شب های پیشاور جلد ۱

شب های پیشاور6%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 577

جلد ۱ جلد ۲
  • شروع
  • قبلی
  • 577 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 387081 / دانلود: 11307
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد ۱

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۱

۲
۳
۴

سخن مؤسسه

مسأله امامت و جانشینی پیامبر گرامی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مکتب تشیع از اهمیت و جایگاه بسیار ویژه ای برخوردار است و یکی از اصول دین به شمار می رود.

امامت یک مسأله تاریخی بدون فایده نیست، بلکه یکی از مهم ترین و حیاتی ترین مسأله اسلام است؛ مسأله ای که منشأ تفکری خاص و انتخاب روشی ویژه از جهت علمی و برنامه زندگی است.

بدون شک مسأله امامت تأثیر فراوانی در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی داشته و دارد و در یک کلام، مسیر رشد و تعالی فرد و جامع را مشخص می نماید.

امام رضاعليه‌السلام در تعریف امامت می فرمایند: “امامت حافظ و رهبری دین و نظم مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنین است.”(۱)

به همین جهت مسأله امامت در طول تاریخ اسلام همواره مورد بحث و گفت و گوی عالمان و اندیشمندان بوده و یکی از مباحث مهم علم کلام به شمار می رفته است.

در این میان عالمان و بزرگان تشیِّع با تمسک به کلام الهی که می فرماید:( وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ) ؛(۲) “و با آنها به روشی که نیکو تر است، استدلال و مناظره کن” همواره به بحث ها و مناظره های متعددی با علما و بزرگان از سایر فرق اسلامی پرداخته اند و هزاران کتاب و مقاله در خصوص مساأله امامت و خلافت بلافضل امیر مؤمنانعليه‌السلام بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به رشته تحریر درآورده اند که از جمله آنها می توان بهعقبات الانوار، المراجعات، الشافی فی الامامة، الغدیر، شب های پیشاور و... اشاره نمود.

___________________

۱- اصول کافی، ج۱، ص۲۰۰.

۲- سوره نحل: آیه ۱۲۵.

۵

کتاب “شب های پیشاور”

کتاب ارزشمند “شب های پیشاور ” مجموعه ای از مناظره های جذاب و پر محتوای مرحوم سلطان الواعظین شیرازی با جمعی از علمای اهل تسنن در شهر پیشاور پاکستان است که در سال ۱۳۴۵ ه ق صورت پذیرفت و پس از ده شب که این مناظرات شنیدنی انجام شد، جمع کثیری از علما و دانش مندان اهل تسنن به مذهب تشیع گرویدند.

این مجموعهه ارزش مند نخستین بار در سال ۱۳۷۵ ه.ق به دستور حضرت آیة الله بروجردی به زینت طبع آراسته شد و پس از آن ها به زبان های عربی، اردو وانگلیسی به چاپ رسید و مورد استقبال علاقه مندان در سراسر کشور های اسلامی قرار گرفت.

شرح حال مؤلف کتاب

مرحوم سلطان الواعظین شیرازی عالمی فاضل و خطیب و واعظعی توانا بود که در سال ۱۳۱۴ ه.ق در شهر دیده به جهان گشود و پس از گذراندن مراحل مقدماتی علوم دینی در تهران دیده به جهان گشود و پس از گذراندن مراحل مقدماتی علوم دینی در تهران، به همراه پدر بزرگ وار خویش در سال ۱۳۲۶ ه.ق ره سپار عتبات عالیات شد و در آن جا به ادامه تحصیل دینی خود پرداخت و از محضر اساتیدی چون سید میرزا علی شهرستانی، شیخ غلام حسین مروندی و شیخ موسی کرمانشاهی استفاده نمود و سپس به ایران بازگشت و در قم از محضر شیخ عبدالکریم حائری کسب فیض نمود.

از آن جا که مرحوم سلطان الواعظین در فنّ و عظ و خطابه به استادی تمام و کمال، بود لذا در سفر های متعددی که به کشور های اسلامی از جمله سوریه، مصر، فلسطین، عراق، اردن، هندوستان، پاکستان و... داشت در مجالس مختلف به نشر معارف ارزش مند اسلام و مکتب والای اهل بیتعليه‌السلام می پرداخت و بعضاً با بزرگان و علمای فرقه های مختلف دینی و مذهبی به مناظره می پرداخت که یک از اثر گذار ترین مناظره های ایشان مناظره ای بود که شهر پیشاور پاکستان در سال ۱۳۴۵ ه.ق با جمعی از علما و برزرگان اهل تسنن روی داد که حاصل آن، اثر ارزشمند “شب های پیشاور ” شد.

۶

مرحوم سلطان الواعظین شیرازی پس از عمری که سراسر تلاش و کوشش و خدمت به مکتب اسلام و آستان مقدس اهل بیت عصمت و طهارتعليه‌السلام بود بالاخره در شعبان سال ۱۳۹۱ ه.ق در شهر تهران دار فانی را وداع گفت. پیکر پاکش پس از انتقال به شهر مقدس قم در مقبره ابو حسین در کنار قبرستان نو به خاک سپرده شد.

امتیاز های چاپ حاضر

مؤسسه جهانی سبطین، در راستای اهداف فرهنگی خویش، به ویژه تلاش گسترش فرهنگ مکتوب شیعی و نشر کتاب های گرانسنگ علمی عالمان شیعه، پس از بررسی و درنگ در کتاب ارزشمند “شب های پیشاور” و پی بردن به ارزش های علمی و معنوی، به این نتیجه رسی که اقدام به نشر این کتاب بهماند نماید.

پیرامون امتیاز های چاپ جدید کتاب شبهای پیشاور توسط مؤسسه، باید به نکات زیر اشاره نمود:

۱. از آن جا که بسیاری از آدرس های منابع روایی که در متن اصلی کتاب “شب های پیشاور” آمده است با چاپ جدید و فعلی هم خوانی نداشت، لذا در تحقیق جدید این کتاب، آدرس های منابع به وسیله نرم افزار های حدیثی و نیز منابع کتاب خانه ای تا حد امکان با چاپ های جدید منطبق گردید که خوانندگان محترم این آدرس تعداد محدودی از منابع به دلیل عدم نقل روایت در چاپ های جدید و یا پیدا نکردن منبع اصلی ذکر نشده است.

۲. در خصوص متن کتاب باید یاد آوری کنیم که هیچ گونه ویرایش متنی اعم از جا به جایی یا تغییر کلمات در متن اصلی کتاب به دلیل حفظ امانت، روی نداده است و فقط ویرایش سطحی که شامل اضافه کردن برخی علایم نگارشی برای استفاده آسان تر خوانندگان محترم صورت پذیرفته است.

۳. ترجمه های مؤلف بدون هیچ تغییری به پاورقی کتاب، منتقل شده است.

۱. تصحیح آدرس آیات قرآن و ترجمه کاملتر و رساتر از آنها یکی دیگر از امتیازات چاپ حاضر است.

۷

۵. توضیح برخی از کلمات غامص و ترجمه بعضی از روایات کوتاه در متن اصلی کتاب، ترجمه نشده و به صورت عربی بوده است از کارهای دیگر است که در این تحقیق به آن پرداخته شده است.

۶. در چاپ حاضر، فونت های مختلف برای متن کتاب، آیات قرآن، روایات اسلامی، پاورقی ها انتخاب شده است تا خوانندگان محترم از مطالب ارزشمند کتاب بهتر و آسان تر استفاده نمایند.

در پایان از پزوهشگران بخش فارسی آقایان سید محمد سقّا زاده، عباس حبیبی و حمزه کریم خانی که زحمت تحقیق این اثر ارزش مند را بر عهده گرفته اند و نیز جناب آقای علیرضا جوهرچی که ویرایش کتاب را انجام دادند، کمال تشکر و قدر دانی را می نماییم.

مؤسسه جهانی سبطینعليه‌السلام

تابستان ۱۳۸۹

۸

سرآغاز

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الحمد للّه الواحد الاحد الفرد الصّمد الّذی لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا أحد و الصلاه و السلام علی رسوله سیّد الاوّلین و الآخرین خاتم الانبیاء و المرسلین الطّهر الطّاهر و العلم الزّاهر أبی القاسم محمد بن عبد اللّه و علی أهل بیته الطیّبین الطّاهرین سیّما ابن عمّه و وصیّه و وارث علمه و امینه علی شرعه و خلیفته المنصوص فی امّته امیر المؤمنین علیّ بن ابی طالب الفارق بین الحق و الباطل و لعنه اللّه علی اعدائهم و المتنکّبین عن طریقتهم من الخوارج و النّواصب.

به فضل و لطف پروردگار متعال، از همان ایامی که وارد اجتماع شدم، پیوسته پیرو سادگی بوده و از حیث گفتار و کردار خودنمائی نداشتم و از عجب و خودخواهی بر کنار بودم. با آنکه نشو و نمایم در خانه ای بود که همه نوع وسایل تعیّن و اسباب تنعّم در آن فراهم بود، ولی بحکم طبع و فطرت سادۀ خود از تعیّن روی گردان و از تجمّل گریزان و از طلب شهرت و خودآرائی که بآفات آن کاملاً واقف بودم نفور و معرض.

در این موقع نیز که بامر و اصرار جمعی از مراجع و اکابر علماء اعلام و فقهاء فخام و فضلاء و دانشمندان کرام و علاقه مندان بدیانت و اقتضای وقت، چاپ این کتاب مطمح نظر قرار گرفت بمقتضای همان اصل طبیعی و سادگی فطری می خواستم کتاب حاضر را با بساطت و بدون دیباچه و مقدمه خالی از هر پیرایه به چاپ رسانم. لکن بصلاح دید و اصرار بعضی از دوستان، خاصّه دانشمند عزیز آقای دکتر عبد الحمید گلشن ابراهیمی که از مفاخر اساتید فرهنگ می باشند، مصمّم شدم مختصرمقدمه ای بر این کتاب بنویسم که در این مقدمه کشف حقایق نموده و توضیح کاملی در بعضی از موضوعات کتاب داده و علّت چاپ آن را ذکر نموده و ببعض از ایرادات و شبهات مخالفین مختصرا اشاره شود.

و چون ممکن است با چاپ این کتاب، از هر طرف مورد حملات و آماج

۹

تیرهای ملامت قرار گیرم-هم چنانکه پیشینیان ما گرفتار این نوع حملات گردیده اند.

لکن چه باک که بخوبی بر قول ادیب دانشمند معروف عتّابی شامی(۱) واقفم که بحقیقت درست گفته: من قرض شعرا او وضع کتابا فقد استهدف للخصوم و استشرف للالسن الاّ عند من نظر فیه بعین العدل و حکم بغیر الهوی-و قلیل ما هم(۲) .

بدیهی است همان قسمی که اهل نطق و بیان مورد حملات قرار می گیرند ارباب قلم و نویسندگانی هم که پردۀ ظلمت جهل تعصّب را دریده و حقایق را آشکار می نمایند از حملۀ مردمان ناراضی یعنی کسانی که خلاف اغراض و اهواء آنها قلم فرسائی شده است در امان نخواهند بود.

ولی به مقتضای گفته شیخ اجل شیراز

سعدی افتاده ایست آزاده

کس نیاید بجنگ افتاده

ما را با مردمان پرخاشگر و ستیزه گر سر جنگ و مناقشه نیست. لیکن اگر حمله ای توأم با علم و عقل و منطق و نزاکت باشد با طیب خاطر و بجان و دل می پذیریم؛هرچند که عالم منصف در مباحثات و مقابله با حقایق منطقی، انصافا حمله نمی کند.

و اگر پای فحش و ناسزا و تهمت و افتراء و اعتراضات بی جا در میان و با هو و جنجال مقابله نمایند؛ داعی از مجادله بر کنار و بحکم آیه کریمه( وَ عِبٰادُ الرَّحْمٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذٰا خٰاطَبَهُمُ الْجٰاهِلُونَ قٰالُوا سَلاٰماً ) (۳) .

رفتار می نمایم چه خوش سرآید ادیب پارسی

حاشا که جواب تلخ هر کس گویم

یک بد شنوم از کس و واکس گویم

این نیست بد من که بدم گوید کس

اینست بد من که بد کس گویم

___________________

۱- ابو عمرو کلثوم بن عمرو بن ایوب شامی کاتب شاعر بلیغ معروف و از شعراء دولت عباسیه و معاصر خلیفه مأمون الرشید عباسی بوده.

۲- هر کس شعری بگوید یا کتابی بنویسد هدف تیرهای زننده دشمنان و زبانهای تند آنها قرار گیرد مگر آن کسانی که بدیده عدل و انصاف بنگرند و بدون هوی و هوس حکم بنمایند و این قبیل اشخاص بسیار کم اند.

۳- بندگان خاص خدای رحمن کسانی هستند که در روی زمین ره بتواضع و فروتنی روند و هرگاه مردم جاهل بآنها خطاب و عتابی کنند با سلامت نفس و شیرین زبانی پاسخ گویند آیۀ ۶۴ سوره ۲۵(الفرقان).

۱۰

آنچه اکنون می توانم پیش بینی کنم، گذشته از عیب جوئیهای مردمان حسود و عنود، از سه جهه ممکن است مورد اعتراض و ایراد و آماج تیرهای ملامت قرار گیرم:

اعتراض اهل ادب و جواب به آنها

۱. نخست اعتراضی است که فضلاء و اهل ادب بظواهر عبارات و معانی عالیه این کتاب خواهند نمود که چرا این کتاب از مضامین بکر ادبی و معانی بلند فلسفی و علمی و سجع و قافیه بر کنار می باشد.

در پاسخ می گویم: قبلا تذکر دادم که داعی در تمام عمر هیچ گاه قصد خودنمائی نداشتم، بلکه از روی واقع آن ذره که در حساب ناید من هستم.

ثانیاً: عقیدۀ داعی اینست که گوینده و نویسنده یا باید رسماً در مجالس درس و بحث فضلاء صحبت کند و برای آنها بنویسد یا برای عموم و طبقۀ متوسط. بدیهی است در این قبیل موضوعات فضلاء و اهل علم و فلسفه کتابهای بسیار نوشته اند تکرار و تحریر نظیر آنها برای فضلاء و طبقۀ خواص زیره بکرمان بردن است (کحامل التمر الی هجر و داعی مسوده الی النضال) ولی برای عموم و طبقه متوسط که همیشه اکثریت جامعه را تشکیل می دهند گفتن و نوشتن مطالب علمی و فلسفی بکلی غلط و بی فایده و موجب تضییع عمر آنها است. بایستی مطالب عالیه با بیانی ساده اداء شود.

ثالثاً: محرّک داعی در اقدام باین کار، آن نبوده است که قلم بدست گرفته و با ابتکار قوۀ فکریّه و علمیّه کتاب جالبی تحویل جامعه بدهم؛ بلکه چون باب مناظرات باز و مطالب عالیه ای با زبان ساده اداء شد و در دفاتر و جراید و مجلات ثبت شده بود مقتضی موجود گردید که از نظر مسلمین خاصه هم وطنان گرامی بگذرد تا منصفانه قضاوت بحق نموده و فریب فریبندگان را نخورند.

لذا این کتاب همان محاضرات و گفتگوهائی است که بین داعی و چند تن از علمای تسنّن رخ داده و ارباب جرائد و مجلاّت هند بوسیله مخبرین تندنویس حاضر در مجلس مناظره، ضبط و در نامه های یومیۀ و هفتگی خود منعکس کرده اند و داعی در طی این کتاب همان سخنان و گفتگوها را که از روی جرائد و مجلاّت

۱۱

استنساخ نموده، بدون جرح و تعدیل بنظر قارئین محترم می رسانم. فقط در بعض جملاتی که بین ما رد و بدل گردیده(و لو با حربه منطق و دلیل و برهان جواب داده شده)، بمقتضای وقت برای آنکه بهانه بدست بازیگران و ایادی مرموز داده نشود، از نقل آنها درین مجموعه خودداری و در نقل اسناد و مدارک و عبارات اخبار و مطالب تازه ای که لازم بود-نیز به اقتضای حال، تجدید نظر بیشتری نموده و مبسوط تر در معرض افکار اهل علم و انصار قرار داده، امیدوارم که اهل علم و فضل و ادب، با نظر ساده و اصلاح با این کتاب بنگرند و از خورده گیری و انتقادات ادبی، صرف نظر نمایند و چنانچه بسهو و اشتباهی برخورند غمض عین فرموده و در مقام اصلاح باشند.

چه آنکه سهو و نسیان عادت ثانوی بشر است و غیر از ذوات مقدسه انبیاء عظام و اوصیاء کرام از این لغزش أحدی مبرّی نیست.

اعتراض اهل خبر و جواب به آنها

۲. اعتراضی است که ممکن است اهل خبر بنمایند که درین کتاب تازه ای نیست، بلکه همان هایی است که در طی هزار سیصد سال گفته و نوشته و بکرّات تکرار گردیده و در کتب علماء موجود است.

جواب می گویم موضوعات دینی، فرضیات علمی و مباحث ریاضی و فلسفی نیست که با تغییر زمان عوض گردد و ابتکاری ایجاد شود. قرآن مجید و اخبار وارده و احادیث منقوله و وقایع تاریخ عوض شدنی نیست؛ والبته هر خلفی از سلف خود بهره بر می دارد. داعی هم آنچه دارم و بهره برداشته ام، از آیات قرآن مجید و اخبار و احادیث منقوله و وقایع وارده و تحقیقات ارباب علم و دانش بوده که در حافظۀ خود ضبط و بموقع ابراز نمودم.

اعتراض محافظه کاران و جواب به آنها

۳. اعتراضی است که ممکن است افراد سادۀ محافظه کار ظاهر بین طالب اتحاد اسلامی بنمایند که سزاوار نیست بوسیله نطق و قلم، تحریک احساسات شود و این قبیل کتب ممکن است تحریک احساسات نماید و بالاخره موجب تفریق

۱۲

کلمه و دودسته گی گردد.

بدیهی است آئین تقوی ما نیز دانیم. اگر ابتداء قلم بدست گرفته و خارج از علم و منطق و ادب، جملاتی نوشته و حملاتی نموده و تهمتهائی بزنیم، قطعا سزاوار نیست.

ولی شخصاً با نظر محافظه کاران ظاهربین، یعنی آن اشخاصی که معتقدند که با ذکر حقایق نباید موجب ازدیاد رنجش اهل تسنن گردید، تا جائی که هیچ نوع مباحثات علمی و منطقی نشود و در مقابل تهمتها و اهانتها هم هیچ جواب داده نشود، موافق نیستم و این روش را کاملا بزیان عالم تشیّع می دانم؛ زیرا بشهادت تاریخ دیده شده هر قدر از طرف ما سکوت و پرده پوشی و محافظه کاری گردیده، از طرف بعض از آنها بدون رعایت هیچ اصلی از اصول علم و دانش و ادب و تمدّن و تدیّن، پیوسته حملات شدیدی توأم با تهمت و اهانت قلما و لسانا و عملا بما شده و جامعۀ شیعه پیروان اهل بیت طهارت را مورد تاخت وتاز خود قرار داده اند.

از راه تجربه ثابت و محقق آمده که هرچند از در محبت و دوستی وارد شده ایم و بتمام اعمال خلاف عقل و شرع آنها با دیده اغماض نگریسته ایم و تمام فحشها و تکفیرها و تهمتهائی را که بعض نویسندگان آنها به مقدّسات ما داده اند صرف نظر کرده ایم در روش و رفتار آنها ذرّه ای تغییر پیدا نشده، بلکه جری تر شده اند و هر موقع که وقتی بدست آوردند نیشهای خود را زده و ما را مورد حملات شدید قرار داده و بطبقۀ عوام مشرک و کافر معرفی نموده اند.

بدیهی است با تمام این مقدمات، چنانچه اشخاصی رعایت نزاکت و جانب دوستی را بنمایند و حاضر بدادن جواب نشوند، قطعاً در حدود وظیفه داری قصور نموده اند.

نه اینست که تصور رود داعی، مخالف اتحاد فیما بین مسلمین باشم، بلکه طبق آیات قرآنیه و دساتیر عالیۀ رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و أئمه معصومین از عترت طاهره جدّاً طرف دار این معنی هستم؛ چون سعادت و سیادت و قومیّت و ملیّت اسلامیان در اتحاد عموم طبقات مسلمین است، ولی رعایت این معنی و حفظ نزاکت و ملاحظه دوستی و اتحاد، وقتی مستحسن و مثمر ثمر است که از هر

۱۳

دو طرف رعایت شود. نه آنکه ما بعنوان رعایت اتحاد و دوری از نفاق غمض عین نموده، سکوت اختیار نمائیم، بر عکس پیوسته از میان آنها افرادی برخاسته و بر خلاف ما قلم فرسائی نمایند. چنین سکوت و غمض عینها قطعاً بضرر ما تمام می شود.

به طور قطع داعی، طالب حفظ دوستی و صمیمیّت با برادران اهل تسنن و خواهان تحکیم روابط بین فرق اسلام و آرزومند حسن تفاهم کامل با آنان هستم و صلاح اسلام و اسلامیان را در حصول این وضعیت می دانم؛ ولی بشرط آنکه برادران اهل تسنّن و علماء و زعماء و قائدین و زمامداران آنها هم خود را پایبند باین اصول و طالب این دوستی و یگانگی و اتحاد بدانند؛

و الاّ دوستی یک طرفی و رعایت یک طرفی و گذشت و غمض عین یک طرفی قابل دوام نیست.

چه خوش بی مهربانی از دو سر بی

که یک سر مهربانی درد سر بی

این ترتیب و روش یک طرفه و رعایت آن از جانب ما بوده است که در هر دوره ای از أدوار مخصوصا در این أدوار أخیره، بعض از نویسندگان وقیح و بی همه چیزی که خود را بنام سنّی معرّفی نموده اند، وادار نموده بنوشتن کتابها و مقالات جسارتها بمقدسات مذهبی ما بنمایند و امر را بعوام بی خبر کاملا بر عکس نشان دهند.

و عجب آنکه با این همه تخطّی و فحّاشی و اهانتها و تهمت ها، باز خود را ذیحق بدانند و اگر فردی یا افرادی از جامعۀ شیعه در مقام جواب و دفاع از حقوق حقه خود برآید، او را مورد حملات قرار داده و هزاران کلمات زشت و تهمتها که عادات دیرینه آنها است بآنان بزنند؛ چون حربه عاجز، فحش و تهمت و اهانت است(اول العی الاختلاط).

وا عجب از همه آنکه علمای بزرگ آنها هم جلوگیری از آن قلمها ننموده و آنها را منع از حملات و اهانتها و فحشها و تهمتها نمی نمایند؛ بر عکس گله از ما می نمایند که چرا جواب آنها را می دهید و سکوت اختیار نمی کنید!!

ما دامی ما سکوت و غمض عین می نمائیم که آنها هم رعایت این معنی را بنمایند.

وقتی ما دیدیم امثال احمد امین ها، قصیمی ها، محمد ثابت ها،کرد علی ها،

۱۴

موسی جار اللّه ها و غیرهم را که در مقام جسارت به مقدسات مذهبی شیعه بر آمدند، علماء بزرگ اهل تسنّن از جامع الازهر مصر و سایر مراکز علمی دمشق و بغداد و غیره رسما آنها را طرد و از نشر کتب و مقالات آنها - که حکم مواد محترقه را دارد - جلوگیری نمودند، ما هم با کمال صمیمیّت دست اتحاد بسوی آنها کشیده و دستشان را صمیمانه فشار داده، با اظهار علاقه تشکیل اتحادیه بزرگی خواهیم داد تا سیادت و سعادت از دست رفته را بدست آوریم.

ولی قطعاً ایادی مرموز و نویسندگان بی باکی در بین اند که خود را سنّی می خوانند و نمی گذارند چنین اتحاد و صمیمیّتی تشکیل شود و پیوسته با نیش قلمهای شکستۀ خود، تخم نفاق و دوئیت را در قلوب مسلمین می کارند.

آیا عقول عقلاء زیر این بار می رود و محافظه کارها قبول می کنند که پیوسته ما فحشها و تکفیرها را بشنویم و تهمتها را بپذیریم و در مقام جواب برنیائیم.

آقایان محترمی که می گویند تحریک احساسات نباید نمود، آیا نظری بکتابها و مقالات و حملات بعض از نویسندگان سنّی نما نمی نمایند تا ببینند آن قلم های شکسته است که تحریک احساسات می نماید، نه دفاعهائی که علماء و دانشمندان شیعه می نمایند.

اگر در أدوار أخیره، کتب و مقالاتی از علماء شیعه دیده شود، تمام در مقام جواب و دفاع از حقوق حقّه ناچار از بیانات و جملات تندی بوده اند. جواب قلمهای تندنویس را باید به تندنویسی داد. قطعا عقل هیچ ذی عقلی قبول نمی نماید تا آن اندازه سکوت و غمض عین بکار رود که زیر بار فحش ها و تهمت ها بروند.

چنانچه داعی از روزی که مسندنشین تبلیغات گردیدم و وظیفه بزرگ وعظ و خطابه و دفاع از حریم مقدس اسلام را بر عهده گرفتم خود را آمادۀ هر نوع حمله ای از أعادی نمودم، چون که به یقین می دانستم جنگ با عادات خرافی و أمیال شهوانی بشر بسیار مشکل است؛ قطعا جنگ با عادات ایجاد دشمنی می نماید. چنانچه هادیان بزرگ و راهنمایان عظیم الشأن آدمیّت که خواستند امم کج و معوج را براه راست بخوانند و از إفراط و تفریطهای حیوانی بازدارند، پیوسته مورد حملات سخت جاهلانه قرار گرفتند و از هیچ نوع مخالفتی نسبت به آنها

۱۵

مضایقه ننمودند.

تاریخ حیات و زندگانی أنبیاء و اوصیاء کرام روی همین اصل، پر است از حملات عجیبی که عقول عقلاء را محو و حیران می نماید که مخالفین سر سخت آنها از هیچ نوع عمل زشت و قبیح و تهمت های ناروا خودداری ننمودند. ما هم که خوشه چین خرمن أنبیاء و پیر و طریقۀ آنها هستیم، قطعاً بایستی انتظار حملات شدید و نسبت های ناروا را داشته و در مقابل شدائد و تهمت ها صابر باشیم، تا با موالی خود محشور و أجر و مزد کامل نصیب ما گردد. بحمد اللّه تعالی تاکنون هم امتحان خود را داده که هر اندازه اعادی داخلی و خارجی داعی را هدف تهمتها و نسبتهای بیجا قرار دادند(و شاید کمتر کسی مانند داعی مورد حملات و تهمتهای ناروا قرار گرفته باشد)و به وسائل مختلفه تهدیدم نمودند، نه تنها در مقابل حملات گوناگون در مقام دفاع از خود بر نیامدم، بلکه ثابت قدم تر و استقامت بر عقیده ام بیشتر شد و پیوسته رویه و رفتار و تاریخ حالات موالی و بزرگان دین، نصب العین داعی و می گفتم: الحکم لله.

من از حکم و فرمان حق نگذرم

اگر بگذرد تیغ خصم از سرم

شکر می نمایم خدای متعال را که تا بحال با این همه تهمت های ناروا و نسبتهای بیجا، حفظم نموده و بر احترام و محبوبیّتم افزوده تا بمردم بیدین ثابت کند که “من کان لله کان الله له”، هیچ گاه بشری قادر بمحو حق و حقیقت نخواهد بود.

گفتند آن یهودان چندان دروغ و بهتان

بر عیسی بن مریم،بر مریم و حواری

من کیستم که بر من نتوان دروغ گفتن

نه قرص آفتابم نه ماه ده چهاری

آن همه تهمت های بیجا و نسبتهای ناروا که بأنبیاء عظام و اوصیاء کرام زدند از قبیل نسبت زنا به موسی کلیم اللّه و مریم بنت عمران والدۀ ما جدۀ معصومه عیسیعليهما‌السلام و ساحر و جادوگر و کذاب و دروغ گو خواندن همۀ آنها، گذشته از آنکه در ثبات قدم و استقامتشان تزلزلی راه پیدا ننموده، درس عبرتی برای ما پیروان آنها گردید که از میدان فحش و تهمت و تکفیر فرار ننموده، بلکه بر عقیدۀ خود ثابت و در میدان مبارزه قوی تر باشیم؛ چه آن که دیدیم اعادی دین نتوانستند بانواع تهمت ها نام نیک آنها را از میان ببرند و آنها را منفور جامعه نمایند.

۱۶

مانند معاویه علیه الهاویه که برای محو نمودن نام مبارک علیعليه‌السلام چه جدّیت ها کرد، بهر عمل زشتی تشبث نمود، با تهمت های ناروا از قبیل نسبت تارک الصلاه و جاه طلبی و ایجاد فتنه در مدینه و دخالت در قتل عثمان و غیره بآن حضرت دادن، عامه مردم را بلعن و سبّ بر آن بزرگوار وادار نمود که مدت هشتاد سال در منبر و محراب علنی و بر ملا و إلی الحال در خفاء، مورد عمل اتباع خوارج و نواصب است!!؟.

آنچه امویها سعی و کوشش برای محو نام مبارک آن حضرت نمودند، نتیجه بر عکس داد خودشان از میان رفتند و نام ننگشان در تاریخ جهان ماند. نشانی حق و باطل همین است “و للباطل جولان و للحق دوله”؛(۱) حتی از قبول آنها هم در عالم اثری نیست، کسانی که دمشق و شام را دیده اند، متحیر می شوند با کثرت علاقه ای که الحال هم اهالی شام به معاویه دارند، مع ذلک از قبور بنی امیه عموما و معاویه و یزید خصوصا اثری نمی باشد، ولی قبور عالیه علی و اولاد امجاد آن بزرگوارعليهم‌السلام در هر گوشه و کنار بلاد کالشمس فی رابعه النهار ظاهر و هویدا و مزار عارف و عامی و شاه و رعیت می باشد؛ حتی در خود شام که معاویه آن خلافت با اقتدار را چند روزی بکار برد، از قبرش اثری نیست ولی قبرستان بنی هاشم بانوار مقدسه حضرت هاشم و سکینه و فاطمه و عبد اللّه جعفر طیار و غیرهم حتی بلال مؤذن آن خانواده روشن و درخشنده می باشد. علاوه بر قبر با عظمت و قبه و بارگاهی بنام عقیلۀ بنی هاشم صدیقه صغری زینب کبری سلام اللّه علیها در یک فرسخی شام که مزار عموم است، جنب مسجد اموی قبر کوچک ظریفی است به نام ستی رقیه فرزند دلبند حضرت ابا عبد اللّه الحسینعليه‌السلام که گویند موقع اسیری در خرابه شام از دنیا رفته و در همان مکان دفن گردیده. هر سنی و شیعه که از آنجا می گذرد اظهار إرادتی بصاحب قبر نموده و از روح پرفتوح آن پاره تن رسول اللّه استمداد نموده، عبور می نمایند.

امروز هم اتباع همان اقوام، عوض آنکه از خواندن تاریخ متنبه گردند و از دیدن قبور و نام نیک و بد آنها پند گرفته، هوشیار گردند و از اعمال زشت خود دست

____________________

۱- برای باطل جولانی است و برای حق دولت ثابت و برقرار.

۱۷

بر دارند، پیوسته باب تهمت را بروی فرد و افراد باز می کنند مانند بقایای خوارج و نواصب آن أیادی مرموز بیگانه پرست، پیوسته مشغول عملند.

گاهی حمله بعلی امیر المؤمنینعليه‌السلام و اهل بیت از عترت طاهره می نمایند، مانند مردوخ(مردود) و امثال او از مصریها و دمشقیها و غیره؛ گاهی حمله بعلماء و مبلّغین شیعه نموده که چرا تبعا لرسول اللّه مروّج طریقه عترت و اهل بیت رسالت می باشند آنها را بأنواع تهمتهای گوناگون بهر کس هرچه بتوانند نسبت بدهند. به مقتضای حال او از قبیل جمع مال و بی امانتی در حقوق مسلمین و گاهی بی قیدی در دین و بی عفتی در اخلاق، موهون و متّهم می نمایند تا عقیده و اعتماد جامعه را سست و بآنها بدبین نمایند تا اثر از کلامشان رفته و محبتشان از دلها خارج گردد. آنگاه بنتیجۀ خود که حیران و سرگردان نمودن عوام است، موفق گردند زمینه را برای غلبه بیگانگان آماده نمایند.افل از آنکه همان طوری که تهمت های بانبیاء و اوصیاء بلااثر ماند و محبوبیت آنها روز بروز در جامعه زیادتر شد، امروز هم تهمت های بعلماء و وعاظ و مبلغین که خوشه چین خرمن آن ذوات مقدسه هستند، بلااثر روز بروز در دلهای مردم بیشتر جا دارند تا دشمنان بفهمند:( من کان لله کان الله له ) .(۱) خدای متعال در آیه ۳۲ سوره ۹(توبه):( فرماید یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللّٰهِ بِأَفْوٰاهِهِمْ وَ یَأْبَی اللّٰهُ إِلاّٰ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکٰافِرُونَ ) (۲)

چراغی را که ایزد بر فروزد

گرابله پف کند ریشش(ریشه اش)بسوزد

خلاصۀ کلام، فحش و تهمت که عادت دیرینۀ مردمان بی مایه و عنود است، اگر شخصی باشد، قابل تحمّل و گذشت و عفو و اغماض است، ولی اگر تهمت ها نوعی باشد قابل تحمّل و گذشت نیست. سکوت در اینجا بی معنی و جز عجز دلیلی ندارد. عینا مثل آن می ماند که دو نفر هم نبرد در مقابل هم قرار گیرند، دست یکی را ببندند

____________________

۱- کسی که با خدا باشد خدا با اوست.

۲- دشمنان دین می خواهند که فرونشانند نور خدای را(که آن چراغ درخشندۀ علم و دین و حجه داله بر وحدانیت او)بنفس تیره و گفتار جاهلانه و با دهنهای خود(یعنی بتهمتها و تکذیبها که بر زبانها جاری نمایند)خاموش کنند و نمی خواهد خدای متعال مگر آنکه تمام گرداند دین روشن خود را گرچه مکروه طبع کافران و دشمنان دین مبین اسلام باشد.

۱۸

و بگویند: صلاح نیست جنگ کنی صبر و تحمل و سکوت بنما تا ایجاد نفاق و دوئیت نگردد، ولی دست طرف را باز بگذارند که هرچه می خواهد بکند.

قطعاً در مقابل این قبیل اشخاص اگر سکوت شود، علاوه بر ثبوت عجز، باعث گمراهی بی خبران گردد و البته چنین سکوتی جرم بزرگ است؛ برای آنکه در حدیث است که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:( اذا ظهرت البدع فللعالم ان یظهر علمه و اذا کتم فعلیه لعنه الله) .(۱) البته در امور شخصی انسان باید با تحمل و با گذشت باشد ولی در امور عمومی بر خلاف باید خیلی صریح اللهجه و سخت و سمج باشد.

این درس عمل را از اجداد خود دارم که زیر بار امثال معاویه و یزید نرفتند قیام و مقاومت در مقابل ظلم و بی قانونی نمودند و فرمودند: (الموت خیر من رکوب العار).(۲)

بدیهی است هر مظلومی که قادر از دفاع باشد و دفاع از حق خود ننماید، خصوصا وقتی که مانعی در بین نباشد قطعا به سکوت خود، کمک یار ظالم خواهد بود.

در اینجا ممکن است مورد سؤال بعضی قرار گیرم که چه واداشت مطالبی که بین شما و برادران اهل تسنن در سی سال قبل مورد بحث قرار گرفته، الحال بنشر آن اقدام نموده اید؛ البته ایرادی است بجا. نظر به آن چه قبلا عرض کردم که داعی طالب شهرت و خودنمائی نبوده و بآفات شهرت و خودنمائی کاملا واقفم(چنانچه عملا هم همه دیده اند)، تاکنون زیاده از ۳۰ جلد کتاب در فنون مختلفه نوشته ام و ابدا بفکر تظاهر نبوده ام، ولی اخیرا جهاتی محرک داعی در طبع و چاپ این کتاب گردیده.

از اطراف قلم های خیانتکار مفسدان و لسان بازی گران، بنای جولان را گذاردند چون میدان را خالی دیدند، هرچه خواستند گفتند و هرچه توانستند نوشتند. آری!

مهر درخشنده چه پنهان شود

شب پره بازیگر میدان شود

____________________

۱- زمان ظهور بدعتها بر عالم است که علم خود را در دفع بدعتها ظاهر نماید و اگر کتمان و خودداری نماید پس لعنت خدا بر او باد.

۲- کشف الغمه، ج۲،ص۲۴۲، معارج الوصول، ص۹۶.

۱۹

مخصوصاً در مصر(که یکی از مراکز علمی و شهرهای دانش اسلامی امروز بحساب آمده)متأسفانه ایادی مرموزی جدّا بکار پرداختند نفیاً و اثباتاً خودنمائی ها نمودند و بوسیله نشر کتب و مقالات، امر را بر عوام و بی خبران مشتبه نموده و برادران موحد جعفری را در نظر برادران حنفی و مالکی و شافعی و حنبلی، مشرک و کافر و غالی معرفی نمودند. ولی بعضی از آنها که نمی توانم خود را راضی نمایم و آنها را جزء ایادی مرموز به حساب آورم، چون اهل علم و قلم می باشند(و داعی بتفاسیر و کتب و مجلات علمی آنها علاقه مند و مأنوس می باشم) روی عادت خلفا عن سلف بسیار مؤدب و در لفافه و گاهی از ادب خارج، علنی و بر ملا کتابهائی مشتمل بر تهمت های ناروا و دروغهای شاخدار مانند(السنّه و الشیعه)نشر داده و نیشهائی بعالم تشیّع زده و می زنند.

ولی بر عکس بعض از آنها چنان لکه های تاریخی برای خود در تألیفات گذاردند که هرگز پاک نگردد و بعد از گذشت سالها و قرن ها، دانشمندان بی طرف آنها را مردمان مغرض یابی، اطلاع از وقایع تاریخی بشناسند.

غرض ورزی دکتر هیکل مصری

مانند دکتر محمد حسین هیکل مؤلف کتاب حیات محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که غرض رانی یا بی اطلاعی خود را در نوشتن آن کتاب ظاهر نموده!!. چون علی القاعده رسم است کسی که زندگانی فردی از رجال روحانی یا سیاسی را می نویسد، باید از حین ولادت تا دم مرگ تمام وقایع زندگانی او را ضبط نماید، و الا اگر نقصانی در آن تاریخ باشد، نویسنده را یا بی اطلاع و یا مغرض می خوانند و بزرگ ترین نقص برای مورّخ آنست که در نوشتن تاریخ اعمال غرض نماید.

در تاریخ زندگانی رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یک روز مهمّی بوده و آن هیجدهم ذی حجه الحرام سال دهم هجرت است که پیغمبر از سفر مکه(حجه الوداع) برگشته و در صحرای بزرگی بنام غدیر خم که منزلگاه نبوده هفتاد هزار جمعیت حاج یا بعقیده بعض از اکابر علماء عامه مانند امام ثعلبی در تفسیر و سبط ابن جوزی در تذکره و دیگران یکصد و بیست هزار جمعیت را در آن صحرا سه روز نگاهداشته وقت ظهری بعد از نماز منبر رفته خطبه ای خوانده عهد و پیمانی

۲۰

با مردم بسته و امت را امر ببیعت با علی بن أبی طالب(عليه‌السلام )نموده و آن سه روز از روزهای مهم تاریخی زندگانی رسول اللّه بوده است

نمی دانم چرا آقای دکتر هیکل در کتاب تاریخ زندگانی رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وقایع تاریخی آن روز بزرگ را ذکر ننموده(یا بقول بعضی در چاپ اول نقل نموده و در چاپ دوم محو نموده)؟!!

اگر بگویند: در تاریخ زندگانی رسول اللّه همچو روزی نبوده، قطعا خلاف فرموده اند. برای آنکه علماء بزرگ سنی عموماً و کسانی که مراتب علمی آنها بمراتب از آقای دکتر هیکل بالاتر بوده، در کتب معتبره خود ثبت و ضبط نموده اند.

برای کشف حقیقت و پی بردن باسناد حدیث غدیر این روز مهم تاریخی از کتب اکابر علمای عامه مراجعه کنید به همین کتاب تا بدانید چنین روزی وجود داشته و بسیار مهم هم بوده است.

پس چرا ایشان ننوشتند، قطعا نمی توانم بگویم بی اطلاع از تاریخ بوده اند؛ زیرا کسی که بمقام استادی و وزارت فرهنگ می رسد، این اندازه بی اطلاع از تاریخ نخواهد بود، آن هم تاریخ اسلام؛ پس حتما غرض ورزی گردیده و تحت تأثیر عادت قرار گرفتند و خیال نمودند بننوشتن ایشان یا امثال ایشان، حق از میان می رود و حال آنکه ایشان خود را ضایع نمودند، والاّ محال است حق از میان برود.

نیست خفّاشک عدوی آفتاب

او عدوی خویش آمد در حجاب

هزار و سیصد سال متجاوز است که امویها و خوارج و نواصب و اتباع آنها خواستند این چراغ را خاموش کنند، نتوانستند. چگونه آقای هیکل و امثال آنها چنین قدرتی دارند؟ قطعا جز فضاحت در دنیا و آخرت نتیجه ای نصیب آنها نخواهد گردید.

به قول امام شافعی(محمد بن ادریس)که گوید:

تعجب است از حالات علی بن أبی طالب(عليه‌السلام )که دشمنان آن حضرت از روی بغض و کینه فضایل او را پنهان می دارند، دوستان او از راه تقیه و ترس از اعادی حقایق را اظهار نمی دارند. مع ذلک تمام کتابها از دوست و دشمن پر است از فضائل و مناقب آن حضرت، پس معلوم می شود حق و حقیقت هیچ گاه زیر پرده نمی ماند مانند آفتاب که اگر چند روزی زیر پردۀ ضخیم ابر بماند، عاقبت ظاهر خواهد گشت.

۲۱

بدیهی است مورخ و نویسنده هر کس و دارای هر عقیده باشد، قلم که بدست گرفت باید بیطرفانه بنویسد و اگر خیلی بی طاقت و عصبانی و ناراضی از پیش آمد تاریخی می باشد، پاورقی بدهد و مخالفت خود را ظاهر کند(چنانچه بعضی نمودند)نه آنکه بکلی ترک نقل نموده و خود را مغرض معرفی کند. واقعا جای بسی تأسف است که جزئیات زندگانی آن حضرت، حتی امور داخلی خانوادگی را که اخلاقا نباید بنویسد، مانند شوخی و مزاحی که با عایشه در بستر بیماری نموده نوشته است ولی یک چنین واقعۀ مهمی که در حضور هزاران نفر صورت وقوع یافته ترک نموده! نعوذ بالله من التّعصب و العناد. خلاصه از این قبیل نویسندگان که تحت تأثیر عادت قلم فرسائی کرده اند، بسیار می باشند.

ولی بعض از آنها تندتر رفته و قلمهای شکستۀ خود را بر خلاف حق و حقیقت روی ورق پاره ها آورده و حقایق را مستور و باسلام و اهل بیت پیغمبر بجنگ برخاسته اند.

واقعا جای بسی تأثر است، افراد دانشمندی که بمقام استادی در جهات علمی و ادبی برسند، بدون تفکر روی عادت، کتابهائی بنویسند و مطالبی در آن درج نمایند که بکلّی خالی از حقیقت و صرف افترا و هر بیننده ای را بتعجب آورد که چگونه مرد دانشمندی سند بی اطلاعی یا غرض ورزی خود را در دسترس عموم قرار داده؟!

احمد امین مصری و فجر الاسلام

مانند احمد امین نویسندۀ معروف مصری که دو کتاب از تألیفات او بنام فجر الاسلام و ضحی الاسلام بدست ما رسیده، با مقدمه ای که دکتر طه حسین بر آن نوشته و در آخر آن مقدمه صریحا می گوید:

بدون ترس و خوف می گویم که من و احمد امین با هم متحدیم تا حقایق را مجرد نموده در معرض عموم قرار دهیم؟!

باید به آقای طه حسین گفت، اشتباه کرده و از تاریخ عبرت نگرفته اید که از هزار سال قبل تا به حال، برادران شما قوی تر از شماها اتحاد نمودند، نتوانستند نور ولایت را خاموش کنند، برای آنکه در قرآن

۲۲

فرماید( وَ اللّٰهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکٰافِرُونَ ) (1) مطالبی که در این کتاب نوشته شده، هرگز از قلم یک عالم متدین سنی و مرد دانشمند مطلع منصفی جاری نمی گردد؛ زیرا از لابلای اوراق این کتاب عین عقایدی که قرنها خوارج و نواصب نوشته اند و تهمتهائی که بعالم تشیّع زده اند، ظاهر و هویدا می باشد. و کاملاً بی اطلاعی از عقاید ملل یا غرض رانی نویسنده، بارز و آشکار است.

ولی شنیده ام بواسطۀ جوابهائی که داده شده و فشارهائی که به مؤلّف وارد آمده، در چاپ جدید بعض مطالب را حذف نموده اند. چون چاپ ثانوی را ندیده ام، نمی توانم قضاوت در چگونگی آن بنمایم، ولی همین قدر می دانم عقلاً و منطقاً، بلکه دیناً حذف کردن تهمت ها تنها مفید تام نیست. بلکه باید صریحاً بنویسند آنچه قبلاً نوشتیم، خالی از حقیقت بوده.

ثانیاً: بر فرض صحت در کتاب عربی، حذف کردن جبران خسارتهائی که از ترجمه فارسی آن اگر ببعض جوانان پارسی زبان بی خبر بی خرد وارد آمده، نمی نماید.

لذا ما ناچار شدیم برای بیداری آن دسته جوانانی که اگر تحت تأثیر کلمات فریبندۀ این قبیل نویسندگان بی مغز قرار گرفته اند، با نشر این کتاب کشف حقایق نمائیم.

جواب کاشف الغطاء باحمد امین در کتاب اصل الشیعه

خوشبختانه وقتی که آن کتاب را مطالعه نمودم که کتاب مقدّس اصل الشیعه و اصولها تألیف آیه اللّه مجاهد فخر الشیعه و ناصر الشریعه، حضرت آقا شیخ محمّد حسین آل کاشف الغطاء(2) دامت برکاته از نجف اشرف در جواب او منتشر شده

____________________

1- سوره توبه، آیه32.

2- مرحوم آیه اللّه کاشف الغطاء از مفاخر اکابر علمای شیعه و از مراجع تقلید ساکن نجف اشرف بودند در تابستان گذشته جهت تغیر آب و هوا بکرند در خاک ایران آمدند. متأسفانه صبح دوشنبه هیجدهم ذی القعده، الحرام 1373 بعد از ادای نماز صبح بسکته قلبی دار فانی را وداع گفته جامعه مسلمین بالخصوص شیعیان از این ضایعه اسفناک متألم و متأثر گردیدند. جنازۀ آن مرحومقدس‌سره با تشییع عمومی ملی و احترامات دولتین ایران و عراق بنجف اشرف حمل در مقبره مخصوصی در وادی السلام دفن گردید.

۲۳

بود؛ (الحق کتابی است بسیار عالی و متین و ساده و بر هر فرد شیعه لازمست یک جلد از آن کتاب را در منزل داشته باشد و باهل بیت خود بیاموزد تا بحقیقت مذهب خود آشنا شده فریب بازیگران را نخورند).

خداوند متعال توفیق کامل عنایت فرماید بفاضل دانشمند معاصر شاهزاده والا تبار علی رضا میرزا خسروانی که برای استفاده فارسی زبانها بپارسی ترجمه نموده اند بنام(ریشه های شیعه و پایهای آن).

علاوه بر احمد امین نویسندگان دیگری در مصر و دمشق چون محمّد ثابت درالجوله فی ربوع شرق الادنی و عبد اللّه قصیمی درالصّراع بین الاسلام و الوثنیه و محمّد کرد علی دراقوالنا و افعالنا و محمّد سید گیلانی درشریف رضی و شیخ محمّد خضری درمحاضرات تاریخ الامم الاسلامیه و موسی جار اللّه درالوشیعه فی نقد عقاید الشیعه و دکتر طه حسین درالعثمان و دیگران به نوشتن کتاب ها و مقالات و مجلات و جرائد، قلوب شیعیان را جریحه و به تهمت های بسیار و اهانتهای بی شمار بین برادران مسلمان (سنی و شیعه)کدورتها ایجاد می نمایند.

عجبا عدّه ای از فضلاء ایرانی هم دانسته یا ندانسته یعنی بضررهای آن واقف بوده یا نبوده، این قبیل کتب را ترجمه بپارسی نموده و در دست رس جوانان ظاهر مسلمان بی خبر از مبادی اسلام و تشیّع قرار داده و آنها را بمبانی عالیه دین و مذهب مشکوک نموده.

این کتاب ما برای مصر و مصریها و احمد امین و امثال آنها آماده نشده؛ چه آنکه آنها دیدۀ انصاف را بسته و عینک بدبینی زده و با نظر تعصّب و عناد، حقایق را می نگرند.

خداوند متعال در آیۀ 82 سوره 17(بنی اسرائیل) فرماید( وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مٰا هُوَ شِفٰاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لاٰ یَزِیدُ الظّٰالِمِینَ إِلاّٰ خَسٰاراً ) (1) .

پس نشر این کتاب برای بیداری جوانان نارس و برادران بی خبر پارسی زبان می باشد که فریب فریبندگان را می خورند؛ چه آنکه دستگاه هائی در همین تهران به

____________________

1- 1) و ما آنچه از قرآن فرستیم شفای دل و رحمت الهی برای اهل ایمانست و لکن ظالمان را بجز زبان چیزی نخواهد افزود.

۲۴

کار افتاده که گردانندگان آنها بصورت شیعه ولی در پس پرده، بعقیدۀ وهابیها و نواصب و بقایای خوارج و طرفداران امویها می باشند که علاوه بر نشریات فاسده، با نطق و گفتارهای فریبنده، به نام طرفداری از اتحاد اسلام، جوانان بی خبر را منحرف و متزلزل می نمایند (که یکی از آن نشریات مرتب برای داعی می آمد چون هرکجا سراب را آب و مطالب را وارو نشان می دادند داعی، در جواب برمی آمدم و آنها ناچار می شدند جواب را در نشریه خود منتشر کنند، چون این عمل بر خلاف میل و رویه و عقیده آنها بود. بعدها از آن نشریات برای داعی نفرستادند تا از جوابهای داعی مصون بمانند و رویه خود را که اشتباه کاری بر بی خبران، باشد عملی نمایند).

لذا لازم است آن جوانان بی خبر، با کمال بی طرفی با دیدۀ انصاف، بدون تعصب و عناد این کتاب را دقیقانه مطالعه نمایند تا بدانند آن قبیل اشخاص در خارج و داخل تنها قاضی رفته، اباطیلی بنام حق انتشار دادند.

و بفهمند که آنها ایادی مرموزی هستند که برای از هم پاشیدن اساس قومیت و ملیت ما فعالیتهائی می نمایند؛ بلکه بی دینانی هستند مستقیماً یا غیر مستقیم، دست نشانده بیگانگان و مرتبط با دستگاههای جاسوسی آنها که بقول امروزیها افراد حسّاس ستون پنجم بیگانگان اند که وظیفه آنها در این مملکت، تولید نفاق و اختلاف در بین جوانان شریف و ملّت نجیب ایرانی می باشند.

این قبیل اشخاص در لباسهای مختلف مشغول انجام وظیفه اند؛ حتّی در لباس مقدّس روحانیّت (که بحمد اللّه ملت بخوبی آنها را می شناسند). مانند گرگی که بجلد میش رفته یا دزدی که عمامه به سر گذارده، برای ربودن گوهر گران بهای ایمان مردم خودنمائی می کنند.

چنانچه در نیم قرن اخیر، بسیاری با این لباس مقدّس به نام طرفداری از اتحاد اسلام، تیشه بریشه اسلام و تشیّع می زدند و مرام نواصب و خوارج را بصورت دل سوزی دین، در جامعه نشر داده، گاهی انکار رجعت و معراج رسول اللّه و شفاعت و عزاداری و زیارت قبور اولیاء اللّه و اهل بیت عترت و طهارت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نموده و اهانت به مقامات مقدسه روحانیت و اهل علم و دانش را حیّا و میّتا مدار کار خود قرار داده اند.

۲۵

مردوخ کردستانی و ندای اتحاد و ترهات(1) آن

مانند شیخ مردوخ (مردود) کردستانی(ظاهر سنی)و بی خبر از کتاب و سنت که بنشر کتابهای چندی ظاهرا بنام طرفداری اسلام (و در معنی بطرفداری خوارج و نواصب و امویها) نیشهای خود را زده و تخم تفرقه و نفاق را بین مسلمانان پاشیده و باطن کثیف و عقیده سخیف خود را ظاهر نموده. در دوره حکومت قبل، از طرف سلطان وقت از شعاع عملیات او جلوگیری شده، بعد از شهریور 1320 که بیگانگان این مملکت اسلامی شیعه را بدون حق اشغال نمودند، پروبال بازیگرها باز شد، جدّا نشریات خود را به نفع آنها عملی نمودند.

از جمله نشریات او کتاب (ندای اتحاد) است (که بر عکس نهند نام زنگی کافور) که از نشر این کتاب نه فقط جامعه شیعیان را عصبانی و متألم نموده، بلکه اکابر علمای اهل تسنن را متأثر و به نشر مقالات در مجلاّت، او را از خود طرد نمودند؛ زیرا در این کتاب اهانتها و جسارتهای بالاتر از آنچه بعضی از مصریها نسبت بمقام مقدّس امیر المؤمنین علیعليه‌السلام نمودند، بزیر قلم شکسته خود درآورده و عقاید خوارج و نواصب و امویها را تجدید نموده. نه همان معرفت به مقام مقدّس آن حضرت بوسیلۀ کتاب و سنت و اخبار نداشته، بلکه ثابت است دشمن سرسخت آن حضرت و طرفدار جدّی امویها بوده.

در اول آن کتاب، با کلمات عوام فریبانه، مانند آدم دلسوزی بی طرف، دم از اتحاد و یگانگی مسلمین می زند فریقین شیعه و سنی را نصیحت و برهبری خود دعوت به ترک عقیده تشیّع و تسنّن می نماید. وقتی آدمی دقیقانه کتاب را مطالعه می نماید، می فهمد که هدف و مقصد و دعوتش بنواصب و امویها و پیروی از نیّات ناپاک مولای او معاویه بن ابی سفیان می باشد؛ غافل از شعر شاعر عرب که گوید:

و من یکن الغراب له دلیلا

یمرّ به علی جیف الکلاب(2)

خدا زان خرقه بیزار است صد بار

که صد بت باشدش در آستینی

____________________

1- ترهات: سخنان بیهوده.

2- هر کس را که کلاغ دلیل و راهنمائی او باشد-می برد او را بر سر سگهای مرده.

۲۶

دیگری گوید:

اذا کان الغراب دلیل قوم

سیهدیهم سبیل الهالکین(1)

در کتابش دم از اتحاد می زند، در حالتی که به نیش قلم (شکستۀ) خود تخم نفاق پاشیده و به دستور اربابان و با عقیدۀ ثابت خود، مولانا امیر المؤمنین را در جمیع مراحل مقصّر و معاویه علیه الهاویه را تبرئه و با منتهی درجه جسارت، کلمات اهانت آمیز بساحت قدس آن حضرت وارد نموده؟!

اولین روزی که کتابهای او را خواندم، فهمیدم که صاحب این نام محرّف هرگز سنّی نمی باشد، بلکه قطعا اموی و از پیروان عقاید خوارج و نواصب می باشد که برای لکه دار نمودن برادران اهل تسنن باین لباس درآمده و یا بی دینی است که برای رسیدن بهدف و مقصد خود که جاه و مقام و شهرت یا چیز دیگر باشد، مرتکب هر عمل زشت و قبیحی می شود. چنانچه اهالی کردستان مخصوصاً علمای محترم آنها بخوبی شاهد حالات او بوده و هستند و از چهل سال قبل که به طرفداری سالار بجنگ این ملت بیچاره قیام نموده، عملیات او مورد توجه تمام اهالی غرب ایران بخصوص مردمان محترم سنندج و کردستان می باشد.

عجب است یک آدم فتنه جو، اینک طرفدار اتحاد اسلام گردیده و زیر پرده طرفداری اتحاد، عقاید مشئوم خود را ظاهر نموده و به شیعیان موحد پاک و موالی با عظمت آنها از عترت طاهره تاخته و در خلال سطور کتاب، مولانا امیر المؤمنینعليه‌السلام را نالایق و سفّاک و شیعیان را مشرک معرفی نموده. والاّ هیچ سنی بقول خودشان(چهار یاری)حاضر نمی گردد نسبت بساحت قدس امیر المؤمنینعليه‌السلام که خداوند آیه تطهیر در شأن او فرستاده- چنانچه در همین کتاب مشروحاً ذکر شده و در آیه مباهله، آن بزرگوار را به منزله نفس رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم معرفی نموده و از جمیع ارجاس و نقائص و خطا یا پاک و پاکیزه و مبرا فرموده، بتازد و خورده گیری کند.(2) تا آنجا که در

____________________

1- زمانی که کلاغ دلیل و راهنمای قومی باشد-زود است آنها را هدایت نماید براه هلاکت و نیستی.

2- چنانچه در (جلسه هفتم) از همین کتاب مشروحاً در این باب، بسط کلام داده شده است.

۲۷

ص 23 ندای اتحاد (چاپ دوم، 1324 شمسی، شرکت سهامی چاپ فرهنگ) در تحت تیتر(عمده مزالق و مزلاّت امیر)، سیزده سهو و خطا و نقص بآن حضرت نسبت داده که تمام آنها افک و تهمت هایی است که از نشریات و جعلیات مولای او معاویه علیه الهاویه، و اسباب دست خوارج و نواصب و بقایای آنها بوده و می باشد.

گرچه این شیخ مردود قابل اعتنا نبوده که نام او برده شود و خیلی هم متأثرم که نام محرّف او را اجبارا در این سطور آورده ام، بدیهی است هر کلمه از کتاب او جوابهای واضح منطقی دارد که این وجیزۀ مختصر مجال نقل تمام آنها را نمی دهد، ولی ناچارم برای بیداری و روشن شدن بعض از جوانان فریب خوردۀ خواب رفته، ببعض از جهات آن فقط اشاره نمایم:

در صفحه 3 کتاب گوید: “در زمان حضرت رسول اسمی از شیعه یا سنی مذکور نبوده است”.راجع بسنی شاید آن طور باشد که نوشته، ولی راجع بشیعه غلط رفته. خوبست خوانندگان محترم برای پی بردن به غلطکاریهای او مراجعه نمایند به (جلسه دوم) همین کتاب تا روشن شوند که شیخ مردود تا چه اندازه مانند مولایش معاویه کذّاب و دروغ پرداز بوده.

ایضاً در همان صفحه گوید و مؤسس اساس تشیّع ابن سباء یهودی بوده جواب ترّهات او در (جلسه دوم و سوم) داده شده.

و در ص 5 گوید: “در قرن دهم هجری دوره سلطنت شاه اسماعیل مذهب تشیّع در ایران رسمیّت پیدا نمود.” جوابش در (جلسه دوم) داده شده

و نیز در همان صفحه گوید: “ابو بکر اسن و اورع و الیق بمقام خلافت بوده باین جهت مهاجر و انصار با نهایت رغبت با او بیعت کردند”.

اولاً: جواب اسن بودن ابی بکر در (جلسه هفتم و دهم) داده شده.

ثانیاً: جواب اورع و الیق بودن ابی بکر را در (جلسه پنجم) مطالعه خواهید فرمود.

و در ص 6 گوید: “دلیلی بر خلافت امیر موجوده نبوده”. برای روشن شدن دلیل و نص مراجعه شود به (جلسه پنجم) تا حقیقت واضح گردد.

و در همان صفحه منع نمودن عمر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را از وصیت و مانع شدن از آوردن قلم و کاغذ جهه اجراء امر وصیت را اعتراف نموده، ولی در مقابل

۲۸

تأویلات بارده می نماید. برای پی بردن بأصل حقیقت لازم است مراجعه شود در (جلسه هشتم) همین کتاب.

در ص 7 حدیث با عظمت غدیر را بعنوان دلیل بر خلافت و امامت، انکار نموده و مطلب را بسیار ساده و کوچک جلوه می دهد. بسیار لازم است خوانندگان محترم مراجعه کنند به (جلسه هشتم) همین کتاب تا عظمت مطلب را واضح و آشکار مشاهده نمایند و لعن بر کذّاب و دروغگو بنمایند.

نماز خواندن ابی بکر با امت (به فرض ثبوت) دلیل حق تقدم در امر خلافت نخواهد بود

در ص 8 گوید: “ چون أبو بکر مونس و یار غار پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده و در مرض موت بامر آن حضرت نماز را با امت خوانده، تمام امت بالاتفاق با میل و رغبت تمام با او بیعت کردند.”

اوّلاً: توقف و مصاحبت چند روزه برای ابی بکر، ممکن است افتخاری باشد (چه آنکه هر جاهلی در مصاحبت عالم افتخاری دارد) ولی چنین مسافرت و مصاحبت هرگز دلیل بر ثبوت خلافت نخواهد بود. علاوه بر آنکه جواب آیه غار و استشهاد بآن را در (جلسه نهم) داده ایم.

ثانیاً: نیابت نماز ابی بکر از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بطور قطع ثابت نیست بر فرض ثبوت، دلیل بر حقانیت و حق تقدم بر خلیفه منصوص ابو الفضائل نخواهد بود.

چه خوبست برای تقریب اذهان مثلی آوریم: اگر پادشاهی که ولیعهد ثابت دارد، هرگاه در بسیاری از کارها از قبیل افتتاح امکنه یا استقبالها یا شرکت در جشنها و غیره، فردی از بستگان را بعنوان نماینده خود بفرستد، آیا پس از مرگ پادشاه آن نماینده می تواند با عدّه ای، طرفدار دعوی نیابت سلطنت نموده و ولیعهد ثابت را از کار بر کنار و خود را سلطان بخواند؟ بدلیل آنکه روزی بنمایندگی پادشاه در فلان امر یا جشن و یا استقبال شرکت نموده و یا در مسافرت چند روزه ای با پادشاه بوده ام؟ قطعا جواب عند العقلاء منفی می باشد.

مثل دیگری نزدیک تر بمطلب عرض کنم که اگر فقیه و مجتهدی مریض گردد و فردی از اصحاب خود را بنیابت بفرستد و نماز جماعت را با مردم به جای آورد،

۲۹

آیا پس از وفات آن مجتهد و فقیه، آن نایب نماز جماعت، به استمساک نیابت نماز می تواند خود را جانشین آن فقیه مجتهد معرفی نموده؟ بگوید: مسلمین مجبورند تقلید از من نمایند و اگر تمرد نمایند از ربقۀ اسلام خارج اند!!

و اگر جماعتی مخالفت نمایند و بگویند چون ولیعهد موجود است-و این مقامی است که احاطۀ علمی بر ظاهر و باطن شرع و شریعت در آن لازم است- علاوه بر واجد بودن جمیع صفات حمیده و اخلاق پسندیده- فقط به محض چند رکعتی نماز نیابت خواندن یا چند روز در مسافرت رفیق راه مجتهد بودن ایجاد فقاهت نمی نماید. آتش بر در خانه آنها ببرند با فحش و بد و اهانت آنها را بکشند و بیاورند و مجبور نمایند که تسلیم گردند بجانشینی مجتهد و فقیه، و اگر قبول ننمایند مشرک و کافر و رافضی خواهند بود!!

آقایان! عاقلانه قضاوت نمائید. آیا جانشینی فقیه و مجتهد، علم و دانش و احاطه استدلالی بر احکام و قواعد دین نمی خواهد؟ آیا بمحض نیابت نماز جماعت-فقاهت برای یک مسأله گوهر اندازه هم آدم خوبی باشد، ثابت می گردد که مردم وظیفه دار باشند تقلید از او بنمایند؟

همچنین است موضوع نماز خواندن ابی بکر با امت بر فرض ثبوت، دلیل بر اثبات خلافت و امامت مسلمین نخواهد بود؛ چه آنکه ثبوت خلافت علاوه بر نصّ جلی، عصمت و اعلمیت و افضلیت من جمیع الجهات می خواهد.

منصفانه قضاوت کنید!

آیا چند شبی در مسافرت با پیغمبر بودن یا چند رکعتی نماز با امت خواندن (شما را بخدا قسم انصاف دهید) برابری می کند با آن همه نصوص جلیه و خفیه و فضایل و کمالات از قبیل حدیث الدار مع احادیث بسیار دیگر مانندحدیث المنزله وحدیث المدینه وحدیث المواخات وحدیث الغدیر وآیات الولایه و مباهله . بالاخره نزول سیصد آیه (بنا بر روایات اکابر علمای عامه که هر یک علی حده در متن کتاب مندرج است)در شأن مولانا امام المتقین امیر المؤمنین علی بن أبی طالبعليه‌السلام .

آیا آن کسی که بالفرض چند رکعتی نماز جماعت با مردم خوانده، اولی بمقام خلافت است یا آن کسی که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را لایق مقام خلافت دیده و رسماً او

۳۰

را خلیفۀ خود قرار داد (نه نیابت بنماز جماعت) و صریحاً با بیان: “انت منی بمنزله هارون من موسی”، جمیع منازل هارونی را باستثناء مقام نبوت برای آن حضرت ثابت نمود که از جمله همان مقام خلافت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد چنانچه در (جلسه چهارم و پنجم) همین کتاب مفصّلا شرح دادم-فاعتبروا یا اولی الابصار .

ثالثاً: جواب از اجماع و تبعیت تمام امت را در (جلسه هفتم) مطالعه نمائید تا بمعنای اجماع و تبعیت تمام امت پی برید.

رابعاً: جواب کذب و دروغ شاخدار او را که نوشته “تمام امت بمیل و رغبت بیعت نمودند”، در (جلسه هفتم) را مطالعه نمائید تا کذّاب مفتری بازیگر را بشناسید

در ص 9 نوشته است: “علی و فاطمه(عليهما‌السلام )در موضوع فدک بحکم ابی بکر قانع و متقاعد شدند.” برای پی بردن باصل حقیقت مطلب مراجعه نمائید به (جلسه هشتم) همین کتاب تا روشن و بیدار شوید.

و نیز در همان صفحه اشاره بحدیث خلّت در فضیلت ابی بکر می کند که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

اگر من غیر از خدا بنا بود خلیلی برای خود بگیرم ابو بکر را خلیل خود قرار می دادم.

این شیخ مردود اگر اهل فضل و کمال و تحقیق بود، اول مراجعه می نمود بکتب ارباب جرح و تعدیل از اکابر علماء اهل تسنن، آنگاه استشهاد بحدیثی می نمود که لا اقل در نزد خود آنها مردود نباشد و این حدیث نزد محققین اکابر علماء عامه از جملۀ مجعولات و کذب محض است. چنانچه علامه ذهبی در میزان الاعتدال(1) ذیل ترجمه حال (عمار بن هارون) و (قزعه بن سوید) گوید: “این حدیث جعل و کذب محض است”.

بکریون از این قبیل احادیث در فضیلت ابی بکر بسیار جعل نمودند که در کتب اکابر علماء سنت ثبت است.

در ص 10 گوید: “اگر علی ذی حق در امر خلافت بود، چرا قیام نکرد

____________________

میزان الاعتدال، ج3، ص171.

۳۱

حق خود را بگیرد؟” جوابش را در (جلسه نهم و دهم) مطالعه نمائید.

در ص 13 گوید: “علماء بصیر شیعه اقرار به همدردی ما دارند.” اگر این شیخ حقّه باز کذّاب نبود، حق بود برای وضوح مطلب، باسامی آن علماء و محل اقرارشان اشاره می نمود، چنانچه ما در متن کتاب، ضمن گفتارمان در تمام ده شب، باقوال ده ها از اکابر علماء اهل تسنن با تعیین محل و نشانی و کتاب آنها متعرض گردیده ایم که بنظر قارئین محترم می رسد.

از ص 18 تا ص 20 بطرفداری از معاویه، دلائل مضحکی اقامه می کند که معاویه را تبرئه و علیعليه‌السلام را مقصر نشان دهد و آن بیانات، تماماً دلائل محکمی است که این مردود اموی و ناصبی و از هواخواهان جدّی معاویه، بلکه تمام بنی امیه حشره اللّه معهم می باشد. تا آنجا که در آخر ص 18 بعد از نقل وقایع صفین و تعیین حکمین گوید:

“تابعین امیر دیدند که اظهارات معاویه سراسر مبنی بر تقاضای عدل و داد خواهی است و اظهارات امیر همه از روی لجاج و عناد و خود خواهی می باشد.”

در ص 21 انکار می نماید اهانت به علیعليه‌السلام را که بزور و جبر آن حضرت را کشیدند و برای بیعت به مسجد بردند و نیز صدمات به بی بی فاطمه سلام اللّه علیها و سقط جنین او را. جوابش در (جلسه هفتم) موجود است بعد از مطالعه، حقیقت آشکار می شود.

در ص 22 توسل بائمه از عترت طاهره را شرک و کفر و بت پرستی می داند جوابش در (جلسه سوم) داده شده.

در ص 23 گوید: “خداوند عالم، رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خود را بلعنت مأمور نفرموده.”

مثل اینکه این مرد مرموز با قرآن مجید هم بیگانه بوده و این همه آیات لعن را در قرآن ندیده که صریحا اقوامی را مورد لعن قرار داده، علاوه بر اخباری که در همین کتاب نقل گردیده که گروهی از امت را ملعون خوانده، برای روشن شدن مطلب و پی بردن بحال این مرد حیّال مکّار به (جلسه ششم) مراجعه نمائید تا حقیقت مطلب را بدست آورید. گویا این مردک آیه 62 سوره 17(بنی اسرائیل) را ندیده که بنی امیه را با کمال صراحت لعنت کرده شده نامیده که می فرماید:“و الشجره الملعونه فی القرآن الخ” که

۳۲

مراد از درخت لعنت کرده شده در قرآن، بنی امیه هستند؛ چنانچه امام فخر رازی هم در تفسیر(1) خود نقل نموده.

و نیز در آیۀ 75 سوره 33(احزاب)فرماید:( إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ فِی الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذٰاباً مُهِیناً ) (2)

آنگاه در اخبار بسیاری، رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرماید: “کسی که علی و فاطمه را اذیت نماید، مرا اذیت نموده و کسی که مرا اذیت کند، خدا را اذیت نموده کسی که آنها را اذیت نماید، لعنت خدا بر او باد و خداوند او را برو در آتش افکند! ”.

علاوه بر صراحت در اخبار به این توضیحی که آن حضرت داده، اذیت کنندگان به علی و فاطمهعليهما‌السلام عملاً یا لساناً یا قلماً (مانند معاویه و امویها و اتباع آنها از خوارج و نواصب علیهم لعائن اللّه - چون کسروی و مردوخ مردود- و امثال آنها، مشمول این آیه شریفه و ملعون خدا و پیغمبر می باشند). برای کشف حقیقت و پی بردن بدلائل بیشتری بر لعن ملعون بن ملعون معاویه بن ابی سفیان، لازم است مراجعه نمائید به (جلسه نهم) تا روشن و بیدار شوید از خواب غفلت و دشمنان خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بشناسید.

و نیز گوید: “بر فاسق عاصی لعن جائز نیست.” بازهم می گویم: این مردک از قرآن مجید بکلّی بیگانه می باشد و آیات لعن را درباره آنها ندیده و دقت نظر در حقایق دین نداشته.

چه کنم که مقدمه نویسی مجال شرح و بسط مفصّل را بما نمی دهد و الاّ با نقل آیات و اخبار و تحقیقات بلیغه، روی نویسنده را سیاه می نمودم. ولی برای روشن شدن مطلب اشاره ای می نمایم که این مردک نمی داند یا اگر می داند بروی خود نمی آورد و عمداً سهو می کند که ما هم می دانیم هر فاسق و هر عاصی کافر نمی شود، ولی ملعون می شود؛ چه آنکه هر عاصی ظالم و هر ظالم ملعون می باشد برای آنکه مسلّم است که ظالمین بر سه طبقه می باشند: طبقه اول کفار و مشرکین اند که ظلم به خدا

____________________

1- تفسیر رازی،ج20، ص236.

2- آنان که خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را(بعصیان و مخالفت)آزار و اذیت می کنند، خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده(و از رحمت خود دور فرموده)و برای آنان عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است.

۳۳

نموده و شریک برای ذات اقدس او جلّ و علا قرار دادند (به موضوع شرک و مشرکین در (جلسه سوم) همین کتاب اشاره شده).

طبقۀ دوم ظالمین بنفس اند که معصیتهائی می نمایند ولی متعدی بغیر نمی باشند.

طبقۀ سیم معصیت کارانی هستند که بجان و مال و ناموس مردم متعرض اند و لو ظاهرا کافر نیستند، ولی ملعون اند؛ چه آنکه صریحاً در آیات قرآنیه، آنها را ملعون خوانده اند که از جمله در آیه 21 سوره 11(هود)می فرماید:( أَلاٰ لَعْنَهُ اللّٰهِ عَلَی الظّٰالِمِینَ ) (1)

و در ص 26 انکار وجود حضرت مهدی آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را نموده و گوید:

شیعیان گویند در کودکی در چاله آب سامره پنهان گردیده و بعد هم از همان سرداب بیرون می آید دنیا را پر از عدل و داد می کند!!.

این شیخ وقیح مردود و جعّال حیّال، خجالت نکشیده که چنین دروغ واضحی را نوشته و نتوانسته (و هرگز نخواهد توانست) کتابی را نشان دهد که در آنجا چنین خبری نقل شده باشد که حضرت مهدی عجل اللّه فرجه در چالۀ آب پنهان است و از آنجا ظاهر می شود.

و حال آنکه ارباب خبر و تاریخ نوشته اند که بعد از وفات حضرت امام حسن عسکریعليه‌السلام خلیفه معتمد عباسی شنید که کودکی از اندرون بیرون آمد و جعفر(کذاب را) با خطاب “تأخّر یا عمّ” از مقابل جنازه حضرت عسکری بر کنار و خود بر آن بزرگوار نماز گذارد، فوری امر به احضار آن حضرت داد. وقتی رفتند دیدند سرداب منزل را آب فرا گرفته و در آخر سرداب حضرت مهدیعليه‌السلام مشغول نماز است چون نتوانستند در آب بروند، بخلیفه خبر دادند امر داد سقف سرداب را بر سر آن حضرت خراب نمایند. وقتی مشغول خراب کردن شدند دیدند حضرت در سرداب نیست. فلذا معروف شد به سرداب غیبت؛ یعنی آن سرداب محلّ غیبت آن حضرت گردید نه آنکه در سرداب پنهان گردیده و از آنجا ظاهر شود.

____________________

1- بدانید و آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمکارانست.

۳۴

بلکه اجماعی شیعه امامیه و اکابر علماء عامه می باشد که زمان ظهور آن حضرت از مکّه معظمه جلوه گر می شود و عالم را پر از عدل و داد می کند.

عقیدۀ بوجود حضرت مهدیعليه‌السلام اختصاص به شیعه ندارد، بلکه در کتب فریقین ثبت است و جمهور شافعیه و دیگران از علماء اهل تسنن به نزول حضرت عیسیعليه‌السلام در آخر الزمان و در نماز اقتداء نمودن بحضرت مهدیعليه‌السلام را معترفند. برای وضوح مطلب و شناسائی کامل بحالات شیخ مردود بصفحات آخر همین مقدمه و به (جلسه دهم) همین کتاب مراجعه شود.

طول عمر حضرت مهدی خرق عادت است

و نیز در همان صفحه حضرت مهدیعليه‌السلام را مورد تمسخر قرار داده، گوید: “امام هزار و دویست ساله قادر بحرکت نیست و کاری از او ساخته نخواهد بود!”

این شیخ کور دل وقیح بقدرت خدا عقیده ندارد و نمی داند که این قبیل امور از نوادر طبیعت و جزء خرق عادت است و خدای قادر توانا بعض افراد را نادرا از میان بشر باین نوع عمرهای طویل ردّا بر ارباب ماده و طبیعت انتخاب می نماید و قوای آنها را هم قویّا محفوظ می دارد تا حجّت را بر دشمنان کوردل (چون مردوخ و امثال او) تمام فرماید و نمونۀ کامل و شاهد زنده بر این معنی از قرآن مجید حضرت نوح شیخ الانبیاء علی نبینا و آله وعليه‌السلام می باشد که در آیه 14 سوره 29(عنکبوت)صریحا می فرماید:

( وَ لَقَدْ أَرْسَلْنٰا نُوحاً إِلیٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَهٍ إِلاّٰ خَمْسِینَ عٰاماً ) (1) .

آنچه به صراحت آیه شریفه معلوم می آید، مدت دعوت قبل از طوفان حضرت نوح نهصد و پنجاه سال بوده و قطعاً چهل سال متجاوز داشت که مبعوث گردید و بعد از طوفانهم به اقل روایات، چهار صد سال دیگر هم جهت تمشیت امور در امت زندگانی نمود (و جمعی هزار و نهصد و پنجاه سال عمر او را نوشتند)؛

____________________

1- همانا بتحقیق ما نوح را برسالت قومش فرستادیم. او نهصد و پنجاه سال میان قوم درنگ کرد(و خلق را دعوت به خداپرستی نمود).

۳۵

چنانچه اکابر علماء عامه از قبیل طبری(1) و ثعلبی(2) و جار اللّه زمخشری(3) و امام فخر رازی(4) ذیل این آیه گویند: این نوع اعمار ما فوق طبیعت و از عطایای الهی می باشد.

پس پیغمبر هزار و چهار صدساله(یا هزار و نهصدساله) چگونه از او کاری ساخته بوده، همان قسمی که پیغمبر هزار و چهار صدساله (یا هزار و نهصدساله) همه کاره بوده از کوری چشم امویها و خوارج و نواصب و تابعین آنها (امثال احمد امینها و مردوخ ها) امام هزار و دویست ساله هم همه کار از او بر می آید چه آنکه خدای قادر توانا قوای قویۀ او را نگهداری فرموده تا روزی بیاید و انتقام از امثال (احمد امینها و مردوخها) بگیرد.

بس است بیش از این مجال مزاحمت نمی باشد و الا اگر جلوی قلم را رها کنم خیلی گفتنیها هست که در این مختصر وجیزه مقتضی بیان نیست. این مقدار هم ناچار بودم و الا گفتار این شیخ وقیح مردود قابل ذکر نیست و اثری در حقیقت اسلام و مذهب حق تشیّع ندارد. چه خوش مناسب مقام سروده.

آب دریا کزو گهر زاید

بدهان سگی نیالاید

اگر ابن تیمیّه و امثال آن با آن کرّ و فرّشان توانستند با نوشتن هزلیات نور خدا را خاموش کنند، این شیخ مردود و امثال آن هم می توانند! چقدر خوشوقت گردیدم وقتی در جراید و مجلات دینی، نامه هائی دیدم از علماء بزرگ سنی مخصوصاً از اطراف کردستان که از این مرد بی باک اظهار انزجار و تنفّر نمودند و رسماً اعلام نمودند که مردوخ (مردود) سنی نیست، بلکه خارجی و بیگانه پرست است. از جمله دلائل بر بیگانه پرستی این مردک و صحّت گفتار برادران بزرگ ما، علماء اهل سنت آنکه بعد از جنگ بزرگ اول 1914-1918 میلادی، متفقین افرادی را وادار می نمودند بنام اتحاد و اتفاق به مقدسین یکدیگر اهانت نمایند تا شعله آتش نفاق مشتعل گردد که از جمله همین مردک از خدا بی خبر بوده.

____________________

1- جامع البیان، ج20،ص165.

2- تفسیر ثعلبی، ج7،ص274.

3- کشاف، ج3، ص199.

4- تفسیر رازی، ج25،ص42.

۳۶

فلذا در صفحه آخر کتاب گوید: “در این هنگام که متفقین هم بما دست دوستی و همدستی داده اند، باید موقع را مغتنم شمرده، سلاطین اسلام فرمان وحدت و یگانگی را در ممالک خود به موقع اجرا گذارند”، یعنی بطرفداری متفقین(کفّار)مسلمانان همگی با هم متحد گردند!

خلاصه این قبیل اشخاص نمونۀ کامل خودخواهی و بیگانه پرستی هستند که می خواهند بنام اتحاد و وحدت کلمه، به مقدسات دین و مذهب اهانت نموده و جسارتها ورزیده، دلها را لبریز خون گردانند و مسلمانان را مستعمرۀ بیگانگان و هم دست آنها قرار دهند.

اگر علمای روشن فکر جامع الازهر و سایر مراکز علمی برادران اهل سنت هم نسبت بکسانی که بمقام مقدس امیر المؤمنینعليه‌السلام اهانت نموده و جسارتها ورزیده و آن بزرگوار را دروغگو و خطاکار و دنیا طلب و حریص بریاست و حبّ جاه و خونریزی معرّفی می نمایند و بجامعه با عظمت شیعه و پیروان اهل بیت طهارت و عترت پاک پیغمبر اهانتها نموده و آنها را رافضی و مشرک و کافر و غالی می خوانند، و می خواهند بین صد ملیون مسلمانان شیعه با سایر مسلمین جدائی بیندازند و زمینه را برای غلبه بیگانگان در عالم اسلامیت مهیا نمایند، علناً اظهار تنفر نموده و بیزاری بجویند، مقدمه اتحاد مسلمین فراهم می گردد امثال ما را بزحمت جوابها و نشر کتابها و مقالات جوابیه وادار نمی کنند.

والاّ تا این جدائی برقرار است و بازیگران و ایادی مرموز در کارند و مذهب حق تشیّع را حزب سیاسی به عوام معرفی می نمایند، حفره جدائی روز بروز عمیق تر و وسیعتر می گردد و پیوسته به نشر کتب و مقالات، عمق و وسعت این حفره زیادتر می شود.

نصاری در مسجد پیغمبر آزاد به ادای فریضه بودند ولی شیعیان مسلمان در ادای فرائض و نوافل در مساجد مسلمین آزاد نیستند

بسبب همین تحریکات و تزریقات بر غیر حقیقت است که عموم برادران اهل تسنن بجامعه شیعه نظر کفر و الحاد می نمایند. زمانی که شیعیان موحد از راههای دور، جهه اداء فریضۀ واجب(حج)شدّ رحال نموده، بقبله گاه خود می روند، مورد حملات برادران اهل تسنن قرار می گیرند و در هر کوی و برزن و خیابان

۳۷

و بیابان، حجازیها، سعودی ها، مصری ها بالاخره تمام سنی ها (که این قبیل افراد ملبّس به لباس اهل علم و نویسندگان مبغض مغرض امر را بر آنها مشتبه نموده اند) به مسلمانان پاک موحد شیعه مذهب و پیروان عترت و اهل بیت طهارت با نظر کینه و عداوت می نگرند و آنها را مشرک می خوانند و پیوسته به آنها می گویند:“انتم مشرکون؟!”

واقعاً جای بسی تأسف است! مسلمین صدر اسلام زمانی که بلاد کفر را فتح می کردند، به تمام کفار در عقاید و عمل در دین خود آزادی می دادند. و آنها را مجبور به پیروی از طریقه اسلام نمی نمودند، بلکه حاضر باهانت آنها هم نمی شدند. حتّی علماء و مورّخین در وقعۀ مباهله نوشته اند:

وقتی نصارای نجران برای مناظره وارد مسجد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شدند، موقع نماز و عبادتشان رسید به گوشه مسجد رفته، مشغول عبادت خود شدند. عده ای از مسلمانان جامد جاهل آن زمان(مانند جهّال زمان ما)خواستند از عمل آنها جلوگیری و ممانعت نمایند، رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مانع عمل آنها گردیده، فرمود: “بگذارید آزادانه عبادت خود را بجای آورند.” لذا در حضور پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اصحاب آن حضرت در مسجد بزرگ اسلام نماز نصرانیت و عبادت مسیحیت گذاردند.

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با این عمل موافقت و مهربانی، خواست باهل عالم معنای آزادی را به فهماند که دین مقدس اسلام دین جبر و اکراه نیست، بلکه دین دلیل و برهان و منطق است.

ولی متأسفانه امروز بر خلاف نصّ صریح قرآن مجید که در آیه 96 سوره 4 (نساء)فرماید:( وَ لاٰ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقیٰ إِلَیْکُمُ السَّلاٰمَ لَسْتَ مُؤْمِناً ) (1) و سیره خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (حتی خلفاء خودشان) برادران اهل تسنن (باغواء بعض علماء جامد متعصّب خود)با مسلمانان رفتار کفر و بغضاء می نمایند؛

زیرا هر فردی از مسلمانان حنفی، مالکی، حنبلی، شافعی، زیدی، با همه

____________________

1- به آن کس که اظهار اسلام کند نسبت کفر مدهید و بآنها نگوئید شما مؤمن نیستید(تا مال و جانش را بر خود حلال کنید).

۳۸

اختلافاتی که در اصول و فروع با هم دارند، در معابد عمومی مسلمانان آزادی عمل دارند و مزاحمی برای آنها نمی تراشند، مگر شیعیان جعفری که بجرم پیروی از عترت و اهل بیت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (حسب الامر آن حضرت که در متن کتاب ثابت نمودیم) در مکّه معظمه و مدینه منوره (همان جائی که یهود و نصاری در اظهار عقیده و عمل بدین خود آزاد بودند)، با تازیانه و چوب خیزران آنها را می زنند که چرا (بحکم قرآن مجید) سجده بر خاک پاک می نمایند و یا قبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و محبوب خدا و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بیت آن حضرت را می بوسند و سلام بر آنها می نمایند!!

در حالتی که خودم در بغداد و معظّم دیدم سنیهای از دور آمده، قبر شیخ عبد القادر و ابو حنیفه را می بوسیدند و توسّل بآنها می جستند و احدی آنها را منع نمی کرد. در مدینه منوره در پیش روی قبر مبارک رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم کاشیهای دیوار را بعنوان محلّ نزول جبرئیل می بوسیدند، احدی از شرطه های حرم ممانعت نمی کند، ولی شیعیان که می خواهند ضریح رسول اللّه را ببوسند، آنها را می زنند و زجرشان می نمایند و مشرکشان می خوانند!!

فقط این فشار و سختیها برای شیعیان موحد پاک پیروان عترت و اهل بیت طهارت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد و حال آنکه صریحاً در قرآن مجید می فرماید( لاٰ إِکْرٰاهَ فِی الدِّینِ ) (1) ؛ کار دین باجبار و اکراه نیست. هزار و سیصد سال است تقریباً که این آقایان بی فکر در پی چنین عملیاتی رفته ولی با تجربیات بسیار باشتباه بزرگ خود پی نبرده و متنبّه نگردیده اند که بضرب تازیانه و چوب خیزران و فحش و ناسزا و تهمت، بلکه قتل و کشتن هیچ مؤمن موحدی دست از عقیدۀ ثابت خود بر نمی دارد.

فلذا رسول اکرم خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن قاعد عظیم الشأن الهی دستور فرموده که حتّی بکفار هم فشار و سخت گیری ننمائید، بلکه با ملاطفت و مهربانی و روح و ریحان با آنها رفتار نمائید تا در اثر دیدن برهان و منطق، دل های آنها نرم و بشما نزدیک شوند

بحسن خلق توان کرد صید اهل نظر

بدام و دانه بگیرند مرغ دانا را

____________________

1- سوره بقره: آیه256.

۳۹

بدیهی است از این نوع عملیات و سخت گیریها جز تأثر خاطر، نتیجه ای حاصل نگردد، بلکه قطعا از این عملیات در دلهای شیعیان بیشتر رنجیدگی و گرفتگی ایجاد و جدائی حاصل گردد. از قدیم گفته اند محبت محبت آورد، ولی وقتی محبت نباشد قطعاً تکدّر بار می آید.

اگر علمای بزرگ جامع از هر، جلو بعض نویسندگان مفسد را نگیرند و از عملیات و مقالات آنها بیزاری نجویند (چنانچه علماء سنی ایرانی از مردوخ(مردود)کردستانی بیزاری جستند) شیعیان ناچارند به مقتضای مثل معروف، جواب ناخدا با ناخدا توپ است در دریا، برای دفاع از حقوق حقّۀ ثابت خود جواب تهمت ها و اکاذیب و لاطائلات آنها را بدهند

خوشبختانه شنیده می شود چندی است جمعی از فضلاء و دانشمندان پاک دل منصف بی غرض از مذاهب مختلفۀ اسلامی(حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی، جعفری، زیدی و غیره)تشکیل مجمعی داده اند بنام “دار التقریب بین المذاهب الاسلامیه” و هدف آنها شناساندن حقایق مذاهب است بیکدیگر و مجله های ماهانه ای نشر می دهند بنام رساله الاسلام که نویسندگان مذاهب مختلفه، معانی مذهب خود را بوسیله مقالات در آن مجله نشر می دهند. امید است این جمعیت موفق گردند تا هدف و مقصد خود را عملی نمایند؟

ما کمک و مساعدتی از دار التقریب انتظار نداریم، مگر آنکه حقیقت عقاید ما جعفری ها را طبق کتب مؤلفه علماء شیعه ببرادران سنی حنفی و مالکی و حنبلی و شافعی برسانند تا بنظر شرک و کفر و کینه و عداوت بجعفریها ننگرند،

اگر دار التقریب بتواند آزادی نشر کتب را عملی نمایند که شیعیان جعفری تحت قیادت علماء بزرگ کتب مؤلفۀ عقاید حقّه جعفریه را در بلاد اسلامی اهل سنت آزادانه منتشر نمایند (همچنانی که کتب علماء اهل سنت در کتابخانه های شیعه آزاد و در دسترس عموم قرار دارد) به مرور تمام گفتگوها از میان می رود و حقیقت و اتحاد جای آنها را خواهد گرفت

بنابر آنچه می شنویم و دررساله الاسلام گاهی می خوانیم، بیش از انتظار ما قدمهای بلندی برای تقریب و تألیف قلوب برداشته شده است.

چنانچه فاضل دانشمند آقای محمّد تقی قمی عضو شیعه جعفری دار التقریب نقل می نمودند، از

۴۰

41

42

43

44

45

46

47

48

49

50

51

52

53

54

55

56

57

58

59

60

61

62

63

64

65

66

67

68

69

70

71

72

73

74

75

76

77

78

79

80

81

82

83

84

85

86

87

88

89

90

91

92

93

94

95

96

97

98

99

100

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

121

122

123

124

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

139

140

141

142

143

144

145

146

147

148

149

150

151

152

153

154

155

156

157

158

159

160

161

162

163

164

165

166

167

168

169

170

171

172

173

174

175

176

177

178

179

180

181

182

183

184

185

186

187

188

189

190

191

192

193

194

195

196

197

198

199

200

201

202

203

204

205

206

207

208

209

210

211

212

213

214

215

216

217

218

219

220

221

222

223

224

225

226

227

228

229

230

231

232

233

234

235

236

237

238

239

240

241

242

243

244

245

246

247

248

249

250

251

252

253

254

255

256

257

258

259

260

261

262

263

264

265

266

267

268

269

270

271

272

273

274

275

276

277

278

279

280

281

282

283

284

285

286

287

288

289

290

291

292

293

294

295

296

297

298

299

300

301

302

303

304

305

306

307

308

309

310

311

312

313

314

315

316

317

318

319

320

321

322

323

324

325

326

327

328

329

330

331

332

333

334

335

336

337

338

339

340

341

342

343

344

345

346

347

348

349

350

351

352

353

354

355

356

357

358

359

360

361

362

363

364

365

366

367

368

369

370

371

372

373

374

375

376

377

378

379

380

381

382

383

384

385

386

387

388

389

390

391

392

393

394

395

396

397

398

399

400

401

402

403

404

405

406

407

408

409

410

411

412

413

414

415

416

417

418

419

420

421

422

423

424

425

426

427

428

429

430

431

432

433

434

435

436

437

438

439

440

441

442

443

444

445

446

447

448

449

450

451

452

453

454

455

456

457

458

459

460

461

462

463

464

465

466

467

468

469

470

471

472

473

474

475

476

477

478

479

480

481

482

483

484

485

486

487

488

489

490

491

492

493

494

495

496

497

498

499

500

501

502

503

504

505

506

507

508

509

510

511

512

513

514

515

516

517

518

519

520

521

522

523

524

525

526

527

528

529

530

531

532

533

534

535

536

537

538

539

540

541

542

543

544

545

546

547

548

549

550

551

552

553

554

555

556

557

558

559

560

561

562

563

564

565

566

567

568

569

570

571

572

573

574

575

576

577