رفتار پيامبر صلي‌الله و عليه و آله و سلم با كودكان و جوانان

رفتار پيامبر صلي‌الله و عليه و آله و سلم با كودكان و جوانان0%

رفتار پيامبر صلي‌الله و عليه و آله و سلم با كودكان و جوانان نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

رفتار پيامبر صلي‌الله و عليه و آله و سلم با كودكان و جوانان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمدعلي چنارانی
گروه: مشاهدات: 6112
دانلود: 2159

توضیحات:

رفتار پيامبر صلي‌الله و عليه و آله و سلم با كودكان و جوانان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 61 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6112 / دانلود: 2159
اندازه اندازه اندازه
رفتار پيامبر صلي‌الله و عليه و آله و سلم با كودكان و جوانان

رفتار پيامبر صلي‌الله و عليه و آله و سلم با كودكان و جوانان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

آب و غذا دادن به كودكان

اشاره

درباره پيامبر اكرم‌صلى‌الله‌عليه‌وآله گفته‌اند:(بر كوچك و بزرگسال سلام مي‌كرد.)يكي از وظايف سنگين و دقيق در راه پرورش و تربيت فرزندان حفظ عدالت و توازن بين آنان است از اين‌رو، پدران و مادراني كه داراي چند فرزند هستند، بايد در رفتار خود همه آنان را با نظر عدل و انصاف و مساوات بنگرند و در عمل همگي را به حساب آورند، تا برخي در خود احساس كوچكي ننمايند. اين رفتار را پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله درباره كودكان خود انجام داد، در همين راستا درباره آب دادن به فرزندان و عدالت نسبت به آنان چنين نقل گرديده است.علي‌عليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به منزل ما آمد، در حالي كه من، حسن و حسينعليهما‌السلام زير يك لحاف خوابيده بوديم. حسن‌عليه‌السلام آب خواست، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله برخاست و ظرف آبي آورد. در همين هنگام حسين‌عليه‌السلام از خواب بيدار شد آب خواست، اما رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ابتدا به او آب نداد.فاطمه‌عليها‌السلام فرمود: گويا حسن‌عليه‌السلام را بيشتر از حسين‌عليه‌السلام دوست داري اي رسول خدا؟ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: حسن پيش از حسينعليهما‌السلام آب خواست، من، تو، حسن و حسينعليهما‌السلام و اين كه خوابيده (عليعليهما‌السلام ) روز قيامت در يك مكان قرار خواهيم داشت!![102] .رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله خود به كودكانش غذا نيز مي‌داد. اين رفتار بيانگر آن است كه توجه كاملي به روحيات فرزندان خود داشته است.سلمان گويد: وارد خانه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله شدم. حسن و حسينعليهما‌السلام نزد وي غذا مي‌خوردند. آن حضرت گاهي لقمه‌اي در دهان حسن‌عليه‌السلام و گاهي در دهان حسين‌عليه‌السلام مي‌نهاد. پس از آن كه خوردن غذا به پايان رسيد. آن حضرت، حسن‌عليه‌السلام را بر دوش خود و حسين‌عليه‌السلام را روي زانوي خود نهاد. آنگاه رو به من كرد و فرمود: اي سلمان! آيا آنان را دوست داري؟ گفتم: اي رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چگونه آنان را دوست نداشته باشم در حالي كه مي‌بينم چه اندازه نزد شما مقام و ارزش دارند؟![103]

سلام كردن به كودكان

يكي از روشهاي نيكويي كه رسول گرامي اسلام برجاي نهاده است، سلام كردن به كودكان مي‌باشد، چرا كه كودكان در عين اين كه خردسال هستند و بازيگوشي دارند و از مسؤوليتها گريزان مي‌باشند، ولي خوب مي‌فهمند و محبّت را درك مي‌كنند.اين شيوه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله برخلاف ديدگاه گروهي كوتاه‌انديش و جاهل است كه جايي براي كودكان در ميان خود نمي‌شناسند و فرزندان را جداي از خود و ناچيز مي‌دانند. امّا در مكتب اسلام سفارش شده كه آنها نيز همگي شايسته همان رفتاري هستند كه يك بزرگسال در خورِ آن مي‌باشد. آري، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به كودكان احترام گذاشت و تلاش مي‌كرد كه آنان وارد محيط اجتماع شوند. درباره سلام كردن به كودكان روايات بي‌شماري نقل شده است كه:انس‌بن مالك گويد: حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله در رهگذري با چند كودك خردسال مواجه گشت و به آنان سلام كرد و غذا داد.[104] .و در حديث ديگري گويد: پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نزد ما آمد، ما كودك بوديم، بر ما سلام كرد. [105] .امام باقرعليه‌السلام گويد: رسول خدا مي‌فرمود: پنج چيز است كه تا لحظه مرگ آنها را ترك نمي‌كنم. يكي از آنها سلام كردن به كودكان است. [106] .در حديث ديگر نقل شده كه: پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بر كوچك و بزرگسالان سلام مي‌كرد. [107] و در سلام كردن بر ديگران، حتي به كودكان پيشي مي‌گرفت.[108] و هر كس را مي‌ديد، نخست او سلام مي‌كرد و با آنان دست مي‌داد.[109] .در حديث ديگري فرمود: در سلام كردن به كودكان مراقبت دارم، تا پس از من به صورت يك سنّت ميان مسلمانان بماند و همه بدان عمل كنند.[110]

آيا پيامبر كودكان را تنبيه مي‌كرد؟

آيا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله براي تربيت كودكان از كتك‌زدن و تنبيه بدني استفاده مي‌كرد يا خير؟از بررسي دقيق سيره و رفتار آن حضرت چنين استفاده مي‌شود كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هيچ گاه از تنبيه بدني براي تربيت كودكان استفاده نمي‌كردند. اگر چه تنبيه امري ضروري و غيرقابل اجتناب مي‌باشد، زيرا كمتر كودكي يافت مي‌شود كه در دوران تربيتش نسبت به او هيچ‌گونه تنبيه و تندي انجام نشده باشد، امّا نكته‌اي كه مورد بحث ما مي‌باشد اين است كه آيا مي‌توان كودك را تنبيه بدني كرد يا خير؟از بررسي روايات اسلام و رفتار پيشوايان ديني، چنين استفاده مي‌شود كه كودكان را نبايد تنبيه بدني كرد. در جهان كنوني از نظر علمي و تربيتي، زدن كودكان و آسيب رساندن بدانان به منظور ادب، يا مجازات كردن نادرست شمرده شده است و تقريباً در تمام كشورها از كتك‌زدن و تنبيه بدني جلوگيري مي‌شود.امّا گروهي جاهل و بي‌اطّلاع از شيوه پيشوايان اسلام، غفلت كرده‌اند و بر رواياتي كه زدن كودكان را منع كرده، توجّه ندارند.امام كاظم‌عليه‌السلام به مردي كه از فرزند خود شكايت كرد آشكارا فرمود: فرزندت را مَزن و براي ادب كردنش از او قهر كن، ولي مواظب باش، قهر كردنت طولاني نشود، بلكه هر چه زودتر آشتي كن.[111] .رسول گرامي اسلام نه تنها خود كودكان را تنبيه بدني نمي‌كرد، بلكه اگر كسي هم اين رفتار را انجام مي‌داد، آن حضرت شديداً مخالفت مي‌كرد و سخت اعتراض مي‌فرمود. تاريخ نمونه‌هايي را در اين مورد ثبت و ضبط كرده است.ابومسعود انصاري گويد: من غلامي داشتم كه او را كتك مي‌زدم، از پشت سر خود صدايي شنيدم كه مي‌فرمود: ابومسعود، خداوند تو را بر او توانايي داده است (او را بنده تو ساخته) برگشتم، نگاه كردم، ديدم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله است.به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله عرض كردم، من او را در راه خدا آزاد كردم!! پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اگر اين كار را انجام نمي‌دادي، زبانه آتش تو را فرامي‌گرفت.[112] .امام صادق‌عليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با مردي از بني‌فهد كه برده خود را كتك مي‌زد برخورد كرد، و آن برده فرياد مي‌زد پناه بر خدا، و تقاضاي كمك مي‌كرد. اما آن مرد توجهي نداشت. همين كه چشم آن غلام به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله افتاد گفت: از او كمك مي‌گيرم، ارباب از كتك‌زدن وي دست برداشت.رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به آن ارباب گفت: از خدا بترس، او را كتك مزن!! او را به خدا ببخش، ولي آن مرد او را نبخشيد، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: او را به حق محمّد ببخش، ولي خداوند سزاوارتر است از محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله كه كسي را به خاطر او ببخشند.آن مرد گفت: آن برده را در راه خدا آزاد كردم. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: به خدايي كه مرا به پيامبري مبعوث كرده است. اگر او را آزاد نمي‌كردي، حرارت آتش جهنم تو را درمي‌يافت.[113] .از بررسي تاريخ، اين مطلب به دست مي‌آيد كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله كودكان متخلّف نيز تنبيه بدني نكرده، و با محبّت و اخلاق نيكو برخورد مي‌نمود.در تاريخ نقل شده كه هنگام بيرون آمدن سپاهيان اسلام براي جنگ اُحُد، در ميان آنان كودكاني ديده شد كه با شور و اشتياق براي حضور در ميدان نبرد بسيج شده بودند. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله دلش به حال آنان سوخت و آنان را بازگردانيد. در ميان آنان كودكي به نام رافع‌بن خديج بود. به آن حضرت عرض كردند كه او تيرانداز خوبي است، از اين‌رو، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله اجازه داد كه او همراه لشكر اسلام برود.كودك ديگري در حال گريه ادعا كرد كه از رافع نيرومندتر است. از اين‌رو، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به آنها گفت: با يكديگر كُشتي بگيرند، در مسابقه رافع شكست خورد، آنگاه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به آنها اجازه داد كه در جنگ شركت كنند. [114] .بنابراين، تنبيه بدني هيچ‌گاه نبايد در تربيت به عنوان يك عامل تعيين‌كننده و راهگشا مورد پذيرش واقع شود. مخصوصاً اگر اين روش به مدت زيادي ادامه پيدا كند كه به شخصيت كودك ضربه وارد مي‌آورد و اثر تنبيه نيز از بين مي‌رود و ديگر، فرزند آن را امري عادي مي‌پندارد و از آن پرهيزي ندارد و احساس شرم و سرافكندگي نمي‌كند.علي‌عليه‌السلام مي‌فرمايد: پندپذيري انسان عاقل، به وسيله ادب و تربيت است. چهارپايان و حيوانات هستند كه تنها با تازيانه تربيت مي‌شوند. [115] .از اين‌رو، بازداشتن از تنبيه بدني آن اندازه مهم است كه دستور داده‌اند درباره كساني كه به حدّ بلوغ نرسيده‌اند و خلافي را مرتكب مي‌شوند اجراي حدّ جايز نيست، بلكه بايد مجازات تأديبي شوند.[116] .بدين‌جهت است كه در تاريخ پيامبر اسلام‌صلى‌الله‌عليه‌وآله يا ديگر پيشوايان ديني سراغ نداريم كه در كار مقدس تربيت فرزندان، نيازي به كتك زدن پيدا كرده باشند. آنان همواره به عنوان دوستي مهربان و پيشوايي دوست داشتني و ياري غمخوار و راهنمايي دلسوز در كنار فرزندان خود بودند، و در كودكي با آنان بازي مي‌كردند و در بزرگسالي رفيق، مونس و همدم آنان بودند. اين شيوه مي‌تواند راهگشاي پيروان آنان در زمانها و مكانهاي گوناگون باشد. چرا كه برنامه‌هاي اسلام و دين، مخصوص زمان، مكان يا فرقه و گروه مخصوصي نمي‌باشد، بلكه براي همه زمانها، مكانها و بشريّت است.

رفتار پيامبر با جوانان

اشاره

جواني يكي از نعمتهاي گرانقدر خداوند و سرمايه بزرگ سعادت در زندگي بشر است.

نيروي جواني

اشاره

من شما را سفارش مي‌كنم با نوجوانان و جوانان نيكي كنيد.پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در بخش نخست به اختصار با رفتار رسول گرانقدر اسلام با كودكان آشنا شديد. اكنون به بخش دوم كه رفتار آن بزرگوار با جوانان مي‌باشد مي‌پردازيم، باشد تا راهگشاي جامعه و مسلمانان قرار گيرد، زيرا يكي از بزرگترين سرمايه‌هاي هر كشور، نيروي انساني آن مملكت است و مهمترين نيروي انساني هركشوري را مي‌توان در نسل جوان آن جامعه دانست چون قدرت و نيروي جواني است كه مي‌تواند بر مشكلات زندگي پيروز شود و راههاي سخت و ناهموار را به آساني پشت سر گذارد. اگر مزارع سرسبز و خرم است و چرخهاي بزرگ و عظيم صنايع سنگين در حركت‌اند، اگر منابع زيرزميني از اعماق زمين بيرون مي‌آيد، اگر كاخهاي مجلل و باشكوه، آسمانها را مي‌شكافد و به بالا مي‌رود، اگر شهرها آباد مي‌گردد و پايه‌هاي اقتصادي كشورها رونق مي‌گيرد، اگر مرزهاي كشورها از هجوم بيگانگان حفظ مي‌شود و امنيّت كامل بر آن حكمفرماست، همه و همه، از آثار فعّاليّتهاي گرانقدر نسل جوان است، زيرا اين نيروهاي خستگي‌ناپذير، مايه اميدواري تمام ملتها مي‌باشند.بدين جهت است كه با فرارسيدن ايام جواني، دوران كودكي پايان مي‌يابد و انسان به محيط مسؤوليّتهاي شخصي گام مي‌نهد و به انجام وظايف اجتماعي و همگاني مكلّف مي‌شود. از اين‌رو، دنياي امروز، جوانان را مورد توجه مخصوصي قرار داده و در همه امور اعم از سياسي، اجتماعي، اقتصادي، صنعتي و اخلاقي سهم بزرگي به دست آورده‌اند.دين مقدّس اسلام نيز در چهارده قرن پيش، ضمن برنامه‌هاي جامع، روح‌بخش و سعادت‌آفرين خود به نسل جوان توجه خاصّي داشته است به طوري كه هيچ جامعه، فرهنگ، دين و برنامه بشري نتوانسته همانند آن را بياورد. اسلام جوانان را از نظر مادي و معنوي، رواني، تربيتي، اخلاقي، اجتماعي، دنيايي و آخرتي و در همه جهات تحت مراقبت خود قرار داده است، حال اين كه در ديگر مذهبها و فرهنگها به بخشي از دنياي جوانان توجه مي‌شود.

ارزش جواني

همان‌گونه كه يادآور شديم، در دنياي كنوني موضوع جوان و ارزش آنان زبانزد همه ملتها و اقوام گوناگون بشري بوده و همه جا سخن از نسل جوان است. از اين‌رو محققان، انديشمندان و نويسندگان درباره آنان از جهات گوناگون علمي بحث كرده‌اند.در اين ميان افرادي دچار تندروي شده و جوانان را از مقام و ارزشي كه شايسته آن هستند بالاتر برده و برخي ديگر نيز در برابر آنها، دچار تفريط شده و جوانان را به علت خامي و نداشتن تجربه‌هاي علمي و عملي، از مقام واقعي خود پايين‌تر آورده‌اند. گروه سومي نيز وجود دارند كه راه ميانه‌روي و اعتدال را پيش گرفته‌اند.رهبران دين، جواني را يكي از نعمتهاي گرانقدر خداوند و سرمايه بزرگ سعادت در زندگي بشر دانسته‌اند و اين موضوع را با عبارتهاي گوناگوني به مسلمانان يادآور شده‌اند.رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: من شما را سفارش مي‌كنم كه به نوبالغان و جوانان نيكي كنيد، زيرا آنان دلي رقيقتر و قلبي فضيلت‌پذيرتر دارند. خداوند مرا به پيامبري برانگيخت تا مردم را به رحمت الهي بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخن مرا پذيرفتند و با من پيمان بستند، ولي پيران از قبولِ دعوتم سرباز زدند و به مخالفت من برخاستند.[117] .علي‌عليه‌السلام فرمود: دو چيز است كه اندازه و قيمت آن را نمي‌شناسد مگر كسي كه آن دو را از دست داده باشد: يكي جواني و ديگر تندرستي و عافيت. [118] هنگامي كه محمّدبن عبداللَّه بن حسن قيام كرد و از مردم براي خود بيعت گرفت، نزد امام صادق‌عليه‌السلام آمد و از وي تقاضاي بيعت كرد، ولي امام نپذيرفت و مطالبي را به وي يادآوري كرد كه يكي از آنها سفارش درباره جوانان بود. امام چنين فرمود: بر تو باد كه جوانان را با خود همراه سازي و پيران را از خود دور نمايي.[119] .اين سفارش امام صادق‌عليه‌السلام خود ارزش و اهمّيّت جوانان را يادآور مي‌شود و توجه به اين نعمت بزرگ الهي را بيان مي‌كند. از اين‌روست كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به ابوذر مي‌فرمايد:پنج چيز را پيش از آن كه از دست بدهي قدر بدان يكي از آن موارد جواني است كه پيش از رسيدن پيري بايد آن را قدر بداني...[120]

توجه به جوانان

رهبران راستين اسلام در زمانهاي پيشين، ضمن سخنان ارزشمند خود، به روح پاك جوانان و علاقه آنان به اصول اخلاقي و انساني سفارش كرده‌اند و بهره‌برداري از آن سرمايه گرانقدر را در راه تربيت درست نسل جوان به مربّيان، همواره يادآور شده‌اند.مردي به نام «ابي‌جعفر أحول» كه از دوستان امام صادق‌عليه‌السلام بود، مدّتي به تبليغ مذهب شيعيان و آموزش انديشه‌هاي خاندان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله پرداخت. روزي نزد امام صادق‌عليه‌السلام آمد. امام از او پرسيد: مردم بصره را در قبول‌وپذيرش روش اهل‌بيت‌‌عليه‌السلام و سرعت پذيرش اعتقاد شيعيان چگونه يافتي؟عرض كرد: تعداد اندكي از آنان تعاليم اهل‌بيت‌ ‌عليه‌السلام را پذيرفتند. امام به وي فرمود: توجه تبليغي خود را به نسل جوان متمركز نما. و نيروي خود را در راه هدايت آنان به كارگير؛ زيرا جوانان زودتر حق را مي‌پذيرند و سريعتر به سوي هر خير و صلاحي گرايش پيدا مي‌كنند.[121] .اسماعيل فرزند فضل هاشمي از امام صادق‌عليه‌السلام پرسيد: چرا حضرت يعقوب‌عليه‌السلام (پس از آن كه يوسف را در چاه انداختند و برادران يوسف نزد پدر آمدند و تقاضاي عفو و بخشش كردند) درخواست عفو فرزندان خود را به تأخير انداخت ولي حضرت يوسف‌عليه‌السلام فوراً برادران خود را بخشيد و براي آمرزش آنان دعا كرد.امام صادق‌عليه‌السلام فرمود: به جهت اين كه قلب جوانان زودتر از قلب پيران حق را مي‌پذيرد.[122] .از اين دو روايت بخوبي استفاده مي‌شود كه نسل جوان فضيلتها را دوست دارند، و خوبيها را زودتر مي‌پذيرند و به طور طبيعي تمايل و علاقه زيادي به مردانگي، جوانمردي، راستگويي، درستكاري، وفاي به عهد، ادا كردن امانت، عزّت‌نفس، خدمت به مردم، فداكاري و صفاتي همانند اينها، داشته و دارند و از صفات پست و رذايل اخلاقي متنفّر و گريزانند.

چند نكته

از ديدگاه پيشوايان ديني، جواني يك ارزش واقعي و گرانقدر است. اگر كساني هستند كه خواهان سعادت و خوشبختي خود مي‌باشند و مي‌خواهند از اين نيروي ارزنده بهره لازم را ببرند، بايد به چند نكته توجه كامل داشته باشند:1 - دوران جواني يكي از بهترين و گرانقدرترين فرصتهاي ثمربخش دوران زندگي بشريّت است.2 - استفاده از نيروي جواني و تلاش و كوشش در راه بهره‌برداري از آن، شرط اساسي موفقيت مي‌باشد.3 - خوشبختي و بدبختي هر انساني در دوران جواني او پي‌ريزي مي‌شود، زيرا اگر كسي از آن فرصتها بهره لازم را ببرد، مي‌تواند سعادتمند شود و با استفاده از تواناييها، خوشبختي خويش را براي تمام دوران زندگي به دست آورد.[123]

در قيامت از جواني مي‌پرسند

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: در قيامت هيچ بنده‌اي قدم از قدم برنمي‌دارد، مگر آن كه به اين پرسشها پاسخ دهد.اول: آن كه عمرش را در چه كاري فاني كرده است؟دوم: جواني خود را چگونه و در چه راهي تمام كرده است؟[124] .اين گفتار پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بخوبي مي‌نماياند كه اسلام تا چه اندازه به نيروي جواني ارزش داده و به آن توجه كرده است، زيرا هدر دادن اين سرمايه گرانقدر بدان اندازه مهمّ است كه در روز قيامت از صاحب آن پرسش مخصوص خواهد شد.آري، ارزش جواناني كه داراي ارزشهاي اخلاقي و صفات انساني هستند، همانند شاخه گلي است كه داراي عِطر دل‌انگيز است و علاوه بر طراوت، زيبايي و جمال طبيعي خود، داراي بوي دل‌افزا و شامّه‌نواز است. امّا اگر جواني داراي ارزشهاي الهي نباشد، همانند خاري است كه هرگز مورد محبّت ديگران قرار نخواهد گرفت.رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: بر مرد با ايمان لازم است كه از نيروي خود به نفع خويشتن استفاده كند و از دنيا براي آخرت خود، و از جواني پيش از فرا رسيدن پيري، و از زندگي پيش از رسيدن مرگ بهره‌مند شود.[125] .و نيز فرموده است: فرشته الهي، هر شب به جوانان بيست ساله ندا مي‌دهد كوشش و جديّت كنيد و براي رسيدن به كمال و سعادت خويش تلاش نماييد. [126] .بنابراين، دوران جواني، روزگار مسؤوليّت فردي و هنگام بيداري و به خود آمدن و زمان كار و تلاش و كوشش است و كساني كه از اين نيروي الهي استفاده نكنند، مورد سرزنش قرار خواهند گرفت.خداوند مي‌فرمايدَ».:«اَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مايَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّر [127] .«آيا آن قدر شما را عمر نداده بوديم كه پند گيرندگان پند گيرند؟»امام صادق‌عليه‌السلام مي‌فرمايد: اين آيه براي سرزنش و ملامت كردن جوانان غافلي است كه به سن هيجده سال رسيده‌اند و از فرصت جواني خود استفاده نمي‌كنند.[128] .

زمان گرايش جوانان به مذهب

اشاره

اگر جوان با ايمان قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آميخته مي‌شود و در همه اعضاي بدنش اثر مي‌گذارد.امام جعفر صادق‌‌عليه‌السلام علاقه به مذهب و دين يكي از تمايلات فطري بشريت است كه با فرارسيدن بلوغ، مانند ديگر تمايلات طبيعي در درون جوانان بيدار مي‌شود و در نتيجه آنان را به كار و تلاش وادار مي‌سازد.جوانان به طور طبيعي علاقه و رغبت فراواني به درك و فهميدن مسائل مذهبي دارند به همين جهت است كه گفتارهاي دين را با عشق و علاقه و آغوش باز مي‌پذيرند. اين انديشه بسياري از مردان بزرگ و روان‌شناسان امور تربيتي است.جان بي كايزل John. B. Cyzyl مي‌گويد: برطبق آزمايشهايي كه به عمل آمده است به طوركلي، نيروي ايمان به مذهب از سن دوازده سالگي آغاز مي‌شود.[129] .به عقيده اكثر دانشمندان متخصص، در حدود دوازده‌سالگي، يعني آغاز دوران نوجواني به طور طبيعي، علاقه ديگري در فرزند بشر آشكار مي‌شود كه همان عشق و علاقه به مذهب است. اين تمايل همراه ديگر علاقه‌ها و تمايلات طبيعي جوانان پيشرفت مي‌كند و همواره افزون مي‌شود، تا اين كه در شانزده سالگي به اوج خود مي‌رسد[130] كه در نتيجه، جوانان از نادرستيها و بداخلاقيهاي ديگران رنج مي‌برند و بر ناپاكي و انحراف ديگران افسوس مي‌خورند و همواره خواستار گسترش فضايل اخلاقي در سراسر جهان هستند و تلاش مي‌كنند كه تمام مردم جهان در راه درستي و ارزشهاي واقعي گام بردارند.

آثار تعاليم ديني در جوانان

آموزش برنامه‌هاي ديني و پرورش صفات ايماني و اخلاقي در جوانان دو اثر بزرگ دارد:1 - آن كه احساسات ديني و مذهبي جوانان كه خود يكي از خواسته‌هاي فطري آنان، مي‌باشد بدين وسيله ارضا مي‌شود.2 - اين كه نيروي اعتقاد و مذهب، ديگر تمايلات طبيعي و غريزي جوانان را مهار مي‌كند و مانع تندروي و سركشي آنان مي‌شود و در نتيجه آنها را از تيره‌روزي، سقوط و بدبختي نجات مي‌دهد و حفظ مي‌كند.نكته قابل تذكّر اين كه اسلام، برنامه‌هاي پرورشي، ايماني و اخلاقي را كه يكي از اساسي‌ترين اركان و پايه‌هاي تربيت در نسل جوان به شمار مي‌رود و با خواهشهاي فطري آنان هماهنگ مي‌باشد، براساس نظام عرضه و تقاضا تنظيم كرده است.از اين‌رو، هنگامي كه تقاضاي مذهب در وجود جوانان بيدار مي‌شود، آنان را به فراگرفتن احكام و مسائل ديني علاقه‌مند مي‌سازد و رهبران بدون از دست دادن فرصت، برنامه‌هاي سازنده ديني را بر آنان عرضه مي‌كنند و جوانان را به آموزش قرآن و دستورات مذهبي، شيوه‌هاي بندگي، جلوگيري از خلافكاري، انجام كارهاي نيكو موظف مي‌سازند.امام صادق‌عليه‌السلام فرمود: كسي كه قرآن مي‌خواند اگر جوان با ايمان باشد، قرآن با گوشت و خونش آميخته مي‌شود و در همه اعضاي بدنش اثر مي‌گذارد.[131] .در حديث ديگر فرمود: پسر بچه تا هفت سال بازي مي‌كند، هفت سال نوشتن مي‌آموزد، و هفت سال حلال و حرام ديني و مذهبي را ياد مي‌گيرد.[132] .امام باقرعليه‌السلام فرمود: اگر جواني از شيعيان را ببينم كه مسائل و احكام مذهبي را نمي‌آموزد و از اين وظيفه تخلف مي‌كند، او را مجازات خواهم كرد![133] .بنابراين، جواناني كه مي‌خواهند با صفات ارزشمند اخلاقي و انساني پرورش يابند و درخشان ترين شخصيت معنوي را به دست آورند و در حال عادي و بحراني همواره بر هواهاي نفساني خود مسلط گردند و عمري را با پاكدامني و درستكاري سپري كنند، بايد از آغاز جواني به دين و مذهب و باورهاي اعتقادي گوش دل فرا دهند و با به كاربستن برنامه‌هاي عملي و پيروي از دستورات دين، پيمان روحي خود را با خداوند محكم كنند و در هر حال به ياد پروردگار باشند.

نتيجه بي توجهي به عاطفه مذهبي جوانان

بي‌توجهي و بي‌اعتنايي به عاطفه نوجوانان و جوانان، برخلاف قوانين فطرت و سنّت آفرينش است، و سرپيچي از دستورات و مقرّرات خلقت بدون كيفر نخواهد ماند، چرا كه نتيجه اين سرپيچي‌ها و سركشي‌ها، خودسري و لجام گسيختگي روزافزون جوانان در سراسر جهان است. بنابر آنچه آمارهاي دقيق نشان مي‌دهد هر روز جرائم و جنايات جوانان در دنياي غرب و كشورهايي كه از مذهب و اعتقادات ديني بدورند، رو به افزايش است. اين تجاوزطلبي، سرقت، قانون‌شكني، بي‌توجهي به تحصيل و دانش‌اندوزي، اعتياد، بي‌عفتي و انواع نارواييها، نتيجه تربيت بدون ايمان و سرپيچي از قانون آفرينش است، زيرا گناه و ناپاكي بر اثر بي‌ديني مي‌باشد كه زندگي را بر جوانان و سرپرستان آنان ناگوار ساخته و جامعه را در تنگناي شديد قرار داده است.از اين‌رو، در كشورهاي پيشرفته امروز، موضوع جوانان در رديف يكي از بزرگترين مشكلات اجتماعي قرار گرفته و افكار دانشمندان را به خود مشغول ساخته است. اينك نمونه هايي از اين چاره‌انديشيها را بخوانيد.سومين كنگره سازمان ملل متحد براي پيشگيري از جنايت و راه جلوگيري از جنايتكاران، كه با شركت هزار نفر قاضي، جامعه‌شناس و پليس در «استكهلم» تشكيل شده بود، پس از يك هفته كار خود را پايان داد. در اين كنگره از تمام كشورهاي جهان درخواست شد كه عليه جنايات جوانان قيام كنند و تصميمات لازم را براي جلوگيري از اين جنايات اتخاذ نمايند، زيرا جهان از جنايات اين جوانان به ستوه آمده است. [134] .كميته جلوگيري از جنايت عليه كودكان وابسته به شوراي ملّي جلوگيري از جنايت عليه كودكان در كانادا در گزارش سال 1991 م خود چنين نوشت[135] :در سال 1991 م يك ميليون و دويست هزار كودك در فقر زندگي مي‌كردند كه تعداد پانصد هزار نفرشان كمتر از هفت سال داشته‌اند و بيشترين بزهكاري در همين گروه ديده شده است. دليل جنايت اين كودكان بي‌توجّهي والدين و نقش برنامه‌ها و فيلمهاي خشونت‌آميز تلويزيون بوده است.كودكاني كه در خانواده‌هاي پرخشونت رشد كرده‌اند، احتمال خطر خودكشي در آنها هفت برابر ديگر خانواده‌ها است؛ اين گروه 24 برابر كودكان همسن و سال خود به تجاوز جنسي گرايش داشته و مشاهده مي‌شود كه 76% كودكان بزهكار در امريكا از همين خانواده‌ها به وجود آمده‌اند.علّت قتل 63% پدراني كه به دست فرزندان خود كه بين 11 تا 20 ساله خود به قتل رسيده‌اند آن بوده كه اين كودكان، پدران خود را در حال كتك‌كاري مادرشان مي‌ديده‌اند!!شوراي مشورتي ملّي منزلت زن در كشور كانادا در گزارش سال 1993 م خود چنين نوشت[136] :در هر 17 دقيقه در كانادا يك زن مورد تجاوز به عنف قرار مي‌گيرد و 25% زنان كانادايي در طول زندگي خود حتماً مورد تجاوز به عنف قرار گرفته‌اند و 50% مرداني كه به زنان تجاوز مي‌كنند، مردان به اصطلاح مورد احترام و متأهل جامعه كانادا هستند و 49% اين تجاوزات در روزِ روشن انجام مي‌پذيرد. سن 80% از زناني كه مورد تجاوز قرار گرفته‌اند بين 14 تا 24 مي‌باشد.در سال 1993 م، 26 / 8% از دانشجويان دختر در دانشگاهها و دانشكده‌هاي كانادا توسط دانشجويان پسر مورد تجاوز به عنف قرار گرفته‌اند كه 13 / 6% از روابط ناخواسته جنسي بين آنان در حال مستي روي داده است.از هر سه نفر زن يك نفر و از هر شش نفر پسر يك تن از آنان تا سن 18 سالگي مورد تجاوز جنسي قرار گرفته و 98% مرتكبان اين جنايات جوانان هستند!!80% كودكان كمتر از ده سال چه پسر و چه دختر از سوي پدران خود مورد تجاوز جنسي قرار مي‌گيرند و از همين‌رو، روابط جنسي بين پدران و دختران رو به افزايش است.نكته قابل توجّه اين است كه 80% بزهكاراني كه در زندانها به سر مي‌برند جوانان هستند كه در اعترافات خود گفته‌اند: «در كودكي از سوي پدران خود يا مردان ديگر مورد تجاوز جنسي قرار مي‌گرفته‌اند».آنچه در اين مختصر خوانديد، نمونه‌اي از هزاران مطلبي بود كه در اين‌باره در روزنامه‌ها، كتابها و مجلات نوشته مي‌شود و بيماريهاي فراواني را كه گريبانگير انسانها شده و امروز يكي از مشكلات اساسي به شمار مي‌رود بايد بر اينها افزود، چرا كه نسخه درمان تمام بيماريهاي روحي فقط دين و مذهب و دستورات اسلام است اما بيشتر آنان از اين درمان محرومند.

پيغمبر و نسل جوان

جوان بنابر فطرت و سرشت آفرينش خود كه ملهم از وجدان اخلاقي اوست، عاشق و علاقه‌مند به حقيقت، تقدس، پاكي و رستگاري مي‌باشد. از اين جهت براي درستكاري و نيكي حسّاسيّت مخصوصي دارد، از آن لذت مي‌برد و خشنود مي‌شود. و همواره در انديشه پاكي و ارزشهاي الهي است و تلاش مي‌كند كه گفتار و رفتارش بر درستي و ارزش واقعي استوار باشد.جوان نه تنها از نادرستي ديگران افسوس مي‌خورد و از رفتارهاي ناپاك مردم رنج مي‌برد، بلكه در درون خود همواره در اين انديشه به سر مي‌برد كه توانايي و اقتداري به دست آورد، تا از اين طريق ناپاكيها را بزدايد و آلودگيها را برطرف سازد.هنگامي كه رسول گرانقدر اسلام دعوت خود را در شهر مكه آشكار ساخت و مأموريت يافت كه به گونه‌اي آشكار مردم را به پذيرش اسلام دعوت كند، نخستين كساني كه به وي گرويدند، نسل جوان بودند. نكته با اهميّت اين است كه اين گروه از جوانان، پسران و دختران اشراف مكه و ثروتمنداني از خانواده‌هاي معروف قريش به شمار مي‌آمدند.آري، جوانان پرشور كه از وضعيّت اسف‌بار ملّت عقب‌افتاده عرب به ستوه آمده بودند و از پرستش بتهاي سنگي و چوبي و روشهاي پوسيده و خرافي زمان جاهليّت، سخت احساس سرخوردگي مي‌كردند، آنگاه كه نداي روح‌بخش، شورانگيز و نجات دهنده انسانها را از پيامبر گرامي اسلام‌صلى‌الله‌عليه‌وآله شنيدند، دعوتش را به جان و دل پذيرفتند.سخنان ارزشمند رسول خداعليه‌السلام براي همه طبقات مؤثّر بود، امّا جوانان بيش از ديگران ابراز علاقه مي‌كردند، چرا كه سخنان آن حضرت پاسخگوي افكار و انديشه‌هاي دروني و غذاي روحي آنان به شمار مي‌رفت. در مدينه نيز هنگامي كه مصعب بن عمير نماينده مخصوص پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله براي آموزش قرآن و نشر معارف ديني و اسلام به مدينه آمد، جوانان بيش از بزرگسالان دعوتش را پذيرفتند و براي آموختن احكام ديني علاقه بيشتري نشان دادند. مصعب در مدينه در منزل اسعدبن زراره سكونت داشت و روزها به محل تجمع قبايل خزرج مي‌رفت و آنان را به دين اسلام دعوت مي‌كرد و بيشتر نوجوانان دعوتش را مي‌پذيرفتند.[137]

مبارزه جوانان با افكار جاهليت

همان‌گونه كه يادآور شديم، سخنان ارزشمند و گرانقدر رهبر اسلام در جوانان، دگرگوني ژرف و عميقي را به وجود آورد. به گونه‌اي كه در تمام زمانها و مكانها، از دين و اعتقادات و انديشه‌هاي مذهبي خويش دفاع و در برابر افكار جاهلي مقاومت مي‌كردند.سعد بن‌مالك يكي از جوانان پرشور صدر اسلام بود كه در هفده سالگي مسلمان شد و در شرايط مشكل پيش از هجرت، همه جا همراه با ديگر جوانان مراتب وفاداري خود را به دين مقدس اسلام و نيز مخالفت خويش را با افكار جاهليّت ابراز مي‌كرد. اين كار باعث شد كه مشركان به اذيت و آزار او بپردازند. جوانان نيز براي اين كه از شرّ آنان درامان باشند، روزها نمازهاي خود را در شكاف كوههاي مكه برگزار مي‌كردند تا كفّار قريش آنان را نبينند.در يكي از روزها گروهي از مشركان، جوانان را مشاهده كردند كه مشغول عبادت بودند. لب به سرزنش جوانان گشودند و به اعتقادات آنان توهين كردند.سعدبن مالك كه از سخنان مشركان به خشم آمده بود، با استخوان چانه شتري سر يكي از مشركان را شكست و از سر آن فرد خون سرازير شد. اين اولين خوني بود كه در راه دفاع از اسلام به زمين ريخت.سعدگويد: من نسبت به مادرم بسيار علاقه‌مند و مهربان بودم، هنگامي كه اسلام را پذيرفتم مادرم آگاه شد. روزي به من گفت: فرزندم، اين چه ديني است كه پذيرفته‌اي؟ بايد آن را رها كني و بت‌پرست باقي بماني، يا اين كه من از خوردن و آشاميدن خودداري مي‌كنم تا اين كه از دنيا بروم، و به سرزنش من پرداخت.سعد كه مادرش را بسيار دوست داشت با كمال ادب و مهرباني گفت: من از دينم دست برنخواهم داشت و از شما نيز درخواست مي‌كنم كه از خوردن و آشاميدن خودداري نكني! ولي مادر به سخن او توجهي نكرد، بلكه يك شبانه‌روز غذا نخورد. مادرش مي‌پنداشت كه سعد از دين دست برخواهد داشت. اما سعد با همه علاقه‌اي كه به مادرش داشت به مادر گفت: به خدا سوگند! اگر هزار جان در تن داشته باشي و يك يك از بدنت خارج گردد، من از دينم دست برنمي‌دارم! وقتي مادر ديد كه او دين خود را با دل و جان پذيرفته است، غذا خورد. [138] آري، سعد با افكار جاهليّت مبارزه كرد و جوانان ديگر نيز با وي همراه شدند و بتها را شكستند، بتخانه‌ها را ويران كردند و ظلم و ستم را ريشه‌كن ساختند و جامعه تازه را براساس ايمان، علم، تقوا و ارزشهاي اخلاقي بنيان نهادند و عقب افتاده‌ترين ملّتها را به بالاترين و عالي‌ترين درجات كمال و ارزشهاي معنوي رساندند.