تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى0%

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

نویسنده: اكبر دهقان
گروه:

مشاهدات: 9731
دانلود: 1829

توضیحات:

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 186 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9731 / دانلود: 1829
اندازه اندازه اندازه
تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

نویسنده:
فارسی

معناى ذكر كثير

( يا ايها الذين آمنوا اذكروا اللّه ذكرا كثيرا ) ( 722) اى اهل ايمان خداوند را زياد ياد كنيد. در اين كه مقصود از ذكر كثير چيست؟ در روايات اسلامى و كلمات مفسران تفاسير گوناگون شده كه ظاهرا همه از قبيل ذكر مصداق است و مفهوم وسيع آن شامل همه آن ها مى شود از جمله در حديثى از پيامبر اكرم مى خوانيم :(اذا ايقظ الرجل اهله من الليل فتوضاء و صليا كتبا من الذاكرين اللّه كثيرا و الذاكرات ) ( 723) هنگامى كه مرد همسرش را شبانگاه بيدار كند و هر دو وضو بگيرند و نماز شب بخوانند از مردان و زنانى خواهند بود كه بسيار ياد خدا مى كنند. در حديثى از امام صادقعليه‌السلام مى خوانيم هر كس تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام را در شب بگويد مشمول اين آيه است. عن ابى عبداللّهعليه‌السلام قال تسبيح فاطمة الزهراء عليهاالسلام من الذكر الكثير الذى قال اللّه عزوجل اذكروا اللّه ذكرا كثيرا( 724)

از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سؤال نمودند :(اىّ العباد درجة عنداللّه يوم القيمة) كدام يك از بندگان در روز قيامت مقامشان از همه برتر است؟ فرمود :( الذاكرون اللّه كثيرا) ( 725) آنها كه خدا را بسيار ياد مى كنند

اهميت ذكر الهى در موارد خاص

1. در جنگ و مقابله با دشمن :( يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروااللّه كثيرا ) ( 726) اى اهل ايمان! هرگاه گروهى (از دشمنان ) را ملاقات كرديد، ثابت قدم بايستيد و خدا را فراوان ياد كنيد

قال علىعليه‌السلام :(اذا لقيتم عدوّكم فى الحرب فاقلّوا الكلام و اكثروا ذكر اللّه عزوجل) ( 727) هرگاه با دشمن خود در جنگ ملاقات كرديد پس كم سخن بگوييد و زياد ياد خدا كنيد

2. هنگام ورود به بازار: قال علىعليه‌السلام :(اكثروا ذكر اللّه عزوجل اذا دخلتم الاسواق و عند اشتغال الناس فانّه كفارة الذنوب و زيادة فى الحسنات و لا تكتبوا فى الغافلين) ( 728) هرگاه داخل بازار شديد و مردم مشغول كار و كسب بودند فراوان به ياد خدا باشيد زيرا ياد الهى مايه تكفير گناهان و زيادى در حسنات است و شما از غافلان محسوب نمى شويد

3. هنگام خشم: قال النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(اوحى اللّه الى نبىّ من انبيائه يابن آدم اذكرنى عند غضبك اذكرك عند غضبى) ( 729)

4. در تنهايى وخلوت: قال الباقرعليه‌السلام :(فى التوراة مكتوب... ياموسى... اذكرنى فى خلواتك وعند سرور لذّاتك اذكرك عند غفلاتك...) ( 730) اى موسى در خلوت وبه هنگام سرور وشادى از من ياد كن به هنگام غفلت تو من از تو ياد مى كنم

5. هنگام تصميم گيرى

6. هنگام سخن گفتن و قضاوت

7. هنگام تقسيم كردن

قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(اذكروا اللّه عند همّك اذا هممت و عند لسانك اذا حكمت و عند يدك اذا اقسمت ) ( 731)

8. بعد از انجام مناسك حج :( فاذا قضيتم مناسككم فاذكرواللّه كذكركم ابائكم او اشدّ ذكرا ) ( 732) هرگاه مناسك حج را به جا آورديد خداوند را همانند يادى كه از پدران خود مى كنيد بلكه شديدتر ياد كنيد

9. بعد از نماز جمعه :( فاذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الارض وابتغوا من فضل اللّه واذكروااللّه كثيرا لعلكم تفلحون ) ( 733) هرگاه نمازجمعه انجام شد در زمين متفرق شويد و از فضل خدا طلب كنيد وخدا را زياد ياد كنيد شايد رستگار شويد

آثار ذكر الهى

1. نيكو شدن اعمال :(من عمرّ قلبه بدوام الذكر حسنت افعاله فى السرّ والجهر) ( 734)

2. كليد شايستگى :(مداومة الذكر قوت الارواح و مفتاح الصلاح...) ( 735)

3. زنده شدن قلب :(فى الذكر حياة القلوب ) ( 736)

4. نورانى شدن قلب :(عليك بذكر اللّه فانه نور القلب ) ( 737)

5. كليد انس با پروردگار متعال :(الذكر مفتاح الانس ) ( 738)

6. مايه راندن شيطان :(ذكر اللّه مطردة الشيطان) ( 739)

7. پاكى از نفاق :(من اكثر ذكر اللّه فقد برئ من النفاق) ( 740)

8. غذاى روح وهمنشينى بامحبوب :(ذكراللّه قوت النفوس ومجالسة المحبوب ) ( 741)

9. مايه آرامش جان :(ذكر اللّه جلاء الصدور و طماءنينة القلوب ) ( 742)

10. سرور اهل تقوا ولذت اهل يقين :(ذكراللّه مسرّة كل متّقٍ ولذة كل موقن) ( 743)

11. جلاى ديدگان و نور باطن :(الذكر جلاء البصائر و نور السرائر) ( 744)

12. مايه شرح صدر :(الذكر شرح الصدر) ( 745)

13. مايه نزول رحمت الهى :(بذكر اللّه تنزل الرحمة) ( 746)

14. مايه هدايت عقل و فكر :(الذكر هداية العقول و تبصرة النفوس، دوام الذكر ينير القلب و الفكر) ( 747)

15. مشمول عطيّه و لطف الهى شدن :(عن ابى عبداللّه عليه‌السلام قال ان اللّه يقول من شغل بذكرى عن مساءلتى اعطيته افضل ما اعطى من ساءلنى) ( 748)

16. در سايه بهشت الهى به سر بردن :(من اكثر ذكر اللّه اظلّه اللّه فى جنّته) ( 749)

17. شفا يافتن قلب :(يا من اسمه دواء و ذكره شفاء) ( 750)

18. محبوب خداوند شدن :(من اكثر ذكر اللّه احبّه) ( 751)

19. كفّاره گناهان :(اذكروااللّه كثيرا يكفّر سيئاتكم) ( 752)

20. كفايت نمودن خداوند :(يابن آدم اذكرنى بعد الصبح ساعة و بعد العصر ساعة اكفّك ما اهمّك ) ( 753)

راه آرامش قلب

هميشه اضطراب ونگرانى يكى از بزرگ ترين بلاهاى زندگى انسان بوده و هست وعوارض ناشى از آن در زندگى فردى واجتماعى كاملاً محسوس است و هميشه آرامش يكى از گمشده هاى مهم بشر بوده و به هر درى مى زند تا آن را پيدا كند. تاريخ بشر پر است از صحنه هاى غم انگيزى كه انسان براى تحصيل آرامش به هر چيزى دست انداخته و در هر وادى گام نهاده است و تن به انواع اعتيادها داده است ولى قرآن كريم با يك جمله كوتاه و پر مغز مطمئن ترين و نزديك ترين راه را نشان داده و مى گويد: بدانيد كه ياد خداوند آرامش دل هاست براى روشن شدن اين حقيقت بايد به عوامل نگرانى توجه كنيم

عوامل پريشانى و نگرانى

1. گاهى اضطراب و نگرانى به خاطر تاريكى آينده است كه در برابر فكر انسان خودنمايى مى كند. احتمال زوال نعمت ها، بيمارى و ناتوانى و احتياج انسان را رنج مى دهد، امّا ايمان به خداوند مهربان كه همواره كفالت بندگان خويش را به عهده دارد مى تواند اين گونه نگرانى ها را از بين ببرد

2. گاه گذشته تاريك زندگى، فكر انسان را به خود مشغول مى كند وهمواره او را نگران مى سازد. نگرانى از گناهانى كه انجام داده از كوتاهى ها، لغزش ها، امّا توجه به اين كه خداوند توبه پذير ومهربان است به او آرامش مى دهد

3. ضعف و ناتوانى انسان در برابر عوامل طبيعى و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلى و خارجى او را نگران مى سازد كه من در برابر اين همه دشمن نيرومند در ميدان جهاد چه كنم؟ امّا هنگامى كه به ياد خدا مى افتد و متكى به قدرت و رحمت او مى شود قدرتى كه برترين قدرت هاست و هيچ چيز در برابر او ياراى مقاومت ندارد قلبش آرام مى گيرد

4. عامل ديگر نگرانى آن است كه انسان گاهى براى رسيدن به يك هدف زحمت زيادى را تحمل مى كند امّا كسى را نمى بيند كه براى زحمت او ارج نهد و قدردانى و تشكر كند اين ناسپاسى او را شديدا رنج مى دهد امّا هنگامى كه احساس كند كسى از تمام تلاش هاى او آگاه است و به آن ها ارج مى نهد پاداش مى دهد ديگر چه جاى نگرانى و بى قرارى است البته عوامل ديگرى هم براى نگرانى هست ولى بيشتر عوامل به يكى از عوامل فوق باز مى گردد( 754)

توبه

يكى از اهداف تربيت در قرآن مساءله توبه و رجوع به خداوند است، به اين معنا كه انسان هميشه در زندگى توبه و رجوع و انابه به سوى خداوند داشته باشد و از عوامل و افكار سابق خود واقعا نادم و پشيمان باشد

همه انسان ها در هر سطحى كه باشند لازم است توبه كنند، چون هر كس نسبت به مقام ومنزلتى كه دارد طبعا يك خطاهايى و تقصيراتى در زندگى و در اعمال دارد كه بايد از آنها در نزد پروردگار استغفار كند

خداوند به اندازه اى لطف و مرحمت نسبت به بندگان دارد كه پذيرش توبه را مستقيم به خود نسبت مى دهد و كسى را در قبولى توبه واسطه و شفيع قرار نمى دهد. قرآن مى فرمايد :( هوالذى يقبل التوبة عن عباده ) ( 755) او خداوندى است كه توبه بندگانش را قبول مى كند. در آيه ديگر مى فرمايد :( غافر الذنب و قابل التوب ) ( 756) خداوند گناه بندگان را مى بخشد و توبه آنان را مى پذيرد

كمّيت و كيفيّت در توبه

يكى از اهداف قرآن كريم در تزكيه روح بشر اين است كه انسان ها داراى روحيه توبه و انابه باشند و هميشه خود را بنده مقصر خداوند بدانند، لذا در قرآن كريم مساءله توبه از نظر كمى و كيفى بيان شده است. امّا از نظر كميت قرآن مى فرمايد :( توبوا الى اللّه جميعا ) ( 757) همه انسان ها به سوى خداوند از همه گناهان توبه كنند. امّا از نظر كيفيت( توبوا الى اللّه توبة نصوحا ) ( 758) نصوح از نصح (به ضم ) مشتق است و به معناى اخلاص است

(قيل للامام على عليه‌السلام ما التوبه النصوح فقال عليه‌السلام ندم بالقلب و استغفار باللسان و القصد على ان لا يعود) ( 759) از حضرت علىعليه‌السلام پرسيدند: توبه نصوح چيست؟ فرمود: پشيمانى قلبى و استغفار به زبان و تصميم بر ترك گناه

توبه در قرآن

تعريف توبه

الف ) بازگشت از خطا به طاعت و پشيمانى از گناه( انه من عمل سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح ) ( 760)

ب ) به معناى بخشش وپذيرش توبه: هرگاه با حرف (عَلى ) همراه باشد از سوى خداوند مانند :( فتلّقى آدم من ربّه كلمات فتاب عليه ) ( 761)

به صورت اسم فاعل مذكر ومؤ نث به معنى توبه كننده از گناه( التائبون العابدون الحامدون... ) ( 762) ،( عسى ربّه ان طلقكّن... مسلمات مؤمنات قانتات تائبات ) ( 763)

به صورت صيغه مبالغه (توّاب ) به دو معنا آمده است :

الف ) بسيار توبه كننده :( ان اللّه يحب التوابين )

ب ) بسيار توبه پذير و بخشنده :( انّه هو التواب الرحيم ) ( 764)

شرايط پذيرش توبه

الف ) تقوا :( واتقوا اللّه ان اللّه هو التواب الرحيم ) ( 765) تقوا پيشه كنيد، به درستى كه خداوند بسيار توبه پذير و مهربان است

ب ) تسبيح واستغفار :( فسبّح بحمد ربك واستغفره انه كان توّابا ) ( 766) پروردگار را تسبيح وحمد كن واز او آمرزش بخواه كه او بسيار توبه پذير است

ج ) استغفار پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :( و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاءُوك فاستغفرواللّه و استغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه توّابا رحيما ) ( 767) اى پيامبر ! اگر مخالفانى كه به خود ستم كردند نزد تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى كردند و پيامبر هم براى آنها استغفار مى كرد خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند

د ) فضل و رحمت الهى :( و لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته و ان اللّه تواب رحيم ) ( 768) اگر فضل و رحمت الهى نبود و اين كه او توبه پذير و حكيم است ( بسيارى از شما گرفتار مجازات سخت الهى مى شديد ).

آثار توبه

الف ) غفران و رحمت الهى :( انه من عمل منكم سوءا بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحيم ) ( 769) هركس از شما از روى نادانى عمل بدى را مرتكب شود سپس توبه كند وكارهايش را اصلاح كند خداوند آمرزنده و مهربان است

ب ) هدايت الهى :( و انى لغفار لمن تاب و امن و عمل صالحا ثم اهتدى ) ( 770) به تحقيق كه من (خداوند) آمرزنده هستم براى كسى كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد كه در نتيجه هدايت مى شود

ج ) تبديل سيّئات به حسنات :( الاّ من تاب و امن و عمل صالحا فاولئك يبدل اللّه سيئاتهم حسنات ) ( 771) كسى كه توبه كند و ايمان بيآورد و عمل صالح انجام دهد، خداوند اعمال زشت اين افراد را به نيكويى مبدّل مى سازد

د) رستگارى :( فاما من تاب و آمن و عمل صالحا فعسى ان يكون من المفلحين ) ( 772) كسى كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، اميد است كه از رستگاران باشد

ه‍) پاك شدن و محبوبيت الهى :( ان اللّه يحب التوابين و يحب المتطهّرين ) ( 773) به تحقيق كه خداوند توبه كنندگان را دوست دارد و پاكان را نيز دوست دارد

و) ورود به بهشت :( الا من تاب وامن وعمل صالحا فاولئك يدخلون الجنة ) ( 774) كسى كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد اين افراد داخل بهشت مى شوند

پذيرش توبه مشروط به دو توبه خداوند

مرحوم علامه طباطبايى مى فرمايد: توبه در لغت به معناى برگشت است و توبه از بنده برگشت اوست به سوى پروردگارش با پشيمانى، و توبه از بنده به سوى خدا مساوى با دو برگشت خداوند است به سوى بنده؛ زيرا توبه يك عمل پسنديده اى است كه محتاج به نيروست و نيرو دهنده هم خداست، پس توفيق كار خير را اوّل خداوند عنايت مى كند، تا بنده قادر به توبه مى شود و از گناه خود بر مى گردد سپس وقتى موفق به توبه شد محتاج تطهير از آلودگى گناهان و آمرزش است؛ آن جا نيز بار ديگر مشمول عنايت و رحمت الهى مى شود و اين دو عنايت و برگشت خداوند دو توبه اى هستند كه توبه بنده را در ميان گرفته اند. قرآن مى فرمايد :( ثم تاب عليهم ليتوبوا ) اين همان توبه اول است و مى فرمايد :( فاولئك اتوب عليهم ) اين نيز توبه دومى است. بنابراين در ميان اين دو توبه، توبه بنده قرار مى گيرد( 775)

پذيرفته شدن توبه و ردّ آن

انسان ها از نظر پذيرفته شدن توبه و ردّ آن سه گروه هستند :

الف ) توبه گروهى قطعا پذيرفته مى شود و آنان كسانى اند كه از روى نادانى و جهالت معصيت كرده اند( انّما التوبة على اللّه للذين يعملون السّوء بجهالة ) ( 776)

ب ) توبه گروهى از انسان ها قطعا پذيرفته نمى شود و آنان كسانى اند كه در حال احتضار توبه كنند يا در حال كفر از دنيا بروند( وليست التوبة للذين يعملون السيئات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الان و لاالذين يموتون و هم كفار ) ( 777)

يك نمونه كسانى كه توبه آنان پذيرفته نشد فرعون است( حتى اذا ادركه الغرق قال امنت ) ( 778)

ج ) گروهى نه توبه آن ها قطعا پذيرفته مى شود و نه قطعا رد مى شود بلكه به مشيّت خداوند بستگى دارد و آن ها كسانى اند كه از روى عمد و قصد گناه انجام داده اند( و يغفر مادون ذلك لمن يشاء ) ( 779)

توبه در روايات

1. اهميّت توبه: قال الباقرعليه‌السلام :(ان اللّه اشد فرحا بتوبة عبده من رجل اضل راحلته و زاده فى ليلة ظلماء فوجدها فاللّه اشد فرحا بتوبة عبده من ذلك الرجل براحلته حين وجدها) ( 780)

امام باقرعليه‌السلام مى فرمايد: خداوند متعال خوشحال تر مى شود به توبه بنده خود، از مردى كه در شب تاريك در بيابانى مركب و توشه خود را گم كند و ناگاه آن را بيايد

2. توبه مايه پاكى از گناه: حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد :( التوبه تطهر القلوب و تغسل الذنوب ) توبه، وسيله تطهير و پاكى قلوب و باعث پاك شدن گناهان است و نيز مى فرمايد :( حسن التوبة يمحو الحوبة ) ( 781) نيكو توبه نمودن، معصيت را از بين مى برد( 782)

3. توبه مايه نزول رحمت: حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد :(التوبه تستنزل الرحمه) توبه موجب نزول رحمت الهى است

4. آسان تر از توبه: قال علىعليه‌السلام :(ترك الذنب اهون من طلب التوبة) ( 783) ترك گناه، آسان تر از توبه است

5. عدم جواز تاءخير توبه: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(يابن مسعود لا تقدّم الذنب و لاتؤ خر التوبة و لكن قدمّ التوبة و اخّر الذنب ) ( 784) پيامبر فرمود : اى پسر مسعود! گناه را جلو نيانداز و توبه را تاءخير نيانداز، بلكه توبه را مقدم بدار و گناه را به تاءخير بيانداز

6. نشانه هاى تائبان قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(اءتدرون من التائب؟ قالوا: الّلهم لا. قال: اذا تاب العبد و لم يرض الخصماء فليس بتائب، من تاب و لم يزد فى العبادة فليس بتائب، من تاب و لم يغيّر لباسه فليس بتائب، من تاب و لم يغيّر رفقائه فليس بتائب، من تاب و لم يفتح قلبه و لم يوسع كفّه فليس بتائب، من تاب و لم يقصّر امله و لم يحفظ لسانه فليس بتائب، من تاب و لم يغيّر خلقه و نيّته فليس بتائب، من تاب و لم يغيّر خلقه و نيّته فليس بتائب، من تاب و لم يقدم فضل قوته من بدنه فليس بتائب، اذا استقام على هذه الخصال فذاك التائب ) ( 785)

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از اصحاب خود پرسيدند: آيا مى دانيد تائب چه كسى است؟ عرض كردند: نه، فرمود: اگر كسى توبه كند وكسانى را كه به آنان بدى كرده است راضى نكند ولباس خود را تغيير ندهد ودوستان (منحرفش ) را تغيير ندهد وقلب خود را باز نكند وبذل وبخشش پيدا نكند وآرزويش را كوتاه و زبانش را حفظ نكند واخلاق ونيتش را تغيير ندهد و طعام خود را كم نكند، تائب نيست و هرگاه انسانى اين صفات را تحصيل كند توبه كننده واقعى است

كلام مرحوم فيض كاشانى

مرحوم فيض كاشانى مى فرمايد: توبه از امور اختصاصى نيست بلكه نسبت به اشخاص و احوال عموميت دارد و هيچ كس از آن بى بهره نيست قال اللّه تعالى :( وتوبوا الى اللّه جميعا ) ( 786) همگى به درگاه خدا توبه كنيد. در اين آيه خطاب عمومى است و اختصاص به گروه معينى ندارد

امّا اين كه بر هر انسانى لازم است در تمام حالات توبه و انابه نمايد. براى آن است كه هيچ كس از معصيت جوارحى بر كنار نيست و به فرض آن كه گاهى از اوقات اعضا و جوارحش مرتكب معصيت نشود، در قلب مرتكب معصيت مى شود و اگر قلبا به ارتكاب معصيت نپردازد از وسوسه شيطان كه او را از ذكر خدا غافل مى سازد بر كنار نيست و ثابت است كه همه اين موضوعات موجبات نقص او را فراهم مى سازند و هر يك از اين ها داراى اسبابى است و اسباب تركشان همان است كه به ضد آن ها بپردازد و از آن ها رجوع كند و توبه هم به معناى رجوع است و هيچ كس خالى از اين نقيصه نيست ليكن در مقدارش، متفاوتند و در اصل گناه مشتركند و اما گناه انبيا و اوصيا مانند گناه ما نيست گناه آن ها اين است كه از ذكر دايمى حق باز مى مانند و به امور مباح مى پردازند و چون از توجه به مباحات باز مانند اجرشان مضاعف گردد

حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: رسول اكرم با آن كه گناهى مرتكب نمى شد، در هر شبانه روز صد مرتبه استغفار مى كرد. خداوند متعال اولياى خود را بدون هيچ گناهى به مصيبت ها و ناراحتى هايى دچار مى فرمايد تا اجرشان را مضاعف گرداند

و اين كه گناه را استثنا كرده براى آنست كه گناه آنان مانند گناه ما نيست و گناه هر يك از آن ها به اندازه قرب منزلت اوست. قال الصادقعليه‌السلام انّ رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يتوب الى اللّه و يستغفر فى كل يوم و ليلة ماءة مرّة من غير ذنب ان اللّه يخصّ اوليائه بالمصائب لياءجرهم عليها من غير ذنب يعنى من غير ذنب كذنوبنا فان ذنب كل احد انما هو بحسب قدره و منزلته عنداللّه.( 787)

كلام امام خمينى قدس سره

امام خمينى قدس سره مى فرمايد : ( شخص تائب، پس از توبه نيز آن صفاى باطنى برايش باقى نمى ماند، چنان كه صفحه كاغذى را اگرسياه كنند و باز بخواهند جلا دهند البته به حال جلاى اولى بر نمى گردد يا ظرف شكسته اى را اگر اصلاح كنند باز به حالت اولى مشكل است عود كند. بسيار فرق است بين دوستى كه در تمام عمر، با صفا و خلوص با انسان رفتار كند با دوستى كه خيانت كند و پس از آن عذر تقصير طلب نمايد ). بنابراين، انسان بايد حتى الامكان گناه نكند و اگر خداى نخواسته گناه كرد هر چه زودتر در صدد توبه و علاج برآيد. و بهار توبه ايام جوانى است كه بار گناهان كم است. انسان در پيرى حرص و طمع او بيشتر است. برفرض كه انسان بتواند در ايام پيرى توبه كند از كجا به پيرى برسد و اجل به او مهلت دهد. كمياب بودن پيران دليل بر اين است كه مرگ به جوانان نزديك تر است. انسان در يك شهر پنجاه هزار نفرى، پنجاه نفر پير هشتاد ساله نمى بيند( 788)

تواضع

يكى از اهداف مهم تربيت نفس پيدا كردن صفت تواضع در برابر خداوند و بندگان اوست. تواضع و انقياد در برابر احكام و دستورات الهى و نيز فروتنى در برابر بندگان حق از طهارت نفس و تزكيه روح انسان حكايت دارد

تواضع در قرآن

واژه ( تواضع ) كه به معناى فروتنى است، در قرآن كريم ذكر نشده ولكن تعبيرهاى مختلفى كه مفهوم تواضع و فروتنى را در بر دارد مطرح شده است. مانند ( خبت ) ( خفض جناح ) ( لين ) ( ذلّة ) ( هون )

آيات ذيل شاهد بر اين مطلب است :

1.( انّ الذين امنوا وعملوا الصالحات واخبتوا الى ربهم اولئك اصحاب الجنة ) ( 789)

2.( و بشرّ المخبتين ) ( 790)

3.( و اخفض جناحك للمؤمنين ) ( 791)

4.( فبما رحمة من اللّه لنت لهم ) ( 792)

5.( اذلة على المؤمنين اعزّة على الكافرين ) ( 793)

6.( عبادالرحمن الذين يمشون على الارض هونا ) ( 794)

ابعاد مختلف تواضع

1- تواضع در برابر خداوند سبحان :( انّ الذين امنوا و عملوا الصالحات واخبتوا الى ربّهم اولئك اصحاب الجنة ) ( 795)

2- تواضع در برابر مؤمنان :( و اخفض جناحك للمؤمنين ) ( 796)

( اذلّة على المؤمنين ) ( 797)

3- تواضع در برابر مستمندان :( ولاتطرد الذين يدعون ربّهم بالغداة والعشىّ ) ( 798)

4- تواضع در برابر والدين :( و اخفض لهما جناح الذّل من الرحمة ) ( 799)

5 تواضع در برابر استاد :( قال له موسى هل اتبعك على ان تعلّمن ممّا علّمت رشدا ) ( 800)

6- تواضع مسئولين نسبت به مردم :( فبما رحمة من الله لنت لهم ) ( 801)

7- تواضع در راه رفتن :( و لا تمش فى الارض مرحا ) ( 802)

8- تواضع در سخن گفتن :( فقولا له قولا ليّنا ) ( 803)

9- تواضع در نشستن: قال الصادقعليه‌السلام :(انّ من التواضع ان يجلس الرجل دون شرفه) ( 804)

10. تواضع در شيوه زندگى :( عباد الرّحمن الذين يمشون على الارض هونا ) (805)

چرا بايد انسان متواضع باشد؟

پاسخ: به دلايل ذيل :

1- چون انسان از خاك خلق شده است :( و اللّه خلقكم من تراب ) ( 806)

2- چون از آب پست خلق شده است :( ثم جعل نسله من سُلالة من ماءٍ مهين ) ( 807)

3- انسان ضعيف است :( خلق الانسان ضعيفا ) ( 808)

4- انسان محتاج و نيازمند است :( يا ايها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد ) ( 809)

5- علم و دانش انسان محدود است :( و ما اوتيتم من العلم الاّ قليلا ) ( 810)

6- قدرت انسان در معرض زوال است :( هلك عنّى سلطانيه ) ( 811)

7- ثروت انسان كار ساز نيست :( ما اغنى عنّى ماليه ) ( 812)

( ما اغنى عنه ماله و ما كسب ) ( 813)

8- عدم توانايى انسان بر جلب منفعت و دفع ضرر :( قل لا املك لنفسى ضرّا و لا نفعا الاّ ما شاء الله ) ( 814)