تفسیر نمونه جلد ۱۵

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 30755
دانلود: 2130


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 72 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 30755 / دانلود: 2130
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 15

نویسنده:
فارسی

آيه (35) تا (40) و ترجمه

( و لقد أتينا موسى الكتاب و جعلنا معه أخاه هرون وزيرا ) (35)( فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذبوا بايتنا فدمرنا هم تدميرا ) (36)( و قـوم نـوح لمـا كذبوا الرسل أغرقناهم و جعلناهم للناس أية و أ عتدنا للظلمين عذابا أ ليما ) (37)( و عادا و ثمود و أ صحاب الرس و قرونا بين ذلك كثيرا ) (38)( و كلا ضربنا له الا مثال و كلا تبرنا تتبيرا ) (39)( و لقـد أتـوا عـلى القـريـة التـى أمـطـرت مـطـر السـوء ا فـلم يـكـونـوا يـرونـهـا بل كانوا لا يرجون نشورا ) (40)

ترجمه:

35 - ما به موسى كتاب آسمانى داديم، و برادرش هارون را براى كمك همراهش ساختيم.

36 - و گفتيم به سوى اين قوم كه آيات ما را تكذيب كردند برويد (اما آنها به مخالفت برخاستند) و ما شديدا آنها را در هم كوب

37 - و قوم نوح را هنگامى كه تكذيب رسولان كردند غرق نموديم، و آنها را درس عبرتى براى مردم قرار داديم، و براى ستمگران عذاب دردناكى فراهم ساختيم.

38 - (همچنين ) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس (گروهى كه درخت صنوبر را ميپرستيدند) و اقوام بسيار ديگرى را كه در اين ميان بودند هلاك كرديم.

39 - و براى هر يك از آنها مثلها زديم و (چون سودى نداد) هر يك از آنها را در هم شكستيم و هلاك كرديم.

40 - آنـهـا از كـنـار شـهـرى كه باران شر (بارانى از سنگهاى آسمانى ) بر آن باريده بـود (ديار قوم لوط) گذشتند، آيا آنرا نديدند؟ (آرى ديدندولى آنها به رستاخيز ايمان ندارند.

تفسير:

ايـنـهـمـه درس عـبـرت و ايـنـهـمه بيخبرى! در اين آيات، قرآن مجيد براى دلدارى پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و مؤ منان از يكسو و تهديد مشركان بهان جو كه نمونه سـخـنـانشان در آيات پيشين گذشت از سوى ديگر به تاريخ اقوام گذشته و سرگذشت شـوم آنـهـا اشـاره كـرده و مـخـصـوصـا روى شـش قـوم (فـرعـونـيان، قوم نوح، قوم عاد، ثـمـوداصـحـاب الرس، و قـوم لوط) تـكـيه ميكند و درسهاى عبرتى كه از سرگذشت اين اقـوام بـه طـور كـامـلا فـشـرده و گـويـا منعكس ميكند. نخست ميفرمايد: ما به موسى، كتاب آسـمـانـى داديـم، و بـرادرش هـارون را بـراى كـمـك، همراهش ساختيم (و لقد آتينا موسى الكتاب و جعلنا معه اخاه هارون وزيرا )زيرا آنها برنامه سنگينى براى مبارزه در برابر فـرعـونـيان بر دوش داشتند و ميبايست، اين كار انقلابى مهم را با كمك يكديگر به ثمر بنشانند.

ما به آن دو خطاب كرديم و گفتيم: به سوى اين قوم برويد كه آيات ما را تكذيب كردند( فـقلنا اذهبا الى القوم الذين كذبوا باياتنا ) . آنها از يكسو آيات و نشانه هاى خدا را كه در آفـاق و انـفـس و در تـمـام عـالم هـسـتـى وجود دارد عملا تكذيب نمودند، و راه شرك و بت پرستى را پيش گرفتند، و از سوى ديگر تعليمات انبياى پيشين را نيز ناديده گرفته، و آنـهـا را تـكـذيـب نـمودند. ولى با تمام تلاش و كوششى كه موسى و برادرش انجام دادنـدو بـا ديـدن آنـهـمـه مـعـجـزات عـظـيـم و متنوع و روشن، باز راه كفر و انكار را پيش ‍ گـرفـتـنـد، لذا مـا آنـها را شديدا در هم كوبيديم و نابود كرديم فدمرناهم تدميرا). واژه تـدمـيـر از مـاده دمـار بـه مـعـنـى هـلاكت از يك طريق اعجاب انگيز است و براستى هلاكت قوم فـرعون در امواج خروشان نيل با آن كيفيتى كه ميدانيم از عجائب تاريخ بشر است. همچنين قـوم نـوح را هـنـگـامـى كـه تـكذيب رسولان الهى كردند، غرق نموديم و سرنوشت آنها را نشانه روشنى براى عموم مردم قرار داديم، و براى همه ستمگران عذاب دردناكى فراهم سـاخـتـيم( و قوم نوح لما كذبوا الرسل اغرقناهم و جعلناهم للناس آية و اعتدنا للظالمين عـذابـا اليـمـا ) . جـالب تـوجـه اينكه مى گويد: آنها تكذيب رسولان كردند (نه تنها يك رسـول ) چـرا كـه در مـيـان رسـل و پـيـامـبـران خـدا در اصـول دعـوت، تـفـاوتـى نيست، و تكذيب يكى از آنها تكذيب همه آنها است، بعلاوه آنها اصولا با دعوت همه پيامبران الهى مخالفت داشتند و منكر همه اديان بودند. همچنين قوم عاد و ثـمـود و اصـحـاب الرس و اقوام بسيار ديگرى را كه در اين ميان بودند هلاك كرديم( و عادا و ثمودا و اصحاب الرس و قرونا بين ذلك كـثـيـرا ) . قـوم عـاد هـمـان قـوم هـود پيامبر بزرگ خدا هستند، كه از سرزمين احقاف (يا يمن ) مـبـعـوث شـد، و قـوم ثـمود، قوم پيامبر خدا صالح هستند كه از سرزمين وادى القرى (ميان مـديـنه و شام ) مبعوث گرديد، و اما درباره اصحاب رس، در پايان اين سخن بحث خواهيم كـرد. قـرون جـمع قرن در اصل به معنى جمعيتى است كه در يك زمان با هم زندگى ميكنند، سـپـس بـه يـك زمـان طـولانـى (چـهـل سـال يـا يـكـصـد سـال نـيـز اطـلاق شـده است ). ولى ما هرگز آنها را غافلگيرانه مجازات نكرديم، بلكه بـراى هـر يـك از آنـهـا مـثـلهـا زديـم (و كـلا ضـربـنـا له الامـثـال ). بـه ايـرادهـاى آنـها پاسخ گفتيم، همچون پاسخ ايرادهائى كه به تو ميكنند، احـكـام الهـى را براى آنها روشن ساختيم و حقايق دين را تبيين نموديم. اخطار كرديم انذار نموديم، و سرنوشت و داستانهاى گذشتگان را براى آنها بازگو كرديم. اما هنگامى كه هيچيك از اينها سودى نداد هر يك از آنها را در هم شكستيم و هلاك كرديم (و كلا تبرنا تتبيرا ). و سرانجام در آخرين آيه مورد بحث، اشاره به ويرانه هاى شهرهاى قوم لوط مـيـكـنـد كـه در سـر راه مـردم حـجـاز به شام قرار گرفته، و تابلو زنده و گويائى از سـرنـوشـت دردنـاك ايـن آلودگان و مشركان است، ميفرمايد: آنها از كنار شهرى كه باران شـر و بـدبختى (بارانى از سنگهاى نابود كننده ) بر سرشان ريخته شد گذشتند آيا آنـهـا (در سـفـرهايشان به شام ) اين صحنه را نديدند و در زندگى آنها نينديشيدند؟!( و لقد اتوا على القرية التى امطرت مطر السوء ا فلم يكونوا يرونها ) . آرى اين صحنه را ديـده بـودنـد ولى هـرگـز درس عـبـرت نـگـرفـتند چرا كه آنها به رستاخيز ايمان و اميد نـدارنـد! (بـل كـانـوا لا يـرجـون نـشـورامـرگ را پايان اين زندگى ميشمرند، و اگر به زندگى پس از مرگ هم معتقد باشند اعتقادى بسيار سست و بى پايه دارند، آنچنان كه در روح آنـهـا و بـه طـريـق اولى در بـرنـامـه هـاى زنـدگـيـشـان اثـر نـمـيـگـذارد، بـه هـمين دليل همه چيز را بازيچه ميگيرند و جز به هوسهاى زود گذر خود نمى انديشند.

نكته ها:

1 - اصـحـاب الرس كـيـانـند؟ واژه رس در اصل به معنى اثر مختصر است مثلا گفته ميشود رس الحـديـث فـى نـفـسى (كمى از گفتار او را به خاطر دارم ) يا گفته ميشود وجد رسا من حـمـى (اثـر مـختصر از تب در خود يافت ). و جمعى از مفسران بر اين عقيده اند كه رس به مـعـنـى چـاه اسـت. بـه هر حال ناميدن اين قوم به اين نام يا به خاطر آنست كه اثر بسيار كـمـى از آنـهـا بـجـاى مـانـده يـا به جهت آنست كه آنها چاههاى آب فراوان داشتند، و يا به واسطه فروكشيدن چاههايشان هلاك و نابود شدند.

در ايـنـكـه ايـن قـوم چـه كـسانى بودند؟ در ميان مورخان و مفسران گفتگو بسيار است: 1 - بسيارى عقيده دارند كه اصحاب رس طايفهاى بودند كه در يمامه ميزيستند و پيامبر بنام حـنـظـله بـر آنـهـا مـبـعوث شد و آنان وى را تكذيب كردند و در چاهش افكندند، حتى بعضى نوشته اند كه آن چاه را پر از نيزه كردند و دهانه چاه را بعد از افكندن او با سنگ بستند تـا آن پـيـامـبـر شـهـيـد شـد. 2 - بـعضى ديگر اصحاب رس را اشاره به مردم زمان شعيب مـيـدانـنـد كـه بـت پـرسـت بـودنـد، و داراى گوسفندان بسيار و چاههاى آب، و رس نام چاه بزرگى بود كه فروكش كرد و اهل آنجا را فرو برد و هلاك كرد. 3 - بعضى ديگر عقيده دارنـد كـه رس، قـريـه اى در سـرزمـيـن يمامه بود كه عده اى از بقاياى قوم ثمود در آن زنـدگـى مـيـكـردند و در اثر طغيان و سركشى هلاك شدند. 4 - بعضى ميگويند: عده اى از عربهاى پيشين بودند كه ميان شام و حجاز ميزيستند. 5 - بعضى از تفاسير اصحاب رس را از بقاياى عاد و ثمود مى شناسد و بئر معطلة و قصر مشيد( آيه 45 سوره حج ) را نيز مـربـوط به آن ميداند و محلشان را در حضرموت ذكر كرده، و ثعلبى در عرائس التيجان اين قول را معتبرتر دانسته. بعضى ديگر از مفسران كه با نام ارس آشنا شده اند، رس را بـر ارس (در شـمـال آذربـايـجـان ) مـنطبق كرده اند! 6 - مرحوم طبرسى در مجمع البيان و فـخـر رازى در تـفـسـيـر كـبـيـر و آلوسـى در روح المـعـانـى از جـمـله احـتـمـالاتـى كـه نـقـل كـرده انـد ايـن اسـت كـه آنـهـا مـردمـى بـودنـد كه در انطاكيه شام زندگى ميكردند و پـيـامـبـرشـان حـبـيـب نـجـار بـود. 7 - در عـيون اخبار الرضا از امام على بن موسى الرضا (عليهما‌السلام ) از امـيـر مـؤ مـنـان حـديـثـى طـولانـى دربـاره اصـحـاب رس نقل شده كه فشرده آن چنين است: آنها قومى بودند كه درخت صنوبرى را مى پرستيدند و بـه آن شـاه درخـت مـى گـفـتـنـد، و آن درختى بود كه يافث فرزند نوح بعد از طوفان در كناره اى به نام روشن آب غرس كرده بودآنها دوازده شهر آباد داشتند كه بر كنار نهرى بـه نـام رس بـود، ايـن شـهـرهـا به نامهاى: آبان، آذر، دى، بهمن، اسفندار فروردين، ارديـبـهـشـت، خـرداد تـيـر، مـرداد و شـهـريـور و مـهـر نـام داشت كه ايرانيان نامهاى ماههاى سـال خـود را از آنـهـا گـرفـتـه انـد. آنـهـا به خاطر احترامى كه به آن درخت صنوبر مى گـذاشـتـند، بذر آن را در مناطق ديگر كاشتند و نهرى براى آبيارى آن اختصاص دادند به گـونـه اى كـه نـوشـيدن آب آن نهر را بر خود و چهارپايانشان ممنوع كرده بودند، حتى اگـر كـسـى از آن مـيخورد او را به قتل مى رساندند، و مى گفتند اين مايه حيات خدايان ما اسـت و شـايـسـتـه نـيـسـت كـسـى از آن چـيـزى كـم كـنـد! آنـهـا در هـر مـاه از سـال، روزى را در يـكـى از اين شهرهاى آباد عيد مى گرفتند و به كنار درخت صنوبرى كـه در خـارج شـهـر بـود مـى رفـتـنـد، قربانيها براى آن مى كردند و حيواناتى سر مى بـريـدنـد و سـپـس آنـهـا را بـه آتش مى افكندند، هنگامى كه دود از آنها به آسمان برمى خـاسـت در بـرابـر درخت به سجده مى افتادند و گريه و زارى سرمى دادند! عادت و سنت آنـهـا در هـمـه ايـن شـهـرهـا چـنـيـن بـود تـا ايـنـكـه نـوبـت به شهر بزرگى كه پايتخت پـادشـاهـشـان بـود و نـام اسـفـنـدار داشـت مـى رسـيـد، تـمـامـى اهـل آبـاديـها همه در آن جمع مى شدند و دوازده روز پشت سر هم عيد مى گرفتند و آنچه در توان داشـتـند قربانى مى كردند و در برابر درخت سجده مى نمودند. هنگامى كه آنها در كفر و بـت پـرسـتـى فـرو رفـتـنـد، خـداونـد پـيـامـبـرى از بـنـى اسـرائيـل بـه سوى آنها فرستاد تا آنها را به عبادت خداوند يگانه و ترك شرك دعوت كـنـد، امـا آنها ايمان نياوردند، پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) براى قلع ماده فساد از خدا تقاضا كرد، آن درخت بزرگ خشكيد، آنها هنگامى كه چنين ديدند سخت ناراحت شدند و گفتند اين مرد خدايان ما را سحر كرده! بعضى ديگر گفتند: خدايان به خاطر اين مرد كه مـا را دعـوت بـه كـفـر مـيـكـنـد بـر مـا غـضـب كـردنـد!. و بـه دنبال اين بحثها همگى تصميم بر كشتن آن پيامبر گرفتند، چاهى عميق كندند و او را در آن افـكـنـدنـد و سر آن را بستند و بر بالاى آن نشستند و پيوسته ناله او را شنيدند تا جان سـپـرد، خـداونـد بـه خـاطـر ايـن اعـمـال زشت، و اين ظلم و ستمها آنها را به عذاب شديدى گرفتار كرد و نابود ساخت. قرائن متعددى مضمون اين حديث را تاييد ميكند زيرا با وجود ذكـر اصـحـاب الرس در بـرابـر عـاد و ثـمـود احتمال اينكه گروهى از اين دو قوم باشند بـسـيـار بـعيد به نظر ميرسدهمچنين وجود اين قوم در جزيره عربستان و شامات و آن حدود كه بسيارى احتمال داده اند نيز بعيد است، چرا كه قاعدتا بايد در تاريخ عرب انعكاسى داشـتـه باشد در حالى كه ما كمتر انعكاسى از اصحاب الرس در تاريخ عرب ميبينيم. از اين گذشته با بسيارى از تفاسير ديگر قابل تطبيق است از جمله اينكه رس نام چاه بوده بـاشـد (چـاهـى كـه آنـهـا پـيامبرشان را در آن افكندند) و يا اينكه آنها صاحب كشاورزى و دامدارى بودند و مانند اينها. و اينكه در روايتى از امام صادق (عليها‌السلام ) ميخوانيم: كه زنان آنها داراى انحراف همجنسگرائى بودند نيز با اين حديث منافات ندارد.

ولى از عـبـارت نـهـج البـلاغـه (خـطـبه 180) برمى آيد كه آنها تنها يك پيامبر نداشتند زيـرا مـى فـرمـايـد: ايـن اصحاب مدائن الرس الذين قتلوا النبيين و اطفاوا سنن المرسلين و احـيـوا سـنـن الجـبارين؟!: كجايند اصحاب شهرهاى رس، آنهائى كه پيامبران را كشتند و سنن رسولان خدا را خاموش كردند و سنتهاى جباران را احياء نمودند؟!

امـا ايـن تـعـبـيـر بـا روايـت بـالا نـيـز منافات ندارد، زيرا ممكن است روايت تنها اشاره به بخشى از تاريخ آن كند كه پيامبرى در ميان آنها مبعوث شده بود.

1 - مجموعهاى از درسهاى تكان دهنده

شش گروهى كه در آيات فوق، از آنها نام برده شده است فرعونيان، قوم متعصب نوح، زورمندان عاد، و ثمود، آلودگان اصحاب الرس، و قوم لوط هر كدام به نوعى از انحراف فكرى و اخلاقى گرفتار بودند كه آنها را به بدبختى كشاند.

فرعونيان مردمى ظالم و ستمگر و استعمار كننده و استثمارگر و خودخواه بودند.

قوم نوح نيز، چنانكه ميدانيم، مردمى سخت لجوج و متكبر و خود برتر بين بودند.

و قوم عاد و ثمود تكيه بر قدرت خويشتن داشتند.

اصحاب الرس در گردابى از فساد مخصوصا همجنسگرائى زنان و قوم لوط در منجلابى از فحشاء مخصوصا همجنسگرائى مردان غوطهور بودند، و همگى از جاده توحيد، منحرف و در بيراههها سرگردان.

قـرآن مى خواهد به مشركان عصر پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و همه انسانها در طول تاريخ

هـشـدار دهـد هـر قـدر قـدرت داشـتـه بـاشـيـد و تـوانـائى و مـكـنـت، و هـر انـدازه مـال و ثـروت و زنـدگى مرفه، آلودگى به شرك و ظلم و فساد، طومار زندگانيتان را در هـم خـواهـد پـيـچـيـد، و هـمـان عـوامـل پـيـروزى شـمـا عامل مرگتان مى شود!.

فـرعـونـيـان و قـوم نـوح بـا آبـى كـه مايه حيات بود، نابود شدند، قوم عاد به وسيله طـوفـان و بادها كه آنهم در شرائط خاصى مايه حيات است، قوم ثمود با ابرى صاعقه بار، و قوم لوط با بارانى از سنگ كه بر اثر صاعقه و يا به گفته بعضى آتشفشان بـه وجـود آمـده بـود، و اصـحاب الرس طبق ذيل همان روايت فوق، به وسيله آتشى كه از زمـيـن بـرخـاسـت و شـعـلهاى كه از ابرى مرگبار فرو ريخت نابود گشتند، تا اين انسان مغرور به خود آيد و راه خدا و عدالت و تقوا پيش گيرد.