دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات

دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات0%

دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: ادیان و فرقه ها

دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 16975
دانلود: 3078

دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 19 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16975 / دانلود: 3078
اندازه اندازه اندازه
دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات

دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

شیعه، یکی از دو مذهب بزرگ دین اسلام در کنار اهل سنت، که بنابر اصول اعتقادی آن، نصب امام و خلیفه پیامبر (ص)، الهی است و دخالت در نصب او در صلاحیت غیر خدا نیست. امامت مانند نبوت امری الهی و رکن دین است و پیامبر (ص) نسبت به آن غفلت نکرده و تعیین امام از باب حفظ مصالح امت، بر او واجب بود و آن حضرت به مناسبتهای مختلف از جمله غدیر، به امر الهی، از امامت حضرت علی (ع) به نصب الهی خبر داد. پیروان مذهب شیعه در طول تاریخ به فرقه های متعدد تقسیم شدند که مهمترین آنها امامیه ، اسماعیلیه و زیدیه است. بنابر برخی روایات، واژه شیعه را نخستین بار پیامبر (ص) به کار برده است. برخی منابع روایی و کلامی، بزرگانی از صحابه چون سلمان، ابوذر، عمار و مقداد را نخستین شیعیان دانسته اند. امروزه از کلمه شیعه، غالبا بزرگترین گروه آن، امامیه قصد می شود و برای دو گروه دیگر از عناوین اسماعیلیه و زیدیه استفاده می گردد

از مذهب شیعه در طول تاریخ، جریان های فکری و فرهنگی تأثیرگذاری پدید آمده و شیعیان به ویژه در دهه های اخیر نقش بسیار پررنگی در تحولات سیاسی - اجتماعی جهان اسلام بر عهده داشته اند.

«دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات»، کتابی است با تحقیق جامع و گسترده که به دفاع از مذهب شیعه برخاسته و تلاش کرده شبهاتی را که از سوی برخی دانشمندان اهل سنت و مستشرقان در باب هویت تاریخی و عقیدتی شیعه وارد شده، پاسخ گوید و دیدگاه صحیح که برگرفته از قرآن و سنت و واقعیات تاریخی است را تبیین نماید.

این کتاب در 8 بخش تنظیم شده است. بخش اول، پس از تشریح 8 دسته از آیات و روایاتی که بر حقانیت شیعه و عقاید او دلالت دارند، به 12 شبهه در این باب پاسخ می دهد و فصل دوم با بیان تاریخ شیعه از عصر رسالت آغاز شده و پس از بررسی وضعیت شیعه در عصر ائمه، تا عصر صفویان ادامه می یابد. 

سپس، 7 نظر عمده در باب مبدأ پیدایش تشیع طرح و نقد می شود. در این میان، «ایرانی بودن عقاید تشیع» و «عبدالله بن سبا»، نسبت به دیگر نظریات، بسیار وسیعتر مورد تحلیل واقع شده اند.

عوامل استبصار و تمایل دیگران به تشیع، رفض و رافضی در لغت و اصطلاح، و صفات و خصائص شیعه، از دیگر موضوعاتی است که در کتاب، بحث شده اند.

از نویسنده، آقای «علی اصغر رضوانی»، کتابهای بسیاری در زمینه های مختلف عقاید شیعه، از جمله امامت و مهدویت، منتشر گردیده است. «موعودشناسی و پاسخ به شبهات»، «هزارویك نكته پیرامون امام زمان»، و «امام شناسی در قرآن و پاسخ به شبهات»، از آن جمله اند.

به دوستان و عزیزانی که علاقمند به مطالعه در زمینه ی مباحث اعتقادی هستند این کتاب پیشنهاد می شود.

امیدواریم تلاش این مجموعه مورد توجه مخاطبین عزیز قرار گیرد. ما را با نظرات و پیشنهادات خویش، در راستای بهبود سطح کیفی مطالب وب سایت کمک نمائید.

نقد فرضیه های خیالی

همان گونه که قبلا اشاره کردیم درباره مبدا پیدایش تشیع، فرضیه های مختلفی از سوی مخالفان مطرح شده است. اینک بعد از تبیین نظریه اول و آقامه دلیل بر ان، در صدد برخواهیم آمد تا فرضیه های خیالی دیگر را مورد نقد و بررسی قرار داده و پاسخ دهیم؛ گرچه بعد از آقامه دلیل بر نظریه اول فرضیه های دیگر هم باطل خواهندشد.

1 - ظهور تشیع در سقیفه

گروهی از مورخان و محققان تاریخ، پیدایش شیعه را پس از رحلت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و در ارتباط با اختلاف مسلمانان در مساله خلافت و امامت، و به عبارت دیگر در ماجرای سقیفه بنی ساعده می دانند؛ زیرا در سقیفه در ارتباط با جانشینی پیامبر و رهبر مسلمین نخست دو دیدگاه مطرح شد: عده ای از انصار، سعد بن عباده را برای خلافت و رهبری پیشنهاد کردند، و گروهی از مهاجرین به خلافت ابوبکر رای دادند. و پس از گفتگوهایی که میان این دو گروه رخ داد، ماجرا به نفع گروه دوم پایان یافت. و از سوی دیگر، عده ای از مسلمانان که بنی هاشم و عده ای از مهاجران و انصار را تشکیل می دادند، به امامت حضرت علیعليه‌السلام معتقد بودند. این گروه همان شیعیان حضرت علیعليه‌السلام بودند. و از اینجا بود که شیعه به عنوان یک مذهب خاص در جهان اسلام مطرح شد.(429)

پاسخ: اگر مقصود این باشد که ظهور تشیع به عنوان یک مذهب خاص در جهان اسلام، به پس از رحلت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ماجرای سقیفه باز می گردد، این نظریه ای است استوار و قابل قبول؛ زیرا همان گونه که بیان گردید، گرچه نصوص امامت مربوط به عصر رسالت است ولی ظهور و بروز آن به عنوان یک مذهب، بعد از وفات رسول گرامی است. در این صورت، این نظریه با نظریه قبل هیچ گونه ناسازگاری ندارد.

ولی اگر مقصود نفی ریشه های اعتقادی تشیع در عصر رسالت، و یا انکار طرح نام شیعه توسط پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشد، این نظریه مورد قبول نیست.

علامه سیدمحسن امین عاملی این دو نظریه را یاداور شده و چنین می گوید: «در بحث قبل دانستی که در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گروهی از مسلمانان، شیعه علیعليه‌السلام به حساب می آمدند، آنگاه در جریان اختلاف در مساله امامت، تشیع ظاهر گردید؛ زیرا در آن گفتگو انصار به مهاجران گفتند: «منّا امیر و منکم امیر»؛ از هریک از ما و شما رهبری برگزیده شود. و مهاجران به دلیل این که از قوم و عشیره پیامبرند، سخن انصار را نپذیرفتند. آنگاه که خبر این بحث ها به حضرت علیعليه‌السلام رسید فرمود: «اگر استدلال مهاجران درست است، پس رهبر باید از ما (بنی هاشم) باشد، و گرنه استدلال انصار به قوت خود باقی خواهد ماند. اینجا بود که گروهی از بنی هاشم و خاندان عبدالمطلّب تشیع (امامت علیعليه‌السلام ) را برگزیدند، و عده ای از مهاجرین و انصار نیز به آنان پیوستند. در میان مهاجران، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود، عمار بن یاسر، خالد بن سعید، بریده اسلمی دیده می شدند. و در میان انصار، ابوالهیثم بن تیهان، سهل بن حنیف، عثمان بن حنیف، خزیمة بن ثابت ملقّب به ذوالشهادتین، ابی بن کعب، و ابوایوب انصاری به چشم می خورند».(430)

دکتر عبداللَّه فیاض می گوید: «دشوار است که بگوییم این افراد رایشان در استحقاق علیعليه‌السلام بر امامت بعد از وفات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بدون هیچ مقدمه ای بوده است، بلکه استمرار طایفه ای از صحابه بر ولایت حضرت علیعليه‌السلام و اعتراف آنان به امامت او، دلیل بر آن است که اعتقاد به امامت حضرتعليه‌السلام نتیجه افکاری نبوده که موقعیت سقیفه آن را ایجاد کرده باشد، بلکه از قبل وفات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سابقه داشته است».(431)

ابن قتیبه می گوید: «ابوذر هنگام بیعت، غایب بود و هنگامی که وارد مدینه شد و وضع را چنین دید، گفت: «اصبتم قناعة وترکتم قرابة، لو جعلتم الامر فی اهل بیت نبیکم لما اختلف علیکم الاثنان»؛(432) «به چیزی قناعت کردید و قرابت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را رها نمودید. اگر امر (خلافت) را در اهل بیت پیامبرتان قرار می دادید حتی دو نفر بر شما اختلاف نمی کردند».

2 - ظهور تشیع هنگام قتل عثمان

مستشرق فلهاوزن می گوید: «با کشته شدن عثمان، اسلام به دو حزب تقسیم شد: یکی حزب علی و دیگری حزب معاویه، و در زبان عربی به حزب، عنوان «شیعه» اطلاق می گردد. لذا لقب شیعه علی در مقابل شیعه معاویه به کار می رفت. ولی بعد از این که معاویه حکومت را در تمام دولت های اسلامی به دست گرفت استعمال لفظ شیعه محصور در پیروان علیعليه‌السلام شد».(433)

پاسخ: اولا: قبلا اشاره کردیم که «تشیع» ریشه هایی در قرآن و سنت دارد، و پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از جانب خداوند متعال بنیانگذار این مذهب بوده است.

ثانیا: شیعه بعد از آن که حضرت علیعليه‌السلام به خلافت رسید از ازادی ویژه ای برخوردار شد، لذا می توان به این جهت گفت که شیعیان در عصر حکومت حضرت علیعليه‌السلام ظهور و بروز پیدا کرده است.

3 - تشیع هنگام جنگ جمل

برخی تاریخ پیدایش شیعه را در دوران زمامداری امام علیعليه‌السلام دانسته اند. این نظریه دو گونه تقریر شده است: یکی مربوط به واقعه جمل و دیگری مربوط به واقعه صفین است. رای اول از ابن ندیم در «الفهرست» است. وی به نقل از محمد بن اسحاق می گوید: «آنگاه که طلحه و زبیر به بهانه خونخواهی عثمان با علیعليه‌السلام به مخالفت پرداختند و علی در برابر آنان مقاومت کرد تا آنان تسلیم حکم خدا گردند، پیروان آن حضرت شیعه نامیده شدند، و امامعليه‌السلام آنان را شیعه خود می خواند و به چهار دسته با چهار اسم تقسیم نمود: 1 - اصفیا 2 - اولیا 3 - شرطة الخمیس 4 - اصحاب».(434)

پاسخ: آنچه در توجیه این نظریه می توان گفت: این که اگرچه مذهب شیعه آن گونه که به اثبات رسید، از قبل وجود داشته است، ولی در عصر زمامداری امام علیعليه‌السلام به دلیل فراهم بودن زمینه های مناسب اجتماعی و سیاسی، ظهور بیشتری داشته و واقعه جنگ جمل در ظهور و بروز آن نقش ویژه ای داشته است.

4 - تشیع، در واقعه صفین

قول دیگر در چگونگی پیدایش شیعه در عصر زمامداری امام علیعليه‌السلام این است که پس از واقعه صفین و ماجرای حکمیت، پیروان امیرالمؤمنینعليه‌السلام دو دسته شدند، گروهی خوارج را تشکیل دادند که پس از بازگشت از صفین در منزلی به نام «حرورا»، آقامت گزیدند، و گروهی دیگر کسانی بودند که با امام وارد کوفه شدند. گروه دوم نزد حضرت آمده و بار دیگر با حضرت بیعت کردند و بر دوستی خود با دوستان او و دشمنی با دشمنان وی تاکید نمودند.

مستشرق وات مونتکومری از طرفداران این نظریه است. گویا وی این مطلب را از عبارت طبری اخذ کرده که می گوید: «لمّا قدم علی الکوفة وفارقته الخوارج وثبت الیه الشیعة، فقالوا فی اعناقنا بیعة ثانیة، نحن اولیاء من والیت واعداء من عادیت»؛(435) «چون علی وارد کوفه شد و خوارج از او جدا شدند، شیعه به سوی او پناه گرفت. آنان به حضرت عرض کردند: بر گردن ما بیعت دیگری است. ما دوستدار کسانی هستیم که تو را دوست داشته و با کسانی که دشمن تو می باشند دشمنیم».

یاداور می شویم که عبارت: «و ثبت الیه الشیعة» بیانگر این است که در میان شیعه امام علیعليه‌السلام که در جنگ صفین شرکت کرده بودند، کسانی به عنوان شیعه شناخته شده بودند و آنان بار دیگر بیعت خود را با امام تحکیم کردند.

کوتاه سخن این که: واقعه صفین نیز همچون واقعه جمل در ظهور و بروز شیعه و شناخته شدن هرچه بیشتر شیعیان حضرت علیعليه‌السلام مؤثّر بوده است نه در پیدایش شیعه.

5 - ظهور تشیع بعد از مقتل امام حسینعليه‌السلام

رای دیگری در مورد پیدایش مبدا شیعه مطرح است و آن این که این مذهب بعد از مقتل امام حسینعليه‌السلام پدید آمده است. به این بیان که خون حضرت زمانی که بر زمین ریخته شد به عنوان بذر اول برای تشیع به حساب می آید.

دکتر خرطویل می گوید: «خمیر مایه عقیده شیعه بعد از مقتل (امام) حسینعليه‌السلام در نفوس عده ای بسته شد... بلکه می توان ادعا کرد که حرکت شیعی در روز دهم محرم و بعد از ان، وجهه دینی به خود گرفت و به عنوان یک مذهب دینی مطرح شد».

پاسخ: از آنچه در نقد نظریه پیشین بیان گردید، نقد این نظریه نیز روشن می گردد. اری، در این که واقعه کربلا نقطه عطف مهمّی در حیات سیاسی و معنوی شیعه به شمار می رود، تردیدی نیست، ولی خود این واقعه عظیم - تا آنجا که به امام حسینعليه‌السلام و یاران او مربوط می شود - نتیجه عقاید و باورهای شیعه است که از عصر رسالت آغاز شده و تا آن روز مراحل تاریخی گوناگونی را پشت سر گذاشته بود.

نسبت تشیع به ایرانیان

درباره پیدایش تشیع نظریه ای دیگر است که مستشرقین آن را اختراع کرده و در جامعه اهل سنت منتشر ساخته اند. آنان می گویند: «عقیده تشیع از اختراعات ایرانیان قدیم است. آن ها در عهد پادشاهان قدیم معتقد به وراثت در خلافت بوده اند و حکومت را از پدر به پسر و نسل او منتقل می کردند. بعد از ورود اسلام در ایران و ایجاد ارتباط فرهنگی و اقتصادی بین ایران و مرکز اسلامی، این عقیده به جامعه اسلامی نفوذ پیدا کرد، وگرنه عرب آزاد اندیش بود و مردم را در تعیین سرنوشت خود سهیم می دانست... ».

برای بررسی و اطّلاع از صحت و فساد این نظریه در مبدا پیدایش تشیع به بررسی آن می پردازیم.

صاحبان این نظریه

اینک به کلمات برخی از مستشرقین و طرفداران آنان از اهل سنت در نسبت تشیع به ایرانیان اشاره می کنیم.

1 - مستشرق دوزی

او می گوید: «مذهب شیعی نزاعی فارسی است؛ زیرا عرب معتقد به حریت و آزادی بود و در مقابل فارسیان اعتقاد به سلطنت و وراثت داشتند و هرگز معنا و مفهوم انتخابات را نمی فهمیدند. بعد از آن که پیامبر، به دار بقا رحلت نمود و مشاهده کردند که آن حضرت از خود فرزند پسری به جای نگذاشته است، یک صدا گفتند: که علی سزاوارتر به خلافت بعد از او است. و به تعبیر دیگر: انسجام فکری بین فارس و شیعه در این که خلافت امری موروثی است، دلیل بر آن است که تشیع برگرفته از ایرانیان است».(436)

2 - مستشرق فان فلوتن

از جمله کسانی که این نظریه را برگزیده مستشرق «فان فلوتن» است، ولی در اخر تاثّر عقیده تشیع از ارای یهود را بر این نظریه ترجیح داده است.(437)

3 - مستشرق براون

او می گوید: «نظریه حقّ الهی در خلافت در بین ملّتی همانند ملت فارس مورد توجه بوده است... ». او در آخر اشاره می کند که شیعه این افکار را از آنان اخذ کرده است.(438)

4 - احمد امین مصری

از جمله افراد بی انصافی که نظریه مستشرقین در مبدا تشیع را دنبال کرده، احمد امین مصری است. او می گوید: «دیدگاه شیعه در مورد علی و فرزندانش همان دیدگاه پدران سابقشان از پادشاهان ساسانی است و مجوسان فارس منبعی بوده اند که رافضه در اسلام از آن سیراب شده اند».(439)

5 - احمد عطیة اللَّه

او معتقد است که افکار شیعی از فارسیان به طریق عبداللَّه بن سبا به جامعه اسلامی نفوذ کرده است. او می گوید: «ابن السوداء - عبداللَّه بن سبا - به مدینه وارد شد و اقوال و ارائی را که با روح اسلام منافات داشت و از یهودیت و اعتقادات فارسی که در یمن شایع بود، سرچشمه گرفته بود در مدینه منتشر ساخت، و خود را به صورت یاری دهنده حق امام علیعليه‌السلام معرفی کرد. و ادعا نمود که برای هر پیامبری وصیی است و علی وصی محمّد است... ».(440)

پاسخ

اولا: در جای خود به اثبات رساندیم که عقیده تشیع همان اعتقاد به امامت الهی و نظریه نصّ از جانب خداوند بر امام و خلیفه مسلمین بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، نظریه ای که از قرآن و روایات فریقین استفاده می شود. نظریه ای که مؤسس آن خداوند متعال بوده و پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در طول 23 سال آن را آبیاری کرده است.

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم کسی بود که پیروان حضرت علیعليه‌السلام را شیعه نامید و آنان را مورد مدح و ستایش قرار داد.

ثانیا: قبلا اشاره کردیم که از عصر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برخی از صحابه به این عقیده معتقد بودند و حضرت علیعليه‌السلام را امام منصوب از جانب خدا به عنوان خلیفه بعد از رسول خدا می دانستند، و در میان آن ها به جز سلمان فارسی همگی از اعراب به حساب می آمدند.

ثالثا: بعد از وفات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت علیعليه‌السلام شیعیانی داشت از عرب که معتقد به ولایت و امامت او بودند، و هنگام به خلافت رسیدن ظاهری حضرت در رکاب او در جنگ های مختلف مشارکت داشتند.

رابعا: اسلام در بین ایرانیان گسترش یافت همان گونه که در بین اقوام و ملت ها گسترش پیدا کرد. در قرن اول هجرت در هیچ یک از شهرهای ایران فکر و عقیده به تشیع وجود نداشت؛ زیرا ایرانیان در عصر خلافت عمر بن خطاب، سال 17 هجری اسلام را پذیرفتند. و مشخص است که اسلامی را انتخاب کردند که اسلام عمری بود، نه اسلام علوی. اری شروع تشیع در ایران توسط اشعریون بود که با هجرتشان از کوفه به قم و کاشان این عقیده و فکر را با خود به بلاد ایران منتقل نمودند. و این بعد از ده ها سال بود که اسم و اثری از تشیع در ایران مسلمان شده، نبوده است.

مورخان می گویند: «در عصر حکومت زیاد بن ابیه بر کوفه، از جمله برنامه های سیاسی که او برای نابودی تشیع به اجرا گذاشت این بود که پنجاه هزار نفر از شیعیان مخلص کوفه را از آن شهر اخراج و به خراسان تبعید نمود. این افراد در شهرهای ایران خصوصا قم و کاشان ساکن شدند و با گسترش وجودی خود، افکار و عقاید خود را نیز بین ایرانیان منتقل ساختند، و مردم آن دیار نیز از افکار آن ها متاثّر شدند...(441)

وضعیت تشیع در حد محدود بدین منوال بود تا در اوائل قرن دهم و در ایام حکومت صفویون در مناطق بسیاری تشیع گسترش یافت، مناطقی که در آن زمان همگی سنّی مذهب و تابع خلفای اهل سنت به شمار می آمدند.

شاهد این مطلب این است که صاحبان برخی از صحاح و مسانید اهل سنت؛ همچون بخاری، ترمذی، ابن ماجه، نسائی و سجستاتی، از مملکت عجم و ایران بوده اند و ایرانیان نقش بسزایی در گسترش مذهب سنّی داشته اند.

از طرفی دیگر بزرگان و رهبران شیعی از خاندان عرب به حساب می ایند. دوازده امام معصوم از اهل بیت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خاندان های بزرگی؛ امثال ال اعین، ال حیان تغلبی، ال عطیه و راویان بزرگ دیگری که تراث اهل بیت به توسط آنان منتشر شد، از خانواده های عرب به حساب می ایند.

با نظر در طبقه بعد از اصحاب امامان شیعه، به وجود بزرگانی از علمای شیعه همچون شیخ مفید، شریف مرتضی، علامه حلّی، ابن براج، سید بن طاووس، خاندان ال طاووس، ابن ادریس، محقق حلّی، شهید اول و دوم و دیگران پی می بریم که فقه اهل بیتعليهم‌السلام به توسط آنان گسترش و منتشر یافت، در حالی که همه آن ها از خاندان بزرگ عرب بوده اند.

خامسا: مستشرق دوزی در استدلال بر مدعای خود می گوید: «اتّحاد در برخی از ارای ایرانیان با شیعه، دلیل تأثیرپذیری از ایران قدیم است؛ زیرا هر کدام از آن دو قائل به وراثت در امر خلافتند».

این حرف از جهاتی باطل است: از جهتی چه کسی گفته هرگاه دو طایفه معتقد به یک عقیده اند یکی از دیگری اخذ کرده است. ممکن است که هر یک برای خود دلیل مستقلی داشته باشد. آیا به مجرد این که برخی از احکام اسلامی موافق با آیین یهود است این بدان معنا است که اسلام از ایین یهود اخذ شده است؟!

از جهتی دیگر، چه کسی از شیعیان در امر امامت و خلافت قائل به وراثت است؟ شیعیان در امر امامت معتقد به قابلیت ذاتی و نصّ از جانب خداوند و ابلاغ از جانب رسول اند؛ گرچه در اسلام این قابلیت و نصّ در مورد ذریه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منطبق شده است. شاهد این مطلب این است که امر امامت از امام حسنعليه‌السلام به فرزندان او منتقل نشده است. شیعه برای امامان خود شرایط بسیار سنگینی؛ از قبیل: عصمت، برتری، علم غیب، علم لدنّی و... در نظر گرفته است، و اگر امامت را به وراثت می دانست احتیاج به این شروط نداشت. این مساله را در مبحث امامت عامه به طور مفصّل مورد بحث قرار داده ایم.

سادسا: اگر ما این شبهه را بپذیریم و به مجرد وجود برخی تشابهات بین مذهب شیعه و عقاید ایرانیان حکم به تأثیرگذاری آنان در پیدایش مبانی تشیع کنیم، راه برای دشمنان اسلام باز می شود و آنان همین اشکال را می توانند نسبت به اصل اسلام داشته باشند؛ زیرا می توانند چنین ادعا کنند که این دین همان دینی نیست که پیامبر اسلام آورده است؛ چون هنگامی که قریش مجبور شدند بعد از فتح مکه با اکراه، دین اسلام را بپذیرند، در صدد برامدند تا حیله کرده و آن را تحریف نمایند، و اموری را که از عقاید و مبانی و احکام جاهلیت است در دین اسلام وارد کنند. و شاهد این مطلب این است که ما مشاهده می کنیم برخی از احکام این دین شبیه با احکامی است که در جاهلیت رسمیت داشته است؛ همچون مساله «ظهار» که از اقسام طلاق در عصر جاهلیت بوده و اسلام بر آن ترتیب اثر داده است. و می دانیم که مخالفان شیعه هرگز این اشکال را از ناحیه مخالفان نمی پذیرند، در نتیجه شبیه آن نیز متوجه شیعه نیست.

سابعا: در تاریخ ثابت شده که بسیاری از ایرانیان قدیم، دیانت اولی خود را حتی بعد از فتح ایران به توسط اسلام حفظ کرده اند. و نیز ثابت شده که دخول آنان در اسلام به صورت تدریجی بوده است(442) ، امری که دلالت دارد بر این که انگیزه آنان در انتخاب اسلام جبر و زور نبوده است تا به جهت بغض و کینه نسبت به اسلام درصدد تحریف مبانی آن باشند.

مهم تر این که تاریخ گواهی می دهد که ایرانیان هنگامی که از قوت و سلطه در حکومت اسلامی برخوردار شده و برخی مناصب دولت به ایرانیان واگذار شد فوج فوج وارد دین اسلام شدند. و این دلالت دارد بر این که آنان با طوع و رغبت و میل، اسلام را انتخاب نمودند.(443)

ثامنا: و نیز از جمله اموری که قابل توجه است این که ایرانیان از حکومت های پیشین و نیز دین گذشته خود به تنگ آمده بودند،(444) و لذا در جست جوی ماوایی بودند تا در سایه آن از سرکشی و طغیان حاکمان جاهل خود در امان قرار گیرند و نیز از تحجر و خرافات دین خود رهایی یابند. و لذا معنا ندارد که به جهت انتقام جویی از دین اسلام و مسلمین، عقاید و افکار خرافی نزد خود را جزء مبانی اسلامی کنند.

تاسعا: از آنجا که آیین زرتشت که در ایران باستان رواج داشت، تا حدودی آیین الهی و آسمانی بوده است، و از طرفی تعالیم انبیا در اصول و مبانی مشترک است، لذا چه مانعی دارد که بگوییم: از آنجا که مدرسه خلفا، اعتقاد به نص و عصمت امام و خلیفه را انکار کردند تا خود بر اریکه قدرت تکیه زنند، لذا ایرانیان، بعد از دخول در اسلام این دو اصل را به جامعه اسلامی تذکر دادند.

عاشرا: ایران در قرن های اخیر با تشیع آشنایی پیدا کرده است، و قبل از آن از مراکز دشمنی اهل بیتعليهم‌السلام به حساب می آمد.

نقل شده که عمر بن عبدالعزیز هنگامی که از سبّ حضرت علیعليه‌السلام بر بالای منبرها نهی کرد، ایرانیان از این کار دست برنداشته و به لعن خود ادامه دادند. و این به نوبه خود دلالت دارد بر این که تشیع از زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در بین صحابه وجود داشته است. اگر ایرانیان قصد نابودی اسلام زیر پرچم تشیع را داشته اند آن گونه که برخی گمان کرده اند - پس چرا از دشمنان اهل بیتعليهم‌السلام بوده و در صدد ضربه زدن به تشیع و اهل بیت بوده اند؟ امری که شبهه را متوجه دشمنان شیعه نموده و آنان را مورد اتهام قرار می دهد؛ زیرا اگر فرض کنیم که ایرانیان، اسلام را به جهت ضربه زدن به آن انتخاب کرده اند در نتیجه مقابله آنان با تشیع به این معنا است که آن ها اسلام حقیقی را در مذهب شیعه و ائمه آن مشاهده کردند و لذا درصدد مقابله با آن برامدند؛ زیرا تسنن و نصب و عداوت با اهل بیتعليهم‌السلام را با اغراض خود مناسب می دیدند.

عوامل تشیع ایرانیان نزد مستشرقین

سخنان مستشرقین

برخی از مستشرقین و دیگران نیز تصریح کرده اند که عرب قبل از آن که ایرانیان اسلام را پذیرا شوند، تشیع را پذیرفته اند. اینک به برخی از این افراد اشاره می کنیم:

1 - مستشرق فلهاوزن

او می گوید: «این که ارای شیعه با دیدگاه ایرانیان سازگاری دارد در این مطلب شکی نیست، ولی این که این ارا برگرفته و متاثّر از ایرانیان است دلیلی بر آن وجود ندارد، بلکه روایات تاریخی خلاف آن را به اثبات می رساند... ».(445)

2 - مستشرق جولد تسهیر

او می گوید: «این اشتباه است که بگوییم: تشیع در منشا و مراحل نموش نمایانگر اثر تعدیلی است که افکار امت های ایرانی آن را در اسلام وارد کرده است... این برداشت شایع مبنی بر برداشت نادرست حوادث تاریخی است... ».(446)

3 - مستشرق آدم متز

«مذهب شیعه آن گونه که برخی معتقدند، عکس العمل از جانب روح ایرانیان نیست تا مخالف اسلام باشد؛ زیرا جزیرة العرب به جز شهرهای بزرگ؛ از قبیل مکه و تهامه و صنعا، همه شیعه بوده است. و در برخی از شهرها؛ از قبیل عمان و هجر و صعده، شیعیان غالب افراد را تشکیل می دادند. امّا ایرانیان به جز قم تماما سنّی بودند. اهل اصفهان در حقّ معاویه چنان غلو می کردند که حتّی برخی از آنان اعتقاد به نبوت او داشتند».(447)

4 - مستشرق کیب

«فکر اشتباهی که دائما در بین مردم منتشر است و می گوید: شهرهای فارس مرکز اصل تشیع بوده است، اصل و اساسی ندارد، بلکه روایات تاریخی این مطلب را به اثبات می رسانند که زردتشت ها عموما مذهب سنّی را قبول می کردند».(448)

5 - شیخ محمّد ابوزهره

او که از بزرگان مصر است، می گوید: «ایرانیان به توسط اعراب به تشیع گرویدند و هرگز تشیع به دست آنان به وجود نیامد... بسیاری از علمای اسلام که شیعه شده بودند، به جهت حفظ عقیده خود از ترس اموی ها در مرحله اول و عباسی ها در مرحله دوم، به شهرهای فارس و خراسان از بلاد اسلامی هجرت نمودند، و به این طریق تشیع را در آن شهرها منتشر ساختند... ».(449)

6 - دکتر علی حسین خربوطلی

«برخی از اعراب بعد از آن که خلافت به ابوبکر واگذار شد، از شیعیان علیعليه‌السلام شدند... ».(450)

عوامل تشیع ایرانیان نزد عامه

اهل سنت دو سبب را در مورد انتخاب تشیع از سوی ایرانیان بیان کرده اند:

1 - ارتباط سببی با ایرانیان

انان می گویند: «امام حسینعليه‌السلام با یکی از دختران یزدگرد از پادشاهان ساسانی به نام شاه زنان، بعد از فتح ایران ازدواج کرد. خداوند متعال به حضرت از او فرزندی به نام علی بن الحسینعليهما‌السلام عنایت فرمود، که تمام آثار و خصایص پدر را به ارث برده بود. این ارتباط باعث شد تا ایرانیان به اهل بیتعليهم‌السلام متمایل شده و از شیعیان آنان قرار گیرند!!

پاسخ

اولا: گسترش و نفوذ تشیع در اطراف ایران علل و عواملی دارد که در فصل بعد به آن اشاره می کنیم.

ثانیا: مطابق نقل مورخان، صحابه چون اسیران فارس را نزد عمربن خطاب آوردند، در میان آنان سه دختر از دختران یزدگرد وجود داشت. عمر دستور داد تا این دختران را به فروش برسانند. حضرت علیعليه‌السلام فرمود: با دختران پادشاهان نباید معامله دیگر زنان شود. عمر گفت: چگونه با آنان معامله می شود؟ حضرت فرمود: باید هریک از آنان را قیمت نمود، هر قیمتی که بر هر یکی شد آن قیمت به عنوان مهر انتخاب شود. آن ها را قیمت گذاردند. حضرت هر سه را گرفت، یکی را به عبداللَّه بن عمر داد، و دیگری را به فرزندش حسینعليه‌السلام عطا نمود. و سومی را به محمدبن ابی بکر داد...(451)

حال سؤال این است که اگر علت گسترش تشیع در بین ایرانیان موضوع دامادی امام حسینعليه‌السلام با دختر یزدگرد است، چرا دامادی عبداللَّه بن عمر و محمد بن ابی بکر سبب انتشار تسنن در بین ایرانیان نبوده است؟

2 - تناسب آراء بین شیعه وایرانیان

برخی می گویند: از آنجا که آراء ایرانیان با شیعه نزدیکی داشته، زیرا هرکدام قائل به نظریه حق الهی در حاکم بوده و معتقد به وراثت در حکومت بوده اند و هرگز برای انتخاب مردمی ارزشی قائل نبوده اند، لذا بدین جهت ایرانیان افکارشیعه را مورد قبول قرار دادند!!

پاسخ

اولا: شیعه هرگز قائل به حق وراثت در مساله امامت و حاکمیت اسلامی نیست، بلکه این حکومت های بنی امیه و بنی عباس بودند که حکومت اسلامی را وراثتی کردند. شیعه معتقد به حق الهی است که خداوند آن را به افراد لایق و قابل عطا می نماید.

ثانیا: ممکن است که ایرانیان نظریه حق الهی در انتخاب حاکم را از آیین زردتشت و تعالیم او که آسمانی بوده اخذ کرده باشند، گرچه در تطبیق آن بر هر حاکم و به نحو وراثت به اشتباه رفته اند. و این مطلب یکی از تعلیمات تمام انبیاء الهی بوده است.

ثالثا: این گونه نیست که شیعه هیچ اعتباری را برای انتخاب و رای مردمی قائل نباشد، بلکه برای به دست گرفتن زمام حکومت از ناحیه حاکم، بیعت را لازم می دانند.

گسترش تشیع در ایران

با تاملی در تاریخ ایران پی می بریم که گرایش ایرانیان به تشیع از چند جهت و طریق بوده است:

1 - از آنجا که در فتوحات عصر خلفا برخی از شیعیان امام علی بن ابیطالبعليه‌السلام به جهت مصالحی در آن ها شرکت می کردند، لذا بعد از فتح کشورها و شهرها اعتقادات خود از جمله ولایت اهل بیتعليهم‌السلام را به آنان منتقل می نمودند.

2 - عده ای نیز به جهت همدردی که با شیعیان مظلوم و در راس آن ها امامان داشتند تشیع را اختیار نمودند؛ زیرا انسان فطرتا میل به همدردی و گرایش به مظلوم دارد. و این خود عاملی اساسی برای نفوذ شیعه در میان مردم ایران بوده است.

دکتر جوزف فرانسوی در تحقیقی تحت عنوان «شیعه و ترقیات محیرالعقول» می نویسد: «... و از جمله امور طبیعی که مؤید فرقه شیعه شده و توانسته است تا در قلب دیگر فرقه ها تأثیر بگذارد، مساله اظهار مظلومیت بزرگان دینشان است. و این مساله از امور طبیعی به شمار می آید؛ زیرا طبع هرکس به نصرت و یاری مظلوم کشش دارد و دوست دارد ضعیف بر قوی غلبه یابد و لذا طبیعت بشر به ضعیف متمایل است... »(452)

3 - عده ای دیگر تشیع را از طریق مقابله و معاشرت با شیعیان که به ایران سفر کرده بودند فراگرفتند؛ زیرا شیعه به این نتیجه رسیده بود که اگر بخواهد به حیات معنوی خود ادامه دهد باید فرهنگ و مذهب خود را گسترش داده و در قلوب مردم نفوذ کند، و در بین مردم و حکومت ها جا افتاده و موقعیت خود را حفظ و تثبیت نمایند.

4 - گروه بسیاری نیز بعد از آن که دولت شیعی صفوی در ایران تاسیس شد، رسما اعلان تشیع کرده و لذا این مذهب به طور رسمی در ایران گسترش چشمگیری پیدا کرد.