فضايل و سيره امام رضا (علیه السلام) عالم آل‌ محمد در آثار استاد علامه حسن‌زاده آملي مد ظله العالی

فضايل و سيره امام رضا (علیه السلام) عالم آل‌ محمد  در آثار استاد علامه حسن‌زاده آملي مد ظله العالی0%

فضايل و سيره امام رضا (علیه السلام) عالم آل‌ محمد  در آثار استاد علامه حسن‌زاده آملي مد ظله العالی نویسنده:
گروه: امام رضا علیه السلام

فضايل و سيره امام رضا (علیه السلام) عالم آل‌ محمد  در آثار استاد علامه حسن‌زاده آملي مد ظله العالی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: عباس عزيزى
گروه: مشاهدات: 2812
دانلود: 1989

توضیحات:

فضايل و سيره امام رضا (علیه السلام) عالم آل‌ محمد در آثار استاد علامه حسن‌زاده آملي مد ظله العالی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 50 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 2812 / دانلود: 1989
اندازه اندازه اندازه
فضايل و سيره امام رضا (علیه السلام) عالم آل‌ محمد  در آثار استاد علامه حسن‌زاده آملي مد ظله العالی

فضايل و سيره امام رضا (علیه السلام) عالم آل‌ محمد در آثار استاد علامه حسن‌زاده آملي مد ظله العالی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فضايل و سيره امام رضا(علیه السلام) عالم آل‌محمد

در آثار استاد علامه حسن‌زاده آملي مد ظله العالي

نویسنده: عباس عزیزی

مقدمه

امام رضا نور و نور دهنده است.

امام رضا شفا دهنده است.

امام رضا، عاشق نماز بود، هنگام نماز فقط خدا را مي‌ديد و مي‌فرمود: در سجده بودم كه باد (سختي) وزيدن گرفت و هر كس به دنبال پناهگاهي مي‌گشت و من همچنان در سجده بر خدايم مي‌ناليدم تا هوا آرام شد.

امام رضاعليه‌السلام به نماز شب عشق مي‌ورزيد.

امام رضاعليه‌السلام اكثر شب‌ها تا سحر مشغول دعا و عبادت و راز و نياز بود و در طول شبانه روز هزار ركعت نماز مي‌خواند.

امام رضاعليه‌السلام دعاي خود را با صلوات بر پيامبر و آل او شروع نموده و در نماز و غير آن بسيار صلوات مي‌فرستاد.

امام رضاعليه‌السلام از لحاظ شجاعت و سخاوت بي‌نظير بود.

امام رضاعليه‌السلام با رفتار و كردار نيكوي خود، مأمون عباسي را حيرت‌زده نمود. مأمون نتوانست بر امام غلبه كند؛ زيرا امام با اخلاق نمونه‌اي كه داشت توانست مردم را جذب كرده و با فضايل اخلاقي‌اش پيروز گردد.

امام رضاعليه‌السلام از حيث اخلاق نمونه بود، به گونه‌اي كه هرگز با كلام خويش كسي را نرنجانيد. و سخن كسي را قطع نمي‌كرد تا اين كه سخن خود را تمام كند و هرگز حاجت كسي را كه توان اداي آن را داشت، رد نمي‌كرد.

امام رضاعليه‌السلام عاشق قرآن بود و هر سه روز يكبار قرآن را ختم

مي‌نمود.

امام رضاعليه‌السلام در بستر بيماري قرآن تلاوت مي‌نمود و هنگامي كه به آيه‌اي مي‌رسيد كه صحبت دوزخ بود مي‌گريست و آيه‌هاي بهشتي را كه تلاوت مي‌فرمود از خداوند بهشت را مي‌طلبيد و از آتش دوزخ بر خدا پناه مي‌برد.

شيعيان ايراني بايد بسيار شاكر درگاه الهي باشند كه مزار حضرت ثامن الحجج، سلطان سرير ارتضاء امام رضاعليه‌السلام در ايران واقع شده است، خداوند خواست كه امام از مدينه هجرت كند و در مشهد غريبانه به شهادت برسد و مزار پاكش زيارتگاه و شفاخانه شيعيان شود و زيارت مزارش كه فضيلت و ثواب زيادي دربردارد و در خراسان قرار گيرد.

با تمامي وجود از امام رضاعليه‌السلام خواهانيم كه دستي محبت‌آميز بر سر ما بكشد؛ زيرا او كريم اهل بيت است و حتي اگر كسي از درود بر آن حضرت صلوات بفرستد، پاسخ مي‌دهد.

يا امام رضا! اميد همه‌ي شيعيان به شماست.

اين شماييد كه مركز برآورده شدن حاجات و نياز شيعيانيد. شماييد كه با نگاه‌ها و دستان پرمهر تان شفا و سلامتي را در جسم و جان مؤمنين وارد مي‌كنيد.

يا امام رضا! ما شرمنده‌ايم كه نتوانستيم شيعيان خوبي براي شما باشيم، اما شما كريم و بزر گواريد، پس محبت خودتان را در قلب ما جاي دهيد.

عباس عزيزي

حوزه علميه قم

بهار 81

فضايل حضرت امام رضا

مديحه‌اي در شأن امام

ابن خلكان شافعي اشعري، در تاريخش مي‌گويد:

«مأمون، دخترش ام‌حبيب را در سال دويست و دوم (هجري) به عقد ايشان [امام رضاعليه‌السلام ] درآورد و او را ولي‌عهد خويش كرد و نامش را بر دينار، منقوش.

سبب بروز چنين اقدامي از مأمون آن بود كه روزي در شهر مرو، اولاد عباس را از زن و مرد و كوچك و بزرگ كه تعداد نفرات شان، سي‌هزار نفر بود گرد آورد. علي (بن موسي) را نيز دعوت نمود و در جايي نيكو منزل داد و خواص اوليا را جمع كرد و خبر داد كه در اولاد عباس و نيز علي بن أبي‌طالبعليه‌السلام نظر افكنده‌ام و كسي را بهتر و محق تر به امر ولايت، از علي بن موسي الرضاعليه‌السلام نيافته‌ام.

پس براي ولايت عهدي اش از آنان بيعت گرفت و امر كرد پرچم‌هاي سياه را كنار گذاشته، رنگ سبز جاي گزينش كنند …

ابونواس در مدح آن امامعليه‌السلام مي‌گويد:

قيل لي انت أحسن الناس طرا

في فنون من المقال النبيه

لك من جيد القريض مديح

يثمر الدر في يدي مجتنيه

فعلي ماتركت مدح ابن‌موسي

و الخصال التي تجمعن فيه

قلت لا استطيع مدح امام

كان جبريل خادما لابيه

سبب آن كه ابونواس، اين ابيات را سرود، آن بود كه بعضي از اصحابش او را گفتند: از تو وقيح تر نديده ايم، زيرا درباره‌ي هر معنا و طربي حتي شراب شعر گفته‌اي، ولي در مدح علي بن موسي الرضاعليه‌السلام كه معاصر توست هيچ نگفته‌اي!

ابونواس پاسخ داد: به خدا قسم كه من اين كار را تنها از جهت احترام و تعظيم ايشان ترك گفته‌ام؛ زيرا چون من را شايستگي مدح او نيست! سپس، بعد از ساعتي، اشعار مذكور را سرود.»[1] .

ازدواج حضرت رضا با ام‌الفضل

مأمون چون علي‌رغم سن اندك حضرت ابوجعفرعليه‌السلام، فضل و بلوغ ايشان را در علم و حكمت و ادب ملاحظه كرد، به شعف آمد و دريافت كه او چنان در عقل، كامل است كه احدي از مشايخ آن دوران به پايش نرسد؛ بنابراين، دختر خود، ام‌الفضل را به عقدش درآورد و او را همراه ايشان به سوي مدينه گسيل داشت. و مأمون بسيار بر حضرت، اكرام و تعظيم مي‌كرد و قدر و منزلت ايشان را اجلال مي‌نمود.[2].

درباني امام رضا

فخر رازي مي‌گويد: «ابو يزيد بسطامي افتخار مي‌كرد كه سقاي خانه جعفر بن محمد صادقعليه‌السلام بود، و معروف كرخي به دست ابوالحسن، علي بن موسيعليه‌السلام اسلام آورد و تا وقتي كه زنده بود، سمت درباني خانه‌ي او را برعهده داشت.[3].

ستايش امامي از امام ديگر

مفيد در ارشاد از حضرت ابوالحسن، امام موسيعليه‌السلام نقل مي‌كند كه ايشان فرمود:

«پسرم علي، بزرگترين فرزندم مي‌باشد و او برگزيده‌ترين و محبوب‌ترين آنها نزد من است. او همراه من در جفر مي‌نگرد كه كسي اين كار را نمي‌كند مگر آن كه پيامبر و يا وصي پيامبري باشد.»[4].

كوه و دريا و درختان همه در تسبيح اند

بعضي از دريانوردان در نزد «معروف» از طوفان و آشوب دريا شكايت كردند، «معروف» به آنان گفت: هرگاه دريا آشوب شد، او را به سر «معروف» سوگند دهيد، آرام مي‌شود!

به دستور عمل كردند و بهره‌مند شدند.

امام رضاعليه‌السلام به «معروف» فرمود: «اين مقام را از كجا به دست آورده‌اي؟»

عرض كرد: مولاي من! سري كه عمري در آستانه ولايت شما فرود آمده است، او را در نزد خداوند اين حد قدر نبايد باشد؟![5] .

خوشه انگور زهرآگين

مأمون خليفه باغباني داشت كه باغ انگور او را رونق دادي، و گوش تاك‌ها را به خوش‌هاي انگور گوشواره‌هاي لعل نهادي، هميشه امام رضاعليه‌السلام پيش باغبان رفته، زنهار و الف زنهار اين خوشه انگور كه در اين تاك است مفروش، و ثمن آن را مگير، كه نصيب من خواهد بود، و از آن جا مرا درجات خواهد فزود، كه بر او ظاهر بود كه در آن خوشه انگور زهر خواهند نهاد، و بخورد وي دهند كه آن باعث شهادت و ميوه‌ي پر حلاوت او

گردد، و از آن تاك درجات عقبا و پايه‌ي اعلا حاصل نمايد، آخرالامر مأمون (عليه اللعنه) بدان انگور پر زهر ش به درجه شهادت رساند.[6].

انگور زهر خورده چه دادي تو با امام

ميخانه كعبه ساز و وضو از شراب كن

نرم گشتن بندهاي آهن

يكي از محبان امام رضاعليه‌السلام را بعد از شهادت وي حبس نمودند، و زنجير گران بر گردن و پايش نهادند، و او را در خانه‌اي كه حبس نموده بودند آتش زدند، كه دايم مناقب امام گفتي، و درهاي مدح اولاد رسول سفتي، بعد از امر سوختن خانه چون آن فقير بي‌گناه از اين حال آگاه شد مناجات نمود كه يا رب به حق آن امامي كه از انگور زهرآلود چهره به باغ شهادت گردآلود كرد، و به حق رضاي آن رضا كه به تقدير تو موافق گشته و به داغ دوري فرزندان و مفارقت جان راضي شد، مرا از اين بندن گران خلاصي ده، و آتش سوزان را به محبت اولاد خليل خود بر من گلستان كن، همان دم به كرم مجيب دعوة المضطرين (الدعاء) بندهاي آهن چون موم نرم گشت، و از آن آتش بلا به خاك جسم آب محبت زده، چون باد از آن ورطه خلاص شد كه به يك سر موي وي مضرت نرسيد.[7].

اخلاق امام

ابن ابي‌الحديد معتزلي يكي از علماي بزرگ اهل سنت مي‌گويد:

علي بن موسي الرضاعليه‌السلام داناترين، باسخاوت ترين و بزرگوار ترين مردم از جهت اخلاق و رفتارهاي انساني بود.[8].

احترام به مردم

ابراهيم بن عباس مي‌گويد:

هرگز نديدم كه امام رضاعليه‌السلام با سخن خود كسي را برنجاند و سخن كسي را قطع كند، تا اينكه سخن خود را تمام بكند، و هرگز حاجت كسي را كه توان اداي آنرا داشت رد نمي‌كرد.[9].

عبادت امام رضا

نماز شب امام

رجاء بي ابي ضحاك مي‌گويد:

امام رضاعليه‌السلام در سفر و حضر، نماز شب، شفع، وتر و دو ركعت [نافله] صبح را ترك نمي‌كرد.[10].

عبادت امام در زندان

عبدالسلام هراتي گويد:

به در خانه‌اي كه امام رضاعليه‌السلام را در شهر سرخس زنداني كرده بودند آمدم، و آن حضرت آنجا گرفتار بود، از زندانبان اجازه [ملاقات] خواستم، به من گفت: كه راهي بر او نداري، پرسيدم چرا؟ گفت: براي اينكه او بيشتر اوقات در روز و شب هزار ركعت نماز مي‌خواند. [11].

طلب بهشت

رجاء بن ضحاك مي‌گويد:

امام رضاعليه‌السلام شبها در بستر خود بسيار قرآن تلاوت مي‌كرد، و چون به آيه‌هاي بهشت و دوزخ مي‌رسيد، مي‌گريست و بهشت را از درگاه خدا طلب مي‌كرد و از آتش دوزخ به خدا پناه مي‌برد.

دعا در تعقيب نمازهاي واجب

از آن حضرت روايت شده كه فرمود: «براي طلب روزي بعد از هر نماز بگو:

«يا من يملك حوائج السائلين، يا من لكل مسألة منك سمع حاضر و جواب عتيد، و لكل صامت منك علم باطن محيط.»

«اي كسي كه حوايج نيازمندان در اختيار اوست، اي كسي كه از طرف تو براي هر درخواست گوشي شنوا و پاسخي مهيا، و براي هر سكوت كننده‌اي آگاهي به باطن و احاطه به آن وجود دارد.»

دعا در سجده شكر

از آن حضرت نقل است كه فرمود: «بعد از نماز واجب به جهت شكرگزاري بنده به سبب موفق شدن او از طرف خدا به انجام نماز واجب، سجده‌ي شكر انجام مي‌شود، و اما كمترين چيزي كه مي‌توان در اين سجده گفت آن است كه سه بار

بگويد: شكرا لله، شكرا لله» سه مرتبه.

دعا براي تمامي بيماري‌ها

زكريا بن آدم مقري كه خادم آن حضرت مي‌باشد گويد: روزي امام مرا صدا زد و فرمود: «بر تمامي بيماري‌ها بگو:

«يا منزل الشفاء، و مذهب الداء، انزل علي وجعي الشفاء.»؛

«اي نازل كننده‌ي شفا، و اي بر طرف كننده‌ي درد، بر بيماريم شفا عنايت فرما.»

كرامات وضوي امام

حضرت رضاعليه‌السلام با همراهان از نيشابور بيرون آمد و به سوي مرو حركت كرد، در مسير راه، به روستايي كه «ده سرخ» نام داشت رسيدند، شخصي عرض كرد: «اي پسر رسول خدا! وقت ظهر فرارسيده است.»

امام رضاعليه‌السلام همان دم از مركب پياده شد، براي وضو آب طلبيد، گفتند: همراه ما و در اينجا آب نيست. آن حضرت با دست مبارك خود خاك نقطه‌اي از زمين را رد كرد، ناگاه از همان جا چشمه‌ي آبي پيدا شد، حضرت و همراهان از آب آن وضو گرفتند، و اثر آن چشمه تا امروز باقي است.[12].

روزه‌ي امام

ابراهيم بن عباس در ضمن شرح حالات امام رضاعليه‌السلام مي‌گويد:

اكثر شبها از آغاز تا بامداد، به عبادت و مناجات با خدا اشتغال داشت، بسيار روزه مي‌گرفت، و روزه‌ي سه روز در هر ماه را ترك نمي‌كرد، و مي‌فرمود:

«سه روز روزه گرفتن در هر ماه، معادل روزه گرفتن همه روزهاي سال به حساب مي‌آيد.»[13].

ختم قرآن

آن حضرت در سه روز يك بار تمام قرآن را تلاوت مي‌كرد، و مي‌فرمود: «اگر خواسته باشم كه در كمتر از سه روز، قرآن را ختم كنم مي‌توانم؛ ولي هيچ آيه‌اي را نخواندم مگر اين كه در معني آن انديشيدم، و درباره‌ي اين كه آن آيه در چه موضوع و در چه وقت نازل شده فكر كردم، از اين رو هر سه روز، همه‌ي قرآن را تلاوت مي‌كنم.»[14] .

احتجاجات حضرت امام رضا

حكمت احكام الهي

امام علي بن موسي الرضاعليه‌السلام در پاسخ به پرسش‌هاي محمد بن سنان، چنين نوشت كه: خداي تعالي قتل نفس را به جهت آن كه اگر حلال مي‌گشت تباهي مردمان و نابودي و فساد تد ب ير آنان را موجب مي‌شد، حرام فرمود.

و خداي تعالي عقوق والدين را حرام فرمود؛ چرا كه در آن، ناسپاسي خداي تعالي و والدين و كفر نعمت است و ابطال شكر و كمي و انقطاع نسل. از آن روزي كه در عقوق والدين، ارج ننهادن به والدين و حق ناشناسي و قطع ارحام نهفته و نتيجه‌اش آن است كه والدين به سبب آن كه فرزند از احسان بدانان خودداري مي‌نمايد، از داشتن فرزند و تربيت آن اجتناب ورزيد.

و خداوند، زنا را حرام فرموده به دليل فسادي كه در آن

است و موجب قتل نفس و از ميان رفتن نسب‌ها مي‌شود و ترك تربيت كودكان و فساد ميراث ها و مفاسدي ديگر از اين قبيل.

و خداوند عزوجل تهمت به زنان شوهردار را حرام فرمود؛ زيرا باعث فساد نسب‌ها مي‌شود و نفي ولد و تباهي ميراث ها و ترك تربيت كودكان و از ميان رفتن معروف و گناهان كبيره‌اي كه در آن است و علل ديگري كه موجب فساد مردمان است.

و خداوند خوردن مال يتيم را كه از روي ظلم و به ناحق باشد، حرام فرمود به علل بسياري كه فساد در پي دارد: اول آن كه چون كسي به ناحق مال يتيم را بخورد، در واقع در قتل او شركت جسته است؛ زيرا يتيم به خود متكي و بي‌نياز نيست و كسي هم كه چون والدينش امورش را برعهده گيرد، موجود نيست. پس چون كسي مال او را بخورد، مانند اين است كه او را كشته است و به فقر و بي چيزي كشانده است. علاوه بر اين خداوند اين عمل را حرام كرده و برايش مجازات تعيين فرموده كه مي‌فرمايد: «كساني كه مي‌ترسند كودكان ناتوانان از آنها باقي مانده، زيردست مردم شوند؛ پس بايد از خدا بترسند و سخن به اصلاح و درستي گويند و راه عدالت پويند.» و نيز ابوجعفرعليه‌السلام فرمود: «خداوند خوردن مال يتيم را دو عقوبت مقدر فرمود: عقوبتي در دنيا و عقوبتي ديگر در آخرت.»

پس در تحريم مال يتيم، بقاي يتيم و استقلالش مر خودش را باشد و آيندگان از آنچه بدو رسيده سالم مانند؛ از آن روي كه

خداوند عزوجل بر خوردن مال او عقوبت مقرر فرموده است، و علاوه بر اين، خوردن مال يتيم سبب مي‌شود كه چون او به سني رسد كه ستمي را كه بر او شده دريابد، به انتقام برخواهد خاست و كينه و عداوت و دشمني حاكم گردد و در نتيجه، به نابودي و تباهي رسند.

و خداوند، فرار از جهاد را حرام فرمود؛ زيرا به واسطه‌اش دين سست مي‌شود و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان عادلعليهم‌السلام كوچك شمرده مي‌شوند و ياري آنان عليه دشمنان ترك مي‌گردد، ديگر اين كه دشمنان كه دعوت پيامبران و امامان به اقرار بر ربوبيت و اظهار عدل و ترك ستم و از ميان برداشتن فساد را رد نموده‌اند، به عقوبت نمي‌رسند، و نيز دشمن بر مسلمانان جري مي‌شود و قتل و غارت و ابطال حق خداي تعالي و فسادهاي ديگر لازم مي‌آيد. و خداوند متعال، تعرب بعد از هجرت را حرام فرمود؛ چه در آن، رجوع از دين و ياري نكردن انبيا و حجج الهي - عليهم افضل الصلوات - است كه اين تباهي و فساد در خود دارد و ابطال و پايمال شدن حق هر ذي حقي را، نه آن كه علت حرمت، سكونت در باديه باشد، و از اين رو، چنانچه كسي به دين رهنمايي شود و بدان معرفت يابد، بر او جايز نيست كه با اهل جهل و ناداني زندگي كند در حالي كه ترس [بي‌ايماني] بر او مي‌رود؛ زيرا او از اين خطر ايمن نيست كه معرفت و علم خويش [به دين] را ترك كند و با اهل جهل در بي‌ايماني بماند.

و سبب حرمت ربا، نهي خداي تعالي و فسادي است كه در اموال پديد مي‌آيد؛ زيرا چون انسان، درهمي را به دو درهم بخرد، بهاي اين درهم، درهمي بيش نيست و مابقي باطل است. پس خريد و فروش ربا در هر حالي بر خريدار و فروشنده، پليد و ناپسند است. از اين رو، خداي تعالي ربا را به جهت فسادي كه از اموال پديد مي‌آورد بر بندگان ممنوع ساخت؛ همچنان كه ممنوع ساخته است كه اموال شخص سفيه را تا زماني كه بهبود نيافته بدو بدهند؛ چه خوف آن مي‌رود كه آن را تباه كند. پس اين است علت آن كه خداوند تعالي، ربا و فروختن درهمي به دو درهم را حرام فرموده است.

و سبب تحريم ربا پس از بينه، كوچك شمردن حرام محرم است كه ارتكاب اين عمل پس از بيان، و تحريم خداوند تعالي، گناهي بزرگ باشد و اين عمل را سبب جز كوچك شمردن حرام محرم نيست و كوچك شمردن همان و دخول در كفر نيز همان.

و سبب تحريم ربا در نسيه، از ميان رفتن معروف و تلف شدن اموال و مشتاق گشتن مردم به سود و ترك قرض [الحسنه] و صنعت هاي معروف است و فساد و ظلم و تباهي اموال كه در آن است. [15].

نور آسمان و زمين

شيخ صدوق در تفسير آيه‌ي«الله نور السموات والارض» از عباس بن هلال نقل كرده است كه: از امام رضاعليه‌السلام درباره‌ي اين آيه پرسيدم ايشان فرمود: «يعني هدايت كننده‌ي اهل آسمان و زمين».

و در روايت برقي آمده است: «كساني را كه در آسمان و زمينند، هدايت مي‌كند.»

اين بدان سبب است كه هر كس به سوي حقيقتي، هدايت يافته است، در واقع با نور وجود هدايت شده است و اگر نور نبود، تاريكي‌ها غالب مي‌شد. پس نور، يعني وجودي كه هدايت كننده است. و اين تصديق سخن ولي الله اعظم است كه نور را به هادي تفسير نمود.[16].

اكمال دين در لحظه وفات رسول

عبدالعزيز مسلم مي‌گويد: «در يكي از روزهايي كه در مرو خدمت حضرت رضاعليه‌السلام بوديم، جمعه‌اي در مسجد جامع اجتماع كرديم. در اين بين از امامت و كثرت اختلاف مردم در اين موضوع سخن به ميان آمد.

خدمت امامعليه‌السلام رسيدم و از مباحثات مردم، با وي گفتگو كردم. امام رضاعليه‌السلام تبسمي كرد و فرمود: «اي عبدالعزيز! اين قوم، نادانند و در آراء و نظريه‌ها، مكر و فريب و خدعه خورده و غافل گشته‌اند.

خداوند متعال، پيامبر خود را هنگامي قبض روح كرد كه دينش را كامل گردانيده و قرآن را كه در آن بيان هر چيزي و حلال و حرام و حدود و احكام و آنچه مردم بدان نياز دارند، به طور كامل هست نازل فرمود.

و آن خداوند متعال مي‌فرمايد:«ما فرطنا في الكتاب من شي ء.» [17] در حجةالوداع، كه روزهاي آخر عمر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، پروردگار متعال آيه شريفه«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا» [18] را نازل فرمود و نعمت خود را تمام كرد.

امر امامت، اتمام دين است كه دين به وسيله آن كامل گردد. حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قبل از اين كه از جهان خاكي رخت بربندد، معالم دينش را براي مردم بيان فرمود و راهش را نشان داد و خود به قصد خداوند، آنان را ترك كرد.

آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، علي بن ابي‌طالبعليه‌السلام را براي مسلمانان پيشوا و راهنما قرار داد و هر چه را كه بدان نياز داشتند بر ايشان بيان فرمود. هر كس گمان كند كه خداوند، دين خود را كامل نكرده است، كتاب خداوند را انكار نموده و هر كس كتاب خدا را انكار كند، كافر است. آيا اين مردم، قدر امام را و موقعيت او را در ميان امت دانند تا در مورد انتخابش اختيار داشته باشند؟

امامت به اندازه‌اي مقامش بلند و جايگاهش رفيع و باطنش عميق است كه عقول مردم، كنه و حقيقت آن را درك نكند و با رأي نظر خود نتوانند آن را به ادراك آورند، و يا با اختيار و انتخاب خود، امامي را برگزينند.

امامت، مقامي است كه ابراهيم خليلعليه‌السلام از طرف خداوند بدان رسيد، و اين مقامي بود كه پس از نبوت و خلت به آن حضرت تفويض شد.

مقام امامت، سومين مقام ابراهيمعليه‌السلام بود، از طرف پروردگار به وي تفويض شد و اين خود، فضيلتي بود كه ابراهيمعليه‌السلام بدان مشرف گرديد.

خداوند متعال فرمود:«اني جاعلك للناس اماما» [19] و ابراهيمعليه‌السلام از روي خوشحالي پرسيد:«و من ذريتي؟»

و خداوند در پاسخ فرمود: «لا ينال عهدي للظالمين.»

اين آيه شريفه، امامت ستمكاران را تا روز قيامت باطل و آن را در برگزيدگان منحصر فرموده است پس از آن، خداوند متعال امامت را گرامي داشت و آن را در ذريه ابراهيمعليه‌السلام كه پاك و برگزيده بود قرار داد. پس، فرمود:«و وهبنا له اسحاق و يعقوب نافلة و كلا جعلنا صالحين [20] و جعلناهم ائمة يهدون بأمرنا و أوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة و كانوا لنا عابدين؛ نزديكترين مردم به ابراهيم كساني هستند كه از او

پيروي كنند و اين پيامبر و امتش كه اهل ايمانند، و خدا ولي مؤمنان است» (آل عمران، 68)

مقام امامت در ذريه آن حضرت باقي ماند و اين مقام را از يكديگر به ارث بردند تا نوبت به رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيد. خداوند متعال در اين باره فرمايد:«ان اولي الناس بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النبي و الذين آمنوا و الله ولي المؤمنين» [21].

مقام امامت، مخصوص رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز اين مقام را به عليعليه‌السلام تفويض فرمود. اين عمل به امر پروردگار، و ادامه‌ي سنت مفروض و الهي بود. پس از عليعليه‌السلام ، مقام امامت در ذريه آن حضرت كه از برگزيدگان بودند، قرار يافت، برگزيدگاني كه علم و ايمان از طرف خداوندي بدان‌ها عطا شده كه قرآن فرمايد:«و قال الذين اوتوالعلم و الايمان لقد لبثتم في كتاب الله الي يوم البعث.» [22] امامت تا روز قيامت در فرزندان عليعليه‌السلام خواهد بود؛ زيرا پس از محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پيامبري نيست؛ حال، اين مردمان نادان، چگونه مي‌توانند امام خود را برگزينند؟

امامت، مقام انبيا و ميراث اوصياست.

امامت، خلافت خدا و رسول و مقام اميرالمؤمنين و ميراث حسن و حسين است.

امامت، زمام دين و نظم جامعه‌ي مسلمين و اصلاح امور دنيا و عزت مؤمنان است.

امامت، ريشه و شاخه‌ي بالنده‌ي دين اسلام است.

تمام و كمال نماز و زكات و روزه و حج و جهاد، و بركت اموال في‌ء و صدقات، و امضاي حدود و احكام، و حفظ ثغور و مرزها، به امام است.

امام، حلال خداوند را حلال، و حرامش را حرام كند و حدود خداوند را اقامه نمايد، و از دين پروردگار دفاع و مردم را با حكمت و موعظه‌ي حسنه و حجت بالغه به سوي پروردگار دعوت كند. امام، مانند آفتاب درخشان است كه روشنايي آن همه‌ي عالم را فراگرفته و خود در جايي بلند است كه دست احدي به آن نرسد و ديدگان را توان يافتنش نيست.

امام، چون ماه تابان و نور فروزان و چراغ درخشان و ستاره راهنما در شبهاي تاريك و رهگذر شهرها و بيابان‌ها و گرداب درياها است. امام، آب گواراي تشنگان و دليل هدايت و نجات از هلاكت است. امام، مانند آتشي در بلندي است كه مردم از آن هدايت گيرند و گرمايي است كه به آن خود را گرم كنند.

امام، راهنمايي است كه آدمي را از مهلكه‌ها نجات بخشد كه هر كس او را ترك كند، در هلاكت گرفتار افتد.

امام، ابر بارنده و باران شتابنده و آفتاب فروزان و زمين هموار و چشمه جوشان و آب گاه و گلستان است.

امام، امين رفيق و پدر مهربان و برادر شفيق و پناه بندگان در مصيبت‌هاي بزرگ باشد.

امام، امين خدا در زمين و حجت پروردگار در بندگان و جانشين او، در شهرهاست و داعي به سوي اوست و مدافع حرمش.

امام، از گناه پاك و از هر عيب و نقصي منزه است. او مخصوص به علم، و موسوم به حلم، و حافظ نظام دين و عزت مسلمين، و خشم بر منافقان و هلاك كافران است.

امام، يگانه روزگار است كه كس با او قرين نباشد و عالمي با وي برابري نكند. چون او كسي نيست و نه بدلي دارد و نه مثلي و نه نظيري.

امام، فضل و دانش را بدون كسب و تعليم فراگيرد و خداوند وهاب علم را به او عطا كند.

پس چه كسي تواند امام را بشناسد و يا او را انتخاب كند؟ هيهات! هيهات! عقول مردم در اين وادي سرگردان، و انديشه آنان از درك حقايق ناكام است.»[23] .

فتواي تحريم خمر در قرآن

از علي بن يقطين، روايت مي‌كند: مهدي عباسي از امام ابوالحسنعليه‌السلام پرسيد: آيا حرمت شرب خمر در كتاب خداي تعالي ذكر شده است؟ زيرا مردم تنها مي‌دانند كه از آن نهي شده، ليكن نمي‌دانند كه آيا تحريم نيز شده است يا نه؟

حضرت فرمود: «خمر در كتاب خداي تعالي نيز تحريم شده است.»

مهدي عرض كرد: يا اباالحسن! اين حرمت در كجاي قرآن ذكر شده است؟

حضرت فرمود: در آن جا كه خداوند متعال مي‌فرمايد:«قل انما حرم ربي الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم و البغي و بغير الحق.» [24].

وقتي خداوند مي‌فرمايد: ما ظهر منها، مقصود زناي علني و پرچم‌هايي است كه فاجران براي زنان بدكار در جاهليت در بالاي خانه نصب مي‌كرده‌اند. و قول خداوند متعال كه مي‌فرمايد: و ما بطن، يعني زن پدر؛ زيرا پيش از بعثت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چون پدر وفات مي‌كرد، پسرش كه از آن زن نبود، او را به ازدواج خويش درمي‌آورد. پس خداي تعالي اين عمل را تحريم فرمود.

و مقصود از الاثم، همان خمر است كه خداي تعالي در جاي ديگري مي‌فرمايد:«يسئلونك عن الخمر و الميسر، قل فيهما اثم كبير و منافع للناس.» [25] پس، اثم در كتاب خداوند، خمر و قمار است و همان طور كه خود فرموده، گناه شان بسي

بزرگ‌تر است.»

پس مهدي مرا گفت: اي علي بن يقطين! اين فتوايي هاشمي است.

من نيز بدو گفتم: راست گفتي اي اميرمؤمنان! و حمد خدايي را كه اين علم را از شما اهل بيت دور نساخت!

به خدا قسم، هنوز چيزي نگذشته بود كه مهدي خطاب به من گفت: راست گفتي، اي رافضي![26].

قياس احاديث با قرآن

«حسن بن جهم» از امام صادقعليه‌السلام نقل مي‌كند و مرحوم فيض «قدس سره» آن را در باب «اختلاف حديث و حكم» در كتاب وافي آورده است: راوي مي‌گويد: به امام رضاعليه‌السلام عرض كردم: روايت‌هاي مختلفي از شما به ما مي‌رسد، ما چه كار كنيم؟

آن حضرت فرمودند: «هر روايتي كه از ما به شما رسيد، با قرآن و احاديث ما مقايسه كنيد؛ اگر به آن دو شباهت داشت، راست است و اگر شباهت نداشت، دروغ است و آن را نگفته‌ايم.»[27].

صاحبان چهره‌هاي نوراني

صدوق «قدس سره» در باب حادي عشر از كتاب عيون اخبار الرضاعليه‌السلام با اسناد از «ابراهيم بن ابي محمود» نقل مي‌كند

كه: حضرت امام رضاعليه‌السلام در مورد سخن خداوند متعال: «چهره‌هايي در آن روز خرم و شادابند و به سوي پروردگارشان نگاه مي‌كنند، فرمود: «يعني چشم به خداوند دوخته‌اند و آنان منتظر ثواب پروردگارشان هستند.»[28].