تفسیر نمونه جلد ۱۷

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 22945
دانلود: 1620


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 47 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 22945 / دانلود: 1620
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 17

نویسنده:
فارسی

آيه (53) و (54) و ترجمه

( يأيها الذين أمنوا لا تدخلوا بيوت النبى إلا أن يؤذن لكم إلى طعام غير نظرين إنئه و لكن إذا دعيتم فادخلوا فإذا طعمتم فانتشروا و لا مستنسين لحديث إن ذلكم كان يؤ ذى النبى فيستحى منكم و الله لا يستحى من الحق و إذا سألتموهن متعا فسلوهن من وراء حجاب ذلكم أطهر لقلوبكم و قلوبهن و ما كان لكم أن تؤ ذوا رسول الله و لا أن تنكحوا أزوجه من بعده أبدا إن ذلكم كان عند الله عظيما ) (53)( إن تبدوا شيا اءو تخفوه فإ ن الله كان بكل شى عليما ) (54)

ترجمه:

53 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در بيوت پيامبر داخل نشويد مگر به شما اجازه براى صرف غذا داده شود (مشروط بر اينكه قبل از موعد نيائيد و) در انتظار وقت غذا ننشينيد، اما هنگامى كه دعوت شديد داخل شويد و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشينيد، اين عمل پيامبر را ناراحت مى كرد ولى او از شما شرم مى كند، اما خداوند از (بيان ) حق شرم ندارد و هنگامى كه چيزى از وسائل زندگى (به عنوان عاريت ) از آنها (همسران پيامبر) مى خواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار دلهاى شما و آنها را پاكتر مى دارد، و شما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود در آوريد كه اين كار نزد خدا عظيم است!

54 - اگر چيزى را آشكار كنيد يا پنهان داريد خداوند از همه چيز آگاه است.

شان نزول:

در شان نزول اين آيه مفسران چنين آورده اند:

هنگامى كه رسول خدا با (زينب بنت جحش ) ازدواج كرد، وليمه نسبتا مفصلى به مردم داد (سابقا گفتيم اين احكام مفصل شايد بخاطر آن بوده است كه شكستن سنت جاهليت در زمينه تحريم (همسران مطلقه پسر خوانده ) با قاطعيت هر چه بيشتر صورت گيرد، و بازتاب گسترده اى در محيط داشته باشد، و نيز اين سنت جاهلى كه ازدواج با (بيوه هاى بردگان آزاد شده ) عيب و ننگ محسوب مى شد از ميان برود).

انس كه خادم مخصوص پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بود مى گويد: پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به من دستور داد كه اصحابش را به غذا دعوت كنم، من همه را دعوت كردم، دسته دسته مى آمدند و غذا مى خوردند و از اطاق خارج مى شدند، تا اينكه عرض كردم اى

پيامبر خدا! كسى باقى نمانده كه من او را دعوت نكرده باشم، فرمود: اكنون كه چنين است سفره را جمع كنيد، سفره را برداشتند و جمعيت پراكنده شدند، اما سه نفر همچنان در اطاق پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) ماندند و مشغول بحث و گفتگو بودند.

هنگامى كه سخنان آنها به طول انجاميد پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) برخاست، و من نيز همراه او برخاستم شايد آنها متوجه شوند و پى كار خود بروند، پيامبر بيرون آمد تا به حجره عايشه رسيد بار ديگر برگشت من هم در خدمتش آمدم باز ديدم همچنان نشسته اند آيه فوق نازل شد و دستورات لازم را در برخورد با اين مسائل به آنها تفهيم كرد.

و نيز از بعضى قرائن استفاده مى شود كه گاهى همسايگان و ساير مردم طبق معمول براى عاريت گرفتن اشيائى نزد بعضى از زنان پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى آمدند هر چند آنها طبق سادگى زندگى آن زمان كار خلافى مرتكب نمى شدند ولى براى حفظ حيثيت همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آيه فوق نازل شد و به مؤ منان دستور داد كه هرگاه مى خواهند چيزى از آنها بگيرند از پشت پرده بگيرند.

در روايت ديگرى آمده است كه بعضى از مخالفان پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) گفتند: چگونه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بعضى از زنان بيوه ما را به ازدواج خود در آورده به خدا سوگند هرگاه او چشم از جهان بپوشد ما با همسران او ازدواج خواهيم كرد!!

آيه فوق نازل شد و ازدواج با زنان پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را بعد از او به كلى ممنوع ساخت، و به اين توطئه نيز پايان داد.

تفسير:

باز روى سخن در اين آيه به مؤ منان است و بخشى ديگر از احكام اسلام

مخصوصا آنچه مربوط به آداب معاشرت با پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و خانواده نبوت بوده است ضمن جمله هاى كوتاه و گويا و صريح بيان مى كند.

نخست مى گويد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هرگز در اطاقهاى پيامبر سر زده داخل نشويد، مگر اينكه براى صرف غذا به شما اجازه داده شود، آنهم مشروط به اينكه به موقع وارد شويد، نه اينكه از مدتى قبل بيائيد و در انتظار وقت غذا بنشينيد)( يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى الا ان يؤ ذن لكم الى طعام غير ناظرين اناه )

و به اين ترتيب يكى از آداب مهم معاشرت را در آن محيطى كه اين آداب كمتر رعايت مى شد بيان مى كند، گر چه سخن در باره خانه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) است، ولى مسلما اين حكم اختصاص به او ندارد، در هيچ مورد بدون اجازه نبايد وارد خانه كسى شد (چنانكه در سوره نور آيه 27 نيز آمده است ) حتى در حالات پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى خوانيم كه وقتى مى خواست وارد خانه دخترش فاطمه (عليهاالسلام ) شود بيرون در مى ايستاد و اجازه مى گرفت، و يكروز (جابر بن عبد الله ) با او بود پس از آنكه براى خود اجازه گرفت براى (جابر) نيز اجازه گرفت!.

بعلاوه به هنگامى كه دعوت به طعام مى شوند بايد وقت شناس باشند و مزاحمت بى موقع براى صاحبخانه فراهم نكنند.

سپس به دومين حكم پرداخته مى گويد: (ولى هنگامى كه دعوت شديد وارد شويد، و هنگامى كه غذا خورديد پراكنده شويد)( و لكن اذا دعيتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا ) .

اين حكم در حقيقت تاكيد و تكميلى بر حكم گذشته است، نه بى موقع به خانه اى كه دعوت شده ايد وارد شويد، و نه اجابت دعوت را ناديده بگيريد، و نه پس از صرف غذا براى مدتى طولانى درنگ كنيد.

بديهى است تخلف از اين امور موجب زحمت و دردسر براى ميزبان است و با اصول اخلاقى سازگار نيست.

در سومين حكم مى فرمايد: (پس از صرف غذا مجلس انس و گفتگو در خانه پيامبر (و هيچ ميزبان ديگرى ) تشكيل ندهيد)( و لا مستانسين لحديث ) .

البته ممكن است ميزبان خواهان چنين مجلس انسى باشد در اين صورت مستثناست، سخن از جائى است كه تنها دعوت به صرف غذا شده، نه تشكيل مجلس انس، در چنين جايى بايد پس از صرف غذا مجلس را ترك گفت، به خصوص اينكه خانه خانه اى همچون بيت پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) باشد كه كانون انجام بزرگترين رسالتهاى الهى است و بايد امور مزاحم، وقت او را اشغال نكند.

سپس علت اين حكم را چنين بيان مى كند: (اين كار پيامبر را آزار مى داد، اما او از شما شرم مى كرد، ولى خداوند از بيان حق شرم نمى كند و ابا ندارد)( ان ذلكم كان يؤ ذى النبى فيستحيى منكم و الله لا يستحيى من الحق ) .

البته پيامبر خدا نيز از بيان حق در مواردى كه جنبه شخصى و خصوصى نداشت هيچ ابا نمى كرد ولى بيان حق اشخاص از ناحيه خودشان زيبا نيست اما از ناحيه كسان ديگر جالب و زيباست، و مورد آيه نيز از اين قبيل است، اصول اخلاقى ايجاب مى كرد پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به دفاع از خود نپردازد، بلكه خداوند به دفاع از او پردازد.

سپس چهارمين حكم را در زمينه (حجاب ) چنين بيان مى دارد: (هنگامى كه چيزى از متاع و وسائل زندگى از همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بخواهيد از پشت حجاب (پرده ) بخواهيد)( و اذا سالتموهن متاعا فاسئلوهن من ورأ حجاب ) .

گفتيم اين امر در ميان اعراب و بسيارى مردم ديگر معمول بوده و هست كه به هنگام نياز به بعضى از وسائل زندگى موقتا از همسايه به عاريت مى گيرند، خانه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نيز از اين قانون مستثنا نبوده، و گاه و بيگاه مى آمدند و چيزى از همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به عاريت مى خواستند، روشن است قرار گرفتن همسران پيامبر در معرض ديد مردم (هر چند با حجاب اسلامى باشد) كار خوبى نبود لذا دستور داده شده كه از پشت پرده يا پشت در بگيرند.

نكته اى كه در اينجا بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه منظور از حجاب در اين آيه پوشش زنان نيست، بلكه حكمى اضافه بر آن است كه مخصوص همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بوده و آن اينكه مردم موظف بودند به خاطر شرائط خاص همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) هر گاه مى خواهند چيزى از آنان بگيرند از پشت پرده باشد، و آنها حتى با پوشش اسلامى در برابر مردم در اينگونه موارد ظاهر نشوند، البته اين حكم در باره زنان ديگر وارد نشده، و در آنها تنها رعايت پوشش كافى است.

شاهد اين سخن آنكه كلمه (حجاب ) هر چند در استعمالهاى روزمره به معنى پوشش زن به كار مى رود، ولى در لغت چنين مفهومى را ندارد، و نه در تعبيرات فقهاى ما.

(حجاب ) در لغت به معنى چيزى است كه در ميان دو شى ء حائل مى شود به همين جهت پرده اى كه در ميان امعاء و قلب و ريه كشيده شده (حجاب حاجز) ناميده شده.

در قرآن مجيد نيز اين كلمه همه جا به معنى پرده يا حائل به كار رفته است، مانند آيه 45 سوره اسراء( جعلنا بينك و بين الذين لا يؤ منون بالاخرة حجابا مستورا ) : (ما در ميان تو و كسانى كه ايمان به آخرت نمى آورند پرده پوشيده اى قرار داديم ).

در آيه 32 سوره ص نيز مى خوانيم:( حتى توارت بالحجاب ) : (تا موقعى كه خورشيد در پشت پرده افق پنهان شد).

و در آيه 51 سوره شورى آمده است:( و ما كان لبشر ان يكلمه الله الا وحيا او من ورأ حجاب ) : (براى هيچ انسانى ممكن نيست كه خداوند با او سخن بگويد مگر از طريق وحى يا از پشت پرده (غيب )).

در كلمات فقها از قديمترين ايام تاكنون نيز در مورد پوشش زنان معمولا كلمه (ستر) به كار رفته، و در روايات اسلامى نيز همين تعبير يا شبيه آن وارد شده است، و به كار رفتن كلمه (حجاب ) در پوشش زنان اصطلاحى است كه بيشتر در عصر ما پيدا شده و اگر در تواريخ و روايات پيدا شود بسيار كم است.

گواه ديگر اينكه در حديثى از (انس بن مالك ) خادم مخصوص پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى خوانيم كه مى گويد: من از همه آگاهتر به اين آيه حجابم، هنگامى كه زينب با پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) ازدواج كرد و با او در خانه بود غذائى درست فرمود و مردم را دعوت به ميهمانى نمود، اما جمعى پس از صرف غذا همچنان نشسته بودند و سخن مى گفتند، در اين هنگام آيه يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى - تا - من وراء حجاب نازل شد، در اين هنگام پرده اى افكنده شد و جمعيت برخاستند.

در روايت ديگرى مى خوانيم كه (انس ) مى گويد: ارخى الستر بينى و بينه: (پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) پرده را ميان من و خود افكند و جمعيت هنگامى كه چنين ديدند برخاستند و متفرق شدند).

بنابر اين اسلام به زنان مسلمان دستور پرده نشينى نداده، و تعبير (پردگيان ) در مورد زنان و تعبيراتى شبيه به اين جنبه اسلامى ندارد، آنچه در باره زن مسلمان لازم است داشتن همان پوشش اسلامى است، ولى زنان پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به خاطر وجود دشمنان فراوان و عيبجويان مغرض چون ممكن بود در معرض تهمتها قرار گيرند و دستاويزى به دست سياهدلان بيفتد اين دستور خاص به آنها داده شد و يا به تعبير ديگر به مردم داده شده كه به هنگام تقاضاى چيزى از آنها با آنها از پشت پرده تقاضاى خود را مطرح كنند.

مخصوصا تعبير به (وراء) (پشت ) گواه اين معنى است.

لذا قرآن بعد از اين دستور فلسفه آن را چنين بيان مى فرمايد: (اين براى پاكى دلهاى شما و آنان بهتر است )( ذلك اطهر لقلوبكم و قلوبهن ) .

گر چه اين نوع تعليل با حكم استحبابى منافات ندارد ولى ظهور امر در جمله (فاسئلوهن ) در وجوب متزلزل نمى شود چرا كه اين نوع تعليل در موارد احكام واجب ديگر نيز احيانا آمده است.

پنجمين حكم را به اين صورت بيان مى فرمايد: (شما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد)( و ما كان لكم ان تؤ ذوا رسول الله ) .

گر چه عمل ايذائى در خود اين آيه منعكس است و آن بيموقع به خانه پيامبر رفتن و پس از صرف غذا نشستن و مزاحم شدن، و در روايات شان نزول نيز آمده كه بعضى از كوردلان سوگند ياد كرده بودند كه بعد از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) با همسران او ازدواج كنند، اين سخن نيز ايذاء ديگرى بود، ولى به هر حال مفهوم آيه عام است و هر گونه اذيت و آزار را شامل مى شود.

سرانجام ششمين و آخرين حكم را در زمينه حرمت ازدواج با همسران پيامبر بعد از او چنين بيان مى كند: (شما هرگز حق نداريد كه همسران او را بعد از او به همسرى خويش در آوريد كه اين كار در نزد خدا عظيم است )( و لا ان تنكحوا ازواجه من بعده ابدا ان ذلكم كان عند الله عظيما ) .

در اينجا سؤ الى پيش مى آيد كه چگونه خداوند همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را كه بعضى به هنگام وفات او نسبتا جوان بودند از حق انتخاب همسر محروم ساخته است؟

پاسخ اين سئوال با توجه به فلسفه اين تحريم روشن است.

زيرا اولا چنانكه از شان نزول آيه دانستيم، بعضى به عنوان انتقامجوئى و توهين به ساحت مقدس پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) چنين تصميمى را گرفته بودند و از اين راه مى خواستند ضربه اى بر حيثيت آن حضرت وارد كنند.

ثانيا اگر اين مساله مجاز بود جمعى به عنوان اينكه همسر پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را بعد از او در اختيار خود گرفته اند ممكن بود اين كار را وسيله سوء استفاده قرار دهند، و به اين بهانه موقعيت اجتماعى براى خويش دست و پا كنند، و يا به عنوان اينكه آگاهى خاص از درون خانه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و تعليمات و مكتب او دارند به تحريف اسلام پردازند، و يا منافقين مطالبى را از اين طريق در ميان مردم نشر دهند كه مخالف مقام پيامبر باشد (دقت كنيد).

اين خطر هنگامى ملموس تر مى شود كه بدانيم گروهى خود را براى اين كار آماده ساخته بودند بعضى آن را به زبان آورده و بعضى شايد تنها در دل داشتند.

از جمله كسانى را كه بعضى از مفسران اهل سنت در اينجا نام برده اند طلحه است.

خداوندى كه بر اسرار نهان و آشكار آگاه است براى بر هم زدن اين توطئه زشت يك حكم قاطع صادر فرمود و جلو اين امور را به كلى گرفت، و براى تحكيم پايه هاى آن به همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) لقب ام المؤ منين داد تا بدانند ازدواج با آنها همچون ازدواج با مادر خويش است!

با توجه به آنچه گفته شد روشن مى شود كه چرا همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) لازم بود از اين محروميت استقبال كنند؟

در طول زندگى انسان گاه مسائل مهمى مطرح مى شود كه به خاطر آنها بايد فداكارى و از خودگذشتگى نشان داد، و از بعضى از حقوق حقه خود چشم پوشيد، به خصوص اينكه هميشه افتخارات بزرگ مسئوليتهاى سنگينى نيز همراه دارد، بدون شك همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) افتخار عظيمى از طريق ازدواجشان با پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) كسب كردند، داشتن چنين افتخارى نياز به چنين فداكارى هم دارد.

به همين دليل زنان پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بعد از او در ميان امت اسلامى بسيار محترم مى زيستند، و از وضع خود بسيار راضى و خشنود بودند، و آن محروميت را در برابر اين افتخارات ناچيز مى شمردند.

دومين آيه مورد بحث به مردم شديدا هشدار داده، مى گويد: (اگر چيزى را آشكار كنيد يا پنهان داريد خداوند از همه امور آگاه است )( ان تبدوا شيئا او تخفوه فان الله كان بكل شى ء عليما ) .

گمان نكنيد خدا از برنامه هاى ايذائى شما نسبت به پيامبرش با خبر نيست، چه آنها كه بر زبان جارى كردند و چه آنها كه در دل تصميم داشتند همه را به خوبى مى داند، و با هر كس متناسب كار و نيتش رفتار مى كند.

نكته ها:

به تناسب بحثى كه در آيات فوق در مورد وظائف مسلمانان به هنگام دعوت به ميهمانى پيامبر آمده بود. مناسب است گوشهاى از تعليمات اسلام را در ارتباط با اصل مساله (ميهماندارى و حق ميهمان و وظائف ميزبان ) بياوريم:

1 - ميهمان نوازى - اسلام اهميت خاصى براى مساله ميهمان نوازى قائل شده تا آنجا كه در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى خوانيم: الضيف دليل الجنة: (ميهمان راهنماى راه بهشت است )!.

اهميت و احترام ميهمان به اندازه اى است كه در اسلام به عنوان يك هديه آسمانى تلقى شده، رسولخدا مى فرمايد: اذا اراد الله بقوم خيرا اهدى اليهم هدية، قالوا: و ما تلك الهدية؟ قال: الضيف، ينزل برزقه، و يرتحل بذنوب اهل البيت: (هنگامى كه خداوند اراده كند نسبت به جمعيتى نيكى نمايد هديه گرانبهائى براى آنها مى فرستد، عرض كردند اى پيامبر خدا! چه هديه اى؟ فرمود: ميهمان، با روزى خويش وارد مى شود، و گناهان خانواده را با خود مى برد) (و بخشوده مى شوند).

جالب اينكه كسى نزد پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) عرض كرد: پدر و مادرم فداى تو باد، برنامه من اين است كه وضو را به طور كامل انجام مى دهم نماز را بر پا مى دارم، زكات را به موقع مى پردازم، و از ميهمان با آغوش باز و به خاطر خدا پذيرائى مى كنم.

فرمود: بخ! بخ! بخ! ما لجهنم عليك سبيل! ان الله قد براءك من الشح ان كنت كذلك: (آفرين، آفرين، آفرين بر تو باد! جهنم راهى به سوى تو ندارد، اگر چنين باشى خداوند تو را از هر گونه بخل پاك ساخته است )!

در اين زمينه سخن بسيار است اما براى اختصار به همين مقدار قناعت مى كنيم.

2 - رعايت سادگى در پذيرائى - با تمام اهميتى كه ميهمان دارد پذيرائيهاى پر تكلف و پر زرق و برق از نظر اسلام نه تنها كار خوبى نيست، بلكه رسما از آن نهى شده است، اسلام توصيه مى كند كه پذيرائيها ساده باشد، و يك خط جالب عادلانه در ميان ميهمان و ميزبان ترسيم كرده است و آن اينكه: (ميزبان از آنچه دارد مضايقه نكند، و ميهمان نيز بيش از آن را انتظار نداشته باشد)!

امام صادق (عليه‌السلام ) مى فرمايد: المؤ من لا يحتشم من اخيه، و ما ادرى ايهما اعجب؟ الذى يكلف اخاه اذا دخل عليه ان يتكلف له؟ او المتكلف لاخيه؟: (افراد با ايمان از برادر مؤ من خود رودرواسى ندارند، و من نمى دانم كداميك از اين دو عجيبتر است؟ كسى كه به هنگام ورود بر برادر خود او را به تكلف مى افكند؟ و يا كسى كه شخصا به سراغ تكلف براى ميهمان مى رود)؟.

(سلمان فارسى ) از پيغمبر گرامى اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) چنين نقل مى كند كه فرمود: ان لا نتكلف للضيف ما ليس عندنا، و ان نقدم اليه ما حضرنا: (براى ميهمان نسبت به آنچه نداريم تكلف نكنيم، و آنچه موجود است مضايقه ننمائيم ).

3 - حق ميهمان - گفتيم ميهمان از نظر اسلام يك هديه آسمانى، و فرستاده و رسول خداست، و بايد او را همچون جان گرامى داشت و نهايت احترام را در باره او انجام داد، تا آنجا كه امير مؤ منان على (عليه‌السلام ) از پيغمبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نقل مى كند كه فرمود: من حق الضيف ان تمشى معه فتخرجه من حريمك الى البر: (از حقوق ميهمان آنست كه او را تا در خانه بدرقه كنى ).

و تا آنجا كه به تكلف نيانجامد بايد وسايل آسايش و راحتى او را فراهم كرد، تا آنجا كه در حديثى داريم يكى از حقوق ميهمان اين است كه حتى خلال را براى او فراهم سازند (قال رسول الله (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ): ان من حق الضيف ان يعدله الخلال )!.

گاه مى شود ميهمانها افرادى كمرو و خجالتى هستند و به همين دليل دستور داده شده است كه از آنها در باره غذا خوردن سؤ ال نكنند، بلكه سفره غذا را آماده سازند، اگر مايل بود بخورد، چنانكه امام صادق (عليه‌السلام ) مى فرمايد: لا تقل لاخيك اذا دخل عليك اكلت اليوم شيئا؟ و لكن قرب اليه ما عندك، فان الجواد كل الجواد من بذل ما عنده: (هنگامى كه برادرت بر تو وارد شود از او سؤ ال نكن آيا امروز غذا خورده اى يا نه؟ آنچه دارى براى او حاضر كن، چرا كه سخاوتمند واقعى كسى است كه از بذل آنچه حاضر دارد مضايقه نكند).

از جمله وظايف ميزبان در پيشگاه خدا اين است كه غذائى را كه آماده ساخته است تحقير نكند چرا كه نعمت خدا هر چه باشد عزيز و محترم است، ولى در ميان مترفين و ارباب تكلف معمول است كه هر قدر سفره را رنگين كنند مى گويند: چيز ناقابلى بيش نيست و لايق مقام شما نمى باشد! همانگونه كه ميهمان نيز وظيفه دارد آنرا كوچك نشمرد.

در حديثى از امام صادق (عليه‌السلام ) مى خوانيم: هلك امرؤ احتقر لاخيه ما يحضره و هلك امرؤ احتقر من اخيه ما قدم اليه: (ميزبانى كه آنچه را براى برادرش آماده ساخته كوچك بشمرد هلاك (و گمراه ) شده است، همچنين ميهمانى كه آنچه را كه نزد او حاضر كرده اند كوچك بشمرد گمراه است )!.

اسلام به قدرى در گرامى داشتن ميهمان مو شكاف است كه مى گويد به هنگامى كه ميهمان وارد مى شود به او كمك كنيد اما براى رفتن از منزل به او كمك نكنيد مبادا تصور شود مايل به رفتن او هستيد!.

4 - وظايف ميهمان - هميشه مسئوليتها جنبه متقابل دارد يعنى همانگونه كه ميزبان وظايف مهمى در برابر ميهمان دارد در جهت مقابل نيز ميهمان وظايف قابل ملاحظه دارد.

علاوه بر آنچه در احاديث بالا ذكر شد ميهمان موظف است آنچه را صاحبخانه در مورد منزلش پيشنهاد مى كند انجام دهد، فى المثل هر جا را براى نشستن پيشنهاد مى كند بپذيرد.

امام صادق مى فرمايد: اذا دخل احدكم على اخيه فى رحله فليقعد حيث يامر صاحب الرحل، فان صاحب الرحل اعرف بعورة بيته من الداخل عليه: (هنگامى كه يكى از شما وارد منزلگاه برادر مسلمانش مى شود هر جا به او پيشنهاد مى كند بنشيند، چرا كه صاحب منزل به وضع منزل خود و آن قسمتهائى كه نبايد آشكار گردد آشناتر است ).

كوتاه سخن اينكه مساله ميهمان نوازى و آداب ميهمان دارى و وظايف و خصوصيات هر كدام بحث گسترده اى را در آداب معاشرت اسلامى به خود اختصاص داده، كسانى كه توضيح بيشترى در اين زمينه مى خواهند به بحار الانوار بابهاى 88 تا 94 از ابواب كتاب العشره از جلد 17، و كتاب محجة البيضاء جلد 3 باب چهارم (فضيلة الضيافة ) مراجعه كنند.

اما با نهايت تاسف در عصر ما كه عصر غلبه ماديگرى بر جهان است اين سنت قديمى انسانى چنان محدود شده كه در بعضى از جوامع غربى تقريبا برچيده شده است، و شنيده ايم هنگامى كه بعضى از آنها به كشورهاى اسلامى مى آيند و گستردگى ميهمان دارى و ميهمان نوازى را كه هنوز در خانواده هاى اصيل اين مرز و بوم به صورت گرم و مملو از عواطف برقرار است مى بينند، شگفت زده مى شوند كه چگونه ممكن است افرادى بهترين وسائل موجود خانه و باارزشترين غذاهاى خود را براى پذيرائى مهمانهائى كه گاهى با آنها ارتباط كمى دارند، و شايد تنها در يك سفر كوتاه آشنا شده اند بگذارند؟!.

ولى توجه به احاديث اسلامى كه گوشه اى از آن در بالا آمد دليل اين ايثار و فداكارى را روشن مى سازد و محاسبات معنوى را در اين رابطه مشخص مى كند، محاسباتى كه براى ماده پرستان فرهنگ نامفهومى است.

آيه (55) و ترجمه

( لا جناح عليهن فى ابائهن و لا أبنائهن و لا اخوانهن و لا أبناء اخوانهن و لا أبناء أخواتهن و لا نسائهن و لا ما ملكت أيمانهن و اتقين الله ان الله كان على كل شى ء شهيدا ) (55)

ترجمه:

55 - بر آنها (همسران پيامبر) گناهى نيست كه با پدران، و فرزندان، و برادران، و فرزندان برادران، و فرزندان خواهران خود، و زنان مسلمان و بردگان خويش (بدون حجاب و پرده تماس بگيرند) و تقواى الهى را پيشه كنيد كه خداوند بر هر چيزى آگاه است.

شان نزول:

بعضى از مفسران چنين نقل كرده كه بعد از نزول آيه حجاب (آيه گذشته ) پدران و فرزندان و بستگان همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) خدمتش عرض كردند اى رسولخدا! ما نيز با آنها از پشت پرده سخن گوئيم؟ آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت كه اين حكم شامل شما نمى شود.

تفسير:

مواردى كه از اين قانون حجاب مستثنى است

از آنجا كه در آيه گذشته حكم مطلقى در باره حجاب در مورد همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آمده بود و اطلاق اين حكم اين توهم را به وجود مى آورد كه محارم آنها نيز موظف به اجراى آن هستند و تنها از پشت پرده بايد با آنها تماس بگيرند، آيه فوق نازل شد و حكم اين مساله را شرح داد.

مى فرمايد: (بر همسران پيامبر گناهى نيست كه با پدران، فرزندان، برادران، فرزندان برادران، فرزندان خواهران خود، و زنان مسلمان، و بردگان خود بدون حجاب تماس داشته باشند)( لا جناح عليهن فى آبائهن و لاابنائهن و لا اخوانهن و لا ابناء اخوانهن و لا ابناء اخواتهن و لا نسائهن و لا ما ملكت ايمانهن ) .

و به تعبير ديگر محارم آنها كه منحصر در اين شش گروهند مستثنى مى باشد، و اگر گفته شود افراد ديگرى نيز جزء محارم هستند كه در اين شش گروه نامى از آنها به ميان نيامده مانند عموها و دائيها در پاسخ بايد گفت:

از آنجا كه قرآن فصاحت و بلاغت را در عاليترين شكلش رعايت مى كند و يكى از اصول فصاحت اين است كه هيچ كلمه اضافى در سخن نباشد لذا در اينجا از ذكر عموها و دائيها خوددارى كرده، چرا كه با ذكر فرزندان برادر، و فرزندان خواهر، محرميت عموها و دائيها روشن مى شود، زيرا محرميت همواره دو جانبه است، همانگونه كه فرزند برادر نسبت به انسان محرم است، او هم نسبت به فرزند برادرش محرم خواهد بود (و مى دانيم چنين زنى عمه محسوب مى شود) و نيز همانگونه كه فرزند خواهر بر او محرم است او نيز به فرزند خواهر محرم مى باشد (و مى دانيم چنين زنى خاله حساب مى شود).

هنگامى كه عمه و خاله نسبت به پسر برادر و پسر خواهر محرم باشد عمو و دائى نيز نسبت به دختر برادر و دختر خواهر محرم خواهد بود (چرا كه ميان (عمو) و (عمه )، و نيز (دائى ) و (خاله ) هيچ تفاوتى نيست ) و اين يكى از ريزهكاريهاى قرآن است (دقت كنيد).

در اينجا سؤ ال ديگرى مطرح مى شود كه (پدر شوهر) و (پسر شوهر) نيز جزء محارم زن محسوب مى شود، چرا ذكرى از اينها در اينجا به ميان نيامده؟ در حالى كه در آيه 31 سوره (نور) آنها نيز به عنوان محارم مطرح شده اند.

پاسخ اين سؤ ال نيز روشن است، زيرا در اين آيه منحصرا سخن از حكم همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در ميان است، و مى دانيم پيغمبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در زمان نزول اين آيات نه پدرش در حيات بود، و نه اجدادش و نه فرزند پسرى داشت (باز هم دقت كنيد).

عدم ذكر برادران و خواهران (رضاعى ) و مانند آن نيز به خاطر آنست كه آنها در حكم برادر و خواهر و ساير محارم محسوب مى شوند و نياز به ذكر مستقل ندارند.

و در پايان آيه لحن سخن را از (غائب ) به (خطاب ) تغيير داده، همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را مخاطب ساخته مى گويد: (تقوا را پيشه كنيد كه خداوند بر هر چيزى آگاه است، و هيچ چيز بر او مخفى و پنهان نيست )( و اتقين الله ان الله كان على كل شى ء شهيدا ) .

چه اينكه حجاب و پرده، و مانند اينها همه وسائلى براى حفظ از گناه بيش نيست، ريشه اصلى همان تقوا است كه اگر نباشد حتى اين وسائل نيز سودى نخواهد بخشيد. ذكر اين نكته نيز در اينجا لازم به نظر مى رسد كه (نسائهن ) (زنان آنها) اشاره به زنان هم كيش و مسلمان است، زيرا همانگونه كه در تفسير سوره (نور) گفتيم براى زنان مسلمان شايسته نيست كه در برابر زنان غير مسلمان بدون پوشش باشند، چرا كه آنها ممكن است مطالب را براى شوهرانشان توصيف كنند. و اما جمله او ما ملكت ايمانهن همانگونه كه در تفسير سوره (نور) نيز گفتيم مفهوم وسيعى دارد هم كنيزان را شامل مى شود و هم غلامان را، اما طبق بعضى از روايات اسلامى اختصاص به كنيزان دارد، و بنابر اين ذكر آنها بعد از ذكر زنان به طور كلى ممكن است از اين نظر باشد كه كنيزان غير مسلمان را نيز شامل مى شود (دقت كنيد).