تفسیر نمونه جلد ۱۳

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 26669
دانلود: 1967


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 78 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 26669 / دانلود: 1967
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 13

نویسنده:
فارسی

آيه (80) تا (82) و ترجمه

( ياابنى إسرئيل قد أنجينكم من عدوكم و وعدنكم جانب الطور الا يمن و نزلنا عليكم المن و السلوى ) (80)( كـلوا مـن طـيـبـت مـا رزقـنـكـم و لا تـطـغـوا فـيـه فـيـحـل عـليـكـم غـضـبـى و مـن يحلل عليه غضبى فقد هوى ) (81)( و إنى لغفار لمن تاب و أمن و عمل صلحا ثم اهتدى ) (82)

ترجمه:

80 - اى بـنـى اسـرائيـل ما شما را از (چنگال ) دشمنتان نجات داديم، و در طرف راست كوه طـور بـا شـمـا وعـده گـذارديـم، و مـن و سـلوى بـر شـمـا نازل كرديم.

81 - بخوريد از روزيهاى پاكيزهاى كه به شما داديم، ولى در آن طغيان نكنيد كه غضب من بر شما وارد خواهد شد، و هر كس ‍ غضبم بر او وارد شود سقوط مى كند.

82 - مـن كـسـانـى را كـه تـوبـه كـنـنـد و ايـمـان آورنـد و عمل صالح انجام دهند و سپس هدايت شوند مى آمرزم.

تفسير:

تنها راه نجات

بـه دنـبـال بـحـث گـذشـتـه كـه نـجـات بنى اسرائيل را به صورت يك اعجاز بزرگ از چـنـگـال فـرعـونـيـان بـيـان مـيـكـرد، در سـه آيـه فـوق، روى سـخـن بـه بـنـى اسـرائيـل بـطـور كـلى و در هـر عصر و زمان كرده، و نعمتهاى بزرگى را كه خداوند به آنان بخشيده است يادآور مى شود، و راه نجات را به آنان نشان مى دهد.

نـخـسـت مـى گـويـد: (اى بـنـى اسـرائيـل مـا شـمـا را از چـنـگـال دشـمـنـانـتـان رهـائى بـخـشـيـديـم )( يـا بـنـى اسرائيل قد انجيناكم من عدوكم )

بـديـهـى اسـت پـايـه هـر فـعـاليـت مـثـبـتـى، نـجـات و رهـائى از چـنـگـال عـوامـل سـلطـه جـو و كـسـب اسـتـقـلال و آزادى اسـت، و بـه هـمـيـن دليل قبل از هر چيز به آن اشاره شده است.

سـپـس بـه يـكـى از نـعـمـتـهاى مهم معنوى اشاره كرده مى گويد: (ما شما را به ميعادگاه مـقـدسـى دعـوت كرديم، در طرف راست طور، آن مركز وحى الهى( و واعدناكم جانب الطور الايمن ) .

ايـن اشـاره بـه جـريـان رفـتـن مـوسـى (عليها‌السلام ) بـه اتـفـاق جـمـعـى از بـنـى اسـرائيـل بـه مـيـعـادگاه طور است، در همين ميعادگاه بود كه خداوند الواح تورات را بر موسى نازل كرد و با او سخن گفت و جلوه خاص پروردگار را همگان مشاهده كردند.

و سـرانـجـام بـه يـك نـعـمـت مـهـم مـادى كـه از الطـاف خـاص خـداونـد نـسـبـت بـه بـنـى اسـرائيـل سـرچـشـمـه مـيـگـرفـت اشـاره كـرده ميفرمايد: ما (من ) و (سلوى ) بر شما نازل كرديم( و نزلنا عليكم المن و السلوى ) .

در آن بـيـابـانـى كـه سـرگـردان بـوديد، و غذاى مناسبى نداشتيد، لطف خدا به ياريتان شـتـافـت و از غـذاى لذيـذ و خـوشـمزهاى به مقدارى كه به آن احتياج داشتيد در اختيارتان قرار داد و از آن استفاده ميكرديد.

در ايـنكه منظور از (من ) و (سلوى ) چيست؟ مفسران بحثهاى فراوانى دارند كه ما در جـلد اول همين تفسير (ذيل آيه 57 سوره بقره ) بيان كرديم، و پس از ذكر سخنان مفسران ديـگـر گـفـتيم بعيد نيست من يكنوع عسل طبيعى بوده كه در كوه هاى مجاور آن بيابان وجود داشته، و يا شيره هاى نيروبخش مخصوص نباتى بوده كه در درختانى كه در گوشه و كـنـار آن بـيـابـان مـيـروئيـده آشـكـار مـى گـرديـد، و (سـلوى ) نـوعـى پـرنـده حلال گوشت شبيه به كبوتر بوده است.

براى توضيح بيشتر به جلد اول ذيل آيه فوق مراجعه فرمائيد.

در آيـه بـعد به دنبال ذكر اين نعمتهاى سهگانه پر ارزش آنها را چنين مخاطب مى سازد از روزيـهـاى پاكيزهاى كه به شما داديم بخوريد، ولى در آن طغيان نكنيد( كلوا من طيبات ما رزقناكم و لا تطغوا فيه ) .

طـغـيـان در نـعـمتها آن است كه انسان به جاى اينكه از آنها در راه اطاعت خدا و طريق سعادت خـويش استفاده كند، آنها را وسيلهاى براى گناه، ناسپاسى و كفران و گردنكشى و اسير افـكـارى قـرار دهـد، هـمـانـگـونـه كـه بنى اسرائيل چنين كردند، اين همه نعمتهاى الهى را دريافت داشتند و سپس راه كفر و طغيان و گناه را پيمودند.

و به دنبال آن به آنها هشدار مى دهد،(اگر طغيان كنيد، غضب من دامان شما را خواهد گرفت )( فيحل عليكم غضبى ) .

(و هـر كـس غـضـب مـن بـر او وارد شـود سـقـوط مـى كـنـد)( و مـن يحلل عليه غضبى فقد هوى ) .

(هـوى ) در اصـل بـه مـعنى سقوط كردن از بلندى است، كه معمولا نتيجه آن، نابودى است، به علاوه در اينجا اشاره به سقوط مقامى و دورى از قرب پروردگار و رانده شدن از درگاهش نيز مى باشد.

و از آنـجـا كـه هـمـيشه بايد هشدار و تهديد با تشويق و بشارت، همراه باشد تا نيروى خـوف و رجـا را كـه عـامـل اصـلى تـكامل است يكسان برانگيزد، و درهاى بازگشت به روى توبهكاران بگشايد، آيه بعد چنين مى گويد: من كسانى را كه توبه كنند و ايمان آورند و عـمـل صـالح انـجـام دهـنـد و سـپـس هـدايـت يـابـند مى آمرزم( و انى لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى ) .

با توجه به اينكه (غفار) صيغه مبالغه است نشان مى دهد كه خداوند چنين افراد را نه تنها يكبار كه بارها مشمول آمرزش خود قرار مى دهد.

قابل توجه اينكه نخستين شرط توبه بازگشت از گناه است، و بعد از آنكه صفحه روح انـسـان از اين آلودگى شستشو شد، شرط دوم آنست كه نور ايمان به خدا و توحيد بر آن بنشيند.

و در مـرحـله سـوم بـايـد شـكـوفـه هـاى ايـمـان و تـوحـيـد كـه اعمال صالح و كارهاى شايسته است بر شاخسار وجود انسان ظاهر گردد.

ولى در ايـنـجـا بـر خـلاف سـايـر آيـات قـرآن كـه فـقـط از تـوبـه و ايـمـان و عمل صالح سخن مى گويد، شرط چهارمى تحت عنوان ثم اهتدى اضافه شده است. در معنى اين جمله، مفسران بحثهاى فراوانى دارند كه از ميان همه آنها دو تفسير، جالبتر به نظر ميرسد.

نـخـسـت ايـنـكـه اشـاره بـه ادامـه دادن راه ايـمـان و تـقـوى و عمل صالح است، يعنى توبه گذشته را ميشويد و باعث نجات مى شود، مشروط بر اينكه بار ديگر شخص توبهكار در همان دره شرك و گناه، سقوط نكند و دائما مراقب باشد كه وسوسه هاى شيطان و نفس او را به خط سابق باز نگرداند.

ديـگـر ايـنـكـه: ايـن جـمـله اشاره به لزوم قبول ولايت و پذيرش رهبرى رهبران الهى است يـعـنـى تـوبـه و ايـمـان و عمل صالح آنگاه باعث نجات است كه در زير چتر هدايت رهبران الهى قرار گيرد، در يك زمان موسى (عليه‌السلام )، و در زمان ديگر پيامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و در يك روز امير مؤ منان على (عليها‌السلام ) و امروز حضرت مهدى (سلام الله عليه ) مى باشد.

چـرا كـه يـكـى از اركـان ديـن، پـذيـرش دعوت پيامبر و رهبرى او و سپس پذيرش رهبرى جانشينان او مى باشد.

مـرحـوم طـبـرسـى ذيـل ايـن آيـه از امـام بـاقـر (عليها‌السلام ) چـنـيـن نقل مى كند كه فرمود:

(منظور از جمله (ثم اهتدى ) هدايت به ولايت ما اهلبيت است سپس اضافه كرد: فو الله لو ان رجـلا عـبـد الله عـمره ما بين الركن و المقام ثم مات و لم يجى ء بولايتنا لاكبه الله فـى النـار عـلى وجـهه: (به خدا سوگند اگر كسى تمام عمر خود را در ميان ركن و مقام (نـزديـك خـانـه كعبه ) عبادت كند، و سپس از دنيا برود در حالى كه ولايت ما را نپذيرفته باشد خداوند او را به صورت در آتش جهنم خواهد افكند).

ايـن روايـت را مـحـدث مـعـروف اهـل تـسـنـن (حـاكـم ابـو القـاسـم حـسـكـانـى ) نـيـز نقل كرده است.

روايـات مـتـعـدد ديگرى نيز در همين زمينه از امام زين العابدين (عليها‌السلام ) و امام صادق (عليها‌السلام ) و از شـخـص پـيـامـبـر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نقل شده است.

بـراى ايـنـكـه بـدانـيـم تـرك ايـن اصـل تا چه حد مرگبار است، كافى است آيات بعد را بـررسـى كـنـيـم، كـه چـگـونه بنى اسرائيل به خاطر ترك ولايت و بيرون رفتن از خط پيروى موسى و جانشينش هارون گرفتار گوسالهپرستى و شرك و كفر شدند. و از اينجا روشـن مـى شـود اينكه آلوسى در تفسير روح المعانى بعد از ذكر پاره اى از اين روايات گـفـتـه اسـت: وجـوب مـحـبـت اهـلبـيـت نـزد مـا جاى ترديد نيست ولى اين ارتباطى به بنى اسرائيل و عصر موسى ندارد، سخن بى اساسى است.

چـرا كـه اولا بـحـث از مـحـبـت نـيـست بلكه سخن از قبول رهبرى است و ثانيا منظور انحصار رهـبـرى بـه ائمه اهلبيت (عليها‌السلام ) نيست، بلكه در عصر موسى او و برادرش هارون رهـبـر بودند و قبول ولايتشان لازم بود و در عصر پيامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) ولايت او و در عصر ائمه اهلبيت ولايت آنها.

ايـن نـيـز روشـن اسـت كـه مـخـاطـب ايـن آيـه گـرچـه بـنـى اسـرائيـل هـسـتـنـد، ولى انـحـصـار بـه آنـهـا نـدارد، هـر فـرد يـا گـروهـى كـه ايـن مراحل چهارگانه را طى كنند مشمول غفران و عفو خدا خواهند شد.