تفسیر نمونه جلد ۲۰

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 23413
دانلود: 1860


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 62 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 23413 / دانلود: 1860
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 20

نویسنده:
فارسی

آيه (24) تا (26) و ترجمه

( أم يقولون افترى على الله كذبا فإن يشإ الله يختم على قلبك و يمح الله الباطل و يحق الحق بكلمته إنه عليم بذات الصدور ) (24)( و هو الذى يقبل التوبة عن عباده و يعفوا عن السيات و يعلم ما تفعلون ) (25)( و يستجيب الذين أمنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله و الكافرون لهم عذاب شديد ) (26)

ترجمه:

24 - آنها مى گويند، او بر خدا دروغ بسته، ولى اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر مى نهد (و قدرت اظهار اين آيات را از تو مى گيرد) و باطل را محو مى كند و حق را به فرمانش پابرجا مى سازد، چرا كه او به آنچه در درون دلها است آگاه است.

25 - او كسى است كه توبه را از بندگانش مى پذيرد، و گناهان را مى بخشد و آنچه را انجام مى دهيد مى داند.

26 - و درخواست كسانى را كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند اجابت مى كند، و از فضلش بر آنها مى افزايد، اما براى كافران عذاب شديدى است.

تفسير:

او توبه بندگان را مى پذيرد

اين آيات ادامه آيات گذشته در زمينه رسالت و اجر رسالت، و مودت ذى القربى و اهل بيت است.

در نخستين آيه مى فرمايد: آنها اين وحى الهى را پذيرا نمى شوند (بلكه مى گويند: او بر خدا دروغ و افترا بسته، و اينها زائيده فكر خود او است كه به خدا نسبت مى دهد)( ام يقولون افترى على الله كذبا ) .

(در حالى كه اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر مى نهد و قدرت اظهار اين آيات را از تو مى گيرد)( فان يشاء الله يختم على قلبك ) .

اين در حقيقت اشاره به استدلال منطقى معروفى است كه اگر كسى دعوى نبوت كند و معجزات و آيات بينات بر دست و زبان او ظاهر شود، و مورد حمايت و نصرت الهى قرار گيرد، اما او بر خدا دروغ بندد حكمت خداوند ايجاب مى كند كه آن معجزات و حمايتش را از او بگيرد، و رسوايش سازد، همانگونه كه در آيه 44 تا 46 سوره حاقه آمده است:( و لو تقول علينا بعض الاقاويل لاخذنا منه باليمين ثم لقطعنا منه الوتين ) : (هر گاه او دروغى بر ما ببندد ما او را با قوت و قدرت مى گيريم، و مجازات مى كنيم، و رگ قلب او را مى بريم ).

در تفسير اين جمله مفسران احتمالات ديگرى نيز داده اند، اما آنچه در بالا گفته شد از همه روشنتر به نظر مى رسد.

اين نكته نيز قابل توجه است كه يكى از نسبتهاى ناروا كه مشركان و كفار به پيغمبر گرامى اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى دادند اين بود كه او اجر رسالت خود را مودت خويشاوندانش شمرده، و اين را بر خدا دروغ بسته است (به تناسب بحثى كه در آيات گذشته آمد) و آيه فوق اين نسبت را نيز نفى مى كند.

ولى با اينحال مفهوم آيه منحصر در اين معنى نيست، زيرا طبق آيات ديگر قرآن دشمنان پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) اين تهمت را درباره كل قرآن و وحى به ساحت قدس پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى بستند، در آيه 38 يونس مى خوانيم:( ام يقولون افتراه قل فاتوا بسورة مثله ) : (بلكه مى گويند اين را بر خدا دروغ بسته، بگو اگر چنين است شما نيز سوره اى همانند آن بياوريد).

نظير همين معنى با تفاوت مختصرى در آيه 13 هود و 35 هود، و بعضى ديگر از آيات قرآن آمده است، اين آيات گواهى است بر آنچه در تفسير آيه برگزيديم.

سپس براى تأكيد اين مطلب مى افزايد: خداوند باطل را محو مى كند، و حق را به فرمانش محقق و پابرجا مى سازد( و يمح الله الباطل و يحق الحق بكلماته ) اين وظيفه خداوند است كه بر اساس حكمتش حق را آشكار و باطل را رسوا سازد، با اينحال چگونه اجازه مى دهد كسى بر او دروغ بندد و در عين حال ياريش كند، و معجزات بر دستش آشكار سازد؟

و اگر تصور شود كه ممكن است پيامبر پنهان از علم خدا دست به چنين كارى زند اشتباه بزرگى است چرا كه او به آنچه در درون دلهاست آگاه است( انه عليم بذات الصدور ) .

همانگونه كه در تفسير آيه 38 سوره فاطر گفتيم: (ذات ) در لغت عرب به معنى عين و حقيقت اشياء نيامده، بلكه اين اصطلاحى است از سوى فلاسفه بلكه ذات به معنى (صاحب ) است، و به اين ترتيب جمله (انه عليم بذات الصدور) مفهومش اين است كه خداوند از افكار و عقائدى كه حاكم بر دلهاست و گوئى صاحب و مالك آن شده با خبر است، و اين اشاره لطيفى است به حاكميت و استقرار افكار بر قلوب و ارواح انسانها (دقت كنيد).

و از آنجا كه خداوند راه بازگشت را همواره به روى بندگان باز مى گذارد كرارا در آيات قرآن بعد از مذمت از اعمال زشت مشركان و گنهكاران به مساءله گشوده بودن درهاى توبه اشاره كرده در آيات مورد بحث نيز پس از گفتار سابق مى افزايد: (او كسى است كه توبه را از بندگانش پذيرا مى شود، و گناهان را مى بخشد)( و هو الذى يقبل التوبة عن عباده و يعفوا عن السيئات ) .

اما اگر تظاهر به توبه كنيد، ولى در خفا كار ديگر انجام دهيد، تصور نكنيد كه از ديده تيزبين علم پروردگار مخفى خواهد ماند، نه او آنچه را انجام مى دهيد مى داند( و يعلم ما تفعلون ) .

در شاءن نزولى كه در آغاز آيات گذشته بيان كرديم گفته شد كه بعد از نزول آيه مودت جمعى از منافقان و يا افراد ضعيف الايمان گفتند: اين سخنى است كه محمد بر خدا افترا بسته، مى خواهد ما را بعد از خود در برابر خويشاوندانش خوار كند، آيه( ام يقولون افترى على الله كذبا ) نازل شد و به آنها پاسخ گفت، هنگامى كه از نزول آيه با خبر شدند گروهى پشيمان گشتند، گريه كردند و ناراحت بودند، آيه( و هو الذى يقبل التوبه... ) نازل شد و به آنها بشارت داد كه اگر توبه خالص كنند خدا لغزش آنها را مى بخشد.

و در آخرين آيه مورد بحث پاداش بزرگ مؤ منان و عذاب دردناك كافران را در جمله هائى كوتاه بيان كرده مى فرمايد: خداوند درخواست كسانى را كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند اجابت مى كند( و يستجيب الذين آمنوا و عملوا الصالحات ) .

(بلكه از فضل خود بر ايشان مى افزايد) و حتى مطالبى را كه درخواست نكرده اند به آنها مى بخشد( و يزيدهم من فضله ) .

(اما براى كافران عذاب شديدى است )( و الكافرون لهم عذاب شديد ) .

در اينكه چه درخواستى از مؤ منان را اجابت مى كند تفسيرهاى گوناگونى شده است، جمعى از مفسران آن را محدود به درخواستهاى معينى كرده اند، از جمله اينكه:

بعضى گفته اند: دعاى مؤ منان را درباره يكديگر مستجاب مى كند.

بعضى ديگر گفته اند عبادات و طاعاتشان را مى پذيرد.

و بعضى آن را مربوط به شفاعت آنها در مورد برادرانشان مى دانند.

ولى هيچگونه دليلى بر اين محدوديتها نيست، بلكه خداوند هرگونه درخواستى را مؤ منان صالح العمل داشته باشند مى پذيرد، و از آن بالاتر امورى را كه شايد به فكر آنها نيامده است كه از خدا درخواست كنند از فضلش به آنها مى بخشد، و اين نهايت لطف و مرحمت خداوند درباره مؤ منان است.

در حديثى از امام صادق (عليه‌السلام ) از پيغمبر گرامى اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در تفسير و يزيدهم من فضله مى خوانيم: الشفاعة لمن وجبت له النار ممن احسن اليهم فى الدنيا: (آنچه را خداوند از فضلش بر آنها مى افزايد شفاعت براى كسانى است كه در دنيا به آنها نيكى كرده اند، اما (بر اثر سوء اعمالشان ) مستحق آتش دوزخ شده اند).

اين حديث پر معنى نيز مفهومش اين نيست كه فضل اضافى خداوند منحصر به اين است بلكه بيان يكى از مصداقهاى روشن آن است.