تفسیر نمونه جلد ۱۹

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 28150
دانلود: 2072


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 67 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 28150 / دانلود: 2072
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 19

نویسنده:
فارسی

آيه (171) تا (177) و ترجمه

( و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين ) (171)( إنهم لهم المنصورون ) (172)( و إن جندنا لهم الغالبون ) (173)( فتول عنهم حتى حين ) (174)( و ابصرهم فسوف يبصرون ) (175)( افبعذابنا يستعجلون ) (176)( فاذا نزل بساحتهم فسأ صباح المنذرين ) (177)

ترجمه:

171 - وعـده قـطـعـى مـا بـراى بـنـدگـان مـرسـل مـا از قبل مسلم شده.

172 - كه آنها يارى مى شوند.

173 - و لشكر ما (در تمام صحنه ها) پيروزند.

174 - از آنها روى بگردان تا زمان معينى (تا زمانى كه فرمان جهاد صادر شود).

175 - و وضـع آنـهـا را بـنـگـر (چـه بـى مـحـتـوا اسـت ) امـا بـه زودى آنـهـا (محصول اعمال خود را) مى بينند.

176 - آيا آنها براى عذاب ما عجله مى كنند؟!

177 - اما هنگامى كه عذاب ما در صحن خانه هاشان فرود آيد صبحگاهان بدى خواهند داشت.

تفسير:

حزب الله پيروز است!

به دنبال بحثهاى گوناگونى كه پيرامون مبارزات انبياى بزرگ و كارشكنيهاى مشركان بـى ايـمـان طـى آيـات ايـن سـوره آمـده اسـت، اكـنون كه به آخرين آيات سوره نزديك مى شـويـم مـهـمـتـرين مسأله را در اين رابطه بيان مى كند، و حسن ختام را به عاليترين وجه نشان مى دهد، و آن خبر از پيروزى نهائى لشكر خدا بر لشكر شيطان و دشمنان حق است، تا مؤ منان اندكى كه به هنگام نزول اين آيات در مكه تحت فشار دشمنان اسلام بودند، و هـمـچـنـيـن هـمه مؤ منان محروم در هر عصر و زمان به اين وعده بزرگ الهى دلگرم شوند و گـرد و غـبـار يـاس ‍ و نـومـيدى را از دل و جان خود بشويند و براى ادامه مبارزه با لشكر باطل آماده و مقاوم گردند.

مـى فـرمـايـد: وعـده قـطـعـى مـا بـراى بـنـدگـان مـرسـل مـا از قبل مسلم شده( و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين ) .

كه آنها يارى مى شوند( انهم لهم المنصورون ) .

و لشكر ما در تمام صحنه ها پيروزند( و ان جندنا لهم الغالبون ) .

چه عبارت صريح و گويا، و چه وعده روح پرور و اميدبخشى؟!

آرى پـيـروزى لشـكـر حـق بـر باطل، و غلبه جند الله و يارى خداوند نسبت به بندگان مـرسـل و مـخـلص از وعـده هاى مسلم او، و از سنتهاى قطعى است كه در آيات فوق به عنوان سبقت كلمتنا (اين وعده و سنت ما از آغاز بوده ) مطرح شده است.

نظير اين مطالب در آيات فراوان ديگرى از قرآن مجيد آمده است: در آيه 47 سوره روم مى خوانيم:( و كان حقا علينا نصر المؤ منين ) يارى كردن مؤ منان حقى است مسلم بر ما!

و در آيـه 40 سـوره حـج آمـده اسـت:( و ليـنصرن الله من ينصره ) : خداوند هر كس را كه به يارى آئين او برخيزد ياريش مى كند.

و در آيه 51 از سوره غافر مى خوانيم:( انا لننصر رسلنا و الذين آمنوا فى الحياة الدنيا و يـوم يـقـوم الاشـهـاد ) : مـا رسـولان خـود و افـراد بـا ايـمـان را در زندگى دنيا و در (روز رستاخيز) آن روز كه شاهدان به حق قيام مى كنند يارى مى دهيم.

و بـالاخـره در آيه 21 سوره مجادله با قاطعيت تمام از اين غلبه و پيروزى به عنوان يك سنت قطعى سخن مى گويد: كتب الله لاغلبن انا و رسلى: خداوند مقرر داشته است كه من و رسولانم بطور قطع غلبه خواهيم كرد!

بديهى است خداوندى كه بر همه چيز توانا است، و در وعده هاى او هرگز تخلف نبوده و نـيـسـت، مـى تـوانـد بـه ايـن وعـده بـزرگ خـود جـامـه عـمـل بـپـوشـانـد، و هـمانند سنتهاى تخلف ناپذير عالم هستى بى كم و كاست مردان حق را پيروز گرداند.

اين وعده الهى يكى از مهمترين مسائلى است كه رهروان راه حق به آن دلگرمند، و از آن روح و جـان مـى گـيـرنـد، هـر زمـان خـسـتـه شـوند با آن نفس، تازه مى كنند، و خون جديدى در عروقشان جارى مى شود.

يك سؤ ال مهم

در ايـنـجا سؤ الى مطرح مى شود و آن اينكه: اگر مشيت و اراده الهى بر يارى پيامبران و پـيـروزى مـؤ مـنـان قـرار گـرفـتـه، چـگـونـه مـشـاهـده مـى كـنـيـم كـه در طـول تـاريـخ پـرمـاجـراى بـشر پيامبرانى به شهادت رسيدند، و گروههائى از مؤ منان مـواجـه بـا شـكـسـت شـدنـد؟ اگـر اين يك سنت تخلف ناپذير الهى است، پس اين استثناها براى چيست؟!

در پاسخ مى گوئيم:

اولا: پـيروزى معنى وسيعى دارد، و هميشه به معنى غلبه ظاهرى و جسمانى بر دشمن نيست، گاه پيروزى پيروزى مكتب است، و مهمترين پيروزى همين است، فرض كنيد پيامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در يكى از غزوات شهيد شده بود، اما مى بينيم آئينش دنيا را گرفته، آيا ممكن است اين شهادت را به شكست تعبير كنيم؟

مـثـال روشـنـتـر ايـنـكـه امام حسين (عليه‌السلام ) و يارانش در كربلا واقعا شربت شهادت نـوشـيـدنـد، ولى هـدف آنـهـا ايـن بـود كـه چهره زشت بنى اميه را كه مدعى خلافت پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بودند اما در حقيقت جامعه اسلامى را به عصر جاهليت باز مـى گـردانـدنـد نـشان دهند، و به اين هدف بزرگ رسيدند، مسلمانان را از خطر آنان آگاه كـردنـد و اسـلام را از سـقـوط رهـائى بـخـشيدند، آيا مى توان گفت آنها در كربلا مغلوب شدند؟!

مـهم اين است كه انبيأ و جنود الهى يعنى مؤ منان در برابر تمام تلاشهاى مستمر و منسجم دشـمـنـان حـق تـوانـستند اهداف خود را در دنيا پيش ببرند و پيروان زيادى پيدا كنند و خط مكتبى خود را تداوم بخشند، و در برابر آن همه طوفان قد علم كنند و حتى در دنياى امروز افكار اكثريت مردم جهان را به خود متوجه سازند.

نـوع ديـگـر از پـيـروزى داريـم كـه پـيـروزى تـدريـجـى در بـرابـر دشـمـن در طـول قـرنـهـا اسـت كـه گـاه نـسـلى به ميدان مى آيد و پيروز نمى شود، اما نسلهاى آينده دنبال كار آنها را مى گيرند و به پيروزى مى رسند (مانند پيروزى نهائى لشكر اسلام بـر لشـكـر صـليـبـيـون بـعد از دويست سال!) اين نيز پيروزى براى مجموع محسوب مى شود.

ثانيا: فراموش نبايد كرد كه وعده خداوند دائر به غلبه مؤ منان يك وعده مـشـروط اسـت نـه مـطـلق، و بـسـيارى از اشتباهات از عدم توجه به اين حقيقت سرچشمه مى گيرد.

زيرا در آيات مورد بحث كلمه عبادنا (بندگان ما) و جندنا (لشكر ما) و يا تعبيرات مشابه ديگرى كه در اين زمينه در ساير آيات قرآن آمده، مانند( حزب الله - و - الذين جاهدوا فينا - و - و ليـنـصـرن الله مـن يـنـصـره ) و مـانـنـد ايـنـهـا هـمـه دليل روشنى است براى شرائط پيروزى.

مـا مـى خـواهـيـم نـه مـؤ مـن مـجـاهـدى بـاشـيـم، و نـه جـنـد مـخـلصـى، و بـا ايـن حال بر دشمنان حق و عدالت پيروز شويم!

مـا مى خواهيم در مسير الهى با افكار و برنامه هاى شيطانى پيش برويم، بعد تعجب مى كـنـيـم كـه چـرا مـغـلوب دشـمـنـان هـسـتـيـم، مـگـر مـا بـه وعـده هـاى خـود عمل كرده ايم كه از خدا مطالبه وفا به وعده هايش مى كنيم؟!

در جـنـگ احـد پـيـامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) وعده پيروزى به مسلمانان داده بـود، و در مرحله اول جنگ نيز پيروز شدند، اما گروهى به فكر جمع آورى غنائم و ايجاد تفرقه و نفاق و رها كردن فرمان رسول خدا افتادند، و در حفاظت از دستاورد پيروزى آغاز جنگ و دره احد كوتاهى كردند، و همين امر سبب شكست نهائى آنها در آن جنگ شد.

گـويـا گـروهـى كـه خود را طلبكار مى دانستند خدمت پيامبر اسلام آمدند و با لحن خاصى عرض كردند پس وعده پيروزى چه شد؟

قـرآن جـواب بسيار جالبى به آنها گفت كه شاهد گفتار ما است، فرمود:( و لقد صدقكم الله وعده اذ تحسونهم باذنه حتى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم من بعد ما اراكم مـا تحبون منكم من يريد الدنيا و منكم من يريد الاخرة ثم صرفكم عنهم ليبتليكم و لقد عفا عنكم و الله ذو فضل على المؤ منين ) :

خداوند وعده خود را به شما (درباره پيروزى بر دشمن در احد) محقق ساخت، در آن هنگام كه (در آغـاز جـنـگ ) دشـمـنـان را بـه فـرمان او مى كشتيد، و اين پيروزى همچنان ادامه داشت تا ايـنـكـه سـسـت شـديـد، و در كـار خـود بـه نزاع پرداختيد، و بعد از آنكه (به مطلوب خود رسـيـديد) و آنچه را دوست مى داشتيد خداوند به شما نشان داد، نافرمانى كرديد بعضى از شـمـا خـواهـان دنـيـا بـودنـد، و بـعـضـى خـواهـان آخـرت (بـا ايـن حـال بـاز شـمـا را از شـكـسـت كـامـل نـجـات داد) و آنـهـا را از شما منصرف ساخت تا شما را بـيـازمـايـد، و شـمـا را مـشـمـول عـفـو خـود قـرار داد، و خـداونـد نـسـبـت بـه مـؤ مـنـان فضل و بخشش دارد (آل عمران آيه 152).

تعبيراتى مانند فشلتم (سست شديد).

تنازعتم (به اختلاف پرداختيد).

عصيتم (نافرمانى كرديد).

به خوبى نشان مى دهد كه آنها شرائط نصرت الهى و پيروزى بر دشمن را رها كردند، در نتيجه به مقصود خود نرسيدند.

آرى خـداونـد هرگز قول نداده است كه هر كس نام خود را مسلمان و سرباز اسلام نهاد، و دم از جـنـد الله، و حـزب الله زد، در تـمـام صـحـنـه هـا بـر دشـمن غلبه كند، اين وعده الهى مـخـصـوص كـسـانـى اسـت كـه از قـلب و جـان خـواهـان رضـاى خـدا و از نـظـر عمل در خط فرمان او باشند و تقوا و امانت را فراموش نكنند.

نظير همين سؤ ال و جواب را در مورد دعا و وعده اجابت الهى نيز گفته ايم.

سپس در ادامه اين آيات هم براى دلدارى پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و مؤ منان و تـأكـيد بر پيروزى، و هم تهديد مشركان بيخبر مى گويد: از آنها روى بگردان و آنها را تا زمان معينى به حال خود بگذار! (فتول عنهم حتى حين ).

تـهـديـدى اسـت پـر مـعـنـى و هـول انـگيز كه از اطمينان به پيروزى نهائى سرچشمه مى گيرد، به خصوص اينكه تعبير حتى حين (تا مدتى ) به صورت سربسته ادأ شده است، امـا تـا چـه مـدت؟ تـا زمـان هـجـرت؟ تـا موقع جنگ بدر؟ تا فتح مكه؟ و يا زمانى كه شرائط قيام نهائى و عمومى مسلمانان بر ضد اين كوردلان فراهم گردد؟ دقيقا معلوم نيست.

نـظـيـر اين تعبير در آيات ديگر قرآن نيز ديده مى شود: گاه مى گويد:( فاعرض عنهم و تـوكـل عـلى الله ) از آنـهـا روى بـگـردان و بـر خـدا توكل كن (نسأ - 81).

در جـاى ديـگـر مى گويد:( قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون ) : بگو الله سپس آنها را رها كن كه در دروغهاى خود بازى كنند (انعام - 91).

سـپـس ايـن جـمـله را با تهديد ديگرى تأكيد كرده، مى فرمايد: وضع آنها را بنگر (چه بـى محتوا است لجاجت هايشان، دروغهايشان، خرافاتشان، و خيره سريهايشان را) اما به زودى آنها نيز نتيجه شوم كار خود را مى بينند( و ابصرهم فسوف يبصرون ) .

به زودى پيروزى تو و مؤ منان، و شكست ذلت بار خود را در اين دنيا، و مجازات الهى را در جهان ديگر خواهند ديد.

و از آنـجـا كـه ايـن خـيـره سـران بى شرم پيوسته اين سخن را تكرار مى كردند كه وعده عـذاب الهـى چـه شـد؟ و اگـر راسـت مى گوئى چرا معطلى؟ قرآن با لحنى تهديدآميز در پاسخ آنها مى گويد: آيا اينها براى عذاب ما عجله مى كنند؟ گاه مى گويند متى هذا الوعد (اين وعده الهى چه شده ) و گاه مى گويند متى هذا الفتح (اين پيروزى كى خواهد آمد)( افبعذابنا يستعجلون ) .

امـا هـنگامى كه عذاب ما در صحن خانه شان فرود آيد و روزگارشان تيره و تار شود، آن روز مـى فـهـمـنـد چـه بـد و خـطـرنـاك اسـت صـبـح انـذار شـده گـان( فـاذا نزل بساحتهم فسأ صباح المنذرين ) .

تـعـبـيـر بـه سـاحـة ( صـحـن خـانـه و فـضـاى مـيـان خـانـه هـا) بـراى ايـن اسـت كـه نـزول عـذاب را در مـتـن زنـدگـى آنـهـا مـجـسـم كـنـد، و مبدل شدن كانون آرامش آنها را به كانونى از وحشت و اضطراب نشان دهد.

تـعبير به صباح المنذرين (صبح انذار شدگان ) ممكن است اشاره به اين باشد كه عذاب الهـى بـر اين قوم لجوج و ستمگر - همانند بسيارى از اقوام پيشين - صبحگاهان فرود مى آيد.

و يـا بـه ايـن مـعـنـى اسـت كه مردم همگى در انتظار اين هستند كه صبحشان با خير و نيكى شروع شود اما اينها صبحگاهانى بد و تيره و تار در پيش دارند.

و يـا ايـنـكـه صـبـح مـوقع بيدارى است، اينها نيز زمانى بيدار مى شوند كه راه نجاتى باقى نمانده و كار از كار گذشته است.

آيه (178) تا (182)و ترجمه

( و تول عنهم حتى حين ) (178)( و ابصر فسوف يبصرون ) (179)( سبحان ربك رب العزة عما يصفون ) (180)( و سلام على المرسلين ) (181)( و الحمد لله رب العالمين ) (182)

ترجمه:

178 - از آنها روى بگردان تا زمان معينى.

179 - و وضـع كـارشـان را بـبـيـن، آنـهـا نـيـز بـه زودى (محصول اعمال خود را) مى بينند.

180 - مـنـزه اسـت پـروردگـار، پـروردگار عزت (و قدرت ) از توصيفهايى كه آنها مى كنند.

181 - و سلام بر رسولان.

182 - و حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار عالميان است.

تفسير:

به آنها اعتنا مكن!

گـفـتيم آيات آخر اين سوره در حقيقت وسيله اى است براى دلدارى پيامبر و مؤ منان راستين و تهديدى است براى كفار لجوج.

دو آيـه نخست از آيات مورد بحث همان است كه قبلا هم آمده بود، و بار ديگر براى تأكيد در اينجا تكرار مى شود، با لحنى تهديدآميز مى فرمايد: از آنـهـا روى بـگـردان و آنـان را بـه حـال خـود واگـذار تـا مـدت مـعـيـنـى( و تول عنهم حتى حين ) .

لجـاجـت و كـارشـكـنى آنها و تكذيب و انكارشان را بنگر كه آنها نيز به زودى نتيجه كار خود را مى نگرند!( و ابصر فسوف يبصرون ) .

ايـن تـكرار چنانكه گفتيم به خاطر تأكيد است كه آنها بدانند اين يك مسأله قطعى است كـه بـه زودى مـجـازات و شـكـسـت و نـاكـامـى خـود را خـواهند ديد، و به نتائج مرارت بار اعمالشان گرفتار مى شوند و پيروزى مؤ منان نيز قطعى و مسلم است.

يـا بـه خـاطـر ايـن اسـت كـه نـخـسـت آنها را به مجازات دنيا تهديد مى كند و بار دوم به مجازات و كيفر الهى در آخرت.

سپس سوره را با سه جمله پر معنى درباره خداوند و پيامبران و جهانيان پايان مى دهد.

مـى فـرمـايد: منزه است پروردگار تو، پروردگار عزت و قدرت از اين توصيفهاى بى اساسى كه مشركان و جاهلان مى كنند( سبحان ربك رب العزة عما يصفون ) .

گـاه فـرشـتـگـان را دخـتـران او مـى نـامـنـد، گـاه در مـيـان او و جـن نـسـبـى قائل مى شوند، و گاه موجودات بى ارزشى همچون قطعات سنگ و چوب را همرديف او قرار مى دهند.

تـكـيـه بـر عـزت (قدرت مطلق و شكست ناپذير) در حقيقت به معنى كشيدن خط بطلان بر تمام اين معبودهاى خيالى است.

در آيـات اين سوره گاه سخن از تسبيح و تنزيه عباد الله المخلصين به ميان آمده، و گاه سـخـن از تـسـبـيـح فـرشـتگان، و در اينجا سخن از تسبيح و تنزيه خداوند نسبت به ذات پاكش مى باشد.

و در جمله دوم همه پيامبران را مورد لطف بى پايان خويش قرار داده و مى گويد: سلام بر رسولان( و سلام على المرسلين ) .

سـلامى كه نشانه سلامت و عافيت از هر گونه عذاب و كيفر روز قيامت، سلامى كه امان در برابر شكستها و دليل بر پيروزى بر دشمنان است.

قـابل توجه اينكه در آيات اين سوره بر بسيارى از پيامبران جداگانه سلام فرستاده، در آيه 79 فرمود:( سلام على نوح فى العالمين ) ، و در آيه 109( سلام على ابراهيم ) ، و در آيه 120( سلام على موسى و هارون ) و در آيه 130( سلام على الياسين ) .

امـا در ايـنـجـا تـمـام ايـن سـلامـهـا و غـير اينها را در يك جمله خلاصه و جمع بندى كرده مى فرمايد: سلام بر همه پيامبران مرسل.

و سرانجام آخرين جمله سخن را با حمد الهى پايان داده مى گويد: حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است( و الحمد لله رب العالمين ) .

سـه آيـه اخـيـر مـى تـوانـد اشـاره و مـرورى اجـمـالى بـر تـمـام ايـن مسائل اين سوره باشد، چرا كه بخش مهمى از اين سوره پيرامون توحيد و مبارزه با انواع شـرك بـود، و آيه اول با تسبيح و تنزيه خداوند از توصيفهاى مشركان همه را بازگو مى كند.

بـخـش ديـگـرى از اين سوره بيان گوشه هائى از حالات هفت پيامبر بزرگ بود، آيه دوم اشاره اى به آنها است.

و بالاخره بخش ديگرى از نعمتهاى الهى، مخصوصا انواع نعمتهاى بهشتى، و پـيـروزى جـنـود الهـى بر لشكر كفر سخن مى گفت، و حمد و ستايش خدا در پايان كار اشاره اى به همه اينها است.

بـعـضـى از مفسران تحليل ديگرى در مورد آيات سه گانه آخر اين سوره دارند، و آن اين است:

مـهـمـتـريـن مسائلى كه انسان را به خود مشغول مى دارد معرفت سه چيز است: نخست معرفت خـداونـد عـالم بـه مـقـدار توانائى بشر، و آخرين كارى كه انسان در اين زمينه مى تواند انجام دهد سه امر است:

منزه دانستن او از آنچه شايسته مقام او نيست كه با لفظ سبحان بيان شده.

و تـوصـيـف او بـه تـمـام صـفـات كـمـال كـه بـا كـلمـه رب كـه دليل بر حكمت و رحمت خداوند و مالكيت و تربيت موجودات است اشاره شده.

و منزه بودن از هر گونه شريك و نظير كه در جمله عما يصفون آمده است.

دومـيـن مـسـأله مـهـم در زنـدگـانـى انـسـانـهـا مـسـأله تكميل نقائص است كه آن نيز بدون وجود رهبران الهى و ارشادكنندگان آسمانى ممكن نيست، و جمله سلام على المرسلين اشاره اى به آن است.

سـومـيـن مسأله مهم در زندگى انسان اين است كه بداند سرنوشت او بعد از مردن چگونه خواهد بود؟ در اينجا توجه به نعمتهاى رب العالمين و مقام غنا و رحمت و لطف او، به انسان آرامش مى دهد - و الحمد لله رب العالمين.

نكته:

آنچه در پايان هر كار بايد به آن انديشيد

در روايات متعددى كه گاه از شخص پيامبر گرامى اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و گـاه از امـيـر مـؤ مـنـان (عليه‌السلام ) و گـاه از امـام بـاقـر (عليه‌السلام ) نـقـل شـده مـى خوانيم: من اراد ان يكتال بالمكيال الاوفى (من الاجر يوم القيامة ) فليكن آخر كـلامـه فى مجلسه سبحان ربك رب العزة عما يصفون و سلام على المرسلين و الحمد لله رب العـالمـيـن: كـسـى كـه مـى خـواهـد در روز قـيـامت اجر و پاداش او با پيمانه بزرگ و كـامـل داده شود بايد آخرين سخنش در هر مجلسى كه مى نشيند اين بوده باشد( سبحان ربك رب العزة عما يصفون سلام على المرسلين و الحمد لله رب العالمين ) .

آرى مـجـلس خود را با تنزيه ذات خدا، و درود فرستادن بر پيامبران او، و حمد و شكر در بـرابـر نـعـمـتـهـاى پروردگار پايان دهد، تا اگر كارى نادرست يا سخنى ناروا در آن مجلس از او سر زده جبران گردد.

در كـتـاب تـوحيد صدوق چنين آمده است كه يكى از دانشمندان شام به خدمت امام باقر (عليه السـلام ) رسـيـد عـرض كـرد: آمـده ام از شـمـا مـسـأله اى سـؤ ال كـنـم كـه هـيـچ كـس تـاكنون به درستى براى من تفسير نكرده است، از سه گروه سؤ ال كردم هر كدام جوابى بر خلاف ديگرى گفتند.

امام باقر (عليه‌السلام ) فرمود مسأله تو چيست؟

عـرض كـرد سـؤ ال مـن ايـن اسـت كـه نـخـسـتـيـن چـيـزى را كـه خـداونـد متعال آفريد چه بود؟ بعضى به من گفته اند قدرت بوده و بعضى علم و بعضى روح.

فرمود: هيچيك پاسخ صحيح به تو نداده اند، اكنون به تو خبر مى دهم كـه در آغـاز خـدا بـود و چـيـزى غـيـر از او نـبـود، و در عـيـن حال قادر و عزيز بود و هنوز عزتى آفريده نشده بود (او در ذات پاكش هم قدرت داشت و هـم عـلم بى آنكه نياز به آفرينش علم و قدرت داشته باشد) سپس افزود: اين همان چيزى است كه خدا مى فرمايد سبحان ربك رب العزة عما يصفون اشاره به اين كه سخنانى كه ايـن و آن بـه تـو گـفـتـه انـد سـخـنـان شـرك آلودى بـوده كـه مشمول اين آيه مى باشد خداوند از ازل قادر و عالم و عزيز بوده است.

پـروردگارا! خودت قول داده اى كه رسولانت را يارى و جنودت را پيروز گردانى، ما را در خـط رسـولان، و در صـفـوف جـنودت قرار ده، و بر دشمنان خونخوارى كه از شرق و غرب عالم براى نابودى و خاموش كردن نور قرآن برخاسته اند پيروز فرما!

بارالها! ما را از آلودگى به هر گونه شرك، و انحراف از طريق توحيد مصون و محفوظ دار.

خـداونـدا! مشكلاتى كه انبياى مرسل در طول تاريخ در برابر لشكر شرك و كفر داشتند هـم اكـنـون در بـرابـر جـامـعـه اسـلامـى ما مجسم شده است، همان سلامى را كه مايه سلامت پيامبران مرسل بود شامل حال ما در اين معركه ها فرما.

سوره ص

مقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و داراى 88 آيه است

محتواى سوره (ص )

ايـن سـوره در حـقـيـقـت مـكملى براى سوره صافات است، و استخوان بندى مطالبش شباهت زيـادى بـا اسـتـخـوان بـنـدى سـوره صافات دارد، و از اين نظر كه سوره مكى است تمام ويژگيهاى اين سوره ها را در زمينه بحث از مبدء و معاد و رسالت پيامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در بـر دارد، و آنـرا بـا مـطـالب حـسـاس ديگرى آميخته، و در مجموع معجونى شفابخش براى همه جويندگان راه حق فراهم ساخته است.

محتواى اين سوره را در پنج بخش مى توان خلاصه كرد:

بـخـش اول از مـسـأله تـوحـيـد و مبارزه با شرك و مسأله نبوت پيامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و سـرسـخـتـى و لجـاجـت دشمنان مشرك در برابر اين دو امر سخن مى گويد.

بخش دوم گوشه هائى از تاريخ نه نفر از پيامبران خدا را منعكس ساخته، و بالخصوص از داود و سليمان و ايوب بحث بيشترى دارد، مشكلات آنها را در زندگى و دعوت به سوى خـدا مـنـعـكـس مـى سازد تا درسى باشد آموزنده براى مؤ منان نخستين كه در آن موقع تحت فشار شديدى قرار داشتند.

بـخـش سـوم سـخـن از سـرنـوشـت كـفـار طـاغـى و يـاغـى در قـيـامـت و تـخـاصـم و جـنـگ و جـدال آنـهـا در دوزخ مـى گـويد، و به مشركان و افراد بى ايمان نشان مى دهد كه پايان كار آنها به كجا خواهد رسيد.

چـهارمين بخش سخن از آفرينش انسان و مقام والاى او و سجده كردن فرشتگان براى آدم مى گـويـد، و نـشان مى دهد كه فاصله قوس ‍ صعودى و نزولى انسان تا چه حد عظيم است، تـا ايـن كـوردلان بـيخبر به ارزش وجودى خويش پى برند، و در برنامه هاى انحرافى خود تجديد نظر كنند و از زمره شياطين بدر آيند.

پنجمين و آخرين بخش تهديدى است براى همه دشمنان لجوج، و تسلى خاطرى است براى پـيـامـبـر اسـلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و بـيـان ايـن واقعيت كه او در دعوت خود هيچگونه اجر و مزدى از كسى نمى طلبد، و هيچ درد و رنجى براى كسى نمى خواهد.

فضيلت تلاوت اين سوره

در فضيلت اين سوره كه به خاطر آغازش به نام سوره (ص ) ناميده شده، در روايتى از پـيـامـبـر گـرامـى اسـلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى خوانيم: من قرء سورة ص اعـطـى مـن الاجـر بـوزن كـل جـبـل سـخـره الله لداود حـسنات و عصمه الله ان يصر على ذنب صغيرا او كبيرا:

كـسـى كـه سـوره (ص ) را بخواند به اندازه هر كوهى كه خدا مسخر داود فرموده بود حسنه به او مى دهد، و از آلوده شدن و اصرار بر گناه صغير و كبير حفظ مى كند.

و در حـديـث ديـگـرى از امـام بـاقـر (عليه‌السلام ) چنين آمده: من قرء سورة ص فى ليلة الجـمـعـة اعـطـى مـن خـيـر الدنـيـا و الاخـرة مـا لم يـعـط احـد مـن النـاس الا نـبـى مرسل او ملك مقرب، و ادخله الله الجنة و كل من احب من اهلبيته حتى خادمه الذى يخدمه:

كـسـى كـه سـوره (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را در شـب جـمـعـه بـخواند از خير دنيا و آخرت آنقدر (از سوى خـداونـد) بـه او بـخـشـيـده مـى شـود كـه بـه هـيـچـكـس داده نـشـده، جـز پـيـامـبـران مـرسـل، و فـرشـتـگـان مقرب، و خدا او و تمام كسانى را كه از خانواده اش مورد علاقه او هستند وارد بهشت مى كند، حتى خدمتگذارى كه به او خدمت مى كرده.

هـر گـاه مـحـتـواى ايـن سـوره را در كـنـار اين پاداشها بچينيم، پيوند و ارتباط اين اجر و پاداشها با آن تعليمات روشن مى شود، و بار ديگر تاكيدى است بر اين حقيقت كه منظور تـلاوت خشك و بى روح نيست، بلكه تلاوتى است انديشه برانگيز، و تصميم آفرين، انديشه و تصميمى كه انگيزه عمل گردد، و محتواى سوره را در زندگى انسان پياده كند.