داستان هایی از آثار و برکات علماء

داستان هایی از آثار و برکات علماء 66%

داستان هایی از آثار و برکات علماء نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

داستان هایی از آثار و برکات علماء
  • شروع
  • قبلی
  • 44 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4093 / دانلود: 3192
اندازه اندازه اندازه
داستان هایی از آثار و برکات علماء

داستان هایی از آثار و برکات علماء

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

داستانهایی از آثار و برکات علماء

نویسنده:علی میرخلف‌زاده

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین والعاقبة لاهل التقوی والیقین الصلوة والسلام علی اشرف الانبیاء والمرسلین حبیب اله العالمین ابی القاسم محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم المعصومین الذین اذهب الله عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا سیما ناموس الدّهر وولی الامر روحی وارواح العالمین له الفداء

وجود یک عالم با عمل ربانی آثار وبرکات زیادی دارد که ما چند نمونه در اینجا می آوریم

۱- رابط بین خالق ومخلوق وواسط بین گنهکاران و خدای بخشنده ومهربان هستند

۲- عشق و علاقه به خدا و پیغمبر و اهلبیت عصمت وطهارتعليهم‌السلام را در دل بندگان زیاد می کنند

۳- محبت و دوستی وعشق بندگان را در دل خدا بسیار می نماید

۴- علم خیر دنیا و آخرت را در قلب بندگان . وآنها را از جهل وگمراهی نجات می دهند چنانچه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : خداوند اطاعت کرده می شود بوسیله علم ، وخیر دنیا وآخرت با علم است و شر دنیا و آخرت با جهل است آیا خبر ندهم شما را از جماعت وگروهی که نه از انبیائند و نه از شهداء ؟ ! وهمه مردم در روز قیامت غبطه مقام و منزلت آنها را می خورند و بر خیرهایی از نور می نشینند ؟ !

کسی عرض کرد : یا رسول الله اینها چه کسانی هستند ؟ ! حضرت فرمود : آنها بنده ها را پیش خدا محبوب وخدا را نزد بندگان عزیز و دوست داشتنی می کنند

عرض کردند : اینکه خدا را محبوب بنده اش می کنند را فهمیدیم ولی چگونه بندگان را پیش خدا محبوب می کنند ؟ ! فرمودند : امر می کنند آنها را به آنچه خدا امر فرموده ودوست دارد ونهی می کنند از آنچه خدا منع فرموده ومکروه دارد وچون آنها خدا را اطاعت کردند ، خدا آنها را دوست می دارد

واز برکات وآثار وجود علما اینستکه : نماز با عالم در غیر مسجد جامع مقابل با هزار رکعت است ودر مسجد جامع مقابل با صد هزار رکعت . صدقه بر عالم به ازای یکی از هفت هزار است .

حضرت امام صادقعليه‌السلام فرمود : هیچ مؤ منی یک ساعت نزد عالمی نمی نشیند ، مگر آنکه پروردگارش او را ندا می کند که پیش حبیبم نشستی ، قسم به عزت وجلالم تو را با او در بهشت همنشین می کنم

از حضرت امیرعليهم‌السلام است که فرمودند : یک ساعت نزد علماء نشستن پیش خدا محبوبتر است از هزار سال عبادت کردن

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : یک نظر به صورت عالم یا درب خانه عالم را نگاه کردن نزد خدا از شصت سال عبادت کردن محبوبتر وبهتر است

وهمچنین حضرت موسی بن جعفرعليه‌السلام فرمود : هر کس قدرت ندارد به زیارت قبور ما بیاید پس به زیارت علماء وصلحا و برادران ما بروند و به واسطه وجود علماء عذاب دنیا و آخرت از همه دفع می گردد

اکنون در متن می خوانید آثار و برکات وجود علماء چه بسیار است ، انشاء الله این نوشته و ریزه آثار وبرکات علماء مورد قبول پروردگار متعال باشد وهدیه درویش است به ساحت مقدس قطب عالم امکان حضرت مهدی امام زمان ( عج ) وثواب آن نثار ارواح علماء وفضلا وخدمتگذاران به دین ومملکت اسلامی ومتدینین و برادر شهیدم آشیخ احمد میر خلف زاده نائل گردد

قم المقدسه

علی میرخلف زاده

احادیث آثار و برکات علماء

قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

رسول خدا فرمود : ( همنشینی با اهل دین شرف دنیا و آخرت است ). ( ۱ )

امام باقرعليه‌السلام فرمود : ( نشستن نزد کسی که به او اعتماد دارم که عالم است از عبادت یک سال برایم اطمینان بخش تر است ). ( ۲ )

ابوجارود گوید : شنیدم که امام باقرعليه‌السلام فرمود : خدا رحمت کند بنده ای را که علم را زنده کند عرض کردم : زنده کردن علم چیست ؟ فرمود : ( این است که با اهل دین و اهل ورع مذاکره نماید )

امیر المؤ منینعليه‌السلام فرمود : ( همنشینی با عالم و پیروی از او دینی است که خدا بوسیله آن دینداری و پرستش شود و اطاعت عالم موجب به دست آمدن حسنات و محو گناهان است و برای مؤ منین ذخیر ایست و در زمان حیات مایه سربلندی و پس از مرگ موجب ذکر خیر است )( ۳ )

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمفرمود : ( خیری در زندگی دنیا نیست جز برای دو کس ، عالمی که مردم از او پیروی کنند و شنونده ای که حفظ کند و آنچه شنیده و حفظ کرده بکار ببندد و عمل نماید( ۴ )

( سفینة البحار ) اگر در زمان غیبت امام زمانعليه‌السلام علما نبودند مردم از دین بر می گشتند )

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است : ( حواریون حضرت عیسیعليه‌السلام به آن حضرت عرض کردند : یا روح اللّه ما با چه اشخاصی معاشرت و مجالست داشته باشیم حضرت عیسیعليه‌السلام فرمود : با کسانی بنشینید که دیدن آنها شما را متوجه خدا کند و سخنانشان بر علم و دانش شما بیفزاید و عمل و کردارشان شما را به سوی آخرت ترغیب و تشویق نماید )

یک عالم یک منطقه ای را مسلمان کرد

در ( مجالس المؤ منین ) است که ( بوهره ) طایفه ای از مؤ منان پاکیزه سرشتند که در احمد آباد گجرات ( در هندوستان ) هستند تقریباً سیصد سال قبل به ارشاد وهدایت یک نفر عالم بنام ( ملا علی ) به اسلام گرویدند

ایشان را پیری کهنه گبر بوده که به غایت معتقد و مرید او بوده اند ملا علی چنین تدبیر کرد که اول آن پیر را مسلمان کند آنگاه به هدایت و اسلام دیگران بپردازد

بنابراین ، چند سال در خدمت آن پیر روزگار گذرانید و زبان ایشان را یاد گرفته و کتب آنها را مطالعه نمود و بر علوم ایشان استیلا یافت و بتدریج حقیقت دین اسلام و حقانیّت آنرا به آن پیر روشن ضمیر ظاهر ساخت و او را مسلمان نمود و دیگران هم بمتابعت او مسلمان شدند

وزیر آن دیار نیز بخدمت آن عالم با تدبیر رسیده و اسلام اختیار کرد ، ولی مدّتی آن پیر واین وزیر اسلام خود را از شاه پنهان می کردند

بالا خره خبر اسلام وزیر به پادشاه رسید و پادشاه در مقام استعلام حال او برآمد ، تا آنکه روزی بی خبر وارد خانه وزیر شد و در حالی که وزیر در حال رکوع نماز بود او را دید و بر او متغیر گردید چون وزیر موجب حضور پادشاه را دانست و تغیّر او را از دیدن خود بحال رکوع فهمید ، لطف خدا شامل حال او گشته فی الحال به تعلیم الهی گفت که من بسبب مشاهده ماری که در زاویه خانه ظاهر گشته بود افتان و خیزان بودم و در پی دفع آن بودم

اتفاقاً تا پادشاه بزاویه خانه نظر انداخت باذن اللّه تعالی ماری به نظر او آمد عذر وزیر مقبول افتاد و سوءظنّ پادشاه رفع شد ولی در آخر پادشاه هم در اثر تبلیغ و هدایت آن عالم کامل مسلمان شد و بالا خره از برکت وجود آن مرد الهی همه اهالی آن ناحیه از شاه ووزیر و عالم و عامی بدین مقدّس اسلام گرویدند( ۵ ) .

ارشاد سردسته اشرار

در اوائل حال ( آخوند ملاّ محمد تقی مجلسی ) که هنوز شهرتی نداشت مردی که به آخوند ارادت داشت بآن جناب عرض نمود : مرا همسایه ایست که از دست او به تنگ آمده ام شبها فسّاق و اشرار را به خانه خودش جمع مینماید تا مشغول عیش و عشرت و شرابخواری و ساز و رقص بشوند آیا میشود در این باب راه علاجی پیدا کرد ؟

شیخ فرمود : امشب ایشان را به مهمانی دعوت کن من هم در آن مهمانی حاضر میشوم پس آن مرد آنها را برای شام دعوت کرد رئیس اشرار گفت : چه طور شد که تو هم به جرگه ما در آمدی ؟

گفت : چنین اتفاق افتاد اشرار همه خوشحال شدند که یک نفر دیگر به افرادشان اضافه شده شب ، آخوند قبل از همه وارد منزل شد و در گوشه ای نشست

ناگاه رئیس اشرار با دار و دسته اش از در وارد شدند و نشستند ، چون آخوند را در مجلس دیدند برایشان ناگوار آمد ، برای آنکه آخوند از غیر جنس آنها بود و بسبب وجود او عیش ایشان منغض میشد پس رئیس ایشان خواست که آخوند را از میدان بیرون کرده باشد روی بآخوند کرده وگفت : شیوه ایکه شما در دست دارید بهتر است یا شیوه ایکه ما داریم ؟

آخوند گفت : هر یک خواص و لوازم کار خود را بیان کنیم آنوقت ببینیم کدام بهتر است ؟

رئیس گفت : این سخن منصفانه است آنوقت گفت : یکی از اوصاف ما اینست که چون نمک کسی را خوردیم به او خیانت نمی کنیم

آخوند گفت : این حرف شما را من قبول ندارم

رئیس گفت : این در میان همه ما مسلّم است

آخوند گفت : من می دانم شما نمک کسی را خورده اید و نمکدانش را شکسته اید

رئیس گفت : نمک چه کسی را خورده ام و نمکدانش را شکسته ام ؟

آخوند گفت : آیا هرگز شما نمک خداوند عالم را نخورده اید ؟ ! چون رئیس این سخن را شنید تاءمّلی کرده یک مرتبه از جای خود حرکت کرده و رفت و تابعان او همه رفتند

صاحب خانه به آخوند گفت : کار بدتر شد چون ایشان به قهر و غضب رفتند آخوند گفت :

اکنون کار باینجا انجامید تا ببینیم بعدها چه خواهد شد ، چون صبح شد رئیس دزدها به در خانه آخوند آمده عرض کرد : کلام دیشب شما بر من اثر کرد اکنون توبه کرده غسل نموده ام که مسائل دین بمن تعلیم نمائی

پس بسبب تاءثیر نفس آخوند ملاّمحمد تقی مجلسی آن شخص از هدایت یافتگان شد( ۶ )

بهترین هدایا

مرحوم ( ملا آقا دربندی ) در کتاب ( سعادت ناصریّه ) نقل کرده که : ( عمر پاشا ) حاکم بغداد در حدود حکمرانی خود تعدّی و ظلم میکرد در آن زمان ( یعقوب افندی ) حاکم ( هندیه ) بود ، او که در باطن از امامیّه بود از آخوند در بندی خواهش کرد که حاکم بغداد را موعظه و نصیحت کند که از ستم و اذیّت زوّار دست بردارد

آخوند میگوید : من دیر رسیدم وقتی رفتم حاکم خودش نبود و دفتردار افندی را نایب خود قرار داده بود ، من به ملاقات او رفتم ، و باو گفتم : خواستم تحف و هدایائی که از همه هدایا بهتر و اشرف باشد نزد شما بیاورم

گفت : آن هدایا چیست ؟ گفتم از فضائل ( آل محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خصوصاً ( سیّدالموحّدین امیرالمؤ منینعليه‌السلام ) آن وقت گفتم اشرف کتب اخبار در نزد شما کدام است ؟ گفت جامعه صحیحه امام بخاری پس من از احوال بخاری و کیفیّت اطلاع او از بعضی از علوم در سن ده سالگی و مسافرت او به مکّه و مدینه و حجاز و یمن و بلاد مغرب و شامات برای اخذ حدیث واینکه هفتصد هزار حدیث حفظ بود و کیفیّت تدریس او در بغداد گفتم ، و چند حدیث از کتاب صحیح او در فضیلت( علیعليه‌السلام ) بیان کردم دفتر دار با ادب تمام نشست و خود را بفکر فرو برد

پس گفتم قدری از ( فضائل امام حسینعليه‌السلام ) را نیز بشنو ، گفت : بیان کن گفتم : اولاً این حدیث که( رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) فرمود : ضَرْبَةُ عَلِی یَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَقَلَیْن یعنی : ضربت علی در روز خندق که به ( عمرو بن عبدود ) زد فضیلت و ثوابش افضل از عبادت جنّ وانس است ، آیا از علماء اهل سنّت کسی منکر این حدث هست ؟ گفت : نه گفتم : پس عبادت جمیع انبیاء داخل در عبادت ثقلین است و این یک ضربت از عبادت جمیع انبیاء جز ( خاتم الانبیاء )صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم: افضل است چه به این درجه بودن این ضربت بواسطه اطاعت امر پیغمبر و شریعت اوست

پس گفتم : آیا پیغمبر هرگز اغراق و دروغ میگوید ؟ گفت : نه ، بجهت آنکه: وَما یَنْطَقُ عَنِ الْهَوی اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْیٌ یُوحی گفتم : آیا ثواب یک حج پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : بالاتر است یا ثواب ضربت علیعليه‌السلام در خندق ؟

دفتردار سکوت کرد گفتم : جای سکوت نیست بلکه حج پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم افضل است ، بدلیل آنکه قبلاً ذکر شد آنوقت گفتم در صحیح بخاری نوشته یک روز حسین در نوبت عایشه به نزد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و آهسته آهسته راه میرفت پیغمبر او را در آغوش کشید و بسیار بوسید و بوئید

عایشه گفت : یا رسول اللّه چقدر این پسرت را دوست داری ؟ فرمود : مگر تو نمیدانی که این پاره جگر من است ؟ پس آن حضرت بسیار گریست ، عایشه از علّت گریه سؤ ال کرد :

فرمود : جای شمشیرها و نیزه هاست که میبوسم عایشه عرض کرد : مگر او را میکشند ؟

فرمود : بلی با لب تشنه ، پس فرمود : خوشا بحال آن کسی که بعد از شهادت او را زیارت کند که خداوند یک حج مرا بآن کس میدهد عایشه با تعجّب سؤ ال کرد : بقدر ثواب یک حج تو ؟ فرمود : بلکه ثواب دو حج من پرسید : دو حج تو ؟ فرمود : چهار حج پس عایشه هر چه تعجب کرد و سؤ ال نمود حضرت بالاترش را فرمود ، تا آنکه فرمود : بلکه به قدر ثواب نود حج وعمره من خداوند اجر وثواب به زائر حسین من میدهد عایشه سکوت نمود

پس آن دفتر دار گفت : مولای من ، اینجا من اشکالی دارم و آن اینکه پیغمبر اغراق و کذب نمی گوید پس این جوابهای گوناگون در برابر سؤ ال عایشه چیست ؟ چرا اول یک حج را فرمود و بعد بتدریج حرفش را عوض کرد و بالاتر گفت تا به نود حج رسید ؟

من گفتم این اشکال جوابش این است که مراتب زائرین از حیث معرفت به امام و قرب و بعد مسافت زائرین و کثرت و قلّت حمت و در نتیجه ، ثواب زیارت فرق می کند ، دفتر دار بسیار مسرور شد و گفت خداوند به تو جزای خیر بدهد و گریه شدیدی کرد و خود را بپای من انداخته ومکررّاً بوسید

سپس گفتم : واللّه مؤ اخذه خواهید شد پس رنگش متغیّر شد و گفت : چرا ؟ گفتم : به زوّار امام حسینعليه‌السلام اذیت میکنند و مزاحم میشوند واموالشان را میگیرند و میبرند کسی بدادشان نمیرسد دفتر دار گفت : حکم میکنم که از این پس دیگر اذیّت نکنند. ( ۷ )

اثر عالم

از ویژگیهای ( محدّث قمی ) نفوذ کلمه بود که چون سخنان و گفتارش از دل بر می خاست و خود به آنها معتقد بود و قبل از دیگران به آنها عمل می کرد در شنوندگان و مخاطبین تاءثیری مخصوص داشت

برخی از آنان که پای درسهای اخلاق و مواعظ سودمند ایشان حاضر می شدند گفته اند : ( سخنان آن مرحوم چنان بود که تا یک هفته انسان را از تمام سیّئات و پندارهای ناروا و گناهان باز می داشت و به خدا و عبادت متوجّه می کرد )

یکی دیگر از خصلتهای پسندیده آن مرحوم پای بندی به نماز شب و شب زنده داری و قرائت قرآن و تلاوت ادعیه واوراد و اذکار ماءثوره از ائمه معصومینعليهم‌السلام بود و در این رابطه فرزند بزرگش می گوید : ( تا آنجا که من خاطر دارم بیداری آخر شب از آن مرحوم فوت نشد حتی در سفرها ) خصیصه دیگر ایشان این بود که در عمل به این دستور پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که فرمود : اکرموا اولادی . ( فرزندانم را اکرام و احترام کنید . ) بی اختیار بود و آنان ( سادات ) را اکرام می کرد و بزرگ می داشت. ( ۸ )

پیامبر اکرم فرمود : اعمالتان را خالص واسلام را عزیز نمائید ، عرض کردند چگونه اسلام را عزیز کنیم ؟ فرمود : با حضور در نزد علما برای یادگرفتن علم کسی که دانش بیاموزد وجواب اهل هوا را بدهد در بحث با آنها برای رضای خدا ، برای او است ثواب عبادت ثقلین و جن و انس

عرض کردند یارسول اللّه ریاکار هم از عملش بهره ای دارد ؟ فرمود : کسی که فقط خالصاً لوجه اللّه برای عزت اسلام کار می کند برای اوست ثواب اهل مکه از وقتی خلق شده اند ولی اگر قصدش فقط برای خدا نباشد ( با این حال ) خدا آتش جهنم را بر او حرام کرده است

چهل مؤ من شهادت دادند

( آخوند ملا محمد باقر مجلسی ) را بر اسلام ومسلمین حق بسیار است ، چه انتشار مذهب شیعه از برکت تألیفات آن بزرگوار است ، ( معروف است که چون کتاب ( حق الیقین ) او انتشار یافت ، تا به ولایت شام رسید در اطراف و توابع شامات هفتاد هزار نفر شیعه شدند ترجمه احادیث و اخبار و قصص و معجزات حضرات معصومینعليهم‌السلام توسّط آنجناب باعث زیادتی و محکم شدن عقائد مسلمانان و شیعیان شد و قبل از او جماعت صوفیه در کثر و غلوّ بودند تمامی اصول آن شجره را قلع و قمع نمود و در امر بمعروف و نهی از منکر وترویج علم و تدریس و تاءلیف یگانه اهل زمان بود و امام جمعه و جماعت اصفهان بود ، شاه سلطان حسین سلطانی بود بی نظم ولیکن آخوند ملا محمد باقر تا زنده بود به واسطه وجود شریف او مملکت برقرار و منظم بود و چون آخوند از دنیا رفت ولایت قندهار از دست سلطان بیرون رفت ورخنه در مملکت افتاد تا آنکه از افغان به اصفهان آمدند و سلطان را کشتند )

تالیفات او از زمان ولادت تا زمان وفات ، روزی هزار سطر است که هر سطری پنجاه حرف باشد واین ممکن نمی شود مگر به تاءیید خداوند ، یکی از تاءلیفات او کتاب گران قدر بحار الانوار است که مانندش نوشته نشده ، تاریخ ولادت آن بزرگوار را حساب کرده اند مطابق شده با جمله : ( جامع کتاب بحار الا نوار )( ۹ )

اثر دعای عالم عامل

حاجی ابراهیم بن محمد حسن خراسانی کلباسی اصفهانی از شاگردان مرحوم سید بحر العلوم وشیخ جعفر کبیر وسید علی صاحب ریاض بود

گویند که وقتی حاکم اصفهان با جناب حاجی کم اخلاصی کرد حاجی دعا فرمود در اندک زمانی آن حاکم معزول شد جناب حاجی به او نوشت :

دیدی که خون ناحق پروانه شمع را

چندان امان نداد که شب را سحر کند

تدبیری که مردم را از کشتار مغول

( علامه حلّی ) رضوان اللّه علیه از پدرش نقل می کند : علت اینکه در فتنه مغول اهل کوفه و کربلا و نجف قتل عام نشدند و از هجوم سربازان ( هلاکو ) مصون ماندند این بود که وقتی هلاکو به خارج بغداد رسید و هنوز شهر را فتح نکرده بود ، بیشتر اهل حله از ترس خانه های خود را ترک گفتند و به ( بطایح ) گریختند و جمع قلیلی در شهر ماندند از آن جمله پدرم و ( سید بن طاووس ) و فقیه ( ابن ابی العزّ ) بودند

این سه نفر تصمیم گرفتند به هلاکو نامه بنویسند و صریحاً اطاعت خود را نسبت به وی اعلام دارند نامه نوشتند و بوسیله یک مرد غیر عرب فرستادند

هلاکو پس از دریافت نامه فرمانی بنام آقایان صادر کرد وبه وسیله دونفر فرستاد و به آن دو سفارش کرد به آقایانی که نامه نوشته اند بگوئید اگر نامه را از صمیم قلب نوشته اید و دل های شما با نوشته شما مطابق است نزد ما بیائید

فرستاد گان هلاکو به حلّه آمدند و پیام هلاکو را به آقایان ابلاغ کردند آقایان از ملاقات با هلاکو بیمناک بودند زیرا نمی دانستند پایان کار چه خواهد شد

پدرم به آن دو نفر گفت : اگر من تنها بیایم کافی است ؟ گفتند : آری ، او به معیّت آن دو نفر حرکت کرد در آن موقع هنوز بغداد فتح نشده بود و خلیفه عباسی را نکشته بودند وقتی پدرم به حضور هلاکو رفت به او گفت : چطور با من به مکاتبه پرداختید و چگونه به ملاقات من آمدی پیش از آنکه بدانی کار من و خلیفه بکجا می کشد ؟ ، از کجا اطمینان پیدا کردید که کار من وخلیفه به صلح نیانجامد و من از او در نمی گذرم ؟ پدرم در جواب گفت : اقدام ما بنوشتن نامه و آمدن من به حضور شما بر اساس روایتی است که از حضرت امیرالمؤ منین علی بن ابیطالبعليه‌السلام به ما رسیده است : قال فی خطبةٍ : الزوراء و ما ادریک ما الزّوراء ارض ذات اثل یشتدّ فیه البیان و تکثر فیه السّکان . والویلُ والعَویلُ لاَهْلِ الزَّوْراءِ مِنْ سَطَواتِ التُّرْکِ وَهُمْ قَوْمٌ صِغارُ الْحَدَقِ وُجُوهُهُمْ کَالْمِجانِّ الْمُطوقِدِ لباسهم الحدید جرد مرد یقدمهم ملک یاءتی من حیث بداء ملکهم جهوری الصّوت قوی الصّوله عالی الهمة لایمر بمدینة الافتحها ولا ترفع علیه رایة الانکسها الویل لمن ناواه فلا یزال کذلک حتی یظفر

علیعليه‌السلام در خطبه زوراء فرموده است : چه میدانی زورا چیست : سرزمین وسیعی است که در آن بناهای محکم پایه گذاری می شود مردم بسیاری در آن مسکن می گزینند ، رؤ سا و ثروت اندوزان در آن اقامت می کنند ، بنی عباس آنجا را مقرّ خود و جایگاه ثروتهای خویش قرار می دهند

زوراء برای بنی العباس خانه بازی ولهواست آنجا مرکز ستم ستمکاران و کانون ترس های دهشت زا است جای پیشوایان گناهکار وامراء فاسق و فرمان روایان خائن است و جمعی از فرزندان فارس و روم آنان را خدمت می کنند ، در چنین محیط تیره و گناه آلوده و در آن شرائط ننگین و شرم آور ، اندوه عمومی و گریه های طولانی وشرور و بدبختی دامنگیر مردم زوراء می شود و گرفتار هجوم اجانب نیرومند می گردند اینان ملّتی هستند که حدقه چشمان آنها کوچک است صورتهای آنان مانند سپر طوق شده ولباسشان زره آهنین است سیمای جوانی دارند و پیشاپیش آنها فرمانروائی است که از سرزمین اصلی خود آماده است او صدائی بلند وسطوتی نیرومند و همتی عالی دارد به هیچ شهری نمی گذرد مگر پس از فتح آن وهیچ پرچمی در مقابلش بر افراشته نمی شود مگر آنکه سرنگونش می سازد بلا و عذاب بزرگ برای کسی است که به مخالفتش برخیزد او همچنین صاحب قدرت و نیرو است تا پیروزی نهائی نصیبش گردد

پدر علامه پس از قرائت خطبه به هلاکو گفت : امام ماعليه‌السلام اوصافی را در خطبه ذکر کرده که ما همه آن اوصاف را در شما می بینیم و به پیروزی شما اطمینان داریم ، به همین جهت نامه نوشتیم و من به حضور شما آمدم هلاکو اندیشه و فکر آنان را به حسن قبول تلقی کرد و فرمانی به نام پدر علامّه نوشت و در آن فرمان مردم حلّه را مورد عنایت مخصوص خود قرار داد

طولی نکشید که هلاکو بغداد را فتح کرد و ( معتصم ) خلیفه عباسی را به قتل رسانید بطوری که دائرة المعارف بستانی نقل نموده در آن حادثه متجاوز از دو ملیون نفر هلاک شدند ، اموال فراوانی به غارت رفت و خانه های بسیار طعمه حریق شد ، و سرانجام آشکار گردید که آقایان علماء حلّه خطبه علیعليه‌السلام را بخوبی فهمیده و به درستی آن را با هلاکو لشکریانش تطبیق نموده بودند

تشخیص صحیح و اقدام بموقع ایشان جان مردم حله و کوفه و نجف و کربلا را از مرگ قطعی نجات داد و از کشتار دسته جمعی آنان جلوگیری نمود

محکوم شدن قاضی مدرس

درباره لقب ( مفید ) ( ابن شهر آشوب ) رحمت اللّه علیه در ( معالم العلماء ) در ترجمه شیخ مفید گفته : این لقب را ( صاحب الامر )عليه‌السلام به شیخ مفید داد چنانچه ( محدث قمی ) در ( فوائد الرضویه ) فرموده : در توقیع شریف ( حضرت بقیة اللّه )عليه‌السلام مرقوم است : ( للشیخ السّدید والمولی الرشید الشیخ المفید )

اما بنابرآنچه در میان مردم مشهور است و چنانچه در کتابهای ( سرائر ) و ( مجالس المؤ منین ) ودیگران نوشته اند ( قاضی عبدالجبار معتزلی ) در بغداد در مجلس درس نشسته بود و ائمه فریقین ( شیعه و سنی ) همه حاضر بودند شیخ مفید که مجتهد شیعه بود و قاضی نام او را شنیده بود ولی او را ندیده بود در مجلس درس حاضر شد و در محلّ کفش کن مجلس نشست و بعد از لحظه ای خطاب به قاضی کرده گفت : اگر اجازه بدهید از علماء سؤ الی دارم

قاضی گفت : بپرسید گفت : آن خبر که طایفه شیعه روایت می کنند که پیغمبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز غدیر درباره علیعليه‌السلام فرموده : ( من کنت مولاه فعلی مولاه ) صحیح است یا شیعه آن را ساخته است ؟ قاضی گفت : خبر صحیح است

شیخ گفت : پس این خلافها وخصومت ها چیست ؟ قاضی گفت : ای برادر این خبر روایت است ولی خلافت ابابکر درایت است آدم عاقل درایت را برای روایت ترک نمی کند

شیخ دوباره پرسید : چه می گوئید درباره خبری که از پیغمبر است که فرمود : ( یا علی حربک حربی و سلمک سلمی ) یعنی یا علی جنگ با تو جنگ با من است و صلح با تو صلح با من است آیا این خبر صحیح است ؟

قاضی گفت : ای برادر آنها که با علی جنگیدند بعداً توبه کردند

شیخ فرمود : ای قاضی جنگ با علیعليه‌السلام درایت است ولی توبه کردن آنان روایت است و به قول شما روایت در مقابل درایت اعتبار ندارد قاضی نتوانست جواب بدهد مدتی سر به زیر انداخت بعد گفت : تو که هستی ؟

شیخ گفت : من محمد بن محمد بن نعمان حارثی ) هستم قاضی برخاست و دست شیخ را گرفت و در جای خود نشاند و گفت : ( انت المفید حقّاً ) علماء را خوش نیامد قاضی گفت : این مرد مرا الزام کرد ، اگر شما جواب او را میدانید بگوئید همه ساکت ماندند. ( ۱۱ )

سیزده نفر با یک زن ازدواج کردند

مرحوم ( میرزای بزرگ شیرازی رحمه الله ) موقعی که شخصی از کشوری به حضورش می آمد از تمام جهات و خصوصیات آن کشور سؤ ال می کرد روزی عده ای از یک کشور دوردست به حضور او آمدند آن مرحوم از اقتصاد آن کشور و آن شهر سؤ ال نمودند ، یکی از آنها گفت : ( ما آن قدر فقیریم که ما سیزده نفریم و یک زن داریم ! )

میرزا گفت : چه گفتی ؟ !

آن مرد باز کلامش را تکرار نمود که : ما سیزده نفریم و یک زن داریم ، که این زن هر شبی نزد یکی از ما می ماند

( مرحوم میرزا بسیار ناراحت شده فرمود : مگر نمی دانید زن حق ندا ر د ، بیش از یک شوهر داشته باشد ؟

گفتند : نمی دانیم

میرزا فرمود : مگر در شهر شما عالم نیست ؟

گفتند : خیر ، میرزا دستور داد که بعضی از آنها در شهر سامراء بمانند برای تحصیل علم و یادگرفتن احکام حلال و حرام و فرمود : هر کدام آمادگی دارید که بمانید برای تحصیل علم من زندگی او را تاءمین می کنم ) هم اکنون عده ای از اهل آن شهر در نجف و کربلا و قم مشغول به تحصیل می باشند. ( ۱۲ )

از برکت آن عالم فرج نزدیک شد

مرحوم ( مجلسی ) از ( حضرت امام زین العابدین )عليه‌السلام از( حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) نقل می کند که آن حضرت فرمودند : ( حضرت یوسفعليه‌السلام ) در وقت رحلت خود به اهلبیت و شیعیان خویش تذکر داد که ( بعد از من شما مبتلا به ظلم خواهید گردید به نحوی که بچه های شما را سر می برند و زنان آبستن شما را شکم پاره می کنند وفَرَجِ شما به دست کسی است که گندم گون و بلند بالا واز اولاد ( لاوی ) پسر یعقوب است )

هنگامی که حضرت یوسف از دنیا رفت مردم بنی اسرائیل مبتلا به ظلم فرعون گشتند که بچه های آنها را سر می برید و شکم زنان آبستن را پاره می کرد و آنها به ظلم او صبر می کردند تا این که ظلم فرعون بر آنها زیاد گردید به نحوی که دیگر نتوانستند تحمل کنند ، به خدمت عالمی که در کوه زندگی می کرد رسیدند و از ظلم فرعون شکایت نمودند

آن عالم آنها را امر به صبر می کرد تا این که آنها بی اختیار صدا به گریه بلند نمودند و گفتند : در حدود چهارصد سال است که ما مبتلا به ظلم و شکنجه می باشیم و هر وقت حضور تو شکایت نمودیم به غیر از امر به صبر و مژده آن که خداوند ما کسی را که ما را از ظلم نجات خواهد داد می رساند ، از تو چیزی نشنیده ایم آیا هنوز وقت آن نرسیده که خداوند به فضل خود ما را از ظلم نجات دهد و آن کسی را که به انتظار او به سر می بریم به ما برساند

آن عالم هم به حال آنها متاءثر گردید و در حق آنها دعا کرد و از خداوند برای آنها فرج خواست ، ناگاه صدایی به گوش آن عالم رسید ؟ که من چهل سال دیگر فرج را می رسانم ، آن عالم خبر وحی رسیده را به آنها دادم آنها حمد الهی را به جا آوردند و از خداوند تشکر نمودند به آن عالم وحی رسید که در اثر آن که بندگان من از شنیدن مژده فرج خوشنود شدند و حمد مرا به جای آوردند من ده سال فرج آنها را جلو انداختم و سی سال دیگر ، از برای آنها فرج می رسانم

آنها از این مژده زیادتر خدا را شکر کردند و حمد او را به جای آوردند خطاب شد : به آنها بگو : من فرج را از برای شما بیست سال دیگر قرار دادم ، آنها باز از این مژده حمد الهی را به جا آوردند

خطاب شد : به آنها بگو : من فرج شما را در ده سال دیگر مقرر داشتم ، آنها باز از این مژده حمد الهی را زیادتر به جای آوردند ، خطاب رسید : به بندگان من بگو از جا برخیزید و از آن کسی که من فرج آنها را بدست او قرار داده ام استقبال نمائید

آنها از این مژده بسیار خرسند گردیدند و حمد الهی را به جای آوردند واز جا برخاستند دیدند از دور کسی می آید و چون شب مهتاب بود دیدند آن کسی که می آید بر حماری سوار است و تمام صفات او مثل همان است که آن عالم از برای آنها بیان نموده بود

لذا به استقبال او دویدند و دست و پای او را بوسیدند و آن عالم از نام او سؤ ال کرد : فرمودند : ( موسی پسر عمران ) ، تا این که اجداد خود را رسانید به ( لاوی ) پسر یعقوب

آن عالم فرمود : ( ای مردم ! آن کسی که در پی او می گشتید و فر ج شما در دست او است این مرد می باشد ) پس حضرت موسی در نزد آنها پیاده شد و آنها را امر به صبر کرد و فرمود : من از طرف خدا ماءمور می باشم که به ( مدین بروم و پس از چهل سال دیگر در ( مصر ) شما را ملاقات خواهم کرد و فرج شما پس از این چهل سال خواهد بود آنها عرض کردند در این چهل سال صبر خواهیم نمود و کاری که خلاف وظیفه ما باشد از ما صادر نخواهد گردید

این مذاکرات در بین آنها واقع گردید و حضرت موسی از نظر آنها غائب گردید و پس از چهل سال از طرف خدا ماءمور به دعوت فرعون گردید تا این که آخر الامر او را در دریا غرق نمود و شیعیان خود را بر سریر تخت نشانید( ۱۳ )

تأثیر دعای علما

در ( روضة الانوار ) است به ( سلطان ملکشاه ) گفتند : ( خواجه نظام الملک ) در هر سال از خزانه نهصد هزار خلعت به علما وزهاد و عابدان می دهد و از آنها به شما نفعی نیست و به آن مبلغ ، لشکر جراری می توان فراهم نمود

سلطان این سخن را به خواجه گفت : به این مبلغ می توان لشکری ترتیب داده که ایشان دشمنان را با شمشیر یک ذرعی و به تیری که رفتنش سیصد ذرع است دفع کنند

خواجه گفت : ( ولی من به این زر برای تو لشکری ترتیب دهم که از اول شب تا صبح دستها را به دعا بلند کنند به درگاه خداوند که شمشیر همت به ابر برسانند و تیر دعا از هفت آسمان گذرانند و لشکر ، و من و تو در پناه ایشانیم ) ، سلطان گریه کرد و او را تحسین نمود. ( ۱۴ )

چهار درهم

( منصور بن عمار ) از معروفین وعاظ بود روزی در منبر بود شخصی از حاضرین برخاست و گفت : برای رضای خدای متعال مرا چهار درهم احسان کنید واعظ مزبور گفت : هر کس چهار درهم به این فقیر بدهد من چهار دعا برایش می کنم شخصی که غلام یهودی بود جلو آمد و چهار درهم را داد به واعظ و گفت :

چهار دعا برای من بکن اول : آن که خدا مرا آزاد کند دوم : آن که مرا غنی کند سوم : آن که مرا بیامرزد چهارم : آن که اسلام را به آقای من روزی فرماید ) و آن عالم دعای چهارگانه را در حق او به جای آورد ، وقتی غلام به نزد آقایش آمد پرسید : چرا دیر کردی ؟ گفت : در مجلس وعظ منصور بن عمار بودم چهار درهم در آن مجلس تصدق دادم و ( چهار دعا خواستم اول آزادی خودم را ، یهودی گفت : انت حر ، تو آزادی دعای دوم : بی نیازی یهودی گفت : چهار هزار درهم به تو می دهم ، گفت : دعای سوم : اسلام ترا خواستم یهودی گفت : اشهد ان لا اله الا اللّه واشهد ان محمد رسول اللّه ) غلام گفت : دعای چهارم آمرزش ترا و خودم را خواستم یهودی گفت : این در قدرت من نیست شب در خواب دید گوینده ای گفت : ( انت فعلت ما فی قدرتک و انا افعل ما فی قدرتی قد غفرت لک و للعبد وللواعظ و للحاضرین اجمعین )

( تو آنچه را که در قدرتت بود انجام دادی ومن هم آنچه در قدرتم هست انجام می دهم ومن تو وغلامت وواعظ وهمه حاضرین را بخشیدم )( ۱۵ )

۲ - آمدن امان نامه برای فرزندان امّ البنینعليه‌السلام

در این روز شمر ملعون برای حضرت عبّاسعليه‌السلام و برادرانشامان نامه آورد. آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبداللَّهعليه‌السلام رسانید و بانگ برآورد: «أین بنو اختنا»: «پسران خواهر ما کجایند»؟ ولی آن بزرگواران جواب ندادند. امام حسینعليه‌السلام فرمود: جواب او را بدهید اگرچه فاسق است.

حضرت عبّاسعليه‌السلام در جواب فرمودند: چه می گوئی؟ شمر گفت: من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام. شما خود را به خاطر حسینعليه‌السلام به کشتن ندهید.

حضرت عبّاسعليه‌السلام با صدای بلند فرمود: «لعنت خدا بر تو و بر امیر تو (و بر امان تو) بد. ما را امان می دهید در حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد »؟!(۱)

۳ - درخواست تأخیر جنگ از سوی امام حسینعليه‌السلام

درعصر تاسوعا امامعليه‌السلام برای به تعویق انداختن جنگیک شب دیگر مهلت گرفتند . چون عمر سعد لشکر را آماده جنگ با امامعليه‌السلام نمود و معلوم شد که قصد جنگ دارند، حضرت به برادرش عبّاسعليه‌السلام فرمود تا یک شب دیگر مهلت بگیرد. آنها در ابتدا قبول نکردند، ولی بعد قبول نمودند که شبی را صبر کنند.(۲)

۴ - آمدن لشکر تازه نفس به کربلا

در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد،(۳) و شمر نامه ابن زیاد را آورد.(۴)

____________________

۱. امالی صدوق: ص۲۲۰. ارشاد: ج۲ ص۸۹. لهوف: ص۱۵۰. مناقب آل ابی طالبعليه‌السلام : ج۴ ص۱۰۷. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۵۵. فیض العلام: ص ۱۴۶. بحار الانوار: ج ۴۴، ص ۳۶۱. کلمات الامام الحسینعليه‌السلام : ص۳۹۱ - ۳۹۰. ازمدینه تا مدینه: ص۳۸۲ - ۳۷۷. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۱۵. البدایة و النهایة: ج۸ ص۱۹۰. مقتل الحسین (خوارزمی): ج۱ ص۳۵۴-۳۴۹.

۲. همان.

۳. امالی صدوق: ص۲۲۰. بحار النوار: ج۴۴ ص۳۱۵. از مدینه تا مدینه: ص ۳۷۸.

۴. امالی صدوق: ص۲۲۰. ارشاد: ج۲ ص۸۹. بحار النوار: ج۴ ص۳۱۶، ۳۱۹. لهوف: ص۱۵۰. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۵۵. فیض العلام: ص ۱۴۶. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۱۵. البدایة و النهایة: ج۸ ص۱۹۰.

۵. خطابه امام حسینعليه‌السلام برای اصحابش

در عصر این روز امام حسینعليه‌السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.(۱)

شب عاشورا

۱. سخنان امامعليه‌السلام با اهل بیت و اصحابش

در این شب امام حسینعليه‌السلام اصحاب و اهل بیت خود را جمع نمودند و کلماتی را به آنان فرمودند. خلاصه کلمات حضرت این بود که من بیعت خود را از شما برداشتم و شما را به اختیار خود گذاشتم تا به هرجا که می خواهید کوچ کنید. پس از فرمایشات حضرت اهل بیتعليهم‌السلام و اصحاب کلماتی دروفاداری و جان نثاری خود نسبت به آن حضرت ابراز داشتند.(۲)

۲. سخنان زینب کبریعليه‌السلام با امام حسینعليه‌السلام

در این شب بود که زینب کبریعليها‌السلام اشعار «یا دهر اف لک من خلیل... » را از زبان برادرش امام حسینعليه‌السلام شنیدو هنگامی که متوجه شد فردا روز شهادت حضرت است فرمود: «ای کاش مرگ مرا نابود ساخته بود و این روز را ندیده بودم ». سپس سیلی به صورت زد و بیهوش شد. امامعليه‌السلام خواهر عزیز و مکرمه خود را به هوش آوردند و مطالبی فرمودند.(۳)

____________________

۱. همان. و مناقب آل ابی طالبعليه‌السلام : ج ۴، ص ۱۰۷. مثیر الاحزان: ص۳۸. روضة الواعظین: ص۱۸۲. مقتل الحسینعليه‌السلام (ابی مخنف): ص۱۰۷. ینابیع المودة: ج۳ ص۶۵. مقاتل الطالبیین: ص۷۴.

۲.همان. و فیض العلام: ص ۱۴۷. وسیلة الدارین: ص ۲۹۸ - ۲۹۹.

۳. مثیر الاحزان: ص۳۵. لهوف: ص۱۴۰. بحار الانوار: ج ۴۵ ص۲. ارشاد: ج۲ ص۹۳. کلمات الامام الحسنعليه‌السلام : ص۴۰۴. فیض العلام: ص۱۴۹. وسیلة الدارین: ص۳۰۲-۳۰۳. ینابیع المودة: ج۳ ص ۶۴. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۱۹. تاریخ یعقوبی: ج۲ ص۲۴۴. جواهر المطالب: ج۲ ص۲۸۳. البدایة و النهایة: ج۸ ص۱۹۱. مقاتل الطالبیین : ص۷۵ سبل الهدی و الرشاد: ج۱۱ ص۷۷.

۱۰ محرم (عاشورا)

۱. شهادت امام حسینعليه‌السلام

در این روز در سال ۶۱ ه(۱) که روز شنبه(۲) یا جمعه(۳) بوده، آقا و مولایمان حضرتاباعبداللَّه الحسین عليه‌السلام در سن ۵۸ سالگی (و یا ۵۶ و یا ۵۷ سالگی) بعد از نماز ظهر، مظلومانه و با حالت تشنگی و گرسنگی درزمین کربلا به شهادت رسیدند .(۴) این روز، روز باریدن خون از آسمان است، و روزی است که شهادت اهل بیت و اصحاب امام حسینعليه‌السلام در آن به وقوع پیوسته است.(۵)

____________________

۱. بعضی از مصادر مخالفین: مستدرک حاکم، سنن کبری بیهقی، مجمع الزوائد، فتح الباری، تحفة الحوذی، عون المعبود، المصنّف ابن ابی شیبة، الآحاد و المثانی، المعجم الکبیر، نظم درر السمطین، الطبقات و تاریخ خلیفة بن خیاط، معرفة الثقات، اخبار الطول، مشاهیر علماء الامصار، الثقات ابن حبان، تاریخ بغداد، التعدیل، و الترجیح، اسد الغابة، تهذیب الکمال، تاریخ دمشق، جواهر المطالب فی مناقب الامام علیعليه‌السلام ، سیر اعلام النبلاء، لسان المیزان، تقریب التهذیب، الاصابة، انساب سمعانی، البدایة و النهایة، سبل الهدی و الرشاد، ینابیع المودة، الذریة الطاهرة، رجال مسلم، تعجیل المنفعة، الاستیعاب، تاریخ طبری، مقاتل الطالببین، فیض القدیر، مولد العلماء و وفیاتهم، معرفة الثقات، رجال صحیح بخاری، صفوة الصفوة، تهذیب الاسماء، تلخیص الحبیر، تذکرة الخواص، مقتل الحسینعليه‌السلام (خوارزمی).

۲. مناقب آل ابی طالبعليه‌السلام : ج۳ ص۲۳۱. تهذیب الاحکام: ج۴ ص۳۳۳. کامل الزیارات: ص۱۵۳. الهدلیة الکبری: ص۲۰۱، ۲۰۳. مقتل الحسینعليه‌السلام : ص۱۱۳. ارشاد: ج ۲، ص ۱۳۳،۳۷۹. عیون المعجزات: ص۶۱. تاج الموالید: ص۳۰. الخرائج و الجرائح: ج۳ ص۱۱۵۹. عدد القویة: ص۶۵. وسائل الشیعة: ج۱۳ ص۲۴۸. بحار الانوار: ج۴۴ ص۱۹۸، ۳۳۱، ج۴۵ ص۸۷، ج۵۲ ص۲۸۵، ۲۹۰. لهوف: ص۱۲۹. روضة الواعظین: ص۲۶۳. الغیبة طوسی: ص۴۵۳. حدائق الناضرة: ج۱۷ ص۴۳۴. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۲۰.

۳. تاریخ موالید الائمةعليه‌السلام : ص۲۰. عیون المعجزات: ص۶۱. بحار الانوار: ج۴۴ ص۱۹۹. تاریخ دمشق: ج۱۴ ص۲۵۰. مستدرک حاکم: ج۳ ص۱۷۷.

۴. کافی: ج۱ ص۴۶۳. ارشاد: ج۲ ص۱۳۳. اعلام الوری: ج۱ ص۴۲۰. کشف الغمة: ج۲ ص۴۰. توضیح المقاصد: ص۳. مسار الشیعة: ص۲۴. تهذیب شیخ طوسی: ج۶ ص۴۲. زاد المعاد: ص۳۰۶. معالی السبطین: ج۲ ص۵. مصباح کفعمی: ج۲ ص۵۹۴. مصباح المتهجد: ص۷۱۲. مقاتل الطالبیین: ص۷۸.

۵. زاد المعاد: ص۳۰۶-۳۰۷.

چهار هزار ملک در این روز به زمین کربلا برای نصرت آن حضرت آمدند، و چون اجازه نیافتند تا ظهور حضرت مهدیعليه‌السلام گریه کنان نزد قبر آن حضرت ماندگارند.(۱) در این روز ترک خوردن و آشامیدن بخصوص از غذاهای لذیذ مناسب است.(۲)

۲. شهادت حبیب بن مظاهر اسدی کوفی(۳)

۳. شهادت مسلم بن عوسجه(۴)

۴. شهادت حر بن یزید ریاحی

۵. شهادت جون مولی ابی ذر الغفاری(۵)

۶. شهادت همسر وهب، به دست رستم غلام شمر(۶)

۷. شهادت شبیه ترین مردم به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، علی اکبرعليه‌السلام فرزند بزرگ سیّد الشّهداءعليه‌السلام

عموی والامقام حضرت صاحب الامرعليه‌السلام .

____________________

۱. کامل الزیارت: ص۲۳۴، ۲۳۵. کمال الدین: ص۶۷۲. مستدرک الوسائل: چ۱۰ ص۲۴۵. بحار الانوار: ج۴۵ ص۲۲۶، ج۵۲ ص۳۲۶. ۲.توضیح المقاصد: ص ۳. مسار الشیعة: ص ۲۵.

۳. مثیر الاحزان: ص۳۲. بحار الانوار: ج۴۵ ص۲۷-۲۶، ۷۱، ۷۴-۶۵، ج۹۸ ص۲۷۴-۲۶۹. ابصار العین: ص۵۶، ۶۱. وسیلة الدارین: ص۱۱۹، ۱۲۶. فرسان الهیجاء: ج۱ ص۸۷، ۱۰۱. اعیان الشیعة: ج۴ ص۵۵۵. رجال البرقی: ص۳۴، ۴۱. مزار ابن مشهدی: ص۴۹۶ -۴۸۶. رجال شیخ طوسی: ص۶۰، ۹۳، ۱۰۰. نفس المهموم: ص۲۷۰. الاصابه: ج۲ ص۱۴۲. الاعلام زرکلی: ج۲ ص۱۶۶.

۴. بحار الانوار: ج۴۵ ص۲۲، ۲۳، ۷۱. مثیر الاحزان: ص۳۳. اعیان الشیعة: ج۴ ص۲۹۷. فرسان الهیجاء: ج۱ ص۷۸. نفس المهموم: ۲۹۰. ابصار العین: ص۱۰۵. وسیلة الدارین فی انصار الحسینعليه‌السلام : ص۱۰۸. الاعلام زرکلی: ج۷ ص۲۲۲.

۵. بحار الانوار: ج۴۵ ص۲۲، ۲۳، ۷۱. مثیر الاحزان: ص۳۳. اعیان الشیعة: ج۴ ص۲۹۷. فرسان الهیجاء: ج۱ ص۷۸. نفس المهموم: ۲۹۰. ابصار العین: ص۱۰۵. وسیلة الدارین فی انصار الحسینعليه‌السلام : ص۱۱۵. مستدرکات علم رجال الحدیث: ج۲ ص۲۴۶. ۶. مقتل الحسینعليه‌السلام (ابی مخنف): ص۱۴۱. لواعج الاشنان: ص۱۳۹. منتخب التواریخ: ص۲۸۸. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۳۴. مثیر الاحزان: ص۳۲. ابصار العین انصار الحسینعليه‌السلام : ص۱۰۶، ۱۰۷. فرسان الهیجاء: ج۱ ص۱۴۲، ج۲ ص ۱۳۸-۱۳۶. بحار الانوار: ج۴۵ ص ۱۷-۱۶.

۸. شهادت قاسم بن الحسنعليه‌السلام .(۱)

۹. شهادت عبداللَّه بن الحسنعليه‌السلام .

۱۰. شهادت قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس بن علی بن ابی طالبعليه‌السلام .

۱۱. شهادت مولانا الرضیع باب الحوائج علی اصغرعليه‌السلام .

۱۲. آمدن ذوالجناح با یال و کاکل خونین

به سوی خیمه فاطمیات برای آوردن خبر شهادت آن حضرت.

۱۳. ماتم و ناله و گریه پردگیان حرم

بر سیّد الشّهداءعليه‌السلام و اولاد و بستگان و اصحاب آن حضرت.

۱۴ غارت اموال از خیام امام حسینعليه‌السلام .

۱۵. فرار فاطمیات و علویات در بیابانها

بعد از شهادت آقا و سرورشان اباعبداللَّهعليه‌السلام .

۱۶. غارت کردن لباس و زره و... از بدن مطهر شهدای کربلا.

۱۷. جدا شدن سرهای مطهر امام حسینعليه‌السلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت.

۱۸ به آتش کشیدن خیمه های آل اللَّه ،فرزندان رسول خدا و علی مرتضی و فاطمه زهراء عليهم‌السلام .

۱۹. شهادت دختران کوچک در کنار خیمه ها.

۲۰. گریه و ماتم بر سیّد الشّهداءعليه‌السلام

و عزای زمین و زمان، عرش و آسمان، جن و انس و ملک و وحوش بر آن حضرت.

____________________

۱. ارشاد: ج۲ ص۱۰۷، ۱۰۸. مثیر الاحزان: ص۳۶. بحار الانوار: ج۴۵ ص۳۴، ۳۶، ۶۸، ۶۹. ابصار العین: ص۳۶، ۳۷. وسیلة الدارین: ص۲۵۱، ۲۵۳. فرسان الهیجاء: ج۲ ص۲۶، ۳۰.

در این روز ملکی ندا کرد: ای امت ظالمی که عترت پیامبر خود را کشتید، خداوند شما را موفق به درک عید فطر و قربان نفرماید.(۱)

۲۱. رأس مطهر امام حسینعليه‌السلام در کوفه

عصر عاشورارأس مطهر و نورانی امام حسین عليه‌السلام را توسط خولی بن یزید اصبحی ملعون و حمید بن مسلم ازدی به کوفه فرستادند.(۲)

۲۲. خونین شدن ریشه هر گیاهیکه از زمین می کشیدند، از مصیبت عظمای آن روز. (۳)

۲۳. قتل ابن زیاد

ابن زیاد در روز عاشورای سال ۶۷ ه به فرمان مختار به جزای ظاهری اعمالش رسید و کشته شد. حصین بن نمیر و جمعی از قتله امام حسینعليه‌السلام نیز همراه ابن زیاد به قتل رسیدند.(۴)

ابن زیاد ملعون به دست ابراهیم پسر مالک اشتر نخعی کشته شد، و سر نحسش را برای مختار فرستادند.مختار هم سر او را برای امام زین العابدین عليه‌السلام فرستاد. هنگام وارد کردن سر ابن زیاد حضرت مشغول غذا خوردن بود. لذا سجده شکر به جای آورده

____________________

۱.کافی: ج۴ ص۱۷۰. بحار الانوار: ج ۴۵، ص ۲۱۷، ۲۱۸. وسائل الشیعه: ج ۱۰، ص ۲۹۶. من لا یحضره الفقیه: ج۲ ص۸۹، ۱۷۵. مستدرک الوسائل: ج۶ ص۱۵۲.

۲. بحار الانوار: ج۴۵ ص۶۲، ۱۰۷. ارشاد: ج۲ ص۱۱۳. مقتل الحسینعليه‌السلام (ابی مخنف): ص۲۰۳. اعلام الوری: ج۱ ص۴۷۰. منتهی الآمال: ج۱ ص۴۰۱. فیض العلام: ص۱۵۵. تاریخ طبری: ج۵ ص۳۴۸.

۳. کامل الزیارات: ص۱۵۹. بحار الانوار: ج۴۵ ص۸۹، ۲۰۴، ۲۱۶، ۳۰۵. مدینة المعاجز: ج۴ ص۱۰۵، ۱۱۶، ۱۸۷. شرح احقاق الحق: ج۱۱ ص۴۸۳-۴۸۱. ترجمة الامام الحسینعليه‌السلام من طبقات ابن سعد: ص۹۰. ینابیع المودة: ج۳ ص ۱۵، ۲۰، ۱۰۲. تاریخ دمشق: ج۱۴ ص۲۳۰. الصواعق المحرقة: ص۱۱۶، ۱۹۲. تفسیر ابن کثیر: ج۴ ص۱۵۴. تذکرة الخواص: ص۲۴۶. نظم درر السمطین: ص۲۲۱.

۴. بحار الانوار: ج۴۵ ص۳۸۳، ۳۸۵. تتمه المنتهی: ص ۹۰. قلائد النحور: ج ذی الحجه، ص ۴۲۴. مستدرک سفینه البحار: ج ۵، ص ۲۱۵. وقائع الشهور: ص۲۲۷. لطائف المعارف: ص۱۴۵. استیعاب: ج ۱، ص ۳۹۶. البدایه و النهایه: ج ۸، ص ۳۱۰. التاریخ الصغیر: ج۱ ص۱۵۵.

فرمودند: «روزی که ما را بر ابن زیاد وارد کردند غذا می خورد. من از خدا خواستم که از دنیا نروم تا سر او را در مجلس غذای خود مشاهده کنم، همچنان که سر پدر بزرگوارم مقابل او بود و غذا می خورد. خداوند به مختار جزای خیر دهد که خونخواهی ما را نمود». سپس حضرت به اصحاب خود فرمود: همه شکر کنید.»(۱)

۲۴. قیام حضرت مهدیعليه‌السلام

به روایتی حضرتبقیه اللَّه الاعظم حجه بن الحسن العسکری ارواحنا له الفداه در این روز قیام خواهند کرد.(۲)

۲۵. وفات امّ سلمه

در این روز در سال ۶۲-۶۳ ه امّ سلمه همسر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنیا رحلت فرمود.(۳) نام او هند، پدرش ابی امیّه، مادرش عاتکه دختر عبدالمطلب بود. شوهر اول او پسر خاله اش ابوسلمه بن عبدالاسد بن مغیره بود. چون به شرف اسلام مشرف شد با همسرش امّ سلمه به حبشه مهاجرت کردند. پس از بازگشت از حبشه براثر زخمی که در جنگ احد بر او وارد شده بود ، بعد از مدتی شهید شد.(۴)

سلمه، عمر، زینب و درّه، فرزندان او بودند، وعمر در جمیع جنگهای امیر المؤمنین عليه‌السلام شرکت کرد و مدتی از طرف آن حضرت والی بحرین بود.(۵)

____________________

۱. ذوب النضار: ص۱۴۴. بحار الانواز ج۴۵ ص۳۳۶، ۳۴۲، ۳۸۶. امالی طوسی: ص۲۴۳. مدینة المعاجز: ج۴ ص۳۲۸.

۲. الغیبة (نعمانی): ص۲۸۲. تهذیب الاحکام: ج۴ ص۳۲۳. کمال الدین: ص۶۵۴. اعلام الوری: ج۲ ص۲۸۶. بحار الانوار: ج۵۲ ص۲۹۷، ج۹۵ ص۱۹۰. عدد القویة ص۶۵. کشف الغمة: ج۲ ص۴۶۲، ۵۳۴.

۳. مستدرک سفینه البحار: ج ۵، ص ۲۱۵. تاریخ دمشق: ج۳ ص۲۱۱.

۴. بحار الانوار: ج۲۰ ص۱۴۳، ۱۸۵. سفینة البحار: ج۲ ص۶۹۱. الصحیح من السیرة: ج۷ ص۷۳. ذخائر العقبی: ص۲۵۳. طبقات الکبری: ج۳ ص۲۴۰. البدایة و النهایة: ج۴ ص۷۱.

۵. بحار الانوار: ج۳۲ ص۱۶۹- ۱۶۸. الدجات الرفیعة: ص۱۹۸. سفینة البحار: ج۳ ص۶۴۸. مستدرکات علم رجال الحدیث: ج۶ ص۷۴. شرح نهج البلاغة: ج۶ ص۲۱۹. استعیاب: ج۳ ص۱۱۶۰.

بعد از اینکه عدّه امّ سلمه در وفات شوهرش سر آمد، ابوبکر و عمر جداگانه به خواستگاری او رفتند، ولی امّ سلمه اجابت نکرد.سپس پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از او خواستگاری کرد و امّ سلمه قبول کرد،(۱) و به فرزند خود عمر بن ابی سلمه گفت: عقد را جاری کن.(۲)

عایشه وقتی دید پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امّ سلمه را به عقد خویش در آورده بسیار ناراحت شد، چه اینکه امّ سلمه در جمال کم نظیر بود. عایشه به حفصه گفت: امّ سلمه چقدر زیباست! او باور نکرد تا اینکه امّ سلمه را دید.از همین جهت حسادت این دو با امّ سلمه بسیار زیاد بود .(۳)

امّ سلمه فضائلی دارد که او را از دیگر همسران پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به جز خدیجه کبریعليها‌السلام ممتاز کرده است:

۱. بارها امّ سلمه عایشه را نصیحت می کرد در پیروی از علی بن ابی طالبعليه‌السلام ، ولی او نمی پذیرفت. فضائل و مناقب آن حضرت را برای عایشه می گفت ولی او قبول نمی کرد،(۴) او تا لحظه ای که زنده بود با عایشه سخن نگفت چون مردم را برای جنگ با علی بن ابی طالبعليه‌السلام در جنگ جمل جمع کرد.(۵)

۲. امّ سلمه شهادت داد که عایشه دشمنامیر المؤمنین عليه‌السلام است.(۶)

____________________

۱. الصحیح من السیرة: ج۵ ص۲۴۵. مسند احمد: ج۶ ص۳۱۳. سیر اعلام النبلاء: ج۱ ص۱۵۲. طبقات الکبری: ج۸ ص۸۹.

۲. بحار الانوار: ج۲۲ ص۲۰۳، ۲۲۴. سفینة البحار: ج۲ ص۶۹۲. مستدرک حاکم: ج۴ ص۱۷. سیر اعلام النبلاء: ج۲ ص۲۰۴.

۳. الصحیح من السیرة: ج۳ ص۲۴۹، ج۵ ص۲۴۶. موسوعة التاریخ الاسلامی: ج۲ ص۴۴۵. طبقات الکبری: ج۸ ص۹۴.سیر اعلام النبلاء: ج۲ ص۲۰۹. الاصابة: ج۸ع ص۳۴۳، ۴۰۶.

۴. بحار الانوار: ج۳۲ ص۱۷۰-۱۴۹. احتجاج: ج۱ ص۲۴۱. معانی الاخبار: ص۳۷۵. الجمل شیخ مفید: ص۱۲۵. مجمع النورین: ص۲۶۴. الجمل ابن شدقم: ص۲۸.بلاغات النساء: ص۷. العقد الفرید: ج۲ ص۲۷۷. الامامة و السیاسة: ج۱ ص۷۶. جواهر المطالب فی مناقب الامام علیعليه‌السلام : ج۲ ص۱۰.

۵. الصحیح من السیرة ج۵ ص۲۴۷. شرح الاخبار: ج۱ ص۳۹۶. المحاسن و المساوی: ج۱ ص۴۸۱.

۶. الهدایة الکبری: ص۱۹۷. مدینة المعاجز: ج۳ ص۴۱۲.

۳. امّ سلمه شنید که یکی از آزاد شده هایش امیر المؤمنینعليه‌السلام را ناسزا گفته است. آن شخص را فرا خواند و آنقدر از فضائل و مناقب علیعليه‌السلام که از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیده بود برای آن شخص بازگو کرد، تا او توبه کند.(۱)

۴. امّ سلمه حدیث «نحن معاشر الانبیاء لانورّث... » را کهابوبکر آن را به دروغ به رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسبت داد تکذیب کرد.(۲)

۵. هنگامی که امیر المؤمنینعليه‌السلام برای جنگ جمل حرکت کردند، امّ سلمه پسرش عمر بن ابی سلمه را برای یاری آن حضرت فرستاد، و به آن حضرت پیغام داد: «اگر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همسرانش را به ملازمت خانه ها امر نفرموده بود می آمدم و در نصرت و یاری شما کوتاهی نمی کردم».(۳)

۶ بعد از رحلت خدیجه کبریعليها‌السلام مراقبت حضرت زهراءعليها‌السلام با فاطمه بنت اسدعليها‌السلام بود. بعد از رحلت فاطمه بنت اسد این مهم از طرف پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به امّ سلمه سپرده شد، و عایشه از این ماجرا بسیار خشمناک بود. امّ سلمه می گفت: «مردم گمان می کنند من آموزگار فاطمه عليها‌السلام هستم! بخدا قسم که آن حضرت آموزگار من است ».

۷ روزی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پوست گوسفندی را طلبیدند و مطالبی را فرمودند و امیر المؤمنینعليه‌السلام نوشتند. بعد آن پوست را به امّ سلمه دادند و فرمودند: «هرکس بعد از من فلان و فلان نشانه را به تو داد، این پوست را به او تسلیم کن». آن سه نفر آن نشانه ها را نداشتند، و امّ سلمه آن پوست را در خلافت ظاهری امیر المؤمنین عليه‌السلام به آن حضرت - که

____________________

۱. امالی صدوق: ص۴۶۲. امالی طوسی: ص۴۲۵. بشارة المصطفیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ص۵۸. کشف الغمة: ج۱ ص۲۹۶. سفینة البحار: ج۲ ص۶۹۲. بحار الانوار: ج۲۲ ص۲۲۱، ج۳۸ ص۳۰۹. کشف الیقین: ص۴۶۸. ینابیع المودة: ج۱ ص۲۴۲.

۲. دلائل الامامة: ص۱۲۴. سفینة البحار: ج۲ ص۶۹۳. بیت الاحزان: ص۱۵۳، از «الدرّ النظیم».

۳. بحار الانوار: ج۳۲ ص۱۶۸. سفینة البحار: ج۳ ص۶۸۴. الدجات الرفیعة: ص۱۹۸. مستدرکات علم رجال الحدیث: ج۶ ص۷۴. شرح نهج البلاغة: ج۶ ص۲۱۹. استیعاب: ج۳ ص۱۱۶۰. المیعار و الموازنة: ص۳۰. تذکرة الخواص: ص۶۷.

۴.دلائل الامامة: ص۸۲. بحار الانوار: ج۴۳ ص۱۰. مجمع النورین: ص۵۲. اللمعة البیضاء: ص۲۳۴.

همه نشانه ها را دارا بود تسلیم نمود.(۱)

۸ هنگام حرکت امام حسینعليه‌السلام از مدینه به مکه امّ سلمه آمد و خبر شهادت آن حضرت را که از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیده بود با اندوهی

فراوان بازگو کرد. امام حسینعليه‌السلام محل شهادت و موضع دفن خود و اصحابشان و... را به معجزه نشان دادند. سپس مقداری از خاک آن بقعه طیّبه را به امّ سلمه دادند و در نزد آن حضرت بود تا روز عاشورا که امّ سلمه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را با حالتی گردآلود و ژولیده مو در خواب دید، و عرض کرد: یا رسول اللَّه، این چه حالت است که در شما می نگرم؟ فرمودند: «ای امّ سلمه، حسین مرا کشتند و دیشب برای او و اصحاب او قبر می کندم ».

وقتی از خواب بیدار شد خاکی که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امام حسینعليه‌السلام به او داده بودند به خون تازه تبدیل شده است.(۲)

شب یازدهم محرم

۱. شام غریبان کربلا

نخستین شب عزا و سوگ خاندان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس از شهادت سیّد الشّهداءعليه‌السلام است. شبی تیره تر از سیاهی! شبی جانسوز که در آن تلخترین لحظات بر خاندان امام حسینعليه‌السلام گذشت.

____________________

۱. بصائر الدرجات: ص۱۸۳. الامامة و التبصرة من الحیرة: ص۴۵. بحار الانوار: ج۲۲ ص۲۲۴، ج۲۶ ص۴۹، ج۳۸ ص۱۳۲. مدینة المعاجز: ج۲ ص۲۴۸.

۲. بحار الانوار: ج۴۴ ص۲۲۵، ۲۴۱، ج۴۵ ص۸۹، ۲۳۰. امالی صدوق: ص۲۰۳. امالی طوسی: ص۳۱۵. کلمات الامام الحسینعليه‌السلام : ص۲۹۲. مدینة المعاجز: ج۴ ص۱۹۲. ریاحین الشرعیة: ج۲ ص۳۰۵ - ۲۸۳. ذخائر العقبی: ص۱۴۸. ینابیع المودة: ج۳ ص۱۲. تاریخ یعقوبی: ج۲ ص۲۴۶. مجمع الزوائد: ج۹ ص۱۸۹. المعجم الکبیر: ج۳ ص۱۰۸. تاریخ دمشق : ج۱۴ ص۱۹۳. تهذیب الکمال: ج۶ ص۴۰۹. تهذیب التهذیب: ج۲ ص۳۰۱.

آیا می شود رنج و سوز و مصیبت بازماندگان حضرت را در آن شب بیان کرد و یا حتّی تصّور نمود؟ آیا کسی درک می کند کهدیدگان خونفشان عمه امام زمان عليه‌السلام و اهل بیت چقدر و چگونه بر آن حضرت گریستند ؟ آیا می تواند تصویر کند که آه و ناله سوزناک آن عزیزان چگونه بوده است؟

با چه زبانی و با چه لفظی می توان دلهای شکسته، قلبهای جریحه دار، ناله و نوای بلبلان بال و پر سوخته گلستان نبوی و علوی، و سوز دل یتیمان و بانوان حسینی را بیان کرد؟

شام غریبان است ! کودکان یتیم که دیشب پدر داشتند، و بانوان بی سرپرست که دیشب سرپرست و کاشانه داشتند، امشب با آشیانه سوخته و دلهای داغدار، بدون سرورشان حضرت اباعبداللَّه چه می کنند؟

تفاوت بین این دو شب چقدر است:شب عاشورا و شب یازدهم ؟ دیشب چه سالاری داشتند؟ دیشب چه کسی از خیمه ها محافظت می کرد؟ دیشب چه کسانی در خیمه ها بودند؟ امروز اما بدن مبارکشان بدون سر روی زمین است!آن شب چه کسی سرپرستی علویات و فاطمیات را بر عهده داشت؟ زینب کبریعليها‌السلام آن شب چه حالی داشت؟ از یک سو مراقبت از حجّت خدا زین العابدینعليه‌السلام و همسران و یتیمان برادر، و از سوی دیگر به دنبال دخنران گمشده!!همه اینها در سرزمینی که بدن برادرش و عزیزانش با آن وضع روی زمین افتاده باشند !

آه چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیر المؤمنینعليه‌السلام . «سلام علی قلب زینب الصبور و لسانها الشّکور ».(۱)

۲. سر امام حسینعليه‌السلام در تنور خولی

شب یازدهم شبی است که سر مطهر امام حسینعليه‌السلام در تنور منزل خولی بود در

____________________

۱. از زیارت حضرت زینبعليها‌السلام

حالیکه نورانیّت آن سر فضا را روشن نموده بود.(۱)

۱۱ محرم

۱. حرکت کاروان اسرا از کربلا

عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند، و بر کشتگان سپاه خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بر شتران بی جهاز سوار کردند(۲) و سیّد سجّادعليه‌السلام را نیز با غل جامعه بر شتر سوار کردند. هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسینعليه‌السلام افتاد،لطمه ها بر صورت زدند و صدا به صیحه و ندبه برداشتند .(۳)

۲. تشکیل مجلس ابن زیاد

روز یازدهم عمر سعد به کوفه آمد. ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند. سپس رأس مطهر امام حسینعليه‌السلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسّم می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود.(۴)

۳. حرکت اهل بیت امام حسینعليه‌السلام به سوی کوفه

عصر روز یازدهم اهل بیتعليهم‌السلام را با حالت اسارت به کوفه بردند. نزدیک

____________________

۱. مقتل الحسینعليه‌السلام (مقرّم): ص ۳۰۴. از مدینه تا مدینه: ص۷۷۰. فیض العلام: ص۱۵۶-۱۵۵. در بعضی از مصادر به جای تنور خولی، زیر ظرف خمیر آمده است: مناقب آل ابی طالبعليهم‌السلام :ج۴ ص۶۸. بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۲۶. مثیر الاحزان: ص۶۶. مدینة المعاجز: ج۴ ص۱۱۴. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۴۸.

۲. ارشاد: ج۲ ص۱۱۴. اعلام الوری: ج۱ ص۴۷۰. لهوف: ص۱۸۹. بحار الانوار: ج۴۵ ص۰۷.

۳. مقتل الحسینعليه‌السلام (ابی مخنف): ص۲۰۳. مثیر الاحزان: ص۶۴. معالی السبطین: ج۲ ص۹۰. قلائد النحور: ص ۱۸۴. فیض العلام: ص ۱۵۶. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۴۸. البدایة و النهایة: ج۸ ص۲۱۰. ۴. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۷۱.

۵. ارشاد: ج۲ ص۱۱۴. مثیر الاحزان: ص۶۴. بحار الانوار: ج۴۵ ص۶۲. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۷۱. لهوف: ص۱۸۹.

غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند. لذا آن بزرگواران داغدار و مصیبت زده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتند. هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد، و بسان فرماندهی که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسرائ وارد کوفه شد.(۱)

۱۲ محرم

۱. دفن شهدای کربلا

روز دفن بدنه ای مطهر سیّد الشّهداءعليه‌السلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت،(۲) توسّط امام سجّادعليه‌السلام به یاری جمعی از بنی اسد است.(۳) و بنا بر قولی دفن شهدای کربلا در سیزهم محرم بوده است.(۴)

۲. ورود اهل بیتعليه‌السلام به کوفه

روز دوازدهم روز ورود اهل بیتعليهم‌السلام با حالت اسارت به کوفه است.(۵)

در این روز ابن زیاد فرمان داد که احدی حق ندارد با اسلحه از خانه بیرون آید، و ده هزار سوار و پیاده بر تمام کوچه ها و بازارها موکل گردانید، که احدی از شیعیان امیرالمؤمنینعليه‌السلام حرکتی نکند.

سپس فرمان داد سرهایی را که در کوفه بود برگردانند و در پیش روی اهل بیتعليه‌السلام حرکت دهند،و با هم وارد شهر کرده در کوی و بازار بگردانند .

____________________

۱. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۲۰۴.

۲. ارشاد: ج۲ ص۱۱۴. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۷۰. بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۰۸. مثیر الاحزان: ص۶۵.

۳. تذکرة الشهداء (مترجّم): ص۴۴۷- ۴۴۵. الوقایع و الحوادث: ج ۶ ص ۶۱-۵۹. وقایع الایّام: تتمه محرم، ص ۱۳۲. علی الاکبرعليه‌السلام (مقرّم): ص۹۴.

۴. علی الاکبرعليه‌السلام : ص۹۴. تذکرة الشهداء (مترجَم):ص۴۴۵.

۵. ارشاد: ج۲ ص۱۱۴. اعلام الوری: ج۱ ص۴۷۱. درجات الرفیعة: ص۴۵۱. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۲۰۴. الوقایع و الحوادث: ج ۴ ص ۲۵.


3