تفسیر نمونه جلد ۱۰

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 19177
دانلود: 1990


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 47 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 19177 / دانلود: 1990
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 10

نویسنده:
فارسی

آيه (19) و (20) و ترجمه

( الم تر ان الله خلق السموت و الارض بالحق ان يشأ يذهبكم و يات بخلق جديد ) (19)( و ما ذلك على الله بعزيز ) (20)

ترجمه:

19 - آيا نديدى كه خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريده، اگر اراده كند شما را مى برد و خلق تازه اى مى آورد.

20 - و اين كار براى خدا مشكل نيست.

تفسير:

آفرينش بر اساس حق است

به دنبال بحث از باطل در آيه پيشين و اينكه همچون خاكستر پراكنده و بيقرار است كه دائما با وزش باد از نقطه اى به نقطه ديگر منتقل مى شود، در نخستين آيه مورد بحث سخن از حق و استقرار آن به ميان آمده است.

روى سخن را به پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به عنوان الگوئى براى همه حق طلبان جهان كرده مى گويد: آيا نديدى كه خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريده است؟( الم تر ان الله خلق السماوات و الارض بالحق ) .

(حق ) چنانكه راغب در مفردات گويد در اصل به معنى مطابقه و هماهنگى است، ولى موارد استعمال آن مختلف است:

گاهى حق به كارى گفته مى شود كه بر وفق حكمت و از روى حساب و نظم آفريده شده است، همانگونه كه در قرآن مى خوانيم( هو الذى جعل الشمس ضياء و القمر نورا... ما خلق الله ذلك الا بالحق ) : او كسى است كه خورشيد را مايه روشنى و ماه را وسيله نور افشانى قرار داد، اين كار را جز از روى حساب و حكمت انجام نداد (يونس - 5).

و گاه به شخصى كه چنين كارى را انجام داده است حق گفته مى شود همانگونه كه بر خداوند اين كلمه اطلاق شده است( فذلكم الله ربكم الحق ) : اين خداوند، پروردگار حق شما است (يونس آيه 32).

و گاه به اعتقادى كه مطابق واقع است، حق گفته مى شود مانند( فهدى الله الذين آمنوا لما اختلفوا فيه من الحق ) : خداوند كسانى را كه ايمان آورده اند به آنچه در آن از اعتقادات اختلاف كردند هدايت فرموده است (بقره - 213).

و گاه به گفتار و عملى گفته مى شود كه به اندازه لازم و در وقت لزومش انجام گرفته است، مانند( حق القول منى لاملئن جهنم ) : قول حقى از من صادر شده كه جهنم را پر مى كنم (از گنهكاران ) (سجده آيه 13).

و به هر حال نقطه مقابل آن، باطل و ضلال و لعب و بيهوده و مانند اينها است.

و اما در آيه مورد بحث بدون شك اشاره به همان معنى اول است يعنى ساختمان عالم آفرينش، آسمان و زمين، همگى نشان مى دهد كه در آفرينش آنها، نظم و حساب و حكمت و هدفى بوده است، نه خداوند به آفرينش آنها نياز داشته و نه از تنهائى احساس وحشت مى نموده، و نه كمبودى را با آن مى خواهد در ذات خود بر طرف سازد چرا كه او بى نياز از همه چيز است، بلكه اين جهان پهناور منزلگاهى است براى پرورش مخلوقات و تكامل بخشيدن هر چه بيشتر به آنها.

سپس اضافه مى كند دليل بر اينكه نيازى به شما و ايمان آوردن شما ندارد اين است كه اگر اراده كند شما را مى برد و خلق تازهاى به جاى شما مى آورد خلقى كه همه ايمان داشته باشند و هيچيك از كارهاى نادرست شما را انجام ندهند

( ان يشا يذهبكم و يات بخلق جديد ) .

و اين كار براى خدا به هيچوجه مشكل نيست( و ما ذلك على الله بعزيز ) .

شاهد اين سخن آنكه در سوره نساء مى خوانيم:( و ان تكفروا فان لله ما فى السماوات و ما فى الارض و كان الله غنيا حميدا... ان يشا يذهبكم ايها الناس و يات باخرين و كان الله على ذلك قديرا ) : اگر شما كافر شويد به خدا زيانى نمى رساند چرا كه آنچه در آسمانها و زمين است از آن خدا است و خداوند بى نياز و شايسته ستايش است... هر گاه بخواهد شما را اى مردم مى برد و گروه ديگرى مى آورد، و اين كار براى خدا آسان است (نساء آيه 131 تا 133).

اين تفسير در زمينه آيه فوق از ابن عباس نيز نقل شده است.

احتمال ديگرى وجود دارد و آن اينكه جمله بالا اشاره به مساله معاد باشد يعنى براى خدا هيچ مانعى ندارد كه انسانها را همگى از ميان ببرد و خلق ديگرى ايجاد كند، آيا با اين قدرت و توانائى باز در مساله معاد و بازگشت خودتان به زندگى در جهان ديگر شك و ترديدى داريد؟!

آيه (21) تا (23) و ترجمه

( و برزوا لله جميعا فقال الضعفؤ ا للذين استكبروا انا كنا لكم تبعا فهل انتم مغنون عنا من عذاب الله من شى ء قالوا لو هدئنا الله لهدينكم سواء علينا اجزعنا ام صبرنا ما لنا من محيص ) (21)( و قال الشيطن لما قضى الا مر ان الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فاخلفتكم و ما كان لى عليكم من سلطن الا ان دعوتكم فاستجبتم لى فلا تلومونى و لوموا انفسكم ما انا بمصرخكم و ما انتم بمصرخى انى كفرت بما اشركتمون من قبل ان الظلمين لهم عذاب اليم ) (22)( و ادخل الذين أمنوا و عملوا الصلحت جنت تجرى من تحتها الانهر خلدين فيها باذن ربهم تحيتهم فيها سلم ) (23)

ترجمه:

21 - و (قيامت ) همه آنها در برابر خدا ظاهر مى شوند در اين هنگام ضعفاء (پيروان نادان ) به مستكبران مى گويند ما پيروان شما بوديم، آيا (اكنون كه بخاطر پيروى از شما گرفتار مجازات الهى شده ايم ) شما حاضريد سهمى از عذاب الهى را بپذيريد و از ما برداريد؟ آنها مى گويند: اگر خدا ما را (به سوى رهائى از عذاب ) هدايت كرده بود ما نيز شما را هدايت مى كرديم (كار از اينها گذشته است ) چه بيتابى كنيم و چه شكيبائى، تفاوتى براى ما ندارد، راه نجاتى نيست.

22 - و شيطان هنگامى كه كار تمام مى شود مى گويد خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده (باطل ) دادم و تخلف كردم، من بر شما تسلطى نداشتم جز اينكه دعوتتان كردم و شما پذيرفتيد، بنابراين مرا سرزنش نكنيد، خود را سرزنش كنيد، نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من، من نسبت به شرك

شما در باره خود كه از قبل داشتيد (و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم، مسلما ستمكاران عذاب دردناكى دارند.

23 - و آنها كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند به باغهاى بهشت داخل مى شوند، باغهائى كه نهرها از زير درختانش جارى است، جاودانه به اذن پروردگارشان در آن مى مانند، و تحيت آنها در آن سلام است.

تفسير:

گفتگوى صريح شيطان و پيروانش

در چند آيه قبل اشاره اى به مجازات سخت و دردناك منحرفان لجوج و بى ايمان شده بود، آيات مورد بحث همين معنى را تعقيب و تكميل مى كند.

نخست مى گويد: در روز قيامت همه به جباران و ظالمان و كافران اعم از تابع و متبوع، پيرو و پيشوا در پيشگاه خداوند ظاهر مى شوند( و برزوا لله جميعا ) .

و در اين هنگام ضعفاء يعنى پيروان نادانى كه با تقليد كوركورانه، خود را به وادى ضلالت افكندند به مستكبرانى كه عامل گمراهى آنها بودند مى گويند: ما پيرو شما بوديم آيا ممكن است اكنون كه به خاطر رهبرى شما به اين همه عذاب و بلا گرفتار شده ايم، شما هم سهمى از عذابهاى ما را بپذيريد تا از ما تخفيف داده شود؟( فقال الضعفاء للذين استكبروا انا كنا لكم تبعا فهل انتم مغنون عنا من عذاب الله من شى ء ) .

اما آنها بلا فاصله مى گويند اگر خدا ما را به سوى نجات از اين كيفر و عذاب هدايت مى كرد ما هم شما را راهنمائى مى كرديم( قالوا لو هدانا الله لهديناكم ) .

ولى افسوس كه كار از اين حرفها گذشته است، چه بيتابى و جزع كنيم و چه صبر و شكيبائى، راه نجاتى براى ما وجود ندارد( سواء علينا اجزعنا ام صبرنا ما لنا من محيص ) .

چند نكته:

1 - نخستين سؤ الى كه در زمينه اين آيه پيش مى آيد اين است كه: مگر مردم در اين جهان در برابر علم خدا ظاهر و آشكار نيستند كه در آيه فوق مى فرمايد در قيامت همگى در پيشگاه خدا بارز و ظاهر مى شوند؟ در پاسخ اين سؤ ال بسيارى از مفسران گفته اند منظور اين است كه افراد بشر در اين جهان احساس نمى كنند كه آنها و همه اعمالشان در پيشگاه خدا ظاهر و بارز است، ولى اين حضور و ظهور را در قيامت همگى احساس خواهند كرد.

بعضى نيز گفته اند كه: منظور خارج شدن از قبرها و بروز و ظهور در دادگاه عدل الهى براى حساب است.

و اين هر دو تفسير خوب است و مانعى ندارد كه هر دو در مفهوم آيه جمع باشند.

2 - منظور از جمله( لو هدانا الله لهديناكم ) چيست؟

بسيارى از مفسران معتقدند كه منظور از هدايت به طريق نجات از مجازات الهى در آن عالم است، زيرا اين سخن را مستكبران در پاسخ پيروانشان كه تقاضاى پذيرش سهمى از عذاب را كرده بودند مى گويند، و تناسب سؤال و جواب ايجاب مى كند كه منظور هدايت به طريق رهائى از عذاب است.

اتفاقا همين تعبير (هدايت ) در مورد رسيدن به نعمتهاى بهشتى نيز ديده مى شود، آنجا كه از زبان بهشتيان مى خوانيم:( و قالوا الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لو لا ان هدانا الله ) : مى گويند شكر خدائى را كه ما را به چنين نعمتهائى هدايت كرد و اگر توفيق و هدايت او نبود ما به اينها راه نمى - يافتيم (اعراف - 43).

اين احتمال نيز وجود دارد كه رهبران ضلالت هنگامى كه خود را در برابر تقاضاى پيروانشان مى بينند براى اينكه گناه را از خود دور كنند و همانگونه كه رسم همه پرچمداران ضلالت است خرابكارى خود را به گردن ديگران بيندازند، با وقاحت تمام مى گويند ما چه كنيم، اگر خدا ما را به راه راست هدايت مى كرد ما هم شما را هدايت مى كرديم! يعنى ما مجبور بوديم و از خود اراده اى نداشتيم.

اين همان منطق شيطان است كه براى تبرئه خويش رسما نسبت جبر به خداوند عادل داد و گفت:( فبما اغويتنى لاقعدن لهم صراطك المستقيم ) : اكنون كه مرا گمراه كردى من در كمين آنها بر سر راه مستقيم تو مى نشينم (و آنها را منحرف مى سازم ) (اعراف - 16).

ولى بايد توجه داشت مستكبران چه بخواهند و چه نخواهند بار مسؤ ليت گناه پيروان خويش را طبق صريح آيات قرآن و روايات بر دوش مى كشند چرا كه آنها بنيانگذار انحراف و عامل گمراهى بودند، بى آنكه از مسؤ ليت و مجازات پيروان چيزى كاسته شود.

3 - رساترين بيان در مذمت تقليد كوركورانه:

از آيه فوق به خوبى روشن مى شود كه:

اولا - كسانى كه چشم و گوش بسته دنبال اين و آن مى افتند و به اصطلاح افسار خود را به دست هر كس مى سپارند افراد ناتوان و بى شخصيتى هستند كه قرآن از آنها تعبير به (ضعفاء) كرده است.

ثانيا - سرنوشت آنها و پيشوايانشان هر دو يكى است، و اين بينوايان حتى در سخت ترين حالات نمى توانند از حمايت اين رهبران گمراه بهره گيرند، و حتى ذره اى از مجازاتشان را تخفيف دهند، بلكه شايد با سخريه، به آنها پاسخ مى دهند كه بيهوده جزع و فزع نكنيد كه راه خلاص و نجاتى در كار نيست!

4 - (برزوا) در اصل از ماده بروز به معنى ظاهر شدن و از پرده بيرون آمدن است، و به معنى بيرون آمدن از صف و مقابل حريف ايستادن در ميدان جنگ و به اصطلاح مبارزه كردن نيز آمده است.

(محيص ) از ماده (محص ) به معنى رهائى از عيب و يا ناراحتى است.

سپس به صحنه ديگرى از مجازاتهاى روانى جباران و گنهكاران و پيروان شياطين در روز رستاخيز پرداخته چنين مى گويد:

و شيطان هنگامى كه كار حساب بندگان صالح و غير صالح پايان پذيرفت و هر كدام به سرنوشت و پاداش و كيفر قطعى خود رسيدند به پيروان خود چنين مى گويد: خداوند به شما وعده حق داد و من نيز به شما وعده دادم (وعدهاى پوچ و بى ارزش چنانكه خودتان مى دانستيد) سپس از وعده هاى خود تخلف جستم( و قال الشيطان لما قضى الامر ان الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فاخلفتكم ) .

و به اين ترتيب شيطان نيز به سائر مستكبرانى كه رهبران راه ضلالت بودند هم آواز شده و تيرهاى ملامت و سرزنش خود را به اين پيروان بدبخت نشانه گيرى مى كند.

و بعد اضافه مى كند من بر شما تسلط و اجبار و الزامى نداشتم، تنها اين بود كه از شما دعوت كردم، شما هم با ميل و اراده خود پذيرفتيد( و ما كان لى عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لى ) .

بنابراين مرا هرگز سرزنش نكنيد، بلكه خويشتن را سرزنش كنيد كه چرا دعوت شيطنت آميز و ظاهر الفساد مرا پذيرفتيد( فلا تلومونى و لوموا انفسكم ) .

خودتان كرديد كه لعنت بر خودتان باد!!.

به هر حال نه من مى توانم در برابر حكم قطعى و مجازات پروردگار به فرياد شما برسم و نه شما مى توانيد فريادرس من باشيد( ما انا بمصرخكم و ما انتم بمصرخى )

من اكنون اعلام مى كنم كه از شرك شما در باره خود و اينكه اطاعت مرا در رديف اطاعت خدا قرار داديد بيزارم و به آن كفر مى ورزم( انى كفرت بما اشركتمون من قبل )

اكنون فهميدم كه اين شرك در اطاعت هم مرا بدبخت كرد و هم شما را، همان بدبختى و بيچارگى كه راهى براى اصلاح و جبران آن وجود ندارد.

بدانيد براى ستمكاران قطعا عذاب دردناكى است( ان الظالمين لهم عذاب اليم ) .

چند نكته:

1 - پاسخ دندانشكنى كه شيطان به پيروانش مى دهد

گر چه كلمه (شيطان ) مفهوم وسيعى دارد كه شامل همه طاغيان و وسوسه - گران جن و انس مى شود ولى با قرائنى كه در اين آيه و آيات قبل وجود دارد مسلما منظور در اينجا شخص ابليس است كه سركرده شياطين محسوب مى شود، و لذا همه مفسران نيز همين تفسير را انتخاب كرده اند.

از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه وسوسه هاى شيطان هرگز اختيار و آزادى اراده را از انسان نمى گيرد بلكه او يك دعوت كننده بيش نيست، و اين انسانها هستند كه با اراده خودشان دعوت او را مى پذيرند، منتها ممكن است زمينه هاى قبلى و مداومت بر كار خلاف وضع انسان را به جائى برساند كه يكنوع حالت سلب اختيار در برابر وسوسه ها در وجود او پيدا شود، همانگونه كه در بعضى از معتادان نسبت به مواد مخدر مشاهده مى كنيم، ولى مى دانيم چون سبب اين نيز حالت اختيارى بود، نتيجه آن هر چه باشد باز اختيارى محسوب مى شود!.

در آيه 100 سوره نحل مى خوانيم:( انما سلطانه على الذين يتولونه و الذين هم به مشركون ) : تسلط شيطان تنها بر كسانى است كه ولايت و سرپرستى او را نسبت به خود پذيرفته اند و آنها كه او را شريك خداوند در مساله اطاعت قرار داده اند.

ضمنا شيطان به اين ترتيب پاسخ دندانشكنى به همه كسانى كه گناهان خويش را به گردن او مى اندازند و او را عامل انحرافات خود مى شمرند و به او لعنت مى فرستند مى دهد، و اين طرز منطق عوامانه را كه گروهى از گنهكاران براى تبرئه خويش دارند مى كوبد. در حقيقت سلطان حقيقى بر انسان اراده او و عمل او است و نه هيچ چيز ديگر.

2 - شيطان چگونه اين توانائى را دارد كه در آن محضر بزرگ با همه پيروان خود تماس پيدا كند و آنها را به باد ملامت و شماتت خود بگيرد؟ اين سؤ الى است كه در اينجا مطرح شده است.

پاسخ آن اين است كه مسلما اين توانائى را خداوند به او مى دهد و اين در واقع يك نوع مجازات روانى براى پيروان شيطان است، و اخطارى است به همه پويندگان راه او در اين جهان كه پايان كار خود و رهبر خويش را از هم اكنون ببينند و به هر حال خداوند وسيله اين ارتباط را ميان شيطان و پيروانش به نحوى فراهم مى كند.

جالب اينكه اين نوع برخورد منحصر به شيطان و پيروانش در قيامت نيست، تمام ائمه ضلالت و پيشوايان گمراهى در اين جهان نيز همين برنامه را دارند، دست پيروان خود را (البته با موافقت خودشان ) مى گيرند و به ميان امواج بلاها و بدبختيها مى كشانند، و هنگامى كه ديدند اوضاع بد است آنها را رها كرده و مى روند، حتى از آنها اعلام بيزارى مى كنند و به ملامت و سرزنششان مى پردازند و به اصطلاح آنها را به خسران دنيا و آخرت گرفتار مى سازند.

4 - (مصرخ ) از ماده (اصراخ ) در اصل از (صرخ ) به معنى فرياد كشيدن براى طلب كمك آمده است، بنابراين مصرخ به معنى فريادرس مى باشد و مستصرخ به معنى كسى است كه فريادرسى مى خواهد.

5 - منظور از شريك قرار دادن شيطان در آيه فوق شرك اطاعت است نه شرك عبادت.

6 - در اينكه( ان الظالمين لهم عذاب اليم ) دنباله سخنان شيطان است يا جمله مستقلى است از ناحيه پروردگار، در ميان مفسران گفتگو است، اما بيشتر چنين به نظر مى رسد كه جمله مستقلى است از طرف خداوند كه در پايان گفتگوى شيطان با پيروانش به عنوان يك درس آموزنده فرموده است.

در آخرين آيه مورد بحث به دنبال بيان حال جباران عنيد و بى ايمان و سرنوشت دردناك آنها، به ذكر حال مؤ منان و سرانجام آنها پرداخته، مى گويد: و آنها كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند در باغهاى بهشت وارد مى شوند، همان باغهائى كه نهرهاى آب جارى از زير درختانش در حركت است( و ادخل الذين آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجرى من تحتها الانهار ) .

جاودانه به اذن پروردگارشان در آن باغهاى بهشت مى مانند( خالدين فيها باذن ربهم ) .

و تحيت آنان در آنجا سلام است( تحيتهم فيها سلام ) .

(تحيت ) در اصل از ماده (حيات ) گرفته شده سپس به عنوان دعاء براى سلامتى و حيات افراد استعمال شده است، و به هر نوع خوشامدگوئى و سلام و دعائى كه در آغاز ملاقات گفته مى شود، اطلاق مى گردد.

بعضى از مفسران گفته اند: تحيت در آيه فوق خوش آمد و درودى است كه خداوند به افراد با ايمان مى فرستد و آنان را با نعمت سلامت خويش قرين مى دارد سلامت از هرگونه ناراحتى و گزند و سلامت از هر گونه جنگ و نزاع (بنابراين تحيتهم اضافه به مفعول شده و فاعلش خدا است ).

و بعضى گفته اند: منظور در اينجا تحيتى است كه مؤ منان به يكديگر مى گويند و يا فرشتگان به آنها مى گويند و به هر حال كلمه (سلام ) كه به طور مطلق گفته شده مفهومش آنچنان وسيع است كه هر گونه سلامتى را از هر نوع ناراحتى و گزند روحى و جسمى شامل مى گردد.