تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى0%

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

نویسنده: اكبر دهقان
گروه:

مشاهدات: 9726
دانلود: 1828

توضیحات:

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 186 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9726 / دانلود: 1828
اندازه اندازه اندازه
تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

نویسنده:
فارسی

تقوا در قرآن

رعايت تقوا در همه ابعاد زندگى

از نظر قرآن كريم موضوع رعايت تقوا از اهميت ويژه اى برخوردار است، لذا در نوع مسايل زندگى به آن سفارش شده است از جمله :

1. تقوا در جهاد :( ان تمسكم حسنة تسؤ هم و ان تصبكم سيئة يفرحوا بها و ان تصبروا و تتقوا لا يضركم كيدهم شيئا ) ( 649) اگر نيكى به شما برسد آن ها ناراحت مى شوند و اگر حادثه ناگوارى رخ دهد خوشحال مى شوند امّا اگر در برابر آن ها صبر كنيد و تقوا پيشه كنيد نقشه هاى خائنانه آن ها در شما تاءثير نمى كند

2. تقوا در غذا خوردن :( وكلوا مما رزقكم اللّه حلالاً طيبا واتقوا اللّه ) ( 650) از نعمت هاى حلال وپاكيزه اى كه خدا به شما روزى داده بخوريد وتقوا پيشه كنيد

3. تقوا در معامله :( يا ايها الذين آمنوا لا تاءكلوا الربا اضعافا مضاعفة و اتقوا اللّه لعلكم تفلحون ) ( 651) اى اهل ايمان! (سود پول ) را چند برابر نخوريد و از خدا بپرهيزيد تا رستگار شويد

4. تقوا در پيروى از پيامبر :( و ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نها كم عنه فانتهوا و اتقوا اللّه ) ( 652) آنچه را كه پيامبر آورده بگيريد و اجرا كنيد و آنچه را كه از آن نهى كرده خوددارى كنيد و تقوا پيشه كنيد

5. تقوا در معاشرت با مردم :( ولا يغتب بعضكم بعضا ايحبّ احدكم ان ياءكل لحم اخيه ميتا فكر هتموه و اتقوااللّه ) ( 653) غيبت نكند برخى از شما از برخى ديگر؛ آيا دوست دارد يكى از شما گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس كراهت داريد و تقوا پيشه كنيد

6. تقوا در انفاق :( فاما من اعطى و اتّقى و صدّق بالحسنى فسنيسّره لليسرى ) ( 654) آن كس كه در راه خدا انفاق كند و تقوا پيشه كند و جزاى نيك الهى را تصديق نمايد ما او را در مسير آسانى قرار مى دهيم

7. تقوى در برخورد با مشركان :( ولا يجرمنّكم شناءن قوم الاّ تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى واتّقوا اللّه ) ( 655) دشمنى با جمعيتى، شما را به گناه ترك عدالت نكشاند عدالت كنيد كه به پرهيزكارى نزديكتر است و از خدا بپرهيزيد

آثار تقوا

1. قوه تشخيص حق از باطل :( ان تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا ) ( 656) اى اهل ايمان! اگر پرهيزكارى پيشه كنيد خداوند براى شما وسيله اى براى جدايى حق از باطل قرار مى دهد

2. عدم ترس در قيامت :( فمن اتّقى و اصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون ) ( 657) هر كس تقوا پيشه كند و كارهاى خويش را اصلاح نمايد براى او در قيامت ترس و حزنى نخواهد بود

3. نزول بركات :( ولو انّ اهل القرى امنوا و اتّقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض ) ( 658) اگر مردمى كه در شهرها و آبادى ها زندگى مى كنند، ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند بركات آسمان و زمين را بر آن ها مى گشاييم

4. نجات از جهنم :( ثم ننجّى الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها جثيا ) ( 659) پس آن ها را كه تقوا پيشه كردند از دوزخ رهايى مى بخشيم و ظالمان را در حالى كه از ( ضعف و ذلت ) به زانو در آمده اند در آن رها خواهيم كرد

5. عدم تاءثير مكر دشمنان :( وان تصبروا وتتقوا لايضركم كيدهم شيئا ) ( 660) اگر صبر كنيد وتقوا پيشه كنيد كيد ومكر دشمنان به شما آسيب نخواهد رساند

6. پذيرش اعمال :( انما يتقبّل اللّه من المتقين ) ( 661) منحصرا خداوند اعمال پرهيزگاران را مى پذيرد

7. رسيدن به رستگارى :( انّ للمتقين مفازا ) ( 662) به درستى كه براى پرهيزكاران است

8. محبوب خداوند شدن :( ان اللّه يحبّ المتقين ) ( 663) به درستى كه خداوند پرهيز كاران را دوست دارد

تقوى امرى قلبى

( و من يعظّم شعائر اللّه فانّها من تقوى القلوب ) ( 664)

از نظر قرآن كريم منشاء تعظيم شعاير الهى، تقواى قلب انسان است و اضافه ( تقوا ) به قلوب، اشاره به اين است كه حقيقت تقوا و اجتناب از گناهان، امرى است معنوى كه وابسته به قلب است و منظور از قلب، دل و نفس انسانى است بنابراين تقوا قائم به اعمال كه عبارت از حركات بدنى و سكنات است نيست، چون حركات و سكنات در اطاعت و معصيت مشترك است مثلاً دست زدن و لمس كردن بدن جنس مخالف در نكاح و زنا و همچنين كشتن انسان در قصاص و جنايت و نيز نماز براى خدا و براى ريا و مانند اين ها از نظر ظاهرى يكى است، پس اگر يكى حلال و ديگرى حرام و يكى زشت و ديگرى معروف است به خاطر همان امر معنوىِ درونى و تقوى قلبى است نه خود عمل( 665)

تقوا در احاديث

1. اهميت تقوى

الف ) خير دنيا و آخرت: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(من رزق التقى رزق خير الدنيا والا خرة) كسى كه داراى تقو است خير دنيا و آخرت را داراست

ب ) مبداء اخلاق: قال علىعليه‌السلام :(التقوى رئيس الاخلاق) ( 666)

ج ) كليد شايستگى ها: قال علىعليه‌السلام :(التقوى مفتاح الصلاح) ( 667) تقوى كليد شايستگى هاست

2. درجات تقوا

قال الصادقعليه‌السلام :(التقوى على ثلاثة اوجه تقوى باللّه و هو ترك الحلال فضلاً عن الشبهة و هو تقوى خاص الخاص و تقوى من اللّه و هو ترك الشبهات فضلاً عن الحرام و هو تقوى الخاص و تقوى من خوف النار و العقاب و هو ترك الحرام و هو تقوى العام) ( 668) تقوا سه گونه است: تقوا نسبت به خدا و آن عبارت است از ترك حلال تا چه رسد به ارتكاب شبهات و اين تقواى خاص الخاص است نوع ديگر تقوا به عنوان ترس از خداست و اين تقوا همان است كه آدمى از شبهات چشم مى پوشد تا به حرام آلوده نشود و اين نوع از تقوا تقواى خاص است. نوع سوم از تقوا آن است كه آدمى به خاطر ترس از كيفر و عذاب الهى مراعات كند و اين همان ترك حرام است كه تقواى عام ناميده مى شود

3. نشانه هاى تقوا

الف ) اخلاص در عمل: قال علىعليه‌السلام :(للمتقى ثلاث علامات اخلاص العمل و قصر الامل و اغتنام المهل ) ( 669) انسان پرهيز كار سه نشانه دارد: اخلاص در عمل، كوتاهى آرزوها، بهره بردارى از فرصت ها

ب ) پرهيز از تكلفات: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(انا و اتقياء امّتى براء من التكلّف ) ( 670) پيامبر فرمود: من و پرهيز كاران امّتم از تكلّف دوريم

ج ) محاسبه نفس: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(يا اباذر لا يكون الرجل من المتقين حتّى يحاسب نفسه اشدّ من محاسبة الشريك شريكه فيعلم من اين مطعمه و من اين مشربه و من اين ملبسه امن حلّ ذلك ام من حرام) ( 671)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود اى اباذر! آدمى به تقوا دست نمى يابد جز آن كه خود را به شديدترين وجه به محاسبه گيرد، همچون محاسبه شريك در مورد شريك خود و بداند كه خوراك و پوشاك وى از چه راهى به دست مى آيد آيا از راه مشروع و يا از طريق نامشروع

د) مخالفت نفس :(اجعلوا قلوبكم بيوتا للتقوى و لا تجعلوا قلوبكم ماءوى الشهوات ) ( 672) دلهاى خود را پايگاه تقوى قرار دهيد و آن را جايگاه شهوات نفسانى و شيطانى قرار ندهيد

ه‍) تسليم در برابر حق: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(اتقى الناس من قال الحقّ فيماله و عليه) ( 673) انسان با تقوى كسى است كه سخن حق بگويد، خواه به نفع وى تمام شود يا بر ضرر او

4. آثار و فوايد تقوا

الف ) نيل به مقصود: قال علىعليه‌السلام :(اعلموا انّه من يتّق اللّه يجعل له مخرجا من الفتن ونورا من الظلم ويخلّده فيما اشتهت نفسه ونيل له منزلة الكرامة عنده) ( 674)

آگاه باشيد كسى كه تقوا پيشه كند، خداوند براى او راهى در جهت رهايى از فتنه ها فراهم خواهد ساخت و در گمراهى ها نور و بصيرتى را به او ارزانى مى دارد و وى را بدانچه كه تمايل دارد نايل خواهد ساخت و در جوار خويش جايش خواهد داد

ب ) مصونيت: قال علىعليه‌السلام :(اعلموا عباداللّه ان التقوى حصن حصين و الفجور حصن ذليل) ( 675) بندگان خدا! بدانيد كه تقوا دژ مستحكم الهى است و گناه و تبهكارى، جايگاه ذلت و خوارى است

ج ) درمان: قال علىعليه‌السلام :(انّ تقوى اللّه دواء داء قلوبكم وبصر عمى افئدتكم و شفاء مرض اجسادكم وصلاح فساد صدروكم وطهور دنس انفسكم و جلا غشاء ابصاركم) ( 676) تقوا دواى درد قلب و روح و مايه بينايى ديدگان دل و باعث درمان بيمارى و روان و نيز سبب طهارت و پالايش دل از آلودگى هاست

د) عزت: قال النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (من اراد ان يكون اعزّ الناس فليتّق اللّه) ( 677)

كسى كه مى خواهد عزيزترين افراد باشد بايد تقوا الهى را پيشه خود سازد

ه‍) تقويت اوصاف نفسانى :

قال علىعليه‌السلام :(العقل شجرة اصلها التّقى و فرعها الحياء و ثمرتها الورع فالتقوى تدعوا الى خصال ثلاث الى التفقّه فى الدين و الزهد فى الدنيا و الانقطاع الى اللّه تعالى...) ( 678) عقل درختى است كه ريشه آن تقوا و شاخه آن حيا و ميوه آن ورع و پارسايى است. پس تقوا آدمى را به سه خصلت فرا مى خواند: آگاهى در دين زهد و بريدن از دنيا و الفت به لقاءاللّه

دعا و نيايش

يكى از اهداف مهمّ تربيت در قرآن كريم، نيايش است. دعا و درخواست از خداوند را مى توان گرايش روحى انسان به مبداء هستى دانست كه به صورت تضرّع و درخواست و طلب نصرت بروز مى كند. دعا و خواستن قلبى، حالتى عرفانى است كه در آن وجود انسان مجذوب خداوند مى گردد

استاد شهيد مرحوم مطهرى مى گويد: دعا هم طلب است هم مطلوب، هم وسيله است و هم غايت هم مقدّمه است و هم نتيجه اولياى خدا هيچ چيز را به اندازه دعا خوش نداشتند. همه خواهش هاى خويش و آروزهاى دل را با محبوب واقعى در ميان مى گذاشتند و بيش از آن اندازه كه به مطلوب هاى خود اهميت مى دادند به خود طلب و راز و نياز اهميت مى دادند، هيچ گونه احساس خستگى و ملالت نمى كردند اگر دعا از حدّ لقلقه زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگى كند و روح انسان به اهتزاز آيد، يك روحانيت بسيار عالى دارد مثل اين است كه انسان خود را غرق در نور مى بيند( 679)

دعا در قرآن

1. دعا يك نوع عبادت است( و قال ربكم ادعونى استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين ) ( 680) پروردگار شما گفته است: مرا بخوانيد تا دعاى شما را اجابت كنم كسانى كه از عبادت من تكبر مى ورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مى شوند

2. اگر دعا نبود خداوند به انسان ها اعتنا نمى كرد( قل ما يعبواءبكم ربّى لولا دعاؤ كم ) ( 681) بگو: پروردگار من به شما اعتنا نمى كند اگر دعاى شما نباشد

3. خداوند دعاها را مستجاب مى كند( و اذا ساءلك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوة الداع... ) ( 682) هرگاه بندگان من از تو سؤ ال كنند درباره من، به درستى كه من نزديك هستم و خواسته دعا كننده را اجابت خواهم كرد

آداب و شرايط استجابت

الف ) دعا از روى خوف و طمع :( و ادعوه خوفا و طمعا ان رحمة اللّه قريب من المحسنين ) ( 683) خداوند را از روى ترس و طمع بخوانيد به درستى كه رحمت خدا به احسان كنندگان نزديك است

ب ) دعا از روى تضرع و در پنهانى( ادعوا ربكم تضرّعا و خفية ) ( 684)

ج ) ايمان و عمل صالح( و يستجيب الذين امنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله ) ( 685) و درخواست كسانى را كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند اجابت مى كند و از فضلش بر آنها مى افزايد

د) اخلاص( فادعوااللّه مخلصين له الدين ) ( 686) تنها خدا را بخوانيد و دين خود را براى او خالص كنيد

ه‍) وفا به عهد الهى( اوفوا بعهدى اوف بعهدكم ) ( 687) به عهد من وفا كنيد به عهد شما وفا خواهم كرد

مرحوم علامه طباطبايى در ذيل آيه شريفه( اذا ساءلك عنى عبادى ) مى فرمايد: اين آيه شريفه موضوع دعا را با بهترين مضمون و شيواترين اسلوب مطرح كرده است و نكات دقيقى در آن به كار رفته كه از اهميت فوق العاده استجابت دعا حكايت مى كند

1. اساس سخن در اين آيه بر سخن خداوند از متكلّم وحده نهاده شده و هيچگونه غيبت ومانند آن در آن منظور نشده واين اهميت مطلب را مى رساند

2. تعبير خداوند متعال به (عبادى ) (بندگانم ) به جاى (الناس ) بر عنايت و راءفت خداوند نسبت به بندگان خويش دلالت دارد

3. در پاسخ، واسطه را حذف نموده ومستقيما خود جواب فرموده به جاى اينكه بفرمايد : ( اذا ساءلك عبادى عنى فقل انى قريب ) فرموده است( فانّى قريب )

4. پاسخ را با كلمه (انّ) (فانّى ) مورد تاءكيد قرار داده است

5. موضوع قرب به خدا با وصف (قريب ) آمده كه دلالت بر ثبات و دوام اين قرب دارد

6. موضوع اجابت دعا به صورت جمله فعليّه و بافعل مضارع (اجيب ) آورده شده كه دلالت بر استمرار و تجدد مى كند

7. اجابت دعا به جمله (اذادعان ) مقيد شده يعنى در صورتى كه مرا بخواند و اين قيد چيزى بر اصل مطلب نيست چون فرض كلام خواندن خداست و اين نشان گر آن است كه دعاى دعاكنندگان بدون هيچ قيد و شرطى مورد پذيرش قرار مى گيرد. اين نكته نيز از آيه شريفه( ادعونى استجب لكم ) به دست مى آيد

هر يك از اين نكات به نوبه خود بر شدت عنايت به امر دعا دلالت دارد و از خصوصيات اين آيه شريفه آن است كه با همه اختصارش هفت مرتبه ضمير متكلم در آن تكرار شده است.

فخر رازى گويد: انسانى كه دعا مى كند، مادامى كه ذهن او به غير خدا مشغول است در حقيقت دعا نمى كند لذا هرگاه انسان از تمام اسباب قطع علاقه كرد آن گاه قرب و نزديكى حاصل مى شود و هرگاه به خودش توجه داشته باشد به خداوند نزديك نيست، چون همين توجه به نفس، انسان را از خدا دور مى كند از اين جا معناى قرب به خدا در پرتو دعا كه عبارت است از قطع علاقه از همه چيز و فقط توجه به خداوند روشن مى شود

مرحوم فيض كاشانى گويد :

گفتم كه روى خوبت از ما چرانهانست

گفتاتوخودحجابى ورنه رخم عيان ست

گفتم فراق تا كى گفتا كه تا تو هستى

گفتم نفس همين است گفتاسخن همانست

سعدى گويد :

دوست نزديك تر از من به من است

وين عجب تر كه من از وى دورم

دعا در روايات

1. فضيلت دعا: رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: دعا كردن برتر است از قرائت قرآن( الدعاء افضل من قرائة القران ) ( 688) و نيز مى فرمايد : دعا سلاح مؤمن و ستون دين و نور آسمان و زمين است(الدعاء سلاح المؤمن و عمودالدين و نورالسموات و الارض ) ( 689) حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد: بهترين سلاح دعا نمودن است(نعم السلاح الدعاء) ( 690) .

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: دعا كردن نفوذش بيشتر از نوك نيزه است(الدعاء انفذ من السنان) ( 691) حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد: عالم ترين مردم كسى است كه بيشتر دعاء و سؤال مى كند(اعلم الناس باللّه اكثر هم له مسئلة) ( 692)

2. دفع بلاء به وسيله دعا: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(ادفعوا ابواب البلاء بالدعاء) ( 693) به وسيله دعا، درهاى گرفتارى ها را به روى خود ببنديد

3. تمام نيازها را بايد از خداوند خواست: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :( ليساءل احدكم ربه حاجته كلّها حتى يساءله شسع نعله اذا انقطع) ( 694) هر يك از شما نياز خود را از خداوند بخواهد حتى اگر بند كفش او پاره شود(يا موسى سلنى كلّ ما تحتاج اليه حتى علف شاتك و ملح عجينك ) ( 695) اى موسى! همه نيازها حتى علف گوسفند و نمك غذاى خود را از من بخواه

4. شرايط اجابت دعا :

1. معرفت خداوند: قال قوم للصادقعليه‌السلام :(ندعوا فلايستجاب لنا؟ قال لانّكم تدعون من لاتعرفونه) ( 696) گروهى به امام صادقعليه‌السلام گفتند: ما دعا مى كنيم و مستجاب نمى شود حضرت فرمود: كسى را مى خوانيد كه به او شناخت نداريد

2. عمل شايسته: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(يكفى من الدعاء مع البرّ ما يكفى الطعام من الملح) ( 697) با عمل نيك، دعا به اندازه نمك براى طعام كفايت مى كند

3. غذاى حلال: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(- لمن قال له اُحبّ ان يستجاب دعائى - طهر ماءكلك و لا تُدخل فى بطنك الحرام) ( 698) پيامبر به كسى كه عرض كرد: دوست دارم دعايم مستجاب شود؛ فرمود: غذاى خود را پاك كن و از حلال استفاده كن و حرام را در شكم خود داخل نكن

4. حضور قلب: قال الصادقعليه‌السلام :(ان اللّه لا يستجيب دعاء بظهر قلب ساه فاذا دعوت فاقبل بقلبك ثم استيقن بالاجابة) ( 699) امام صادقعليه‌السلام فرمود : دعاى كسى كه قلب او متوجه خدا نيست مستجاب نمى شود؛ هرگاه خدا را خواندى با قلب خود به خدا رو بياور آن گاه يقين به اجابت داشته باش

آداب دعا

1. توجّه به اوقات شريفه مانند: روز عرفه، ماه رمضان، روز جمعه و سحر

2. توجّه به احوال شريفه مانند: زمانى كه مجاهدان در برابر دشمن آماده نبرد مى باشند وقت نزول باران، بين اذان واقامه، بعد از نماز و قرائت قرآن

3. دعا را رو به قبله انجام دهد ودست هاى خود را به طرف آسمان بلند كند

4. صداى خود را پايين آورَد به گونه اى كه فرياد نكشد و زياد آهسته نيز دعا نكند

5. با حال تضرّع و خشوع دعا كند

6. در دعا اصرار كند

7. با نام خدا و ذكر خدا دعا را شروع كند

8. قبل از دعا خداوند را تمجيد كند

9. به پيامبر و آل او صلوات بفرستد

10. به پيامبر و امامان عليهم السلام توسّل پيدا كند

11. قبل از دعا دو ركعت نماز بخواند

12. دعا را كوچك نشمارد

13. در ميان جمعيت و همراه با آنان دعا كند

14. در حال دعا گريه و زارى نمايد

15. در دعا و در خواست از خداوند بلند نظر و با همّت باشد

16. به گناهان خود اعتراف كند

17. براى همه مؤمنان دعا كند و دعايش عمومى باشد

18. با اطمينان و يقين به اجابت دعا كند

19. از گناهان توبه نمايد و مظالم بندگان را رد كند

20. از همه انسان ها قطع اميد كند( 700)

چرا دعا مستجاب نمى شود؟

مرحوم علاّمه طباطبايى مى فرمايد: دعاهايى كه به اجابت نمى رسد به خاطر يكى از دو امر است: يا خواست حقيقى در آن ها نيست، بلكه به واسطه روشن نبودن مطلب براى دعا كننده اشتباها چيزى را مى خواهد كه اگر بر حقيقت امر مطلع مى شد نمى خواست مثلاً دعاكننده كسى را مريض پنداشته وشفايش را از خدا مى خواهد، در صورتى كه عمرش تمام شده وشفاى مرض در آنجا مورد ندارد، بلكه بايد زنده كردن او را از خدا خواست واو چون از زنده شدن مرده به واسطه دعاى ماءيوس است حقيقتا آن را خواستار نمى شود. البته اگر كسى مانند پيامبران چنين اميدى را داشته باشد ودعا كند مستجاب مى شود ويا اينكه سؤ ال هست، ولى حقيقتا از خدا نيست، مثل اين كه حاجتى را از خدا بخواهد ولى دل به اسباب عادى يا امور وهمى بسته باشد كه گمان دارد كفايت امرش مى كند. در اين صورت خواستن به حسب حقيقت از خدا نيست، زيرا خدايى كه دعاها را مستجاب مى كند كارى را با شركت اسباب و اوهام انجام نمى دهد( 701)

فلسفه دعا

فلسفه دعا و هدف نهايى از دعا كردن، اجابت نيست؛ اصولاً اجابت و گرفتن پاسخ يكى از فوايد مهمّ دعاست ولى هدف نيست، به خاطر دو جهت كه مطرح مى شود :

الف ) اگر هدف نهايى از دعا، اجابت كردن باشد بنابراين از هر كسى كه بتواند خواهش ما را اجابت كند مى توان در خواست كرد و ديگر نبايد مورد خطاب فرق كند، خداوند باشد يا غير خداوند. ممكن است سراغ يك فرد متموّل و قدرتمند و دلسوز برويم و برخى امكانات را از او بخواهيم كه البته از نظر محسوس بودن پاسخ در نظر عام چه از نظر اجابت كردن خواهش هاى دنيوى؛ او از خداوند (معاذ اللّه ) خواسته ما را زودتر اجابت كند. امّا اين كار با روح توحيد كه نفى عبوديت غير خداست مخالف است امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: هنگامى كه يكى از شما اراده مى كند كه چيزى از خدايش درخواست كند كه حتما به او عطا شود، بايد از جميع مردم ماءيوس و نااميد شود(اذا اراد احدكم ان لا يساءل ربّه شيئا الاّ اعطاه فليياءس من الناس كلّهم) ( 702)

ب ) اگر فلسفه دعا و هدف از آن اجابت و گرفتن حاجت باشد ديگر تاءخير در اجابت معنا ندارد و تاءخير در اجابت از جانب خداى حكيم (معاذاللّه ) كارى عبث و بيهوده خواهد بود كه البته چنين نيست. چگونه ممكن است خداوند منّان به خاطر دادن نعمتى، امر به دعا كند. در صورتى كه اوّلاً بسيارى از نعمت ها را بى دعا مى دهد و بسيارى از افراد هستند كه در تمام طول عمر خود هرگز دعا نمى كنند امّا غرق در نعمت هاى دنيوى خدا هستند و چگونه ممكن است خداوند متعال خود نقض غرض كند امر به دعا كند آن گاه كه بنده دعا كرد اجابت دعا را تاءخير بياندازد؟ روايتى از امامعليه‌السلام نقل شده كه دو نفر يكى محبوب خداوند و ديگر مبغوض پروردگار است با هم دعا مى كنند خداوند به ملائكه فرمان مى دهد به آن كه مبغوض پروردگار است زودتر پاسخ داده شود و به محبوب خدا ديرتر. راستى اگر فلسفه دعا پاسخ گرفتن باشد اين امر چه معنا مى دهد كه شخص بدكار و مبغوض درگاه الهى زودتر پاسخ بشنود؟ آيا مزد بدكارى و دورى از خدا مى گيرد؟ و يا نه مزد را ديگرى، با ديرتر پاسخ شنيدن مى برد كه البته بايد چنين باشد

ذكر الهى

يكى از اهداف مهم تربيت نفس اين است كه انسان به مقام و مرتبه اى برسد كه در همه اوقات و لحظات زندگى به ياد خداوند باشد و لحظه اى از او غافل نشود نگاهى به تعاليم اسلام اين نكته را به وضوح به ثبوت مى رساند كه از نظر دين اسلام هيچ چيز به اندازه ياد خداوند از ارزش و اهميت برخوردار نيست بلكه تمام امور ديگر براى تسهيل توجه انسان به خداست

امام زين العابدينعليه‌السلام مى فرمايد :(و من اعظم النعم علينا جريان ذكرك على السنتنا واذنك لنا بدعائك ) از بزرگ ترين نعمت ها كه به ما داده اى روان شدن ياد تو بر زبان واذنى است كه به ما داده اى تا تو را بخوانيم. سپس مى فرمايد :(استغفرك من كل لذّة بغير ذكرك ومن كل راحة بغير انسك ومن كل سرور بغير قربك ومن كل شغل بغير طاعتك ) ( 703) خداوندا! از تو آمرزش مى طلبم از هر لذت، اگر در آن جز به ياد تو باشم واز هر راحت اگر جز به تو انس داشته باشم و از هر شادمانى اگر غير از نزديكى تو باشد واز هر شغل كه طاعت تو در آن نباشد

حقيقت ذكر الهى

مرحوم علامه طباطبايى مى فرمايند: حقيقت ذكر عبارت است از توجه قلبى انسان به ساحت قدس پروردگار و اگر به ذكر لفظى نيز عنوان ذكر اطلاق مى شود به خاطر اين است كه ذكر لفظى از آثار ذكر قلبى است يعنى گفتگو كردن درباره چيزى، ناشى از ياد كردن آن در دل است و گرنه ذكر حقيقى همانا ذكر قلبى و توجه دل به سوى پروردگار است( 704)

ذكر الهى در قرآن كريم

1. ياد خداوند آرامش قلب :( الا بذكر اللّه تطمئن القلوب ) ( 705) آگاه باشيد با ياد خدا دل ها آرامش مى يابد

2. ياد خداوند عامل ياد خداوند از بنده :( فاذكرونى اذكركم ) ( 706) مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم

3. اعراض از ياد خداوند عامل تنگدستى :( و من اعرض عن ذكرى فانّ له معيشة ضنكا ) ( 707) هركس از يادمن اعراض كند و روى گردان شود، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت

4. اعراض از ياد حق و قرين بودن با شيطان :( و من يعش عن ذكر الرحمن نقيّض له شيطانا فهو له قرين ) ( 708) و هر كس از ياد خدا روى گردان شود، شيطان را به سراغ او مى فرستيم و همواره قرين او باشد

5. فراوان به ياد خداوند بودن :( يا ايها الذين آمنوا اذكروا اللّه ذكرا كثيرا ) ( 709) اى اهل ايمان خداوند را فراوان ياد كنيد

6. ياد خداوند در تمام احوال :( فاذا قضيتم الصلاة فاذكرواللّه قياما و قعودا و على جنوبكم ) ( 710) و هنگامى كه نماز را به پايان رسانيديد خدا را ياد كنيد در حال ايستادن و نشستن و به هنگامى كه به پهلو خوابيده ايد

7. ياد خدا از روى تضرّع و خوف :( و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفةً ) ( 711) پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و خوف و آهسته و آرام ياد كن

8. كسب و تجارت، مردان الهى را از ياد خدا باز نمى دارد :( رجال لاتلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه و اقام الصلاة ) ( 712) مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستد آن ها را از ياد خدا و برپا داشتن نماز غافل نمى سازد

9. ياد نعمت هاى الهى :( يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى انعمت عليكم ) ( 713) اى بنى اسرائيل به ياد نعمتى كه به شما دادم باشيد

10. فرار اهل كفر از ياد الهى :( و اذا ذكرت ربك فى القرآن وحده ولّوا على ادبارهم نفورا ) ( 714) هنگامى كه پروردگارت را در قرآن به يگانگى ياد مى كنى، پشت مى كنند و از تو روى بر مى گردانند

11. مال و فرزند نبايد انسان را از ياد حق باز دارد :( يا ايها الذين آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر اللّه ) ( 715) اى اهل ايمان! ثروت هاى شما و فرزندانتان شما را از ياد خدا باز ندارد

12. شيطان عامل فراموشى خداوند :( استحوذ عليهم الشيطان فانسيهم ذكر اللّه ) ( 716) شيطان بر آن ها چيره شد و ياد خدا را از خاطر آن ها برده است

مراحل ذكر الهى

مرحله اول، ذكر نام پروردگار است مانند :( و اذكر اسم ربك ) ( 717) در مرحله دوم نوبت به يادآورى ذات پاك خداوند در قلب مى رسد :( و اذكر ربك فى نفسك تضرعا وخيفه ) ( 718) پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و خوف ياد كن. در مرحله سوم از مقام ربوبيت خداوند فراتر مى رود و به مقام مجموعه صفات جلال و جمال خدا كه در ( اللّه ) جمع است مى رسد چنان كه مى فرمايد :( يا ايها الذين آمنوا اذكروااللّه ) ( 719) اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را بسيار ياد كنيد؛ به اين ترتيب اين ذكر همچنان ادامه مى يابد و مرحله به مرحله تكامل پيدا مى كند و صاحب آن را با خود به اوج كمال مى برد( 720)

حدّ نداشتن ذكر الهى

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: هر چيزى اندازه اى دارد كه وقتى به آن رسد پايان مى پذيرد، جز ذكر خداوند كه پايان ندارد و حدّ و اندازه براى آن نيست

(عن ابى عبداللّه قال ما من شئ الا و له حد ينتهى اليه الا الذكر فليس له حد ينتهى اليه) سپس امامعليه‌السلام مى افزايد: خداوند نمازهاى فريضه را واجب نمود. هر كس آن ها را ادا كند حد آن تاءمين شده، ماه مبارك رمضان را هر كس روزه بگيرد حدّش تاءمين شده و حج را هر كس يك مرتبه انجام دهد همان، حدّ آن است جز ذكر خداوند كه به مقدار كم راضى نگشته است و براى كثير آن حدى قايل نشده سپس به عنوان شاهد اين آيه شريفه را تلاوت كردند :( يا ايها الذين آمنوا اذكروا اللّه ذكرا كثيرا ) ( 721)