اسلام در یک نگاه

اسلام در یک نگاه0%

اسلام در یک نگاه نویسنده:
گروه: مجموعه عقایدی

اسلام در یک نگاه

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه: مشاهدات: 3728
دانلود: 1732

توضیحات:

اسلام در یک نگاه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 57 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 3728 / دانلود: 1732
اندازه اندازه اندازه
اسلام در یک نگاه

اسلام در یک نگاه

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

3 اقتصاد اسلامی‌

اشاره

از آن‌جا که سعادت و پیروزی معنوی یک جمعیّت بدون «اقتصاد غنی و سالم» ممکن نیست، اسلام به عنوان یک مذهب پیشرو و مترقّی این مسأله مهم را در متن برنامه‌های خود گنجانیده است.

اکنون به بررسی فشرده یعنی از قوانین اقتصاد اسلامی می‌پردازیم:

زکات‌

اسلام برای کم کردن فاصله طبقاتی در میان مسلمین قانون «زکات» را تشریع کرده و به ثروتمندان دستور داده است تا سهم عادلانه‌ای از اموال و درآمدهای فردی خود را به عنوان زکات به بیت‌المال اسلام بپردازند. این اموال که روی هم رفته، رقم مهمّی را تشکیل می‌دهد، نقش مؤثّری در مبارزه با فقر و کم کردن فاصله طبقاتی و کمک به عمران و آبادی دارد.

در سخنان پیشوایان اسلام می‌خوانیم که مقدار «زکات» به قدری

اسلام در یک نگاه، ص: 86

دقیق تعیین شده که اگر همه کسانی که زکات بر آنها واجب است به وظیفه خود عمل کرده و آن را بپردازند می‌توان بکلی فقر را از جامعه اسلامی ریشه کن ساخت. وجود فقر تنها به خاطر این است که عده زیادی از اطاعت این دستور حیاتی امتناع می‌ورزند و آنها در پیشگاه خداوند بزرگ مسئولند.

مصارف هشتگانه زکات هدف، اهمّیت و نقش تشریع این حکم اسلامی را در ساختن یک اجتماع سالم منعکس می‌سازد. قرآن مجید این «موارد هشتگانه» را چنین شرح می‌دهد:

«انَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلفُقَرَآءِ وَ المَسَاکِینِ وَ العَامِلِینَ عَلَیْهَا وَ المُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقَابِ وَ الغَارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ ؛ زکات اموال باید تنها در مورد «فقیران»، «مستمندان»، «کسانی که برای جمع‌آوری آن می‌کوشند» (به تناسب کار و زحمتشان)، «جلب و جذب غیر مسلمانان به اسلام»، «خریدن و آزاد ساختن غلامان»، «ادای دین بدهکارانی که از پرداختن بدهی خود عاجزند»، «افرادی که در سفر وا مانده‌اند» و «در راه خدا» (هرگونه کار خیر و عام المنفعه) مصرف گردد».«1»

با توجّه به این‌که مصرف اخیر (فی سبیل اللَّه) که یکی از مصارف هشتگانه زکات است مفهوم وسیعی داشته و کلیّه امور عمرانی، گسترش فرهنگ، بهداشت، ساختن پل‌ها، راه‌ها، بیمارستان‌ها و مدارس را شامل می‌گردد، نقش مهمّ این مالیات اسلامی، در عمران و آبادی به خوبی آشکار می‌شود.

خمس‌

«خمس» به معنی پرداختن «20 درصد» از مازاد درآمد سال پس از کسر تمام هزینه‌های زندگی سالانه و یکی از اقلام مالیات‌های اسلامی است که به منظور تأمین زندگی نیازمندان و مبارزه با فقر، توسعه تبلیغات اسلامی و تأمین سایر نیازمندی‌های مادّی و معنوی جامعه اسلامی تشریع شده است.

خمس به همه در آمد تعلق نمی‌گیرد، بلکه مربوط به مازاد از مخارج سالانه است، بنابراین کسانی که مخارجشان از درآمدشان بیشتر و یا مساوی است هیچ‌گونه وظیفه‌ای در این قسمت ندارند، و تنها کسانی که در آمدشان از مخارجشان بیشتر است باید 20 درصد باقیمانده درآمد سال خود را به بیت‌المال بپردازند و این رقمِ قابل توجّهی برای بیت‌المال اسلام محسوب شده و به مسلمین امکان می‌دهد که بسیاری از مشکلات مادّی، اجتماعی و دینی را حل کنند.

البتّه خمس منحصر به مازاد در آمد کسب و کار نیست، بلکه در معدن، غوص (آنچه به وسیله غوّاصی از دریا خارج می‌شود)، گنج‌های بدون صاحبی که از زیر خاک بیرون می‌آورند، و در غنایم جنگی نیز خمس واجب است، در این موارد خمس به همه درآمد تعلق می‌گیرد و تنها هزینه‌های انجام کار از آن کسر می‌شود.

طرز تقسیم خمس و تعیین مصارف دقیق آن در فقه اسلامی مذکور و شرح آن از عهده این بحث فشرده خارج است.

انفاق‌

مسأله انفاق (بخشش در راه خدا) گرچه از واجبات نیست ولی اسلام فوق‌العاده به آن اهمیّت داده و آیات زیادی از قرآن مجید به آن اختصاص یافته است.

این انفاق‌های مستحبّی یکی دیگر از عوامل توزیع عادلانه ثروت و مبارزه با فقر و توسعه فاصله طبقاتی است. انفاق ممکن است نسبت به اشخاص انجام گیرد و یا به صورت مؤسسّات خیریّه‌ای درآید و با برنامه خاصی به وسیله نیکوکاران توزیع گردد و از این نظر تفاوتی نیست بلکه صورت دوّم غالباً مؤثرتر و مفیدتر خواهد بود.

وقف و اموال عمومی‌

یکی دیگر از موضوعاتی که به هدف توزیع عادلانه ثروت و مبارزه با فقر و یا تمرکز سرمایه، کمک مؤثّری می‌کند، مسأله وقف و اموال عمومی است.

وقف بر دو قسم است: وقف عام و وقف خاص.

در وقف خاص منافع یک مال به عده مخصوصی اختصاص داده می‌شود (مانند فرزندان واقف)، ولی در وقف عامِ که اکثر موارد وقف را تشکیل می‌دهد- عین موقوفه به عموم یا بخش عظیمی از اجتماع تعلّق پیدا کرده و جزو اموال عمومی می‌گردد.

تشویق اسلام به مسأله وقف، و اقدام پیشوایان بزرگ به آن، سبب شده بخش قابل توجّهی از اموال از شکل خصوصی درآمده و رنگ عمومی به خود گیرد و در خدمت توده‌های عظیم اجتماع به کار افتد،

اسلام در یک نگاه، ص: 89

که این خود گام دیگری برای توزیع عادلانه ثروت محسوب می‌گردد.

مالکیّت در اسلام‌

از نظر اسلام، مالکیّت «واقعی و مطلق» مخصوص خداست و مالکیّت او نسبت به همه چیز و همه موجودات در پهنه جهان هستی، مالکیّت حقیقی است و جنبه «تکوینی» دارد، نه قراردادی و قانونی و تشریعی چرا که او آفریدگار همه چیز و مدیر و مدبّر آنهاست:

«لَّهُ مَا فِی السَّمَواتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ ؛ آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست».«1»

بنابراین مالکیّت دیگران باید با اجازه و فرمان خدا و طبق قوانین او صورت گیرد.

مالکیّت شخصی و کار

اسلام مالکیّت شخصی را محترم شناخته و هرکس را مالک دسترنج خود می‌داند، و کار را پایه مالکیّت می‌شناسد.

این یک قانون طبیعی است که اسلام آن را امضا کرده است، چرا که هرکس مالک طبیعی خود و نیروهای خویش است. دسترنج و فرآورده‌های هرکس در واقع تبلوری از نیروهای وجودی او محسوب می‌گردد، بنابراین همان‌طور که انسان مالک خود و نیروهای خویش است مالک کار و دسترنج خود نیز می‌باشد.

احیا و حیازت‌

اگر کسی زمین مواتی را احیا کند (آباد سازد) مالک آن می‌شود و پیغمبر گرامی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله می‌فرماید:

«مَنْ أَحْیا ارْضَاً مَواتاً فَهِیَ لَهُ؛ کسی که زمین مواتی را احیا کند مال اوست».«1»

«حیازت» (دست یافتن به منابع و مواهب طبیعی پیش از آن که دیگری به آن دست یابد) یکی دیگر از اسباب مالکیّت است، که در فقه اسلام تحت عنوان «من حازملک»؛ کسی که حیازت کند مالک می‌شود» ذکر شده است.

با توجّه به این‌که «احیا» و «حیازت» دو نوع انجام کار است، اصالت کار در ایجاد ثروت روشن‌تر می‌گردد. البتّه حکومت اسلامی می‌تواند جمعی را مأمور احیای زمین‌های موات و حیازت منابع طبیعی سازد و نتیجه آن را در راه منافع عموم به کار اندازد.

اسلام ارزش خاصّی برای حقوق کارگر قائل شده و طبق روایات اسلامی از جمله گناهانی که بخشیده نخواهد شد، تضییع حقّ کارگر است.

حدیثی از پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله معروف است که او دست کارگری را که از کثرت کار ورم کرده بود بلند کرده و به دیگران نشان داد و فرمود: این دستی است که خدا و پیامبرش آن را دوست دارند».

گردش ثروت‌

اسلام برای «ثروت‌های راکد» و خارج از گردش، مالیات خاصّی قائل شده (مانند تعلّق زکات به طلا و نقره مسکوکی که یک سال بر آنها بگذرد) و از این طریق در عمل تشویق به گردش ثروت‌ها کرده است.

در آیات قرآن نیز مذمّت شدیدی از ثروت اندوزان و کسانی که ثروتشان را راکد ساخته و در راه بندگان به کار نمی‌گیرند شده است.

گذشته از این در احادیث اسلامی تشویق زیادی به تجارت، کشاورزی، دامداری، و صنایع شده، و روایات متعددی در هریک از این امور در کتب معتبر حدیث دیده می‌شود و از آنها به خوبی روشن می‌گردد که مقصود اسلام «تحرّک هر چه بیشتر تمام سرمایه‌های انسانی و مالی اجتماع، در راه منافع عمومی بندگان خداست».

رباخواری‌

برای تحکیم پایه کارهای تولیدی رباخواری شدیداً در اسلام ممنوع شده تا کسی بدون کار و تولید و تنها از راه سود پول به زندگی خود ادامه ندهد.

گذشته از این، رباخواری عامل مؤثّری برای به هم خوردن توازن ثروت و گسترش فاصله و شکاف میان طبقه ثروتمند و طبقه ضعیف، است زیرا رباخواری از یک سو اموال ثروتمندان را به طرز نادرستی افزایش سریع می‌دهد و از سوی دیگر طبقات پائین را روز به روز ضعیف‌تر ساخته و آخرین رمق را از آنها می‌گیرد.

اسلام رباخواری را از گناهان کبیره می‌داند و هیچ‌کس نمی‌تواند

اسلام در یک نگاه، ص: 92

سود پولی را که از طریق ربا بدست آورده مالک شود، بلکه باید سود را به صاحبش باز گرداند.

اقسام ربا

ربا از نظر قوانین اسلام بر دو قسم هر دو قسم آن حرام است:

1- ربا در قرض: ربای در قرض یعنی کسی پولی را قرض داده. و شرط کند بدهکار چیزی اضافه بر آن پس دهد، خواه کم باشد یا زیاد، از همان جنس باشد یا جنس دیگر، ولی اگر شرط نکند و به خود حقّ هیچ‌گونه مطالبه ندهد، امّا بدهکار خودش روی ملاحظات اخلاقی چیزی به آن اضافه کند مانعی ندارد.

2- ربا در معامله: ربای در معامله یعنی دو چیز مورد معامله از یک جنس امّا یکی از دیگری بیشتر باشد مثلًا اگر 10 کیلو گندم مرغوب را با 12 کیلو گندم اگر چه متوسّط باشد خرید و فروش کنند رباست. این نوع ربا دارای شرایطی است که در فقه اسلامی مذکور شده است.

قرض الحسنه‌

قرض الحسنه یا «وام بدون ربا» از موضوعاتی است که در دستورات اسلامی درباره آن تأکید فراوان شده است، و حتّی در بعضی روایات

اسلام در یک نگاه، ص: 93

اسلامی ثواب و پاداش آن بیش از صدقه (کمک بلاعوض در راه خدا) ذکر گردیده و شاید دلیل آن این باشد که بسیاری از وام گیرندگان، آبرومندانی هستند که در عین نیاز شدید به وام، حاضر به قبول کمک و بخشش بلاعوض نیستند، و آن را منافی حیثیّت و شئون خود می‌دانند، برخلاف پذیرندگان کمک بلاعوض که به طور معمول دارای چنین وضعی نمی‌باشند.

در عین حال اسلام برای حفظ حقوق وام دهندگان، اجازه می‌دهد در مقابل وام «وثیقه کافی» از بدهکار دریافت کنند، و در صورت امتناعِ بدهکار از پرداخت بدهی خود، معادل آن را از وثیقه برداشته و بقیه را به صاحبش باز گردانند.

وام‌های بدون ربا (قرض‌الحسنه) علاوه بر این‌که کاری صددرصد انسانی و اخلاقی است، در جلب محبّت و دوستی و از بین بردن عقده‌هایی که غالباً میان افراد «کم در آمد» و «پر در آمد» بوجود می‌آید اثر عمیقی دارد، و این ساده‌ترین خدمتی است که افراد متمکّن و پردرآمد، می‌توانند در حقّ دیگران انجام دهند.

4 جهاد و دفاع در اسلام‌

اشاره

مسأله جهاد در احکام اسلامی جای خاصّی دارد. در حقیقت یک آیین ثابت و پیشرو که رسالت جهانی دارد بدون داشتن چنین دستوری تکمیل نخواهد شد.

قرار گرفتن مسأله جهاد در متن دستورات اسلامی به خاطر تفسیرهای غلطی که افراد کم اطلّاع برای آن کرده‌اند گفتگوهای مخالفان را برانگیخته و دست آویزی بدست آنان داده که اسلام آیین شمشیر و تحمیل است، تا آن‌جا که نویسندگان معروفی همچون «مک دونالد» در دایرة المعارف خود چنین تصریح می‌کند:

«نشر اسلام به وسیله شمشیر و زور یکی از واجبات مهمّ دینی هر مسلمان است»!!.«1»

در حالی که با روشن شدن ماهیّت و اهداف جهاد در اسلام نه تنها

اسلام در یک نگاه، ص: 96

این گفتگوها از میان می‌رود، بلکه عمق، اصالت، تحرّک و استعداد تعلیمات اسلام برای اداره جامعه انسانی در شرایط مختلف روشن‌تر می‌گردد. برای اثبات این حقیقت توجّه شما را به بحث‌های زیر جلب می‌کنیم:

روح صلح‌طلبی با جنگ‌های تحمیلی مخالف نیست‌

از نظر لغوی به «هرگونه کوشش و تلاش» جهاد می‌گویند و در منابع اسلامی نیز در موارد متعددی جهاد به معنای هرگونه تلاش فکری، بدنی، مالی، و اخلاقی برای پیشبرد مقاصد الهی و انسانی به کار رفته است.

معنای خاصّ و اصطلاح فقهی آن، کوشش نظامی و مسلّحانه، برای حفظ و پیشرفت آیین حقّ است. اکنون باید دید این درگیری و کوشش نظامی و مسلّحانه مربوط به کجاست؟

جنگ با عناصر ناصالح که منافعشان با گسترش آیین حق و عدالت به خطر می‌افتد، و برای محو آن بپا خاسته و صف آرایی می‌کنند امری اجتناب‌ناپذیر است، و مادامی که چنین کسانی در دنیا باشند گروه‌های طرفدار حق و عدالت چاره‌ای جز این ندارند که «برای دفاع از موجودیّت خود و اهدافشان»، در برابر این عناصر ایستادگی کنند.

«در حقیقت جنگ به عنوان یک پدیده اضطراری از طرف عناصر مزاحم به نظام‌های طرفدار خداپرستی و عدالت اجتماعی تحمیل می‌گردد»، نه این‌که آنها خودشان آن را خواسته باشند و اسلام هم با وجود آن همه عناصر مخالف و دشمنان لجوج زمان جاهلیت نمی‌توانست از این موضوع بر کنار بماند.

اسلام در یک نگاه، ص: 97

امّا با این حال روح صلح‌طلبی و عدم توسّل به زور در برابر همه کسانی که به مزاحمت، کارشکنی، تهاجم، تجاوز و ظلم برنخاسته‌اند، به خوبی از آیات قرآن مجید آشکار است:

«لَّایَنهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ، لَم یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَم یُخرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقسِطُوا الَیهِمْ انَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقسِطِینَ* انَّمَا یَنهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قَاتَلُوکُم فِی الدِّینِ وَ أَخرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَ ظَاهَرُوا عَلَی اخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوهُمْ وَ مَن یَتَولَّهُمْ فَاولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ؛ خداوند هرگز شما را نهی نمی‌کند که با آنها که از در جنگ در دین با شما در نیامدند، و شما را از وطنتان آواره نساختند، نیکی و عدالت کنید، خداوند عدالت پیشگان را دوست می‌دارد، تنها خدا شما را از دوستی با آنها نهی می‌کند که با شما در دین نبرد کردند، و از وطن بیرونتان ساختند و برای آواره کردن شما دست به دست هم دادند، کسانی که با اینها رابطه دوستی بریزند، ستمکارند».«1»

در جای دیگر با صراحت دستور می‌دهد که اگر دشمن سلاح را بر زمین گذشته و از در صلح درآید و مزاحمت نکند حقّ تعرض با آنها را ندارید:

«فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلًا؛ اگر از شما دوری گزینند و به نبرد با شما بر نخیزند، و به شما پیشنهاد صلح دهند، خداوند به شما اجازه نمی‌دهد متعرّض آنان شوید».«2»

در آیه دیگری به پیغمبر گرامی اسلام دستور می‌دهد:

اسلام در یک نگاه، ص: 98

«وِ إِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا؛ اگر دشمنان تمایل به صلح نشان دهند تو هم از در صلح درآی». «1»

شاید کمتر آیینی این چنین تمایل خود را به صلح، به عنوان یک اصل اساسی با این صراحت بیان داشته باشد، ولی صلح‌طلبی نباید به این معنا تفسیر گردد که اجازه داده شود مسلمانان در برابر عوامل مزاحم و آنها که می‌کوشند توده‌های مردم جهان در بت پرستی و استعمار بسر برند، خاموش بنشینند، و یا در برابر تهاجم دشمنان به کشورشان دست روی دست بگذارند.

جهاد در راه خدا و اهداف آن‌

اشاره

در منابع اسلامی غالباً کلمه «جهاد» همراه با کلمه «فی سبیل اللَّه» آمده است که معنای آن روی هم رفته «جهاد در راه خداست». به همین جهت جهاد نمی‌تواند به خاطر هوا و هوس، توسعه‌طلبی، استعمار، به دست آوردن غنایم جنگی، و مانند آن باشد بلکه باید تنها برای خدا و اهداف الهی و خالص از هرگونه غرض شخصی و مادّی و خودخواهی صورت گیرد. روی هم رفته می‌توان اهداف جهاد اسلامی را در چند موضوع خلاصه کرد و با توجّه به این هدف‌ها پاسخ ایرادهای مخالفان داده خواهد شد.

1- دفاع از آیین حق و موجودیّت آن‌

مسأله حفظ موجودیّت نظام خدا پرستی و آیین حق و عدالت و حفظ افتخارات اصیل و واقعی، روشن‌ترین هدف جهاد اسلامی است

اسلام در یک نگاه، ص: 99

و بیشتر غزوات «1» زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نیز به آن باز می‌گردد.

قرآن با صراحت می‌فرماید:

«اذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِانَّهُمْ ظُلِمُوا وَ انَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِم لَقَدِیرٌ* الَّذِینَ أُخرِجُوا مِن دِیَارِهِم بِغَیرِ حَقٍّ الَّا ان یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَولَا دَفعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَّهدِّمَتْ صَوَامِعُ بِیَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسمُ اللَّهِ کَثِیراً ؛ به کسانی که در معرض ستم و هجوم واقع شوند اجازه داده شده که از خود دفاع کنند، و خداوند قادر است آنها را پیروز کند، آنها که از وطنشان بدون حق بیرون رانده شده‌اند، و تنها گناه آنها این بود که می‌گفتند پروردگار ما خداست و اگر خداوند جمعی از مردم (متجاوز) را به وسیله مردم (صالح) دفع نکند، صومعه‌های رهبانان و معابد نصاری و کنایس یهود و مساجدی که نام خدا در آن برده می‌شود (به وسیله عناصر متجاوز) ویران خواهد شد». «2»

و به این ترتیب به هنگامی که حاکمیّت ملّی جامعه اسلامی، و استقلال و کیان آنها در برابر دشمنان، به خطر بیفتد، موظّفند بپاخاسته و تا آخرین نفس از خود دفاع کنند.

جالب توجّه این‌که در این آیه دفاع از تمام معابد، یکسان مطرح گردیده است و این خود نشانه دیگری از روح صلح‌طلبی واقعی اسلام است. ولی باید توجه داشت که اسلام هرگز با بت‌پرستی و بت خانه چنین معامله‌ای را نکرده است، نه بت‌پرستی را دین می‌داند؛ و نه بت خانه را یک معبد، بلکه آن را نوعی. خرافه، گمراهی، انحطاط فکری و

اسلام در یک نگاه، ص: 100

یا بیماری اجتماعی می‌شمرد که باید به هر صورت اصلاح گردد، و لذا اجازه ویران کردن بتکده‌ها را صادر نموده است.

2- درگیری با عوامل مزاحم‌

یک آیین پاک آسمانی حق دارد به عنوان یک ایدئولوژی نوین از «آزادی تبلیغ» برخوردار گردد، و به صورت طبیعی از طریق روشن ساختن افکار عمومی گسترش یابد. حال اگر منافع نامشروعشان عوامل خاصّی همچون بت‌پرستان، به خطر افتاد و برای جلوگیری از گسترش این دعوت به پا خاسته و کوشش کردند مردم را در نادانی و بی‌خبری نگاهدارند، و هیچ راه مسالمت‌آمیزی برای حلّ این مشکل نبود، اسلام اجازه درگیری با این عوامل را داده و پیدایش «قسمتی از غزوات اسلامی از این قبیل بوده است». در ذیل آیه سابق نیز اشاره‌ای به این قسمت شده است، و این موضوع (استفاده از آزادی تبلیغ و گسترش منطقی آیین حق) یکی دیگر از اهداف جهاد اسلامی است.

3- مبارزه با ظلم و فساد

دشمنی آشتی‌ناپذیر اسلام با ظلم و فساد سبب شده که در صورت بسته شدن طرق مسالمت‌آمیز، برای پایان دادن به ستم و تبهکاری جهاد کنند و افراد ضعیف و ناتوان و بی‌پناه را از چنگال ستمگرانی مانند ربا خواران مکّه برهانند. «پاره‌ای از غزوات اسلام نیز دارای این رنگ بوده است».

قرآن می‌فرماید:

«وَمَا لَکُم لَاتُقَاتِلون فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ المُستَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الوِلْدَانِ

اسلام در یک نگاه، ص: 101

الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِن هَذِهِ القَرَیةِ الظَّالِمِ اهلُهَا وَ اجْعَلْ لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیراً ؛ چرا برای خدا و نجات مردان و زنان و کودکان ناتوانی که تحت فشار قرار گرفته‌اند، جهاد نمی‌کنید، همان مردان و زنانی که می‌گویند: خدایا ما را از این شهر که اهلش ستمگر و ستمکاراند بیرون ببر، و از طرف خودت برای ما یار و یاوری قرار ده».«1»

آمادگی برای جهاد

مادامی که همه مردم جهان در برابر اصول عقل و عدالت تسلیم نشده، و زور و قدرت بر روابط ملل دنیا حکومت می‌کند و این احتمال وجود دارد که جامعه اسلامی مورد تهاجم بیگانه قرار گیرد، اسلام دستور می‌دهد که مسلمانان آمادگی کامل خود را برای دفاع از خویش حفظ کنند؛ و همان‌طور که در گذشته نیز یادآور شدیم قرآن دستور صریحی در این باره دارد و در یک جمله کوتاه همه مطالب لازم را بیان فرموده: «وَاعِدُّوا لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُم مِنْ قُوَّةٍ؛ هرگونه نیرو و قدرت که ممکن است برای مقابله با هجوم دشمنان آماده و مهیا سازید».«2»

با این‌که صرف هزینه در راه تسلیحات به طور قطع بدترین و بیهوده‌ترین مصارف محسوب می‌شود، ولی اسلام در مورد ضرورت و خطر، نه تنها آن را لازم دانسته بلکه آن را «جهاد با اموال» نامیده است.

ولی با این همه، محو تجاوز و جنگ از جهان، تنها با تقویت

اسلام در یک نگاه، ص: 102

بنیه‌های نظامی و تسلیحاتی ممکن نیست، بلکه این کار گرچه از یک نظر جنبه ایمنی دارد و چاره‌ای از آن نیست ولی از سوی دیگر احتمال بروز جنگ را افزایش می‌دهد، لذا برای به وجود آوردن یک «صلح پایدار» تقویت بنیه ایمان و اخلاق را به عنوان راه اساسی پیشنهاد می‌کند:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً ؛ ای افراد با ایمان همگی در صلح درآیید».«1»

شرط برخورداری از نعمت امنیّت و صلح؛ ورود همه به منطقه امن «ایمان و خداپرستی و حق‌طلبی» است و تنها در این منطقه است که همه با چشم برادر به یکدیگر نگاه می‌کنند و همه بندگان، دارای یک خدا و همه محبوب و مورد احترام او هستند. در این منطقه است که هرکس باید منافع دیگری را همچون منافع خود بشمارد و آنچه را برای خود می‌پسندد، برای دیگران هم بپسندد و آنچه را تنفر دارد برای دیگران نیز نخواهد و در این‌جا است که گذشت و ایثار برای خدا و در راه او درخشندگی خاصی داشته و از بارزترین صفات انسانی محسوب می‌گردد.

رعایت اصول انسانی در برابر دشمن‌

در حالی که کلمه «دشمن» برای بسیاری از مردم مجوّز هر نوع خشونت و اعمال غیر انسانی است، اسلام با دستورات مؤکّد و مشروح خود، تردیدی در این امر باقی نگذارده که برخورد با دشمنان هم

اسلام در یک نگاه، ص: 103

نمی‌تواند از چهارچوبه اصول و مقررّات انسانی بیرون باشد، و هرگونه تجاوز از این اصول و مقررّات ولو در برابر دشمن، تجاوز از حدود الهی بشمار می‌رود.

دقّت در دستوراتی که پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله به هنگام حرکت سربازان ومجاهدان به سوی میدان نبرد می‌داد، مسالمت جویی و عمق بینش انسانی اسلام را در این قسمت مشخص می‌سازد:

«به نام خدا حرکت کنید، و از خدا استمداد طلبید، و برای او و طبق آیین فرستاده او پیکار نمایید.

هان ای مردم، مکر و فریب پیشه نکنید، و در غنایم خیانت روا مدارید، دشمن را پس از کشتن مُثله نکنید (اعضای بدن او را بسان دوران جاهلیّت نبُرید).

پیران و کودکان و زنان را آزار نرسانید.

متعرّض رهبانان و عبادت پیشگان که در غارها و دیرها ساکنند، نشوید.

هرگز درختان را جز در مورد ضرورت و نیاز از ریشه قطع ننمایید.

نخلستان‌های دشمن را مسوزانید، و با آب غرق نسازید.

درختان میوه‌دار را از بین نبرده، و زراعت دشمن را به آتش نکشید.

حیوانات مفید را جز برای قوت خود نکشید.

هرگز آب‌های دشمن را با زهر آلوده نسازید.

و از حیله (و شبیخون زدن) بپرهیزید

و به این ترتیب توسّل به هرگونه وسیله مبارزه غیر انسانی همچون شبیخون زدن جنگ‌های میکربی، آتش زدن و سوزاندن دام‌ها،

اسلام در یک نگاه، ص: 104

زراعت‌ها و باغ‌ها، و کشتن و آزار رسانیدن به افراد غیر نظامی را ممنوع ساخته است.

در مقرّرات جنگی اسلام در موارد متعددی این دستور دیده می‌شود که نخستین تیر را شما پرتاب نکنید و نخستین حمله را شروع نکنید، به این معنا که تا مورد تهاجم واقع نشوید هجوم را آغاز نکنید، و نبردتان دفاعی باشد نه تهاجمی.

و نیز می‌خوانیم که امیرمؤمنان علیعليه‌السلام دستور می‌داد:

«سعی کنید نبرد پیش از ظهر آغاز نگردد و حتماً به بعد از ظهر بیفتد که فاصله زیادی با تاریکی شب (که غالباً موجب خاموشی آتش جنگ بوده است) نداشته باشد، تا خون کمتری ریخته شود».

طرز معامله با اسیران جنگی و توصیه‌هایی که پیشوایان اسلام نسبت به خوش رفتاری و نیکی با آنان کرده‌اند تا آن‌جا که غذایی که خود می‌خوردند به آنها نیز می‌دادند و از آنچه می‌نوشیدند به آنها می‌نوشانیدند، نشانه دیگری برای لزوم رعایت اصول انسانی حتّی در حقّ دشمنان است.

اسلام در یک نگاه، ص: 105

5 قضاوت و دادرسی و قوانین جزا در اسلام‌

اشاره

درست است که تربیت صحیح و زنده بودن روح ایمان و اصول اخلاق انسانی در یک اجتماع جلوی بسیاری از تجاوزها و تبهکاری‌ها را می‌گیرد، ولی با این حال برقرار ساختن عدالت اجتماعی و تحکیم آن در جوامع انسانی بدون حمایت «یک دستگاه نیرومند و عدالت‌گر قضایی» امکان‌پذیر نیست، چرا که در هر محیطی افراد گردنکش و طغیانگری وجود دارند که شرارت آنها به قدری است که شعاع نیرومند ایمان و اخلاق برای روشن ساختن روح و فکر تاریک آنها به تنهایی کافی نبود.

و جز در برابر یک دستگاه قضایی عادل و مقتدر سر فرود نمی‌آورند.

به همین دلیل اسلام تنها به توصیه‌های اخلاقی و تربیت‌های معنوی، در پیاده کردن برنامه عدالت اجتماعی خود قناعت نکرده، و تشکیلات قضایی نیرومندی را در پشت سر همه دستورات خود پیش بینی کرده است.

در مورد شخص قاضی بیش از همه چیز به دو موضوع اهمیّت داده،

اسلام در یک نگاه، ص: 106

«علم و دانش و آشنایی به تمام رموز و جزئیّات احکام الهی» و دیگری، «عدالت» «درستکاری و امانت» است.

در مسأله «مساوات» و برابری کامل همه طبقات در برابر «دادگاه» تا آن‌جا پیش رفته که به قاضی توصیه می‌کند، حتّی در سخن گفتن و تعارفات عادی و معمولی، نگاه کردن به طرفین دعوا، و همچنین در نشستن یا ایستادن آنها عدالت و مساوات را رعایت کند، و طرفین دعوا هر که باشند، و هر قدر مقام اجتماعی آنها متفاوت باشد، باید بدون کوچکترین امتیاز و تفاوت در برابر دادگاه قرار گیرند.

در کلمات پیشوایان اسلام قضاوت، به عنوان یک کار پر مسؤولیت و خطرناک و در عین حال مهم معرفی شده است، زیرا کوچکترین انحراف و تمایل خصوصی قاضی به یک طرف، برای سقوط او از مقام عدالت و طرد از مقام قضا و دادرسی کافی است.

پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله می‌فرماید:

«زبان قاضی در میان دو شعله آتش قرار گرفته است»! یعنی اگر متمایل به یک طرف شود، فوراً می‌سوزد!

در اسلام رشوه گرفتن و تحریف حق به سود رشوه دهنده یکی از گناهان کبیره است:

«الراشی و المرتشی و الماشی بینهما فی النار؛ رشوه دهنده و رشوه گیرنده و واسطه میان آن دو، همه در آتشند»!

آیین دادرسی اسلام بسیار دقیق و گسترده است، بگونه‌ای که در میان آیین‌های دادرسی گسترده دنیای امروز، درخشندگی و اصالت خاصی دارد.

در کتب فقه اسلامی کتاب مخصوصی تحت عنوان «کتاب القضا»

اسلام در یک نگاه، ص: 107

وجود دارد که اصول کلّی و تمام جزئیات آیین دادرسی اسلام، شرایط قاضی، شرایط شهود؛ طرز اقامه دعوا، دلایلی که طرفین دعوا می‌توانند به آن استناد جویند، و مانند اینها به طور مشروح مورد بررسی قرار گرفته است. برای پی بردن به گوشه‌ای از این دستورات، و نیز اهمیّتی که اسلام به مقام ارجمند قاضی می‌دهد، کافی است به چند دستور زیر که امیرمؤمنان علیعليه‌السلام در فرمان معروفی که به مالک اشتر استاندار مصر نوشته توجه کنیم:

«برای تصدّی مقام قضاوت و دادرسی میان مردم، کسی را انتخاب کن که:

از همه مردم از نظر علم، تقوا و فضیلت برتر باشد.

تراکم قضایا و هجوم مسائل گوناگون او را به تنگنا نیفکند.

به هنگام مراجعات مکرر ارباب دعوا، ناراحت و تنگ حوصله نشود.

اگر خطا و اشتباهی از او سر زد در اشتباه و خطای خود اصرار نورزد.

و از بازگشت به سوی حق آزرده خاطر نگردد.

آزمند و طمعکار نباشد.

نظرات سطحی و مطالعات ابتدایی، او را از تعمّق و باریک بینی در امور باز ندارد.

در موارد مشکوک احتیاطش از همه بیشتر، در استناد به دلیل از همه کوشاتر، در برابر مراجعات مکررّ ارباب رجوع و متداعیان از همه پر حوصله‌تر، در کشف حقایق امور شکیباتر، و به هنگام روشن شدن حق

اسلام در یک نگاه، ص: 108

در دادن رأی نهایی از همه قاطع‌تر و برنّده‌تر باشد.

کسی که نه ثنا خوانی و تملّق چاپلوسان او را بفریبد و نه تطمیع این و آن او را از جادّه حق منحرف سازد».

سپس برای این که هیچ‌گونه بهانه‌ای برای قاضی باقی نماند و صاحبان زر و زور نتوانند در او نفوذ کنند دو دستور دیگر صادر کرده و در همان فرمان می‌گوید:

«آن قدر از (بیت‌المال) در اختیار او بگذار که زندگی او کاملًا تأمین گردد و نیازی به مردم نداشته باشد.

و او را از همه نزدیکان و یاران به خود نزدیکتر ساز تا افراد نزدیک تو به نفوذ در او طمع نکند». «1»