شب های پیشاور جلد ۱

شب های پیشاور6%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 577

جلد ۱ جلد ۲
  • شروع
  • قبلی
  • 577 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 387114 / دانلود: 11312
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد ۱

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

41

42

43

44

45

46

47

48

49

50

51

52

53

54

55

56

57

58

59

60

61

62

63

64

65

66

67

68

69

70

71

72

73

74

75

76

77

78

79

80

81

82

83

84

85

86

87

88

89

90

91

92

93

94

95

96

97

98

99

100

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

121

122

123

124

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

139

140

141

142

143

144

145

146

147

148

149

150

151

152

153

154

155

156

157

158

159

160

161

162

163

164

165

166

167

168

169

170

171

172

173

174

175

176

177

178

179

180

181

182

183

184

185

186

187

188

189

190

191

192

193

194

195

196

197

198

199

200

201

202

203

204

205

206

207

208

209

210

211

212

213

214

215

216

217

218

219

220

221

222

223

224

225

226

227

228

229

230

231

232

233

234

235

236

237

238

239

240

241

242

243

244

245

246

247

248

249

250

251

252

253

254

255

256

257

258

259

260

261

262

263

264

265

266

267

268

269

270

271

272

273

274

275

276

277

278

279

280

281

282

283

284

285

286

287

288

289

290

291

292

293

294

295

296

297

298

299

300

301

302

303

304

305

306

307

308

309

310

311

312

313

314

315

316

317

318

319

320

امیر المؤمنینعليه‌السلام (چاپ سال ۱۳۱۳ قمری) ضمن فصل نوزدهم به اسناد خود از رسول اللّه خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل نموده که فرمود:

“در معراج وقتی رسیدم به سدره المنتهی، خطاب رسید، ای محمّد خلق را آزمودی، کدام کس را فرمانبردارتر دیدی نسبت به خود؟ عرض کردم علی را.”

قال صدقت یا محمد؛ راست گفتی، آنگاه فرمود:فهل اتّخذت لنفسک خلیفه یؤدّی عنک و یعلم عبادی من کتابی ما لا یعلمون قال قلت یا رب اختر لی فان خیرتک خیرتی قال اخترت لک علیا(عليه‌السلام)فاتّخذه لنفسک خلیفه و وصیّا و نحلته علمی و حلمی و هو امیر المؤمنین حقا لم ینالها احد قبله و لیست لاحد بعده (۱) .

از این قبیل اخبار در کتب معتبرۀ شما بسیار است، ولی آنچه در حافظه داشتم بعرضتان رسانیدم تا جناب حافظ بدانند که ما شاخ و برگ نمی دهیم، بلکه عین واقع و حقیقت را می گوئیم؛ فلذا بعضی از اکابر علماء منصف خودتان تصدیق این معنی را نموده اند، مانند نظّام بصری - چنانچه صلاح الدین صفدی در وافی بالوفیات، ضمن حرف الف، ذیل حالات ابراهیم بن سیار بن هانی بصری معروف به نظّام معتزلی گفته است:نص النبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علی انّ الامام علیّ - و عیّنه - و عرفت الصحابه ذلک و لکن کتمه عمر لاجل ابی بکر رضی الله عنهما (۲) .

متأسفانه ما درک زمان خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ننموده ایم، ولی امروز که می خواهیم راه حق را پیدا کنیم، ناچاریم با توجه به آیات قرآنیه و اخبار صحیحه صریحه متفق علیه فریقین قضاوت کنیم.

و قطعاً هر کس محبوب خداوند بوده و با دلائل آیات قرآن مجید و اخبار

____________________

۱- آیا انتخاب خلیفه برای خود نموده ای تا مقاصد تو را بمردم برساند و تعلیم بدهد بندگان مرا از کتاب من آنچه نمی دانند. عرض کردم: “پروردگارا، هر کس را تو اختیار نمائی من آن را اختیار می نمایم.” خطاب آمد: “من اختیار نمودم برای تو علی را خلیفه و وصی و او را مفتخر بعلم و حلم خود نمودم و او است امیر مؤمنان بحق که نه در گذشته و نه در آینده احدی بمقام او نخواهد آمد.” (فضایل امیر المؤمنین، ج۲، ص۶۱۰، ح۱۰۴۲).

۲- نص نموده است رسول اکرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بر امامت علی (عليه‌السلام ) و تعیین نمود آن حضرت را به امامت و می شناختند صحابه این معنی را، و لکن عمر بن الخطاب کتمان نمود امامت و خلافت علی را برای خاطر ابی بکر (الوافی بالوفیات، ج۲، ص۱۷).

۳۲۱

متکاثره متواتره ای که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در زمان خود تقدّم علمی و فضلی به او داده و او را افضل و برتر از همه امت معرفی فرموده، ما هم حقّا پیروی و اطاعت از او نمائیم.

صراحت در لفظ خلافت و ولایت و وصایت در اخبار مندرجه در کتب معتبرۀ خودتان بسیار آمده. علاوه از آنها، چون علیعليه‌السلام مجموعه خصایص و فضایل است که در شبهای گذشته اشاراتی نمودیم که با پیغمبر خاتم در تمام خصایص به استثناء نبوت خاصه، شرکت داشته و افضل از تمام امت بوده و طبق آیات قرآنیه و اخبار متکاثره متواتره احدی از آحاد بشر بعشری از اعشار بلکه هزار یک از فضائل و کمالات آن بزرگوار نمی رسد؛ چنانچه خطیب خوارزمی درمناقب (۱) از جمهور، نقلاً از ابن عباس و محمّد بن یوسف گنجی شافعی درکفایت الطالب (۲) و سبط ابن جوزی درتذکره (۳) و ابن صبّاغ مالکی درفصول المهمّه (۴) و سلیمان بلخی حنفی درینابیع المودّة (۵) و میر سید علی همدانی در مودّت پنجم ازمودّه القربی (۶) از خلیفۀ ثانی عمر بن الخطّاب نقل نموده که همگی از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مختصر پس و پیشی در الفاظ که فرمود:لو انّ الریاض اقلام و البحر مداد و الجنّ حسّاب و الانس کتّاب ما احصوا فضایل علی ابن أبی طالب (۷) .

فلذا آن حضرت اولی و احق بمقام خلافت و جانشینی رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است.

____________________

۱- مناقب خوارزمی، ص۳۲۸، ح۳۴۱.

۲- کفایة الطالب، ص۲۵۱، باب۶۲.

۳- تذکرة الخواص، ص۲۳.

۴- فصول المهمه، ج۱، ص۵۷۳.

۵- ینابیع المودة، ج۲، ص۲۵۴.

۶- مودة القربی، ص۱۸-۵۵.

۷- اگر درختان قلم گردند و دریا مرکب و جنیان حساب کننده و آدمیان نویسنده، نمی توانند شماره کنند فضایل علی بن أبی طالب را چه خوش گوید شاعر پارسی:

کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست

که تر کنی سر انگشت و صفحه بشماری

۳۲۲

شیخ بازهم بصدا آمد

شیخ عبد السلام (رو به حافظ محمد رشید نموده گفت): اجازه بدهید مختصری هم حقیر عرایضی بنمایم. شما هم قدری تنفس و استراحت بنمایید. آنگاه رو بداعی نموده گفتند: “صاحب، هرگز ما منکر فضائل مولانا علی کرّم اللّه وجهه نیستیم و لکن انحصار دادن بآن جناب غیر معقول است؛ چون که خلفای راشدین رضی اللّه عنهم صحابۀ خاصّ پیغمبر هر یک صاحب فضائل و همگی با هم برابر بودند. شما تمام یک طرفه صحبت می نمایید. ممکن است امر بر آقایان حاضرین و غائبین مشتبه شود و گمان نمایند امر چنانست که شما می فرمائید چنانچه اجازه می دهید قدری از آن احادیث که در فضائل آنها است ذکر نمائیم تا حق زیر پرده نماند.

داعی : ما نظر خاص باشخاص نداریم فقط تابع عقل و علم و منطقیم. ما یک طرفه صحبت نمی نمائیم. آیات قرآنیه و اخبار صحیحۀ صریحۀ متفق علیه فریقین یک طرفه به ما نشان می دهند و اما در موضوع صحابه هم خدا شاهد است. حبّ و بغض جاهلانه در کار نیست؛ تعصّب یک طرفه هرگز به کار نبرده و نخواهم برد و از آقایان حاضرین محترم نیز تقاضا می کنم، هرکجا تعصّبی از داعی دیدند یا کلامی که توام با عقل و برهان و منطق نبود، شنیدند، ابراز لطف نموده یادآور شوند، ممنون خواهم شد.

احدی منکر فضل صحابه نیست ولی باید انتخاب افضل نمود

و البته خیلی بجاست که احادیث مجمع علیه و مقبول الطرفین را بیان نمائید بجان و دل می پذیرم زیرا داعی منکر فضل صحابه پاک نیستم. قطعاً هر یک در محل خود فضیلتی داشته اند ولی باید افضل امت را که مورد قبول فریقین (شیعه و سنی) هستند، به دست آورد؛ چون صحبت ما در فاضل نیست چه آنکه فضلا بسیارند. بلکه باید فهمید چه کس افضل امت بوده بعد از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تا بحکم عقل و نقل او را مقدّم بدانیم و پیروی از او بنمائیم.

شیخ : پس مقصود شما طفره می باشد؛ چون که در کتابهای شما حتّی یک حدیث هم در فضائل خلفاء وجود ندارد. چگونه باخبار متفق علیه استشهاد

۳۲۳

نماییم؟

داعی : اوّلاً این ایراد بخود شما برمی گردد که چرا شب اول بی مطالعه صحبت نمودید؟! اگر نظرتان باشد این پیشنهادی بود که شب اول جناب حافظ سلمه اللّه نمودند که طیّ مذاکرات، استشهاد ما به آیات قرآن مجید و اخبار مجمع علیه فریقین باشد. دعاگو هم از جهت مطالعات بسیاری که در کتب معتبره شماها داشتم قبول نمودم و به شهادت خودتان و تمام اهل مجلس، از شب اول تاکنون از میزان قرار داد خارج نشدم و آنچه استشهاد نمودم، به آیات قرآن مجید و اخبار صحیحه صریحه مندرجه در کتب معتبره موثقین از علمای خودتان بوده و تا هر زمانی هم که این مجلس منعقد باشد و بفیض ملاقات آقایان نایل باشم، ان شاء اللّه از این قرار داد تجاوز نمی نمایم.

ثانیاً شما وقتی این قرارداد را نمودید، فکر ننمودید که خود زمانی دچار این محظور خواهید شد، ولی دعاگو، قرار داد را بهانه سخت گیری نمی کنم؛ حاضرم اخبار صحیحه صریحه یک طرفه شما را که مجعول نباشد و با دلائل عقل و نقل موافقت نماید استماع نموده، آنگاه ما و شما منصفانه قضاوت عادلانه نماییم؛ چنانچه مقابله با کثرت فضائل علیعليه‌السلام بنماید مورد قبول قرار دهیم.

شیخ : راجع به نصوص خلافت نقل احادیث نمودید، ولی غافل بودید که از این قبیل احادیث در باب خلیفه ابو بکر رضی اللّه عنه بسیار رسیده.

داعی : با توجه باینکه اکابر علمای خودتان چون ذهبی و سیوطی و ابن أبی الحدید و غیره نقل نموده اند که امویها و بکریون احادیث بسیاری در فضائل أبی بکر وضع نموده اند؛ من باب نمونه از آن بسیاری که فرمودید، حدیثی نقل نمایید تا مورد قضاوت قضات منصف غیر متعصّب قرار گیرد؟

نقل خبر در فضیلت ابی بکر و جواب آن که مجعول است

شیخ : حدیث معتبری از عمر بن ابراهیم بن خالد از عیسی بن علی بن عبد اللّه بن عباس از پدرش از جدش عباس نقل نموده اند که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن بزرگ مرد

۳۲۴

فرمود:یا عمّ انّ اللّه جعل ابا بکر خلیفتی علی دین اللّه فاسمعوا له و اطیعوا تفلحوا (۱) .

داعی : گذشته از آنکه این حدیث یک طرفه است و قرار ما نبود که به احادیث یک طرفه استشهاد نماییم، مع ذلک همین حدیث یک طرفه هم اگر مردود نبود در اطراف آن بحث می نمودیم

شیخ : چگونه مردود است! شما همه مطالب را می خواهید به حرف درست کنید.

داعی : اشتباه فرمودید! ما اهل حرف نیستیم بلکه اهل عملیم. این حدیث را ما رد ننموده ایم بلکه اکابر علماء خودتان رد نموده اند؛ چه آنکه روات این حدیث در نظر آنها کذّاب و جعّال می باشند به همین جهت آن را باطل و از درجه اعتبار ساقط می دانند؛ چنانچه ذهبی درمیزان الاعتدال (۲) ضمن ترجمه حال ابراهیم بن خالد و خطیب بغداد(۳) ضمن ترجمه حال عمر بن ابراهیم درتاریخ خود می نویسد: انه کذّاب. پس قطعاً حدیث شخص کذّاب و دروغگو باطل و مردود و غیر قابل قبول می باشد.

شیخ : در اخبار صحیحه از صحابی ثقه ابو هریره رضی اللّه عنه رسیده است که جبرئیل بر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شد و عرض کرد:

خداوند سلامت می رساند می فرماید: من از ابی بکر راضی هستم از او سؤال بنما آیا او هم از من راضی هست یا نه؟

داعی : البته لازم است مقدمتاً این جمله را بدانیم که در نقل اخبار باید خیلی دقیق شویم تا مورد ایراد عقلاً واقع نشویم و ضمناً من باب تذکر شما را یادآور می شوم به نقل حدیثی که اکابر علماء شما مانند ابن حجر دراصابه (۴) و ابن عبد البر

____________________

۱- ای عمو بدرستی که خدای تعالی قرار داد ابی بکر را خلیفه من بر دین خدا؛ پس بشنوید از او و اطاعت نمائید او را تا رستگار شوید ( میزان الاعتدال، ج۳، ص۱۸۰).

۲- میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۹.

۳- تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۲۰۲.

۴- اصابه، ج۴، ص۳۶۷.

۳۲۵

دراستیعاب (۱) از خود ابو هریره نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:کثرت علیّ الکذابه و من کذب علیّ متعمّدا فقد تبوأ مقعده من النار و کلّما حدّثتم بحدیث منّی فاعرضوه علی کتاب اللّه (۲) .

و نیز حدیث متّفق علیه فریقین است؛ چنانچه امام فخر رازی هم در آخر تفسیر کبیرش از آن حضرت نقل نمود که فرموده:اذا روی لکم عنّی حدیث فاعرضوه علی کتاب اللّه تعالی فان وافقه فاقبلوه و الاّ فردّوه (۳) .

چنان چه در کتب اکابر علماء شما وارد است، از جمله جعل کنندگان حدیث از قول رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همین أبو هریره مردود بوده که شما این خبر را از او نقل نمودید و بی جهت او را ثقه خواندید.

شیخ : از مثال شما عالم و مبلّغ جلیل فرزند رسول خدا انتظار نمی رود که نسبت باصحاب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم طعن ورد نمائید.

داعی : اوّلاً با کلمه صحابی بودن می خواهید داعی را مرعوب نمائید و حال آنکه اشتباه می فرمائید که فقط صحابی بودن را اسباب شرف و فضل می دانید. قطعاً مصاحبت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مؤثر و موجب شرف و فضل است، به شرط آنکه مصاحب مطیع و فرمانبردار آن حضرت باشد. ولی اگر بر خلاف اوامر و دساتیر آن حضرت عمل نماید و تابع هوی و هوس گردد، حتماً مردود و گاهی ملعون و مستحق نار و عذاب الیم خواهد بود. مگر منافقینی که آیات قرآن مجید شهادت بفساد احوال و خبر از دخول نار آنها می دهد از مصاحبین رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبودند که ملعون و اهل آتش گردیدند؟

پس تعجب نکنید که ابو هریره هم یکی از همان مردودین و ملاعین مستحق نار

____________________

۱- استیعاب، ج۱، ص۵۴.

۲- “زیاد گردیدند بر من دروغ گویان، کسی که بر من عمداً دروغ ببندد، نشیمن گاه او آتش جهنم می باشد. هر وقت از من حدیثی به شما گفتند، پس او را عرض کنید به قرآن مجید” (یعنی اگر مطابقه با قرآن نمود، بپذیرند والا رد نمایید). (تفسیر کبیر، ج۱، ص۳۲).

۳- “هرگاه برای شما حدیثی از من روایت نمایند، عرض نمائید او را به کتاب خدا (قرآن مجید)، پس اگر موافقت با کتاب دارد، قبول نمایید و الا او را رد نمایید.(تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۴۲).

۳۲۶

می باشد.

شیخ : اولاً مردود بودن او معلوم نیست. بر فرض که در نزد بعضی مردود باشد، دلیل بر اهل آتش بودن او چیست؟ مگر هر مردودی ملعون و اهل آتش می باشد. ملعون کسی است که بنصّ صریح قرآن کریم یا گفتار پیغمبر ملعون باشد.

شرح حال ابو هریره و مذمت آن

داعی : دلایل بر مردودیت أبو هریره بسیار و اظهر من الشّمس است که اکابر علماء خودتان هم تصدیق نموده اند. از جمله دلایل بر مردودیت او، آنکه از موافقین ملعون بن ملعون علی لسان رسول اللّه، معاویه بن ابی سفیان و در سلک منافقین و مردمان دو رو بوده؛ زیرا در صفّین بعضی از روزها نماز را اقتداء بامیر المؤمنین علیعليه‌السلام می نموده، ولی حاشیه نشین سفرۀ چرب و نرم معاویه بوده؛ چنانچه زمخشری درربیع الابرار (۱) و ابن ابی الحدید در شرح نهج و دیگران نقل نموده اند که وقتی از این دو حالت از او سؤال می نمودند، می گفت: مضیره معاویه ادسم و الصلاه خلف علیّ افضل.(۲) تا آنکه معروف گردید به شیخ المضیرة.

علی از حق و قرآن جدا نمی باشد

و حال آنکه علماء خودتان (علاوه بر اجماع علماء شیعه) از قبیل شیخ الاسلام حموینی درفرائد (۳) و خوارزمی درمناقب (۴) و طبرانی دراوسط (۵) و گنجی شافعی درکفایت الطالب (۶) و ابن قتیبه درالامامه و السیاسة (۷) و امام احمد حنبل

____________________

۱- ربیع الابرار: ج۱، ص۲۵۴.

۲- (مضیره) طعامی است که با شیر عمل می آورند و غذائی بود مخصوص معاویه. ابو هریره گفت: “مضیره و طعام معاویه چرب تر و نماز در عقب علی افضل است.” (جلیة الابرار: ص۳۸۲)

۳- فرائد السمطین ( حموینی)، ج۱، ص۱۷۶.

۴- مناقب، ص۱۰۴، ح۱۰۷ تا ۱۱۰.

۵- اوسط، ج۶، ص۹۵.

۶- کفایة الطالب، ص۱۸۸.

۷- الامامة و السیاسة، ج۱، ص۷۳.

۳۲۷

درمسند (۱) و سلیمان بلخی درینابیع المودة (۲) و ابو یعلی درمسند (۳) و متّقی هندی درکنز العمّال (۴) و سعید بن منصور در سنن و خطیب بغداد درتاریخ (۵) خود و حافظ ابن مردویه درمناقب (۶) و سمعانی درفضایل الصّحابه (۷) و امام فخر رازی درتفسیر (۸) و ابو القاسم حسین بن محمد (راغب اصفهانی) درمحاضرات الادباء (۹) و دیگران از همین ابی هریره و غیره نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:علیّ مع الحق و الحق مع علیّ یدور معه کیف دار (۱۰) .

آنگاه علیعليه‌السلام را بگذارد و اطراف معاویه بگردد، مردود نیست!!

کسی که افعال شنیعه و ظلم و ستم معاویه را به بیند و ساکت بماند، به علاوه برای جلب منافع دنیا و پر کردن شکم و رسیدن به مقام، حاشیه نشین مجلس آن ملعون و کمک یار او باشد، مردود نیست؟!

ابو هریره ای که خود نقل می کند بنابر آنچه اکابر علماء خودتان مانند حاکم نیشابوری درمستدرک (۱۱) و امام احمد حنبل درمسند (۱۲) و طبرانی دراوسط (۱۳) و ابن مغازلی فقیه شافعی درمناقب (۱۴) و متّقی هندی درکنز العمّال (۱۵) و شیخ الاسلام

____________________

۱- مسند احمد، ج۴، ص۱۶۴، ج۶، ص۳۲۳.

۲- ینابیع المودة، ج۱، ص۱۷۳.

۳- مسند (ابویعلی)، ج۱، ص۴۱۹.

۴- کنز العمال، ج۱۱، ص۶۴۳.

۵- تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۲.

۶- مناقب(حافظ)، ص۱۱۳.

۷- فضایل الصحابة، ج۲، ص۵۷۰.

۸- تفسیر کبیر، ج۱، ص۲۰۵.

۹- محاضرات الادباء، ج۴، ص۴۷۹.

۱۰- (علی با حق است و حق با علی می گردد .)

۱۱- مستدرک، ج۳، ص۴۵۳-۴۵۴؛ ج۶، ص۳۲۳.

۱۲- مسند احمد، ج۱، ص۴۵۳-۷۸۷؛ ج۶، ص۳۲۳.

۱۳- اوسط، ج۵، ص۱۳۵.

۱۴- مناقب ابن مغازلی، ص۱۷۸.

۱۵- کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۳؛ ج۱۱ف ص۶۰۲.

۳۲۸

حموینی درفرائد (۱) و ابن حجر مکّی درصواعق (۲) و سلیمان بلخی حنفی درینابیع المودة (۳) و جلال الدین سیوطی درتاریخ الخلفاء (۴) و امام ابو عبد الرحمن نسائی درخصائص العلوی (۵) و دیگران آورده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

علیّ مع القرآن و القرآن مع علی لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض - علیّ منّی و انا من علیّ من سبّه فقد سبّنی و من سبّنی فقد سبّ اللّه (۶) .

مع ذلک خود ناظر باشد که معاویه علیه الهاویه علنی و بر ملا، حتی بالای منبر و خطبه نماز جمعه، علی و حسن و حسینعليهم‌السلام را لعن نماید و نیز امر دهد در تمام منابر و مجالس، آن حضرت را لعن نمایند. آنگاه با چنین ملاعینی مباشر و بعمل آنها مسرور باشد مردود نیست؟!

علاوه بر معاشرت با آنها، با جعل احادیث، کمک یار آنها باشد و مردم را تهییج و وادار بلعن آن حضرت نماید؟

شیخ : آیا معقول است که ما این تهمتها را قبول نمائیم که صحابی پاک دل مردم را با جعل احادیث وادار بلعن و سبّ علی کرم اللّه وجهه بنماید، آیا این نوع از تهمت ها از ساخته های شیعیان نمی باشد؟

داعی : قطعاً معقول نیست که صحابی پاک دل چنین عملی را بنماید و اگر فردی از صحابه چنین عملی را نمود، دلیل قطعی بر عدم پاکی دل او می باشد و حتما منافق و مردود و ملعون خواهد بود؛ چه آنکه سبّ کنندۀ خدا و پیغمبر قطعاً مردود و ملعون و اهل آتش است، به نصّ اخبار بسیاری که علاوه بر اجماع علمای شیعه، اکابر علماء خودتان نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: “هر کس علی

____________________

۱- فرائد السمطین، ج۱، ص۱۷۷.

۲- صواعق المحرقه، ص۱۲۳-۱۲۴.

۳- ینابیع المودة، ج۱، ص۲۶۹؛ ج۲، ص۱۰۲.

۴- تاریخ الخلفاء، ص۲۷۶.

۵- خصائص العلوی، ص۱۱۰.

۶-علی با قرآن و قرآن با علی می باشد و هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض(کوثر) بر من وارد شوند. علی از من و من از علی هستم کسی که علی را ستم نماید، مرا ستم نموده و کسی که مرا ستم نماید خدا را ستم نموده .

۳۲۹

را سبّ نماید، مرا و خدای مرا سبّ نموده است.

و اما اینکه فرمودید: این نوع از تهمت ها از جعلیات شیعیان است، اشتباه فرمودید و تصور نمودید روی سخن با بعض از علمای خودتان دارید که برای رسیدن به هدف و مقصود، خود دروغها می سازند و تهمت ها بشیعیان پاک دل می زنند و عوام بی خبر را گمراه می سازند و باکی از قیامت و محاکمۀ عند اللّه ندارند.

شیخ : البته وقتی جناب عالی به اصحاب رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تهمت جعل اخبار بدهید ما چگونه انتظار ببریم که نسبت به مفاخر اسلامیان جهابذۀ از علمای سنّت و جماعت نسبت بد ندهید شما شیعیان منتها درجه از هنرنمایی تان نسبت بد و تهمت و دشنام دادن بزرگان است.

داعی : خیلی بی لطفی نمودید که چنین نسبت هایی به ما دادید. کتب تواریخ چهارده قرن اسلام (از سنّی و شیعه) شهادت بر خلاف گفتار شما می دهد.

مظلومیت شیعیان در مقابل مخالفین

از صدر اوّل اسلام و قدرت ظهور اموی ها تاکنون پیوسته فحش دادن و لعن و سبّ نمودن و تهمت زدن به اعاظم از ائمۀ معصومین از عترت طاهره و شیعیان مظلوم آنها مخصوص بازیگران سیاسی مسلمانان (به نام سنّی یعنی پیرو سنّت و جماعت امویها) بوده که تاکنون برجسته ترین افراد از علمای شما در کتب معتبره خود برای اغوای عوام بی خبر و ایجاد تفرقه و جدائی میان مسلمانان، صدها تهمت ها و دروغهای شاخدار به شیعیان مظلوم نسبت داده و آنها را رافضی و کافر و مشرک و غالی نامیده و به سبّ و لعن مانند رهبران اولیه خود آنها را در نظر برادران پاک دل سنّی بی خبر، منفور می نمایند.

شیخ : کدام عالم سنی در کتاب خود نسبت بشیعیان تهمت زده و دروغ بسته اگر شما نتوانید این امر را ثابت نمائید، قطعاً محکوم به سقوط می باشید؛ زیرا علمای ما آنچه گفته و نوشته اند عین حقیقت است. شیعیان اعمال و عقاید فاسده را بگذارند تا راحت باشند و انتقاد از آنها ننمایند.

۳۳۰

نسبتهای دروغ و تهمتهای علمای سنی به شیعیان

داعی : دعاگو را مجبور نمودید ببعض از آنچه در حافظه حاضر دارم نمونه ای از هزاران اکاذیب و جعلیات و تهمت هایی که اکابر علمای شما بشیعیان داده اند در این مجلس محترم برای روشن شدن افکار مردم بی خبر بیان و قضاوت را بروح پاک مسلمانان روشن ضمیر واگذار نمایم.

تهمت های ابن عبد ربه به شیعیان

یکی از مفاخر علمای ادبی شما شهاب الدین ابو عمر احمد بن محمّد بن عبد ربه قرطبی آندلسی مالکی متوفی سال ۳۲۸ قمری در قرطبه بوده که درعقد الفرید (۱) شیعیان موحد پاکدل را که لبّ لباب اسلام و ایمان را دارا هستند یهود این امت معرفی نموده و نوشته همان قسمی که یهودیها نصاری را دشمن می دارند شیعیان هم اسلام را دشمن می دارند آنگاه به این عنوان، تهمت های بسیار بشیعیان زده است! از جمله گوید: “شیعیان مانند یهود بسه طلاق عقیده ندارند؟و نیز قائل بعدّۀ بعد از طلاق نیستند!”

الحال آقایان محترم شیعیان حاضر در مجلس، بلکه خود شما و تمام سنّیهائی که معاشر با شیعیان هستند، به این تهمت های آقای ابن عبد ربه نمی خندید؟ چه آنکه تمام کتب فقهیه و رسائل عملیه ما مشحون از دستورات سه طلاق و طریقه عده نگاه داشتن بعد از طلاق است. به علاوه عملیات شیعیان در طلاق و عدّه نگاه داشتن بعد از طلاق بزرگتر برهان بر کذب این ادیب دور از ادب می باشد.

و نیز گوید:

“شیعیان مانند یهود جبرئیل را دشمن می دارند به علّت آنکه چرا وحی را عوضی برای پیغمبر آورده در حالتی که بایستی بر علی وحی آورده باشد!”

(شیعیان مجلس همگی خندیدند)

ملاحظه بفرمایید که آقایان شیعیان از شنیدن این حرف خندیدند تا چه رسد به آنکه معتقد به چنین عقیده سخیفی باشند.

____________________

۱- عقد الفرید، ج۲، ص۲۲۲.

۳۳۱

اگر این مرد از گوشۀ افریقا قدمی پیش می گذارد یا زحمت تهیّه و مطالعه کتب شیعیان را به خود می داد، خجالت می کشید چنین را از هم جدا تهمتی را نمی زد؛ شاید هم عمداً زده تا امر را بر بی خبران مشتبه نماید و مسلمانان کند.ما شیعیان، حضرت محمّد مصطفی خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را پیغمبر ثابت بر حق می دانیم که ابدا اشتباهی در نزول وحی بآن حضرت بکار نرفته و مقام جبرئیل امین را بالاتر از آن می دانیم که آن مرد بی حقیقت نسبت داده و بآن علی بن أبی طالب معتقدیم که جبرئیل (امین وحی الهی)او را از جانب خدای متعال بوصایت و خلافت خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم معرفی نموده است(۱) .

____________________

۱- در یکی از سالها که از کاظمین به وسیله راه آهن، با جمعی از زوار شیعه عازم سامراء بودیم در اطاق ما جمعی از اهل موصل بودند باتفاق دو نفر از قضات و علماء اهل سنت.پیوسته بر ما خورده می گرفتند و مسخره می نمودند و تهمت ها می زدند. غافل از اینکه حقیر با لسان عربی آشنائی دارم ما همه را به سکوت گذرانیدیم. تا آنکه یکی از آن قضات گفت: “این رافضیها عادات و اخلاق فاسد بسیار دارند. تماماً اهل بدعت و مشرک هستند؛ مثلاً یکی از بدعت های عجیب آنها این است که سلام نماز را که می دهند، دستها را بلند می نمایند و سه مرتبه می گویند: خان الامین؛ یعنی امین خیانت کرد.” آنها پرسیدند: “امین که بوده و خیانت او چه بوده؟” شیخ گفت: “شیعه ها می گویند، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علی و جعفر در کوه حرا خوابیده بودند. جبرئیل امین مأمور شد از جانب خدا، وحی نبوت را بعلی بدهد خیانت کرد و عوضی بخاتم الانبیاء(ص)داده! اینست که تمام شیعیان با جبرئیل دشمن اند بعد از هر نماز سه مرتبه می گویند جبرئیل خیانت کرد یعنی وحی را عوض علی بخاتم الانبیاء داد-حقیر بی طاقت شدم گفتم: “جناب شیخ، دروغ و تهمت از گناهان کبیره است یا صغیره”. گفت: “کبیره است.” گفتم: “پس جنابعالی با این محاسن سفید، چرا دو گناه بزرگ نمودید و این نسبت غلط را به شیعیان دادی.” با کمال پررویی گفت: “مطلب همین است”. از آن آقایان موصلی سؤال کردم فارسی می دانید دو سه نفر از آنها گفتند بلی من ده دوازده نفر از پیر و جوان زائرین را که از موضوع خبر نداشتند یکی یکی صدا کردم و پرسیدم شما بعد از سلام نماز که دستها را بر می دارید تا مقابل گوش چه می گوئید گفتند برای قبولی نماز سه مرتبه می گوئیم اللّه اکبر. گفتم جناب شیخ خجالت کشیدید یا نه-گفت شما یادشان دادید گفتم از خدا بترسید من که پهلوی شما نشسته ام و از جا برنخاستم و حرفی نزدم. رو کردم بآن آقایان موصلی گفتم خواهش می کنم برخیزید بروید باطاقهای دیگر و از زائرین شیعه که در اطاقهای راه آهن هستند سؤال کنید چند نفر جوان فهمیده که زبان هم می دانستند رفتند و بعد برگشتند برافروخته حمله کردند بجناب شیخ که شما چه منظور از این دروغ داشتید ما از همه زوارهای دهاتی و شهری سؤال کردیم عموما گفتند اللّه اکبر می گوئیم حتی ما سؤال از کلمۀ خان الامین کردیم گفتند ما هم چه کلمه ای را نمی شناسیم. شیخ گفت منهم در کتابها خوانده ام که شیعه ها این طور می گویند. جوانها چون تحصیل کرده بودند بنا کردند شیخ را تقبیح نمودن که انسان عالم تا چیزی را تحقیق ننماید نباید بگوید. این عملیات نمونه ای از تهمتهائی است که بعض از علمای سنی بشیعیان می زنند تا جامعۀ برادران اهل تسنن را به ما بدبین نمایند!

۳۳۲

و نیز گوید:

شیعیان مانند یهودانند بسنّت پیغمبر عمل نمی کنند وقتی بهم می رسند عوض سلام می گویند السام علیکم، یعنی مرگ بر شما باد!

(شیعیان شدیدا خندیدند)

طرز عمل و معاشرت شیعیان با یکدیگر و با شما برادران اهل تسنّن بزرگتر دلیل بر کذب گفتار او می باشد.

و عجب تر گوید:

شیعیان مانند یهود خون تمام مسلمانان را حلال می دانند و همچنین خوردن مال مسلمانان را حلال می دانند!

و حال آنکه شما خود شاهد اعمال شیعیان هستید و می بینید که ما جان و مال کفّار را حلال نمی دانیم تا چه رسد که تصرف در جان و مال برادران مسلمان خود بنمائیم و در مذهب شیعه، حقّ الناس بزرگتر گناه به شمار آمده و قتل نفس از گناهان کبیره می باشد.

اینها بعضی از اقوال یکی از علمای بزرگ شما می باشد که وقت مجلس بیش از این اجازه نمی دهد به هزلیات گفتار او بپردازم.

تهمت های ابن حزم

یکی از اکابر علمای شما ابو محمّد علی بن احمد بن سعید بن حزم اندلسی متوفی سال ۴۵۶ قمری در بادیه لبله می باشد که در کتاب معروف خود(الفصل

۳۳۳

فی الملل و النحل)(۱) جسارت های بسیار توأم با دروغ ها و تهمت های عجیب به شیعیان زده است؛ مخصوصاً جلد اول آن کتاب را مطالعه کنید، ببینید چه هزلیاتی گفت؛ از جمله، صریحاً گوید: “شیعیان مسلمان نیستند، بلکه کفّار و دروغ گویانی هستند که سرچشمه از یهود و نصاری گرفته اند؟”

و در ص ۱۸۲ جلد چهارم گوید: “شیعیان نکاح نه زن را جائز می دانند!”

بزرگتر دلیل بر کذب گفتار و تهمت عجیب این مرد کذّاب، کتب فقهیّۀ استدلالیّه و رسائل عملیۀ قرون متمادیه شیعیان است که در همه جا دستور است بیش از چهار زن به نکاح دائم حرام است که گذشته از فقهاء و دانشمندان اهل عرفان تمام شیعیان جاهل بیابانی هم می دانند که چنین دستوری ابداً وجود خارجی نداشته.

و اگر شما جزوات آن کتاب را ببینید از نقل اقوال دروغ و تهمت ها و فحش ها و نسبت های بدی که به شیعیان می دهد، واقعاً خجالت می کشید. برای نمونه بهمین مقدار کفایت است.

تهمت های ابن تیمیّه

از همه علمای شما وقیح تر بلکه بی دین تر، احمد بن عبد الحلیم حنبلی معروف بابن تیمیّه متوفی سال ۷۲۸ قمری است که نسبت بشیعیان بلکه مولانا امیر المؤمنین و عترت طاهره رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بغض و کینۀ عجیبی داشته و اگر کسی مجلدات کتابمنهاج السنّه این مرد را بخواند، مبهوت می شود از شدت عداوت او که روی همین اصل، گذشته از آنکه تمام نصوص صریحه و فضائل عالیه مولانا امیر المؤمنین و اهل بیت طاهرین را رد و تکذیب می نماید، دروغ ها و تهمت های عجیبی بشیعیان مظلوم نسبت داده که عقل هر شنونده مات و حیران می گردد که اگر بخواهم بهر یک از آنها جواب بدهم، رشته سخن به مجالس کثیره خواهد کشید ولی برای نمونه که جناب شیخ بدانند تهمت و دروغ از خصائص بعض علماء آنها می باشد نه علماء شیعه، به بعضی از آنها اشاره می نمایم و عجب آنکه

____________________

۱- الفصل فی الملل و النحل، ج۱، ص۳۸.

۳۳۴

با آن همه دروغهایی که خود نسبت به شیعیان می دهد، برای اغوای عوام بی خبر در ص ۱۵ جلد اول می نویسد:

احدی از طوایف اهل قبله مانند شیعیان دروغ نگفته اند، فلذا اصحاب صحاح روایات آنها را نقل ننموده اند!

و در ص ۲۳ جلد ۱۰ گوید: “شیعیان اصول دین را چهار می دانند: توحید، عدل، نبوت، امامت!”و حال آنکه کتب کلامیّه امامیّه در دسترس عموم است و همه جا نوشته اند؛ چنانچه ما هم در شبهای قبل اشاره نمودیم(۱) که شیعیان معتقدند که اصول دین ۳ می باشد: توحید، نبوت، معاد، عدل را جزء توحید و امامت را جزء نبوت می دانند.

و در ص ۱۳۱ جلد اول گوید:

شیعیان به مساجد اعتنایی ندارند. مساجد آنها خالی از جمعیت می باشد؛ نه جمعه و نه جماعت در مساجد برپا نمی کنند و اگر گاهی نماز بگذارند، فرادا می خوانند!

(خنده شدید شیعیان)

آقای شیخ، خود شما و تمام برادران حاضر و غائب اهل سنّت، مساجد شیعیان را پر از جمعیت ندیده اید و جماعتهای منعقده در مساجد را مشاهده ننموده اید. در عراق و ایران ما که عاصمه تشیّع می باشد، گذشته از آنکه در هر شهری مساجد عالیه ای پر از جمعیت آماده و مهیّای عبادت می باشد، در هر قریه و دهکده ای که وارد شوید، می بینید مسجدی دارند که گذشته از ماه مبارک رمضان تمام ایام و لیالی، نمازها را بجماعت در آنجا برگذار می نمایند. (برای نمونه سه قطعه عکس از نماز جماعت سه نفر از مراجع بزرگ تقلید مرحوم حجه الاسلام آیه اللّه حاج میرزا محمّد حسن شیرازی در سامراء-و مرحوم آیه اللّه آقا سید ابو الحسن اصفهانی در نجف اشرف-و مرحوم آیه اللّه حاج شیخ عبد الکریم حائری قدّس اللّه اسرارهم را در قم با جامعۀ شیعیان بنظر شما می رساند).

شما آقایان اهل علم کتب فقه استدلالی علماء را ببینید و همچنین برادران عزیز (اهل سنّت و جماعت) رسائل عملیۀ فقهاء را مطالعه کنید ببینید چقدر

____________________

۱- مراجعه شود به (جلسه سوم) همین کتاب.(منهاج السنة، ج۱، ص۱۵، ۳۱).

۳۳۵

ثواب برای نماز جماعت و رفتن بمساجد نقل نموده اند تا آنجا که ثواب نماز در مساجد را نسبت بمنازل باضعاف مضاعف ذکر نموده اند. فلذا شیعیان تا آنجا که قدرت دارند، اصرار دارند که نمازها را در مساجد و به جماعت اداء نمایند. آنگاه پی ببرید که این مرد هتّاک کذّاب چه نسبت دروغی بشیعیان می دهد!

و نیز در همان صفحه گوید:

شیعیان مانند مسلمانان بحجّ بیت اللّه نمی روند بلکه حجّ آنها زیارت قبور می باشد. ثواب حجّ قبور را از حجّ خانۀ خدا بالاتر می دانند بلکه سبّ و لعن می نمایند کسانی را که بحجّ قبور نمی روند!

(خنده شیعیان).

و حال آنکه اگر کتب و رسائل عبادات شیعیان را باز کنید، می بینید که فصل مخصوصی راجع باین عبادت قرار داده اند به نام (کتاب الحج - باب الحج). گذشته از آنکه هر فقیهی کتاب مناسک حج دارد که در آنها دستورات عالیه برای شیعیان در تشرف به حج داده اند تا آنجا که اخباری از ائمّۀ معصومین نقل نموده اند که مسلمان (شیعه یا سنی) اگر مستغنی شد و حج بیت اللّه را ترک نمود، از ربقۀ اسلام خارج است و هنگام مرگیقال له مت ایّ میته ان شئت یهودیّا و ان شئت نصرانیّا و ان شئت مجوسیّا (۱) .

آیا عقل باور می کند با چنین دستوراتی شیعیان ترک حج بیت اللّه نمایند؟! شما از یک شیعه عامی دهاتی که تشرف بعتبات عالیات و زیارت قبور ائمه اطهار می نماید، سؤال کنید که عمل حجّ را کجا باید بجای آورد جز مکّه معظمه بشما جواب نخواهد داد.

آنگاه این مرد از خدا بی خبر بیکی از مفاخر علماء شیعه شیخ اجلّ اعظم محمّد بن محمّد بن نعمان مفید نسبت دروغ می دهد که کتابی دارد به نام (مناسک الحج المشاهد ) و حال آنکه کتاب شیخ بنام منسک الزیارات در دست عموم است که در آن کتاب، دستورات زیارت و تشرف با عتاب مقدسه ائمه طاهرین سلام

____________________

۱- به آن تارک حج (از غیب عالم) گفته می شود: بچه طریق میل داری بمیری؟ بدین یهود یا نصرانیت و یا مجوسیت.( من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۷۴).

۳۳۶

اللّه علیهم اجمعین را مانند سایر مزارات داده.

و اگر شما کتب مزار را مطالعه نمائید، خواهید دید که در اول آنها نوشته است:

از عبادات مندوبه (نه واجبه) زیارت قبور عالیه پیغمبر اکرم و أئمه طاهرین از عترت آن حضرتعليهم‌السلام می باشد.

و بزرگترین دلیل بر کذب گفتار این مرد از خدا بی خبر، عمل شیعیان است که در هر سالی هزاران نفر افتخار تشرف به بیت اللّه نصیب آنها می گردد و بعد از مراجعت، افتخار می نمایند که آنها را حاجی بنامند. آنگاه به دروغ پردازیهای این مرد کذّاب پی ببرید!!

و در ص ۱۱ جلد اول گوید:

شیعیان سگهای خود را بنام ابی بکر و عمر می نامند و پیوسته آنها را لعن می کنند، یعنی ابی بکر و عمر را لعن نموده اند!

(خنده شیعیان با تعجّب).

واقعاً انسان تعجب می کند از عناد و تعصّب و نداشتن دین این مرد که تا این اندازه نسبت کذب و دروغ و تهمت بشیعیان مظلوم بدهد!!

و حال آنکه در تمام کتب احکام و اخبار شیعه، بر خلاف عقیدۀ ایشان سگ را نجس العین معرفی نموده اند و در همه جا آورده اند که اگر در خانۀ مسلمانی سگ باشد رحمت خدا باهل آن خانه نازل نمی گردد. مسلمانان شیعه ممنوع از نگاهداری سگ هستند، مگر در چند جا (برای شکار و پاسبانی خانه و کلّه بانی) با شرایط مخصوصی که ثبت نموده اند. یک علّت مخالفت حضرت سید الشهداء سبط شهید پیغمبر اکرم أبا عبد اللّه الحسینعليه‌السلام با یزید برای آن بود که یزید سگ بازی می نمود و در خانه بدون جهات مذکوره سگ نگهداری می نمود.

و اگر مسلمانی از شیعه و سنی را ببینیم که در خانه سگ نگهداری می نماید (بدون جهات مذکوره که مستثنا شده)ما آنها را متّهم در دین نموده و عقیده بآنها نداریم.

آنگاه چگونه ممکن است شیعه با این تأکیدات بلیغه (که سگ در هر خانه آزاد باشد، آن خانه نجس است) در خانه سگ نگهداری نماید. به علاوه نام صحابه

۳۳۷

محترم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بر آنها بگذارد؟!یا آنها را سبّ و لعن نمایند؟

اف بر این نوع مسلمان! پناه به خدا می بریم از تعصّب و عناد و لجاج!

اگر شما یک شیعه و لو عامی جاهل نشان دادید که چنین عملی کرده باشد، ما تسلیم به تمام گفته های این مرد می شویم و اگر نتوانستید (و هرگز نخواهید توانست) پس لعن کنید بر مردمان عنود لجوج متعصّب که به لباس اهل علم، باعث اغوای مردم بی خبر شده و ایجاد اختلاف و عداوت در میان مسلمانان می نمایند.

و نیز در جلد دوم می نویسد: “شیعیان چون منتظر امام منتظر می باشند، لذا در بسیاری از جاها مانند سرداب در سامراء روزها مرکبی از اسب یا قاطر یا غیر آن حاضر می کنند و فریاد می زنند بامام خود مرکب حاضر است همه مسلّح، آماده خدمت هستیم. خروج نما و در اواخر ماه مبارک رمضان رو بمشرق ایستاده آن حضرت را صدا می زند تا خروج نماید و میان آنها اشخاصی ترک نماز می کنند که مبادا آن حضرت ظاهر شود و او در نماز باشد و از خدمتگزاری آن حضرت محروم گردد !”

(خنده شدید حضّار از سنّی و شیعه).

عجب از گفتارهای ناهنجار و تهمت های بی حساب و خنده آور آن مردی که در گوشه بیابانهای دور افتاده، چنین هزلیاتی گفته نداریم، بلکه تعجب از علمای امروز مصری و دمشقی و غیره داریم که در تمام بلاد با شیعیان محشورند و مخصوصاً در سامرّاء که تمام اهالی آن از برادران اهل تسنّن می باشند و حتی خدّام سرداب مقدس هم همگی سنّی هستند، از آنها تحقیق نکرده و از علماء بزرگ نشنیده، تبعیّت از هزلیّات امثال ابن تیمیّه ها نموده و این قبیل خرافات و ترّهات در کتابهای خود درج می نمایند!(۱)

اینها بودند نمونه ای از تهمتها و دروغهای شاخدار و اهانتهائی که اکابر علماء اهل تسنّن بجامعه شیعیان نسبت داده اند و اگر می خواستم به فهرست اقوال تمامی آنها از قبیل ابن حجر مکی و جاحظ و قاضی روزبهان و امثالهم بپردازم،

____________________

۱- مانند عبد اللّه قصیمی مصری در الصراع بین الاسلام و الوثنیه و محمد ثابت مصری در الجوله فی ربوع شرق الادنی و موسی جار اللّه ترکستانی در الوشیعه فی نقد عقاید الشیعه و احمد امین مصری در فجر الاسلام و ضحی الاسلام و غیره هم.

۳۳۸

بایستی شبهای بسیار وقت شما را بگیرم و عمر شماها را ضایع نمایم باستماع گفتار و هزلیّات این قبیل از علماء که می خواستند راهنمای دیگران گردند.

غلطکاری های شهرستانی

چه بسا از کتب آنها که بسیار معروفیت جهانی پیدا نموده در صورتی که تحقیقاً قدر و قیمتی از جهت علم و اطلاع مؤلف آن ندارد، مانند ملل و نحل محمّد بن عبد الکریم شهرستانی متوفی سال ۵۴۸ قمری که در نزد ارباب تحقیق به قدر پشیزی قدر و قیمت ندارد.

صفحات آن کتاب را که آدمی باز می نماید، می بیند چه نسبتهای ناروا و تهمتهای بی جا که به شیعیان داده. گذشته از نسبت علی پرستی و عقیده بتناسخ و تشبیه و خرافاتی که عقل و شرع از آنها دور و روح شیعیان از آنها بر کنار است، به آنها داده است و معلوم است که قوه تشخیص و تعمّق در حقایق نداشته. به علاوه، واضح است علم و اطلاع کافی هم بر وقایع تاریخ نداشته. گوشه دنیا نشسته، هر کس هرچه گفته، بدون تحقیق کافی روی خیال نگاشته نامش را کتاب ملل و نحل گذارده، وقتی انسان عاقل به گفته های کذب و دروغ در قسمتی از کتاب بر خورد می نماید، بقیه کتاب در نظر او از اعتبار افتاده می شود که از کجا در سایر قسمتهای کتاب هم همین قسم روی خیال قلم اندازی ننموده باشد.

برای نمونه به یک وقعۀ سادۀ تاریخی اشاره می نمایم که خوانندگان محترم از همین امر جزئی پی بمطالب کلّی کتاب برده و مؤلف بی بندوبار را بشناسند:

ضمن وقایع و حالات اثنی عشریه می نویسد:

بعد از حضرت امام محمد تقی حضرت امام علی بن محمد النقی و مشهد مکرمش در قم است.

و حال آنکه هر عارف و عامی، حتی دشمنان و اطفال هم می دانند که قبر مبارک حضرت هادی امام علی النقی سلام اللّه علیه در سامراء پهلوی قبر فرزند والاتبارش امام حسن عسکریعليه‌السلام می باشد دارای حرم و گنبد طلای بسیار عالی است که مرحوم ناصر الدین شاه قاجار افتخار مذهّب نمودن آن را داشته است.

۳۳۹

بس است بیش از این طول کلام ندهم. برای نمونه از هزار، یک را اشاره نمودم تا جناب شیخ نفرمایند شیعیان دروغ می گویند و تهمت می زنند، بلکه اکابر علمای خودشان این کاره هستند.

و برای اینکه بدانند داعی، تنها به آقای أبو هریره جسارت ننمودم و تهمت نزدم بلکه اکابر علمای اهل سنّت هم وقایع حالات او را ضبط نموده اند، به نحو اختصار ببعض از آن اشاره می نمایم:

اخبار در مذمت ابو هریره و حالات آن

ابن ابی الحدید معتزلی درشرح نهج البلاغه (۱) از شیخ و استاد خود امام ابو جعفر اسکافی نقل می نماید که معاویه بن ابی سفیان جمعی از صحابه و تابعین را مأمور نمود که اخبار قبیحه در طعن و بیزاری جستن از علیعليه‌السلام جعل نمایند و میان مردم انتشار دهند. فلذا آنها پیوسته مشغول این امر بودند و انتشار قبایح می دادند. از جملۀ آن اشخاص (که جعل احادیث قبیحه در طعن و مذمت علیعليه‌السلام می نمودند)، ابو هریره و عمرو بن عاص و مغیره بن شعبه بودند.

شرح مفصّل قضایا را می دهد تا از اعمش روایت نموده که وقتی أبو هریره با معاویه وارد مسجد کوفه شد، کثرت استقبال کنندگان را دید، بر دو پای خود برخاست در حالتی که دو دستی بر سر می زد(برای جلب توجه مردم). آنگاه گفت:

ای مردم عراق! آیا گمان می برید من دروغ بر خدا و پیغمبر بگویم و آتش جهنم را بر خودم بخرم. بشنوید از من آنچه را که من از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدم که فرمود: انّ لکلّ نبیّ حرما و المدینه حرمی فمن احدث فیها حدثا فعلیه لعنه اللّه و الملائکه و الناس اجمعین-قال و اشهد باللّه انّ علیّا احدث فیها حدثا(۲) .

وقتی این خبر به معاویه رسید که ابو هریره همچو خدمتی به او نموده، آن هم

____________________

۱- شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۳.

۲- “برای هر پیغمبری حرمی است و حرم من مدینه است. هر کس احداث حادثه ای در مدینه بنماید بر او باد لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم!”آنگاه ابو هریره گفت: “خدا را گواه می گیرم که علی در مدینه احداث حادثه نمود!” (یعنی مردم را تحریک نمود که بفرمودۀ پیغمبر باید علی را لعن نمود).(شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۸۸-۲۸۹).

۳۴۰

در کوفه مرکز خلافت علیعليه‌السلام ، فرستاد او را آوردند اکرامش نمود جائزه اش داد و او را والی مدینه گردانید - انتهی.

آیا این اعمال دلیل بر مردودیت او نمی باشد و سزاوار است چنین آدمی را که برای خوش آیند معاویه با یکی از خلفای راشدین بلکه اکمل و افضل و اشرف آنها، آن قسم رفتار نموده چون که روزی از صحابه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده نیک و ممدوح بدانید؟!

شیخ : چه دلیلی بر ملعونیت او در دست شیعیان است که او را مردود و ملعون بخوانند؟

داعی : دلائل بسیاری در دست می باشد یکی از دلائل آنکه سبّ کنندۀ پیغمبر باتفاق فریقین حتما ملعون و مردود و اهل آتش می باشد.

و بنابر اخباری که قبلا عرض نمودم اکابر علمای خودتان نقل نموده اند که رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

هر کس علی را سبّ نماید، مرا سبّ نموده و کسی که مرا سبّ نماید خدا را سبّ نموده.

چون ابو هریره از جمله کسانی بوده که علاوۀ بر سبّ و لعن نمودن مولانا و مولی الموحدین امیر المؤمنین علی بن أبی طالبعليه‌السلام ، بواسطه جعل و وضع حدیث چنانچه عرض شد مردم را وادار بسبّ آن حضرت می نمود!!

شرکت ابو هریره با بسر بن ارطاه در ظلم و کشتار مسلمین

از جمله دلایل آن که اکابر مورخین خودتان چون طبری و ابن أثیر و ابن أبی الحدید و علاّمۀ سمهودی و ابن خلدون و ابن خلّکان و دیگران نوشته اند: موقعی که معاویه بن ابی سفیان، بسر بن ارطاه سفّاک، خونخوار، قسیّ القلب شقیّ النفس را برای سرکوبی اهل یمن و شیعیان مولانا امیر المؤمنینعليه‌السلام با چهار هزار مرد جنگی شامی از طریق مدینه روانه نمود، در مدینه و مکه و طائف و تباله (که شهری است در تهامه) و نجران و قبیلۀ ارحب (که از قبایل همدان بود) و صنعا و حضرموت و اطراف آنها منتها درجۀ اهانت و سفّاکی و قتل عام و ظلم و تعدی را اعمال نمودند به پیر و جوان بنی هاشم و شیعیان امیر المؤمنین اکتفا ننمودند؛ حتّی دو طفل صغیر از عبید اللّه بن عباس، ابن عم اکرم رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را که والی یمن

۳۴۱

بود از طرف امیر المؤمنینعليه‌السلام سر برید، تا آنجا که شماره کشته شدگان بامر آن ملعون را در آن سفر زیاده از سی هزار نفر آورده اند!

از آنها تعجّبی نیست، چه آنکه از امویها و اتباع آنها بیش از اینها دیده شده، ولی عجب از آقای ابو هریره مطلوب شما است که در این مسافرت بمعیّت و معاونت بسر سفّاک خونخوار، حاضر و ناظر عملیات فجیع او بود. مخصوصاً در ظلم و ستمی که باهل مدینه منوره وارد آوردند و آن مردم بی گناه بلادفاع، مانند جابر بن عبد اللّه انصاری و ابو ایوب انصاری و دیگران، همگی ترسان و لرزان، بعضی فراری و برخی در خانه ها پنهان و خانه های آنها را مانند خانه ابو ایوب انصاری که از صحابه خاص رسول اللّه بود، آتش زد، أبو هریره می دید و حرفی نمی زد، بلکه معاون و کمک یار او بود. مخصوصاً بعد از حرکت آن لشکر نکبت اثر به سمت مکّه معظّمه، أبو هریره بهمان عنوان نیابت، در آنجا ماند و بعد هم از طرف معاویه، به جبران این خدمتگزاری و مساعدت با بسر بن ارطاط، والی مدینه گردید.

شما را به خدا انصاف دهید! آیا این مرد دنیاپرست که در مدت سه سال(1) که مشرف به زیارت و مصاحبت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده و زیاده از پنج هزار حدیث از آن حضرت نقل نموده،آیا احادیث معروف را که تمام علمای فریقین از قبیل علامه سمهودی درتاریخ المدینه (2) و احمد حنبل درمسند (3) و سبط ابن جوزی درتذکره (4) و دیگران با سلسله اسناد از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل نموده اند، نشنیده بود که مکرر می فرمود:من اخاف اهل المدینه ظلما اخافه اللّه و علیه لعنه اللّه و الملئکه و الناس اجمعین

____________________

1- در طبقات ابن سعد و اصابه ابن حجر و سایر کتب معتبره اکابر علمای اهل تسنن وارد است که ابو هریره در فتح خیبر مسلمان شد و بروایت بخاری در باب علامات النبوه فی الاسلام بیش از سه سال موفق بملاقات رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبوده و بروایت ابن حجر در اصابه و حاکم در مستدرک و ابن عبد البر در استیعاب و دیگران در سن هفتاد و هشت سالگی و در سال 57 قمری در وادی عقیق مرد جنازه اش را بمدینه حمل نموده و در بقیع دفن نمودند.

2- تاریخ المدینه، ج58، ص110.

3- مسند احمد، ج4، ص55.

4- تذکرة الخواص، ص258.

۳۴۲

لا یقبل اللّه منه یوم القیمه صرفا و لا عدلا-لعن اللّه من اخاف مدینتی-لا یرید اهل المدینه احد بسوء الاّ اذابه اللّه فی النار ذوب الرصاص (1) .

پس در این صورت چگونه شرکت نمود در لشکری که آن همه ظلم و تعدّی و ایجاد خوف و ترس در اهل مدینه نمودند؟ بعلاوه مخالفت با خلیفۀ حق و وصی رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عترت طاهره آن حضرت، به جعل احادیث و وادار نمودن مردم را به سبّ کسی که پیغمبر سبّ او را سبّ بر خود قرار داده؟ شما را بخدا انصاف دهید چنین کسی که از قول رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوضع و جعل احادیث مشغول بوده، مردود خدا و رسول نمی باشد؟!

شیخ : بی لطفی می فرمایید که موثق ترین اصحاب پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بی دین و وضّاع و جعّال می خوانید.

مردود بودن ابو هریره و تازیانه زدن عمر او را

داعی : داعی تنها نسبت به ابو هریره بی لطفی ننمودم؛ بلکه اول کسی که این نوع بی لطفی را نسبت به او عنایت نموده، خلیفه ثانی، عمر بن الخطّاب بود که ارباب تاریخ مانند ابن اثیر در حوادث سال 23 و ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (2) چاپ مصر و دیگران نقل نموده اند که چون خلیفه عمر در سال 21 ابو هریره را والی بحرین نمود، به او خبر دادند مال بسیاری جمع نموده و اسبهای زیادی خریده، و لذا در سال 23 او را معزول نموده همین که خدمت خلیفه رسید خلیفه گفت:یا عدوّ اللّه و عدوّ کتابه اسرقت مال اللّه ؛ یعنی ای دشمن خدا و دشمن کتاب خدا آیا دزدی نمودی مال خدا را گفت: “هرگز دزدی نکردم بلکه عطایائی مردم به من دادند.”

و نیز ابن سعد درطبقات (3) و ابن حجر عسقلانی دراصابه (4) و ابن عبد ربّه

____________________

1- “هر کس اهل مدینه را بترساند از روی ظلم، خداوند او را بترساند و بر او لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم! و قبول نمی نماید خداوند از او روز قیامت هیچ چیزی را. لعنت خدا بر کسی که بترساند اهل مدینه را! احدی اراده بدی به اهل مدینه نمی نماید. مگر آن که خداوند او را مانند سرب در آتش خواهد نمود.

2- شرح نهج البلاغة، ج4، ص286.

3- طبقات، ج4، ص355.

4- اضابه، ج1، ص75.

۳۴۳

درعقد الفرید (1) می نویسد خلیفه گفت: “ای دشمن خدا، وقتی تو را والی بحرین نمودم کفش و نعلینی به پا نداشتی، اینک شنیده ام اسبهائی به هزار و ششصد دینار خریداری نمودی، از کجا آوردی؟” گفت: “عطایای مردم است که نتایج آن بسیار گردیده!” خلیفه متغیر گردید؛ از جا برخاست آن قدر تازیانه بر پشت او زد تا خون آلود شد. آنگاه امر کرد ده هزار دینار که در بحرین ذخیره نموده بود، از او گرفته و تحویل بیت المال دادند. نه تنها در زمان خلافت او را زد بلکه مسلم درصحیح (2) می نویسد که در زمان رسول خدا عمر بن الخطّاب ابو هریره را آن قدر زد تا به پشت بر زمین خورد. ابن ابی الحدید در اوایلشرح نهج البلاغه (3) گوید:

قال ابو جعفر(الاسکافی)و ابو هریره مدخول عند شیوخنا غیر مرضیّ الروایه ضربه عمر بالدّره و قال قد اکثرت من الروایه احری بک ان تکون کاذبا علی رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (4) .

ابن عساکر درتاریخ کبیر (5) و متقی درکنز العمّال (6) نقل می نمایند: خلیفه عمر او را با تازیانه زد و زجرش نمود و منع از نقل حدیث از رسول اللّه نمود و گفت:

“چون روایت زیاد نقل می نمائی از پیغمبر و تو سزاوارتری از اینکه دروغ بگوئی از طرف آن حضرت (یعنی مثل تو ناجنسی باید از قول آن حضرت دروغ بگوید)، لذا باید ترک کنی نقل حدیث را از قول آن حضرت و الاّ تو را می فرستم بزمین دوس (که قبیله ای است در یمن که ابو هریره از آنجا بوده) و یا بزمین بوزینگان؛ یعنی کوهستانی که بوزینگان در آنجا زیاد هستند.”

و نیز ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (7) از استاد خود امام ابو جعفر اسکافی

____________________

1- عقد القرید، ج1، ص34.

2- صحیح مسلم، ج1، ص60.

3- شرح نهج البلاغه، ج4، ص286.

4- ابو جعفر اسکافی (شیخ معتزله) گفته است: “ابو هریره در نزد شیوخ ما مدخول است (یعنی از حیث عقل) و روایت او مورد رضا و قبول ما نمی باشد و عمر او را تازیانه زد و گفت: زیاده روی در روایت نموده ای و تو سزاوار تری از آنکه دروغ نسبت بدهی برسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .”

5- تاریخ کبیر، ج50، ص172.

6- کنز العمال، ج2، ص383.

7- شرح نهج البلاغه، ج4، ص286.

۳۴۴

نقل نموده که حضرت مولی الموحدین امیر المؤمنین سلام اللّه علیه فرمود:الا انّ اکذب الناس او قال اکذب الاحیاء علی رسول اللّه( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )ابو هریره الدوسی (1) .

ابن قتیبه درتأویل مختلف الحدیث (2) و حاکم درمستدرک (3) و ذهبی درتلخیص المستدرک (4) و مسلم درصحیح (5) در فضایل ابو هریره همگی نقل می نمایند که مکرر عایشه او را رد نموده و می گفت” ابو هریره کذاب است و از قول رسول خدا بسیار جعل حدیث می نماید.”

بالاخره ابو هریره را ما تنها مردود نخوانده ایم، بلکه در نزد خلیفه عمر و مولانا امیر المؤمنین و ام المؤمنین عایشه و صحابه و تابعین مردود بوده است؛

چنانچه شیوخ معتزله و علماء آنها و حنفها عموماً أحادیث أبو هریره را مردود می دانند و هر حکمی که سندش منتهی به أبو هریره می شود، باطل می دانند؛ چنانچه نووی در شرح صحیح مسلم مخصوصاً جلد چهارم مبسوطاً متعرّض است.

و امام اعظم أبو حنیفه، پیشوای بزرگ جماعت شما می گفت: “صحابه رسول اللّه عموما ثقه و عادل بودند. من از هر کدام و بهر سند باشد حدیث می گیرم، مگر حدیثی که سندش منتهی گردد به ابو هریره و انس بن مالک و سمره بن جندب که از آنها نمی پذیرم .”

پس آقایان بما اعتراض ننمائید که چرا ابو هریره صحابی را انتقاد می نمایید. ما آن ابو هریره ای را انتقاد می نمائیم که خلیفه ثانی، عمر او را تازیانه زده و سارق بیت المال و کذابش خوانده؛ ما آن ابو هریره ای را انتقاد می نمائیم که امّ المؤمنین عایشه و امام اعظم ابو حنیفه و کبار از صحابه و تابعین و أکابر از شیوخ و علماء معتزله و حنفیها او را انتقاد نموده و مردود خوانده اند؛ خلاصه، ما آن ابو هریره ای را انتقاد می نمائیم که مولانا و مولی الموحدین امیر المؤمنین و ائمه طاهرین از عترت رسول اللّه سلام اللّه علیهم اجمعین که عدیل القرآن اند او را کذّاب و مردود خوانده اند؛ ما آن ابو هریره ای را

____________________

1- (بدانید که دروغگوترین مردم یا فرمود: دروغگوترین زندگان برسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ابو هریره دوسی می باشد.) (دوس قبیله ایست در یمن).

2- تأویل مختلف الحدیث، ص28.

3- مستردک، ج2ف ص229.

4- تخلیص المستدرک، ج3، ص509.

5- صحیح مسلمف ج4، ص1939، ح129.

۳۴۵

انتقاد می نمائیم که شکم پرست بوده و با علم به افضلیّت امیر المؤمنین، از آن حضرت صرفنظر نموده حاشیه نشین سفره چرب و نرم معاویه ملعون گردیده که با تقویت جعل احادیث او، امام المتقین و خلیفه المسلمین را (که خود شما قبول دارید یکی از خلفای راشدین است) سبّ و لعن نمایند.

بس است؛ بیش از این وقت مجلس را نگیرم. خیلی هم معذرت می خواهم که قدری وقت شما را گرفتم، چون فرمودید ما بی لطفی می نماییم، خواستم ثابت کنم که ما تنها نیستیم، بلکه خلفاء و صحابه و اکابر علماء خودتان مقر و معترف بمردودیت او می باشند.

پس وقتی چنین افراد جعّال و وضّاعی برای رسیدن بجاه و مقام و معمور شدن دنیای آنها از قول رسول خدا جعل حدیث کرده و با احادیث صحیحه مخلوط نمودند، به هر حدیثی نتوان اعتماد نمود، به همین جهت آن حضرت فرمود:کلّما حدثتم بحدیث منی فاعرضوه علی کتاب اللّه .(1)

(چون در موضوع مهمی سر گرم بحث بودیم از موقع نماز آقایان قدری گذشت) (صحبت که باینجا رسید برخاستند برای نماز بعد از اداء نماز عشاء و صرف چای مجلس) (رسمیت پیدا نمود)

داعی : نظر به بیانات قبل، اینک ما و شما ناچاریم بهر حدیثی از أحادیث منقوله از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برخوردیم اول رجوع به قرآن مجید نماییم، اگر مطابقت با اصل در قرآن نمود، بپذیریم و الا رد نماییم.

در جواب حدیث مجعولی که خدا فرموده: من از ابی بکر راضیم، آیا او هم از من راضی هست یا نه

این حدیثی را هم که شما نقل نمودید(و لو یک طرفه می باشد)، ناچار باید مطابقه با قرآن مجید نماییم؛ چنانچه مانعی از قبول نباشد، قطعاً می پذیریم. فلذا جمعی در جواب گفته اند: خدای متعال در آیه 16 سوره 50 (ق)می فرماید:

____________________

1- کشف الخفاء، ج1، ص86.{هر وقت از من حدیثی به شما گفتند، پس او را عرض کنید به قرآن مجید، (یعنی اگر مطابقت با قرآن نمود بپذیرید والا رد نمایید).}

۳۴۶

( وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسٰانَ وَ نَعْلَمُ مٰا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ) .(1) آقایان! می دانید حبل الورید مثلی معروف است که مستعمل در فرط قرب است و اضافه آن بیانیست و ممکن است که اضافه لامی باشد.

و حقیقت معنی این آیه شریفه، راجع است باینکه علم خداوند متعال بر وجهی محیط است باحوال انسان که هیچ چیزی از خفایای صدور و سرائر قلوب بر ذات اقدس او جلّ و علا مخفی و پوشیده نمی باشد.

و در آیه 61 سوره 10(یونس)می فرماید:( وَ مٰا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ مٰا تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لاٰ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاّٰ کُنّٰا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَ مٰا یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقٰالِ ذَرَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاٰ فِی السَّمٰاءِ وَ لاٰ أَصْغَرَ مِنْ ذٰلِکَ وَ لاٰ أَکْبَرَ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ ) .(2)

به حکم این آیات شریفه و تأیید دلایل عقلیه، هیچ فعل و قولی از خدا پوشیده نمی باشد و پروردگار عالمیان به علم حضوری، عالم به جمیع افعال و اعمال و اقوال عباد است. اینک ملاحظه فرمائید این حدیثی را که بیان نمودید با این دو آیه و سایر آیات شریفه چگونه تطبیق نمائیم و بچه نحو ممکن است رضا و عدم رضای ابی بکر بر خدا مخفی باشد که محتاج بسؤال از خود او باشد.

علاوه بر آنکه رضای حق تعالی مربوط بهرضای خلق است. قطعاً تابنده به مقام رضا نرسد، محبوب خدا نخواهد شد، پس چگونه خداوند اظهار رضایت از أبی بکر می کند و حال آنکه هنوز نمی داند أبی بکر بمقام رضا رسیده و از خدا راضی هست یا نه؟

اخبار در فضیلت ابی بکر و عمر و رد آنها

شیخ : دیگر تردیدی نیست که رسول خدا فرمود: ان الله یتجلی للناس عامة

____________________

1- ما انسان رای خلق کرده ایم و از وساوس و اندیشه های نفس او کاملاً آگاهیم و از رگ گردن باو نزدیک تریم.

2- (ای رسول ما) در هیچ حال نباشی و هیچ آیه از قرآن تلاوت نکنی و به هیچ عملی تو و امت وارد نشوید، جز آنکه همان لحظه شما را مشاهده می کنیم و هیچ ذره ای در همه زمین و آسمان از خدای تو پنهان نیست و کوچکتر از ذره و بزرگتر از آن هرچه هست، همه در کتاب مبین (و لوح علم الهی) مسطور است.

۳۴۷

و یتجلی لأبی بکر خاصه؛(1) و نیز فرموده است: ما صب الله فی صدری شیئا إلاّ صبّه فی صدر ابی بکر؛(2) و نیز فرمود: انا و أبو بکر کفرسی رهان؛(3) (4) و نیز فرمود: ان فی السماء الدنیا ثمانین الف ملک یستغفرون لمن احب ابا بکر و عمر و فی السماء الثانیه ثمانین الف ملک یلعنون من ابغض ابا بکر و عمر؛(5) (6) و نیز فرمود: ابو بکر و عمر خیر الاولین و الآخرین.(7)

و عظمت مقام ابی بکر و عمر رضی اللّه عنهما از این خبر بهتر معلوم می گردد که فرمود: خلقنی الله من نوره و خلق ابا بکر من نوری و خلق عمر من نور ابی بکر و خلق امتی من نور عمر و عمر سراج اهل الجنه(8)

از این قبیل اخبار در کتب معتبرۀ ما بسیار رسیده که من باب نمونه ببعض از آنها إشاره نمودم تا حقیقت مقام خلفاء بر شما واضح و روشن گردد.

داعی : اولاً مضامین ظواهر این اخبار خود دلالت کامله بر فساد و کفر آنها دارد که می رساند از لسان مبارک رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنین مضامین صادر نگردیده؛ زیرا حدیث اول دلیل بر تجسّم است و قطعاً عقیده بر جسمیت حضرت باری تعالی کفر محض است؛ و حدیث دوم می رساند که ابی بکر شریک رسول اللّه بوده در آنچه بر آن حضرت نازل می شده و حدیث سیم می رساند که خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هیچ گونه تفوّقی بر ابی بکر نداشته؛ چه هر دو با هم مساوی بودند و دو خبر دیگر

____________________

1- بدرستی که خداوند تجلی فرماید از برای همه مردم عمومی و برای ابی بکر خصوصی. (کنزالعمال،ج11، ص558).

2- نریخت خداوند در سینه من چیزی را، مگر آنکه ریخت در سینه ابی بکر.(تفسیر رازی، ج12، ص23).

3- کشف الخفاء، ج2، ص419.

4- من و ابی بکر هر دو با هم مساوی هستیم مانند دو اسب که در مسابقه با هم برابر باشند.

5- تاریخ بغداد، ج7، ص349.

6- در آسمان دنیا هشتاد هزار ملک استغفار می نمایند برای کسی که دوست بدارد ابی بکر و عمر را و در آسمان دوم هشتاد هزار ملک لعن می نمایند دشمنان ابی بکر و عمر را.

7- ابو بکر و عمر بهترین اولین و آخرین اند.(تاریخ مدینه، ج44، ص195- لسان المیزان، ج2، ص94).

8- خلق نموده خدای تعالی مرا از نور خودش و خلق نموده ابی بکر را از نور من و خلق نموده عمر را از نور ابی بکر و خلق نموده است امت مرا از نور عمر و عمر چراغ اهل بهشت است.(خلاصه عقبات الانوار، ج1، ص90).

۳۴۸

مخالف است با اخبار کثیره ای که مجمع علیه فریقین است که بهترین اهل عالم محمّد و آل محمّد سلام اللّه علیهم اجمعین اند.

و خبر آخری، مخالف با قرآن مجید است؛ چه آنکه در آیه 13 سوره 76(دهر) می فرماید:( لاٰ یَرَوْنَ فِیهٰا شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً ) بهشت جای آفتاب و ماه نمی باشد؛ حجر و شجر و مدر و در و دیوار بهشت تماماً روشن و نورانی می باشد؛ اهل دنیا هستند که احتیاج بچراغ دارند و الا اهل بهشت احتیاج به چراغ ندارند.

علاوه بر این ظواهر، اکابر علماء درایت و رجال خودتان از قبیل عالم جلیل مقدسی درتذکره الموضوعات (1) و فیروزآبادی شافعی در کتابسفر السّعادات (2) و حسن بن کثیر ذهبی درمیزان الاعتدال (3) و ابو بکر احمد بن علی خطیب بغدادی درتاریخ (4) خود و ابو الفرج ابن جوزی درکتاب الموضوعات (5) و جلال الدین سیوطی دراللآلی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه ،(6) حکم بر موضوعیت و مجعولیت این احادیث نموده اند و صریحاً درباره هر یک از آنها گویند که از جهه سلسله روات و اسناد این احادیث از موضوعات و مفتریات است؛ چه آنکه علاوه بر افراد نااهل و جعّال و کذّابی که در سلسله روات موجود است، بطلان آنها با قواعد عقلیه و آیات قرآنیه ظاهر و آشکار است.

شیخ : دیگر در این حدیث خلافی نیست که رسول خدا فرمود:

ابو بکر و عمر سیدا کهول اهل الجنه(7)

در جواب خبری که ابو بکر و عمر دو سید پیران اهل بهشتند

داعی : در این حدیث هم اگر قدری فکر و تأمل کنیم، گذشته از آنکه اکابر علماء

____________________

1- تذکرة الموضوعات، ج2، ص98.

2- سفر السعادات، ص141.

3- میزان الاعتدال، ج1، ص166.

4- تاریخ بغداد، ج7، ص394.

5- الموضوعات، ج1، ص398.

6- الاّلی المصنوعه فی احادیث الموضوعه، ج1، ص286.

7- أبی بکر و عمر دو سید پیران اهل بهشت اند.

۳۴۹

درایت و رجال خودتان آن را از موضوعات می دانند، ظاهر عبارت آن می رساند که این عبارت از رسول خدا نمی باشد؛ چه آنکه از مسلّمات است که بهشت مرکز شیوخ و پیران نمی باشد و در آنجا مانند دنیا سیر تکاملی وجود ندارد که آدمی از جوانی بسن پیری برسد تا بکمال سیادت نائل آید.

و در روایات ما و شما اخبار بسیاری مصدّق این معنی است که از جمله قضیه اشجعیّه است که زن پیری بود آمد خدمت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت در ضمن صحبت فرمود:ان الجنه لا تدخلها العجائز ؛(1) یعنی عجایز و پیران داخل بهشت نمی شوند. آن زن متأثر شد. ناله کنان عرض کرد: “یا رسول اللّه، پس من وارد بهشت نمی شوم.” این را گفت و از خدمت حضرت بیرون رفت. حضرت فرمودند:اخبروها انها لیست یومئذ بعجوز .(2) یعنی خبر دهید او را که در آن روز پیر نخواهد بود. بلکه همه پیران را خلعت جوانی بپوشند و داخل بهشت نمایند. آنگاه آیه 35-38 سوره 56 (واقعه) را قرائت فرمود که خداوند فرماید:( إِنّٰا أَنْشَأْنٰاهُنَّ إِنْشٰاءً فَجَعَلْنٰاهُنَّ أَبْکٰاراً عُرُباً أَتْرٰاباً لِأَصْحٰابِ الْیَمِینِ ) (3)

و در حدیث از طرق ما و شما وارد است که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:یدخل اهل الجنه الجنه جردا مردا بیضا جعادا مکحّلین ابناء ثلاث و ثلثین (4)

شیخ : این بیانات شما بجای خود صحیح است و لکن این حدیث مخصصی است برای اهل بهشت.

داعی : معنای این فرمایش جنابعالی را نفهمیدم این حدیث مخصّص چه چیز است؛ یعنی خداوند جمعی را پیر وارد بهشت می نماید تا ابی بکر و عمر را سید آنها قرار دهد! و حال آنکه اگر بنا شود ابی بکر و عمر داخل بهشت گردند،

____________________

1- الدر المنثور، ج6، ص158.

2- همان.

3- انشاء بر صیغه ماضی بجهه تحقق وقوع است یعنی بیافریده ایم زنان بهشتی را (در کمال حسن و زیبایی) و همیشه آنان را باکره و دوشیزه گردانیده ایم دوستان و عاشقان شوهران خود با غنج و ناز و شیرین سخن جوان، همسالان هم مخصوص اصحاب یمین.

4- “اهل بهشت که در بهشت آیند، همه جرد و مرد و بی مو و سفید اندام، مجعد موی، چشمهای سرمه کشیده و در سن سی و سه سالگی باشند.” (مسند احمد، ج2، ص295).

۳۵۰

خداوند آنها را هم جوان خواهد نمود نه آنکه دیگران را پیر نماید تا سیادت آنها ثابت شود.

علاوه، عرض کردم اکابر علماء خودتان این حدیث را از موضوعات بشمار آوردند و رسول اکرم برای راهنمایی، ما اصلی معین فرموده تا خیال ما راحت گردد چنانچه قبلاً عرض کردم هر حدیثی که مطابقه با قرآن مجید ننماید، مردود است. فلذا علماء رجال ما و اهل درایت هم بسیاری از اخبار را که بنام رسول و أئمۀ طاهرین صلوات اللّه علیهم اجمعین از طریق خودمان رسیده، به دستور خودشان که فرمودند:اذا روی لکم عنی حدیث فاعرضوه علی کتاب الله فان وافقه فاقبلوه و الا فردوه ؛(1) رد می نمایند و مورد قبول قرار نمی دهند.

و قبلاً عرض کردم که بسیاری از اکابر علماء ارباب جرح و تعدیل خودتان هم کتب مبسوطه، تألیف و تصنیف نموده اند در ردّ احادیث موضوعه؛ مانند شیخ مجد الدین محمد بن یعقوب فیروزآبادی(صاحب قاموس در کتابسفر السعادة (2) و جلال الدین سیوطی در کتاباللآلی (3) و ابن جوزی درموضوعات (4) و مقدسی درتذکره الموضوعات (5) و شیخ محمّد بن درویش مشهور به حوت بیروتی در کتاباسنی المطالب (6) المطالب آورده اند که در سند حدیث:ابو بکر و عمر سیدا کهول اهل الجنة یحیی بن عنبسه می باشد و ذهبی گوید: “یحیی از جمله ضعفا است.” و ابن جان دجال گفته: “یحیی وضع حدیث می نموده.”

پس علاوه بر دلایلی که ما ذکر نمودیم، به بیان نقّادین علماء خودتان هم که ارباب جرح و تعدیلند، این حدیث از موضوعات است.

واقعاً احتمال قوی می رود که از مجعولات بکریون یا بنی امیه باشد؛ چه آنکه

____________________

1- زمانی که حدیثی از من برای شما روایت نمایند آن را بقرآن مجید عرض نمائید اگر موافق با قرآن بود قبول نمائید و الا او را رد نمائید.

2- سفر السعادة، ص142.

3- اللآلی المنصوعه، ج1، ص380.

4- الموضوعات، ج1، ص89.

5- تذکرة الموضوعات، ص28.

6- اسنی المطالب، ص159.

۳۵۱

برای ردّ و تضعیف بنی هاشم و عترت طاهره و اهل بیت رسول اللّه در مقابل هر حدیثی از احادیث ثابتۀ عند الفریقین در مدح و عظمت خاندان رسالت، حدیثی جعل می نمودند و مردمانی مانند ابو هریره و أمثال آنها هم برای قرب دستگاه فاسد بنی امیه پیوسته در این کار جدّیت می نمودند؛ زیرا از کینه و عداوتی که با آل محمّد داشتند، در مقابل حدیث شریف ثابتی که علاوه بر اجماع علماء شیعه اکابر علماء شما نیز نقل نموده اند این حدیث را جعل نمودند.

نوّاب : آن حدیث مسلّم کدام است که در مقابلش جعل حدیث نمودند.

در حدیث حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت اند

داعی : آن حدیث شریف ثابت مسلّم آنست که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه و ابوهما خیر منهما و بسیاری از علمای شما نقل نموده اند این حدیث را از قبیل خطیب خوارزمی درمناقب (1) و میر سید علی همدانی در مودت هشتم ازمودة القربی (2) و امام ابو عبد الرحمن نسائی سه حدیث درخصائص العلوی (3) و ابن صباغ مالکی درفصول المهمّه (4) و سلیمان بلخی حنفی در باب 54ینابیع المودة (5) از ترمذی و ابن ماجه و امام احمد بن حنبل و سبط ابن جوزی درتذکرة (6) و امام احمد بن حنبل درمسند (7) و ترمذی درسنن (8) و محمد بن یوسف گنجی شافعی در باب 97کفایت الطالب (9) ، بعد از نقل این حدیث گوید: امام اهل حدیث ابو القاسم طبرانی در

____________________

1- مناقب، ص284، ح279.

2- مودة القربی، ص34.

3- خصائص العلوی، ص117.

4- فصول المهمه، ج1، ص662.

5- ینابیع المودة، ج2، ص38، ح20.

6- تذکرة الخواص، ص211.

7- مسند احمد، ج5، ص319.

8- سنن ترمذی، ج5، ص326.

9- کفایت الطالب، ص422.

۳۵۲

معجم الکبیر (1) در شرح حال امام حسنعليه‌السلام جمع نموده است جمیع طرق این حدیث شریف را از بسیاری از صحابه پیغمبر از قبیل امیر المؤمنین علی بن ابی طالب و خلیفه ثانی عمر بن الخطّاب و حذیفۀ یمانی و أبو سعید خدری و جابر ابن عبد اللّه انصاری و أبو هریره و اسامه بن زید و عبد اللّه بن عمر،آنگاه محمد بن یوسف اظهار نظر نموده گوید:

این حدیثی است حسن که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:الحسن و الحسین سیدا شباب أهل الجنه و أبوهما خیر منهما(و در بعض از اخبار) افضل منهما(2) و انضمام اسناد این حدیث بیکدیگر دلیل بر صحت این حدیث می باشد انتهی.

و نیز حافظ أبو نعیم اصفهانی در حلیه و ابن عساکر درتاریخ کبیر (3) و حاکم در مستدرک و ابن حجر مکی درصواعق (4) و بالاخره اتفاقی أکابر علماء شما می باشد که این حدیث از لسان درر بار رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جاری شده است.

شیخ : دیگر منکر این خبر احدی نمی شود که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:ما ینبغی لقوم فیهم ابو بکر ان یتقدم علیه غیره .(5) این خبر خود دلیل حق تقدم ابی بکر است بر عموم امت برای آنکه می فرماید: سزاوار نیست برای قومی که أبی بکر در میان آنها باشد و دیگری را بر او مقدّم دارند.

داعی : متأسفم که آقایان محترم چرا بدون فکر بهر خبری توجه می نمائید! اگر این خبر فرموده رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده، چرا خود عمل بآن نمی نمود که با بود أبی بکر، علیعليه‌السلام را مقدّم می داشت. در قضیّۀ مباهله مگر أبی بکر حاضر نبود که علی را مقدّم بر او داشت؟ در غزوه تبوک با بود ابی بکر کاردان پیر مرد، چرا علیعليه‌السلام را خلیفه خود قرار داد؟! در سفر مکه چرا ابی بکر را معزول و علی را منسوب برای ابلاغ رسالت و قرائت سوره برائت نمود؟! در مکه با بود ابی بکر چرا علی را با خود برای بت شکنی برد حتّی بروی شانۀ خود سوار کرد و امر به شکستن بت

____________________

1- المعجم الکبیر، ج19، ص292.

2- حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت اند و پدر آنها بهتر و افضل از آنها می باشد.

3- تاریخ کبیر، ج13، ص209.

4- مسترک، ج3، ص167.

5- صواعق المحرقه، ص137-138.

۳۵۳

هبل نمود؟ با بود ابی بکر چرا علیعليه‌السلام را برای حکومت و دعوت مردم یمن فرستاد و علاوه بر همه، با بود ابی بکر علی را چرا وصی خود قرار داد؟!

شیخ : حدیث بسیار ثابتی از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسیده که ابداً مورد انکار نیست که عمرو بن عاص گفت: روزی به پیغمبر عرض کردم: یا نبی اللّه، أحب زنان عالم بسوی شما کیست؟ فرمودند: عایشه، عرض کردم: أحب مردان بسوی شما کیست؟ فرمودند: پدر عایشه ابی بکر. پس به همین جهت که محبوب پیغمبرند حق تقدم دارند بر تمام امّت و این خود یک دلیل قاطع است بر خلافت أبی بکر رضی اللّه عنه.

در جواب خبری که أبی بکر و عایشه محبوب پیغمبر بودند

داعی : این حدیث علاوه بر آنکه از موضوعات و مجعولات بکریون است با احادیث ثابتۀ مسلّمۀ عند الفریقین معارض است. فلذا مردودیت آن ثابت می باشد.

در این حدیث از دو جهت باید امعان نظر نمود: اول، از جهت ام المؤمنین عایشه و دوم، از جهت خلیفه أبی بکر.

امّا در محبوبیّت عایشه بطریقی که أحب زنان باشد، نزد رسول خدا اشکال است؛ چون که عرض کردم معارض است این قول با احادیث صحیحه ثابته ای که در کتب معتبره فریقین (شیعه و سنّی) ثبت گردیده.

شیخ : با کدام أخبار معارض است؟ ممکن است بیان نمائید تا مطابقه نموده قضاوت عادلانه نمائیم.

داعی : احادیث بسیاری از طرق علماء و روات شما، بر خلاف گفتۀ شما دربارۀ حضرت صدیقۀ کبری امّ الائمّه النجباء فاطمه الزهراء سلام اللّه علیها وارد است.

فاطمه بهترین زنان عالم است

از جمله حافظ ابو بکر بیهقی در تاریخ و حافظ ابن عبد البر دراستیعاب (1) و

____________________

1- استیعاب، ج3، ص1893.

۳۵۴

میر سید علی همدانی درمودة القربی (1) و دیگران از علمای شما نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مکرر می فرمود: فاطمه خیر نساء امتی؛ یعنی فاطمهعليه‌السلام بهترین زنان امت من است.

امام احمد بن حنبل درمسند (2) و حافظ ابو بکر شیرازی در نزول القرآن فی علی نقل می نمایند از محمّد بن حنفیّه از امیر المؤمنینعليه‌السلام و ابن عبد البر دراستیعاب (3) ضمن نقل حالات فاطمه سلام اللّه علیها و خدیجه ام المؤمنین از عبد الوارث بن سفیان و ابو هریره، و ضمن حالات خدیجه ام المؤمنین از ابو داود نقلاً از ابو هریره و انس بن مالک و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 55ینابیع المودة (4) و میر سید علی همدانی در مودة سیزدهم ازمودة القربی از انس بن مالک و نیز بسیاری از ثقات محدثین به طرق خود از انس بن مالک روایت نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:خیر نساء العالمین اربع مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد عليهم‌السلام (5)

خطیب درتاریخ بغداد (6) نقل می نماید که رسول خدا این چهار زن را بهترین زنان عالم بحساب آورده آنگاه فاطمه را در دنیا و آخرت بر آنها تفضیل داده.

محمد بن اسماعیل بخاری درصحیح (7) و امام أحمد بن حنبل درمسند (8) از عایشه بنت ابی بکر نقل می نمایند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به فاطمه فرمود:یا فاطمه ابشری فان الله اصطفیک و طهرک علی نساء العالمین و علی نساء الاسلام و هو خیر دین .(9)

____________________

1- مودة القربی، ص13.

2- مسند احمد، ج1، ص322.

3- استیعاب، ج4، ص1821.

4- ینابیع المودة،ج2، ص54.

5-بهترین زنان عالمین چهارند: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

6- تاریخ بغداد، ج7، ص194.

7- صحیح بخاری، ج6، ص194.

8- مسند احمد، ج1، ص322.

9-ای فاطمه مژده و بشارت باد تو را که خداوند برگزیده تو را و پاکیزه گردانیده است بر زنان عالمیان عموماً و بر زنان اسلام خصوصاً و اسلام از همه دینی بهتر است .

۳۵۵

و نیز بخاری درصحیح (1) و مسلم در باب فضائل فاطمه درصحیح (2) و حمیدی درجمع بین الصحیحین (3) و عبدی در جمع بین الصّحاح الستّه و ابن عبد البر دراستیعاب (4) ضمن حالات حضرت فاطمهعليها‌السلام و امام احمد درمسند (5) و محمّد بن سعد کاتب در جلد دومطبقات (6) ضمن فرموده های رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مرض و بستر و بیماری و در جلد هشتم در نقل حالات بی بی فاطمه(عليها‌السلام )، ضمن حدیث طولانی (که وقت مجلس اجازه نقل آن را نمی دهد) مسنداً از عایشه ام المؤمنین نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: یا فاطمه ألا ترضین ان تکونی سیده نساء العالمین؛ یعنی آیا تو راضی نیستی که سیدۀ زنان عالمین باشی؟

و ابن حجر عسقلانی این عبارت را ضمن حالات بی بی دراصابه (7) نقل نموده است؛ یعنی تو بهترین زنان عالمین هستی.

و نیز بخاری و مسلم درصحیحین خود و امام ثعلبی درتفسیر (8) و امام احمد حنبل درمسند (9) و طبرانی درمعجم الکبیر (10) و سلیمان بلخی حنفی در باب 32ینابیع المودّة (11) ازتفسیر (12) ابن ابی حاتم ومناقب (13) وحاکم (14) و وسیط و واحدی

____________________

1- صحیح بخاری، ج5، ص53.

2- صحیح مسلم، ج7، ص143.

3- جمع بین الصحیحین، ج7، ص145.

4- استیعاب، ج4، ص1849.

5- مسند احمد، ج6، ص282.

6- طبقات الکبری، ج2، ص284، ج8، ص27.

7- الاصابه، ج8، ص266.

8- تفسیر ثعلبی، ج8، ص37، 310.

9- مسند احمد، ج1، ص229.

10- المعجم الکبیر، ج11، ص325.

11- ینابیع المودة، ج2، ص325.

12- تفسیر ابن ابی حاتم، ج100، ص276.

13- مناقب، ص200.

14- مستدرک، ج3، ص188-189.

۳۵۶

وحلیه الاولیاء (1) حافظ ابو نعیم اصفهانی وفرائد حموینی(2) و ابن حجر مکّی در ذیل آیه چهاردهمصواعق (3) از احمد و محمد بن طلحه شافعی درمطالب السئول (4) و طبری درتفسیر (5) و واحدی دراسباب النزول (6) و ابن مغازلی شافعی درمناقب (7) و محب الدین طبری درریاض (8) و مؤمن شبلنجی درنور الابصار (9) و زمخشری درتفسیر (10) و سیوطی دردر المنثور (11) و ابن عساکر درتاریخ (12) و علامۀ سمهودی درتاریخ المدینه (13) و فاضل نیشابوری درتفسیر (14) و قاضی بیضاوی درتفسیر (15) و امام فخر درتفسیر کبیر (16) و سید ابی بکر شهاب الدین علوی در ص 22 تا 23 باب اول رشفه الصادی من بحر فضائلبنی النبی الهادی (17) ازتفسیر بغوی (18) و ثعلبی وسیرۀ ملا ومناقب احمد (19) و کبیر واوسط (20) طبرانی و سدی و شیخ

____________________

1- حلیة الولیاء، ج3،ص 201.

2- فرائد حموینی، ج1، ص42.

3- صواعق المحرقه، ص169-170.

4- مطالب السؤول، ص43.

5- تفسیر طبری، ج24، ص16-17.

6- اسباب نزول، ص251.

7- مناقب( ابن مغازلی)، ص315،ح359.

8- ریاض النضرة، ص180.

9- نور الابصار، ص112.

10- تفسیر کشاف، ج3، ص467.

11- در المنثور، ج6، ص7.

12- تاریخ (ابن عساکر)، ج2، ص218، ح721.

13- تاریخ المدینه، ج42، ص661.

14- تفسیر( نیشابوری)، ج5، ص27.

15- تفسیر بیضاوی، ج5، ص27.

16- تفسیر رازی، ج27، ص166.

17- رشفة الصادی، ص22.

18- تفسیر بغوی، ج4، ص124.

19- مناقب احمد، ص316.

20- معجم اوسط، ج6، ص49.

۳۵۷

عبد اللّه بن محمد بن عامر شبراوی شافعی در کتابالاتحاف (1) از حاکم و طبرانی و احمد و جلال الدین سیوطی دراحیاء المیت (2) از تفاسیر ابن منذر و ابن ابی حاتم و ابن مردویه ومعجم الکبیر طبرانی و ابن ابی حاتم و حاکم، بالاخره عموم اکابر علماء شما (به استثناء عدّۀ قلیلی از متعصّبین و پیروان امویها و دشمنان اهل بیت) از ابن عباس (حبر امت) و دیگران نقل نموده اند که وقتی نازل شد آیه 23 سوره 42(شوری):( قُلْ لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبیٰ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیهٰا حُسْناً ) (3) جمعی از اصحاب عرض کردند:یا رسول اللّه، من قرابتک الذین فرض اللّه علینا مودّتهم؟ قال(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم)علیّ و فاطمه و الحسن و الحسین ؛ یعنی نزدیکان شما کیانند که خدا واجب گردانیده است مودت و دوستی آنها را بر ما (یعنی در این آیه شریفه)؟ فرمود: “آنها علی و فاطمه و حسن و حسین اند.”و در بعضی از اخبار دارد و ابناهما؛ یعنی پسران آنها.

از این قبیل اخبار در کتب معتبرۀ شما بسیار رسیده که وقت مجال نقل همه آنها را نمی دهد و در نزد علمای شما این معنی به حدّ شیاع رسیده.

اقرار شافعی بوجوب حب اهل البیت

تا آنجا که ابن حجر متعصّب هم درصواعق (4) و حافظ جمال الدّین زرندی درمعراج الوصول (5) و شیخ عبد اللّه شبراوی در کتابالاتحاف (6) و محمّد بن علی صبان مصری دراسعاف الراغبین (7) و دیگران از امام محمّد بن ادریس شافعی که از أئمه أربعه شما و رئیس و پیشوای شافعیها می باشد نقل نموده اند که می گفت:

____________________

1- الاتحاف، ص239.

2- احیاء المیت، ص25.

3- بگو(بامت)من از شما اجر رسالت جز این نخواهم که مودت و محبت مرا در حق خویشاوندان من منظور دارید-و هر که کار نیکو انجام دهد ما بر نیکوئیش بیفزائیم.

4- صواعق المحرقه، ص175.

5- معراج الاصول، ص25.

6- الاتحاف، ص833.

7- اسعاف الراغبین، ص121.

۳۵۸

یا اهل بیت رسول الله حبّکم

فرض من اللّه فی القرآن انزله

کفاکم من عظیم القدر انّکم

من لم یصلّ علیکم لا صلاه له(1)

اینک از آقایان محترم با انصاف سؤال می کنم، آیا خبر یک طرفه ای را که شما نقل نمودید، با این همه اخبار صحیحۀ صریحه متفق علیه فریقین(شیعه و سنی)که از حد احصاء خارج است مقابله می کند؟!

آیا عقل قبول می کند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم کسی را که خداوند در قرآن.

مجید مودت و محبت او را بر مردم فریضه قرار داده، بگذارد و دیگران را بر او ترجیح دهد؟!

آیا تصور هوا و هوس در آن حضرت می رود که بگوییم روی هوای دل، عایشه را که هیچ دلیلی بر افضلیت او نیست (جز آنکه همسر رسول خدا و امّ المؤمنین بوده مانند سایر زنان پیغمبر) از فاطمه ای که در قرآن مجید، خدای متعال مودّت و محبّت او را فریضه و واجب قرار داده و آیۀ تطهیر در شأن او نازل و افتخار ورود در مباهله را به حکم قرآن به او داده، بیشتر دوست دارد؟!

شما خود می دانید که انبیاء و اولیاء در پی هوای نفس نمی رفتند و جز خدا کسی را نمی دیدند؛ مخصوصاً رسول خدا خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که حقیقت حبّ فی اللّه و بغض فی اللّه بوده است و قطعاً دوست نمی داشته، مگر کسی را که خدا دوست داشته و دشمن نمی داشته، مگر کسی را که خدا دشمن داشته.

چگونه فاطمه ای که خدا محبّت و مودّت او را فریضه قرار داده، می گذارد و دیگری را بر او ترجیح می دهد؟ پس قطعاً اگر فاطمه سلام اللّه علیها را دوست داشته، برای آن بوده که محبوبیّت الهی داشته.

آیا عقل باور می کند که آن حضرت ترجیح دهد در محبت فردی، از افراد زنان خود را بر کسی که خود می فرمود، خدا او را برگزیده و محبّتش را بر مردم فریضه قرار داده؟!

____________________

1- ای اهل بیت رسول خدا محبت و دوستی شما واجب گردیده از جانب خدا که در قرآن نازل شده(اشاره بآیه فوق می باشد). کفایت می کند در عظمت قدر شما (آل محمد) آنکه هر کس بر شما صلوات نفرستد، نماز او قبول نخواهد شد.

۳۵۹

یا باید این همه اخبار صحیحه صریحه را که مورد قبول اکابر علماء فریقین می باشد و با آیات قرآن مجید تأیید گردیده، رد بنمایید یا این خبری را که بیان نمودید، از موضوعات مسلّمه بدانید تا تناقض از بین برداشته شود.

و اما دربارۀ خلیفه ابی بکر که فرمودید آن حضرت فرموده: احبّ مردان در نزد من ابی بکر می باشد مغایرت دارد با اخبار بسیار معتبری که از طریق روات ثقات و علماء بزرگ خودتان نقل گردیده که محبوب ترین مردان امت نزد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علیعليه‌السلام بوده است.

علی(عليه‌السلام )محبوبترین مردان نزد پیغمبر بوده

چنانچه شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 55ینابیع المودة از ترمذی نقل می کند از بریده که گفت: کان احبّ النساء الی رسول الله( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )فاطمه و من الرجال علی عليه‌السلام (1)

و نیز محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب 91 کفایت الطالب مسنداً از امّ المؤمنین عایشه نقل نموده که گفت:ما خلق الله خلقا کان احبّ الی رسول اللّه( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )من علیّ بن أبی طالب( عليه‌السلام ) (2) آنگاه گوید: “این حدیثی است که روایت نموده او را ابن جریر در مناقب خود و ابن عساکر دمشقی در ترجمه حالات علیعليه‌السلام .”

و نیز محی الدین و امام الحرم احمد بن عبد اللّه شافعی در ذخایر العقبی(3) از ترمذی نقل می نماید که از عایشه سؤال نمودند که “کدام یک از مردم نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم محبوب تر بودند؟” گفت: “فاطمه”. گفتند: “از مردها چه کس محبوبتر بود نزد آن حضرت؟” گفت:زوجها علی بن أبی طالب ؛ یعنی هم سرش علی ابن أبی طالب.

و نیز از مخلص ذهبی و حافظ ابو القاسم دمشقی از عایشه نقل می نماید که گفت:ما رأیت رجلا احبّ الی النبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من علیّ و لا احبّ الیه من

____________________

1- محبوب ترین زنان نزد پیغمبر فاطمه و از مردان علیعليه‌السلام بود.(ینابیع المودة، ج2، ص54، ح27).

2- خلق نفرموده خداوند خلقی را که محبوب تر باشد بسوی رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از علی ابن أبی طالب(عليه‌السلام ).(کفایة الطالب، باب 91، ص324، ح961).

3- ذخائر العقبی، ص35.

۳۶۰

361

362

363

364

365

366

367

368

369

370

371

372

373

374

375

376

377

378

379

380

381

382

383

384

385

386

387

388

389

390

391

392

393

394

395

396

397

398

399

400

401

402

403

404

405

406

407

408

409

410

411

412

413

414

415

416

417

418

419

420

421

422

423

424

425

426

427

428

429

430

431

432

433

434

435

436

437

438

439

440

441

442

443

444

445

446

447

448

449

450

451

452

453

454

455

456

457

458

459

460

461

462

463

464

465

466

467

468

469

470

471

472

473

474

475

476

477

478

479

480

481

482

483

484

485

486

487

488

489

490

491

492

493

494

495

496

497

498

499

500

501

502

503

504

505

506

507

508

509

510

511

512

513

514

515

516

517

518

519

520

521

522

523

524

525

526

527

528

529

530

531

532

533

534

535

536

537

538

539

540

541

542

543

544

545

546

547

548

549

550

551

552

553

554

555

556

557

558

559

560

561

562

563

564

565

566

567

568

569

570

571

572

573

574

575

576

577