آثار و برکات سیدالشهدا در دنیا و آخرت

آثار و برکات سیدالشهدا در دنیا و آخرت 0%

آثار و برکات سیدالشهدا در دنیا و آخرت نویسنده:
گروه: امام حسین علیه السلام

آثار و برکات سیدالشهدا در دنیا و آخرت

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: عليرضا رجالى تهرانى
گروه: مشاهدات: 4968
دانلود: 2221

توضیحات:

آثار و برکات سیدالشهدا در دنیا و آخرت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 47 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4968 / دانلود: 2221
اندازه اندازه اندازه
آثار و برکات سیدالشهدا در دنیا و آخرت

آثار و برکات سیدالشهدا در دنیا و آخرت

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تفسیر و احیای اسلام و امر به معروف و نهی از منکر

از جمله آثار مهم سیاسی - اجتماعی قیام و نهضت حیاتبخش حسینی که به جای مانده، آشکار ساختن اسلام صحیح و احیای امر به معروف و نهی از منکر بود تا بطلان اسلام انحرافی اموی که پس از زمان رحلت نبی اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صورت گرفت، روشن شود.خاندان بنی امیه در تبلیغات خود، خویش را از خاندان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قلمداد کرده و اسلام را وارونه به مردم نشان داده بودند و ایشان را در امور دین به ادعای اینکه اولی الامر واجب الاطاعه هستند در حیرت و سرگردانی گذاشته بودند؛ اما امام حسینعليه‌السلام با قیام خود همه این توطئه‌ها را بهم ریخت و اسلام اموی و دین یزیدی را از اسلام ناب محمدی جدا ساخت، و با نماز خونین خود در ظهر عاشورا، نماز را اقامه کرده عملاً معنا نمود.چنانکه در زیارت وارث می‌خوانیم: «اشهد انک قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر».بنابراین، نهضت و شهادت سیدالشهداعليه‌السلام دو معنی داشت:1- نفی آنچه به نام اسلام مطرح بود، 2- اثبات آنچه از اسلام فراموش گشته و انکار شده بود - مانند امر به معروف و نهی ازمنکر - و این هر دو با هم، یعنی «احیای اسلام محمدی».پس از شهادت امام حسینعليه‌السلام ، گروه مکتبی، به حرکت توده‌ای مخالف تبدیل شد که بدون استثنا همه مسلمین را در بر گرفت، زیرا مسلمانان به حقیقت اسلام و هدف تفکر مکتبی پی برده بودند، طرز تفکری که از روز اول، شعار حکومتی غیر منحرف و صالح را فریاد می‌کرد. در آن زمان، تمام جهان اسلام دریافته بود که سکوت امت بر انحراف رهبری، خطایی فاحش به شمار می‌آید. زیرا این سکوت به فاجعه کربلا منجر شد. و همین امر آغازی شد برای انقلابها و امر به معروف و نهی از منکر.آری، کار انبیا و اولیای الهی در حقیقت امر به معروف و نهی از منکر و شناساندن معروف و منکر به مردم بوده است، و در این راستا، نه تنها به سخن بسنده نکردند که از درگیری و تحمل سختیها و دشواریهای آن نیز نهراسیدند. در این بین رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شناب بیشتری به آن دو امر داده و با تلاش و پیگیری اسلام را پیروز کرد.اما بعد از رحلت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مردم از خط مستقیم محمدی منحرف شدند و نا اهلان را به خلافت پذیرفتند که عامل مهم این مصیبت، جهل مردم و بی توجهی به امر به معروف و نهی از منکر بود. و امام حسینعليه‌السلام با قیام مصلحانه خود احیاگر حقیقی این دو فریضه الهی است. چنانکه سر قیام خویش را «اصلاح نمودن امت جدش و امر به معروف و نهی از منکر» معرفی می‌نماید. او با قیام خود به این دو اصل اسلامی، اعتبار و آبروی شایسته داد و ارزش آنها را در جهان اسلام بالا برد، یعنی در حالی که دیگران آن را در مرز ضرر شخصی متوقف می‌کنند و ارزش آن را پایین می‌آورند، نهضت حسینی مرزی برای آن نمی‌شناسد.گاهی گفته می‌شود: فقهای شیعه شرایطی را برای امر به معروف و نهی از منکر ذکر کرده‌اند که از آن جمله: ایمنی از ضرر بر جان و مال و ناموس است. پس شهادت حسینعليه‌السلام چگونه امر به معروف و نهی از منکر و یا برانگیزاننده بر آن است؟در جواب باید گفت: گاهی اوقات انسان با مسئله‌ای مواجه می‌شود که ناچار است بین از خود گذشتگی برای نجات دین و میهن از نابودی و هلاکت، و به زندگی خویش پرداختن و دین و وطن را رها کردن، یکی را انتخاب کند. و تردیدی نیست که او باید شهادت و از خودگذشتگی را اختیار کند. تا عمل کرده باشد به دو قاعده قطعی: «تقدیم اهم بر مهم» و «دفع ضرر اشد به ضرر اخف». و چنانکه می‌دانیم که در زمان خلافت یزید به جایی رسیده بود که قیام امری واجب و تکلیف الهی بود، اگر چه منجر به شهادت حسینعليه‌السلام و اسارت خاندانش گردد. و اگر ایمنی از ضرر، یک واجب مطلق بود و قیدی نداشت، هرگز جهاد در راه خدا بر مسلمانان واجب نمی‌گشت بلکه شهادت در راه خدا معصیت محسوب می‌شد! و حال آنکه چنین نیست.استاد شهید مطهری (ره) در این باره می‌فرماید: «امر به معروف و نهی ازمنکر در مسائل بزرگ مرز نمی‌شناسد، هیچ چیزی، هیچ امر محترمی نمی‌تواند با امر به معروف و نهی از منکر برابری کند. نمی‌تواند جلویش را بگیرد. این اصل دایر مدار این است که موضوع امر به معروف و نهی از منکر چیست. اینجاست که می‌بینیم حسین بن علیعليه‌السلام ارزش امر به معروف و نهی از منکر را چقدر بالا برد. همانطور که اصل امر به معروف و نهی از منکر را چقدر بالا برد. همانطور که اصل امر به معروف و نهی از منکر، ارزش نهضت حسینی را بالا برد، چون حسین بن علیعليه‌السلام فهماند که انسان در راه امر به معروف و نهی از منکر به جایی می‌رسد که مال و آبروی خودش را باید فدا کند، ملامت مردم را باید متوجه خودش کند؛ همانطور که حسین کرد».[23] .آری، به برکت وجود مقدس حسین و نهضت حیاتبخش وی و شهادت مظلومانه و در عین حال رسواگر او، حقیقت اسلام تفسیر شد و امر به معروف و نهی از منکر احیا گردید.هرگز فنا نیافت بقای تو، زانکه یافت آزادگی، بقای دگر از فنای تو

دمیدن روح استقامت و آزادیخواهی

یکی دیگر ازآثار و برکات سیاسی - اجتماعی سیدالشهداعليه‌السلام این بود که نه فقط با حرف که در عرصه عمل هم روح استقامت و پایداری وآزادیخواهی و حفظ کرامت و عزت نفس را در کالبد بی‌روح مسلمین در همه اعصار دمید.سالار شهیدان در برابر نیروی مهیب ستم و قوه قاهره بنی امیه، بالاترین استقامت و مهمترین پایداری و شهادت را به خرج داده و در مقابل آنان مقاومت کرده و به انسانها درس حریت و آزادگی آموخت. آن حضرت در آخرین لحظات حماسه کربلا با بدنی مجروح و خونین، دشمن را طرف خطاب قرار داده و فرمود: «ای پیروان ابوسفیان، اگر دین ندارید پس در دنیا آزاد مرد باشید».حماسه عاشورا سراسر، شعارهای آزادی‌طلبی و استقامت و عزت نفس است. چنانکه آن حضرت در روز عاشورا ضمن گفتارهای گرم و آتشین خود فریاد می‌زد: «این ناپاک و فرزند ناپاک، مرا بین دو کار مخیر ساخت: یا ذلت را بپذیرم و در برابر یزید تسلیم شوم، و یا اینکه کشته گردم و به حکم شمشیر تن دهم! اما از ما خاندان پیغمبر ذلت بدور است، نه خدا برای ما ذلت می‌خواهد و نه پیامبر او و نه مردان پاک دل و مؤمن و نه آن دامنهای منزهی که ما را در میان خود پرورانده است»[24] .آری، رمز موفقیت و راز پیروزی انسان در همیشه تاریخ بستگی به استقامت و پایداری در مقابل سختی‌های راه دارد و امام حسینعليه‌السلام با استقامت خود در برابر بنای شرک و اساس کفر و الحاد و بذل جان و تمام هستی خود در این راه مقدس، باعث دمیده شدن روح پایداری و آزادگی در بین مردم گشت، به طوری که در قیامهای بعد از آن حضرت این امر به خوبی مشهود است.

قیام حسینی الگوی قیامهای مقدس دیگر

قیامهای مقدس بشری دارای دو مشخصه هستند: اول اینکه آنها برای مقامات عالی انسانیت و توحید و عدل و آزادی، و برای رفع ظلم و استبداد صورت می‌گیرند. دوم اینکه، برقی هستند در ظلمتهای سخت که معمولاً مورد تصویب «عقلای قوم!» قرار نمی‌گیرند. قیام امام حسینعليه‌السلام هر دو مشخصه را دارا بود، و یکی از آثار این قیام، جنبه الگویی آن برای سایر نهضتها و قیامهای به حق و الهی است. تمام انقلابهای مقدسی که در جهان اسلام پس از شهادت حسینعليه‌السلام تا زمان ما به وجود آمد، خمیر مایه اصلی آن، قیام آن حضرت بوده و هست و خواهد بود، قیامی که الهام بخش همه نهضتهای اصیل رهایی بخش گردید. و این اصلی است که خود امام حسینعليه‌السلام در «بیضه» - یکی از منازل بین مکه و کربلا - به همراهان و یاران خویش فرمود: «ولکم فیه اسوة»[25] 25 در من برای شما نمونه و الگویی است. و چنانکه می‌دانیم این الگو، قیام بر علیه ظلم و فساد است، همان امری که باعث گردید خداوند متعال رسولش را در قرآن برای انسانها اسوه و الگو معرفی کند. و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «برای شهادت حسینعليه‌السلام حرارتی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی‌شود»[26] .«استاد حسن ابراهیم» در این رابطه می‌گوید: «کشته شدن امام حسینعليه‌السلام در تهییج شیعیان و وحدت بخشیدن به آنها تأثیر بسیاری داشت. قبل از این رخداد، شیعیان پراکنده بودند؛ زیرا شیعه گری با خون آمیخته گشت و در اعماق قلوب شیعیان، نفوذ کرد و عقیده راسخ آنان شد»[27] .اثرات نهضت امام حسین از خود دستگاه اموی و دشمنان حضرت شروع شد. درست مثل آبی که با حرارت رو به جوشیدن می‌رود، پس از به جوش آمدن، نخست حبابهایی از ته دیگ بالا آمده و در روی آب می‌ترکد، پس از آن کم کم جوشیدن آغاز می‌گردد. انقلاب یک جامعه بر علیه دستگاه ظلم نیز به همین شکل است، اول انتقادها و فریادهای عدالتخواهی و تظلم که به حکم حبابهای ته دیگ هستند از گوشه و کنار کشور بر می‌خیزند و رفته رفته جان گرفته و دیگ جامعه جوشیدن آغاز می‌کند و دستگاه ستم را آنقدر بالا و پایین می‌برد که به صورت کف بی‌ارزشی بر روی زمین می‌ریزد.باری، بعد از شهادت امام حسینعليه‌السلام بلافاصله این فریادها و انتقادها که مقدمه فرو ریختن ارکان حکومت منحوس بنی امیه بود بلند شد. «سنان بن انس» هنوز از قتلگاه امام بیرون نرفته بود که یارانش به او گفتند: تو حسین بن علی، پسر پیغمبر، دختر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را کشتی! تو مردی را کشتی که از همه عرب بزرگتر است و آمده بود تا حکومت را از دست بنی امیه بگیرد! اکنون پیش امرای خود برو و پاداش خود را بگیر و بدان که اگر تمام موجودی خزانه‌های خودشان را در برابر کشتن حسین به تو بدهند باز هم کم است.[28] .و نیز«حمید بن مسلم»گوید: زنی را از طایفه «بکر بن وائل» که به همراه شوهرش بود در میان اصحاب عمربن سعد دیدم که چون دید مردم ناگهان بر زنان و دختران حسینعليه‌السلام تاختند و شروع به غارت و چپاول نمودند، شمشیری به دست گرفت و رو به خیمه آمد و صدا زد: «ای مردان قبیله بکر، آیا لباس از تن دختران رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به یغما می‌رود؟ مرگ بر این حکومت غیر خدایی، ای قاتلان رسول خدا» در این هنگام شوهرش دست او را گرفته و به خیمه برگرداند. [29] اینها و موارد بسیار دیگر، نخستین عکس العمل‌های مردم از واقعه جانسور کربلا بود که رفته رفته به وسعت آن افزوده می‌گشت، تا جایی که روح انقلاب در مکتب اسلام دمیده شد ومردم هرگاه رهبر لایقی می‌یافتند بر علیه حکومت نامشروع و فاسد بنی امیه دست به قیام می‌زدند، و شعار غالب انقلابها «خونخواهی حسین» بود. شمار این انقلابها زیاد است که ما در اینجا به چند نمونه اشاره می‌کنیم.1- انقلاب توابین: این انقلاب در کوفه بر پا گردید و واکنش مستقیم قتل امام بود، و انگیزه آن، احساس گناه به علت یاری نکردن امام پس از آنکه کتباً از او دعوت کردند به کوفه آید - بود. لذا کوفیان خواستند ننگی را که مرتکب شده بودند با انتقام از قاتلان آن حضرت بشویند و دست به قیام زدند. این واقعه در سال 65 هجری روی داد.2- انقلاب مدینه: هدف این انقلاب خونخواهی نبود بلکه انقلابی بود علیه حکومت ستمکار بنی امیه. شرکت کنندگان در این قیام یک هزار تن بودند که به دست سپاهیان شام و با نهایت وحشیگری سرکوب گردید.3- قیام مختار ثقفی: این قیام در سال 66 هجری در عراق به انگیزه خونخواهی امام حسینعليه‌السلام و انتقام از قاتلان او صورت گرفت. این انقلاب به رهبری مختار توانست در یک روز دویست و هشتاد تن از قاتلان امام حسینعليه‌السلام را به قتل رساند.4- انقلاب مطرف بن مغیره: وی در سال 77 هجری بر علیه حجاج بن یوسف شورید و عبدالملک بن مروان را از خلافت خلع کرد.5- انقلاب ابن اشعث: او نیز بر علیه حجاج در سال 81 هجری شورید و عبدالملک مروان را از خلافت خلع کرد. این شورش تا سال 83 به طول انجامید. در آغاز، پیروزیهای نظامی به دست آورد اما بعدها شکست خورد.6- انقلاب زید بن علی: وی که از فرزندان امام زین‌العابدینعليه‌السلام بود در سال 122 هجری در کوفه قیام کرد، اما بیدرنگ به وسیله سپاهیان شام که در آن هنگام در عراق بودند سرکوب گردید.7- قیام حسین بن علی، شهید فخ: «فخ» نام وادی و محلی است در قسمت غربی و یک فرسخی شهر مکه، و آن جایی است که حسین بن علی (صاحب فخ) بر علیه حکومت عباسی در سال 169 هجری قیام کرد و با یاران خویش به شهادت رسید. وی یکی از سادات و علمای اسلام بود که برای عظمت تشیع با خون خویش پس از حدود یک قرن از ماجرای کربلا اثری عمیق در عالم تشیع بجای گذاشت.این انقلابها و انقلابهای دیگر، نقش مهمی در برابر حکومتهای ناشایست وقت از نظر محفوظ ماندن ظواهر اسلام و نام مقدس پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و رعایت حقوق مردم ایفا کردند. و این نهضتها خود یکی از آثار مهم و ثمرات نهضت ریشه‌دار و عمیق سیدالشهداعليه‌السلام بود. در زمان کنونی نیز خواستگاه انقلاب اسلامی ایران،مجالسی بود که به جهت بزرگداشت حماسه حسینی و واقعه عاشورا اقامه می‌گردید.قیام حسینی نه تنها برای مسلمین بلکه برای غیر مسلمانان نیز که به دنبال رهایی از ظلم و ستم بوده و هستند، سرمشق قرار می گیرد. «مهاتما گاندی» می گوید: من زندگی امام حسینعليه‌السلام آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده‌ام و توجه کافی به صفحات کربلا نموده‌ام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی ازامام حسینعليه‌السلام پیروی کرده و سرمشق بگیرد. [30]

.حسین، کشته دیروز و رهبر روز است

قیام اوست، که پیوسته نهضت آموز است‌

خون او تفسیر این اسرار کرد

ملت خوابیده را بیدار کرد

بیداری خفتگان

از جمله آثار و برکات دیگری که قیام و شهادت سیدالشهداعليه‌السلام در بعد سیاسی - اجتماعی داشت، بیدار شدن خفتگان و انتقال روح مبازره جویی بر علیه ظلم و ستم بوده و هست.برای تنویر ذهن و تصویر مطلب، لازم است به طور اجمال اشاره‌ای به وضعیت جامعه اسلامی آن دوران داشته باشیم. مردم آن زمان به چند دسته تقسیم می شوند:دسته اول: که قسمت عمده مردم را تشکیل می داد، کسانی بودند که در مقابل فساد معاویه، اراده خود را از دست داده بودند و به پستی و خواری ناشی از فساد که پیرامون خلافت اسلامی را فرا گرفته بود تن در داده بودند.دسته دوم: کسانی بودند که منافع خصوصی خود را بر رسالت و امامت ترجیح می دادند. این دسته بر خلاف دسته اول فارغ از ظلم و انحراف بنی امیه بودند و آن را احساس نمی‌کردند.دسته سوم: ساده لوحانی که فریب فرمانروایان بنی امیه را خورده بودند. و اگر نبود قیام و مقاومت امام حسین و اصحاب راستین پیامبر به رهبری اهل بیتعليه‌السلام ، ساده لوحان بسیاری فریب خورده و می‌گفتند که اگر این دستگاه سلطنتی و کارهای آن قانونی نبود، صحابه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خاموش نمی‌نشستند.دسته چهارم: کسانی بودند که می‌پنداشت امام حسنعليه‌السلام خلافت را به معاویه واگذار کرده و با وی به خاطر اوضاع و احوال پیچیده زمان سازش نموده است! زیرا اگر چه برای مردم کوفه و عراق که از نزدیک در جریان بودند، ماجرای صلح تحمیلی آشکار بود؛ اما مسلمانانی که در گوشه و کنار جهان اسلامی آن روزگار پراکنده بودند - مانند مردم خراسان - و از دور دستی بر آتش داشتند از ابعاد مسئله بی‌خبر بودند از این رو امام حسینعليه‌السلام با قیام خونین خود ثابت کرد که صلح برادرش به معنای کناره‌گیری از رسالت اهل بیتعليه‌السلام نیست.گذشته از این چهار دسته که در واقع جملگی در خواب خرگوشی مشترک بودند، دو دسته دیگر یعنی پیروان بنی امیه و یاران حقیقی امام حسینعليه‌السلام نیز وجود داشتند. زیرا اگر چه اصحاب سیدالشهدا بسیار اندک بودند ولی قابل ذکر است که برخی از شیعیان و علاقه‌مندان امام در سایر ایالتهای اسلامی بودند و پس از اطلاع یافتن از دعوت حضرت، خواستند به او لبیک گویند ولی مرکز کوفه تحت کنترل شدید نظامیان عبیدالله بن زیاد بود و به هیچ وجه نمی گذاشتند کسی از آن خارج یا به آن وارد شود، و بسیاری از مسلمانان نیز در مناطق دور دست از این فاجعه به کلی بی خبر بودند که حساب آنها با سایرین جدا است.با توجه به آنچه به طور اجمالی بیان شد، معلوم می گردد که مردم کوفه تا چه حدی در خواب خرگوشی فرو رفته بودند. که تمام فریادهای امام و یارانش را نشنیده گرفته و آسایش و رفاه طلبی، آنان را از هر نوع کمکی در راه نجات اسلام از انحراف باز می داشت.در آن شرایط، انقلاب خونین سیدالشهداعليه‌السلام تمام معادلات سیاسی دشمنان را بر هم زد و اوضاع اجتماعی آن زمان را دگرگون ساخت. جانفشانی شخصیت منحصر به فردی چون امام حسینعليه‌السلام که از نخبگان و برگزیدگان و پیشوای علی الاطلاق مسلمانان بود و با فضیلت‌ترین و نزدیکترین آنها به پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود از طرفی خدایی بودن حرکت مصلحانه سیدالشهداعليه‌السلام و گذشتن از همه هستی خود از طرف دیگر، و عمق فاجعه و مظلومیت آن امام عزیز از ناحیه سوم باعث گردید زنگ بیدار باش، خواب سنگین مردم را بر هم زند و مردگان را احیا کند، و درخت اسلام را که به پژمردگی روی آورده بود، با خون خود آبیاری کند و آنچنان طراوت و شادابی بخشد که تا ابد سر سبز و خرم باقی ماند.در آن عصر قحطی حق جویان و حق مداران، که ظلم و شرک و فساد، در پناه سرنیزه و کشتار، حکومت می‌کرد و سکوت بود و سکون! حسین تازیانه فریاد بلند کرد و بر پیکر خفته، بلکه مرده امت فرود آورد و چنان شور و حرکتی آفرید که آن مردم را بیدار بلکه زنده نمود، و با این بیداری از آنها پاسداری از انقلاب محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عدل علی و صبر حسنعليه‌السلام ، و معنای قرآن و رسالت اسلام و خون خویش را طلب نمود.خون امام حسینعليه‌السلام همانند آب حیاتی بود که در کالبدهای مرده و خشک و مأیوس جریان پیدا کرد و منشأ قیامهای بسیاری شد. و براستی می توان گفت که عصر عاشورا پایان نهضت امام حسینعليه‌السلام نبود بلکه آغاز حرکت و اول بیداری ملت اسلام خصوصاً شیعیان بود.«فلیپ حتی» در کتاب تاریخ عرب می نویسد: «فاجعه کربلا، سبب جان گرفتن و بالندگی شیعه و افزایش هواداران آن مکتب گردید. به طوری که می توان ادعا کرد که آغاز حرکت شیعه و ابتدای ظهور آن، روز دهم محرم بود».[31] و «گیبون» مورخ مشهور گوید: «در طی قرون آینده بشریت و در سرزمین‌های مختلف، شرح صحنه حزن آور مرگ حسینعليه‌السلام موجب بیداری قلب خونسردترین قاریان و خوانندگان خواهد شد».[32]

.بر لوح فتحنامه او شد شکست او

مرد حق از شکسته شد هم مظفر است

شکست یزید و یزیدیان‌

با توجه به مفهوم پیروزی و شکست، به این نتیجه می رسیم که پیروزی آن نیست که انسان از میدان نبرد سالم به در آید و یا دشمن خود را به خاک هلاکت افکند، بلکه پیروزی آن است که هدف خود را پیش ببرد و دشمن را از رسیدن به مقصود خود باز دارد. امیرالمؤمنینعليه‌السلام در این خصوص فرموده است: «ما ظفر من ظفر الاثم به، و الغالب بالشر مغلوب»[33] کسی که گناه بر او پیروز شد، شکست می خورد و کسی که از راه بدی بر دشمن ظفر یافت در واقع مغلوب است». از این رو اگر چه امام حسینعليه‌السلام و یارانش پس از یک نبرد خونبار و قهرمانانه به نور عظیم شهادت رسیدند، اما آنها هدف مقدس خود را به تمام معنی از آن شهادت پر افتخار گرفتند. و هدف این بود که به تکلیف عمل شده و ماهیت حکومت ارتجاعی و ضد اسلامی اموی آشکار شود و افکار عمومی مسلمین بیدار گردد، که این هدف به خوبی انجام گرفت.رسوایی سران اموی و قاتلان امام حسینعليه‌السلام به حدی بالا گرفت که سرانجام پس از گذشت چند سال نه تنها هیچ کس از آل امیه جرأت نداشت نسبت خود را آشکار سازد بلکه بدنهای مردگان آنها را هم از قبر بیرون کشیدند و با آتش سوزاندند. آری، راه پیشرفت و پیروزی که داشت با سرعت فراوان برای آن دودمان کثیف در بین امت هموار می شد، بعد از واقعه کربلا یکباره درهم ریخت و با رسوایی بسیار، بساط ابوسفیانیان برچیده گشت.«استادنیکلسون» گوید: «حادثه کربلا، حتی مایه پشیمانی و تأسف امویان شد، زیرا این واقعه، شیعیان را متحد کرد و برای انتقام امام حسین، هم صدا شدند و صدای آنان در همه جا و مخصوصاً عراق و ایرانیانی که می‌خواستند از نفوذ عربها آزاد شوند انعکاس یافت».[34] .یکی دیگر از شواهد شکست یزیدیان و بنی امیه، زمانی است که امام سجادعليه‌السلام در کوفه خطبه خواند و ماهیت پلید دشمنان خدا را برای مردم خفته و فریب خورده آشکار کرد. لذا مردم یک زبان عرض کردند:«ای فرزند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، همه ما شنوا و مطیع و حافظ عهد و پیمان تو هستیم، از تو روی بر نگردانده و تو را ترک نخواهیم کرد، پس خدا تو را رحمت کند، به ما دستور بده که همانا با دشمن تو دشمن و با دوست تو دوستیم، تا یزید را بگیریم و از کسانی که به تو و ما ظلم نمودند، دوری بجوییم».[35] .آری، امام حسین را کشتند، اما حسین که فقط جسم نیست، امام حسین یک مکتب است که بعد از مرگش زنده‌تر شد. و اگر چه در کربلا قیام قامت امام حسینعليه‌السلام را در خون کشیدند، و نای حقیقت گوی او را بریدند، اما در حقیقت امام حسین زنده‌تر شد، او بزرگ مردی است که با شهادتش حرکتی عظیم و تحولی بزرگ در تاریخ ایجاد کرد و یزید و یزیدیان را رسوا نمود.(حسان)، حسین، به ظاهر اگر چه شد مغلوب شکست اوست، که در هر زمانه پیروز است

‌زخون سرخ قلبت، نوری جهیدن گرفت

که ظلمت جهل را، صاعقه آسا برد

رهایی از جهالت و ضلالت

هفتمین اثر و برکت از آثار و برکات اجتماعی نهضت سید الشهداعليه‌السلام این بود که با قیام و شهادت خویش مردم را از جهالت و گمراهی نجات بخشید. او خون دل خویش را در راه خدا بذل کرد تا امت را از حیرت ضلالت و جهالت که در اثر تسلط و تبلیغات مسموم بنی امیه پیش آمده بود برهاند. چنانکه در زیارت اربعین امام حسینعليه‌السلام می خوانیم:«و بذل مهجته فیک، لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة».و حسینعليه‌السلام خون قلب خود را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت گمراهی برهاند.استاد شهید مطهری (ره) در توضیح فراز مذکور می فرماید: «مقصود از جهالت مردم این نبود که چون مردم بی‌سواد بودند و درس نخوانده بودند مرتکب چنین عملی شدند، و اگر درس خوانده و تحصیل کرده می‌بودند نمی‌کردند. نه، در اصطلاح دین، جهالت، بیشتر در مقابل عقل گفته می‌شود و مقصود آن تنبه عقلی است که مردم باید داشته باشند (و به تعبیر دیگر قوه تجزیه و تحلیل قضایایی مشهود و تطبیق کلیات بر جزئیات است و این چندان ربطی به سواد و بی‌سوادی ندارد. علم، حفظ و ضبط کلیات است و عقل قوه تحلیل است). به عبارت دیگر، امام حسینعليه‌السلام شهید فراموشکاری مردم شد، زیرا مردم اگر در تاریخ پنجاه - شصت ساله خودشان فکر می کردند و قوه تنبه و استنتاج و عبرت گیری در آنها می بود و به تعبیر سیدالشهداعليه‌السلام که فرمود:«ارجعوا الی عقولکم» اگر به عقل و تجربه پنجاه - شصت ساله خود رجوع می‌کردند و جنایتهای ابوسفیان و معاویه و زیاد در کوفه و خاندان اموی را اصولا فراموش نمی‌کردند و گول ظاهر فعلی معاویه را که دم زدن از دین به خاطر منافع شخصی است نمی خوردند و عمیق فکر می‌کردند که آیا امام حسینعليه‌السلام برای دین و دنیای آنهابهتر بود یایزید و معاویه و عبیدالله، هرگز چنین جنایتی واقع نمی شد...»[36] .آری، امام حسینعليه‌السلام با نهضت مقدس خویش در آن ظلمت سخت و در میان یأسها و ناامیدیهای مطلق، و در موقعی که ستاره‌ای در آسمان بشریت دیده نمی‌شد، مانند برقی درخشید و مانند شعله‌ای حقانی فرا راه آدمیان ظاهرگشت. او به خوبی می دانست که تنها مردم نادان و گمراهند که آلت دست حکومتهای ستمکار و بیدادگر و فاسد واقع می شوند، به همین خاطر با بذل خون پاک خویش سعی کرد ملت جاهل و گمراه را از آن وضع خطرناک و دردناک نجات بخشد. لذا امام صادقعليه‌السلام در فراز مورد بحث، هدف قیام حسینی را تنها فدایی امت گنهکار بودن و شفاعت از آنان در قیامت بیان نمی‌کند، بلکه می‌فرماید: هدف، نجات دنیای انسانیت از جهالت و ضلالت بود.

سخنی پیرامون زیارت سیدالشهدا

ای غمین ز اشتیاق حضرت او روز و شب مایل به زیارت اوتو از او دور نیستی بالله «قبره فی قلوب من والاه»در طول تاریخ انسانهایی بوده و هستند که پس از مرگشان، زندگی و حیاتشان ادامه پیدا کرده و با مرگ بدنشان، وجودشان و شخصیت و اندیشه‌شان ادامه یافته است. مردان خدا و شخصیتهای الهی، همانگونه که در زمان حیات خویش استوانه دین و محور انسانیت و پشتوانه حق و عدالت هستند، در زمان پس از مرگ نیز آرامگاه و زیارتگاهشان پشتوانه حق و عدالت و فضیلت است. و در این میان، زیارت مشهد حسینی از ویژگیهای برجسته‌ای برخوردار است. آنانکه توفیق پیدا می کنند و به زیارت مرقد مطهرش مشرف می شوند، روی به آستان امام حسینعليه‌السلام آورده و به جانب این مدرسه عشق و فضیلت و دانشگاه کمال و تربیت می‌گرایند. اینگونه تربیت اجتماعی و یک چنین موسسه تهذیب اخلاق و ادب، برای هیچ ملتی از ملل گیتی میسر و مقدورنیست.البته ملحدین و معاندین و مخالفین مکتب تشیع به خیال خود شبهات و اشکالهای می کنند و می گویند: «زیارت قبور، بت پرستی است؟!» در حالی که هر کس که به زیارت قبور ائمهعليه‌السلام می رود هرگز به عنوان «بت» آنها را زیارت نمی‌کند. چه کسی است که حسین بن علیعليه‌السلام راخدا بداند؟!! شیعه، امام را مقرب درگاه خدا می‌داند و با توسل به او قربی به خدا پیدا می کند، همانطور که خودش در قرآن مجید فرمود:«به سوی او وسیله بگیرید»[37] امام را وسیله الهی می‌داند. زیرا توسل و شفاعت، بعدی از ابعاد زیارت است که زائر از این طریق خود را به درگاه الهی نزدیک می‌کند، و پیشوایان ما وعده فرموده‌اند که از زائران خود دستگیری کنند.امام رضاعليه‌السلام می فرماید: «هر امامی بر گردن دوستان و پیروانش عهد و پیمانی دارد و وفای به این عهد، بإ؛،،ّّ زیارت قبر آنان ممکن می‌باشد. و کسی که به شوق زیارت آنها و با تصدیق به فضیلت آنها به سوی قبور آنها برود مورد شفاعت ائمه در قیامت قرار می‌گیرد.پس هر زائری باید بکوشد تا از این شفاخانه فیض، استشفای دردهای درونی و امراض قلبی و اندرونی خود را خواسته، خواستار آن شود که صفای دل و دوستی خاطر و پاکیزگی روح و قداست روان و سلامت تن، از خدمت آفریدگار جهان به وی عطا گردد، تا اینکه هم ظاهر او به جمال و کمال آراسته شود و هم باطن وی از آلودگی‌ها پاک و مصفا گردد.هر زائری که با معرفت و شناخت مقام صاحب این مرقد و اهداف او به زیارت برود، از صاحب قبر الهام می‌گیرد و اصول و تعالیم مکتب را به یاد می‌آورد، و هر زیارت و سلام او سرشار از این آموزشها و الهام‌ها است.از طرفی زیارتنامه‌های وارده، و خواندن هر کدام از آنها، خواننده و زائر را به دقت و تفکر واداشته، متذکر تاریخ و احوال انبیا و اولیای معصوم می‌گرداند. تأمل در زیارت عاشورا و دیگر زیارات، این مطلب را به خوبی روشن می سازد که امامان به این وسیله در صدد ساختن انسانهای مؤمن و متعهد بوده‌اند، لذا به آنها تعلیم داده‌اند که در زیارت امام حسینعليه‌السلام از خداوند بخواهند که زندگی و مرگشان را «حسین گونه» قرار دهد، و آنها را در دینا و آخرت همراه آن حضرت بدارد: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد، و مماتی ممات محمد و آل محمد... و ان یجعلنی معحکم فی الدنیا و الاخرة».به امید به اینکه خداوند متعال توفیق زیارت حضرتش را در دنیا و شفاعتش را در روز قیامت نصیب ما گرداند، به آثار و برکاتی که زیارت سیدالشهداعليه‌السلام به دنبال دارد می‌پردازیم:

آرامش بخشیدن به زائر

قبل از آنکه به آثار و برکاتی که برگرفته از روایات اسلامی است اشاره کنیم، این نکته لازم به ذکر است که زیارت مرقد شریف امام حسینعليه‌السلام مانند سایر ائمه، به مردمان و زیارت کنندگانش، نوعی آرامش و اطمینان می‌بخشد. در این عصر که انسان را موجودی مضطرب می نامند، و پیوسته دست به گریبان با پدیده‌هایی چون تردید، ناکامی، تشویش، ترس و ناسازگاری با محیط و زندگی ماشینی و محرومیت و جنگ و حتی کنار نیامدن بإ؛--ّّ خود است، و هر روز شاهد کاهشها و فرسایشها است و نمی تواند از اضطراب در امان بماند، این زیارت مرقد مردان خدا و پیشوایان دین است که به انسان آرامش خاطر می دهد.در زیارت یک نوع کشش و نیاز الزام آوری انسان را وا می‌دارد که فشارها و فریادهای درونی را از راهی خارج کند. زائر آن مرقد شریف در پرتو دعا و گفتگو با پاکان و استمداد از ارواح پاک مقربان درگاه الهی، نیرو گرفته و نابسامانیها را با توسل بدانها برخود هموار می سازند، و خستگی‌ها و فشارهای وارد بر روان، و نیز اضطرابها و یأسها را از خودمی زدایند و به آرامش و اطمینانی برای ادامه زندگی دست می‌یابند.

در امان خدا بودن

به امام صادقعليه‌السلام عرض کردند: کمترین اثری که برای زائر قبر امام حسینعليه‌السلام چیست؟ فرمود: «کمترین تأثیرش این است که خداوند متعال، او و خانواده و مالش را حفظ می کند تا به سوی اهل خویش برگردد،و چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حافظ او خواهدبود».[38]

زائر خدا محسوب شدن

زید بن شحام گوید: به امام صادقعليه‌السلام عرض کردم: برای زائر قبر امام حسینعليه‌السلام چه می‌باشد؟ فرمود: «همانند کسی است که خدا را در عرش دیدار نموده باشد». گفتم: برای کسی که یکی از شما را زیارت کند چه می‌باشد؟ فرمود: «همانند کسی است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را زیارت نموده است».[39] .

برآورده شدن حاجات و دفع پریشانی

امام صادقعليه‌السلام فرمود: «همانا نزد شما قبری است که هیچ فرد پریشانی نزد آن نمی‌آید مگر آنکه خداوند از او دفع پریشانی نماید و حاجتش را برآورد».[40] .و نیز به ابوصباح کنانی فرمود: «همانا نزد شما قبری است که هیچ فرد پریشانی نزد آن نمی‌رود مگر آنکه خداوند از او پریشانی را دفع نموده و حاجتش را برآورده می نماید، و همانا نزد او چهار هزار فرشته هستند که از هنگام شهادتش آشفته و غم آلود تا روز قیامت بر او می‌گریند. هر کس او را زیارت کند، وی را تا خانه‌اش بدرقه می‌کنند، و هر که مریض شود به عیادتش می‌روند، و هر که بمیرد جنازه‌اش را تشییع می‌کنند».[41] .