شب های پیشاور جلد ۲

شب های پیشاور0%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 520

شب های پیشاور

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سلطان الواعظین شیرازی
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: صفحات: 520
مشاهدات: 320067
دانلود: 4194


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 520 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 320067 / دانلود: 4194
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد 2

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

دار (4) .

و سبط ابن جوزی درتذکرة خواص الامة ضمن حدیث غدیر نقل می نماید که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:و ادر الحقّ معه حیثما دار و کیف ما دار .

آنگاه اظهار نظر نموده و گوید:فیه دلیل علی انّه ما جری خلاف بین علی عليه‌السلام و بین احد من الصحابه الاّ و الحقّ مع علی عليه‌السلام (2) .

اطاعت علیعليه‌السلام اطاعت خدا و پیغمبر است

و نیز در همان کتابهایی که عرض کردم، به علاوه در سایر کتب معتبره شما نقل است که در مکانهای بسیار و محلهای متعدده و به عبارات مختلفه، خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرمود:من اطاع علیا فقد اطاعنی و من اطاعنی فقد اطاع اللّه و من انکر علیّا فقد أنکرنی و من انکرنی فقد انکر اللّه (3) .

و أبو الفتح محمّد بن عبد الکریم شهرستانی درملل و نحل نقل می نماید که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:لقد کان علیّ علی الحق فی جمیع احواله یدور الحق معه حیث دار (4) .

آیا رد و انکار و اعتراض بعلیعليه‌السلام با این همه اخبار صریحه مندرجه در کتب معتبره خودتان، رد و انکار و اعتراض و اهانت بر خدا و رسول و تخلف از حق و حقیقت نبوده است؟!

____________________

1- علیعليه‌السلام با حق و حق با علیعليه‌السلام دور می زند.

2- و بگردان حق را با علیعليه‌السلام هرکجا و هر طور که می گردد. در این حدیث دلیلی است بر اینکه اگر بین علیعليه‌السلام و یکی از اصحاب اختلافی واقع شود، حق با علیعليه‌السلام خواهد بود.(تذکرة الخواص، ص38-39).

3- هر کس علیعليه‌السلام را اطاعت نماید، مرا اطاعت کرده و کسی که مرا اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و کسی که علیعليه‌السلام را انکار نماید، مرا انکار کرده و کسی که مرا انکار نماید؛ خدا را انکار کرده.(تاریخ دمشق ، ج42، ص307-ذخائر العقبی ، ص16-کنز العمال ، ج11، ص614-ینابیع المودة ، ج2، ص313 -صحیح مسلم ، ج3، ص1466-مستدرک حاکم ، ج3، ص121.)

4- علیعليه‌السلام در جمیع احوال بر حق است و حق با علیعليه‌السلام دور می زند. (به همین جهت اهل نهروان را کافر می داند، چون در مقابل علیعليه‌السلام قیام کردند).(الملل و النحل، ج1، ص103.)

۱۴۱

مگر نه این است که ابو المؤید موفق بن احمد خوارزمی در مناقب(1) و محمّد بن طلحه شافعی درمطالب السؤول (2) و ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (3) روایت می نمایند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صریحاً فرمود:من اکرم علیّاً فقد اکرمنی و من اکرمنی فقد اکرم اللّه و من اهان علیّا فقد اهاننی و من اهاننی فقد اهان اللّه؟ (4) .

منصفانه قضاوت عادلانه کنید

آقایان با انصاف! قضایای وارده را مطابقه کنید با این قبیل اخبار و احادیث رسیده و مندرجه در کتب معتبره خودتان و عادلانه قضاوت کنید و بشیعیان بی گناه آن قدر بدبین نباشید.

و دیگر آنکه فرمودید: خلیفه مجبور بود عمل بدستور ظاهر شرع نماید و چون آیه شهادت بر عمومیت خود باقی بود، نمی توانست بدون اقامه شهود شرع پسند، به محض ادعا، مال مسلمین را بفاطمه سلام اللّه علیها بدهد (و بقدری احتیاط کار بود که از متصرف هم بر خلاف دستور شرع انور شاهد خواست!).

اولاً قبلاً عرض کردم مال مسلمین نبود، بلکه ملک متصرفی و نحله فاطمهعليه‌السلام بود.

ثانیاً اگر راستی خلیفه اجراءکننده دستور شرع بود که بایستی سر مویی خلاف نکند، پس چرا تبعیض می نمود بمحض ادعا، بعضی را بدون شاهد از مال مسلمانان می داد؟ ولی این حکم و احتیاطکاری خلیفه و سخت گیری فقط درباره ودیعه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فاطمه مظلومهعليه‌السلام بایستی اجراء شود؟ در صورتی که صداقت قول و ادعای بی بی و شهادت علیعليه‌السلام در نزد همگی واضح و آشکار بوده.

چنانچه ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه نقل می نماید که از علی بن الفارقی، مدرّس مدرسه غربی بغداد سؤال نمودم:أ کانت فاطمه صادقه قال نعم ؛ آیا فاطمه

____________________

1- مناقب خوارزمی، ص333.

2- مطالب السؤول، ج1، ص106.

3- شرح نهج البلاغة، ج4، ص105.

4- هر کس علیعليه‌السلام را اکرام کند، مرا اکرام کرده و کسی که مرا اکرام کند، خدا را اکرام کرده و کسی که علیعليه‌السلام را اهانت کند، مرا اهانت کرده و کسی که مرا اهانت کند، خدا را اهانت نموده.

۱۴۲

صادقه و راست گو بود؟ (در ادعای خود) گفت: بلی. گفتم: در صورتی که صادقه و راستگو بود، پس چرا خلیفه فدک را باو واگذار نکرد؟! تبسمی نموده (با اینکه اهل شوخی نبود) کلام لطیف و مستحسنی گفت که خلاصه اش این بود که اگر آن روز به مجرد ادعا، فدک را به فاطمهعليه‌السلام واگذار می کرد، فردا می آمد ادعای خلافت را برای شوهرش می کرد، آنگاه خلیفه ناچار بود حق را واگذار نماید، چون که قبلاً تصدیق صداقت او را نموده بود.(1) انتهی کلامه.

پس مطلب در نزد علمای بزرگ خودتان واضح و آشکار بوده و إنصافا تصدیق حقیقت را نموده اند که روز اول حق با فاطمه مظلومهعليه‌السلام بوده منتها سیاست برای حفظ مقام اقتضا کرد که عمدا بی بی مظلومه را از حق ثابتش محروم نمایند!!

حافظ : بچه کس خلیفه مال مسلمین را بدون شاهد داد؟.

قضیه جابر و اعطای مال باو موجب عبرت عقلا می باشد

داعی : بجابر وقتی ادعا کرد که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وعده داده از مال بحرین به من بدهد، بدون آنکه ایرادی بگیرند و شاهد بطلبند 1500 دینار از مال مسلمانان، یعنی از بیت المال به او دادند.

حافظ : اولاً این خبر را حقیر ندیده ام، شاید در کتابهای شماها باشد؛

ثانیاً از کجا معلوم است شاهد نخواسته باشد؟

داعی : خیلی تعجب است که شما ندیده اید! زیرا از جمله دلایلی که علماء خودتان اقامه می نمایند بر اینکه خبر واحد عدل صحابی قابل قبول است. همین خبر جابر بن عبد اللّه انصاری است؛ چنانچه شیخ الاسلام حافظ ابو الفضل احمد بن علی بن حجر عسقلانی درفتح الباری فی شرح صحیح البخاری فی بابمن یکفل عن میّت دینا ، می گوید:انّ هذا الخبر فیه دلاله علی قبول خبر العدل من الصحابه و لو جرّ ذلک نفعا لنفسه لانّ ابا بکر لم یلتمس من جابر شاهدا علی صحّه دعواه (2) .

____________________

1- شرح نهج البلاغه، ج16، ص248.

1- در این خبر دلالتی است بر قبول خبر عدل صحابی و لو جر نفع به سوی خود بنماید، برای اینکه أبی بکر از جابر شاهد نخواست بر صحت ادعایش.(فتح الباری، ج4، ص389).

۱۴۳

همین خبر را مبسوطتر بخاری درصحیح خود نقل نموده است:فی باب من یکفل عن میّت دینا فی کتاب الخمس فی باب ما قطع النبیّ من البحرین (1) .

نوشته است وقتی مال بحرین را به مدینه آوردند، منادی ابی بکر ندا در داد هر کس را پیغمبر أکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وعده داده، یا طلبی از آن حضرت دارد، بیاید بگیرد. جابر آمد گفت: ((رسول أکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به من وعده داده که از مال بحرین به من بدهد، زمانی که بحرین فتح شود و بتصرف مسلمین در آید.)) فوری بدون شاهد به محض ادعا 1500 دینار باو دادند.

و نیز جلال الدین سیوطی درتاریخ الخلفاء (2) در فصل خلافت أبی بکر و آنچه واقع شده در خلافت او، همین قضیّه جابر را نقل نموده.

شما را به خدا آقایان با انصاف این عمل تبعیض نبوده است!

اگر نظر خصوصی در کار نبوده بهمان جهتی که جائز آمد بر أبی بکر که بر خلاف آیه شهادت عمل نماید و بدون شاهد از اموال مسلمین بمحض ادعاء بجابر بدهد بر فرض که فدک (به قول آنها) مال مسلمین بوده (و حال آنکه ملک متصرّفی فاطمهعليه‌السلام بود) لازم بود رعایت مقام رسالت را بنماید دل فاطمه صدیقه ودیعه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را نشکنند و ادّعای او را قبول نموده، فدک را به او رد نمایند.

علاوه بر اینها، بخاری درصحیح و سایر علمای و فقهای شما، خبر عدل صحابی را قبول می نمایند، و لو جرّ نفع به سوی خود بنماید ولی ادّعا و گفتار علیعليه‌السلام را مردود می دانند بعذر اینکهیجر النفع الی نفسه !! مگر علیعليه‌السلام از اصحاب بلکه فرد کامل از اصحاب نبود؟ پس اگر منصفانه دقیق شوید، تصدیق می فرمایید دسیسه بازی بوده نه اجرای حق و حقیقت.

حافظ : گمان می کنم علت آنکه ابی بکر رضی اللّه عنه از جابر شاهد نطلبید، آن بود که چون جابر از أصحاب نزدیک رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و تربیت شده آن حضرت بوده و قطعاً از آن حضرت شنیده بود:من کذّب علیّ متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار (1)

۱۴۴

با این وعید شدید، هرگز مرد مؤمن صحابی نزدیک و تربیت شده آن حضرت حاضر نبود اقدام بچنین امری از روی دروغ بنماید و آخرت خود را برای جیفه بی قدر و قابلیت دنیای فانی خراب کند و دروغ از قول رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل نماید.

داعی : آیا جابر نزدیک تر بود برسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یا علی و فاطمهعليه‌السلام که مربّای تربیت آن حضرت بودند؟

حافظ : بدیهی است علی و فاطمهعليه‌السلام که از اول عمر تحت تربیت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بودند از هر کس به آن حضرت نزدیک تر بودند.

داعی : پس تصدیق بفرمایید که علی و فاطمهعليه‌السلام اولا بودند که با چنین وعیدی از قول پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دعوای دروغ ننمایند و بر آنها بود که دعوای فاطمه صدیقه را بپذیرند؛ زیرا که بالقطع و الیقین مقام آن دو بزرگوار از جابر بالاتر بوده (چنانچه خودتان هم اعتراف دارید) بلکه از همه اصحاب، چون که مشمول آیه تطهیر، و معصوم بوده اند و آیه تطهیر، صراحت دارد در عصمت و پاکی پنج نفر که مشمولین آیه تطهیر محمّد، علی، فاطمه، حسنو حسینعليهم‌السلام بودند.

به علاوه، اکابر علمای خودتان تصدیق صداقت و راستگویی آنها را نموده اند. راجع به مولانا امیر المؤمنین قبلا عرض کردم که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را صدّیق و راستگوی این امت معرفی فرموده و خداوند هم در قرآن مجید او را صادق خوانده.

و اما درباره حضرت صدیقه کبری فاطمهعليه‌السلام اخبار بسیار است از آن جمله حافظ ابو نعیم اصفهانی در از عایشه روایت می نماید که گفت:ما رأیت احدا قطّ اصدق من فاطمه غیر أبیها (1) .

اشکال در نزول آیه تطهیر

حافظ : این ادعای شما درباره نزول آیه تطهیر در شأن آن پنج بزرگوار غیر مسلّم است، چون در این جلسات بر ما واضح آمده که شما با کتاب های ما کاملاً

____________________

1- هرگز ندیدم احدی را راستگوتر از فاطمه غیر از پدر بزرگوارش.(حلیة الاولیاء، ج2، ص41 - الاستیعاب، ج2، ص751).

۱۴۵

مأنوس هستید، تصدیق بفرمایید در این موضوع اشتباه فرمودید. چون که عقیده مفسرین از قبیل قاضی بیضاوی و زمخشری اینست که این آیه شریفه در شأن زوجات رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل گردیده و اگر قولی در نزول آیه درباره آن پنج تن شریف باشد، قطعاً ضعیف است!

جواب اشکال و اثبات اینکه آیه در حق ازواج نیست

داعی : این ادعای جنابعالی به جهاتی مردود است:

اولاً اینکه فرمودید، صدر و ذیل آیه چون مربوط به ازواج است، پس علی و فاطمهعليهما‌السلام خارجند از شمول آیه شریفه.

جوابش آن است که در عرف عام، بسیار اتفاق می افتد که در اثنای کلام روی سخن را بطرف دیگری نموده و خطاب بغیر می کنند و بعد از آن به کلام اول برمی گردند.

علاوه بر اینکه در اشعار فصحا و بلغا و ادبای عرب جاری است. حتی در خود قرآن کریم نظیر آن بسیار است، مخصوصاً در خود همین سوره احزاب دقت فرمایید که در خطاب بزوجات عدول به خطاب مؤمنان شده است و بعد روی خطاب به آنها بر گشته که وقت مجلس مقتضی نیست شواهد را مفصلاً در معرض فکر شما قرار دهم.

ثانیاً اگر این آیه درباره زوجات رسول اللّه بود، بایستی ضمیر تأنیث مربوط به آنها آورده بفرماید:لیذهب عنکنّ و یطهرکنّ . چون به صیغه تذکیر آمده، معلوم می شود که جهت عترت و اهل بیت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل گردیده؛ نه زوجات آن حضرت.

نواب : مگر به گفته شما فاطمه رضی اللّه عنها داخل آن جمع نیست، پس چرا ملاحظه او نشده و ذکر تأنیث در او نیامده.

داعی : آقایان (اشاره به علما) می دانند که صیغه تذکیر در این آیه شریفه با بود فاطمهعليه‌السلام در جمعیت باعتبار تغلیب است؛ چه آنکه تغلیب در جایی است که افراد جمع بعضی مذکر و بعضی مؤنث باشند؛ آنگاه مذکر را بر مؤنث غالب گردانند و صیغه تذکیر در این آیه خود دلیل قاطع است که این قول ضعیف

۱۴۶

نیست، بلکه کاملاً قوی است.

و اگر آیه درباره زوجات رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شده بود در جمع مؤنث، صیغه مذکر بکلّی غلط بود.

علاوه بر اینها، روایات صحیحه در کتب معتبره خودتان حکم می کند که این آیه در شأن عترت و اهل بیت آن حضرت است نه زوجات؛ چنانچه ابن حجر مکی با کمال تعصّبی که دارد در ذیل همین آیه در صواعق محرقه گوید اکثر مفسرین را عقیده آنست که این آیه در شأن علی و فاطمه و حسن و حسین (عليهم‌السلام )نازل گردید لتذکیر ضمیر عنکم و یطهرکم باعتبار آنکه ضمیر عنکم و یطهّرکم ضمیر جمع مذکر است.

زوجات پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم داخل اهل بیت نیستند

گذشته از این دلایل واضحه، زوجات رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم داخل اهل بیت نیستند؛ چنانچه درصحیح مسلم (2) وجامع الاصول روایت شده است که حصین بن سمره از زید بن ارقم پرسید که آیا زنان رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از اهل بیت اند؟ زید گفت: ((نه بخدا قسم! زیرا که زن مدتی با شوهر خود می باشد چون طلاقش داد بخانه پدرش می رود و به قوم پدری ملحق می شود و از شوهر بکلّی جدا می گردد. بلکه اهل بیت او خویشان او می باشند که صدقه برایشان حرام است و بهر خانه و بهر کجا بروند، از اهل بیت او جدا نمی باشند. ))

ثالثاً گذشته از اجماع شیعه امامیه نقلاً از عترت و اهل بیت طهارتعليهم‌السلام ، اخبار متکاثره از طرق خودتان بر خلاف این معنی حکم می کند.

اخبار عامه در اینکه آیه تطهیر در شان اهل بیت آمده

چنانچه امام ثعلبی درتفسیر کشف البیان (3) و امام فخر رازی درتفسیر کبیر (4) و

____________________

1- صواعق المحرقه، ص143.

2- صحیح مسلم، ج4، ص1883.

3- تفسیر ثعلبی، ج8، ص36، 41.

4- تفسیر کبیر، ج10، ص296-298.

۱۴۷

جلال الدین سیوطی در درّ المنثور(1) وخصائص الکبری (2) و نیشابوری درتفسیر (3) و امام عبد الرزاق الرسعنی در تفسیررموز الکنوز و ابن حجر عسقلانی دراصابه (4) و ابن عساکر درتاریخش (5) و امام احمد حنبل درمسند (6) و محب الدین طبری درریاض النضره (7) و مسلم بن حجّاج درصحیح (8) و نبهانی درشرف المؤبد (9) (چاپ بیروت)و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب 100کفایت الطالب (10) با نقل شش خبر مسندا و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 33ینابیع المودة (11) ازصحیح مسلم و شواهد حاکم از عایشه ام المؤمنین و ده خبر از ترمذی و حاکم علاء الدوله سمنانی و بیهقی و طبرانی و محمد بن جریر و احمد بن حنبل و ابن ابی شیبه و ابن منذر و ابن سعد و حافظ زرندی و حافظ ابن مردویه از ام المؤمنین ام سلمه و عمر بن ابی سلمه (ربیب النبی) و انس بن مالک و سعد بن ابی وقّاص و واثله بن اسقع و ابو سعید خدری نقل می نمایند که این آیه تطهیر در شان پنج تن آل عباعليهم‌السلام نازل گردیده.

و حتّی ابن حجر مکّی با کمال تعصّبی که دارد درصواعق (12) از هفت طریق با اعتراف به صحت، این وقعه مهمّه را نقل نموده که این آیه در شان محمد و علی و فاطمه و حسن و حسینعليهم‌السلام نازل گردیده و فقط این پنج تن مقدس بودند که مشمول طهارت این آیه شریفه واقع گردیدند.

و سید ابی بکر بن شهاب الدین علوی در کتابرشفه الصّادی من بحر فضائل

____________________

1- در المنثور، ج5، ص376- 378. 2- خصائص الکبری، ص49.

3- تفسیر نیشابوری، ج22، ص10. 4- اصابه، ج4، ص207.

5- تاریخ دمشق، ج13، ص202. 6- مسند احمد، ج4، ص107.

7- ریاض النضرة، ج2، ص188. 8- صحیح مسلم، ج7، ص130.

9- شرف المؤید، ص10. 10- کفایة الطالب، ص371-377.

11- ینابیع المودة، ج2، ص224. 12- صواعق المحرقه، ص146- 143.

۱۴۸

بنی النبی الهادی(1) ضمن باب 1 از ترمذی و ابن جریر و ابن منذر و حاکم و ابن مردویه و بیهقی و ابن ابی حاتم و طبرانی و احمد بن حنبل و ابن کثیر و مسلم بن حجّاج و ابن ابی شیبه و سمهودی با تحقیقات عمیقه از اکابر علماء خودتان روایت نموده که این آیه شریفه در شأن پنج تن مقدس آل عباعليهم‌السلام نازل گردیده.

به علاوه استدلالا ثابت می کند که تمام ذراری و اهل بیت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که صدقه بر آنها حرام است، تا قیام قیامت مشمول این آیه شریفه می باشند!

و درجمع بین الصحاح الستّه عن موطأ مالک بن انس الاصبحی وصحاح بخاری و مسلم (2) و سنن ابی داود(3) و سجستانی(4) و ترمذی(5) و جامع الاصول(6) بالاخره عموم علماء و محدثین و مورخین فقهاء شما اقرار دارند که این آیه شریفه در شأن این پنج تن آل عبا نازل گردیده و در نزد شما قریب به تواتر آمده. اگر چند نفری عناد ورزیده، حق کشی کرده و خبر را ضعیف دانسته اند، لطمه باین همه اخبار متکاثره معتبره مندرجه در کتب اکابر علماء خودتان نمی زند.

نیست خفاشک عدوی آفتاب

او عدوی خویش آمد در حجاب

حدیث ام سلمه راجع به حریره فاطمهعليه‌السلام و نزول آیه تطهیر

منتها بعضی مبسوطاً با نقل حریره نوشته اند و بعضی به اختصار نقل نموده اند؛ از جمله: امام ثعلبی در تفسیر(7) و امام احمد بن حنبل در مسند(8) و ابن اثیر درجامع الاصول ازصحیح ترمذی و مسلم بمختصر اختلافی در الفاظ نقل نموده اند از ام المؤمنین ام سلمه زوجه رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که گفت:

((رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در منزل من بود که

____________________

1- رشفة الصادی، ص68. 2- صحیح مسلم، ج7، ص130.

3- سنن ابی داوود، ج2، 292. 4- سنن سجستانی، ج1، ص235.

5- سنن ترمذی، ج5، ص3، ح3258. 6- جامع الاصول، ج3، ص326.

7- تفسیر ثعلبی، ج8، ص42. 8- مسند احمد، ج4، ص107.

۱۴۹

فاطمهعليها‌السلام ظرف حریره ای برای آن حضرت آورد در حالتی که حضرت در صفّه نشسته بود که خوابگاه آن حضرت بود، در زیر پای مبارکش عبای خیبری گسترده بود و من در حجره نماز می کردم؛ پیغمبر به فاطمهعليها‌السلام فرمودند برو شوهرت و پسرهایت را با خود بیاور طولی نکشید علی و حسنینعليهم‌السلام آمدند مشغول خوردن حریره شدند. در آن حال جبرئیل نازل و این آیه شریفه را بر آن حضرت قرائت نمود:( إِنَّمٰا یُرِیدُ اللّٰهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً ) (1) ؛ آنگاه حضرت زیادتی عبا را بر آنها کشید و دست مبارک سوی آسمان بلند نموده عرض کرد: اللّهم هؤلاء أهل بیتی و عترتی فأذهب عنهم الرجس اهل البیت و طهّرهم تطهیرا))(2) .

ام سلمه گوید: ((من سرم را پیش بردم در داخل عبا، عرض کردم منهم با شمایم:انا معکم یا رسول الله قال انک علی خیر ؛ حضرت فرمود: تو نیکو زنی هستی و بر خیر و خوبی هستی)) (به این معنی که رتبه اهل بیت مرا نداری و در زمره آنها نیستی ولی عاقبت بخیری.)

پس این آیه شریفه دلالت تام دارد بر این که این پنج تن بزرگوار از کفر و شقاق و شرک و نفاق و شک و تردید و کذب و ریا و هر گناه کبیره یا صغیره معصوم و پاکند؛ چنانچه امام فخر رازی درتفسیر (3) خود گوید:

((( لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ ) ؛(1) یعنی جمیع گناهان را از شما زایل گردانید؛( وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ) یعنی خلعت های کرامت خود را بشما پوشانید.))

واقعاً جای تعجب است از علمای بی انصاف که در کتب معتبره خود نقل می نمایند که علی و فاطمهعليهما‌السلام مشمول آیه تطهیر بودند و معرّا و مبرّا از هر رجس بودند که اهمّ از همه ارجاس، دروغ می باشد، مع ذلک تکذیب می نمایند دعوای امامت آن حضرت را و تکذیب نمودند شهادت آن حضرت را درباره فاطمه و تکذیب نمودند ادعای بی بی طاهرهعليهما‌السلام را در باب فدک! نمی دانم

____________________

1- اراده پروردگار است که هر آلایش را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزه گرداند آیه 33، سوره 33(احزاب).

2- پروردگارا اینها اهل بیت و عترت منند؛ هر رجس و پلیدی را از ایشان دور گردان و پاک نما آنها را پاک کردنی!

3- تفسیر رازی، ج11، ص178.

۱۵۰

مردمان با انصاف در اینجا چگونه قضاوت می نمایند.

برگردیم بر سر مقصود، منصفانه قضاوت نمایید! آیا سزاوار بود ادّعای علیعليهما‌السلام و فاطمه ایعليهما‌السلام را که خداوند درباره آنها می فرماید که از ارجاس ظاهریّه و باطنیّه پاک و منزه هستند؛ یعنی معصوم از کبایر و صغایر می باشند، رد بنمایند، ولی ادعای جابر را که یک فرد مسلمان مؤمن عادی است، قبول نمایند و حق ثابت آن خاندان جلیل را از میان ببرند!

حافظ : هرگز نمی توان باور نمود که خلیفه پیغمبر و فرد مؤمن صحابی، با کمال قربی که برسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم داشته، عمداً در مقام غصب فدک برآید! قطعاً انسان هر عملی می نماید برای مقصودی می باشد. خلیفه ای که تمام بیت المال مسلمین در تحت تصرف او بوده است، چه احتیاجی به باغ و قریه فدک داشته که آن را غصب نماید؟

داعی : بدیهی است که موضوع احتیاج نبوده، بلکه مستأصل نمودن خاندان پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عترت طاهرهعليهما‌السلام آن حضرت در نظر سیاسیون وقت بوده که چون اولویت مقام خلافت را داشتند، باید به قسمی به خود مشغول و با فقر و تهی دستی گرفتار باشند که خیال خلافت را ننمایند؛ چه آنکه مردمان دنیا طلب بجائی می روند که دنیای آنها اداره شود. خیال می کردند اگر آن خاندان جلیل علم و فضل و ادب و تقوی که جامعیت کامل داشتند، دستشان از مال دنیا پر باشد، قطعاً مردم رو به آنها می روند. فلذا نه تنها فدک را سیاستاً غصب نمودند، بلکه تمام طرقی که منتهی بجلب اموال دنیوی می شد، بر آنها مسدود نمودند.

منع نمودن خمس را از عترت و اهل بیت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

از جمله طرق مغصوبه، حق ثابت خمس مؤکد به آیه شریفه قرآن مجید بوده که چون خداوند صدقات را به رسول اللّه و آل طاهرین آن حضرتعليهما‌السلام حرام نموده، به اجماع جمهور امت، باب خمس را بر روی آنها باز و صریحا در آیه 41 از سوره 8 (انفال)فرموده.

( وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبیٰ وَ الْیَتٰامیٰ

۱۵۱

وَ الْمَسٰاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ ) (1) . تا افراد و ذراری آن حضرت تا قیامت در رفاه و آسایش باشند و احتیاجی برعایای خود پیدا ننمایند ولی بعد از وفات آن حضرت از این جهت هم عترت و اهل بیت آن حضرت را تحت فشار قرار دادند خلیفه ابی بکر باتفاق هم دستان خود حق خمس واضح ثابت را از آنها سلب نمودند و گفتند: خمس باید به مصرف تجهیزات جنگی و خرید اسلحه و لوازم حرب برسد؛ فلذا دست آنها از همه جا کوتاه شد؛ چه آنکه صدقات بر آنها حرام بود، خمس حق ثابت مسلّم را هم از آنها منع نمودند؛ چنانچه امام شافعی محمّد بن ادریس درکتاب الامّ در این باب گوید: و امّا آل محمد الذین جعل لهم الخمس عوضا من الصدقه فلا یعطون من الصدقات المفروضات شیئا قلّ او کثر لا یحلّ لهم ان یأخذوها و لا یجزی عمن یعطیهموها اذا عرفهم؛ تا آنجا که گوید:و لیس منعهم حقهم فی الخمس یحلّ لهم ما حرّم علیهم من الصدقه (2) .

و از زمان خلافت عمر بن الخطّاب بعذر آنکه خمس زیاد شده، نتوان همه را به ذوی القربی داد، بلکه باید به مصرف تهیه وسایل حربیه برسد، دست آنها را از حق ثابت خود کوتاه و تا بامروز آنها را محروم از حق مسلّم خدا داده نمودند.

حافظ : امام شافعی رحمه اللّه فرموده است: باید خمس به پنج قسمت شود؛ سهم پیغمبر به مصرف و مصالح مسلمین برسد و سهمی نصیب ذوی القربی و سه سهم دیگر خرج ایتام و مساکین و ابن السبیل شود.

داعی : در زمان رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به اتفاق جمهور مفسّرین این آیه برای مساعدت ذراری و اقارب رسول اللّه نازل گردید و به مصرف آنها می رساندند.

پس در نظر فقهای امامیهتبعاً لعتره الائمة الاطهار مطابق صراحت آیه شریفه، خمس

____________________

1- ای مؤمنان بدانید که هرچه بشما غنیمت و فایده رسد (زیاد یا کم)، خمس آن خاص خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خویشان او و یتیمان و گدایان و در راه سفرماندگان است.

2- به آل محمد که خداوند خمس را در عوض صدقه برای آنها معین نموده، نباید از صدقات واجبه کم یا زیاد بآنها داده شود و بر آنها حلال نیست که اخذ صدقه نمایند و برای کسانی که آنها را بشناسند، دادن صدقه بآنها کفایت دین از آنها نمی نماید.

و منع نمودن حق خمس را از آنها (یعنی از بنی هاشم و اقرباء رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سبب حلیت صدقه محرمه بر آنها نمی شود.

۱۵۲

به شش قسمت می شود؛ سهم خدا و پیغمبر و ذوی القربی بامام می رسد و در غیبت امام به نایب الامام که مجتهد فقیه عادل باشد، داده می شود که به مصالح شایسته مسلمین که صلاح بداند می رساند و سه سهم دیگر مخصوص ایتام و محتاجان و ابن السبیل بنی هاشم از عترت طاهرهعليهما‌السلام می باشد. ولی بعد از وفات رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این حق را از بنی هاشم سلب نمودند؛ چنانچه اکابر علمای شما مانند جلال الدین سیوطی دردرّ المنثور (1) وطبری (2) و امام ثعلبی درتفسیر کشف البیان (3) و جار اللّه زمخشری درکشّاف (4) و قوشچی درشرح تجرید و نسایی درکتاب الفیء و دیگران همگی اقرار به این معنی دارند که این بدعت بعد از رسول خدا بدست سیاستمداران باهوش برای پیشرفت مقاصد خود عملی شد!!

حافظ : آیا شما حق رأی و نظر را برای مجتهد جایز نمی دانید؟ قطعاً خلیفه ابی بکر و عمر رضی اللّه عنهما برای کمک بمسلمین اجتهاداً إعمال نظر نمودند!!

داعی : بلی رأی مجتهد مجاز است، ولی نه در مقابل نصّ. آیا شما رأی و نظر خلیفه ابی بکر و عمر را در مقابل آیه و عمل رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قرار می دهید؟ آیا انصافاً جایز است خدا و پیغمبر حکمی نمایند، ولی خلیفه پیغمبر صلاح امت را بهتر بداند و اجتهاد در مقابل نص نماید؟ شما را به خدا انصاف دهید! آیا نظر خاصی در این کارها نبوده؟ قطعاً هر انسان عاقل بی طرفی اگر بررسی و توجه دقیق نماید، به آن دستگاه سوء ظن قوی پیدا می نماید و می فهمد قضایا خیلی ساده نبوده، بلکه هدف بیچاره نمودن خاندان پیغمبر بوده است؟

خدا علیعليه‌السلام را شاهد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قرار داده

علاوه بر اینها، خداوند علیعليه‌السلام را شاهد و گواه پیغمبر قرار داده و در آیه 17 سوره 11 (هود) صریحاً می فرماید:( أَ فَمَنْ کٰانَ عَلیٰ بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شٰاهِدٌ مِنْهُ ) (5) .

____________________

1- در المنثور، ج3، ص335-340. 2- در المنثور، ج3، ص335-340.

3- تفسیر ثعلبی، ج4، ص326. 4- کشاف، ج2، ص126-127.

5- آیا پیغمبری که از جانب خدا دلیلی روشن(مانند قرآن)دارد با گواهی صادق(مانند علیعليه‌السلام که به تمام شئون وجودی گواه صدق رسالت است).

۱۵۳

حافظ : آنچه در نظر دارم، مراد از صاحب بیّنه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و شاهد او قرآن کریم می باشد. شما با چه دلیل و برهان شاهد را به علی کرم اللّه وجهه تعبیر نمودید؟

داعی : دعاگو کوچکتر از آنم که قدرت و جرأت نموده، تصرف در آیات قرآن یا تفسیر به رأی نمایم، بلکه عترت و اهل بیت پیغمبر که عدیل القرآنند بما رساندند که مراد از شاهد و گواه علیعليه‌السلام می باشد. علاوه، علما و مفسّرین چنین نقل نموده اند. قریب سی حدیث از اکابر علمای خودتان مانند امام ابو اسحاق ثعلبی سه حدیث درتفسیرش (1) نقل نموده و جلال الدین سیوطی دردرّ المنثور (2) از ابن مردویه و ابن ابی حاتم و ابو نعیم نقل نموده و نیز ابراهیم بن محمّد حموینی درفرائد السمطین (3) بسه سند و سلیمان بلخی حنفی در باب 26 از ثعلبی(4) و حموینی و خوارزمی و ابو نعیم و واقدی و ابن مغازلی از ابن عباس و جابر بن عبد اللّه و دیگران نقل می نمایند و حافظ ابو نعیم اصفهانی بسه طریق و طبری(5) و ابن مغازلی(6) فقیه شافعی و ابن ابی الحدید معتزلی(7) و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب 62کفایت الطالب (8) و بسیاری دیگر از علماء شما این عقیده را دارند و به مختصر تفاوتی در الفاظ و عبارات نوشته اند که مراد از شاهد در این آیه، علی بن أبی طالبعليه‌السلام است و خطیب خوارزمی در مناقب گوید: ((از ابن عباس پرسیدند مراد از شاهد کیست؟ گفت: هو علی یشهد للنبیّ و هو منه او علی است که شهادت برای پیغمبر داده و آن(بزرگوار)از پیغمبر است. ))

پس بنابر دلایل و اخبار معتبره که اکابر علمای خودتان تصدیق دارند، بر امت واجب بوده است قبول شهادت علیعليه‌السلام را که خداوند او را شاهد بر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قرار

____________________

1- تفسیر ثعلبی، ج5، ص162.

2- در المنثور، ج5، ص586.

3- فرائد السمطین، ج1، ص261-338.

4- ینابیع المودة، ج1، ص295، ح4.

5- تفسیر طبری، ج7، ص19.

6- مناقب ابن مغازلی، ص270.

7- شرح نهج البلاغه، ج7، ص108.

8- کفایة الطالب، ص235.

۱۵۴

داده.

همان قسمی که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای خزیمه بن ثابت مزیّتی قائل شد که شهادت او را برابر دو نفر قرار داد و ذو الشهادتین خواند، خدای متعال هم در این آیه، مزیّتی برای علی قائل شده در بین مسلمین که او را شاهد و گواه بر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قرار داد. علاوه بر آنکه بحکم آیه تطهیر، علیعليه‌السلام معصوم و خالی از هر خطا بود، هرگز شهادت دروغ برای جلب منافع نمی داده.

نمی دانم چگونه جرأت کردند و بچه ملاک شرعی، شهادت او را رد نمودند؛ بلکه اهانت هم نمودند و در موقع رد شهادت گفتند: ((شهادت علی قبول نیست،لانّه یجر النفع الی نفسه ))؛ یعنی چون علی در این قضیه ذی نفع است و جرّ نفع به سوی خود می نماید، لذا شهادتش مردود است؛ گذشته از اهانتها و کنایات بسیاری که در مجلس حضوراً و غیاباً ابراز نمودند که ببعض از آنها قبلاً اشاره نمودم و دیگر نمی خواهم در جزئیات مطلب وارد شوم. همین قدر عرض می کنم، آیا شما راضی می شوید بشنوید به مثل مولای متّقیان امیر المؤمنینعليه‌السلام شخصیّت بزرگی که دنیا را سه طلاق نموده و بی اعتناترین اشخاص بدنیا بوده و اعمال و رفتارش مورد تصدیق دوست و دشمن بوده، دنیا طلب و بلکه بالاتر کلماتی بگویند که زبانم یارای گفتن ندارد که در کتابهای خودتان نوشته اند؟

خلاصه با جمله (انّه یجر النفع الی نفسه) به مردم القاء و تزریق کنند که ممکن است علی چون در این قضیه ذی نفع است، بنفع عیالش(العیاذ باللّه)شهادت دروغ بدهد. لهذا شهادتش قابل قبول نیست! خداوند شهادت او را مورد قبول قرار داده، ولی عدّه ای مردم بازیگر رد نمودند!

آیا این بود نتیجه نزول آیات قرآنی و توثیق مقام ولایت و توصیه و سفارشات رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره علی بن أبی طالبعليه‌السلام ؟

درد دلهای علیعليه‌السلام

که آن قسم آزار و اذیتش نمایند که در خطبه شقشقیّه درد دل می کند و

۱۵۵

می فرماید:صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی .(1) این دو جمله از فرمایش آن حضرت کنایه از شدت غم و غصه و اندوه و مرارت صبر و الم بوده است.

بی خود نبوده که می فرمود: و اللّه لابن أبی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امّه (2) .

آن قدر دل پردردی داشت و از زندگانی سیر که وقتی اشقی الاولین و الآخرین عبد الرحمن بن ملجم مرادی شمشیر زهر آب داده را بر فرق مبارکش زد در محراب عبادت می فرمود:فزت و ربّ الکعبة؛ یعنی راحت شدم به خدای کعبه.

آقایان روزهای اول بشهادت تاریخ آن هم بنقل مورخین بزرگ خودتان شد آنچه نباید بشود؛ کردند آنچه نباید بکنند و گفتند آنچه نباید بگویند، ولی امروز دیگر شایسته نیست شما علمای دانشمند، عزیز و محبوب خدا و پیغمبر را اذیت نمایید و امر را بر مردم بی خبر مشتبه کنید با اینکه می دانید ایذای علی بن أبی طالبعليه‌السلام محققاً ایذای رسول اللّه است.

اخبار در مذمت اذیت کنندگان علیعليه‌السلام

چنانچه اکابر علمای خودتان از قبیل امام احمد بن حنبل در مسند خود به چند طریق و امام ثعلبی در تفسیر و شیخ الاسلام حموینی در فرائد نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:من آذی علیّا فقد آذانی أیها الناس من آذی علیّا بعث یوم القیمه یهودیّا او نصرانیّاً (1) .

ابن حجر مکی(4) از سعد بن ابی وقاص و محمد بن یوسف گنجی شافعی

____________________

1- صبر نمودم مانند آدمی که در چشمش خار و خاشاک و در گلویش استخوانی مانده باشد.(نهج السعادة، ج2، ص502).

2- به خدا قسم! پسر ابو طالب انس و علاقه اش بمردن بیشتر است از بچه رضیع به پستان مادر.(نهج السعادة، ج1، ص42).

3- کسی که اذیت کند علی را مرا اذیت کرده. ای گروه مردمان، کسی که علیعليه‌السلام را اذیت کند، مبعوث شود روز قیامت یهودی یا نصرانی!

4- صواعق المحرقه، ص123، فصل دوم، باب9، ح16.

۱۵۶

در باب 68کفایت الطالب (1) مسنداً از رسول اکرم نقل نموده اند که فرمود:من آذی علیّا فقد آذانی (2) .

حدیث دیگر یادم آمد اجازه دهید بخوانم؛ چون گفتن و شنیدن حدیث رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عبادت است. این حدیث را بخاری درصحیح و امام احمد درمسند (3) و میر سید علی همدانی شافعی درمودة القربی (4) و حافظ ابو نعیم اصفهانی در کتابما نزل من القرآن فی علی (5) و خطیب خوارزمی درمناقب (6) و ابن مغازلی شافعی درمناقب (7) و حاکم ابو القاسم حسکانی(8) از حاکم ابو عبد اللّه حافظ از احمد بن محمد بن ابی داود حافظ از علی بن احمد عجلی از عباد بن یعقوب از ارطاه بن حبیب از ابو خالد واسطی از زید بن علیّ بن الحسینعليهم‌السلام از پدرش حسین بن علی از پدرش علی بن أبی طالبعليه‌السلام نقل نموده اند و هر یک از این روات مذکوره، موی خود را بدست گرفته و گفتند: رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این قسم موی مبارک خود را به دست گرفت و فرمود:یا علیّ من آذی شعره منک فقد آذانی و من آذانی فقد آذی اللّه و من آذی اللّه فعلیه لعنه اللّه (9) .

و سید ابی بکر بن شهاب الدین علوی درکتاب رشفه الصادی من بحر فضائل بنی النبی الهادی (10) از کبیر(11) طبرانی وصحیح ابن حبان(12) و حاکم با قول به صحت

____________________

1- کفایة الطالب، ص276، باب 68.

2- 2) هر کس اذیت کند علی را مرا اذیت نموده.

3- مسند احمد، ج3، ص3.

4- مودة القربی، ص29.

5- ما نزل القرآن فی علیعليه‌السلام ، ص80.

6- مناقب خوارزمی، ص328.

7- مناقب (خوارزمی)، ص328.

8- شواهد التنزیل، ج2، ص147.

9- یا علی، هر کس به مویی از تو ایذا رساند، به من ایذا رسانیده، و هر کس به من ایذا رساند، به خدا اذیت رسانیده، و هر کس خدا را اذیت کند، بر او باد لعنت خداوند.

10- رشفة الصادی، ص20.

11- المعجم الکبیر، ج22، ص406.

12- صحیح ابن حنان، ج15، ص36.

۱۵۷

حدیث از مولانا امیر المؤمنینعليه‌السلام روایت نموده که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:من آذانی فی عترتی فعلیه لعنه اللّه (1) .

امید است عرایض صادقانه ام مؤثّر افتد و آقایان محترم بیش از این راضی نشوند که روح مقدس آن حضرت آزرده شود که جواب دادن در محکمه عدل الهی بسیار مشکل است.

(در تمام مدت این جلسه خودم با چشم گریان حرف می زدم و اشک در چشم غالب حضار جمع بود بعضی به صورت هاشان جاری گردید. حتی جناب حافظ هم گاهی اشک از چشمش جاری می شد).

آقایان قدری فکر کنید؛ دقیق شوید؛ خودتان را در معرض عمل قرار دهید، ببینید که در میان جمعیت امت (آن هم امتی که دو ماه قبل زیر پای آن بزرگوار نشسته و او تنها بالای دست پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و همگی با او بیعت نموده و سر تسلیم در مقابل او بأمر خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرود آوردند). آن ساعتی که شهادت علیعليه‌السلام را رد نمودند و حکم قطعی شد که ملک متصرفی و نان اولا دهای فاطمه صدّیقه مظلومهعليه‌السلام را ضبط نمایند، بر آن دو امانت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چه گذشت از آن اهانت بزرگ تا از در مجلس، دشمن شاد بیرون رفتند.

این غیظ و غضب بر فاطمه مظلومهعليه‌السلام چنان مؤثر و مستولی شد که در عین شباب و جوانی از شدت غصه و درد از دنیا رفت!

حافظ : بدیهی است در اوایل امر بی بی دلتنگ و غضبناک شد، ولی عاقبت امر اصلاح شد، چون دید خلیفه حکم به حق نموده، از آنها راضی شد و با کمال رضایت از دنیا رفت!

تا دم مرگ فاطمهعليه‌السلام از ابی بکر و عمر راضی نبود

داعی : اگر امر چنین است پس چرا اکابر علمای خودتان بر خلاف این معنی می نویسند؛ مانند بخاری(2) و مسلم(3) دو عالم موثق درصحیحین خود نوشته اند:

____________________

1- هر کسی مرا اذیت نماید در عترت من پس بر او باد لعنت خداوند متعال!

2- صحیح بخاری، ج5، ص82.

۱۵۸

فوجدت ای فغضبت فاطمه علی ابی بکر فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت فلما توفیت، دفنها زوجها علیّ لیلا و لم یؤذن بها ابا بکر و صلّی علیها(1) .

و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب 99کفایة الطالب (2) همین خبر را نقل نموده و نیز ابو محمّد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری در الامامة و السیاسة(3) آورده که فاطمهعليه‌السلام در بستر بیماری بابی بکر و عمر فرمود:انّی اشهد اللّه و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی لئن لقیت النبی لاشکونّکما. (7) و نیز در همان کتاب نوشته است:غضبت فاطمه من ابی بکر و هجرته الی ان ماتت (8) .

در مقابل این اخبار، اخبار و احادیث دیگری در کتب معتبره شما بسیار ثبت است که آقایان بیطرفانه و منصفانه قضاوت کنید و طریقه جمع بین این اخبار را برای دعاگو بیان نمائید.

اذیت فاطمه اذیت خدا و پیغمبر است

از قبیل خبر معروفی که عموم علماء خودتان مانند امام احمد در مسند و سلیمان قندوزی در ینابیع الموده و میر سید علی همدانی

____________________

1- صحیح مسلم، ج5، ص153.

2- وجد در لغت چنانکه فیروزآبادی در قاموس گوید، بمعنای خشم و غضب است؛ یعنی فاطمه(عليه‌السلام ) در حال خشم و غضب ابی بکر را ترک نموده و بر او غضبناک ماند و با او حرف نزد تا وفات نمود. آنگاه امیر المؤمنین علیعليه‌السلام بر او نماز گذارد و شبانه دفنش نمود و ابی بکر را اعلام نداد که بر جنازه حاضر شود و نماز بر جنازه بی بی بگذارد.

چنانچه بخاری در صفحه 9 ضمن جزء پنجمصحیح باب غزوه خیبر و نیز در ص 87 جلد هفتم در باب ((قول النبی لا نورث ما ترکناه صدقه )) نقل نموده است کهفهجرته فاطمه فلم تکلمه حتی ماتت .

3- کفایة الطالب، ص366، باب99. 4- الامامة و السیاسیة، ص14.

5- خدا و ملائکه را شاهد و گواه می گیرم که شما دو نفر (ابی بکر و عمر) مرا به سخط آوردید و رضایت مرا فراهم ننمودید اگر پیغمبر را ملاقات کنم شکایت شما را خواهم نمود!

6- غضبناک شد فاطمهعليه‌السلام از ابی بکر و ترک نمود او را به همین حال غضب تا زمان مرگ!

7- مسند احمد، ج4، ص5. 8- ینابیع المودة، ج2، ص52، باب 55.

۱۵۹

درمودة القربی (1) و ابن حجر درصواعق (2) نقلا از ترمذی و حاکم و غیر آنها بمختصر کم و زیادی در الفاظ و عبارات نقل نموده اند که رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مکرر می فرمود:فاطمه بضعه منّی و هی نور عینی و ثمره فؤادی و روحی التی بین جنبی، من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی اللّه و من اغضبها فقد اغضبنی یؤذینی ما آذاها (3) .

ابن حجر عسقلانی دراصابه (4) ضمن ترجمه حالات حضرت فاطمهعليها‌السلام ازصحیحین بخاری و مسلم نقل نموده که رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:فاطمة بضعه منّی یؤذینی ما آذاها و یریبنی ما ارابها (5) .

محمد بن طلحه شافعی درمطالب السؤول (6) و حافظ ابو نعیم اصفهانی درحلیه الاولیاء (7) و امام ابو عبد الرحمن نسائی درخصائص العلوی (8) نقل می نمایند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:انّما فاطمه ابنتی بضعه منّی یریبنی ما ارابها و یؤذینی ما آذاها (9) .

و ابو القاسم حسین بن محمد (راغب اصفهانی) درمحاضرات الادباء (10) نقل می نماید که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:یا فاطمة بضعه منّی فمن اغضبها فقد اغضبنی (11) .

حافظ ابو موسی بن المثنی بصری، متوفی سال 252 قمری درمعجم خود

____________________

1- مودة القربی، ص31.

2- صواعق المحرقه، ص90، باب 11، فصل سوم.

3- فاطمهعليها‌السلام پاره تن من است و میوه دل و نور چشم من و روح من که بین دو پهلوی من است. کسی که فاطمهعليها‌السلام را اذیت نماید مرا اذیت نموده و کسی که مرا اذیت نماید، خدا را اذیت نموده و کسی که فاطمهعليها‌السلام را به غضب آورد مرا به غضب آورده؛ اذیت می کند مرا کسی که او را اذیت نماید.

4- اصابة، ج8، ص265.

5- فاطمهعليها‌السلام پاره تن من است؛ مرا اذیت می نماید کسی که او را اذیت نماید-بمن بدی می نماید کسی که باو بدی نماید.

6- حلیة الالیاء، ج2، ص40.

7- خصائص العلوی، ص121.

8- جز این نیست که فاطمهعليها‌السلام دختر من پاره تن من است. کسی که به او بدی نماید، بمن بدی نموده و کسی که او را اذیت نماید، مرا اذیت نموده.

9- فاطمهعليها‌السلام پاره تن من است؛ هر کس او را به غضب آورد، مرا به غضب آورده.

۱۶۰