طبیب دلها گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله

طبیب دلها   گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله0%

طبیب دلها   گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

طبیب دلها   گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: صادق حسن زاده
گروه: مشاهدات: 8984
دانلود: 2228

توضیحات:

طبیب دلها گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 77 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8984 / دانلود: 2228
اندازه اندازه اندازه
طبیب دلها   گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله

طبیب دلها گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

طبیب دلها

گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله

نویسنده: صادق حسن‌زاده

مقدمه

نظر به اینکه حضرت حجة السلام مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی صاحب کتاب مراقبات السنة و اسرار الصلاة و لقاء الله استاد حقیر بودند لازم دانسته شمه مختصری از حالات ایشان را ذکر نمایم ،در اوائل مشروطه ، چون اختلاف بین مردم ایجاد شده بود، ایشان صلاح خود را توقف تبریز ندیدند، لذا به قم آمدند.

مرحوم حجة السلام آقای شیخ مهدی حکمی قمی می فرمودند :

از ثمره مشروطه که خدا به ما عطا فرمود این بود که وسیله شد حاج میرزا جواد آقا در ساکن شود.

مقام تسلیم و رضا

ایشان بسیار محیط به اخبار بودند، همچنین در فقاهت ؛ زیرا حقیر کتاب غایه القصوایی داشتیم ایشان حاشیه بر او نوشته و حضرت آیة الله العضمی آقای شیخ ابولقاسم قمی و حجة السلام جناب آقای آقا سید محمد - طاب ثراهما - هروقت در مساءله ای از مساءئل فقهیه توقف داشتند با ایشان مذاکره می کردند ؛ لیکن جناب ایشان به خیال مرجع تقلید شدن نبود ؛ در هر صورت بسیار جدیت داشتند به رفتن زیارت حضرت معصومه با داشتن مرض قلب ، همه روزه مشرف می شدند به حرام ! و در مقام رضا و تسلیم ،گویا از خود اراده ای نداشت ، سراپا تسلیم اراده خدای تعالی بود ؛ جوانی داشت به نام آقا میرزا علی آقا که به مرض و با در گذشت و آن جوان بسیار دانشمند و در علم و عمل سر آمد اقران خود بود ، لیکن حقیر روز فوت او نتوانستیم بروم روز دیگر که رفتم دیدم آقای ملکی - رضوان الله علیه - نشسته و چشم ها به گودی فرو رفته ، مردم می آمدند و ایشان را تسلیت گفتند،ولی ایشان مشغول به ذکر خدا بود و زبانش به محمد خدا گویا بود، در اواخر عمر هفت سال از خانه بیرون نیامد مگر قبل از اذان صبح در بالای سر حضرت معصومه نماز صبح را به جای می آورند؛ بعد از نماز ایشان ،مرحوم آقا شیخ ابراهیم ترک معروف به صاحب الزمانی ایستاده موعظه می کرد.

عیادت از بیماران

اگر یکی از شاگردان شان یا از دوستان به مرضی مبتلا می شد ایشان از حرم به منزل آن شخص رفته و بالای سر مریض می نشست و هفت حمد می خواندند و به خانه مراجعت می کردند و همه روزه ،اول آفتاب حقیر و سایر شاگردان ایشان در منزلشان جمع می شدیم و آن جناب ما را به کلمات آتشین خود موعظه می فرمود،به طوری که صدای گریه و ضجه از اهل مجلس بلند می شد!

اثر موعظه استاد

معصومعليه‌السلام فرمود: موعظه چون از قلب بیرون آید داخل قلب می شود و اگر مجرد زبان شد از گوش تجاوز نمی کند ؛ مواعظ ایشان - طاب ثراه - چنان بود که گویی آتش در دل جلسا مشتعل می نمود، چنان بود که گویا انسان را از این نش ئ ه خارج و به عالم دیگری داخل می کند، ولی چون از مجلس ایشان خارج می شدیم با هر یک از مجلسیان آن مرحوم تماس می گرفتم باز همان حال غفلت در او بازگشت کرده بود؛ از بعد ایشان پیوسته آرزوی یک چنین مجلسی را دارم و به دست نمی آورم

برنامه شبهای استاد

و اما عادت شبهای ایشان چنین ایشان چنین بود که به مهمانی و غیر مهمانی نمی رفت و پس از ادعای فرائض و نوافل استراحت می فرمود و دل شب در مناجات باقاضی الحاجات حالاتی داشتند که وصفش به قلم راست نیاید؛ از جمله حالات شب ایشان مانند دیوانه و عشق لقای حق ،به طوری که می توان آن بزرگوار پیروی از مولای خود امیر المومنین می نمود در درک کردن طلوع فجر؛ چنانکه در کتاب کبریت احمر به روایت بیت الاحزان ،موقعی که حضرت علیعليه‌السلام را از مسجد به خانه می بردند،صبح دمیده بود فرمود: روی مرا به مشرق کنید،فرمود ( والصبح اذا تنفس ) ( سوره تکویر، آیه 18)،ای صبح ! تو شاهد و گواهی و از تو شهادت خواهم خواست که از بدایت امر که با رسول خداعليه‌السلام نماز خواندم مرا تا امروز، خفته نیافتی و همیشه تفحص از تو می کردم !

مراتب حب جاه

و از فرمایشات مرحوم ملکی - رحمة الله علیه - این بود که فرمودند: در مجلس استادم جناب آخوند ملا حسینقلی همدانی مذاکره حب جاه شد،من عرض کردم : بحمدالله من حب جاه ندارم !؟

(آخوند همدانی ) رو کرد به مرحوم حاج شیخ کاظم و فرمود: ببین میرزا جواد چه می گوید!؟

این مطلب گذشت تا موقعی که عده ای از ملکی های تبریز آمدند به زیارت کربلا، بر من ظاهر شد که معاشرتم با آنها همه ناشی از حب جاه است !

بگو من اشتباه کردم

این گونه بود فرمایشات ایشان که موثر واقع می شد. حقیر در شبی از شب های ماه رمضان برای کاری بیرون از شهر رفته بودم ، دیدم عده ای از جوان ها و چند نفر هم از اهل علم برای تفریح و گردش بیرون رفته بودند،این منظره بر من ناگوار آمد. روزش پس از نماز ظهر و عصر و خاتمه فرمایشات ایشان به عادت همه روز در ایوان مدرسه فیضیه ، حقیر ذکر مصیبت می کردم ، آن روز قبل از ذکر مصیبت قضیه شب گذشته را عنوان کردم به این نحو که چرا باید ماهی که فرمودند دعیتم الی ضیافة الله ) که روزش بهترین روزها و شبش بهترین شبها ؛ نفس ها در آن ثواب تسبیح دارد ؛ خواب در آن ،عبادت است ؛ چرا باید اهل علم به تفریح بروند؟و به سایرین از جلالت این ماه تذکر ندهند؟

آن روز گذشت صبح روز دیگر در مسجد بالاسر پس از نماز خواستم سوالی از ایشان بکنم تا چشم شریفش به من افتاد، مرا در معرض عتاب درآورده فرمود: دیدی روز قبل چه کردی در حضور اشخاص مختلفه از عوام و غیره ؟!چرا باید به این نحو اسم اهل علم و علما را ببری ؟ مگر تفریح غیر مشروع است و یا باید علما منبر بروند و به اهل علم مطالبی را بگویند؟ممکن است به نحو دیگری به آنها بگویند.

سرم به زیر افتاد عرض کردم : خطا رفتم اکنون بفرمایید چه بایدم کرد؟ فرمود برو منبر و بگو من خطا کردم !

ولی برای من مشکل بود اظهار کنم خطای خود را و لیکن در ذهنم بود تا یک روز آقا شیخ ابراهیم ترک زیر بغل مرا گرفت و گفت : تو باید امروز منبر بروی به جای من و به سختی مرا بلند کرد،رفتم منبر،فرمایش آن مرحوم به یادم آمد گفتم : در آن روز که گفتن چرا باید اهل علم در ماه رمضان به تفریح بروند من خطا کردم ! چیزی از اهل علم ندیدم ؛ ذکر مصیبت کرده فرود آمدم

ثمره ریاضت و سحر خیزی

آقا شیخ ابراهیم رفت با آن مرحوم مصافحه کند فرمود: دیدی فلانی چه کرد؟ این ثمره ریاضت ها و خدمت و بیداری در اسحار است که باعث می شود که وقت ارتحال از این عالم با توجه به او جان تسلیم نماید و زبان در ذکر او باشد و از این عالم برود.

ارتحال استاد

در مرض موت ایشان دو روزی در مسجد جمکران بودم ،سراغ حقیر را گرفته بودند؛ پس از مراجعت رفتم حضورشان دیدم تکیه داده و خاک تیمم خواستند، نزد ایشان نشسته بودم پس از تیمم شروع به نماز کرد و دست خود را بلند نمود برای تکبیر،در وسط تکبیر تسلیم نمودند!و بقیه تکبیر را در آن عالم گفتند. چشم های ایشان را بسته و پایشان را رو به قبله کشیدن لمثل هذا فلیعمل العاملون بندگی و اطاعت خدا برای این ساعت است خداوند را قسم می دهیم یه عزت محمد و آل محمد که آن ساعت را بر ما مبارک فرماید و زبان ما را به ذکر خود و اولیائش گویا گرداند و ما را در پناه عصمت خود از فریب عجوزه دنیا حفظ فرماید؛ که مولی امیرالمومنین فرمود: دنیا مانند عروس آرایش کرده است از کلمات آن مرحوم است در اسرار الصلاه : فیا لله من هذا الخطب الفظیع باید پناه به خدا برد از این مصیبت بزرگ

دسیسه شیطان برای اهل علم

شیطان تدلیس می کند بر اهل علم که مطالعه این علوم معلومه مرسومه افضل است از استغفار در سحر و خلوت با خداوند عزیز جبار د و حال اینکه ممکن نیست صحیح نمودن قصد شرعی برای تحصیل علوم رسمی ؛یا اینکه بسیار مشکل است علمی که انسان را وادار نکند به شب زنده داری و تجهد و مناجات و استغفار در سحور که رویه مومنین است که و بالاسحار هم بستغفرون یوره الذاریات ،آیه 18

دعا سبب تحصیل علم است

نوری برای آن علم نیست و ثمره از تحصیلش حاصل نخواهد شد د در اینجا اشاره به پاره ای از اخبار مس شود از جمله روایتی از جناب امام صادق نقل شده که می فرماید: علم ملازم خشیت است و ممکن نیست صاحب خشیت ترک کند تهجد و فزع به حق تعالی را،مرحوم آخوند ملا حسینقلی ما را وصیت می نمود که التجا به خدا آوریم و تضرع کنیم به سوی او زمانی که متحیر شدم در مطالب علمیه و ما تجربه نمودیم این معنی را که دعا و تضرع ،اسباب تحصیل است چنانکه در بعضی از اخبار تصریح شده که لیس العلم بکثره التعلم ،انما هو نور یقذفه الله فی قلب من یشاء تهجد قلب را نورانی می کند و نور را در قلب مومن ثابت می دارد. ترام العز ثم تنام لیلا

بغوص البحر من طلب اللالی

استاد فاطمی آنگاه چنین ادامه می دهد :

خوش داشتم مقدمه ای که خود آن مرحوم برای المراقبات نوشته از نظر خوانندگان بگذرانم اقول مخاطبا لنقسی : اعلم ایها العبد اللئیم الذمیم البطال ! ان هذه الایام و الوقات التی ولدت فیها الی ان تموت بمنزله منازل سفرک الی وطنک الصلی الذی خلقت لمجاورته و الخلود فیه و انما اخرجک ربک و مالک و ولی امرک الی هذا السفر تحصیل فوائد کثیره و کمالات جمه غفیره لا یحیها بها عقول العقلاء و علوم العلماء و اوهام الحکماء من بها و نور و سرور و حبور بل و سلطنة و جلال و بهجة و جمال و ولایة و کمال ،فان عملت بر ضاه واتبعت هواه و صایاه حصل لک من منافع هذا السفر ارباح عظیمة و فضایل جسیمة التی لایقدر علی احصاء انواعها فضلا عن تعداد افراداها جمیع المحاسبین و لا یقدر قدر عضمتها احد من العاملین بل و لا خطر علی قلب بشر و لم یر منها عین و لم یحک منها اثر، فان شئت تقریب هذا المعنی الی فهمک و تصدیق هذا المعزی بلبک من طریق المنقول فقهی کتاب الله - جل جلاله - انعم قبول (فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین ) (سورة السجدة ،آیه 17) (و ان تعدوا نعمة قرة اعین ) (سورة ابراهیم ،آیه 14) و ما فی الاخبار المتواتر فی تضاعف نعم الاخرة فی کل جمعة الی ما لا نهایة له بل و فی حدیث المعراج ، انظر الیهم فی کل یوم سبعین نظرة و اکلها نظرت الیهم ازید فی ملکهم سبعین ضعفا.

واما من طریق المعقول فیکیف التاءمل فی النعم الدنیویة الجسمانیة و قیاسها بالنعم الاخرویة والله تعالی مانظر الی الاجسام منه خلقها و عالم الاخرة عالم القرب واللقاء.

(ترجمه : ای بنده پست و زبون بیهوده کار! بدان که این روزان و شبان و اوقاتی که بر تو می گذرد،از ساعتی که به این جهان پا نهاده ای تا هنگامی که از آن پل درکشی به منزله منزلگاه های تو به سوی وطن اصلی تو است ،که برای اقامت و مجاورت و زندگانی جاوید،در آن دیار آفریده شده ای و همانا پروردگار و مالک و صاحب اختیارات تو را برای این بدین سفر رهسپار فرموده تافواید بسیار و کلمات بی شماری به دست آوری که عقول عقلا و علوم علما و اوهام حکما،نتواند به روشنایی و نورانیت و سرور و حبور بلکه به سلطنت و جلال و بخجت و جمال و ولایت و کمال آن غواید پی برد و احاطا ای حاصل نماید؛ پس اگر به رضا و خشنودی آفریدگارت عمل کردی و به نور هدایت او حرکت نمودی و به سفارشها و اوامر او مراقب شدی از منافع این سفر تو را سودهای عظیم و فضایل جسیمی عاید خواهد شد که تمامی حساب دانان بر شماره انواع و تعداد آن توانائی نخواهند داشت و هیچ یک از افراد مهندسین جهان قدر عظمت آنها را اندازه نتوانند گرفت بلکه نه بر قلب بشری خطور کرده و نه چشمی آن را دیده و نه اثری از آن به بیان و حکایت تواند آن و اگر هواهان شوی از طریق منقول و از راه روایت و کتاب ،این معنی را به فهم خود نزدیک گردانی و آن مغز را از پوست آن جدا سازی بشنو که خدای جل جلاله در کتاب خود به بهترین بیانی تو را آگاه ساخته آنجا که فرماید: و لا بعلم نفس ما اخفی لهم من قره اعین بعنی هیچ کس نداند که در آخرت چه برای آنها پنهان و ذخیره شده است از آنچه موجب روشنایی چشم است و در جای دیگر فرماید: و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها ؛ یعنی اگر خواهید نعمتهای خداوند را به شمار نتوانید.

و همچنین اخبار متواتره در فزونی نعم آخرت به حدی روایت گشته است که حصری برای آن نیست و در حدیث معراج روایت گشته است که حصری برای آن نیست و در حدیث معراج فرماید: انظر الیهم بعنی در هر روز هفتاد بار به آنها نذر می افکنم و در هر نذری که به آنها افکنم با آنها سخن گویم و به دارائی شان هفتاد برابر فزونی دهم !

و اما از طریق درایت و راه معقول همین بس بود را که در نعمات دنیویه و بدنیه درنگ کنی و آنها را با نعم اخروی بسنجی و موازنه نمایی ،چه خدای تعالی از آن آنی که اجسام را آفریده به آنهانظری نکرده و عالم آخرت عالم قرب و دیدار است

چند نکته تازه درباره میرزا جواد آقا ملکی تبریزی از استاد سید عبدالله فاطمی نیا

اثر سخنان میرزا جواد آقا

دانشمند محترم و خطیب نامی استاد فاطمی نیا تبریزی در کنگره بانو اصفهانی ،فرمودند: در مورد جمال السالکین ،آیه الله آقا میرزا جواد ملکی تبریزی می نویسند که وقتی در مجلسی می نشست می فرمود: ای مردم !یکی از نامهای خدا غفار است !همین را که می گفت ،چند نفر غش می کردند و آنان را از مجلس بیرون می بردند! آیه الله شیخ علی پناه اشتهاردی هم فرمودند: میرزا جواد آقا تبریزی در مدرسه فیضیه درس اخلاق داشت و آن چنان تاثیر آتشین بر دلها می گماشت که در درسش از اثر صحبت ایشان غش می کردند و بی هوش می شدند. روزی به میرزا جواد آقا عرض کردند که تاثیر صحبت شما چنان است که یکی از تجار در این جلسه حضور داشته بی هوش بر زمین افتاده است !

فرموده بودند: این که چیزی نیست مولایشان امیرالمومنین همیشه از خوف خدا چنین حالتی بهش دست می داد!

جانها درد اصل خود عیسی دمند

یک زمان زخم اند و گاهی مرهمند

گر حجاب از جانها بر خاستی

گفت هر جانی ، مسیح آساستی

گرسخن خواهی که گویی چون شکر

صبر کن از حرص و این حلوا مخور

صبر باشد مشت های زیرکان

هست حلوا آرزوی کودکان

(مثنوی معنوی ،دفتر اول )

من پنجشنبه آینده مهمانم

استاد بزرگوار حاج آقا فاطمی نیا فرمودند: قبله العلماء آیة الله آقاشیخ محمد بهاری - قدس الله روحه - ایشان خیلی بزرگ بود، علما می رفتند مثل بچه دو زانو در برابرش می نشستند ولی این هم دانسته باشید که رد هم گم می کرده که خیلی نشناسند او را، گاهی حرکاتی از ایشان سر می زد که توقع نبود مثلا تسبیح رامی گرفته و تند دور انگشتش می چرخانده که یک آدم کم ظرفیتی هم به ایشان گفته بود که آقا!؟ شما ماشاءء الله با این مقام مانند یک جوان چهارده ساله می مانید!؟ (یعنی حرکات ناپخته انجام می دهید). آیة الله همدانی فرموده بود: عشق به ما ساخته !

این را شیخ محمد حسین همدانی به من گفت خیلی پر معناست !

عشق به ما ساخته ! دیگر فتاءمل به قول طلبه ها.

علی کل حال ؛ ایشان یک نامه هایی دارد که چاپ شده همه تان دیده اید اینها را. و معمولا نام مخاطب نامه ها هیچ کدام ذکر نشده است ؛ شاید ایشان عمدا روی ملاحظات این کار را کرده که بالاخره بله ، بالاخره نامه ها را که آدم نگاه می کند معلوم است مخاطبها درجات متفاوتی داشتند، برای یکی یک چیز ساده ای نوشته که ده دوره باید آدم آن را مطالعه کند. حالا این را که من دارم نقل می کنم دقت کنید راجع به نشاط و بی نشاطی و استفاده شیطان از نشاط و بی نشاط بندگان منتهی باور بفرمایید تعبیری که من می خواهم بنمایم ، مبالغه نیست جان کندم تا این نامه را تنزل دادم تا به کسی بگویم خیلی سخت است شیخ محمد بهاری وقتی نامش را می شنوید این عظمت را در نظر داشته باشید که مرحوم آیة الله آقا شیخ محمد حسین بهاری همدانی - رضوان الله تعالی علیه - که شاگرد مرحوم حاج شیخ جواد آقا بود و به امام راحل هم خیلی ارادت داشت و تقریبا هم با امام خمینی بوده که البته امام خمینی در یک افق خیلی بالاتر هستند که دیگر مانند ایشان در غیبت کبری به جامعیت امام نیامده ،خدا می داند که بی تعارف من عقیده ام را عرض می کنم ، آن جامعیتی که امام داشته تکرار نشده منتهی ایشان هم بالاخره مال همان دوره ها بوده ایشان خودش به گفت ، این را می خواهم بگویم که عظمت شیخ محمد تجدید شود. اینها حیف است ،اینها سینه به سینه است ،اگر ناقلش مثل من بیافتد و بمیرد دیگر کسی پیدا نمی شود بگوید،هی منتظر شوی که رادیو خواهد گفت ،یا تلویزیون دیگر تمام شد؟این قسمت را می گویم و قسمت بعدی مکتوب است و شما هم دسترسی دارید. ایشان خودش به من فرمود که آقا میرزا جواد آقا تبریزی روی منبر نشسته بود و من پای درس ایشان بودم آقا شیخ محمد حسین بهاری گفت ایشان تا سه چهار سال پیش زنده بود خیلی مرد بزرگی بود منتهی دیگر چون آسم شدیدی داشت آن هم در یک گوشه شهرستان ؟عرض شود: ایشان مجهول القدر مانده بود. در شهرستان علما را نمی شناسند فقط در حد استخاره و تعبیر خواب ،ساعت کی خوب است ،دخترم می خواهد اسباب کشی کند، نمی دانم خروسم صدا کرد و غیره ؛ علما را بیشتر از این نمی شناسند و بعد می بینند چه گوهر گرانقدری از دستشان رفته ایشان با این بیماری شدید آن هم در گوشه شهرستان ضایع شده بود. مجمع المعارف بود این مرد. خلاصه ،جوان بودم میرزا جواد آقا روی منبر درس می گفت ،می گوید یک دفعه دیدم این دو تا چشمهای نورانی را متوجه ما کرد گفت : اهل کجایی ؟ من خلاصه عرض می کنم گفتم : اهل بهار! تا گفتم اهل بهار،به پری صورتش اشک ریخت ! سپس گفت : شیخ محمد بهاری ،قبرش زیارتگاه شده یا نه ؟ قبر شیخ محمد مزار شده یا نه ؟ بعد گفت : ان شاء الله من در پنجشنبه هفته آینده مهمان ایشان هستم ! یا گفت : به او لا حق می شوم این حرفی که می زد مثل اینکه پنجشنبه بود یک شاگردی داشت آن شاگرد بیقرار شد،گریه کرد،آمد خودش دست به ضریح حضرت معصومه شد. گفتیم : چه خبر است ؟ گفت والله ! من این آقا را می شناسم اینکه گفت : من پنجشنبه آینده مهمان محمد بهاری هستم ، دیگر تمام شد!

گفتیم : حالا امام نیست ،پیامبر نیست که حرفش را این قدر زود باور می کنید. حالا که آقا میرزا جواد آقا سر حال است

به هر حال ، گفت : پنجشنبه آینده جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی تشییع شد. این مهم است ،می گفت : طلبه های دارالشفاء،فیضیه و جاهای دیگر،آقا ببینید اینها مهم است قریب به دویست و چهل یا دویست و پنجاه طلبه !! حالا دیگر دویست و چهل یا دویست و شصت حدودا 250 طلبه از حوزه خواب دیده بودند صبح که پا شده بودند برای نماز، به یکدیگر می گفتند: خواب دیدم ! یک الف این خوابها با هم فرقی نداشت خیلی حرف است ! 250 نفر خواب ببینند یک الف هم با هم فرق نداشته باشد!!

خلاصه ؛ که در شب پنجشنبه خواب دیده بودند که جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی روی تابوت حرکت می کند، حضرت سیدانبیاصلى‌الله‌عليه‌وآله جلوی جنازه حرکت می کند!

آری ! طلبه ها،شب این خواب را دیده بودند صبح وقتی پا شدند برای نماز دیدند سر و صدا افتاده ،متوجه شدند آقا میرزا جواد آقا مرحوم شده

خلاصه ؛ اینها یک بزرگانی بودند،استثنائاتی بودند که خواستم این عظمت برایتان جا بیافتد تا اینکه راجع به نشاط و استفاده شیطان از نشاط و بی نشاطی را از قول این مرد بزرگ بگویم من که قابل نیستم ،خودم چیزی ندارم

(از سخنرانی استاد فاطمی نیا در حرم مطهر بی بی فاطمه معصومهعليه‌السلام )

جلوه عرفان از علامه سید محمد حسین طهرانی

فرشتگان شب

علامه طهرانی رحمة الله می فرماید:

ملائکه شب ،از اول غروب آفتاب می آیند و با انسان ملازمند تا سپیده صبح هر وقت اینها می آیند، آنها می روند و هر وقت آنها می آیند، اینها می روند. این فرشتگان را ملائکه لیلیه و نهاریه گویند.

مرحوم آیة الله الاعظم آقای حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی - اعلی الله تعالی مقامه الشریف - که از اکابر علماء اتقیا و افاضل اولیاء و دارای مقامات و درجات و کرامات اند ؛ در دو کتاب خود که به نام اسرار الصلوة و اعمال السنة یا المراقبات است می فرماید: شب که انسان می خوابد ملائکه موکل بر انسان ،را بیدار می کنند برای نماز شب و بعد چون انسان اعتنا نمی کند و درباره می خوابد باز او را بیدار می کنند ؛ این بیداری ها از روی مصادفه و اتفاق نیست ، بلکه بیداری های ملکوتی است که به وسیله فرشتگان انجام می گیرد؛ اگر انسان استفاده کرد و برخاست ، آنها تقویت و تایید می کنند و روحانیت می دهند؛ و اگر نه متاثر می شوند و کسل می گردند؛ آن مرحوم می فرماید: اگر از خواب بر خواستید آن ملائکه را نمی بینید،اءقلابه آنها سلام کنید و تحیت و تکریم بگویید و تشکر نمایید!

و دعایی در آن کتاب به عنوان سلام و تحیت برای آن فرشتگان نقل می کند که چون انسان از خواب بیدار می شود آن دعا را بخواند، و حمد خدا را به جا آورد که چنین موجودات ملکوتی را ملازم با او قرار داده تا او را برای انس و خلوت و مناجات با پروردگار تاءیید کنند؛ و از تعلقات عالم ماده و رذائل اخلاق و شهوات پاک کنند و توجه به خدا دهند.

یکی از برادران ایمانی نقل می کرد،شب نزدیک اذان صبح در حرم حضرت سید الشهداعليه‌السلام بودم و همه مردم به عبادت مشغول و هر کس به کار خود بود،یکی از ارباب مکاشفه و صاحب حال که او را می شناختم او هم در بالای سر مطهر به تفکر و تعمق فرو رفته بود،مردم منتظر بودند اذان بشود و نماز صبح را بخوانند؛ من آمدم نزد آن مرد و گفتم : آقا! نماز صبح شده است ؟ یک نگاه به من کرد و گفت : مگر تو کوری ؟ که ملائکه شب رفتند و ملائکه صبح آمدند!؟

میرزا جواد آقا مناجاتی بود

مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی - رضوان الله علیه - مقام انبساط و عاداتش غلبه داشت و بر خوف ایشان و همچنین مرحوم حاج شیخ محمد بهاری - رحمة الله علیه - این طور بود؛ در مقابل حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی - رضوان الله علیه - مقام خوف ایشان غلبه داشت بر رجاء و انبساط و این معنی از گوشه و کنار سخنانشان مشهود است آنکه انبساط او بیشتر باشد او را خراباتی گویند و آنکه خوف او افزون باشد او را مناجاتی نامند.(1)

تجرد نفس

حاج میرزا جواد آقا می گوید: روزی استادم ،ملاحسینقلی همدانی به من فرمود: مقام تربیت فلان شاگرد به عهده شماست ! آن شاگرد همتی فراوان داشت و عزمی راسخ مدت شش سال در مراقبت و مجاهدت کوشش کرد تا به مقامی رسید که توانایی کافی برای ادراک و تجرد نفس به دست آورد.

خواستم این سالک راه سعادت ،به دست استاد بدین فیض نائل و به این خلعت الهیه زینت شود. او را با خود به خانه استاد بردم پس از عرض مقصود و مطلوب ،استاد فرمودند: این چیزی نیست !و فورا با دست خود اشاره کردند و فرمودند: تجرد مثل این است ؛ آن شاگرد می گفت : ناگاه دیدم که از بدنم جدا شده ام و در کنار خود موجودی را مانند خود،مشاهده می کنم !(2)

میرزا جواد آقا در آخرین منزلگاه هستی

علامه طهرانی می فرماید: حضرت آقای سیدهاشم (عارف نامی و شاگرد برجسته علامه علی آقا قاضی ) از قبرستان معروف به شیخان بسیار مبهتج بودند و می فرمود: بسیار پر نور و پر برکت است و خدا می داند چه نفوس ذکیه و طیبه ای در اینجا مدفونند.

پس از قبر مطهر بی بی که فضای قم و اطراف قم را باز و گسترده و سبک و نورانی نموده است و به واسطه برکات آن حضرت است که گویا خستگی از زمین قم و از خاک قم برداشته شده است هیچ مکانی در قم به اندازه این قبرستان نورانی و با رحمت نیست ! و سزاوار است طلاب و سائرین بیشتر از این ،به این مکان توجه داشته باشند و از فضائل و فواصل معنوی و ملکوتی آن بهره مند شوند و نگذارند این آثار محو شود و دستخوش نیسان قرار گیرد انتهی کلام حداد. قبربسیاری از اعلام تشیع مانند زکریا بن ادریس و زکریا بن آدم و محمد بن قولویه در اینجاست ؛ و اخیرا قبر مرحوم هیدجی سالک دل سوخته و وارسته ،و قبر مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ،و قبر مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی و امثالهم در اینجاست که هر یک استوانه ای از عظمت و جلال می باشند.

میرزا جواد آقا از دیدگاه رهبر انقلاب

مرحوم صدیق ارجمند آیة الله شیخ مرتضی مطهری - رحمة الله علیه - به حقیر گفت : من خودم از رهبر انقلاب ،آیة الله خمینی - علی الله تعالی مقامه شنیدم که می فرمود: در قبرستان قم یک مرد خوابیده است و او حاج میرزا جواد آقای تبریزی است !(3)

علامه طهرانی می نویسد ؛ مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی از اءعاظم تلامذه مرحوم آیة الله الحق و سند التوحید،معلم ربانی حاج شیخ حسینقلی همدانی - رضوان الله تعالی علیهما - است و کتب وی عبارتند از لقاء الله و اسرار الصلوة و المراقبات (اءعمال السنة ) که الحق مستغنی از تعریف است ،بالاخص کتاب لقاءالله ایشان آتشی مخصوص دارد و برای فتح باب سالکین الی الله ،کلید و رمز موفقیت است ما در اینجا به ذکر یک دستور از کتاب اسرار الصلوة وی ،طبع سنگی ،صفحه 46 اکتفا می نماییم ؛ می فرماید: من از بعضی از اءجلاء مشایخ خودم که همانند او حکیم عارفی و معلم حاذقی را در راه خیر و طبیب کاملی را ندیده ام پرسیدم : کدام از اعمال جوارح را که شما تجربه نموده اید اثرش در قلب بیشتر است ؟! فرمود: سجده طولانی در هر روزی که آن را ادامه دهد و طول بدهد جدا تا اینکه یک ساعت و یا سه ربع ساعت به طول انجامد و در آن بگوید: لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین (سوره انبیاء آیه 87)؛ هیچ معبودی نیست جز تو ای خداوند! تو پاکی و منزه و مقدس می باشی ! من هستم که رویه و داءبم این بوده است که از ستمگران بوده ام به طوری که نفس خود را گرفتار و محبوس در حبس عالم طبیعت مشاهده نماید و مقید و مغلول به قیدها و غلهای اخلاق رذیله بنگرد و خداوند را تنزیه کند: تو این کار از روی ظلم و ستم به من ننمودی و من بودم که به نفس خودم ستم نموده و آن را در این مهلکه عظیم وارد ساختم

و دیگر خواندن سوره قدر را شبهای جمعه و عصرهای جمعه یک صدر بار. مرحوم استاد- قدس سره - می فرمود: من در میان اعمال مستحبه ،عملی را نیافته ام که مانند این سه چیز موثر باشد و در روایات مطالبی وارد است که حاصلش این است : در روز جمعه صد نفحه یا صد رحمت نازل می شود،نود و نه تای آن برای کسی است که سوره قدر را در عصر جمعه یک صد بار قرائت کند،و برای او همچنین نصیبی در آن یک نفحه و یا یک رحمت دیگر نیز هست - الهی

رساله لقاءالله اشکم را سرازیر می کند

علامه طهرانی می فرماید: این حقیر در هنگام اقامت در نجف اشرف برای تحصیل نیز آن (رساله لقاء الله ) را مطالعه می نمودم و از بحر بی کران آن بهره مند می شدم روزی یکی از علماءکاظمین که با حقیر نسبت رحمیت داشت و در زیارتی مخصوص به نجف به زیارت آمده بود و در کلبه حقیر میهمان بود،راجع به توحید حضرت حق تعالی با وی بحث شد.

حقیر در میان گفتارم ،آوردم که لاموثر فی الوجود الاالله

گفت : چنین حدیثی ندارم !

عرض کردم : نباشد که نباشد،ولی آیا این مضمون که کلام یکی از حکماء می باشد متخذ از شالوده و ریشه کشیده شده جمیع آیات و احادیث نیست من به وی گفتم : خوب است شما رساله لقاءالله را که حقیر آن را به خط خود استنساخ کرده ام مطالعه فرمائید تا روح مطلب برایتان روشن گردد. گفت : خیلی در پی آن بوده ام ولی هنوز به دست نیاوردم

حقیر رساله خود را به ایشان سپردم تا در مدت یک هفته مطالعه نماید. وی بلخ کاطمین رفت و رساله را با خود برد. در سفر دیگری که به نجف اشرف مشرف شد از وی پرسیدم : رساله چطور بود؟!

گفت : من هر وقت آن را مطالعه می کردم ،اشکم سرازیر بود تا مطالعه ام خلاص شود!(4)