تفسیر نمونه جلد ۱۹

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 28155
دانلود: 2076


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 67 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 28155 / دانلود: 2076
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 19

نویسنده:
فارسی

آيه (10) تا (16) و ترجمه

( قـل يـعباد الذين أمنوا اتقوا ربكم للذين أحسنوا فى هذه الدنيا حسنة و أرض الله وسعة إنما يوفى الصبرون أجرهم بغير حساب ) (10)( قل إنى أمرت أن أعبد الله مخلصا له الدين ) (11)( و أمرت لان أكون أول المسلمين ) (12)( قل إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم ) (13)( قل الله أعبد مخلصا له دينى ) (14)( فاعبدوا ما شئتم من دونه قل إن الخسرين الذين خسروا أنفسهم و أهليهم يوم القيمة ألا ذلك هو الخسران المبين ) (15)( لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل ذلك يخوف الله به عباده يعباد ) (16)

ترجمه:

10 - بـگـو: اى بـنـدگـان مـن كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت پروردگارتان بپرهيزيد، بـراى كـسـانـى كـه در ايـن دنيا نيكى كرده اند پاداش نيك است، و زمين خداوند وسيع است (هـرگـاه تـحت فشار سردمداران كفر واقع شديد مهاجرت كنيد) كه صابران اجر و پاداش خود را بى حساب دريافت مى دارند.

11 - بگو: من مامورم كه خدا را پرستش كنم در حالى كه دينم را براى او خالص نمايم.

12 - و مامورم كه نخستين مسلمان باشم.

13 - بگو: من اگر نافرمانى پروردگارم كنم از عذاب روز بزرگ قيامت (او) مى ترسم.

14 - بگو: من تنها خدا را مى پرستم، در حالى كه دينم را براى او خالص مى كنم.

15 - شـمـا هـر كس را جز او مى خواهيد بپرستيد، بگو: زيانكاران واقعى كسانى هستند كه سـرمـايـه وجـود خـويـش و بـسـتـگانشان را در روز قيامت از دست داده اند آگاه باشيد زيان آشكار همين است.

16 - بـراى آنـهـا از بـالاى سـرشـان سـايـبـانـهـائى از آتـش، و در زيـر پـايـشـان نيز سـايـبـانهائى از آتش است، اين چيزى است كه خداوند با آن بندگانش را تخويف مى كند، اى بندگان من از نافرمانى من بپرهيزيد

تفسير:

خطوط اصلى برنامه بندگان مخلص

در تعقيب آيات در بحث گذشته كه مقايسه اى ميان مشركان مغرور و مؤ منان مطيع فرمان خدا و نيز ميان عالمان و جاهلان شده بود در آيات مورد بحث خطوط اصلى برنامه هاى بندگان راسـتـيـن و مـخـلص را ضـمـن هـفـت دسـتـور كـه در طـى چـنـد آيـه آمـده و هـر آيـه بـا خـطاب (قل ) شروع مى شود بيان شده است.

نخست از تقوى شروع مى كند و به پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) دستور مى دهد: (بـگـو! اى بـنـدگـان مـؤ مـن مـن! از پـروردگـار خـود بـپرهيزيد و تقوى را پيشه كنيد( قل يا عباد الذين آمنوا اتقوا ربكم ) .

آرى تقوى كه همان خويشتندارى در برابر گناه، و احساس مسئوليت و تعهد در پيشگاه حق اسـت نـخـسـتـيـن بـرنـامـه بـنـدگـان مـؤ مـن خـدا مـى بـاشـد، تـقـوى سـپـرى اسـت در مقابل آتش و عاملى است بازدارنده در برابر انحراف، تقوى سرمايه بزرگ بازار قيامت، و معيار شخصيت و كرامت انسان در پيشگاه پروردگار است.

در دومـيـن دسـتـور بـه مـسـاله (احـسـان و نـيـكـوكـارى ) در ايـن دنـيـا كـه دار عـمـل اسـت پـرداخته، و از طريق بيان نتيجه احسان، مردم را به آن تشويق و تحريص مى كـنـد و مـى فـرمايد: (براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كرده اند حسنه و پاداش نيكوى بزرگى است )( للذين احسنوا فى هذه الدنيا حسنه ) .

آرى نـيـكـوكـارى بـه طـور مـطـلق در ايـن دنـيـا در گـفـتـار، در عـمـل، در طـرز انـديـشـه و تـفـكـر نـسـبت به دوستان، و نسبت به بيگانگان، نتيجه اش برخوردارى از پاداش عظيم در هر دو جهان است كه نيكى جز نتيجه نيك نخواهد داشت.

در حـقـيـقـت تـقـوى يـك عـامـل بـازدارنـده اسـت، و احـسـان يـك عـامـل حـركـت آفـريـن كـه مـجـمـوعـا تـرك گـنـاه و انـجـام فـرائض و مـسـتـحـبـات را شامل مى شود.

سـومـيـن دسـتـور تـشـويق به (هجرت ) از مراكز شرك و كفر و آلوده به گناه است مى گويد: (زمين خداوند وسيع است )( و ارض الله واسعة ) .

كه در حقيقت پاسخى است به بهانه جويان سست اراده اى كه مى گفتند

ما در سرزمين مكه به خاطر سيطره حكومت مشركان قادر به انجام وظائف الهى خود نيستيم، قـرآن مـى گـويـد: سـرزمـيـن خـدا مـحـدود بـه مكه نيست، مكه نشد مدينه دنيا پهناور است، تـكـانـى بـه خـود دهـيـد و از مـراكـز آلوده به شرك و كفر و خفقان كه مانع آزادى و انجام وظائف شما است به جاى ديگر نقل مكان كنيد.

مسأله هجرت يكى از مهمترين مسائلى است كه نه تنها در آغاز اسلام اساسيترين نقش را در پـيـروزى حـكـومـت اسلامى ايفا كرد، و به همين دليل پايه و سرآغاز تاريخ اسلامى شد، بـلكـه در هر زمان ديگر نيز از اهميت فوق العادهاى برخوردار است كه از يكسو مؤ منان را از تـسـليـم در بـرابـر فـشـار و خـفـقـان مـحـيـط بـاز مـى دارد، و از سـوئى ديـگـر عامل صدور اسلام به نقاط مختلف جهان است.

قـرآن مـجيد مى گويد: (به هنگام قبض روح ظالمان و مشركان، فرشتگان قبض روح مى پـرسـند شما در چه حال بوديد؟ در جواب مى گويند: ما مستضعف بوديم و در سرزمين خود تـحـت فشار، ولى فرشتگان به آنها پاسخ مى دهند مگر سرزمين الهى پهناور نبود؟ چرا مـهاجرت نكرديد جايگاهشان جهنم است و چه جايگاه بدى است( ان الذين توفاهم الملائكة ظـالمـى انـفسهم قالوا فيم كنتم قالوا كنا مستضعفين فى الارض قالوا ا لم تكن ارض الله واسعة فتهاجروا فيها فاولئك ماواهم جهنم و سائت مصيرا ) (نسأ - 97).

ايـن به خوبى نشان مى دهد كه فشار و خفقان محيط در آنجا كه امكان هجرت وجود دارد به هيچوجه در پيشگاه خدا عذر نيست. (در زمينه اهميت هجرت در اسلام و ابعاد مختلف آن بحثهاى گـونـاگـونـى در جـلد 4 صفحه 89 (ذيل آيه 100 - سوره نسأ.) و در جلد 7 صفحه 261 ذيل آيه 72 - سوره انفال بحثهاى مشروحى آمده است ).

و از آنـجـا كـه هـجـرت مـعـمولا همراه با مشكلات فراوانى در جنبه هاى مختلف زندگى است چهارمين دستور را درباره صبر و استقامت به اين صورت بيان مى كند:

(صـابـران و شـكـيـبـايان اجر و پاداش خود را بى حساب دريافت مى دارند( انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب ) .

تـعـبـيـر بـه (يـوفـى ) كـه از مـاده (وفـى ) و بـه مـعـنـى اعـطـأ كامل است از يكسو و تعبير (بغير حساب ) از سوى ديگر نشان مى دهد كه صابران با استقامت برترين اجر و پاداش را در پيشگاه خدا دارند، و اهميت هيچ عملى به پايه صبر و استقامت نمى رسد.

شـاهـد ايـن سـخـن حـديـث مـعـروفـى اسـت كـه امـام صـادق (عليه‌السلام ) از رسـول الله (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نـقـل مـى كـنـد: اذا نـشـرت الدواوين و نصبت المـوازيـن، لم يـنـصـب لاهـل البـلأ ميزان، و لم ينشر لهم ديوان، ثم تلا هذه الاية: انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب:

(هـنـگـامـى كـه نامه هاى اعمال گشوده مى شود، و ترازوهاى عدالت پروردگار نصب مى گردد، براى كسانى كه گرفتار بلاها و حوادث سخت شدند و استقامت ورزيدند نه ميزان سـنـجـشـى نـصب مى شود، و نه نامه عملى گشوده خواهد شد، سپس پيامبر به عنوان شاهد سخنش آيه فوق را تلاوت فرمود كه خداوند اجر صابران را بى حساب مى دهد.)

بـعـضى معتقدند كه اين آيه درباره نخستين هجرت مسلمانان يعنى هجرت گروه عظيمى به سـركـردگـى (جـعـفـر بـن ابـى طـالب ) بـه سـرزمـيـن حـبـشـه نـازل شـده اسـت و بـارهـا گفته ايم كه شان نزولها در عين اينكه مفاهيم آيات را روشن مى كند آنها را محدود نمى سازد.

در پـنـجـمـين دستور سخن از مسأله اخلاص، و توحيد خالص از هر گونه شائبه شرك، به ميان آمده، اما در اينجا لحن كلام عوض ‍ مى شود و پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از وظـائف و مسئوليتهاى خودش سخن مى گويد، مى فرمايد: (بگو: من مامورم كه خدا را پـرسـتـش كـنـم در حـالى كـه ديـن خـود را بـراى او خـالص كـرده بـاشـم )( قل انى امرت ان اعبد الله مخلصا له الدين ) .

سـپـس مـى افـزايـد: و مـامـورم كـه نـخـسـتـيـن مـسـلمـان بـاشـم )( و امـرت لان اكون اول المسلمين ) .

در ايـنـجـا شـشـمـيـن دسـتـور يـعـنـى پـيـشـى گـرفـتـن از هـمـگـان در اسـلام و تـسـليـم كامل در برابر فرمان خدا مطرح شده است.

هفتمين و آخرين دستور كه مسأله خوف از مجازات پروردگار در روز قيامت است نيز با همين لحـن عـنـوان شـده، مـى فرمايد (بگو: من اگر نافرمانى پروردگارم كنم از عذاب روز بزرگ قيامت خائفم )( قل انى اخاف ان عصيت ربى عذاب يوم عظيم ) .

تـا ايـن حـقـيـقـت روشـن شـود كـه پـيـامـبـر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نيز بنده اى از بندگان خدا است، او نيز مامور به پرستش خالصانه است، او نيز از كيفر الهى خائف مى بـاشـد، او نـيـز مامور به تسليم در برابر فرمان حق است، و حتى ماموريتى سنگينتر از ديگران دارد كه بايد از همه پيشگامتر باشد!

او هـرگـز مـدعـى مقام الوهيت، و بيرون نهادن گام از مسير عبوديت نبوده بلكه به اين مقام افتخار و مباهات مى كند، و به همين دليل در همه چيز الگو و اسوه مى باشد.

او بـراى خـود امـتـيـازى از ايـن جـهـات بـر ديـگـران قائل نيست، و اين خود

نشانه روشنى بر عظمت و حقانيت او است، نه همچون مدعيان دروغين كه مردم را به پرستش خويش دعوت مى كردند، و خود را مافوق بشر، و از گوهرى والاتر معرفى كرده، و گاه پيروان خويش را دعوت مى كنند كه هر سال هم وزنشان طلا و جواهرات به آنها بدهند!

او در حـقيقت مى گويد: من همچون سلاطين جبارى كه مردم را موظف به وظايفى مى كنند و خود را مـافـوق وظـيـفـه و تـكـليـف مـى پـنـدارند نيستم، و اين در واقع اشاره به يك مطلب مهم تـربيتى است كه هر مربى و رهبرى بايد در انجام دستورات مكتب خويش از همه پيشگامتر باشد، او بايد اولين مؤ من به آئين خويش و كوشاترين فرد و فداكارترين نفر باشد، تـا مـردم بـه صـداقـتـش ايمان پيدا كنند، و او را در همه چيز (قدوه ) و (اسوه ) خود بشناسند.

و از ايـنـجا روشن مى شود نخستين مسلمان بودن پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نه تنها بر حسب زمان است كه نخستين مسلمان در تمامى جهات بود، در جهت ايمان، در اخلاص و عمل و فداكارى، و در جهاد و ايستادگى و مقاومت.

سـراسـر تـاريـخ زنـدگـى پـيـامـبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نيز اين حقيقت را به خوبى تاييد مى كند.

بـعـد از ذكـر بـرنـامـه هـفـت مـاده اى آيـات فوق (تقوى، احسان، هجرت، صبر، اخلاص، تـسـليـم، و خـوف ) از آنـجـا كـه مـسأله اخلاص مخصوصا در برابر انگيزه هاى مختلف شـرك ويـژگـى خـاصى دارد بار ديگر براى تأكيد به سراغ آن رفته و با همان لحن مـى فرمايد: (بگو تنها خدا را پرستش مى كنم در حالى كه دينم را براى او خالص مى گردانم )( قل الله اعبد مخلصا له دينى ) .

(اما شما هر كس را جز او مى خواهيد بپرستيد) (فاعبدوا ما شئتم من دونه.

سـپـس مـى افـزايـد: (بگو اين راه راه زيانكاران است، چرا كه زيانكاران واقعى كسانى هـسـتـند كه سرمايه عمر و جان خويش و حتى بستگان خود را در روز قيامت از دست بدهند!) (قل ان الخاسرين الذين خسروا انفسهم و اهليهم يوم القيامة )

نـه از وجـود خـويـش بـهـره اى گـرفـتـنـد، و نه از سرمايه عمر نتيجه اى، نه خانواده و فرزندانشان وسيله نجات آنها هستند و نه مايه آبرو و شفاعت در پيشگاه حق.

(آگاه باشيد خسران و زيان آشكار همين است!)( الا ذلك هو الخسران المبين ) .

در آخـريـن آيـه مـورد بـحـث يـكـى از چـهـره هـاى خسران مبين و زيان آشكار آنها را اينگونه توصيف مى كند: (براى آنها در بالاى سرشان سايبانهائى از آتش، و در زير پايشان نـيـز سـايـبـانـهـائى از آتـش اسـت!)( لهـم مـن فـوقـهـم ظلل من النار و من تحتهم ظلل ) .

و به اين ترتيب آنها از هر طرف با شعله هاى آتش محاصره شده اند، چه خسرانى از اين بالاتر؟ و چه عذابى از اين دردناكتر؟!

(ظـلل ) جـمـع (ظـلة ) (بـر وزن قـله ) به معنى پرده اى است كه در طرف بالا نصب شـود، بـنابراين اطلاق آن بر فرشى كه در زير پا گسترده است يكنوع اطلاق مجازى و از باب توسعه در مفهوم كلمه است.

بعضى از مفسران گفته اند چون دوزخيان در ميان طبقات جهنم گرفتارند پرده هاى آتش هم بـالاى سـر آنـهـا، و هـم زيـر پـاى آنـهـا اسـت، و حـتـى اطـلاق كـلمـه ظلل بر پردههاى پائينى مجاز نيست.

همانند اين آيه، آيه 55 سوره عنكبوت است كه مى گويد:( يوم يغشيهم العذاب من فوقهم و مـن تـحت ارجلهم و يقول ذوقوا ما كنتم تعملون ) : (آن روز كه عذاب الهى از بالاى سر و از زيـر پـا (از هـر سـو) آنـهـا را مـى پـوشـانـد و بـه آنـهـا مـى گـويـد: بـچـشـيـد آنچه را عمل مى كرديد!)

ايـن در حـقـيـقـت تـجـسـمـى از حـالات دنـيـاى آنـهـا اسـت كـه جهل و كفر و ظلم به تمام وجودشان احاطه كرده بود، و از هر سو آنها را مى پوشاند.

سـپـس بـراى تـأكـيد و عبرت مى افزايد: (اين چيزى است كه خداوند بندگانش را از آن بـر حـذر مـى دارد اكـنـون كـه چنين است اى بندگان من از نافرمانى من بپرهيزيد!)( ذلك الذى يخوف الله به عباده يا عباد فاتقون ) .

تـعـبـيـر بـه (عـبـاد) (بـندگان و اضافه آن به خدا آنهم به طور مكرر، در اين آيه، اشاره به اين است كه اگر خداوند تهديدى به عذاب مى كند آنهم به خاطر لطف و رحمت او است، تا بندگان حق گرفتار چنين سرنوشت شومى نشوند، و از اينجا روشن مى شود كه لزومـى نـدارد (عـبـاد) را در ايـن آيـه بـه خـصـوص تـفـسـيـر كـنـيـم، بـلكـه شامل همگان مى شود چرا كه هيچكس نبايد خود را از عذاب الهى در امان بداند.

نكته ها:

1 - حقيقت خسران و زيان؟

خـسـران - چـنـانـكـه راغـب در مـفـردات مـى گـويـد در اصل به معنى از دست دادن سرمايه و كمبود آن است كه گاه به انسان نسبت داده مى شود و گـفـتـه مـى شـود فـلانـكـس زيـان كـرد و گـاه بـه خـود عمل نسبت مى دهند و مى گويند تجارتش زيان كرد.

از سـوى ديـگـر گـاه (خـسـران ) در مـورد سـرمـايـه هـاى ظـاهـر بـه كـار مى رود مانند مـال و مـقـام دنـيـوى، و گـاه در سـرمـايـه هـاى مـعـنـوى مـانـنـد صـحـت و سـلامـت و عقل و ايمان و ثواب، و اين همان چيزى است كه خداوند آن را (خسران مبين ) نام نهاده است... و هـر خـسرانى كه خداوند در قرآن بيان كرده اشاره به معنى دوم است نه آنچه مربوط به سرمايه هاى دنيوى و تجارتهاى معمولى است.

قـرآن در حـقـيـقت انسانها را به تجارت پيشگانى تشبيه كرده كه با سرمايه هاى سنگين قـدم بـه تـجـارتـخـانـه اين جهان مى گذارند، بعضى سود كلانى مى برند، و گروهى سخت زيان مى بينند.

آيـات زيـادى در قـرآن مـجيد است كه اين تعبير و تشبيه در آن منعكس مى باشد، و در واقع بيانگر اين حقيقت است كه براى نجات در قيامت نبايد در انتظار اين و آن نشست تنها راه آن، بـهـره گيرى از سرمايه هاى موجود، و تلاش و كوشش در اين تجارت بزرگ است كه در آنجا (همه چيز را به بها مى دهند، به بهانه نمى دهند!)

و امـا چـرا زيـان مـشركان و گنهكاران را (خسران مبين ) توصيف كرده؟ براى اينكه اولا آنـهـا بـرتـريـن سـرمـايـه يـعـنـى سـرمـايـه عـمـر و عـقـل و خـرد و عـواطـف و زنـدگـانـى را از دسـت داده انـد بـى آنـكـه در مقابل آن چيزى به دست آورند.

ثـانـيا: اگر فقط اين سرمايه را از دست داده بودند بى آنكه عذاب و مجازاتى خريدارى كـنـنـد بـاز مـطـلبـى بود، بدبختى اينجاست كه در برابر از دست دادن اين سرمايه هاى عظيم سختترين و دردناكترين عذاب را براى خود فراهم ساخته اند.

ثالثا: اين خسرانى است كه قابل جبران نمى باشد، و اين از همه دردناكتر است، آرى اين است (خسران مبين ).

2 - جـمله (فاعبدوا ما شئتم ) (هر چه را مى خواهيد بپرستيد) به اصطلاح امرى است كه بـراى تـهـديـد بيان شده است و اين در مقامى گفته مى شود كه نصيحت و اندرز در شخص مـجـرم و گـنـهكار اثر نمى بخشد، آخرين سخنى كه به او گفته مى شود اين است: (هر چه مى خواهى بكن، اما منتظر مجازات باش يعنى بجائى رسيده اى كه ديگر ارزش تكليف و نصيحت و اندرز را ندارى، و جز عذاب دردناك سرنوشت و درمان ديگرى ندارى.)

3 - منظور از اهل كيانند؟

آيات فوق مى گويد: اين زيانكاران نه تنها سرمايه هاى هستى خويش را از دست مى دهند كه سرمايه وجود اهل خود را نيز از كف خواهند داد.

بعضى از مفسران گفته اند منظور از اهل در اينجا پيروان انسان و كسانى كه در خط مكتب و برنامه هاى او قرار گرفته اند مى باشد.

بعضى آن را به معنى همسران بهشتى تفسير كرده اند كه مشركان و مجرمان آنها را از دست مى دهند.

و بـعضى به خانواده و نزديكان در دنيا، و معنى اخير با توجه به مفهوم اصلى اين كلمه از هـمـه مناسبتر به نظر مى رسد چرا كه افراد بى ايمان آنها را در آخرت از دست خواهند داد، اگـر مـومـن بـاشـنـد از آنـها جدا مى شوند، و اگر همچون خودشان كافران باشند نه تنها سودى به حالشان نخواهد داشت بلكه مايه عذاب دردناكترى خواهند بود.