تفسیر نمونه جلد ۸

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 22637
دانلود: 2332


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 75 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 22637 / دانلود: 2332
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 8

نویسنده:
فارسی

آيه (21) و (23) و ترجمه

( و اذا أذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مستهم اذا لهم مكر فى اياتنا قل الله أسرع مكرا ان رسلنا يكتبون ما تمكرون ) (21)( هو الذى يسيركم فى البر و البحر حتى اذا كنتم فى الفلك و جرين بهم بريح طيبة و فرحوا بها جاءتها ريح عاصف و جأهم الموج من كل مكان و ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا الله مخلصين له الدين لئن أنجيتنا من هذه لنكونن من الشكرين ) (22)( فلما أنجئهم اذا هم يبغون فى الا رض بغير الحق يأ يها الناس انما بغيكم على أنفسكم متع الحيوة الدنيا ثم الينا مرجعكم فننبئكم بما كنتم تعملون ) (23)

ترجمه:

21 - هنگامى كه به مردم رحمتى پس از زيانى كه به آنها رسيده مى چشانيم آنها در آيات ما مكر مى كنند (و دست به توجيهات ناروا براى آن نعمت و رحمت مى زنند) بگو خداوند از شما سريعتر چاره جوئى مى كند، و رسولان ما آنچه مكر مى كنيد (و نقشه مى كشيد) مى نويسند.

22 - او كسى است كه شما را در خشكى و دريا سير مى دهد تا اينكه در كشتى قرار مى گيريد و بادهاى موافق آنها را (به سوى مقصد) حركت مى دهند و خوشحال مى شوند ناگهان طوفان شديدى مى وزد و امواج از هر سو به سراغ آنها مى آيد و گمان مى برند هلاك خواهند شد در اين موقع خدا را از روى اخلاص عقيده مى خوانند كه اگر ما را نجات دهى حتما از سپاسگزاران خواهيم بود.

23 - اما هنگامى كه آنها را رهائى بخشيد، (دوباره ) در زمين، بدون حق، ستم مى كنند اى مردم ستمهاى شما به زيان خود شماست، بهره اى از زندگى دنيا (مى بريد) سپس بازگشت شما بسوى ماست و (خدا) شما را به آنچه عمل مى كرديد خبر مى دهد.

تفسير:

در اين آيات باز سخن از عقائد و كارهاى مشركان و سپس دعوت آنها به توحيد و نفى هر گونه شرك است.

در آيه نخست اشاره به يكى از نقشه هاى جاهلانه مشركان كرده، مى گويد: هنگامى كه مردم را براى بيدارى و آگاهى، گرفتار مشكلات و زيانهائى مى سازيم سپس آن را بر طرف ساخته، طعم آرامش و رحمت خود را به آنها مى چشانيم به جاى اينكه متوجه ما شوند اين آيات و نشانه ها را به باد مسخره و استهزاء گرفته، و يا با توجيهات نادرست در مقام انكار آنها بر مى آيند و مثلا بلاها، و مشكلات را به عنوان غضب بتها و نعمت و آرامش را دليل بر شفقت و محبت آنان مى گيرند، و يا به طور كلى همه را معلول يك مشت تصادف مى شمرند( و اذا اذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مستهم اذا لهم مكر فى آياتنا ) .

كلمه (مكر) در آيه فوق كه به معنى هر گونه چاره انديشى است اشاره به توجيهات ناروا و راههاى فرارى است كه مشركان در برابر آيات پروردگار و ظهور بلاها و نعمتها مى انديشيدند.

اما خداوند به وسيله پيامبرش به آنها هشدار مى دهد كه (به آنها بگو خدا از هر كس در چاره انديشى و طرح نقشه هاى كوبنده قادرتر و سريعتر است )( قل الله اسرع مكرا ) .

همانگونه كه مكرر اشاره كرده ايم (مكر) در اصل به معنى هر گونه چاره انديشى تواءم با پنهان كارى است، نه به آن معنى كه در فارسى امروز از آن مى فهميم كه تواءم با يكنوع شيطنت است، بنابراين هم در مورد خداوند صدق مى كند و هم در مورد بندگان.

اما اينكه در آيه مورد بحث مصداق اين مكر الهى چيست؟ ظاهرا اشاره به همان مجازاتهاى پروردگار است كه بعضا در نهايت اختفا و بدون هيچ مقدمه و با سرعت هر چه تمامتر انجام مى گيرد، حتى گاهى خود مجرمان را با دست خودشان مجازات مى كند، بديهى است كه آن كس كه از همه قادرتر، و بر دفع موانع و تهيه اسباب تواناتر است، نقشه هاى او نيز سريعتر خواهد بود.

و به تعبير ديگر او هر زمان اراده مجازات و تنبيه كسى كند بلافاصله تحقق مى يابد، در حالى كه دگران چنين نيستند.

سپس آنها را تهديد مى كند كه گمان نبريد اين توطئه ها و نقشه ها فراموش مى گردد، (فرستادگان ما، يعنى فرشتگان ثبت اعمال، تمام نقشه هائى را كه براى خاموش كردن نور حق مى كشيد مى نويسند)( ان رسلنا يكتبون ما تمكرون ) .

و بايد خود را براى پاسخگوئى و مجازات در سراى ديگر آماده كنيد.

درباره ثبت اعمال، و فرشتگان مامور آن ذيل آيات مناسب بحث خواهيم كرد.

در آيه بعد دست به اعماق فطرت بشر انداخته و توحيد فطرى را براى آنها تشريح مى كند كه چگونه انسان در مشكلات بزرگ و به هنگام خطر، همه چيز را جز خدا فراموش مى نمايد، اما به محض اينكه بلا بر طرف شد، آتش خاموش گشت و مشكل حل گرديد بار ديگر ستمگرى را پيشه مى كند و از خدا بيگانه مى شود.

نخست مى گويد: (او خدائى است كه شما را در صحرا و دريا سير مى دهد)( هو الذى يسيركم فى البر و البحر ) .

(تا هنگامى كه در كشتى قرار مى گيريد و بادهاى موافق سرنشينان كشتى را آرام آرام به سوى مقصد حركت مى دهند و همه شادمان و خوشحالند)( حتى اذا كنتم فى الفلك و جرين بهم بريح طيبة و فرحوا بها ) .

(اما ناگهان طوفان شديد و كوبنده اى مى وزد، و امواج از هر سو به طرف آنها هجوم مى آورد، آنچنان كه مرگ را با چشم خود مى بينند و دست از زندگانى مى شويند)( جائتها ريح عاصف و جائهم الموج من كل مكان و ظنوا انهم احيط بهم ) .

درست در چنين موقعى به ياد خدا مى افتند (و او را از روى اخلاص مى خوانند و آئين خود را براى او از هر گونه شرك و بت پرستى خالص مى كنند)!( دعوا الله مخلصين له الدين ) .

در اين هنگام دست به دعا بر مى دارند و مى گويند: (خداوندا! اگر ما را از اين مهلكه رهائى بخشى سپاسگزار تو خواهيم بود نه ستم مى كنيم و نه به غير تو روى مى آوريم )( لئن انجيتنا من هذه لنكونن من الشاكرين ) .

(اما هنگامى كه خدا آنها را رهائى مى بخشد و به ساحل نجات مى رسند شروع به ظلم و ستم در زمين مى كنند)( فلما انجاهم اذا هم يبغون فى الارض بغير الحق ) .

ولى (اى مردم بدانيد هر گونه ظلم و ستمى مرتكب شويد و هر انحرافى از حق پيدا كنيد زيانش متوجه خود شما است )( يا ايها الناس انما بغيكم على انفسكم ) .

آخرين كارى كه مى توانيد انجام دهيد اين است كه (چند روزى از متاع زندگى دنيا بهره مند شويد)( متاع الحيوة الدنيا ) .

(سپس بازگشت شما به سوى ما است )( ثم الينا مرجعكم ) .

(آنگاه ما شما را از آنچه انجام مى داديد آگاه خواهيم ساخت )( فننبئكم بما كنتم تعملون ) .

نكته ها

در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد:

1 - آنچه در آيات فوق خوانديم مخصوص به بت پرستان نيست، بلكه يك اصل كلى درباره همه افراد آلوده و دنياپرست و كم ظرفيت و فراموشكار است، به هنگامى كه امواج بلاها آنها را احاطه مى كند و دستشان از همه جا كوتاه، و كارد به استخوانشان مى رسد، و يار و ياورى براى خود نمى بينند، دست به درگاه خدا بر مى دارند و هزار گونه عهد و پيمان با او مى بندند و نذر و نياز مى كند كه اگر از اين بلاها رهائى يابيم چنين و چنان مى كنيم.

اما اين بيدارى و آگاهى كه انعكاسى است از روح توحيد فطرى براى اينگونه اشخاص چندان به طول نمى انجامد، همينكه طوفان بلا فرو نشست و مشكل حل شد پرده هاى غفلت بر قلب آنها فرو مى افتد پرده هاى سنگينى كه جز طوفان بلا نمى توانست آن را جابجا كند. با اينكه اين بيدارى موقتى، اثر تربيتى در افراد فوق العاده آلوده ندارد حجت را بر آنها تمام مى كند، و دليلى خواهد بود بر محكوميتشان. ولى افرادى كه آلودگى مختصرى دارند در اين گونه حوادث معمولا بيدار مى شوند و مسير خود را اصلاح مى كنند، اما بندگان خدا حسابشان روشن است، در آرامش همان قدر به خدا توجه دارند كه به هنگام سختى زيرا مى دانند هر خير و بركتى كه ظاهرا از عوامل طبيعى به آنها مى رسد آنهم در واقع از ناحيه خدا است. و به هر حال اين يادآورى و تذكر در آيات فراوانى از قرآن مجيد آمده است.

2 - در آيات فوق نقطه مقابل (ضراء) (ناراحتى و زيان ) (رحمت ) ذكر شده است نه (سراء) (خوشى و مسرت ) اشاره به اينكه هر گونه خوبى به انسان برسد از ناحيه خدا و رحمت بى پايان او است در حالى كه بديها اگر به عنوان درس عبرت نباشد از اثرات اعمال خود انسان مى باشد.

3 - در آغاز دومين آيه مورد بحث ضميرها به صورت مخاطب ذكر شده، اما در اثناء آيه به صورت غائب در مى آيد، و مسلما اين نكته اى دارد، بعضى از مفسران گفته اند كه اين تغيير لحن آيه به خاطر آن است كه وضع حال مشركان را به هنگامى كه گرفتار طوفان و بلا مى شوند به عنوان درس عبرتى براى ديگران بيان كنند به همين دليل آنها را غائب فرض كرده و بقيه را در حضور.

بعضى ديگر گفته اند نكته اش بى اعتنائى و تحقير آنها است گوئى نخست آنها را خداوند به حضور مى پذيرد و مخاطب مى سازد، سپس آنها را از خود دور كرده و رها مى نمايد. اين احتمال نيز وجود دارد كه آيه به صورت يك ترسيم طبيعى از چگونگى وضع مردم باشد، تا آن زمان كه در كشتى نشسته اند و از ساحل دور نشده اند در ميان جمعند، و بنابراين مى توانند مخاطب باشند، اما هنگامى كه كشتى آنها را از ساحل دور مى كند و از چشمها تدريجا پنهان مى شوند به صورت گروه غائبى در شمار مى آيند و اين يك ترسيم زنده از دو حالت مختلف آنها است.

4 - جمله (احيط بهم ) به معنى اين است كه آنها از هر سو در احاطه امواج بلا قرار گرفته اند ولى در اينجا كنايه از هلاكت و نابودى است، كه لازمه آن مى باشد.

آيه (24) و (25) و ترجمه

( انما مثل الحيوة الدنيا كماء أنزلنه من السماء فاختلط به نبات الا رض مما يأكل الناس و الا نعم حتى اذا أخذت الا رض زخرفها و ازينت و ظن أهلها أنهم قدرون عليها أتئها أمرنا ليلا أو نهارا فجعلنها حصيدا كأن لم تغن بالا مس كذلك نفصل الايت لقوم يتفكرون ) (24)( و الله يدعوا الى دار السلم و يهدى من يشاء الى صراط مستقيم ) (25)

ترجمه:

24 - زندگى دنيا همانند آبى است كه از آسمان نازل كرده ايم كه بر اثر آن گياهان گوناگون كه مردم و چهار پايان از آن مى خورند، مى رويد، تا زمانى كه روى زمين زيبائى خود را (از آن ) گرفته و تزيين مى گردد و اهل آن مطمئن مى شوند كه مى توانند از آن بهره مند گردند (ناگهان ) فرمان ما شب هنگام يا در روز براى نابودى آن ) فرا مى رسد (سرما يا صاعقه اى را بر آن مسلط مى سازيم ) و آنچنان آنرا درو مى كنيم كه (گوئى ) هرگز نبوده است اينچنين آيات خود را براى گروهى كه تفكر مى كنند شرح مى دهيم.

25 - و خداوند دعوت به سراى صلح و سلامت مى كند و هر كس را بخواهد به راه راست هدايت مى نمايد.

تفسير:

دورنماى زندگى دنيا

در آيات گذشته اشاره اى به ناپايدارى زندگى دنيا شده بود، در نخستين آيه مورد بحث اين واقعيت ضمن مثال جالبى تشريح شده تا پرده هاى غرور و غفلت از مقابل ديده هاى غافلان و طغيانگران كنار زند.

(زندگى دنيا همانند آبى است كه از آسمان نازل كرده ايم )( انما مثل الحيوة الدنيا كماء انزلناه من السماء ) .

اين دانه هاى حياتبخش باران بر سرزمينهاى آماده مى ريزند، (و به وسيله آن گياهان گوناگون كه بعضى قابل استفاده براى انسانها، و بعضى براى حيوانات است، مى رويند)( فاختلط به نبات الارض مما ياكل الناس و الانعام ) .

اين گياهان علاوه بر خاصيتهاى غذائى كه براى موجودات زنده دارند سطح زمين را مى پوشانند و آن را زينت مى بخشند، تا آنجا كه (زمين بهترين زيبائى خود را در پرتو آن پيدا كرده و تزيين مى شود)( حتى اذا اخذت الارض زخرفها و ازينت ) .

در اين هنگام شكوفه ها، شاخساران را زينت داده و گلها مى خندند، و گياهان در پرتو نور آفتاب مى درخشند، و ساقه ها و شاخه ها همراه وزش باد در طربند دانه هاى غذائى و ميوه ها كم كم خود را نشان مى دهند، و صحنه پر جوشى را از حيات و زندگى به تمام معنى كلمه مجسم مى كنند، كه دلها را پر از اميد و چشمها را پر از شادى و سرور مى سازند، آنچنان كه (اهل زمين مطمئن مى شوند، كه مى توانند از مواهب اين گياهان بهره گيرند) هم از ميوه ها و هم از دانه هاى حياتبخششان( و ظن اهلها انهم قادرون عليها ) .

(اما ناگهان فرمان ما فرا مى رسد (سرماى سخت و يا تگرگ شديد و يا طوفان درهم كوبنده اى بر آنها مسلط مى گردد) و آنها را چنان درو مى كنيم كه گويا هرگز نبوده اند)!( اتاها امرنا ليلا او نهارا فجعلناها حصيدا كان لم تغن بالامس ) .

(لم تغن ) از ماده (غنا) به معنى اقامت كردن در مكانى است، بنابراين جمله (لم تغن بالامس ) يعنى (ديروز در اين مكان نبوده است ) و اين كنايه از اين است كه چيزى به كلى از ميان برود آنچنان كه گوئى هرگز وجود نداشته!

در پايان آيه براى تاكيد بيشتر مى فرمايد: (اين چنين آيات خود را براى افرادى كه تفكر مى كند تشريح مى كنيم )( كذلك نفصل الايات لقوم يتفكرون ) .

آنچه گفته شد ترسيم روشن و گويائى از زندگى زودگذر و فريبنده و پر زرق و برق دنياى مادى است كه نه مقام و ثروتش قابل دوام است و نه جاى امنيت و سلامت مى باشد.

لذا در آيه بعد با يك جمله كوتاه اشاره به نقطه مقابل اينگونه زندگى كرده و مى فرمايد (خداوند به دارالسلام، خانه صلح و سلامت و امنيت دعوت مى كند)( و الله يدعوا الى دار السلام ) .

در آنجا كه نه از اين كشمكشهاى غارتگران دنياى مادى خبرى است، و نه از مزاحمتهاى احمقانه ثروت اندوزان از خدا بيخبر، و نه جنگ و خونريزى و استعمار و استثمار، و تمام اين مفاهيم در كلمه دارالسلام (خانه صلح و سلامت ) جمع است.

و هر گاه زندگى در اين دنيا نيز شكل توحيدى و رستاخيزى به خود گيرد آن هم تبديل به دارالسلام مى شود، و از صورت آن مزرعه بلا ديده طوفان زده در مى آيد.

سپس اضافه مى كند (خدا هر كس را بخواهد (و شايسته و لايق ببيند) به سوى راه مستقيم، همان راهى كه به دارالسلام و مركز امن و امان منتهى مى شود، دعوت مى كند)( و يهدى من يشاء الى صراط مستقيم ) .

نكته ها

در اينجا به دو نكته بايد توجه كرد:

1 - از آنجا كه قرآن يك كتاب انسانسازى و تربيت است در بسيارى از موارد براى روشن ساختن حقايق عقلى متوسل به ذكر مثال مى شود و گاهى موضوعاتى را كه آغاز و انجامش، سالها طول مى كشد در يك صحنه زودگذر و قابل مطالعه در برابر چشمان مردم مجسم مى سازد.

بررسى تاريخ پر ماجراى عمر يك انسان يا يك نسل كه گاهى يكصد سال طول مى كشد براى افراد عادى كار آسانى نيست، اما هنگامى كه صحنه اى همانند زندگى بسيارى از گياهان كه در چند ماه خلاصه مى شود (از تولد و رشد و نمو و زيبائى و سپس نابودى ) در مقابل او قرار دهند بسيار راحت مى تواند چگونگى زندگى خود را در اين آئينه شفاف ببيند

درست اين صحنه را در مقابل چشم خود مجسم كنيد، باغى است پر از درخت و سبزه و گياه كه همگى به ثمر نشسته و غوغاى حيات در سرتاسر آن نمايان است، اما در يك شب تاريك يا يك روز روشن ناگهان ابرهاى سياه آسمان را ميپوشاند، رعد و برق و سپس طوفان و رگبارهاى شديد و تگرگهاى دانه درشت آنرا از هر سو درهم مى كوبد.

فردا كه به ديدن آن باغ مى آئيم درختان در هم شكسته، گياهان از هم پاشيده و پژمرده، و همه چيز را در هم به روى خاك ريخته در مقابل خودمان مشاهده مى كنيم آنچنان كه باور نمى كنيم اين همان باغ سرسبز خرمى است كه ديروز بروى ما مى خنديد.

آرى چنين است ماجراى زندگى انسانها مخصوصا در عصر و زمان ما كه گاه يك زلزله يا يك جنگ چند ساعته چنان يك شهر آباد و خرم را در هم مى كوبد كه چيزى جز يك ويرانه با يك مشت اجساد قطعه قطعه شده باقى نمى گذارد.

وه چه غافلند مردمى كه به چنين زندگى ناپايدار دل خوش كرده اند؟!

در جمله (اختلط به نبات الارض ) بايد توجه داشت كه (اختلاط) در اصل آنچنان كه (راغب ) در (مفردات ) گفته: به معنى جمع ميان دو چيز يا بيشتر است، خواه مايع باشند يا جامد، و (اختلاط) اعم از (امتزاج ) است (زيرا

امتزاج معمولا در مايعات گفته مى شود) بنابراين معنى جمله چنين مى شود كه بوسيله آب باران، گياهان از هر قسم به هم مى آميزند، گياهانى كه بدرد انسان مى خورد يا مورد استفاده حيوانات است.

جمله فوق اشاره ضمنى به اين حقيقت نيز مى كند كه خداوند از آب باران كه يكنوع و يك حقيقت بيشتر ندارد انواع و اقسام گياهانى را مى روياند كه نيازمنديهاى مختلف انسانها و حيوانات را با مواد غذائى گوناگونشان تامين مى كنند.

آيه (26) و (27) و ترجمه

( للذين أحسنوا الحسنى و زيادة و لا يرهق وجوههم قتر و لا ذلة أولئك أصحب الجنة هم فيها خالدون ) (26)( و الذين كسبوا السيات جزاء سيئة بمثلها و ترهقهم ذلة ما لهم من الله من عاصم كاءنما اءغشيت وجوههم قطعا من اليل مظلما أولئك أصحب النار هم فيها خالدون ) (27)

ترجمه:

26 - كسانى كه نيكى كردند، پاداش نيك و زياده بر آن دارند و تاريكى و ذلت چهره هايشان را نمى پوشاند آنها ياران بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند.

27 - اما كسانى كه مرتكب گناهان شدند جزاى بدى بمقدار آن دارند و ذلت و خوارى چهره آنها را مى پوشاند و هيچ چيز نمى تواند آنها را از (مجازات ) خدا نگهدارد، (چهره هاشان آنچنان تاريك است كه ) گوئى پاره هائى از شب تاريك صورت آنها را پوشانده، آنها ياران آتشند و جاودانه در آن خواهند ماند.

تفسير:

روسفيدان و روسياهان

در آيات گذشته اشاره به سراى آخرت و روز رستاخيز شده بود، به همين مناسبت، آيات مورد بحث سرنوشت نيكوكاران و آلودگان به گناه را در آنجا تشريح مى كند.

نخست مى گويد: (كسانى كه كار نيك انجام دهند پاداش نيك و زياده بر آن دارند)( للذين احسنوا الحسنى و زيادة ) .

در اينكه منظور از (زيادة ) در اين جمله چيست ميان مفسران گفتگو است ولى با توجه به اينكه آيات قرآن يكديگر را تفسير مى كنند، اشاره به پاداشهاى مضاعف و فراوانى است كه گاهى ده برابر و گاهى هزاران برابر (به نسبت اخلاص و پاكى و تقوا و ارزش ‍ عمل ) بر آن افزوده مى شود، در آيه 160 سوره انعام مى خوانيم( من جاء بالحسنة فله عشر امثالها ) : (كسى كه كار نيكى انجام دهد ده برابر به او پاداش داده خواهد شد.

و در جاى ديگر مى خوانيم:( فاما الذين آمنوا و عملوا الصالحات فيوفيهم اجورهم و يزيدهم من فضله ) : (اما كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خداوند پاداش آنها را بطور كامل مى دهد و از فضل و كرم خود نيز بر آن مى افزايد (سوره نساء آيه 127).

در آيات مربوط به انفاق در سوره بقره (آيه 261) نيز سخن از پاداش نيكوكاران تا هفتصد برابر و يا چند مقابل آن به ميان آمده است.

نكته ديگر كه در اينجا بايد به آن توجه داشت اين است كه كاملا امكان دارد، كه اين اضافه در جهان ديگر مرتبا افزايش يابد، يعنى هر روز موهبت و لطف تازه اى از ناحيه خداوند به آنها ارزانى داشته شود و اين در واقع نشان مى دهد كه زندگى جهان ديگر يكنواخت نيست و به سوى تكامل در يك شكل نامحدود پيش مى رود.

رواياتى كه از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در تفسير اين آيه نقل كرده اند كه منظور از (زيادة ) توجه به جلوه ذات پاك پروردگار و استفاده از اين موهبت بزرگ معنوى است ممكن است اشاره به همين نكته باشد.

در پاره اى از روايات كه از ائمه اهلبيت نقل شده (زياده ) به نعمتهاى دنيا تفسير شده است كه خداوند علاوه بر پاداش جهان ديگر نيكوكاران را از آن بهره مند مى سازد.

ولى هيچ مانعى ندارد كه كلمه (زياده ) در آيه فوق اشاره به همه اين مواهب بوده باشد.

سپس اضافه مى كند (نيكوكاران در آن روز چهره هاى درخشانى دارند و تاريكى و ذلت، صورت آنها را نمى پوشاند)( و لا يرهق وجوههم قتر و لاذلة ) .

(يرهق ) از ماده (رهق ) به معنى پوشاندن قهرى و اجبارى است و (قتر) به معنى غبار و يا دود است.

و در پايان آيه مى فرمايد: (اين گروه ياران بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند)( اولئك اصحاب الجنة هم فيها خلدون ) .

تعبير به اصحاب اشاره به تناسبى است كه ميان روحيه اين گروه و محيط بهشت وجود دارد.

در آيه بعد سخن از دوزخيان به ميان مى آيد كه در نقطه مقابل گروه اولند مى گويد كسانى كه مرتكب گناهان مى شوند جزاى بدى به مقدار عملشان دارند)( و الذين كسبوا السيئات جزاء سيئة بمثلها ) .

در اينجا سخنى از (زياده ) در كار نيست، چرا كه در پاداش زياده، فضل و رحمت است اما در كيفر، عدالت ايجاب مى كند كه ذره اى بيش از گناه نباشد. ولى آنها به عكس گروه اول چهره هائى تاريك دارند (و ذلت، صورت آنها را مى پوشاند) (و ترهقهم ذلة ).

ممكن است سؤ ال شود كه عدالت ايجاب مى كند بيش از گناهشان كيفر نبينند و اين تاريكى چهره و گرد و غبار مذلت بر آن نشستن چيز اضافه اى است.

اما بايد توجه داشت كه اين خاصيت و اثر عمل است كه از درون جان انسان به بيرون منعكس مى گردد، درست مثل اين است كه بگوئيم افراد شرابخوار بايد تازيانه بخورند و در عين حال شراب انواع بيماريهاى معده و قلب و كبد و اعصاب را ايجاد مى كند.

به هر حال ممكن است بدكاران گمان كنند راه فرار و نجاتى خواهند داشت و يا بتها و مانند آنها مى توانند برايشان شفاعت كنند اما جمله بعد صريحا مى گويد كه (هيچ كس و هيچ چيز نمى تواند آنها را از مجازات الهى دور نگه دارد)( ما لهم من الله من عاصم ) .

تاريكى چهره هاى آنها به اندازه اى زياد است كه (گوئى پاره هائى از شب تاريك و ظلمانى، يكى پس از ديگرى بر صورت آنها افكنده شده است) ( كانما اغشيت وجوههم قطعا من الليل مظلما ) .

(آنها اصحاب آتشند و جاودانه در آن مى مانند)( اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون ) .

آيه (27) تا (30) و ترجمه

( و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركوا مكانكم أنتم و شركاؤ كم فزيلنا بينهم و قال شركاؤ هم ما كنتم ايانا تعبدون ) (28)( فكفى بالله شهيدا بيننا و بينكم ان كنا عن عبادتكم لغفلين ) (29)( هنالك تبلوا كل نفس ما اءسلفت و ردوا الى الله مولاهم الحق و ضل عنهم ما كانوا يفترون ) (30)

ترجمه:

28 - بخاطر بياوريد آن روز را كه همه آنها را جمع مى كنيم سپس به مشركان مى گوئيم شما و معبودهايتان در جاى خودتان باشيد (تا به حسابتان رسيدگى شود) سپس آنها را از هم جدا مى كنيم (و از هر يك جداگانه سؤ ال مى نمائيم ) و معبودهايشان (به آنها) مى گويند شما (هرگز) ما را عبادت نمى كرديد!.

29 - همين بس كه خدا ميان ما و شما گواه است كه ما از عبادت كردن شما غافل (و بيخبر) بوديم.

30 - در آن هنگام (و در آنجا) هر كس عملى را كه قبلا انجام داده است مى آزمايد و همگى به سوى الله، مولا و سرپرست حقيقتى خود باز مى گردند، و آنها را كه به دروغ شريك خدا قرار داده بودند گم و نابود مى شوند.

تفسير:

يك صحنه از رستاخيز بت پرستان

اين آيات نيز بحثهاى گذشته را در زمينه (مبدء) و (معاد) و وضع مشركان دنبال مى كند، و بيچارگى آنها را به هنگامى كه در محضر عدل الهى و در پيشگاه حسابرسى او حاضر مى شوند مجسم مى سازد.

نخست مى گويد: (به خاطر بياوريد روزى را كه همه بندگان و محشور مى كنيم )( و يوم نحشرهم جميعا ) .

(سپس به مشركان ميگوئيم شما و معبودهايتان در جاى خود باشيد تا به حسابتان رسيدگى شود)( ثم نقول للذين اشركوا مكانكم انتم و شركائكم ) .

جالب اين است كه در آيه فوق از (بتها) تعبير به (شركائكم ) شده، يعنى (شريكهاى شما) در حالى كه مشركان بتها را شريك خدا قرار داده بودند، نه شريك خودشان.

اين تعبير در حقيقت اشاره لطيفى به اين نكته است كه بتها در واقع شريك خدا نبودند و اين اوهام و خيالات بت پرستان بود كه اين موقعيت را به آنان بخشيد، يعنى آنها شريكان انتخابى شما هستند، و اين درست به آن مى ماند كه كسى، معلم يا رئيس نا صالحى براى مدرسه اى انتخاب بكند، و كارهاى نادرستى از او سرزند، ما به او مى گوئيم بيا ببين اين معلم تو و اين رئيس تو چه كارى كه نكرده است (در حالى كه نه معلم و نه رئيس او است، بلكه معلم و رئيس مدرسه است ولى او انتخابشان كرده ).

سپس اضافه مى كند كه (ما اين دو گروه (معبودان و عابدان ) را از يكديگر جدا مى كنيم ) و از هر كدام جداگانه سؤ ال مى نمائيم (همانگونه كه در تمام دادگاهها اين مساله معمول است كه از هر كس جداگانه بازپرسى به عمل مى آيد).

از بت پرستان سؤ ال مى كنيم به چه دليل اين بتها را شريك خدا قرار داديد و عبادت كرديد؟ و از معبودان نيز مى پرسيم به چه سبب شما معبود واقع شديد و يا تن به اين كار داديد؟( فزيلنا بينهم ) .

در اين هنگام شريكانى را كه آنها ساخته بودند، به سخن مى آيند (و مى گويند شما هرگز ما را پرستش نمى كرديد)( و قال شركائهم ما كنتم ايانا تعبدون ) .

شما در حقيقت هوى و هوسها و اوهام و خيالات خويش را مى پرستيديد، نه ما را و از اين گذشته اين عبادت شما نسبت به ما نه به امر و فرمان ما بوده و نه به رضايت ما، و عبادتى كه چنين باشد در حقيقت عبادت نيست.

سپس براى تاءكيد بيشتر مى گويند (همين بس كه خدا گواه ميان ما و شما است كه ما به هيچوجه از عبادت شما آگاه نبوديم )( فكفى بالله شهيدا بيننا و بينكم ان كنا عن عبادتكم لغافلين ) .

در اينكه منظور از بتها و شركاء در آيه فوق چه معبودهائى است، و اينكه چگونه آنها چنين سخن مى گويند در ميان مفسران گفتگو است.

بعضى احتمال داده اند كه منظور معبودهاى انسانى و شيطانى و يا از فرشتگان است كه داراى عقل و شعور و ادراكند، ولى با اين حال خبر ندارند كه گروهى آنها را پرستش مى كنند، به خاطر اينكه يا در غياب آنها چنين عبادتى صورت گرفته و يا پس از مرگ آنها (مانند انسانهائى كه پس از مرگشان مورد پرستش قرار گرفته اند).

بنابراين سخن گفتن آنها كاملا طبيعى خواهد بود، و اين آيه نظير آيه 41 سوره سبا مى باشد كه مى گويد:( و يوم يحشرهم جميعا ثم يقول للملائكة أهؤ لاء اياكم كانوا يعبدون ) : (آن روز كه خداوند همه را جمع و محشور مى كند سپس به فرشتگان مى گويد: آيا اين گروه شما را عبادت مى كردند؟!

احتمال ديگرى كه بسيارى از مفسران ذكر كرده اند اين است كه در آن روز خداوند حيات و شعور در بتها مى آفريند آنچنان كه بتوانند حقايق را بازگو كنند، و جمله بالا كه از زبان بتها نقل شده كه آنها خدا را به شهادت مى طلبند كه از عبادت عابدان خود غافل بودند، بيشتر تناسب با همين معنى دارد چرا كه بتهاى سنگى و چوبى اصلا چيزى نمى فهمند.

اين احتمال را نيز مى توانيم در تفسير آيه بگوئيم كه تمام معبودها را شامل مى شود منتها معبودهائى كه عقل و شعور دارند، به زبان خود حقيقت را بازگو مى كنند، ولى معبودهائى كه داراى عقل و شعور نيستند به زبان حال و از طريق منعكس ساختن آثار عمل سخن مى گويند، درست مثل اينكه مى گوئيم رنگ رخسار تو از سر درونت خبر مى دهد، قرآن نيز در آيه 21 سوره فصلت مى گويد كه پوسته اى انسان در عالم رستاخيز به سخن در مى آيند و همچنين در سوره زلزال مى گويد زمينهائى كه انسان روى آنها زندگى داشته، حقايق را بازگو مى كنند.

اين مساله در عصر و زمان ما مساله پيچيده اى نيست جائى كه يك نوار بى زبان تمام گفته هاى ما را روى خود ضبط و به هنگام لزوم بازگو مى كند، تعجبى ندارد كه بتها نيز واقعيات اعمال عبادت كنندگان خود را منعكس نمايند!.

به هر حال (در آن روز و در آن مكان و در آن حال - همانگونه كه قرآن در آخرين آيه مورد بحث مى گويد - (هر كس اعمال خويش را كه قبلا انجام داده است مى آزمايد و نتيجه بلكه خود آن را مى بيند) چه عبادت كنندگان و چه معبودهاى گمراهى كه مردم را به عبادت خويش دعوت كردند، چه مشركان و چه مؤ منان از هر گروه و از هر قبيل( هنالك تبلوا كل نفس ما اسلفت ) .

(و در آن روز همگى به سوى الله كه مولى و سرپرست حقيقى آنان است باز مى گردند) و دادگاه محشر نشان مى دهد كه تنها حكومت به فرمان او است( و ردوا الى الله موليهم الحق ) .

(و سرانجام تمام بتها و معبودهاى ساختگى كه به دروغ آنها را شريك خدا قرار داده بودند، گم و محو و نابود مى شوند( و ضل عنهم ما كانوا يفترون ) .

چرا كه آنجا عرصه ظهور و بروز تمام اسرار مكتوم بندگان است و هيچ حقيقتى نمى ماند مگر اينكه خود را آشكار مى سازد اصولا در آنجا موقفها و مقاماتى است كه نه نياز به سؤ ال دارد، نه جدال و گفتگو، بلكه تنها وضع حال حكايت از همه چيز مى كند و نيازى به مقال نيست!