شب های پیشاور جلد ۱

شب های پیشاور6%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 577

جلد ۱ جلد ۲
  • شروع
  • قبلی
  • 577 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 387294 / دانلود: 11321
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد ۱

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

41

42

43

44

45

46

47

48

49

50

51

52

53

54

55

56

57

58

59

60

اولاً جواب این لاطائلات مکرر در ضمن بیانات مفصله در لیالی مناظرات پیشاور داده شده و در غالب اوراق این کتاب دلائل متقنه از آیات قرآن مجید و اخبار صحیحه از طرق عامه ذکر گردیده، مخصوصا در (جلسه سوم) و در (جلسه هفتم) و در (جلسه هشتم) به دلائل آیات شریفه و اخبار صریحه اشاره شده.

ثانیاً گویا این مرد شیاد قرآن نخوانده و اگر خوانده، چون معتقد نبوده، عمداً امر را بر بی خبران مشتبه نموده. مگر نه اینست که خدای متعال در آیات بسیاری این خاندان جلیل را ستوده و برای آنها امتیازاتی قائل و مصطفای از خلق قرار داده، چنانچه در آیه ۳۰ سوره ۳ (آل عمران) فرماید:( إِنَّ اللّٰهَ اصْطَفیٰ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرٰاهِیمَ وَ آلَ عِمْرٰانَ عَلَی الْعٰالَمِینَ ذُرِّیَّهً بَعْضُهٰا مِنْ بَعْضٍ ) (۱) و در آیه ۲۲ سوره ۴۲(شوری) فرماید:( قُلْ لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبیٰ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیهٰا حُسْناً ) (۲)

ولی بیشتر تأثر من در اینست که اکابر علمای عامه و اهل تسنن صریحاً اقرار بولایت و برتری و مقام عالی اعلای علی و عترت طاهره پیغمبر صلّی اللّه علیه و علیهم اجمعین می نمایند، ولی این ناخلف بظاهر شیعی زاده انکار نماید فضایل آنها را!

برای جلب نظر دشمنان دین باطن فاسد خود را ظاهر نموده و با وقاحت نام آنها را برده.

کتب علماء عامه در فضائل عترت و اهل بیت طهارت

اهل اطلاع می دانند که عموم علماء اهل تسنن (به استثناء عده ای خوارج و نواصب) در هر دوره ای از ادوار، معترف بوده اند بفضائل و مناقب آل محمّد سلام اللّه علیهم اجمعین و حق تقدم آنها بر تمام امت و مخصوصاً جمع کثیری از اکابر آنها، کتاب مستقلی بنام اهل بیت طهارتعليهما‌السلام افتخاراً نوشته اند و آنچه به نظر

____________________

۱- بدرستی که خدا برگزیده آدم و نوح و خانواده ابراهیم و خانواده عمرانعليهما‌السلام را بر جهانیان فرزندانی هستند برخی از نسل برخی دیگر.

۲- بگو (ای پیغمبر) من از شما اجر رسالت جز این نمی خواهم که مودت و محبت مرا در حق خویشاوندان منظور دارید. هر که کار نیکو انجام دهد، ما بر نیکوئیش بیفزائیم.

۶۱

داعی رسیده و الحال در کتابخانه خود حاضر دارممودة القربی میر سید علی شافعی همدانی،ینابیع المودة شیخ سلیمان بلخی حنفی،معراج الوصول فی معرفه آل الرسول حافظ جمال الدین زرندی،مناقب و فضایل اهل البیت حافظ ابو نعیم اصفهانی،مناقب اهل البیت ابن مغازلی فقیه شافعی،رشفة الصادی من بحر فضائل بنی النبی الهادی تألیف سید ابی بکر بن شهاب الدین علوی،کتاب الاتحاف بحب الاشراف تألیف شیخ عبد اللّه بن محمّد بن عامر شبراوی،احیاء المیت بفضائل اهل البیت تألیف جلال الدین سیوطی، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و الزهراء و السبطین شیخ الاسلام ابراهیم بن محمّد حموینی(حموئی)،ذخایر العقبی امام الحرم شافعی،فصول المهمه فی معرفة الائمه نور الدین بن صباغ مالکی،تذکره خواص الامه فی معرفة الائمه یوسف سبط ابن جوزی،کفایة الطالب محمّد بن یوسف گنجی شافعی،مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول محمّد بن طلحه شافعی، مناقب اخطب الخطباء خوارزم، تشریح و محاکمه در تاریخ آل محمد محقق و مورخ شهیر قاضی بهلول بهجت زنگنه زوری می باشد. علاوه بر اینها در تمامی کتب معتبره و تفاسیر بزرگ علمای عامه و اهل تسنن فضایل و مناقب اهل بیت طهارتعليهما‌السلام متفرقا بسیار ثبت است.

نمی دانم چرا کسروی خجالت نمی کشید در حالتی که می دانست مغلطه می کند و گذشته از شیعیان، سنیها بر او می خندند. پس خوبست مریدان فریب خوردۀ او بخوانند این کتاب را و عوض بر انگیخته شدن، سر خجلت بزیر اندازند و متنبّه گردند و بازیگران قرن بیستم را (بقول امروزی ها) بشناسند. اگر با کتابهای عربی سر و کار زیادی نداشت، اقلاً می خواست کتاب ترکی تألیف قاضی محمّد بهلول بهجت افندی زنگنه زوری را که از اجلّه فضلا و علماء معروف قرن اخیر ترکیه و در علوم عقلیه و نقلیه و فقه و عرفان در اسلامبول و اناطولی مشهور بوده به نامتشریح و محاکمه در تاریخ آل محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بخواند که بفارسی هم ترجمه گردیده و چاپهای متعدد شده (چاپ اول ترکی و فارسی او هم در کتابخانه داعی موجود است). و واقعاً بر هر شیعه شاکّی لازم است آن کتاب مقدس را خریداری و حقایق را از بیان عالم بزرگ سنی بشنوند و نفرین بر بازیگران مغلطه کار بنمایند، و مخصوصاً برادران روشنفکر و جوانان بی خبر اهل تسنّن را توصیه بمطالعه آن کتاب می نمائیم.

۶۲

ناچارم علاوه بر آنچه در متن همین کتاب درج گردیده، در اینجا هم اغتنام فرصت نموده، به نقل اقوال بعضی از اکابر علماء اهل سنت در فضائل امیر المؤمنین علی و اهل بیت طهارتعليهم‌السلام اشاره نمایم تا خوانندگان محترم بدانند که کسروی تبریزی با احمد امین مصری و مردوخ(مردود)کردستانی و امثالهم، تنها قاضی رفته اند که نسبت جعّالی بشیعیان داده اند!!

آنها نمی دانند که شیعیان چون معتقد به مبدأ و معادند و پیرو عترت طاهرهعليهم‌السلام صادقینند، ابداً دروغ نگفته و جعل خبر نمی نمایند چه آنکه احتیاجی به جعل خبر ندارند، زیرا تمامی علمای جماعت با مادر نقل فضائل اهل بیت هم صدا هستند.

از جمله امامان بزرگ اهل تسنن که از پیشوایان و ائمه اربعه آنها می باشد، محمّد بن ادریس شافعی است که مکرر نظما و نثرا اقرار و اعتراف بفضایل و مناقب اهل البیتعليهم‌السلام نموده.

اشعار امام شافعی در اعتراف بفضائل عترت و اهل بیت طهارتعليهم‌السلام

چنانچه علامه سمهودی سید نور الدین شافعی که اعلم العلماء مصر و حجاز در اوایل قرن دهم هجری بوده، درجواهر العقدین (۱) از حافظ ابو بکر بیهقی از ربیع بن سلیمان که از اصحاب امام شافعی بوده، نقل می نماید و نیز نور الدین مالکی درفصول المهمه (۲) از کتاب بیهقی که در مناقب شافعی نوشته نقل نموده و خواجه سلیمان بلخی حنفی درینابیع المودة (۳) از جواهر العقدین نور الدین سمهودی نویسنده تاریخ المدینه که در زمان خود اعلم علماء مصر و حجاز بوده، نقلاً از بیهقی مشروحاً ذکر نموده که گفت: روزی بامام شافعی گفتند که مردم صبر و طاقت ندارند مناقب و فضایل اهل البیت را به شنوند (مانند کسروی و احمد امین و اقرانشان) و اگر

____________________

۱- جواهرالعقدین، ج۲، ص۱۸۵.

۲- فضول المهمه، ج۲، ص۱۳۵۴.

۳- ینابیع امودة، ج۳، ص۹۷.

۶۳

مشاهده کنند که یکی از ما ذکر فضائل اهل البیتعليهم‌السلام را می نماید، یقولون هذا رافضی؛ می گویند او رافضی است. فوری شافعی فی المجلس انشاد اشعاری نموده و حقایق را آشکار ساخته گفت:

اذا فی مجلس ذکروا علیّا

و سبطیه و فاطمه الزّکیّه

فاجری بعضهم ذکری سواه

فأیقن انّه سلقلقیّه

اذا ذکروا علیّا او بنیه

تشاغل بالرّوایات العلیّه

یقال تجاوزوا یا قوم هذا

فهذا من حدیث الرّافضیّه

برئت الی المهیمن من اناس

یرون الرّفض حبّ الفاطمیّه

علی آل الرّسول صلاه ربّی

و لعنته لتلک الجاهلیه

خلاصه معنای این اشعار آنکه گوید: زمانی که در مجلسی ذکر علی و فاطمه و حسن و حسینعليهم‌السلام می شود، بعض دشمنان برای آنکه مردم را از ذکر آل محمّد منصرف کنند، ذکر دیگری به میان می آورند، پس یقین کنید آن کس که مانع ذکر این خانواده می شود، سلقلق است (یعنی زنی که از دبرش حیض شود). آنها روایات بلند نقل می کنند که ذکر علی و بچه های او نشود و گفته می شود، بگذرید ای قوم از این ذکر (یعنی ذکر علی و بچه های او) زیرا این حدیث رافضی ها است. بیزاری می جویم (من که امام شافعی هستم) به سوی خدا از مردمی که می بینند رفض را دوستی فاطمه. بر آل رسول صلوات پروردگار من است و لعنت خداوند بر این نوع جاهلیت (که دوستان آل محمّدعليهم‌السلام را رافضی بخوانند).

و سلیمان بلخی حنفی ضمن باب ۶۲ینابیع الموده (۱) و سید مؤمن شبلنجی درنور الابصار (۲) نقلاً از بیهقی و نور الدین ابن صباغ مالکی درفصول المهمه (۳) و نیز حافظ جمال الدین زرندی درمعراج الوصول (۴) بعد از این اشعار گفته اند که شافعی گفت:

قالوا ترفّضت قلت کلاّ

ما الرفض دینی و لا اعتقادی

لکن تولّیت غیر شکّ

خیر امام و خیر هاد

ان کان حبّ الوصیّ رفضا

فانّنی ارفض العباد

____________________

۱- ینابیع المودة، ج۳، ص۴۸.

۲- نورالابصار، ص۲۳۲.

۳- فصول المهمة، ج۲، ص۱۰۸.

۴- معراج الوصول، ص۳۸.

۶۴

یعنی به من گفتند: رافضی شدی؟ گفتم: ابداً نیست رفض دین من و نه اعتقاد من، لکن دوست می دارم بدون شک بهترین امام و بهترین هادی را. اگر معنی رفض، دوستی وصی پیغمبر (و آل طاهرینعليهم‌السلام آن حضرت است)، پس بدرستی که من رافضی تر از همه مردم هستم.

یاقوت حموی درمعجم الادباء (۱) و ابن حجر مکیصواعق (۲) و امام فخر رازی درتفسیر کبیرش (۳) ذیل آیه شریفه( قُلْ لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبیٰ ) و خطیب خوارزم درمقتل الحسین (۴) و سید مؤمن شبلنجی درنور الابصار (۵) و سلیمان بلخی حنفی در صینابیع الموده (۶) از ربیع بن سلیمان که یکی از اصحاب شافعی بوده، نقل نموده اند که این اشعار را شافعی انشاد نموده و گفت:

یا راکبا قف بالمحصب من منی

و اهتف بساکن خیفها و الناهض

سحرا اذا فاض الحجیج الی منی

فیضا کملتطم الفرات الفائض

ان کان رفضا حب آل محمّد

فلیشهد الثّقلان انّی رافض(۷)

و نیز علامه جلیل القدر شیخ عبد اللّه بن محمّد بن عامر شبراوی در کتابالاتحاف بحب الاشراف (۸) و سید ابی بکر بن شهاب الدین علویرشفة الصادی من بحر فضائل بنی النبی الهادی (۹) .

____________________

۱- معجم الادباء، ج۵، ص۲۰۸.

۲- صواعق المحرقه، ص۱۳۳.

۳- تفسیر کبیر، ج۲۷، ص۱۶۶.

۴- مقتل الحسین، ص۱۴۶.

۵- نور الابصار، ص۲۳۲.

۶- ینابیع المودة، ج۲۳، ص۹۹.

۷- ما حصل این اشعار آنکه گوید ای سوار رونده بسوی مکه معظمه بایست در ریگزار منی و بساکنین مسجد خیف وقت سحر که حجاج بسوی منی می آیند(بدون تقیّه علنی و بر ملا ندا بده و بگو اگر رفض دوستی آل محمد است پس شهادت بدهند جن و انس که من(امام شافعی) رافضی هستم.

۸- الاتحاف بحب الاشرف، ص۲۹.

۹- رشفئ الصادی،ص ۳۱.

۶۵

و حافظ جمال الدین زرندی درمعراج الوصول فی معرفه آل الرسول (۱) و ابن حجر مکی در صواعق محرقه(۲) از امام شافعی نقل نموده که می گفت:

یا اهل بیت رسول الله حبّکم

فرض من اللّه فی القرآن انزله

کفاکم من عظیم القدر انّکم

من لم یصلّ علیکم لا صلاه له

یعنی ای اهل بیت رسول خداعليهم‌السلام ، محبت و دوستی شما واجب گردیده از جانب خدا و در قرآن مجید این واجب نازل شده (اشاره به آیه ۲۲ سوره ۴۲ است که قبلاً ذکر شد).

کفایت می کند در عظمت قدر شما ای آل محمدعليهم‌السلام آنکه هر کسی صلوات بر شما نفرستد، نماز او قبول نخواهد شد (اشاره بصلوات در تشهد نماز است که از واجبات نماز است و اگر کسی عمداً ترک صلوات بر محمد و آل محمد را در تشهد نماز بنماید، نمازش باطل و غیر قابل قبول است). و در آخر اشعارش (برای یادآوری امثال کسرویها و احمد امینها) سروده که اتمام حجت باشد بر آنها که:

لو لم تکن فی حبّ آل محمّد

ثکلتک امّک غیر طیب المولد

یعنی اگر نباشی در دوستی آل محمد، مادر به مرگت بنشیند قطعاً حرامزاده ای!

به مناسبت این شعر آخر امام شافعی، یک حدیث از صدها حدیثی که از طرق خاصه و عامه رسیده تقدیم امثال کسروی ها و احمد امین ها که مخالف اهل بیت اطهار و مقامات آنها هستند، می نمایم و زائد بر معنای حدیث، توضیحی نمی دهم و این حدیث را حافظ ابن حجر مکی متعصب در صواعق محرقه(۳) از ابو الشیخ دیلمی نقل می نماید که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:من لم یعرف حق عترتی من الانصار و العرب فهو لاحدی ثلاث امّا منافق و امّا ولد زانیه و امّا امرؤ حملت به امّه فی غیر طهر ؛

یعنی کسی که نشناسد حق عترت مرا از انصار و عرب پس او یکی از سه چیز خواهد بود یا منافق است یا ولد الزنا است یا ولد حیض است.

____________________

۱- معراج الوصول فی آل الرسول، ص۱۶.

۲- صواعق المحرقه، ص۱۴۸.

۳- صواعق المحرقه، ص۱۷۳.

۶۶

اخبار در فضائل عترت و اهل بیت طهارت

از کوری چشم دشمنان و بدخواهان این خاندان جلیل (امثال کسروی ها) حب و بغض عترت طاهره مفتاح بهشت و دوزخ و علامت ایمان و کفر است.

چنانچه اکابر علمای عامه و اهل تسنّن با نقل اخبار بسیار از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تصدیق این معنی را نموده اند. از جمله امام احمد ثعلبی که امام اصحاب حدیث شمرده شده و از اکابر علمای عامه است، در تفسیر خود ذیل آیه مودت آورده که محبت و مودت اهل بیت طهارتعليهم‌السلام از جمله اصول دین و ارکان اسلام است و هر کس خلاف این عقیده داشته باشد، کافر و از دین اسلام خارج و ناصبی می باشد و دلیل بر این معنی، خبری است که عبد اللّه بن حامد اصفهانی باسناد خود از جریر بن عبد اللّه بجلی روایت نموده که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

من مات علی حبّ آل محمّد مات شهیداً. ألا و من مات علی حبّ آل محمّد مات مغفوراً له، الا و من مات علی حبّ آل محمّد مات تائبا الا و من مات علی حبّ آل محمّد مات مؤمناً مستکمل الایمان، الا و من مات علی حبّ آل محمّد بشره ملک الموت بالجنّه ثم منکر و نکیر، الا و من مات علی حبّ آل محمّد یزفّ الی الجنّه کما تزف العروس الی بیت زوجها، الا و من مات علی حبّ آل محمّد فتح له فی قبره بابان إلی الجنّة، الا و من مات علی حبّ آل محمّد جعل الله قبره مزار ملائکه الرحمة ألا و من مات علی حبّ آل محمّد مات علی السنه و الجماعة، الا و من مات علی بغض آل محمّد جاء یوم القیمه مکتوباً بین عینیه آیس من رحمه الله، ألا و من مات علی بغض آل محمّد مات کافراً، ألا و من مات علی بغض آل محمّد لم یشمّ رائحه الجنّه (۱) .

____________________

۱- کسی که بمیرد بر دوستی آل محمد مرده است شهید و توبه کننده از گناه و آمرزیده شده و مؤمنی که دارای ایمان کامل می باشد و رحمت گردیده و کسی که بمیرد بر دوستی آل محمد بشارت می دهد او را عزرائیل و منکر و نکیر ببهشت و کسی که بمیرد بر دوستی آل محمد می رود بسوی بهشت همچنان که عروس می رود بسوی خانه شوهرش و کسی که بمیرد بر دوستی آل محمد باز می شود در قبر او دو در بسوی بهشت و کسی که بمیرد بر دوستی آل محمد قرار می دهد خداوند قبر او را زیارتگاه ملائکه رحمت و کسی که بمیرد بر دوستی آل محمد مرده است بر سنت و جماعت و کسی که بمیرد بر دشمنی آل محمد روز قیامت بین دو چشم او نوشته شده است ناامید است از رحمت خدا و کسی که بمیرد بر دشمنی آل محمد کافر مرده است و کسی که بمیرد بر دشمنی آل محمد استشمام نمی نماید بوی بهشت را.

۶۷

و نیز سید ابی بکر بن شهاب الدین علوی دررشفة الصادی من بحر فضائل بنی النبی الهادی (۱) ازتفسیر ثعلبی (۲) و امام فخر رازی درتفسیر کبیرش (۳) ذیل آیه مودت از صاحبکشاف (۴) همین خبر را نقل نموده اند.

و کواشکی در تفسیر خود موسوم به تبصره از ضحاک و عکرمه که از مشاهیر مفسرین اند روایت کرده که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

لا اسئلکم علی ما ادعوکم الیه اجرا الاّ ان تحفظونی فی قرابتی علی و فاطمه و الحسن و الحسین و ابنائهما (۵)

و میر سید علی همدانی شافعی درمودة القربی (۶) از جابر بن عبد اللّه انصاری نقل می نماید که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

توسّلوا بمحبتنا الی اللّه تعالی و استشفعوا بنا فإنّ بنا تکرمون و بنا تحبّون و بنا ترزقون فمحبّونا امثالنا غدا کلّهم فی الجنّه (۷)

____________________

۱- رشفة الصادی، ص۴۵.

۲- تفسیر ثعلبی، ج۸، ص۳۱۴.

۳- تفسیر کبیر، ج۲۷، ص۱۶۵.

۴- تفسیر کشاف، ج۳، ص۴۶۷.

۵- من از برای ارشاد شما بسوی حق و حقیقت مزدی نمی خواهم مگر آنکه حفظ نمائید مقام مرا در اقارب و خویشان من یعنی برای خاطر من احترام نمائید اقارب و خویشان مرا و آنها علی و فاطمه و حسن و حسین و اولاد و ذریه آن هر دو می باشند.

۶- مودة القربی، مودة دوم، ص۱۲.

۷- توسل بجوئید بدوستی ما بسوی خدای تعالی و طلب شفاعت نمائید بما پس بدرستی که بما اکرام می شوید و بوسیله ما دوست داشته می شوید و بوسیله ما روزی داده می شوید پس دوستان ما امثال ما هستند فردا(یعنی قیامت)تمامشان در بهشت اند.

۶۸

و نیز از خالد بن معدان روایت نموده که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

من احبّ ان یمشی فی رحمه اللّه و یصبح فی رحمه اللّه فلا یدخلنّ قلبه شکّ بانّ ذرّیتی افضل الذرّیات و وصیّی افضل الاوصیاء .(۱)

و نیز از جابر روایت نموده که آن حضرت فرمود:الزموا مودّتنا اهل البیت فانّ من اتّقی اللّه و هو یودنا دخل الجنّه معنا و الّذی نفس محمّد بیده لا ینفع عبدا عمله الاّ بمعرفه حقّنا .(۲)

و ابن حجر مصری مکی در فصل دوم صواعق(۳) از ابو یعلی از سلمه بن اکوع نقل نمود که آن حضرت فرمود:النّجوم أمان لاهل السّماء و أهل بیتی امان لامّتی من الاختلاف .(۴)

این اخبار نمونه ای از هزاران خبر است که درباره آل محمّد -سلام اللّه علیهم اجمعین- از طرق عامه و اهل تسنن رسیده است که در مقدمه نویسی بیش از این مجال نقل ندارد.

از جمله اعتراضات کسروی و احمد امین مخصوصا در کتاب(المهدی و المهدویت) بشیعیان در اعتقاد بوجود امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه است که غائب از انظار می باشد و این معنی را در صفحات مکرره با آب و تابی تکرار کرده و هیاهوئی راه انداخته اند و نوشته اند: “این عقیده از جعلیات و ساخته های شیعیان است که می گویند امامی هست مهدی نام و از نظرها ناپیدا.” و حال آنکه خبر نداشتند و زحمت مطالعه و سیر در کتب را بخود ندادند و در مقام تحقیق بر نیامدند و الا اگر فقط در کتب علماء تسنن (گذشته از کتب شیعه) غور نموده بودند و عناد و تعصب بی جا نمی نمودند، می فهمیدند اعتقاد بوجود حضرت مهدی محمّد ابن الحسن حجه العصر و الزمان عجل اللّه تعالی فرجه که غیبت نموده و از انظار پنهان گردیده، مخصوص بشیعیان تنها نمی باشد، بلکه در کتب معتبره علماء بزرگ اهل تسنن نیز

____________________

۱- کسی که دوست دارد آنکه مشی کند در رحمت خدا، و صبح کند در رحمت خدا پس داخل نکند در قلبش شکی باینکه ذریه و اولاد من بهترین ذراری هستند و وصی من بهترین اوصیاء می باشد.

۲- ثابت باشید در دوستی ما اهل بیتعليهم‌السلام پس بدرستی که اهل تقوی که ما را دوست بدارند، با ما داخل بهشت می شوند. بآن خدائی که جان محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در قبضۀ قدرت اوست، هیچ عملی به بنده ای نفع نمی رساند، مگر بشناختن دوستی ما.

۳- صواعق المحرقة، ص۱۸۷.

۴- ستارگان امانند از برای اهل آسمانها و اهل بیت من امان اند برای امت من از اختلاف.

۶۹

ثبت گردیده و اکابر علمای عامه از قبیل علاّمه سمهودی درجواهر العقدین (۱) و طبرانی دراوسط (۲) و احمد بن حنبل درمسند (۳) و ابی داود درسنن (۴) و ابن ماجه درسنن (۵) و حموینی درفرائد (۶) و خواجه کلان بلخی درینابیع المودة (۷) و ابن حجر درصواعق (۸) و امام نسائی درسنن (۹) وخصائص العلوی و خواجه پارسا درفصل الخطاب (۱۰) و محمد ابن طلحه درمطالب السؤول (۱۱) و نور الدین جامی در شواهد النبوه و حافظ بلاذری در مسلسلات و محمّد بن یوسف گنجی در کتابالبیان فی اخبار صاحب الزمان و ابن صباغ مالکی درفصول المهمه (۱۲) و میر سید علی همدانی شافعی درمودة القربی (۱۳) و علامه صلاح الدین در شرح الدائره و جمال الدین شیرازی درروضه الاحباب و بیهقی درصحیح خود شعب الایمان و شیخ محی الدین عربی درفتوحات و عنقاء المغرب و ملک العلماء شهاب الدین درهدایت السعداء و سبط ابن جوزی درتذکره (۱۴) و شیخ عبد الرحمن بسطامی در دره المعارف و شیخ محمد الصبان المصری دراسعاف الراغبین (۱۵) و مؤید الدین خطیب خوارزمی درمناقب و علامه شعرانی دریواقیت (۱۶) و شیخ علی متّقی درمرقاة شرح مشکاه ،(۱۷) و دیگران از اکابر علمای

____________________

۱- جواهر العقدین، ج۲، ص۱۹۰. ۹- سنن نسائی، ج۶، ص۲۷۵.

۲- معجم الاوسط، ج۷، ص۲۷۶. ۱۰- فضل الخطاب، ج۳، ص۱۷۱.

۳- مسند احمد، ج۱، ص۸۴. ۱۱- مطالب السؤول، ص۳۲۱.

۴- سنن ابی داوود، ج۴، ص۱۰۶. ۱۲- فصول المهمه، ج۲، ص۱۰۹۵.

۵- سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۶۶. ۱۳- مودة القربی، مودة دهم، ص۳۸.

۶- فرائد السمطین، ج۲، ص۳۱۰. ۱۴- تذکرة الخواص، ص۳۲۵.

۷- ینابیع المودة، ج۳، ص۲۷۱. ۱۵- اسعاف الرغبین، ص۱۴۵.

۸- صواعق المحرقة، ص۱۶۷. ۱۶- الیواقیت و الجواهر، ج۲، ص۱۲۷.

۷۰

اهل تسنن که این صفحات مختصر مجال نوشتن نام تمام آنها را نمی دهد، اخبار بسیاری راجع به آن حضرت نقل نموده اند و حتی بسیاری از آنها تحقیقات عمیقی در این باب کرده اند.

برای نمونه، چند خبری باقتضای مقدمه نویسی از اکابر علمای عامه جهه بینائی جوانان روشن فکر زائداً علی ما سبق در اینجا نقل می نمائیم تا بدانند این عقیده از جعلیات و ساخته های شیعیان نیست، بلکه کسروی تبریزی حیّال فریبنده و احمد امین مصری عنود و امثال آنها مغلطه کار بوده اند و امر را بر بی خبران مشتبه می نموده اند.

علاوه بر آنکه در (جلسه دهم) همین کتاب اشاراتی باخبار وارده در موضوع حضرت مهدیعليه‌السلام شده و در اینجا هم بیان دیگری می نمائیم و بعض اخبار دیگر ذکر می کنیم تا کشف حقیقت گردد.

اخبار بوجود حضرت مهدیعليه‌السلام از طرق اهل سنت

۱. خواجه کلان شیخ سلیمان بلخی حنفی درینابیع المودة (۱) و علامه سمهودی شافعی درجواهر العقدین (۲) و ابن حجر مکی درصواعق محرقه (۳) و طبرانی دراوسط (۴) از ابو ایوب انصاری و علی بن هلال (به مختصر تفاوتی در الفاظ و عبارات) نقل نموده اند که در مرض موت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فاطمه سلام اللّه علیها گریه می کرد رسول اکرم فرمود:

انّ لکرامه اللّه ایّاک زوّجک من هو أقدمهم سلما و اکثرهم علما .(۵)

آنگاه فرمود خداوند متعال نظر فرمود:“بر اهل زمین، پس مرا اختیار نمود پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مرسل، آنگاه نظر دیگر فرمود، علی عليه‌السلام را برگزید به وصایت. پس بمن وحی نمود که تو را تزویج نمایم باو و قرار دهم او را وصی خودم.”

____________________

۱- مرقاح شرح مشکوة، ج۵، ص۱۷۹.

۲- ینابیع المودة، ج۱، ص۲۴۰.

۳- جواهر العقدین، ج۲، ص۱۹۶.

۴- صواقع العقدین، ص۱۶۵.

۵- معجم اوسط، ج۷، ص۲۷۶.

۶- از جمله کرامتهای پروردگار بتو آنست که تزویج کرد تو را بکسی که اقدم مردم است اسلاما و بیشتر آنها از حیث علم و دانش.

۷۱

یا فاطمه منّا خیر الانبیاء و هو أبوک و منا خیر الاوصیاء و هو بعلک و منّا خیر الشّهداء و هو حمزه عمّ ابیک و منّا من له جناحان یطیر بهما فی الجنّه حیث شاء و هو جعفر ابن عمّ ابیک و منّا سبطا هذه الامّه و سیّدا شباب اهل الجنّه الحسن و الحسین و هما ابناک و الّذی نفسی بیده منّا مهدی هذه الامّه و هو من ولدک. (۱)

۲. شیخ الاسلام حموینی درفرائد السمطین (۲) و شیخ سلیمان بلخی حنفیینابیع الموده (۳) از عبایه بن ربعی از جابر بن عبد اللّه انصاری نقل می نمایند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

انا سید النبیّین و علیّ سید الوصیّین و انّ اوصیائی بعدی اثنا عشر اولهم علیّ و آخرهم القائم المهدی عليه‌السلام . (۴)

۳. و از سلیم بن قیس هلالی از سلمان فارسی نقل می کنند که گفت وارد شدم بر رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دیدم حسین بر پای آن حضرت نشسته و پیوسته دو طرف صورتش را می بوسید و می فرمود:(انت سیّد بن السیّد اخو السید و انت امام بن الامام و انت حجّه بن الحجّه أخو الحجّه ابو حجج تسعه تاسعهم قائمهم المهدیّ عليه‌السلام ) .(۵)

۴. و نیز شیخ الاسلام حموینی درفرائد (۶) از سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می کند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

____________________

۱- یا فاطمه از ماست بهترین انبیاء و او پدر تو می باشد و از ماست بهترین اوصیاء و او شوهر تو می باشد؛ و از ما است بهترین شهداء و او حمزه عموی پدر تو می باشد؛ و از ما است کسی که برای او است دو بال که پرواز می کند با آن ها در بهشت و او جعفر پسر عموی پدر تو می باشد؛ و از ما است دو سبط این امت و دو سید جوانان اهل بهشت حسن و حسین عليهما‌السلام و آنها پسرهای تو هستند. با آن خدائی که جان من درید قدرت او است از ما است مهدی این امت و او از اولاد تو می باشد.

۲-فرائد السمطین، ج۲، ص۳۱۳.

۳-ینابیع المودة، ج۲، ص۳۱۶.

۴- من آقای انبیاء و علیعليه‌السلام آقای اوصیاء می باشد و بدرستی که اوصیاء من، بعد از من دوازده نفرند؛ اول آنها علیعليه‌السلام و آخر آنها قائم مهدیعليه‌السلام می باشد.

۵- توئی سید پسر سید و توئی امام پسر امام، برادر امام و توئی حجه پسر حجه و برادر حجه و پدر حجتهای نه گانه که نهمی آنها قائم مهدی عليه‌السلام می باشد.

۶- فرائد السمطین، ج۲، ص۳۱۲.

۷۲

انّ خلفائی و اوصیائی و حجج اللّه علی الخلق بعدی الاثنا عشر أولهم علی و آخرهم ولدی المهدی فینزل روح اللّه عیسی بن مریم فیصلّی خلف المهدی و تشرق الارض بنور ربها و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب (۱) .

۵. و نیز از سعید بن جبیر از ابن عباس(حبر امت)نقل می کند که آن حضرت فرمود:

انّ علیّا وصیّی و من ولده القائم المنتظر المهدی الّذی یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما و الّذی بعثنی بالحقّ بشیرا و نذیرا انّ الثابتین علی القول بامامته فی زمان غیبته لا عزّ من الکبریت الاحمر فقام الیه جابر بن عبد اللّه فقال: یا رسول اللّه و للقائم من ولدک غیبه قال( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )ای و ربّی و لیمحّص اللّه الذین آمنوا و یمحق الکافرین ثمّ قال یا جابر انّ هذا امر من امر اللّه و سرّ من سرّ اللّه فإیّاک و الشکّ فانّ الشکّ فی امر اللّه عزّ و جلّ کفر (۲) .

۶. و نیز خواجه کلان حنفی درینابیع الموده از فصل الخطاب خواجه سید محمّد پارسا که از اکابر علمای عامه است، نقل می کند که گوید:

از امامان اهل بیت طهارت ابو محمّد امام حسن عسکریعليه‌السلام می باشد که متولد گردیده در سال ۲۳۱ روز جمعه ششم ربیع الاول و بعد از پدر بزرگوارش شش سال زندگانی نمود و در پهلوی پدرش دفن گردید.

____________________

۱- بدرستی که خلفاء و اوصیاء من و حجتهای خدا بر خلق بعد از من دوازده نفرند؛ اول آنها علی عليه‌السلام و آخر آنها فرزند من مهدی عليه‌السلام است. پس نازل می گردد عیسی بن مریم روح اللّه پس نماز می گذارد عقب مهدی و روشن می کند(آن مهدی)زمین را بنور خدا و می رساند سلطنت او را به مشرق و مغرب.( ینابیع المودة، ج۳، ص۲۹۵).

۲- بدرستی که علی وصی من است و از اولاد او قائم منتظر مهدی عليه‌السلام است که پر می کند زمین را از عدل و داد؛ همچنان که پر شده باشد جور و ظلم. به آن خدائی که مرا بحق مبعوث گردانیده بشارت دهنده و بیم دهنده! بدرستی که ثابتین بر قول و عقیده بامامت آن حضرت در زمان غیبتش عزیزترند از کبریت احمر. جابر از جا برخاست عرض کرد: “یا رسول اللّه! برای قائم از فرزند شما غیبتی است؟” فرمودند: “آری، قسم بپروردگار من” آنگاه آیه ۱۳۵ سوره ۳(آل عمران)را قرائت نمودند. یعنی پاک و پاکیزه گرداند خدا مؤمنان را از گناهان در وقت مغلوبیت ایشان و نیست گرداند و هلاک سازد کافران را اگر مغلوب گردند. .(ینابیع المودة، ج۳، ص۲۹۷).

(ملخص معنی آنکه در آن غیبت اگر دولت بر مؤمنان باشد بجهت تمیز است و استشهاد و تمحیص و غیر آن از آنچه اصلح باشد مر ایشان را، و اگر بر کافرانست بجهت محق و محو آثار ایشانست) پس از آن فرمود:“ای جابر این غیبت امری است از امر خدا و سری است از سر، خدا پس بپرهیز از شک بدرستی که شک در امر خدای عز و جل کفر است!” .

۷۳

آنگاه نوشته:

و لم یخلّف ولدا غیر أبی القاسم محمّد المنتظر المسمّی بالقائم و الحجّه و المهدی و صاحب الزّمان و خاتم الائمّه الاثنا عشر عند الامامیه و کان مولد المنتظر لیله النصف من شعبان سنه خمس و خمسین و مائتین امّه امّ ولد یقال لها نرجس توفی أبوه و هو ابن خمس سنین فاختفی الی الان (۱) .

۷. حافظ ابن حجر مکی در صواعق محرقه بعد از شرح حالات حضرت عسکری امام یازدهمعليه‌السلام گوید:

و لم یخلف غیر ولده(ابی القاسم محمّد الحجّه)و عمره عند وفاه أبیه خمس سنین لکن اتاه اللّه(تبارک و تعالی)فیها الحکمه و یسمّی القائم المنتظر لانّه ستر بالمدینه و غاب فلم یعرف أین ذهب (۲) .

۸. شیخ سلیمان بلخی حنفی از باب ۷۱ تا باب ۸۶ را اختصاص داده است بحالات حضرت مهدی - عجل اللّه تعالی فرجه - و نقل نموده است اقوال اکابر علماء خودشان را از قبیل هاشم بن سلیمان درکتاب المحجّه ، و علامه سمهودی درجواهر العقدین و ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه ، و محمّد بن ابراهیم درفرائد السمطین ، و محمّد الصبان المصری دراسعاف الراغبین ، و محمّد بن طلحه درمطالب السؤول ، و صلاح الدین صفدی درشرح الدائره ، و ابو نعیم درحلیة الاولیاء ، و ابن صباغ درفصول المهمّه ، و گنجی شافعی در کتابالبیان ، و خوارزمی درمناقب ، و غیرهم از بسیاری از صحابه، و مخصوصا باب ۸۲ را اختصاص داده به کسانی که

____________________

۱- برای آن حضرت(یعنی امام حسن عسکری) عليه‌السلام فرزندی نماند مگر ابو القاسم محمد منتظر نامیده شده بقائم و حجه و مهدی و صاحب الزمان و خاتم امامان دوازده گانه نزد امامیه و مولد آن امام منتظر نیمه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج بوده است و مادرش ام ولد بود که او را نرجس می گفتند و در موقع وفات پدر بزرگوارش پنج ساله بوده و الی الان مخفی و پنهان می باشد (ینابیع المودة، ج۳، ص۱۳۱).

۲- باقی نماند برای آن حضرت مگر فرزندش ابی القاسم محمد حجه و عمر آن حضرت در وقت وفات پدرش پنج ساله بوده است لکن در همان طفولیت خداوند متعال او را حکمت داده بود و نامیده شد بقائم منتظر برای آنکه آن حضرت غیبت نموده و پنهان شد و شناخته نشد به کجا رفت (صواعق المحرقه، ص۲۰۸).

۷۴

حضرت مهدی را در زمان حیات پدر بزرگوارش دیدند به این عنوان:

فی بیان الامام ابو محمّد الحسن العسکری اری ولده القائم المهدی لخواص موالیه و اعلمهم انّ الامام من بعده ولده رضی اللّه عنهما (۱) .

و در این باب دوازده خبر نقل می کند از جمع بسیاری که حضرت مهدی را در زمان پدرش امام حسن عسکریعليه‌السلام زیارت نمودند.

تا پیروان کسروی بخوانند و بر انگیخته حیّالشان را بشناسند که نوشته است وجود مهدی امام غائبعليه‌السلام را شیعیان ساخته اند و احدی او را ندیده چگونه بوده و کجا بوده!

علاوه بر صدها کتب غیبت که اکابر علماء و موثقین و محدثین شیعه نوشته اند، از بیانات علماء سنی بشنوید و بر کسروی و احمد امین و مردوخ(و بازیگران و فریبندگان و دین سازان مغلطه کار لعنت نمائید).

و در باب ۸۳ همان کتاب یازده خبر نقل می کند از کسانی که در غیبت کبری خدمت آن حضرت رسیده اند باین عنوان فی بیان من رای صاحب الزمان المهدی(عليه‌السلام )بعد غیبته الکبری(۲) . که از نقل آن اخبار جهه حفظ اختصار صرف نظر شد. هر کس طالب است باصل کتاب ینابیع الموده مخصوصا باب ۸۲ و ۸۳ مراجعه نمایند تا کشف حقیقت شود.

خلاصه اکثر علماء منصف عامه با نقل اخبار بسیار که ضیق صفحات، مجال نقل همه آنها را نمی دهد، اظهار عقیده و نظر هم نموده اند که مراد از حضرت مهدی ابی القاسم محمد فرزند برومند حضرت امام حسن عسکریعليه‌السلام می باشد.

۹. چنانچه محمّد بن طلحه شافعی در مطالب السئول فی مناقب آل الرسول در حق آن حضرت گوید:

هو ابن أبی محمد العسکری و مولده بسامراء.(۳)

____________________

۱- در بیان آنکه امام ابو محمد حسن العسکریعليه‌السلام نشان داد: فرزندش قائم مهدی را بخواص دوستانش و بآنها تعلیم نمود که امام بعد از او فرزندش مهدی می باشد.

۲- در کسانی که دیده اند صاحب زمان مهدیعليه‌السلام را بعد از غیبت کبرا (یعنی بعد از هزار سال). (ینابیع المودة، ج۳، ص۳۲۹).

۳- او فرزند ابی محمد امام حسن عسکریعليه‌السلام می باشد و محل تولدش سامرا بوده است (مطالب السؤول، ص۳۱۱).

۷۵

۱۰. و نیز شیخ صلاح الدین صفدی در شرح الدائره نوشته است:

انّ المهدی الموعود هو الامام الثّانی عشر من الائمّه اوّلهم سیّدنا علی و آخرهم المهدی رضی الله عنهم(۱) .

۱۱. و خواجه کلان بلخی حنفی در آخر باب ۷۹ ینابیع الموده بعد از نقل اقوال اکابر علماء عامه راجع بحضرت مهدیعليه‌السلام و ولادت آن حضرت چنین اظهار عقیده نموده:

المعلوم المحقق عند الثقات ان ولاده القائمعليه‌السلام کانت لیله الخامس عشر من شعبان سنه خمس و خمسین و مائتین فی بلده سامرّاء عند القران الاصغر الذی کان فی القوس و هو رابع القران الاکبر الذی فی القوس و کان الطالع الدرجه الخامسه و العشرین من السرطان و زایجته المبارکه فی افق سامرّاء(۲) .

۱۲. و ابو عبد اللّه فقیه محمّد بن یوسف گنجی شافعی در کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان در آخر باب ۲۰ نوشته است:

ان المهدی ولد الحسن العسکری فهو حیّ موجود باق منذ غیبته الی الان و لا امتناع فی بقائه بدلیل بقاء عیسی و الخضر و الیاسعليهم‌السلام (۳) .

۱۳. و یوسف سبط ابن جوزی در تذکره خواص الامّه فی معرفه الائمّه پس از اینکه سلسلۀ نسب آن حضرت را بعلی بن أبی طالب نقل نموده آنگاه گوید:

و هو الخلف الحجّه صاحب الزّمان القائم المنتظر و التّالی و هو آخر الائمّه(۴) .

بعد از نقل چند خبر از طرق علماء خودشان (اهل سنت) راجع به ظهور آن

____________________

۱- بدرستی که مهدی موعود او امام دوازدهم از ائمه ای می باشد که اول آنها علی و آخر آنها حضرت مهدی رضی اللّه عنهم است.(شرح الدائرة، ص۳۱۱).

۲- معلوم و محقق است نزد ثقات اینکه ولادت قائم (عليه‌السلام ) در شب پانزدهم شعبان سال دویست و پنجاه و پنج بوده است در سامراء نزد قران کوچک آن چنانه ای که باشد در قوس و او چهارم قران بزرگ آن چنانه ایست در قوس و بوده است طالع او در درجه بیست و پنج از سرطان و زایجۀ مبارکه او در افق سامراء بوده است (ینابیع المودة، ج۳، ص۳۱۱).

۳- بدرستی که مهدی فرزند حسن عسکری زنده و موجود و باقیست غیبت او الی الان و امتناعی ندارد بقای او بدلیل بقای عیسی و خضر و الیاسعليهم‌السلام (کتاب البیان، باب۲۰).

۴- و اوست خلف حجت، صاحب الزمان قائم منتظر و تالی؛ و اوست آخر امامان و اوست مهدی(عليه‌السلام ) (تذکرة الخواص، ص۳۲۵).

۷۶

حضرت چنین گوید: فذلک هو المهدیعليه‌السلام .

۱۴. و محمّد بن طلحه شافعی در باب ۱۲ مطالب السئول فی مناقب آل الرسول (۱) با دلائل بسیاری اثبات وجود حضرت مهدی عجل اللّه فرجه را می نماید به این عنوان: الباب الثّانی عشر فی ابی القاسم محمّد بن الحسن الخالص بن علی المتوکّل بن محمّد القانع بن علیّ الرّضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصّادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین الزّکی بن علیّ المرتضی امیر المؤمنین بن ابی طالب،المهدی الحجّه الخلف الصّالح المنتظرعليهم‌السلام .و ابتدا می نماید این باب را باشعاری در مدیحه آن حضرت و اثبات مقامات عالیۀ آن وجود مقدس که برای اثبات مرام ذکر می شود:

فهذا الخلف الحجّه قد أیّده اللّه

هذا یا منهج الحقّ و اتاه سجایاه

و اعلی فی ذری العلیا بالتأیید مرقاه

و اتاه خلی فضل عظیم فتحلاه

و قد قال رسول اللّه قولا قد رویناه

و ذو العلم بما قال اذا ادرک معناه

یری الاخبار فی المهدی جائت بمسماه

و قد ابداه بالنسبه و الوصف و سماه

و یکفی قوله منی لاشراق محیاه

و من بضعه الزهراء مرساه و مسراه

و لن یبلغ ما اوتیه امثال و اشباه

فمن قالوا هو المهدی ما مانوا بمافاه

بیش از یک ورق با دلائل عقلیه و براهین نقلیه ثابت می نماید که جمیع اخبار مأثوره از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ادله و علاماتی را که راجع بحضرت مهدی بیان نموده و در کتب فریقین حتیصحیح بخاری ومسلم وترمذی نقل گردیده، کاملاً مطابقت دارد با محمّد المهدی خلف صالح حضرت عسکری عجل اللّه فرجه که در ایام معتمد علی اللّه، خلیفۀ عباسی در سامراء متولد و از ترس اعادی پنهان گردیده.

و نیز قاضی فضل بن روزبهان که از اکابر متعصبین علماء عامه می باشد که از شدت تعصب انکار اخبار صحیحه صریحه را می نماید، ولی در موضوع حضرت ولی عصر مهدی آل محمّد عجل اللّه تعالی فرجه موافقت با نظر و عقیده امامیه اثناعشریه دارد و عجب آنکه در کتاب ابطال الباطل که ردّ برنهج الحق علامه حلیقدس‌سره (یعنی رد بر شیعیان نوشته)کلماتی در فضائل و مناقب اهل بیت طهارت دارد که از جمله اشعاری در مدح ائمه اطهار انشاء نموده که اشاره به

____________________

۱. مطالب السؤول، ج۲،ص۱۵۲.

۷۷

حضرت مهدی و ظهور آن حضرت می نماید که به مناسبت مقام ذکر می نمائیم که گوید:

سلام علی المصطفی المجتبی

سلام علی السیّد المرتضی

سلام علی سیّدتنا فاطمه

من اختارها اللّه خیر النساء

سلام من المسک انفاسه

علی الحسن الالمعیّ الرضا

سلام علی الاورعی الحسین

شهید یری جسمه کربلا

سلام علی السیّد العابدین

علی بن الحسین الزّکی المجتبی

سلام علی الباقر المهتدی

سلام علی الصّادق المقتدی

سلام علی الکاظم الممتحن

رضیّ السجایا امام التقی

سلام علی الثامن المؤتمن

علیّ الرضا سید الاصفیاء

سلام علی المتّقیّ التّقی

محمّد الطیّب المرتجی

سلام علی الالمعیّ النّقی

علیّ المکرم هادی الوری

سلام علی السیّد العسکریّ

امام یجهز جیش الصّفا

سلام علی القائم المنتظر

أبی القاسم الغر نور الهدی

سیطلع کالشّمس فی غاسق

ینجیه من سیفه المنتفی

تری یملأ الارض من عدله

کما ملأت جور أهل الهوی

سلام علیه و آبائه

و انصاره ما تدوم السماء

ما حصل کلام به مقتضای مقام آنکه بعد از سلام بارواح مقدسه أئمه اثنا عشرعليهم‌السلام و ستودن مراتب و درجات مرتب آنها، بنام امام دوازدهم که می رسد، بعد از سلام بر آن حضرت، اقرار می نماید که او است قائم منتظر که کنیه مبارکش ابو القاسم است و زود است که مانند خورشید تابان طالع و ظاهر گردد و عالم را پر از عدل و داد کند هم چنانکه پر از ظلم و جور شده باشد.

برای اثبات مرام و بیداری جوانان روشن ضمیر که بخواهند به سفسطه بازی و مغلطه کاری و دروغ سازیهای کسروی و احمد امین و امثال او پی ببرند و بدانند که عقیده بوجود حضرت مهدی منتظر عجل اللّه تعالی فرجه و ولادت او در هزار و صد و بیست سال قبل و اینکه فرزند برومند حضرت عسکری و یازدهمین فرزند علی امیر المؤمنینعليه‌السلام و دوازدهمین وصی حضرت ختمی مرتبتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده و غیبت او از جعلیات شیعه نیست، بلکه سنی و شیعه معتقد باین معنی هستند، همین مقدار

۷۸

از اخبار من باب نمونه کافیست. و الا اگر بخواهم تمام روایات منقوله از کتب اکابر علماء عامه و اظهار عقاید آنها را بر اثبات مرام ذکر نمایم، خود کتابی بسیار بزرگ خواهد شد.

و برای اهل لسان لازم است مراجعه کنند به کتاب (کشف الاستار ) تألیف علامه المحدثین مرحوم حاج میرزا حسین نوریقدس‌سره القدوسی و کتاب (المهدی ) که به قلم سید جلیل و عالم نبیل، حجه الاسلام مرحوم سید صدر الدین صدر رضوان اللّه علیه نزیل دار العلم قم که مبسوطا از کتب اکابر علماء عامه استخراج نموده و خدمت بزرگی به عالم تشیّع فرمودند.

در اینجا بیادم آمد خبر پرفائده ای که علاوه بر فضائل و مناقب مولی الموحدین امیر المؤمنین علی ابن أبی طالب علیه الصلاه و السلام ذکری از حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه و ظهور آن حضرت شده است و مقتضی دیدم خلاصه آن حدیث را یادآور شوم تا خوانندگان محترم بدانند که اکابر علماء از سنی و شیعه چگونه بنقل اخبار کشف حقایق نموده اند تا روی نویسندگان عنود سیاه گردد.

حدیث عجیبی در فضائل علیعليه‌السلام و اشاره به حضرت مهدیعليه‌السلام

شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب ۷۵ ینابیع الموده از ابو المؤید موفق بن احمد اخطب خطباء خوارزم بسند خودش از عبد الرحمن بن ابی لیلی از پدرش نقل می نماید که گفت:

در روز خیبر رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علم را بعلی بن أبی طالب داد و خداوند بدست آن حضرت فتح نصیب مسلمانان نمود و در غدیر خم بمردم شناسانید علی را باین عبارت که: “انه مولی کلّ مؤمن و مؤمنه و قال له أنت منّی و انا منک و انت تقاتل علی التّاویل کما قاتلت علی التنزیل و انت منّی بمنزله هارون من موسی و انا سلم لمن سالمک و حرب لمن حاربک و أنت العروه الوثقی و أنت تبیّن ما اشتبه علیهم من بعدی و أنت امام و ولیّ کلّ مؤمن و مؤمنه بعدی و انت الذی انزل الله فیه (وَأَذَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ ) و انت الاخذ بسنّتی و ذاب البدع عن ملّتی و انا اوّل من انشق الارض عنه و انت معی فی الجنّه و اوّل من یدخلها انا و انت و الحسن و الحسین و فاطمه و ان اللّه اوحی الیّ ان اخبر

فضلک فقمت به بین الناس و بلغتهم ما امرنی اللّه بتبلیغه و ذلک قوله تعالی( یٰا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ )

۷۹

الی آخر الآیه.”(۱) آنگاه فرمود: یا علی اتّق الضغائن الّتی هی فی صدور من لا یظهرها الاّ بعد موتی اولئک یلعنهم اللّه و یلعنهم اللاّعنون-ثمّ بکی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و قال أخبرنی جبرئیل أنّهم یظلمونه بعدی و انّ ذلک الظّلم یبقی حتّی اذا قام قائمهم-و علت کلمتهم و اجتمعت الامّه علی محبّتهم و کان الشّانی لهم قلیلا-و الکاره لهم ذلیلا- و کثر المادح لهم-و ذلک حین تغیّرت البلاد و ضعف العباد و الیأس من الفرج-فعند ذلک یظهر قائم المهدی من ولدی یقوم یظهر الله الحقّ بهم و یخمد الباطل باسیافهم و یتّبعهم النّاس راغبا الیهم او خائفا-ثمّ قال معاشر الناس ابشروا بالفرج فان وعد اللّه حقّ لا یخلف-و قضائه لا یرد و هو الحکیم الخبیر و ان فتح الله قریب. (۲)

____________________

۱- به درستی که علی بن أبی طالبعليه‌السلام اولی بتصرف بر هر مؤمن و مؤمنه است. آنگاه فرمود بعلی تو از منی و من از تو؛ و تو جنگ می کنی بر تأویل (قرآن) هم چنانی که من جنگ کردم بر تنزیل (قرآن) و تو از من بمنزلۀ هارونی از موسی و من در سلم و سلامتم با کسی که با تو از در سلم و سلامت باشد و در جنگم با کسی که با تو در جنگ است و توئی عروه الوثقی و توئی بیان کننده هر چیزی که مشتبه می شود بر آنها بعد از من و توئی امام و ولی هر مؤمن و مؤمنه بعد از من (این کلمه بعدی که در بسیاری از اخبار رسیده برای اهل بصیرت و انصاف واضح می نماید که کلمه مولی به معنای اولی بتصرف است نه بمعنای محب و ناصر که اهل تسنن گمان نموده اند و اگر بمعنای محب و ناصر بود جمله بعدی معنی نداشت. زیرا دوستی علی و نصرت او در حیات و ممات پیغمبر بایستی عملی باشد نه فقط بعد از پیغمبر او را دوست بدارند و یاری بنمایند پس کلمه مولی به معنای اولی بتصرف است که در زمان حیات رسول اللّه خود اولی بتصرف است و بعد از وفات آن حضرت این مقام مقدس را علی واجد است). و درباره تو نازل گردیده (آیه ۳ سوره ۹ توبه) یعنی ندایی است از خدا و رسول بسوی مردم روز حج اکبر(اشاره است ببردن علیعليه‌السلام آیات اول سورۀ برائت را و قرائت نمودن بر اهل مکه) و توئی عمل کنندۀ بسنت من و برطرف کننده بدعتها از امت من و من اول کسی بودم که بدعتها را بر طرف نمودم و تو با منی در بهشت و اول کسی که وارد بهشت می شود.من و تو و حسن و حسین و فاطمه هستیم و خداوند وحی نمود که فضیلت و مقام تو را خبر دهم؛ پس بر خواستم بین مردم(در روز غدیر) و رسانیدم بآنها آنچه را که خداوند بمن امر نموده بود تبلیغ او را اینست (معنی) فرموده حق تعالی که: ای پیغمبر و رسول (مکرم) برسان (به مردم) چیزی را که نازل گردیده بتو از جانب خدا تا آخر آیه شریفه (ینابیع المودة، ج۳، ص۲۲۷).۲- یا علی! بپرهیز از کینه هائی که در سینه ها پنهان است و ظاهر نمی کنند آن را مگر بعد از مردن من=

۸۰

برای خاتمه مطلب، خبری نثار روح احمد امین و کسروی و مردوخ (مردود) و منکرین ظهور حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه می نمائیم و این خبری است که شیخ الاسلام حموینی در فرائد السمطین(1) از محدث فقیه شافعی ابراهیم بن یعقوب کلابادی بخاری و خواجه کلان شیخ سلیمان بلخی حنفی در ینابیع الموده(2) از جابر بن عبد اللّه انصاری نقل می نماید که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

من أنکر خروج المهدی فقد کفر بما انزل علی محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

حملات کسروی بدین مقدس اسلام و جواب آن

نه، گمان رود که این مرد دیوانۀ مرموز فقط حملاتی بعالم تشیّع داشته بلکه در (پیرامون اسلام و) سایر مؤلفاتش حملات شدیدی باصل دین مقدس اسلام و تمام قوانین مقدسه آن دارد تا آنجا که می نویسد دین اسلام امروز مردود است و طریقۀ منحوسۀ خود را (پاک دینی) نام نهاده و پیروی از آن را امر حیاتی و لازم می داند.

مثلاً نوشته چون جمعی از مسلمانان، عامل بقوانین دین اسلام نیستند یا تابع قوانین اروپائی شدند، معلوم می شود که این دین ارزش خود را از دست داده باید

____________________

=آن ها کسانی هستند که لعنت می کند آنها را خدا و هر لعنت کننده! پس گریه کرد پیغمبر و فرمود که جبرئیل مرا خبر داده است که آنها ظلم می کنند بعلی و اهل بیت من و این ظلم باقی می ماند تا آنکه قیام نماید قائم آل محمد و بلند شود سخن آنها و اجتماع نمایند امت من بر دوستی آنها و دشمن) آنها کم باشند و کاره و بی میل بآنها ذلیل باشند و زیاد شود مدح کنندگان آنها و آن در زمانی خواهد بود که شهرها تغییر پیدا می نماید و مردم ضعیف گردند و از فرج ظهور مأیوس شوند. پس در آن وقت ظاهر می گردد قائم مهدی از فرزندان من و قیام می نماید و ظاهر می کند خداوند بآل محمد حق را و بشمشیرهای آنها باطل را از میان می برد و مردم چه با کمال رغبت و میل و چه با خوف و ترس تبعیت می نمایند آنها را پس از آن فرمود: “ای گروه مردم بشارت باد شما را بفرج پس بدرستی که وعده خداوند حق است و رد نمی شود قضاء او و اوست حکیم و دانای آگاه بدرستی که فتح خداوند نزدیک است.” (ینابع المودة، ج3، ص297).

1- فرائد السمطین، ج4، ص332،ح562.

2- کسی که منکر خروج حضرت مهدی باشد، محققاً کافر است بآنچه نازل گردیده بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (ینابیع المودة، ج3، ص295).

۸۱

عوض شود و واجب است مردم اسلام را بگذارند، (پاک دینی) مرا بپذیرند چه آنکه من برانگیخته و برای سعادت این ملت آمدم!!

مغز و کلّۀ این مرد مرموز آن قدر خالی و گندیده بود و نمی فهمید (یا می فهمید و عمداً سهو می کرد؛ یعنی مأموریت داشت که مردم را گمراه و ایجاد اختلاف نماید) که اگر مرضی و بیماران به دستورات دکتر و طبیب حاذق عمل نکنند، دلیل بر آن نیست که دستورات طبیب فاسد و از کار افتاده و ارزش خود را از دست داده باید طبیب و دکتر را عوض نمود، بلکه باید بوسائل مختلفه، مرضی و بیماران را وادار نمایند که دستورات طبیب حاذق را عملی کنند و اگر عمل نمودند و در پی تمام دستورات رفتند و نتیجه نگرفتند، آنگاه باید طبیب را عوض نمایند.

این مرد مرموز حیّال، خیال می کرد که اگر مردم قانون مقدّس اسلام را گذاردند و پیرو قانون اروپائی شدند، دلیل بر نقص قانون مقدّس اسلام است و حال آنکه این طور نیست.

اگر مریضی دستورات طبیب حاذق و دکتر بزرگ را عملی نکند و پیرو دستورات زنان همسایه گردد، دلیل بر نقص دستور دکتر و عملی نبودن آن دستورات است، قطعاً نه چنین است. بلکه این نقص باولیای امور برمی گردد نه باصل دستور زیرا اولیای امور بیمارستان باید مراقبت نماید بحال بیماران که دستورات دکتر از دوا و غذا و پرهیز و غیره هر یک به موقع خود عملی گردد و الا بیماران خود متوجه بدستورات نیستند از روی جهل و نادانی پیش خود خیال می کنند هرچند روزی باید رجوع بدکتر جدیدی بکنند بخیال آنکه شاید مفید واقع شود فلذا همیشه حیران و سرگردانند و غالباً گرفتار شیادها شده، جان خود را از دست می دهند.

نوشته است: “ قانون اسلام در هزار سال قبل می توانست اصلاح امور کند و مملمت داری نماید ولی امروز با قانون اسلام نمی شود مملمت داری نمود!”

برای اثبات نادانی و وارو نشان دادن و سفسطه بازی و مغلطه کاری این مردم مرموز، پسندیده است، نظر کردن بخاک حجاز که دولت سعودی با اینکه با تمام ممالک خارجه ارتباط دارد و برای استخراج معادن، خارجیها در مملکت او بسیارند، ابداً توجهی بقوانین اروپائی ندارد و بلکه در سرتاسر مملکت حجاز

۸۲

قانون قرآن مجید حکم فرماست(1) . به همین جهت در میان آن مردمان بی سواد و برهنه و عریان (از جمیع شؤون تمدن امروزی چنان امنیت قابل توجهی موجود است که در اروپا حتی در مملکت سوئیس که معروف بعدالت و صحت عمل می باشند) هم وجود ندارد.

نوشته است: “ یکی از دلائلی که می رساند قانون اسلام و دستورات آن امروزه در دنیا عملی نیست آنست که در دنیای کنونی دست دزد را نمی برند و حال آنکه در قانون اسلام حکم به قطع ید سارق نموده است.”

آن بیچاره بدبخت مانند صدها هزار مردم بی فکر و مقلّد غلط گمان کرده و می کنند که هر عملی که مورد پسند اروپایی ها قرار گرفت، تمام روی قواعد علم و عقل است و حال آنکه چنین نیست. بسیاری از قوانین در اروپا مورد عمل قرار گرفته که جز ضرر از آن چیزی نمی بینند از جمله همین حکم سارق و دزد را که محل استشهاد این مرد مرموز عجیب است، مورد دقت قرار دهیم، می بینیم از زمانی که این حکم را تغییر دادند، امنیت از مملکت ما رخت بر بسته، دزدی های کوچک و بزرگ بقدری فراوان شده که شب و روز خفیه و آشکار مردم امنیت ندارند.

اولاً ایمان که اصل و پایه هر چیزیست از میان مردم برداشته شده که هر بشری با توجه به مبدأ و معاد و ترس از روز حساب، دست بعمل زشت و خیانت بمال مردم و دزدی نزنند.

ثانیاً دزدها مطمئنّند اگر برشوه و دادن حق و حساب از مجازات در نرفتند، چند ماهی بیشتر در زندان نخواهند ماند؛ آن هم زندانی که برای آنها بمنزله مدرسه کار است؛ چون دزدها را که در حبس مجرد، نمی برند بلکه عدّه بسیاری از دزدها در یک سالن زندگانی می کنند، در تمام مدت حبس بیکارانه ننشسته، رموز

____________________

1- روشن است که منظور مؤلف محترم از قانون های حاکم بر کشور عربستان همان برداشت های صرف علمای آن ها از قرآن، بدون بهره گیری از تعالیم ارزشمند اهل بیتعليهم‌السلام است و آن ها بر خلاف کلام گوهربار رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حدیث ثقلین که قرآن و اهل بیت را در امانت آن حضرت شمرده شده است که مسلمانان با تمسک به هر دوی آن ها به سعادت خواهند رسید، لیکن وهابیان فقط با تمسک به ظاهر قرآن در پی تبیین مسائل اسلام و قوانین آن هستند!

۸۳

و اسرار دزدی را بیکدیگر آموخته، وقتی از زندان خلاص شدند، دزد هنرمند و ورزیده ای گردیده، باز بجان ملت می افتند.

بر فرض در تهران بواسطه مراقبت پلیس نتوانند به مانند به سایر بلاد می روند. ایران نتوانستند عملی کنند، بسایر ممالک می روند؛ تغییر صورت و لباس می دهند و باعث بدبختی ملت ها می شوند. چنانچه دزدهای بین المللی بسیارند که تمام ممالک دنیا از دست آنها عاجز و در پی آنها هستند و از گرفتن آنها عاجزند. ولی اگر به حکم آیه 38 سوره 5 (مائده)( وَ السّٰارِقُ وَ السّٰارِقَهُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمٰا جَزٰاءً بِمٰا کَسَبٰا نَکٰالاً مِنَ اللّٰهِ ) (1) قطع ید عملی می شد دست دزد را می بریدند، مانند سابق امنیت مالی برقرار می شد.

بریدن دست دزد اقلاً دو اثر نیکو در جامعه دارد:

یکی آنکه دزد بی دست در هر کجای دنیا برود، چون نشانی دارد بدست بریده او نگاه کرده، او را می شناسند و لو بهر صورت و لباس درآید، از او اجتناب می نمایند و دیگر احتیاجی بپلیس و پاسبان نیست که او را تحت نظر بگیرند، بلکه تمام عملیاتش تحت نظر افراد مردم است و از او کاملاً دوری می نمایند؛ بهمین جهت زندگانی اجتماعی او در همه جا در خطر می افتد. اثر دیگری که دارد آنکه اگر افراد دیگری خیال چنین عمل زشتی داشته باشند چون می دانند دست عزیزشان حتماً قطع می شود و بعد از دو مرتبه تکرار عمل، حیاتشان در معرض خطر و حکم اعدام درباره آنها جاری می گردد، قطعاً بدنبال چنین عمل شنیع ننگینی نمی روند. بالنتیجه مردم راحت و امنیت اجتماعی حاصل می شود، چنان که در مملکت حجاز که امروز این حکم عملی می شود دزدی ابدا وجود ندارد. ولی در سراسر ممالک اروپا و آمریکا و غیره که دست دزد را نمی برند، دزدی های علمی و غیر علمی بسیار رواج دارد. پس احکام اسلام عملی است، اجراء بنمایند تا نتیجه بگیرند. عمل نکردن بقوانین اسلام مایه بدبختی و بیچارگی است.

____________________

1- دست مرد و زن را بکیفر اعمالشان (که آن خیانت بمال مردم است) ببرید این عقوبتی است که خدا بر آنان مقرر داشته.

۸۴

اسلام بذات خود ندارد عیبی

هرعیب که هست در مسلمانی ماست

اگر مسلمانان مانند بیماران خود سر، تنبل و تن پرور و جاهل شدند، چه ربطی باصل دین دارد؟ قرآن مجید مردم را امر به کار نموده، امر به تدبر و تفکر و تعقل نموده. سعی و عمل یکی از دستورات مهمه دین مقدس اسلام است. قانون مجری می خواهد. در ازمنه سالفه اجرای قانون می کردند، عملی می شد، امروز هم بکنند عملی خواهد شد. چنانچه حجازی ها عمل می نمایند و نتیجه می گیرند. این خود حجّتی است برای تخطئه کنندگان دین که بدانند قوانین دینی در هر دوره ای اجرا شود، عملی می باشد. بدیهی است قانون برای مردم است نه مردم برای قانون. پس قانون را باید عملی نمود و روی هوای نفس نباید وضع قانون نمود، بلکه روی صلاح ظاهر و باطن مردم باید قانون وضع شود و قانون گذاری که بتواند به ظاهر و باطن و صورت و معنای مردم احاطه داشته باشد، جز ذات اقدس پروردگار نمی باشد. پس قوانین الهی را که روی صلاح مردم وضع شده اجراء نمایند تا اثرات صالحۀ آن را ببینند. مثلاً یکی از احکام مهمه اجتماعیه اسلامیه حلیت بیع و شراء و حرمت ربا است چنانچه در آیات چندی این معنی را واضح می نماید و صریحاً می فرماید:( أحل اللّه البیع و حرّم الربا ) (1) چون ربا ایجاد تنبلی می نماید و باعث تمرکز سرمایه ها در افراد معدود و سبب بیچارگی عامه مردم می باشد، حرام گردیده است. آیا اگر دنیای جهل و نادانی مادیّت معاملات ربوی را معمول داشتند و بنگاه ها و مؤسسه های ربوی ایجاد نمودند، مسلمانان هم کورکورانه باید تقلید نمایند، به دلیل آنکه مردم هواپرست سرمایه دار پیروی از آنها نمودند؟ آیا عملیات یک دسته از مردمان مادی سرمایه دار باید سبب بر طرف شدن حکم مسلّم الهی و حلّیت ربا گردد، دولت ها و ملت ها عمل بنمایند تا نتیجه حاصل گردد؟(2)

____________________

1- حلال نموده خداوند بیع را و حرام نموده ربا را.

2- در این موقع که چاپ دوم کتاب را مشغولیم بمناسبت مطلب فوق لازم دانستم پیش آمد جدیدی را یادآور شوم-که چند ماه قبل ملک سعود پادشاه حجاز بمناسبت دعوت رئیس جمهور آمریکا رسما مسافرتی به آن مملکت نمود.=

۸۵

مثلاً یکی از احکام حافظ اجتماع در اسلام، حکم حرمت مشروبات الکلی و منع مسکرات است که مورد قبول عقل و نقل و طب و دانش است.

ولی چون اروپا آزادی مسکرات داده و مسلمانان شهوتران هم پیروی نمودند (به عقیده و میل آقای کسروی) باید اصل این حکم عقلانی از میان برود تا فساد اخلاق در جامعه زیاد گردد دولت و ملت در زحمت جبران ناپذیر افتند (چنانچه افتاده اند) بدیهی است عند العقلاء جواب منفی است. ولی برانگیخته ای که خود معتاد باین عمل بوده و مغز سرش فاسد و گندیده گردیده هر اندازه دانا هم باشد نمی تواند پی به مضراتش ببرد.

و از همین قبیل است جمیع احکام اسلام که روی قواعد عقلیه برقرار گردیده بدیهی است قواعد عقلانی بر خلاف هواهای نفسانی است و البته مردمان حیوان صفت که دم از عقل و خرد می زنند و از آثار آن بی خبرند نمی توانند زیر بار قواعد عقلانی و احکام الهی بروند لذا آنها را عملی نمی دانند. و حال آنکه یگانه قانونی که روی قواعد عقل و خرد اسباب سعادت بشر است، قانون مقدس اسلام است و بس.

قطعاً اگر احکام اسلام مجری داشت و اولیاء امور محو ظواهر نمی گردیدند و تحت تأثیر غربیها قرار نمی گرفتند و قوانین اسلام را طابق النعل بالنعل عملی می نمودند، مخصوصاً باب قصاص را در همه جا مورد عمل قرار می دادند، می دیدند چگونه امنیت قضائی و حیات اجتماعی برقرار می شد؛ چنانچه در آیه 175 سوره 2 (بقره) می فرماید:( وَ لَکُمْ فِی الْقِصٰاصِ حَیٰاهٌ یٰا أُولِی الْأَلْبٰابِ ) (1) چنانچه هشتصد سال تمام اولیاء امور قوانین مقدسه اسلامی را مورد عمل قرار دادند گوی سبقت را از همگنان، ربوده سیادت بالاستقلال جهان از آن آنها بود و از

____________________

=تمام جرائد دنیا نوشتند و رادیوها گفتند که رئیس جمهور آمریکا پیشنهاد کرد که دولت آمریکا بشما وام می دهد و در مدت طولانی با سودش مستهلک می نماید-ملک سعود گفت از قبول این وام معذورم چون معاملات ربوی در دین مقدس اسلام حرامست. این عمل و گفتار پادشاه حجاز سبب شد وام دادند بدون سود-فاعتبروا یا اولی الابصار- پس قوانین اسلام قابل عمل و اجراء می باشد.

1- ای صاحبان عقل و خرد حکم قصاص برای حیات شما است.

۸۶

زمانی که تمدن غربی ها آنها را تحت نفوذ خود قرار داد و محو زرق و برق ظاهر فریبنده گردیدند، سیادت و سعادت را از دست دادند.

آن چه گفتم من بقدر فهم تو است

مردم اندر حسرت فهم درست

در این جا حرف بسیار است؛ بگذارم و بگذرم. می ترسم، چنانچه جلو قلم را رها کنم و وارد مباحث علمی و عملی و اجتماعی اسلام گردم مانند مقدمه ابن خلدون، طولانی و کتاب علی حده گردد و از وضع مقدمه نویسی خارج. به همین مقدار که طولانی شد ناچار و بی اختیار بودم و از ارباب ذوق و خرد معذرت می خواهم. ولی در خاتمه ببرادران جوان عزیزم توصیه می نمایم خودتان را زود تسلیم اشخاص ننمائید و هر کلامی را باور نکنید و بدنبال هر صدا به خیال صدا نروید. هر کس راجع بدین مقدس اسلام و مذهب حقّۀ تشیّع حرفی زد و شبهه و اشکالی نمود، بروید از اهلش که علماء و مبلغین پاک می باشند، سؤال کنید تا در چاه ضلالت نیفتید.

بازی گران و دین سازان شما را فریب ندهند؛ زیرا آنها اشخاصی هستند که می خواهند استقلال شما را متزلزل و در استعمار، بلکه استحمار بیگانگان وارد کنند.

لذا سعی می کنند با جملات فریبنده، اباطیلی را به صورت حق جلوه دهند و شما را بدین و مذهب و علماء و مبلغین و متدینین، بدبین نمایند، سنگ تفرقه در شما بیندازند و بنام اصلاح در دین و جلوگیری از خرافات، شما را از اصل دین و مذهب دور نمایند و نتیجه خود را که تفرقه و جدائی و بدبینی بیکدیگر است، بگیرند اسباب حکومت و آقایی بیگانگان را فراهم نمایند.

زیرا یگانه چیزی که ما را از هر قوم و ملت بدور خود جمع می کند و دست اتحادمان را بهم می دهد، دین و مذهب است. این قبیل اشخاص می خواهند از همین راه بنام دین و مذهب و اصلاح در دین و اتحاد مسلمین، مسلمانان را از هم جدا و سیاست بیگانگان را بر گردن بیچارگان وارد نمایند.

ای بسا ابلیس آدم روی هست

پس بهر دستی نباید داد دست

آن قدر بدانید که ارباب اباطیل پیوسته بر اباطیل خود لباس حق می پوشانند تا جامعه را فریب داده، در دام بدبختی انداخته و زمینه را برای سیاست مداران باطل، آماده ساخته و از سعادت و سیادت ابدی بازدارند. مردمان فهمیده و بیدار باید با حربه عقل و علم و منطق، پرده اباطیل را پاره نموده و خود را از منجلاب ضلالت و

۸۷

گمراهی نجات بدهند.

من آنچه شرط بلاغست باتومی گویم

تو خواه ازسخنم پندگیر و خواه ملال

در خاتمه بمقتضای کلام معجز نظام رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که فرمود من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق، (1) بر داعی مسکین علم و عمل فرض و واجب بود که از آقایان دوستان و فضلاء و دانشمندان و محبّین خاندان رسالت و اهل بیت طهارت و موالی خود که در تهیۀ وسائل مادی این کتاب(ولایت)سعی بلیغ و کمک شایانی نمودند، یاد نموده و هر یک را بفراخور حال و لیاقت و استعداد، مدح و ثنا نمایم تا اقلّ شکرانۀ عمل را به جای آورده باشم، ولی متأسفانه چون اشخاصی پاک و بی آلایش و مایل به خود نمائی نبودند، و مخصوصا از داعی درخواست نمودند، بلکه جدّاً امر فرمودند که نام آن بزرگواران برده نشود چه آنکه معامله با مقام ارجمند صاحب ولایت نمودند فلذا تقاضای عوض جز از ذات ذو الجلال حق توسط مولانا و مولی الکونین صلوات اللّه علیه نداشتند.

ناچار دست نیاز بدرگاه خالق بی نیاز برداشته و از کرم بلا انتهای کریم علیم مسئلت می نمایم که توفیق سعادت جاودانی به آنان عنایت و باعطای خیر و برکت و عوض در دنیا، به توفیقات و تأییدات شایسته و کرامت ازلی خود موفق و مؤید و در آخرت با خاندان رسالت و اهل بیت طهارت محشور و نام نیکشان را الی الابد باقی و پایدار و بر این شیوۀ مرضیه مستدام بدارد و این عمل را از آنان قبول و ذخیره و سرمایۀ ابدی اخروی قرار دهد-یرحم الله عبدا قال آمینا

و انا العبد الفانی محمد الموسوی سلطان الواعظین الشیرازی

____________________

1- کسی که شکرانه (محبتهای) مخلوق را به جای نیاورد، شکرانه حق را به جای نیاورده (اعیان الشیعه،ج4،ص440).

۸۸

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

آغاز سفر

در ربیع الاول سال 1345 هجری قمری در حالی که مرحله سی ام عمر خود را طی می نمودم، پس از تشرف بعتبات عالیات و فراغت از زیارت قبور ائمه طاهرین سلام اللّه علیهم أجمعین از طریق هندوستان عازم عتبه بوسی امام هشتم مولانا أبو الحسن الرّضا حضرت علی بن موسی علیه و علی آبائه و اولاده أئمّه الهدی آلاف التحیّه و الثناء گردیده.

پس از ورود به کراچی(1) و بمبئی که دو شهر مهم بندری هندوستان بود بر خلاف انتظار، خبر ورود داعی را جراید مهمّه نشر دادند. دوستان قدیمی و احباب صمیمی و ایمانی از أقصی بلاد هند مطّلع داعی را دعوت بدان صوب نمودند. به حکم اجبار، اجابت دعوات نموده، به دهلی و آگره و لاهور پنجاب و سیالکوت و کشمیر و حیدرآباد بهار و لپور و کویته و سایر شهرها رفته و در هرکجا که وارد می شدم، با تجلیلات بی سابقۀ ملّی مورد استقبال واقع و در غالب این شهرهای مهم از طرف علمای أدبان و مذاهب باب مناظرات باز.

از جمله مجالس مهم، مناظره ای بود که با علمای هنود و براهمه در شهر دهلی با حضور گاندی پیشوای ملّی هند واقع شد که در جراید مفصلاً درج گردیده، بحول و قوۀ پروردگار متعال و توجهات خاصّه حضرت خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم موفقیت با داعی و حقانیت دین مقدّس اسلام و مذهب حقّه جعفریّه را ثابت نمودم.

آنگاه از طرف انجمن اثناعشریه شهر (سیالکوت) بریاست جناب ابو البشیر سید عنایت علیشاه نقوی، مدیر محترم نامۀ هفتگی (درّ نجف) دعوت شده بدان صوب حرکت نمودم.

از حسن اتفاق، دوست قدیمی صمیمی داعی جناب سردار محمّد سرور خان رسالدار شکل (1)فرزند مرحوم رسالدار محمّد اکرم خان و برادر کلنل محمّد افضل خان که از سرداران نامی خاندان قزلباش هندوستان در پنجاب می باشند که در

____________________

1- کراچی در این تاریخ مرکز حکومت اسلامی پاکستان و بمبئی شهر بندری هندوستان می باشد.

۸۹

سال های 1339 و 1340 قمری در کربلا و کاظمین و بغداد حکومت داشتند و از مردان شریف با نام و مؤمنین متعصب پاک دامن خاندان قزلباش در شهر سیالکوت رئیس اداره عدلیّه و مورد احترام عموم اهالی بودند با جمعیت بسیاری از طبقات مختلفه استقبال شایان از داعی نمودند و در منزل جناب ایشان وارد گردیدم(1) .

چون خبر ورود داعی به پنجاب بوسیله جرائد منتشر شد، با جدّیت و اصراری که برای حرکت به سمت ایران داشتم، از اطراف و اکناف پیوسته نامه های دعوت می رسید، مخصوصاً از طرف حجّه الاسلام جناب آقای سید علی رضوی لاهوری مفسّر سی جلد تفسیر معروف (لوامع التنزیل) از شهر لاهور که از مفاخر علمای شیعه در پنجاب ساکن لاهور می باشند، داعی را وادار که پیوسته در حرکت و بزیارت اخوان مؤمنین نائل می گردیدم.

از جمله از طرف مؤمنین و برادران خاندان محترم قزلباش که از رجال مهم شیعه در پنجاب هندوستان هستند، بپیشاور که آخرین شهر مهم سر حدّی پنجاب به افغانستان می باشد، دعوت شدم.

به اصرار جناب محمّد سرور خان پذیرفته و در چهاردهم رجب بدان صوب حرکت. پس از ورود و احترامات فوق التصور تقاضای منبر نمودند(چون زبان هندی را کاملاً نمی دانستم در هیچ یک از بلاد هند منبر نرفتم، ولی چون اهالی پیشاور عموما زبان پارسی را بخوبی می دانند)اجابت نموده، عصرها در امام باره(حسینیّه)مرحوم عادل بیک رسالدار مجلس مهمّی تشکیل و با حضور جمعی کثیر از صاحبان ادیان و مذاهب مختلفه اداء وظیفه می نمودم.

چون اکثریت اهالی پیشاور مسلمان و از برادران اهل تسنّن هستند، لذا در مدت سه ساعت که منبر بودم، روی سخن با آنها و در اثبات امامت بیشتر دقّت و صرف وقت می نمودم.

لذا محترمین علمای آنها که حاضر مجلس تبلیغ می شدند، تقاضای مجلس خصوصی نمودند، چند شبی تشریف می آوردند در منزل و ساعاتی بمباحثات می گذشت.

یک روز که از منبر فرود آمدم، خبر دادند که دو نفر از اکابر علماء کابل از ضلع ملتان بنام حافظ محمد رشید و شیخ عبد السّلام وارد و تقاضای ملاقات

____________________

1- 1) در تاریخ نشر این کتاب برحمت ایزدی پیوستند رحمه اللّه علیه.

۹۰

نمودند. وقت دادیم، ده شب پی درپی بعد از نماز مغرب می آمدند و در هر شبی ساعات ممتد که غالباً به 6 و 7 ساعت می کشید (و بعضی شبها تا مقارن طلوع فجر مشغول بودیم) وقتمان بمباحثات و مناظرات می گذشت و در پایان شب آخر، شش نفر از رجال و ملاّکین و اصناف محترم اهل تسنّن مذهب حقّۀ تشیّع را اختیار نمودند.

و چون چهار نفر از مخبرین جرائد و مجلاّت مهمّه با حضور قریب دویست نفر از رجال محترمین فریقین (شیعه و سنّی) مناظرات و مقالات طرفین را می نوشتند و روز بعد در جراید و مجلاّت نشر می دادند، داعی از روی جرائد و مجلاّت و مقالات، و گفتارهای شبانه را یادداشت نموده، اینک آن مقالات و مناظرات است به نظر قارئین محترم، می رسد فلذا این کتاب را موسوم نمودم به شبهای پیشاور.

آنچه به نظر محترم اهل ادب می رسد، خورده بداعی نگیرند، چه آنکه در موقع مناظره احدی توجه بالفاظ و زیبایی گفتار ندارد، بلکه تمام توجه به معانی و حقایق است. تغییری در رونوشت جراید نداده بلکه عین آنچه نوشته شده به نظر محترمتان می رسد:

و آنچه در این مناظرات مورد بحث و گفتگو است، مستنبط از آیات قرآن مجید و اخبار معتبره و بیانات مهمّه محقّقین و اساتید سخن و دانشمندان بزرگ و رؤسای دین و افاضات غیبی بوده است.

من بسر منزل عنقا نه بخود بردم راه

قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم

۹۱

(مجلس مناظره)

دولت منزل جناب آقای میرزا یعقوب علی خان قزلباش(1) که از رجال مهم پیشاور و میزبان داعی بودند چون وسعت کامل داشت بعلاوه برای پذیرائی جمعیّت بسیار همه نوع وسائل موجود بود مخصوص مجلس مناظره قرار داده شد که تمام ده شب مجلس در آنجا برقرار و از آن همه جمعیت با کمال صمیمیت پذیرائی شایان نمودند.

____________________

1- قزلباش عبارت از دو کلمه می باشد (قزل) به معنی سرخ، (باش) به معنای سر است؛ یعنی سرخ سر؛ و آنها فوج خاصه صفویه بودند که به همراهی نادر شاه افشار فتح افغانستان نمودند و در موقع حرکت نادر جمعی از آنها را در آنجا گذارد و فی الحقیقه در آنجا متوطن شدند و نژاد آنها بسیار معروف گردید در زمان امارت امیر عبد الرحمن خان و امیر حبیب اللّه خان در اثر ظلمهای بسیار و کشتارهای دسته جمعی که از شیعیان نمودند، خاندان محترم قزلباش فرارا به هندوستان رفتند و در آن سامان از آنها پذیرائی کامل نمودند تا الی الحال جمعیت کثیری از آنها در تمام بلاد هند مخصوصاً در پنجاب موجود می باشند؛ بسیار مردان قوی و شیعیان با ایمان و غیور و با حرارتی هستند.

۹۲

(جلسه اول) لیله جمعه 23 رجب 1345

۹۳
۹۴

آقای حافظ(1) محمد رشید و شیخ عبد السّلام و سید عبد الحیّ و عدّه ای دیگر از علما و بزرگان آنها از طبقات مختلفه در ساعت اول شب وارد شدند. زیاده از حد با آنها گرم گرفته و با روی خوش و خندان از واردین محترم پذیرائی نمودیم. گرچه آنها خیلی گرفته و ملول بودند ولی چون داعی نظر خصوصی و تعصّب و عناد جاهلانه، نداشتم بوظیفۀ اخلاقی خود عمل می نمودم در حضور جمع کثیری از محترمین فریقین (شیعه و سنّی)مذاکرات شروع شد طرف صحبت رسما جناب حافظ محمد رشید بودند، گاهی هم دیگران با اجازه وارد صحبت می شدند و در جرائد از داعی بنام (قبله کعبه)که از القاب مهمّه مرسومۀ روحانیت در هندوستان است تعبیر نموده، ولی در این صفحات یاد داشت این کلمه را تغییر داده از خود بداعی و از جناب حافظ محمد رشید بحافظ تعبیر می کنیم».

حافظ: قبله صاحب، از زمان تشریف فرمائی شما بپیشاور و بیانات منبری شما مجالس بحث و گفتگو و اختلاف بسیار شده، چون بر ما لازم است که برای رفع اختلاف قیام نمائیم اینست که طی طریق نموده، برای رفع شبهات به پیشاور آمده و امروز را در امام باره کاملا مستمع کلمات و بیانات شما بودیم. سحر بیانات شما را بیش از آنچه شنیده بودیم، دیدیم امشب هم بفیض ملاقات نائل آمدیم؛ چنانچه میل داشته باشید، وارد صحبت شویم و قدری با شما

____________________

1- از برای معنای حافظ در اصطلاح اهل حدیث اطلاقاتی است؛ از جمله حافظ کسی را گویند که احاطه علمی بر صد هزار حدیث متناً و اسناداً داشته باشد و دیگر حافظ کسی را گویند که حافظ کتاب خدا و سنه رسول باشد. به همین جهت بسیاری از علماء شیعه و سنی را حافظ می خوانند و به همین اطلاق معروف می باشند.

۹۵

صحبت اساسی نمائیم.

داعی : با کمال میل برای اصغای کلمات و فرمایشاتتان حاضرم ولی بیک شرط که آقایان لطفاً دیده تعصّب و عادت را بسته و با نظر انصاف و علم و منطق مانند دو برادر برای حلّ شبهات صحبت کنیم. مجادلات و تعصّبات قومی را بکنار بگذاریم.

حافظ : فرمایش شما بسیار بجا است. بنده هم یک شرط دارم، امید است که مورد قبول واقع شود که در مکالمات فیما بین از دلائل قرآنیه تجاوز ننمائیم.

داعی : این تقاضای شما مورد قبول عقلاء و علماء نمی باشد؛ یعنی علما و عقلا مردود است؛ برای آنکه قرآن مجید کتاب مقدّسی است موجز و مجمل و مختصر که معانی عالیه آن محتاج ببیان مبیّن است و ما ناچاریم در اطراف کلّیّات قرآن مجید باخبار و احادیث معتبره استشهاد نمائیم.

حافظ : صحیح است فرمایشی است متین، ولی در مواقع لزوم تقاضا دارم باخبار و احادیث مجمع علیه استشهاد نمائیم و از کلمات و مسموعات عوام اجتناب نمائیم و نیز برای آنکه ملعبه دیگران واقع نشویم، از تندی و عصبانیت خودداری نمائیم.

داعی : اطاعت می شود، بسیار کلام بجائی فرمودید از اهل علم و دانش مخصوصا مثل داعی که افتخار سیادت و انتساب به رسول اللّه را دارم، سزاوار نیست که بر خلاف سیره و سنّت جدّ بزرگوارم رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که واجد تمامی حسن اخلاق و مخاطب به آیۀ( شریفه و انک لعلی خلق عظیم ) (1) بوده، و بر خلاف دستور قرآن مجید عمل نموده، که می فرماید:( ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی أحسن ) (2)

حافظ : ببخشید ! چون انتساب خود را برسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ضمن گفتارتان بیان نمودید و همین طور هم معلوم و مشهور است، ممکن است تقاضای بنده

____________________

1- به درستی که تو صاحب خلق عظیم می باشی.

2- (ای رسول ما)خلق را بحکمت برهان و موعظۀ نیکو براه خدا دعوت نما و مجادله کن با آنها با بهترین طریق بنحو احسن؛ آیه 126 سوره 16(نحل).

۹۶

را بپذیرید. برای مزید بینائی ما، شجرۀ نسب خود را بیان فرمائید که بدانیم نسب شما از چه طریق به پیغمبر منتهی می شود.

تعیین نسبت خانوادگی

داعی : نسب خاندان ما از طریق امام همام حضرت موسی الکاظمعليه‌السلام برسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منتهی می شود، بدین طریق: محمد بن علی اکبر (أشرف الواعظین) بن قاسم (بحر العلوم) بن حسن بن اسماعیل المجتهد الواعظ بن ابراهیم بن صالح بن ابی علی محمد بن علی (المعروف بالمردان) بن ابی القاسم محمد تقی بن (مقبول الدین) حسین بن ابی علی حسن بن محمد بن فتح اللّه بن اسحاق بن هاشم بن ابی محمد بن ابراهیم بن ابی الفتیان بن عبد اللّه بن الحسن بن احمد (ابی الطیّب) بن ابی علی حسن بن ابی جعفر محمد الحائری (نزدیل کرمان) بن ابراهیم الضریر المعروف بالمجاب بن امیر محمد العابدین امام موسی الکاظم بن امام جعفر الصادق بن امام محمد الباقر بن امام علی زین العابدین بن امام أبی عبد اللّه الحسین (سید الشهداء) الشهید بالطف بن امیر المؤمنین علی بن أبی طالبعليهم‌السلام .

حافظ : این شجره ای که بیان نمودید، منتهی می گردد بأمیر المؤمنین علی -کرّم اللّه وجهه- در حالتی که شما خود را منتسب برسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خواندید. حقاً با این سلسلۀ نسب می بایستی خود را از اقرباء رسول اللّه بخوانید نه اولاد آن حضرت؛ زیرا اولاد کسی است که از ذریّه و نسل رسول اللّه باشد.

داعی : نسب ما برسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از طرف حضرت زهراء صدّیقۀ کبری فاطمه سلام اللّه علیها می باشد که والدۀ ماجدۀ حضرت ابا عبد اللّه الحسینعليه‌السلام است.

حافظ : عجب است از شما که اهل علم و اطلاع هستید، این قسم تفوّه بنمائید؛ چون خود می دانید که عقب و نسل آدمی از طرف اولاد ذکور است نه اناث و حضرت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را عقب از ذکور نبوده است، پس شما نوه و از دخترزادگان رسول خدا هستید، نه اولاد آن حضرت.

داعی : گمان نداشتم آقایان محترم لجاج در کلام نمائید و الاّ در مقام جواب بر نمی آمدم.

۹۷

حافظ : بر صاحب اشتباه شده. لجاجی در گفتارم نبوده، بلکه واقعا نظرم همین است. چنانچه بسیاری از علماء هم با حقیر هم عقیده هستند که عقب و نسل از اولاد ذکور است نه اناث چنانچه شاعر گفته است:

بنونا بنو ابنائنا و بناتنا

بنوهنّ ابناء الرجال الاباعد(1)

اگر شما دلیلی بر خلاف دارید که دخترزادگان رسول اکرم در شمار اولاد آن حضرت اند بیان فرمایید؛ چنانچه دلیل شما کامل باشد البته قبول خواهیم نمود، بلکه ممنون هم خواهیم شد.

داعی : دلایل از قرآن مجید و اخبار معتبره فریقین بسیار قوی است.

حافظ : متمنی است بیان فرمائید تا مستفیض شویم.

داعی : در ضمن گفتار شما یادم آمد مناظره ای که در همین موضوع بین هارون الرشید خلیفۀ عباسی و حضرت امام همام أبی ابراهیم موسی بن جعفرعليهما‌السلام واقع شد و حضرت جواب کافی به هارون دادند که خودش تصدیق نمود.

حافظ : آن مناظره چگونه بوده است متمنی است بیان فرمائید.

سؤال و جواب هارون و موسی بن جعفر در باب ذریه رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

داعی: ابو جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمّی ملقّب بصدوق که از اکابر علماء و فقهاء شیعه در قرن چهارم هجری بود نقّاد در علم حدیث و بصیر به حال رجال، و در میان علماء قم و خراسان مانند او کسی در حفظ و کثرت علم پیدا نشد، صاحب سیصد تصنیف بوده که از جمله آنها کتابمن لا یحضره الفقیه است که از کتب اربعه شیعه می باشد که بر آنها است مدار در اعصار و در سال 381 قمری در ری نزدیک طهران پایتخت حالیه ایران وفات نموده و قبر شریفش الی الآن مزار اهالی طهران و واردین است. در کتاب معتبرشعیون اخبار الرّضا (2) و نیز ابو منصور احمد بن علیّ بن أبی طالب الطبرسی در کتاباحتجاج ،(3)

____________________

1- پسران و پسران پسران و دختران من از من اند-ولی پسران دختران از مردان دورند (بعضی از من نیستند).

2.عیون اخبار الرضاعليه‌السلام ،ج1،ص81، ح9.

3- احتجاج، ج1،ص335-340،ح271.

۹۸

شرح مناظره را مفصلا نوشته اند که حضرت امام موسی الکاظمعليه‌السلام فرمود: روزی در مجلس خلیفه هارون الرّشید عبّاسی وارد شدم، از من سؤالاتی نمود و جواب هایی شنید از جمله سؤالاتش همین سؤال شما بود که گفت: کیف قلتم انا ذریه النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و النبی لم یعقب و انما العقب للذکر لا للانثی و انتم ولد البنت و لا یکون له عقب؟(1) حضرت در جواب او قرائت فرمودند آیه 84 از سوره 6 (انعام) را( وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ دٰاوُدَ وَ سُلَیْمٰانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسیٰ وَ هٰارُونَ وَ کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَ زَکَرِیّٰا وَ یَحْییٰ وَ عِیسیٰ وَ إِلْیٰاسَ کُلٌّ مِنَ الصّٰالِحِینَ ) (2) آنگاه حضرت بمحل استشهاد از آیه عنایت نموده و فرمود به هارون من ابو عیسی یا امیر المؤمنین؟ یعنی کیست پدر عیسی هارون در جواب گفتلیس لعیسی اب ؛ یعنی برای عیسی پدری نبوده. حضرت فرمودند:انما الحقه الله بذراری الانبیاء عليهم‌السلام من طریق مریم و لذلک الحقنا بذراری النبی من قبل أمّنا فاطمه ؛ یعنی جز این نیست که خدای تعالی ملحق گردانید او را بذراری انبیاء از طریق مریم و همچنین ملحق گردانیده است ما را بذریه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از قبل مادرمان فاطمهعليها‌السلام .

و امام فخر رازی درتفسیر کبیر (3) ذیل همین آیه شریفه در مسأله پنجم گوید: “این آیه دلالت دارد بر اینکه حسن و حسین ذریۀ رسول اللّه می باشند؛ برای آنکه خداوند در این آیه عیسی را از ذریۀ ابراهیم قرار داده (و پدری برای عیسی نبوده) این انتساب از طرف مادر است”. همچنین حسنین از طرف مادر ذریۀ رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشند، کما اینکه حضرت باقر العلوم (امام پنجم) در نزد حجّاج به همین آیه

____________________

1- چگونه شما می گوئید ما ذریه پیغمبریم و حال آنکه پیغمبر عقبی نداشت و جز آن نیست که عقب از برای پسر است نه از برای دختر و شما اولاد دخترید و نبود برای آن حضرت عقبی (یعنی از اولاد ذکور).

2- هدایت نمودیم از ذریه نوح یا ابراهیم(نظر باختلاف تفاسیر)داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس رای که همه از صالحین بودند.

3- تفسیر کبیر، ج3، ص85.

۹۹

استدلال نمود.(1)

آنگاه فرمود: “آیا زیاد بکنم دلیل از برای تو هارون”. عرض کرد بیان کن. حضرت قرائت فرمودند آیه شریفه مباهله را که آیه 61 از سوره 3 (آل عمران است)( فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَکُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّٰهِ عَلَی الْکٰاذِبِینَ ) .(2) آنگاه فرمود:

“ احدی ادعا ننموده است که در موقع مباهله بامر پروردگار در مقابل نصاری داخل نموده باشد پیغمبر در زیر کساء(3) مگر علیّ بن أبی طالب و فاطمه و حسن و حسینعليهم‌السلام را پس چنین مستفاد می شود که مراد از انفسنا، علیّ بن أبی طالب است و مراد از نسائنا، فاطمه زهراء و مراد از ابنائنا، حسن و حسین اند که خداوند آنها را پسران رسول خود خوانده است.”

همین که هارون این دلیل واضح را شنید بی اختیار گفت: احسنت یا ابا الحسن. پس از این استدلال حضرت امام موسی الکاظمعليه‌السلام جهه هارون که حسن و حسینعليهما‌السلام فرزندان رسول خدا هستند، ثابت می شود که جمیع سادات فاطمی الی انقراض العالم به این افتخار جلیل مفتخرند و تماماً ذراری و اولادهای رسول اللّه اند.

دلائل کافی بر اینکه اولادهای فاطمه اولادهای پیغمبرند

چنانچه ابن ابی الحدید معتزلی که از اعیان علماء شما است، در شرح نهج البلاغه(4) و ابو بکر رازی در تفسیر(5) خود به همین آیه و جمله( ابنائنا) استدلال

____________________

1- احتجاج، ج2،ص175،ح204.

2- هر کس با تو در مقام مجادله برآید درباره عیسی بعد از آنکه بوحی خدا باحوال او آگاهی یافتی بگو بیائید ما و شما با فرزندان و زنان و کسانی که بمنزله نفس ما هستند با هم بمباهله برخیزیم(یعنی در حق یکدیگر نفرین کرده و در دعا و التجاء بدرگاه خدا اصرار کنیم)تا دروغگویان و کافران را بلعن و عذاب خدا گرفتار سازیم

3- منظور از (کساء) عبا یا چیزی شبیه عبا است.

4- شرح نهج البلاغه، ج11، ص20.

5- تفسیر رازی، ج8، ص86.

۱۰۰

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

121

122

123

124

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

139

140

141

142

143

144

145

146

147

148

149

150

151

152

153

154

155

156

157

158

159

160

161

162

163

164

165

166

167

168

169

170

171

172

173

174

175

176

177

178

179

180

181

182

183

184

185

186

187

188

189

190

191

192

193

194

195

196

197

198

199

200

201

202

203

204

205

206

207

208

209

210

211

212

213

214

215

216

217

218

219

220

221

222

223

224

225

226

227

228

229

230

231

232

233

234

235

236

237

238

239

240

241

242

243

244

245

246

247

248

249

250

251

252

253

254

255

256

257

258

259

260

261

262

263

264

265

266

267

268

269

270

271

272

273

274

275

276

277

278

279

280

281

282

283

284

285

286

287

288

289

290

291

292

293

294

295

296

297

298

299

300

301

302

303

304

305

306

307

308

309

310

311

312

313

314

315

316

317

318

319

320

321

322

323

324

325

326

327

328

329

330

331

332

333

334

335

336

337

338

339

340

341

342

343

344

345

346

347

348

349

350

351

352

353

354

355

356

357

358

359

360

361

362

363

364

365

366

367

368

369

370

371

372

373

374

375

376

377

378

379

380

381

382

383

384

385

386

387

388

389

390

391

392

393

394

395

396

397

398

399

400

401

402

403

404

405

406

407

408

409

410

411

412

413

414

415

416

417

418

419

420

421

422

423

424

425

426

427

428

429

430

431

432

433

434

435

436

437

438

439

440

441

442

443

444

445

446

447

448

449

450

451

452

453

454

455

456

457

458

459

460

461

462

463

464

465

466

467

468

469

470

471

472

473

474

475

476

477

478

479

480

481

482

483

484

485

486

487

488

489

490

491

492

493

494

495

496

497

498

499

500

501

502

503

504

505

506

507

508

509

510

511

512

513

514

515

516

517

518

519

520

521

522

523

524

525

526

527

528

529

530

531

532

533

534

535

536

537

538

539

540

541

542

543

544

545

546

547

548

549

550

551

552

553

554

555

556

557

558

559

560

561

562

563

564

565

566

567

568

569

570

571

572

573

574

575

576

577