شب های پیشاور جلد ۱

شب های پیشاور6%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 577

جلد ۱ جلد ۲
  • شروع
  • قبلی
  • 577 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 387289 / دانلود: 11321
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد ۱

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

41

42

43

44

45

46

47

48

49

50

51

52

53

54

55

56

57

58

59

60

61

62

63

64

65

66

67

68

69

70

71

72

73

74

75

76

77

78

79

80

81

82

83

84

85

86

87

88

89

90

91

92

93

94

95

96

97

98

99

100

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

121

122

123

124

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

139

140

141

142

143

144

145

146

147

148

149

150

151

152

153

154

155

156

157

158

159

160

161

162

163

164

165

166

167

168

169

170

171

172

173

174

175

176

177

178

179

180

181

182

183

184

185

186

187

188

189

190

191

192

193

194

195

196

197

198

199

200

201

202

203

204

205

206

207

208

209

210

211

212

213

214

215

216

217

218

219

220

221

222

223

224

225

226

227

228

229

230

231

232

233

234

235

236

237

238

239

240

241

242

243

244

245

246

247

248

249

250

251

252

253

254

255

256

257

258

259

260

261

262

263

264

265

266

267

268

269

270

271

272

273

274

275

276

277

278

279

280

281

282

283

284

285

286

287

288

289

290

291

292

293

294

295

296

297

298

299

300

301

302

303

304

305

306

307

308

309

310

311

312

313

314

315

316

317

318

319

320

321

322

323

324

325

326

327

328

329

330

331

332

333

334

335

336

337

338

339

340

341

342

343

344

345

346

347

348

349

350

351

352

353

354

355

356

357

358

359

360

361

362

363

364

365

366

367

368

369

370

371

372

373

374

375

376

377

378

379

380

جلسه ششم

لیله چهارشنبه ۲۸ رجب ۱۳۴۵

۳۸۱
۳۸۲

جلسه ششم

لیله چهارشنبه ۲۸ رجب ۱۳۴۵

(قبل از غروب، جناب غلام امامین که از تجار محترم اهل تسنّن و مرد شریف و متینی هستند و از شب اول، حاضر مجلس بودند، تشریف آوردند خیلی متواضع و خون گرم، شرح مبسوطی بیان نمودند که خلاصه اش این بود که زود آمدم و مزاحم شدم که خاطر شما را مسبوق نمایم که عدّه ای از ما را کاملاً مجذوب بیانات مستدلّ خود نموده اید و دلها کاملاً نرم گردیده حرفهای نشنیدنی شنیده شد. دیگران روی اصل تقیّه خودداری از گفتن می نمودند، ما هم بکلّی از همه جا بی خبر، ولی شما بحمد اللّه با شجاعت و شهامت، پرده ها را بالا زدید و در لفافۀ ادب، ما را بحقایق آشنا نمودید. شب گذشته که از اینجا رفتیم، مدتی در راه، آقایان علماء مورد حملات ما واقع شدند و سخنان خارج از نزاکت هم ردّ و بدل شد. ما بزحمتی میانه را گرفتیم دودستگی عجیبی بین خودمان به میان آمده، امشب آقایان از دست ما خیلی عصبانی هستند. موقع نماز که شد نماز مغرب و عشا را به ما اقتدا نمودند و مانند ما اداء فریضه نمودند کم کم آقایان تشریف آوردند. پس از تعارفات معموله و صرف چای و ابراز علاقۀ زیاده از حد از طرف جناب نواب عبد القیّوم خان، صحبت شروع شد.

نوّاب : قبله صاحب! میل داریم فرموده های دیشب را خاتمه دهید که مطلب ناقص نماند؛ چون همه انتظار خاتمه امر و معنای حقیقی آیه را داریم.

داعی : چنانکه آقایان میل داشته باشند(اشاره بآقایان علماء)و اجازه بدهند.

حافظ : (با عصبانیّت) چه مانعی دارد، اگر تتمه ای دارد بفرمائید برای استماع حاضریم.

داعی : شب گذشته دلایل ادبی را بر ردّ قول قائلین باینکه این آیه شریفه

۳۸۳

را در طریقه خلافت خلفاء راشدین ذکر نموده اند، بیان نمودیم. اینک می خواهیم از راه دیگر مطالب را مورد بحث قرار دهیم تا کشف حجب گردیده، حقیقت آشکار شود.

جناب شیخ عبد السّلام سلمه اللّه تعالی شب گذشته فرمودند: صفات چهارگانه در این آیه می رساند که آیه درباره خلفای اربعه و ترتیب خلافت وارد شده. اوّلاً از طرف مفسّرین بزرگ فریقین در شأن نزول این آیه شریفه چنین بیانی نشده.

ثانیاً خود بهتر می دانید که هر صفتی وقتی به تمام معنی با موصوف مطابقه نماید، مورد عنایت است و اگر صفتی با موصوف مطابقه ننماید مصداق حقیقت واقع نخواهد شد.

اگر بدون حبّ و بغض و بدیدۀ انصاف بنگریم و تحقیق نماییم، می بینیم که واجد صفات مندرجه در آیه مبارکه در تمام امّت فقط مولانا أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه بوده و أبداً این صفات با موصوف علیهم که جناب شیخ بیان نمودند، مطابقت نمی نماید.

حافظ : این همه آیات قرآنی را درباره علی کرم اللّه وجهه نقل نمودید مکفی نبوده که این آیۀ را هم می خواهید بزور سحر بیان درباره علی جاری نمایید. بفرمایید ببینیم چگونه با خلافت خلفای راشدین مطابقت نمی کند.

سیصد آیه در شأن علیعليه‌السلام

داعی : اینکه فرمودید: آیات قرآنی را ما در شأن مولانا امیر المؤمنینعليه‌السلام وارد نمودیم، خلط مبحث عجیبی نمودید مگر چشم بندی هم می شود. در تمام تفاسیر بزرگ و کتب معتبره خودتان، آیات کثیره ای از قرآن مجید را که در شأن مولانا أمیر المؤمنینعليه‌السلام نازل شده نقل نموده اند، نه اختصاص به ما داشته باشد.

آیا حافظ ابو نعیم اصفهانی ما نزل من القرآن فی علی و حافظ ابو بکر شیرازی نزول القرآن فی علی را که استقلالاً نوشته اند، شیعه بوده اند؟ آیا سایر مفسرین بزرگ مانند امام ثعلبی و جلال الدین سیوطی و طبری و امام فخر رازی و أکابر علمائی مانند ابن کثیر و مسلم و حاکم و ترمذی و نسائی و ابن ماجه و ابی داود و احمد بن حنبل و غیرهم حتّی ابن حجر متعصّب در صواعق آیات قرآنیه ای را که در

۳۸۴

شأن آن حضرت نازل گردیده، ضبط نموده اند، شیعه بودند؟ بعضی از علماء مانند طبرانی و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در اول باب ۶۲کفایة الطالب (۱) مسندا از ابن عباس و محدث شام درتاریخ کبیر (۲) خود و دیگران که تا سیصد آیه از قرآن را درباره آن حضرت ثبت نموده اند شیعه بوده اند یا از اکابر علماء و پیشوایان شما بوده اند.

خوب است آقایان قدری با تأمل و تفکّر بیان نمائید تا موجب ندامت و پشیمانی نگردد!

ما در اثبات مقام مولانا امیر المؤمنینعليه‌السلام احتیاجی بجعل و وضع نداریم که بزور آیه ای را درباره آن حضرت نقل نمائیم مقام آن حضرت کالشّمس فی رایعه النهار ظاهر و هویدا است.آفتاب درخشنده است خورشید زیر ابر نمی ماند.

امام محمّد بن ادریس شافعی گوید:

“من تعجّب می کنم از حال علیعليه‌السلام چه آنکه دشمنان آن حضرت (از امویها و نواصب و خوارج) از بغض و کینه فضایل آن حضرت را نقل نمی کنند؛ دوستان علی هم از ترس و تقیّه خودداری از ذکر مناقب می نمایند، مع ذلک تمام کتابها پر است از فضائل و مناقب آن حضرت که نقل تمام مجالس است.”

و اما موضوع این آیه، بنای سحرآمیزی نداریم، بلکه حقایقی را بیان می نماییم. استدلال هم بکتب معتبره خودتان نموده و می نماییم.

ملاحظه می فرمائید تاکنون استشهاد باخبار شیعه ننموده ام، بعدها هم ان شاء اللّه نخواهم نمود. مکرّر داعی در منابر و مجالس گفته ام که اگر تمام کتب شیعه را از میان ببرند، از روی کتب معتبره اکابر علماء عامّه اثبات مقام ولایت و خلافت و اولویّت مولانا امیر المؤمنینعليه‌السلام را بهتر می نمائیم.

و امّا در این آیه شریفه هم قول داعی تنها نیست که شما را در سحر بیان قرار دهم بلکه علماء خودتان تصدیق این معنا را دارند. خوب بخواطر دارم فقیه و مفتی عراقین محدث شام محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب ۲۳ کفایت الطالب(۳)

____________________

۱- کفایة الطالب، ص۲۲۹.

۲- تاریخ کبیر، ج۴، ص۲۹۰ و ج۱۳، ص۲۰۵.

۳- کفایة الطالب، باب۲۳، ص۱۲۲.

۳۸۵

ضمن نقل حدیث تشبیه که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علی را شبیه أنبیاء قرار داده، گوید: “اینکه علی را شبیه به نوح در حکم و حکمت قرار داده، برای اینست که انهعليه‌السلام :کان شدیدا علی الکافرین رؤفا بالمؤمنین کما وصفه اللّه تعالی ( وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ) ؛

یعنی بدرستی که علیعليه‌السلام بر کفار شدید العمل و بر مؤمنین رؤف و مهربان بود؛ هم چنانکه خدا در قرآن او را وصف نموده باین آیه که علی چون همیشه با پیغمبر بوده، بر کفّار شدید العمل و بر مؤمنین رئوف بوده.”

و أمّا اینکه جناب شیخ فرمودند:( وَالَّذِينَ مَعَهُ ) دربارۀ أبی بکر است، بدلیل آنکه چند روزی در غار خدمت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است (و حال آنکه دیشب گذشته عرض کردم که علماء خودتان نوشته اند بنحو تصادف و برای جلوگیری از پیش آمدهائی او را با خود بردند) بر فرض تسلیم که بگوئیم مخصوصاً حضرت او را با خود بردند، آیا چنین مسافری که چند روزی در مسافرت با آن حضرت بوده، مقامش برابری می کند با کسی که از اوایل عمر با رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و در تحت تعلیم و تربیت آن حضرت بوده؟

اگر با دیدۀ انصاف و حقیقت توجه نمایید، خواهید تصدیق نمود که مولانا علیعليه‌السلام در این خصیصه اولی از أبی بکر و تمام مسلمین است که مشمول این آیه واقع شود؛ زیرا از حین طفولیّت با رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و در تحت تربیت آن حضرت نموّ نموده، مخصوصاً از اوّل بعثت جز علیعليه‌السلام دیگری با آن حضرت نبوده. روزی علی با پیغمبر بود که أبی بکر و عمر و عثمان و ابو سفیان و معاویه و تمام مسلمین منحرف از دین توحید و غرق در بت پرستی بودند.

علیعليه‌السلام اول مؤمن برسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود

چنانکه اکابر علماء شما مانند بخاری و مسلم در صحیحین خود و امام احمد حنبل درمسند (۱) و ابن عبد البر دراستیعاب (۲) و امام ابو عبد الرحمن نسائی در

____________________

۱- مسند احمد،ج۴، ص۳۶۸.

۲- استیعاب، ج۳، ص۱۰۹۵ و ج۳، ص۱۰۹۵.

۳۸۶

خصائص العلوی (۱) و سبط ابن جوزی درتذکره (۲) و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب ۱۲ینابیع المودّه (۳) از ترمذی و مسلم و محمّد بن طلحه شافعی در فصل اولمطالب السؤول (۴) و ابن ابی الحدید در سیمشرح نهج البلاغه (۵) و ترمذی درجامع (۶) و حموینی درفرائد (۷) و میر سید علی همدانی درمودة القربی (۸) حتّی ابن حجر متعصّب درصواعق (۹) و دیگران از فحول اعلام شما با مختصر کم و زیادی در الفاظ از انس بن مالک و دیگران نقل نموده اند:بعث النبیّ فی یوم الاثنین و آمن علیّ یوم الثلاث (۱۰) .

و نیز آورده اند که:بعث النبیّ فی یوم الاثنین و صلّی علیّ معه یوم الثلاث (۱۱) انّه اوّل من آمن برسول اللّه من الذکور (۱۲) .

و نیز طبری درتاریخ (۱۳) و ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (۱۴) و ترمذی درجامع (۱۵) و امام احمد درمسند (۱۶) و ابن اثیر درکامل (۱۷) و حاکم نیشابوری درمستدرک (۱۸) و

____________________

۱- خصائص العلوی، ص۴۴-۴۲.

۲- تذکرة الخواص، ص۶۴.

۳- ینابیع المودة، حدیث اول، ج۲، ص۱۴۷؛ حدیث، ج۱، ص۱۸۹؛ حدیث سوم، ج۲، ص۱۴۵.

۴- مطالب السؤول، ص۵۲.

۵- شرح نهج البلاغه، حدیث اول، ج۱۳، ص۲۲۴؛ حدیث سوم، ج۴، ص۱۱۹؛ حدیث سوم، ج۴ فصل ۱۱۹.

۶- جامع (ترمذی)، ج۲، ص۲۱۴.

۷- فرائد حموینی، ج۱ف ص۱۳۰.

۸- مودة القربی، ص۲۲.

۹- صواعق المحرقة، ص۱۳۴.

۱۰- پیغمبر روز دوشنبه مبعوث برسالت شد و علی در روز سه شنبه ایمان آورد.

۱۱- پیغمبر روز دوشنبه مبعوث شد و روز سه شنبه علی با او نماز گذارد.

۱۲- علی اول مردی بود که ایمان آورد برسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

۱۳- تاریخ طبری، ج۲، ص۵۵.

۱۴- شرح نهج البلاغه، ج۴ ،ص۱۱۹-۱۲۰.

۱۵- جامع الاصول، ج۲، ص۲۱۵.

۱۶- مسند احمد، حدیث اول، ج۴، ص۳۷۰.

۱۷- کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۷؛ ج۲، ص۵۷.

۱۸- مستدرک، ج۳، ص۱۸۳؛ ج۳، ص۱۲۲.

۳۸۷

محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب ۲۵کفایت الطالب (۱) باسناد خود از ابن عباس روایت نموده اند که:اول من صلّی علیّ ؛ یعنی اول کسی که(در اسلام) نماز گذارد علیعليه‌السلام بود؛ و از زید بن ارقم وارد است کهاوّل من اسلم مع رسول اللّه علیّ بن أبی طالب عليه‌السلام ؛(۲) و از این قبیل اخبار در کتب معتبرۀ شما بسی بسیار است که برای نمونه کافی می باشد.

تربیت نمودن پیغمبر علی را از طفولیت

مخصوصاً لازم است توجه نمایید به آنچه را که فقیه دانشمند خودتان نور الدین بن صباغ مالکی درفصول المهمّه (۳) فصل تربیته النبی و محمّد بن طلحه شافعی در ص ۱۱ فصل اولمطالب السؤول (۴) و دیگران نقل نموده اند: سالی که در مکّه معظّمه قحطی شد روزی رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که هنوز بر حسب ظاهر مبعوث به رسالت نشده بود، به عبّاس عمّ اکرم خود فرمود:

“ برادرت ابو طالب کثیر العیال است و روزگار هم سخت و دشوار است برویم هر کدام ما تقاضا کنیم یک نفر از اولادهای او را قبول کنیم بکفالت تا بار عمّ عزیزم سبک شود.”

عباس قبول کرد به اتّفاق، بملاقات جناب ابو طالب رفتند و علّت آمدن خود را بیان نمودند، جناب ابو طالب موافقت فرمود عباس، جعفر طیار را به عهده گرفت و رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علیعليه‌السلام را عهده دار شد. آنگاه مالکی باین عبارت گوید:

فلم یزل علیّ مع رسول اللّه حتّی بعث اللّه عزّ و جلّ محمّدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نبیّا فاتبعه علیّعليه‌السلام و آمن به و صدّقه و کان عمره اذ ذاک فی السنه الثالثه عشر من عمره لم یبلغ الحلم و انّه اوّل من اسلم و آمن برسول اللّه من الذکور بعد خدیجه(۵) .

____________________

۱- کفایة الطالب، ص۱۲۵، باب۲۵.

۲- اول کسی که اسلام آورد به رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علی بن ابی طالب بود.

۳- فصول المهمه، ج۱، ص۱۸۶.

۴- مطالب السؤول، ص۵۲-۵۳.

۵- پیوسته علی با پیغمبر بود تا خدا آن حضرت را مبعوث به رسالت نمود. پس علی ایمان آورد و متابعت نمود پیغمبر را و تصدیق کرد او را در حالتی که از عمرش سیزده سال گذشته و بحد بلوغ نرسیده بود و او اول کسی بود که اسلام و ایمان آورد بآن حضرت از مردان بعد از خدیجه.

۳۸۸

سبقت علیعليه‌السلام در اسلام

آنگاه مالکی در همان فصل، نقل قول امام ثعلبی را می نماید که در تفسیر(۱) آیه ۱۰۰ سوره ۹(توبه):( وَ السّٰابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهٰاجِرِینَ وَ الْأَنْصٰارِ ) (۲) چنین آورده که ابن عبّاس و جابر ابن عبد اللّه انصاری و زید بن ارقم و محمّد بن منکدر و ربیعه المرائی گویند: اوّل کسی که ایمان آورد بعد از خدیجه برسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علیعليه‌السلام بوده، آنگاه گوید: علی کرم اللّه وجهه اشاره باین معنی نموده در اشعار خودش که ثقات از علماء از قول او نقل نموده اند که فرمود:

محمّد النبی اخی و صنوی

و حمزه سیّد الشهداء عمّی

و بنت محمّد سکنی و عرسی

منوط لحمها بدمی و لحمی

و سبطا احمد ولدای منها

فأیکم له سهم کسهمی

سبقتکم الی الاسلام طفلا

صغیرا ما بلغت اوان حلمی

و اوجب لی ولایته علیکم

رسول اللّه یوم غدیر خم

فویل ثم ویل ثم ویل

لمن یلقی الا له غدا بظلمی(۳)

و محمّد بن طلحه شافعی در مطالب السؤول(۴) ضمن فصل اول از باب اول و أکابر مورخین و محدثین علماء خودتان نقل نموده اند که این اشعار را آن حضرت در جواب معاویه نوشت، موقعی که در نامۀ خود بآن حضرت مفاخره نموده که پدرم در جاهلیّت سیّد القوم بود و در اسلام پادشاهی نمود و من خال المؤمنین

____________________

۱- تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۸۳.

۲- آنان که در صدر اسلام سبقت بایمان گرفتند از مهاجر و انصار.

۳- محمد رسول اللّه، برادر و پسر عموی من است و حمزه سید الشهداء، عم من است و فاطمه دختر پیغمبر، همسر من است و دو دخترزادگان پیغمبر، فرزندان من از فاطمه اند. پس کدامیک از شما چنین قسمتی مانند من دارید: اسبق از همه اسلام آوردم، در حالتی که طفل بودم قبل از اینکه بحد بلوغ برسم و واجب نمود پیغمبر برای من ولایت خود را بر شما روز غدیر خم. آنگاه سه مرتبه فرمود: وای بر کسی که ملاقات کند خدا را روز قیامت در حالتی که بمن ظلم نموده باشد.

۴- مطالب السؤول، ص۵۳.

۳۸۹

و کاتب الوحی و صاحب فضائل هستم.

حضرت بعد از مطالعه نامه فرمود: أبا الفضائل یفخر علیّ ابن آکله الاکباد؛ یعنی آیا به فضائل فخریه می کند پسر خورنده جگرها؟ (یعنی هند مادر معاویه که جگر حمزه سید الشهداء را در احد برای او آوردند و در دهان جوید). آنگاه اشعار مذکوره را برای او نوشت و در آن اشاره بغدیر خم نموده و اثبات می نماید که او است امام و خلیفه و اولی بتصرف در امور مسلمانان بعد از رسول خدا و بامر آن حضرت و معاویه با جدّیتی که به مخالفت آن حضرت داشت، نتوانست در این مفاخرات تکذیب آن حضرت را بنماید. و نیز حاکم ابو القاسم حسکانی که از فحول اعلام و محل وثوق علمای شما است در ذیل همین آیه مذکوره، از عبد الرحمن بن عوف نقل می نماید که ده نفر از قریش ایمان آوردند اول آنها علی بن أبی طالبعليه‌السلام بود.

و از انس بن مالک روایت می نمایند، اکابر علماء شما مانند احمد بن حنبل در مسند و خطیب خوارزمی در مناقب و سلیمان بلخی حنفی در باب ۱۲ینابیع المودّه (۱) که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

صلّت الملائکه علیّ و علی علیّ سبع سنین و ذلک انّه لم ترفع شهاده ان لا اله الاّ اللّه الی السماء الا منّی و من علیّ(۲) .

و ابن ابی الحدید معتزلی درشرح نهج البلاغه اخبار بسیاری از طرق روات و علماء خودتان نقل نموده است که علیعليه‌السلام از همۀ مسلمین اسبق در اسلام و ایمان بوده و در آخر همۀ اخبار و اختلاف اقوال گوید:

فدلّ مجموع ما ذکرناه انّ علیّاعليه‌السلام اوّل الناس اسلاما و انّ المخالف فی ذلک شاذّ و الشذّ لا یعتدّ به(۳) .

و امام ابو عبد الرحمن نسائی که یکی از ائمه صحاح ستّه است، شش حدیث اولخصائص العلوی را در این موضوع آورده و تصدیق نموده که اول کسی که ایمان آورد برسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و نماز گذارد با آن حضرت علیعليه‌السلام بود.

____________________

۱- ینابیع المودة ، ج۱، ص۱۹۴.

۲- (هفت سال ملائکه بر من و بر علی صلوات فرستادند؛ زیرا که در این مدت کلمه شهادت از احدی بآسمان بر نخواست مگر از من و علی.)

۳- مجموع از آنچه ذکر نمودیم دلالت دارد بر آنکه علیعليه‌السلام اول از همه اسلام آورد و مخالفین در این امر شاذ و کم اند و بقول شاذ اعتنائی نیست.

۳۹۰

و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب ۱۲ینابیع المودّه (۱) ۳۱ خبر ازترمذی (۲) وحموینی (۳) وابن ماجه (۴) واحمد حنبل (۵) وحافظ (۶) ابو نعیم وامام ثعلبی (۷) وابن مغازلی (۸) وابو المؤید خوارزمی (۹) ودیلمی (۱۰) به مضامین مختلفه نقل نموده است که خلاصه و نتیجه همه آنها آنکه، علیعليه‌السلام اسبق از همه امت اسلام ایمان آورد،و حتّی ابن حجر مکی متعصّب در فصل دوم ازصواعق (۱۱) اخباری به همین مضامین نقل نموده که سلیمان بلخی هم درینابیع (۱۲) بعض از آن اخبار را از او نقل نموده و در آخر باب ۱۲ ینابیع خبر پربرکتی از مناقب به اسناد خودش از ابی الزبیر مکّی از جابر بن عبد اللّه انصاری نقل نموده با اجازه آقایان این خبر را بخوانم تا حجّه تمام گردد که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

انّ اللّه تبارک و تعالی اصطفانی و اختارنی و جعلنی رسولا و انزل علیّ سیّد الکتب فقلت الهی و سیّدی انّک ارسلت موسی الی فرعون فسئلک ان تجعل معه اخاه هارون وزیرا یشدّ به عضده و یصدّق به قوله و انّی أسألک یا سیّدی و الهی ان تجعل لی من اهلی وزیرا تشدّ به عضدی فاجعل لی علیّا وزیرا و اخا و اجعل الشجاعه فی قلبه و البسه الهیبه علی عدوه و هو اوّل من آمن بی و صدّقنی و اوّل من وحّد اللّه معی و انّی سألت ذلک ربّی عزّ و جلّ فاعطانیه فهو سیّد الاوصیاء اللّحوق به سعاده و الموت فی طاعته شهاده و اسمه فی التوریه مقرون الی اسمی و زوجته صدّیقه الکبری ابنتی و ابناه سیّدا شباب اهل الجنّه ابنای و هو و هما و الائمّه من بعدهم حجج اللّه علی خلقه بعد النّبیّین و هم ابواب العلم فی امّتی من تبعهم نجی من النّار و من

____________________

۱- ینبیع المودة، ج۱، ص۱۹۷-۱۹۸.

۲- سنن ترمذی، ج۵، ص۳۰۴.

۳- فرائد السمطین، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۰.

۴- سنن ابن ماجه، ج۱، ص۷۳.

۵- مسند احمد، ج۴، ص۳۷۰.

۶- مناقب (حافظ)، ص۱۳.

۷- تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۸۴.

۸- مناقب( ابن مغازلی)، ص۳۲۰، صح۳۶۵.

۹- مناقب (خوارزمی)، ص۵۲، ح۱۷.

۱۰- ارشاد( دیلمی)، ج۲، ص۲۰.

۱۱- صواعق المحرقه، ص۱۲۰-۱۲۷.

۱۲- ینابیع المودة، ج۱، ص۱۹۷، ح۲۸.

۳۹۱

اقتدی بهم هدی الی صراط مستقیم لم یهب اللّه محبتهم لعبد الاّ ادخله اللّه الجنّه انتهی(۱) . ( فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ ) .(۲)

و اگر بخواهم تمام اخباری را که فقط از طریق روات و أکابر علماء خودتان در این باب رسیده، بدون استناد به کتب شیعه ذکر نمایم، تمام وقت شب گرفته می شود. گمان می کنم برای نمونه کافی باشد آنچه عرض کردم، تا آقایان بدانید که علیعليه‌السلام آن کس است که از اول با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده پس اولی و أحق است که آن بزرگوار را مشمول( وَالَّذِينَ مَعَهُ ) بدانیم، نه آن کس را که چند شبی در مسافرت غار با پیغمبر بوده.

اشکال در ایمان علیعليه‌السلام چون طفل بوده و جواب آن

حافظ : این مطلب ثابت است و احدی انکار این معنی را ننموده که علی کرم اللّه وجهه اسبق از همه امّت در اسلام بوده ولی نکتۀ قابل اسبق از همه امّت در اسلام بوده، ولی نکتۀ قابل توجه آنست که این سبقت دلیل بر فضیلت و شرافت علی کرم اللّه وجهه بر دیگران از صحابه

____________________

۱- “خداوند متعال برگزید و اختیار نمود مرا (از میان خلق) و قرار داد مرا پیغمبر و نازل گردانید بر من بهترین کتابها را. پس من عرض کردم الهی و سیدی، موسی را فرستادی بسوی فرعون پس درخواست نمود از تو اینکه برادرش هارون را وزیر او قرار دهی و محکم نمائی بوجود او بازوی او را و تصدیق نمایند بوسیله او دعوت او را، اینک من از تو درخواست می نمایم که از اهل من قرار دهی برای من وزیری که بوجود او محکم گردد بازوی من. پس قرار بده برای من علی را به مقام وزارت و اخوت، و شجاعت را در قلب او قرار بده و هیبتی باو مرحمت نما در مقابل دشمنانش؛و علی اول کسیست که ایمان بمن آورد و تصدیق مرا نمود و اول کسیست که با من خدا را بوحدانیت یاد نمود.”آنگاه فرمود: “من این سؤالی را که از پروردگار نمودم، به من عطا نمود (یعنی علی را وزیر و برادر من قرار داد). پس علی آقای اوصیاء می باشد ملحق شدن باو سعادت و مردن در اطاعت او شهادت است اسم او با اسم من در توریه می باشد و همسر او صدیقه کبری دختر من است و دو پسر او که دو سید جوانان اهل بهشت اند، فرزندان من اند و علی و حسن و حسین و امامان بعد از آنها حجتهای خدا بر خلق اند بعد از انبیاء و آنها هستند ابواب علم در امت من هر کس آنها را متابعت و پیروی نماید، از آتش نجات یابد و هر کس به آنها اقتدا نماید، هدایت یابد براه راست عطا ننموده خدا محبت آنها را ببنده ای مگر آنکه آنها را داخل بهشت می نماید.(پس عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت و بینائی).

۲- پس عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت و بینایی.

۳۹۲

نمی باشد.گرچه صحیح است که خلفای معظّم أبو بکر و عمر و عثمان رضی اللّه عنهم مدتی بعد از علی کرم اللّه وجهه ایمان آوردند، ولی ایمان آنها با ایمان علی فرق داشت و قطعا ایمان آنها از ایمان علی افضل بوده، بدلیل آنکه علی طفلی نابالغ و آنها شیخی کبیر و با عقل کامل بودند.

بدیهی است ایمان پیر ورزیده و جهان دیده و صاحب عقل کامل، از ایمان طفلی نو رسیده و نابالغ، افضل و بالاتر است؛ به علاوه، ایمان علی تقلیدی و از آنها تحقیقی بوده؛ قطعاً ایمان تحقیقی از ایمان تقلیدی افضل است؛ چون قطعاً بچه نابالغ و غیر مکلّف ایمان نمی آورد مگر روی تقلید و علی بچه دوازده سیزده ساله تکلیفی بر او نبوده و حتماً تقلیداً ایمان آورده است.

داعی : باعث تعجب است این نوع مذاکرات از مثل شما دانشمندان قوم! متحیرم این نوع گفتار شما را حمل بر چه بنمایم بگویم، عناداً لجاجت می فرمایید که قلبم راضی نمی شود بعالمی چنین نسبتی بدهم مگر بگویم بدون فکر و تأمل تبعا للاسلاف صحبت می فرمایید؛ یعنی شما تقلیداً (از خوارج و نواصب بتحریک امویها) حرف می زنید و تحقیقی در گفتار ندارید.

از شما سؤال می نمایم که آیا ایمان علیعليه‌السلام در عالم طفولیت بمیل و اراده خودش بوده یا بدعوت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده؟

حافظ : اولاً جناب عالی از طرز صحبت چرا متأثر می شوید؟ شبهه و اشکال در دل خلجان می کند. باید مورد مذاکره قرار گیرد تا کشف حقایق شود.

و امّا ثانیاً جواب شما مسلّم است که به دعوت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علیعليه‌السلام ایمان آورد نه به میل و اراده خود.

داعی : آیا رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که علیعليه‌السلام را دعوت باسلام نمود، می دانست که تکلیفی بر طفل قبل از بلوغ نیست یا نمی دانست. اگر بگویید نمی دانست، نسبت جهل به آن حضرت داده اید و اگر می دانست طفل صبی را تکلیفی در دین نمی باشد، مع ذلک او را دعوت کرد، کار لغو و عبث و بی جایی کرده. بدیهی است نسبت لغو و عبث به رسول اللّه محققاً کفر است؛ چه آنکه پیغمبر معرّا و مبرّای از لغو و عبث است؛ خصوصاً خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؛ زیرا که خداوند در آیه ۳ سوره ۵۳(النجم) درباره آن حضرت می فرماید:

۳۹۳

( وَ مٰا یَنْطِقُ عَنِ الْهَویٰ إِنْ هُوَ إِلاّٰ وَحْیٌ یُوحیٰ ) (۱) .

ایمان علیعليه‌السلام در کوچکی دلیل بر وفور عقل و فضل او می باشد

پس قطعاً آن حضرت علی را قابل و لایق و آماده دعوت می دانسته و دعوت نموده، چه آنکه عمل لغو از آن حضرت صادر نمی گردد. علاوه بر این معنا، صفر سن منافی کمال عقل نمی باشد، بلوغ دلیل وجوب تکلیف نیست، بلکه بلوغ در احکام شرعیه مراعات می شود نه در امور عقلیه و ایمان أمری از امور عقلیه می باشد نه تکلیف شرعی؛ پس ایمان علی فی الصغر من فضائله؛ ایمان علی در کوچکی از فضایل آن حضرت می باشد؛ کما آنکه درباره حضرت عیسی بن مریم علی نبیّنا و آله وعليه‌السلام و بچه تازه به دنیا آمده خداوند در آیه ۳۱ سوره ۱۹ (مریم) خبر می دهد که گفت:( إِنِّی عَبْدُ اللّٰهِ آتٰانِیَ الْکِتٰابَ وَ جَعَلَنِینَبِیًّا ) (۱) و درباره حضرت یحییعليه‌السلام در آیه ۱۳ همان سوره فرماید:( وَ آتَیْنٰاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا ) (۲) .

سید اسماعیل حمیری یمنی که از شعراء معروف اواسط قرن دوم هجری متوفی سال ۱۷۹ بوده، در اشعاری که در مدح آن حضرت سروده، به همین جهت اشاره نموده و گفته:

وصی محمد و ابو بنیه

و وارثه و فارسه الوقیا

و قد اوتی الهدی و الحکم طفلا

کیحیی یوم اوتیه صبیا(۳)

فضل و مقامی را که پروردگار عطا نماید نیازمند برسیدن بلوغ سنّ نیست، بلکه رشد عقلی و صلاحیت مورد، در اثر طینت پاک است که خداوند عالم السرّ و الخفیّات فقط بآن دانا و خبیر است؛ و لذا یحیی در طفولیت و عیسی در مهد به نبوّت، و علی در دوازده یا سیزده سالگی به ولایت مطلقه برسد، مورد هیچ گونه

____________________

۱- رسول خدا به هوای نفسی سخن نمی گوید، آن چه می گوید از روی وحی است که به او رسیده.

۲- به درستی که من بنده خاص خدایم و کتاب آسمانی و شرف نبوت مرا عطا فرموده.

۳- و یحیی را در سن کودکی مقام نبوت بخشیدیم.

۴- همچنان که یحیی در طفولیت و بچه گی واجد مقام نبوت گردیده علیعليه‌السلام هم که وصی و وارث پیغمبر و پدر فرزندان آن حضرت بود صاحب حکم ولایت و هادی خلق در حال طفولیت گردید.(دیوان السید الحمیری، ص۲۱۷، قافیة الیاء).

۳۹۴

تعجبی نخواهد بود.

بیشتر تعجب داعی از این گفتار شما که اسباب تأثر شد آن بود که این نوع از گفتار و اشکالات از نواصب و خوارج و پیروان معاندین در تحت تحریکات امویها می باشد که بایمان علیعليه‌السلام خورده گیرند و گویند ایمان او از روی معرفت و یقین نبوده، بلکه بر وجه تلقین و تقلید بوده است.

اوّلاً موثقین از أکابر علماء شما همه اعتراف باین فضیلت دارند و اگر ایمان در کودکی برای آن حضرت فضل و فخری نبوده، پس آن همه فخر و مباهاتی که آن حضرت در مقابل صحابه نمودند برای چه بوده.

چنانچه عرض کردم اکابر علماء شما مانند محمّد بن طلحه شافعی(۱) و ابن صباغ مالکی(۲) و ابن أبی الحدید(۳) و دیگران اشعار آن حضرت را نقل نموده اند که ضمنا فرمود:

سبقتکم الی الاسلام طفلا

صغیرا ما بلغت اوان حلمی

و اگر ایمان آن حضرت در کودکی فضل و شرفی نبوده، رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن بزرگوار را به این فضل و خصیصه تخصیص نمی داد و آن حضرت خود فخر و مباهات باین معنی نمی نمود چنانچه سلیمان بلخی حنفی در ص ۲۰۲ ینابیع المودة(۴) ضمن باب ۵۶ از ذخایر العقبی امام الحرم احمد بن عبد اللّه شافعی از خلیفۀ ثانی عمر بن الخطّاب نقل می نماید که گفت:

من و ابو بکر و ابو عبیدۀ جراح و جماعتی خدمت رسول خدا بودیم که دست مبارک بر شانه علی زد و فرمود یا علی انت اوّل المؤمنین ایمانا و اولهم اسلاما و انت منّی بمنزله هارون من موسی.

و نیز امام احمد بن حنبل در مسند(۵) نقل می نماید از ابن عباس(حبر امت)که گفت:

____________________

۱- نزل القرآن فی علیعليه‌السلام ، ص۶۱.

۲- فصول المهمه، ج۱، ص۱۸۷.

۳- شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۲۲.

۴- ینابیع المودة، ج۲ف ص۱۴۶.

۵- مسند احمد، ج۱، ص۱۷۳.

۳۹۵

من و ابو بکر و ابو عبیده بن جراح و جمعی دیگر از صحابه خدمت پیغمبر بودیم که دست مبارک بر کتف علی بن أبی طالب زد و فرمود انت اوّل المسلمین اسلاما و انت اوّل المؤمنین ایمانا و انت منّی بمنزله هارون من موسی کذب یا علی من زعم انه یحبّنی و یبغضک(۱) .

و ابن صباغ مالکی در فصول المهمّه(۲) مثل همین خبر را از کتاب خصائص از ابن عباس و نیز امام ابو عبد الرّحمن نسائی در خصائص العلوی(۳) نقل می کنند که گفت:

از عمر بن الخطّاب (خلیفه ثانی) شنیدم که گفت: علی را یاد نکنید مگر به خیر؛ زیرا که از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدم فرمود: در علی سه خصلت است من که عمرم دوست داشتم یکی از آنها برای من باشد؛ چه آنکه هر یک از آنها نزد من دوست تر است از هرچه آفتاب بر او می تابد.

آنگاه گفت: ابی بکر و ابو عبیده و جمعی دیگر از صحابه هم حاضر بودند که آن حضرت دست بر کتف علی گذارد و گفت (آنچه را که عرض کردم) و ابن صباغ این کلمات را زیاده از دیگران نقل نموده که فرمود:من احبّک فقد احبّنی و من احبّنی احبّه اللّه و من احبّه اللّه ادخله الجنّه و من ابغضک فقد ابغضنی و من ابغضنی ابغضه اللّه تعالی و ادخله النار (۴) .

پس ایمان علیعليه‌السلام در صغر و کودکی دلیل بر وفور عقل و خرد است و خود فضیلتی است برای آن حضرت کهلم یسبقه احد من المسلمین ؛ احدی از مسلمین بر او سبقت نگرفته است.

____________________

۱- تو از حیث اسلام و ایمان اول مسلمین و مؤمنین هستی و تو برای من بمنزله هارونی از موسی. یا علی، دروغ گفت کسی که گمان نمود مرا دوست دارد و تو را دشمن بدارد.

۲- فصول المهمه، ج۱، ص۵۸۷.

۳- خصائص العلوی، ص۵۰.

۴- کسی که تو را دوست بدارد، مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست دارد، خدا او را دوست می دارد و کسی که خدا او را دوست بدارد، داخل می کند او را ببهشت و کسی که تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته و کسی که مرا دشمن بدارد، خدا او را دشمن داشته و داخل می کند او را به آتش.(فصول المهمه، ج۱، ص۵۸۷).

۳۹۶

طبری در تاریخ(۱) خود نقل می نماید از محمّد بن سعد بن ابی وقاص که گفت: “از پدرم سؤال کردم که آیا ابی بکر اول مسلمین است؟” گفت: نه،و لقد اسلم قبله اکثر من خمسین رجلا ؛ یعنی زیاده از پنجاه نفر پیش از ابی بکر اسلام آوردند و لکن او افضل از ما بود از حیث اسلام و نیز نوشته است عمر بن الخطّاب بعد از چهل و پنج مرد و بیست و یک زن مسلمان شد.و لکن اسبق الناس اسلاما و ایمانا فهو علی بن أبی طالب (۲) .

ایمان علیعليه‌السلام از فطرت بوده نه از کفر

علاوه بر آنکه علی اسبق از همه مسلمین ایمان آورد، فضیلت دیگری برای او در این باب می باشد که اهمّ فضائل است و از خصائص مخصوصۀ او می باشد کهاسلامه عن الفطره و اسلامهم عن الکفر (۳) .

علی امیر المؤمنین طرفه العینی میل به کفر و شرک ننمود، بر خلاف عموم مسلمین و اصحاب که از کفر و شرک و بت پرستی بیرون آمده، قبول اسلام نمودند (چون آن حضرت قبل از بلوغ بدعوت پیغمبر ایمان آورد)؛ چنانچه حافظ ابو نعیم اصفهانی درما نزل القرآن فی علی (۴) و میر سید علی همدانی درمودة القربی (۵) از ابن عباس نقل نموده اند که گفت:و الله ما من عبد آمن باللّه الاّ و قد عبد الصنم الاّ علی بن أبی طالب فانّه آمن باللّه من غیر ان یعبد صنما (۶) .

و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب ۲۴کفایت الطالب (۷) به اسناد خود از

____________________

۱- تاریخ طبری، ج۲، ص۶۰.

۲- و لکن اسبق از همه مردم از حیث اسلام و ایمان علی بن أبی طالب بوده است.(تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۰).

۳- ۳) اسلام علی از فطرت و اسلام آنها از کفر بوده است.(جواهر التاریخ، ج۳، ص۱۰۱، با اختلاف الفاظ).

۴- ما نزل القرآن فی علیعليه‌السلام ، ص۴۷.

۵- مودة القربی، ص۲۲.

۴- سوگند به خدا! ایمان نیاورد احدی از عباد(یعنی از امت)مگر آنکه بر بت ستایش نموده بود مگر علی بن أبی طالبعليه‌السلام که آن حضرت ایمان آورد بخدا و قبول اسلام نمود، بدون آنکه بصنم و بت ستایش کرده باشد.

۷- کفایة الطالب، ص۱۲۴، باب ۲۴.

۳۹۷

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل می نماید که فرمود:سباق الامم ثلاثة لم یشرکوا باللّه طرفة عین علیّ بن أبی طالب و صاحب یاسین و مؤمن آل فرعون فهم الصدیقون-حبیب النجار مؤمن آل یاسین و حزقیل مؤمن آل فرعون و علیّ بن أبی طالب و هو افضلهم (۱) .

چنانچه درنهج البلاغه (۲) است که خود فرموده:فانّی ولدت علی الفطرة و سبقت الی الایمان و الهجره (۳) .

و نیز حافظ ابی نعیم اصفهانی و شافعی(۴) و دیگران از علمای خودتان مانند ابن ابی الحدید(۵) نقل نموده اند:انّ علیّا لم یکفر باللّه طرفه عین ؛(۶) و امام احمد حنبل درمسند (۷) و سلیمان بلخی حنفی درینابیع المودة (۸) نقل نموده اند از ابن عباس که بزمعة بن خارجه گفت:انّه لم یعبد صنما و لم یشرب خمرا و کان اول الناس اسلاما (۹) .

شما که می گویید: ایمان شیخین افضل از ایمان علی بن أبی طالبعليه‌السلام بوده، مگر این حدیث شریف را ندیده اید که ابن مغازلی شافعی درفضایل (۱۰) و امام احمد بن حنبل درمسند (۱۱) و خطیب خوارزمی درمناقب (۱۲) و سلیمان بلخی حنفی در

____________________

۱- سبقت گیرندگان جمیع امم (در مسابقه ایمان و توحید) سه نفر بودند که شرک به خدا نیاوردند: علی بن أبی طالب و صاحب یاسین و مؤمن آل فرعون که ایشانند راست گویان؛ یعنی حبیب نجار مؤمن آل یس و حزقیل و مؤمن آل فرعون و افضل آنها علی بن أبی طالب بود.

۲- شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۵۴.

۳- من متولد شدم بر فطرت توحید و پیشی گرفتم بایمان و هجرت با رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ).

۴- ما نزل القرآن فی علیعليه‌السلام ، ص۵۰.

۵- شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۸.

۶- به درستی که علیعليه‌السلام کافر نشد به خدا چشم بر هم زدنی.

۷- مسند احمد، ج۱، ص۱۷۷.

۸- ینابیع المودة، ج۲، ص۳۸۶، ح۳.

۹- علیعليه‌السلام هرگز سجده به بت نکرد و شراب نخورد و اول کسی که از مردم اسلام آورده و تسلیم شد بمقام رسالت او بود.

۱۰- فضایل، ص۸۰.

۱۱- مسند احمد، ج۱، ص۱۸۴.

۱۲- مناقب، ص۱۳۱، ح۱۴۶.

۳۹۸

ینابیع (۱) و دیگران از اکابر علماء شما از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل نموده اند که فرمود:لو وزن ایمان علیّ و ایمان امّتی لرجح ایمان علیّ علی ایمان امّتی الی یوم القیمه (۲) .

و نیز میر سید علی همدانی در موده هفتم ازمودة القربی (۳) و خطیب خوارزمی درمناقب (۴) و امام ثعلبی درتفسیر (۵) نقل نموده اند از خلیفۀ ثانی عمر بن الخطّاب که گفت

شهادت می دهم که از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدم که فرمود:لو انّ السموات السبّع و الأرضین السبّع و ضعن فی کفّه میزان و وضع ایمان علیّ فی کفّه میزان لرجح ایمان علی (۶) .

و عبدی شاعر معروف سفیان بن مصعب کوفی، روی همین اصل ضمن اشعار خود گفته:

اشهد باللّه لقد قال لنا

محمّد و القول منه ما خفی

لو انّ ایمان جمیع الخلق ممّن

سکن الارض و من جلّ السماء

یجعل فی کفّه میزان لکی

یوفی بایمان علی ما وفی(۷)

علیعليه‌السلام افضل از جمیع صحابه و امت بود

میر سید علی همدانی عالم عارف فقیه شافعی در کتابمودة القربی (۸) اخبار

____________________

۱- ینابیع المودة، ج۲، ص۳۰۱، ح۸۵۸.

۲- اگر ایمان علی را با ایمان امت من بسنجند، ایمان علی بر ایمان امت من تا روز قیامت راجح خواهد بود.

۳- مودة القربی، مودة هفتم، ص۲۳.

۴- مناقب خوارزمی، ص۱۳۱.

۵- تفسیر ثعلبی، ج۸، ص۲۸۷.

۶- اگر هفت آسمان و زمین را در یک کفه ترازو بگذارند و ایمان علی را در کفه دیگر، هرآینه ایمان علی رجحان و سنگینی می نماید بر آنها.

۷- به خدا قسم! شهادت می دهم که محمد رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای ما بیانی فرمود که برای احدی مخفی نماند که اگر ایمان جمیع خلایق از اهل آسمان و زمین را در کفه ترازو بگذارند و ایمان علیعليه‌السلام را در کفۀ دیگر هرآینه ایمان علی بر همه رجحان پیدا می کند .(دیوان عبدی)

۸- مودة القربی، مودة هفتم، ص۲۴.

۳۹۹

بسیاری در این باب نقل نموده که افضلیت علیعليه‌السلام را با دلایل و براهین و احادیث صحیحه ثابت می نماید؛ از جمله در مودة هفتم از ابن عباس(حبر امت) نقل می کند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:افضل رجال العالمین فی زمانی هذا علی عليه‌السلام (۱) .

و عقیدۀ اکثر علمای منصف خودتان بر افضلیت علیعليه‌السلام بوده؛ چنانچه ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (۲) آورده که کتابی از شیخ معتزله ابو جعفر اسکافی بدستم رسید و در آنجا نوشته بود که مذهب بشر بن معتمر و ابو موسی و جعفر بن مبشر و سایر قدماء علماء بغداد این بود که:انّ افضل المسلمین علیّ بن أبی طالب ثمّ ابنه الحسن ثمّ ابنه الحسین ثمّ حمزه بن عبد المطلب ثمّ جعفر بن أبی طالب... - الخ.(۳)

و شیخ ما ابی عبد اللّه بصری و شیخ ابو القاسم بلخی و شیخ ابو الحسن خیاط (که شیخ متأخرین علمای بغداد بوده) عموماً بر همان عقیده ابو جعفر اسکافی بودند که (قول با فضلیّت علیعليه‌السلام باشد) و مراد از افضلیت آن بوده که گرامی ترین مردم بودند نزد خدا و ثواب آنها از همه بیشتر و منزلت آنها در روز جزا از همه بالاتر خواهد بود و بعد در همان صفحه، شرح عقیده معتزله را بنظم آورده و چنین گفته است:

و خیر خلق الله بعد المصطفی

اعظمهم یوم الفخار شرفا

السیّد المعظم الوصیّ

بعل البتول المرتضی علیّ

و ابناه ثمّ حمزه و جعفر

ثمّ عتیق بعد هم لا ینکر(۴)

شیخ : شما اقوال علماء را در اثبات افضلیت ایمان خلیفه ابی بکر رضی اللّه عنه اگر دیده بودید، این بیانات را نمی نمودید.

داعی : شما هم اگر از اقوال متعصّبین به بیانات محققین از علمای منصف

____________________

۱- افضل مردان عالمیان در زمان من علیعليه‌السلام می باشد.

۲- شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۱۹.

۳- افضل و برتر از همه مسلمین علی بن أبی طالب و پس از آن فرزندش حسن و پس از آن فرزندش حسین و پس از آن حمزه و پس از آن جعفر بن أبی طالب(معروف به طیار)بوده اند.

۴- بهترین مردم بعد از رسول خدا و بزرگترین آنها در روز افتخار از حیث شرف سید بزرگوار وصی پیغمبر و شوهر بتول (فاطمه سلام اللّه علیها) علی مرتضی است و پس از آن دو فرزندش (حسن و حسین) و پس از آن حمزه و جعفر (طیار) بوده اند.(شرح تهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۱۲۰)

۴۰۰

خودتان رجوع می نمودید، می دیدید که تمام آنها تصدیق بافضلیت علیعليه‌السلام دارند.

برای نمونه مراجعه نمایید بهشرح نهج البلاغه معتزلی که همین بیان شما را از جاحظ نقل نموده که ایمان ابی بکر افضل از ایمان علیعليه‌السلام بوده، آنگاه جوابی را که ابو جعفر اسکافی که از اکابر علماء معتزله و شیخ آنها بوده بر ردّ او داده، مفصّلا ضبط نموده که با دلائل عقلیه و براهین نقلیه در صفحات چندی ثابت می کند که ایمان علیعليه‌السلام در کوچکی افضل از ایمان ابی بکر و تمام صحابه بوده است تا در ص 275 گوید که ابو جعفر گفته است:انّنا لا ننکر فضل الصحابه و سوابقهم و لکنّنا ننکر تفضیل احد من الصحابه علی علیّ بن أبی طالب عليه‌السلام (1) انتهی.

از این اقوال گذشته، اصلاً نام امیر المؤمنینعليه‌السلام را در قبال دیگران از صحابه آوردن قیاس مع الفارق است؛ چه آنکه مقام آن حضرت به قدری رفیع است که ابداً نتوان آن را قیاس با أحدی از صحابه و غیره نمود که شما بخواهید فضایل صحابه را با چند خبر یک طرفه (بر فرض صحت) در مقابل مقام منیع آن حضرت جلوه دهید.

چنانچه میر سید علی همدانی در مودت هفتم ازمودة القربی از احمد بن محمّد الکرزی بغدادی نقل می کند که گفت:

شنیدم از عبد اللّه بن أحمد بن حنبل که گفت سؤال کردم از پدرم احمد بن حنبل(رئیس الحنابله)از مقام فضل صحابه نام ابو بکر و عمر و عثمان را آورد و ساکت شد فقلت یا ابت أین علی بن أبی طالب(عليه‌السلام )قال هو من اهل البیت لا یقاس به هؤلاء(2) .

یعنی همان قسمی که مقام و مرتبۀ اهل بیت رسالت بحکم آیات قرآن و فرموده های رسول ذو الجلال، بالاترین مقامات و مراتب می باشد، مقام و مرتبه علیعليه‌السلام هم بالاتر از همه صحابه و غیره می باشد؛ به این معنی که نام آن حضرت را در عداد صحابه نباید آورد، بلکه نام آن بزرگوار در حساب نبوّت و مقام رسالت

____________________

1- ما انکار فضل صحابه و سوابق آنها را نمی نمائیم و لکن انکار می نمائیم برتری احدی از صحابه را بر علی بن أبی طالبعليه‌السلام .(شرح نهج البلاغه، ج13، ص275).

2- پس گفتم پدر جان کجا است علی بن أبی طالب (یعنی چرا نام او را نبردی؟) پدرم گفت: “او از اهل بیت رسالت است، نمی توان قیاس نمود باو این اشخاص را.” ( مودة القربی، ص22).

۴۰۱

محسوب است.

چنانچه در آیه مباهله آن حضرت را به منزله نفس رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم معرفی فرموده.

شاهد بر این معنی حدیث دیگری است در همین فصل و مودّة هفتم از أبی وائل از عبد اللّه بن عمر بن الخطّاب که گفت:

زمانی که ما شماره می کردیم أصحاب پیغمبر را گفتیم: أبو بکر و عمر و عثمان مردی گفت: یا ابا عبد الرحمن فعلیّ(عليه‌السلام )ما هو قال علیّ من اهل البیت لا یقاس به احد هو مع رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فی درجته(1) .

یعنی حساب علیعليه‌السلام از حساب امت و صحابه خارج و در حساب خود پیغمبر و با آن حضرت و در درجۀ آن بزرگوار می باشد.

اجازه بفرمایید حدیث دیگری از همین فصل و مودة به عرضتان برسانم که از جابر بن عبد اللّه انصاری نقل می کند که گفت:

روزی در حضور مهاجر و انصار که حاضر بودند رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علی فرمود:یا علیّ لو انّ احدا عبد اللّه حقّ عبادته ثمّ شکّ فیک و اهل بیتک انّکم افضل الناس کان فی النار (2) .

(بعد از شنیدن این خبر، فوری تمام اهل مجلس مخصوصاً جناب حافظ استغفار نمودند که جزء شک کنندگان نباشند).

خلاصه اینها نمونه ای بود از اخبار بسیاری که در باب فضیلت و حق تقدم مولانا امیر المؤمنین علیعليه‌السلام بر صحابه و تمام امت وارد گردیده. یا باید همه این اخبار صحیحه ای که در کتب معتبره خودتان موجود است، رد نمائید و یا باید بحکم عقل و نقل تسلیم شوید که ایمان آن حضرت افضل از همه صحابه و امت بوده که از جملۀ اصحاب أبو بکر و عمر بودند.

____________________

1- ای ابا عبد الرحمن(کنیه عبد اللّه بن عمر بود)نام علی را چرا از میان انداختی؟ جواب گفت: “علی از اهل بیت رسالت است که احدی را نتوان به او قیاس نمود. او با پیغمبر و در درجه آن حضرت می باشد.” (مودة القربی، ص23).

2- یا علی اگر بنده ای عبادت کند خدا را عبادت کامل، پس شک نماید در تو و اهل بیت تو باینکه شما افضل از همه مردم هستید، جایگاه او در آتش جهنم می باشد. (مودة القربی، مودة هفتم، ص26).

۴۰۲

اگر توجّه کنید بحدیث متفق علیه فریقین که در غزوۀ احزاب و جنگ خندق پس از کشته شدن عمرو بن عبد ود شجاع معروف بدست مولانا أمیر المؤمنینعليه‌السلام رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:ضربه علیّ یوم الخندق افضل من عباده الثقلین .(1)

خود تصدیق خواهید نمود که وقتی یک عمل مولانا علیعليه‌السلام أفضل از عبادت جن و انس باشد، قطعاً اگر با سایر أعمال و عبادات آن حضرت توأم گردد. ایجاد افضلیت برای آن حضرت می نماید و انکار این معانی را نمی نماید مگر متعصّب عنود لجوج.

و اگر هیچ دلیلی نبود بر افضلیت آن حضرت بر تمام صحابه و اهل عالم، مگر آیه مباهله که خداوند علیعليه‌السلام را به منزله نفس رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خوانده، کفایت می کرد افضلیت آن حضرت را؛ چه آنکه ثابت است رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم افضل الناس است من الاولین و الآخرین ؛ پس به حکم کلمه انفسنا در آیه شریفه علیعليه‌السلام هم افضل الناس من الاولین و الآخرین می باشد.

پس آقایان تصدیق نمائید که مصداق حقیقی( وَالَّذِينَ مَعَهُ ) ، مولانا امیر المؤمنین علیعليه‌السلام می باشد که از اول ظهور اسلام، قبل از همه مسلمین با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده و تا روز آخر عمر هم کوچکترین لغزشی پیدا ننمود.

(وقت نماز شد آقایان جهت اداء فریضه برخاستند، پس از خاتمه عمل و صرف چای افتتاح کلام از طرف داعی شد).

داعی : و اما جهت اینکه أمیر المؤمنینعليه‌السلام لیلة الهجرة در رکاب ظفر انتساب رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حرکت ننمود، بسیار واضح و آشکار است، برای آنکه کارهای مهمتری بأمر رسول أکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر عهده آن حضرت بود که باید در مکّۀ معظّمه بماند و انجام دهد؛ چون برای پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امین تر از علی کسی نبود که أمانت مردم را که نزد پیغمبر بود بصاحبانش مسترد دارد (چون به اتفاق دوست و دشمن، آن حضرت أمین اهل مکّه بود؛ حتّی دشمنان هم امانات خود را بآن حضرت می دادند که از خطر محفوظ بماند. به همین جهه آن حضرت در مکّه معروف بود به محمّد أمین).

دیگر وظیفه ای که بر عهده امیر المؤمنین بود آنکه عیالات آن حضرت و

____________________

1- شمشیر زدن علیعليه‌السلام در روز خندق (بر عمرو بن عبد ود) افضل و بهتر بود از عبادت جن و انس.

۴۰۳

بقیة المسلمین را بمدینه برساند.

علاوه بر اینها اگر آن شب علیعليه‌السلام در غار نبود، بالاستقلال، مقام بالاتر از آن را درک نمود که خوابیدن در بستر و رختخواب پیغمبر بود. اگر خلیفه ابی بکر بطفیل رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ثانی اثنین خوانده می شود، ولی در همان شب برای عمل نیکو و مهم تر از مصاحبت غار، استقلالاً آیه ای در مدح آن حضرت نازل گردید. و آن عمل خود یکی از مفاخر فضایل و مناقب آن حضرت است که متفق علیه فریقین(شیعه و سنّی)می باشد و اگر آن شب فداکاری و جان بازی أمیر المؤمنینعليه‌السلام نبود جان مبارک رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در خطر عظیم بود.

نزول آیه در شأن علی لیلة الهجرة که در بستر رسول اکرم خوابید

چنانچه موثقین از اکابر علمای شما در تفاسیر و کتب معتبره خود، این منقبت بزرگ را نقل نموده اند از قبیل ابن سبع مغربی درشفاء الصدور و طبرانی دراوسط (1) وکبیر (2) ابن اثیر دراسد الغابه (3) و نور الدین بن صباغ مالکی درفصول المهمّه فی معرفه الائمّه (4) وأبو إسحاق ثعلبی (5) وفاضل نیشابوری و امام فخر رازی (6) وجلال الدین سیوطی (7) در تفاسیرشان و حافظ ابو نعیم اصفهانی محدث معروف شافعی درما نزل القرآن فی علی (8) و خطیب خوارزمی درمناقب (9) و شیخ الاسلام ابراهیم بن محمّد حموینی درفرائد (10) و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب 62کفایت الطالب (11) و امام احمد حنبل در

____________________

1- المعجم الاوسط، ج3، ص166.

2- المعجم الکبیر، ج8، ص29.

3- اسد الغابة، ج4، ص25.

4- فصول المهمه، ج2، ص1179.

5- تفسیر ثعلبی، ج2، ص119.

6- تفسیر رازی، ج5، ص222.

7- در المنثور، ج1، ص263.

8- ما نزل القرآن فی علی، ج2، ص375.

9- مناقب، ص127، فصل12، ح141.

10- فرائد السمطین، ج1، ص330، باب 60، ح256.

11- کفایة الطالب، ص239، باب 62.

۴۰۴

مسند (1) و محمّد بن جریر بطرق مختلفه و ابن هشام درسیرة النبی (2) و حافظ محدث شام دراربعین طوال و امام غزّالی دراحیاء العلوم (3) و ابو السعادات درفضائل العتره الطاهره (4) و ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (5) و سبط ابن جوزی درتذکرة (6) خواصّ الامّه و دیگران از اکابر علماء شما بعبارات و الفاظ مختلفه، ما حصل مقصود را نقل نموده اند و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 21ینابیع المودة (7) از بسیاری از علماء آورده اند که چون رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به امر پروردگار أعلا، عازم مدینه منوره شد، در لیلة الهجرة امیر المؤمنین علیعليه‌السلام را أمر فرمود که “برد خضرمی سبزی که در شبها من بر خود می پیچم، بر خود بپوش و در بستر و رختخواب من بخواب.” پس علی بجای آن حضرت خوابید و برد خضرمی سبز را بسر کشید تا کفار اطراف خانه نفهمند که علی در بستر است تا رسول خدا بسلامت تشریف بردند.

از حضرت حق خطاب رسید به جبرئیل و میکائیل که “من در میان شما برادری قرار دادم و عمر یکی از شما قطعاً از عمر دیگری بیشتر است. کدام یک از شما حاضرید آن زیادتی عمرتان را که نمی دانید بدیگری ببخشید؟” عرض کردند: “امر است یا اختیار.” خطاب رسید: “امری نیست، مختارید.” هیچ یک حاضر نشدند با اراده و اختیار، زیادتی عمر خود را به دیگری واگذار نمایند، خطاب رسید:

انی آخیت بین علیّ ولیّی و محمّد نبیّی فآثر علیّ حیاته للنبیّ فرقد علی فراش النبیّ یقیه بمهجته اهبطا الی الأرضو احفظاه من عدوّه(8) .

____________________

1- مسند احمد، ج1، ص330-331.

2- سیرة النبی، ج1، ص306.

3- احیاء العلوم، ج3، ص238.

4- فضایل العترة الطاهرة، ج2، ص311.

5- شرح نهج البلاغه، ج13، ص262.

6- تذکرة الخواص، ص21.

7- ینابیع المودة ، ج1، ص274، ح3.

8- به درستی که من بین علی ولی خودم و محمد پیغمبر خود، برادری قرار دادم. پس علی زندگانی خود را ایثار و فدای حیات و زندگانی پیغمبر نمود و در فراش و بستر او خوابید بروید بزمین و او را از شر دشمنانش حفظ نمائید.

۴۰۵

پس به زمین آمدند جبرئیل بالای سر میکائیل نزد پاهای آن حضرت نشستند. جبرئیل می گفت:بخّ بخّ من مثلک یا بن أبی طالب و اللّه عزّ و جلّ یباهی بک الملائکة .(1)

آنگاه نازل گردید بر خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آیه 207 سوره 2 (بقره)( وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغٰاءَ مَرْضٰاتِ اللّٰهِ وَ اللّٰهُ رَؤُفٌ بِالْعِبٰادِ ) (2) .

اینک از آقایان محترم تمنا می کنم بمنزل که رفتید این آیه شریفه را با آیه غار که مورد استشهاد شما است، بی طرفانه و منصفانه بدون حبّ و بغض شیعه و سنّی مورد مطالعه قرار دهید ببینید، آیا افضلیت برای آن کس است که در مسافرت چند روزی با حزن و غم و اندوه با پیغمبر بوده یا برای آن کس که در همان شب جان بازی نموده و با قدرت و شجاعت و مسرت عالماً عامداً نفس خود را فدای رسول اللّه نموده تا آن حضرت به سلامت برود پروردگار عالمیان به ملائکه روحانی بوجود او مباهات نموده و مستقلاً آیه ای در مدح او نازل فرموده است؟!

چنانچه علمای بزرگ خودتان با مختصر دقت و توجهی در مقابل معاندین لجوج، از روی انصاف تصدیق نموده اند که علیعليه‌السلام افضل از ابی بکر بوده و خوابیدن علی در بستر رسول اللّه بمراتب بهتر و بالاتر از مصاحبت ابی بکر در غار بوده است.

اعتراف علمای سنی به افضل بودن خوابیدن علی در بستر پیغمبر از مصاحبت ابی بکر در غار

و اگر از شرح نهج البلاغه(3) را عمیقانه مطالعه نمائید و به بیانات و دلایل امام

____________________

1- به به کیست مثل و مانند تو ای پسر ابو طالب که خدای عز و جل بوجود تو بملائکه مباهات می نماید.

2- بعضی از مردانند(یعنی علیعليه‌السلام )که از جان خود در راه رضای خدا در گذرند و خدا دوستدار چنین بندگانست.

3- شرح نهج البلاغه؛ ج13، ص260.

۴۰۶

ابو جعفر اسکافی که از اکابر علماء و شیوخ معتزلی ها می باشد، در ردّ شبهات ابو عثمان جاحظ (ناصبی) در اثبات افضلیت علیعليه‌السلام بر ابی بکر دقت نمایید، خواهید دید که آن عالم منصف، بالصراحه با دلائل محکمی ثابت می نماید که خوابیدن علیعليه‌السلام در بستر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بامر آن حضرت افضل از مصاحبت چند روزه ابی بکر در مسافرت غار بوده است؛ تا آنجا که گوید:

قال علماء المسلمین انّ فضیله علیّعليه‌السلام تلک اللیله لا نعلم احدا من البشر نال مثلها الاّ ما کان من اسحاق و ابراهیم عند استسلامه للذّبح(1) .

و در آخر نقل قول ابو جعفر اسکافی را در جواب ابو عثمان جاحظ ناصبی نقل نموده که گوید:

قد بینّا فضیله المبیت علی الفراش علی فضیله الصحبه فی الغار بما هو واضح لمن انصف و نزید هاهنا تأکیدا بما لم نذکره فیما تقدّم فنقول انّ فضیله المبیت علی الفراش علی الصحبه فی الغار لوجهین احدهما انّ علیاعليه‌السلام قد کان انس بالنبیّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و حصل له بمصاحبته قدیما انس عظیم و الف شدید فلمّا فارقه عدم ذلک الانس و حصل به ابو بکر فکان ما یجده علیّعليه‌السلام من الوحشه و الم الفرقه موجبا زیاده ثوابه لانّ الثواب علی قدر المشقّه-و ثانیهما انّ ابا بکر کان یؤثر الخروج من مکه و قد کان خرج من قبل فرد فازداد کراهیه للمقام فلمّا خرج مع رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وافق ذلک هوی قلبه و محبوب نفسه فلم یکن له من الفضیله ما یوازی فضیله من احتمل المشقّه العظیمه و عرض نفسه لوقع السیوف و رأسه لرضخ الحجاره لانّ علی قدر سهوله العباده یکون نقصان الثواب(2) .

____________________

1- اتفاقی علمای مسلمین است که احدی از بشر به فضیلت خوابیدن علی در فراش پیغمبر نرسیده است مگر اسحاق و ابراهیم در تسلیم بذبح و قربانی (ولی عقیده اکثر مفسرین و مورخین و علمای اخبار است که ذبیح اسماعیل بوده نه اسحاق).

2- ما حصل معنی آنکه قبلاً فضیلت خوابیدن علیعليه‌السلام در فراش رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لیلة الهجرة بر مصاحبت ابی بکر در غار را بقسمی که بر اهل انصاف واضح و آشکار گردد، بیان نمودیم. اینک(به مقتضای وقت) تأکیداً بر آنچه قبلاً ذکر نمودیم از دو جهت دیگر مطلب را ثابت می نماییم: الف) انس و الفت فوق العاده علیعليه‌السلام با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم طوری بود که نمی توانست آنی از پیغمبر دور به شود و بعکس عدم انس أبو بکر با رسول خدا باعث اشتیاق او به مصاحبت با آن حضرت بوده، پس خوابیدن علی در فراش که باعث دوری از آن حضرت گردید، ایجاد وحشت و الم شدیدی برای علی نمود پس دوری که سبب زجر آن حضرت و موجب ثواب بسیار بوده، افضل است بر مصاحبت ابی بکر؛ برای آنکه صواب عمل را بمقدار مشقت در عمل می دهند، چنانچه گفته اند:

۴۰۷

و ابن سبع مغربی در شفاء الصّدور ضمن بیان شجاعت علیعليه‌السلام ، گوید:

علماء العرب اجمعوا علی انّ نوم علیّعليه‌السلام علی فراش رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم افضل من خروجه معه و ذلک انّه وطّن نفسه علی مفاداته لرسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و آثر حیاته و اظهر شجاعته بین اقرانه(1) .

پس مطلب به قدری واضح است که احدی انکار این معنا را ننموده، مگر روی جنون یا تعصّب بدتر از جنون، بس است خیلی معذرت می خواهم رشتۀ سخن در اینجا طولانی شد خوبست برویم بر سر مطلب.

و اما اینکه فرمودید، مراد از( أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ ) خلیفه ثانی عمر بن الخطّاب، بوده است، فقط به محض ادعاء از شما قبول نمی شود. باید دید که آیا این صفت هم با حال موصوف مطابقه می نماید یا خیر؟ چنانچه مطابقه نماید بجان و دل می پذیریم.

در مباحثات علمی و مناظرات دینی شدتی برای عمر نبوده

بدیهی است شدت و غلظت در دو جهت متصور است: یکی در مباحث

____________________

= ب) چون أبی بکر پیوسته عازم بر خروج از مکه بوده، چنانچه گاهی هم تنها خارج شده، پس زیاد شد کراهت ماندن او در مکه و لذا زمانی که با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از مکه خارج شد، به محبوبه ذاتی و معشوقه قلبی رسید، پس برای او فضیلتی نبود که برابر باشد با فضیلت علیعليه‌السلام که در آن شب اختیاراً تحمل مشقت بزرگی نمود که جان خود را در معرض شمشیرها و سر خود را در مقابل سنگباران دشمنان (که آن شب قصد آن بستر را داشتند که صاحب آن رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بقتل رسانند) قرار داد. بدیهی است تحمل آن شدائد بمراتب بالاتر و افضل از ابی بکر بود در راحتی لیله الغار در مصاحبت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

1- اجماعی علماء عرب است بر اینکه خوابیدن علیعليه‌السلام لیله الهجره در فراش رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم افضل بود از بیرون رفتن او با آن حضرت؛ زیرا که خود را در جای آن حضرت قرار داد و زندگانی خود را فدای آن حضرت نمود و باین وسیله شجاعت خود را بین اقران ظاهر نمود.

۴۰۸

علمی و محاورات دینی که در مقابل علمای بیگانه، شدید البیان بوده باشد یا در میدان های جنگ و جهاد فی سبیل اللّه شخصاً رشادت و شجاعت و غلظتی بکار برده باشد.

اما در موضوع محاورات دینی و مناظرات علمی، برای خلیفه عمر ابداً در تاریخ رشادتی دیده نشده و آنچه در کتب اخبار و تواریخ فریقین (شیعه و سنّی) حتی بیگانگان سیر نمودیم، غلظت و شدتی برای خلیفه عمر از این دو جهت ندیدیم.

چنانچه آقایان محترم، همچون هنر علمی و محاوره دینی و مباحثات با علمای بیگانه از خلیفه عمر در تاریخ عمرش نظر دارید، بیان نمایید خیلی ممنون خواهم شد که بر معلومات داعی افزوده خواهد شد.

اقرار عمر برتری علیعليه‌السلام را بر خودش علماً و عملاً

ولی آنچه داعی اطلاع دارم و بزرگان علمای خودتان در کتب معتبرۀ خود ضبط نموده اند در ادوار خلافت خلفاء در جمیع موضوعات علمی و دینی، حلاّل مشکلات مولانا امیر المؤمنین علیعليه‌السلام بوده.

با همه اخباری که امویها و بکریون و علاقه مندان بآنها در فضایل آنها جعل نمودند (چنانچه علمای خودتان در کتب جرح و تعدیل نوشته اند) مع ذلک نتوانستند این حقایق را بپوشانند که هر زمانی که علمای یهود و نصاری و سایر فرق از مخالفین نزد ابو بکر و عمر و عثمان در زمان زمامداری آنها می آمدند یا می نوشتند و مسائل مشکله سؤال می کردند، ناچار متوسل می شدند بذیل عنای مولانا علیعليه‌السلام و می گفتند: این سؤالات مشکل و پیچیده را احدی نتواند جواب دهد جز علی بن أبی طالبعليه‌السلام لذا آن حضرت حاضر و جواب آنها را به قسمی می داد که قانع شده و مسلمان می شدند؛ چنانچه در تاریخ حالات خلفاء کاملاً وارد است.

بس است در اثبات این معنی اظهار عجز خلفا (ابو بکر و عمر و عثمان) در مقابل علیعليه‌السلام و اقرار به برتری آن حضرت و اینکه اگر علیعليه‌السلام نبود آنها هلاک شده بودند.

چنانچه محققین از اکابر علمای خودتان آورده اند که خلیفه ابو بکر می گفت:

۴۰۹

اقیلونی اقیلونی فلست بخیرکم و علیّ فیکم (1) .

و متجاوز از هفتاد مرتبه خلیفه عمر در قضایای مختلفه و موارد متفاوته اقرار نموده کهلو لا علی لهلک عمر ؛ اگر علی نبود من هلاک شده بودم و غالباً موارد مهالک را نوشته اند که اینک نمی خواهم وقت مجلس را بگیرم. شاید مطالب مهمتری برای مذاکره لازم باشد.

نواب : قبله صاحب! کدام مطلب مهم تر از این موضوع است که بیان نمودید؟ آیا در کتب معتبره ما این کلمات ضبط و نقل گردیده؟ چنانچه هست و نظر دارید برای مزید بینائی ما بیان فرمائید ممنون خواهیم شد!

داعی : عرض کردم اکابر علمای سنت و جماعت اتفاق بر این معنی دارند(باستثناء قلیلی از متعصّبین لجوج)که با الفاظ و عبارات مختلفه، در موارد متعدده، نقل نموده اند. برای روشن شدن مطلب و اتمام حجه ببعض از آن اسناد و کتب که در نظر دارم، اشاره می نمایم.

در اسناد گفتار عمر (لو لا علی لهلک عمر)

1. قاضی فضل اللّه بن روزبهان متعصّب درابطال الباطل

2. ابن حجر عسقلانی، متوفای سال 852 درتهذیب التّهذیب (2)

3. و نیز ابن حجر دراصابه (3)

4. ابن قتیبه دینوری، متوفی سال 276 در کتابتأویل مختلف الحدیث (4)

5. ابن حجر مکی، متوفی سال 973 درصواعق محرقه (5)

6. حاج احمد افندی درهدایت المرتاب

7. ابن اثیر جزری، متوفی سال 630 دراسد الغابه (6)

8. جلال الدین سیوطی در

____________________

1- مرا از این مقام بر دارید؛ زیرا من از شما بهتر نیستم، مادامی که علی در میان شما است. صواعق المحرق: ص51؛ شرح نهج البلاغه، ج1، ص168.

2- تهذیب التهذیب، ج7، ص337.

3- اصابه، ج8، ص157.

4- تأویل مختلف الحدیث، ص202.

5-صواعق محرقه، ص76.

6- اسد الغابة، ج3، ص35.

۴۱۰

تاریخ الخلفاء (1) 9. ابن عبد البر قرطبی، متوفی سال 463 دراستیعاب (2) 10. سید مؤمن شبلنجی درنور الابصار (3) 11. شهاب الدین احمد بن عبد القادر عجیلی درذخیره المال 12. محمّد بن علی الصبان دراسعاف الراغبین (4) 13. نور الدین بن صباغ مالکی، متوفای سال 855 درفصول المهمّه (5) 14. نور الدین علی بن عبد اللّه سمهودی، متوفی سال 911 درجواهر العقدین (6) 15. ابن ابی الحدید معتزلی، متوفی سال 655 درشرح نهج البلاغه (7) 16. علامه قوشچی درشرح تجرید (8) 17. خطیب خوارزمی درمناقب (9) 18. محمّد بن طلحه شافعی در ضمن فصل ششممطالب السؤول (10) 19. امام احمد بن حنبل درفضائل و مسند (11) 20. سبط ابن جوزی درتذکره (12) 21. امام ثعلبی درتفسیر کشف البیان 22. علامه ابن قیم جوزی در طرق الحکمیه، ضمن نقل قضایای عدیده از آن حضرت 23. محمّد بن یوسف گنجی شافعی، متوفای سال 658 در باب 57کفایت الطالب (13) 24. ابن ماجه قزوینی درسنن (14) 25. ابن مغازلی شافعی درمناقب

26. ابراهیم بن محمّد حموینی درفرائد (15) 27. محمّد بن علی بن الحسن الحکیم ترمذی

____________________

1- تاریخ الخلفاء، ص171.

2- استیعاب، ج3، ص1103.

3- نور الابصار، ص161.

4- اسعاف الراغبین، ص191.

5- فصول المهمه، ج1، ص199.

6- جواهر العقدین، القسم الثانی، ص205.

7- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج1، ص18؛ ج12، ص205.

8- شرح تجرید، ص373.

9- مناقب خوارزمی، ص81، فصل هفتم، ح65.

10- مطالب السؤول، ج1، ص66.

11- مسند احمد، ج1، ص154-158- فضایل، ج2، ص707، ح1209.

12- تذکره، ص144.

13- کفایة الطالب، ص227، باب 59.

14- سنن ابن ماجه، ج2، ص269.

15- فرائد السمطین، ج1، باب 65.

۴۱۱

درشرح فتح المبین (1) 28. دیلمی درفردوس (2) 29. شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 14ینابیع المودّه (3) 30. حافظ ابو نعیم اصفهانی درحلیة الاولیاء (4) وما نزل القرآن فی علی (5) و بسیاری دیگر از اجلّه علماء خودتان باختلاف الفاظ و عبارات، نقل اقوال خلیفه عمر را نموده اند و غالباً با ذکر موارد قضایای وارده آورده اند که می گفت: لو لا علیّ لهلک عمر.

اشاره به بعض مواردی که علی (عليه‌السلام )خلفا را نجات داده و آنها اقرار نمودند که اگر علی نبود، هلاک شده بودند

از جمله فقیه گنجی شافعی در باب 57کفایة الطالب (6) فی مناقب علی بن أبی طالبعليه‌السلام بعد از نقل اخباری مسنداً خبر حذیفه بن الیمان را که دیگران از علمای شما هم نقل نموده اند، ذکر نموده که روزی عمر با او ملاقات نمود. و سؤال کرد: “چگونه صبح کردی؟” حذیفه گفت:

اصبحت و اللّه اکره الحقّ و احبّ الفتنه و اشهد بما لم اره و احفظ غیر المخلوق و اصلّی علی غیر وضوء ولی فی الارض ما لیس للّه فی السماء(7) .

عمر از این کلمات غضبناک گردید، خواست او را اذیت کند. در همان بین امیر المؤمنین علیعليه‌السلام رسید آثار غضب را در صورت عمر دید، فرمود: “از چه جهه غضبناکی.” قضیه را نقل نمود، حضرت فرمود: “مطلب مهمی نیست تمام را صحیح گفته؛ مراد از حق که از او کراهت دارد، مرگ است و مراد از فتنه که دوست می دارد، مال و اولاد است و اینکه گفته شهادت می دهم به چیزی که ندیده ام؛ یعنی شهادت می دهم به وحدانیت

____________________

1- فتح المبین، ص517، باب27، ح2.

2- فردوس، ج3، ص373، ح5130.

3- ینابیع المودة، ج3، ص147.

4- حلیة الاولیاء، ج1، ص65.

5- ما نزل القرآن فی علیعليه‌السلام ، ص88، ح83.

6- کفایة الطالب، ص218.

7- صبح کردم در حالتی که اکراه دارم از حق و دوست می دارم فتنه را و شهادت می دهم بچیزی که ندیده ام او را و حفظ می نمایم غیر مخلوق را و صلوات می فرستم بدون وضو و برای من است در زمین چیزی که نیست برای خدا در آسمان.

۴۱۲

خدا و مرگ و قیامت و بهشت و دوزخ و صراط که هیچ کدام را ندیده است و اینکه گفته، حفظ می کنم غیر مخلوق را، مرادش قرآن است که مخلوق نیست و اینکه گفته بدون وضو صلوات می فرستم؛ یعنی صلوات برسول خدا که جائز است بی وضو صلوات فرستادن و اینکه گفته، برای من است در زمین چیزی که نیست برای خدا در آسمان؛ یعنی برای من زوجه ایست که خدای تعالی مبرای از زوجه و اولاد می باشد .

عمر گفت:کاد یهلک ابن الخطّاب لو لا علیّ بن أبی طالب (1) .

آنگاه مؤلف گنجی گوید: “این مطلب (که خلیفه می گفت: اگر علی نبود عمر هلاک می شد) ثابت است نزد اهل خبر و جمع کثیری از اهل سیر او را نقل نموده اند .”

و صاحب مناقب گوید: “مکرّر خلیفه عمر رضی اللّه عنه می گفت:لا عشت فی امه لست فیها یا ابا الحسن (2) .”

و نیز می گفت:عقمت النساء ان یلدن مثل علیّ بن أبی طالب (3) .

و محمّد بن طلحه شافعی در مطالب السؤول و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 14ینابیع المودة از ترمذی نقلاً از ابن عباس خبر مفصّلی نقل نموده که در آخر آن خبر گوید:کانت الصحابه رضی اللّه عنهم یرجعون الیه عليه‌السلام فی احکام الکتاب و یأخذون عنه الفتاوی کما قال عمر بن الخطّاب رضی اللّه عنه فی عدّه مواطن لو لا علیّ لهلک عمر- و قال صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اعلم امّتی علی بن أبی طالب (4) .

پس با این مختصر بیانی که به مقتضای وقت مجلس نمودیم، تصدیق می فرمایید که در مناظرات دینی و مباحثات علمی ابداً شدت و غلظتی از خلیفه

____________________

1- نزدیک بود عمر هلاک شود اگر علی نرسیده بود.(کفایة الطالب، ص218).

2- نباشم در امتی که تو در آن امت نباشی یا ابا الحسن (کنیه علیعليه‌السلام بود) (کفایة الطالب، ص219- المناقب، ص97).

3- عقیم اند زنان بزایند مثل و مانند علی بن أبی طالب(عليه‌السلام ).(شرح نهج البلاغة، ج11، ص260، باب 220)

4- اصحاب پیغمبر(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )در احکام قرآن مراجعه بعلی(عليه‌السلام )می نمودند و اخذ فتاوا از او می کردند؛ چنانچه عمر بن الخطاب در محلهای عدیده می گفت: “اگر علی نبود هلاک شده بودم، و رسول اکرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )فرمود اعلم و داناترین امت من علی بن أبی طالب است.” (مطالب السؤول، ج1، ص66- ینابیع المودة، ج1، ص216).

۴۱۳

عمر دیده نشد؛ بلکه خود اقرار و اعتراف بعجز داشته و تصدیق می نموده که علیعليه‌السلام فریادرس او بوده و از مهالک او را نجات می داده تا آنجا که متعصّبین از علماء شما مانند ابن حجر مکی در فصل سیم صواعق محرقه نقلاً از ابن سعد آورده که عمر می گفت:أتعوّذ باللّه من معضله لیس لها ابو الحسن یعنی علیّا عليه‌السلام (1) .

در میدانهای جنگ شجاعت و رشادتی از خلیفه عمر دیده نشد

و اما در معارک و میدانهای جنگ هم هیچ تاریخی نشان نمی دهد که خلیفه عمر شخصاً شدت و شجاعت و رشادتی از خود نشان داده باشد، بر عکس، به حکم تاریخ و بیان مورخین فریقین، هرگاه در مقابل لشکری بزرگ یا مردمان قوی و پرزور از کفار قرار می گرفت، ترک مقاومت می نمود که در اثر عمل او مسلمین فرار نموده و شکست بر لشکر اسلام وارد می آمد.

حافظ : کم کم بی لطفی را از نزاکت خارج نمودید و بمثل خلیفه عمر رضی اللّه عنه که فخر مسلمانان است و در زمان خلافت او فتوحات بزرگی نصیب مسلمانان گردیده و در همۀ جنگها بوجود او لشکر اسلام فاتح شدند اهانت نموده و آن بزرگوار را جبون و فرّار و وجودش را باعث شکست مسلمانان قلمداد می نمایید. آیا سزاوار است مثل شما شخص شریفی تا این اندازه اهانت بمردمان بزرگی مانند خلیفه عمر رضی اللّه عنه که مایۀ فخر و مباهات و افتخار مسلمین است، بنمایید و ما هم گوش بدهیم و حرف نزنیم؟

داعی : خیلی اشتباه فرمودید و تعجب است که در این چند شب هنوز کما ینبغی داعی را نشناخته اید گمان می نمایید که ممکن است داعی روی هوای نفس و حبّ و بغض جاهلانه و بدون دلیل و برهان، تعریف یا تقبیحی از اشخاص بنمایم؛ خاصه نسبت باشخاصی که معروفیت در تاریخ دارند و لو از هر طبقه باشند. فقط عیب بزرگی که در این قبیل مجالس موجود است و قرن ها به همین جهات بین مسلمانان اسباب بدبختی گردیده، سوء نظر و گمانهای بد است که

____________________

1- به خدا پناه می برم از معضله و امر پیچیده ای که ابو الحسن یعنی علی در او نباشد! (صواعق المحرقه، ص127، فصل سوم، باب9).

۴۱۴

بر خلاف دستور قرآن مجید، از مسلمانان ظاهر می گردد با اینکه صریحاً در آیه 12 سوره 49 (حجرات) می فرماید:( یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ) (1) .

چون این جملاتی که عرض کردم از دهان یک فرد شیعه بیرون آمده، لذا با نظر بدبینی تصور اهانت نمودید و حال آنکه مطلب غیر از اینست که شما گمان نمودید. زیاده بر آنچه علماء و مورخین خودتان نوشته اند چیزی نگفتم.

بدیهی است ما و شما در ازمنه ماضیه نبوده ایم، ولی به حکم عقل بایستی قضاوت نیک و بد افعال اشخاص را روی صفحۀ تاریخ بنمائیم.

بازهم بیان حقیقت

اینکه فرمودید: داعی نسبت به خلیفه عمر اهانت نمودم (ببخشید) اینجا مغلطه نمودید یا خواستید باین جمله تحریک اعصاب مخالفین نمایید و حال آنکه صحبت ما راجع بخلیفه جنبه اهانت نداشت، بلکه حکایت عین واقع ثبت در تاریخ را بیان نمودم و زیاده از آنچه علماء و مورخین بزرگ خودتان نوشته اند، چیزی نگفته و نمی گویم، ناچارم پرده را بردارم و مطلب را مشروح و واضح تر بیان نمایم تا بدبینی از میان برود.

اینکه فرمودید: فتوحات عالیه اسلام رهین منت وجود خلیفه عمر است، احدی انکار این معنی را ننموده که در دوره زمامداری عمر، اسلام به فتوحات عالیه نایل آمده، ولی در عین حال نباید فراموش نمود که به شهادت و إقرار علمای بزرگ خودتان از قبیل قاضی أبو بکر خطیب درتاریخ بغداد (2) و امام احمد حنبل درمسند (3) و ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (4) و دیگران در تمام امور ملک و مملکت و مخصوصاً لشکرکشی ها، خلیفه عمر با أمیر المؤمنین علیعليه‌السلام شور می نمود و مطابق دستور آن حضرت رفتار می کرد.

____________________

1- ای اهل ایمان زیاد دوری نمائید از ظن و گمان بد که برخی از گمانها معصیت است

2- تاریخ بغداد، ج11، ص332.

3- مسند احمد، ج5، ص322.

4- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج13، ص278.

۴۱۵

علاوه بر اینها فتوحات اسلام در هر دوره و زمان تفاوت پیدا می نمود. قسمت اول فتوحات اولیه اسلام در زمان خود خاتم الانبیاء بوده که رهین منت شخص شخیص أمیر المؤمنین علیعليه‌السلام می بود، چه آنکه گفته اند:

سیاهی لشکر نیاید بکار

که یک مرد جنگی به از صد هزار

و آن مرد جنگی که مایه فخر و مباهات اسلام و مسلمین و وجودش سبب فتح و پیروزی لشکر اسلام بود، أمیر المؤمنین علی بن أبی طالبعليه‌السلام بود که اگر در جنگی حاضر نمی شد، فتح حاصل نمی گردید؛ چنانچه در خیبر که آن حضرت درد چشم داشت و نمی توانست به میدان برود، پی درپی مسلمین شکست خوردند، تا زمانی که آن حضرت بدعای رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شفا یافت و حمله بدشمن نمود و فتح قلاع خیبر بدست آن حضرت واقع شد.

و در غزوه احد که مسلمین همگی فرار نمودند، فقط علیعليه‌السلام بود که بیاری پیغمبر استقامت نمود تا منادی غیبی ندا در داد:لا سیف الاّ ذو الفقار لا فتی الاّ علیّ (1) .

و امّا قسمت دوم، فتوحات بعد از وفات خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد که تماماً رهین منت شجعان نامی و سرداران زبردست بزرگ اسلام و نقشه کشی و کاردانی آنها بوده است که در میدانهای جنگ مقابل دشمنان قوی، شجاعت و فداکاری و جان بازی می نمودند تا بر آنها غالب می آمدند.

ولی صحبت ما در اطراف فتوحات اسلامی نبوده که در زمان خلافت خلفاء مخصوصاً زمان خلیفه عمر واقع شد، بلکه در موضوع شدت و شجاعت و غلظت شخصی خلیفه عمر بن الخطّاب بود که عرض کردم در تاریخ سابقه ندارد.

حافظ : این اهانت نیست که شما می فرمایید، خلیفه عمر رضی اللّه عنه از میدان جنگ فرار کرده و عمل او موجب شکست مسلمانان گردید.

داعی : اگر نقل وقایع تاریخی اشخاص اهانت است، این نوع از اهانت را علماء بزرگ و مورخین خودتان نقل نموده اند و داعی نگفتم، مگر آنچه را که مورخین خودتان ثبت نموده اند. اگر ایراد و اشکالی دارید بعلماء خودتان بنمائید که این وقایع را ثبت و ضبط نموده اند.

____________________

1- نیست شمشیری مگر ذو الفقار و نیست جوانمردی مگر علیعليه‌السلام .

۴۱۶

حافظ : در کجا علمای ما نوشته اند که خلیفه عمر رضی اللّه عنه از میدان جنگ فرار کرد و در کجا سبب شکست مسلمین گردید؟

شکست أبو بکر و عمر در خیبر

داعی : در بسیاری از میدانهای جنگ که اهمّ از همۀ آنها واقعۀ مهمّۀ غزوۀ خیبر است که آقایان شکست خوردند، چون علیعليه‌السلام چشمهای مبارکش درد می کرد. روز اول رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علم و پرچم مسلمین را به ابی بکر دادند و بسرداری مسلمین با لشکر رفتند مقابل یهود مختصر جنگی نموده، شکست خورده برگشتند. روز دوم علم را بعمر دادند ولی هنوز در مقابل یهود نرسیده، ترسیده فرار نمودند.

حافظ : این بیانات شما ساخته های شیعیان است و الاّ آنها مردمانی قوی دل و شجاع بودند.

داعی : مکرر عرض کردم شیعیان پیروان أئمه از اهل بیت اند که صادق و مصدّق بودند هرگز دروغ نگفته و نمی گویند؛ چون دروغ را از گناهان کبیره می دانند و ابدا احتیاجی به جعل حدیث ندارند. غزوه خیبر از وقایع مهمّه تاریخی دوره زندگانی خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد که جمیع علماء و مورخین فریقین نوشته اند. آنچه الحال در نظر دارم، به عرضتان می رسانم:

حافظ ابو نعیم اصفهانی متوفی سال 430 در حلیه الاولیاء(1) و محمّد بن طلحه شافعی درمطالب السؤول (2) از سیرۀ ابن هشام و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب 14کفایت الطالب (3) و دیگران از اکابر علماء و مورخین خودتان که وقت مجلس اقتضای نقل اقوال تمام آنها را ندارد، ولی برای شما أهمّ از همه آن اقوال، تصدیق دو عالم بزرگ و محل وثوق و اطمینان خودتان محمّد بن اسماعیل بخاری درصحیح (4) و مسلم بن حجّاج درصحیح (5) صریحاً نوشته اند: فرجع ایضا منهزما؛

____________________

1- حلیة الاولیاء، ج4، ص356.

2- مطالب السؤول، ج1، ص310.

3- کفایة الطالب، ص98- 106.

4- صحیح بخاری، ج2، ص100.

5- صحیح مسلم، ج2، ص324.

۴۱۷

یعنی (خلیفه عمر) دو مرتبه از میدان جنگ فراراً بر گشت.

و از جمله دلایل واضحه بر این معنی اشعار صریحی است که ابن أبی الحدید معتزلی ضمن قصائد هفتگانۀ معروفۀ خود که بنام علویات سبع نامیده شده که در فضائل مولانا أمیر المؤمنین علیعليه‌السلام سروده بنام قصیده بائیّه در باب خیبر گفته است:

أ لم تخبر الاخبار فی فتح خیبر

ففیها لذی اللبّ الملبّ أعاجیب

و ما انس لا انس اللّذین تقدّما

و فرّهما و الفرّ قد علما حوب

و للرّایه العظمی و قد ذهبا بها

ملابس ذلّ فوقها و جلابیب

یشلّهما من آل موسی شمردل

طویل نجاد السیف اجید یعبوب

یمجّ منونا سیفه و سنانه

و یلهب نارا غمده و الانابیب

احضّرهما أم حضّرا خرج خاضب

و ذانهما ام ناعم الخدّ مخضوب

عذرتکما انّ الحمام لمبغض

و انّ بقاء النفس للنّفس محبوب

لیکره طعم الموت و الموت طالب

فکیف یلذّ الموت و الموت مطلوب(1)

پس تصدیق نمایید که ما قصد اهانت نداشتیم، بلکه فقط نقل وقایع تاریخی نمودیم که معلوم شود در میدان های جنگ، شدت و غلظت و شجاعتی شخصاً برای خلیفه نموده تا مشمول( أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ ) واقع شود، بلکه در مقابل دشمن

____________________

1- ما حصل معنی آنکه آیا داستان فتح خیبر را مورد مطالعه قرار نداده اید که با چه نکات و رموز عجیبی آمیخته که موجب بهت و حیرت خردمند است؟ چون آن دو(ابی بکر و عمر) انس و عادت با علمداری نداشته و رموز پرچم داری را ندانسته و لذا لباسهای ذلت و خواری را بر آن(پرچم بزرگ)پوشانیدند و فرار بر قرار اختیار نمودند با آنکه می دانستند فرار از جنگ گناهی است کفرآمیز چه آنکه جوانی شجاع از سران یهود بلند قامت سوار بر اسبی کوه پیکر با شمشیر برهنه مانند شتر مرغ نر پرشهوتی که هوا و سبزه بهار او را قوی نموده بایشان حمله ور گردید که گویا رو بدو خوش صورت حنا بسته می رود.و امواج آتش مرگ از برق شمشیر و نیزۀ او باعث ترس ایشان گردید. (آنگاه ابن ابی الحدید گوید) به جای شما (ای دو خلیفۀ بزرگوار) عذر خواهی می کنم (از شکست و فرار نمودن از میان یهود بی قابلیت) زیرا مرگ در نظر هر فردی مبغوض و ادامۀ زندگانی محبوب است شما هم (مانند همه) از چشیدن طعم مرگ بیزار بودید و حال آنکه مرگ بدنبال هر کس هست پس چگونه به اختیار خود موت را بخواهید و لذت او را بچشید.

۴۱۸

قوی، جا خالی نموده از معرکه بر کنار می شدند.

و اگر خوب با نظر دقت و انصاف بنگرید، خواهید تصدیق نمود که واجد این صفت بزرگ هم علیعليه‌السلام بوده که در تمام میدانهای جنگ، شخصاً شدید الغضب بر کفّار و غالب بر آنها می آمده؛ چنانچه در آیه 54 سوره 5 (مائده) خدای تعالی تصدیق این معنی را نموده که می فرماید:( یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّٰهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَی الْکٰافِرِینَ یُجٰاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ وَ لاٰ یَخٰافُونَ لَوْمَهَ لاٰئِمٍ ذٰلِکَ فَضْلُ اللّٰهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشٰاءُ وَ اللّٰهُ وٰاسِعٌ عَلِیمٌ ) (1) .

حافظ : عجب است شما می خواهید با حسن بیان و اجبار این آیه ای که در شأن تمام مؤمنین است که واجد این صفات و محبوب خدا و مشمول الطاف الهی بودند در شأن علی کرم اللّه وجهه جاری نمایید!

داعی : مکرّر دیده و تجربه کرده اید که داعی آنچه گفتم بی دلیل نبوده، چنانچه پیوسته ایراد نمودید و جواب شنیدید، مع ذلک بازهم اعتراض می نمائید خوب است بنحو سؤال بفرمائید: آیا چه دلیل بر این گفتار هست، تا جواب عرض نمایم. اینک جواب فرمودۀ شما را بعرض می رسانم.

اوّلاً اگر این آیه مخصوص تمام مؤمنین نازل شده و تمام آنها مشمول این آیه بودند، هرگز از میدانهای جنگ فرار نمی کردند.

حافظ : آیا انصاف است مؤمنین و صحابه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را که آن همه جنگها و فتوحات نمودند شما با لسان اهانت فرّار بخوانید.

داعی : اوّلاً داعی لسان اهانت نداشتم، بلکه وصف حال آنها را نمودم.

ثانیاً داعی آنها را فرّار نخوانده ام، بلکه تاریخ این طور نشان می دهد. گویا آقایان فراموش نموده اید فرار مؤمنین و صحابه را در غزوه احد و حنین که عموماً حتی کبار صحابه رفتند و پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در مقابل کفّار تنها گذاردند؛ چنانچه طبری

____________________

1- ای گروهی که ایمان آورده اید! هر که از شما از دین خود مرتد شود، بزودی خدا قومی را می آورد که دوست دارد آنها را و آنها هم خدا را دوست دارند و نسبت بمؤمنان سرافکنده و فروتن و بکافران سرافراز و مقتدرند (مانند علیعليه‌السلام و پیروانش). به نصرت اسلام، بر می انگیزد که در راه خدا جهاد کنند و در راه دین از نکوهش و ملامت احدی باک ندارند. این است فضل خدا؛ هر که را بخواهد عطا کند و رحمت خدا وسعت دارد و به احوال هر که استحقاق آن را دارد، دانا می باشد.

۴۱۹

و دیگران از مورخین بزرگ خودتان نوشته اند.

چگونه ممکن است کسانی که پشت بمیدان جنگ نموده و از جهاد روی گردانیدند و رسول خدا را تنها در مقابل دشمن گذاردند، محبوب خدا و رسول او باشند؟

ثالثاً در نزول این آیه در شأن علیعليه‌السلام ، داعی نگفتم، بلکه اکابر علمای خودتان مانند أبو اسحاق امام أحمد ثعلبی که خود تصدیق دارید امام اصحاب حدیث است درتفسیر کشف البیان (1) خود گوید: “این آیه شریفه در شأن علی بن ابی طالب شرف نزول یافته چه آنکه واجد تمام صفات مذکورۀ در آیه جز آن حضرت دیگری نبوده.

و در تمام سی شش غزوه ای که برای رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پیش آمد، هیچ مورّخی از خودی و بیگانه ننوشته اند، و لو یک مرتبه علیعليه‌السلام از میدان جنگ و جهاد فی سبیل اللّه روی گردانده باشد.

حتّی در جنگ احد که جمیع أصحاب فرار نمودند، فقط یگانه کسی که بعد از جنگ سخت مغلوبه و حمله پنج هزار سواره و پیادۀ دشمن بر مسلمانان و شهادت جناب حمزه (سید الشهداء) عمّ بزرگوار پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم استقامت ورزید و تا پایان فتح و پیروزی ثابت قدم ماند، مولانا امیر المؤمنین علیعليه‌السلام بود؛ با آنکه قریب نود زخم بر بدن مبارکش وارد آمده و در اثر رفتن خون بسیار سستی تمام اعضایش را گرفته و چندین مرتبه برو بر زمین آمد، مع ذلک به اثبات قدم حفاظت از رسول خدا نمود تا جنگ را به نفع مسلمین تمام کرد.

حافظ : آیا خجالت ندارد که شما نسبت فرار به صحابه کبار بدهید و حال آنکه صحابه عموماً و دو خلیفه بر حق أبی بکر و عمر رضی اللّه عنهما پروانه وار در أطراف رسول خدا می گشتند و آن حضرت را حفظ می نمودند.

داعی : مثل اینکه آقا تاریخ نخوانده اید که چنین بیانی می نمایید. عموم مورخین نوشته اند که در جنگ احد و حنین و خیبر تمام صحابه فرار نمودند. راجع به خیبر که عرض نمودم و اما در حنین مسلّم است که همه فرار نمودند؛

____________________

1- تفسیر کشف البیان، ج4، ص75.

۴۲۰

421

422

423

424

425

426

427

428

429

430

431

432

433

434

435

436

437

438

439

440

441

442

443

444

445

446

447

448

449

450

451

452

453

454

455

456

457

458

459

460

461

462

463

464

465

466

467

468

469

470

471

472

473

474

475

476

477

478

479

480

481

482

483

484

485

486

487

488

489

490

491

492

493

494

495

496

497

498

499

500

501

502

503

504

505

506

507

508

509

510

511

512

513

514

515

516

517

518

519

520

521

522

523

524

525

526

527

528

529

530

531

532

533

534

535

536

537

538

539

540

541

542

543

544

545

546

547

548

549

550

551

552

553

554

555

556

557

558

559

560

561

562

563

564

565

566

567

568

569

570

571

572

573

574

575

576

577