دوست کیست؟ دوستی چیست؟

دوست کیست؟ دوستی چیست؟0%

دوست کیست؟ دوستی چیست؟ نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

دوست کیست؟ دوستی چیست؟

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: مهدی دانشمند
گروه: مشاهدات: 4760
دانلود: 1810

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 32 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4760 / دانلود: 1810
اندازه اندازه اندازه
دوست کیست؟ دوستی چیست؟

دوست کیست؟ دوستی چیست؟

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

دوست کیست؟ دوستی چیست؟

نویسنده:مهدی دانشمند

مقدمه‌

از این که خداوند منّان یک بار دیگر توفیق را یارم نمود تا در نشر فرهنگ اهل بیتعليهم‌السلام قدمی بردارم، شاکرم و امید آن دارم که جوانان عزیز با مطالعه این کتاب، مسیر جدیدی را به روی خود بگشایند.

گر چه تصمیم نداشتم کتاب حاضر را با عجله در اختیار شما جوانان عزیز قرار دهم؛ امّا از آن جا که لطف و عنایت معصومانعليهم‌السلام همواره شامل حال نوکر کوچکشان بوده است، باز در تحریر و تکثیر این کتاب، مشمول عنایات و رحمت اهل بیت قرار گرفتم و اینک کتاب «دوست کیست؟دوستی چیست؟» به صورتی که مشاهده می‌کنید، در اختیار شما خواننده محترم قرار دارد.

کتاب حاضر، نگرشی است بر یک مسأله مهم اجتماعی، به خصوص برای جوانان، یعنی دوستی و رفاقت و معاشرت از دیدگاه شرع مقدس اسلام و از نظر مربیان حقیقی بشر، یعنی چهارده معصوم‌‌عليهم‌السلام

در این کتاب، سعی شده است مطالب و موضوعات ضروری مورد بحث قرار گیرد و با سبک روان به تحلیل آن پرداخته شود.

به امید آن که حضرت حق، این اثر ناچیز را به عنوان ران ملخی به درگاه سلیمانی خویش بپذیرد و همواره ما را از نزول برکات و نعمت‌های خویش بهره‌مند نماید.

در پایان، از مرکز نشر، مؤسسه فرهنگی - هنری خادم الرضاعليهم‌السلام در قم که در چاپ این کتاب ما را مساعدت نمودند، صمیمانه تشکر می‌کنم و امیدوارم ثواب این اثر برای قبر و قیامت همه ما ذخیره گردد. ان شاء اللَّه

مهدی دانشمندزمستان 1384

انسان و نیاز به دوست‌

زندگی اجتماعی و ارتباط میان همنوعان، یکی از مهم‌ترین مسایلی است که در بین برخی از موجودات عالم یافت می‌شود.

حیواناتی مانند مورچه و زنبور، دارای زندگی اجتماعی بسیار منظمی می‌باشند؛ تا جایی که گروهی از آن‌ها برای پیشبرد اهداف زندگی غریزی خود، دارای سِمَت‌های ویژه‌ای هستند. برای نمونه، می‌توان به این نکته جالب اشاره کرد که برخی از حشره شناسان دریافته‌اند:

در زندگی زنبورها، هر زنبوری مأموریتی دارد. گروهی از آن‌ها مراقبان و پاسبانان کندو می‌باشند و هر زنبوری که قصد ورود به کندو را داشته باشد، مورد تفتیش قرار می‌دهند و دهان او را بو می‌کنند؛ اگر زنبوری به جای استفاده از گُل‌های خوشبو، روی گلی بدبو و یا لاشه مرداری نشسته باشد، او را باز خواست کرده و در یک چشم به هم زدن سر از پیکرش جدا می‌کنند.(1)

پروفسور مولوزان که ملقّب به پدر علم حشره‌ شناسی است و 32 جلد کتاب در مورد زندگی عنکبوتیان نوشته است، در تحقیقات خود می‌نویسد: عنکبوت موجودی است که بر خلاف موجودات دیگر، زندگی فردی را دوست دارد و از زندگی جمعی با همنوعان خود بیزار است.

البته ناگفته روشن است که موجودات عالم از روی «غریزه» و به صورت جبری دارای چنین نوع رفتار و سبک زندگی می‌باشند. اما انسان که به عنوان گل سر سبد موجودات عالم معرّفی شده و دارای استعدادهای درخشان پنهانی است، فقط از روی غریزه یا جبر دارای چنین ویژگی و امتیازی نیست، بلکه از روی اختیار و با در نظر گرفتن حدود و مصالح خود با دیگران در ارتباط است.

همان طور که می‌دانیم، تمامی حیوانات فقط دارای تکامل جسمی و جنسی می‌باشند و از رشد و تکامل روحی و معنوی محرومند و هرگز سراغ نداریم حیوانی به دلیل رعایت نکردن مصالح اجتماعی خود، سقوط کرده و یا دچار فساد اخلاقی شود؛ اما انسان از آن جا که لیاقت تکامل و رشد دارد و احتمال خطر سقوط اجتماعی برای او نیز وجود خواهد داشت، سقوط نیز دارد. به عبارت دیگر، انسان می‌تواند با قرار گرفتن در مسیر ایمان و اخلاق، به عالی‌ترین و رفیع‌ترین قله سعادت نایل آید و نیز با عدم رعایت اصول اخلاقی و اجتماعی و آلودگی‌های فکری و رفتاری، به پایین‌ترین درجه سقوط کند و به تعبیر قرآن کریم، از حیوان نیز پَست‌تر گردد:

«اولئِکَ کَالْاَنْعام بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبیلاً»

لذا یکی از مؤثرترین عوامل سقوط و صعود، همنشین آدمی است؛ همنشینی که گاه انسان را از سیر تکاملی باز داشته و گاه او را در راه رسیدن به موفقیت رهنمون می‌سازد.

تأثیرات همنشینی، ناخود آگاه به انسان منتقل شده و ناخواسته شخص را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

اسب و تازی گر ببندی پیش هم

رنگشان یکسان نگردد، طبعشان یکسان شود

بنابر این، ما به تمام خوانندگان این کتاب، به ویژه جوانان عزیزی که در اوّل راه زندگی قرار گرفته‌اند، هشدار می‌دهیم که سخت مواظب بوده و در انتخاب دوست، بیش از پیش دقّت به خرج داده و نکات و مطالبی را که در صفحات بعد اشاره می‌کنیم، با دقّت مطالعه کنید.

دقت کنید

دنیای کنونی دارای بیش از یک میلیارد جوان است و بحمداللَّه بالاترین درصد جمعیّت کشور اسلامی ما را نیز جوانان تشکیل می‌دهند.

بنابر این، می‌توان به این حقیقت اشاره کرد که ایران امروز، جوان‌ترین دوران خود را سپری می‌کند.

ایام جوانی، دورانی بسیار حساس با ویژگی‌هایی منحصر به فرد است، که تمامی انسان‌ها با آن روبرو بوده و خواهند بود.

مسیر جوانی همچون جادّه‌ای پرپیچ و خم، لغزنده، و بسیار خطرناک با درّه‌هایی عجیب و غریب است، که تاکنون میلیون‌ها قربانی از جوانان غیر هوشیار گرفته است.

البته از مهم‌ترین خواسته‌های درونی بشر، رفاقت و همنشینی با همسن و سال‌ها و هم دوره‌های آدمی بوده و به دست آوردن هنر دوست‌یابی و ایجاد روابط دوستانه، از آرزوهای بشر می‌باشد. جوانان، به خصوص در ابتدای دوران جوانی، به شدت تحت تأثیر دوستان خود قرار گرفته، روش و منش و خُلق و خوی خود را به یکدیگر هدیه داده و یادگار می‌گیرند. البته اگر این تأثیرات در مسیر رشد و تعالی باشد، فوق العاده در موفقیت انسان مؤثر است؛ در غیر این صورت، بسیار خطرناک خواهد بود.

راستی چه باید کرد؟ دوستان خود را چگونه گزینش کنیم؟ این‌ها سؤالاتی است که هر انسان عاقلی برای به دست آوردن پاسخ آن باید تحقیق کرده و خود را به زحمت بیندازد، تا با تجاربی تلخ و ناگوار به پاسخ این سؤالات دست نیابد.

دانستن چیستی و کیستی در مورد گزینش همنشین، از مهم‌ترین علوم و فراورده‌های اجتماعی است.

مراحل رفاقت‌

همان طور که می‌دانیم، زندگی انسان به سه بخش تقسیم می‌گردد:

1. دوران کودکی؛

2. دوران جوانی؛

3. دوران پیری.

دوستی و رفاقت را نیز به تناسب این سه مرحله مهم، به سه قسم تقسیم می‌کنیم.

اوّل: در دوران کودکی، معمولاً ارتباطات بدون دلیل و از روی احساسات کودکانه و عواطف محض است.

انسان در دوران کودکی از روی دلیل و برهان با کسی ارتباط برقرار نمی‌کند؛ حتّی دوستی او با پدر و مادرش نیز فقط از روی احساس نیازی است که به آنان دارد و نسبت به والدین خود دلبستگی پیدا کرده است.

بدیهی است که کودک مسایل شرعی و تدیّن یا فساد اخلاقی را درک نمی‌کند؛ او فقط برای حفظ خود، دریافته است که والدین، نیازهای مادی و عاطفی او را برطرف می‌سازند، از این رو عاشق آن‌ها است و به جهت محبت‌های سرشار و مداوم و ارتباط دایمی که با والدین خود دارد، شیفته آنان است. و اِلاَّ اگر از بدو تولّد، به جای والدینش زن و مرد دیگری این نقش را ایفا کنند، همین علاقه عمیق را نسبت به آنان خواهد داشت و به آن‌ها عادت خواهد کرد.

دوم: دوستی و رفاقت در دوران جوانی، بسیار حساس و مهم است. در این دوران، روابط دوستی رنگ و لعاب خیره کننده‌ای دارد و معمولاً کسانی که در این سنین قرار می‌گیرند، بیش از هر چیز دیگر، دوستی و رفاقت را مدّ نظر قرار می‌دهند.

از آن جا که دختران و پسران جوان به مرحله‌ای حساس و به بلوغ جنسی رسیده و پا به دوران جدیدی گذاشته‌اند، ناخواسته احساس استقلال می‌کنند، و عشق و شور جوانی به وضوح در رفتارهای فردی و اجتماعی آنان نمایان خواهد بود.

اینان به شدت شیفته ارتباط با اطرافیان خود بوده و به محض آن که کسی به روی آنان لبخندی بزند و از آن‌ها تعریف کند، اسیر دوستی با او می‌شوند. مسلّم است که گاهی احساسات و عواطف در این دوران، جوانان را تهدید می‌نماید. برای مثال، اگر جوانی با احساسات و عواطف سرشار خود، زمینه دوستی را برای خود و طرف مقابل فراهم آورد، در صورت مشاهده کوچک‌ترین کبر و خودپسندی و غرور از طرف مقابل، سریع اقدام به قطع رابطه می‌کند.

متأسفانه چون برخی از جوانان در ایجاد رابطه و دوستی با دیگران از معیار مناسب و دلیل عقلی استفاده نمی‌کنند، احتمال سقوط در درّه‌های هولناک فساد اخلاقی برایشان بسیار جدّی خواهد بود.

سوم: دوران پیری که آخرین دوران زندگی دنیوی انسان است، دارای ویژگی‌های مهم و قابل اهمیّتی است که همین امر، سبب تمایز و جدایی آن از دوران جوانی و کودکی می‌شود.

معمولاً رفاقت و دوستی در دوران پیری، درست شبیه دوران کودکی است و از روی احساس نیاز افراد سرچشمه می‌گیرد. مسایلی مانند امور شغلی و استفاده‌های مادی نیز می‌تواند از مهم‌ترین عوامل رابطه و دوستی بین افراد سالخورده باشد.

مشکلات مادی و زندگی در جامعه کوچک خانوده، هرگز امکان بروز احساسات درونی افراد را در این دوره نداده و هر کسی پس از برطرف شدن نیازش، به سراغ مشغله‌های خود می‌رود.

آفت دوستی‌

دوستی را در یک مثال محسوس، می‌توان به درختی تشبیه کرد که در زمان نهال بودنش با کمی نسیم و باد به این طرف و آن طرف رفته و نمی‌تواند ثبات خویش را حفظ نماید؛ و هر چه پیش می‌رود و عمری از او می‌گذرد، استحکام درخت در مقابل تند بادها بیش از پیش می‌گردد.

منتهی مشکل این جاست که بعضی از درختان در اوج زیبایی و رشد، دچار آفت می‌شوند. البته پس از این مرض، تا مدت زمانی کسی متوجه نمی‌شود، ولی در یک روز طوفانی و نسبتاً سخت، کمر درخت شکسته و سرنگون می‌گردد. آن روز، روز رسوایی درخت است. همه می‌فهمند که درختِ شکسته، ظاهرش فریبنده، ولی باطنش پوک و سست و فاسد بوده است.

آدمی نیز می‌تواند همچون درختی پُر ثمر در جامعه مفید باشد، تا از میوه‌های کلامش، از زیبایی اعمالش، و از سایه امنیتش، بر او تکیه اعتماد زنند و همیشه مورد توجه قرار گیرد و مردم و دوستانش در کنار او سفره دل پهن کرده و زیر سایه لطف او، خستگی‌های روزگار را به در کنند.

بنابراین، جوانان عزیز که خواستار زندگی شرافتمندانه هستند، باید با دوستان حقیقی خود بیش‌تر مرتبط بوده، ریشه درخت دوستی را محکم‌تر نمایند؛ همچنین از دوستان ظاهری و افرادی که شایستگی همنشینی را ندارند، دوری گزینند.

خداوند مهربان در آیه 17 سوره نوح می‌فرماید:

«وَاللَّهُ اَنْبَتَکُمْ مِنَ الْاَرضِ نَباتا»

خداوند برای شما از زمین، نبات و گیاه می‌رویاند.

شاید بتوان این گونه نتیجه گرفت که ما نیز باید کِشتزار دل و قلب و وجودمان را به دست خدا بدهیم، تا او با هنر باغبانی، زیباترین و عالی‌ترین محصول از ایمان و اخلاق را به ثمر برساند. امّا افسوس و صد افسوس که به تعبیر قرآن کریم، برخی برای خدا و دینشان همچون کویری خشک و لم یزرع می‌مانند:

«اِنَّ الْاِنسانَ لِرَّبِّهِ لَکَنود»

کَنُود یعنی کویر، خشک، بی‌حاصل و بی‌ثمر.

آری؛ بعضی برای شیطان از جنگل گلستان زیباترند، ولی برای خدا و دین خدا چنان خشک و خشن می‌باشند که تحمّل لحظه‌ای توقف در نزد آنان را نخواهی داشت.

با توجه به مطالبی که گذشت، می‌توان نتیجه گرفت بسیاری از کسانی که در درّه هولناک دوست بد سقوط کردند، چنان دچار فساد اخلاقی شدند که یا جانشان را در این مسیر باخته و از دست دادند و یا در پشت میله‌های زندان، سر ندامت به میله‌های حبس کوبیدند.

آری؛ بی‌توجهی در رفاقت و دوستی‌ها، چنین زمینه‌هایی را برای آدمی فراهم می‌آورد.

آنان بدون دقّت و با عجله، خود را در کوچه پس کوچه‌های خیالات خویش سرگردان نموده و برای به دست آوردن توجّه دیگران، بدون در نظر گرفتن عواقب خطرناک همنشینی با افراد پست، خود را به آب و آتش زدند.

روزانه ده‌ها نامه و تماس تلفنی که با خطبا و روان شناسان در میان گذاشته می‌شود، آه و درد ناشی از روابط آلوده بین جوانان را گوشزد نموده و مدام خاطر نشان می‌سازد که در سخنرانی‌ها، جوانان را از این مسأله مهم آگاه نموده و آنان را از عواقب خطرناک سرعت در جاده‌های دوستی بر حذر بدارید.

متأسفانه این گروه از جوانان، تنها عامل سقوط خویش را دوست و همنشین خود معرّفی می‌نمایند! البته روشن است که هر کسی در روابط اجتماعی خود دقت نکند و تن به دوستی هر فردی بدهد، به طور قطع دچار مشکلات روحی و روانی زیادی خواهد شد، که گاه قابل درمان و جبران نخواهد بود.

البته این مطلب را نیز باید در نظر داشت که دوستی با افراد ناباب و متأثر شدن از آنان، تنها عامل سقوط نیست، و نمی‌توان همه اشتباه‌ها و مشکلات را چماقی ساخت و بر سر دیگران کوبید، بلکه به تعبیر امام صادق‌عليهم‌السلام :

«صَدیقُ کُلُّ امْرِءٍ عَقْلُهُ و عَدُّوُهُ جَهْلُهُ»

بهترین دوست آدمی؛ بصیرت، عقل، شعور، و احتیاط آدمی است و بدترین دشمن برای او؛ نادانی، بی‌توجهی، و پای از گلیم دراز کردن، و دل به دریا زدن و بی‌احتیاطی اوست.

آری؛ مقصر اصلی، شخص آدمی است که در انتخاب همنشین، دقت نکرده و بی‌توجه بوده است.

بعضی از جوانان شکست خورده، با خواندن اشعاری مانند:

من از بیگانگان هرگز ننالم

هر آنچه کرد با من آشنا کرد

بی‌دقتی خویش را توجیه کرده و تمامی تقصیر را به دیگران نسبت می‌دهند؛ در حالی که در تبیین معنای واقعی شعر، منظور از آشنا، هوای نفس خویش است، و این شعر را باید با این نکته تفسیر کرد که: خود کرده را تدبیر نیست.

در زندان‌ها و ندامتگاه‌ها هم، اشعاری می‌خوانند؛ مانند:

دوستی با هر که کردم خصم مادرزاد شد

آشیان هر جا گزیدم، خانه صیاد شد

آن رفیقی را که با خون جگر پروردمش

وقت مردن بر سر دار آمد و جلّاد شد

و این گونه وانمود می‌کنند که:

تمام مشکلات و مصائب و بدبختی‌ها را از دوستان خود به ارث برده‌اند؛ در حالی که، هر کس هر چه می‌کشد، از خویشتن است. تیری اگر به عقاب می‌خورد و او را صید می‌کند، به واسطه بال و پر خویش است که چنان تند و تیز، هوا را می‌شکافد و به هدف می‌رسد و او را سرنگون می‌سازد. به قول شاعر: از ماست که بر ماست.

عشق و دوستی‌

بسیاری از جوانان به دلیل درک نکردن مقام والای خود، با آتش احساسات، دچار عشق‌های مجازی و کاذب شده، خرمن آینده خود را می‌سوزانند. اینان فکر می‌کن ن د هر چه هست، همین عشق است و گاه تا پای جان بر سر آن می‌ایستند.

استاد مطهری‌قدس سره در کتاب ارزشمند «اسلام و مقتضیات زمان»، به ماجرایی زیبا اشاره کرده‌اند که توجه شما را به آن جلب می‌نمایم:

«جوانی عاشق شده بود، زندگیش را پدرش تأمین می‌کرد و هنوز سرد و گرم روزگار را نچشیده بود. چون پدرش را می‌دید که راجع به مسایل عشق و عاشقی بی‌تفاوت است، او فکر می‌کرد عقل پدرش نمی‌رسد و پدرش درک ندارد؛ می‌گفت: چرا پدرم عشق را نمی‌فهمد؟ عاشقی را درک نمی‌کند؟

روزی پدرش را به ملامت کشید و از عالم عشق خود چیزی را با او در میان گذاشت و گفت:

جان پدر تو جلوه جانان ندیده‌ای

روی چو ماه و زلف پریشان ندیده‌ای

ننشسته‌ای به گوشه‌ای از درد عاشقی

آن دم ز در رسیدن جانان ندیده‌ای

جوان فکر می‌کرد پدرش این چیزها را نمی‌فهمد. (همین که این جملات را گفت) پدرش به او پاسخ جانانه‌ای داد:

جان پسر تو سفره بی‌نان ندیده‌ای

جنگ عیال و ناله طفلان ندیده‌ای

ننشسته‌ای به گوشه‌ای از درد قرض خواه

ناگه ز در رسیدن مهمان ندیده‌ای»(2)

آری؛ گروهی از جوانان به خیال خود به دنبال عشق رفته و در پی معشوق خود سرگردانند. آنان دوست دارند با دلبران خویش همچون لیلی و مجنون باشند و شُهره عام و خاص گردند؛ غافل از آن که در جذب دوستان و معشوقان حقیقی، عوامل نهفته‌ای وجود دارد که بدون در نظر گرفتن آن، ثمری جز رسوایی و بدبختی و ظهور ناملایمات روحی و روانی نخواهد داشت.

حال سؤال این است که چه کسی می‌تواند دوست واقعی انسان باشد؟ نظر بزرگان دین و قرآن کریم در این مورد چیست؟ اوصاف و شرایط دوست خوب کدام است؟

سؤالات فوق را در صفحه‌های بعد جواب خواهیم داد. پس به دقّت مطالعه کنید و سپس در مورد دوستان خود خوب بیندیشید. همچنین این سؤال را نیز از خود بپرسید که: آیا من دوستی نیک برای دیگران بوده‌ام یا...؟!

اگر هر کسی غفلت و بی‌توجّهی را کنار بگذارد و با نگاه به رفتار اجتماعی‌اش، خویشتن را محاکمه نماید و چگونه بودن را بررسی کرده، واقعیت را دریابد، بسیاری از مشکلات اجتماعی برطرف خواهد شد.

به همین علت است که پیشوایان دینی ما، همواره گوشزد کرده‌اند که در معاشرت‌های اجتماعی، به گونه‌ای باشیم که دوست داریم دیگران با ما آن گونه باشند.

بنابراین، بیاییم خود را محک بزنیم که: چگونه‌ایم و باید چگونه باشیم؟

انسان و حرکت به سوی کمال‌

قرآن کریم و روایات معصومینعليهم‌السلام بر این نکته تصریح دارند که تمام موجودات عالَم که به فیض وجود مفتخر شده‌اند، در حرکتند و در مسیری راه می‌پیمایند که انتهای آن کمال مطلق است.

به این مثال توجه کنید:

کشاورزی که دانه‌های گندم را بر زمین آماده می‌پاشد. دانه‌ها از همان موقع که در دل خاک قرار می‌گیرند، لحظه‌ای برای به کمال رسیدن خود درنگ نمی‌کنند.

هنگامی که دانه سر از خاک بیرون می‌آورد، نصف راه کمال را پیموده است. سپس با بهره برداری از نور خورشید و انرژی‌های لازم در طبیعت، راه را برای خوشه شدن طِی می‌کند و سرانجام در هدف خویش فنا می‌گردد، و در سنبله وجودش با لبخندی ملیح به فرزندان خویش درس تکامل و حرکت می‌دهد.

به راستی اگر کسی سؤال کند که آن دانه گندم اول که زارع در زمین پاشید و اکنون تبدیل به خوشه هفتاد دانه‌ای شده، کجاست، آیا می‌توانیم به طور مشخّص آن را نشان دهیم؟ هرگز! چرا که آن دانه گندم در هدف خود که رسیدن به کمال بود، نیست شده و اثری جز ساقه‌ای خشک و زرد در زمین دیده نمی‌شود.

آری؛ زندگی انسان نیز چنین خواهد بود. او از بدو تولد تا لحظه مرگ در مسیر کمال در حرکت است. البته فرق انسان با سایر موجودات این است که طبیعت، مسیر تکاملی خود را از روی جبر و بدون اختیار می‌پیماید، امّا انسان راه راست یا انحرافی را با اختیار خود انتخاب کرده و در حرکت است.

بدیهی است که اگر موانعی در راه رشد و تکامل نباتات (مانند گندم) ایجاد شود، هرگز به مقصد نرسیده و سبب تلف شدن آن می‌گردد.

انسان نیز پس از آن که در مسیر کمال قرار گرفت، اگر در برابر خود مانعی مشاهده کند، باید برای رفع مانع کوشش نموده و مسیر رسیدن به کمال حقیقی را برای خود هموار نماید.

بدون تردید، موانع فراوانی از قبیل هواهای نفسانی و شهوات حیوانی و عوامل بیرونی و درونی، همانند سرعت‌گیری بزرگ در اتوبان تقوا و کمال انسان قرار دارد. بنابر این، باید کوشید تا آن موانع را از بین برد و با خیالی آسوده به حرکت در مسیر حق و حقیقت ادامه داد.

گفتنی است که یکی از موانع بزرگ که بر سر راه هر انسانی قرار دارد، ارتباطات اجتماعی است ،که گاهی نه تنها مانع پیمودن راه می‌باشد، بلکه موجب انحراف و دوری او از مسیر مستقیم الهی نیز خواهد شد.

چه بسیار انسان‌های صالحی که با سعی و تلاش در مسیر کمال قرار گرفتند، امّا بدون بینش و آگاهی لازم، دل به هر کس و ناکسی سپردند و سرانجام از راه درست منحرف شدند.

آری؛ این است معنای آیه شریفه‌ای که می‌فرماید:

دوستی‌های دنیایی در قیامت مبدّل به دشمنی خواهد شد و آنان انحراف خویش را به گردن یکدیگر می‌اندازند و آرزو می‌کنند که ای کاش با دوستان ناباب نشست و برخاست نمی‌کردند و اجازه نمی‌دادند که دیگران، آن‌ها را از حرکت در مسیر حق و کمال بازدارند!

و چه زیبا شاعر سروده است:

می‌رود از سینه‌ها در سینه‌ها

از ره پنهان صلاح و کینه‌ها

صحبت صالح تو را صالح کند

صحبت طالح تو را طالح کند

با بدان کم نشین که صحبت بد

گر چه خوبی، تو را پلید کند

آفتاب به این بزرگی را

لکّه ابری ناپدید کند

دوستی در قرآن‌

اهمیّت دوستی و رفاقت تا حدّی است که خداوند متعال در قرآن تصریح نموده که در روز قیامت، گروهی از منحرفان و کسانی که مشمول عذاب الهی می‌شوند، از دوستان و همنشینان ناباب خود می‌نالند.

آیات 27 تا 29 از سوره مبارک «فرقان» در مورد همین مسأله نازل شده است. در آیه 27 از این سوره می‌خوانیم:

«یا وَیْلَتا لَیْتَنی لَمْ اَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً»

ای وای بر من! کاش فلانی را به عنوان دوست برنمی‌گزیدم.

در شأن نزول این آیه، داستان عجیبی نقل شده است، که در این جا به طور خلاصه به آن ماجرا اشاره می‌کنیم:

در دوران زندگی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دو نفر به نام «اُبَیّ» و «عُقْبه» زندگی می‌کردند. عادت «عُقبه» بر این بود که هرگاه از مسافرت بر می‌گشت، مجلس مهمانی ترتیب می‌داد و گروهی از دوستان و آشنایان خود را پذیرایی می‌نمود.

روزی پس از فراهم آوردن مقدمات مهمانی، مجلسی برپا کرد و گروهی را دعوت نمود و در میان دوستانش، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را نیز دعوت کرده بود. سفره غذا گسترده شد و همه مهمانان شروع به خوردن غذا نمودند؛ اما رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همچنان نشسته بودند و غذا نمی‌خوردند.

«عقبه» خطاب به حضرت عرض کرد: چرا نمی‌خورید؟

حضرت فرمودند: ای عقبه! من از غذای شما نمی‌خورم؛ مگر آن که اسلام بیاوری.

پس از چند لحظه گفتگو، عقبه «شهادتین» را بر زبان جاری کرد و مسلمان شد؛ پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز از غذای او خوردند.

این خبر به سرعت در شهر پیچید و دوستش «اُبَیّ» نیز متوجّه مسلمان شدن عُقبه گردید. او با عجله نزد عقبه آمد و گفت: چرا از دین اجداد خود خارج شدی؟ و به شدت او را نکوهش کرد.

عقبه گفت: من از دین اجدادم خارج نشده‌ام؛ مردی حاضر به خوردن غذای من نبود و من برای این که او گرسنه از سر سفره برنخیزد، چنین کردم و به خواسته‌اش جامه عمل پوشاندم.

اُبَیّ رو به عقبه کرد و گفت: به شرطی حرف‌هایت را می‌پذیرم که جلو راه «محمّد» را بگیری و او را دشنام و ناسزا بگویی.

سرانجام عقبه فریب دوست بد خود را خورد و بر سر راه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قرار گرفت و هر چه از دهانش بیرون آمد، نثار ایشان نمود. اما پیامبر اکرم‌صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با صبر و مهربانی از کنار عُقبه گذشتند.

تا این که عقبه در جنگ «بدر» در لشکر دشمن قرار گرفت و کشته شد و دوستش اُبَیّ نیز در جنگ احد به درک واصل گردید.

همین امر سبب شد تا آیه 27 از سوره فرقان نازل گردد و سرانجامِ کسی را که به دست دوست خود منحرف گشته و با کفر به هلاکت رسیده، بیان کند.

با توجه به این داستان عجیب، باید دقت کرد که به راستی چه تعداد از مردم - به ویژه جوانان عزیز - به دلیل تأثیرات منفی دوستان، از مقدسات و اعتقادات خود دست می‌کشند؟!

چه بسیار جوانانی که به علت رفاقت با افراد بی‌لیاقت، فاسد و منحرف گشته، سرانجامشان مانند دو رفیق مرتد زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می‌شود و آن گاه جز حسرت و اندوه، حاصل کارشان نیست.

پس بیایید بار دیگر با دقت، دوستان خود را سنجیده گزینش و وارسی کنیم و خود نیز بکوشیم دوستان خوبی برای دوستانمان باشیم.

آیه‌ای دیگر

قرآن کریم در آیه‌ای دیگر به نکته زیبایی اشاره کرده، می‌فرماید:

در روز قیامت، دوستی‌هایی که برای غیر خدا بوده است، همه تبدیل به دشمنی می‌شود.

دوستی‌هایی که برای منافع مادی و مفاسد هوس‌انگیز زودگذر برقرار شده، به علت این که عامل شقاوت و بدبختی گشته است، به دشمنی سختی تبدیل خواهد شد.

«اَلْاَخِلاَّءُ یَؤمئذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌ اِلاَّ الْمتَّقین»(3)

مرحوم علامه طباطبائی‌قدس سره در تفسیر شریف المیزان، ذیل آیه فوق می‌فرماید:

این که چرا دوستان، به استثنای متّقین، دشمن یکدیگرند، به این دلیل است که لازمه دوستیِ طرفینی این است و هر دو یکدیگر را در امور مهم کمک می‌کنند، ولی گاه، این تعاون در مسیر شهوت و حرام قرار می‌گیرد. پس در حقیقت طرفین به بدبختی و شقاوت و عذاب دایمی یکدیگر کمک نموده‌اند. به خلاف دوستی‌های پرهیزکاران که مایه پیشرفت یکدیگر در مسیر الهی می‌باشند و این دوستی در روز قیامت، به سود ایشان خواهد بود.(4)

بنابراین، لازم است که مردم - به ویژه دختران و پسران جوان - در رفت و آمد با دوستان و همنشینان خود، این نکته را در نظر داشته باشند که مبادا با دست خود، زمینه دشمنی گروهی را با خود در قیامت فراهم آورند. جوانان باید از کسانی که مانع رشد و شکوفایی استعدادهای درونی آن‌ها می‌شوند و آنان را از مسیر تکاملی انسان منحرف می‌کنند، به شدت بپرهیزند.

پیامبر گرامی اسلام‌صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ضمن حدیثی می‌فرمایند:

«روز قیامت، تمام آشنایی‌ها و نسبت‌ها از بین خواهد رفت.»

این که قرآن کریم به دقّت کردن در برقراری دوستی پافشاری می‌کند و در ضمن آن، دشمنی در قیامت را گوشزد می‌نماید، دلیل روشنی بر اهمیّت این مسأله است که در روز قیامت، دوستی گروهی از مردم تبدیل به دشمنی می‌شود و هر کدام دیگری را مایه سقوط و هلاکت خود می‌دانند و اعمال ناشایست خود را به گردن دوست خود می‌اندازند.

گرچه در قیامت هیچ چیز از مأموران و فرمانبران خداوند مخفی نخواهد ماند، امّا انسان مُجرمی که به دنبال راه گریز است، گناهان و مفاسد اخلاقی خود را به گردن دوست و همنشین خود می‌اندازد. او فکر می‌کند که در آن جا نیز مانند دنیا، جای پهن کردن بساط زرنگی است؛ غافل از آن که:

«اِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصاد» (5)

خداوند در کمینگاه انسان‌های خلافکار و مُجرم است.