عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه

عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه0%

عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آية الله لطف الله صافى گلپايگانى
گروه: مشاهدات: 5072
دانلود: 1639

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 24 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5072 / دانلود: 1639
اندازه اندازه اندازه
عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه

عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه

نویسنده : لطف‌الله صافی‌گلپایگانی،

مقدمه

الم تر کیف ضرب الله مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة أصلها ثابت وفرعها فی السماء تؤتی اُکلها کل حین باذن ربها ویضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون[1]:

ای رسول ما آیا ندیدی که چگونه خدا کلمه پاکیزه را به درخت زیبائی مَثَل زده که اصل ریشه آن ثابت و شاخه آن به آسمان کشیده شده است و به اذن خدا همه وقت میوه های خوبی می دهد. خدا این چنین مثالهای واضح و روشن برای یادآوری مردم می زند.

بدون تردید عقیده به ظهور مهدیعليه‌السلام یک عقیده کاملاً اسلامی است که ریشه های ثابت آن در کتاب و سنت بطور صحیح و متواتر قرار دارد، و در اینکه نمی توان آن را از دعوت اسلامی جدا ساخت، هیچگونه شک و تردیدی نیست.

آیاتی از قرآن مجید و حجم هنگفتی از احادیث و اخبار، چنان این اعتقاد را تحکیم و استوار نموده اند که حتی انکار آن مانند انکار اصل رسالت و نبوت در بعضی از روایات، کفر شمرده شده است.

اگر ما از این قرن خودمان که قرن چهارده هجری است، تا عصر مقدّس رسالت را بررسی کنیم، می بینیم که اصل ظهور مهدیعليه‌السلام در تمام این چهارده قرن، در بین صحابه و تابعین و علماء و محدثین و ادباء و شعراء و خلفاء، همواره یک موضوع ثابت و غیر قابل انکار بوده است و شخصیتهای سرشناس علمی و ادبی و سیاسی، به آن مؤمن و معتقد بوده اند.

اگر چه از کتابهائی مثل کتاب منتخب الاثر کثرت این اخبار و احادیث از طرق شیعه و اهل سنت معلوم می شود. هم اکنون کتابی جامع تر که از حیث مصادر و مآخذ و مدارک، و مطالب علمی و تحقیقی، شاید دو چندان یا بیشتر نسبت به کتاب مذکور شود، در دست تألیف است که حیات امامعليه‌السلام و مشخصات آن حضرت را از جهات مختلف روشن می سازد، اما با قطع نظر از تتبّعات گسترده می توان گفت که برای مردمی که کم و بیش، اهل اطلاع و تحقیق و مراجعه به کتابهای اسلامی در رشته های حدیث و تفسیر و تاریخ و کلام و مذهب می باشند، دو نقطه حسّاس در این مسأله واضح و مسلّم است:

نخست اینکه: مسأله ظهور حضرت مهدیعليه‌السلام یک مسأله اسلامی خالص است که مسلمانان آن را از زبان پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله شنیده و از آن حضرت فرا گرفتند و مانند هو موضوع بدیهی اسلامی دیگری نیاز به اثبات ندارد.

و دیگر اینکه: تعیین او در فرزند منحصر بفرد حضرت امام حسن عسکریعليه‌السلام نیز عقیده ای است که از اهل بیت رسالت، قبل از ولادت حضرت مهدیعليه‌السلام یعنی قبل از سال 255 هجری و قبل از ولادت پدر بزرگوارش گرفته شده است، و اهل بیت: هم اخبار خود را مستند به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله داشته اند. علاوه بر احادیثی که از طرق اهل سُنّت نیز در این باب رسیده است.[2].

و احتمال اینکه این اخبار و احادیث پس از ولادت حضرت، یا در زمان غیبت صغری یا کبری منابع حدیثی و متون شیعه وارد شده باشد، بطور قطع، غیر عقلائی و مردود است.

زیرا کتابهائی که این احادیث در آنها ضبط است، کسانی آنها را تألیف کرده اند که احتمال این که کلمه ای جعل نمایند، در حق آنها داده نمی شود و به وثاقت و صدق امانت، معروف و مشهورند.

این افراد، هر یک این احادیث را از شیوخ خود و از کتب حدیثی دیگری که قبل از ولادت پدر حضرت مهدیعليه‌السلام نوشته شده، و یا از واسطه های صد در صد مورد اعتماد، از مشایخ روات معاصر ائمه: و عصر تابعین و صحابه، روایت نموده اند.

هر کس به این احادیث رجوع کند برای او جای شک و شبهه ای باقی نمی ماند که عقیده به اینکه حضرت مهدیعليه‌السلام فرزند حضرت امام حسن عسکریعليه‌السلام است، عقیده پیامبر گرامی اسلام، علیعليه‌السلام ، فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ و امام حسن و امام حسین تا امام هادی: بوده است.

پاره ای از افراد می گویند: از جنبه عقیده و استناد این فکر، به رسالت اسلام مناقشه ای نداریم، اما می توانیم آن را در سطح دیگری مورد بحث قرار داده و بگوئیم بسیار خوب ما هم قبول داریم که در صدها حدیث و روایت موضوع مهدی مطرح است و جای شک نیست که این احادیث بطور تواتر از حضرت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و امیر المؤمنین و سایر ائمه: صادر شده است و همه به آن اعتقاد داریم و امیدواریم اگر عصر ظهور را به فضل خدا درک کردیم در صف پیروان آن حضرت قرار داشته باشیم؛ ولی سخن و بررسی به اینجا تمام نمی شود، ما می خواهیم بپرسیم که، این عقیده اسلامی به ظهور مهدیعليه‌السلام و حکومت جهانی او و اصلاحاتی که به دست او انجام خواهد گرفت، برای وضع فعلی ما و بر اعمال ما چه تأثیری دارد؟

می خواهیم بدانیم از این عقیده که سنّی و شیعه به آن اتفاق دارند، برای اصلاح امور اجتماعی و سیاسی، و علاج این همه مشکلات که با آن رو برو هستیم یا رو برو خواهیم شد، چه بهره ای می توانیم بگیریم؟

عقیده به خدا، اعتقاد به روز قیامت و حساب و جزا، عقیده به نبوّت و امامت، همه با عمل ما ارتباط دارد و جهت زندگی ما و کار و کوشش ما را معین می نماید، اما این عقیده از کدام نقش عملی برخوردار است، و در برابر قدرت زور و زر، و دروغ و فریب، و این دستگاه های استعمار و استثمار و استضعاف، چه نقشی را مثبت یا منفی ایفا می کند؟ و ما را چگونه و به چه سلاحی مجهّز می سازد؟

ما نمی توانیم در دنیای امروز که کاروان مدنیّت، با شتاب به سوی ترقّی پیش می رود، فقط از چنین عقیده ای که چهارده قرن است افکار را به خود مشغول داشته و رهبران اسلام آن را تبلیغ کرده اند، به جشن و چراغانی نیمه شعبان خود را قانع کنیم و از این فکر مسؤولیت و تعهدی را درک ننمائیم؛ که این برداشت با روال عمومی اصول مسلّم اسلام و احکام قرآن و عقاید دینی ما که همه آنها سازندگی دارند، سازگار نیست.

اسلام دین و مکتب مبارزه، کوشش، انقلاب، اصلاحات و آئین علم و ترقّی است، این عقیده هم باید مردم را در این جهت تشویق نماید.

ما می دانیم و تفسیر سوء نمی کنیم، و نمی گوئیم عقیده به ظهور مصلح آخر الزمان، اثر سلبی و منفی دارد، مردم را از کار و مبارزه و اقدام و قیام و اعتراض باز می دارد و سکون، سکوت، خفقان، سستی، گوشه گیری، انزوا و بی مسؤولیتی را شعار مؤمنین قرار می دهد؛ نه ما چنین نمی گوئیم، امّا می گوئیم: با اینکه احکام اسلام در هیچ عصر و زمان تعطیل نمی شود و کسانی که موضوع آن باشند، از آن معاف نخواهند بود، از این عقیده از جنبه کمک به اجرای احکام و نظامات اسلام، چگونه باید استفاده کرد و چگونه برداشتی داشته باشیم؟

این سؤالی است که می شود و اگر بسیاری از افراد، آن را به زبان نیاورند، چه بسا که در ذهنشان باشد.

به یاری خدا در این رساله به این پرسش پاسخ می دهیم و رابطه ایمان و عقیده به ظهور مهدیعليه‌السلام را با کیفیات ذهنی و فکری، با وحدت جامعه و حکومت جهانی، با مساوات اسلامی، با عدالت اجتماعی و زمامداری و با عدل و قسط، بررسی می کنیم، تا معلوم شود که این اعتقاد، در زندگی و مواقف حساس آن و در مبارزات و مجاهدات و تعیین جهت حرکت جامعه، چه نقش بزرگ و سازنده ای را ایفا می نماید.

تا روشن شود که این عقیده، علاوه بر اینکه ایمان به یک واقعیّت است، یعنی ایمان به وجود امام دوازدهم، فرزند حضرت امام حسن عسکریعليها‌السلام است؛ و علاوه بر آنکه از فروغ ایمان به نبوت می باشد که لازمه آن ایمان به هر چیزی است که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از آن خبر داده است در طرز فکر و اندیشه ما، و در چگونگی برداشت ما از مطالب و مسائل حیاتی و در روابط اجتماعی و سلیقه و روش اخلاقی و سیاسی ما نیز مؤثر است.

ولا حولا ولا قوة الا بالله العلی العظیم

پاورقی

[1] سوره ابراهیم، آیه25.

[2] در قسمت اول طریق شیعه در روایات بحث مهدویت مراجعه شود به کتابهائی چون کمال الدین صدوق، غیبت نعمانی و غیبت شیخ طوسی ـ علیهم الرحمه ـ و در قسمت دوم طریق اهل سنت در بحث مهدویت علاوه بر صدها مقاله و عبارت و به ویژه کتابهائی که اهل سنت در این موضوع نگاشته اند، در اینجا سخن سه نفر از برجسته ترین علمای آنها را می آوریم که چون هم عصر ما هستند، در خصوص این موضوع ـ به ملاحظاتی ـ ارزش گفتارشان از علمای قدیم، برای گروهی از نسل حاضر بیشتر است:

الف ـ احمد شاکر که از علماء و متخصصان فن حدیث و رجال، در عصر ما شمرده می شد، در کتاب مقالید الکنوز صحّت احادیث راجع به حضرت مهدیعليه‌السلام را تصدیق نموده، و آن را عقیده ای اسلامی شمرده است که باید هر مسلمان بدان معتقد باشد.

ب ـ شیخ منصور علی ناصف، که از علمای ازهر و مدرّس دانشگاه زینبی است در کتاب غایة المأمول می گوید: احادیث مهدی را جمعی از نیکان صحابه روایت کرده اند و بزرگان محدثین آن را نقل نموده اند علمای گذشته و حال، بر این عقیده اند.

وی پس از اینکه تصریح به تواتر احادیث می کند، می گوید: این توضیح، برای کسی که اندکی انصاف در نزد او باشد یعنی هر کس ذره ای ایمان و اندکی انصاف داشته باشد در صحت این احادیث، و ظهور حضرت مهدیعليه‌السلام تردید نمی کند.

ج ـ ابو الاعلی مودودی، که از مشهورترین علمای اهل سنت است، در کتاب البیانات احادیث مهدی عليه‌السلام را بررسی کرده و می گوید: این احادیث، یک حقیقت اساسی را که قدر مشترک تمام احادیث این موضوع است متضمن می باشند، و آن این است که پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله خبر داده که پیشوائی ظاهر می گردد تا زمین را از عدل و داد آکنده سازد، و ستم و بیدادگری را محو و نابود نماید و کلمه اسلام را بلند گرداند و رفاه را در خلق خدا عمومی و همگانی سازد.

رابطه عقیده به ظهور حضرت مهدی عليه‌السلام با چگونگی های ذهنی و فکری

افکار و آراء و عقائد، در تعیین جهت سیر انسان و مشخص کردن هدف و مقصود او، نقش مؤثری را ایفا می کند و هر چه عقاید و آراء صحیح تر و با واقعیات موافق تر و از خرافات منزّه تر باشد هدف و مقصد شخص، انسانی تر و اعمال و حرکاتش پاک تر و ارزنده تر خواهد بود.

اسلام که بزرگترین انقلابات تاریخ را به وجود آورد، انقلاب را از فکر و اندیشه آغاز کرد و در درجه نخست، عقاید و افکار را زیر چتر هدایت خود گرفت و کار خود را از انقلاب اعتقادی و تهذیب افکار و پرورش اندیشه ها آغاز نمود، تا به هدایت و تهذیب اعمال رسید و در ثواب و پاداش و ارزش عمل نیز، وضع فکری و رشد عقلی و نیّت عامل را میزان قرار داد، و پاکی نیّت و اخلاص را در طاعت و عبادت شرط قبول آن قرار داد.

مبارزه با بت پرستی، مبارزه با بشر پرستی، مبارزه با عادات نکوهیده، اعلان اینکه معبودی جز خدا نیست لا اله الا الله، اعلان برابری مردم، همه و همه از مسأله انقلاب فکری سر چشمه می گیرد و منبع آنها دریافتهای فکری صحیح است.

اسلام به مردم فهماند که شما آزادید، نباید استعباد شوید، نباید به بردگی غیر در آئید حتی لازم است که ذهن عامه مردم را نسبت به این روشن سازیم و بارهای افکار وحشت زا و زنجیرهای عقاید پلید را از دوش و گردن مردم برداریم.

انقلاب فکری اسلام، کنار زدن و از بین بردن شرک و عقاید مشرکانه و استقرار توحید و عقاید توحیدی در افکار بود که پرستش بتها را از افق اذهان مردم بر طرف ساخت و ظلمت آن را با نورانیّت توحید و پرستش خدا از میان برد.

عقیده توحید، در تعالی فکر بشر و جهان بینی و ظهور ارزشهای واقعی انسان، تأثیری بی نظیر داشته است.

عقیده توحید، درجه نیّت انسان را تا آنجا بالا می برد، و بینش و هدف بشر که گاه پست تر از مقصد یک حیوان و یک درنده وحشی می گردد را به حدّی می رساند که جز به رضای خدا به چیز دیگری قانع نمی گردد و جز به سوی او، به جهت دیگر متمایل نمی شود و به غیر او دل نمی بندد.

عقیده به رسالت و نبوت نیز شخص را متعهد می نماید که برنامه ها و وظایف دینی خویش را اجرا کند و در تکالیف و احکام الهی، فقط وجود مقدّس پیامبر را واسطه بین خدا و خلق بداند و تسلیم رسالت او باشد، و در امور دنیا و آخرت، فقط از دینی که آن حضرت آورده است الهام بگیرد و قوانین و برنامه های دیگر را از محیط زندگی خود طرد نموده، در همه چیز و هر امر، تابع و پیرو پیغمبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله باشد.

عقیده به امامت نیز انسان را شیفته پیروی از افراد نمونه و کامل و ملهم از جانب حق و ملتزم به حکومت خدا و نظام خدا و تبعیت از شایسته ترین و صالح ترین افراد بشر می سازد و او را از نظامات مستبد و استعبادگر و حکومتهائی که بر این اساس تأسیس شده اند، متنفر می نماید.

درک ابعاد مختلف امامت که یک بُعد آن، ولایت بر امور خلق و زمامداری از جانب خدا است، مردم را از دیکتاتور پروری و خضوع در برابر مستبدان و قدرتمندان باز می دارد. درک معنای امامت در این بُعد در سطح های پائین تر نیز، پیروی از اصلح و اعدل ناس را ایجاب می نماید و در اذهان، زمامداری بی تشریفات و ساده و بی فاصله از دیگران را محبوبیّت می دهد. و حکومت متکبرانه و با تشریفات و چاپلوس و مداح پرور را مبغوض می کند. و آن را تحمیل و ننگ و عیب و عار و رسوائی جلوه می دهد و نزدیک شدن به چنین حکومت و یاری کردن و ستایش نمودن آن را، گناه معرفی می نماید.

عقیده به ظهور حضرت مهدیعليه‌السلام و قیام انقلابی و حکومت جهانی و عدالت گستر آن حضرت نیز، فکر و اندیشه را وسیع و جهان اندیش می سازد، که به دورترین نقاط جهان بنگرد و خیر و رفاه مردم تمام مناطق گیتی را بخواهد و عالم را مملکت خدا بداند؛ که عاقبت و پیروزی با پرهیزکاران و شایستگان است، که خدای متعال در قرآن چنین بشارت داده است:

ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الارض یرثها عبادی الصالحون [1]: ما بعد از تورات، در زبور داود نوشتیم، که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد.

از اخبار استفاده می شود که در زمان ظهور آن حضرت، خردها و اندیشه ها کامل می گردد این نه فقط در عصر ظهور است، بلکه در عصر غیبت نیز چنین است که مؤمنان واقعی، روشنگرانه حقایق را درک می نمایند و عالم و مسائل جهانی را با نگرش دوربین مطالعه می کنند.

انقلاب فکری یک مسأله مهمی است که با ظهور امام انجام می گیرد. این انقلاب فکری در آن زمانی انجام می گیرد که مکتبهای مختلف، افکار انسانی را تاریک کرده و از نور اسلام، جز پرتوی در دلهای خواص و آنانکه از بوته آزمایش الهی، سرفراز بیرون آمده اند، چیزی باقی نمانده است. در آن زمان که مردم، طالب نور هدایت الهی بوده، از تیرگی ارواح و افکار خویش، گریزان، و از همه مکتب ها، مأیوس و سرزده شده، و آنها را وافی و کافی به نظمی که بشر بدان نیازمند است. نمی بینند، در چنین موقعیتی ناگهان بانگ ظهور آن حضرت بازگشت به اسلام را اعلان می کند، و قلوب و اذهان و افکار، به جانب آن صدای نجات بخش متوجه می گردد، و انقلاب آغاز شده و کشورهای مختلف، یکی پس از دیگری فتح می شود، و مورد استقبال مردم زمین و قاره های مختلف قرار می گیرد و مانند آغاز نهضت اسلام، پیش از فتح شهرها، دلهای مردمان و به ویژه گروه ها و ملت های استضعاف شده را فتح می نماید.

وما ذلک علی الله بعزیز

پاورقی

[1] سوره انبیا، آیه105.