طبیب دلها گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله

طبیب دلها   گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله0%

طبیب دلها   گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

طبیب دلها   گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: صادق حسن زاده
گروه: مشاهدات: 9045
دانلود: 2262

توضیحات:

طبیب دلها گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 77 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9045 / دانلود: 2262
اندازه اندازه اندازه
طبیب دلها   گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله

طبیب دلها گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

عارفی از دیار خوبان از: آیة اللّه سید احمد فهری زنجانی

توضیح

روی بنما و وجود خودم از یاد ببر

خرمن سوختگان را همه گو باد ببر

ماکه داریم دل و دیده به طوفان بلا

گو بیا سیل غم و خانه زبنیاد ببر

روز مرگم نفسی و عده دیدار بده

وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر

( سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق او لم یکف بربک تمه علی کل شی شهید ) (سوره فصلت (41)، آیه 53)؛ چه زود است که نشانه های خود را سراپای جهان خارج و جهان جان ، به آنان بنمایانیم تا حق تعالی برایشان به طور آشکار جلوه کند مگر نه اینست که پروردگار تو بر همه چیز و بر همه ذرات وجود، شاهد و حاضر و ناظر است ؟

دل هر ذره ای که بشکافی

آفتابش در میان بینی

(عوالم و اجساد با همه آنچه در آنها است ، نسبت به عالم ملکوت مانند یک لحظه از زمان است در مقابل زمان و عالم ملکوت نسبت به عالم جبروت همین نسبت را دارد، بلکه اصلا میان آن دو، نسبتی نیست (شرح دعای سحر امام خمینی )

اقبانوس پرتلاطم وجود با این همه جوش و خروش ، سرچشمه کجاست ؟ و این امواج نور که در تمام زوایای وجود نفوذ کرده است از کدام خورشید تابان است ؟

نه ادراک برکنه ذاتش رسی

نه فکرت به غور صفاتش رسید

نه بر اوج ذاتش پرد مرغ و هم

نه بر ذیل وصقتش رسد دست فهم

چه شبها نشستم در این فکر، گم

که دهشت گرفت آستینم که قم

در میان این همه حیرت و سرگردانی باید گفت : آفرین بر همت و الای مردانی چند که مردانه قدم در چنین میدان مرگ و خون نهادند و در راه رسیدن به مقصد اعلی از هیچ نهراسیدند و دنیای دنیای فریبا با این همه آرایش که بر چهره داردکه ( زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضة و الخیل المسومة و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیاة الدنیا) (سوره آل عمران (3)، آیه 14)؛ یعنی دوستی خواستنی ها (گوناگون ) از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر وسیم و اسب های نشان دار و دام ها و کشت زار(ها) برای مردم آراسته شده ، (لیکن ) این جمله ، مایه تمتع زندگی دنیاست ، و (حال آنکه ) فرجام نیکو نزد خداست

نه تنها اونتوانست سیمای کریه واقعی خود را از چشم حقیقت بین آنان پوشیده بدارد و حتی گوشه خاطری از آنان را به خود مشغول سازد بلکه بهشت مینو با آن همه زیبایی و جمال و تنعمات ، آنان را قانع نتوانست کرد و شعیب وار همچنان ناله ( لست اصبر اواراک ) سر دادند ونوای :

از خویش خدایا به بهشتم مفرست

که سرکوی تو از کون و مکان ما رابس

نواختند و آنقدر جد و جهد نمودند و در قرع باب محبوب لجاجت ورزید تا شاهد مقصود در آغوش کشیدند و پای افتخار بر فرق فرقدان سائیدند. سلام علی ذکرهم ویاشوقا الی لقائهم

یکی از مردان پیشتاز این راه مرحوم عارف باللّه آیة اللّه حاج میرزا جواد ملکی قدس اللّه نفسه الزکیه بود که در این میدان گوی سبقت از همگان ربود.

این مرد بزرگ با اینکه در مقام عرفان مقامی بس والا دارد واز اعظم فقهای صائنا لنفسه ، حاقظا لدینه ، مخالفا لهواه و مطیعالامر مولاه به شماراست اوایل عمر شریفش و دوران شباب را در نجف اشرف در مجلس درس بزرگ حاضر شده و استادش در فقیه ، مرحوم آیة اللّه فقیه محقق حاج رضا همدانی و در اصول ، علامه مدفق استاد الاساتذة المتاخرین مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و در عرفانی واخلاق و سلوک ، آیة اللّه صاحب مقامات و کرامات مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی - رضوان اللّه علیهم اجمعین - بوده است

سال تولد ایشان در دست نیست ولی از کتابی در ( فقه ) که یکی از فضلای معاصر به آن دست یاقته و از مولفات ایشان است و در پایان آن نوشته شده :

تم الجز الاول من کتاب النکاح و یلتوه الجزء الثانی و اوله الولایة ، عبد المذنب العاصی اسیر الامانی فی یوم السابع عشر من شهر المظفر و قد مضت من الهجرة النبویة الف و ثلاث ماه و اثنی عشر

از این نوشته معلوم می شود که به سال 1312 ه ق ، مولف در عنفوان جوانی بوده است

به هر حال ؛ ایشان در حدود سال 1321 هجری قمری به ایران آمده و در زادگاه و موطن اصلی اش تبریز به ترویج و تهذیب پرداخت و در اوایل مشروطه به سال 1329 هجری قمری به خاطر نامساعد بودن اوضاع تبریز به قم هجرت فرمود و در قم به ارشاد سالکین و تربیت مستعدان مشغول بود تا آنکه مرحوم آیة اللّه العظمی آقای حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی در سال 1340 ه .ق از اراک به قم تشریف آورده و به اصرار مرحوم علامه مجاهد حاج شیخ محمد تقی بافقی که از دوستان مرحوم ملکی بوده و پس از استخاره و آمدن آیه شریفه( و اتوفی باهلکم اجمعین (سوره یوسف (12)، آیه 93 ؛ یعنی همه نردیکان خود را نزد من بیاورید.) تصمیم به ماندن در قم و تاسیس حوزه علمی فعلی رامی گیرد و دوستان و شاگردان آیة اللّه حایری نیز که در اراک بودند به قم مهاجرت می کنند. مرحوم عالم زاهد متقی آقای حاج شیخ عباس تهرانی نیز که جزء مهاجرین بودند در قم به جمع مرحوم ملکی و باقی می پیوندد و کافی از اخلاق و تهذیب نفس تشکیل می دهند که ثمرات ارزنده ای داشته و افراد شایسته ای ترتیب یافته اند.

مرحوم ملکی ، درس فقهی داشته اند که عنوانش مفاتیح الشرایع الفقه مرحوم فیض کاشانی بوده و نیز دو مجلس درس اخلاق داشته : یکی در منازل لذای خواص بوده و دیگری در مدرسه فیضیه برای عموم که جمعی از بازاریان قم نیز در آن درس شرکت داشته اند.

نماز جماعت را در بالاسر حضرت معصومهعليه‌السلام اقامه می کرده و حضرت امام خمینی در نماز جماعت ایشان و در درس اخلاق که در منزل برای خواص می گفته اند حاضر می شدند.

سجایای نفسانی و مزایای روحی عارف بزرگوار ما بیش از آن است که شرح آن را در این مقدمه توان داد. او دارای دلی روشن و چشمی گریان و روحی پرتوان بوده است که از هر یک نمونه ای فکر می شود:

تشکر از واسطه فیض الهی

دوستی داشتم به نام مرحوم سرهنگ محمود مجتهدی که درک محضر ایشان را کرده بود ونیز از انفاس او بهره ای داشت ، او می گفت : روزی پس از پایان درس ، عازم حجره یکی از طلبه ها که وارد شد و مراسم احترام معمول گردید و پس از اندکی جلوس ، برخاسته و حجره را ترک گفتند وچون منظور از این دیدار را پرسیدم ، فرمود: شب گذشته به هنگام سحر، فیوضاتی بر من اضافه شد که فهمیدم از ناحیه خودم نیست و چون توجه کردم دیدم که این آقای طلبه به تهجد برخاسته و در نماز شب اش به من دعا می کند و این فیوضیات اثر دعای اوست ، این بود که به عنوان سپاسگذاری از عنایاتش ، به دیدار او رفتم !

در آسمان شب

از مرحوم حجة السلام سید محمود یزدی که در بیرونی مرحوم ملکی می نشست ، نقل شد که گفته بود: شبها که ایشان برای تهجد برمی خاست مدتی در رختخواب ضمن اجرای دستورات و آداب بر خاستن از خواب از قبیل : سجده و دعا؛ گریه می کرد؛ سپس به صحن منزل می آمد و به اطراف آسمان نگاه می کرد و آیات( ان فی خلق السموات و و الارض ....( سوره آل عمران (3) آیه !)(190 - 191) را می خواند و سر به دیوار می گذاشت و مدتی گریه می کرد، آنگاه که برای وضو گرفتن آماده می شد در کنار حوض می نشست و مدتی گریه می کرد و پس از وضو ساختن چون به مصلایش می رسید و مشغول تهجد می شد که دیگر حالش خیلی منقلب می شد. او گریه های طولانی در نماز و مخصوصا در قنوت ها داشت تا آنجا بعضی ایشان را جز بکائین عصر به شمار آورده اند.

در بلا هم می کشم لذات او

میرزا جواد آقا ملکی تبریزی پسری که شمع فروزان شبستان خانواده بوده در روز عید غدیر که ایشان در منزل جلوس کرده و قشرهای مخنلف به زیارتش می آمدند، خادمه منزل به کنار حوض خانه می آید و نگاه چشمش بر می آیند و با بی اختیار فریاد می زند، اهل خانه که از اندرون به صدای خادمه بیرون می آیند و با منظره دلخراشی این چنین مواجه می شود که صدای شیون ، خانه را پر کرد، از اطاق خود بیرون می آید. می بیند که جنازه پسرش در کنار حوض گذاشته شده است رو به زنها کرده و خطاب می کند: ساکت ! همگی سکوت می کنند و همین سکوت ادامه می یابد تا آنکه مرحوم ملکی از همه میهمانان پذیرایی می کند و طبق معمول سنواتی ، عده ای از انان ناهار را در منزل ایشان صرف می کنند و پس از پایان غذا که عازم رفتن می شوند، مرحوم ملکی به چند نفر از خواص مهمانان بیرون می روند، واقعه را برای آنان بازگو می کند و از آنان برای مراسم تجهیز فرزند از دست رفته کمک می گیرد.

این داستان گذشته از آنکه حاکی از اعلاء درجه مقام رضا و تسلیم آن بزرگوار است ، نشانگر قدرت روحی و نیروی تصرف در نفوس دیگران نیز هست - رضوان اللّه علیه

و شنیدم از زاهد عابد ورع مرحوم آقای حاج آقا حسین فاطمی قمی که از دوستان مرحوم ملکی بود که فرمود: از مسجد جمکران بازگشتم در منزل به من گفتند که آقای حاج میرزا جواد جویای حال تو شده است (آقای فاطمی ) فرمود: من با سابقه کسالتی که از ایشان داشتم با عجله به خدمتش رفتم (و به گمانم فرمود عصر جمعه بود) دیدم ایشان استحمام کرده و خضاب شروع به گفتن اذان و اقامه کرد و دعای تکبیرات افتتاحیه را خواند و همین که به تکبیر الاحرام رسید و گفت : اللّه اکبر! روح مقدسش از بدن آقدسش به عالم قدس پرواز کرد.

آری ای عزیز! این است معنای الصلاة معراج المومن ؛ این است معنای روایتی که در تفسیر قد قامت الصلاة رسیده که فرمود ای جان وقت الزیارة یعنی وقت دیدار فرا رسید.

روی بنما و مرا اگر که دل از جان برگیر

پیش شمع آتش پروانه به جان گو درگیر

در لب تشنه من بین و مدار آب دریغ

بر سرکشته خویش آواز خاکش بر گیر

این واقعه به سال 1343 هجری قمری بود. پیکر پاکش پس از تجهیز در شیخان قم به خاک سپرده شد و در تاریخ وفاتش گفتند:

رفع العلم و ذهب الحلم 1343

ازجهان ، جان رفت و از ملت ، پناه 1343

اهمیت کتاب لقاءاللّه

این کتاب (لقاء اللّه ) در حجم کوچک و در معنا ومحتوی بسیار بزرگ ، یکی از بهترین کتاب های تهذیب نفس و ترسیم کننده روح عرفان و راهنما نزدیکترین راه به سوی خداست

این کتاب ، از آن روی که حقایق آن التقاطی نیست بلکه نویسنده اش خود، سالک این راه و اهل وجدان و در عین حال ، فقیهی عالیقدر و متشرعی دور از تمایل به افراط و تفریط و ملتزم به صراط مستقیم اهل بیت بوده و برای مبتدیان در سلوک آنقدر سودمند است که شاید تا مدت ها را از استاد بی نیاز کند.

این کتاب در تجزیه و تحلیل غامض ترین مسائل اسلامی که نوشته های بسیاری از مدعیان بی خبر به جز سرگردانی و یا احیانا گمراهی و انحراف فکری ، نتیجه ای دستگیر نمی شود. آن چنان ماهرانه و با بینش کامل و کافی از پیچ و خم های این گردنه صعب العبور، گذشته که برای سالک الی اللّه با کمال اطمینان خاطر، چراغ راه و نور تابان است ....) سید احمد فهری زنجانی 1360 شمسی

به سوی لقاءاللّه از علامه میرزاخلیل کمره ای

آیة اللّه کمره ای درباره کتاب ارزنده ( لقاء اللّه که اولین بار توسط ایشان در چاپخانه آفتاب تهران به چاپ رسیده ، می فرماید: این کتاب لقاءاللّه ، تقسیم بندی فصول نداشت جای آن را هم نداشت جای آن را سفید گذاشته بود که در چاپ بر آن افزوده شده است و تا حد امکان قسمت ها را باید به جای فهرست کتاب شناخت چنانکه در صفحه 26، 27 و 28 قطعاتی که تتمه حدیث بوده به ترجمه آن افزوده شده و در صفحه 29 و 31 به عنوان پاورقی ، خبری مهم و توضیحاتی اضافه شده و در فصل اول در پایان آن ترجمه قطعه ای از خطبه عید اضحی از حضرت امیرعليه‌السلام اضافه گشته و پی از توبه داوودعليه‌السلام قطعه ای از کتاب ( قبله اسلام کعبه یا مسجدالحرام نقل شده که برای کشف راز توبه داوودعليه‌السلام و اشک و آه اوعليه‌السلام کمک می کند و در صفحه 190 از مصاحبه امامعليه‌السلام با کمیل قطعه ای آورده شده و در نظر بود که در ابواب دیگر هم اضافاتی یا توضیحاتی داده شود و باز نسبت به کل کتاب و این طرز راه و روش از نظر تطبیق دادن این گونه گریز از دنیا با نظام معاش و نظر اسلام در اصلاح امور معاش تجدید نظری بشود. اینها به عهده طبع دیگر و موقع دیگر محول شد.

معرفی اصل کتاب ، مولف آن و موضوع کتاب

این کتاب لقاءاللّه که با حجم کوچک ، بسیار بزرگ و سترگ و محتوی اعظم موضوعات و اهم مقاصد است که راه به خدا باشد در نظر زمره ای از مخلصین خلص برای ( ابرار) به منزله (جان ) است ، مسحه ای از انوار الهی بر جبهه آن نمایان است و بر چهره و رخسار آن (نمی ) از صحیفه مبارکه نشسته و شبنمی از نور حق پرستی بر قیافه و پیشانی آن متالو است از جهت فرار دادن از پستی های دنیا و اقبال به خدا و دولت های لایتناهی ، نغمه زبور داودی از آن شنیده می شود و از جهت گریز از ما سوی گویی انجیل مسیحا را نمایش می دهد، مسیحا را می نماید ولی البته آن مسیحا که انجیل آن مستخرج از قرآن عظیم باشد دیده می شود. آری ! این کتاب از قرآن عظیم و دریای بی پایان آن ، فقط راه مسیحای قرآن را از جهت گریز از دنیا و صعود به آسمان می نماید و قرآن رهنمای بیش از مسیحاست

این کتاب جلیل (لقاءاللّه میرزا جواد آقا) از نظر مشابهت با دعوت موسی ، سفر جلیل توحید و خداشناسی دعوت موسی را طبق اکتشافات قرآن حکیم دارد که می گوید:( رب ارنی انظر الیک ) (سوره اعراف (7) آیه 143؛ یعنی پروردگار! خودت را به من نشان ده تا تو را ببینم ) تمنای نظر دارد و به جوابلن ترانی (اعراف ، آیه 143) یعنی بانظری که به افکنی و آن را در پرتو اشعه انوار لم یزلی ، متلاشی و ریز و ریزبینی و تجزیه و تحلیل بکنی از دل کوه هم جمال ازل از پرده بیرون می آید تا او را دیده ای یعنی تو ندیده ای زیرا تو و ناظر و نظر هم متلاشی در منظور شده اید و از اینجا سه بیرون نیستند تا شخص جدا باشد و او را برابر خود و غیر از خود، دیده باشد.

این کتاب (میرزا جواد آقا) از این قبیل نظرها دارد و آن را به اهل نظر می آموزد و تحلیل و تجزیه ای از مساءله غامض لقاءاللّه و توحید و معرفة الرب و معرفة النفس می کند، اما لقاء اللّه را تثبیت می کند و نظر مثبت می دهد نه نظر منفی ولیکن نه به طوری که خدا را جسم کند یا وجود و محیط او را وارد در گریبان فکر محدود نیست ، فکر به لایتناهی راه دارد و فوق زمان و مکان کار می کند.

در آفرینش اصولا جسم از علم پدیده آمده و به اطوار بی پایان خود حکایت از آن می کند که پیکر عالم پدیده ای است که با علم بی نهایت و قدرت بی نهایت و قدرت بی نهایت و فن و هنر بی نهایت پدیدآمده است ، هر قدر اکتشاف علم و اقتدار و هنر بیشتر است و خیر آن هم بیشتر است ولی چون لایتناهی در پیش است هیچ وقت این سیر به پایان نمی رسد، آری یاس هم نیست با هر درجه ای از اتصال و اکتشاف وجود رفیع الدرجات دریچه ای از خیر به روی انسان باز می شود و به همراه اتصالات پیاپی و مداوم ، ترقیات روز افزون و مداوم در پی است ؛ زیرا خدا - جل مجده - واحد عددی نیست که کس به او برسد یا در حیطه تصرف کس در آید. بلکه بالمثل مانند واحد مبدا اعداد است که تشکیل دهنده همه اعداد هست و متناهی نیست هر درجه ای از آن ، درجه بالاتری دارد و آن هم همچنین الی غیر النهایه و واحد در همه هست نه کار به آخر می رسد و نه هم درجه ای از آن خالی است ؛ لذا یاس هم در کار نیست ان الراحل الیک قریب المسافه

تاویل خدا در پیرهن من است

تا به اندازه ای که از آثار و درجات قرب به آن منبع خیر، لذت ها و مسرت ها و به جهت ها و بهشت ها پدید می آید و و با آنکه در بهشت دارای ملک کبیری است کهاذا رایت ثم رایت نعیما و ملکا کبیرا (سوره انسان (76)، آیه 20 ؛ یعنی چون بدانجا نگری (سرزمینی از) نعمت و کشوری پهناور می بینی ) و هر چه را در بهشت بخواهد فوری موجود می شود و پدید می آید، باز غیر متناهی را تمام نکرده و خدا نشده است و با آنکه خود بار خدای جهان خویشتن است باز رو به پیشگاه غیر متناهی دارد و هیچ وقت محیط بر غیر متناهی نمی شود و هر که گفت : خدا در پیراهن من است ، به آن معنی درست نیست که خدای غیر متناهی در پیراهن او محصور شده بلکه به آن معنی است که خبر می دهد که در خیال من و فکر من و اندیشه من ، خود پرستی و نفع پرستی و سود جویی نیست بلکه یکسره فکرمن و اندیشه من متوجه خداست و غیر او نیست به این معنی در اخبار اولیای عصمتعليه‌السلام هم نظیرش یافت می شود.

در ختام نامه ای که مولی الکوفین ابوعبداللّه الحسینعليه‌السلام به مردم کوفه از بین راه از سر منزل حاجر بطن الرمه فرستاد این کلمه هست که می فرماید: فواللّه ما الامام الا الحاکم بالقسط الدائن بدین الحق الحابس نفسه علی ذات اللّه به معنی حبس نفس خود و خیال خود و اندیشه خود در راه خدا و کار خدا و اندیشه خدا می باشد نه به معنی آنکه خدا در پیش دیگران نیست و محصور در شخص اوست

این کتاب (لقاء اللّه میرزا جواد آقا) در این باره کلمه قرب ، قربی ، وصال ، نظر بر وجه را می گوید و هیچ گاه از این معانی پای خود را بالاتر نمی گذارد. شاید از این نظر است که مبادا کس گرفتار تثلیث یا ثنویت شود. فقط نقیصه ای باقی می ماند که در این کتاب تنها حساب گسسان از ماسوی و پیوستن به خداست و حساب تنظیم معاش و حب خدمت به خلق را دوشادوش و وصل به این خبر اعظم نیاورده ولی کتابی که بی نقص است تنها کتاب خداست و فقط و فقط قرآن عظیم است و بس

و شاید در مسایل دیگر این کتاب هم محل هایی جای نظر باشد، زیرا در مساله لاهوت قیوم تعالی و قیمومیت او بر جهان ، و عروج فکر و لاهوت نفس وارد مساله پر پیچ و خم و وحدت وجود شده و نیز معیت قیمومیت اله عالم را مطرح فرموده است و افهام استنکاف می کند که خدا در همین جهان است و با ماده هم هست و در گریبان ماده هم هست و با همین جهان است

ولی چه باید کرد؟! افهام تا چندی هم متوجه مکتب های کلاسیک بود که اجسام جهان را سه قسم می شمرد: جامد (مانند سنگ ) ، سیال (مانند آب ) و گاز (مانند بخار)، ولی اکتشافات معلوم کرد که اتم درون ذرات مولکول ها در جسم جامد بیشتر در حرکت می چرخد و در جسم سیال کمتر و در جسم گاز به مراتب کمتر به نسبت 000/000/600 با 000/400 و حقیقت سنگ و کوه که به نظر جامد می آیند اضطراب و حرکت و ارتعاش آنها بیشتر است الکترون ها دارای قوه منفی است و پرتون ها در وسط دارای قوه مثبت ایجابی است تجدید این قوا و تبدیل ماده به قوه و قوه به ماده جواهر را مثل اعراض ریشه کن می کند و انرژی از آن می سازد و ثبات را از عالم بر می دارد و معلوم می دارد که دنیای مشهود ما حقیقت آن غیر از این است که به نظر می آید حقیقت آن حرکاتی است فقط و موجودات آن نمودی است نه بود، این اکتشافات غلغله ای در دانشگاه ها افکنده است

وتری الجبال تحسبها جامده و هی تمر مر السحاب

(سوره ی نمل 27)، آیه 88، یعنی و کوه ها را می بینی و می پنداری که آنها بی حرکتند و حال آنکه آنها ابر آسا در حرکتند).

و عالم ورع زاهد مرحوم آیه اللّه حاج شیخ ابوالقاسم کبیره قدس سره در قم برای این قبیل سخنان می فرمود: شاید نظر صحیح و مقصد صحیح در پس این عبارات باشد. با اعتراف به اینکه هیچ کتابی غیر ازکتاب خدا مورد تسلیم به قول مطلق نیست

به نظر من اینکه این کتاب اقرب طرق الی اللّه را ترسیم می کند و روح روح حکمت و لب لباب عرفان و متن دستورات آل عصمتعليه‌السلام باید در برابر آن تسلیم صرف و محض تسلیم بود، فقط و فقط همان کتاب خدا قرآن است و بس

بعدا از کتاب ، باقی کتب حتی کتب اربعه (کافی من لایحضر، تهذیب و استبصار 9 هم مشتمل بر صحیح و ضعیف است و در آنها راه نظر برای مجتهد باز است

این کتاب (لقاء اللّه میرزا جواد آقا) از جهت مستند همواره اخبار معتبره معتمده را که به مصدر و سر چشمه آل عصمتعليه‌السلام نزدیک است استناد می کند و در حقیقت آب از سرچشمه بردارد ولی باز این خبر را استناد می کند که ان اللّه ما نظر الی الاجسام منذ خلقها با اینکه این خبر - طبق گفته شیخ بهایی در اربعین - از اخبار موضوعه مجعوله است

و باز در مسائل غامضه پر پیچ و خم آن برای مجتهد جای نظر و راه نظر باز است

و مولف آن هم خود مجتهد بوده و با اینکه باید در هر سخن ، خود سخن را سنجید. انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال ولی باز شناختن مولف و شخص صاحب کتاب در اخذ به رای او معتبره است

در حدیث فرمودند:

انظروا الی رجل منکم قد روی حدیثنا و عرف حلالنا و حرامنا فاذا حکم بحکمنا فانه حکم اللّه فی حقکم فانی قد جعلته حجه علیکم

مولف محترم لقاء اللّه

اما مولف بزرگوار از اعظم فقهای صائنا لنفسه ، حافظا لدینه ، مخالفا لهواه ، مطیعا لامر مولاه است

آیه اللّه معظم مفخم فقید علم و عرفان حضرت علامه مغفور له ، حاج میرزا جواد آقا مجتهد ملکی تبریزی نزیل قم و متوفای 1343 هجری قمری لیله 11 ذیحجه اقدم علمای ربانی محسوب می شود. ایشان و نظایر ایشان در قبه العلم قم اخیرا و حوزه نجف اشرف قدیما از نظر تقوی و عظمت مقام علمی ، مقام بسیار درخشنده و بی نظیری داشتند. در عتبات عالیات و حوزه علمیه نجف که قبله گاه علوم اهل البیتعليه‌السلام بوده و هست ، زمره ایشان چند تن از علمای اخلاق و مربیان بزرگ بودند که مورد احترام و تصدیق همگان بودند...

ایمان و عمل در شخص ایشان به قدری درخشان بود که طیف جاذبه اش هم اکنون مرا تحت تاثیر می گیرد و ما را به یاد آن زمره از فقهای عظماء می اندازد که حجت های زمان اند. هم حجتی علیکم و اما حجه اللّه از حسن تقدیر، در سال های اخیر عمرمولف به سال 1340 هجری قمری که تاسیس حوزه علمیه قم شد، مرا دولت ملاقات و درک محضر آن جناب دست داد و گاهی برق توفیق می زد و درک محضر معظم ایشان می شد. شخصا بسیار مفخم و مجلل بود و حوزه موعظه شان را گویی هاله ای از نور فرا می گرفت که مستعمین را از خود بی خود می کرد.

کسانی که با حوزه علمیه نجف و سامرا سابقه دارند، از نام گرامی این بزرگوراران گوششان پر است ، زیرا اینان ستارگان علم و فقه و تقوی بودند. نویسنده آن روزها را نبوده و ندیده و فاصله ام با مقامات بلند ایشان بیش از صدها قرن است ولی از احترامی که مرحوم آیه اللّه نائینی قدس سره در هنگام ورود مراجع معظم به قم در حق ایشان مبذول می داشت مکشوف می شد که زمره آنان مورد احترام شخص آیه اللّه و تمام آشنایان به راه و روش آنان بوده اند و در آن قبه العلم اینان از نظر تقوی و مخالفت با هوی و از نظر عظمت علمی و فقاهت هم درخشنده بودند، کتاب فقه و اصولی که از ایشان در دسترس است گواه است

ایشان غیر از این کتاب ، دارای دو کتاب دیگر هستند: یکی کتاب اسرار الصلوه که (در زمان حیات میرزا جواد آقا) طبع شده و دیگری رساله مراقبات السنه که ترجمه آن در دست انتشار است

چند اثر تازه از میرزا جواد آقا

و این ایام به دو اثر دیگر از مولف دست یافتم یکی در علم اصول و دیگری علم فقه اصول آن از مبحث ادله عقلی باب احتیاط را محتوی است در 250 صفحه در برگ ترمه با خط ریز به قلم خود مولف است در ظهر (پشت ) کتاب نوشته شده است : هذه رساله شریفه من مولفات الحضره الاقدس حجه الاسلام مرجع الاحکام ، المولی القمقام مدقق المحققین و محقق المدققین ، شمس فلک التحقیق و بدر سماء التحقیق ، العالم الفاضل آیه اللّه فی الوری ، مولانا الاجل الاکرم و استادنا الاعظم الافخم ، الحاج میرزا جواد آقا التبریزی و حرره دام ظله العالی بقلمه الشریف

در آغاز رساله گوید: و بعد ؛ فلما فرعت من اتمام عین الانصاف الذی صنفته فی رد الاعتساف من مسائل البرائه و الاحتیاط و اردت ان اجمع الاوراق نبهنی بعض الفضلا من الاخلاء افرد هذا المصنف بتنصیفه الی جزئین لتیسیر الانتفاع به فی کل وقت فانتبهت بمذاکرته فافردت المقصد الثانی من هذه المساله بین هاتین الدفئتین المقصد الثانی فی الشک فی المکلف به الخ

و اما کتاب فقه ایشان در نکاح است ، شرح بر مفاتیح است که هنوز معلوم ما نیست این مفاتیح از کیست ؟ و مقدمه ای در اعتبار احادیث و مبانی ایشان در حدیث به طوری که مبانی فقه گردد و مباحث تعادل و تراجیح در 42 صفحه به قطع وزیری کوچک دارد و خود کتاب 447 صفحه است و آخر آن ، مساله اختیار ثیب است بدین صورت :

مفتاح : اذن البکر صماتها سکت فهود اقرارها الی و اما اثیب ، امرها الیها فتکلف للنطق کذا فی الصحاح المتقدمه و لا خلاف فیه الا من الحلی فی الاکتفاء بسکوت البکر و مستنده عدم العمل باخبار الاحاد مع الاصل تم الجزء الاول من کتاب النکاح و یتلوه الجزء الثانی و اوله الولایه

بید المذنب العاصی اسیر الامال و الامانی فی یوم السابع عشر من شهر المظفر و قد مضت من الهجره النبویه الف و ثلاث ماه و اثنی عشر سنه فی مشهد الغری

در چندین جای کتاب به خط شکسته نستعلیق حاشیه مولف منه دارد و در ظهر کتاب نوشته شده است :

لایخفی ان هذه الوجیزه من تصنیفات حضره مولانا العلامه حجه الاسلام ملاذ الاعلام ، باب الفتاوی و الاحکام ، آیه الملک العلام ، صاحب النفس الزکیه العبد الصالح الحاج میرزا جواد التبریزی - متع اللّه الاسلام و المسلمین بطول بقائه - کتبه دام ظله العالی فی عنفوان شبابه لمشهد ولی رب العالمین ، امیر المومنین - ارواح العالمین فداه - فی شهر شعبان

معلوم می شود به سال 1312 هجری قمری مولف در عنفوان جوانی بوده

نسخه خطی لقاء اللّه

اشاره

بحمداللّه تحریر این کتاب ارجمند در زاویه کلبه محقر در عاصمه طهران محروسه در تابستان 1337 هجری شمسی ، آخر مرداد و اول شهریور روز پنج شنبه ششم ماه صفر الخیر 1378 هجری قمری ، پایان یافت و به مطبعه سپرده شد تا بلکه از فانوس و نهراس منزل ابرار، قندیل نوری برای خانه همه اهل ایمان افروخته شده باشد و امید می دارم که از نشر این کتاب جلیل مگر تا با کتاب های دیگرم مشعل فروزان نوری برای خاندان خود و فرزندان خود داری خود نه برافروخته بماند و رجاء از لطف ایزد بی چون آنکه کاشانه شان همیشه به نور الهی روشن باشد. بار خدایا! تو نگذار که نور آنان خاموش شود و این چراغ امید را همی به طور روز افزون فروزان تر میدار تا روزی که کس تو را ببیند و به نور رخسار و چهره تابناک تو، نور ابد گیرد و بهجت او هرگز نمیرد. ربنا اتمم لنا نورنا.

نسخه اول این کتاب در تاریخ حیات مولف در جمادی سال 1337 هجری قمری استکتاب و اضافات و حواشی در آن بود و از خود مولف بر آن افزوده شده بود که ما آنها را در متن داخل کردیم این نسخه نزدیکی از علمای سادات ذوی العز و الاحترام قم ، جناب سید آقای حاج آقا حسی بن المرحوم حجة الاسلام الحاج سید اسحاق الرضوی الفاطمی القمی بود که از مخصوصین مولف بود، است کتاب آن با خط برادر زاده مولف دکتر عبدالحمید المتطبب به ملک الاطباء که از خاندان ملکی های تبریز بوده ، شده است

و تطبیق با نسخه دیگری شد که در سال 1346 هجری قمری (سه سال بعد از وفات مولف ) به خط آیه اللّه المعظم لواسانی ، مرحوم حاج سید ابوالقاسم لواسانی والد معظم آقایان آیه اللّه حاج سید احمد لواسانی طهرانی مدنی و حجه الاسلام آقای حاج سید محمد صادق که هر دو از اعاظم علمای طهران هستند، نوشته شده است در آخر نسخه چنین است : حرره فی شهر صفر الخیر فی بلده تبریز و فرغ من تسویده فی السابع و العشرین منه فی قریه با سمنج من توابع تلک البلده العبد الجانی الخاطی ، الخاسر، الغافل ، الغریق فی شهوات نفسه و معاصی ربه ، الاثم اللواسانی (ابوالقاسم ) الحسینی عفی عنه و الملتمسین عن الناظرین طلب العفوله و العفوعنه عفی عنهم

صفحه 27، 1346 هجری قمری

انتخاب اسم لقاء اللّه برای کتاب

با نسخه سومی نیز تطبیق شد که از علامه بزرگوار حجه الاسلام آقا شیخ ابوالفضل اصفهانی بوده و تحریر آن در نجف بعد از 1360 هجری قمری بوده ، این نسخه در وسط کار مفقود شد.

انتخاب این اسم لقاء اللّه (برای کتاب میرزا جواد آقا) از ما است وگرنه خود نامی بر آن ننهاده بود و چون آغاز کتاب از اینجاست که گوید: در قرآن مجید زیاده از بیست جا از لقاء اللّه و نظر بر وجه او ذکر شده از این سر آغاز آن ، این اسم اتخاذ گردید.