تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى0%

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

نویسنده: اكبر دهقان
گروه:

مشاهدات: 9734
دانلود: 1830

توضیحات:

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 186 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9734 / دانلود: 1830
اندازه اندازه اندازه
تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

نویسنده:
فارسی

تاءثير علم در تربيت عقلانى

حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد :(مؤيد العقل العلم) ( 514) علم باعث تاءييد و تحكيم عقل مى شود. امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد :(كثرة النظر فى العلم يفتح العقل) ( 515)

مطالعه و دقت زياد در مسايل علمى انديشه انسان را به كار مى اندازد. حضرت علىعليه‌السلام از علم به عنوان چراغ و روشن كننده خرد تعبير نموده است :(العلم مصباح العقل) ( 516) و نيز مى فرمايد :(العلم منير العقل) ( 517) عقل استعدادى است كه به وسيله علم و تجربه ها زياد مى گردد

در قرآن هدف آفرينش جهان، علم و دانش معرفى شده كه بر اساس علم انسان، نيروى عقلانى او زياد مى گردد كه در نتيجه معرفت انسان به خداوند بيشتر و عبوديت بشر زيادتر مى گردد( اللّه الذى خلق سبع سموات و من الارض مثلهنّ يتنزّل الامر بينهنّ لتعلموا ان اللّه على كل شئ قدير ) ( 518) خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز همانند آن را؛ فرمان او در ميان آن ها پيوسته نازل مى شود تا بدانيد كه خداوند بر هر چيز تواناست

فضيلت علم در قرآن

1. اهميت علم: قرآن تا آن جا به تحصيل علم و دانش اهميت قايل شده كه مسلمانان را ملزم مى سازد كه همه در ميدان جنگ شركت نكنند، بلكه گروهى بمانند و معارف اسلامى را بياموزند( و ما كان المؤمنون لينفروا كافّة فلولانفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلّهم يحذرون ) ( 519) شايسته نيست مؤمنان همگى (به سوى جهاد) كوچ كنند چرا از هر گروهى طايفه اى از آنان كوچ نمى كنند و (طايفه اى بماند) تا در دين (و احكام و معارف اسلام ) آگاهى پيدا كنند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود آن ها را انذار نمايند تا از ( مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى كنند

2. هدف از بعثت انبيا تعليم دانش و تربيت: قرآن مى فرمايد :( كما ارسلنا فيكم رسولاً منكم يتلوا عليكم آياتنا و يزكيكم و يعلمكم الكتاب و الحكمة و يعلمكم ما لم تكونوا تعلمون ) ( 520) رسولى در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم تا آيات ما را بر شما بخواند و شما را تزكيه كند و كتاب و حكمت بياموزد و آنچه نمى دانستيد به شما ياد دهد

3. تقرّب به خداوند متناسب با درجات علم: قرآن مى فرمايد :( يرفع اللّه الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات ) ( 521) خداوند متعال كسانى را كه از علم بهره دارند درجات عظيمى مى بخشد اگر براى مؤمن درجه است، براى مؤمن عالم درجات خواهد بود. منظور از بالابردن درجات قطعا بالا بردن مكانى نيست بلكه بالا بردن از نظرمقام قرب پروردگار است

مرحوم علامه طباطبايى مى فرمايد از آيه استفاده مى شود كه مؤمنان دو گروه هستند: مؤ منان عالم، مؤمنان غيرعالم ومؤمنان عالم برتر و بالاتر هستند سپس به آيه( هل يستوى الذين يعلمون والذين لا يعلمون ) استدلال مى نمايند

4. نام راسخان در علم كنار نام خدا :( ومايعلم تاءويله الاّ اللّه والراسخون فى العلم يقولون امنّا به ) ( 522) حقايق قرآن را جز خداوند و راسخان در علم نمى دانند. در عظمت علم واقعى و علماى حقيقى همين بس كه نام آنان در رديف نام مقدس خداوند آمده و مقامشان بعد از مقام الهى است

5. علم شرط زمامدارى :( ان اللّه قد بعث لكم طالوت ملكا و زاده بسطة فى العلم و الجسم ) ( 523) خداوند طالوت را به عنوان زمامدار براى شما برگزيده و علم و قدرت جسمى او را وسعت بخشيده است

6. علم شرط مديريت :( اجعلنى على خزائن الارض انى حفيظ علم ) ( 524) حضرت يوسفعليه‌السلام هنگامى كه پيشنهاد مقام مهمى در حكومت مصر به او داده شد، گفت: مرا به سرپرستى خزائن بگماريد و دو دليل براى اين مديريت ذكر كرد: امانتدارى و علم و آگاه بودن

7. فراگيرى علم مفيد :( هل اتّبعك على ان تعلّمن مما علّمت به رشدا ) ( 525) موسىعليه‌السلام به خضرعليه‌السلام گفت: آيا من از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده و مايه رشد و صلاح است به من بياموزى؟

8. طلب فزونى در علم :( و قل ربّ زدنى علما ) ( 526) بگو پروردگارا! علم و دانش مرا زياد كن

9. دانشمندان در رديف ملائكه :( شهداللّه انه لا اله الاهو و الملائكة و اولوا العلم قائما بالقسط ) ( 527) در اين آيه شريفه دانشمندان واقعى در رديف فرشتگان قرار گرفته اند و اين خود، امتياز دانشمندان را بر ديگران اعلام مى كند و نيز از آيه استفاده مى شود امتياز دانشمندان از اين نظر است كه در پرتو علم خود به حقايق اطلاع يافته و به يگانگى خدا كه بزرگ ترين حقيقت است معترفند( 528)

10. ويژگى هاى دانشمندان الهى :

الف ) ايمان و عقل :( الراسخون فى العلم يقولون امنّا به كل من عند ربّنا و ما يذّكّر الاّ اولواالالباب ) ( 529) راسخان در علم مى گويند: به همه آن ايمان آورديم همه از طرف پروردگار ماست و جز صاحبان انديشه متذكّر نمى شوند

ب ) خشيت از خدا :( انما يخشى اللّه من عباده العلماء ) ( 530) همانا بندگان دانشمند از خداوند خشيت دارند

ج ) سجده و گريه :( ان الذين اوتوا العلم من قبله اذا يتلى عليهم يخرّون للاذقان سجّدا ) ( 531) آن ها كه پيش از اين، علم و دانش به آنان داده شده هنگامى كه اين آيات بر آنها خوانده مى شود، به خاك مى افتند و سجده مى كنند( ويخرّون للاذقان يبكون و يزيدهم خشوعا ) ( 532) آن ها (بى اختيار) به زمين مى افتند وسجده مى كنند واشك مى ريزند وهر زمان خشوعشان بيشتر مى شود

د) درك اسرار هستى :( ومن آياته خلق السموات والارض واختلاف السنتكم و الوانكم ان فى ذلك لايات للعالمين ) ( 533) و از آيات او آفرينش آسمان ها و زمين و تفاوت زبان ها و رنگ هاى شماست؛ در اين، نشانه هايى است براى عالمان

11. خداوند معلّم حقيقى :( الرّحمن علّم القرآن ) هر چند معلّمان بكوشند و استادان تلقين كنند همه اين ها اسباب هستند و آموزنده حقيقى خداوند است

الف ) حضرت آدمعليه‌السلام را علم اسامى آموخت :( و علّم الاسماء كلّها ) ( 534)

ب ) حضرت داوودعليه‌السلام را زره سازى آموخت :( علمنّاه صنعة لبوس لكم ) ( 535)

ج ) حضرت عيسىعليه‌السلام را حكمت آموخت :( يعلمه الكتاب و الحكمة ) ( 536)

د) حضرت خضر را علم ومعرفت آموخت :( وعلمنّاه من لّدنّا علما ) ( 537)

ه‍) پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را اسرار نظام جهان آموخت :( علّمك مالم تكن تعلم ) ( 538)

و) عالميان را بيان بيآموخت :( خلق الانسان علمّه البيان ) ( 539)

علم وسيله است نه هدف

در قرآن، علم هدف شمرده نشده است بلكه وسيله اى است براى رشد و هدايت و رسيدن به مقصد. در مورد حضرت موسىعليه‌السلام و خضر قرآن چنين بيان مى كند :( قال له موسى هل اتّبعك على ان تعلّمن مما علّمت رشدا ) ( 540) آيا من اجازه دارم از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده و مايه رشد وصلاح من است به من بياموزى؟ از تعبير رشدا چنين استفاده مى شود كه علم هدف نيست بلكه براى راه يافتن به مقصود و رسيدن به خير و صلاح مى باشد. چنين علمى ارزشمند است و بايد از استاد آموخت

فضيلت علم در احاديث

1. فضيلت و برترى علم: قال علىعليه‌السلام (لاكنز انفع من العلم) ( 541) هيچ گنجى سودمند تر از علم نيست. قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :( سارعوا فى طلب العلم فالحديث من صادق خير من الدنيا و ما عليها من ذهب و فضّة) ( 542) در طلب علم شتاب كنيد خبرى از يك راستگو (شنيدن ) بهتر است از دنيا و آنچه طلا و نقره در آن است

2. طلب علم و جهاد در راه خدا: قال علىعليه‌السلام :(الشاخص فى طلب العلم كالمجاهد فى سبيل اللّه انّ طلب العلم فريضة على كل مسلم و كم من مؤمن يخرج من منزله فى طلب العلم فلا يرجع الاّ مغفورا) ( 543) آن كه براى تحصيل علم بيرون رود، همانند مجاهد در راه خداست. همانا تحصيل دانش بر هر مسلمانى واجب است و چه بسا مؤمنى كه از خانه خود براى تحصيل دانش خارج شود به خانه بر نمى گردد جز آن كه آمرزيده شده باشد

3. زندگى در پرتو كسب علم: قال علىعليه‌السلام :(اكتسبوا العلم يكسبكم الحياة) ( 544) علم و دانش تحصيل كنيد كه در پرتو آن حيات را به دست آوريد قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(طالب العلم بين الجهال كالحىّ بين الاموات ) ( 545) طلب كننده دانش در ميان نادانان، مانند زنده در بين مردگان است

4. عبادت خداوند در پرتو علم: قال علىعليه‌السلام :(تعلّموا العلم فانّ تعلمّه حسنة... بالعلم يطاع اللّه ويُعبد بالعلم يعرف اللّه ويوحّد بالعلم توصل الارحام وبه يعرف الحلال والحرام) ( 546) دانش بياموزيد كه آموزش آن حسنه است... به وسيله علم، خداوند اطاعت وعبادت مى شود و با علم خداوند شناخته مى شود و به وسيله علم صله ارحام انجام مى شود و حلال وحرام الهى شناخته مى گردد

5. برترى علم بر عبادت: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(فضل العلم احبّ الىّ من فضل العبادة) ( 547) فضيلت دانش محبوب تر است نزد من از فضيلت عبادت

قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(قليل العلم خير من كثير العبادة) ( 548) علم اندك برتر از عبادت فراوان است

6. زكات علم: قال الصادقعليه‌السلام :(انّ لكل شئ زكاة و زكاة العلم ان يعلّمه اهله) ( 549) هر چيزى زكاتى دارد وزكات علم، تعليم به كسانى است كه اهليّت آن را دارند

7. پاداش آموزش علم: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(من تعلّم للّه و علّم للّه دُعى فى ملكوت السموات عظيما) ( 550) هر كه تحصيل علم براى خدا كند و آن را براى خدا به ديگران بياموزد در ملكوت آسمان ها بزرگ خوانده مى شود

8. فراگيرى علوم مهم: قال علىعليه‌السلام :(العمر اقصر من ان تعلم كلّ ما يحسن بك علمه فتعلّم الا همّ فالا همّ) ( 551) عمر، كوتاه تر از آن است كه همه چيز را خوب بدانى، پس هر دانشى را كه مهمّ و مهم تر باشد فراگير

9. حيات علم در پرتو مذاكره :(عن ابى عبداللّه رحم اللّه عبدا احيى العلم قال قلت و ما احياؤ ه قال ان يذكر به اهل الدين و اهل الورع) ( 552) خدا رحمت كند بنده اى را كه علم را زنده كند راوى گفت: عرض كردم: زنده كردن علم چيست؟ فرمود، با دينداران و اهل ورع مذاكره كردن

10. استغفار براى طالب علم: قال الصادقعليه‌السلام :(طالب العلم يستغفر له كل شئ حتى الحيتان فى البحر) ( 553) براى طالب علم همه موجودات طلب مغفرت مى كنند حتى ماهيان دريا

11. تواضع معلم و شاگرد: قال علىعليه‌السلام :(تواضعوا لمن تعلّمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم) ( 554) فروتنى كنيد براى كسى كه به او علم مى آموزيد و فروتنى كنيد نسبت به كسى كه از او علم ياد مى گيريد

12. ويژگى هاى عالم: قال لقمان لابنه وهو يعظه للعالم ثلاث علامات العلم باللّه و بما يحبّ وبما يكره( 555) لقمان در موعظه به فرزندش مى گويد: براى دانشمند سه نشانه هست: شناخت خدا وشناخت آنچه مورد محبت وكراهت خداست

13. منزلت عالم: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(فضل العالم على غيره كفضل النبى على امّته) ( 556) برترى دانشمند بر ديگران مانند برترى پيامبر بر امّت است. قال علىعليه‌السلام :(العالم امين اللّه فى الارض ) ( 557) دانشمند امين خدا در زمين است

14. غرور به علم: قال علىعليه‌السلام :(من ادّعى من العلم غايته فقد اظهر من جهله نهايته) ( 558) هر كس ادعا كند به نهايت علم دست يافته نهايت نادانى خود را ابراز داشته است. قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(من قال انا عالم فهو جاهل) ( 559) هر كس ادعا كند كه او دانشمند است در حقيقت نادان است

15. تكريم عالم: قال علىعليه‌السلام :(من وقّر عالما فقد و قرّ ربّه) ( 560) هر كس عالمى را تكريم و احترام كند خداوند را تكريم و احترام كرده است(اذا راءيت عالما فكن له خادما) هر گاه عالمى را ديدى براى او خدمتگزار باش

16. آفت تحصيل علم براى غير خدا: قال علىعليه‌السلام :(من تعلّم العلم رياءا و سمعة يريد به الدنيا نزع اللّه بركته و ضيق عليه معيشته و وكله اللّه الى نفسه و من وكله اللّه الى نفسه فقد هلك ) ( 561) هر كس علمى را به عنوان ريا و سمعه بياموزد و اراده بهره دنيوى نمايد خداوند بركت را از او مى برد و زندگى او سخت مى شود و خداوند او را به خودش رها مى كند كه در نتيجه هلاك مى گردد

17. وظيفه متعلم: قال علىعليه‌السلام :(على المتعلّم ان يداءب نفسه فى طلب العلم و لا يمّل من تعلّمه و لا يستكثر ما علم) ( 562) وظيفه متعلم و دانش آموز آن است كه خود را به طلب علم و فراگيرى آن عادت دهد و از تحصيل علم خسته نشود و علم خود را زياد نشمرد

18. وظيفه عالم: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(ينبغى للعالم ان يكون قليل الضحك كثير البكاء و لايمارى و لا يجادل...) ( 563) سزاوار است كه عالم كم بخندد زياد گريه كند و مجادله نكند

19. خطر عمل بدون علم: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(من عمل على غير علم كان ما يفسد اكثر مما يصلح) ( 564)

هر كس بدون دانش عمل كند فسادش بيش از اصلاح او خواهد بود

20. خطر علم بدون عمل: قال علىعليه‌السلام :(من تعلّم العلم و لم يعمل بما فيه حشره اللّه يوم القيمة اعمى) ( 565) هر كس علم را فرا گيرد و به آن عمل نكند، روز قيامت خداوند او را كور محشور خواهد كرد

رفع محدوديت در طلب علم

در ضرورت فراگيرى علم و لزوم كسب دانش، همين بس كه اسلام خصوصيتى براى آن قايل شده كه براى هيچ موضوعى قايل نشده و آن اين كه محدوديت از چهار جهت برداشته شده و همه انسان هاى مسلمان را به تحصيل و فراگيرى دانش دعوت نموده است

1. طايفه و نژاد: پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(طلب العلم فريضة على كل مسلم) ( 566) طلب علم و دانش بر هر مسلمان لازم است

2. مكان: پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد: طلب علم و دانش كنيد گرچه مسافت هاى دورى را بپيمايد(اطلبوا العلم و لو بالصين) ( 567) طلب كنيد علم را گرچه به چين مسافرت كنيد

3. زمان: امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد :(طلب العلم فريضة على كل حال) ( 568) طلب علم واجب است در هر حالى و در هر زمانى

4. معلم: حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد :(الحكمة ضالة كل مؤمن فخذوها و لو من افواه المنافقين) ( 569) حكمت گمشده هر مؤمن است، آن را فراگيريد گرچه از منافقين باشد، بنابر تحقيقى كه صورت گرفته جمله(اطلب العلم من المهد الى اللحد) در جوامع روايى ديده نشد فقط در نهج الفصاحه، ص 64 آمده است

سوّمين روش تربيت عقلانى: آزاد انديشى و پرهيز از تقليد

يكى از عوامل بسيار مؤثر در تربيت عقلانى مساءله آزادانديشى و پرهيز از تقليد و تبعيت از نياكان است. و قرآن كريم پيروى جاهلانه از نياكان را مردود مى داند چرا كه باعث ركود عقل و خرد انسانى است( قالوا بل نتبع ما الفينا عليه آبائنا او لو كان اباؤ هم لا يعقلون شيئا و لا يهتدون ) ( 570) مشركان گويند: ما پيرو كيش پدران خود هستيم (و به آيين خدايى نمى گرويم ) آيا آنان بايد تابع پدران خود باشند اگر چه آنان از خرد بى بهره بوده اند؟

در جاى ديگر مى فرمايد :( و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا عليه اباءنا اولوكان آبائهم لا يعلمون شيئا و لا يهتدون ) ( 571) هرگاه به آن ها گفته شود: به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر بياييد مى گويند: آنچه را از پدران خود يافته ايم مارا بس است آيا نه چنين است كه پدران آنها چيزى نمى دانستند و هدايت نيافته بودند؟ نظير همين معنا در سوره زخرف آيه 23 و سوره لقمان آيه 21 آمده است

موضوع تقليد از نياكان، در زمان جاهليّت به شدت رايج بود و به همين دليل در آيات مختلفى از قرآن منعكس است مساءله افتخار به نياكان و احترام بى قيد و شرط و تا سر حد پرستش در برابر افكار و عقايد آنان جزء رسوم ديرينه آن ها بود متاءسفانه امروز هم اين مساءله در جوامع بشرى و ملل مختلف انسانى وجود دارد و اين عمل در واقع يك نوع بت پرستى و منطق جاهلى است كه بايد با آن مبارزه شود

تشويق قرآن به آزاد انديشى

بسيارى از مذاهب پيروان خود را از مطالعه و بررسى سخنان ديگران نهى مى كنند چرا كه مى ترسند منطق ديگران برترى پيدا كند و پيروانشان را از دستشان بگيرد امّا قرآن كريم در اين قسمت بندگان راستين خداوند را كسانى مى داند كه اهل تحقيقند. نه از شنيدن سخنان ديگران وحشت دارند و نه تسليم بى قيد و شرط مى شوند و نه هر وسوسه اى را مى پذيرند. قرآن كريم انسان ها را به آزاد انديشى تشويق مى نمايد و مى فرمايد :( فبشّر عباد الذين يستمعون القول فيتّبعون احسنه اولئك الذين هديهم اللّه و اولئك هم اولوا الالباب ) ( 572) بندگان مرا بشارت بده كسانى كه سخنان را شنونده و از نيكوترين آن ها پيروى مى كنند آن ها كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده و آن ها خردمندانند

در اين آيه شريفه بندگان خدا و خردمندان را اين طور توصيف مى كند كه آن ها به سخنان اين و آن بدون در نظر گرفتن گوينده و خصوصيات ديگر گوش فرا مى دهند وبا نيروى عقل وخرد بهترين آن ها را بر مى گزينند، هيچ تعصبى در آن ها نيست وهيچ گونه محدوديتى در انديشه آنان وجود ندارد و آن ها جوياى حقند و تشنه حقيقت. هر جا آن را بيابند با تمام وجود از آن استقبال مى كنند

چهارمين روش: ايجاد زمينه سالم تربيتى

يكى از روش هاى مفيد در تربيت عقلانى و نيروى انديشه افراد، ايجاد زمينه سالم تربيتى است. دين اسلام به اين موضوع عنايت خاصّى دارد و براى ايجاد زمينه سالم تربيتى از نظر خرد و انديشه و جلوگيرى از ضايعاتى كه ممكن است از طريق وراثت و همسر گزينى اتفاق افتد، رعايت برخى از امور را لازم مى شمارد و در اين زمينه دستورات تربيتى خاصى دارد كه عبارتند از :

1. هنگام ازدواج بايد به خصوصيات شخصى و نحوه تربيت همسر توجه گردد زيرا كودكان تحت تاءثير آن خصوصيات قرار مى گيرند

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود :(يا ايها الناس اياكم و خضراء الدمن قيل يا رسواللّه و ما خضراء الدمن قال المراءة الحسناء فى منبت السّوء) يعنى از ازدواج با فردى كه مانند سبزه اى در جاى كثيفى رشد يافته اجتناب كنيد. گفتند: منظور از خضراء دمن چيست؟ فرمودند: مقصود زن زيبايى است كه در خانواده اى فرومايه رشد يافته است. در ازدواج بايد به انتقال ويژگى هاى پدر و مادر به فرزندان توجه نمود. پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود :( تخيروا لنطفكم فان العرق دسّاس ) ( 573) در انتخاب همسر دقت كنيد زيرا ويژگى هاى پدر ومادر از طريق توارث منتقل مى شود

2. اسلام براى جلوگيرى از ضايعات احتمالى كه در اثر وراثت پيش مى آيد تاءكيد مى كند كه برخى از ازدواج ها صورت نپذيرد. اسلام افراد را از ازدواج با انسان احمق كه از نظر هوشى عقب مانده است برحذر مى دارد. امام صادقعليه‌السلام از حضرت علىعليه‌السلام نقل مى كند كه فرمود :(اياكم و تزوج الحمقاء فانّ صحبتها بلاء و ولدها ضياع) ( 574) يعنى با زن احمق ازدواج نكنيد زيرا همنشينى با او بلا و مصيبت است و فرزند حاصل از اين ازدواج باعث تباهى است

3. از نظر اسلام با كسى كه مرتكب شرب خمر مى شود نبايد ازدواج كرد. امام صادقعليه‌السلام از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل مى كند كه فرمود :(من زوّج كريمته شارب الخمر فقد قطع رحمها) ( 575) يعنى كسى كه دختر خود را به شرابخوار بدهد رحم او را قطع كرده است شايد مراد از قطع رحم او اين باشد كه با اين ازدواج سبب نازايى او شده است و يا مراد اين است كه او را از يك پيوند درست و ازدواج محكم و استوار محروم ساخته است

4. اسلام تاءكيد فراوان دارد كه همسرى را انتخاب كنيد كه داراى تعهد دينى و مذهبى باشد گرچه از نظر امكانات مالى واز جهت حسن ظاهر محروم است چون كسى كه به خاطر مال وجمال حاضر به ازدواج گردد به هدفش نمى رسد

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد :(من تزوج امراءة لمالها و كله اللّه اليه و من تزوجها لجمالها راءى فيها ما يكره و من تزوجها لدينها جمع اللّه له ذلك ) ( 576) كسى كه ازدواج كند به خاطر ثروت زن، خداوند او را وا مى گذارد و هر كس ازدواج كند به خاطر جمال مى بيند در زن چيزى را كه باعث ملالت و كراهت او شود و هر كس به خاطر دين زن ازواج كند خداوند امور ديگر را براى او فراهم مى سازد

پنجمين روش: تمثيل و تشبيه معقول به محسوس

قرآن يكى از روش هاى مؤثر در تربيت عقلانى را مساءله تمثيل مى داند ولذا در بسيارى از آيات براى پرورش خرد و انديشه انسان ها مَثَل ذكر شده است

مثل بيان يك موضوع است به صورت ديگرى، به نوعى كه بين آن دو شباهت وجود داشته باشد و با ذكر آن، موضوع اول روشن گردد( 577) مثل آنچه را كه پوشيده و نامعلوم است آشكار و معلوم مى كند و ماهيت امور را روشن مى سازد( 578) مثل زدن پرده هاى ابهام را كنار مى زند و معقولات را همچون محسوسات جلو چشم آدمى ترسيم مى نمايد

قرآن كريم از مثل براى بيان حقايق و روشن نمودن مفاهيم استفاده نموده تا انسان ها را هدايت و تربيت كند و عقل ها را از آميختگى به محسوسات و متخيلات به درك معقولات و حقايق برساند. لذا مثال را وسيله اى براى تفكر و تذكر مى داند و مى فرمايد :( و لقد ضربنا للناس فى هذا القرآن من كل مثل لعلهم يتذكرون ) ( 579) يعنى ما در اين قرآن از هر چيزى براى مردم مثلى زده ايم، شايد متذكّر شوند( تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون ) يعنى ما اين مثل ها را براى مردم مى آوريم، شايد بيانديشند

نقش مؤثر مثال

نقش مثال در توضيح وتفسير مباحث، نقش انكار ناپذيرى است. لذا در هيچ علمى از ذكر مثال براى اثبات حقايق وروشن ساختن آن بى نياز نخواهيم بود. گاهى يك مثال بجا كه با مقصود ما هماهنگ است، مطلب را از آسمان به زمين مى آورد وبراى همه قابل فهم مى سازد. بنابراين مى توان گفت : مثال در مباحث علمى، تربيتى، اجتماعى، اخلاقى وغير آن نقش هاى مؤثر زير را دارد

1. مثال مسايل را حسّى مى كند

2. مثال راه را نزديك مى كند

3. مسايل را همگانى مى سازد

4. ذكر مثل، درجه اطمينان به مسايل را بالا مى برد

تمثيل در قرآن

در قرآن تمثيل هاى فراوانى ذكر شده است از جمله : تمثيل انفاق در راه خدا به دانه پر بركت( 580) تمثيل زندگانى دنيا به بازى وسرگرمى( 581) تمثيل اعمال كافران به خاكستر در برابر باد( 582) تمثيل حق وباطل به آب زلال وكف روى آب( 583) تمثيل عالم بى عمل به حيوان( 584) تمثيل افراد بى ايمان به چهارپايان( 585) تشبيه منافقان به چوبهاى خشك( 586) در اينجا به سه نمونه از آن اشاره مى كنيم :

1. تمثيل روشن براى بيان ضعفها

قرآن مى فرمايد :( يا ايها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ان الذين تدعون من دون اللّه لن يخلقوا ذبابا و لو اجتمعوا له و ان يسلبهم الذباب شيئا لايستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب ما قد روا اللّه حق قدره ان اللّه لقوى عزيز ) ( 587) اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهيد؛ كسانى را كه غير از خدا مى خوانيد هرگز نمى توانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست هم دهند، و هرگاه چيزى از آن ها بربايد نمى توانند آن را باز پس بگيرند. هم اين طلب كنندگان ناتوانند و هم آن مطلوبان (هم اين عابدان و هم آن معبودان ) آن ها خدا را آن گونه كه بايد بشناسند نشناختند خداوند قوى و شكست ناپذير است

2. تمثيل گويايى براى غيبت كردن

قرآن كريم براى اين كه مردم را از غيبت كردن برحذر دارد و قبح و زشتى اين عمل را كاملاً مجسّم سازد آن را در ضمن يك مثال گويا بيان مى كند و مى فرمايد آيا هيچ يك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد( ايحبّ احدكم ان ياءكل لحم اخيه ميتا ) به يقين همه شما از اين امر كراهت داريد( فكر هتموه ) تعبير به (مرده ) به خاطر آن است كه غيبت در غياب افراد صورت مى گيرد و آنان همچون مردگان قادر بر دفاع از خويشتن نيستند

3. مثال جالب براى مقام والاى مجاهدان

خداوند براى مقام و منزلت مجاهدان در راهش، مثالى جالب ذكر مى كند، به اين صورت كه خود را خريدار و مؤمنان را فروشنده معرفى كرده، مى گويد: خداوند از مؤمنان جان ها و اموالشان را خريدارى مى كند و در برابر اين متاع، به آنها بهشت مى دهد( ان اللّه اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه ) و چون در هر معامله اى در حقيقت پنج ركن اساسى وجود دارد كه عبارتند از: خريدار، فروشنده، متاع، قيمت و سند معامله خداوند در اين آيه به تمام اركان آن اشاره نموده، خود را (خريدار) و مؤمنان را ( فروشنده ) و جان ها و اموال را (متاع ) و بهشت را (ثمن و قيمت ) براى اين معامله قرار داده و به دنبال آن به (اسناد) معتبر و محكم اين معامله كه پنجمين ركن است اشاره كرده، مى فرمايد: اين وعده حقى است بر عهده خداوند كه در سه كتاب آسمانى (تورات، انجيل، قرآن ) آمده است( وعدا عليه حقا فى التوراة و الانجيل و القرآن ) ( 588)