طبیب دلها گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله

طبیب دلها   گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله0%

طبیب دلها   گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

طبیب دلها   گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: صادق حسن زاده
گروه: مشاهدات: 9041
دانلود: 2262

توضیحات:

طبیب دلها گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 77 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9041 / دانلود: 2262
اندازه اندازه اندازه
طبیب دلها   گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله

طبیب دلها گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه‌الله

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

دستورالعمل

دستورالعملی که سالک ربانی حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به جناب آیه اللّه حاج میرزا شیخ محمد حسین کمپانی (رضوان اللّه تعالی علیه 9 ارسال داشت

بسم اللّه الرحمن الرحیم

فدایت شوم

در باب اعراض از جد و جهد رسمیات و عدم وصول به واقعیات که مرقوم شده و از این مفلس استعلام مقدمه موصله فرموده اید بی رسمیت بنده حقیقت آنچه که برای سیر این عوالم یاد گرفته و بعضی نتایجش را مفصلا در خدمت شریف ابتداء خود صحبت کرده ام و از کثرت شوق آنکه با رفقا در همه عوالم همرنگ بشوم ، اس و مخ آنچه از لوازم این سیر می دانستم بی مضایقه عرضه داشتم حالا هم اجمال آن را به طریقه ای که یادگرفته ام مجددا اظهار می دارم :

طریق مطلوب را برای راه معرفت نفس گفتند: چون نفس انسانی تا از عالم مثال خود نگذشته به عالم عقلی نخواهد رسید، و تا به عالم عقلی نرسیده حقیقت معرفت حاصل نبوده و به مطلوب نخواهد رسید لذا به جهت اتمام این مقصود مرحوم مغفور (جزاه اللّه عنا خیر جزاء المعلمین ) می فرمودند که :

باید انسان یک مقدار زیاده بر معمول تقلیل غذا و استراحت یکند تا جنبه حیوانیت کمتر، و روحانیت قوت بگیرد؛ و میزان آن را هم چنین می فرمود: که انسان اولا روز و شب زیاده از دو مرتبه غذا نخورد حتی تنقل مابین الغذائین نکند. ثانیا هر وقت غذا می خورد باید مثلا یک ساعت بعد از گرسنگی بخورد، و آن قدر بخورد که تمام سیر نشود. این در کم غذا؛ و اما کیفش باید غیر از آداب معروفه ، گوشت زیاد نخورد، به این معنی که شب و روز و هم شب را ترک کند؛ و یکی هم اگر بتواند للتکیف نخورد، ولامحاله آجیل خورد نباشد اگر احیانا وقتی نفسش زیاد مطالبه آجیل کرد استخاره کند. و اگر بتواند روزه های سه روز هر ماه راترک نکند.

و اما تقلیل خواب می فرمودند شبانه روز شش ساعت بخوابد. و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زیاد نماید. اینها در تقلیل حیوانیت کفایت می کند.

و اما تقویت روحانیت : اولا دائما باید هم و حزن قلبی به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد.

ثانیا تا می تواند ذکر و فکر را ترک نکند که این دو جناح سیر آسمان معرفت است

در ذکر عمده سفارش اذکار صبح و شام اهم آنها که در اخبار وارد شده و اهم تعقیبات صلوات و عمده تر ذکر وقت خواب که در اخبار ماثور است ، لاسیما متطهرا در حال ذکر به خواب رود. و شب خیزی می فرمودند زمستانها سه ساعت ، تابستانها یک ساعت و نیم و می فرمودند که من در سجده ذکر یونسیه - یعنی در مداومت آن که شبانه روزی ترک نشود، هر چه زیادتر توانست کردن اثرش زیادتر، اقل اقل آن چهار صد مرتبه است - خیلی اثرها دیده ام بنده خود هم تجربه کرده ام چند نفر هم مدعی تجربه اند. یکی هم قرآن که خوانده می شود به قصد هدیه حضرت ختمی مرتبتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خوانده شود.

و اما فکر برای مبتدی می فرمودند: در مرگ فکر بکن تا آن وقتی که از حالش می فهمیدند که از مداومت این مراتب گیج شده فی الجمله استعدادی پیدا کرده آن وقت به عالم خیالش ملتفت می کردند یا آنکه خود ملتفت می شد چند روزی همه روز و شب فکر در این می کند که بفهمد که هرچه خیال می کند و می بیند خودش است و از خودش خارج نیست اگر این را ملکه می کرد می فهمید و این معنی را ملکه می کرد. آن وقت می فرمودند که باید فکر را تغییر داد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد، و اگر انسان این را ملکه نماید لابد تجلی سلطان معرفت خواهد شد. یعنی تجلی حقیقت خود را به نورانیت و بی صورت و حد با کمال بهاء فائز آید، اگر در حال جذبه ببیند بهتر است بعد از آنکه راه ترقیات عوالم عالیه را پیدا کرد هر قد رسیر بکند اثرش را حاضر خواهد یافت

به جهت ترتیب این عوالم که باید انسان از این عوالم طبیعت اول ترقی به عالم مثال نماید، بعد به عالم ارواح و انوار حقیقیه البته براهین علمیه را خودتان احضر هستید. عجب است که تصریحی به این مراتب در سجده دعای شب نیمه شعبان که اوان وصول مراسله است شده است که می فرماید: سجد لک سوادی و خیالی و بیاضی اصل معرفت آن وقت است که هر سه فانی بشود که حقیقت سجده عبارت از فناء است که عند الفناء عن النفس بمراتبها یحصل البقاء باللّه (رزقنا اللّه و جمیع اخواننا بمحمد و آله الطاهرین ).

باری بنده فی الجمله از عوالم دعا گویی اخوان الحمداللّه به بهره نیستم و دعای وجود شریف و جمعی از اخوان را برای خود ورد شبانه قرار داده ام

حد تکمیل فکر عالم مثال که بعد از آن وقت محو صورت است آن است که یا باید خود به خود ملتفت شده عیانا حقیقت مطلب را ببینید، یا آن قدر فکر بکند که از علمیت گذشته عیان بشود آن وقت محو موهومات کرده در عدم فکر بکند تا اینکه از طرف حقیقت خودش تجلی بکند. قطعه ای از نامه مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی به مرحوم حاج محمد حسین کمپانی

این بود تمام آن نسخه که بدون زیاده و نقصان آن را استنساخ کرده ایم و چون برای تقدیم داشتن نسخه اصل به مرحوم استاد علامه طباطبائی به حضور شریفش مشرف شدم ، عرض کردم : حاجی آقا در ذیل این نامه نوشته است قطعه ای از نامه مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی به مرحوم حاج محمد حسین کمپانی بقیه نامه و اصل آن را چگونه باید تحصیل کرد؟

فرمودند که من اصل آن را دیده ام آنچه که دستور العمل بود همین قدر است که استنساخ کردید باقی احوال پرسی و سلام و علیک بود.

سپس از مرحوم استاد علامه طباطبائی در بیان نامه مرحوم آمیرزا جواد آقا که فرمود: آن وقت به عالم خیالش ملتفت می کردند یعنی چه ؟

فرمود:

آقا! انسان بدانچه علم پیدا می کند همه در صقع نفس او است ، و همه عالم مثال علم او است و هرچه که می بینی (یعنی ادراک می کنی ) همه خودتی و از تو خارج نیست

و مراد اینکه آقای ملکی فرمود: باید فکر را تغییر دهد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد این است که همه اینها را مظاهر و مجالی حق داند و حق را در این مظاهر ببیند و برای آنها استقلال وجودی ننگردد که مراد عدم این است چه ظهور بدون مظهر و جلوه بدون مجلی معنی ندارد و تحقق پیدا نمی کند پس همه را حق بیند و عارف همان را در آخر می یابد که در اول یافته بود. و عامه مردم در حال می یابند جز اینکه نحوه یافتن تفاوت دارد؛ و در این حال به عالم نور و بیاض و عیان رسیده است

این بود گفتار استاد علامه طباطبائی در بیان دو جمله فوق

وبدان که مراد مرحوم آقا ملکی از مرحوم مغفور جزاه اللّه عنا خیر جزاء المعلمین جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی است

وآنکه فرمود: در سجده دعای شب نیمه شعبان می فرماید: سجدک لک سوادی و خیالی و بیاضی اشاره است به سجده رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در شب نیمه شعبان که در سجده می فرمود: سجد لک سوادی خیالی و آمن بک فوادی که به جای بیاضی در نسخه یاد شده فوادی آمده است ، تفصیل آن در مفاتیح الجنان مرحوم محدث قمی مذکور است و اصل آن د رمصباح المجتهد شیخ الطائفه شیخ طوسی مسطور است (ص 585 چاپ سنگی ).

و - جناب آقا میرزا جواد آقای ملکی پس از پایان تحصیلات وکسب کمالات معنوی در نجف اشرف به وطن ماءلوفش تبریز مراجعت فرمود ودر آنجا به تدریس وتکمیل نفوس مشغول شد که از آن جمله مجلس درس اخلاق بود که نوشته اند چهارصد نفر از شاگردان و حضار درس اخلاق آن جناب بودند. و قریب شش سال در آن شهر، بیت الشرف او معقل و مامن نفوس والهه بود تا آنکه واقعه مشروطیت پیش آمد و شورش آن منجر به ویرانی شهر تبریز شد،و شد در تبریز آنچه که شد، آن جناب مخفیانه ترک تبریز گفت و از آن جا به طهران واز طهران به حضرت عبدالعظیمعليه‌السلام واز آن جا به قم مهاجرت نمود و در قم اقامت فرمود و آن را وطن ثانی خود گرفت وبه تدریس و تکمیل نفوس مستعد مشغول شد تا داعی حق را در روز عید اضحی سنه یکهزار و سیصد وچهل وسه قمری هجری لبیک گفت و تربت او در جوار حضرت فاطمه معصومه بنت باب الحوائج الی اللّه در شیخان قم زیارتگاه خواص است

ز- آشنایی من با جناب آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی از این جا آغاز شد که نخستین بار رساله اسرار الصلاة او را به چاپ اول سر بی در کتابفروشی ای نظر بدان افتاد و دل مائل گردید و ابتیاع شد وسرگرم به مطالعه آن شدم کتاب بسیار نوشته شده تا صاحب کتاب چه کسی بوده باشد بعد از آن رساله مراقباتش روزی ما شد و در این دو کتاب چیزها از آقا عائد ما شده است ، اما هنوز میرزا جواد آقا را درست نمی شناسم

در یکی از این دو کتاب دیده ام مولف بزرگوار آن می فرماید: ما را در سحر بیدار می کنند که بر خیز وقت ملاقات و مناجات است و فهمیدم که تنها گفتار نیست بلکه صاحب این کتابها را کردار است و کسی است تا شنیدم آن جناب را رساله ای در لقاءاللّه است برای تحصیل آن بسیار این در و آن در زدم تا به حکم این که به حکم این که عاقبت جوینده یابنده بود آن را تحصیل کرده با سراسر جان و دلم آن را مطالعه کردم و در حد وسع خودم از او حظ و برده ام

و در ابتدای شرح حال آن کتاب ، ناشر آن مرقوم داشت که این کتاب نسخه ای از آن در نزد جناب حاج آقا سید حسین فاطمی قمی بود.

از این بزرگوار تفحص کردم زیرا کسی که نسخه لقاءاللّه را داشته باشد باید علی القاعده مرد حال و صاحبدل و اهل طریق باشد تا از ایشان مطلع شدم که گفتند یکی از شاگردان مرحوم میرزا جواد آقای ملکی است و پیر مردی است که حیات دارد ولی افتاده است و بیرون نمی آید و در شبهای جمعه در منزلش در نزدیکی تکیه آسید حسن است

کلماتی چند از مرحوم حاج سید حسین فاطمی قمی شاگرد حاج میرزا جواد آقا در بیان احوال آن جناب ( رضوان اللّه تعالی علیهما):

ح - عصر روز پنج شنبه پانزدهم شعبان هزار و سیصد و هشتاد و هشت هجری قمری مطابق 16/8/1347ه .ش در قم خدمت جناب سید فاضل حجة السلام و المسلمین حاج آقا سید حسین فاطمی قمی مشرف شدم تا آن روز او را ندیده بودم پیرمردی بود در حدود صد سال پس از اداء آداب ورود از مرحوم آمیرزا جواد آقا سخن به میان آوردم به عنوان تشویق اینجانب در جواب به من فرمود:

آقا! کسی که در این اوضاع ، از من در این گوشه خبر بگیرد و دنبال احوال آقامیرزا جواد آقای ملکی ( رحمة اللّه علیه ) باشد معلوم است که در اوچیزی است

اطز جنابش اجازه خواستم غزلی را که در همان روز گفتم برایش قرائت کنم غزلی که مطلعش این است :

بلبلان ذا آرزوی جز گل .گلزار نیست

عاشقان را لذتی جز لذت دیدار نیست

اجازه داد وگوش فرا داشت و تحسین فرمود.

عرض کردم از مرحوم آقای ملکی دستور العملی به ما مرحمت بفرماید، گفت او خودش دستور العمل بود، شب که می شد و در صحن خانه دیوانه وار قدم می زد و مترنم بود که :

گر بشکافند سرا پای من

جز تو نیابند در اعضای من

آخرین حرفش در بیماریش این بود که گفت : ( اللّه اکبر و جان تسلیم کرد. بعد از آن مرحوم آقای فاطمی فرمود:

پدر مرحوم حاج میرزا جواد ملکی ، به نام حاج میرزا شفیع ، ازاهل علم نبود ولی آدم با کمالی بود. و از مرحوم حاج میرزا جواد آقاپسری نماند چه دو پسر داشت یکی به نام علی بود که از اهل علم بود ودر حیات خود آن بزرگوار وفات کرد، و دیگری به نام حسینقلی که از اهل علم نبود و بعد از وفات پدر بزرگوارش وفات کرد.

تمثالی از مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی ، قاب گرفته بر دیوار اتاق مرحوم آقای فاطمی ، زده در حال قنوت نمایش اواز عکس گرفتند، مرحوم آقای فاطمی فرمودند:

میرزا جواد آقا در محضر امام زمان عج

حکایت کرد برای ما جناب حجة السلام حاج سید جعفر شاهرودی که از علمای عصر حاضر طهران است دو مکاشفه را که مفصل است مجمل آن را برای یافتن مقام و منزلت صاحب ترجمه می نگارم : فرمود شبی در شاهرود خواب دیدم که در صحرایی حضرت صاحب الامرعليه‌السلام با جماعتی تشریف دارند و گویا به نماز جماعت ایستاده اند، جلو رفتم که جمالش را زیارت و دستش را بوسه دهم ، چون نزدیک شدم شیخ بزرگواری را دیدم که متصل به آن حضرت ایستاده وآثار جمال و وقار و بزرگواری از سیمایش پیداست چون بیدارشدم در اطراف آن شیخ فکر کردم که کیست تا این حد نزدیک و مربوط به مولای ما اما زمان است ، از پی یافتن او به مشهد رفتم ، نیافتم در طهران آمدم ، ندیدم به قم مشرف شدم ، او را در حجره ای از حجرات مدرسه فیضیه مشغول به تدریس دیدم پرسیدم کیست ؟ گفتند: عالم ربانی آقای حاج میرزا جواد آقای تبریزی است ؛ خدمتش مشرف شدم تفقد زیادی کردند و فرمود کی آمدی گویا مرا دیده و شناخته از قضیه آگاهند. پس ملازمتش را اختیار نمودم و چنان یافتم او را که دیده بودم و می خواستم

تا شبی که نزدیک سحر در بین خواب و بیداری دیدم درهای آسمان روی من گشوده و حجابها مرتفع گشته تا زیر عرش عظیم الهی را می بینم پس مرحوم استاد حاج میرزا جواد آقا را دیدم که ایستاده و دست به قنوت گرفته و مشغول تضرع و مناجات است به او می نگریستم و تعجب از مقام او می نمودیم که صدای کوبیدن در خانه را شنیدم و متنبه گشته برخاستم در خانه رفتم ، یکی از ملازمین ایشان را دیدم که گفت :

بیا منزل آقا گفتم : چه خبر است ؟ گفت : سرت سلامت خدا صبرت دهد آقا از دنیا رفت

قبرش در شیخان نزدیک قبر میرزا ابوالقاسم قمی صاحب قوانین است و ماده تاریخ آن بر لوحه قبرش به عربی ( رفع العلم و ذهب الحلم ) و در قصیده ای که به فارسی در مرثیه ایشان گفته شده این بیت است (از جهان جان رفت واز ملت پناه ) 1343 هجری

تالیفات ایشان متعدد از جمله است و دیگر سیر سلوک نسخه خطی آن نزد سیدالاعلام عالم زاهد و عابد و متقی و پارسا حاج آقا حسین فاطمی قمی است که از شاگردان ایشان بوده و نیز نزد حضرت آیة اللّه حاج سید ابوالقاسم خوئی در نجف اشرف و بعض تلامذه دیگر ایشان موجود است

سلسله اساتید عرفان میرزا جواد آقا

- سلسله مشایخ سیر و سلوک عرفان علمی مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی :

چنانکه مکرر گفته آمد استاد ایشان جمال السالکین آیة اللّه مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی بوده است آن جناب به فرموده بعضی از مشایخ ما در حدود سیصد تن از اولیاء اللّه پرورانده است و ترتیب کرده است که از جمله آنها مرحوم حاج میرزا جواد ملکی است و استاد ایشان ، ملا قلی جولا، و بعد از ملا قلی جولا بلکه خود ملا قلی جولا را نمی شناسم و خود حاج سید علی شوشتری هم او را نمی شناخت به تفصیلی که در علامه طباطبائی ذکر کرده ام

لوح قبر میرزا جواد آقا

ید- لوح قبر.

بر روی تربیت شریفش که مزار خواص اهل دل است ، سنگی سرتاسری مفروش است و بر آن چنین مفقوش است :

قد ارتحال عن دار الغرور الی دارالسرور، وعن بیت الظلمة و الدثور الی البیت المعمور و عالم النور، طود العالم و التقی ومعدن الحلم و الخساء من هو فی مضمار موتور قبل ان تموتوا بلغ عایة السباق ، و فی ائتمار و ارواحهم فی ابدانهم طرفة عین

و هوالمطابق لیله الجمعة الحادیه عشر من شهر ذی الحجة من شهور سنه 1343 این بود آنچه که بر لوح تربت آن جناب حجاری شده است ؛ و جمله :( و رفع العلم و ذهب الحلم حرف واو درآغاز جمله جزء حروف تاریخ نیست زیرا که رفع العلم ء ذهب الحلم مطابق 1343 است و نیز به حسب سیاق عبارت وجود و او ضرورت ندارد مگر به تکلیف معنی شود و ظاهر این که زیادتی از سهو حجار باشد.

و دیگر این کلمه الحادیة عشر تذکیر عشر حجاری شده است که موجب شکست ودو نیمه شدن لوح شده است و عبارت وصل الی اللّه حدالاستباق ، و تدوالاتاد والعماد الضاد در شلارف از بین رفتن است(38)

و احتمال این که عبارت ( وتدو الاوتاد والعباد و الزهاد ) با رسم نقوشی که حکایت از اصل آن می کرد، بعید می نماید.

کیف کان خداوند درجات وی را متعالی و ما و شما را از برکات انفاس اولیای الهی بهره مند بفرماید.

دعویهم فیها سبحانک الهم و تحیهم فیها سلام و آخر دعویهم ان الحمداللّه رب العالمین

روز عید فطر1404ه .ق دهم تیر 1363 ه .ش

اشاره

قم حسن زاده آملی

شایان ذکر است که این مقاله اولین بار در مجله ارزنده کیهان اندیشه شماره 8، سال 1365 ه ش منتشر شد. سپس در کتاب در آسمان معرفت آورده شد و اینک در کتاب هزار ویک کلمه علامه آملی که توسط دفتر تبلیغات چاپ شده است آمده ، که ما نیز از آن نقل کردیم

حکایات آموزنده ازصادق حسن زاده

قلیان را چاق کن !

حجة السلام والمسلمین حاج آقا محدث مرندی از آیت اللّه میرزاعلی اکبر آقا مرندی نقل کردند که اولین بار که میرزا جواد آقا ملکی تبریزی خدمت ملاحسینقلی همدانی می رسد، آن مربی بزرگ عرفان نگاهی بر او می اندازد و می فرماید: برو برایم قلیان را چاق کن بیاور! میرزا جواد آقا با آن مرتبه علمی و مراتبی که برای خودش قائل بود وقتی در میان جمع زیادی از علما و فضلای نجف این دستور ملاحسینقلی را دریافت می کند می رود و اولین قدم را در هم می شکند و مثل یک آبدارچی قلیان را آماده می سازد و خدمت استاد می آورد.

کفش های مخالفانت را جفت کن

همانطور که علامه حسن زاده آملی در مقاله اش آورده ، بعد از دو سال باز استاد برای او یک دستور ظاهرا ساده اما بسیار بسیار سخت و کار ساز صادر می کند. میرزا جواد آقا به ملا حسینقلی همدانی ، عرضه می دارد که دو سال است در خدمتتان به سیر سلوک مشغولم ولی به جایی نرسیده ام استاد می فرماید: برو کفش های کسانی را که قبولشان نداری پیش پایشان جفت کن و ایشان نیز چنین می کند!

تجربه شگفت انگیز

میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب ارزنده المراقبات می فرماید: مرا در ایام تحصیل در نجف اشرف ، ( شیخی بود (که همان ملاحسینقلی همدانی است ) که در ترتیب ، مرجع طلاب متقی زمان خود بود و از آنچه اعمال بدنی در تاثیر حال سالک الی اللّه تجربه کرده بود از او پرسیدم ، دو امر را بیان کرد: یکی آنکه در هر روز و شبی یک سجده طولانی کند و در بسیار بگوید: ( لااله الاانت ، سبحانک انی کنت من الظالمین ) (که معروف به ذکر یونسیه است ) و در آن قصد کند که روح من در زندان اسیر به این قیود است(39)

اعتکاف در مسجد سهله

میرزا ابوالقاسم امین الشرع خوئی کتابی نوشته به نام ( تذکرة المعاصرین ) که خطی بود و اخیرا به زیور طبع آراسته شده در باره ملاحسینقلی همدانی و شاگردان ایشان که از جمله آنها میرزا جواد آقا ملکی تبریزی است ، چنین می نگارد:

و منهم العالم العابد والمتهجد الزاهد مولانا حسینقلی همدانی - طالب ثراه - وی مردی زاهد ومتصوف ومتهجد بودند. و هکذا تلامذه ایشان نیز همگی مایل به مذهب تزهد و تصوف واعتزال بودند و غالبا در شبهای تابستان ، چهار شنبه و پنج شنبه و جمعه را در خدمت آن جناب در مسجد سهله اعتکاف داشتند و در قنوت نماز صدای ایشان به تضرع و ابتهال بلند همی شد. و شاگردان آخوند مخصوصا چندین هزار طلبه ، امتیازی داشتند و با اکثر مردم مراوده و معاشرت نمی کردند و قبل از شروع به تدریس ، شرح مبسوطی از علم اخلاق می فرمود و اصحاب خود را به مکارم اخلاق و حسن معاشرت امر می فرمود.(40)

تبعیت از روش میرزا جواد آقا تبریزی

آیه اللّه مصلحی درباره پدرش آیت اللّه العظمی حاج شیخ محمد علی اراکی ، می فرماید:

... ایشان اهل دید و باز دید و مجلس فاتحه و رفت و آمد نبود و هیچ جا نمی رفت بدون استثناء. حتی هنگامی که حضرت امام - رحمه اللّه علیه - از زندان آزاد شدند، ایشان نرفتند. و امام به اینجا تشریف آوردند .ایشان هیچ کجا نمی رفتند و در این مورد می گفتند که تبعیت از میرزا جواد آقا ملکی تبریزی می کند... ایشان با مرحوم میرزا جواد آقا خیلی مانوس بودند و می گفتند که در این رفتار از ایشان تبعیت می کنم برای اینکه معاشرتها مضراتی دارد که هم وقت انسان را می گیرد خصوصا مجالست با اهل غفلت که خود موجب غفلت از حضرت حق - جلا و علا - است دید و بازدید با هیچ کس نداشت خصوصا در قم حتی آقای بروجردی و چون دیگران آداب ایشان را می دانستند آنان به اینجا می آمدند. ولی در غیر قم به دید و بازدید می رفتند. در تهران دو جلسه خدمت حضرت امام رحمه اللّه علیه رفتیم... (41)

علی رفت !

آیه اللّه العظمی اراکی فرمودند: یک آقا سید احمد نامی داشتیم که بهش آقا ترک می گفتند. ترک تبریزی بود، می آمد پشت سر آقا میرزا جواد آقا، برای نماز می ایستاد. ماه رمضان بود، من هم می رفتم در آن وقت وبا آمده بود و هر روز آدم بود که کشته می شد. آقا سید احمد گفت : رفتم به دیدن آقا میرزا جواد آقا تا احوال پرسی کنم رفتم نشستم گفت : آقا میرزا علی رفت ! (میرزا علی فرزند میرزا جواد آقا بود). من خیال کردم به مسافرت رفته باهمان حال طبیعی گفت :! آقا میرزا علی رفت آقا میرزا علی که بود؟ چه علمی داشت من آمیرزا علی را دیده بودم چه علمیتی و چه تقوایی داشت او جانشین پدر می شد! جوان بود، بین 25 تا 30 ساله بود. وبا او را کشت آن وقت آقا میرزا جواد می گفت : آقا میرزا علی رفت ، بدون این که گریه بکند، مثل اینکه سفر رفته است !(42)

به مقام مکاشفه رسیده ای ؟

آیت اللّه اراکی فرمودند: یک آقا سید مهدی کشفی بود پسر آقا سید ریحان اللّه کشفی - نوه آقا سید جعفر کشفی - که از بروجرد بودند و پدرش در تهران بزرگ شد و (خود او در قم ) در کوچه ما منزل داشت این آقا سید مهدی با دایی زاده آقا طالقانی به نام آقا سید محی الدین پیش بنده مکاسب می خواندند. این آقا سید مهدی (در این ) اواخر متخصصین و مخصوصین آقا میرزا جواد آقا شد. به درس او خیلی علاقه مند بود و سلام و علیک زیاد داشتند و به او اخلاص و مودت زیاد داشت

ایشان نقل کرد و گفت : یک شب توی خانه خودم توی اطاق خوابیده بودم ، دیدم که صدای محرق القلبی از حیاط می آید. از بس محرق القلب (و سوزناک ) بود، هراسان از خواب برخاستم که چه خبر است ؟ رفتم در را باز کردم ، دیدم در این حیاط ما که به این کوچکی است ، یک کاروانسرای بزرگی است و دور تا دورش حجره می باشد. و صدا از یک حجره می آید. دویدم پشت حجره ، هر کار کردم در باز نشد از شکاف درب نگاه کردم ببینم چه خبر است ، دیدم یکی از رفقای ما که اهل بازار تهران است افتاده و به اندازه نصف کمر انسان سنگ آسیا روی او چیده اند و یک شخصی بد هیبت از آن بالای حلقوم دهان او عملیاتی می کند و او از زیر دارد صدا می زند. ناراحت شدم ، هر چه کردم در باز نشد. هر چه التماس کردم به آن شخص که چرا به رفیق ما اینطور می کنی ؟ اصلا نگفت تو کی هستی ؟ این قدر ایستادم که خسته شدم برگشتم آمدم توی رختخواب ، ولی خواب از سرم به کلی پرید. نشستم تا صبح شد. حال نماز خواندن نداشتم رفتم در خانه میرزا جواد آقا و در زدم ، به میرزا جواد آقا گفتم : من همچو چیزی دیدم گفت :ها! شما مقامی پیدا کرده اید. این مکاشفه است ! آن شخص در آن ساعت نزع روح می شد.

من تاریخ برداشتم ، بعد کاغذ آمد که آن رفیق در همان ساعت فوت کرده است !(43)

اجتماع ارواح در قبرستان وادی السلام

آیت اللّه حاج شیخ محمد رضا طبسی می فرماید: هنگامی که من در مشهد مقدس مشغول تحصیل بودم ، حوزه علمیه قم درحال شکل گیری و پایه ریزی بود. تازه مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری به قم آمده و در حال تشکیل حوزه علمیه بودند. مرحوم ملا هاشم خراسانی که از علمای بزرگ خراسان بودند طی نامه ای سفارش مرا پیش حاج شیخ عبدالکریم نمودند. در هیجده سالگی به قم مشرف شدم مرحوم حاج شیخ عبدالکریم ، حجره ای را در مدرسه فیضیه برایم معین کردند. بنده ، کتاب مکاسب شیخ و دو جلد کتاب آخوند را در قم خدمت میرزا علی یثری و رسائل شیخ و مقداری از کتاب منظومه مرحوم سبزواری را خدمت آقا سید محمد تقی چ و کتاب ریاض (المسائل ) را نزد مرحوم آقا میرزا جواد ملکی تبریزی و فلسفه منظومه را خدمت میرزا علی اکبر یزدی و مرحوم آقا شیخ حسن کاشی و کتاب الحکم محی الدین را نزد مرحوم آقا میرزا محمد علی شاه آبادی و کتاب اسفار را نزد مرحوم آقا سید ابوالحسن رفیعی خواندم همچنین از محضر شریف آقایان : شیخ محمد رضا اصفهانی و حاج میرزا صادق اصفهانی (هنگامی که آن دو بزرگوار در قم بودند) نیز استفاده کردم

بنده یکی از مقیدین بحث اخلاق مرحوم آقا میرزا جواد ملکی بودم و پیش ایشان درس خصوصی داشتم ایشان دو ساعت به غروب در مدرسه فیضیه ریاض می فرمود. یادم هست یک روز در بحث این آیه را مطرح کردند:الذین قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا و فرمودند: نمردم و در وادی السلام نجف اشرف به رای العین دیدم که ارواح مومنین دور هم حلقه زدند!(44)

درس خصوصی میرزا جواد آقا

آیت اللّه سید مصطفی خوانساری فرمودند: مرحوم حاج میرزا جواد ملکی ، بحثی خصوصی داشت که امام جزو شرکت کنندگان در آن بحث بود. در آن درس ، حدود ده - دوازده نفر شرکت می کردند و عصرهای جمعه هم به مدرسه می آمدند و درس اخلاق می گفتند و بعضی از بازاریها هم در این جلسات شرکت می کردند. حضرت امام رضوان اللّه تعالی علیه - بعد از رحلت مرحوم ملکی این درس اخلاق عصر روزهای جمعه را با شرح منازل السائرین خواجه عبداللّه انصاری برای جمعی از اهل علم و جمعی از مقدسین بازار، ادامه داد. این درس در مدرس مدرسه فیضیه برقرار بود اما عمال رضاخان ملعون خبیث از آن جلوگیری کردند، لذا این درس به مدرسه مرحوم حاج ملا صادق منتقل شد.(45)

مجاهد نامی در محضر عارف کامل

درباره مجاهد نامی آیت اللّه بافقی - که مبارزه سرسختی با رضاخان داشت - چنین آمده است :

در نجف ، مربی و استاد عرفان عملی و نظری او، عارف نامدار، استاد عرفای متاخر و معاصر، مرحوم سید احمد کربلائی (شاگرد ملاحسینقلی همدانی ) بود که از محضر او فیضهای بسیار برد... در قم نیز معاشرت عرفانی و سلوکی او بیشتر با (شاگرد دیگر ملاحسینقلی همدانی ) عارف نامدار حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی بود و با یکدیگر بسیار مانوس بودند.(46)

تحت تاثیر میرزا جواد آقا ملکی تبریز

آخوند ملا علی همدانی مرد خدا، اهل دعا و ذکر و تهجد، حلیف خلوت و انیس جلوت بود و طلاب را هم به تهجد تشویق می فرمود و از بزرگان نقل می کرد: طلبه ای که در دوران طلبگی نماز شب نخواند به جایی نخواهد رسید و عاقبت خوبی نخواهد داشت

وی در عرفان و اخلاق شدیدا تحت تاثیر حکیم هیدجی و مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی بود و مراتب عرفان و اخلاق را در نزد این دو بزرگوار و مرحوم گنبدی طی کرده بود.(47)

شنیدن صدای فرشتگان !

مرحوم ملکی ، به تمام معنا اهل عبادت و تهجد بود و از بکائون زمان خویش محسوب می شود... او در کتاب اسرار الصلوه خود می نویسد.

... اقول : لاتکن کافرا بهذه الاخبار و انی اشهداللّه انی اعرف من المتهجدین من کان یسمع من یوقظه و ینادیه وقت تهجده فی اوائل امره بلفظه آقا، فیقوم لورده ! این روایات را بپذیر و انکار نکن ، خدا را شاهد می گیرم که من از متهجدین و شب زنده داران کسی را می شناستم که به هنگام سحر صدای فرشته ای که او را بیدار می کند می شنود، فرشته بالفظ آقا به او خطاب می کند و آن شخص با این سخن بیدار می شود و به نماز شب می ایستد. تصور می شود این شخص که با صدای فرشته برای اقامه نماز شب در سحرگاهان از خواب برمی خیزد، خود میرزا جواد آقاست که برای پرهیز از توهم خودستایی ، این حقیقت را بدین عبارت بیان کرده است(48)

روش سالکان در بیان مقامات خود

علامه سید محمد حسین طهرانی در تایید چنین روحیه ای که در عارفان هست ، می فرماید:

یکی از اساتید بزرگ ما در علم عرفان الهی ؛ مرحوم رضوان مقام ، عرفان الحق و الیقین آیه اللّه آقای حاج شیخ جواد انصاری همدانی - رحمه اللّه علیه - می فرمودند: یک نفر از سالکین که شب برای نماز شب برخاسته بود، شنیده بود که سگ همسایه سوره و الشمس را می خواند! اینجانب چنین گمان دارم که این قضیه برای خود ایشان بوده و لیکن چون بزرگان غالبا در مقام بیان ، اینگونه امور را نسبت به خود نمی دهند؛ فلهذا به عنوان یک نفر سالک بیان کرده اند و باز در نزد حقیر، خواندن سگ سوره والشمس را، مکاشفه بوده است که برای ایشان از صدای سگ حاصل شده است و چون ایشان در آن وقت به مجاهدت نفسانیه برای تزکیه نفس اشتغال داشته اند این سوره که دارای سوگندهای بسیار برای اثبات نجاح و رستگاری نسبت به تزکیه کنندگان نفس است برای ایشان تحقق پذیرفته است(49)

دستور میرزا جواد آقا برای رویت ائمه علیهم السلام در خواب

آیت اللّه سید موسی شبیری زنجانی فرمودند: مرحوم آخوند ملا علی همدانی نقل می کرد که مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در یکی از مجالس فرمود: هر کس بخواهد یکی از ائمه معصومین صلوات اللّه علیهم اجمعین را در خواب ببیند باید یک روز روزه بدارد و پس از افطار، پیش از خواب صد مرتبه قل هو اللّه احد یا انا انزلناه و یا هر سوره را بخواند تردید در اینکه کدام را بخواند؟ توحید یا قدر یا هر دو را، از ما است(50)

اخلاص درچاپ کتاب

میرزا جواد آقا ملکی تبریزی فرمودند: من کتابی نوشته بودم و پیش از چاپ متوجه شدم که مرحوم فیض کاشانی کتابی درباره همین موضوعی که من به آن پرداخته بودم ، تالیف کرده است از این رو به به چاپ برسانم ؟ برای رفع آن تردید روزه گرفته به توصیه مزبور عمل کردم (همان دستورالعمل برای رویت امامانعليه‌السلام در خواب ) و به حضرت امام صادقعليه‌السلام متوسل شدم که در خواب از حضرتش سوال کردم که با وجود کتاب مرحوم فیض ، کتابم را چاپ کنم یا نه ؟ در خواب از آن حضرت سوال کردم آیا کتاب من بهتر است یا تالیف فیض ؟ حضرت سکوت کردند عرض کردم : امثلک یخیب السائل ؟! آیا همچو تویی سائل رامحروم می کند؟! آنگاه فرمودند: کتاب فیض بهتر است من هم کتابم را محو کردم !(51)