهم وكيلا ) (109)

ترجمه:

107 - و از آنها كه به خود خيانت كردند دفاع مكن زيرا خداوند افراد خيانت پيشه گنهكار را دوست ندارد.

108 - اعمال زشت خود را از مردم پنهان مى دارند اما از خدا پنهان نمى دارند، و به هنگامى كه در مجالس شبانه سخنانى كه خدا راضى نبود مى گفتند، خدا با آنها بود و خدا به آنچه عمل مى كنند احاطه دارد.

109 - آرى شما همانها هستيد كه در زندگى اين جهان از آنها دفاع كرديد، اما كيست كه در برابر خداوند در روز رستاخيز از آنها دفاع كند و يا چه كسى است كه وكيل و حامى آنها باشد؟!

تفسير:

بدنبال دستورهاى گذشته درباره عدم حمايت از خائنان در اين آيات چنين ادامه مى دهد كه: هيچگاه از خائنان و آنها كه به خود خيانت كردند، حمايت نكنيد.

( و لا تجادل عن الذين يختانون انفسهم ) .

چرا كه خداوند، خيانت كنندگان گنهكار را دوست نمى دارد.

( ان الله لا يحب من كان خوانا اثيما ) .

قابل توجه اينكه: در اين آيه مى فرمايد: كسانى كه بخود خيانت كردند در حالى كه مى دانيم طبق شان نزول آيه، خيانت نسبت به ديگران انجام شده بود، و اين اشاره به همان معنى لطيفى است كه قرآن بارها آن را تذكر داده كه هر عملى از انسان سر بزند، آثار خوب و بد آن اعم از معنوى و مادى، قبل از هر كس متوجه خود او مى شود، همانطور كه در جاى ديگر فرموده:

ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اساتم فلها:

اگر نيكى كنيد بخود نموده ايد و اگر بدى كنيد نيز به خودتان بد كرده ايد و يا اينكه اشاره به مطلب ديگرى است كه باز هم قرآن آن را تاييد كرده و آن اينكه همه افراد بشر بسان اعضأ يك پيكرند و اگر كسى زيانى به ديگرى برساند همانند آن است كه بخود زيان رسانده باشد، درست مثل كسى كه با دست خود سيلى به صورت خود مى زند. نكته ديگر اينكه آيه در مورد كسانى نيست كه مثلا يكبار مرتكب خيانت شده اند و از آن پشيمان گشته اند زيرا در مورد چنين كسانى نبايد شدت عمل بخرج داد بلكه بايد ارفاق نمود، آيه در مورد كسانى است كه خيانت جزء برنامه زندگى آنان شده است، به قرينه يختانون كه فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد و به قرينه خوان كه صيغه مبالغه است به معنى بسيار خيانت كننده و اثيم كه بمعنى گناهكار است و به عنوان تاكيد براى خوان ذكر شده، و در آيه گذشته نيز از آنها تعبير بخائن كه اسم فاعل است و معنى وصفى دارد و نشانه تكرار عمل است شده است.

سپس اين گونه خائنان را مورد سرزنش قرار داده، مى گويد: آنها شرم دارند كه باطن اعمالشان براى مردم روشن شود ولى از خدا، شرم ندارند!

( يستخفون من الناس و لا يستخفون من الله ) .

خداوندى كه همه جا با آنها است، و در آن هنگام كه در دل شب، نقشه هاى خيانت را طرح مى كردند و سخنانى كه خدا از آن راضى نبود مى گفتند، با آنها بود به همه اعمال آنها احاطه دارد.

( و هو معهم اذ يبيتون ما لا يرضى من القول و كان الله بما يعملون محيطا ) .

سپس روى سخن را به طايفه شخص سارق كه از او دفاع كردند، نموده، مى گويد: گيرم كه شما در زندگى اين جهان از آنها دفاع كنيد ولى كيست كه در روز قيامت بتواند از آنها دفاع نمايد و يا به عنوان وكيل كارهاى آنها را سامان بخشد، و گرفتاريهاى آنها را بر طرف سازد؟!

( ها انتم هؤ لأ جادلتم عنهم فى الحيوة الدنيا فمن يجادل الله عنهم يوم القيامة ام من يكون عليهم وكيلا ) .

بنابراين دفاع شما از آنها بسيار كم اثر است، زيرا در زندگى جاويدان آن هم در برابر خداوند، هيچگونه مدافعى براى آنها نيست.

در حقيقت در سه آيه فوق، نخست به پيامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و همه قاضيان به حق توصيه شده كه كاملا مراقب باشند، افرادى با صحنه سازى و شاهدهاى دروغين حقوق ديگران را پايمال نكنند.

سپس به افراد خيانتكار، و بعد به مدافعان آنها هشدار داده شده است كه مراقب نتائج سوء اعمال خود در اين جهان و جهان ديگر باشند.

و اين يكى از اسرار بلاغت قرآن است كه در يك حادثه هر چند به ظاهر كوچك باشد و بر محور يك زره و مقدارى مواد غذائى دور بزند و يا پاى يك نفر يهودى و دشمن اسلام در ميان باشد تمام جوانب مطلب را بررسى كرده و يادآورى و اخطار لازم را در هر مورد مى كند از پيامبر بزرگ خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) كه به حكم عصمت دامنش از هر گونه آلودگى به گناه پاك است گرفته، تا به افراد خيانت پيشه گنهكار و كسانى كه به حكم تعصبهاى خويشاوندى از اين گونه افراد دفاع مى كنند، هر كدام به تناسب خود، مورد بحث قرار گرفتهاند.