تفسیر نمونه جلد ۷

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 23540
دانلود: 2516


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 68 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 23540 / دانلود: 2516
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 7

نویسنده:
فارسی

آيه (11) تا (15) و ترجمه

( فإن تابوا و أقاموا الصلوة و أتوا الزكوة فإخونكم فى الدين و نفصل الايت لقوم يعلمون ) (11)( و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم و طعنوا فى دينكم فقتلوا أئمة الكفر إنهم لا أيمن لهم لعلهم ينتهون ) (12)( ألا تقتلون قوما نكثوا أيمنهم و هموا بإخراج الرسول و هم بدؤكم أول مرة أتخشونهم فالله أحق أن تخشوه إن كنتم مؤ منين ) (13)( قتلوهم يعذبهم الله بأيديكم و يخزهم و ينصركم عليهم و يشف صدور قوم مؤ منين ) (14)( و يذهب غيظ قلوبهم و يتوب الله على من يشاء و الله عليم حكيم ) (15)

ترجمه:

11- هر گاه توبه كنند و نماز را برپا دارند و زكات را بپردازند برادر دينى شما هستند و ما آيات خود را براى جمعيتى كه مى دانند شرح مى دهيم.

12- و اگر پيمانهاى خود را پس از عهد خويش بشكنند و آئين شما را مورد طعن قرار دهند با پيشوايان كفر پيكار كنيد چرا كه آنها پيمانى ندارند، شايد دست بردارند.

13- آيا با گروهى كه پيمانهاى خود را شكستند و تصميم به اخراج پيامبر گرفتند پيكار نمى كنيد؟ در حالى كه آنها نخستين بار (پيكار با شما را) آغاز كردند آيا از آنها مى ترسيد؟ با اينكه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد اگر مؤ من هستيد.

14- با آنها پيكار كنيد كه خداوند آنان را به دست شما مجازات مى كند و آنها را رسوا مى سازد و سينه گروهى از مؤ منان را شفا مى بخشد (و بر قلب آنها مرهم مى نهد).

15- و خشم دلهاى آنها را از ميان مى برد و خدا توبه هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) مى پذيرد و خداوند عالم و حكيم است.

تفسير

چرا از پيكار با دشمن واهمه داريد؟

يكى از فنون فصاحت و بلاغت آن است كه مطالب پر اهميت را با تعبيرات گوناگون براى تاءكيد و جا افتادن مطلب تكرار كنند، و از آنجا كه مساءله ضربه نهائى بر پيكر بت پرستى در محيط اسلام و برچيدن آخرين آثار آن از مسائل بسيار مهم بوده است، بار ديگر قرآن مجيد مطالب گذشته را با عبارات تازه اى در آيات فوق بيان مى كند، نكات جديدى نيز در آن وجود دارد كه مطلب را از صورت تكرار و لو تكرار مجاز خارج مى سازد.

نخست مى گويد (اگر مشركان توبه كنند و نماز را بر پا دارند و زكات را بپردازند برادر دينى شما هستند( فان تابوا و اقاموا الصلوة و آتوا الزكوة فاخوانكم فى الدين ) .

و در پايان آيه اضافه مى كند، (ما آيات خود را براى آنها كه آگاهند شرح مى دهيم )( و نفصل الايات لقوم يعلمون ) .

در آيات گذشته سخن از اين بود كه اگر توبه كنند وظيفه اسلامى نماز و زكوة را انجام دهند مزاحمشان نشويد (فخلوا سبيلهم ) اما در اينجا مى فرمايد (برادر دينى شما هستند)، يعنى هيچگونه تفاوتى با ساير مسلمانان از نظر احترام و محبت نخواهند داشت، همانگونه كه ميان برادران تفاوتى نيست.

و اين براى آماده ساختن روح و فكر و عواطف مشركان براى پذيرش اسلام مؤ ثرتر است، كه در يك مرحله توصيه به عدم مزاحمت مى كند و در مرحله بعد سفارش (حقوق يك برادر) را در مورد آنها مى نمايد.

(اما اگر آنها همچنان به پيمان شكنى خود ادامه دهند، و عهد خود را زير پا بگذارند، و آئين شما را مورد مذمت قرار داده، و به تبليغات سوء خود ادامه دهند، شما با پيشوايان اين گروه كافر پيكار كنيد)( و ان نكثوا ايمانهم من بعد عهدهم و طعنوا فى دينكم فقاتلوا ائمة الكفر ) .

(چرا كه عهد و پيمان آنها كمترين ارزشى ندارد.) (انهم لا ايمان لهم ).

درست است كه آنها با شما پيمان ترك مخاصمه بسته اند، ولى اين پيمان با نقض شدن مكرر و آمادگى براى نقض در آينده اصلا اعتبار و ارزشى نخواهد داشت.

(تا با توجه به اين شدت عمل و با توجه به اين كه راه بازگشت به روى آنها باز است، از كار خود پشيمان شوند و دست بردارند)( لعلهم ينتهون ) .

در آيه بعد براى تحريك مسلمانان و دور ساختن هرگونه سستى و ترس و ترديد در اين امر حياتى از روح و فكر آنها، مى گويد: (چگونه شما با گروهى پيكار نمى كنيد كه پيمانهايشان را شكستند، و تصميم گرفتند پيامبر را از سرزمين خود خارج كنند)( الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم و هموا باخراج الرسول ) .

شما ابتدا به مبارزه و لغو پيمان نكرده ايد كه نگران و ناراحت باشيد، بلكه (مبارزه و پيمان شكنى در آغاز از آنها شروع شده است )( و هم بدؤ كم اول مرة ) .

و اگر ترديد بعضى از شما در پيكار با آنها به خاطر ترس است، اين ترس كاملا بيجا است، (آيا شما از اين افراد بى ايمان مى ترسيد، در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او و از مخالفت فرمانش بترسيد، اگر به راستى شما ايمان داريد( اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان كنتم مؤ منين ) .

در آيه بعد وعده پيروزى قطعى به مسلمانان مى دهد و مى گويد: (با آنها پيكار كنيد كه خداوند آنها را به دست شما مجازات مى كند)( قاتلوهم يعذبهم الله بايديكم ) .

نه فقط مجازات مى كند بلكه (خوار و رسواشان مى سازد)( و يخزهم ) .

و شما را بر آنها پيروز مى گرداند)( و ينصركم عليهم ) .

و به اين ترتيب دلهاى گروهى از مؤ منان را كه تحت فشار و شكنجه سخت اين گروه سنگدل قرار گرفته بودند و در اين راه قربانيهائى داده بودند شفا مى دهد (و بر جراحات قلب آنها از اين راه مرهم مى نهد)( و يشف صدور قوم مؤ منين ) .

بعضى از مفسران گفته اند منظور از (قوم مؤ منين ) گروه مؤ منان طائفه (بنى خزاعه ) هستند كه جمعى از بت پرستان از طايفه بنى بكر ناجوانمردانه بر آنها ريختند و غافلگيرشان ساختند و بعضى گفته اند اشاره به گروهى از مردم يمن است كه اسلام را پذيرفتند ولى چون به مكه آمدند از طرف بت پرستان مورد آزار و شكنجه واقع شدند.

ولى بعيد نيست اين عبارت همه كسانى را كه به نوعى تحت فشار و شكنجه بت پرستان قرار گرفته بودند و دلهايشان از آنها پر خون بود شامل شود.

در آيه بعد اضافه مى كند كه در پرتو پيروزى شما و شكست آنها (خشم دلهاى مؤ منان را فرو مى نشاند).( و يذهب غيظ قلوبهم ) .

اين جمله ممكن است تاءكيدى براى جمله سابق (و يشف صدور قوم مؤ منين ) بوده باشد و نيز ممكن است با آن متفاوت باشد و جمله گذشته اشاره به اين باشد كه در پرتو پيروزى اسلام دلهائى كه سالها به خاطر اسلام و پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى طپيد و ناراحت و بيمار بود بهبودى يافت، و جمله دوم اشاره به اين است كه دلهائى كه به خاطر از دست دادن عزيزان و بستگان و تحمل انواع آزارها و شكنجه ها پر از ناراحتى بود آرامش خود را با كشته شدن دشمنان سنگدل باز مى يابد.

و در پايان آيه مى فرمايد (خداوند توبه هر كسى را كه بخواهد (و مصلحت بداند) مى پذيرد)( و يتوب الله على من يشاء ) .

(و خداوند از نيات توبه كنندگان آگاه است و دستورهائى را كه درباره آنها و همچنين پيمانشكنان داده است حكيمانه مى باشد)( و الله عليم حكيم ) .

ضمنا جمله هاى اخير اشاره به آن است كه ممكن است در آينده بعضى از آنها از در توبه درآيند بايد توجه داشته باشند كه خدا توبه آنها را مى پذيرد و و شدت عمل در مقابل آنها جايز نيست و نيز بشارتى است به اينكه چنين افرادى در آينده به سوى مسلمانها خواهند آمد و توفيق الهى به خاطر آمادگى روحيشان شامل حال آنها خواهد شد.

به طور كلى بعضى از مفسران آيات اخير را از اخبار غيبى قرآن و از نشانه هاى صدق دعوت پيامبر دانسته اند زيرا آنچه قرآن در آن بيان كرده واقع شده است.

در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد

1- در اينكه منظور از اين گروه چه اشخاصى هستند، باز در ميان مفسران گفتگو است، بعضى اشاره به يهود و بعضى به اقوامى كه در آينده با مسلمانان درگير شدند، مانند حكومتهاى ايران و روم دانسته اند، و بعضى اشاره به كفار قريش دانسته اند، و بعضى اشاره به پاره اى از افراد كه مسلمان شدند و مرتد گشتند.

ولى ظاهر آيات به خوبى گواهى مى دهد كه موضوع سخن همان گروه مشركان و بت پرستانى است كه در آن زمان به ظاهر با مسلمانان پيمان ترك مخاصمه داشتند، ولى عملا پيمانشان را نقض كرده بودند و آنها گروهى از مشركان اطراف مكه، يا ساير نقاط حجاز بودند.

اما احتمال اينكه منظور يهود باشد، بسيار بعيد است، زيرا تمام بحثهاى اين آيات پيرامون مشركان دور مى زند.

هم چنين ممكن نيست كه منظور از آن طايفه قريش باشد، زيرا قريش و سر كرده آنها ابو سفيان در سال هشتم هجرت پس از فتح مكه ظاهرا اسلام را قبول كردند، در حالى كه سوره مورد بحث ما در سال نهم نازل شده است.

و نيز اين احتمال كه منظور حكومتهاى ايران و روم باشد، بسيار از مفهوم آيات دور است، زيرا آيات سخن از يك درگيرى فعلى مى كند، نه درگيرى هاى آينده و علاوه آنها پيامبر را از وطن خود خارج نكرده بودند.

و نيز احتمال اينكه منظور مرتدين باشد فوق العاده بعيد است زيرا تاريخ گروه نيرومندى از مرتدين را در آن زمان نشان نمى دهد كه مسلمانان بخواهند با آنها پيكار كنند، و علاوه كلمه (ايمان ) (جمع يمين ) و هم چنين كلمه عهد ظاهرا بهمان معنى پيمان ترك مخاصمه است نه پذيرش اسلام (دقت كنيد).

و اگر مى بينيم در بعضى از روايات اسلامى اين آيه به آتش افروزان جنگ جمل (ناكثين ) و مانند آنها تطبيق شده، نه بخاطر آن است كه آيات درباره آنها نازل شده باشد، بلكه هدف اين است كه روح آيه و حكم آن در مورد ناكثين و گروههاى مشابهى كه بعدا روى كار خواهند آمد صادق است.

تنها سؤ الى كه باقى مى ماند اين است كه اگر منظور همان گروههاى بت پرستان پيمان شكن هستند كه در آيات گذشته از آنها سخن گفته شد چرا در اينجا تعبير مى كند (و ان نكثوا ايمانهم ): اگر آنها پيمانهاى خويش را بشكنند در حالى كه اين گروهها پيمانها را عملا شكسته بودند؟

پاسخ اين سئوال آن است كه منظور از جمله مزبور اين مى باشد كه اگر آنها به پيمان شكنى خويش ادامه دهند و دست از كار خود برندارند، بايد با آنها پيكار كنيد، نظير آنچه در معنى( اهدنا الصراط المستقيم ) مى گوئيم، كه مفهومش اين است خدايا ما را هم چنان بر راه راست بدار، و به هدايت ما ادامه ده.

شاهد اين سخن آن است كه جمله مزبور( ان نكثوا ايمانهم ) در مقابل جمله (ان تابوا...) قرار گرفته است يعنى از دو حال خارج نيست، يا آنها توبه مى كنند و دست از شرك و بتپرستى بر مى دارند و به راه خدا مى آيند، و يا اينكه همچنان به راه خويش ادامه مى دهند، در صورت اول آنها برادران شما هستند، و در صورت دوم بايد با آنان پيكار كنيد!

2- قابل توجه اينكه در آيات فوق نمى گويد با كافران مبارزه كنيد، بلكه مى گويد با رؤ سا و پيشوايانشان به جهاد برخيزيد، اشاره به اينكه توده مردم پيرو رؤ سا و زعماى خود هستند، هدف گيرى شما بايد هميشه آنها باشند، بايد سرچشمه هاى گمراهى و ضلالت و ظلم و فساد را ببنديد، و ريشه ها را بسوزانيد، و تا آنها هستند مبارزه با پيروانشان سودى ندارد، به علاوه اين تعبير يك نوع بلندنگرى و علو همت و تشجيع براى مسلمانان محسوب مى شود، كه طرف اصلى شما آنها هستند، خود را آماده مبارزه با آنان كنيد نه افراد كوچكشان! عجيب اينكه بعضى اين تعبير را اشاره به ابوسفيان و مانند او از بزرگان قريش دانسته اند، در حالى كه گروهى از آنها در بدر كشته شدند و بقيه (مانند ابو سفيان ) پس از فتح مكه ظاهرا اسلام آوردند، و در موقع نزول آيه در صف مسلمانان جاى گرفته بودند، و مبارزه با آنها مفهومى نداشت.

امروز هم اين دستور مهم قرآن به قوت خود باقى است، براى از بين بردن ظلم و فساد، استعمار و استثمار بايد موضعگيرى ها در برابر رؤ سا و پيشوايان اين گروهها باشد، و پرداختن به افراد عادى بى ثمر است (دقت كنيد!).

3- تعبير به (اخوانكم فى الدين ) كه در آيات بالا آمده است، لطيفترين تعبيرى است كه مى توان درباره مساوات افراد يك جامعه با محكمترين پيوندهاى عاطفى، بيان كرد، زيرا روشنترين و نزديك ترين پيوند عاطفى در انسان كه از مساوات كامل برخوردار است، پيوند دو برادر است.

ولى افسوس كه شكافهاى طبقاتى و بتهاى قومى و نژادى بار ديگر اين اخوت اسلامى را كه مايه غبطه همه دشمنان بود از ميان برده و برادران ديروز چنان امروز در برابر هم صف كشيده اند كه باور ناكردنى است، و گاهى آن چنان از يكديگر كشتار مى كنند كه هيچ دشمنى با دشمن خود چنين نمى كند، و اين است يكى از اسرار عقب ماندگى امروز ما!

4- از جمله (اتخشونهم ) (آيا از آنها مى ترسيد؟) اجمالا بر مى آيد كه در ميان مسلمانان، جمعى وجود داشت كه از اين فرمان جهاد واهمه مى كرد، يا بخاطر قدرت و قوت دشمن، و يا بخاطر اينكه پيمان شكنى گناه است.

قرآن به آنها صريحا جواب مى گويد شما نبايد از اين انسانهاى ضعيف بترسيد، بلكه بايد از مخالفت فرمان پروردگار ترس داشته باشيد، به علاوه ترس از اينكه پيمانشكن باشيد نابجا است زيرا آنها در ابتداء مقدمات پيمان شكنى را فراهم ساختند و پيشقدم شدند.

5- منظور از جمله (هموا باخراج الرسول ظاهرا) اشاره به مساءله اخراج پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از (مكه ) به هنگام هجرت به مدينه است، كه نخست قصد آن را داشتند، و بعد قصدشان تغيير يافت، و تبديل به قتل پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) شد، ولى پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به فرمان خدا در همان شب از مكه خارج گرديد، و در هر صورت ذكر اين موضوع نه به عنوان نشانه اى از پيمان شكنى آنها است، بلكه به عنوان بازگو كردن يك خاطره دردناك از جنايات بت پرستان مى باشد، كه هم قريش در آن شركت داشتند و هم قبايل ديگر، و گر نه پيمان شكنى بت پرستان از طرق ديگر آشكار شده بود.

6- از مطالب شگفت آور اينكه بعضى از پيروان مكتب جبريه آيه:( قاتلوهم يعذبهم الله بايديكم ) براى مكتب خود استدلال كرده اند، در حالى كه اگر ذهن خود را از تعصبها خالى كنيم، آيه فوق كوچكترين دلالتى بر مقصود آنها ندارد، و درست به اين مى ماند كه ما براى انجام كارى سراغ يكى از دوستان خود مى رويم، و مى گوئيم اميدواريم خداوند با دست تو اين كار را اصلاح كند، مفهوم اين سخن آن نيست كه تو مجبور در انجام اين كار هستى بلكه منظور اين است خداوند قدرتى در اختيار تو قرار داده و نيت پاكى به تو داده است كه با استفاده آن اين كار را مى توانى با آزادى اراده انجام دهى.

آيه (16) و ترجمه

( أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم الله الذين جهدوا منكم و لم يتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤ منين وليجة و الله خبير بما تعملون ) (16)

ترجمه:

16- آيا گمان كرديد كه (به حال خود) رها مى شويد در حالى كه هنوز آنها كه از شما جهاد كردند و غير از خدا و رسولش را محرم اسرار خويش انتخاب ننمودند (از ديگران ) مشخص نشده اند (بايد آزمون شويد و صفوف از هم جدا شود) و خداوند به آنچه عمل مى كنيد آگاه است.

تفسير

در اين آيه مسلمانان را از طريق ديگرى تشويق به جهاد كرده متوجه مسئوليت سنگين خود در اين قسمت مى كند كه نبايد تصور كنيد، تنها با ادعاى ايمان همه چيز درست خواهد شد، بلكه صدق نيت و درستى گفتار، و واقعيت ايمان شما در مبارزه با دشمنان، آن هم يك مبارزه خالصانه و دور از هر گونه نفاق، روشن مى شود.

نخست مى گويد: آيا گمان كرديد شما را به حال خودتان رها مى سازند؟ و در ميدان آزمايش قرار نخواهيد گرفت، در حالى كه هنوز مجاهدين شما، و هم چنين كسانى كه جز خدا و پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و مؤ منان محرم اسرارى براى خود انتخاب نكرده اند، مشخص نشده اند؟( ام حسبتم ان تتركوا و لما يعلم الله الذين جاهدوا منكم و لم يتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤ منين وليجة )

(وليجة ) از ماده (ولوج ) به معنى (دخول ) است، و به كسى گفته مى شود كه محرم اسرار و گرداننده كارهاى انسان مى باشد، و معنى آن تقريبا با معنى (بطانة ) يكسان است.

در حقيقت جمله فوق دو مطلب را به مسلمانان گوشزد مى كند، و آن اينكه تنها با اظهار ايمان كارها سامان نمى يابد، و شخصيت اشخاص روشن نمى شود، بلكه با دو وسيله آزمايش، مردم آزمون مى شوند:

نخست جهاد در راه خدا، و براى محو آثار شرك و بت پرستى و دوم ترك هر گونه رابطه و همكارى با منافقان و دشمنان، كه اولى دشمنان خارجى را بيرون مى راند و دومى دشمنان داخلى را.

جمله (لما يعلم الله ) (در حالى كه خدا هنوز ندانسته ) كه نظير آن در ساير آيات قرآن نيز ديده مى شود، در واقع به معنى هنوز تحقق نيافته است (به تعبير ديگر نفى علم به معنى نفى معلوم است و اين گونه تعبير معمولا در موارد تاءكيد به كار مى رود) و گرنه خداوند طبق دلايل عقلى و صريح آيات فراوانى از قرآن از همه چيز آگاه بوده و خواهد بود.

اين آيه در حقيقت شبيه نخستين آيه سوره عنكبوت است، آنجا كه مى گويد:( احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون ) (آيا مردم گمان مى كنند كه آنها را به حال خود رها مى سازند و آزمايش نمى شوند؟).

و همانگونه كه در تفسير سوره آل عمران گفتيم آزمايش هاى الهى براى كشف امر مجهولى نيست، بلكه به معنى پرورش و به منظور شكوفان كردن استعدادها و آشكار ساختن اسرار درون افراد است.

و در پايان آيه به عنوان اخطار و تاءكيد مى فرمايد: (خداوند از آنچه انجام مى دهيد آگاه است )( و الله خبير بما تعملون ) .

مبادا كسانى چنين تصور كنند، كه خدا از ارتباطهاى مخفيانه آنها با منافقين و دشمنان بى خبر است بلكه به خوبى همه را مى داند و بر طبق آن با بندگان خود رفتار خواهد كرد.

از طرز بيان آيه چنين بر مى آيد كه در ميان مسلمانان آن روز افرادى تازه به محيط اسلام گام گذارده بودند، و آمادگى روحى براى جهاد نداشتند، اين سخن درباره آنها است، و گر نه مجاهدان راستين وضع خود را بارها در ميدانهاى جهاد تا آن روز روشن ساخته بودند.

آيه (17) و (18) و ترجمه

( ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد الله شهدين على أنفسهم بالكفر أولئك حبطت أعملهم و فى النار هم خلدون ) (17)( إنما يعمر مسجد الله من أمن بالله و اليوم الاخر و أقام الصلوة و أتى الزكوة و لم يخش إلا الله فعسى أولئك أن يكونوا من المهتدين ) (18)

ترجمه:

17- مشركان حق ندارند مساجد خدا را آباد كنند در حالى كه به كفر خويش گواهى مى دهند آنها اعمالشان نابود (و بى ارزش ) شده و در آتش جاودانه خواهند ماند.

18- مساجد الهى را تنها كسى آباد مى كند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده و نماز را بر پا دارد و زكوة را بپردازد و از چيزى جز خدا نترسد، ممكن است چنين گروهى هدايت يابند.

تفسير

عمران مسجد در صلاحيت همه كس نيست

از جمله موضوعاتى كه بعد از لغو پيمان مشركان و حكم جهاد با آنان ممكن بود براى بعضى مطرح گردد، اين بود كه چرا ما اين گروه عظيم را از خود برانيم و اجازه ندهيم به مسجد الحرام براى مراسم حج قدم بگذارند، در حالى كه شركت آنان در اين مراسم از هر نظر مايه آبادى است، هم آبادى بناء مسجد الحرام از طريق كمكهاى مهمى كه آنها به اين كار مى كردند، و هم آبادى معنوى از نظر افزايش جمعيت در اطراف خانه خدا!.

آيات فوق به اين گونه افكار واهى و بى اساس پاسخ مى گويد، و در نخستين آيه تصريح مى كند:

(مشركان حق ندارند مساجد خدا را آباد كنند، با اينكه صريحا به كفر خود گواهى مى دهند)( ما كان للمشركين ان يعمروا مساجد الله شاهدين على انفسهم بالكفر ) .

گواهى آنها بر كفر خودشان هم از لابلاى سخنانشان آشكار است، و هم از لابلاى اعمالشان و حتى طرز عبادت و مراسم حجشان نيز گواه اين موضوع است.

سپس به دليل و فلسفه اين حكم اشاره كرده مى گويد: (اينها به خاطر نداشتن ايمان، اعمالشان نابود مى شود و بر باد مى رود، و در پيشگاه خدا كمترين وزن و قيمتى ندارد)( اولئك حبطت اعمالهم ) .

و به همين دليل (آنها جاودانه در آتش دوزخ باقى مى مانند)( و فى النار هم خالدون ) .

با اين حال نه كوشش هايشان براى عمران و آبادى مسجد الحرام يا مانند آن ارزشى دارد، و نه انبوه اجتماعشان در اطراف خانه كعبه.

خداوند پاك و منزه است، و خانه او نيز بايد پاك و پاكيزه باشد و دستهاى آلودگان از خانه خدا و مساجد بايد به كلى قطع گردد.

در آيه بعد براى تكميل اين سخن شرايط آباد كنندگان مساجد و كانونهاى پرستش و عبادت را ذكر مى كند، و براى آنها پنج شرط مهم بيان مى دارد و مى گويد:

(تنها كسانى مساجد خدا را آباد مى سازند كه ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند)( انما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الاخر )

اين اشاره به شرط اول و دوم است، كه جنبه اعتقادى و زير بنائى دارد و تا آن نباشد هيچ عمل پاك و شايسته و خالصى از انسان سر نمى زند، بلكه اگر ظاهرا هم شايسته باشد، در باطن آلوده به انواع غرض هاى ناپاك خواهد بود.

بعد به شرطهاى سوم و چهارم اشاره كرده، و مى گويد: (و نماز را بر پا دارد و زكات را بدهد)( و اقام الصلوة و آتى الزكوة ) .

يعنى ايمانش به خدا و روز رستاخيز تنها در مرحله ادعا نباشد، بلكه با اعمال پاكش آن را تاييد كند، هم پيوندش با خدا محكم باشد و نماز را به درستى انجام دهد، و هم پيوندش با خلق خدا، و زكوة را بپردازد.

سرانجام به آخرين شرط اشاره كرده، و مى گويد و جز از خدا نترسد.( و لم يخش الا الله ) .

قلبش مملو از عشق به خدا است و تنها احساس مسئوليت در برابر فرمان او مى كند، بندگان ضعيف را كوچكتر از آن مى شمرد كه بتوانند در سرنوشت او و جامعه او و آينده او و پيروزى و پيشرفت او و بالاخره در آبادى كانون عبادت او، تأثيرى داشته باشند.

و در پايان اضافه مى كند اين گروه كه داراى چنين صفاتى هستند ممكن است هدايت شوند و به هدف خود برسند و در عمران و آبادى مساجد خدا بكوشند و از نتايج بزرگ آن بهره مند شوند( فعسى اولئك ان يكونوا من المهتدين ) .

در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد:

نكته ها

1- منظور از عمران چيست؟

آيا آباد ساختن مساجد به معنى آبادى ساختمان و تاءسيسات آن است، يا به معنى اجتماع و شركت در آن؟ بعضى از مفسران تنها يكى از اين دو قسمت را در تفسير عمران مساجد در آيه فوق انتخاب كرده اند در حالى كه مفهوم اين كلمه يك مفهوم وسيع است، و همه اين امور را شامل مى شود.

مشركان و بت پرستان نه حق شركت در مساجد دارند، و نه تعمير و بناى ساختمان آنها و همه اين امور بايد به دست مسلمانان انجام پذيرد.

ضمنا از اين آيات استفاده مى شود كه مسلمانان نبايد هدايا و كمكهاى مشركان بلكه تمام فرق غير اسلامى را براى ساختمان مساجد خود بپذيرند، زيرا آيه اول گرچه تنها سخن از مشركان مى گويد، ولى آيه دوم كه با كلمه انما شروع شده، عمران مساجد را مخصوص مسلمانان مى سازد.

و از اينجا روشن مى شود كه متوليان و پاسداران مساجد نيز بايد از ميان پاكترين افراد انتخاب شوند، نه اينكه افراد نا پاك و آلوده به خاطر مال و ثروتشان، و يا به خاطر مقام يا نفوذ اجتماعيشان آن چنان كه در بسيارى از نقاط متأسفانه رايج شده بر اين مراكز عبادت و اجتماعات اسلامى گمارده شوند. بلكه تمام دستهاى نا پاك را از تمام اين مراكز مقدس بايد كوتاه ساخت.

و از آن روز كه گروهى از زمامداران جبار و يا ثروتمندان آلوده و گنهكار دست به ساختمان مساجد و مراكز اسلامى زدند، روح و معنويت و برنامه هاى سازنده آنها مسخ شد، و همين است كه مى بينيم بسيارى از اين گونه مساجد شكل مسجد ضرار را به خود گرفته است!.

2- عمل خالص تنها از ايمان سرچشمه مى گيرد.

ممكن است بعضى چنين فكر كنند كه چه مانعى دارد، از سرمايه هاى غير مسلمانان براى عمران و آبادى اين مراكز استفاده كنيم؟

اما آنها كه چنين مى گويند توجه به اين نكته اساسى ندارند كه اسلام همه جا عمل صالح را ميوه درخت ايمان مى شمرد، عمل هميشه پرتوى از نيات و عقايد آدمى است، و هميشه شكل و رنگ آنرا به خود مى گيرد. نيتهاى ناپاك ممكن نيست عمل پاكى به وجود آورد، و محصول مفيدى از خود نشان دهد، چه اينكه عمل باز تاب نيت است.

3- پاسداران شجاع

جمله (لم يخش الا الله ) (جز از خدا نترسند) نشان مى دهد كه عمران و آبادى و نگاهدارى مساجد جز در سايه شهامت و شجاعت ممكن نيست، هنگامى اين مراكز مقدس اسلامى به صورت كانونهاى انسان سازى و كلاسهاى عالى تربيت در مى آيد، كه بنيانگزاران و پاسدارانى شجاع داشته باشد، آنها كه از هيچ كس جز خدا نترسند، و تحت تاءثير هيچ مقام و قدرتى قرار نگيرند، و برنامه اى جز برنامه هاى الهى در آن پياده نكنند.

4- آيا تنها مسجد الحرام منظور است؟

بعضى از مفسران آيات فوق را مخصوص (مسجد الحرام ) دانسته اند، در حالى كه الفاظ آيه عام است، و هيچ گونه دليلى بر اين تخصيص نيست، هر چند (مسجد الحرام ) كه بزرگترين مسجد اسلامى است در رديف اول قرار گرفته، و در آن روز كه آيات نازل شد، بيشتر آن مسجد در نظر بود، ولى اين دليل تخصيص ‍ مفهوم آيات نمى شود.

5- اهميت بناى مساجد

درباره اهميت بناى مسجد احاديث فراوانى از طرق اهل بيت و اهل سنت رسيده است كه اهميت فوق العاده اين كار را نشان مى دهد.

از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) چنين نقل شده كه فرمود: (من بنى مسجدا و لو كمفحص قطاة بنى الله له بيتا فى الجنة ): كسى كه مسجدى بنا كند هر چند به اندازه لانه مرغى بوده باشد، خداوند خانه اى در بهشت براى او بنا خواهد ساخت ).

و در حديث ديگرى از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نقل شده: (من اسرج فى مسجد سراجا لم تزل الملائكة و حملة العرش يستغفرون له مادام فى ذلك المسجد ضوئه ).

(كسى كه چراغى در مسجدى برافروزد فرشتگان و حاملان عرش الهى مادام كه نور آن چراغ در مسجد مى تابد براى او استغفار مى كنند.)

ولى امروز آنچه بيشتر اهميت دارد، عمران و آبادى معنوى مساجد است، و به تعبير ديگر بيش از آنچه به ساختن مسجد اهميت مى دهيم بايد به ساختن افرادى كه اهل مسجد و پاسداران مسجد و حافظان آنند اهميت بدهيم.

مسجد بايد كانونى باشد براى هر گونه حركت جنبش و سازنده اسلامى در زمينه آگاهى و بيدارى مردم، و پاكسازى محيط، و آماده ساختن مسلمانان

براى دفاع از ميراثهاى اسلام!.

مخصوصا بايد توجه داشت، مسجد مركزى براى جوانان با ايمان گردد، نه اينكه تنها مركز بازنشستگان و از كار افتادگان شود. مسجد بايد كانونى براى فعالترين قشرهاى اجتماع باشد، نه مركز افراد بيكاره و بى حال و خواب آلوده ها!.