شب های پیشاور جلد ۲

شب های پیشاور7%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 520

جلد ۱ جلد ۲
  • شروع
  • قبلی
  • 520 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 388507 / دانلود: 5566
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد ۲

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

41

42

43

44

45

46

47

48

49

50

51

52

53

54

55

56

57

58

59

60

61

62

63

64

65

66

67

68

69

70

71

72

73

74

75

76

77

78

79

80

81

82

83

84

85

86

87

88

89

90

91

92

93

94

95

96

97

98

99

100

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

121

122

123

124

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

139

140

141

142

143

144

145

146

147

148

149

150

151

152

153

154

155

156

157

158

159

160

و ابن حجر عسقلانی دراصابه (۱) و ابو یعلی موصلی درسنن (۲) و طبرانی درمعجم (۳) و حاکم نیشابوری در مستدرک(۴) و حافظ ابو نعیم اصفهانی درفضایل الصحابه (۵) و حافظ ابن عساکر درتاریخ شام (۶) و سبط ابن جوزی درتذکره (۷) و محبّ الدین طبری درذخایر (۸) و ابن حجر مکّی درصواعق (۹) و ابو العرفان الصبّان دراسعاف الراغبین نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به دخترش فاطمهعليها‌السلام فرمود:یا فاطمة، انّ اللّه یغضب لغضبک و یرضی لرضاک (۱) .

و محمد بن اسماعیل بخاری درصحیح (۱۱) در بابمناقب قرابه رسول اللّه از مسور بن مخرمه نقل نموده که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: فاطمه بضعه منّی فمن اغضبها فقد اغضبنی (۱۲) .

از این قبیل اخبار در کتب معتبره خودتان مانندصحیحین بخاری و مسلم(۱۳) وسنن ابی داود (۱۴) و ترمذی(۱۵) ومسند (۱۶) امام احمد بن حنبل وصواعق (۱۷) ابن حجر و

____________________

۱- اصابة، ج۸، ص۲۶۵. ۲- مسند ابو یعلی، ج۱۳، ص۱۳۴.

۳- المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۰۵. ۴- مستدرک، ج۳، ص۱۵۹.

۵- فضائل الصحابه، ص۷۸. ۶- تاریخ دمشق، ج۳، ص۱۵۶.

۷- تذکرة الخواص، ص۲۷۹. ۸- ذخائر العقبی، ص۳۷.

۹- صواعق الخواص، ص۱۹۰.

۱۰- ای فاطمهعليها‌السلام بدرستی که خداوند غضب می کند بغضب تو و راضی می شود برضای تو.

۱۱- صحیح بخاری، ج۵، ص۲۸.

۱۲- فاطمه پاره تن من است پس کسی که او را به غضب آورد، مرا بغضب آورده.

۱۳- صحیح مسلم، ج۴، ص۱۹۰، ۹۳.

۱۴- سنن ابی داوود، ج۱، ص۱۹۰، ۹۳.

۱۵- سنن ترمذی، ج۵، ص۳۶۰.

۱۶- مسند احمد، ج۴، ص۵.

۱۷- صواعق المحرقه، ص۱۹۰، باب ۱۱، فصل سوم.

۱۶۱

ینابیع المودة (۱) شیخ سلیمان بلخی حنفی و دیگران در فضائل فاطمهعليها‌السلام بسیار رسیده است. چگونه این اخبار را جمع می کنید با آن اخباری که فاطمهعليها‌السلام از آنها غضبناک و ناراضی از دنیا رفت؟

شیخ : این اخبار صحیح است، ولی درباره علی -کرم اللّه وجهه- رسیده که چون خواست دختر ابی جهل را به عقد ازدواج گیرد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر او غضبناک شد، فرمود: ((هر کس فاطمهعليها‌السلام را بیازارد مرا آزار داده و کسی که مرا آزار دهد، مغضوب خداست)) و مرادش علیعليها‌السلام بوده است!!!

جواب از خطبه نمودن علیعليه‌السلام دختر ابی جهل را

داعی : فرق بین انسان و انواع حیوانات بسیار است؛ از جمله امتیازات کامله ای که انسان بر حیوانات دارد به دو قوه قویه ایست که در مغز سر و نخاع او قرار داده شده است: یکی عقل و خرد و دیگری فکر است؛ یعنی آن آدمی بر حیوان برتری دارد که در جمیع شئون زندگی تحت راهنمائی فکر و عقل باشد؛ به این معنا که هرچه شنید، فوری مورد قبول قرار ندهد، بلکه ببرد در کارخانه فکر و عقل حلاّجی کند؛ اگر عقل او را پذیرفت، بپذیرد و الاّ رد نماید. لذا در قرآن مجید فرماید:( فَبَشِّرْ عِبٰادِ اَلَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولٰئِکَ اَلَّذِینَ هَدٰاهُمُ اللّٰهُ وَ أُولٰئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبٰابِ ) (۲) .

یک خبری را گذشتگان شما نقل نمودند، بدون آنکه در دستگاه با عظمت عقل، جرح و تعدیلش کنند. امشب هم شما روی عادت و تبعیت صرفه از گذشته گان، این جملات را می گویید، بدون تفکر و تعقل! اینک مجبورم مختصرا جوابی عرض کنم.

اولاً علمای خودتان تصدیق نموده اند (چنانچه قبلاً عرض شد) که علیعليه‌السلام مشمول آیه تطهیر است طهارت ذاتی دارد؛ یعنی از هر رجس و کثافت و لهو و

____________________

۱- ینابیع المودة، ج۲، باب۵۵.

۲- بشارت ده (ای رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به حق) آن بندگانی که چون سخن بشنوند، پیروی کنند نیکوتر آن را. آنان هستند که خدا آنها را به لطف خاص خود هدایت فرموده و هم آنان به حقیقت، خردمندان عالم اند. آیه ۱۷-۱۸ سوره ۳۹ (زمر).

۱۶۲

لعب و اخلاق رذیله منزّه و مبرّا می باشد.

و دیگر آنکه در آیه مباهله خداوند او را به منزله نفس پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خوانده که لیله ماضیه مفصلاً در این باب بحث نمودیم. از طرف دیگر، باب علم رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است که بخوبی از قرآن و احکام و دساتیر آن خبر داشته و می دانسته که خداوند در آیه ۵۳ سوره ۳۳ (احزاب) فرموده:( وَ مٰا کٰانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّٰهِ ) (۱) .

چگونه ممکن است عقل باور کند آن حضرت عملی کند که بواسطه افعال و گفتار او رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آزرده خاطر و غضبناک گردد و چگونه عقل باور کند که مجسمه خلق عظیم، غضب کند بر کسی که محبوب خداست؟ آن هم در یک امر مباحی که خدا در قرآن مجید در آن امر تبعیضی قائل نشده و امر نکاح بحکم آیه ۳ سوره ۴ (نساء)( فَانْکِحُوا مٰا طٰابَ لَکُمْ مِنَ النِّسٰاءِ مَثْنیٰ وَ ثُلاٰثَ وَ رُبٰاعَ ) ،(۲) عمومیت دارد بین انبیا و اوصیا و جمیع امت. و اگر بر فرض امیر المؤمنینعليه‌السلام چنین خیالی می کرد، بر او جایز بود شرعاً و رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای یک امر مباحی هرگز غضب نمی نمود و چنین کلماتی نمی فرمود(۳) .

پس هر انسان عاقل، بعد از تفکر و تحقیق می فهمد که این حدیث از موضوعات امویها می باشد که اکابر علمای خودتان هم اعتراف به این معنا دارند.

بیان ابی جعفر اسکافی راجع به جعل اخبار زمان معاویه

چنانچه ابن ابی الحدید معتزلی درشرح نهج البلاغه (۴) از شیخ و استاد خودش ابی جعفر اسکافی بغدادی در این باب بیانی دارد و گوید:

معاویة بن ابی سفیان جمعی از صحابه و تابعین را معین نموده بود که جعل اخبار قبیحه درباره علیعليه‌السلام بنمایند و آن حضرت را مورد طعن و مذمت قرار دهند تا مردم از آن بزرگوار بیزاری جویند.

____________________

۱- و نباید هرگز رسول اللّه را (در حیات) و بعد از (وفات) بیازارید.

۲- به نکاح خود از زنان آرید آن کس را که شما را نیکو و مناسب با عدالت است دو یا سه یا چهار.

۳- گرچه از اخبار شیعه استفاده می شود که بر امیر المؤمنینعليه‌السلام جایز نبوده در حیاه حضرت زهراعليه‌السلام زنی دیگر اختیار نماید، لکن ذکر این موضوع مناسب با مجلس مناظره نبوده.

۴- شرح نهج البلاغة، ج۴، ص۲۸۵-۲۸۶.

۱۶۳

از جمله آنها ابو هریره و عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه و از تابعین عروة بن زبیر و ببعض از آن اخبار مجعوله هم اشاره نموده تا می رسد به نام ابو هریره گوید: ابو هریره کسیست که روایت نموده حدیثی را که معنای آن اینست که علیعليه‌السلام خواستگاری نمود دختر ابی جهل را در حیات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، آن حضرت بر او سخط و غضب نمود و بالای منبر فرمود: جمع بین دوست خدا و دشمن خدا نمی شود؛ فاطمهعليه‌السلام پاره تن من است، کسی که او را اذیت نماید، مرا اذیت نموده. کسی که می خواهد دختر ابی جهل را بگیرد باید از دختر من دوری نماید!!

آنگاه ابو جعفر اسکافی گوید:و الحدیث مشهور من روایه الکرابیسی ؛ یعنی این حدیث مشهور است به روایت کرابیسی به این معنی که هر روایت بی اساسی را کرابیسی می خوانند.

و ابن ابی الحدید گوید: «این حدیث درصحیحین بخاری(۱) و مسلم(۲) از مسور بن محزمة الزهر روایت شده» و سید مرتضی علم الهدی (که از اکابر مفاخر محققین علمای شیعه می باشد) در کتابتنزیه الانبیاء و الائمه گوید:

«این روایت از حسین کرابیسی رسیده و او مشهور است به انحراف از اهل بیت طهارتعليهم‌السلام و از نواصب و دشمنان بزرگ آن خاندان جلیل بوده است و روایت او مورد قبول نمی باشد.»

زیرا بنابر اخبار متکاثره ای که در کتب معتبره خودتان رسیده، مبغض علیعليه‌السلام منافق است. منافق بحکم قرآن مجید اهل آتش می باشد. پس روایت او مردود است.

به علاوه اخبار در مذمت ایذا کنندگان به فاطمهعليها‌السلام فقط اختصاص به نقل از کرابیسی یا ابو هریره در خطبه ساختگی دختر ابی جهل نمی باشد، بلکه اخبار بسیاری در این موضوع وارد است.

از جمله خواجه پارسای بخاری درفصل الخطاب و امام احمد بن حنبل در

____________________

۱- صحیح بخاری، ج۴، ص۴۷، باب الدعاء النبی.

۲- صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۲، باب فضایل حضرت فاطمهعليها‌السلام .

۱۶۴

مسند (۱) و میر سید علی همدانی شافعی در مودّت سیزدهم ازمودة القربی (۲) حدیثی از سلمان محمّدی نقل می نماید که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:حبّ فاطمة ینفع فی مائة من المواطن ایسر تلک المواطن الموت و القبر و المیزان و الصراط و الحساب؛ فمن رضیت عنه ابنتی فاطمة رضیت عنه و من رضیت عنه رضی اللّه عنه و من غضبت علیه ابنتی فاطمة غضبت علیه. و من غضبت علیه غضب اللّه علیه ویل لمن یظلمها و یظلم بعلها علیّاً و ویل لمن یظلم ذرّیتهما و شیعتهما! (۳) .

برای شاهد و نمونه کافیست همین مقدار از اخبار که ذکر شد. اینک آقایان محترم بفرمائید این اخبار صحیحه که در کتب معتبره فریقین بسیار است، با اخباری که قبلاً عرض کردم که اکابر علمای خودتان مانند بخاری و مسلم و دیگران آورده اند که فاطمهعليها‌السلام بر ابی بکر و عمر غضبناک و ناراضی بود تا از دنیا رفت، چگونه باید جمع کرد.

حافظ : این اخبار صحیح است و در کتب معتبره ما بسیار و مفصل تر روایت شده.

اولاً راجع بحدیث کرابیسی راجع بخواستگاری علی کرم اللّه وجهه دختر ابی جهل را، عقده ای بود در دل من و نمی توانستم باور کنم؛ ولی خیلی ممنون شدم که امشب حلّ معمّا فرمودید.

اشکال در اینکه غضب فاطمهعليها‌السلام دینی نبوده و جواب آن

ثانیاً مراد از غضب در این اخبار غضب دینی است نه غضب عادتی و این

____________________

۱- مسند احمد، ج۲، ص۳۰۲ و ۳۰۸.

۲- مودة القربی، ص۳۵.

۳- دوستی فاطمهعليها‌السلام نفع و فایده می بخشد در صد موضع و مکان که آسان ترین آنها مرگ است و قبر و میزان و صراط و حساب. پس کسی که راضی باشد دختر من فاطمهعليها‌السلام از او، من از او راضی هستم و کسی که من از او راضی باشم، خدا از او راضی می باشد و کسیرا که فاطمهعليها‌السلام بر او غضب نماید، من بر او غضبناک می باشم و بر هر کس من غضبناک باشم، خداوند بر او غضبناک است. وای بر آن کس که ظلم کند به فاطمهعليها‌السلام و وای بر کسی که ظلم کند بر شوهر و همسرش عنی و وای بر کسی که ظلم کند بر ذریه و شیعیان علی و فاطمهعليهما‌السلام .

۱۶۵

غضب فاطمه -رضی اللّه عنها- بر ابی بکر و عمر -رضی اللّه عنهما- که در تمام کتب صحیحه ما رسیده، غضب دینی نبوده؛ یعنی برای یک عمل خلاف مقررات دینی فاطمه -رضی اللّه عنها- بر شیخین -رضی اللّه عنهما- غضب ننموده! و البته هر کس فاطمهعليها‌السلام را به غضب دینی بیاورد، قطعاً مغضوب غضب خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خواهد بود. ولی این غضب فاطمه -رضی اللّه عنها- یک نوع تغییر حالتی بوده است که هر انسان حسّاسی وقتی به هدف و مقصد خود نرسید، در او پیدا می شود.

چون فاطمه -رضی اللّه عنها- در خواست فدک نمود و خلیفه موافقت بردّ فدک ننمود، بالطبع متأثر شد و آن ساعت غضبناک گردیده، ولی بعداً همین غضب معمولی هم از دلش بیرون رفت و راضی شد بحکم خلیفه و دلیل بر رضایت آن بی بی مجلّله همانا سکوت آنها بوده است!!

و حتّی علی -کرم اللّه وجهه- وقتی هم به خلافت رسید، با قدرت و نفوذی که داشت فدک را ضبط ننمود و این خود دلیل قاطعی است که بحکم خلفاء قبل راضی بوده است!!

داعی : مطالبی فرمودید که هر یک جواب مفصل دارد. چون از وقت هر شب خیلی گذشته است، و لو کسالتی در آقایان محترم نمی بینم، ولی خوب است موافقت فرمایید جواب ها بماند برای فردا شب.

(تمام اهل مجلس بصدا در آمدند و گفتند: هرگز موافقت نداریم، چون بجای حسّاس رسیده ایم. تا نتیجه این مطلب بزرگ معلوم نشود، نمی رویم).

داعی : اطاعت می نمایم، ولی از جواب مفصل به اقتضای وقت صرف نظر می نمایم، فقط به مختصری می پردازم.

قلب و جوارح فاطمهعليها‌السلام مملوّ از ایمان بود

اولاً اینکه فرمودید: غضب فاطمه صدّیقهعليها‌السلام غضب دینی نبوده بلکه هوایی بوده، اشتباه نمودید و بدون تفکر و تحقیق و تأمل فرمودید؛ برای آنکه در دستورات اخلاقی طبق آیات قرآنی و اخباری که از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسیده، مؤمن کامل هرگز چنین غضبی نمی نماید تا چه رسد بفاطمه ممجّده به آیه تطهیر و آیه مباهله و سوره هل اتی.

۱۶۶

و در کتب معتبره ما و شما بسیار رسیده که فاطمهعليها‌السلام به مقام کمال ایمان رسیده و مخصوصاً رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:ان ابنتی فاطمة ملأ اللّه قلبها و جوارحها ایمانا الی مشاشها (۱) .

غضب فاطمةعليها‌السلام دینی بوده

هرگز هیچ مؤمن و مؤمنه ای که علامت ایمانشان تسلیم به اوامر حق است، چنین عملی را نمی نماید که وقتی حاکمی حکم به حق کند، یعنی حکم خدا را جاری نماید، بر او غضب نماید آن هم غضبی که با حقد و کینه توأم باشد و بر آن غضب باقی بماند تا دم مرگ؛ حتی وصیت نماید نگذارید احدی از آن حکم کنندگان بناحق بر جنازه من نماز گذارند.

اولاً فاطمه ایعليها‌السلام که خداوند حکم به طهارت او می نماید، هرگز ادعای دروغ نمی نماید که حاکم حکم، علیه او بنماید.

ثانیاً اگر غضب بی بی فقط تغییر حالت بود، بایستی زود زایل شود، مخصوصاً بعد از عذر خواهی که از او نمودند، بایستی از دلش بیرون برود؛ چون که پیغمبر فرموده است:المؤمن لیس بحقود . یکی از صفات و علائم مؤمن آنست که حقد و کینه روی عادت و هوای نفس در دل نداشته باشد و نیز در خبر دارد که می فرماید: «مؤمن اگر گرفتار خطایی گردد، بیش از سه روز عداوت مؤمن را در دل نگاه نمی دارد» تا چه رسد به فاطمه صدّیقه طاهره ممجّده به آیه تطهیر که سرا پا غرق در ایمان بوده و از هر نوع ارجاس و کثافات اخلاق رذیله، بشهادت خداوند متعال، پاک و مبرّا بوده هرگز حقود و کینه ور نبوده است.

و از طرفی هم، اتفاق فریقین است که فاطمهعليها‌السلام با حالت غضب و نارضایتی از ابی بکر و عمر از دنیا رفت. پس معلوم می شود که غضب بی بی دینی بوده که چون دید حکمی بر خلاف حکم خدا و پدر بزرگوارش خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صادر شده، لذا غضب نمود بغضب دینی و این همان غضب است که موجب غضب خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.

____________________

۱- خداوند متعال پر کرده است قلب و جوارح فاطمهعليها‌السلام دختر مرا از ایمان تا استخوان بالای شانه های او. کنایه از اینکه فاطمهعليها‌السلام غرق در ایمان است.(دلائل الامامة، ص۱۳۹).

۱۶۷

سکوت فاطمهعليها‌السلام موجب رضا نبوده

ثالثاً فرمودید: سکوت فاطمهعليها‌السلام علامت رضای آن معصومه مظلومه بوده، ایضاً اشتباه فرمودید. هر سکوتی که موجب رضا نمی شود. بعضی مواقع از شدت قدرت ظالم، مظلوم مجبور به سکوت می شود تا حفظ آبروی خود را در مقابل هو و جنجال بنماید و حضرت بی بی مظلومه فاطمهعليها‌السلام راضی که نبوده، به علاوه ناراضی و غضبناک هم از دنیا رفت؛ چنانکه عرض کردم اقوال اکابر علمای خودتان مخصوصاً دو عالم بزرگ موثق شما بخاری و مسلم که نوشتند:فغضبت فاطمة علی ابی بکر فهاجرته و لم تتکلمه حتّی توفّیت (۱) .

علیعليها‌السلام در دوره خلافت آزادی در عمل نداشته

رابعاً فرمودید که چون علیعليه‌السلام در دوره تصدی خلافت (ظاهری) فدک را تصرف نکرد و به بچه های فاطمهعليها‌السلام نداد، علامت رضا به حکم بوده، بازهم اشتباه فرمودید؛ چه آنکه آن بزرگوار در دوره خلافت، آزادی در عمل نداشته تا اقدام بهر کاری که می خواست بکند و یا حکم به حقی کند یا بدعتی را از میان بردارد. به مجردی که اقدام به امری می نمود، فریادها بلند می شد. اگر آن حضرت فدک را به اولادهای فاطمهعليها‌السلام بر می گرداند، قطعاً فرصت به دست مخالفین، مخصوصاً معاویه و اتباعش افتاده، گفتارهای قبلی را که گفتند، علیعليها‌السلام برای خود جرّ نفع می نماید، ثابت نموده و خود را تقویت می کردند که علیعليها‌السلام بر خلاف طریقه ابی بکر و عمر رفتار نموده.

علاوه، صدور چنین حکمی از آن حضرت مستلزم قدرت و آزادی در عمل بوده و حال آنکه برای آن حضرت چنین نیرو و قدرتی نگذارده بودند که بر خلاف گفته و کرده سابقین خود بتواند رفتار نماید؛ چنانچه در قضیه منبر و نماز تراویح معلوم شد. چون قبل از آن حضرت خلفای قبلی منبر را از محلّی که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گذارده بود، برداشتند و جای او را عوض کردند، وقتی آن حضرت

____________________

۱- غضب کرد فاطمهعليها‌السلام بر ابی بکر و از او دوری نمود و با او حرف نزد تا وفات نمود.(صحیح بخاری، ج۵، ص۸۲- صحیح مسلم، ج۵، ص۱۵۳).

۱۶۸

به مقام خلافت ظاهری مستقر شد، خواست منبر را بجای اوّلی که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گذارده بود، برگرداند، فریاد مردم برخاست و زیر بار نرفتند که بر خلاف سیره شیخین عمل شود، و لو مطابق عمل رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود!

و همچنین مردم را از نماز تراویح بجماعت منع نمود، باز فریادها بلند شد که علیعليه‌السلام می خواهد بر خلاف حکم خلیفه عمر رفتار نماید.

نواب : قبله صاحب! نماز تراویح چه بوده که علی -کرّم اللّه وجهه- مردم را از جماعت آن منع نمود؟

در نماز تراویح

داعی : تراویح در لغت جمع ترویحه، در أصل اسم برای جلسه می باشد، بعدها نامیده شده به جلسه و نشستن بعد از چهار رکعت نماز در شبهای ماه مبارک رمضان، برای استراحت مردم و بعدها نام چهار رکعت نماز مستحبی، در لیالی رمضان المبارک شد (یا نام بیست رکعت نماز مستحبی در تمام شبها).

بدیهی است در دیانت مقدسه اسلامیّه، فقط نمازهای فریضه و واجب را به جماعت می توانند بخوانند، ولی نمازهای مستحبّی ممنوع است؛ زیرا خود پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:انّ الصلاه باللیل فی شهر رمضان من النافله فی جماعه بدعه و صلاه الضحی معصیه الا فلا تجتمعوا شهر رمضان فی النافله و لا تصلّوا صلاه الضحی فانّ قلیلا من السنه خیر من کثیر من بدعه الا و انّ کلّ بدعه ضلاله و کل ضلاله سبیلها الی النار (۱) .

شبی عمر در دوره خلافت سال ۱۴ هجری، وارد مسجد شد، دید چراغها روشن و مردم جمعند، پرسید: چه خبر است؟ گفتند: مردم جمع شده اند برای نماز تطوع به جماعت، گفت:بدعة و نعمت البدعة ؛ این عمل بدعت است ولی نیکو بدعتی است!!

____________________

۱- (ای گروه مسلمانان) نماز نافله شبهای ماه رمضان بجماعت بدعت است و نماز ضحی بدعت و معصیت می باشد. مردم، نماز نافله شبهای ماه رمضان را بجماعت نخوانید و نیز نماز ضحی نخوانید. پس بدرستی که عمل کمی که مطابق با سنت پیغمبر باشد، بهتر است از عمل بسیاری که بدعت باشد؛ بدانید هر بدعتی ضلالت است و هر ضلالتی راهی است بسوی آتش جهنم.

۱۶۹

بخاری درصحیح (۱) از عبد الرحمن بن عبد القاری نقل می نماید که خلیفه چون دید مردم نماز را متفرق می خوانند گفت به جماعت نماز را بخوانند بهتر است، و امر کرد ابیّ بن کعب با آنها نماز را به جماعت گذارد، شب بعد که به مسجد آمد، دید مردم امر او را اجراء نموده و به جماعت می خوانند، گفت:نعمت البدعه هذه ؛ یعنی خوب بدعتی است این بدعت!!

از آن زمان این عمل معمول بود تا زمان خلافت مولانا امیر المؤمنینعليه‌السلام حضرت این عمل را منع نمود که چون در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم معمول نبوده، بلکه ممنوع بوده نبایستی عمل شود. تا زمانی که به کوفه تشریف آوردند، اهل کوفه از آن حضرت در خواست نمودند که امامی برای ایشان معین فرماید که نافله شبهای رمضان را به جماعت بخوانند. حضرت آنها را منع از آن عمل به جماعت نمود با وجودی که حضرت منع نمود، چون عادت کرده بودند، متنبه نشدند. همین که حضرت تشریف برد، جمع شدند یک نفر را از خودشان به امامت بر قرار نمودند که نماز را به جماعت بخوانند فوری خبر به حضرت رسید فرزند بزرگ خود حضرت امام حسنعليه‌السلام را طلبید فرمود: «تازیانه بردار و این جمعیت را منع نما از آنکه نماز نافله را بجماعت بخوانند!» چون مردم حال را بدان منوال دیدند، ناله و فریادشان بلند شد که ای وای علیعليه‌السلام آمده ما را از نماز منع می نماید!

با آنکه خود می دانستند زمان رسول خدا چنین نمازی معمول نبوده و در زمان عمر معمول شده، زیر فرمان و دستورات مولانا علیعليه‌السلام نرفتند، با اینکه مطابق دستور پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود!

پس چگونه آن حضرت می توانست فدک را باولادهای فاطمهعليه‌السلام بدهد؟ اگر این عمل را می کرد و می فرمود: ظلماً غصب شده، باید بوارث مظلومه بر گردد، فوری فریادها بلند می شد که علی بن أبی طالبعليه‌السلام مایل به دنیا است حق مسلمانان را به نفع اولادهای خود ضبط نموده، لذا ناچار صبر را کما فی السابق پیشه نمود. چون صاحب حق هم از دنیا رفته بود، احقاق حق را گذارد تا احقاق کننده حقوق خلایق، امام زمان مهدی آل محمّد -عجل اللّه تعالی فرجه- بیاید و حق آنها

____________________

۱- صحیح بخاری، ج۲، ص۲۵۲.

۱۷۰

را بگیرد.

پس سکوت آن حضرت هم دلیل بر رضای بحکم نبوده و اگر آن حضرت عملیات خلفای قبل از خود را در امر فدک حق می دانست، اوّلاً با آنها محاجّه نمی فرمود و ثانیاً درد دل و اظهار نارضایتی نمی کرد و خدای حکیم علی الاطلاق را حکم قرار نمی داد؛ چنانچه درنهج البلاغه است، ضمن نامه ای بعثمان بن حنیف انصاری که عامل آن حضرت و حکمران در بصره بود درد دل می کند می نویسد:

کانت فی ایدینا فدک من کلّ ما اظلته السماء فشحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرین و نعم الحکم اللّه(۱) .

و اما اینکه فرمودید: فاطمه مظلومهعليه‌السلام در آخر عمر راضی شد و از آنها گذشت، بازهم خیلی اشتباه فرمودید؛ چه آنکه چنین امری هرگز صورت وقوع پیدا نکرد؛ چنانچه در اخباری که قبلاً عرض شد، ثابت نمودیم که آن بی بی مظلومهعليه‌السلام تا دم مرگ بحال نارضایتی و غضب باقی بود.

عیادت ابی بکر و عمر از فاطمهعليه‌السلام

اینک هم برای خاتمه عرضم، خبر دیگری برای اثبات مطلب بعرضتان می رسانم که ابو محمد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری، متوفای سال ۲۷۶ هجری درتاریخ الخلفاء الراشدین معروف بهالامامة و السیاسة (۲) و دیگران از علمای شما از قبیل ابن ابی الحدید(۳) و غیره در کتب معتبره خود نقل نموده اند که:قال عمر لأبی بکر انطلق بنا الی فاطمه فانّا قد اغضبناها ؛ یعنی عمر به ابی بکر گفت: «بیا با من برویم به سوی فاطمهعليه‌السلام ، زیرا که ما او را به غضب آورده ایم!» (و در بعض اخبار است که ابی بکر بعمر گفت با من بیا برویم و ظاهرا این صحیح است). خلاصه با هم رفتند درب

____________________

۱- از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده است، (از مال دنیا) فدک در دست ما بود که گروهی (خلفاء قبل) بر آن بخل ورزیدند (و از دست ما گرفتند) و دیگران (فاطمهعليه‌السلام و اولادهایش) بخشش نموده از آن گذشتند و خداوند نیکو حکم و داوری است (که بین حق و باطل حکم خواهد نمود).

۲- الامامة و السیاسیة، ج۱، ص۲۰.

۳- شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۳۴۸.

۱۷۱

منزل فاطمه مظلومه، بی بی اجازه ملاقات نداد؛ علیعليه‌السلام را واسطه قرار دادند، بی بی در جواب علیعليه‌السلام سکوت اختیار کرد. آن حضرت به همین مقدار اکتفا کرده اجازه ورود داد وارد شدند سلام کردند. بی بی مظلومهعليه‌السلام رو به دیوار کرد. ابی بکر گفت:

«ای حبیبه رسول خدا، به خدا قسم خویشی رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را دوست تر دارم از خویشی خودم و ترا از دخترم عایشه بیشتر دوست می دارم! ای کاش بعد از رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مرده بودم! من قدر و شرف و فضل تو را از همه بهتر می دانم و اگر تو را از حق ارث منع کردم، از جانب آن حضرت بوده که خودم شنیدم فرمود : نورّث ما ترکنا فهو صدقه.»

حضرت فاطمهعليه‌السلام به امیر المؤمنینعليه‌السلام فرمود: «من حدیثی از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیادشان می آورم. شما را به خدا قسم آیا نشنیدید از آن حضرت که فرمود:رضا فاطمه من رضای و سخط فاطمه من سخطی فمن احبّ فاطمه ابنتی فقد احبّنی و من ارضی فاطمه فقد ارضانی و من اسخط فاطمه فقد اسخطنی ؟»(۱) .

قالا نعم سمعناه من رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؛ گفتند: بلی شنیدیم از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این کلمات را. آنگاه بی بی مظلومهعليها‌السلام فرمودند:فانّی اشهد اللّه و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی و لئن لقیت النبی لاشکونّکما الیه (۲) .

ابی بکر از کلمات و بیانات بی بی دلتنگ و گریان شد و گفت: «به خدا پناه می برم از سخط تو و سخط آن حضرت!» آنگاه فاطمهعليه‌السلام با ناله فرمود:و اللّه لادعون الله علیک فی کلّ صلاة اصلّیها ثم خرج باکیا ؛ یعنی به خدا قسم در هر نمازی بر تو نفرین می نمایم! ابی بکر از شنیدن این کلمات با چشم گریان بیرون رفت. مردم اطرافش را گرفتند، دلداریش می دادند، گفت: «وای بر شما! همه خوش حال بخانه های خود پهلوی عیالاتتان می روید، مرا واگذارید.لا حاجه فی بیعتکم، اقیلونی بیعتی ؛ هیچ

____________________

۱- رضای فاطمهعليها‌السلام رضای من است و سخط فاطمهعليها‌السلام از سخط من است. پس هر کس دوست بدارد دختر من فاطمهعليها‌السلام را، مرا دوست داشته و هر کس راضی بدارد فاطمهعليها‌السلام را مرا راضی داشته و هر کس بخشم آورد فاطمهعليها‌السلام را بتحقیق مرا بخشم آورده.

۲- خدا و ملائکه را شاهد و گواه می گیرم، شما دو نفر رضای خاطر مرا فراهم ننمودید، بلکه مرا بخشم آوردید. اگر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ملاقات نمودم شکایت شما دو نفر را خواهم نمود.(الامامة و السیاسیة، ج۱، ص۳۱).

۱۷۲

احتیاجی به بیعت شما ندارم. مرا واگذارید؛ به خدا قسم میل ندارم بیعت من بر گردن مسلمانی باشد بعد از آنچه دیدم و شنیدم از فاطمهعليه‌السلام ! انتهی.

پس از این قبیل اخباری که اکابر علمای خودتان نوشته اند، معلوم می آید که فاطمه مظلومهعليها‌السلام از ابی بکر و عمر تا دم مرگ غضبناک و ناراضی بود و با دل پرغصه از دنیا رفت و ابداً رضایت از آنها پیدا ننمود!

فاطمه را شب دفن نمودند

بالاترین دلیل بر غم و غصّه بی بی مظلومهعليها‌السلام و نارضایتی او از وضیع و شریف امت، آن است که به همسر خود مولانا امیر المؤمنین علیعليه‌السلام وصیت نمود:و ما تشهد احد جنازتی من هؤلاء الذین ظلمونی و اخذوا حقّی فانّهم عدوّی و عدوّ رسول اللّه و لا تترک ان یصلّی علیّ احد منهم و لا من اتباعهم و ادفنّی فی اللیل اذا اوهنت العیون و نامت الابصار (۱) .

چنانچه بخاری درصحیح (۲) گوید:

وصیت فاطمهعليها‌السلام را علیعليه‌السلام عملی نمود و شبانه او را دفن نمود. هرچند تفحص کردند و جستند، نیافتند که در کجا فاطمهعليه‌السلام را دفن نمودند.

دردهای دل فاطمه تا قیامت تأثرآور است

بالاتفاق این مطلب ثابت است که فاطمه طاهرهعليها‌السلام را حسب الوصیه خودش شبانه دفن نمودند.

آقایان محترم، شما را به خدا انصاف دهید! پیغمبری که برای سعادت و عظمت امت آن همه زحمات طاقت فرسا بکشد و هستی حیات خود را در راه خوشی و راحتی این امت بکار برد، وقت مردن یک دختر از خود بیادگار بگذارد و آن همه سفارشات هم لیلاً و نهاراً سراً و جهراً بنماید که در کتب معتبره اکابر

____________________

۱- نباید احدی از این مردمانی که بمن ظلم نمودند و حق مرا گرفتند بر جنازه من حاضر شوند؛ زیرا که آنها دشمن من و دشمن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هستند و نگذار احدی از این جماعت و نه از اتباع آنها بر من نماز بگذارند و همین که شب شد و دیده ها بخواب رفت مرا دفن بنما.

۲- صحیح بخاری، ج۴، ص۴۲.

۱۷۳

علمای خودتان هم پر است که فرموده: «فاطمه پاره تن من است؛ ودیعه و امانت من است؛ مانند من از او نگهداری کنید کاری نکنید که از شما ناراضی بشود که اگر او از شما ناراضی شد، من از شما ناراضی خواهم بود»، که میر سید علی همدانی فقیه شافعی درمودة القربی (۱) گوید که پیغمبر خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «من محاکمه سخت می کنم روز قیامت با کسانی که فاطمهعليها‌السلام را آزار نمایند. رضای فاطمهعليها‌السلام رضای من است و غضب فاطمهعليها‌السلام غضب من است. وای بر آن کسی که من از او ناراضی و غضبناک باشم!»

آنگاه این امت هیچ اعتنایی به دستورات و توصیه و سفارشات آن حضرت ننمایند بقدری او را اذیت نمایند و حق ثابت او را ببرند و چنان غصه دار بشود که در عین شباب و ناکامی بنالد و بگوید:

صبّت علیّ مصائب لو انّها

صبّت علی الایّام صرن لیالیا

از فشار مصائب و غم و غصه و اندوه، آن بی بی مظلومه ناکام، عزیز کرده و محبوب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از درگاه حق تعالی پیوسته تقاضای مرگ می نمود که،اللّهم عجّل وفاتی سریعا ، عاقبت هم وصیت کند جنازه مرا شبانه بخاک بسپارید و احدی از مخالفین مرا نگذارید بر جنازه من حاضر شود و نماز بر من بگذارد.

آقایان محترم! منصفانه قضاوت کنید آیا این قضایا از رضای فاطمه مظلومهعليها‌السلام بوده یا از شدت غیظ و غضب آن بی بی مظلومهعليها‌السلام . آنگاه جمع بین اخبار نموده حقیقت را آشکارا مشاهده نمایید.

اندکی پیش تو گفتم غم دل ترسیدم

که دل آزرده شوی ورنه سخن بسیار است

(در این بیانات، همگی اهل مجلس گریان بودیم. مخصوصاً جناب حافظ که سر بزیر افکنده و پیوسته قطرات اشک بر دامنش جاری و به کلمات استرجاع و استغفار مشغول و از آن شب ببعد دیگر به سخن نیامد. معلوم بود

____________________

۱- مودة القربی، ص۳۵.

۲- آن قدر مصیبت بر من ریخته شده که اگر بر روزها ریخته می شد، تمام شب تار می گردید.(فصول المهمه، ج۱، ص۶۷۲).

۱۷۴

بسیار متأثر گردیده و دلایل منطقی ما ایشان را که عالمی منصف بودند، منقلب نمود که منعاً با قبول تشیّع در شب، آخر از ما جدا شدند. قریب ربع ساعت مجلس حالت سکوت و بهت و حزن و اندوه به خود گرفت. چای آوردند، احدی نخورد. سه ساعت بعد از نیمه شب مقارن اذان صبح مجلس خاتمه پیدا نمود.)

۱۷۵
۱۷۶

جلسه نهم

لیله شنبه ۲ شعبان المعظم ۴۵

۱۷۷

جلسه نهم

لیله شنبه ۲ شعبان المعظم ۴۵

(اوّل غروب چند نفر از آقایان بنام نوّاب عبد القیّوم خان، غلام امامین مولا عبد الاحد غلام حیدر خان، سید احمد علی شاه. آمدند پس از تعارفات مرسومه گفتند: در تمام این شبها مخصوصاً شب گذشته حق بر ما کاملاً آشکار شد و آنچه باید بر ما کشف شود شد. چون ما مردمان لجوج و عنود نیستیم حبّ مسند و مقام هم نداریم، فقط عمری بی خبر تحت تأثیر عادت بیراهه می رفتیم، حالا که حق آشکار شد، شرط انصاف نیست که باز تحت تأثیر عادت بمانیم. لذا تصمیم گرفته ایم امشب در حضور همه آقایان حضّار مجلس از طریقه آنها علنی تبرّی جوییم (چنانچه شب آخر تبرّی) جستند و رسماً اظهار تشیّع نمودند.

بعد از قدری استمالت، از آقایان تمنا نمودم تا مادامی که جلسات مناظره برقرار است ساکت و گوش باشند و از ابراز عقیده خودداری نمایند و منتظر باشند که آخر نتایج این جلسات به کجا انجامد. گفتند: نه تنها ما بلکه بر عده بسیاری از مردمان پاک دل در أثر خواندن جرائد و مجلاّت و مطالعه مناظرات و دلایل طرفین، مطلب بارز و حقیقت آشکار گردید و اظهار تشیّع نمودند. منتهی خجالت و گرفتاری های میان مردم مانع است شرفیاب حضور گردند و بعض از آنها بواسطه احتیاجات و ناچار بودن از زندگی و معاشرت با اهل این شهر، مجبورند از تظاهر خودداری نمایند.

بعد از ادای فریضه اول مغرب، آقایان عموماً تشریف آوردند و پذیرایی کامل شد و مجلس که منعقد گردید، طرف صحبت ما رسماً جناب شیخ عبد السّلام شدند. چون جناب حافظ از بیانات شب قبل بسیار متألم و مستمع گفتار طرفین بودند).

شیخ : جناب صاحب! در این جلسات که ما بفیض ملاقات شما مستفیض

۱۷۸

هستیم، علاوه بر علم و منطق زیبا، حسن اخلاق و رفتار و أدب عالی جناب، شما همه را مجذوب نموده، اگر دشمنی هم در مقابل شما قرار گیرد، سر تسلیم فرود آورد، چه رسد به دوستان. شما در همه جا از اعمال و افعال جماعت گله می کنید. ولی توجهی به افعال و اعمال شیعیان نمی نمایید، بلکه پیوسته از آنها دفاع می نمایید، در حالتی که أعمال قبیحه و شنیعه شیعیان بقدری فاسد است که قابل اصلاح نمی باشد.

داعی : عادت داعی دفاع از حق است، هرکجا باشد؛ چه آنکه از وصایای مولای ما امیر المؤمنینعليه‌السلام به فرزندان خود مخصوصاً حسنینعليهما‌السلام است که می فرماید:قولا للحق و اعملا للآخره کونا للظّالم خصما و للمظلوم عونا (۱) .

اگر گله از مخالفین خود و یا دفاعی از شیعیان نموده ام، روی حق بوده؛ آنچه داعی گله نمودم، با دلایل عقل و نقل و منطق ثابت نمودم. اینک بر شما است ثابت نمایید که اعمال قبیحه شیعیان کدام است که مورد مذمّت و انتقاد شما بقسمی قرار گرفته که قابل اصلاح نمی باشد؟

اشکال به شیعیان که به عایشه نسبت خبث و فحش می دهند و جواب آن

شیخ : بزرگترین عمل قبیحی که از شیعیان صادر می گردد و مورد تقبیح عقل و نقل است، بعض امور شنیعه و فحاشی است که نسبت می دهند به امّ المؤمنین عایشه -رضی اللّه عنها- و حال آنکه مسلّم است شرف فراش رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را یافته و همسر محبوبه آن حضرت بوده و هیچ ملاحظه نمی کنند که نسبت خبث و فحش و قذف به عایشه دادن به کجا منتهی می شود. نخوانده اند سوره نور را که خداوند می فرماید:( اَلْخَبِیثٰاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثٰاتِ وَ الطَّیِّبٰاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبٰاتِ أُولٰئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمّٰا یَقُولُونَ ) (۲) .

____________________

۱- کلام به حق گویید و عمل برای آخرت نمایید؛ با ظالم دشمنی نمائید و مظلوم را یاری کنید.(تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۲).

۲- زنان بدکار ناپاک شایسته مردانی بدین وصفند و مردان زشتکار ناپاک نیز شایسته زنانی بدین وصفند و بالعکس زنان پاکیزه نیکو، لایق مردانی چنین و مردانی پاکیزه نیکو، لایق زنانی همین گونه اند و این پاکیزگان از سخنان بهتانی که ناپاکان درباره آنان گویند منزه اند. (سوره نور، آیه۲۶).

۱۷۹

داعی : اولاً آنچه درباره ام المؤمنین عایشه از فحش و قذف و خبث نسبت به شیعیان داده اید، دروغ محض و اشتباه بزرگ است - حاشا ثمّ حاشا! هرگز از طرف شیعیان حتی از شیعه عوام هم چنین امری واقع نشده و این فرموده شما تهمتی است واضح که برای تحریک اعصاب، قرنها می گذرد از حلقوم یک عدّه نواصب و خوارج بیرون آمده و آنچه خود می خواهند بگویند، بگردن شیعیان گذارده و از زبان آنها می گویند و بی چاره شیعیان را مورد اهانت ها قرار داده و عدّه ای هم بدون تحقیق، خلفاً عن سلف تهمت ها را قبول نموده و مورد اعتراض قرار می دهند، مانند جنابعالی که ایراد و خورده گیری می نمایید. شما اگر تمام کتب علمای شیعه را ورق بزنید، ابداً نخواهید دید که احدی نسبت خبث و فحش و قذف بام المؤمنین عایشه داده باشد و این ادعا کذب و تهمت محض است.

اشاره به قضیه افک و مبرا بودن عایشه از خبث و فحش و قذف

شما تفاسیر و کتب اخبار شیعه را مطالعه نمایید و ببینید در قضیه افک، چگونه از ام المؤمنین عایشه دفاع نموده اند، در صورتی که اگر شیعیان چنین عقایدی را داشتند، برای نسبت فحش و قذف و خبث دادن، بهترین محل جهت حمله بام المؤمنین عایشه موضوع افک است و حال آنکه این قبیل تهمت ها از حلقوم جماعتی از منافقین صحابه در عهد خود رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیرون آمده؛ مانند مسطح بن اثاثه و حسّان بن ثابت و عبد اللّه بن ابیّ و دیگران فلذا هفده آیه در قرآن مجید در برائت ذمّه عایشه و کذب منافقان نازل گردید.

برای استحضار خاطر شریف، عرض می کنم که عقیده ما شیعیان بر اینست که هر کس نسبت فحش و قذف بهر یک از زنان رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و لو عایشه و حفصه باشد بدهد، ملحد و کافر و ملعون است و خون و مالش حلال است؛ چه آنکه چنین نسبتی اهانت بزرگ به مقام مقدّس خود آن حضرت می باشد. علاوه بر اینها، شیعیان می دانند نسبت فحش و خبث و قذف به کافّه مسلمین حرام است، چه رسد بحرم رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و لو عایشه و حفصه باشند.

۱۸۰

زوجین در ممدوحیت و مذمومیت مماثل نیستند

ثانیاً معنای آیه شریفه که قرائت نمودید، آن قسم نیست که منظور داشته و تصور نموده اید که زوجین در ممدوحیّت و مذمومیّت من جمیع الجهات شریک و مماثل باشند؛ چنانچه اگر یکی از زوجین خوب و مؤمن و مستحق بهشت باشد، آن دیگری نیز چنین باشد و یا اگر یکی بد و فاسق و یا کافر مستحق آتش باشد، آن دیگری نیز مثل آن باشد.

و اگر امر چنین باشد که شما خیال کرده اید، این نقص به بسیاری از اشخاص برمی گردد که از جمله حضرت نوح شیخ الانبیاء و حضرت لوط -علی نبیّنا و آله وعليهما‌السلام - و زوجه های ایشان و آسیه و فرعون باشند، که در آیه 10 و 11 سوره 66 (تحریم) می فرماید:

( ضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کٰانَتٰا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبٰادِنٰا صٰالِحَیْنِ فَخٰانَتٰاهُمٰا فَلَمْ یُغْنِیٰا عَنْهُمٰا مِنَ اللّٰهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلاَ النّٰارَ مَعَ الدّٰاخِلِینَ وَ ضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قٰالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظّٰالِمِینَ ) .(1)

زن نوح و لوط به جهنم می روند و زن فرعون به بهشت می رود

صریحاً در این دو آیه شریفه می فهماند که زوجیّت برای طرفین مثمر ثمر و منتج نتیجه نیست؛ چنانچه زن نوح شیخ الانبیاءعليه‌السلام و زن لوط به واسطه خیانتی که به شوهرهای خود نمودند، زوجیّت و همسری آن دو پیغمبر بزرگ برای آنها نفعی نبخشید هر دو کافر مردند و بجهنم می روند که آخر آیه صراحت دارد:( وَ قِیلَ ادْخُلاَ النّٰارَ مَعَ الدّٰاخِلِینَ ) ؛ یعنی حکم شد آن دو زن را با دوزخیان به آتش افکنید!

____________________

1- خدای متعال برای کافران و منافقان زن نوح و زن لوط را مثال آورده که تحت فرمان دو بنده صالح ما بودند و با آنها (نفاق) و خیانت کردند و آن دو شخص (با وجود مقام نبوت) نتوانستند آنها را از قهر خدا برهانند و حکم شد آن دو زن را با دوزخیان بآتش درافکنید.

باز خدا برای مؤمنان (آسیه) زن فرعون را مثل آورده هنگامی که (از شوهر کافرش بیزاری جست) و عرض کرد: بار الها خانه ای برای من در بهشت بنا کن و مرا از شر فرعون کافر و کردارش و از قوم ستمکار نجات بخش!

۱۸۱

و بالعکس آسیه زن فرعون از زوج و همسرش فرعون کافر ضرری باو وارد نیاید؛ شوهرش بجهنم و خودش به بهشت می رود.

پس زوجیّت و همسری که شما سبب شرافت دانستید، حقیقت ندارد. البته زوجیّت و همسری وقتی مورد اثر است که من جمیع الجهات روحاً و خلقاً و سیرتاً مماثل هم باشند و الاّ کافر و مسلم و منافق و مؤمن از همسری با یکدیگر نفع و ضرری نمی بینند.

پس اگر شوهری مؤمن و همسر او فاسد شد، به همسرش بد گفت و مذمت اخلاق او را نمود، بشوهرش ضرری نخواهد رسید، و اگر مردم از اخلاق فاسده آن بدگویی نمایند به مقام شوهر مؤمنش اهانتی نخواهد شد.

شیخ : خیلی تعجب است در مختصر فاصله ای در بیانتان تناقض واضح شنیده شد!

داعی : نه در یک مجلس بلکه از اول عمر تا آخر امکان ندارد متناقض صحبت نمایم؛ زیرا امور دین و مذهب علمی و عقلانی است و نقشه مرتبی دارد که به دست ما داده اند. نظریّات شخصی در عقاید به کار نمی بریم، مانند عقاید فلاسفه و حکما نیست که پیوسته در تغییر باشد و هر یک فرضیّات شخصی به کار برده و نظریّات خود را اعمال کنند. افلاطون نظرش با استادش سقراط مطابقه نکند. نظریّات فیض و فیاض با استادشان صدر المتألّهین جور نیاید.

ولی تربیت شدگان مکتب انبیاء مخصوصاً تعالیم عالیه خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که به وسیله باب علمش امیر المؤمنین علیعليه‌السلام به ما رسید، متناقض نیست؛ ما هم متناقض نمی گوییم.

در پس پرده طوطی صفتم داشته اند

آنچه استاد ازل گفت همان می گویم

اگر جناب عالی مراجعه به جراید و مجلات نموده و در تمام بیانات و گفتارم در لیالی ماضیه دقت کنید، می بینید که از دساتیر و بیانات بزرگان دین رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه طاهرینعليهم‌السلام که پایه و اساس از قرآن مجید می گیرد، خارج نشده و نخواهم شد. نظریات شخصی خودم نبوده که گاهی فراموش شود یا نظریّه و فکرم عوض شود. آنچه تا به حال عرض کردم یا بعدها بنمایم استفاده از قرآن مجید و فرمایشات بزرگان بوده، لذا تناقض در کلمات و گفتارم راه ندارد. حالا خوب

۱۸۲

است بفرمایید ببینم جملاتی که به نظر شما تناقض آمده کدام بوده؟

شیخ : یک جا می فرمایید نسبت خبث و فحش به تمام آدمیان حرام است و الحال فرمودید: زنهای نوح و لوط به شوهرهای خود خیانت کردند. این دو جمله متناقض نیست! و آیا این گفتار شما زننده نیست که نسبت خبث و فحش و خیانت به همسرهای انبیا بدهید.

داعی : حتم دارم عمداً سهو می فرمایید و وقت مجلس را می گیرید و خودتان می دانید که مغالطه فرمودید، ولی از مثل شما عالم دانشمندی انتظار مغالطه کاری نداشتم. با اینکه خودتان معنای خیانت را در آیه شریفه می دانید و قطعاً طرفداری شما از همسرهای انبیا برای آن است که نکند توسعه یافته و بر خلاف مقصود شما کشف حقایق شود.

در چگونگی خیانت زنهای نوح و لوط

عجب است از شما خیانت را تعبیر به فحشا نمودید و حال آنکه بین فحشا و خیانت فرق بسیار است. زنان انبیا به کلّی از فحشا معرّا و مبرّا بوده اند؛ فقط صحبت در خیانت است.

اوّلاً همسر هر پیغمبری وقتی بر خلاف رفتار و گفتار و دستور آن پیغمبر عمل کند، البته خائن است.

ثانیاً دعاگو نگفتم خیانت کردند که شما مغلطه نموده، مورد اشکال قرار دادید. بلکه صریح آیه شریفه است که خداوند متعال فرموده:( فَخَانَتَاهُمَا ) و خیانت آنها خیانت فحشا نبوده زیرا که عرض کردم، زوجات انبیا عموماً از این نوع خیانت مبرا بودند، پس خیانت آنها بتمرّد أوامر و کفر و نفاق بوده است.

زن نوح پیغمبر مخالف با شوهر بود و به مردم بدگویی از حضرت نوح می نمود و می گفت: شوهر من دیوانه است. چون من همیشه با او هستم، از حالات او به خوبی مسبوقم. فریب او را نخورید.

و زن حضرت لوط قوم او را از مهمانان تازه وارد خبر می داد و اسرار خانه شوهر را بجبابره و دشمنان حضرت می رسانید و باعث فتنه و فساد می شد.

۱۸۳

معنای آیه شریفه

و اما معنای آیه شریفه سوره نور که شما استشهاد بر له خود نمودید، چنین است. بنا بر تحقیق مفسّرین، و از معصوم هم رسیده که زنان ناپاک برای مردان ناپاک شایسته و مردان ناپاک راغب بایشانند و زنان پاک لایق مردان پاک اند و مردان پاک بایشان مایلند و این معنی آیه اول همین سوره نور است که می فرماید:

( اَلزّٰانِی لاٰ یَنْکِحُ إِلاّٰ زٰانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَ الزّٰانِیَهُ لاٰ یَنْکِحُهٰا إِلاّٰ زٰانٍ أَوْ مُشْرِکٌ ) .(1) خلاصه آیه شریفه:( الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ ) ، ابداً مطابقت با مدّعای شما نمی نماید و آیه معنایی دارد که ربطی به هدف و مقصد شما ندارد.

اشاره به حالات عایشه

و امّا ام المؤمنین عایشه اگر مورد انتقاد قرار گرفته، نه از نظر حبّ و بغض به طرفی است، بلکه از جهت ندانسته کاریهای او بوده که در تمام دوره عمر آرام نبوده و پیوسته اعمالی از او صادر و ظاهر گردیده که از هیچ کدام از زوجات رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حتی حفصه دختر عمر هم مثل این اعمال صادر نشده. نقد و انتقادات جامعه شیعه در حدود انتقاداتی است که علمای خودتان نقل نموده اند که آن زن ناراحت، تاریخ زندگی خود را لکه دار نموده.

شیخ : خودتان انصاف دهید! آیا سزاوار است با بیاناتی که قبلاً نمودید، از مثل شما شخص شریف متینی، جملاتی ابراز شود که ام المؤمنین تاریخ خود را ملکوک نموده است.

داعی : زوجات رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به استثنای خدیجه ام المؤمنین همگی برای ما یکسانند امّ سلمه و سوده و عایشه و حفصه و میمونه و دیگران، همه امّهات المؤمنینند. وضع رفتار و افعال و اعمال عایشه او را از دیگر زنان ممتاز و تاریخ او را لکه دار نموده.

این کلام داعی نیست، بلکه اکابر علمای خودتان زندگانی او را ملکوک ضبط

____________________

1- مرد زناکار جز با زن زناکار و مشرک نکاح نمی کند و زن زانیه هم جز با مردانی زانی و مشرک نکاح نخواهد؛ یعنی این دو فرقه بهم متمایل می باشند.

۱۸۴

نموده اند. افعال نیک و بد هر کس زیر پرده نمی ماند. عاقبت آشکار می شود. منتها شماها روی حبّ و وداد، غمض عین نموده، مطابقه اخبار را ندیده گرفته، حمل به صحّت نموده، دفاع می نمائید.

ما همان می گوییم که علمای خودتان می گویند. خیلی عجب است اگر علمای و مورّخین سنّی بنویسند و بگویند، عیبی ندارد و مورد انتقاد شما قرار نمی گیرد! ولی اگر بیچاره شیعه همان را بنویسد و بگوید، هزار عیب و تهمت بر او بسته و مورد اعتراض قرار می دهید.

شما اگر ایرادی دارید، اول به علمای خودتان بنمایید، که چرا در کتب خود ثبت نموده اند.

شیخ : لا بد از مخالفتی که با علی -کرّم اللّه وجهه- نموده شما خورده بینی می نمایید.

داعی : اولاً خورده بینی نداریم، بلکه کلّی بینی می باشد. مخالفت با امیر المؤمنین و امام حسن و اهل بیت طهارت بجای خود محفوظ است ولی اساس لکه در تاریخ زندگانی امّ المؤمنین عایشه از زمان خود رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سرچشمه می گیرد که روی فطرت و اخلاق ذاتی خود پیغمبر را اذیت و آزار می نمود تا بدیگران رسید و پیوسته متمرّد امر رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است.

شیخ : عجب است ام المؤمنین محبوبه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را آن قدر شما پست می دانید که حاضر شوید بگویید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را اذیت می نموده! چگونه ممکن است قبول نمود این ادعای شما را و حال آنکه قطعاً ام المؤمنین قرآن کریم خوانده آیه شریفه:( إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ فِی الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذٰاباً مُهِیناً ) (1) ، به نظرش رسیده، چگونه در مقام اذیّت و آزار آن حضرت بر آمده تا ملعون خداوند متعال گردد در دنیا و آخرت و عذاب سخت با ذلّت و خواری را برای خود در آخرت مهیّا نماید؟ پس قطعاً این مطلب کذب محض و از تهمت های شیعیان می باشد!

____________________

1- آنان که خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را (به عصیان و مخالفت) آزار و اذیت می کنند، خدا در دنیا و آخرت آنها را لعن کرده (و از رحمت خود دور فرموده) و بر آنان عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است.

۱۸۵

داعی : خواهش می کنم آن قدر فحش ندهید؛ زیرا مکرر عرض کردم که شیعیان اهل تهمت و افترا نیستند؛ برای آنکه آن قدر دلیل واضح در دست است که احتیاج به دسیسه بازی ندارند.

امّا راجع به آیه شریفه، تصدیق می کنم ام المؤمنین عایشه این آیه را تنها ندید، بلکه پدرش ابی بکر و کبار صحابه همگی دیدند! با مطابقت اخباری که در لیالی ماضیه عرض نمودم، کشف بسیاری از حقایق می شود، اگر انصاف در کار باشد.

آزار دادن عایشه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را

امّا موضوع آزار دادن عایشه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را فقط در کتب علمای شیعه نمی باشد؛ بلکه اکابر علما و مورخین بزرگ خودتان نوشته اند که مکرر اسباب زحمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و رنجاندن خاطر آن حضرت گردید.

چنانچه امام غزالی دراحیاء العلوم (1) باب 3 کتابآداب النکاح چندین خبر در مذمّت عایشه نقل نموده که از جمله مقابله او با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و قضاوت ابی بکر است که مولی علی متقی هم درکنز العمال (2) و ابو یعلی درمسند و ابو الشیخ درکتاب امثال آورده اند که ابی بکر رفت به ملاقات دخترش عایشه. چون بین پیغمبر و عایشه دلتنگی شده بود، ابو بکر را به قضاوت طلبید. در وقت سخن گفتن عایشه کلمات اهانت آمیز می گفت. ضمناً به آن حضرت عرض می کرد در گفتار و کردارت عدالت را پیشه کن! چنان این حرف اهانت آمیز در أبو بکر مؤثّر شد که سیلی سختی به صورت دخترش زد که خون بر جامه اش سرازیر شد و نیز امام غزّالی در همان باب نکاح و دیگران نقل نموده اند که ابی بکر وارد شد به منزل دخترش فهمید رسول اللّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از عایشه دلتنگ است. گفت: «آنچه میان شما واقع شده بیان کنید تا من قضاوت نمایم.» پیغمبر اکرم به عایشه فرمود:تکلمین او اکلم ؛ تو حرف می زنی یا من حرف بزنم؟ در جواب عرض کرد:بل تکلم و لا تقل الا حقا ؛ شما حرف بزنید، ولی نگویید مگر حرف حق و راست!!

____________________

1- احیاء العلوم، ج4، ص136.

2- کنز العمال، ج2، ص532.

۱۸۶

و در جمله دیگر از کلامش بآن حضرت عرض کرد:انت الذی تزعم انّک نبیّ اللّه ؛ تویی آن کسی که گمان می کنی پیغمبر خدا هستی!!

آیا این جملات طعن به مقام نبوّت نبوده؟ مگر عایشه آن حضرت را پیغمبر بر حق نمی دانست که چنین کلماتی نسبت بآن حضرت ادا می نمود.

از این قبیل اهانت ها در کتب شما بسیار رسیده که تماماً اسباب آزار و اذیّت و رنجاندن دل آن حضرت بوده.

چرا علما و مورخین فریقین بلکه بیگانگان در تاریخ اسلام از سایر زوجات رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حرفی نزدند و انتقادی ننمودند، حتّی از حفصه دختر عمر این نوع انتقادات ننمودند؟ فقط اعمال و رفتار خود عایشه معرّف او به بدی شده. ما درباره عایشه همان گوییم که اکابر علمای خودتان گفته اند.

آیا کتاب های امام غزّالی وتاریخ طبری و مسعودی و ابن اعثم کوفی و دیگران را مطالعه ننموده اید که علمای بزرگ خودتان او را متمرّد أوامر خداوند متعال و رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به حساب آورده اند؟ آیا تمرّد امر خدا و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نمودن موجب سعادت و خوشبختی می شود؟

آنگاه گله می کنید که چرا داعی گفتم تاریخ زندگانی ام المؤمنین ملکوک است. کدام لکه تاریخی بزرگتر از تمرّد امر خدا و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و قیام نمودن در مقابل خلیفه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و جنگ کردن با وصی ثابت آن حضرت بوده؟ و حال آنکه در آیه 33 سوره 33 (احزاب) خطاب بتمام زنان آن حضرت می فرماید:( وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لاٰ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجٰاهِلِیَّهِ الْأُولیٰ ) (1) .

تمام زنان آن حضرت اطاعت این امر را نمودند و جز برای امر ضروری از خانه بیرون نمی آمدند؛ حتی اعمش هم روایت می کند.

گفتار سوده زوجه رسول الله

چنانچه درصحاح و کتب محدثین و مورخین خودتان ثبت است که به سوده

____________________

1- در خانهایتان بنشینید و آرام گیرید (و بی حاجت و ضرورت از خانه بیرون نروید) و مانند دوره جاهلیت پیشین آرایش و خودآرائی نکنید.

۱۸۷

زوجه رسول اللّه گفتند: «چرا حجّ و عمره نمی کنی و از این فیض عظمی بازمانده ای؟» سوده در جواب گفت که یک بار حج بر من واجب بود، به جای آوردم. بعد از این، حج و عمره من، اطاعت امر حقّ است که فرموده:( وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ ) پس از خانه بیرون نروم؛ چنانچه امر فرموده. حتی عزم دارم پای از حجره ای که رسول خدا مرا در آن نشانده حتی الامکان بیرون نگذارم تا بمیرم (همین قسم هم عمل کرد و از خانه بیرون نرفت تا جنازه اش را بیرون بردند). مگر سوده یا عایشه و ام سلمه برای ما فرقی دارند؟ تمام آنها زنان پیغمبر و امهات المؤمنینند، منتهی در اعمال فرق می کنند.

احترام امت بعایشه و حفصه نه از جهت آنست که دختران ابی بکر و عمر بودند (گرچه شما بهمین جهت احترام می نمایید)، بلکه برای آنست که زوجه و همسر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده اند و زنان آن حضرت وقتی مقام افتخار دارند که متّقی و پرهیزکار باشند؛ چنانچه در آیه 32 سوره 33 (احزاب) صریحاً می فرماید:( يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ ) .

حاصل معنی آنکه ای زنان پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، شما مانند یکی از زنان نیستید (یعنی از حیث شرافت و فضیلت برتر از همه هستید)، بیک شرط و آن اینکه اگر متّقی و خدا ترس و پرهیزکار باشید.

مخالفت و جنگ عایشه با علیعليه‌السلام

پس سوده یک زن مطیعه و متّقیه و فرمانبردار رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است؛ عایشه هم زن متمرده آن حضرت بوده که بر خلاف دستور خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فریب طلحه و زبیر را خورده (یا روی بغض و عداوت شخصی با علیعليه‌السلام )، به بصره رفته عثمان بن حنیف را که از بزرگان صحابه و والی بصره از جانب علیعليه‌السلام بوده، گرفتند. و موهای سر و صورت و ابروان او را کندند و بعد از ضرب تازیانه مفصل اخراجش نمودند. صد نفر متجاوز از مردمان بی دفاع بیچاره را بقتل رسانیدند؛ چنانچه ابن اثیر و مسعودی و محمّد بن جریر طبری و ابن ابی الحدید و غیرهم مفصل نوشته اند. آنگاه سوار بر شتر عسکر نام شده که با پوست پلنگ و زره پوشانده بودند مانند یک مرد جنگی (زمان جاهلیت) به میدان حاضر شد و خون هزاران نفر

۱۸۸

به جهت قیام ایشان ریخته گردید.

آیا این لکه نبود که مردان بی شرف از خدا بی خبر، زنان خود را در خانه ها و پشت پرده ها نشانده، ولی زوجه و همسر رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به آن افتضاح در ملأ عام حاضر نمایند؟ آیا این عمل تمرّد امر خدا و رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبوده است؟!

فضایل علیعليه‌السلام قابل شماره نیست

آن هم در مقابل علی بن أبی طالبعليه‌السلام شخصیت بزرگی که اکابر علمای خودتان در فضائل و مناقب او آن همه خبر نقل نموده اند که قابل شماره و إحصا نیست.

چنانچه امام احمد بن حنبل(1) درمسند و ابن ابی الحدید درشرح نهج (2) و امام فخر رازی درتفسیر کبیر (3) و خطیب خوارزم درمناقب (4) و شیخ سلیمان بلخی حنفی درینابیع المودة (5) و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب 62کفایت الطالب (6) و میر سید علی همدانی شافعی در موده پنجممودة القربی (7) از خلیفه ثانی عمر بن الخطاب و حبر امت عبد اللّه بن عباس نقل می نمایند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علیعليه‌السلام فرمود:لو أنّ البحر مداد و الریاض اقلام و الانس کتّاب و الجنّ حسّاب ما احصوا فضائلک یا ابا الحسن (8) .

جایی که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در باب فضایل آن جناب چنین کلماتی فرماید که اگر تمام جن و انس بخواهند فضایل آن حضرت را بنویسند، نتوانند، چگونه ما

____________________

1- مسند احمد، ج4، ص107.

2- شرح نهج البلاغه، ج9، ص145.

3- تفسیر رازی، ج25، ص157.

4- مناقب، ص328، ج328.

5- ینابیع المودة، ص285، ح813.

6- کفایة الطالب، ص251، باب 62.

7- مودة القربی، ص18.

1-اگر دریا مرکب شود و درختها قلم گردد و بنی آدم نویسنده و طایفه جن حساب کننده، نمی توانند شماره و احصا کنند فضایل تو را یا ابا الحسن ! (کنیه علیعليه‌السلام بود).

۱۸۹

می توانیم فضایل عالیه اش را با لسانهای الکن و قلمهای شکسته حصر نماییم؟

مع ذلک تا آنجا که توانسته اند و قدرت پیدا نموده اند، علاوه بر اکابر علمای شیعه علمای خودتان با کمال ملاحظه ای که داشته اند و بعضی با منتهی درجه تعصّب و عناد، مانند قوشچی و ابن حجر و روزبهان و غیر آنها، کتاب های خود را پر نموده اند بمختصری از بسیار از فضایل و مناقب آن حضرت.

اخبار در فضایل و مناقب علیعليه‌السلام

صحاح ستّه را دقیقا مطالعه نمایید؛ به علاوه درمودة القربی (1) میر سیّد علی همدانی و معجم طبرانی(2) و مطالب السؤول(3) محمد بن طلحه شافعی و مسند(4) و فضایل(5) امام احمد بن حنبل وجمع بین الصحیحین حمیدی ومناقب (6) اخطب الخطبای خوارزمی وشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید(7) وفصول المهمّه (8) ابن صباغ مالکی مخصوصاً از حافظ عبد العزیز بن الاخضر الجنابذی درکتاب معالم العترة النبویّة (9) از فاطمهعليه‌السلام که فرمود: در شام عرفه پدرم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیرون آمد نزد ما و فرمود:

انّ اللّه عزّ و جلّ باهی بکم الملائکه عامّه و غفر لکم عامّه و لعلیّ خاصّة و انّی رسول اللّه غیر محابّ لقرابتی ان السعید کلّ السعید من احبّ علیّا فی حیاته و بعد موته و انّ الشقیّ من ابغض علیّا فی حیاته و بعد مماته(1) .

____________________

1- مودة القربی، ص28.

2- المعجم الکبیر، ج22، ص415.

3- مطالب السؤول، 83-95.

4- مسند احمد، ج4، ص107.

5- فضائل احمد، ج2، ص658.

6- مناقب (خوارزمی)، ص79.

7- شرح نهج البلاغه، ج9، ص154.

8- فصول المهمه، ج1، ص585.

9- معالم العترة المنبویة، ص53.

1- 1) خدای عز و جل مباهات می کند بشماها ملائکه را عموماً و آمرزیده شماها را عموماً و علیعليه‌السلام را خصوصاً و من که رسول خدایم بدون اینکه نظر محبت و دوستی بخویشانم داشته باشم بدرستی که سعید با تمام سعادت کسی است که دوست بدارد علیعليه‌السلام را در حیات و بعد از وفاتش و شقی با تمام شقاوت کسیست که دشمن بدارد علیعليه‌السلام را در حیات و بعد از وفاتش.

۱۹۰

و نیز در همان کتاب ها، خبر مفصّلی را که گمان می کنم شبهای گذشته هم عرض کرده باشم، نقل می نمایند از خلیفه عمر بن الخطاب از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که در آخر آن خبر به علیعليه‌السلام فرمود:کذب من زعم انّه یحبّنی و هو مبغضک یا علیّ من احبّک فقد احبّنی و من احبّنی احبّه اللّه و من احبّه اللّه ادخله الجنّه و من ابغضک فقد ابغضنی و من ابغضنی ابغضه اللّه و ادخله النار (1) .

دوستی علی ایمان و دشمنی او کفر و نفاق می باشد

و نیز در همان کتاب از کتاب الال ابن خالویه از ابی سعید خدری نقل می نماید که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علیعليه‌السلام فرمود:حبّک ایمان و بغضک نفاق و اوّل من یدخل الجنّه محبّک و اوّل من یدخل النار مبغضک .(2) و میر سید علی همدانی شافعی در مودة سیم ازمودة القربی (3) و حموینی در فرائد نقل می کنند که پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در میان اصحاب فرمود:لا یحبّ علیّا الاّ مؤمن و لا یبغضه الاّ کافر و جای دیگر فرمود لا یحبّک الاّ مؤمن و لا یبغضک الاّ منافق (4) .

و محمّد بن یوسف گنجی شافعی درکفایة الطالب (5) ضمن باب 62 نقلا ازتاریخ

____________________

1- دروغ می گوید کسی که گمان می کند مرا دوست می دارد در حالتی که تو را دشمن می دارد. یا علیعليه‌السلام کسی که تو را دوست دارد، مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست بدارد، خدا او را دوست می دارد و کسی را که خدا دوست دارد داخل بهشت می کند؛ و کسی که تو را دشمن دارد، مرا دشمن داشته و کسی که مرا دشمن دارد، خدا او را دشمن دارد و داخل آتش می کند.(فصول المهمه، ج1، ص585).

2- دوستی تو یا علی ایمانست و دشمنی تو نفاق، و اول کسی که وارد بهشت می شود، دوست تو می باشد و اول کسی که وارد آتش می شود، دشمن تو می باشد.

3- مودة القربی، مودة سوم، ص21.

4- علیعليه‌السلام را دوست نمی دارد مگر مؤمن و او را دشمن نمی دارد، مگر کافر. آنگاه فرمود: تو را دوست نمی دارد یا علیعليه‌السلام مگر مؤمن دشمن نمی دارد مگر منافق.

5- کفایة الطالب، ص245، باب62.

۱۹۱

دمشق و محدث شام و محدث عراق از حذیفه و جابر از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت نموده که فرمود:علیّ خیر البشر من ابی فقد کفر (1) .

و نیز از عطا روایت نموده که سؤال نمودند از عایشه حال علیعليه‌السلام را گفت:ذاک خیر البشر لا یشکّ فیه الاّ کافر (2) . و می گوید حافظ ابن عساکر درتاریخ (3) خود که صد مجلد است و سه جلد آن در مناقب علیعليه‌السلام است همین خبر را از عایشه نقل نموده.

و محمّد بن طلحه شافعی درمطالب السؤول (4) و ابن صباغ مالکی درفصول المهمه (5) از ترمذی و نسائی از ابی سعید خدری نقل می نمایند که گفت:ما کنّا نعرف المنافقین علی عهد رسول اللّه الاّ ببغضهم علیّا (6) .

و نیز درفصول المهمّه نقل می نماید که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود به امیر المؤمنین علیعليه‌السلام :حربک حربی و دمک دمی و انا حرب لمن حاربک لا یحبک الاّ طاهر الولاده و لا یبغضک الاّ خبیث الولاده لا یحبک الاّ مؤمن و لا یبغضک الاّ منافق (7) .

شیخ : این قبیل اخبار، اختصاص به علی -کرم اللّه وجه- ندارد، بلکه درباره خلفای راشدین -رضی اللّه عنهم هم- وارد شده است.

داعی : ممکن است از آن اخبار، نمونه ای بیان فرمایید تا کشف حقیقت گردد؟

شیخ : عبد الرحمن بن مالک مغول بسند خود از جابر نقل می نماید که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:لا یبغضن ابا بکر و عمر مؤمن و یحبهما منافق .

داعی : بازهم بیان جناب عالی موجب تعجب گردید! آقای من، مگر فراموش

____________________

1- علیعليه‌السلام بهترین بشر است؛ هر کس ابا نماید (و قبول نکند)، کافر است.

2- علیعليه‌السلام بهترین بشر است. شک در این معنی نمی نماید مگر کافر.

3- تاریخ دمشق، ج42، ص285.

4- فصول المهمه، ج1، ص587.

6- ما در زمان رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منافقین را ببغض و کینه علی می شناختیم.

1- یا علیعليه‌السلام جنگ کردن با تو جنگ کردن با من است؛ خون تو خون من است و من در جنگم با کسی که با تو جنگ نماید. یا علیعليه‌السلام دوست نمی دارد تو را مگر حلال زاده و دشمن نمی دارد تو را مگر کسی که ولادتش ناپاک بوده دوست نمی دارد تو را مگر مؤمن و دشمن نمی دارد تو را مگر منافق.

۱۹۲

فرمودید قرار داد شب اول را که بنا شد استشهاد ما باحادیث یک طرفه نباشد؛ حال هم که می خواهید استشهاد یک طرفه نمایید، باحادیث صحیح الاسناد بنمائید نه باین قبیل احادیث مجعول مخدوش غیر قابل قبول از روات کذّاب وضّاع.

شیخ : شما تصمیم گرفته اید هر حدیثی از ما بشنوید بنحو اهانت رد نمایید!

داعی : متأسفانه داعی تنها رد ننموده، بلکه اکابر علمای خودتان هم رد نموده اند. خوب است مراجعه نمایید بهمیزان الاعتدال (1) ذهبی وتاریخ (2) خطیب بغدادی و ببینید که از بسیاری از أئمه جرح و تعدیل در ترجمه حال عبد الرحمن بن مالک نقل نموده اند که:انه کذّاب افّاک وضّاع لا یشک فیه احد .

یعنی به درستی که (عبد الرحمن مذکور) دروغگو و تهمت زننده و وضع و جعل کننده حدیث است که احدی شک در این معنی ندارد.

شما را به خدا انصاف دهید! آیا این خبر یک طرفه شما از یک مرد دروغگوی جعّال برابری می کند با آن همه اخباری که از طرف اکابر علمای خودتان نقل گردیده که برای نمونه به بعض از آنها اشاره نمودم.

خوبست مراجعه نمایید بهجامع الکبیر (3) سیوطی وریاض النضره (4) محب الدین و جامع ترمذی(5) و استیعاب(6) ابن عبد البر و حلیة الاولیاء(7) حافظ ابو نعیم ومطالب السؤول (8) محمّد بن طلحه شافعی وفصول المهمّه (9) ابن صباغ مالکی و ببینید که هر یک به عبارات مختلفه از ابو ذر غفاری نقل نموده اند که گفت:ما کنا نعرف المنافقین علی عهد رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم الاّ بثلاث بتکذیبهم الله و رسوله و التخلف عن الصلاه و بغضهم علی

____________________

1- میزان الاعتدال، ج2، ص584. 2- تاریخ بغداد، ج13، ص155.

3- جامع الکبیر، ج6، ص390. 4- ریاض النضرة، ج3، ص242.

5- جامع ترمذی، ج2، ص299. 6- استیعاب، ج3، ص46.

7- حلیة الاولیاء، ج2، ص215. 8- مطالب السؤول، ص88.

9- فصول المهمه، ج1، ص586.

۱۹۳

بن أبی طالب عليه‌السلام و عن ابی سعید الخدری قال کنا نعرف المنافقین ببغضهم علیّا و ما کنا نعرف المنافقین علی عهد رسول اللّه الاّ ببغضهم علیا (1) .

و نیز امام احمد حنبل در مسند(2) و ابن عبد البر دراستیعاب (3) و احمد خطیب بغدادی درتاریخ بغداد (4) و ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (5) و امام نسائی درسنن (6) وخصائص العلوی (7) و حموینی درفرائد (8) و ابن حجر در اصابه(9) و حافظ ابو نعیم درحلیة الاولیاء (10) و سبط ابن جوزی درتذکره (11) و سیوطی درجامع الکبیر و محمّد ابن طلحه شافعی درمطالب السؤول (12) و ترمذی درجامع (13) بعبارات مختلفه گاهی از ام سلمه و ابن عبّاس آورده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:یا علی لا یحبّک منافق و لا یبغضک مؤمن؛ لا یحبّک الاّ مؤمن و لا یبغضک الاّ منافق لا یحبّ علیّاً المنافق و لا یبغضه مؤمن (14) .

و ابن ابی الحدید درشرح نهج (15) از شیخ ابو القاسم بلخی شیخ معتزله نقل می نماید که گوید:و قد اتفقت الاخبار الصحیحه التی لا ریب فیها عند المحدّثین علی انّ

____________________

1- ما منافقین را در زمان رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نمی شناختیم مگر بسه علامت 1-تکذیب نمودن خدا و پیغمبر 2. تخلف نمودن از نماز 3. دشمنی با علیعليه‌السلام .

2- مسند احمد، ج2، ص14. 3- استیعاب، ج3، ص14.

4- تاریخ بغداد، ج13، ص155. 5- شرح نهج البلاغه، ج4،ص.

6- سنن نسائی، ج6، ص535، ح11753. 7- خصائص العلوی، ص143.

8- فرائد السمطین، ج1، ص133. 9- اصابة، ج4، ص468.

10- حلیة الاولیاء، ج4، ص185. 11- تذکرة الخواص، ص35.

12- مطالب السؤول، ص88. 13- جامع الاصول، ج8، ص657، ح6502.

14- یا علی منافق تو را دوست نمی دارد مؤمن تو را دشمن نمی دارد-تو را دوست نمی دارد مگر مؤمن و دشمن نمی دارد تو را مگر منافق دوست نمی دارد علی را منافق و دشمن نمی دارد او را مؤمن.

15- شرح نهج البلاغه، ج4، ص56.

۱۹۴

النبیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قال له لا یبغضک الاّ منافق و لا یحبّک الاّ مؤمن (1) .

و نیز در خطبه أمیر المؤمنینعليه‌السلام را نقل می نماید که فرمود:لو ضربت خیشوم المؤمن بسیفی هذا علی ان یبغضنی ما ابغضنی و لو صببت الدنیا بجمّاتها علی المنافق علی ان یحبّنی ما احبّنی و ذلک انه قضی فانقضی علی لسان النبیّ الامیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم انّه قال یا علی لا یبغضک مؤمن و لا یحبّک منافق (2) .

از این قبیل اخبار در کتب معتبره شما بسیار رسیده، برای نمونه بمقتضای وقت مجلس همین چند خبر را که در نظر داشتم ذکر نمودم.

اینک از آقایان محترم تمنا می کنم منصفانه قضاوت فرمائید که قیام عایشه و جنگ با علیعليه‌السلام آیا جنگ با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبوده؟ آیا این جنگ و وادار نمودن مردم را به جنگ علیعليه‌السلام از روی حب و محبّت و دوستی بوده یا از روی بغض و کینه و عداوت؟! بدیهی است احدی نمی گوید که جنگ بین دو نفر روی محبت و دوستی می باشد؛ محققاً روی بغض و عداوت بوده. آیا در این همه اخبار که نمونه ای از آنها ذکر شد، رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یکی از علامات کفر و نفاق را بغض و جنگ با علی قرار نداده آیا تطبیق این اخبار با قیام عایشه ام المؤمنین و جنگ با علیعليه‌السلام چگونه خواهد بود؟! متمنی است بدون نظر حبّ و بغض از روی انصاف قضاوت به حق نمایید.

عجبا! خبری بخاطرم آمد که میر سید علی فقیه همدانی شافعی در مودة سیم ازمودة القربی (3) از خود عایشه نقل نموده که گفت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:انّ اللّه قد عهد الیّ من خرج علی علیّ فهو کافر فی النار (4) .

____________________

1- اتفاقی جمیع محدثین است در اخبار صحیحه ای که شکی در صحت آن نمی باشد که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علیعليه‌السلام فرمود: ((دشمن نمی دارد تو را مگر منافق و دوست نمی دارد تو را مگر مؤمن.))

2- ((اگر با این شمشیر خود بر بینی مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد، هرگز مرا دشمن نمی دارد و اگر تمام دنیا را بدهم به منافق که مرا دوست بدارد، هرگز مرا دوست نمی دارد و این همان است که بر زبان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گذشت که فرمود دوست نمی دارد تو را مگر مؤمن و دشمن نمی دارد تو را مگر منافق.))

3- مودة القربی، ص15.

4- خداوند عهد نموده با من که بدانید هر کس خروج بر علیعليه‌السلام بنماید، کافر است و جایگاه او در آتش می باشد.( ینابیع المودة، ج2، ص275، ح789).

۱۹۵

عجب آنکه وقتی باو اشکال کردند که چرا با شنیدن چنین کلامی از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر علیعليه‌السلام خروج نمودی، عذر غیر مقبول (بدتر از گناه) آورد گفت:نسیت هذا الحدیث یوم الجمل حتّی ذکرته بالبصره ؛ یعنی فراموش کردم این حدیث را روز جمل تا آنکه در بصره یادم آمد.

شیخ : با چنین بیانی که خود می کنید، پس چه اشکالی بر ام المؤمنین -رضی اللّه عنها- دارید؟ بدیهی است آدمی مرکز سهو و نسیان می باشد.

داعی : ممکن است داعی هم بگویم در روز جمل که نائره حرب مشتعل بود، حدیث را فراموش نموده، ولی از روز حرکت از مکه که تمام دوستان حتی زنان پاک رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منعش نمودند که حرکت بیجا مکن؛ زیرا مخالفت با علیعليه‌السلام مخالفت با پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، بازهم حدیث یادش نبود؟!

آیا مورّخین خودتان که وقعه جمل را نوشتند، یادآور نشدند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: «عایشه بترس از آن راهی که سگهای حوأب بر تو پارس نمایند!» وقتی عازم بصره بود، اول شب که به آب بنی کلاب رسیدند و سگ ها اطراف محمل او را گرفته، پارس نمودند، سؤال نمود: «اینجا کجا است؟» گفتند: «حوأب.» متوجّه خبر و فرموده رسول خدا شد. چرا باز فریب طلحه و زبیر را خورد و طی طریق نمود تا به بصره رسید و آن فتنه عظیم را برپا نمود؟ آیا می توانید گفت، فراموش کرده بود یا حقّاً متعمّداً عالماً عارفاً طی طریق نمود؟!

آیا این دلیل، لکه بزرگی نبود که دامن امّ المؤمنین عایشه را آلوده نمود که به هیچ آبی پاک نخواهد شد؟ چه آنکه عالماً عامدا تمرّد امر خدا و پیغمبر نمود و فریب طلحه و زبیر را خورد و به جنگ خلیفه و وصی پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رفت با آنکه خودش می گفت: «پیغمبر فرموده هر کس با علیعليه‌السلام جنگ کند و خروج بر او بنماید کافر است؟!»

آیا جنگ با امیر المؤمنینعليه‌السلام وصی و خلیفه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اسباب زحمت و انقلاب جنگ را اول کار خلافت فراهم نمودن، آزار پیغمبر نبوده؟ مگر نه در حدیث است که شب گذشته با اسناد آن عرض کردم که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:من آذی علیاً

۱۹۶

فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله أیها الناس من آذی علیا بعث یوم القیمه یهودیا او نصرانیا(1) .

کشتار صحابه و مؤمنین پاک در بصره به أمر عایشه

آیا این اخبار در کتب معتبره خودتان نیست، پس چرا اعتراض به شیعیان می نمایید؟ آیا خونهای مؤمنین پاک و زجر عثمان بن حنیف از صحابه پاک رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و قتل زیاده از صد نفر از حفّاظ و خزانه دارهای بی سلاح که اهل جنگ نبودند، که چهل نفر آنها را در مسجد کشتند، به گردن مسبب و مؤسّس جنگ نبوده است که علامه مسعودی درمروج الذهب (2) باین عبارت نوشته:فقتل منهم سبعون رجلا غیر من جرح و خمسون من السبعین ضربت رقابهم صبرا من بعد الاسر و هؤلاء اول من قتلوا ظلما فی الاسلام (3) .

و شرح مبسوط آن وقایع را ابن جریر(4) و ابن اثیر و دیگران از علماء و مورخین خودتان نقل نموده اند.

یا این اخبار را از کتب معتبره خود خارج کنید (چنانچه در چاپهای جدید کتب، علمای شما دست به تحریف زده بلکه بعض مطالب را ساقط می نمایند) و علمای اعلام و اکابر مورخین را تکذیب نمائید یا طعن و اعتراض و انتقاد را از شیعیان بر طرف کنید؛ زیرا شیعیان نمی گویند، مگر آنچه در کتب معتبره خودتان ثبت گردیده، به خدا قسم جماعت شیعیان بی تقصیرند! فرق ما و شما اینست که شما این اخبار وارده در کتب معتبره خود را سطحی مطالعه می نمایید و روی قاعده

____________________

1- کسی که اذیت نماید علیعليه‌السلام را مرا اذیت نموده و کسی که مرا اذیت نماید خدا را اذیت نموده. ای گروه مردم، کسی که اذیت کند علی را در قیامت یهودی یا نصرانی مبعوث گردد.

2- مروج الذهب، ج2، ص367.

2- (غیر از آنچه مجروح نمودند)هفتاد نفر از خزانه دارهای بی سلاح حافظ بیت المال را کشتند و پنجاه نفر از آن هفتاد نفر را گردن زدند و کشتند بکشتن صبر و زجر و این جماعت اول کشته گانی بودند در اسلام که مظلوم کشته شدند.

4- تاریخ الطبری، ج5، ص182.

۱۹۷

حب الشیء یعمی و یصم ،(1) وقایع مهمّه تاریخی را تطبیق با اخبار نمی نمائید و پیوسته حسن نظر إعمال و دفاع بی مورد نموده و توجهی بحقایق نمی نمائید و یا اگر می نمائید در مقام پرده پوشی در آمده و آنها را به طریقی تبرئه می نمائید کهیضحک به الثکلی .(2)

ولی ما عمیقانه و بی طرفانه و منصفانه می نگریم و اخبار وارده در کتب فریقین را تطبیق با وقایع نموده، کشف حقایق می نماییم. در موقع تطبیق هم هرکجا که دیدید بی جا و مخدوش و مغرضانه است، اعتراض منطقی نموده، قبول نفرمایید، خیلی هم ممنون خواهم شد

شیخ : فرمایشات شما صحیح است. ام المؤمنین عایشه -رضی اللّه عنها- بشر بوده است، معصوم نبوده، البته فریب خورده خطایی از او سر زده، روی سادگی فریب دو نفر از کبار صحابه را خورده، ولی بعد توبه نموده، خداوند هم از او گذشت فرمود.

داعی : اولاً اقرار نمودید که کبار صحابه خطا کار و فریبنده بودند، و حال آنکه از حاضرین تحت الشجره و بیعت الرضوان بودند، پس خبر شما که سابقا در لیالی ماضیه برای تبرئه صحابه بیان نمودید که صحابه هر یک مانند ستاره ای هستند که اقتدای بآنها اسباب هدایت می شود، بخودی خود باطل می گردد.

ثانیاً فرمودید: ام المؤمنین عایشه توبه نمود؛ این معنا ادعای محض است. قیام و جنگ و کشتار مسلمین عند العموم ثابت، ولی توبه ایشان غیر معلوم و مورد اتّکاء نمی باشد.

ممانعت نمودن عایشه از دفن نمودن امام حسنعليه‌السلام در جوار پیغمبر

ولی آنچه مسلّم است ام المؤمنین عایشه جنساً آرام نبوده، حرکات بچه گانه مترادفی داشته که هر یک موجب فساد در تاریخ زندگانی او گردیده. به قول شما اگر توبه نموده و پشیمان گردیده و آرام شده، پس چرا بعدها در مقابل جنازه سبط

____________________

1- (یعنی دوست داشتن چیزی، انسان را کور و کر می گرداند).

2- عزیز از دست داده به آن میخندد).

۱۹۸

رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن فساد و عملیات را انجام داد که هر شنونده ای را متأثر می نماید؟

نه همان فقط رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را می رنجاند و می آزرد و یا سوار شتر شده مانند زنان دوره جاهلیّت، و بجنگ وصی و خلیفه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رفت، که بگوییم با زندگان مخالفت و ضدّیت داشته، بلکه سوار قاطر شد و سر راه بر جنازه سبط اکبر پیغمبر امام حسنعليه‌السلام گرفت؛ چنانچه اکابر علما و مورخین خودتان نوشته اند، مخصوصاً یوسف سبط ابن جوزی درتذکرة خواص الامه (1) و علامه مسعودی صاحبمروج الذهب دراثبات الوصیة (2) و ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (3) نقلا از ابو الفرج و یحیی بن الحسن صاحبکتاب النسب و محمد خواوند شاه درروضة الصفا (4) و واقدی و منوفی احمد بن محمد حنفی درترجمه تاریخ اعثم کوفی و ابن شحنه درروضة المناظر و ابو الفداء و دیگران در تاریخ خود آورده اند که وقتی جنازه آن حضرت را حرکت دادند عایشه سوار بر قاطر شد با جماعتی از بنی امیه و غلامان آنها، سر راه بر جنازه بستند. گفتند: «نمی گذاریم امام حسن عليه‌السلام را پهلوی قبر پیغمبر دفن نمایید!» ابن عباس بروایت مسعودی گفت: «تعجب است عایشه از حال تو»،اما کفاک ان یقال یوم الجمل حتّی یقال یوم البغل یوماً علی جمل یوماً علی بغل بارزه عن حجاب رسول اللّه تریدین اطفاء نور اللّه و اللّه متمّ نوره و لو کره المشرکون ( إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ) (5) .

و بعضی نوشتند به او فرمود:تجملت تبغّلت و ان عشت تفیلت لک تسع من الثمن و فی الکلّ تصرّفت (6) .

____________________

1- تذکرة الخواص، ص193.

2- اثبات الوصیة، ص136.

3- شرح نهج البلاغة، ج4، ص18.

4- روضة الصفا، ج2، ص84.

5- آیا کفایت نمی کند تو را روز جمل (یعنی سوار شدی به میدان جنگ آمدی) تا اینکه بگویند مردم روز استر (یعنی سوار استر شدی سر راه بر جنازه پسر پیغمبر گرفتی). یک روز سوار بر شتر و یک روز سوار بر استر شده، حجاب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را پاره کردی تصمیم داری نور خدا را خاموش نمایی و حال آنکه خداوند نور خود را بحد کمال می رساند هرچند مکره طبع مشرکین باشد.

6- گاهی سوار شتر و روزی سوار استر می شوی، اگر زنده بمانی سوار فیل هم خواهی شد (کنایه از اینکه به جنگ خدا خواهی رفت) و حال آنکه تو از هشت یک فقط نه یکی داری و عدوانا تمام را تصرف کردی.

۱۹۹

بنی هاشم خواستند شمشیر بکشند و آنها را دفع نمایند، حضرت امام حسینعليه‌السلام جلوگیری نمود، فرمود: «برادرم وصیّت نموده، حاضر نیستم بقدر شاخ حجامتی در عقب جنازه من خون ریخته گردد.» فلذا بامر آن حضرت برگرداندند جنازه را و در بقیع دفن نمودند.

سجده و شادی نمودن عایشه در شهادت امیر المؤمنینعليه‌السلام

اگر توبه عایشه صحت دارد و بر جنگ با امیر المؤمنین پشیمان گردیده بود، پس چرا وقتی خبر شهادت آن حضرت را شنید، سجده شکر به جای آورد؟! چنانچه ابو الفرج اصفهانی صاحب اغانی در آخر شرح حالات آن حضرت درمقاتل الطالبیّین آورده:لما ان جاء عایشة قتل امیر المؤمنین علی عليه‌السلام سجدت (1) .

اگر واقعاً توبه نموده و پشیمان گردیده بود، پس چرا وقتی خبر شهادت آن حضرت را شنید، اظهار فرح و شادمانی نمود؟ چنانچه محمد بن جریر طبری(2) در حوادث سال چهلم هجریتاریخ خود و ابو الفرج اصفهانی در آخر حالات آن حضرت درمقاتل الطالبیّین آورده اند: زمانی که خبر شهادت آن حضرت را غلامی به او داد، گفت:

فالقت عصاها و استقرت بها النوی

کما قر عینا بالایاب المسافر

القای عصا، کنایه از اطمینان قلب و آسودگی خاطر می باشد که وقتی آدمی در مکان معیّنی قلبش آرام و فکرش آسوده شد، گفته می شود:القی عصاه (چنانچه مسکویه درتجارب الامم و دمیری درحیوة الحیوان بیان نموده اند) مقصود عایشه از گفتن این شعر، آن بود که خواست بگوید از بابت علی عليه‌السلام خیالم فارغ و سینه ام باز و فکرم راحت شد؛ چون پیوسته انتظار هم چو خبری را داشتم، مانند کسی که انتظار مسافر خود را داشته باشد که با آمدن مسافر چشمهایش روشن و قلبش آرام گردد!

پس من هم از شنیدن خبر مرگ علیعليه‌السلام چشمم روشن و قلبم آرام و خیالم

____________________

1- چون خبر قتل و شهادت امیر المؤمنینعليه‌السلام به عایشه رسید سجده (شکر) نمود.(مقاتل الطالبین، ص28).

2- تاریخ طبری، ج6، ص262.

3- مقاتل الطالببین، ص30.

۲۰۰

201

202

203

204

205

206

207

208

209

210

211

212

213

214

215

216

217

218

219

220

221

222

223

224

225

226

227

228

229

230

231

232

233

234

235

236

237

238

239

240

241

242

243

244

245

246

247

248

249

250

251

252

253

254

255

256

257

258

259

260

261

262

263

264

265

266

267

268

269

270

271

272

273

274

275

276

277

278

279

280

281

282

283

284

285

286

287

288

289

290

291

292

293

294

295

296

297

298

299

300

301

302

303

304

305

306

307

308

309

310

311

312

313

314

315

316

317

318

319

320

321

322

323

324

325

326

327

328

329

330

331

332

333

334

335

336

337

338

339

340

341

342

343

344

345

346

347

348

349

350

351

352

353

354

355

356

357

358

359

360

361

362

363

364

365

366

367

368

369

370

371

372

373

374

375

376

377

378

379

380

381

382

383

384

385

386

387

388

389

390

391

392

393

394

395

396

397

398

399

400

401

402

403

404

405

406

407

408

409

410

411

412

413

414

415

416

417

418

419

420

421

422

423

424

425

426

427

428

429

430

431

432

433

434

435

436

437

438

439

440

441

442

443

444

445

446

447

448

449

450

451

452

453

454

455

456

457

458

459

460

461

462

463

464

465

466

467

468

469

470

471

472

473

474

475

476

477

478

479

480

481

482

483

484

485

486

487

488

489

490

491

492

493

494

495

496

497

498

499

500

501

502

503

504

505

506

507

508

509

510

511

512

513

514

515

516

517

518

519

520