شب های پیشاور جلد ۲

شب های پیشاور0%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 520

شب های پیشاور

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سلطان الواعظین شیرازی
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: صفحات: 520
مشاهدات: 367016
دانلود: 4950


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 520 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 367016 / دانلود: 4950
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد 2

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

زوجین در ممدوحیت و مذمومیت مماثل نیستند

ثانیاً معنای آیه شریفه که قرائت نمودید، آن قسم نیست که منظور داشته و تصور نموده اید که زوجین در ممدوحیّت و مذمومیّت من جمیع الجهات شریک و مماثل باشند؛ چنانچه اگر یکی از زوجین خوب و مؤمن و مستحق بهشت باشد، آن دیگری نیز چنین باشد و یا اگر یکی بد و فاسق و یا کافر مستحق آتش باشد، آن دیگری نیز مثل آن باشد.

و اگر امر چنین باشد که شما خیال کرده اید، این نقص به بسیاری از اشخاص برمی گردد که از جمله حضرت نوح شیخ الانبیاء و حضرت لوط -علی نبیّنا و آله وعليهما‌السلام - و زوجه های ایشان و آسیه و فرعون باشند، که در آیه 10 و 11 سوره 66 (تحریم) می فرماید:

( ضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کٰانَتٰا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبٰادِنٰا صٰالِحَیْنِ فَخٰانَتٰاهُمٰا فَلَمْ یُغْنِیٰا عَنْهُمٰا مِنَ اللّٰهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلاَ النّٰارَ مَعَ الدّٰاخِلِینَ وَ ضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قٰالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظّٰالِمِینَ ) .(1)

زن نوح و لوط به جهنم می روند و زن فرعون به بهشت می رود

صریحاً در این دو آیه شریفه می فهماند که زوجیّت برای طرفین مثمر ثمر و منتج نتیجه نیست؛ چنانچه زن نوح شیخ الانبیاءعليه‌السلام و زن لوط به واسطه خیانتی که به شوهرهای خود نمودند، زوجیّت و همسری آن دو پیغمبر بزرگ برای آنها نفعی نبخشید هر دو کافر مردند و بجهنم می روند که آخر آیه صراحت دارد:( وَ قِیلَ ادْخُلاَ النّٰارَ مَعَ الدّٰاخِلِینَ ) ؛ یعنی حکم شد آن دو زن را با دوزخیان به آتش افکنید!

____________________

1- خدای متعال برای کافران و منافقان زن نوح و زن لوط را مثال آورده که تحت فرمان دو بنده صالح ما بودند و با آنها (نفاق) و خیانت کردند و آن دو شخص (با وجود مقام نبوت) نتوانستند آنها را از قهر خدا برهانند و حکم شد آن دو زن را با دوزخیان بآتش درافکنید.

باز خدا برای مؤمنان (آسیه) زن فرعون را مثل آورده هنگامی که (از شوهر کافرش بیزاری جست) و عرض کرد: بار الها خانه ای برای من در بهشت بنا کن و مرا از شر فرعون کافر و کردارش و از قوم ستمکار نجات بخش!

۱۸۱

و بالعکس آسیه زن فرعون از زوج و همسرش فرعون کافر ضرری باو وارد نیاید؛ شوهرش بجهنم و خودش به بهشت می رود.

پس زوجیّت و همسری که شما سبب شرافت دانستید، حقیقت ندارد. البته زوجیّت و همسری وقتی مورد اثر است که من جمیع الجهات روحاً و خلقاً و سیرتاً مماثل هم باشند و الاّ کافر و مسلم و منافق و مؤمن از همسری با یکدیگر نفع و ضرری نمی بینند.

پس اگر شوهری مؤمن و همسر او فاسد شد، به همسرش بد گفت و مذمت اخلاق او را نمود، بشوهرش ضرری نخواهد رسید، و اگر مردم از اخلاق فاسده آن بدگویی نمایند به مقام شوهر مؤمنش اهانتی نخواهد شد.

شیخ : خیلی تعجب است در مختصر فاصله ای در بیانتان تناقض واضح شنیده شد!

داعی : نه در یک مجلس بلکه از اول عمر تا آخر امکان ندارد متناقض صحبت نمایم؛ زیرا امور دین و مذهب علمی و عقلانی است و نقشه مرتبی دارد که به دست ما داده اند. نظریّات شخصی در عقاید به کار نمی بریم، مانند عقاید فلاسفه و حکما نیست که پیوسته در تغییر باشد و هر یک فرضیّات شخصی به کار برده و نظریّات خود را اعمال کنند. افلاطون نظرش با استادش سقراط مطابقه نکند. نظریّات فیض و فیاض با استادشان صدر المتألّهین جور نیاید.

ولی تربیت شدگان مکتب انبیاء مخصوصاً تعالیم عالیه خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که به وسیله باب علمش امیر المؤمنین علیعليه‌السلام به ما رسید، متناقض نیست؛ ما هم متناقض نمی گوییم.

در پس پرده طوطی صفتم داشته اند

آنچه استاد ازل گفت همان می گویم

اگر جناب عالی مراجعه به جراید و مجلات نموده و در تمام بیانات و گفتارم در لیالی ماضیه دقت کنید، می بینید که از دساتیر و بیانات بزرگان دین رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه طاهرینعليهم‌السلام که پایه و اساس از قرآن مجید می گیرد، خارج نشده و نخواهم شد. نظریات شخصی خودم نبوده که گاهی فراموش شود یا نظریّه و فکرم عوض شود. آنچه تا به حال عرض کردم یا بعدها بنمایم استفاده از قرآن مجید و فرمایشات بزرگان بوده، لذا تناقض در کلمات و گفتارم راه ندارد. حالا خوب

۱۸۲

است بفرمایید ببینم جملاتی که به نظر شما تناقض آمده کدام بوده؟

شیخ : یک جا می فرمایید نسبت خبث و فحش به تمام آدمیان حرام است و الحال فرمودید: زنهای نوح و لوط به شوهرهای خود خیانت کردند. این دو جمله متناقض نیست! و آیا این گفتار شما زننده نیست که نسبت خبث و فحش و خیانت به همسرهای انبیا بدهید.

داعی : حتم دارم عمداً سهو می فرمایید و وقت مجلس را می گیرید و خودتان می دانید که مغالطه فرمودید، ولی از مثل شما عالم دانشمندی انتظار مغالطه کاری نداشتم. با اینکه خودتان معنای خیانت را در آیه شریفه می دانید و قطعاً طرفداری شما از همسرهای انبیا برای آن است که نکند توسعه یافته و بر خلاف مقصود شما کشف حقایق شود.

در چگونگی خیانت زنهای نوح و لوط

عجب است از شما خیانت را تعبیر به فحشا نمودید و حال آنکه بین فحشا و خیانت فرق بسیار است. زنان انبیا به کلّی از فحشا معرّا و مبرّا بوده اند؛ فقط صحبت در خیانت است.

اوّلاً همسر هر پیغمبری وقتی بر خلاف رفتار و گفتار و دستور آن پیغمبر عمل کند، البته خائن است.

ثانیاً دعاگو نگفتم خیانت کردند که شما مغلطه نموده، مورد اشکال قرار دادید. بلکه صریح آیه شریفه است که خداوند متعال فرموده:( فَخَانَتَاهُمَا ) و خیانت آنها خیانت فحشا نبوده زیرا که عرض کردم، زوجات انبیا عموماً از این نوع خیانت مبرا بودند، پس خیانت آنها بتمرّد أوامر و کفر و نفاق بوده است.

زن نوح پیغمبر مخالف با شوهر بود و به مردم بدگویی از حضرت نوح می نمود و می گفت: شوهر من دیوانه است. چون من همیشه با او هستم، از حالات او به خوبی مسبوقم. فریب او را نخورید.

و زن حضرت لوط قوم او را از مهمانان تازه وارد خبر می داد و اسرار خانه شوهر را بجبابره و دشمنان حضرت می رسانید و باعث فتنه و فساد می شد.

۱۸۳

معنای آیه شریفه

و اما معنای آیه شریفه سوره نور که شما استشهاد بر له خود نمودید، چنین است. بنا بر تحقیق مفسّرین، و از معصوم هم رسیده که زنان ناپاک برای مردان ناپاک شایسته و مردان ناپاک راغب بایشانند و زنان پاک لایق مردان پاک اند و مردان پاک بایشان مایلند و این معنی آیه اول همین سوره نور است که می فرماید:

( اَلزّٰانِی لاٰ یَنْکِحُ إِلاّٰ زٰانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَ الزّٰانِیَهُ لاٰ یَنْکِحُهٰا إِلاّٰ زٰانٍ أَوْ مُشْرِکٌ ) .(1) خلاصه آیه شریفه:( الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ ) ، ابداً مطابقت با مدّعای شما نمی نماید و آیه معنایی دارد که ربطی به هدف و مقصد شما ندارد.

اشاره به حالات عایشه

و امّا ام المؤمنین عایشه اگر مورد انتقاد قرار گرفته، نه از نظر حبّ و بغض به طرفی است، بلکه از جهت ندانسته کاریهای او بوده که در تمام دوره عمر آرام نبوده و پیوسته اعمالی از او صادر و ظاهر گردیده که از هیچ کدام از زوجات رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حتی حفصه دختر عمر هم مثل این اعمال صادر نشده. نقد و انتقادات جامعه شیعه در حدود انتقاداتی است که علمای خودتان نقل نموده اند که آن زن ناراحت، تاریخ زندگی خود را لکه دار نموده.

شیخ : خودتان انصاف دهید! آیا سزاوار است با بیاناتی که قبلاً نمودید، از مثل شما شخص شریف متینی، جملاتی ابراز شود که ام المؤمنین تاریخ خود را ملکوک نموده است.

داعی : زوجات رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به استثنای خدیجه ام المؤمنین همگی برای ما یکسانند امّ سلمه و سوده و عایشه و حفصه و میمونه و دیگران، همه امّهات المؤمنینند. وضع رفتار و افعال و اعمال عایشه او را از دیگر زنان ممتاز و تاریخ او را لکه دار نموده.

این کلام داعی نیست، بلکه اکابر علمای خودتان زندگانی او را ملکوک ضبط

____________________

1- مرد زناکار جز با زن زناکار و مشرک نکاح نمی کند و زن زانیه هم جز با مردانی زانی و مشرک نکاح نخواهد؛ یعنی این دو فرقه بهم متمایل می باشند.

۱۸۴

نموده اند. افعال نیک و بد هر کس زیر پرده نمی ماند. عاقبت آشکار می شود. منتها شماها روی حبّ و وداد، غمض عین نموده، مطابقه اخبار را ندیده گرفته، حمل به صحّت نموده، دفاع می نمائید.

ما همان می گوییم که علمای خودتان می گویند. خیلی عجب است اگر علمای و مورّخین سنّی بنویسند و بگویند، عیبی ندارد و مورد انتقاد شما قرار نمی گیرد! ولی اگر بیچاره شیعه همان را بنویسد و بگوید، هزار عیب و تهمت بر او بسته و مورد اعتراض قرار می دهید.

شما اگر ایرادی دارید، اول به علمای خودتان بنمایید، که چرا در کتب خود ثبت نموده اند.

شیخ : لا بد از مخالفتی که با علی -کرّم اللّه وجهه- نموده شما خورده بینی می نمایید.

داعی : اولاً خورده بینی نداریم، بلکه کلّی بینی می باشد. مخالفت با امیر المؤمنین و امام حسن و اهل بیت طهارت بجای خود محفوظ است ولی اساس لکه در تاریخ زندگانی امّ المؤمنین عایشه از زمان خود رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سرچشمه می گیرد که روی فطرت و اخلاق ذاتی خود پیغمبر را اذیت و آزار می نمود تا بدیگران رسید و پیوسته متمرّد امر رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است.

شیخ : عجب است ام المؤمنین محبوبه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را آن قدر شما پست می دانید که حاضر شوید بگویید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را اذیت می نموده! چگونه ممکن است قبول نمود این ادعای شما را و حال آنکه قطعاً ام المؤمنین قرآن کریم خوانده آیه شریفه:( إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ فِی الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذٰاباً مُهِیناً ) (1) ، به نظرش رسیده، چگونه در مقام اذیّت و آزار آن حضرت بر آمده تا ملعون خداوند متعال گردد در دنیا و آخرت و عذاب سخت با ذلّت و خواری را برای خود در آخرت مهیّا نماید؟ پس قطعاً این مطلب کذب محض و از تهمت های شیعیان می باشد!

____________________

1- آنان که خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را (به عصیان و مخالفت) آزار و اذیت می کنند، خدا در دنیا و آخرت آنها را لعن کرده (و از رحمت خود دور فرموده) و بر آنان عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است.

۱۸۵

داعی : خواهش می کنم آن قدر فحش ندهید؛ زیرا مکرر عرض کردم که شیعیان اهل تهمت و افترا نیستند؛ برای آنکه آن قدر دلیل واضح در دست است که احتیاج به دسیسه بازی ندارند.

امّا راجع به آیه شریفه، تصدیق می کنم ام المؤمنین عایشه این آیه را تنها ندید، بلکه پدرش ابی بکر و کبار صحابه همگی دیدند! با مطابقت اخباری که در لیالی ماضیه عرض نمودم، کشف بسیاری از حقایق می شود، اگر انصاف در کار باشد.

آزار دادن عایشه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را

امّا موضوع آزار دادن عایشه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را فقط در کتب علمای شیعه نمی باشد؛ بلکه اکابر علما و مورخین بزرگ خودتان نوشته اند که مکرر اسباب زحمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و رنجاندن خاطر آن حضرت گردید.

چنانچه امام غزالی دراحیاء العلوم (1) باب 3 کتابآداب النکاح چندین خبر در مذمّت عایشه نقل نموده که از جمله مقابله او با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و قضاوت ابی بکر است که مولی علی متقی هم درکنز العمال (2) و ابو یعلی درمسند و ابو الشیخ درکتاب امثال آورده اند که ابی بکر رفت به ملاقات دخترش عایشه. چون بین پیغمبر و عایشه دلتنگی شده بود، ابو بکر را به قضاوت طلبید. در وقت سخن گفتن عایشه کلمات اهانت آمیز می گفت. ضمناً به آن حضرت عرض می کرد در گفتار و کردارت عدالت را پیشه کن! چنان این حرف اهانت آمیز در أبو بکر مؤثّر شد که سیلی سختی به صورت دخترش زد که خون بر جامه اش سرازیر شد و نیز امام غزّالی در همان باب نکاح و دیگران نقل نموده اند که ابی بکر وارد شد به منزل دخترش فهمید رسول اللّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از عایشه دلتنگ است. گفت: «آنچه میان شما واقع شده بیان کنید تا من قضاوت نمایم.» پیغمبر اکرم به عایشه فرمود:تکلمین او اکلم ؛ تو حرف می زنی یا من حرف بزنم؟ در جواب عرض کرد:بل تکلم و لا تقل الا حقا ؛ شما حرف بزنید، ولی نگویید مگر حرف حق و راست!!

____________________

1- احیاء العلوم، ج4، ص136.

2- کنز العمال، ج2، ص532.

۱۸۶

و در جمله دیگر از کلامش بآن حضرت عرض کرد:انت الذی تزعم انّک نبیّ اللّه ؛ تویی آن کسی که گمان می کنی پیغمبر خدا هستی!!

آیا این جملات طعن به مقام نبوّت نبوده؟ مگر عایشه آن حضرت را پیغمبر بر حق نمی دانست که چنین کلماتی نسبت بآن حضرت ادا می نمود.

از این قبیل اهانت ها در کتب شما بسیار رسیده که تماماً اسباب آزار و اذیّت و رنجاندن دل آن حضرت بوده.

چرا علما و مورخین فریقین بلکه بیگانگان در تاریخ اسلام از سایر زوجات رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حرفی نزدند و انتقادی ننمودند، حتّی از حفصه دختر عمر این نوع انتقادات ننمودند؟ فقط اعمال و رفتار خود عایشه معرّف او به بدی شده. ما درباره عایشه همان گوییم که اکابر علمای خودتان گفته اند.

آیا کتاب های امام غزّالی وتاریخ طبری و مسعودی و ابن اعثم کوفی و دیگران را مطالعه ننموده اید که علمای بزرگ خودتان او را متمرّد أوامر خداوند متعال و رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به حساب آورده اند؟ آیا تمرّد امر خدا و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نمودن موجب سعادت و خوشبختی می شود؟

آنگاه گله می کنید که چرا داعی گفتم تاریخ زندگانی ام المؤمنین ملکوک است. کدام لکه تاریخی بزرگتر از تمرّد امر خدا و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و قیام نمودن در مقابل خلیفه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و جنگ کردن با وصی ثابت آن حضرت بوده؟ و حال آنکه در آیه 33 سوره 33 (احزاب) خطاب بتمام زنان آن حضرت می فرماید:( وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لاٰ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجٰاهِلِیَّهِ الْأُولیٰ ) (1) .

تمام زنان آن حضرت اطاعت این امر را نمودند و جز برای امر ضروری از خانه بیرون نمی آمدند؛ حتی اعمش هم روایت می کند.

گفتار سوده زوجه رسول الله

چنانچه درصحاح و کتب محدثین و مورخین خودتان ثبت است که به سوده

____________________

1- در خانهایتان بنشینید و آرام گیرید (و بی حاجت و ضرورت از خانه بیرون نروید) و مانند دوره جاهلیت پیشین آرایش و خودآرائی نکنید.

۱۸۷

زوجه رسول اللّه گفتند: «چرا حجّ و عمره نمی کنی و از این فیض عظمی بازمانده ای؟» سوده در جواب گفت که یک بار حج بر من واجب بود، به جای آوردم. بعد از این، حج و عمره من، اطاعت امر حقّ است که فرموده:( وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ ) پس از خانه بیرون نروم؛ چنانچه امر فرموده. حتی عزم دارم پای از حجره ای که رسول خدا مرا در آن نشانده حتی الامکان بیرون نگذارم تا بمیرم (همین قسم هم عمل کرد و از خانه بیرون نرفت تا جنازه اش را بیرون بردند). مگر سوده یا عایشه و ام سلمه برای ما فرقی دارند؟ تمام آنها زنان پیغمبر و امهات المؤمنینند، منتهی در اعمال فرق می کنند.

احترام امت بعایشه و حفصه نه از جهت آنست که دختران ابی بکر و عمر بودند (گرچه شما بهمین جهت احترام می نمایید)، بلکه برای آنست که زوجه و همسر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده اند و زنان آن حضرت وقتی مقام افتخار دارند که متّقی و پرهیزکار باشند؛ چنانچه در آیه 32 سوره 33 (احزاب) صریحاً می فرماید:( يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ ) .

حاصل معنی آنکه ای زنان پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، شما مانند یکی از زنان نیستید (یعنی از حیث شرافت و فضیلت برتر از همه هستید)، بیک شرط و آن اینکه اگر متّقی و خدا ترس و پرهیزکار باشید.

مخالفت و جنگ عایشه با علیعليه‌السلام

پس سوده یک زن مطیعه و متّقیه و فرمانبردار رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است؛ عایشه هم زن متمرده آن حضرت بوده که بر خلاف دستور خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فریب طلحه و زبیر را خورده (یا روی بغض و عداوت شخصی با علیعليه‌السلام )، به بصره رفته عثمان بن حنیف را که از بزرگان صحابه و والی بصره از جانب علیعليه‌السلام بوده، گرفتند. و موهای سر و صورت و ابروان او را کندند و بعد از ضرب تازیانه مفصل اخراجش نمودند. صد نفر متجاوز از مردمان بی دفاع بیچاره را بقتل رسانیدند؛ چنانچه ابن اثیر و مسعودی و محمّد بن جریر طبری و ابن ابی الحدید و غیرهم مفصل نوشته اند. آنگاه سوار بر شتر عسکر نام شده که با پوست پلنگ و زره پوشانده بودند مانند یک مرد جنگی (زمان جاهلیت) به میدان حاضر شد و خون هزاران نفر

۱۸۸

به جهت قیام ایشان ریخته گردید.

آیا این لکه نبود که مردان بی شرف از خدا بی خبر، زنان خود را در خانه ها و پشت پرده ها نشانده، ولی زوجه و همسر رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به آن افتضاح در ملأ عام حاضر نمایند؟ آیا این عمل تمرّد امر خدا و رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبوده است؟!

فضایل علیعليه‌السلام قابل شماره نیست

آن هم در مقابل علی بن أبی طالبعليه‌السلام شخصیت بزرگی که اکابر علمای خودتان در فضائل و مناقب او آن همه خبر نقل نموده اند که قابل شماره و إحصا نیست.

چنانچه امام احمد بن حنبل(1) درمسند و ابن ابی الحدید درشرح نهج (2) و امام فخر رازی درتفسیر کبیر (3) و خطیب خوارزم درمناقب (4) و شیخ سلیمان بلخی حنفی درینابیع المودة (5) و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب 62کفایت الطالب (6) و میر سید علی همدانی شافعی در موده پنجممودة القربی (7) از خلیفه ثانی عمر بن الخطاب و حبر امت عبد اللّه بن عباس نقل می نمایند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علیعليه‌السلام فرمود:لو أنّ البحر مداد و الریاض اقلام و الانس کتّاب و الجنّ حسّاب ما احصوا فضائلک یا ابا الحسن (8) .

جایی که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در باب فضایل آن جناب چنین کلماتی فرماید که اگر تمام جن و انس بخواهند فضایل آن حضرت را بنویسند، نتوانند، چگونه ما

____________________

1- مسند احمد، ج4، ص107.

2- شرح نهج البلاغه، ج9، ص145.

3- تفسیر رازی، ج25، ص157.

4- مناقب، ص328، ج328.

5- ینابیع المودة، ص285، ح813.

6- کفایة الطالب، ص251، باب 62.

7- مودة القربی، ص18.

1-اگر دریا مرکب شود و درختها قلم گردد و بنی آدم نویسنده و طایفه جن حساب کننده، نمی توانند شماره و احصا کنند فضایل تو را یا ابا الحسن ! (کنیه علیعليه‌السلام بود).

۱۸۹

می توانیم فضایل عالیه اش را با لسانهای الکن و قلمهای شکسته حصر نماییم؟

مع ذلک تا آنجا که توانسته اند و قدرت پیدا نموده اند، علاوه بر اکابر علمای شیعه علمای خودتان با کمال ملاحظه ای که داشته اند و بعضی با منتهی درجه تعصّب و عناد، مانند قوشچی و ابن حجر و روزبهان و غیر آنها، کتاب های خود را پر نموده اند بمختصری از بسیار از فضایل و مناقب آن حضرت.

اخبار در فضایل و مناقب علیعليه‌السلام

صحاح ستّه را دقیقا مطالعه نمایید؛ به علاوه درمودة القربی (1) میر سیّد علی همدانی و معجم طبرانی(2) و مطالب السؤول(3) محمد بن طلحه شافعی و مسند(4) و فضایل(5) امام احمد بن حنبل وجمع بین الصحیحین حمیدی ومناقب (6) اخطب الخطبای خوارزمی وشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید(7) وفصول المهمّه (8) ابن صباغ مالکی مخصوصاً از حافظ عبد العزیز بن الاخضر الجنابذی درکتاب معالم العترة النبویّة (9) از فاطمهعليه‌السلام که فرمود: در شام عرفه پدرم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیرون آمد نزد ما و فرمود:

انّ اللّه عزّ و جلّ باهی بکم الملائکه عامّه و غفر لکم عامّه و لعلیّ خاصّة و انّی رسول اللّه غیر محابّ لقرابتی ان السعید کلّ السعید من احبّ علیّا فی حیاته و بعد موته و انّ الشقیّ من ابغض علیّا فی حیاته و بعد مماته(1) .

____________________

1- مودة القربی، ص28.

2- المعجم الکبیر، ج22، ص415.

3- مطالب السؤول، 83-95.

4- مسند احمد، ج4، ص107.

5- فضائل احمد، ج2، ص658.

6- مناقب (خوارزمی)، ص79.

7- شرح نهج البلاغه، ج9، ص154.

8- فصول المهمه، ج1، ص585.

9- معالم العترة المنبویة، ص53.

1- 1) خدای عز و جل مباهات می کند بشماها ملائکه را عموماً و آمرزیده شماها را عموماً و علیعليه‌السلام را خصوصاً و من که رسول خدایم بدون اینکه نظر محبت و دوستی بخویشانم داشته باشم بدرستی که سعید با تمام سعادت کسی است که دوست بدارد علیعليه‌السلام را در حیات و بعد از وفاتش و شقی با تمام شقاوت کسیست که دشمن بدارد علیعليه‌السلام را در حیات و بعد از وفاتش.

۱۹۰

و نیز در همان کتاب ها، خبر مفصّلی را که گمان می کنم شبهای گذشته هم عرض کرده باشم، نقل می نمایند از خلیفه عمر بن الخطاب از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که در آخر آن خبر به علیعليه‌السلام فرمود:کذب من زعم انّه یحبّنی و هو مبغضک یا علیّ من احبّک فقد احبّنی و من احبّنی احبّه اللّه و من احبّه اللّه ادخله الجنّه و من ابغضک فقد ابغضنی و من ابغضنی ابغضه اللّه و ادخله النار (1) .

دوستی علی ایمان و دشمنی او کفر و نفاق می باشد

و نیز در همان کتاب از کتاب الال ابن خالویه از ابی سعید خدری نقل می نماید که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علیعليه‌السلام فرمود:حبّک ایمان و بغضک نفاق و اوّل من یدخل الجنّه محبّک و اوّل من یدخل النار مبغضک .(2) و میر سید علی همدانی شافعی در مودة سیم ازمودة القربی (3) و حموینی در فرائد نقل می کنند که پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در میان اصحاب فرمود:لا یحبّ علیّا الاّ مؤمن و لا یبغضه الاّ کافر و جای دیگر فرمود لا یحبّک الاّ مؤمن و لا یبغضک الاّ منافق (4) .

و محمّد بن یوسف گنجی شافعی درکفایة الطالب (5) ضمن باب 62 نقلا ازتاریخ

____________________

1- دروغ می گوید کسی که گمان می کند مرا دوست می دارد در حالتی که تو را دشمن می دارد. یا علیعليه‌السلام کسی که تو را دوست دارد، مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست بدارد، خدا او را دوست می دارد و کسی را که خدا دوست دارد داخل بهشت می کند؛ و کسی که تو را دشمن دارد، مرا دشمن داشته و کسی که مرا دشمن دارد، خدا او را دشمن دارد و داخل آتش می کند.(فصول المهمه، ج1، ص585).

2- دوستی تو یا علی ایمانست و دشمنی تو نفاق، و اول کسی که وارد بهشت می شود، دوست تو می باشد و اول کسی که وارد آتش می شود، دشمن تو می باشد.

3- مودة القربی، مودة سوم، ص21.

4- علیعليه‌السلام را دوست نمی دارد مگر مؤمن و او را دشمن نمی دارد، مگر کافر. آنگاه فرمود: تو را دوست نمی دارد یا علیعليه‌السلام مگر مؤمن دشمن نمی دارد مگر منافق.

5- کفایة الطالب، ص245، باب62.

۱۹۱

دمشق و محدث شام و محدث عراق از حذیفه و جابر از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت نموده که فرمود:علیّ خیر البشر من ابی فقد کفر (1) .

و نیز از عطا روایت نموده که سؤال نمودند از عایشه حال علیعليه‌السلام را گفت:ذاک خیر البشر لا یشکّ فیه الاّ کافر (2) . و می گوید حافظ ابن عساکر درتاریخ (3) خود که صد مجلد است و سه جلد آن در مناقب علیعليه‌السلام است همین خبر را از عایشه نقل نموده.

و محمّد بن طلحه شافعی درمطالب السؤول (4) و ابن صباغ مالکی درفصول المهمه (5) از ترمذی و نسائی از ابی سعید خدری نقل می نمایند که گفت:ما کنّا نعرف المنافقین علی عهد رسول اللّه الاّ ببغضهم علیّا (6) .

و نیز درفصول المهمّه نقل می نماید که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود به امیر المؤمنین علیعليه‌السلام :حربک حربی و دمک دمی و انا حرب لمن حاربک لا یحبک الاّ طاهر الولاده و لا یبغضک الاّ خبیث الولاده لا یحبک الاّ مؤمن و لا یبغضک الاّ منافق (7) .

شیخ : این قبیل اخبار، اختصاص به علی -کرم اللّه وجه- ندارد، بلکه درباره خلفای راشدین -رضی اللّه عنهم هم- وارد شده است.

داعی : ممکن است از آن اخبار، نمونه ای بیان فرمایید تا کشف حقیقت گردد؟

شیخ : عبد الرحمن بن مالک مغول بسند خود از جابر نقل می نماید که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:لا یبغضن ابا بکر و عمر مؤمن و یحبهما منافق .

داعی : بازهم بیان جناب عالی موجب تعجب گردید! آقای من، مگر فراموش

____________________

1- علیعليه‌السلام بهترین بشر است؛ هر کس ابا نماید (و قبول نکند)، کافر است.

2- علیعليه‌السلام بهترین بشر است. شک در این معنی نمی نماید مگر کافر.

3- تاریخ دمشق، ج42، ص285.

4- فصول المهمه، ج1، ص587.

6- ما در زمان رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منافقین را ببغض و کینه علی می شناختیم.

1- یا علیعليه‌السلام جنگ کردن با تو جنگ کردن با من است؛ خون تو خون من است و من در جنگم با کسی که با تو جنگ نماید. یا علیعليه‌السلام دوست نمی دارد تو را مگر حلال زاده و دشمن نمی دارد تو را مگر کسی که ولادتش ناپاک بوده دوست نمی دارد تو را مگر مؤمن و دشمن نمی دارد تو را مگر منافق.

۱۹۲

فرمودید قرار داد شب اول را که بنا شد استشهاد ما باحادیث یک طرفه نباشد؛ حال هم که می خواهید استشهاد یک طرفه نمایید، باحادیث صحیح الاسناد بنمائید نه باین قبیل احادیث مجعول مخدوش غیر قابل قبول از روات کذّاب وضّاع.

شیخ : شما تصمیم گرفته اید هر حدیثی از ما بشنوید بنحو اهانت رد نمایید!

داعی : متأسفانه داعی تنها رد ننموده، بلکه اکابر علمای خودتان هم رد نموده اند. خوب است مراجعه نمایید بهمیزان الاعتدال (1) ذهبی وتاریخ (2) خطیب بغدادی و ببینید که از بسیاری از أئمه جرح و تعدیل در ترجمه حال عبد الرحمن بن مالک نقل نموده اند که:انه کذّاب افّاک وضّاع لا یشک فیه احد .

یعنی به درستی که (عبد الرحمن مذکور) دروغگو و تهمت زننده و وضع و جعل کننده حدیث است که احدی شک در این معنی ندارد.

شما را به خدا انصاف دهید! آیا این خبر یک طرفه شما از یک مرد دروغگوی جعّال برابری می کند با آن همه اخباری که از طرف اکابر علمای خودتان نقل گردیده که برای نمونه به بعض از آنها اشاره نمودم.

خوبست مراجعه نمایید بهجامع الکبیر (3) سیوطی وریاض النضره (4) محب الدین و جامع ترمذی(5) و استیعاب(6) ابن عبد البر و حلیة الاولیاء(7) حافظ ابو نعیم ومطالب السؤول (8) محمّد بن طلحه شافعی وفصول المهمّه (9) ابن صباغ مالکی و ببینید که هر یک به عبارات مختلفه از ابو ذر غفاری نقل نموده اند که گفت:ما کنا نعرف المنافقین علی عهد رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم الاّ بثلاث بتکذیبهم الله و رسوله و التخلف عن الصلاه و بغضهم علی

____________________

1- میزان الاعتدال، ج2، ص584. 2- تاریخ بغداد، ج13، ص155.

3- جامع الکبیر، ج6، ص390. 4- ریاض النضرة، ج3، ص242.

5- جامع ترمذی، ج2، ص299. 6- استیعاب، ج3، ص46.

7- حلیة الاولیاء، ج2، ص215. 8- مطالب السؤول، ص88.

9- فصول المهمه، ج1، ص586.

۱۹۳

بن أبی طالب عليه‌السلام و عن ابی سعید الخدری قال کنا نعرف المنافقین ببغضهم علیّا و ما کنا نعرف المنافقین علی عهد رسول اللّه الاّ ببغضهم علیا (1) .

و نیز امام احمد حنبل در مسند(2) و ابن عبد البر دراستیعاب (3) و احمد خطیب بغدادی درتاریخ بغداد (4) و ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (5) و امام نسائی درسنن (6) وخصائص العلوی (7) و حموینی درفرائد (8) و ابن حجر در اصابه(9) و حافظ ابو نعیم درحلیة الاولیاء (10) و سبط ابن جوزی درتذکره (11) و سیوطی درجامع الکبیر و محمّد ابن طلحه شافعی درمطالب السؤول (12) و ترمذی درجامع (13) بعبارات مختلفه گاهی از ام سلمه و ابن عبّاس آورده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:یا علی لا یحبّک منافق و لا یبغضک مؤمن؛ لا یحبّک الاّ مؤمن و لا یبغضک الاّ منافق لا یحبّ علیّاً المنافق و لا یبغضه مؤمن (14) .

و ابن ابی الحدید درشرح نهج (15) از شیخ ابو القاسم بلخی شیخ معتزله نقل می نماید که گوید:و قد اتفقت الاخبار الصحیحه التی لا ریب فیها عند المحدّثین علی انّ

____________________

1- ما منافقین را در زمان رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نمی شناختیم مگر بسه علامت 1-تکذیب نمودن خدا و پیغمبر 2. تخلف نمودن از نماز 3. دشمنی با علیعليه‌السلام .

2- مسند احمد، ج2، ص14. 3- استیعاب، ج3، ص14.

4- تاریخ بغداد، ج13، ص155. 5- شرح نهج البلاغه، ج4،ص.

6- سنن نسائی، ج6، ص535، ح11753. 7- خصائص العلوی، ص143.

8- فرائد السمطین، ج1، ص133. 9- اصابة، ج4، ص468.

10- حلیة الاولیاء، ج4، ص185. 11- تذکرة الخواص، ص35.

12- مطالب السؤول، ص88. 13- جامع الاصول، ج8، ص657، ح6502.

14- یا علی منافق تو را دوست نمی دارد مؤمن تو را دشمن نمی دارد-تو را دوست نمی دارد مگر مؤمن و دشمن نمی دارد تو را مگر منافق دوست نمی دارد علی را منافق و دشمن نمی دارد او را مؤمن.

15- شرح نهج البلاغه، ج4، ص56.

۱۹۴

النبیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قال له لا یبغضک الاّ منافق و لا یحبّک الاّ مؤمن (1) .

و نیز در خطبه أمیر المؤمنینعليه‌السلام را نقل می نماید که فرمود:لو ضربت خیشوم المؤمن بسیفی هذا علی ان یبغضنی ما ابغضنی و لو صببت الدنیا بجمّاتها علی المنافق علی ان یحبّنی ما احبّنی و ذلک انه قضی فانقضی علی لسان النبیّ الامیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم انّه قال یا علی لا یبغضک مؤمن و لا یحبّک منافق (2) .

از این قبیل اخبار در کتب معتبره شما بسیار رسیده، برای نمونه بمقتضای وقت مجلس همین چند خبر را که در نظر داشتم ذکر نمودم.

اینک از آقایان محترم تمنا می کنم منصفانه قضاوت فرمائید که قیام عایشه و جنگ با علیعليه‌السلام آیا جنگ با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبوده؟ آیا این جنگ و وادار نمودن مردم را به جنگ علیعليه‌السلام از روی حب و محبّت و دوستی بوده یا از روی بغض و کینه و عداوت؟! بدیهی است احدی نمی گوید که جنگ بین دو نفر روی محبت و دوستی می باشد؛ محققاً روی بغض و عداوت بوده. آیا در این همه اخبار که نمونه ای از آنها ذکر شد، رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یکی از علامات کفر و نفاق را بغض و جنگ با علی قرار نداده آیا تطبیق این اخبار با قیام عایشه ام المؤمنین و جنگ با علیعليه‌السلام چگونه خواهد بود؟! متمنی است بدون نظر حبّ و بغض از روی انصاف قضاوت به حق نمایید.

عجبا! خبری بخاطرم آمد که میر سید علی فقیه همدانی شافعی در مودة سیم ازمودة القربی (3) از خود عایشه نقل نموده که گفت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:انّ اللّه قد عهد الیّ من خرج علی علیّ فهو کافر فی النار (4) .

____________________

1- اتفاقی جمیع محدثین است در اخبار صحیحه ای که شکی در صحت آن نمی باشد که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علیعليه‌السلام فرمود: ((دشمن نمی دارد تو را مگر منافق و دوست نمی دارد تو را مگر مؤمن.))

2- ((اگر با این شمشیر خود بر بینی مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد، هرگز مرا دشمن نمی دارد و اگر تمام دنیا را بدهم به منافق که مرا دوست بدارد، هرگز مرا دوست نمی دارد و این همان است که بر زبان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گذشت که فرمود دوست نمی دارد تو را مگر مؤمن و دشمن نمی دارد تو را مگر منافق.))

3- مودة القربی، ص15.

4- خداوند عهد نموده با من که بدانید هر کس خروج بر علیعليه‌السلام بنماید، کافر است و جایگاه او در آتش می باشد.( ینابیع المودة، ج2، ص275، ح789).

۱۹۵

عجب آنکه وقتی باو اشکال کردند که چرا با شنیدن چنین کلامی از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر علیعليه‌السلام خروج نمودی، عذر غیر مقبول (بدتر از گناه) آورد گفت:نسیت هذا الحدیث یوم الجمل حتّی ذکرته بالبصره ؛ یعنی فراموش کردم این حدیث را روز جمل تا آنکه در بصره یادم آمد.

شیخ : با چنین بیانی که خود می کنید، پس چه اشکالی بر ام المؤمنین -رضی اللّه عنها- دارید؟ بدیهی است آدمی مرکز سهو و نسیان می باشد.

داعی : ممکن است داعی هم بگویم در روز جمل که نائره حرب مشتعل بود، حدیث را فراموش نموده، ولی از روز حرکت از مکه که تمام دوستان حتی زنان پاک رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منعش نمودند که حرکت بیجا مکن؛ زیرا مخالفت با علیعليه‌السلام مخالفت با پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، بازهم حدیث یادش نبود؟!

آیا مورّخین خودتان که وقعه جمل را نوشتند، یادآور نشدند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: «عایشه بترس از آن راهی که سگهای حوأب بر تو پارس نمایند!» وقتی عازم بصره بود، اول شب که به آب بنی کلاب رسیدند و سگ ها اطراف محمل او را گرفته، پارس نمودند، سؤال نمود: «اینجا کجا است؟» گفتند: «حوأب.» متوجّه خبر و فرموده رسول خدا شد. چرا باز فریب طلحه و زبیر را خورد و طی طریق نمود تا به بصره رسید و آن فتنه عظیم را برپا نمود؟ آیا می توانید گفت، فراموش کرده بود یا حقّاً متعمّداً عالماً عارفاً طی طریق نمود؟!

آیا این دلیل، لکه بزرگی نبود که دامن امّ المؤمنین عایشه را آلوده نمود که به هیچ آبی پاک نخواهد شد؟ چه آنکه عالماً عامدا تمرّد امر خدا و پیغمبر نمود و فریب طلحه و زبیر را خورد و به جنگ خلیفه و وصی پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رفت با آنکه خودش می گفت: «پیغمبر فرموده هر کس با علیعليه‌السلام جنگ کند و خروج بر او بنماید کافر است؟!»

آیا جنگ با امیر المؤمنینعليه‌السلام وصی و خلیفه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اسباب زحمت و انقلاب جنگ را اول کار خلافت فراهم نمودن، آزار پیغمبر نبوده؟ مگر نه در حدیث است که شب گذشته با اسناد آن عرض کردم که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:من آذی علیاً

۱۹۶

فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله أیها الناس من آذی علیا بعث یوم القیمه یهودیا او نصرانیا(1) .

کشتار صحابه و مؤمنین پاک در بصره به أمر عایشه

آیا این اخبار در کتب معتبره خودتان نیست، پس چرا اعتراض به شیعیان می نمایید؟ آیا خونهای مؤمنین پاک و زجر عثمان بن حنیف از صحابه پاک رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و قتل زیاده از صد نفر از حفّاظ و خزانه دارهای بی سلاح که اهل جنگ نبودند، که چهل نفر آنها را در مسجد کشتند، به گردن مسبب و مؤسّس جنگ نبوده است که علامه مسعودی درمروج الذهب (2) باین عبارت نوشته:فقتل منهم سبعون رجلا غیر من جرح و خمسون من السبعین ضربت رقابهم صبرا من بعد الاسر و هؤلاء اول من قتلوا ظلما فی الاسلام (3) .

و شرح مبسوط آن وقایع را ابن جریر(4) و ابن اثیر و دیگران از علماء و مورخین خودتان نقل نموده اند.

یا این اخبار را از کتب معتبره خود خارج کنید (چنانچه در چاپهای جدید کتب، علمای شما دست به تحریف زده بلکه بعض مطالب را ساقط می نمایند) و علمای اعلام و اکابر مورخین را تکذیب نمائید یا طعن و اعتراض و انتقاد را از شیعیان بر طرف کنید؛ زیرا شیعیان نمی گویند، مگر آنچه در کتب معتبره خودتان ثبت گردیده، به خدا قسم جماعت شیعیان بی تقصیرند! فرق ما و شما اینست که شما این اخبار وارده در کتب معتبره خود را سطحی مطالعه می نمایید و روی قاعده

____________________

1- کسی که اذیت نماید علیعليه‌السلام را مرا اذیت نموده و کسی که مرا اذیت نماید خدا را اذیت نموده. ای گروه مردم، کسی که اذیت کند علی را در قیامت یهودی یا نصرانی مبعوث گردد.

2- مروج الذهب، ج2، ص367.

2- (غیر از آنچه مجروح نمودند)هفتاد نفر از خزانه دارهای بی سلاح حافظ بیت المال را کشتند و پنجاه نفر از آن هفتاد نفر را گردن زدند و کشتند بکشتن صبر و زجر و این جماعت اول کشته گانی بودند در اسلام که مظلوم کشته شدند.

4- تاریخ الطبری، ج5، ص182.

۱۹۷

حب الشیء یعمی و یصم ،(1) وقایع مهمّه تاریخی را تطبیق با اخبار نمی نمائید و پیوسته حسن نظر إعمال و دفاع بی مورد نموده و توجهی بحقایق نمی نمائید و یا اگر می نمائید در مقام پرده پوشی در آمده و آنها را به طریقی تبرئه می نمائید کهیضحک به الثکلی .(2)

ولی ما عمیقانه و بی طرفانه و منصفانه می نگریم و اخبار وارده در کتب فریقین را تطبیق با وقایع نموده، کشف حقایق می نماییم. در موقع تطبیق هم هرکجا که دیدید بی جا و مخدوش و مغرضانه است، اعتراض منطقی نموده، قبول نفرمایید، خیلی هم ممنون خواهم شد

شیخ : فرمایشات شما صحیح است. ام المؤمنین عایشه -رضی اللّه عنها- بشر بوده است، معصوم نبوده، البته فریب خورده خطایی از او سر زده، روی سادگی فریب دو نفر از کبار صحابه را خورده، ولی بعد توبه نموده، خداوند هم از او گذشت فرمود.

داعی : اولاً اقرار نمودید که کبار صحابه خطا کار و فریبنده بودند، و حال آنکه از حاضرین تحت الشجره و بیعت الرضوان بودند، پس خبر شما که سابقا در لیالی ماضیه برای تبرئه صحابه بیان نمودید که صحابه هر یک مانند ستاره ای هستند که اقتدای بآنها اسباب هدایت می شود، بخودی خود باطل می گردد.

ثانیاً فرمودید: ام المؤمنین عایشه توبه نمود؛ این معنا ادعای محض است. قیام و جنگ و کشتار مسلمین عند العموم ثابت، ولی توبه ایشان غیر معلوم و مورد اتّکاء نمی باشد.

ممانعت نمودن عایشه از دفن نمودن امام حسنعليه‌السلام در جوار پیغمبر

ولی آنچه مسلّم است ام المؤمنین عایشه جنساً آرام نبوده، حرکات بچه گانه مترادفی داشته که هر یک موجب فساد در تاریخ زندگانی او گردیده. به قول شما اگر توبه نموده و پشیمان گردیده و آرام شده، پس چرا بعدها در مقابل جنازه سبط

____________________

1- (یعنی دوست داشتن چیزی، انسان را کور و کر می گرداند).

2- عزیز از دست داده به آن میخندد).

۱۹۸

رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن فساد و عملیات را انجام داد که هر شنونده ای را متأثر می نماید؟

نه همان فقط رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را می رنجاند و می آزرد و یا سوار شتر شده مانند زنان دوره جاهلیّت، و بجنگ وصی و خلیفه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رفت، که بگوییم با زندگان مخالفت و ضدّیت داشته، بلکه سوار قاطر شد و سر راه بر جنازه سبط اکبر پیغمبر امام حسنعليه‌السلام گرفت؛ چنانچه اکابر علما و مورخین خودتان نوشته اند، مخصوصاً یوسف سبط ابن جوزی درتذکرة خواص الامه (1) و علامه مسعودی صاحبمروج الذهب دراثبات الوصیة (2) و ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (3) نقلا از ابو الفرج و یحیی بن الحسن صاحبکتاب النسب و محمد خواوند شاه درروضة الصفا (4) و واقدی و منوفی احمد بن محمد حنفی درترجمه تاریخ اعثم کوفی و ابن شحنه درروضة المناظر و ابو الفداء و دیگران در تاریخ خود آورده اند که وقتی جنازه آن حضرت را حرکت دادند عایشه سوار بر قاطر شد با جماعتی از بنی امیه و غلامان آنها، سر راه بر جنازه بستند. گفتند: «نمی گذاریم امام حسن عليه‌السلام را پهلوی قبر پیغمبر دفن نمایید!» ابن عباس بروایت مسعودی گفت: «تعجب است عایشه از حال تو»،اما کفاک ان یقال یوم الجمل حتّی یقال یوم البغل یوماً علی جمل یوماً علی بغل بارزه عن حجاب رسول اللّه تریدین اطفاء نور اللّه و اللّه متمّ نوره و لو کره المشرکون ( إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ) (5) .

و بعضی نوشتند به او فرمود:تجملت تبغّلت و ان عشت تفیلت لک تسع من الثمن و فی الکلّ تصرّفت (6) .

____________________

1- تذکرة الخواص، ص193.

2- اثبات الوصیة، ص136.

3- شرح نهج البلاغة، ج4، ص18.

4- روضة الصفا، ج2، ص84.

5- آیا کفایت نمی کند تو را روز جمل (یعنی سوار شدی به میدان جنگ آمدی) تا اینکه بگویند مردم روز استر (یعنی سوار استر شدی سر راه بر جنازه پسر پیغمبر گرفتی). یک روز سوار بر شتر و یک روز سوار بر استر شده، حجاب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را پاره کردی تصمیم داری نور خدا را خاموش نمایی و حال آنکه خداوند نور خود را بحد کمال می رساند هرچند مکره طبع مشرکین باشد.

6- گاهی سوار شتر و روزی سوار استر می شوی، اگر زنده بمانی سوار فیل هم خواهی شد (کنایه از اینکه به جنگ خدا خواهی رفت) و حال آنکه تو از هشت یک فقط نه یکی داری و عدوانا تمام را تصرف کردی.

۱۹۹

بنی هاشم خواستند شمشیر بکشند و آنها را دفع نمایند، حضرت امام حسینعليه‌السلام جلوگیری نمود، فرمود: «برادرم وصیّت نموده، حاضر نیستم بقدر شاخ حجامتی در عقب جنازه من خون ریخته گردد.» فلذا بامر آن حضرت برگرداندند جنازه را و در بقیع دفن نمودند.

سجده و شادی نمودن عایشه در شهادت امیر المؤمنینعليه‌السلام

اگر توبه عایشه صحت دارد و بر جنگ با امیر المؤمنین پشیمان گردیده بود، پس چرا وقتی خبر شهادت آن حضرت را شنید، سجده شکر به جای آورد؟! چنانچه ابو الفرج اصفهانی صاحب اغانی در آخر شرح حالات آن حضرت درمقاتل الطالبیّین آورده:لما ان جاء عایشة قتل امیر المؤمنین علی عليه‌السلام سجدت (1) .

اگر واقعاً توبه نموده و پشیمان گردیده بود، پس چرا وقتی خبر شهادت آن حضرت را شنید، اظهار فرح و شادمانی نمود؟ چنانچه محمد بن جریر طبری(2) در حوادث سال چهلم هجریتاریخ خود و ابو الفرج اصفهانی در آخر حالات آن حضرت درمقاتل الطالبیّین آورده اند: زمانی که خبر شهادت آن حضرت را غلامی به او داد، گفت:

فالقت عصاها و استقرت بها النوی

کما قر عینا بالایاب المسافر

القای عصا، کنایه از اطمینان قلب و آسودگی خاطر می باشد که وقتی آدمی در مکان معیّنی قلبش آرام و فکرش آسوده شد، گفته می شود:القی عصاه (چنانچه مسکویه درتجارب الامم و دمیری درحیوة الحیوان بیان نموده اند) مقصود عایشه از گفتن این شعر، آن بود که خواست بگوید از بابت علی عليه‌السلام خیالم فارغ و سینه ام باز و فکرم راحت شد؛ چون پیوسته انتظار هم چو خبری را داشتم، مانند کسی که انتظار مسافر خود را داشته باشد که با آمدن مسافر چشمهایش روشن و قلبش آرام گردد!

پس من هم از شنیدن خبر مرگ علیعليه‌السلام چشمم روشن و قلبم آرام و خیالم

____________________

1- چون خبر قتل و شهادت امیر المؤمنینعليه‌السلام به عایشه رسید سجده (شکر) نمود.(مقاتل الطالبین، ص28).

2- تاریخ طبری، ج6، ص262.

3- مقاتل الطالببین، ص30.

۲۰۰